ارزش

آیا خداوند برای جسم انسان ارزشی قائل نشده است؟

چراخدابرای جسم انسان ارزشی قرارنمی دهد جسم به خاک می رود وخوراک کرم ومورومار می شود ازکجا معلوم چه بلایی به روح برسد؟

مطالعه ی آزاد برای همه

سلام
می خوام توی این تاپیک مطالب آزاد بزارم البته با اجازه مدیران مربوطه
هر کسی هم دوست داشت میتونه پیام بزاره

-----------------------------------------------------
مهمترين خاطره كشتيِ ابراهيم بر مي گردد
به قهرماني باشگاه ها در سال هاي آخر قبل از انقلاب
كه مسابقات انتخابي كشوري نيز به شمار مي آمد.
ابراهيم در آن زمان در اوج آمادگي به سر مي برد
و هركسي يك مسابقه از ابراهيم مي ديد
مي گفت :
"امسال تو 74 كيلو هيچكس حريف ابراهيم نمي شه."
مسابقات شروع شد
و ابراهيم يكي يكي حريف ها رو
از پيش رو برمي داشت
و با چهار كشتي كه برگزار كرد
به نيمه نهائي رسيد
اكثر كشتي ها رو هم يا ضربه مي كرد
يا با امتياز بالا مي برد.
با اون شور و حالي كه داشت گفتم:
"امسال ديگه يه كشتي گير از باشگاه ما
مي ره تيم ملي "
ديدار نيمه نهائي هم با اينكه حريفش خيلي مطرح بود
ولي ابراهيم با اقتدار برنده شد و به فينال رفت.
حريف پاياني او آقاي محمود .ك بود
كه همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود.
قبل از شروع فينال رفتم رختكن پيش ابراهيم و گفتم:
"من كشتي هاي حريفت رو ديدم.
خيلي ضعيفه،
از اين كشتي قبلي راحت تر مي توني ببري.
فقط ابرام جون ،
تو رو خدا خوب كشتي بگير،
من شك ندارم امسال برا تيم ملي انتخاب مي شي "
ابراهيم هم بندهاي كفشهاش رو بست
و در حالي كه مربي آخرين توصيه ها را به ابراهيم گوشزد مي كرد،
با هم به سمت تشك رفتند.
وقتي ابراهيم روي تشك رفت،
من در بين تماشاگرها رفته بودم
و داشتم نگاهش مي كردم،
حريف ابراهيم داشت با او حرف مي زد
و او هم سرش رو به علامت تائيد تكون مي داد.
بعد هم حريف ابراهيم
يك جائي رو بالاي سالن بين تماشاگرها به او نشان داد.
من هم برگشتم و نگاه كردم.
ديدم يه پيرزن،
تسبيح به دست،
اون بالاي سكوها نشسته.
نفهميدم چي گفتن و چي شد
ولي ابراهيم خيلي بد كشتي رو شروع كرد
و همه اش دفاع مي كرد.
بيچاره مربي ابراهيم،
اينقدر داد زد و راهنمائي كرد كه صداش گرفت.
ولي ابراهيم انگار هيچي از حرفاي مربي
و حتي داد زدن هاي من رو نمي شنيد
و فقط داشت وقت رو تلف مي كرد.
حريف ابراهيم با اينكه اولش خيلي ترسيده بود
ولي جرأت پيدا كرد و هي حمله مي كرد.
ابراهيم هم با آرامش خاصي مشغول دفاع بود.
داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار رو به ابراهيم داد
و در پايان هم ابراهيم باخت
و حريف ابراهيم قهرمان 74 كيلو شد.
داور وقتي دست حريف را بالا مي برد
ابراهيم مي خنديد و خوشحال بود
انگار كه خودش قهرمان شده.
بعد هم دو تا كشتي گير يكديگر رو بغل كردند.
حريف ابراهيم در حالي كه از خوشحالي گريه مي كرد
خم شد و دست ابراهيم رو بوسيد.
دو تا كشتي گير در حال خارج شدن از سالن بودن
كه از بالاي سكوها پريدم پائين و آمدم سمت ابراهيم و داد زدم:
"آدم عاقل، اين چه وضع كشتي بود.
بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم " و گفتم:
"آخه اگه نمي خواي كشتي بگيري بگو،
ما رو هم معطل نكن".
ابراهيم خيلي آرام و با يه لبخند هميشگي گفت:
" اينقدر حرص نخور"
بعد هم سريع رفت تو رختكن
و لباس هاش رو پوشيد و سرش رو انداخت پائين و رفت.
از زور عصبانيت كارد مي زدن خونم در نمي اومد،
همينطور به در و ديوار مشت مي زدم.
نيم ساعت نشستم و وقتي كمي آروم شدم.
راه افتادم كه برم بيرون.
جلوي در ورزشگاه همان حريف فينال ابراهيم رو ديدم
كه با مادر و كلي از فاميلهاشان
دور هم ايستاده بودن و خيلي خوشحال بودن.
يكدفعه همان آقا من رو صدا كرد.
برگشتم و با اخم گفتم:" بله ؟"
آمد به سمت من و گفت:
"من متوجه شدم شما رفيق آقا ابرام هستيد،درسته ؟
" با عصبانيت گفتم:" فرمايش؟"
ادامه داد:
"آقا عجب رفيق با مرامي داريد.
من قبل مسابقه به آقا ابراهيم گفتم شك ندارم
كه از شما مي خورم،
اما هواي ما رو داشته باش،
مادرم وبرادرام اون بالاي سالن نشسته اند،
مواظب باش ما خيلي ضايع نشيم ".
بعد ادامه داد:
"رفيقتون سنگ تموم گذاشت
نمي دوني مادرم چقدر خوشحاله "،
بعد هم گريه اش گرفت و گفت:
"من تازه ازدواج كردم
و به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم،
نمي دوني چقدر خوشحالم".
من هم كه مانده بودم چي بگم
كمي سكوت كردم و گفتم:
"رفيق جون ،
اگه من جاي داش ابرام بودم،
با اين همه تمرين و سختي كشيدن
اين كار رو نمي كردم.
اين كارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه".

از آن پسر خداحافظي كردم
و نيم نگاهي به اون پيرزن خوشحال و خندان انداختم
و حركت كردم.
بين راه به كار ابراهيم فكر مي كردم،
اينجور گذشت كردن
اصلاً با عقل جور در نمي ياد.
با خودم فكر مي كردم
كه پوريايِ ولي وقتي فهميد
كه حريفش به قهرماني تو مسابقه احتياج داره
و حاكم شهر،
اونها رو اذيت كرده،
به حريفش باخت اما ابراهيم...
ياد تمرين هاي سختي كه
ابراهيم توي اين مدت كشيده بود افتادم
و به ياد لبخندهاي اون پيرزن و اون جوون،
يكدفعه گريه ام گرفت.
عجب آدميه اين ابراهيم!
سلام بر ابراهیم

-------------------------------------------------------

همیشه آیه وجعلنا را زمزمه میکرد .

گفتم:آقا ابراهیم این آیه برای محافظت در مقابل دشمن است
اینجا که دشمن نیست !

ابراهیم نگاه معنی داری کرد و گفت :

دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود دارد!؟؟

------------------------------------------------------------

«وجَعلنا مِن بین ایدیهِم سَدا و مِن خَلفِهم سَدا، فاغْشَیناهُم فهَم لایبُصِرون»

و پیش روى آنان حائل و سدّى و پشت سرشان نیز حائل و سدّى قرار دادیم، و به طور فراگیر آنان را پوشاندیم، پس هیچ چیز را نمى‏بینند.

-------------------------------------------------------------------------

یا لیتنی کنت معک

“شب تاسوعا بود
و احساس می‌کردم در رکاب امام حسین(ع) می‌جنگم،
یک عمر گفته بودم
«یا لیتنی کنت معک»
و آنجا احساس می‌کردم اینجا کربلا است
و من در رکاب امام حسین(ع) می‌جنگم.
با امام راز و نیاز می‌کردم که در رکاب تو نبودم،
اما به کربلای خوزستان رسیدم
و آرزوی من این است
که خون گرمم بر زمین بریزد
و به شهادت برسم.
در این لحظات هیچ‌چیز را احساس نمی‌کردم
و هرچه به شهادت نزدیک‌تر می‌شدم
برافروخته‌تر و شادمان‌تر می‌شدم”.
کماندوهای عراقی
شهید چمران را در لباس پلنگی دیدند
و گمان کردند که او عراقی است،
با او عراقی صحبت کردند
او هم که به عربی مسلط بود،
وقتی عراقی‌ها گاردشان را شکافتند
و جلو آمدند چمران آنها را به رگبار بست
چنان‌که دشمنان
در حالی که کامیون خود را به جا گذاشته بودند،
فرار کردند
و چمران هم توانست با کامیون آنها به عقب برگردد.

ارزش زن در اسلام

درود

چند تا سوال از بعضی از روایات و احادیث و ایات قران داشتم که موضوع اصلی این روایات و ایات زنان هستند. و چیزی که برای من یه مقدار غیر منتظره و عجیب بود اینه که چرا این نوع نگاه از طرف پیشوایان وجود داشته ؟

فکر میکنم برای تمام موارد و ایه های قران توضیح این باشه که این موارد شان نزول یا شرایط زمانی خاص داشتن ولی میدونیم که منابع احکام اسلامی سنت و قرآان هست و واجب و مستحب و مکروه و حلال و حرام از همین روایات و احادیث مشخص میشن بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی یا شان نزول .
به اضافه اینکه برای اینکه دیدگاه اسلام رو نسبت به یک موضوع بدونیم نمیتوان فیلتری رو برای ایات و روایات و احادیث در نظر گرفت و قسمت های مهم و اساسی رو نادیده بگیریم.
بعضی پاسخ ها به این سوالات این هست که وضعیت زنان در زمان گذشته ناگوار بوده و اعتقاد این است که اسلام نگاه خیلی بهتری به زن داشته و جایگاه زن رو نسبت به گذشته تغییر داده .که سوالی که مطرح میشه اینه : آیا وضعیت زنان امروز مشابه زنان قبل از ظهور اسلام است که قوانین و احکام در زمان ظهور اسلام برای حال استفاده میشه ؟ چرا در این باره با وجود تفاوت زیادی که بین زنان حال و گذشته وجود داشته تغییری در قوانین و احکام به وجود نیومده ؟
چرا اسلام به صورت کامل حق زن رو ادا نکرده و به دادن حقوقی نصف حقوق مرد اکتفا کرده ویا ارزش و حقوق انسانی زن رو در بسیاری از امور نادیده گرفته ؟ چرا تاکیدی به حفظ شان و منزلت زن (چه در ایات و روایات و چه در احکام اسلامی به صورت واجب ) وجود نداشته ؟ و با گذشت زمان و فاصله گرفتن از زمان جاهلیت تغییری در قوانین و احکام دیده نشده ؟

علاوه بر این بعضی ایات و احادیث و روایاتی هرچند خیلی اندک در باب احترام و با ارزش دونستن زنان وجود داره که برای این ایات و روایات هم میتوان شان نزول و شرایط خاص رو در نظر گرفت( مثل اینکه این روایات و ایات فقط برای برخی زنان (همسران و یا زنانی که از خانواده پیشوایان دین هستن) یا فقط در شرایط زمانی خاص صدق میکنن). حتی اگر شان نزول و شرایط خاص رو در نظر نگیریم محتوای اکثر این روایات و ایات حالت تاکیدی ندارن و ضرورتی برای حفظ شان و منزلت زن در این روایات و ایات دیده نشده (بیشتر ارزشگذاری و احترام به زن حالت مستحبی دارد یا به وضوح اشاره شده در چه شرایطی زن میتواند با ارزش باشد )

لطفا در این بجث فقط کارشناسان شرکت داشته باشن (حداقل تا زمانی که تمام سوالاتم جواب داده بشه )..

ممنون

1)

عن عبد الله بن الصامت، عن أبي ذر رضي الله عنه ، قال: قال رسولُ الله صلى الله عليه وسلم:

يَقْطَعُ صَلاَةَ الرَّجُلِ؛ إِذَا لَمْ يَكُنْ بَيْنَ يَدَيْهِ قِيدُ آخِرَةِ الرَّحْلِ: الحِمَارُ، وَالكَلْبُ الأسْوَدُ، وَالمرْأةُ.فَقُلْتُ: ماَ بَالُ الأسْوَدِ، مِنَ الأحْمَرِ، مِنَ الأصْفَرِ، مِنَ الأبْيَضِ؟ قَالَ: يَا ابْنَ أخِي! سَألْتُ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم كَمَا سَألْتَني، فَقَال: الكَلْبُ الأسْوَدُ شَيْطَانٌ. رواه مسلم (4/228)

از عبدالله ابن صامت از ابوذر (روایت است که) فرستاده ی الله گفت:

سه چیز نماز مرد را باطل میکند در صورتیکه جلوش چیزی به بلندی زین اسب(ستره) نباشد: خر، سگ سیاه، و زن. گفت: ای پسر برادرم! از رسول خدا (ص) پرسیدم همان پرسش که تو از من کردی(چه چیزی در سگ سیاه وجود دارد که او را از سگ قرمز و زرد متمایز میکند؟) پس گفت: سگ سیاه یک شیطان است.”

در توضیح این قسمت از جایی که این مطلب رو برداشتم نوشته بود زن با سگ سیاه و چهارپا یکسان در نظر گرفته شده :

در اینجا چون “و” بین موارد یاد شده “و” عطف می‎باشد؛ پس اثبات حکم یکی، بر دیگری نیز ثابت است. زیرا در اینجا پرسشگر تنها از تفاوت سگهای سیاه و سفید و …. پرسیده است

----------------------------------------------------------------------------------

2)

همانا خداوند عزوجل برای زن غیرت قرار نداده است زیرا به سوی زشتی می کشاند و خدا غیرت را برای مردان قرار داده است زیرا حلال کرده است برای مردان 4 زن و کنیز بی شمار و برای زن چیزی قرار نداده است مگر شوهرش و اگر زنی اراده کرد که با غیرت باشد مانند زناکار است. (وسائل الشیعه/حدیث شماره 25292/باب عدم جواز غیره من النساء)

ان الله عزوجل لم يجعل الغيره للنساء وانما تغار المنكرات فاما المؤمنات فلا انما جعل الله الغيره للرجال لانه احل للرجال أربعا وماملكت يمينه ولم يجعل للمراه الا زوجها فاذا ارادت معه غيره كانت عند الله زانيه.

---------------------------------------------------------------------------------

3)

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا (نساء/34 )

مردان قیم زنانند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و به دليل آنكه از اموالشان نفقه می‌دهند، پس زنان درستكار فرمانبردار (شوهر) هستند به پاس آنچه خداوند حفظ كرده اسرار را حفظ مى‏كنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد پندشان دهيد و در بستر از ايشان دورى كنيد و آنها را بزنید، پس اگر شما را اطاعت كردند بر آنها هيچ مجوييد كه خداوند والاى بزرگ است.

---------------------------------------------------------------------------------

4)


در وسائل الشیعه بابی وجود دارد با عنوان "مستحب بودن زندانی کردن زن در خانه‌ی خودش یا خانه‌ی شوهرش و (زن) نباید بدون نیاز از خانه خارج شود و نزد او هیچ مردی نرود
" استحباب حبس المرأه فی بیتها او بیت زوجها، فلا تخرج لغیر حاجه و لایدخل احد من الرجال (وسائل الشیعه/جلد 20/ ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب 24)

-------------

در حدیث شماره‌ی 25048 از قول علی ابن ابیطالب می‌گوید: مردان از زمین خلق شده‌اند همانا توجهشان به زمین است و زن از مرد خلق شده و همانان توجهش به مردان است، پس ای توده‌های مردان، زنانتان را زندانی کنید
قال امير المؤمنين: خلق الرجال من الارض وانما همهم في الارض و خلقت المراه من الرجال و انما همها في الرجال فاحبسوا نساءكم يا معاشر الرجال.

--------------

حضرت علی (ع)
همانا زنان سخن نفهم و عورت هستند پس عورت را با خانه بپوشانید و نفهمی‌شان را با سکوت (الکافی/جلد 5 صفحه 535)
إنما النساء عی و عورة فاستروا العوره بالبيوت واستروا العی بالسكوت

--------------------------------------------------------------------

5)

وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا (نساء/15) و از زنان شما كسانى كه مرتكب زنا می‌شوند چهار تن (مرد) از ميان خود بر آنان گواه گيريد پس اگر گواهی دادند آنان را در خانه‌ها نگاه داريد تا بمیرند يا خداوند راهى براى آنان قرار دهد.

-------------------------------------------------------------------------------------

6)

مردی از یاران امیر المؤمنین از زنش به او شکایت برد، پس علی ایستاد و سخنرانی نمود، پس گفت: ای مردم، از زنان به هیچ عنوان پیروی نکنید و در مال به آنان اعتماد نکنید و مدیریت خانواده را به آنان وا مگذارید که ما را به نابودی می‌کشانند و از دستور شوهرسرپیچی می‌کنند، ما آنان را یافتیم که به هیچ عنوان توانائی خویشتن داری بر نیاز خویش را ندارند و توانائی کنترل شهوتشان را ندارند، درشتی در برابرشان لازم است، اگر خود را بزرگ دیدند غرور آنان را می‌گیرد، اگر ناتوان شدند، رضایتشان در واژنشان است، به هیچ عنوان شکر کارت را ندارند و اگر اندکی آنان را از کاری منع کنی خوبی‌ها را فراموش می‌کنند و بدی‌ها را یاد می‌کنند، با بهتان بستن سخن می‌گویند و شیطان را دنباله روی می‌کنند . (علل الشراتع / شیخ صدوق / جلد 2 / صفحه 512 ، جامع الاحادیث الشیعه / ایت الله بروجردی / جلد 20 / صفحه 258 ، وسائل الشیعه / حر عاملی / جلد 20 / صفحه 180)

شكى رجل من اصحاب امير المؤمنين عليه السلام نسائه، فقام علی (ع) خطيبا، فقال: "معاشر الناس، لا تطيعوا النساء على حال و لا تأمنوهن على مال و لا تذروهن يدبرن امر العيال، فإنهن ان تركن و ما اردن اوردنا المهالک و عصين امر المالک فانا وجدناهن لا ورع لهن عند حاجتهن و لا صبر لهن عند شهوتهن البذخ لهن لازم و ان كبرن و العجب لهن لاحق و ان عجزن يكون رضاهن فی فروجهن لا يشكرن الكثير، اذا منعن القليل ينسين الخير ويذكرن الشر يتهافتن بالبهتان و يتمادين فی الطغيان و يتصدين للشيطان.

------------------------------------------------------------------------------------

7)

و بپرهیز از مشورت با زنان که رأیشان پوچ و عزمشان سست است. بر چشمانشان پرده(حجاب) بینداز که هر چه این پرده استوارتر باشد، آنها به عفاف پایبندترند. بیرون رفتن زنان از خانه آنگونه زشت نیست که تو کسی را به خانه آوری که شایسته‌ی اعتماد نباشد! اگر می‌توانی آنگونه رفتار کن که غیر از تو کس دیگری را نشناسد. زن در کاری که با مقام او سازگار نیست تسلط نده که زن همچون گلی است خوشبو نه قهرمان و کارفرما. در احترام گذاشتن به او زیادروی نکن و چنان امیدوارش مکن که به شفاعت از دیگران بپردازد. بپرهیز از بدگمانی بیجا نسبت به زن که این کار زن تندرست را به بیماری و زن پاکدامن را به فکر گناه کردن می‌کشاند. برای هریک از خدمتکاران خویش کاری را تعیین کن تا در برابر تو جوابگوی آن باشد و انجام خدمت تو را به دیگری(کنیز) واگذار نکند؛ وابستگانت را گرامی دار! پس آنها بال‌های تو برای پرواز هستند و اصل تو هستند که با آنان افتخار می‌کنی و دست تو هستند که با آن یورش می‌بری(می‌جنگی) (نهج البلاغه)

-----------------------------------------------------------------------------------

8)

خطاب به همسر پیغمبر (ص) :

(شما ای مردان!) سربازان زنی هستید!؟ و پیرو جانور زبان بسته‌ای(شتر عایشه) شدید..... .(خطبه‌ی شماره‌ی 13)

ای مردنمایان نامرد! خَردتان مانند رؤیای کودکان و زنان پا به حجله گذاشته است. دلم می‎خواست که شما را نمی‌دیدم و نمی‌شناختم... . (خطبه‌ی 27)

-------------------------------------------------------------------------------------

9)

هدف دام‌ها سیر کردن شکم‌هایشان است و هدف درندگان، دشمنی با دیگران! و مهمترین فکر زنان، زینت زندگانی دنیائی و فساد در آن است . همانا مؤمنین فروتن هستند و همانا مؤمینی از خدا ترسانند. (خطبه‌ی شماره‌ی 154)

-------------------------------------------------------------------------------------