حقوق زنان

چرا نباید آرایش کنم؟

[="purple"]سلام
لطفا با نظرات کارشناسانه برای یک دختر اثبات کنید که بیرون از منزل نباید آرایش کند.
(غیر از اینکه گناه میشود و ... )
دلائل اخلاقی و عقلی بیاورید.
وارد مباحث مربوط به حجاب هم نشوید. فقط آرایش!
خواهش مندم قبل از ارسال پست ، خوب فکر کنید.
با تشکر.[/]

خبر داغ ؛خدا در دادگاه خانواده محاکمه می شود

...و خدا محاکمه می‌شود!

[=&amp]امروز همسایه ما مثل آب خوردن، همسرش‌ را طلاق داد و با گستاخی تمام گفت «همه مهرتو می‌دم.» شاید پدر دختر نباید دستور خدارو اجرا می‌کرد و مهر این دختر را ساده (هشت میلیون تومان) می‌گرفت!جالب این‌که مرد در دادگاه زیر بار پرداخت همین مهریه هم نمی‌رفت و به قانون و قانون‌گذار بد و بی‌راه می‌گفت و...
راستی اسلام که می‌گه «مهریه، بهتره ساده باشه» فکر این‌جارو نکرده؟ مگه خدا که خودش خالق انسان یک سر و دو گوشه، اونو نمی‌شناسه؟ در ظاهر امر، حق با کسانی است که این حرف‌ها را می‌زنند، اما چرا ما، هم خودمون می‌بریم و هم می‌دوزیم و می‌پوشیم؟ چرا هرجا که می‌خواهیم به میل خود عمل می‌کنیم؛ اگه یه چیز به نفع ما باشه همونو حکم خدا می‌شماریم؟ کار افرادی که یه قسمتی از کلام حق‌رو می‌گیرند و قسمتی را کتمان و یا ردّ می‌کنند، بارها در قرآن مذمت شده و به همین خاطر، مثلاً ازدواج موقت ـ که حکم الهی است ـ را هوسرانان به لجن کشیده‌اند؛ به گونه‌ای که حتی زنان متدین هم نمی‌خواهند در کلیت آن که حکم خداست چیزی بشنوند، چرا؟ چون افراد خدانشناسی از حکم خدا سوءاستفاده می‌کنند و کاری به دستورات دیگه دین ندارند، ولی این قسمت را که مطابق شهوتشونه‌ رو سفت و سخت قبول دارند (در واقع از شهوت خود دفاع می‌کنند نه از حکم خدا). چرا زنی زیر بار ازدواج مجدد یا موقت نمی‌ره چون شوهرش را می‌شناسه که چه جونوریه! و می‌دونه شوهرش دیر یا زود می‌گه: عدالت بین دو همسر کیلویی چند؟ چرا؟ چون این شوهر تو زندگی معمولی خودش خیلی جاها کم میاره و انصاف‌رو زیر پاش می‌زاره.
زن، مخالف هوسرانی یا خدا؟
بعد هم ما، زنان رو محکوم می‌کنیم که با «حکم خدا» در افتاده‌اند در حالی‌که آن‌ها با شهوت امثال این آقایون در افتاده‌اند. می‌شناسم مرد بزرگی را که چهار همسر داشت و هر چهار همسر او پشت سرش نماز می‌خواندند. فرزندان این چهار زن جوری با هم صمیمی‌اند که کسی باور نداره از چهار مادرند. سال‌هاست که آن مرد به رحمت خدا رفته ولی این زنان مثل خواهر تنی به همدیگه احترام می‌ذارن.
اما حالا کدام زن عدالت شوهرش‌رو قبول داره و پشت سرش نماز می‌خونه؟
آیا مردی که خوشی‌هاشو با دیگرانه و بدبختی‌هاش‌رو با زن و بچه‌اش، عادله؟
مردی که اجازه نمی‌ده همسرش به مادر پیر و زمین‌گیرش سر بزنه انصاف داره؟
راستی مردی که نمی‌تونه بین دو تا فرزندش با عدالت رفتار کنه؛ یکی‌رو غرق در محبت و بوسه می‌کنه یکی‌رو نگاه سرد هم نمی‌کنه‌، چی؟
مردی که از نظر علمی جنسیت (دختر یا پسر بودن جنین) به دستشه ولی باز هم به خانمش توهین و بی‌احترامی می‌کنه که چرا دوباره دختر آوردی، عادله؟
نه عزیز من! زن‌ها اغلب مخالف اسب شهوت و غضب من و شما هستند که لجامی نداره، نه حکم خدا.
...........................................................................
برگردیم سر بحث مهریه ساده؛ آخه خداجون! این مهر ساده دیگه چه صیغه‌ای است که سر زبون‌ها انداخته‌ای، مگه انسان‌هارو نمی‌شناسی؟ مگه می‌شه نشناسم. من خودم خلقشون کرده‌ام. من اگه حکمی داده‌ام حساب همه جاشو کردم. از یه طرف مهر را ساده گرفتم از طرفی هم به شما گفتم دخترتونو به «آدم» بدین؛ کسی که یه عمر نون و نمک منو می‌خوره و شکرم نمی‌کنه می‌خواهی دخترتو رو سرش بذاره حلواحلوا کنه؟ به شما گفتم اگه کسی به خواستگاری دخترتون اومد ببینید (تحقیق کنید) که اون منو (خدارو) می‌شناسه یا نه، اخلاقش خوبه یا نه. اگه خوبه یعنی دین داره امانت داره، راستگو و یک‌رو هست، به پدر و مادرش احترام می‌ذاره، خوش‌حسابه و... دخترت‌رو بهش بده، مهرت را هم کم بگیر. رفتی دستی‌دستی دخترتو به یه «آدم عوضی» دادی حالا اومدی شکایت هم داری؟ برا جهیزیه خواستی دهن مردم‌رو ببندی از شیر مرغ تا جون آدمی‌زاد برا دخترت گرفتی، می‌خواستی یه ماشین بگیری هزارجا قیمت کردی! با هزار و یک نفر مشورت کردی! موتورشو به تعمیرکار نشون دادی! خلافیش‌رو گرفتی !(آره خلافی) بعد هم برا خودت حق فسخ گذاشتی که نکنه سرت کلاه بره، اما مرد حسابی! دختر مثل دسته‌گلت‌رو می‌خواستی شوهر بدی شیر و خط کردی؟ نمی‌دونم این استخاره‌رو کی تو زبون شما انداخته؟ تحقیق نکرده، استخاره کردی و حکم بدبختی دخترتو امضاء. ای کاش برا دخترت مثل خرید ماشینت یه کار می‌کردی؛ «قبل از ازدواج خلافی اونو هم می‌گرفتی.»
در خانه اگر کس است همبن یک حرف بس است [1][/]

العاقل یکفیه الاشاره و الجاهل لا یکفیه المناره

[=&amp]1.[/] ماهنامه خانه خوبان، محمدحسين، ش21



منبع: ماهنامه خانه خوبان، محمدحسين قديري،مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
http://zndgiearam.persianblog.ir/post/237/

فمینیسم

فمینیسم

واژه فمینیسم واژه ای فرانسوی است، از ریشه یfemme (زن)[1] یا feminine (زنانه، مادینه، زن آسا، زن، جنس مونث) ، که از ریشه لاتین femina گرفته شده است.[2]
واژه فمینیسم اولین بار در سال 1871 م و در یک متن پزشکی به زبان فرانسه برای توضیح نوعی وقفه در رشد اندام و خصوصیات جنسی بیماران مرد به کار رفته، و این بیماران از این که جسم آن ها خصوصیات زنانه پیدا می کند، در رنج بودند. سپس الکساندر دومای پسر در سال 1872 در جزوه ای با عنوان مرد – زن، در باره ی زنای محصنه، این واژه را برای تشریح زنانی به کار برد که به گونه ای مردانه رفتار می کردند. اگرچه این واژه در فرهنگ پزشکی، خصوصیت زنانه پیدا کردن مردان معنا شده، ولی در اصطلاح سیاسی این واژه ابتدا در توضیح خصوصیات مردانه یافتن زنان با کار رفته است.[3]
این واژه با اندک تغییری در لفظ، در زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسوی به یک معنا به کار می رود. در انگلیسی دو معنا برای آن آمده: اول، حضور صفات زنانه در مردان. دوم، نظریه ای که معتقد به برابری زن و مرد از جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.[4] در عربی به نسویه، در فارسی به زن گرایی، زن باوری، زن وری، زنانه نگری،مونث گرایی، طرف داری از زنان، آزادی خواهی زنان و .... ترجمه شده است.[5]
اما در تعریف اصطلاحی رسیدن به معنای واحد دشوار است، زیرا گروه هایی که با این نام فعالیت می کنند، گروه های هستند متفاوت که گاه به شدت ضد هم هستند.[6]
در این جا به برخی از این تعاریف می پردازیم.
آدرین ریچ، نویسنده آمریکایی در تعریف فمینیسم می گوید:
«فمینیسم از یک سو یک لقب پوچ و سبک سرانه به نظر می رسد و از سوی دیگر به منزله نوعی اخلاق، روش شناسی و یا یک طریقه پیچیده تفکر درباره زندگی ما است.»
کریستین ویدون، جامعه شناس انگلیسی می گوید:
«فمینیسم، سیاستی است که در جهت تغییر روابط قدرت میان زن و مرد حرکت می کند.»
بل هوکس، منتقد آمریکایی می گوید:
«فمینیسم بوجود آورنده یک تعهد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است، که سعی دارد تسلط جنسی، سیاسی و نژادی را بازسازی کند، که در آن رشد فرد بر منافع امپریالیسم، توسعه طلبی اقتصادی و تمایلات مادی ارجحیت دارد.»
روزالیند دلمار می گوید:
«فمینیست کسی است که معتقد باشد، زنان به دلیل جنسیت گرفتار تبعیض هستند و نیازهای مشخصی دارند که نادیده و ارضا نشده مانده و لازمه ارضای این نیازها تغییر اساسی در نظام اقتصادی و سیاسی است.»[7]
در همین چند تعریف مشخص می شود که وحدتی در تعریف اصطلاحی فمینیسم وجود ندارد ولی شاید بتوان بین گروه هایی که خود را فمینیسم می نامند وجه اشتراکی یافت کرد که به جای انواع فمینیسم به همه آنها فمینیسم گفت.
در مورد وجه اشتراک جریان های فمینیستی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. موقعیت فرودستزنان در جامعه و تبعیضی که به دلیل جنسیتشان با آن روبرو هستند.
2. برای رفع تبعیض و رسیدن به وضع مطلوب باید مبارزه کرد.
3. برای رسیدن به وضع مطلوب باید تغییراتی در نظام اجتماعی، اقتتصادی، سیاسی و فرهنگی ایجاد کرد.
4. وضعیت مطلوب، تساوی حقوق زنان و مردان و یا برتری حقوق زنان بر مردان در جامعه است.(البته باید در نظر داشت که منظور از تساوی حقوق زنان و مردان در غرب تشابه است.)[8]
یکی از دلایل عدم تعریف واحد از فمینیسم، هر چند نقاط مشترکی وجود دارد، اما در علل این فرودستی و وضعیت نامطلوب و استراتژی برای رسیدن به وضعیت مطلوب، بین گروه های فمینیستی اختلاف نظرهای اساسی وجود دارد.ولی برای ایجاد پایه ای در بحث می توان جنبش فمینیستی را اصطلاحاً چنین خواند:
مجموعه ای حرکت ها و فعالیت های اجتماعی، با هدف احقاق حقوق زنان و رفع تضییق از آنان که اغلب به وسیله ی خود زنان انجام می گیرد.[9]

7. سید مسعود معصومی، فمینیسم در یک نگاه، موسسه ی آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمه الله، قم، 1384، ص 31.

8. جمعی از نویسندگان، فمینیسم، مرکز پژوهش های صدا و سیما، قم، 1385، ص 11 و درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص95.

1. جین فریدمن، فمینیسم، فیروزه مهاجر، آشیان، تهران، 1381، ص 6.

2. درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص 95.

3. درآمدی بر شخصیت زن در اسلام، ص95، به نقل از فرهنگ معاصر، ص 597، و فمینیسم (جین فریدمن)، ص 11، فمینیسم در یک نگاه، ص 31.

4. فمینیسم (جین فریدمن)، ص 5.

1. فمینیسم (جمعی از نویسندگان)، صفحات 11 و 12.

2. فمینیسم در یک نگاه، ص32 و فمینیسم(جین فریدمن)،ص5.

3. دکتر محمد منصورنژاد، مسأله زن، اسلام و فمینیسم(در دفاع از حقوق زنان)، تهران، نشر برگ زیتون، 1381، ص248.