سلام
من یه دختر مجرد هستم که دچار معلولیت جسمی هستم و تا کنون موفق به ازدواج نشدم.
چند سالی هست با یه آقایی آشنا شدم که متاسفانه گناهانی رو با هم دیگه مرتکب می شدیم.
این آقا اول به من گفت ما میتونیم یه صیغه ی محرمیت (ازدواج موقت) بخونیم و در حد لذت بردن و ارضا شدن البته بدون دخول با هم دیگه باشیم و چون نمیخوایم دخول داشته باشیم نیازی به اجازه ی پدرت نداری.
البته اینم بگم این آقا خودش متاهله، خلاصه ما مدتی با هم بودیم و علاوه بر این رابطه رابطه ی عاطفی قوی ای هم با هم داشتیم که من الان یه جورایی بدون شنیدن صدای این آقا می مییییییییییییییرم!!!!
ولی مدتیه دارم دائم ذکر ازدواج می خونم، توسل به ائمه کردم و هزار راهکار دیگه مثل نماز اول وقت و اینا ولی هیج خبری از ازدواجم نیست. خیلی وقت هم هست که رابطه ام با این آقا تلفنی بوده نه تماسی، الان دوباره داره بهم میگه بیا رابطه مون رو ادامه بدیم ولی من نمی دونم چیکار کنم.
از یه طرفی نیاز شدید شدید شدید بهش پیدا کردم چون خیلی وقته پیشش نرفتم و یه جورایی هم از دعاهای زیادم و نتیجه نگرفتن هام خسته شدم از یه طرف دیگه هم نمی دونم چطوری با این احساس گناه کنار بیام. البته هنوز نمیدونم صیغه ای که میخونیم درست هست یا نه؟
من احساس می کنم به خاطر این رابطه است که دعاهای من برای ازدواج قبول درگاه حق نمی شود.
تورو خدا بگید چیکار کنم رابطه ام رو ادامه بدم یا نه؟
من دختر متدینی هستم ولی به خاطر معلولیتم کسی حاضر به ازدواج با من نیست.
متاسفانه از وقتی پیشش نرفتم خود ارضایی هم می کنم. حالا بگید چیکار کنم؟
نمی دانم چرا خدا با من اینگونه رفتار می کند. انگار اصلا مرا نمی بیند.
خواهش می کنم کمکم کنید. دارم دیوانه می شوم.