سلام و عرض ادب و احترام خدمت تمای دوستان .
راستش نمیدونم اینایی که مینویسم بنظرخنده دار بیاد ، از اول اول تعریف می کنم یعنی کلا ماجرا از نماز خوندن من شروع شده یعنی اینکه من قبلا بعضی از کارها که گناه بودن رو اصلا گناه حسابشون نمی کردم ولی الان کوچیکترین گناه ها حساس شدم و اصلا کلا حالمو به هم میزنن دوست ندارم انجامشون بدم و واسه همین تمام سعی ام رو می کنم که مرتکب اونا نشم ؛ کلا من بر این عقیده بودم که من بمــــــــــــــــــیــــ ــــــــــــرم هم چادر سر نمی کنم ، متنفرم ازش ، چادر یعنی چی ، تا روز نیمه شعبان بر این باور بودم یعنی تا صبح اش بعدش بعدظهر رفتیم بازار یه اتفاقاتی اونجا افتاد و من با خودم گفتم اگه من چادر سر می کردم این اتفاق نمی افتاد ( منظورم مزاحمت چندتا پسر هستش )
شب رفتم برای نماز مسجد خب من بعد نماز خیلی گریه ام گرفت یعنی اون شب رو خیلی گریه ام گرفت و بعد نماز و از امام زمان علیه السلام خیلی کمک خواستم بعدش تو مسجد یه تصمیم خیلی محکم گرفتم که چادر سر کنم . بعدشم اومدم با پاسخگو های آنلاین یک عالمه مشورت کردم و به همین دلیل مشکلاتی که فکر میکردم خیلی بزرگه برام خیلی راحت اومد . ( تا اینجا که مربوط به من هستش همه چی خوب بود اما از اینجا به بعد اوضاع بد میشه ) . حالا اینو هم بگم که خانواده ما معمولی هستش . خب من چادر رو سر کردم و رفتم بیرون و ظهرش هم همینطور ، اصلا یه حس خیلی خوبی و با یه آرامش خاصی بهم دست میده وقتی که سر می کنم ، نمیدونم چرا .
ظهر که رسیدم خونه داد و بیداد ها شروع شد سر اینکه من این کارو کردم ( من همون لحظه ی اول جرات و جسارتم رو ازدست دادما ) خب دو ، سه نفری داد کشیدن سر من شروع شدحدود یک ساعت
گفتن چرا چادر سرکردی؟؟؟؟؟؟؟؟ کدوم پسری بهت گفته ؟ حالا من همش می گفتم دوست پسرم کجا بود بخدا هیشکی نگفته خودم دلم میخواد این حجاب رو بیشتر دوست دارم . گفتن که نمیشه تو یهویی نماز بخونی ، مسجد بری چادر سر کنی حتما یه نفر بهت گفته . بعد گفتن تو یک شبه که هوس کردی چادر سر کنی به شبه هم از هوس میفتی و چادر رو ول می کنی .
اخه تو فامیل قبلا این اتفاق ها زیاد افتاده که دختره بخاطر طرفش چادر سر کرده بعد که رابطه اشون بهم خورده چادر رو گذاشتن زمین ، یا اینکه اونایی که از اول هم چادری بودن الان چادر رو نمیخوان ، یا رفته مکه اومده بعد چادر رو گذاشته زمین و همکلاسیام که بعد عروسی گذاشتن کنار و و و یک عالمه مثال دیگه خب میگن تو هم اولش خوشت میاد سر می کنی ولی بعدش میفتی به غلط کردم .
بعد میگن که چادر یه چیز من در آوردی هستش اینا از خودشون در آوردن ، وگرنه آدم هایی که از این دین های دیگه میان مسلمان میشن چرا چادر سر نمیکنن ؟ دیگه اونا مطالعه دقیق کردن دین رو شناختن . میگن تو دین رو میشناسی ؟ قرآن رو خوندی؟ نهج البلاغه ات رو خوندی؟
میگن ما تو جامعه هستیم میدونم نظر های بهتری نسبت به کسی که مانتویی هستش و حجابش رو رعایت می کنه هست تا اینکه کسی که چادری هستش ( با عرض معذرت از چادری ها ) هر کاری دلشون میخواد انجام میدن بعد آخرش خودشون رو زیر چادر قایم می کنن و میگن ما خوبیم .
میگن حیف اینهمه خوشگلیت نیست ؟الان که اینجوری هستی هیشکی رو نمی تونی پیدا کنی چادر سرکنی میخوای ازکجا پیدا کنی ( آخه تو فامیل ما 90 درصد به بالا خودشون همدیگه رو پیدا میکنن ) بعد میگن که به حدکافی که خودت رو محدود کردی و چادر سر کنی محدودتــــــر تر می شی دیگه عروسی هم کنه دیگه بدتر ، محدودتر تر تر تـــــــــــــــر می شی خب میگن خدا گفته حجاب کامل نگفته چادر ، میگن کسی به حجاب تو ایراد گرفته که میخوای چادر سرکنی . میگن تو خانه ی خدا که میخوای بری زیارت خدا گفته گردی صورت بیرون باشه ، نباشه حج ات قبول نیستش ، میری خانه خدا زیارت مگه چادر سر می کنی؟؟؟؟؟؟؟
بله با همه ی این اوصاف من هنوز هم چادر رو خیلی خیلی دوست دارم دلم براش پر می کشه . اونقدر دلم میخواد ، خودمم میدونم عقل ندارم چادر رو بغل میکنم گریه می کنم . اصلا کلا نمی دونم چیکار کنم . تو خونه سعی می کنم اخلاقم خوب شه خوش اخلاق شم ، میگم اونا بهت گفتن اینطوری شی؟
نمیدونم چیکار کنم چه رفتاری داشته باشم تو خونه که بدونن رشد معنویت من تاثیری توی صمیمیتم با خانواده ام نداشته ، بلکه باعث شده بیشتر تر بهشون نزدیک شم و قدرشون رو بدونم .چجوری راضی اشون کنم که من چادر رو بخاطر خودم میخوام نه بخاطر کس دیگه . تو خونه بهم میگن هر کاری میخوای انجام بدی کاری نداریم فقط بیخیال چادر شو ما بخاطر خودت می گیم ( ولی من دوست دارم دیگه)
حالا نمیدونم چیکار کنم؟
من میخوام یه چادری واقعی شم ها ، باید کارهای خاصی انجام بدم؟