دوست داشتن در اسلام

دوست داشتن به خاطر خدا؟

انجمن: 

عرض سلام و ادب خدمت عزیزان

منظور از دوست داشتن به خاطر خدا چیه؟ چه طور می شه شخصی رو به خاطر خدا دوست داشت؟
باتشکر

{{دوست داشتن زن در اسلام }}

بسمه تعالی

یکی از نظریات تحقیر آمیزی که نسبت به زن وجود داشته است، مربوط است به ریاضت جنسی و تقدس تجرد و عزوبت، چنانکه میدانیم در برخی آیین‏ها رابطه جنسی ذاتا پلید است، بعقیده پیروان آن آئین‏ها تنها کسانی به مقامات معنوی نائل میگردند که همه عمر مجرد زیست کرده باشند. یکی از پیشوایان معروف مذهبی جهان میگوید: " با تیشه بکارت درخت‏ ازدواج را از بن بر کنید. " همان پیشوایان ازدواج را فقط از جنبه دفع‏ افسد به فاسد اجازه میدهند یعنی مدعی هستند که چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر کنند و اختیار از کف‏شان ربوده میشود و گرفتار فحشا میشوند و با زنان متعددی تماس پیدا میکنند، پس بهتر است ازدواج کنند تا با بیش از یک زن در تماس نباشند، ریشه افکار ریاضت طلبی و طرفداری از تجرد و عزوبت بدبینی به جنس زن است، محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقی بحساب می اورند.

اسلام با این خرافه سخت نبرد کرد، ازدواج را مقدس و تجرد را پلید شمرد. اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیا معرفی کرد و گفت: «من اخلاق الانبیاء حب النساء» (وسائل جلد 3 صفحه 3). پیغمبر اکرم می فرمود من به سه چیز علاقه دارم، بوی خوش، زن، نماز.
برتراند راسل میگوید: در همه آئینها نوعی بدبینی به علاقه جنسی یافت‏ میشود مگر در اسلام، اسلام از نظر مصالح اجتماعی حدود و مقرراتی برای این‏ علاقه وضع کرده اما هرگز آنرا پلید نشمرده است. از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزء خوی و خلق انبیاء است.پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و أئمه اطهار علیهم السلام طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است، محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار می‏کرده‏ اند و بر عکس‏ روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا می‏کردند سخت تقبیح می ‏نمودند.

یکی از اصحاب رسول اکرم ( ص ) به نام عثمان بن مظعون کار عبادت را به جائی رسانید که همه روزها روزه می‏گرفت و همه شب تا صبح به نماز می ‏پرداخت، همسر وی جریان را باطلاع رسول اکرم ( ص ) رسانید، رسول اکرم‏ (ص ) در حالی که آثار خشم از چهره‏ اش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش‏ عثمان بن مظعون رفت و به او فرمود: ای " عثمان " بدان که خدا مرا برای رهبانیت نفرستاده است، شریعت من شریعت فطری آسانی است، من شخصا نماز می‏خوانم و روزه می‏گیرم و با همسر خودم نیز آمیزش می‏کنم، هر کس می‏خواهد از دین من پیروی کند باید سنت‏ مرا بپذیرد. ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنت های من است.

خدیجه 15 سال از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بزرگتر بود. ( بعد از وفات خدیجه ) هر وقت نام او را می ‏بردند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله با عظمت از او یاد می‏ کرد و گاهی اشکش جاری می‏شد که عایشه ناراحت می‏شد. عایشه بر عکس، چون جوان بود به جوانی خودش می ‏نازید. یک دفعه هم گفت یک زن پیر که دیگر اینقدر اهمیت ندارد که این قدر به او اهمیت می‏دهی؟ فرمود چه می‏گویی تو؟ خدیجه برای من چیز دیگری بود.
در شب زفاف امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها طبق آنچه که معمول بوده و شاید هنوز هم در بعضی دهات معمول است وقتی‏ عروس و داماد را داخل اتاق بردند زنها پشت در اتاق جمع شدند. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود کسی حق ندارد اینجا جمع شود، دور شوید، همه‏ بروند. بعد از مدتی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آمدند از آنجا بگذرند، دیدند اسماء بنت عمیس از آن نزدیکی نرفته است، فرمودند مگر من نگفتم که کسی اینجا نباشد، تو چرا نرفته‏ ای؟ گفت یا رسول الله خدیجه‏ در وقت مردن وصیتی کرد ( چون حضرت زهرا کوچکترین دختر حضرت خدیجه بود ) و به من گفت اسماء من می‏ میرم و نگران دخترم فاطمه هستم. فکر می‏کنم که این‏ دختر شب عروسی در پیش دارد و در شب عروسی دختر به مادر احتیاج دارد، سخنانی دارد که فقط با مادر طرح می‏کند و من نیستم. به تو وصیت می‏کنم که‏ مراقب شب عروسی زهرا باش. این زن می‏گوید که وقتی اسم خدیجه را بردم‏ دیدم اشکهای مبارک پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله جاری شد. فرمود پس‏ تو بمان. گفت من اینجا هستم برای اینکه اگر زهرا کسی را صدا کند من جلو بروم، ممکن است حاجتی داشته باشد. این پیغمبر است ولی در عین حال پیوند زناشویی‏ اش تا این مقدار محکم‏ است چون " للله " و " فی الله " است.
امام حسین علیه السلام یکی از همسرهایشان "رباب" نام دارد و فقط او در کربلا بود. او مادر حضرت سکینه است. حضرت نسبت به این زن بسیار اظهار وفاداری می‏ کردند و حتی (یک) رباعی از ایشان نقل شده:

لعمرک اننی لاحب دارا *** تکون بها السکینة و الرباب
احبهما و ابذل جل مالی *** و لیس لعاتب عندی عتاب
(فی رحاب ائمة اهل البیت، ج3 / ص 166)
یعنی به جان دوست قسم که من آن خانه ‏ای را که در آن رباب همسرم و سکینه دخترم باشد دوست می‏دارم. من این دو نفر را دوست دارم و دلم‏ می‏خواهد مال و ثروتم را خرج اینها کنم و کسی مانع و مزاحم من نشود.

ببینید این اولیای حق روابطشان چگونه است! این گونه زنها هستند که در مورد آنها (و همسرانشان) گفته می‏شود: «ادخلوا الجنة انتم و ازواجکم‏ تحبرون؛ شما و همسرانتان شادمانه داخل بهشت شوید» (زخرف/70). همچنین رفتار و سخنان پیامبر اکرم در مورد حضرت زهرا (ع) موید اهمیت اسلام به محبت در خصوص زنان می باشد از جمله: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: فاطمه پاره تن من است. هر کس او را خشمگین کند مرا خشمگین نموده است (خصائص نسائی، ص 35 و کنز العمال ، ج 6، ص 220 ) و فرمود: هرآنچه او را اندوهگین کند، مرا هم اندوهگین می کند. هرآنچه او را بیازارد... وخسته کند، مرا نیز آزرده می سازد. هر چه او را شادمان کند، مرا هم شادمان، و هر چه او را افسرده سازد مرا نیز افسرده می نماید (فضائل الخمسة، ج 3، ص 5-15) و فرمود: ای فاطمه، خداوند به خاطر غضب تو، غضب می کند و به خاطر رضای تو خشنود می شود (ذخائر العقبی، ص 39 و میزان الاعتدال ذهبی،ج 2، ص 72. ).

زمانی نیز فرمود: این فرشته آمده است تا به من بشارت دهد که فاطمه سرور زنان بهشت است (صحیح ترمذی، ج 2، ص 306.) و نیز فرمود: ای سلمان، هرکس فاطمه را دوست بدارد، در بهشت است و هر کس با فاطمه دشمنی ورزد، در جهنم است. ای سلمان، دوست داشتن فاطمه، در یکصد جایگاه به کار می آید که راحت ترین آنها، لحظه مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و محاسبه است. هر کس دخترم، از او راضی باشد من از او راضی هستم و هر کس من از او راضی باشم خدا از او راضی است و هر کس که فاطمه بر او غضب کند، خدا بر او غضب می کند (فرائد السمطین، ج 2، ص 67).

زهرا(س) در نظر پیامبر عظیم الشأن، ازجایگاهی بلند برخوردار بود و نمی توان برای منزلت و قرب فاطمه نزد رسول خدا(ص) حدی تعیین کرد. صحیح تر آن که بگوییم، زبان و قلم از قدرتی برخوردار نیست که بتواند از عهده این کار برآید. در یک سخن باید گفت: در پهناورترین مکان قلب پدر خویش جای داشته و در کشور وجود پیامبر اکرم(ص)، بهترین موقعیت از آن وی بوده است. پیامبر عظیم الشأن اسلام، هنگامی که آهنگ سفر داشت با فاطمه علیها سلام بعد از همه وداع می کرد و هنگام مراجعت با او قبل از همه ملاقات می کرد( مستدرک الصحیحین، ج 1، ص 498).

عایشه روایت می کند: هنگامی که فاطمه علیها سلام داخل می شد، پدرش برمی خاست او را می بوسید و درجای خود می نشاند. همچنین او می گوید: روزی پیامبر گلوی فاطمه را بوسید، عرض کردم: ای رسول خدا، کاری کردید که پیشتر انجام نمی دادید! حضرت فرمود: ای عایشه، وقتی مشتاق بهشت می شوم گلوی فاطمه را می بوسم( صحیح ترمذی، ج 2، ص 319).

منابع:
شهید مطهری/اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص 18-17
فاطمة زهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه دکتر حسین فریدونی، ص 227
شهید مطهری/آشنایی با قرآن 5، ص 33-30