قوم لوط

بررسی اتهامات وارد شده به حضرت لوط (ع)

سلام در کتاب یهودیان به لوط نسبت زنا با دختران خویش داده شده.می خواستم بدونم چرا به ایشان این نسبت رو داده اند؟ و اینکه اگر این نسبت حقیقت ندارد پس نسل حضرت لوط چگونه ادامه یافت؟

اسلام و همجنس گرایی

با سلام

با توجه به آیات قرآن کریم و عذاب قوم لوط و از بین بردن آنها توسط خدا، این عمل ادامه یافته و در تمام اعصار ادامه داشته است؟
چرا پس از قوم لوط برای هیچ قوم دیگری در سال ها و قرون اخیر عذابی ارسال نشده؟
چرا عذابی برای کشور هایی که این عمل رو مجاز میدونند ارسال نمیشه؟ و همینطور با قدرت به سمت پیشرفت رشد میکنند؟
چرا باید افرادی که در اقلیت هستند و آزارشون به کسی نمیرسه و در نهایت در آینده خودشون مسئول اعمالشون هستند رو اعدام و از بین ببرند؟

لطفا با منطق و بدون تعصب پاسخ بدید.
با تشکر

قضيه دختران حضرت لوط (ع) و مهاجمان

انجمن: 

در داستان حضرت لوط ( علي نبينا و آله و عليه السلام) وقتي فرشتگان الهي به عنوان مهمان بر حضرت لوط وارد مي شوند مردم شهر به قصد ارتكاب گناه به در خانه آن حضرت هجوم مبآورند حضرت لوط نيز براي جلوگيري از اين عمل زشت ، دختران خود را به آنها پيشنهاد مي كند . علامه طباطبايي رحمه الله در تفسير شريف الميزان در سوره هود در مورد جنبه هاي مختلف اين مساله بحث نموده و نهايتا" بيان مي دارند كه منظور حضرت لوط از عرضه دخترانش ، ازدواج بوده است و ساير جنبه ها را نفي مي كنند.

سوالي كه براي من مطرح است اين است كه وقتي آن فضا را تصور و تجسم مي كنيم كه مردم آن ديار به قصد ارتكاب معصيت به خانه آن حضرت هجوم آورده اند يعني تعدادشان زياد بوده است مگر حضرت لوط چند تا دختر داشته كه مي توانستند با مهاجمين ازدواج نمايند؟ فرضا" اگر مهاجمين 20 يا 30 يا حتي بيشتر بودند مگر حضرت لوط به اين تعداد دختر داشتند؟ با اين حساب آيا مي توان گفت كه منظور حضرت لوط دفع افسد به فاسد بوده است؟ يعني مهاجمين با دختران جمع شوند و كاري با مهمانان نداشته باشند؟

من و پیامبر و شبهه ی قوم لوط

[SPOILER]سلام.این نکته را بگویم که سخنانی که از قول پیامبر مطرح می شوند، پاسخ هایی هستند که بنده آنها را از قول کارشناسان اسک دین و اسک قرآن جمع کرده ام و قطعا احادیث خود شخص پیامبر نیست.و قطعا شخص پیامبر ممکن است پاسخ های معقول تری داشته باشند.اما از آنجایی که این سوال کمی تکراری بود.خواستم با اینگونه مطرح کردنش، کمی از آن حالت کهنه بودن، در بیاورمش.همین!
[/SPOILER]
سلام و درود بر پیامبر خدا، محمد.:)

درود خدا بر تو....

شما در آیه 78 از سوره ی هود عنوان کرده اید:

سوره هود (11) آیه 78
وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ
و قومش شتابان نزد او آمدند و آنان پيش از اين مرتکب کارهاي زشت مي شدند، لوط گفت : اي قوم من ، اينها دختران من هستند براي شما پاکيزه ترند از خدا بترسيد و مرا در برابر مهمانانم خجل مکنيد آيا مرد خردمندي در ميان شما نيست ؟

آیا درست است که شما عنوان کرده اید که لوط دختران خود را به معاندانی که قصد تجاوز به مهمانانشان را داشتند، عرضه کرده و پشنهاد زنا داده؟

العیاذ بالله...پیشنهاد زنا؟ قطعا این پیشنهاد، پیشنهاد ازدواج بوده و نه زنا.



اما پیامبر خدا، لواط کار از نظر تعالیم الهی و شریعت الهی به شدت مورد طرد و نفرین واقع شده و مجازاتش اعدام است.


از ثانی قرآن می فرماید:
أَإِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (نمل/55)
آيا شما بجاى زنان، از روى شهوت به سراغ مردان مى ‏رويد؟! شما قومى نادانيد



شما که قوم را نادان می خوانید.... چطور می پذیرید که لوط قصد کرده باشد دخترانش را به ازدواج مردمی نادان و لواط کار و احتمالا بی ایمان و کافر در بیاورد؟

از ثانی آن قوم طبیعتا تعداد معدود و انگشت شماری نبودند که نزد لوط آمده بودند، مگر لوط چند دختر داشت که دخترانش را برای ازدواج با آن متجاوزان پیشنهاد داد؟این با عقل جور در نمی آید.



اما لوط خوب می دانست که قومش، پیشنهاد او را رد خواهند کرد. لوط باید حجت را بر آنان تمام می کرد و راه عملی حلال یعنی ازدواج را به آنها معرفی می نمود تا حجت بر این قوم نادان تمام شود و فردای قیامت نگویند: خدایا! ما کوره های آتش شهوت بودیم اما تو در دنیا هیچ راه حلالی به ما اعلام نکردی! بله، خدای سبحان حجت های خود را با زبان پیامبرانش، تمام می کند.

اما پیامبر خدا!! از سیاق آیات اینطور بر می آید که لوط قصد داشت که با آن حرف ها مهمانانش را از گذند تجاوز کاران حفظ بدارد.نه اینکه بخواهد پیامبری کند و اتمام حجت کند و از این قبیل موارد.فرشته گان که برای خبر نابودی و عذاب قوم آمده بودند، قطعا با این فرض نزد لوط آمده بودند که خدا با قوم پیش تر اتمام حجت کرده بوده است.

پیامبر سکوت کرد.گویا فهمیده بود که پاسخ هایش برای ذهن پرسشگر من قانع کننده به نظر نمی رسد.محمد گفت:

حالا چه شده که برای همچین موضوعی نزد من آمده ای؟

می دانید؟! پشتتان حرف در آورده اند که این آیات را شما از خود گفته اید نه وحی خداست:-??.
می گویند داستان لوط در قرآن اهانتی است که شما به پیامبر خدا یعنی لوط نسبت داده اید.

پیامبری لبخندی زد و گفت:

نظر خودت در این باره چیست؟

راستش را بخواهید، آدم ساده لوحی نیستم که به همین سادگی ها این دست شایعاترا باور کنم.اما راستش را بخواهید ته دلم به این قضیه مشکوکم.

به فرض این آیات وحی نباشند و ساخته و پرداخته خود من باشند، چطور می توانی بپذیری که من که مردم را جز به پاکی و راستی فرانخوانده ام همچین داستانی را در مورد لوط سر هم کرده باشم؟

آدمیزاد است ممکن است اشتباه کند.شواهد و قرائنی هست که..../:)

چه شواهدی چه قرائنی؟

خوب می دانید پیامبر، خیلی از بن مایه های داستان های قرآن در تورات آمده است.داستان و ماجرای هود هم به روشنی در تورات آمده.این احتمال می رود که شما که به خواندن داستان های تورات مشغول بوده اید.ناخواسته به داستان لوط که در تورات به شکل بی شرمانه ای مطرح شده، اشاره کرده اید و این شده که در دام منتقدان افتاده اید.
می دانید که در تورات آمده که لوط به قوم خود که دم خانه اش آمده بودند گفت:من دو دختر باکره دارم.آنها را به شما می دهم.هر کاری خواستید با آنها بکنید...

[SPOILER]
کتاب پیدایش باب 19
لوط آنقدر اصرار نمود تا اينكه آنها راضی شدند و به خانه وی رفتند. او نان فطير پخت و شام مفصلی تهيه ديد و به ايشان داد که خوردند.
سپس در حالی که آماده می شدند که بخوابند، مردان شهر سدوم ، پير و جوان ، از گوشه و کنار شهر، منزل لوط را محاصره کرده ،
فرياد زدند : " ای لوط ، آن دو مرد را که امشب مهمان تو هستند، پيش ما بياور تا به آنها تجاوز کنیم."
لوط از منزل خارج شد تا با آنها صحبت کند و در را پشت سر خود بست .
او به ایشان گفت : " دوستان ، خواهش می کنم چنين کار زشتی نكنيد.
ببينيد، من دو دختر باکره دارم . آنها را به شما می دهم . هر کاری که دلتان می خواهد با آنها بكنيد؛ اما با اين دو مرد کاری نداشته باشيد، چون آنها در پناه من هستند."[/SPOILER]

پیامبر سکوت کرد.هر دو به هم خیره شده بودیم.بالاخره پیامبر به صدا آمد و گفت:بیا برویم.خیلی حرف ها هست که باید به تو بزنم.بیا برویم

پایان:iran:

پی نوشت:فلسفه اینگونه مطح کردن سوال را بالا عرض کردم.یک وقت سوء تفاهمی پیش نیاید.

با تشکر.

دلیل بستن دکمه (آخر) یقه روحانیون و مذهبی ها چیست؟ آیا این کار جزء دین است؟

سلام
دلیل بستن دکمه (آخر) یقه آخوندها و مذهبی ها چیست؟ اينكار مستحب است ؟! جز دین است؟! آیه یا روایتی هست؟
یا مثلا دلیل اینکه یک پیراهن بزرگ می خرند که با عرض معذرت اندازه یک دامنه و می اندازند روی شلوارشون چیه؟!!!!
یا کلا دلیل اینجور کارهایی که انجام می دهند چیه؟
ببخشید این سوال رو پرسیدم چون سوال دارم

چرا عذاب قوم لوط بر تمام آنها نازل شد؟

به نام خدای فرشتگان ، الله

سوالی که داشتم درمورد این هست که چرا عذاب الهی شامل تمام قوم لوط گردید در صورتی که در بین آنها زن و بچه بود ، و آیه های قرآن خطاب به مردان آنها بوده که به همجنس بازی مشغول بوده اند ، سوال اینست که چرا خدای متعال تمام قوم را دچار عذاب گرداند ، با تشکر :Gol:

برچسب: 

تورات چه گناهانى را به داود(عليه السلام) نسبت مى دهد؟



جواب: «تورات» در كتاب دوم «اشموئيل» فصل يازده جمله هاى 2 تا 27 چنين مى گويد: «واقع شد كه وقت غروب، داود از بسترش برخاست و بر پشت بام خانه ملك، گردش كرد، و از پشت بام زنى را ديد كه خويشتن را شستشو مى كرد، و آن زن بسيار خوب صورت و خوش منظر بود، و داود فرستاد و درباره آن زن استفسار نمود، و كسى گفت كه آيا «بت شبع» دختر «اليعام» زن «اوريّاه حِتّى» نيست؟
و داود ايلچيان را فرستاد و او را گرفت، و او نزد وى آمده، داود، با او خوابيد و او بعد از تميز شدن از نجاستش، به خانه خود رفت، و زن حامله شده، فرستاد و داود را مخبر ساخته كه حامله هستم، و داود به «يوآب» فرستاد كه «اوريّاه حِتّى» را نزد من بفرست، و «يوآب»، «اوريّاه» را نزد او فرستاد. و «اوريّاه» نزد وى آمد، و داود از سلامتى «يوآب» و از سلامتى قوم و از خوش گذشتن جنگ، پرسيد.
و داود به «اوريّاه» گفت: به خانه ات فرود آى و پاهايت را شستشو نماى، و «اوريّاه» از خانه ملك، بيرون رفت و از عقبش، مجموعه طعام از ملك بيرون رفت. اما «اوريّاه» در دهنه خانه ملك با ساير بندگان آقايش خوابيد، و به خانه اش فرود نيامد، و هنگامى كه داود را خبر داده گفتند كه: «اوريّاه» به خانه اش فرود نيامده بود، داود به «اوريّاه» گفت كه: آيا از سفر نيامده اى؟ چرا به خانه ات فرود نيامدى؟ و «اوريّاه» به داود عرض كرد كه: «صندوق» و «اسرائيل» و «يهودا»، در سايه بانها ساكنند، و آقايم «يوآب» و بندگان آقايم به روى صحرا خيمه نشينند، و من آيا مى شود كه به جهت خوردن و نوشيدن و خوابيدن با زن خود، به خانه خود بروم؟ به حيات جانت (سوگند) اين كار را نخواهم كرد...
و واقع شد كه داود صبح دم مكتوبى به «يوآب» نوشته به دست «اوريّاه» فرستاد، و در مكتوب بدين مضمون نوشت كه: «اوريّاه» را در مقابل روى جنگ شديدى بگذاريد، و از عقبش پس برويد، تا كه زده شده، بميرد (كشته شود).
و چنين شد، بعد از آنى كه «يوآب» شهر را ملاحظه كرده بود، «اوريّاه» را در مكانى كه مى دانست مردمان دلير در آن بوده باشند، در آنجا گذاشت و مردمان شهر بيرون آمده با «يوآب» جنگيدند، و بعضى از قوم بندگان داود افتادند، و «اوريّاه حِتّى» نيز مرد... زن «اوريّاه» شنيد كه شوهرش «اوريّاه» مرده است، و به خصوصِ شوهرش عزادارى نمود و بعد از انقضاى تعزيه، داود فرستاد او را به خانه اش آورد كه او زنش شد!... اما كارى كه داود كرده بود، در نظر خدا ناپسند آمد!.
خلاصه اين داستان تا به اينجا چنين مى شود كه:
داود روزى به پشت بام «قصر» مى رود و چشمش به خانه مجاور مى افتد، زنى را برهنه در حال شستشو مى بيند، عشق او در دلش جاى مى گيرد، به هر وسيله اى بود او را به خانه خود مى آورد، و او از داود باردار مى شود!
شوهر اين زن، يكى از افسران برجسته لشكر داود، و مرد پاك طينت و با صفائى بود، داود او را (نعوذ باللّه) با توطئه ناجوانمردانه اى از طريق فرستادن او به منطقه خطرناكى در جنگ، به قتل مى رساند، و همسر او را رسماً به ازدواج خود درمى آورد!!
اكنون بقيه داستان را از زبان «تورات» بشنويد:
در فصل 12 از همان كتاب دوم «اشموئيل» چنين آمده است: «خداوند «ناثان» را (يكى از پيامبران «بنى اسرائيل» و مشاور داود) نزد داود فرستاد، و گفت در شهرى دو آدم بودند يكى غنى و ديگرى فقير، غنى گوسفند و گاو بسيار داشت، و فقير را جز يك بره كوچك نبود، مسافرى نزد غنى آمد او دريغ كرد كه از گوسفندان خود غذا براى ميهمان تهيه كند، بره مرد فقير را گرفت و كشت، اكنون چه بايد كرد؟!
«داود»(عليه السلام) سخت خشمگين شد و به «ناثان» گفت: به خدا سوگند! كسى كه اين كار را كرده مستحق قتل است!او بايد چهار گوسفند به جاى گوسفند بدهد! اما «ناثان» به داود گفت: آن مرد، توئى!
داود متوجه كار نادرست خويش شده، توبه كرد، خداوند توبه او را پذيرفت در عين حال بلاهاى سنگين بر سر داود آورد».
در اينجا «تورات» تعبيراتى دارد كه قلم از ذكر آن شرم دارد، لذا از آن صرف نظر مى كنيم.
در اين قسمت از داستان تورات نكاتى به چشم مى خورد كه مخصوصاً قابل دقت است:
1 ـ كسى به عنوان دادخواهى نزد داود نيامد (چنانكه در قرآن آمده) بلكه يكى از پيامبران مشاور او، داستانى را بر سبيل مثال براى پند و اندرز، براى او ذكر كرد، سخن از دو برادر و تقاضاى يكى از ديگرى در اينجا نيست، بلكه سخن از دو آدم غنى و فقير است كه يكى، گاوان و گوسفندان بسيار داشته، و ديگرى، فقط يك بره، ولى مرد غنى بره مرد فقير را براى ميهمان خود كشته، تا اينجا، نه سخن از بالا رفتن از ديوار محراب است، نه وحشت داود، و نه طرح دعوا ميان دو برادر، و نه تقاضاى بخشش.
2 ـ داود، آن مرد غنى ستمگر را مستحق قتل دانست (براى يك گوسفند قتل چرا؟).
3 ـ بلافاصله حكمى بر ضد اين حكم صادر كرد گفت: بايد به عوض يك گوسفند چهار گوسفند بدهد؟ (چرا؟).
4 ـ داود به گناه خود در مورد خيانت به همسر «اوريّاه» اعتراف كرد.
5 ـ خداوند او را عفو كرد (به اين سادگى چرا؟).
6 ـ خداوند مجازات عجيبى درباره داود قائل شد، كه نقل ناكردنش بهتر است.
7 ـ و همين زن ـ با اين سوابق درخشان ـ مادر «سليمان» شد!
گر چه، نقل اين داستان ها به راستى رنج آور است، اما چه مى توان كرد، بعضى از جاهلان ناآگاه، تحت تأثير اين روايات اسرائيلى، چهره پاك آيات قرآن مجيد را تيره ساخته اند، و سخنانى گفته اند كه، براى روشن كردن حق، چاره اى جز ذكر بخشى از اين داستان رسوا نبود.(1)


1. تفسیر نمونه، جلد 19، صفحه 268.

قوم لوط

با سلام

نگاهی به بعضی از كارهای زشت قوم لوط ـ علیه السلام ـ
از كارهای زشت قوم لوط گلوله پرانی با كمان، و هسته انداختن به یكدیگر (و حتی در بعضی موارد شرط بندی می‎كردند كه هسته به هر كسی خورد با او عمل زشت انجام دهند) و آدامس جویدن در معابر عمومی (برای جذب افراد به خاطر شهوترانی).

هم چنین لباسهای فاخر بلند می‎پوشیدند (كه امروز رقّاصه‎های دنیا در جهان غرب می‎پوشند) و دكمه‎های كت و پیراهنشان را می‎گشودند[1]
و قلم از بیان بعضی از زشتكاریهای آنها شرم دارد، از جمله از كارهای آنها این بود كه راهها را برای زشتكاری می‎بستند و آشكارا در معرض دید مردم، منكرات را انجام می‎دادند و تفسیر آیه 29 عنكبوت:
«وَ تَأْتُونَ فِی نادِیكُمُ الْمُنْكَرَ؛ آمده: با یكدیگر در ملأ عام كارهای ركیك و زشت انجام می‎دادند.[2]
و در بعضی از تفاسیر، كلمه «منكر» به هسته انداختن آنها تفسیر شده كه آن هم به خاطر هوسهایشان بود.[3]

از آیات قرآن از جمله از آیه 28 سوره عنكبوت استفاده می‎شود، كه زشتكاری قوم لوط به گونه‎ای زننده بود كه در میان هیچ قوم و ملتی سابقه نداشت. چنان كه لوط به آنها گفت:
«إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَهَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ؛ شما كار بسیار زشتی انجام می‎دهید كه احدی از مردم جهان، قبل از شما آنها را انجام نداده است.»

به این ترتیب آنها چون بنیانگذار این فساد بودند، بار گناه كسانی را كه در آینده از آنها پیروی می‎كنند نیز به دوش خواهند كشید، بی‎آنكه از گناه آنان چیزی كم شود.

از زشتكاری قوم لوط این كه: كف دست بر پشت یكدیگر می‎زدند، دشنامهای ركیك و زننده به همدیگر می‎گفتند،‌بازیهای بچه گانه داشتند، قمار بازی می‎كردند، با انواع آلات موسیقی سر و كار داشتند، سنگ پرانی و متلك گفتن از كارهای معمول آنها بود، و در حضور جمع، خود را برهنه می‎كردند و...
حضرت لوط هر چه آنها را نصیحت كرد، در دل آن آلودگان و منحرفان اثر ننموده، پاسخ آنها به حضرت لوط این بود كه:
«اِئْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ؛ اگر راستی می‎گویی عذاب خدا را برای ما بیاور».[4]
لجاجت و هوسبازی آنها تا این حد بود، و سرانجام حضرت لوط با قلبی آكنده از اندوه گفت: «پروردگارا مرا بر این قوم
مفسد، پیروز گردان».[5]

نكته قابل توجه این كه در حالات قوم لوط نوشته‎اند یكی از عوامل اصلی آلودگی آنها به گناه زشت لواط این بود كه آنها مردم بخیلی بودند و چون شهرهای آنها بر سر راه كاروانهای شام قرار داشت، آنها با انجام این عمل، نسبت به بعضی از عابرین و مهمانانشان، می‎خواستند آنها را از شهرهای خود دور سازند، ولی كم كم این عمل زشت در میان خودشان نیز رایج گردید.[6]

به هر حال چنان كه خاطر نشان خواهد شد به سخت‎ترین عذاب الهی گرفتار شدند، به امید آن كه در جامعه ما هیچ گونه از كارهای قوم لوط نباشد، كه كیفر آن بسیار سخت است.
ادامه دارد..!!