همسر دوم

راهنمایی در مورد عشق به همسر دومم

با سلام خدمت شما و خسته نباشید
بنده مردی هستم دارای 35 سال سن و متاهل و دارای دو فرزند دختر.
یازده ساله ک ازدواج کردم اما از همان ابتدای ازدواج با همسرم ب مشکل خوردم اما
بدلیل فشار خانواده و بدلیل اینکه همسرم انتخاب خودم بود به ادامه زندگی و بچه دار شدن دادامه دادم
بعداز گذشت 5 سال از زندگی مشترک و سخت و پر تشنج با
خانومی مطلقه اشنا شدم و بعداز گذشت یکسال با ایشون ازدواج موقت
انجام دادم.ک بصورت مخفیانه بوده از طرف خانواده بنده و نیز ایشون
.ایشون 29سال سن دارن و فاقد فرزند میباشندوالان بدلیل فشار خانواده
مبنی بر ازدواج مجدد تحت فشار هستند. خواستگار ایشون پسرعموشون هستن و بسیار پسر واجد شرایط.
اما چون من و ایشون رابطه بسیار عاشقانه ای باهم داریم تن دادن ب این ازدواج برای ایشان سخت و برای منم جدایی از ایشون بسیار دشوار است.
ضمنا شرایط واسه جدا شدن از همسر اولم مهیا نبوده و بندخ نمیتوانم از همسر اولم جدا شوم
چون بچهام ضربه روحی میخورند. درضمن وضع مالی بدی ندارم و میتوانم برای همسر دومم زندگی مهیا کنم.
سوال من اینه ک کدوم راه درسته بنظرتون
رها کردن همسر دوم و ازدواج ایشون با مردی ک اصلا دوستش ندارهو به اجباره ازدواجش.
یا جواب منفی دادن ایشون ب خواستگارشون و موندن با بنده
خواهشا کمکم کنید.چون خیلی برای هردومون سخته ک درعین علاقه و عشقی ک بهم داریم از هم جداشویم
لازم بذکر است ک خانواده ایشون خانواده موجهی هستن و قبولدار اینجور رابطه و ازدواجی نخواهند شد.اما اگه روزی چه خانواده بنده چه ایشون متوجه بشن از این ازدواج ما تصمیم ب جدایی از یکدیگر نداشتیم و نداریم.

ممنونم از لطفتون

اجازه بدهم شوهرم زن دوم بگیره؟

سلام


من و شوهرم پنج ساله که ازدواج کردیم و یه بچه 10 ماهه داریم. خیلی عاشق همدیگه هستیم. ولی مشکلات مالی و امدن بچه باعث شده کمی از هم دور بشیم. قبلش همش به هم چسبیده بودیم ولی الان روابطمون سرد شده ولی باز هم همدیگرو دوست داریم. حسرت روزای قبل از بچه همش منو زجر میده....
شوهرم همش قسم میخوره که هیچکسو غیر تو توی این دنیا دوست ندارم...

شوهرم از لحاظ ظاهری مرد خوش چهره و خوش تیپی هستش بخاطر همین دخترها خیلی عاشقش میشن. توی شبکه های اجتماعی هم فعالیت های فرهنگی داره / مشاوره مذهبی و....

مشکلات مالی شوهرم رو خیلی عصبی کرده... همش میگه وقتی میبرمت خرید و نمیتونم چیزی واست بخرم عذاب وجدان میگیرم...
توی یکی از همین شبکه ها شوهرم با خانمی که شوهرش چند ساله فوت کرده و پول زیادی از شوهرش به ارث رسیده آشنا شده... اول کمک های مالی برای خیریه شوهرم میکرد و بعدش ابراز علاقه به شوهرم ... میگه حاضره خونه برای من بخره ... بیشتر وقت هم برای من باشه ... خونه هامونم جدا از هم باشه...

البته پدرم و عموی خودمم دو زنه هستن و با اینجور زندگیا آشنایی دارم... پدرم آدم پولدار و کله گنده ایه ولی حاضر نیست حتی پول رهن خونه بده چه برسه به خرید...

با این اوضاع اقتصادی که معمولا جوونا بیکارن تا صد سال دیگه نمیتونه خون واسمون بخره

شوهرم بهم گفت فقط کافیه رضایت بدی تا خونه رو برات بخره...من بعد از چند روز کلنجار رفتن با خودم قبول نکردم و شوهرم باهاش خداحافظی کرد....
ولی من چند روزه دارم فکر میکنم خوب منم مشکلاتی دارم ... از لحاظ بدنی آدم ضعیفی هستم و نمیتونم تمام نیازهای شوهرم رو رفع کنم و مشکلاتی مثل کمرو بودن و کم حرفی و کمبود حافظه که واقعا داره اذیت میکنه... و از طرفی مشکلات اقتصادی باعث شده شوهرم امید به زندگیش کم بشه... شوهرم منو خیلی دوست داره و میگه به قران و به جون تو و پسرم اصلا بخاطر ظاهرش یا مشکلات تو نمیخوام باهاش ازدواج کنم ...

چون اصلا از قیافش و قد کوتاهش خوشم نمیاد... ولی فقط میخوام تو و بچم از لحاظ مالی تامین بشید و همش میگه تو خیلی از اون سر تری ... همش میگه تو خیلی خوشگلتر از اونی از هر لحاظ

منم تو خونه مادر شوهرم زندگی میکنم و اسایش ندارم از دستشون... بی اجازه میان تو خونه و همش باهاش بحث و دعوا میکنن... خسته شدم از این خونه و زندگی مزخرف... چند بار به طلاق فکر کردم ولی علاقه زیاد به همسرم مانع این کار شده البته من آدم قانعی هستم و با مشکلات همسرم همه جوره کنار اومدم ........

اگه من رضایت به ازدواج شوهرم با این زن پولدار بدم شوهرم دوباره باهاش ارتباط برقرار میکنه... ناگفته نماند دو ماه عقد موقت بودن با هم ولی اصلا همدیگرو از نزدیک ندیدن ...
من به شوهرم گفتم حتی اگه قبولم بکنم فقط همون یه خونه رو ازش میگیرم ولی حق نداری تو زندگی از پولای اون برای من خرج کنی و شوهرمم قبول کرد... یعنی پول درآمد اونو نمیخوام فقط در آمد شوهرم... اخه اون زن چون خیلی شوهرمو دوس داره حاضر شده تمام ثروت و خونه هاشو بده به شوهرم...


___حالا من موندم این زندگی سخت و طاقت فرسا رو ادامه بدم و هر روز متلک بشنوم و بین آدمای بی فرهنگی مثل خانواده شوهرم که بسیار بی ادب و غیر مذهبی زندگی کنم...

یا___ ازدواج شوهرم با اون زن رو قبول کنم و هم مستقل بشیم و هم خانه دار و هم اینکه شوهرم سرمایه زیادی توسط اون زن به دست میاره و میتونه از لحاظ مالی مارو تامین کنه...
چیکار کنم واقعا درمونده شدم

__ یا طلاق بگیرم و زندگی خودم و بچمو تباه کنم... چون طلاق و عوارضشو زیاد اطرافم دیدم

سوالی در مورد زمان ازدواج ائمه (ع)

[="Tahoma"]سلام
برخی با توجه به اینکه حضرت علی در زمان حضرت زهرا و حضرت محمد در زمان حضرت خدیجه و تا زمانی که همسر اولشان زنده بوده ازدواج مجدد نکرده اند از این مسئله نتیجه گیری هایی می کنند
حالا سوال من اینه که آیا سایر ائمه هم همینگونه رفتار می کردند یعنی تا زمانی که همسر اولشان زنده بوده تعدد زوجات نداشته اند؟ اگر ممکن است 10 امام بعدی یعنی از امام حسن و امام حسین تا امام حسن عسکری را بررسی کنید که آیا آنها هم به همین شیوه عمل می کرده اند یا خیر؟
سوالی که از تاریخ دارم که آیا حضرت علی در زمان حضرت فاطمه و یا پیامبر در زمان حضرت خدیجه دارای کنیز بوده اند یا خیر؟
[/]