دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من

تب‌های اولیه

449 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

چندوقت بودم، یه حالی:bastan:
چشمام به گلای، قالی
:Gol:
اشکی فشاندم از چشم
:crying:
در حال بی خیالی:hey:
من که نبودم حالی
تاکردم از، تو یادی
:Doaa:

در این حال بی خیالی
آری که من بگشتم
حالی به حالی عالی
:pirooz:
حتما تو کردی یادی :Cheshmak:
عجب که دادی حالی
:solh:


IMAGE(http://www.amazing.ir/wp-content/uploads/2015/05/photo-love-amazing-ir-24.jpg)

کاش میدانستی...
که چه ذوقی دارد
دل تنها و پر از اشوب من
کاش میدانستی که چه زود
میزند پر گریه ها بر چشم بی شادیه من
تو
بوی یک خاطره ناب و خوشی
پشت یک پنجره زنگ زده
من
یک مسافر
راهی شهر دو چشمان توام
کاش میدانستی
قلب باران زده ام
با نگاه تو چه حالی دارد
کاش میدانستی
پشت هر خاطره ات
چه غم جان گدازی دارد
کاش میدانستی...
کاش میداستی…

تراژدی این نیست که تنها باشی،
بلکه این است
که نتوانی تنها باشی.
گاهی آماده‌ام
همه چیزم را بدهم
تا هیچ پیوندی با جهان انسان‌ها
نداشته باشم…!

به شب سلام
که بی تو
رفیقِ راهِ من است!

#حسین_منزوی

IMAGE(http://toptoop.ir/files/pic/z%20%20%20n%20%20%20m%20123/10734259_350132631833256_2217991539889487084_n.jpg)

براى همه ى ما
همه ى روزها فراموش مى شوند
به جز همان يك روز
كه نشانى اش را به هيچكس نگفته ايم . . .

نقطه گاهی یعنی پایان ..
گاهی شاید ،
دوستت دارمی پنهان؛
من تو را تا انتهای این شعر بی نهایت نقطه ...

قرارمان کجا بود...
ساعت کجا سکوت کرد...
پاهایت را زیر کدامین درخت بید مجنون جا گذاشتی...
که هر چه رسیدم نیامدی
که هر چه دویدم نرسیدم

براى برگشتــــن
نیازی به وجود داشتن نیست،
تــــــو
با وجـــود نبودنت
هــــر روز
به شعرهای مـــن
بر می گــــردی...

کـــاش راهـــی بـــود بـــرای درمـــان کـــاش هـــا !

من و تو

درکنار هم

به قدری زیباییم

که گاهی دلم میخواهد

مثل دیگران

از دور خودمان را ببینم...

تو را کجا گم کرده ام
که این فاصله میان ما تمامی ندارد
کجای فاصله ها

جا مانده ای

که من هنوز

در حسرت لمس دستانت

به امید رسیدن به تو

عمرم سپری می شود

درست وقتی میگویی:
فراموشش کردم
آهنگی پخش میشود
کسی مثل او میخندد
یک نفر عطری میزند
که بوی اورا میدهد
و
همه فراموشی هایت،
هدرمیرود...!

عاقبت بند سفر پایم بست
می روم ،
خنده به لب ،
خونین دل
می روم از دل من دست بدار

ای امید
عبث
بی حاصل ...

کاش میدانستی که با هرسکوتت چگونه میشکنم
که سکوتت ... تلخ است..تلخ..
و چه فکرها که نقش میبندد در لوحه وجودم
کاش لب بگشایی
بنگر...
جام وجودم لبریز گشته
طنازانه چو اسپند با ساز سوختن خویش میرقصم

خــــــــــــــــــــــــــــــــــدا
رو چه ديدي !

شـــــــــــــــــــــــــــــــايـد
يه روزي هم

تنهـــــــــــــــــــــــــــــايي
مُد شد ...

ما هم شديم
مُدلــــــــــــــــــــــــــــــش ...

در دادگاه عشق قسمم قلبم بود، وڪيلم دلم بود
و حضار جمعي از عاشقان و دلسوختگان
قاضي نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن
تو اعلام ڪرد پس محڪوم شدم به تنهايي و مرگ
ڪنار چوبه ي دار از من خواستند تا آخرين خواسته ام را بگويم
و من گفتم به تو بگويند:
دوستت دارم

بایدارزوهایت بربادرفته باشدتاوقتی میگویم خسته ام.بدانی یعنی چه

حاصل خیره در آینه شدن ها ایا
دوبرابر شدن غصه ی تنهایی نیست؟!

رفتن بد هم نیست...
وقتی نه بهانه ای برای ماندنت و نه..
خاطره ای برای مرور داری..
رفتن جرأت میخواهد!...

تو میروی

اما بدان چیزی عوض نمی شود

پای ما تا ابد گیر است

من و تو

شریک جرم یک مشت خاطره ایم

مشخص نیستند
نه جای زخم هایت
نه آنان که زخمت زده اند
به برکه ها می مانی عزیزم
و هر سنگ که زخمی ات می کند
در تو آرام می شود
زخم ها زیباترت کرده اند
به برکه هایی شبیهی که
با سنگ های خوابیده در بسترشان
زیباترند.

#حسن_آذری

امروز شهرمون شهید میارن. شهید مدافع حرم. خیلی دلم گرفته . اونا چقدر خوبن و من چه بیچاره

شوخی شوخی میان و جاگیر میشن توی دلت...
ته نشین میشن توی قلبت...
تبدیل به یه عشق قشنگ میشن...
ولی تو سکوت میرن ...
سخته اما قشنگه ...!!!
باید بلد باشی چطور با یه خاطره کنار بیای ...

یه روزایی ...
یه شبایی ...
به یه آدم خیلی خاصی احتیاج داری !
گوشیو برمیداری و شمارشو میگیری ، اما میدونی بی فایدس !
اینقده دلتنگ ودلگیری که یهو بخودت میای !
میبینی خیره شدی به صفحه ی خالی بیجواب ...
اشکات سرازیر میشن ...
بعد باخودت یه جمله میگی : اون همه دوست داشتن ، چرا اینجوری شد ؟

لعنت به تو ای “دل” ...

که همیشه جایی جا می مانی که تو را نمی خواهند !

یار بیگانه نوازم
شرح عشق جانگدازم
قصه ای از سوز وسازم
باتو می گویم امشب..

تا که چشمم را گشودم
شمع شب های تو بودم
شعله زد بر تار و پودم
آه جانسوزم بر لب..

به که گویم چه بجویم که چه کرده غم تو به ما
تو کجایی چه نوایی که کسی نشنیده تو را..
نیمه شب ها در خیابان عاشقی در زیر باران
می نوازد موی یه مهتاب یاد یارم در میان
رنگ آواز قناری لغزش آرام من در خواب..

#بيژن_ترقى

چه غریب ماندی ای دل !
نه غمی،نه غمگساری
نه به انتظار یاری،
نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم،
بگریزد و بریزد

که دگر بدین گرانی
نتوان کشید باری

تو نیاز نیست اصلا حرف بزنی جان دل
همین که نگاه میکنی
همین چشمانت
کار دلم را تمام میکند

ما آدم ها وقتی عاشق میشویم،
بجای اینکه از بودن با عشقمون لذت ببریم_،،،
ترس از نبودنش داغنمون میکنه،،
شکاکمون میکنه...
بدخلقی میکنیم،،
دعوا میکنیم٫٫٫٫
بی احترامی میکنیم....
سرد سردتر میشیم.....
اینا همش ترس از دست دادنه،،
کاش تضمیتی بود برای این نرفتن..........

گاهی از جنگیدن خسته میشوی
گاهی دلت میخواهد سلاحت را پایین بیاوری و بگویی هرچه بادا باد
گاهی دلت میخواهد چشمانت را به روی همه اتفاقات ببندی و تنها چند نفس عمیق بکشی
...

عطرها
بی رحم ترین عناصر زمینند !

بی آنکه بخواهی . . .
می برندت
تا قعر خاطراتی که
برای فراموشیشان
تا پای غرور جنگیدی !

صبــح ها .....
وقـــتى بــــاد مــــياد
زود مـــيرم
پنـــجره رو وا مــــى كـــنم
داد ميـــزنــم
آى نســـيم ســـحرى .....!!
يــه دل پـــاره دارم
چـــند مـــى خـــــرى ..........؟؟!!!

گویند به هم مردم عالم گله خویش

پیش که روم من که زعالم گله دارم؟

#صائب_تبریزی

من می‌گویم باید
دوست داشتن را کشید
باید آن را
در هوا نقاشی کرد
وقتی می‌گویی "دوستت دارم "
انگار پرنده‌ای را
از دست‌هایت پر داده‌ای
بعد باید بنشینی و پروازش را
با حسرت نظاره کنی!
گاهی باید واژه‌ها را
آنقدر حبس نکرد
حسرت پرواز دلتنگی می‌آورد
اما آدمیزاد همین است دیگر
گاهی دلش به هوایی خوش می‌شود...

تو چشمای پر از دردم ، بدنبال چه میگردی
اسیر این تب و دردم ، تو دنبال چه میگردی ؟

من آن تنهای شبگردم ،که دنبال تو میگردم
پر از رنج و پر از دردم ،تو دنبال چه میگردی ؟

میون کوچه های شهر ، بدنبال تو میگردم
تو در این باغ رویاها ، بدنبال چه میگردی ?

به چشمانم نگاهی کن ، ببین حال پریشانم
من و تو هر دو در رنجیم ،بدنبال چه میگردی ...

همه ى ما یك عذرخواهى به احساس خود بدهكاریم...
زمانى كه براى نگه داشتن آدمهاى اشتباه پافشارى كردیم!
آن زمان كه دروغ شنیدیم و سكوت كردیم
جایى كه باید میرفتیم اما ایستادیم!
چیزهایى كه دیدیم و ندیده انگاشتیم!
از هیچ و پوچ رویا ساختیم و ذوق كردیم!
براى فرار از حقیقت لج كردیم و لج كردیم و لج كردیم..
خاموش كن فانوس وابستگىت را..
گاهى چه اصرار بیهوده ایست اثبات دوست داشتنمان به آدمها! معرفتهاى بیجایمان.. مهربانى هاى الكى مان..
بها دادن هاى بیش از حدمان.. تلاشهاى بى مورد براى حفظ رابطه هامان..!

چقدر سخت است
که لبریز باش از "گفتن"
ولی در هیچ سویت
"محرمی"نباشد...!

بسمه الرحمن

دخترک مسیحی گفت:

من نمی توانم این کتاب را بخوانم(قران)

امّا وقتی نگاهش می کنم چیزی در آن است

که مرا جذب می کند.گفتم:چه چیزی؟

می توانی شرح دهی؟! گفت: مگر خودت نمی بینی

و درک نمی کنی؟ نگاه کردم،خیره شدم،فقط قرانی بود

که هر روز بی توجه می خواندم!

:Ghamgin:سلام خداجونم
دلم گرفته:geryeh::geryeh::geryeh:

بی تو می رفتم
می رفتم تنهای تنها
و صبوری مرا
کوه تحسین میکرد

خسته ام
آنقدر كه
سطر سطر اين اشعار را
به دنبالت دويده ام
هر چه نزديك مي شوم
دور مي شوي
و نمي داني
كه دوري
اصلا بهانه ي خوبي
براي فراموشي نيست .....

جلوی بعضی خاطره هابایدنوشت....اهسته به یاداوریدخطرریزش اشک...!!!

دِلِ من تنها بود!
دِلِ من هَ_ر_زِ_ه نبود...!
دِلِ من عادت داشت ٬
که بماند یک__جا ٬
به کجا؟
معلوم است ٬
به درِ خانه ی تو...
دِلِ من عادت داشت ٬
که بماند آنجا ٬
پشت یک پرده ی ت_وری
که تو هر روز آنرا به کناری بزنی...!
دِلِ من ساکن دیوار و دری ٬
که تو هر روز از آن می گ_ذری...!
دِلِ من ساکن دستان تو بود ٬
دِلِ من گوشه ی یک باغ__چه بود ٬
که تو هر روز به آن می نگری...
راستی ٬
دِلِ من را دیدی...؟!!

ای خدا چقدر دوست دارم امسال مسافر سرزمین خورشید شم
شهدا بطلبین لطفا...

موج بودی و دیر فهمیدم
عشق بازی و ماندنت آنی ست
آمدی رفتی و نفهمیدی
سهم ساحل خطوط پیشانی ست

ازدیگران بپرسید"یک شب چندروزطول

میکشد؟" مطمئن باشید آنهایی که به شما
میخندند آدمهای تنهایی نیستند.

چِـہ دُروغـِ قَشَنگے
میگَنـ :
اَگه نَتونِستے خآطِرِهـ کَسـےُ،
اَز خآطِرِتـ پآڪ کُنے
یَعنے هَنوزَمـ تو خآطِرِشے
هِـهـ

مے دهم
خود را
نویدِ
سالِ بهتر
....
سالهاست •••❢❢

#اخوان_ثالث

موضوع قفل شده است