وحی الهی

آیات نویدبخش را در شرایط بحرانی مرور کنیم و برای ناامیدان بخوانیم.

انجمن: 

سلام عزیزان

40 سال از ایستادگی و مقاومت مؤمنانه ملت غیور و با ایمان کشور عزیزمان می گذرد و در این چهل سال روزی نبوده که دشمنان ما برای نابودی و براندازی انقلاب اسلامی و آرمانهای الهی ما خوابهای آشفته نبینند و در کمین فرصتی برای ضربه زدن نباشند! در این چهل سال چه وعده های خوش خیالانه و شترمآبانه به هم می دادند که دو ماه دیگر، 6 ماه دیگر، یکسال دیگر و ... کار جمهوری اسلامی تمام است و این حکایت هنوز که هنوزه ادامه دارد تا خوش خیالی های شتری ترامپ و چه خوب رهبر فرزانه مان امام جامعه پاسخش را داد که: شتر در خواب بیند پنبه دانه ...

از آغاز نهضت، ملت ما در حال مبارزه و مجاهدت است و در همه این سالها نشان داده که در سخت ترین شرایط: فتنه منافقین، فتنه بنی صدر، جنگ تحمیلی، تحریمهای مختلف و ... پای اسلام و آرمانهای اسلام و انقلاب ایستاده، در این میان، ایمان و اعتقاد ما به امدادهای غیبی و وعده های خداوند به مؤمنان و امت اسلامی همیشه ایام موجب دلگرمی و آرامش قلوب بوده و هست و اینک که در شرایط جنگ و تحریم و بحران اقتصادی شدید از سوی دشمنان هستیم ضرورت بازخوانی آیات وحی که پرده از امدادهای غیبی و وعده های حق خداوند به پیروزی و عزت بخشی مؤمنان و وعید شکست و خواری و برانداختن کافران و منافقان را می دهد بشدت احساس می شود.

و ضرورت این بازخوانی زمانی بیشتر می شود که بسیار در گوشه کنار خودمان و در زبان اطرافیان و مردم کوچه و بازار، کاشته شدن تخم یأس و نومیدی و احساس شکست را می بینیم و می شنویم و رسانه های بیگانه و فریب خوردگانی که در فضای مجازی بدنبال کاشتن و نشر و ترویج بذر این تخمهای آلوده و مسموم هستند. گاهی با خواندن یکی از همین آیات وحی می شود دل نگرانیهای بسیاری که در برادران ایمانی مان ایجاد شده را مرتفع کنیم.

در این وضعیت، بیاییم برای تذکار و یادآوری یکدیگر آیاتی که موجب امیدواری و اطمینان قلب خودمان، اهل ایمان و جامعه اسلامی می شود و بر صبر و استقامت ما در برابر فشارهای گوناگون دشمنان می افزاید را به یکدیگر هدیه کنیم.

برای شروع، اولین آیات امید و نویدبخشی خداوند به مؤمنان و همراهان ولایت را تقدیم عزیزان می کنم:

«وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ ﴿بقره/آیه ۴۹﴾ و [به ياد آريد] آنگاه كه شما را از [چنگ] فرعونيان رهانيديم [آنان] شما را سخت‏ شكنجه میکردند پسران شما را سر مى ‏بريدند و زنهايتان را زنده مى‏ گذاشتند و در آن [امر بلا و] آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود.»

«وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴿بقره/آیه۵۰﴾ و هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم و شما را نجات بخشيديم(در حالیکه فرعونیان از پشت سر بر شما مسلط شده بودند و شما راه گریزی نداشتید) و فرعونيان را در حالى كه شما نظاره میکرديد غرق كرديم.»

منتظر مشارکت همه عزیزان در تولید و تکثیر امید و رفع و دفع یأس و نومیدی هستیم.

آیا ممکن است خدای مجرد، با موجود زمانمند و مکانمند ارتباط مستقیم برقرار کند؟

انجمن: 

با سلام. این بحث که در اینجا طرح می شود، در اصل مربوط به تاپیک «ضرورت بعثت انبیاء از دیدگاه عقلی» است، که بنا به صلاحدید کارشناس بحث، جناب صدیق، در تاپیکی دیگر مطرح می شود. اصل سؤال مربوط به بخشی از حدیثی از امام صادق است: «...آفریدگار، حکیم و برتر از آن است که کار عبث و بیهوده از او صادر شود و منزه از آن است که مردم بتوانند او را مشاهده کنند یا با او تماس جسمانی بگیرند و با او مصاحبه نموده، سخن بگویند و احتجاج کنند و او هم به نحو مباشرت و مشاهده با ایشان سخن گفته و احتجاج نماید...»(اصول کافی، ج1، ص 68)

اینجا چند مرحله پرسش و پاسخ بین بنده و جناب صدیق صورت گرفت:

اینجا امام صادق بحث تنزیه خدا را مطرح کرده اند. ولی توضیحی داده نشده است که سخن گفتن خدا با مردم(و لو اینکه بدون مشاهده و تماس جسمانی باشد) چرا با منزه بودن خدا ناسازگار است. دلیل چیست؟

توضیح این است که:
خداوند موجودی است مجرد و فرازمانی و مکانی.
ارتباط با هر موجود فرازمانی و مکانی، تنها برای موجودی امکان دارد مجرد و فرازمانی و مکانی که قابلیت ارتباط با غیب را در خود ایجاد کرده است..
پس ارتباط با خدا، تنها از طریق روحی امکان دارد که ارتقا و کمال یافته و توانایی این ارتباط را در خودش ایجاد کرده است.

از سوی دیگر، مردم عادی با تن دادن به تمایلات مادی و شهوانی و بها دادن بیش از حد به بدن و تمایلات نفسانی، روح خود را ضعیف کرده اند و چنین روحی، توانایی ارتباط با غیب را به دست نیاورده است.
پس مردم عادی چنین توانی را ندارند.

بنابراین، خلاصه بیان حضرت این است که:
مردم عادی تنها قادر به درک امور مادی و جسمانی هستند.
خداوند متعال، منزه از چنین ارتباطی است.
پس نمیتوان به مردم عادی، وحی کرد.

با سلام دوباره.

اینجا دو مسئله مطرح می شود:

1. اینکه فرمودید: «ارتباط با هر موجود فرازمانی و مکانی، تنها برای موجودی امکان دارد مجرد و فرازمانی و مکانی که قابلیت ارتباط با غیب را در خود ایجاد کرده است.» حکمی است که هنوز اثباتش را نفرموده اید. اگر در پستهای پیشین برهانی بر آن اقامه فرموده اید، بفرمایید که بازخوانی کنم، در غیر اینصورت خواهش بنده این است که دلیل خود بر این دو گزارۀ کلیدی ذکر شده پست اول را مطرح بفرمایید:

الف)ارتباط با هر موجود فرازمانی و مکانی، تنها برای موجودی امکان دارد مجرد و فرازمانی و مکانی است.


دلیلش سنخیت میان این دو سنخ موجود است.
موجود مادی زمانی-مکانی است و موجود مجرد، فرازمانی-فرامکانی.
خب معلوم است که موجود فرازمانی با موجود زمان مند نمیتواند ارتباط برقرار کند.
همانطور که موجود محصور در مکان، توان ارتباط با موجود مجرد از مکان را ندارد.
البته این ناتوانی از طرف موجود مادی، ناتوانی فاعل است و از طرف موجود مجرد، به خاطر عدم قابلیت قابل.
در نتیجه فقط موجودات هم سنخ میتوانند با هم ارتباط داشته باشند.

ب)این موجود مجرد و فرازمانی و مکانی(روح بشر) باید قابلیت ارتباط با غیب را در خود ایجاد کرده باشد تا چنین ارتباطی شدنی باشد.

در بخش قبل گفتیم که فقط دو موجود هم سنخ(از نظر مادی و تجرد) میتوانند ارتباط داشته باشند.
در جایی که موجود مجرد، در تنگناهای مادیت گرفتار نباشد، این ارتباط وجود دارد و نحوه آن به شدت و ضعف بستگی دارد.
اما وقتی یک طرف این ارتباط، خودش در ارتباط تعلقی با بدن مادی قرار دارد و به همین خاطر، از توان اولیه اش کاسته شده است، برای ارتباط با موجود مجرد دیگر، طرف محصور لازم است خودش را از تنگناهای مادیت بیرون بکشد.
شاید بتوان به این صورت تشبیه کرد.
دیدن یک موجود مادی، نیازمند داشتن چشم سر است که توان دیدن داشته باشد و نور کافی.
تا اینجا اصل ارتباط مشخص شد که نیاز به تناسب دو طرف است.
اما اگر همین چشم، با پرده هایی پوشانده شده باشد، گرچه نور کافی در کار باشد ولی برای مشاهده نیاز به کنار زدن پرده ها هست.


2. اگر روحی که قرار است چنین ارتباطی داشته باشد، باید حتماً چنین قابلیتی داشته باشد، چرا خدا چنین قابلیتی را از بدو تولد به همگان نداده است؟ آیا دلیل ما مثل همان بحث پیشین، این است که خدا نداده و انتخابش حکیمانه ترین حالت ممکن بوده، ی دلیل منطقی داریم بر غیرحکیمانه بودن دادن قابلیت دریافت وحی به همگان؟

علتش را ما نمیدانیم و فقط به استناد حکمت خدا، میدانیم که کار لغوی نیست.
اما میدانیم که همه انسانها توان این ارتباط را ندارند.
البته همانطور که در بخشهای قبل نیز عرض شد، میتوان مدعی شد که اگر خداوند این ارتباط را به همگان داده بود، اصل آوردن انسانهایی که بر آنها وحی میشود بر روی زمین، به نظر لغو میرسد.
چرا که:
اگر همگان توان ارتباط را داشته باشد، این ارتباط دو حالت دارد: یا معصومانه است یا نه.(یعنی یا این وحی، بی اشتباه به شخص میرسد یا نه)
اگر معصومانه نباشد که فایده ای ندارد و حکمت خدا در ارسال وحی و در نتیجه افرینش زیر سوال میرود.
اگر معصومانه باشد، آوردن انسانهای معصوم مورد سوال قرار میگیرد. چرا انسانهای معصوم به زمین آورده میشوند؟
خصوصا وقتی عصمت در مقوله وحی، مستلزم عصمت در زندگی روزمره باشد.(که به نظر میرسد در این بحث هست وگرنه حتی اگر خداوند نیز این قابلیت را به شخص بدهد، او با گناه آنرا از دست خواهد داد.
با این پیش فرض،
آوردن انسانهایی که معصوم هستند دو فایده عمده میتواند داشته باشد:
اولا: در زندگی دنیا با انسانها لجوج و کافر و متعصب برخورد داشته باشند و در راه خداوند در مصیبت و سختیها صبر کنند.
ثانیا: الگویی برای انسانهای دیگر باشند.
حال اگر فرض کنیم همه انسانها معصوم هستند، دیگر نه فایده اول وجود دارد و نه فایده دوم و در نتیجه، آوردن معصومان بر روی زمین تقریبا بی معنا میشود.
موفق باشید.

اینجا بنده عرض کردم:

با سلام دوباره، جناب صدیق، این فرمایش شما کمی گنگ است. بنا به فرمایش شما، هیچ ارتباطی بین مجردات و مادیات نباید باشد! ولی خب اینگونه نیست؛ مثلاً روح با جسم ارتباط داد! بعلاوه موجود مجرد می تواند ارتباط کلامی خود را به شکل قابل فهم برای موجود مادی در آورد، مثل نزول قرآن. جناب صدیق، آیا فرمایشات فوق فرمایشات عقلی با پشتوانۀ برهانی هستند؟ مثلاً اینکه روح مجرد ما در تنگناهای مادی است و در این شرایط نمی توانیم با خالق رابطه برقرار کنیم. دلیل و برهان می خواهد و به صرف تمثیل مسئله حل نمی شود. بعلاوه فراموش نفرمایید، مسئله بر سر منزه بودن خدا از ارتباط با روحی است که به آن مقامی که می فرمایید نرسیده است و سؤال از این است که چرا خدا نباید چنین رابطه ای برقرار کند.

جناب صدیق در برابر مطلب فوق نوشتند: این بحث ارتباط مستقیمی با مسئله تاپیک ندارد. به همین جهت اگر لازم میدانید به صورت مبسوط به آن پرداخته شود، در تاپیک مستقلی آنرا مطرح کنید.

لذا این تاپیک را با نظر مساعد ایشان ایجاد کردیم تا این مسئله به طور کامل باز شود.

شبهه 4: وحی الهی یا توهمات مذهبی ؟

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از شبهات دینی کاربر گرامی ساسان 2012


یک سوال که نمی دانم تا چه حد پایه علمی دارد : یک نوع بیماری به نام صرع لب آهیانه مغز وجود دارد که این بیماران در هنگام حمله صرع دچار توهمات مذهبی می شوند و مثلا یک مسیحی ممکن است حضرت عیسی را ببیند و یا یک مسلمان ، پیامبر یا یکی از امامان را مشاهده کند . حال بیگانگان چنین القاء می کنند که پیامبر نیز در هنگام نزول وحی دچار حالتی شبیه به غش و عواملی شبیه به حمله صرع می شده است و احادیثی را از جانب زنان پیامبر نقل می کنند که گفته می شود پیامبر گاه انجام کارهایی را مدعی می شد که هرگز انجام نداده بوده است و نتیجه گیری دشمنان اسلام از این استدلال این بوده است که( اعوذ بالله) هر چه به پیامبر وحی می شده است در واقع حاصل توهمات او بوده است .