حضرت سلیمان

آیا خشم حضرت سلیمان (ع) به جا بود؟

سلام

در قرآن آمده وقتی حضرت سلیمان با خبر شد هدهد غایب است بسیار خشمگین شد و گفت اگر بدون عذر غیبت کرده او را بسختی مجازات می کنم و سرش را می برم

درسته خشم سلیمان بیهوده نبود ولی این قدر خشم و مجازات واقعا غیر انسانی و سخت گیرانه نیست؟ آن هم در برابر یک پرنده؟

عاقبت ملکه سبا به کجا رسید؟

[="Navy"]سلام
عاقبت ملکه سبا به کجا رسید.آیا به حکومت خود ادامه داد یا با سلیمان ازدواج کرد و یا ...؟؟
[/]

مقایسه داستان حضرت آدم (ع) در تورات و قرآن

[=&amp]1-به روایت تورات خدا به آدم از (( روح حیات )) دمید ولی به روایت قرآن از (( روح خود))[/].

[=&amp]
2-به روایت تورات آدم در باغی زمینی در عدن به سر می برد و روایت قرآنی تنها اشاره ای به باغ کرده گرچه در برخی روایات تصریح شده که آن باغی زمینی بود.

[/]

[=&amp]3-در تورات از اعتراض فرشتگان به خلقت و سجده کردنشان به او و امتناع ابلیس خبری نیست و اصلا صحبتی از ابلیس نیست. عده ای از اسطوره شناسان معتقدند اقوام سامی تا قبل از
آشنایی با آریایی ها از موجودی به نام شیطان بی خبر بودند. البته در تورات از (( عزازیل)) نام برده شده که احتمالا همان شیطان است.[/]

[=&amp]
4-به روایت تورات آدم برای محافظت و کار کردن در باغ عدن آفریده شد و به روایت قرآن برای جانشینی خدا در زمین.[/]

[=&amp]
5-به روایت تورات خدا هر موجودی را به آدم نشان داد تا ببیند او چه اسمی بر آن می گذارد اما به روایت قرآن خدا خود اسمها را به آدم آموخت.[/]

[=&amp]
6-در تورات نام همسر آدم _ حوا _ به صراحت برده شده اما در قرآن تنها به وجودش اشاره شده است.[/]

[=&amp]
7-درخت ممنوعه در تورات (( درخت معرفت نیک و بد)) است و در قرآن نامشخص.[/]

[=&amp]
8-به روایت تورات حوا از دنده ی آدم آفریده شد ولی قرآن می گوید برای آدم همسری از جنس خودش آفریده شد.[/]

[=&amp]
9-به روایت تورات (( مار)) آدم را فریب داد به روایت قرآن شیطان. در تلمود مار تمثیلی از شیطان است. دشمنی بین انسان و شیطان در قرآن به دشمنی بین مار و زمین و دشمنی زمین و آدم در تورات تبدیل شده است.[/]

[=&amp]
10-به گفنه تورات حوا به اغوای مار شوهرش را به خوردن میوه ممنوعه ترغیب کرد اما به روایت قرآن این نافرمانی متوجه هردو است.[/]

[=&amp]
11-به روایت تورات خدا از ترس اینکه مبادا آدم از (( درخت حیات)) نیز بخورد او را از باغ می راند اما در روایت قرآن آدم به سبب نارمانی و سرکشی از آن مقام فرو می افتد.[/]

[=&amp]
12-در تورات خبری از پشیمانی آدم و حوا و توبه ی آنها نیست.[/]

[=&amp]
13-در تورات نام و شغل فرزندان آدم بیان شده اما در قرآن به طور کلی از آنها یاد شده است.[/]

[=&amp]
14-در تورات خدا موجودی است با خصایل بشری که می خرامد می بوید پشیمان می شود حرکت می کند تخت دارد راه می رود چشم و صورت دارد عصبانی می شود و خشم می گیرد تصمیم می گیرد و منصرف می شود نصیحت می پذیرد شادی می کند و ...[/]

ماجرای هُدهُد و بُلْقَیس

سلام
گزارش عجیب هُدهُد به سلیمان ـ علیه السلام ـ
حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ با تمام حشمت و شكوه و قدرت بی‎نظیر بر جهان حكومت می‎كرد.
پایتخت او بیت المقدس در شام بود. خداوند نیروهای عظیم و امكانات بسیار در اختیار او قرار داده بود،‌تا آن جا كه رعد و برق و جن و انس و همه پرندگان و چرندگان و حیوانات دیگر تحت فرمان او بودند.
و او زبان همه آنها را می‎دانست.
هدف حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ این بود كه همه انسانها را به سوی خدا و توحید و اهداف الهی دعوت كند و از هرگونه انحراف و گناه باز دارد و همه امكانات را در خدمت جذب مردم به سوی خدا قرار دهد.
در همین عصر در سرزمین یمن، بانویی به نام «بُلْقَیس» بر ملت خود حكومت می‎كرد و دارای تشكیلات عظیم سلطنتی بود.
ولی او و ملتش به جای خدا، خورشید پرست و بت پرست بودند و از برنامه‎های الهی به دور بوده و راه انحراف و فساد را می‎پیمودند.
بنابراین لازم بود كه حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ با رهبریها و رهنمودهای خردمندانه خود آنها را از بیراهه و كجرویها به سوی توحید دعوت كند. و مالاریای بت پرستی را كه واگیر نیز بود، ریشه كن نماید.
روزی حضرت سلیمان بر تخت حكومت نشسته بود. همه پرندگان كه خداوند آنها را تحت تسخیر سلیمان قرار داده بود با نظمی مخصوص در بالای سر سلیمان كنار هم صف كشیده بودند و پر در میان پر نهاده و برای تخت سلیمان سایه‎ای تشكیل داده بودند تا تابش مستقیم خورشید، سلیمان را نیازارد.
در میان پرندگان، هُدهُد (شانه به سر) غایب بود، و همین امر باعث شده بود به اندازه جای خالی او نور خورشید به نزدیك تخت سلیمان بتابد.
سلیمان دید روزنه‎ای از نور خورشید به كنار تخت تابیده، سرش را بلند كرد و به پرندگان نگریست دریافت هُدهُد غایب است. پرسید: «چرا هُدهُد را نمی‎بینم، او غایب است.
به خاطر عدم حضورش او را تنبیهی شدید كرده یا ذبح می‎كنم مگر این كه دلیل روشنی برای عدم حضورش بیاورد.»
چندان طول نكشید كه هُدهُد به محضر سلیمان ـ علیه السلام ـ آمد، و عذر عدم حضور خود را به حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ چنین گزارش داد:
«من از سرزمین سبأ، (واقع در یمَن) یك خبر قطعی آورده‎ام. من زنی را دیدم كه بر مردم (یمن) حكومت می‎كند و همه چیز مخصوصاً تخت عظیمی را در اختیار دارد. من دیدم آن زن و ملتش خورشید را می‎پرستند و برای غیر خدا سجده می‎نمایند، و شیطان اعمال آنها را در نظرشان زینت داده و از راه راست باز داشته است و آنها هدایت نخواهند شد، چرا كه آنها خدا را پرستش نمی‎كنند...! آن خداوندی كه معبودی جز او نیست و پروردگار و صاحب عرش عظیم است.»[1]

حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ عذر غیبت هُدهُد را پذیرفت، و بی‎درنگ در مورد نجات ملكه سبأ و ملتش احساس مسؤولیت نمود و نامه‎ای برای ملكه سبا (بُلْقَیس) فرستاد و او را دعوت به توحید كرد.
نامه كوتاه اما بسیار پر معنا بود و در آن چنین آمده بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان ـ توصیه من این است كه برتری جویی نسبت به من نكنید و به سوی من بیایید و تسلیم حق گردید.»[2]
سلیمان ـ علیه السلام ـ نامه را به هُدهُد داد و فرمود: «ما تحقیق می‎كنیم تا ببینیم تو راست می‎گویی یا دروغ؟ این نامه را ببر و بركنار تخت ملكه سبأ بیفكن، سپس برگرد تا ببینیم آنها در برابر دعوت ما چه می‎كنند؟!»
هُدهُد نامه را با خود برداشت و از شام به سوی یمن ره سپرد و از همان بالا نامه را كنار تخت بُلْقَیس انداخت.

ادامه دارد...!!

حضرت سلیمان، چرا اجازه داشت هر کاری بکند؟

انجمن: 

هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ (39) در این آیه می گوید به هر که دوست داری ببخش به هر که دوست نداری نبخش. این یعنی چه؟ خداوند خودش می گوید حساب و کتابی هست. بعد به سلیمان می گوید هر کاری دوست داری بکن کسی با تو کاری نداره؟ این یعنی چی ؟