ساره
رفتار افراطی حضرت ابراهیم (ع) و توصیه نامناسب خداوند به او
ارسال شده توسط صندلی در دوشنبه, ۱۳۹۷/۰۸/۲۸ - ۲۲:۰۰سلام
در کتاب تاریخ تحقیقی اسلام جلد 1 ، صفحه 71 ، قسمت زندگانی حضرت ابراهیم (ع) از کتاب روضه کافی ص304-306 داستانی درباره حضرت ابراهیم (ع) از امام صادق (ع) نقل شده.
در این داستان گفته شده وقتی حضرت از طرف نمرود تبعید شد، حضرت به خاطر غیرت زیاد همسرش ساره رو در داخل تابوتی قرار دادند و با خودشون حمل میکردند تا کسی ایشونو نبینه!!!
آیا این کار به نظر شما افراط نیست؟
در ضمن در همین داستان گفته شده وقتی حضرت به یه سرزمینی رسید پادشاهش بعد از یه داستانی و تعرض پادشاه به ساره و و بعد متنبه شدنش...، برای بدرقه با حضرت ابراهیم همراه شد. پادشاه عقب حرکت میکرد و حضرت در جلو. وحی اومده به حضرت که تو برو عقب پادشاه بیاد جلو چون او حاکم هست و تسلط دارد و هر سرزمینی نیاز به پادشاه دارد چه عادل باشد چه فاجر!!!!!!!!!
این به نظر شما چه توجیهی میتونه داشته باشه؟
من فکر میکنم این داستان سر تا تا جعلی هست . آیا نظر من درسته؟ و اگر نظرم درست نیست و این داستان صحیح هست، توضیحات و توجیهات خودتونو بگید.
یا علی (ع)
ماجرای ابراهیم (ع) و فرزندانش
ارسال شده توسط رضا در چهارشنبه, ۱۳۸۹/۰۵/۰۶ - ۱۶:۴۷با سلام
نام اسماعیل در قرآن دوازده بار، و نام اسحاق هفده بار آمده است، این دو پیامبر، از فرزندان ابراهیم از دو مادر بودند، مادر اسماعیل هاجر نام داشت، و مادر اسحاق ساره بود.
خداوند این دو پسر را در سن پیری ابراهیم به ابراهیم عطا فرمود، چنان كه در آیه 39 سوره ابراهیم از زبان ابراهیم میخوانیم میگوید:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ؛ حمد و سپاس خداوندی را كه در پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، قطعاً پروردگار من شنونده (و اجابت كننده) دعا است.»
از ابن عباس روایت شده، خداوند در سن نود و نه سالگی ابراهیم، اسماعیل را به او داد، و در سن صد و دوازده سالگی اسحاق را به او عطا فرمود، و از سعید بن جبیر نقل شده كه ابراهیم تا 117 سالگی فرزندی نداشت، سپس دارای فرزندانی به نام اسماعیل و اسحاق گردید.[1]
ولادت حضرت اسماعیل
حضرت ابراهیم در آن هنگام كه در سرزمین بابِل (عراق كنونی) بود، در 37 سالگی با ساره دختر یكی از پیامبران به نام «لا حج» ازدواج كرد، ساره بانویی مهربان و با كمال بود و (همچون خدیجه ـ علیها السلام ـ) اموال بسیار داشت، همه آن اموال را در اختیار ابراهیم گذاشت، و ابراهیم آن اموال را در راه خدا مصرف نمود.[2]
ساره در یك خانواده كشاورز و دامدار زندگی میكرد، وقتی كه همسر ابراهیم شد، گوسفندهای بسیار و زمینهای وسیعی كه از ناحیه پدر به او به ارث رسیده بود، در اختیار ابراهیم گذاشت.
هنگامی كه ابراهیم همراه ساره از بابل به سوی سرزمین فلسطین هجرت كردند (چنان كه قبلاً ذكر شد) در مسیر راه وقتی كه به مصر رسیدند، حاكم مصر كنیزی را به نام هاجر به ساره بخشید، ابراهیم همراه ساره و هاجر وارد فلسطین شدند، و در آن جا به زندگی پرداختند و ابراهیم و لوط (برادر یا پسر خاله ساره) در این سرزمین به هدایت قوم پرداختند، ابراهیم در قسمت بلند فلسطین، و لوط در قسمت پایین فلسطین با فاصله هشت فرسخ، سكونت نمودند، و حضرت لوط در عین آن كه پیامبر بود، به نمایندگی از طرف ابراهیم در آن جا به راهنمایی مردم پرداخت.
سالها گذشت ابراهیم با این كه به سن پیری رسیده بود، دارای فرزند نمیشد، علتش این بود كه همسرش ساره بچه دار نمیشد، روزی ابراهیم به ساره چنین پیشنهاد كرد: «اگر مایل هستی كنیزت هاجر را به من بفروش، شاید خداوند از ناحیه او فرزندی به ما عنایت كند، تا پس از ما راه ما را زنده كند.»
ساره این پیشنهاد را پذیرفت، از این پس هاجر همسر ابراهیم گردید و پس از مدتی دارای فرزندی شد كه نام او را اسماعیل گذاشتند.
این همان فرزند صبور و بردباری بود كه ابراهیم از درگاه خدا درخواست نموده بود، و خداوند بشارت او را به ابراهیم داده بود.[3]
با داشتن این فرزند، كانون زندگی ابراهیم، زیبا و شاد شد، چرا كه اسماعیل ثمره یك قرن رنج و مشقتهای ابراهیم بود.
.ادامه دارد..!!