چشمه زلال
شرح صدر
مقدمه
یکی از سؤالات اساسی در اقدامات تربیتی و فرهنگی، این است که شروع یک فعالیت تربیتی و فرهنگی از کجا باید باشد؟ معلم، والدین، روحانی، یا یک مدیر که میخواهند نقش اصلاحگر و تربیتکننده داشته باشند، باید از کجا شروع کنند، تا به تربیت و اصلاح مورد نظر خود برسند و برای این کار، به چه اموری نیاز دارند؟ در این باره، مطالبی قابل استفاده را با استفاده از سخنان حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری -دامت توفیقاته- ارائه میکنیم که مطالعه آن را به همۀ خوانندگان محترم نشریه توصیه مینماییم.
مروری بر معنا، آثار و ضرورت شرح صدر در فعالیتهای تربیتی
معمولاً افراد برای اینکه یک فعالیت تربیتی و فرهنگی را تنظیم کنند، در قدم اول سراغ مخاطب خود میروند؛ اما سیره انبیا: در این زمینه، متفاوت بوده است. این بزرگواران، نقطه شروع را از خود قرار میداده و مرحله اول را در خود جستوجو میکردهاند. یک نمونه قرآنی آن، جریان حضرت موسی ع است.
طبق آیات در سوره مبارک طه، بعد از اینکه خداوند به حضرت موسی ع دستور داد که رسالت خود را از کاخ فرعون شروع کند، ایشان اولین قدم و درخواست خود را چنین قرار داد:
قَالَ رَبّ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى* وَ يَسِّرْ لىِ أَمْرِى* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى؛1
[موسى] گفت: «پروردگارا! سينهام را گشاده كن * و كارم را برايم آسان گردان * و گره از زبانم بگشای.
این سخن، سخن کسی است که بنا بر صریح بعضی آیات، جایگاه عجیب در دستگاه خدا دارد و میبینید که در قرآن چقدر به ایشان پرداخته شده است. ایشان شخصیتی است که همکلام خداست. حضرت موسی7 کلیم الله بود و به تعبیر دعای سمات «فَوْقَ إِحْسَاسِ الْكَرُوبِيِّين»2 این کلمات رد و بدل میشدند؛ یعنی این کلمات و مکالمه، آنقدر لطیف و بلند رد و بدل میشد که حتی «کروبیین» هم از آن مطلع نمیشدند و فوق احساس آنان بود. مقام تخاطب ایشان با خداوند متعال خیلی لطیف و عالی بوده است.
این کلام، بهترین دعایی است که حضرت موسی7 برای موفقیت در برنامه خود از خدای متعال خواست و پر از حکمت است؛ از جمله اینکه ایشان برای شروع حرکت خود، اول میرود سراغ خدا و در تخاطب با پروردگارش، درخواست برای خودش دارد. عرض میکند:
رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى* وَ يَسِّرْ لِى أَمْرِى
این کلام نشان میدهد که حضرت موسی7 برای برداشتن قدم اول، ابتدا از خدا استمداد میکند و آن استمداد هم در مورد خودش است نه دیگران. ایشان به ما نشان میدهد که من به عنوان اصلاح کننده، در قدم اول باید خودم را آماده کنم و احتیاج به وسعت صدر دارم، تا از کمی و کاستی و تنگی و همه زوایایی که وابسته به شیطان است، دور باشم. در قدم اول باید صدر، سینه و قلب، برای درک و ارائه خیرات، گنجایش و وسعت لازم را داشته باشد؛ لذا در گام اول عرض میکند: «رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى...امری»؛ یعنی خدایا! من به عنوان یک شروع کننده احتیاج به سعه صدر و شرح صدر دارم.
معنای شرح صدر
شرح صدر -چنانکه در لغت هم گفتهاند- به معنای وسعت و فراخی سینه است.3 غالباً افراد، شرح صدر را به صبوری و تحمل معنا میکنند؛ در حالی که شرح صدر، اعم از صبوری است. صبوری، نتیجه شرح صدر است، نه همه معنای شرح صدر. شرح صدر و گشادگی سینه و ظرفیت انسان، علاوه بر صبوری نتایج متعدد دیگری هم دارد؛ مانند نورانیت درون و داشتن ظرفیت بیشتر برای درک و قبول حقائق و تحصیل شناخت بیشتر و همچنین قانع نشدن به درجات پایین رشد و... که در قرآن و روایات به این نتایج اشاره شده است. موارد متعددی در قرآن کریم وجود دارد که قرآن از اصطلاح شرح صدر استفاده میکند؛ در حالی که در آن، بحث صبوری و تحمل کردن مشکلات نیست؛ برای مثال، قرآن کریم میفرماید:
فَمَنْ يُرِدِ اللهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ؛4
آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينهاش را براى [پذيرش] اسلام، گشاده مىسازد.
از این آیه استفاده میشود که داشتن شرح صدر، مساوی است با داشتن ظرفیت و استعداد بیشتر برای درک و قبول حقائق.
همچنین در آیه دیگری قرآن کریم میفرماید:
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّه؛5
آيا كسى كه خدا سينهاش را براى [پذيرش] اسلام گشاده کرده است و او برفراز نورى از جانب پروردگارش است [همانند سختدلان است؟!]
از این آیه شریف هم میتوان دریافت که شرح صدر، نورانیت و به تبع آن، شناخت و درک بهتر را به دنبال خواهد داشت.
پس شرح صدر به معنای صبوری نیست؛ بلکه به معنای وسعت نظر و بزرگی و نورانیت ظرف دل انسان است که یکی از آثار آن، صبوری و تحمل مشکلات است.
ضرورت شرح صدر
نبود شرح صدر، تقریباً در تمام مشکلات ما در تعاملات اجتماعی رخ مینماید. در تعاملها و تخاطبها میبینیم که انواع تنگیهای نظر، تنگیهای سینه، تنگیهای دید، بیحوصلگیها و همه مشکلات ما به سبب نبود شرح صدر است.
حضرت موسی ع در تقاضایش از حق تعالی، چه شروع مبارکی دارد. به ما نشان می دهد که مسأله شرح صدر، چقدر ضروری و مورد نیاز است که به عنوان اولین درخواست بعد از اعلان رسالت، از خدا آن را طلب میکند. در روایات ما هم به این مسأله به خوبی تأکید شده است؛ از جمله از حضرت رضا7 نقل شده که فرمودند:
إنَّ الْعَبْدَ إذا اختارَهُ الله ُ عَزَّ وَ جَلَّ لِاُمُورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِكَ؛6
هرگاه خداوند -عزّ و جلّ- بندهاى را براى [اداره] امور بندگانش برگزيند، براى اين امر، به او شرح صدر عطا مىكند.
اصلاً بدون شرح صدر، امکان هیچ حرکت تربیتی میان مردم وجود ندارد. وسعت سینه و فراخی دل، ابزار و ادوات تربیت و اصلاح و مدیریت است. آقا امیرالمؤمنین7 در نهج البلاغه فرمودند:
آلَةُ الرئاسةِ سَعَةُ الصَّدرِ؛7
سعه صدر، ابزار رياست است.
فردی میگفت برخی از ما یاد گرفتهایم که در عصبانیتها و فشارها، خودمان را تخلیه کنیم به قیمت پرکردن و آزردن دیگران؛ در حالی که مؤمن در مشکلات و فشارها با خدای خودش معامله میکند و مشکلاتش را با خدا حل میکند، نه با آزردن و تندخویی با مردم. مؤمن، همه انواع تنگی و کج خلقی را از شیطان میبیند؛ مثلاً ترس از فقر که قرآن فرمود:
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ؛8
شيطان، شما را [به هنگام انفاق] وعده فقر و تهيدستى میدهد.
همچنین غضب، ناراحتی، بد کردن، دست رد به سینه کسی زدن، همه اینها مال شیطان است.
نتایج و آثار شرح صدر
وقتی شرح صدر پیدا شد، تعامل و تخاطب با دیگران به کلی متفاوت میشود. شرح صدر، آثار مثبت فراوانی را در انسان دارد.
الف. بلند نظری
از جمله آثار شرح صدر، اینکه باعث میشود انسان برای خود و دیگران، به کم قانع نشود. انسانی که شرح صدر دارد و بزرگ است، از نجات هیچ کسی نمیگذرد.
مانند رسول خدا6 که عالیترین درجات شرح صدر را براى رياست بر همه خلقت داشتند، تا آنجا که از نجات يك نفر هم نمیگذشتند و این یعنی شرح صدر. حتی فرمودند:
تَنَاكَحُوا تَكْثُرُوا فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ؛9
ازدواج کنید، تا زیاد شوید؛ چرا که من روز قیامت به شما در برابر امتهای دیگر مباهات و افتخار میکنم؛ حتی به فرزند سقط شده شما [هم افتخار مینمایم].
بزرگی و سعه صدر رسول خدا6 تا کجا ست که حتی از یک فرزند سقط شده هم نمیگذرد و دوست دارد آن هم باشد و از درگاه الهی بهره ببرد.
همچنین رسول خدا6 برای يك ذكر صلوات میفرمایند كه چقدر ثواب دارد و همه را به گفتن آن تشویق میکنند. آن بزرگوار كه همه خلقت زير سيطرهشان بود، با این وجود از يك ذكر صلواتی که ممکن است در آيندههاى دور اتفاق بیفتد و خیری برای گوینده آن داشته باشد، نمیگذرند و به آن تشويق و ترغيب میکنند؛ با اينكه هيچ نيازى هم ندارند. اين از آثار شرح صدر و بلندنظری است که درجات عالی آن در وجود مقدس ایشان وجود داشته است.
ب. شناخت ظرفیتها
يكی از برکات شرح صدر، شناختن افراد متفاوت است در هر رشتهای، حتي در سلوك. شرح صدر باعث میشود انسان حد و حدود افراد را بشناسد و متناسب با ظرفیت و حد هر شخص با او برخورد کند؛ برای مثال، عموم مردم افرادی را که در واقعه کربلا حضور داشتهاند را دو گروه تصور میكنند. یا همچون ابن سعد است و یا مثل حبیب بن مظاهر؛ در حالیكه طبق تاريخ، در همان زمان، مسلمانها بسیار متفاوت و در رتبههای مختلف بودهاند. همه بدها، ابن سعد و شمر نبودهاند و همه خوبها هم حبیب بن مظاهر و بنی هاشم نبودهاند؛ از جمله گروهی بودند كه دلشان با امام حسین7 بود؛ اما شهامت جهاد را نداشتند. راوی میگويد در دروازۀ كوفه، گروهی را ديدم که به دعا نشستهاند. پرسیدم: «برای چه دعا میكنيد؟» گفتند: «دعا میكنيم پسر پيغمبر خدا6 كشته نشود؛ بلکه پيروز بشود».
اينها شهامت جنگ و کشته شدن را ندارند؛ امّا واقعاً دلشان میخواهد امام حسین7 کشته نشود و پیروز شود. يكی از اصحاب به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی گفت: «يا أباعبدالله! من از كشته شدن حرفی ندارم، به شرطی كه فایدهای داشته باشد. اگر بناست من كشته بشوم، شما هم كشته بشويد، نه! بيعت من را برداريد، تا من بروم». حضرت فرمودند: «برو».10
اينگونه افرادِ بينابينی بسیار هستند كه آنها را بايد بهتر شناخت. در سلوك و تربیت هم همينگونه است. ما معمولاً یاد گرفتهایم مردم را یا سفید سفید ببینیم، یا سیاه سیاه؛ در حالی که غالباً اینجور نیست. اگر شرح صدر و دید عمیق پیدا کنیم، دیگر همه را صد در صد سفید یا سیاه نمیبینیم؛ بلکه خواهیم دید که بیشتر مردم، خاکستری هستند. منتها برخی سفیدیشان بیشتر و برخی سیاهیشان بیشتر است. اینگونه است که شرح صدر به درک و فهم بهتر و عمیقتر، کمک زیادی میکند.
ج. تحمل ناملایمات
انسان وقتی شرح صدر پیدا میکند در برخورد با مردم -و به قول امروزیها، با متربّی- تحمل و مدارای بیشتری از خود بروز میدهد. انسانی که دلمرده شد و از روشنی و فراخی دل فاصله گرفت، قوای بهیمی او مانند شهوات و غضب بر او مسلط میشوند. همین مشکلی که امروز پیش آمد و فرد را ناراحت کرد، قبلاً هم پیش آمده بود؛ اما خیلی راحت از کنارش میگذشت و با شرح صدر، کنار میگذاشت؛ چرا؟ به خاطر اینکه آن وقت، صبغهای از حیات به دلش خورده بود و توجهات معنویاش خوب بود و به شرح صدر رسیده بود. همین حرفی که امروز ناراحتش کرد، آن روز ناراحتش نکرد. به سبب این توجه و حیات دلی که قبلاً داشت، دیدش وسیع و تحملش بالا رفته بود؛ ولی وقتی آن توجهات و صفای باطن که بر اثر بدرفتاریها گرفته میشود، انسان از یک حرف آشفته ميشود یا قوهای از قوای شهوی آن چنان مسلط میشود که افکارش را به هم میریزد. اینها به دلیل دلمردگی است. حیف است که بشر اینقدر کوچک معنا بشود.
شرح صدر حضرت یعقوب ع
به عنوان یک نمونه قرآنی به قضیه حضرت یعقوب7 در قرآن نگاه کنید. قرآن، دربارۀ شدت ناراحتی و غم این بزرگوار، میفرماید:
وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ؛11
دو چشم او از اندوه سفيد شد و وى خشم شديد (خود) را فرو برد.
اما ناراحتی غضبی را که از دست فرزندان خود داشت، فرو میخورد. این، شرح صدر اين بزرگوار را نشان میدهد. بسیار ناراحت بود که اينها اين بلا را بر سر يوسف7 در آوردند. آنها هم بچههای او بودند؛ ولی با این حال کظيم بود. دلش از دست اينها آتش بود؛ ولی دائماًسرپوش میگذاشت و ارتباطش را با اينها ادامه میداد، تا آن مقداری که چشمهای او سفید شد.
سرّ این تحمل و شرح صدر را باید در این عبارت حضرت یعقوب7 جستوجو کرد که فرمود:
قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني إِلَى اللهِ؛12
گفت: «من شکایتِ غم و اندوه خود را فقط پیش خدا میبرم»!
مؤمن، مشکلات و فشارهایی که در تعامل با مردم به او وارد میشود را با خدا و انس و ارتباط با او برطرف میکند و روز به روز بزرگتر میشود و شرح صدر بیشتر مییابد.
د. تحمل مقامات
یکی دیگر از برکات شرح صدر، این است که باعث میشود انسان در تربیت و ارتقا دادن به خود و دیگران، با سعه صدر و حوصله و بلندنظری بیشتری برخورد کند و به کم قانع نشود. کم نبوده و نیستند کسانی که همین که چند قدم در مسیر رشد بر میدارند، احساس سیری میکنند و شروع میکنند سر رفتن؛ در حالی که وقتی شرح صدر آمد، انسان هر چه هم رشد میکند، باز احساس میکند راهِ نرفتۀ بسیاری در پیش رو دارد. شما فکر میکنید برای امثال ملاحسینقلی; حالت فنا پیدا نمیشده؟ حالتی که به کمتر از آن نیز ممکن است کسی برسد و «اِنّي أنَا اللهُ» بگوید. برای بزرگان دینی هم بوده؛ ولی با صبوری و با شرح صدر، خودشان را میشکستند. چرا این کلمات از اهل بیت: نقل نشده است؟ چون این بزرگواران، در اوج سعه صدر بودند و همین باعث میشد قضایا را درست ارائه کنند. اگر کسی کمی شرح صدر بیشتری داشته باشد، این حالات را به درستی ردّ میکند.
راه رسیدن به شرح صدر
الف. صبوری
مطلب مهم اینجاست که چگونه انسان به شرح صدر میرسد. راههای متعددی برای رسیدن به شرح صدر وجود دارد؛ از جمله، صبوری کردن. كسی از صبر ضرر نكرده است. غالباً ريختن فشارها و سختیها در درون خود و هضم كردن؛ شرح صدر میآورد. گاهی اینجوری است كه ابر بارانزای معنوی دارد در عالم معنا از بالای سر ما رد میشود که ممکن است در فضای نابی باران ببارد و حالات و توفیقات ما را زیاد کند؛ اما وقتی كه خودمان را با اظهار خشم و عصبانیت تخليه میكنيم، این عصبانیت باعث میشود از درون ابر، باران از بین برود. ابر میآید و رد میشود؛ ولی دیگر باران ندارد. وقتی انسان درون خودش و با خدای خودش قضایا را حل كند و هضم نماید، خیلی شرح صدر و بركات میآورد. هیچ كسی از درون خود ریختن و بیرون نریختن ضرر نكرده است؛ ولی حتی اظهار یک مورد عصبانیت، احتمال دارد كه یكدفعه راه انسان را دور كند. چه در خانه، چه در كارهای اجتماعی، چه در مسیر، یک اظهار خشم، اثر را میبرد.
به هر حال صبوری بهتر است. انسان در كاستیهایی كه در خانه خودش میبیند، اول یك نگاهی به خودش بكند، تا دیگری. بعضیها خیلی میخواهند اِعمال مدیریت بكنند، و دائم برای همسر خود برنامه میدهند (تا او را با مسیر خود همراه کنند) و راه را گم میكنند، همسر هم راه را گم میكند. بعد از ده سال نگاه میكنند که آن بنده خدا را به راهی واداشته كه لازم نبود. اگر خودش آرام آرام آمده بود، از حالا به بعد برای من راحتتر بود. من چقدر سعی و تلاش كردم خودم را هلاك كردم و هم خودم هم او، همه اذیت شدیم نتیجهای هم نداد.
كاری كه پیغمبر خدا6 در فضای زمان خودشان در صدر اسلام كردند این بود كه به برکت ایشان، نوری نازل شد كه همه را رشد داد؛ حتی آنهایی كه فاسق یا بیابانی بودند. این كار را این ابر رحمت كرد و همه رشد كردند و این سرّی است میان رسول خدا6 و سنت الهی، برای ماندگاری كار. امیرالمؤمنین7 هم همان اول میتوانستند شبانه یا روزانه خیلی از اینها را گردن بزنند؛ اما بنا نبود اینجور شود. صبوری امیرالمؤمنین7 را در آن زمان ببینید. صبوری میكردند و آن نور نازل میشد و پخش میشد و انسانها، آرام آرام رشد میکردند.
ب. ذکر خدا
یکی دیگر از راههای رسیدن به شرح صدر، یاد و عبادت خدا و انس با اوست. انسان در ارتباط با بزرگ، بزرگ میشود. وقتی دائم توجه به وجود نامتناهی حضرت حق پیدا کردید و هر روز با او به خلوت نشستید، آن وقت سعه صدر و بزرگی ظرف مییابید. آقا امیرالمؤمنین7 در کلامی نورانی میفرمایند:
الذِّكرُ يَشرَحُ الصَّدرَ؛13
ذکر، باعث شرح صدر میشود.
در نقطه مقابل، توجه به مادیات و امور پست، انسان را کوچک و محدود میکند. قبلاً هم اشاره شد که امثال حضرت یعقوب7 که توانستند آن مصیبتهای بزرگ را تحمل کنند و شرح صدر نشان بدهند، به وسیلهݘ ارتباط با خدا و برطرف کردن حزن و اندوه در درگاه خدا به این درجه از شرح صدر رسیدند.
در روایت است که از رسول خدا6 پرسیدند: «شرح صدر چیست؟» حضرت فرمودند:
نورٌ يَقذِفُهُ اللهُ في قَلبِ المؤمنِ فَيَنشَرِحُ لَهُ صَدرُهُ و يَنفَسِحُ؛
نوری است که خدا در قلب مؤمن قرار میدهد که بر اثر آن، سینه او وسیع و فراخ میشود.
معلوم است که خداوند، این نور را بیدلیل در دل کسی قرار نمیدهد. انسانها بر اثر عبادت و بندگی خدا مستحق این نور میشوند. سپس پرسیدند: «علامتی هم برای وجود شرح صدر و این نور وجود دارد؟» حضرت فرمودند:
نَعَم، الإنابَةُ إلى دارِ الخُلُودِ، و التَّجافی عَنْ دارِ الغُرورِ، و الاستِعدادُ لِلمَوتِ قَبلَ نُزولِه؛14
بله؛ روى آوردن به سراى جاودانى، دورى گزیدن از سراى پوچى و فريب، آماده شدن براى مرگ، پيش از فرا رسيدن آن.
با شرح صدر، انسانها به کم قانع نمیشوند. انسانی که به شرح صدر رسیده باشد، همه دنیا را کم میبینند و فقط آخرت و درجات عالی قرب به حق است که دل آنها را پر میکند و به آن راضی میشوند.
خداوند به همه ما توفیق دهد در مسیر رشد و اصلاح، اول از خودمان شروع کنیم و در درجه اول برای رشد و ترقی خودمان به شرح صدر برسیم، تا بتوانیم در انجام وظایف، بهتر و بیشتر موفق باشیم؛ انشاءالله.
پینوشتها
1 . سوره طه: 25-27.
2. مصباح المتهجد، شیخ طوسی، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، 1411ق، ج 1، ص417.
3 . در کتاب العین مادۀ «شرح» میخوانیم: الشَّرْح: السعة، قالَ اللهُ- عَزَّ وَ جَلَّ-: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ، أيْ وَسَّعهُ فَاتَّسَعَ لِقَولِ الْخَيرِ. همچنین در مفردات راغب اصفهانی در مورد شرح صدر میخوانیم: شَرْحُ الصّدر أيْ: بَسَطَهُ بِنُورٍ إلهيٍ و سَكينَةٍ مِنْ جَهَةِ اللهِ وَ روحٍ مِنْهُ.
4 . سوره انعام: 125.
5 . سوره زمر:22.
6 . كافي، شیخ کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج1، ص 202.
7. نهج البلاغة، سید رضى، قم، هجرت، چاپ اول، 1414 ق، ص 501.
8 . سوره بقره: 268.
9 . بحارالأنوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج100، ص 220.
10 . موسوعة الامام الحسين7، گروه حديث پژوهشکده باقرالعلوم7، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ش، ج3، ص 799.
11 . سوره يوسف: 84.
12 . سوره یوسف: 86.
13 . غرر الحكم، تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش،ص 48.
14 . بحارالأنوار، ج 65، ص 236.