چشمه زلال

هاد - چشمه زلال

چشمه زلال

[HTML]
[HTML]   از بن بست تا شاهراه </span>
</code></pre>
[/HTML][/HTML]
برگرفته از بيانات حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ جعفر ناصري حفظه الله

قال الله تبارک و تعالي: ...وَ مَن يَتَّقِ اللهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَايَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ ُ إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْجَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً؛1
و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏كند و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى‏دهد. و هر كس بر خدا توكّل كند، او امرش را كفايت مى‏كند. خداوند، فرمان خود را به انجام مى‏رساند و خدا براى هر چيز، اندازه‏اى قرار داده است.
مقدمه
انسان در مسير و روند زندگي خود، با برخي از بن‌بست‌ها برخورد مي‌کند که بعضاً طبيعي هم هستند. مي‌توان گفت در دوران کنوني، تقريباً هيچ‌کس بدون بن‌بست نيست. اين بن‌بستها، گاهي مادي و گاهي معنوي است. انساني که در بن‌بست قرار گرفته، طبيعتاً تخيلات و تصوراتي مي‌کند و راه‌هاي خروجي از اين بن‌بست را با اطلاعات ناقصي که دارد، پيش روي خود مي‌چيند؛ مثلاً با خودش مي‌گويد: «من که الآن در اين بن‌بست قرار گرفته‌ام، چه خوب است که از فلان ناحيه راه فرجي برسد يا من فلان اقدام را انجام بدهم، تا مشکلاتم کم بشود»؛ يعني انسانِ به ‌بن‌بست‌خورده، معمولاً فقط به انتهاي مسير و مرحله آخر خروج از بن‌بست توجه دارد و هميشه به اين فکر مي‌کند که چگونه مي‌تواند از اين بن‌بست خارج شود. غافل از اينکه معمولاً بن‌بستها، به‌ويژه بن‌بستهاي معنوي و روحي، پيچيده و داراي قواعد و قوانين متعددي هستند و به سادگي و با يک محاسبه ابتدايي نمي‌توان از بن‌بستهاي روحي و شخصيتي بيرون آمد.

شباهت روح و جسم
روح مانند جسم، عوارض خاص خود را دارد. بشر بيماري‌هاي جسمي را که سادهتر از بيماري‌هاي روحي است، تا حدودي توانسته است کنترل کند؛ اما کلاً نمي‌شود آن‌را از بين بُرد. ببينيد چقدر با اين همه هزينه‌ در مرحله تحقيق و درمان، باز کسي ادعا نمي‌کند که اين روش، کوتاه‌ترين و بهترين راه‌کار درماني است. اين‌ها تحقيقات و کارهايي است که تا کنون انجام شده و کامل هم نيست و مردم هم از آن استفاده مي‌کنند و تا حدامکان خود را با آن وفق مي‌دهند.
وقتي وارد مسائل روحي و شخصيتي انسان مي‌شويد، آسيب‌ها و راه‌کارهاي درماني، بسيار گسترده‌تر و فراتر از اين حرف‌ها است؛ درحالي ‌که، درمسائـــــل روحي،خيلي ساده برخورد مي‌کنيم و با چند عمل ساده انتظار داريم مشکلات و بن‌بست‌هايمان برطرف شود. ما در خيالات و تصورات محدود ‌خود، از راه‌هاي خروجي و درمان‌ها برداشتي مي‌کنيم و يک‌شبه هم مي‌خواهيم تمام مراتب رشد و کمال را تا رأسِ قله طي کنيم؛ مثلاً مي‌خواهيم با ديدن يک خواب يا انجام برخي اعمال از بن‌بست‌ها و مشکلات موجود، خارج شويم. ما غالباً در آسيب‌ها و نيازهاي روحي، به صورت حکيمانه و کارشناسي‌شده وارد نمي‌شويم؛ بلکه با تصورات سطحي مي‌خواهيم آن‌ها را پشت سر بگذاريم.
راهکار الهي براي خروج از بن بست‌ها
خداوند متعال با يک بيان کوتاه، اين معادله و اين طرز برخورد نادرست با بن‌بست‌ها را به هم مي‌زند و مي‌فرمايد: وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ؛ 2
هر کس تقوا پيشه کند، خدا براي او راه خروجي قرار مي‌دهد.
تو اگر راه خروجي مي‌خواهي، چرا مي‌نشيني دورنماي راه خروجي را خيال و تصور مي‌کني و يک مسير خيالي و مبهم را براي خارج شدن از بن‌بست‌ها تعيين مي کني؟! تو کار خودتت را انجام بده. تعيين و ارائه راه خروجي، از الطاف الهي است که خدا مي‌رساند. من اگر مشکلي داشته باشم آن مشکل، در اجراي وظايف محوّله به خودم است که بايد آن‌ها را اصلاح کنم. اگر وظايف خودم را انجام دادم و تقوا را رعايت نمودم، خداوند يک باب ديگري برايم باز مي‌کند. خداوند وعده داده است که اگر من باوظايف، اولويت‌ها و ضرورت‌هاي خودم آشنا شوم و به آن‌ها را عمل نمايم، او راه خروجي را باز مي‌کند. وقتي انسان تقوا و وظيفه را رعايت کرد، هيچ‌‌جا بن‌بست نيست، هيچ‌جا!
از رسول خدا6 نقل شده است که فرمودند:
لَوْ أنَّ السَّماواتِ وَ الأرْضَ كانَتا رَتقاً عَلى عَبدٍ ثُمّ اتَّقَى الله َ لَجَعَلَ اللهُ لَهُ مِنهُما فَرَجاً و مَخرَجاً؛3
اگر آسمان‌ها و زمين در برابر بنده‌اى سر به هم آورند و آن بنده، تقواى خدا پيشه كند، حتماً خداوند از ميان آن دو، گشايش و راه خروجى برايش قرار خواهد داد.
با دقت در آيه قبل مي‌توان دريافت که ريشه بن‌بستها، بيتقوايي‌ها است. حال براي خارج شدن از بن بستها بايد ريشه به‌وجود آمدن آن‌ها را برطرف کرد؛ اما اگر بنا باشد بي‌تقوايي‌ها ادامه پيدا کند - بر فرض که بتوانم با محاسبات خودم از بن‌بست خارج شوم- بي‌تقوايي‌ها باز باعث ايجاد بن‌بست ديگري مي‌شوند. پس مشکل بن‌بستها را بايد از ريشه حل کرد و به تقوا رو آورد و راه خروج از بن‌بست را به خدا سپرد.
آقا اميرالمؤمنين7 مي‌فرمايند:
فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاكُمِهَا وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا وَ هَطَلَتْ عَلَيْهِ الْكَرَامَةُ بَعْدَ قُحُوطِهَا وَ تَحَدَّبَتْ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ بَعْدَ نُفُورِهَا وَ تَفَجَّرَتْ عَلَيْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا وَ وَبَلَتْ عَلَيْهِ الْبَرَكَةُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا؛4
آن‌کس كه دست به دامن تقوا بزند، سختى‏ها پس از نزديك‌شدن، از او دور مى‏گردند، و امور، بعد از تلخى براى او شيرين مى‏شوند، و امواج فتنه‏ها، پس از تراكم، از اطراف او پراكنده مى‏گردند، و دشواري‌ها پس از رنجاندنش بر او آسان مى‏شوند و باران كرامت پس از ناياب‌شدن، بر او مى‏بارد، و رحمت رميده‌شده، به او روى مى‏آورد، و چشمه نعمت، پس از خشك شدن، بر او به جوشش مى‏آيد، و بركاتِ كاسته‌شده بر او، فراوان مى‏شود.
نااميدي ممنوع
فضل و رحمت الهي آن‌قدر وسيع است که هر قدر هم بد کرده باشيم و به بن‌بست خورده باشيم، باز اگر برگشتيم و تقوا رعايت را کرديم، خودش راه خروجي را مي‌رساند. شما به اين نمونه قرآني توجه کنيد. وقتي خداي متعال مي‌خواهد حضرت موسي و هارون8 ‌را به سمت فرعون بفرستد، مي‌فرمايد: فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَکَّرُ أَوْ يَخْشَي؛5
پس به نرمى با او سخن بگوييد؛ شايد متذكّر شود يا [از خدا] بترسد!
يک نفر مثل فرعون که اين همه اسراف و ظلم کرده، استعدادهاي توحيدي را تضييع کرده، ادعاي ربوبيت نموده و همه‌گونه ظلم به مردم کرده است. با اين همه، فضل خداوند، آن‌قدر گسترده است که به دو پيغمبر خودش سفارش مي‌کند با فرعون به نرمي صحبت کنيد؛ شايد برگشت!
يک نمون? عاشورايي از اميد به رحمت خدا، جناب حُرّ; است. با اين سيري که ايشان داشت و مانع حرکت آقا سيد‌الشهدا7 شد؛ ولي وقتي خدمت حضرت عرض کرد: «هَل لِي مِن تَوبَة؟» بلافاصله آقا فرمودند: «يَتُوبُ ‌اللهُ عَلَيکَ» يعني بله؛ خدا به سوي تو برگشت مي‌کند و توبه تو را مي‌پذيرد.
اين‌ها يعني چه؟ يعني اينکه راه، همه جا جا باز است. يعني اگر فرعون هم شده باشي و در حد او بدي کرده باشي، باز براي بازگشت و در آمدن از بن‌بست در به روي تو باز است. فقط ما بايد با وظايف خودمان آشنا باشيم؛ راه خروجي با خداست. اگر به وظيفه خودمان و کيفيت اجراي آن آشنا باشيم، خداي متعال جبران مي‌نمايد، و درها را باز مي‌کند. فضل و احسان خداي متعال، شامل همه است.
آقا اميرالمؤمنين7 فرمودند: مَنْ‏ أَصْلَحَ‏ مَا بَيْنَهُ‏ وَ بَيْنَ اللهِ أَصْلَحَ اللهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاه؛‏6
هر كس آنچه را ميان او و خدا است، اصلاح كند [و به‌دستور خدا عمل نمايد] خدا آنچه را ميان او و بين مردم است اصلاح مي‌كند و هر كس كار آخرتش را اصلاح كند، خدا كار دنياى او را درست مي‌نمايد.
در ادام? آيه‌اي که در ابتداي عرائضم تلاوت کردم، مي‌فرمايد: «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ»؛ يعني و از راهي که گمانش را نمي‌کرد، رزق و بهره او را مي‌رساند. رزق، گاهي از راه بي‌گمان مي‌رسد و کاري به معادلات من و شما ندارد. تمام اسباب، به‌دست حق‌تعالي است. کافي است ما وظيفه خود را بشناسيم و به تعبير بعضي از آقايان، خراب‌کاري نکنيم؛ او فضلش عام و شامل است. اگر درست عمل کرديم، دعاي حضرت صاحب7 به‌ما مي‌رسد؛ البته به شرطي که مانع ايجاد نکنيم.
از ماست که بر ماست
گاهي گرايش‌هاي ما به سمت امور پست و پايين است. هر چه خداي متعال مي‌خواهد ما را رشد بدهد، سنگيني مي‌کنيم. اين گرايش به پايين و سنگيني را خداوند در قرآن مورد توبيخ قرار داده است:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في‏ سَبيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليل؛7
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مى‏شود: «به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد» بر زمين سنگينى مى‏كنيد [و سستى به خرج مى‏دهيد]؟ آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شده‏ايد؟ با اينكه متاع زندگى دنيا، در برابر آخرت، جز اندكى نيست. ‏
ما در انتخاب گزينه‌هايمان، بهترين گزينه‌هاي خدايي را انتخاب نمي‌کنيم. در اجرا، خدا را مدّ نظر نداريم و در خلوت، ملاحظه خدا را نمي‌کنيم. اگر يک بچه پنج‌ساله حاضر باشد، او را ملاحظه مي‌کنيم؛ اما ملاحظه حضور خدا را نمي‌نماييم. آيا انصاف است که انسان در تنهايي‌هايش خدا را ملاحظه نکند يا اگر هم ملاحظه مي‌کند، سست‌ترين شخصيت به‌شمار آورد؟ خدايي که اين همه لطف و احسان به ما کرده، بايد او را و حضور و محضرش را بزرگ شمرد. مبادا از اين دسته افرادي باشيم که حضرت اميرالمؤمنين7 فرمودند: مَنْ‏ تَيَقَّنَ‏ أَنَّ‏ اللهَ‏ سُبْحَانَهُ‏ يَرَاهُ‏ وَ هُوَ يَعْمَلُ بِمَعَاصِيهِ فَقَدْ جَعَلَهُ أَهْوَنَ النَّاظِرِينَ؛ ‏8
هرکس در حالي که معصيت خدا را انجام مي‌دهد، يقين داشته باشد که خداي سبحان او را مي‌بيند، خداوند را سست‌ترين نظاره کنندگان قرار داده است.
بزرگ شمردن حضور و محضر حضرت حق است که روح تقوا را در انسان احيا مي‌کند.

واي بر ما که گاهي تنها هستيم و به خيال اينکه هيچ‌کس ديگري نيست مراعات حضور خداوند را نمي‌کنيم و صدمه همين کار را مي‌خوريم. بعد از اينکه مراعات حضور حق تعالي را نمي‌کنيم و بي‌تقوايي از ما سر مي‌زند، در يک درگيري و کشاکش مي‌افتيم و حقوق از دست رفته و پايمال شده- چه حق‌الناس و چه حق‌الله- ما را عقب مي‌اندازد، معادلاتمان به هم مي‌خورد، جوهره عقول ما کمرنگ مي‌شود. پس از آن است که خدا و غير خدا را محکوم مي‌کنيم و خودمان را از حد تقصير خارج مي‌نماييم و به جاي شرمندگي و شکستگي، طلبکاري هم مي‌کنيم.
به هر حال، اين آيه شريف که مي‌فرمايد: «مَنْ يَتِّقِ ‌اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» تابلوي بسيار زيبايي ‌است که بايد مدّ نظر انسان باشد.
حق‌تعالي در آيه بعد، يک پرده ديگر را به نمايش مي‌گذارد که آن هم بسيار زيباست؛ مي‌فرمايد: وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا ً ؛9
و هر كس بر خدا توكّل كند، او كفايت امرش را مى‏كند. خداوند، امر خود را به انجام مى‏رساند و خدا براى هر چيز، اندازه‏اى قرار داده است.
اين عبارت نوراني، مفهوم و مضمون قبل را تأييد مي‌کند که هر کس بر خدا توکل کند و به وظيفه خود عمل نمايد، خدا او را کفايت مي‌کند؛ پس در اين سير سعودي، هيچ مانعي در کار نيست. اگر مانعي باشد، مربوط به کيفيت عملکرد ما است. مربوط به خداترسي ما و جايگاه‌شناسي ما است، مربوط به نوع ارتباط و عملکردهايمان در تنهايي است. مشکل در عملکرد ما با صاحبان ‌‌حق و حقوق است؛ مثل پدر، مادر، همسر، فرزند و برادر مؤمن. چگونگي برخوردصحيح با اين صاحبان حق، راه و مسير باريکي را براي انسان تعريف و تعيين مي‌کند؛ اگر آن‌را درست پيموديم، خدا خودش ما را در دنيا و آخرت، کفايت مي‌کند. لازم نيست ما به شرق و غرب برويم، تا دريچه‌اي باز بشود، کافي است خداوند دريچه‌اي به روي ما باز کند و ما در مورد خودمان درست قضاوت کنيم. چيزي که هست اين است که من حد و حدود را نمي‌شناسم، در خداترسي مشکل دارم. مشکلم اينجاست که چشمانم، گوش‌هايم، زبانم و ساير اعضايم طبق هواي نفس عمل مي‌کنند.
ميزان؛ نيازي ضروري
حرکت صحيح و سالم براي انسان بدون ترازو و ميزان الهي، امکان‌پذير نيست. ميزان‌هاي ما گاهي خراب است. ما در جريان زندگي و در عملکردها و محاسباتمان، گاهي ترجيح مرجوح مي‌کنيم و اندازه‌ها را نمي‌شناسيم.
يکي از نيازها و ضرورت‌هاي ما، احيا و اصلاح ميزان‌هاست. بايد ميزان را درست انتخاب کرد. و بعد خود را به‌دقت با آن سنجيد. شايد ديده باشيد که بعضي از اين باسکول‌هاي سنگين، تا چهل، پنجاه کيلو هم کم يا زياد نشان مي‌دهد و دقيق نيست. نکند ميزان ما هم همين‌طور باشد و اشتباهات و عيوب بزرگ خود را نبينيم.
ميزان ما بايد اولياي خدا و صالحان باشند که در رأس آن‌ها وجود مقدس اهل‌بيت: هستند که کامل‌ترين و دقيق‌ترين ميزان الهي‌اند و بايد اعمال را با آن بزرگوارن سنجيد؛ همان‌طور که در مورد آقا اميرالمؤمنين7 آمده است: السَّلَامُ عَلَى مِيزَانِ‏ الْأَعْمَال.10
جايگاه وليّ الهي
به هر حال، حرکت و رسيدن به راه خروجي، بعد از اين است که همه ما خدا و اهل‌بيت عصمت و طهارت: را واقعاً وليّ خود گرفتيم و به تقوا و وظيفهاي که داريم عمل کرديم؛ آن‌گاه راه، برايمان خيلي آسان مي‌شود. موانع ديگر، با حمايت و استمداد از اين زاويه آسان مي‌شود. در خود قرآن هم مي‌فرمايد: اللهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا ؛11
خدا وليّ و سرپرست کساني است که ايمان آوردهاند.
همچنين مي‌فرمايد: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏؛12
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آن‌ها كه ايمان آورده‏اند؛ همان‌ها كه نماز را برپا مى‏دارند و در حال ركوع، زكات مى‏دهند.
اگر ما با ارتباط صحيح با اين بزرگوران و رعايت دستوراتشان، آنان را وليّ خود اتخاذ نموديم، آن‌ها واقعاً ما را تربيت و سرپرستي مي‌کنند و از بن بست‌ها رهايي مي‌بخشند و اصلاً نمي‌گذارند در بن‌بست‌هاي احتمالي بيفتيم. اگر چنين عمل نکرديم، مصداق اين آيه مي‌شويم که:«أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»؛13 يعني ولي و سرپرست ما طاغوت مي‌شود که منظور، شيطان و زيرمجموعه او است.
الحمدلله به برکت فضل و عنايت اهل‌بيت عصمت و طهارت: ارکان ارتباطي ما با خدا و اوليايش، تام و تمام است و مسير صحيح و روشني که همان رعايت تقوا و تمسک به اهل بيت: مي‌باشد، براي ما تعريف شده؛ منتهي در اين روند و سير حرکتي احتياج داريم که همرنگي، اصلاح و ترميم بيشتر داشته باشيم و بدانيم که خير، به‌دست خداوند متعال است و ما بايد فقط به وظايفمان عمل کنيم.
خانه عنکبوتي
راه‌ها و مسيرهايي که گاهي ما براي خارج شدن از مشکلات و بن‌بست‌ها در نظر مي‌گيريم، گاهي مصداق انتخاب خانه عنکبوت براي زندگي است که قرآن مي‌فرمايد:
مَثَلُ الّذينَ اتَّخَذُوا مِن دونِ اللهِ أَولياء کَمَثَلِ العَنکَبُوتِ اتَّخَذَت بَيتًا وَ إِنَّ أَوهَنَ البُيُوتِ لَبَيْتُ العَنکَبُوتِ لَو کانُوا يَعلَمونَ؛14
مثَل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مثَل عنكبوت است كه خانه‏اى براى خود انتخاب كرده؛ در حالى كه سست‏ترين خانه‏ها، خانه عنكبوت است؛ اگر مى‏دانستند.
بيت و خان? عنکبوت، براي خود عنکبوت کافي است. آنچه‌که او از بيت خودش مي‌خواهد اين است که يک دامي را پهن بکند و چند تا مگس بگيرد که اين کار را مي‌کند. عنکبوت هم مخلوق خداست؛ منتهي صحبت از ظرفيت يک انسان است، نه ظرفيت يک عنکبوت. انساني که مي‌تواند زير چتر الهي برود و خدا را وليّ اتخاذ کند، اگر چنين نکند، حقيقتش مي‌شود حقيقت عنکبوتي. عنکبوت اگر صبح بنشيند و يک تار درست کند و تا شب چهار تا مگس بگيرد، بر او باکي نيست؛ چون وظيفه و کارش اين است؛ ولي انساني که ظرفيت اين را داشت که خدا را وليّ اتخاذ بکند و نکرد، براي او مذموم است. اينکه انساني به حسب اينکه به خدا وصل نيست، بنشيند و براي امور جزيي دام پهن بکند و نقشه بکشد، اين کار، کار عنکبوتي است و براي اين انسان بد است. اين شخص با اين ظرفيت، با اين حرکت عنکبوتي، بي‌نتيجه خواهد بود.
مثالي از يک خانه عنکبوتي
يکي از مصاديق عملکرد عنکبوتي، عمر سعد است. او با حضرت اباعبدالله7 جلسه داشت. حضرت به او فرمودند: «أتَقْتُلَني يا عُمَر؟ آيا تو قصد داري من را بکشي؟» او خيلي با ترديد جواب مي‌داد؛ مانند همين حرکت عنکبوتي. براي خودش حکومت ري را ترسيم مي‌کرد و نمي‌توانست با خودش کنار بيايد. وقتي انسان خدا را نداشته باشد، اين مشکلات را پيدا مي‌کند.
عبيدالله هم که شخصيت بسيار مکّار و پيچيده‌اي داشت، اول عمر سعد را از کوفه به سوي حکومت ري حرکت داد. بخشي از راه را که رفتند، عمر را برگرداند و به او گفت: «جريان حسين‌بن علي پيش آمده. اول برو کربلا و اين قضيه را تمام کن و بعد برو ري».
عمرسعد گفت: «عبيدالله! تو حرف حکومت مرا بر سر زبان‌ها انداختي. بگذار بروم ري و به جاي من، ديگري را بفرست»؛ اما عبيدالله قبول نکرد. چون عمرسعد، پسر سعد بن ابي ‌وقاص بود، عبيدالله مي‌خواست از اعتبار و شخصيت او استفاده کند و عوام را براي جنگ به کربلا ببرد. عبيدالله تمام اين استفادهها را از عمر سعد کرد و هيچ‌چيزي هم نصيب خود عمر نشد. امام حسين7 به عمر سعد فرمودند: اين‌قدر که در فکر حکومت ري هستي، والله بهره‌اي از آن نمي‌بري. اين يک عهد حتمي است. حضرت، آن جمله مشهور را به او فرمودند که از گندم ري نصيب نداري. گفت: اگر گندم نشد، جو آنجا ما را کفايت مي‌کند.15
چرا انسان اين‌طور مي‌شود؟ به‌دليل اينکه در اتخاذ ولايت حق‌تعالي مشکل پيدا مي‌کند. وقتي انسان از رسول خدا6و اهل‌بيت: فاصله گرفت، کارها و تصميماتش عنکبوتي مي‌شود و نتيجه‌اي هم نمي‌گيرد.
به هر حال، ما در انجام وظيفه خودمان مانده‌ايم، وگرنه راه، باز است و خداوند متعال بهترين اتوبان را در اين قسمت براي ما باز کرده است. اگر بن‌بست است، اگر سنگلاخ است، اگر کار به اصطکاک پيش مي‌رود، مشکلش خود ما هستيم.
از حضرت زهرا3 هم نقل شده است که فرمودند:
مَنْ‏ أَصْعَدَ إِلَى‏ اللهِ‏ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه؛‏‏16
كسى كه عبادت پاك و خالص خود را به درگاه خدا بالا بفرستد، خداوند، بهترين مصالحش را بر او نازل مى‏کند.
وظيفه ما، رعايت تقوا و انجام بهترين بندگي‌ها و عبادت‌ها است، تا خدا بهترين مصلحت‌هاي ما را نازل کند و بهترين راه‌هاي خارج شدن از بن‌بستها را سر راه ما قرار دهد.
سر و کار همه ما و دل‌هاي ما، بايد با خدا باشد. بعضي‌ها يک تکيه‌کلام زيبايي دارند که: «اول خدا، آخر خدا»؛ منتهي کيفيت اجراي آن، احتياج به تبيين و آشنايي دارد. ما اگر با وظايفمان و نوع عملکرد و مديريتمان بر خويشتن‌ خويش و بر خانواده آشنا شديم، اگر نسبت به حق و حقوقي که بر گردنمان است و وظايف اجتماعي که داريم، روشن شديم و همين طريق مستقيم راه را رفتيم، درها باز خواهد شد و از بن‌بست بيرون خواهيم آمد؛ ان‌شاءالله.
پي‌نوشت‌ها
1. سوره طلاق:2و3.
2 . سوره طلاق:2.
3 . بحارالأنوار، علامه مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، دوم، 1403ق، ج‏67، ص 285.
4 . نهج البلاغه، سيد رضي، قم، هجرت، اول، 1414ق، ص 313.
5 . سوره طه:44.
6 . اللهوف، ابن طاووس، تهران، اول، 1348ش، ص103.
7. سوره توبه: 38.
8 . كنز الفوائد، محمد بن على كراجكى، دارالذخائر، قم، چاپ اول، 1410ق، ج‏1، 350.
9 . سوره طلاق: 3.
10 . مزار، شهيد اول، قم، مدرسه امام مهدي7، اول، 1410ق، ص46.
11. سوره بقره: 257.
12. سوره مائده: 55.
13. سوره بقره: 257.
14. سوره عنکبوت: 41.
15 . بحار الانوار، ج 44، ص 389.
16 . همان، ج‏68، ص 184.

چشمه زلال _‌ شرح صدر _ بنیاد علمی فرهنگی هاد

چشمه زلال
شرح صدر

مقدمه
یکی از سؤالات اساسی در اقدامات تربیتی و فرهنگی، این است که شروع یک فعالیت تربیتی و فرهنگی از کجا باید باشد؟ معلم، والدین، روحانی، یا یک مدیر که می‌خواهند نقش اصلاح‌گر و تربیت‌کننده داشته باشند، باید از کجا شروع کنند، تا به تربیت و اصلاح مورد نظر خود برسند و برای این کار، به چه اموری نیاز دارند؟ در این باره، مطالبی قابل استفاده را با استفاده از سخنان حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری -دامت توفیقاته- ارائه می‌کنیم که مطالعه آن را به همۀ خوانندگان محترم نشریه توصیه می‌نماییم.
مروری بر معنا، آثار و ضرورت شرح صدر در فعالیت‌های تربیتی
معمولاً افراد برای اینکه یک فعالیت تربیتی و فرهنگی را تنظیم کنند، در قدم اول سراغ مخاطب خود می‌روند؛ اما سیره انبیا: در این زمینه، متفاوت بوده است. این بزرگواران، نقطه شروع را از خود قرار می‌داده‌ و مرحله اول را در خود جست‌وجو می‌کرده‌اند. یک نمونه قرآنی آن، جریان حضرت موسی ع است.
طبق آیات در سوره مبارک طه، بعد از اینکه خداوند به حضرت موسی ع دستور داد که رسالت خود را از کاخ فرعون شروع کند، ایشان اولین قدم و درخواست خود را چنین قرار داد:
قَالَ رَبّ‏ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى* وَ يَسِّرْ لىِ أَمْرِى* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى؛1
[موسى] گفت: «پروردگارا! سينه‌ام را گشاده كن * و كارم را برايم آسان گردان * و گره از زبانم بگشای.
این سخن، سخن کسی است که بنا بر صریح بعضی آیات، جایگاه عجیب در دستگاه خدا دارد و می‌بینید که در قرآن چقدر به ایشان پرداخته شده است. ایشان شخصیتی است که هم‌کلام خداست. حضرت موسی7 کلیم‌ الله بود و به تعبیر دعای سمات «فَوْقَ‏ إِحْسَاسِ‏ الْكَرُوبِيِّين»‏2 این کلمات رد و بدل می‌شدند؛ یعنی این کلمات و مکالمه، آن‌قدر لطیف و بلند رد و بدل می‌شد که حتی «کروبیین» هم از آن مطلع نمی‌شدند و فوق احساس آنان بود. مقام تخاطب ایشان با خداوند متعال خیلی لطیف و عالی بوده است.
این کلام، بهترین دعایی است که حضرت موسی7 برای موفقیت در برنامه خود از خدای متعال خواست و پر از حکمت است؛ از جمله اینکه ایشان برای شروع حرکت خود، اول می‌رود سراغ خدا و در تخاطب با پروردگارش، درخواست برای خودش دارد. عرض می‌کند:
رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى* وَ يَسِّرْ لِى أَمْرِى
این کلام نشان می‌دهد که حضرت موسی7 برای برداشتن قدم اول، ابتدا از خدا استمداد می‌کند و آن استمداد هم در مورد خودش است نه دیگران. ایشان به ما نشان می‌دهد که من به عنوان اصلاح کننده، در قدم اول باید خودم را آماده کنم و احتیاج به وسعت صدر دارم، تا از کمی و کاستی و تنگی و همه زوایایی که وابسته به شیطان است، دور باشم. در قدم اول باید صدر، سینه و قلب، برای درک و ارائه خیرات، گنجایش و وسعت لازم را داشته باشد؛ لذا در گام اول عرض می‌کند: «رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى...امری»؛ یعنی خدایا! من به عنوان یک شروع کننده احتیاج به سعه صدر و شرح صدر دارم.
معنای شرح صدر
شرح صدر -چنانکه در لغت هم گفته‌اند- به معنای وسعت و فراخی سینه است.3 غالباً افراد، شرح صدر را به صبوری و تحمل معنا می‌کنند؛ در حالی که شرح صدر، اعم از صبوری است. صبوری، نتیجه شرح صدر است، نه همه معنای شرح صدر. شرح صدر و گشادگی سینه و ظرفیت انسان، علاوه بر صبوری نتایج متعدد دیگری هم دارد؛ مانند نورانیت درون و داشتن ظرفیت بیشتر برای درک و قبول حقائق و تحصیل شناخت بیشتر و همچنین قانع نشدن به درجات پایین رشد و... که در قرآن و روایات به این نتایج اشاره شده است. موارد متعددی در قرآن کریم وجود دارد که قرآن از اصطلاح شرح صدر استفاده می‌کند؛ در حالی که در آن، بحث صبوری و تحمل کردن مشکلات نیست؛ برای مثال، قرآن کریم می‌فرماید:
فَمَنْ يُرِدِ اللهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ؛4
آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه‌اش را براى [پذيرش] اسلام، گشاده مى‌سازد.
از این آیه استفاده می‌شود که داشتن شرح صدر، مساوی است با داشتن ظرفیت و استعداد بیشتر برای درک و قبول حقائق.
همچنین در آیه دیگری قرآن کریم می‌فرماید:
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّه؛5
آيا كسى كه خدا سينه‏اش را براى [پذيرش] اسلام گشاده کرده است و او برفراز نورى از جانب پروردگارش است [همانند سخت‌دلان است؟!]
از این آیه شریف هم می‌توان دریافت که شرح صدر، نورانیت و به تبع آن، شناخت و درک بهتر را به دنبال خواهد داشت.
پس شرح صدر به معنای صبوری نیست؛ بلکه به معنای وسعت نظر و بزرگی و نورانیت ظرف دل انسان است که یکی از آثار آن، صبوری و تحمل مشکلات است.
ضرورت شرح صدر
نبود شرح صدر، تقریباً در تمام مشکلات ما در تعاملات اجتماعی رخ می‌نماید. در تعامل‌ها و تخاطب‌ها می‌بینیم که انواع تنگی‌های نظر، تنگی‌های سینه، تنگی‌های دید، بی‌حوصلگی‌ها و همه مشکلات ما به سبب نبود شرح صدر است.

حضرت موسی ع در تقاضایش از حق تعالی، چه شروع مبارکی دارد. به ما نشان می دهد که مسأله شرح صدر، چقدر ضروری و مورد نیاز است که به عنوان اولین درخواست بعد از اعلان رسالت، از خدا آن را طلب می‌کند. در روایات ما هم به این مسأله به خوبی تأکید شده است؛ از جمله از حضرت رضا7 نقل شده که فرمودند:
إنَّ الْعَبْدَ إذا اختارَهُ الله ُ عَزَّ وَ جَلَّ لِاُمُورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِكَ؛6
هرگاه خداوند -عزّ و جلّ- بنده‌اى را براى [اداره] امور بندگانش برگزيند، براى اين امر، به او شرح صدر عطا مى‌كند.
اصلاً بدون شرح صدر، امکان هیچ حرکت تربیتی میان مردم وجود ندارد. وسعت سینه و فراخی دل، ابزار و ادوات تربیت و اصلاح و مدیریت است. آقا امیرالمؤمنین7 در نهج البلاغه فرمودند:
آلَةُ الرئاسةِ سَعَةُ الصَّدرِ؛7
سعه صدر، ابزار رياست است.
فردی می‌گفت برخی از ما یاد گرفته‌ایم که در عصبانیت‌ها و فشارها، خودمان را تخلیه کنیم به قیمت پرکردن و آزردن دیگران؛ در حالی که مؤمن در مشکلات و فشارها با خدای خودش معامله می‌کند و مشکلاتش را با خدا حل می‌کند، نه با آزردن و تندخویی با مردم. مؤمن، همه انواع تنگی و کج خلقی را از شیطان می‌بیند؛ مثلاً ترس از فقر که قرآن فرمود:
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ؛8
شيطان، شما را [به هنگام انفاق] وعده فقر و تهيدستى می‌دهد.
همچنین غضب، ناراحتی، بد کردن، دست رد به سینه‌ کسی زدن، همه این‌ها مال شیطان است.
نتایج و آثار شرح صدر
وقتی شرح صدر پیدا شد، تعامل و تخاطب با دیگران به کلی متفاوت می‌شود. شرح صدر، آثار مثبت فراوانی را در انسان دارد.
الف. بلند نظری
از جمله آثار شرح صدر، اینکه باعث می‌شود انسان برای خود و دیگران، به کم قانع نشود. انسانی که شرح صدر دارد و بزرگ است، از نجات هیچ کسی نمی‌گذرد.
مانند رسول خدا6 که عالی‌ترین درجات شرح صدر را براى رياست بر همه خلقت داشتند، تا آنجا که از نجات يك نفر هم نمی‌گذشتند و این یعنی شرح صدر. حتی فرمودند:
تَنَاكَحُوا تَكْثُرُوا فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ؛9
ازدواج کنید، تا زیاد شوید؛ چرا که من روز قیامت به شما در برابر امت‌های دیگر مباهات و افتخار می‌کنم؛ حتی به فرزند سقط شده شما [هم افتخار می‌نمایم].
بزرگی و سعه صدر رسول خدا6 تا کجا ست که حتی از یک فرزند سقط شده هم نمی‌گذرد و دوست دارد آن هم باشد و از درگاه الهی بهره ببرد.
همچنین رسول خدا6 برای يك ذكر صلوات می‌فرمایند كه چقدر ثواب دارد و همه را به گفتن آن تشویق می‌کنند. آن بزرگوار كه همه خلقت زير سيطره‌شان بود، با این وجود از يك ذكر صلواتی که ممکن است در آينده‌هاى دور اتفاق بیفتد و خیری برای گوینده آن داشته باشد، نمی‌گذرند و به آن تشويق و ترغيب می‌کنند؛ با اينكه هيچ نيازى هم ندارند. اين از آثار شرح صدر و بلندنظری است که درجات عالی آن در وجود مقدس ایشان وجود داشته است.
ب. شناخت ظرفیت‌ها
يكی از برکات شرح صدر، شناختن افراد متفاوت است در هر رشته‌ای، حتي در سلوك. شرح صدر باعث می‌شود انسان حد و حدود افراد را بشناسد و متناسب با ظرفیت و حد هر شخص با او برخورد کند؛ برای مثال، عموم مردم افرادی را که در واقعه کربلا حضور داشته‌اند را دو گروه تصور می‌‌كنند. یا همچون ابن سعد است و یا مثل حبیب بن مظاهر؛ در حالی‌كه طبق تاريخ، در همان زمان، مسلمان‌ها بسیار متفاوت و در رتبه‌های مختلف بوده‌اند. همه بدها، ابن سعد و شمر نبوده‌اند و همه خوب‌ها هم حبیب بن مظاهر و بنی هاشم نبوده‌اند؛ از جمله گروهی بودند كه دلشان با امام حسین7 بود؛ اما شهامت جهاد را نداشتند. راوی می‌گويد در دروازۀ كوفه، گروهی را ديدم که به دعا نشسته‌اند. پرسیدم: «برای چه دعا می‌كنيد؟» گفتند: «دعا می‌كنيم پسر پيغمبر خدا6 كشته نشود؛ بلکه پيروز بشود».
اين‌ها شهامت جنگ و کشته شدن را ندارند؛ امّا واقعاً دلشان می‌خواهد امام حسین7 کشته نشود و پیروز شود. يكی از اصحاب به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی گفت: «يا أباعبدالله! من از كشته شدن حرفی ندارم، به شرطی كه فایده‌ای داشته باشد. اگر بناست من كشته بشوم، شما هم كشته بشويد، نه! بيعت من را برداريد، تا من بروم». حضرت فرمودند: «برو».10
اين‌گونه افرادِ بينابينی‌ بسیار هستند كه آن‌ها را بايد بهتر شناخت. در سلوك و تربیت هم همين‌گونه است. ما معمولاً یاد گرفته‌ایم مردم را یا سفید سفید ببینیم، یا سیاه سیاه؛ در حالی که غالباً این‌جور نیست. اگر شرح صدر و دید عمیق پیدا کنیم، دیگر همه را صد در صد سفید یا سیاه نمی‌بینیم؛ بلکه خواهیم دید که بیشتر مردم، خاکستری هستند. منتها برخی سفیدی‌شان بیشتر و برخی سیاهی‌شان بیشتر است. این‌گونه است که شرح صدر به درک و فهم بهتر و عمیق‌تر، کمک زیادی می‌کند.
ج. تحمل ناملایمات
انسان وقتی شرح صدر پیدا می‌کند در برخورد با مردم -و به قول امروزی‌ها، با متربّی- تحمل و مدارای بیشتری از خود بروز می‌دهد. انسانی که دل‌مرده شد و از روشنی و فراخی دل فاصله گرفت، قوای بهیمی او مانند شهوات و غضب بر او مسلط می‌شوند. همین مشکلی که امروز پیش آمد و فرد را ناراحت کرد، قبلاً هم پیش آمده بود؛ اما خیلی راحت از کنارش می‌گذشت و با شرح صدر، کنار می‌گذاشت؛ چرا؟ به خاطر اینکه آن وقت، صبغه‌ای از حیات به دلش خورده بود و توجهات معنوی‌اش خوب بود و به شرح صدر رسیده بود. همین حرفی که امروز ناراحتش کرد، آن روز ناراحتش نکرد. به سبب این توجه و حیات دلی که قبلاً داشت، دیدش وسیع و تحملش بالا رفته بود؛ ولی وقتی آن توجهات و صفای باطن که بر اثر بدرفتاری‌ها گرفته می‌شود، انسان از یک حرف آشفته مي‌شود یا قوه‌ای از قوای شهوی آن چنان مسلط می‌شود که افکارش را به هم می‌ریزد. این‌ها به دلیل دل‌مردگی است. حیف است که بشر این‌قدر کوچک معنا بشود.
شرح صدر حضرت یعقوب ع
به عنوان یک نمونه قرآنی به قضیه حضرت یعقوب7 در قرآن نگاه کنید. قرآن، دربارۀ شدت ناراحتی و غم این بزرگوار، می‌فرماید:
وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ؛11
دو چشم او از اندوه سفيد شد و وى خشم شديد (خود) را فرو برد.
اما ناراحتی غضبی را که از دست فرزندان خود داشت، فرو می‌خورد. این، شرح صدر اين بزرگوار را نشان می‌دهد. بسیار ناراحت بود که اين‌ها اين بلا را بر سر يوسف7 در آوردند. آن‌ها هم بچه‌های او بودند؛ ولی با این حال کظيم بود. دلش از دست اين‌ها آتش بود؛ ولی دائماًسرپوش می‌گذاشت و ارتباطش را با اين‌ها ادامه می‌داد، تا آن مقداری که چشم‌های او سفید شد.
سرّ این تحمل و شرح صدر را باید در این عبارت حضرت یعقوب7 جست‌وجو کرد که فرمود:
قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني‏ إِلَى اللهِ؛12
گفت: «من شکایتِ غم و اندوه خود را فقط پیش خدا می‌برم»!
مؤمن، مشکلات و فشارهایی که در تعامل با مردم به او وارد می‌شود را با خدا و انس و ارتباط با او برطرف می‌کند و روز به روز بزرگ‌تر می‌شود و شرح صدر بیشتر می‌یابد.
د. تحمل مقامات
یکی دیگر از برکات شرح صدر، این است که باعث می‌شود انسان در تربیت و ارتقا دادن به خود و دیگران، با سعه صدر و حوصله و بلندنظری بیشتری برخورد کند و به کم قانع نشود. کم نبوده و نیستند کسانی که همین که چند قدم در مسیر رشد بر می‌دارند، احساس سیری می‌کنند و شروع می‌کنند سر رفتن؛ در حالی که وقتی شرح صدر آمد، انسان هر چه هم رشد می‌کند، باز احساس می‌کند راهِ نرفتۀ بسیاری در پیش رو دارد. شما فکر می‌کنید برای امثال ملاحسینقلی; حالت فنا پیدا نمی‌شده؟ حالتی که به کمتر از آن نیز ممکن است کسی برسد و «اِنّي أنَا اللهُ» بگوید. برای بزرگان دینی هم بوده؛ ولی با صبوری و با شرح صدر، خودشان را می‌شکستند. چرا این کلمات از اهل بیت: نقل نشده است؟ چون این بزرگواران، در اوج سعه صدر بودند و همین باعث می‌شد قضایا را درست ارائه کنند. اگر کسی کمی شرح صدر بیشتری داشته باشد، این حالات را به درستی ردّ می‌کند.
راه رسیدن به شرح صدر
الف. صبوری
مطلب مهم اینجاست که چگونه انسان به شرح صدر می‌رسد. راه‌های متعددی برای رسیدن به شرح صدر وجود دارد؛ از جمله، صبوری کردن. كسی از صبر ضرر نكرده است. غالباً ريختن فشارها و سختی‌ها در درون خود و هضم كردن؛ شرح صدر می‌آورد. گاهی این‌جوری است كه ابر باران‌زای معنوی دارد در عالم معنا از بالای سر ما رد می‌شود که ممکن است در فضای نابی باران ببارد و حالات و توفیقات ما را زیاد کند؛ اما وقتی كه خودمان را با اظهار خشم و عصبانیت تخليه می‌كنيم، این عصبانیت باعث می‌شود از درون ابر، باران از بین برود. ابر می‌آید و رد می‌شود؛ ولی دیگر باران ندارد. وقتی انسان درون خودش و با خدای خودش قضایا را حل كند و هضم نماید، خیلی شرح صدر و بركات می‌‌آورد. هیچ كسی از درون خود ریختن و بیرون نریختن ضرر نكرده است؛ ولی حتی اظهار یک مورد عصبانیت، احتمال دارد كه یكدفعه راه انسان را دور كند. چه در خانه، چه در كارهای اجتماعی، چه در مسیر، یک اظهار خشم، اثر را می‌برد.
به هر حال صبوری بهتر است. انسان در كاستی‌هایی كه در خانه خودش می‌بیند، اول یك نگاهی به خودش بكند، تا دیگری. بعضی‌ها خیلی می‌خواهند اِعمال مدیریت بكنند، و دائم برای همسر خود برنامه می‌دهند (تا او را با مسیر خود همراه کنند) و راه را گم می‌كنند، همسر هم راه را گم می‌كند. بعد از ده سال نگاه می‌كنند که آن بنده خدا را به راهی واداشته كه لازم نبود. اگر خودش آرام آرام آمده بود، از حالا به بعد برای من راحت‌تر بود. من چقدر سعی و تلاش كردم خودم را هلاك كردم و هم خودم هم او، همه اذیت شدیم نتیجه‌ای هم نداد.
كاری كه پیغمبر خدا6 در فضای زمان خودشان در صدر اسلام كردند این بود كه به برکت ایشان، نوری نازل شد كه همه را رشد داد؛ حتی آن‌هایی كه فاسق یا بیابانی بودند. این كار را این ابر رحمت كرد و همه رشد كردند و این سرّی است میان رسول خدا6 و سنت الهی، برای ماندگاری كار. امیرالمؤمنین7 هم همان اول می‌توانستند شبانه یا روزانه خیلی از این‌ها را گردن بزنند؛ اما بنا نبود این‌جور شود. صبوری امیرالمؤمنین7 را در آن زمان ببینید. صبوری می‌كردند و آن نور نازل می‌شد و پخش می‌شد و انسان‌ها، آرام آرام رشد می‌کردند.
ب. ذکر خدا
یکی دیگر از راه‌های رسیدن به شرح صدر، یاد و عبادت خدا و انس با اوست. انسان در ارتباط با بزرگ، بزرگ می‌شود. وقتی دائم توجه به وجود نامتناهی حضرت حق پیدا کردید و هر روز با او به خلوت نشستید، آن وقت سعه صدر و بزرگی ظرف می‌یابید. آقا امیرالمؤمنین7 در کلامی نورانی می‌فرمایند:
الذِّكرُ يَشرَحُ الصَّدرَ؛13
ذکر، باعث شرح صدر می‌شود.
در نقطه مقابل، توجه به مادیات و امور پست، انسان را کوچک و محدود می‌کند. قبلاً هم اشاره شد که امثال حضرت یعقوب7 که توانستند آن مصیبت‌های بزرگ را تحمل کنند و شرح صدر نشان بدهند، به وسیلهݘ ارتباط با خدا و برطرف کردن حزن و اندوه در درگاه خدا به این درجه از شرح صدر رسیدند.
در روایت است که از رسول خدا6 پرسیدند: «شرح صدر چیست؟» حضرت فرمودند:
نورٌ يَقذِفُهُ اللهُ في قَلبِ المؤمنِ فَيَنشَرِحُ لَهُ صَدرُهُ و يَنفَسِحُ؛
نوری است که خدا در قلب مؤمن قرار می‌دهد که بر اثر آن، سینه او وسیع و فراخ می‌شود.
معلوم است که خداوند، این نور را بی‌دلیل در دل کسی قرار نمی‌دهد. انسان‌ها بر اثر عبادت و بندگی خدا مستحق این نور می‌شوند. سپس پرسیدند: «علامتی هم برای وجود شرح صدر و این نور وجود دارد؟» حضرت فرمودند:
نَعَم، الإنابَةُ إلى دارِ الخُلُودِ، و التَّجافی عَنْ دارِ الغُرورِ، و الاستِعدادُ لِلمَوتِ قَبلَ نُزولِه؛14
بله؛ روى آوردن به سراى جاودانى، دورى گزیدن از سراى پوچى و فريب، آماده شدن براى مرگ، پيش از فرا رسيدن آن.
با شرح صدر، انسان‌ها به کم قانع نمی‌شوند. انسانی که به شرح صدر رسیده باشد، همه دنیا را کم می‌بینند و فقط آخرت و درجات عالی قرب به حق است که دل آن‌ها را پر می‌کند و به آن راضی می‌شوند.
خداوند به همه ما توفیق دهد در مسیر رشد و اصلاح، اول از خودمان شروع کنیم و در درجه اول برای رشد و ترقی خودمان به شرح صدر برسیم، تا بتوانیم در انجام وظایف، بهتر و بیشتر موفق باشیم؛ ان‌شاءالله.
پی‌نوشت‌ها
1 . سوره طه: 25-27.
2. مصباح المتهجد، شیخ طوسی، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، 1411ق، ج ‏1، ص417.
3 . در کتاب العین مادۀ «شرح» می‌خوانیم: الشَّرْح‏: السعة، قالَ اللهُ- عَزَّ وَ جَلَّ-: أَ فَمَنْ‏ شَرَحَ‏ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ، أيْ وَسَّعهُ فَاتَّسَعَ لِقَولِ الْخَيرِ. همچنین در مفردات راغب اصفهانی در مورد شرح صدر می‌خوانیم: شَرْحُ‏ الصّدر أيْ: بَسَطَهُ بِنُورٍ إلهيٍ و سَكينَةٍ مِنْ جَهَةِ اللهِ وَ روحٍ مِنْهُ.
4 . سوره انعام: 125.
5 . سوره زمر:22.
6 . كافي، شیخ کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج‏1، ص 202.
7. نهج البلاغة، سید رضى‏، قم، هجرت‏، چاپ اول‏، 1414 ق‏، ص 501.
8 . سوره بقره: 268.
9 . بحارالأنوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ‌ 1404 ق، ج‏100، ص 220.
10 . موسوعة الامام الحسين7، گروه حديث پژوهشکده باقرالعلوم7، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ش، ج‏3، ص 799.
11 . سوره يوسف: 84.
12 . سوره یوسف: 86.
13 . غرر الحكم، تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش،ص 48.
14 . بحارالأنوار، ج ‏65، ص 236.

►●◄ اخبار پژوهشی- مذهبی ►●◄ آیت‌الله قائنی از شاگردان مرحوم آیت‌الله انصاری همدانی، درگذشت

با سلام

دوستان بعضا اخبار مهم و خوبی در سایت ها نقل می شود که دوستان زحمت کشیده و ان را در سایت قرار می دهند
مثلا همین خبر:

http://www.askdin.com/post19184.html

ولی با توجه به سرعت بالای مطالب سایت این اخبار پس از چندی ساعت از سرور برای همیشه حذف می شود

لذا با اجازه دوستان این تایپ را با عنوان اخبار کلید می زنم تا دوستان اگر اخبار و مطلب مهم خبری داشتند در این تایپک قرار دهند

تا هم دوستان از اخبار مطلع شوند

و هم این مطالب به صورت جمع و جور در یک تایپک باشد

و هم اخبار گذشته را اگر خواستند پی گیری کنند

یا علی