اوستا

شعارهای سه گانه دین زرتشت:گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک




دوستان زرتشتی، مهمترین شعار دین زرتشت را «گفتار نیک، کردار نیک و اندیشه نیک» می دانند. سروش پدرام پور، موبد زرتشتی، در این مورد می فرماید:

«در فرهنگ کهن زرتشتی سخنان نمادگونه بسیار را می‌توان یافت که به نوعی بیان‌گر ارزشهای دینی و فرهنگی زرتشتی می‌باشند ولی شاید باارزش‌ترین آنها «اندیشه‌نیک – گفتار نیک – کردار نیک» می‌باشد. سخن نمادینی که اتفاقا هر غیر زرتشتی خواه ایرانی یا غیرایرانی با شنیدن نام اشوزرتشت یا زرتشتی در ذهنش نقش می بندد. در جهانی که آفریده اهورامزدا، دانای کل هستی‌بخش است بدی راهی نداشت تا آنجا که انسان به واسطه بهره‌بردن از موهبت اختیار این امکان را می‌یابد که خالق بدی باشد در کنار نیکی‌ها. و آنجاست که یک بهدین(فرد زرتشتی) بزرگترین آرمانش آفرینش نیکی‌هاست در اندیشه‌اش، گستراندن نیکیهاست با بیانش و در نهایت نهادینه کردن نیکیهاست با کردارش، تا آنجاکه که دیگر جایی برای بدیها باقی نماند.برای نخستین بار اشوزرتشت در گاتها این چنین زیبا این شعار بنیادین را مطرح نموده است»

دوستان نوزرتشتی، گاهی به ما مسلمانان خرده می گیرند، که زرتشت ما را به گفتار و کردار و اندیشه نیک، امر کرده است، ولی دین شما، این همه احکام و جزئیات را مطرح نموده است.

در اینجا به تحلیل این شبهه می پردازیم:

1.این سخن اختصاصی به زرتشت ندارد

این تعبیر به گونه‏ها و عبارات مختلف تقریباً از زبان همه حکیمان، فیلسوفان، ارباب مکاتب، معلمان اخلاق و رهبران دینى شنیده شده و شعارى نیست که اختصاص به آیین زرتشت داشته باشد و یا دیگران برخلاف آن شعار داده باشند.

معلوم نیست دوستان زرتشتی بر اساس چه سند یا مدرکی، ادعا می فرمایند که این فرمایش برای بار اوّل از زرتشت صادر شده است. البته می دانیم که دوستان زرتشتی تمایل عجیبی دارند که هر امر مثبتی در سایر مکاتب هست را به نفع خود مصادره کنند و بگویند این امر مثبت، از زردشت به این مکتب راه یافته است!

قابل توجه است که حتی منکرین خدا و دین، کسانی که وجود زرتشت را انکار می کنند، افراد ستمگر و ظالم و... همه و همه، به گفتار و کردار و اندیشه نیک، معتقد هستند و در واقع کردار و گفتار و پندار خویش را مصداق، گفتار و کردار و پندار نیک، می انگارند.

2.این سخن، کلّی گویی است

براى قضاوت پیرامون یک مکتب صرف این گونه شعارها کافى نیست و باید دید در آن مکتب چه چیزى خوب شناخته مى‏شود و چه چیزى بد. سخن بالا اگر چه زیباترین سخن است، اما بار معرفتی چندانی ندارد، یعنی بیان نمیکند که گفتار، پندار و رفتار نیک چه چیزهایی است یا چه چیزهایی باید باشد.

استاد مطهرى بر آن است که همه مکتب‏هاى اخلاقى دنیا آموزه هاى خود را به عنوان اخلاق خوب معرفى کرده اند، در حالى که بین آن ها شدیدترین اختلافات و تضادها وجود دارد. یکى مبارزه با خودخواهى، بسط عدالت، ترحم به ضعیفان و یارى ستمدیدگان را اخلاقى مى‏داند و دیگرى مانند نیچه همه اینها را اخلاق بد و خیانت به بشریت مى‏انگارد! از نظر ایشان پوکترین و بى مغزترین رویکردها بسنده کردن به سخن زرتشت است که مى‏گوید «گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک»؛ زیرا مانند آن است که از مهندسى براى ساختمان یک مسجد طرحى بخواهند و بگویند: طرح شما چیست؟ بگوید: یک ساختمان خوب! یا از خیاطى بپرسند: چه مدل لباسى می دوزى؟ بگوید: یک مدل خوب! در این جا باید دید طرح و مدل خوب در نگاه آنان چیست و بدون آن هیچگونه ارزش داورى پیرامون طرح یا مدل ایشان میسر نیست. بنابراین شعار یاد شده به تنهایى هیچگونه قابل سنجش و ارج گذارى نیست.(مجموعه آثار، ج 22، ص 645) به عبارت دیگر این تعابیر بسیار کلى و جامع است اما نامتعین و نامشخص.

در واقع، این سخن، مثل هوا مى‏ ماند که وارد هر روزنى مى ‏شود ولى کلید هیچ قفلى نیست.

3.برای باور به این سخن، نیازی به دین و زرتشت نداریم
اگر دقت کنید برای بیان این کلیات و فهم آن نیاز به دین یا حضرت زرتشت نیست، زیرا عقل و خرد هر انسانی به این سه عنوان حکم می کند و چه نیازی به دین است و پیامبری که بیاید و همین فرمان روشن و بی پیچ و خم عقل را، دوباره بیان کند؟! اگر واقعا بخواهد دین و پیامبر و راهنمایی باشد، باید عنوان کند که گفتار و کردار و پندارهای نیک چه چیز هستند و راه های دست یابی به آنها چیست و موانع وسنگلاخ های راه وصول به آنها کدام است و چه چیزهای مانع رسیدن انسان به حقیقت خواهد شد و چه گونه می توان آنها از راه برداشت؟ آری دین باید اینها را روشن نماید، نه چیزهایی که واضح است و عقل هر کسی آن را درک می کند و نیازی به دین در این باره نیست.

حتی اگر هیچ دینی برای ما بیان نمی کرد که به دنبال کردار، پندار و گفتار نیک باشیم، خرد و فطرت انسانی، متوجه و آگاه به آن بوده، آدمی به صورت فطری به دنبال نیکیها است، همچنین در صدد دستیابی به سعادت است و می داند که خوشبختی تنها در سایه نیکیها است اما این که نیکیها چیست، چگونه باید انتخاب کند، از چه راه‏هایی به آنها دست یابد، موانع راه رسیدن به آنها چیست و چه چیزهایی در تقویت آنها مؤثر است و صدها سؤال مانند این مطرح می شود. گاتهای زرتشت در این مورد ساکت است، و ما سخن مستقیمی از زرتشت که به بیان این امر بپردازد، در دست نداریم. طبعاً دینی که می تواند به این سؤالات پاسخ صحیح و دقیق ارائه دهد، کامل‏ترین دین شناخته می شود و دین زرتشت، چنین خاصیتی ندارد.

یک دین کامل، هم از جهت آموزه ها و هم از جهت برنامه زندگی باید کامل و جامع باشد، تا دین کامل محسوب شود. جامعیت، بالندگی، همسویی با فطرت و خرد، از شاخصه های مهم موفقیت یک دین محسوب می گردد. پاسخگویی به نیاز انسانها، داشتن برنامه های جامع و کاربردی نیز از ویژگیهای کامل بودن یک دین هستند.

4.این سخن، تفسیرپذیر است

اگر دین جز همین جمله نیست: پندار نیک یعنی عقاید صحیح و منطقی، اخلاق نیک و اعمال نیک: آیا انکار می کنید که تفسیر و فهم و برداشت بشر در این زمینه متفاوت است؟ بعضی از این اختلافها در اثر تفاوت برداشت و طبیعی است و بسیاری در جعل و تحریف و کتمان و ظلم ریشه دارد. با توجه به این اختلافهای طبیعی و ظالمانه، آب چنان گل آلود است که نمی توان مصداق های پندار و گفتار و اندیشه نیک را شناخت. حالا آیا واگذاردن بشر در این اضطراب فکری صحیح است؟ اگر خداوند با فرستادن پیامبران به این روشنگری ها اقدام نکند و مصداق ها را به تفصیل بیان نکند، بندگان را علیه خدا حجت نخواهد بود؟

اصولا در قانونگذاری هر چه قانون تفصیلی و روشن و صریح باشد، برای مکلفان کار راحتتر است. دستورهای دین در زمینه های مختلف تبیین مصداق ها در آن زمینه ها است. خداوند با تعیین واجبات و محرمات و حلال ها و حرام ها در صدد به زحمت انداختن ما نیست بلکه در صدد پاک کردن ما از پندار و کردار و گفتار زشت و خبیث است تا شایستگی ورود به خانه کرامت آخرت را پیدا کنیم و در عین حال سعادت دنیوی ما نیز حاصل شود.

به راستی، آیا واقعا دینی با این کلی گویی پرابهام، که قابل تفسیر های مختلف است، قابل اطاعت می باشد؟ باید انتساب دین به خدا و آسمان قطعی باشد. جز دین اسلام هیچ دین دیگری انتساب قطعی ندارد.

همه تعالیم اسلام در سه شعار؛ گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک خلاصه نمی شود بلکه اسلام دینی هماهنگ و کامل است که از کران نظر تا کران عمل را در همه ابعاد فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در بر دارد.

منبع:

http://pasokhgoo.ir

http://porseman.org/

دستکاری در گاتهای زرتشت و گمراهی در مطالعات ثانوی

با سلام

گاتهای زرتشت که بخش‌هایی پراکنده و نویافته از دل متون اوستایی است، به مانند دیگر متون باستانی و کتیبه‌ها، جزو اسناد و منابع دست اول دانسته می‌شود.
منابع دست اول برای پژوهشگران مطالعات باستانی، مانند داده‌های آماری است برای یک تحلیلگر آمار و یا مانند مواد و عناصر است برای یک شیمیدان.
چنانچه منابع و داده‌های اولیهٔ آماری به شکلی غیرواقعی و دستکاری‌شده در اختیار تحلیلگر قرار گیرد، تمامی استنتاجات او نادرست خواهد شد و برنامه‌ریزی‌ها و آینده‌نگری‌های مبتنی به آنرا به هرج‌ومرج و آشفتگی سوق خواهد داد.

اینچنین است اگر آزمایش‌ها و تحقیقات یک شیمیدان با مواد و عناصر غیرواقعی، دستکاری‌شده و یا ناخالص انجام شود. در این صورت نیز حاصل تحقیقات، نادرست و گمراه‌کننده خواهد بود و نه تنها آزمایشگر را دچار نتیجه‌گیری غلط خواهد نمود، بلکه همهٔ کسانی که با اتکای به داده‌های او به مطالعات ثانوی پرداخته‌اند، گمراه خواهند شد و نتایج مصیب‌باری از خود برجای خواهد نهاد.
گاتها و دیگر متون دست اول، در حکم مهمترین منابع و داده‌ها برای مطالعات باستانی و پیگیری واقعیت‌های روزگاران گذشته است.
چنانچه پژوهشگر یا مترجم به این متون وفادار نباشد و آنها را مطابق با ذوق شخصی خود و یا مطابق با هنجارها و دلپسندهای امروزی دستکاری کند، نه فقط منبع مهمی را تحریف کرده و خواننده را از دستیابی به راستی و واقعیت‌ها باز داشته است، که تمامی تحقیقات و شرح و تفسیرها و استنباط‌های ثانوی‌ای که با اتکای بدان متن انجام شده است را گمراه نموده و به نتایج غلطی می‌رساند.

این نکته بخصوص در مورد گاتها که مترجمانش تأکید ویژه‌ای بر روی واژهٔ «راستی» دارند، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد، تاکنون ده ترجمه از گاتها به زبان فارسی منتشر شده است که به ترتیب تاریخ نشر عبارتند از: ترجمه ابراهیم پورداود (سال ۱۳۰۵ و بازنگری در ۱۳۳۱)، موسی جوان (۱۳۴۸)، هاشم رضی (۱۳۴۸ و بازنگری در ۱۳۸۰)، موبد فیروز آذرگشسب (۱۳۵۱ تا ۱۳۵۸)، عباس شوشتری (۱۳۵۴)، علی‌اکبر جعفری (۱۳۵۹)، حسین وحیدی (۱۳۶۶)، جلیل دوستخواه (۱۳۷۴)، موبد رستم شهزادی (۱۳۷۷) و آبتین ساسانفر (۱۳۸۳).
هیچیک از استادان و بزرگوارانِ یاد شدهٔ بالا به صراحت در پیشگفتار کتاب توضیح کامل و روشنی نداده‌اند که آیا ترجمه خود را مستقیماً از روی متن اوستایی انجام داده‌اند، یا بر اساس یک ترجمه اروپایی و یا بر اساس ویرایش و بازنگری در ترجمه‌های فارسیِ ماقبل خود.

در نتیجهٔ تمامیِ مسئولیتِ درستی یا نادرستی ترجمه بر عهدهٔ خود آنان است.

تنها استثناء در این میان، موسی جوان است که ترجمه خود را برگردانی از ترجمه فرانسوی جیمز دارمستتر معرفی کرده و تا جایی که بررسی کرده‌ایم، به متن اصلی وفادار بوده است.

شگفت است که ترجمه موسی جوان، ناشناخته‌ترین و گمنام‌ترین ترجمه‌های موجود از گاتها است.

ادامه دارد......!!

شست و شو؛ در اوستا و دین زرتشت چگونه و در قرآن و دین اسلام چگون

با سلام
و عرض تبریک سال نو به تمامی عزیزان اسک دین

باری؛ نظری بیافکنیم به بهداشت و شست و شو؛ که در اوستا ودین زرتشتیگری چگونه و در قرآن و دین اسلام چگونه سفارش شده است؟
((تطهیر و غسل با آب پاک در اسلام)):

در قرآن کریم می خوانیم:

((

إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ
و به يادآر آنگاه را که خدا چنان ايمنيتان داده بود که خوابی سبک شما، را فرو گرفت و از آسمان برايتان بارانی باريد تا شست و شويتان دهد و وسوسه شيطان را از شما دور کند و دلهاتان را قوی گرداند و قدمهاتان را استوار سازد
)) [سوره ی اَنفال / آیه ی 11].

((

وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا
اوست که پيشاپيش رحمت خود بادها را به مژده دادن فرستاد و از آسمان آبی ، پاک نازل کرديم)) [سوره ی فرقان / آیه ی 48].

و باز در جای دیگر در وصف مسلمانان می فرماید:

((همانها که از رسول پیامبر استاد ندیده (اُمّی) پیروى ‏کنند؛ پیامبرى که اوصاف او را در تورات و انجیل که نزد ایشان است، مى ‏یابند؛ او آنها را به کار نیک دستور مى‏دهد، و از کار بد باز می دارد؛ چیزهای پاکیزه را براى آنها حلال، و ناپاکیها و پلیدی ها (خبائث) را بر ایشان تحریم مى کند؛ و تکالیف پر مشقت و سخت، و غل و زنجیرهایى را که بر آنها بود، از گردنشان بر مى ‏دارد؛ پس کسانى که به او ایمان آورده، و حمایت و یاریش نمودند، و از نورى که با او نازل شده (قرآن مجید) پیروى نمودند، به راستی، آنان رستگارانند)) [اَعراف/157].

در اسلام اهميت آب در تطهير و پالايش است. مسلمانان بايد هنگام نيايش و پيش از تقرب جستن به خدا پاك و منزه باشند.
در اسلام، طهارت پيش از بجاي آوردن واجبات ديني مخصوصاً نماز، از اصول ضروري است.
سه نوع طهارت در اسلام وجود دارد: اول، غسل كه طهارت اصلي است و فرد پس از نيت كردن، تمام بدن را با آب پاكيزه مي‌شويد.
مسلمانان بايد پس از انجام اعمال جنسي كه از نظر ديني باعث ناپاكي مي‌شود نيز غسل كنند.
غسل همچنين پيش از نماز جمعه، دو عيد بزرگ و قبل از دست زدن به قرآن، توصيه شده است.

علاوه بر آن مردگان نيز بايد پيش از دفن شدن غسل شوند. دومين نوع طهارت وضو است كه براي زدودن آلودگي‌هاي جزئي‌تر انجام مي‌شود و بايد پيش از هريك از پنج نوبت نيايش روزانه صورت گيرد.
وضو شامل شستشوي صورت با آب پاكيزه، مسح كشيدن سر با آب و شستن دستها تا آرنج و پاها تا قوزك مي‌شود.

اين دستور از قرآن ريشه مي‌گيرد. آنجا كه در سوره پنجم (مائده)، آيه هفتم و هشتم آمده: «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، هنگامي كه براي نماز بپا خواستيد صورتتان را و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاهايتان را تا قوزك مسح كنيد.»
و در سنت نيز با جزئيات كامل تشريح شده است، هر مسجدي نيز براي وضو گرفتن آب جاري دارد.
سومين نوع طهارت هنگامي انجام مي‌گيرد كه آب در دسترس نباشد در اين موارد مي‌توان از شن و خاك پاكيزه استفاده كرد.


این خلاصه و نمونه ای از دستور اسلام و قرآن، در امر بهداشت و نظافت و در پرهیز از خبائث [= چیزهای پلید و خبیث] و تاکید بر آسانی احکام دینی بود.

بررسی خداشناسی زرتشتیان در اوستا

با سلام

اساس و بنیان هر دین و آیینى، به معنى اخص کلمه در خداشناسى و الوهیت آن آیین مستتر و پنهان است.:Sham:
در اسلام، براى مثال، بایستى گفت که شکل نهایى ربوبیت و خدایى از لحاظ مفاهیم مجرد، در یک قالب مستحکم و استوار توحید بیان شده است.
شرق شناسان بزرگ اروپایى که براى نخستین بار با کار توانفرسا و از خود گذشتگى تا پاى جان، راز و رمز اوستا و خط و زبان آن را گشوده و ترجمه کرده اند آیین مزدیستى را مبتنى بر توحید ندانسته اند.
در جهان تا پیش از ترجمه هاى اوستا، توحید مطلق مترادف بود با دین اسلام. اما پس از دوران نخست ترجمه هاى اوستا، تا نزدیک به 150 سال پیش، زردشتیان هند و پس از آن ایران، خواستند از این ویژگى اسلام سود جویند و خود را نخستین پیروان یکتاپرستى در جهان معرفى کنند.
از این جا بود که دستبردهاى ناشیانه اى در ترجمه اوستا زدند و به تعبیراتى دور از عقل و فهم اقدام کردند و در این زمینه هم شایعات بسیارى پراکنده ساختند که خاورشناسان اروپایى مغرض و بى سواد و دشمن ایران وسابقه فرهنگى ایران بوده و نوشته هاى آنها عارى از حقیقت است. و جدا که کار تحریف زردشتیان به تکذیب قسمت زیادى از اوستا منجر شد.

قسمت های مختلف اوستا
اوستاى کنونى به شش قسمت تقسیم مى شود:
1. «گاثاها» یا سرودهاى «زردشت» کهن ترین بخش «اوستا» است. این بخش خود پاره اى از «یسنا» است که چون سروده خود «زردشت» است ویژگى دارد و همواره جداگانه از آن نام برده و در دفتر جداگانه نوشته اند. از آن گذشته «گاثاها» شعر است و زبان آن با زبان دیگر بخشهاى «اوستا» و دیگر پاره هاى «یسنا» در آهنگ و در واژه ها و شیوه نگارش یکسان نیست و بسى کهن تر از آنهاست. هر یک از بخشهاى «یسنا» را یک «ها» یا «هات» مى نامند و «گاثاها» هفده «هات» از 72 «هات»، «یسنا» را در بردارد.

2. «یسنا» یکى از کهن ترین بخشهاى نامه مینوى «اوستا»است که 72 بخش دارد و از هر یک از این بخشها را در اوستا (haiti) و در پهلوى و فارسى «هات» یا «ها» مى گویند گفتیم که «گاثاها» هفده «هات» از 72 «هات»، «یسنا» است. یسنا سرودهاى ستایش دین که دربردارنده موضوعات گوناگون و مختلفى مى شود.

3.«یشتها» واژه «یشت» در معنى با «یسنا» یکسان است و تنها فرقى که دارد این است که «یسنا» به معنى ستایش و نیایش به طور کلى و «یشت» به معنى ستایش و نیایش ویژه ایزدان و امشاسپندان است. بخش «یشتها» شامل 21 «یشت» است که نام بیشتر آنها از نام ایزدانى که سى روز ماه به نام آنهاست، گرفته شده و در ستایش و نیایش آن ایزدان است به اصطلاح سرود است درباره ایزدان یا فرشتگان یا بهتر بگوییم: خدایان غیر از اهورا مزدا!

4. وندیداد، یا تلفظ صحیح آن «ویدیودات» نام از اوستاست که در بیشتر پاره هاى آن از دستورها و قانونهاى زندگى فردى و همگانى مردمان گفتگو مى شود و به دیگر سخن وندیداد بخش «فقهى» اوستاست و خواننده را با احکام فرعى آیین «زردشت» که در کارهاى روزانه به کار مى آید، آشنا مى سازد که ظاهرا سالمترین قسمت اوستاست که باقى مانده و محتواى آن شامل 22 فصل است.

5. ویسپه رد، یا «ویسپرد» بخشى از نامه کهن اوستاست شامل سرودهاى کوتاهى در ستایش ایزدان و پاکان و پارسایان و همه پدیده هاى نیک و ستودنى آفرینش است و آن 24 فصل است و کتاب مستقلى نیست و از سایر قسمتهاى اوستا جمع و تدوین شده است.

6. خرده اوستا یا «اوستاى کوچک» که کتاب ادعیه و اذکار زردشتیان مى باشد و این کتاب به کوشش پور داود به فارسى درآمده و 8 بخش دارد.
زردشتیان هفده فصل از «یسنا» را «کاثاها» مى نامند و آن از لحاظ زبان و مسایل و مفاهیم مندرجه و سنت متمایز از سایر فصول است. هرکجا به کتابهاى زردشتیان انتقاد مى شود مى گویند فقط گاثاها از گفته هاى پیغمبر زردشت است و هر چیزى که در گاثا نباشد از اوستا و تعالیم و شرایع زردشت نمى باشد. :Sham:

آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟

با سلام

دوستان گرامی مدتی است که یاوه گویان در داخل و خارج از کشور سعی در بزرگ نمایی زرتشتیگری و تضعیف اسلام و حق نشان دادن عقاید خود کرده وقصد بازیچه قرار دادن افکار عمومی و ترویج عقاید باطل را دارند
سعی میکنیم که انشالله با کمک کارشناسان و دوستان عزیز چالشهای زرتشتیگری را عنوان کنیم تا حق و حقانیت مشخص شود !
ازینرو به سخن حق امام رضا (ع)استناد میکنیم :

امام رضا علیه السلام در مورد مناظره با ادیان می فرمایند : همیشه برای مناظره با ادیان از کتب و اسناد خود آنان استفاده کنید ، مثلا برای مناظره با زرتشتیان می فرمایند که در مورد " اوستا " با آنان سخن بگویید .
و واقعا در این مورد در می یابیم که بهترین روش مناظره و مباحثه همین استفاده از اسناد خود این ادیان است زیرا اگر در این موارد با استفاده از اسناد خود سخن به میان آوریم هرگز یه سخنان ما اعتنا نخواهند کرد مثلا : هیچ گاه کتاب قرآن برای زرتشتیان سند قابل قبولی نیست .
آیا کتاب اوستا به راستی تراوش نویسندگان است یا که وحی از سمت خداست بر این پیامبر زرتشتی یا که تلفیقی از هر دو این ها ؟

آیا یک زرتشتی می تواند صریحا اثبات کند که کتاب اوستا وحی از سمت خداست ؟
اوستایی که در حال حاضر در دست زرتشتیان است شامل 5 قسمت است که این قسمت ها شامل :
1 – یشتها
2 – یسنا
3 – ویسپرد
4 – وندیداد
5 _ خرده اوستا
حالا نظر دانشمندان و مورخین زرتشتی را در مورد این کتاب بررسی می کنیم :
" کتاب نیایش آتش " از رستم وحیدی در صفحه 23 از این کتاب می گوید : در مورد اوستا و یسنا ، اوستا نامه دینی و نیایش های دین زرتشتی است ، این متون مهم دکترین و اعتقادات و آداب و رسوم اولیه ایرانیان را نشان می دهد آنها قدیمی ترین باورهای ایرانیان را همانند وداع ها که باور هندیان را منهکس می کند در بر دارد ..... مجموعه متون اوستا در زمان ساسانیان دارای 21 نسک ( بخش ) و 348 فصل بوده و حدودا 330000 واژه را در بر داشته لیکن در حال حاضر فقط یک چهارم از اوستای زمان ساسانیان باقی مانده .
پس اگر فرض کنیم کتاب اوستا در زمان ساسانیان در حالی که بنا به گفته زرتشتیان حضرت زرتشت خیلی پیش از ساسانیان بوده اند بلکه 10 یا 100 سال بعد از ایشان پدید آمده اند ، در آن زمان اوستا یک چهارم بوده ولی حجم اصلی این کتاب در زمان زرتشت چه مقدار بوده ؟ معلوم نیست !!!