بنیاد علمی فرهنگی هاد

امکان خرید اینترنتی آثار انتشارات بنیاد علمی فرهنگی هاد

[h=1]امکان خرید اینترنتی آثار انتشارات بنیاد علمی فرهنگی هاد[/h]

امکان خرید اینترنتی آثار انتشارات بنیاد علمی- فرهنگی هاد
امکان خرید اینترنتی آثار انتشارات بنیاد هاد فراهم شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیاد هاد، علاقه مندان به آثار اخلاقی بنیاد علمی- فرهنگی هاد می توانند از طریق ورود به سایت اینترنتی “بوک روم”، به نشانی http://bookroom.ir
اثر مورد علاقه خود از انتشارات این بنیاد را انتخاب و تهیه کنند.
گفتنی است که این امکان با هماهنگی انتشارات بنیاد هاد، برای خرید اینترنتی کتاب، مجلات و نرم افزار های تولید شده، فراهم گردیده است.
همچنین علاقه مندان برای تهیه آثار انتشارات بنیاد علمی- فرهنگی هاد، می¬ توانند مستقیما به مرکز پخش آثار آن به نشانی قم- خیابان معلم- انتهای کوچه۱- پلاک ۱۵۹ نیز مراجعه کنند یا با شماره تلفن ۷۸۴۰۷۰۴۰۲۵۳ و ۰۹۱۲۳۵۱۳۸۷۲ تماس حاصل نمایند.

آب حیات: مجموعه سخنرانی های …
آیات نور ۱: زندگی نامه عالم …
آیات نور ۲: دریای بی ساحل …
از اضطراب تا آرامش: نگرشی …
المعجم المفهرس لالفاظ …
ترسیم آفتاب – جلد اول: بررسی …
ترسیم آفتاب – جلد دوم: …
ترسیم آفتاب: پژوهشی نو در …
تهذیب اخلاق
چقدر فاصله مانده میان من تا …
در امتداد نور: مجموعه …
در کنار بقیع: سوگنامه ای …
ذکر کثیر، یا، تسبیح حضرت …
رسم بندگی: مجموعه سخنرانی …
روشهای تربیت نوجوانان و …
ره یافتگان – جلد اول: گزارشی …
ره یافتگان – جلد چهارم: …
ره یافتگان – جلد دوم: گزارشی …
ره یافتگان – جلد سوم: گزارشی …
ره یافتگان (دوره چهار جلدی)
سخن دوست: گزیده ای از …
سرچشمه حیات: پژوهشی در باب …
سقای معرفت – جلد دوم: راز …
صراط مستقیم؛ اثبات امامت در …

هاد - چشمه زلال

چشمه زلال

[HTML]
[HTML]   از بن بست تا شاهراه </span>
</code></pre>
[/HTML][/HTML]
برگرفته از بيانات حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ جعفر ناصري حفظه الله

قال الله تبارک و تعالي: ...وَ مَن يَتَّقِ اللهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَايَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ ُ إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْجَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً؛1
و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏كند و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى‏دهد. و هر كس بر خدا توكّل كند، او امرش را كفايت مى‏كند. خداوند، فرمان خود را به انجام مى‏رساند و خدا براى هر چيز، اندازه‏اى قرار داده است.
مقدمه
انسان در مسير و روند زندگي خود، با برخي از بن‌بست‌ها برخورد مي‌کند که بعضاً طبيعي هم هستند. مي‌توان گفت در دوران کنوني، تقريباً هيچ‌کس بدون بن‌بست نيست. اين بن‌بستها، گاهي مادي و گاهي معنوي است. انساني که در بن‌بست قرار گرفته، طبيعتاً تخيلات و تصوراتي مي‌کند و راه‌هاي خروجي از اين بن‌بست را با اطلاعات ناقصي که دارد، پيش روي خود مي‌چيند؛ مثلاً با خودش مي‌گويد: «من که الآن در اين بن‌بست قرار گرفته‌ام، چه خوب است که از فلان ناحيه راه فرجي برسد يا من فلان اقدام را انجام بدهم، تا مشکلاتم کم بشود»؛ يعني انسانِ به ‌بن‌بست‌خورده، معمولاً فقط به انتهاي مسير و مرحله آخر خروج از بن‌بست توجه دارد و هميشه به اين فکر مي‌کند که چگونه مي‌تواند از اين بن‌بست خارج شود. غافل از اينکه معمولاً بن‌بستها، به‌ويژه بن‌بستهاي معنوي و روحي، پيچيده و داراي قواعد و قوانين متعددي هستند و به سادگي و با يک محاسبه ابتدايي نمي‌توان از بن‌بستهاي روحي و شخصيتي بيرون آمد.

شباهت روح و جسم
روح مانند جسم، عوارض خاص خود را دارد. بشر بيماري‌هاي جسمي را که سادهتر از بيماري‌هاي روحي است، تا حدودي توانسته است کنترل کند؛ اما کلاً نمي‌شود آن‌را از بين بُرد. ببينيد چقدر با اين همه هزينه‌ در مرحله تحقيق و درمان، باز کسي ادعا نمي‌کند که اين روش، کوتاه‌ترين و بهترين راه‌کار درماني است. اين‌ها تحقيقات و کارهايي است که تا کنون انجام شده و کامل هم نيست و مردم هم از آن استفاده مي‌کنند و تا حدامکان خود را با آن وفق مي‌دهند.
وقتي وارد مسائل روحي و شخصيتي انسان مي‌شويد، آسيب‌ها و راه‌کارهاي درماني، بسيار گسترده‌تر و فراتر از اين حرف‌ها است؛ درحالي ‌که، درمسائـــــل روحي،خيلي ساده برخورد مي‌کنيم و با چند عمل ساده انتظار داريم مشکلات و بن‌بست‌هايمان برطرف شود. ما در خيالات و تصورات محدود ‌خود، از راه‌هاي خروجي و درمان‌ها برداشتي مي‌کنيم و يک‌شبه هم مي‌خواهيم تمام مراتب رشد و کمال را تا رأسِ قله طي کنيم؛ مثلاً مي‌خواهيم با ديدن يک خواب يا انجام برخي اعمال از بن‌بست‌ها و مشکلات موجود، خارج شويم. ما غالباً در آسيب‌ها و نيازهاي روحي، به صورت حکيمانه و کارشناسي‌شده وارد نمي‌شويم؛ بلکه با تصورات سطحي مي‌خواهيم آن‌ها را پشت سر بگذاريم.
راهکار الهي براي خروج از بن بست‌ها
خداوند متعال با يک بيان کوتاه، اين معادله و اين طرز برخورد نادرست با بن‌بست‌ها را به هم مي‌زند و مي‌فرمايد: وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ؛ 2
هر کس تقوا پيشه کند، خدا براي او راه خروجي قرار مي‌دهد.
تو اگر راه خروجي مي‌خواهي، چرا مي‌نشيني دورنماي راه خروجي را خيال و تصور مي‌کني و يک مسير خيالي و مبهم را براي خارج شدن از بن‌بست‌ها تعيين مي کني؟! تو کار خودتت را انجام بده. تعيين و ارائه راه خروجي، از الطاف الهي است که خدا مي‌رساند. من اگر مشکلي داشته باشم آن مشکل، در اجراي وظايف محوّله به خودم است که بايد آن‌ها را اصلاح کنم. اگر وظايف خودم را انجام دادم و تقوا را رعايت نمودم، خداوند يک باب ديگري برايم باز مي‌کند. خداوند وعده داده است که اگر من باوظايف، اولويت‌ها و ضرورت‌هاي خودم آشنا شوم و به آن‌ها را عمل نمايم، او راه خروجي را باز مي‌کند. وقتي انسان تقوا و وظيفه را رعايت کرد، هيچ‌‌جا بن‌بست نيست، هيچ‌جا!
از رسول خدا6 نقل شده است که فرمودند:
لَوْ أنَّ السَّماواتِ وَ الأرْضَ كانَتا رَتقاً عَلى عَبدٍ ثُمّ اتَّقَى الله َ لَجَعَلَ اللهُ لَهُ مِنهُما فَرَجاً و مَخرَجاً؛3
اگر آسمان‌ها و زمين در برابر بنده‌اى سر به هم آورند و آن بنده، تقواى خدا پيشه كند، حتماً خداوند از ميان آن دو، گشايش و راه خروجى برايش قرار خواهد داد.
با دقت در آيه قبل مي‌توان دريافت که ريشه بن‌بستها، بيتقوايي‌ها است. حال براي خارج شدن از بن بستها بايد ريشه به‌وجود آمدن آن‌ها را برطرف کرد؛ اما اگر بنا باشد بي‌تقوايي‌ها ادامه پيدا کند - بر فرض که بتوانم با محاسبات خودم از بن‌بست خارج شوم- بي‌تقوايي‌ها باز باعث ايجاد بن‌بست ديگري مي‌شوند. پس مشکل بن‌بستها را بايد از ريشه حل کرد و به تقوا رو آورد و راه خروج از بن‌بست را به خدا سپرد.
آقا اميرالمؤمنين7 مي‌فرمايند:
فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاكُمِهَا وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا وَ هَطَلَتْ عَلَيْهِ الْكَرَامَةُ بَعْدَ قُحُوطِهَا وَ تَحَدَّبَتْ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ بَعْدَ نُفُورِهَا وَ تَفَجَّرَتْ عَلَيْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا وَ وَبَلَتْ عَلَيْهِ الْبَرَكَةُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا؛4
آن‌کس كه دست به دامن تقوا بزند، سختى‏ها پس از نزديك‌شدن، از او دور مى‏گردند، و امور، بعد از تلخى براى او شيرين مى‏شوند، و امواج فتنه‏ها، پس از تراكم، از اطراف او پراكنده مى‏گردند، و دشواري‌ها پس از رنجاندنش بر او آسان مى‏شوند و باران كرامت پس از ناياب‌شدن، بر او مى‏بارد، و رحمت رميده‌شده، به او روى مى‏آورد، و چشمه نعمت، پس از خشك شدن، بر او به جوشش مى‏آيد، و بركاتِ كاسته‌شده بر او، فراوان مى‏شود.
نااميدي ممنوع
فضل و رحمت الهي آن‌قدر وسيع است که هر قدر هم بد کرده باشيم و به بن‌بست خورده باشيم، باز اگر برگشتيم و تقوا رعايت را کرديم، خودش راه خروجي را مي‌رساند. شما به اين نمونه قرآني توجه کنيد. وقتي خداي متعال مي‌خواهد حضرت موسي و هارون8 ‌را به سمت فرعون بفرستد، مي‌فرمايد: فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَکَّرُ أَوْ يَخْشَي؛5
پس به نرمى با او سخن بگوييد؛ شايد متذكّر شود يا [از خدا] بترسد!
يک نفر مثل فرعون که اين همه اسراف و ظلم کرده، استعدادهاي توحيدي را تضييع کرده، ادعاي ربوبيت نموده و همه‌گونه ظلم به مردم کرده است. با اين همه، فضل خداوند، آن‌قدر گسترده است که به دو پيغمبر خودش سفارش مي‌کند با فرعون به نرمي صحبت کنيد؛ شايد برگشت!
يک نمون? عاشورايي از اميد به رحمت خدا، جناب حُرّ; است. با اين سيري که ايشان داشت و مانع حرکت آقا سيد‌الشهدا7 شد؛ ولي وقتي خدمت حضرت عرض کرد: «هَل لِي مِن تَوبَة؟» بلافاصله آقا فرمودند: «يَتُوبُ ‌اللهُ عَلَيکَ» يعني بله؛ خدا به سوي تو برگشت مي‌کند و توبه تو را مي‌پذيرد.
اين‌ها يعني چه؟ يعني اينکه راه، همه جا جا باز است. يعني اگر فرعون هم شده باشي و در حد او بدي کرده باشي، باز براي بازگشت و در آمدن از بن‌بست در به روي تو باز است. فقط ما بايد با وظايف خودمان آشنا باشيم؛ راه خروجي با خداست. اگر به وظيفه خودمان و کيفيت اجراي آن آشنا باشيم، خداي متعال جبران مي‌نمايد، و درها را باز مي‌کند. فضل و احسان خداي متعال، شامل همه است.
آقا اميرالمؤمنين7 فرمودند: مَنْ‏ أَصْلَحَ‏ مَا بَيْنَهُ‏ وَ بَيْنَ اللهِ أَصْلَحَ اللهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاه؛‏6
هر كس آنچه را ميان او و خدا است، اصلاح كند [و به‌دستور خدا عمل نمايد] خدا آنچه را ميان او و بين مردم است اصلاح مي‌كند و هر كس كار آخرتش را اصلاح كند، خدا كار دنياى او را درست مي‌نمايد.
در ادام? آيه‌اي که در ابتداي عرائضم تلاوت کردم، مي‌فرمايد: «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ»؛ يعني و از راهي که گمانش را نمي‌کرد، رزق و بهره او را مي‌رساند. رزق، گاهي از راه بي‌گمان مي‌رسد و کاري به معادلات من و شما ندارد. تمام اسباب، به‌دست حق‌تعالي است. کافي است ما وظيفه خود را بشناسيم و به تعبير بعضي از آقايان، خراب‌کاري نکنيم؛ او فضلش عام و شامل است. اگر درست عمل کرديم، دعاي حضرت صاحب7 به‌ما مي‌رسد؛ البته به شرطي که مانع ايجاد نکنيم.
از ماست که بر ماست
گاهي گرايش‌هاي ما به سمت امور پست و پايين است. هر چه خداي متعال مي‌خواهد ما را رشد بدهد، سنگيني مي‌کنيم. اين گرايش به پايين و سنگيني را خداوند در قرآن مورد توبيخ قرار داده است:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في‏ سَبيلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليل؛7
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مى‏شود: «به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد» بر زمين سنگينى مى‏كنيد [و سستى به خرج مى‏دهيد]؟ آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شده‏ايد؟ با اينكه متاع زندگى دنيا، در برابر آخرت، جز اندكى نيست. ‏
ما در انتخاب گزينه‌هايمان، بهترين گزينه‌هاي خدايي را انتخاب نمي‌کنيم. در اجرا، خدا را مدّ نظر نداريم و در خلوت، ملاحظه خدا را نمي‌کنيم. اگر يک بچه پنج‌ساله حاضر باشد، او را ملاحظه مي‌کنيم؛ اما ملاحظه حضور خدا را نمي‌نماييم. آيا انصاف است که انسان در تنهايي‌هايش خدا را ملاحظه نکند يا اگر هم ملاحظه مي‌کند، سست‌ترين شخصيت به‌شمار آورد؟ خدايي که اين همه لطف و احسان به ما کرده، بايد او را و حضور و محضرش را بزرگ شمرد. مبادا از اين دسته افرادي باشيم که حضرت اميرالمؤمنين7 فرمودند: مَنْ‏ تَيَقَّنَ‏ أَنَّ‏ اللهَ‏ سُبْحَانَهُ‏ يَرَاهُ‏ وَ هُوَ يَعْمَلُ بِمَعَاصِيهِ فَقَدْ جَعَلَهُ أَهْوَنَ النَّاظِرِينَ؛ ‏8
هرکس در حالي که معصيت خدا را انجام مي‌دهد، يقين داشته باشد که خداي سبحان او را مي‌بيند، خداوند را سست‌ترين نظاره کنندگان قرار داده است.
بزرگ شمردن حضور و محضر حضرت حق است که روح تقوا را در انسان احيا مي‌کند.

واي بر ما که گاهي تنها هستيم و به خيال اينکه هيچ‌کس ديگري نيست مراعات حضور خداوند را نمي‌کنيم و صدمه همين کار را مي‌خوريم. بعد از اينکه مراعات حضور حق تعالي را نمي‌کنيم و بي‌تقوايي از ما سر مي‌زند، در يک درگيري و کشاکش مي‌افتيم و حقوق از دست رفته و پايمال شده- چه حق‌الناس و چه حق‌الله- ما را عقب مي‌اندازد، معادلاتمان به هم مي‌خورد، جوهره عقول ما کمرنگ مي‌شود. پس از آن است که خدا و غير خدا را محکوم مي‌کنيم و خودمان را از حد تقصير خارج مي‌نماييم و به جاي شرمندگي و شکستگي، طلبکاري هم مي‌کنيم.
به هر حال، اين آيه شريف که مي‌فرمايد: «مَنْ يَتِّقِ ‌اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» تابلوي بسيار زيبايي ‌است که بايد مدّ نظر انسان باشد.
حق‌تعالي در آيه بعد، يک پرده ديگر را به نمايش مي‌گذارد که آن هم بسيار زيباست؛ مي‌فرمايد: وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا ً ؛9
و هر كس بر خدا توكّل كند، او كفايت امرش را مى‏كند. خداوند، امر خود را به انجام مى‏رساند و خدا براى هر چيز، اندازه‏اى قرار داده است.
اين عبارت نوراني، مفهوم و مضمون قبل را تأييد مي‌کند که هر کس بر خدا توکل کند و به وظيفه خود عمل نمايد، خدا او را کفايت مي‌کند؛ پس در اين سير سعودي، هيچ مانعي در کار نيست. اگر مانعي باشد، مربوط به کيفيت عملکرد ما است. مربوط به خداترسي ما و جايگاه‌شناسي ما است، مربوط به نوع ارتباط و عملکردهايمان در تنهايي است. مشکل در عملکرد ما با صاحبان ‌‌حق و حقوق است؛ مثل پدر، مادر، همسر، فرزند و برادر مؤمن. چگونگي برخوردصحيح با اين صاحبان حق، راه و مسير باريکي را براي انسان تعريف و تعيين مي‌کند؛ اگر آن‌را درست پيموديم، خدا خودش ما را در دنيا و آخرت، کفايت مي‌کند. لازم نيست ما به شرق و غرب برويم، تا دريچه‌اي باز بشود، کافي است خداوند دريچه‌اي به روي ما باز کند و ما در مورد خودمان درست قضاوت کنيم. چيزي که هست اين است که من حد و حدود را نمي‌شناسم، در خداترسي مشکل دارم. مشکلم اينجاست که چشمانم، گوش‌هايم، زبانم و ساير اعضايم طبق هواي نفس عمل مي‌کنند.
ميزان؛ نيازي ضروري
حرکت صحيح و سالم براي انسان بدون ترازو و ميزان الهي، امکان‌پذير نيست. ميزان‌هاي ما گاهي خراب است. ما در جريان زندگي و در عملکردها و محاسباتمان، گاهي ترجيح مرجوح مي‌کنيم و اندازه‌ها را نمي‌شناسيم.
يکي از نيازها و ضرورت‌هاي ما، احيا و اصلاح ميزان‌هاست. بايد ميزان را درست انتخاب کرد. و بعد خود را به‌دقت با آن سنجيد. شايد ديده باشيد که بعضي از اين باسکول‌هاي سنگين، تا چهل، پنجاه کيلو هم کم يا زياد نشان مي‌دهد و دقيق نيست. نکند ميزان ما هم همين‌طور باشد و اشتباهات و عيوب بزرگ خود را نبينيم.
ميزان ما بايد اولياي خدا و صالحان باشند که در رأس آن‌ها وجود مقدس اهل‌بيت: هستند که کامل‌ترين و دقيق‌ترين ميزان الهي‌اند و بايد اعمال را با آن بزرگوارن سنجيد؛ همان‌طور که در مورد آقا اميرالمؤمنين7 آمده است: السَّلَامُ عَلَى مِيزَانِ‏ الْأَعْمَال.10
جايگاه وليّ الهي
به هر حال، حرکت و رسيدن به راه خروجي، بعد از اين است که همه ما خدا و اهل‌بيت عصمت و طهارت: را واقعاً وليّ خود گرفتيم و به تقوا و وظيفهاي که داريم عمل کرديم؛ آن‌گاه راه، برايمان خيلي آسان مي‌شود. موانع ديگر، با حمايت و استمداد از اين زاويه آسان مي‌شود. در خود قرآن هم مي‌فرمايد: اللهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا ؛11
خدا وليّ و سرپرست کساني است که ايمان آوردهاند.
همچنين مي‌فرمايد: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏؛12
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آن‌ها كه ايمان آورده‏اند؛ همان‌ها كه نماز را برپا مى‏دارند و در حال ركوع، زكات مى‏دهند.
اگر ما با ارتباط صحيح با اين بزرگوران و رعايت دستوراتشان، آنان را وليّ خود اتخاذ نموديم، آن‌ها واقعاً ما را تربيت و سرپرستي مي‌کنند و از بن بست‌ها رهايي مي‌بخشند و اصلاً نمي‌گذارند در بن‌بست‌هاي احتمالي بيفتيم. اگر چنين عمل نکرديم، مصداق اين آيه مي‌شويم که:«أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»؛13 يعني ولي و سرپرست ما طاغوت مي‌شود که منظور، شيطان و زيرمجموعه او است.
الحمدلله به برکت فضل و عنايت اهل‌بيت عصمت و طهارت: ارکان ارتباطي ما با خدا و اوليايش، تام و تمام است و مسير صحيح و روشني که همان رعايت تقوا و تمسک به اهل بيت: مي‌باشد، براي ما تعريف شده؛ منتهي در اين روند و سير حرکتي احتياج داريم که همرنگي، اصلاح و ترميم بيشتر داشته باشيم و بدانيم که خير، به‌دست خداوند متعال است و ما بايد فقط به وظايفمان عمل کنيم.
خانه عنکبوتي
راه‌ها و مسيرهايي که گاهي ما براي خارج شدن از مشکلات و بن‌بست‌ها در نظر مي‌گيريم، گاهي مصداق انتخاب خانه عنکبوت براي زندگي است که قرآن مي‌فرمايد:
مَثَلُ الّذينَ اتَّخَذُوا مِن دونِ اللهِ أَولياء کَمَثَلِ العَنکَبُوتِ اتَّخَذَت بَيتًا وَ إِنَّ أَوهَنَ البُيُوتِ لَبَيْتُ العَنکَبُوتِ لَو کانُوا يَعلَمونَ؛14
مثَل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مثَل عنكبوت است كه خانه‏اى براى خود انتخاب كرده؛ در حالى كه سست‏ترين خانه‏ها، خانه عنكبوت است؛ اگر مى‏دانستند.
بيت و خان? عنکبوت، براي خود عنکبوت کافي است. آنچه‌که او از بيت خودش مي‌خواهد اين است که يک دامي را پهن بکند و چند تا مگس بگيرد که اين کار را مي‌کند. عنکبوت هم مخلوق خداست؛ منتهي صحبت از ظرفيت يک انسان است، نه ظرفيت يک عنکبوت. انساني که مي‌تواند زير چتر الهي برود و خدا را وليّ اتخاذ کند، اگر چنين نکند، حقيقتش مي‌شود حقيقت عنکبوتي. عنکبوت اگر صبح بنشيند و يک تار درست کند و تا شب چهار تا مگس بگيرد، بر او باکي نيست؛ چون وظيفه و کارش اين است؛ ولي انساني که ظرفيت اين را داشت که خدا را وليّ اتخاذ بکند و نکرد، براي او مذموم است. اينکه انساني به حسب اينکه به خدا وصل نيست، بنشيند و براي امور جزيي دام پهن بکند و نقشه بکشد، اين کار، کار عنکبوتي است و براي اين انسان بد است. اين شخص با اين ظرفيت، با اين حرکت عنکبوتي، بي‌نتيجه خواهد بود.
مثالي از يک خانه عنکبوتي
يکي از مصاديق عملکرد عنکبوتي، عمر سعد است. او با حضرت اباعبدالله7 جلسه داشت. حضرت به او فرمودند: «أتَقْتُلَني يا عُمَر؟ آيا تو قصد داري من را بکشي؟» او خيلي با ترديد جواب مي‌داد؛ مانند همين حرکت عنکبوتي. براي خودش حکومت ري را ترسيم مي‌کرد و نمي‌توانست با خودش کنار بيايد. وقتي انسان خدا را نداشته باشد، اين مشکلات را پيدا مي‌کند.
عبيدالله هم که شخصيت بسيار مکّار و پيچيده‌اي داشت، اول عمر سعد را از کوفه به سوي حکومت ري حرکت داد. بخشي از راه را که رفتند، عمر را برگرداند و به او گفت: «جريان حسين‌بن علي پيش آمده. اول برو کربلا و اين قضيه را تمام کن و بعد برو ري».
عمرسعد گفت: «عبيدالله! تو حرف حکومت مرا بر سر زبان‌ها انداختي. بگذار بروم ري و به جاي من، ديگري را بفرست»؛ اما عبيدالله قبول نکرد. چون عمرسعد، پسر سعد بن ابي ‌وقاص بود، عبيدالله مي‌خواست از اعتبار و شخصيت او استفاده کند و عوام را براي جنگ به کربلا ببرد. عبيدالله تمام اين استفادهها را از عمر سعد کرد و هيچ‌چيزي هم نصيب خود عمر نشد. امام حسين7 به عمر سعد فرمودند: اين‌قدر که در فکر حکومت ري هستي، والله بهره‌اي از آن نمي‌بري. اين يک عهد حتمي است. حضرت، آن جمله مشهور را به او فرمودند که از گندم ري نصيب نداري. گفت: اگر گندم نشد، جو آنجا ما را کفايت مي‌کند.15
چرا انسان اين‌طور مي‌شود؟ به‌دليل اينکه در اتخاذ ولايت حق‌تعالي مشکل پيدا مي‌کند. وقتي انسان از رسول خدا6و اهل‌بيت: فاصله گرفت، کارها و تصميماتش عنکبوتي مي‌شود و نتيجه‌اي هم نمي‌گيرد.
به هر حال، ما در انجام وظيفه خودمان مانده‌ايم، وگرنه راه، باز است و خداوند متعال بهترين اتوبان را در اين قسمت براي ما باز کرده است. اگر بن‌بست است، اگر سنگلاخ است، اگر کار به اصطکاک پيش مي‌رود، مشکلش خود ما هستيم.
از حضرت زهرا3 هم نقل شده است که فرمودند:
مَنْ‏ أَصْعَدَ إِلَى‏ اللهِ‏ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه؛‏‏16
كسى كه عبادت پاك و خالص خود را به درگاه خدا بالا بفرستد، خداوند، بهترين مصالحش را بر او نازل مى‏کند.
وظيفه ما، رعايت تقوا و انجام بهترين بندگي‌ها و عبادت‌ها است، تا خدا بهترين مصلحت‌هاي ما را نازل کند و بهترين راه‌هاي خارج شدن از بن‌بستها را سر راه ما قرار دهد.
سر و کار همه ما و دل‌هاي ما، بايد با خدا باشد. بعضي‌ها يک تکيه‌کلام زيبايي دارند که: «اول خدا، آخر خدا»؛ منتهي کيفيت اجراي آن، احتياج به تبيين و آشنايي دارد. ما اگر با وظايفمان و نوع عملکرد و مديريتمان بر خويشتن‌ خويش و بر خانواده آشنا شديم، اگر نسبت به حق و حقوقي که بر گردنمان است و وظايف اجتماعي که داريم، روشن شديم و همين طريق مستقيم راه را رفتيم، درها باز خواهد شد و از بن‌بست بيرون خواهيم آمد؛ ان‌شاءالله.
پي‌نوشت‌ها
1. سوره طلاق:2و3.
2 . سوره طلاق:2.
3 . بحارالأنوار، علامه مجلسى، بيروت، دار إحياء التراث العربي، دوم، 1403ق، ج‏67، ص 285.
4 . نهج البلاغه، سيد رضي، قم، هجرت، اول، 1414ق، ص 313.
5 . سوره طه:44.
6 . اللهوف، ابن طاووس، تهران، اول، 1348ش، ص103.
7. سوره توبه: 38.
8 . كنز الفوائد، محمد بن على كراجكى، دارالذخائر، قم، چاپ اول، 1410ق، ج‏1، 350.
9 . سوره طلاق: 3.
10 . مزار، شهيد اول، قم، مدرسه امام مهدي7، اول، 1410ق، ص46.
11. سوره بقره: 257.
12. سوره مائده: 55.
13. سوره بقره: 257.
14. سوره عنکبوت: 41.
15 . بحار الانوار، ج 44، ص 389.
16 . همان، ج‏68، ص 184.

کتابخانه دروس و جلسات اخلاق هاد

جلسات اخلاق اصفهان حضرت آيت الله ناصري

پرسش و پاسخ _ زبان دوست _حکمت‌ها و امتياز تلاوت قرآن به زبان عربی

پرسش و پاسخ
زبان دوست
علی جان نثاریون*
*Had.jannesari@gmail.com
پرسش
سلام علیکم. در مورد قرآن سؤالی داشتم. در اینکه طبق تأکید علمای ما باید قرآن بخوانیم و به آن عمل کنیم حرفی نیست؛ اما سؤال من این است که می‌توانم به خواندن ترجمه یا تفاسیر فارسی اکتفا کنم و متن عربی آن را که متوجه نمی‌شوم چه می‌گوید، نخوانم؟
پاسخ
حکمت‌ها و امتياز تلاوت قرآن به زبان عربی
علیکم السلام و رحمة الله. توجه شما به کلام مقدس خدا و اهتمام به فهم آن، قابل تقدیر است.
برای پاسخ، ابتدا به یک نکته کوتاه دربارۀ اهمیت و جایگاه زبان عربی اشاره می‌کنیم و بعد از آن بحث را با بیان برخی از حکمت‌ها و امتیازات تلاوت قرآن به زبان عربی پی می‌گیریم.
زبان عربی از کامل‌ترین زبان‌ها و پربارترین و غنی‌ترین ادبیات، مایه می‌گیرد. همین که عربی زبان وحی خداوند است و تنها کتاب معجزه الهی که الفاظ آن دارای اعجاز است، به این زبان نازل شده، در برتر بودن آن کافی است. حتی بنابر روایتی، وحی از جانب خداوند برای تمام انبیا: به زبان عربی نازل می‌شود و برای پیامبران به زبان قومشان تبدیل می‌شود.1 انتخاب این زبان به عنوان زبان وحی خداوند، بر برتری و جامعیت این زبان نسبت به دیگر زبان‌ها دلالت دارد.2 در روایت دیگری زبان عربی، زبان اهل بهشت معرفی شده است.3
1.مضامین بسیار بلند و عالى قرآن، هرگز قابل ترجمه دقیق و كامل به هیچ زبانى نیست. اصولاً هيچ زبانى قادر به درک کامل زبان ديگر نيست. هر زبانى آنچه كه دارد مخصوص خودش است؛ يعنى اگر ادیبان زبان فارسى جمع شوند تا سوره حمد را به فارسى ترجمه كنند كه همان منظور سوره حمد را بفهماند، امكان‌پذير نيست. همچنین هیچ یک از ادیبان زبان‌های دیگر، نمی‌تواند یکی از غزل‌های ناب حافظ را به زبان ديگرى برگرداند كه همان لطافت و همان منظور را برساند؛ از این رو درک مضامین عالی قرآن از راه قرائت متن عربی آن ممکن خواهد بود.
2. انسان آگاه به سبک قرآنی می‌یابد كه فرق بین قرآن و ترجمه‏هایش، همان فرق بین كتاب الهى و بشرى است.
کلام الهی از جهات مختلف دارای اعجاز است که در صورت ترجمه، دیگر دارای آن جنبه‌های اعجازی نیست؛ چرا که سبك قرآن، نه شعر است و نه نثر. قرآن کریم نثر معمولى نيست؛ زيرا از نوعى انسجام و آهنگ و موسيقى برخوردار است كه در هيچ نثرى ديده نشده است. مسلمين همواره قرآن را با آهنگ‌هاى مخصوص، تلاوت كرده و می‌كنند که این آهنگ، موجب جذب و تحول افراد می‌شود.
وليد بن‏ مغيره که یکی از سران کفار در عصر جاهلیت و اهل فصاحت و بلاغت عرب بود، پيامبر اکرم6 را در حال قرائت قرآن دید. جذابيت قرآن، او را تحت تأثير قرار داد و به دوستان خود گفت:
إِنَّ لَهُ لَحَلاوهݑ و إِنَّ عَلَيه لَطَراوَهݑ و إِنَّ أعْلاهُ لَمُثْمِرٌ وَ إنَّ أسْفَلَهُ لمُغْدِقٌ و إِنَّه يَعْلُو و لا يُعْلَىٰ.
يعنى اين قرآن، شيرينى‏خاصى دارد. و طراوت خاصى بر آن حاکم است. اين قرآن، چونان درختی پرثمر، در بالا ميوه‌هاى شيرين دارد و در پایین ريشه‌هاى محكم. اين قرآن، برتر است و برتری بر آن ممکن نیست.4
زيبايى قرآن نه زمان می‌شناسد و نه نژاد و نه فرهنگ مخصوص. همه مردمى كه با زبان قرآن آشنایند آن را با ذائقه خود مناسب می‌یابند. هرچه زمان می‌گذرد و به هر اندازه ملت‌هاى مختلف با قرآن آشنا می‌شوند، بيش از پيش مجذوب زيبايى قرآن می‌شوند. اين حلاوت و شيرينى قرآن [و اينكه‏] هر چه تكرار می‌شود از شيرينی‌اش كاسته نمی‌شود، از وجوه اعجاز قرآن كريم است؛ مثلاً سوره حمد را روزى ده بار فقط براى نمازهايمان می‌خوانيم. با اینکه خواندن هر قطعه زيبايى روزى ده بار، ملال آور است، تنها قرآن است كه چنين شيرينی‌اى دارد كه هر چه خوانده گردد شيرينى آن سلب نمی‌شود. اين، بیان‌گر يك نوع تناسب ميان فطرت بشر و اين كلام الهی است.
سيد قطب، مفسر معروف معاصر می‌گويد:
ما شش مسلمانان بوديم که مسافرتی با کشتی داشتیم. روز جمعه به اين فكر افتاديم كه نماز جمعه را بر روى كشتى انجام دهيم. با موافقت ناخداى كشتى، همراه كاركنان كشتى كه همه از مسلمانان آفريقا بودند نماز جمعه را در عرشه كشتى برگزار کردیم. پس از پايان نماز، دیدیم یک خانم مسيحى، بسیار تحت تأثير نماز ما قرار گرفته بود، به حدى كه اشك از چشمانش سرازير بود و قادر به كنترل خويش نبود. او نزد ما آمد و با تأثر شدید پرسید: «كشيش شما [= امام جماعت] با چه زبانی سخن می‌گفت؟» به او گفتيم: «با زبان عربى».
او گفت: «من يك كلمه از مطالب شما را نفهميدم؛ اما به وضوح ديدم كه اين كلمات، آهنگ عجيبى داشت و در لابه‌لاى خطبه امام شما جمله‌هایى وجود داشت كه از بقيه ممتاز بود. آن جملات داراى آهنگ فوق‌العاده مؤثر و عميقى بود، آنچنان كه لرزه بر اندام من می‌انداخت. يقيناً اين جمله‌ها مطالب ديگرى بودند. فكر می‌كنم امام شما هنگامى كه اين جمله‌ها را ادا مى‌كرد، مملو از روح‌القدس شده بود». ما متوجه شديم اين جمله‌ها همان آياتى از قرآن بود كه من در اثناء خطبه و در نماز، آن‌ها را مى‌خواندم.5
3.قرآن، نوری است که این نور در ترجمه یا تفسیر آن، کمتر یا اصلاً یافت نمی‌شود.
خداوند در وصف قرآن کریم چنین بیان می‌نماید:
قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ؛6
از طرف خدا، نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد.
آیات قرآن متصف به نور شده است که این نور در ترجمه آیات دیده نمی‌شود؛ چنان‌که مرحوم كربلایى كاظم ساروقی با عنایت امام زمان7 نور قرآن را می‌ديد و با نور قرآن، آن را می‌خواند. روزى يكى از بزرگان دو تا «و» نوشتند، يكى به نيّت قرآن و ديگرى به نيّت الفبا و به او داد. كربلايى كاظم، آن «و» كه به نيّت قرآن نوشته شده بود را نشان داد و گفت: «اين، قرآن است». سؤال شد: «از كجا فهميدى؟» گفت: «اين «و» نور دارد و آن «و» نور ندارد».7
خواندن آیات الهی، موجب نورانی شدن وجود انسان و فضایی می‌گردد که در آن قرائت می‌شود؛ از این رو در آخر سورۀ مزمل خطاب به همه چنین می‌فرماید:
فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَانِ؛8
آنچه براى شما ميسّر است قرآن بخوانيد.
آیه می‌گوید: تا مى‌توانيد قرآن بخوانيد، نه قرآن بدانيد و قرآن بفهميد. ترجمۀ قرآن و تفسير آن، برداشت از آن بسیار خوب است؛ اما مورد اين دستور العمل نيست. آنچه مورد دستور الهی در این سوره است، خواندن قرآن است.
در ادامه آیه در مقام تأکید قرائت قرآن در احوال گونان این‌گونه خطاب می‌کند:
عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى‏ وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فی سَبيلِ اللهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ‏؛
او مى‌داند كه از شما برخى بيمارند و برخى به سفر می‌روند [و] در پى روزىِ خداوندند، و برخى در راه خدا پيكار می‌كنند؛ پس آنچه می‌توانيد از آن [قرآن] بخوانيد.
مى‌فرمايد: خدا مى‌داند كه تو گاهى مريض مى‌شوى؛ اما در همان حال به اندازه‌اى كه ممكن است، قرآن بخوان. خدا مى‌داند كه گاهى بسیار كار دارى؛ ولى در همان وقت هم به هر اندازه كه مى‌توانى، قرآن بخوان. خدا مى‌داند كه گاهى در خط مقدم جبهه هستی؛ اما در همانجا هم تا مى‌توانى قرآن بخوان.
4.قرآن، علاوه بر محتوای عالی از لطافت ویژه و نكات ادبى برخوردار است كه خود، بخشى از اعجاز قرآن است و در قالب هیچ ترجمه‌اى بیان شدنى نیست.
گروهى از كفار قريش، به مبارزه با قرآن برخاستند و تصميم گرفتند آياتى همچون آيات قرآن ابداع كنند. چهل روز بهترين غذاها و مشروبات مورد علاقه آنان را برايشان تدارك ديدند، تا با خيال راحت به تركيب جمله‌هايى همانند قرآن بپردازند؛ اما هنگامى كه به آيۀ
وَ قيلَ يا أَرْضُ ابْلَعي‏ ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعی‏ وَ غيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ؛9
رسيدند که نظر فصاحت و بلاغت عربی در اوج است، چنان متعجب و متحیر شدند که به یک‌ديگر نگاه كردند و گفتند: «اين سخنى است كه هيچ كلامى شبيه آن نيست، و به كلام مخلوق شباهت ندارد». اين را گفتند و از تصميم خود منصرف شدند و مأيوسانه پراكنده گشتند.10
5.وقتى مطلبى نزد همگان با یك قرائت معیّن ثابت شود، از تحریف آن، جلوگیری خواهد شد.
مثلاً اگر سخنى به زبان فارسى باشد و كسى آن را به زبان عربى ترجمه كند، و بعد به تركى، انگليسى، فرانسه، آلمانى، روسى و... ترجمه شود، موجب نابودی یا حداقل تحریف بخشی از آن سخن می‌گردد؛ لذا فرهنگ قرائت متن عربی قرآن، خود راهی است برای جلوگیری از تحریف آن.
6.قرائت قرآن به زبان عربی باعث ایجاد زبانى مشترك در میان همه پیروان و فراهم سازى نوعى وحدت میان آنان است.
اسلام، زبان مخصوصى را براى مكالمه مسلمانان با يكديگر وضع نكرده است.
اسلام، خط مخصوصى را هم براى مردم قرار نداده است؛ چرا که اسلام، دين نژادى نيست، اما در عین حال اسلام براى اعمال مذهبى، زبان مخصوصى را انتخاب كرده كه اين زبان مخصوص، به همه مردم وحدت ببخشد.
زیبایی این وحدت و یگانگی، هنگامی قابل درک است که در اجتماع بزرگی از مسلمانانِ گوناگون جهان حاضر باشیم و نماز جماعت برپا شود. اگر قرار باشد که هر یک از مسلمانان با زبان خود به نماز بایستد، هیچ یک از مسلمانان که با امام جماعت هم‌زبان نیست، با او احساس یکدلی و یگانگی نمی‌کند؛ اما هنگامی که همۀ مسلمانان و امام و مأموم آنان با یک زبان نماز می‌خوانند، نماز آنان، سمبل وحدت و یکرنگی است.
در پایان تذکر این نکته لازم است که برای بهره‌مندی کامل از برکات قرائت قرآن کریم، باید شرایطی را فراهم نمود که یکی از آن‌ها آگاهی از زبان قرآن کریم است، تا علاوه بر بهره‌گیری از نورانیت آن، از مضامین آن نیز بهره‌مند شوید.
از همین رو از امام صادق7 نقل شده است که:
تَعَلَّمُوا الْعَرَبیَّهݑَ فَاݙنَّها کَلامُ اللِه الَّذِی تَکَلَّمَ بِهِ خَلْقَهُ؛11
عربی را بیاموزید؛ زیرا زبانی است که خداوند به وسیلۀ آن با خلق خود سخن گفته است.
پی‌نوشت‌ها
1. بحارالأنوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء،‌ 1404 ق، ج ‏11، ص 42.
2. همان، ج ‏16، ص 134.
3. همان، ج ‏8، ص 286.
4. مجمع البيان، شیخ طبرسی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372 ش، ج‏10، ص 584.
5. فى ظلال القرآن، سيد بن قطب، بيروت- قاهره، دارالشروق، چاپ هفدهم، 1412ق، ج ‏3، ص 1786؛ تفسير نمونه، ج ‏8، ص 292.
6. سوره مائده: 15.
7 . مقدمه سیر و سلوک، آیت الله مظاهری، نرم افزار مجموعه آثارآیت الله مظاهری، تولید شده توسط مرکز کامپیوتری علوم اسلامی نور، ص 64.
8. سوره مزمّل: 02.
9. سوره هود: 44.
10. تفسير نمونه، آیت الله مكارم شيرازى، : تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ اول 1374ش، ج ‏9، ص 111.
11. خصال، شیخ صدوق، قم‏، جامعه مدرسين، چاپ اول،‏ 1362 ش‏،ج1، ص258.

قلب قرآنی | مروری بر مشکلات اخلاقی انسان و درمان‌های قرآنی آن |

چشمه زلال
قلب قرآنی
مروری بر مشکلات اخلاقی انسان و درمان‌های قرآنی آن
برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله

اشاره
یکی از مباحث کلیدی در سلوک، شناخت بیماری‌های قلب و راه‌های درمان آن است. اینکه ریشه این بیماری‌ها چیست و از نظر قرآن کریم چگونه درمان می‌شود، موضوعی است که در متن پیش رو به آن پرداخته‌ایم. این نوشتار برگرفته از بیانات حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در جمع برخی از طلاب و فضلای حوزه علمیه قم است که به محضر خوانندگان ارجمند تقدیم می‌شود.
غالب انسان‌ها در شخصیت و شاکله خود، دارای بیماری‌ها یا حداقل نقص‌هایی هستند. گاهی این بیماری‌ها و نقائص، از ناحیه وراثت و گاهی از ناحیه تربیت ناصحیح و نیز تأثیرپذیری از محیط و خانواده و گاهی هم از عملکرد و رفتار بد و نامناسب، در انسان شکل می‌گیرد یا تشدید می‌شود.
قرآن کریم و روایات اهل بیت: همه این بیماری‌ها و راه‌های درمان آن‌ها را به تفصیل بیان کرده‌اند؛ به‌خصوص در قرآن، به بیان بیماری‌ها و کاستی‌های روحی انسان و راه‌های متعدد درمان، به‌خوبی پرداخته شده است؛ البته گاهی صریحاً و به تفصیل و گاهی به‌طور اشاره و خلاصه، و گاهی لطیف و ظریف.
برای نمونه یکی از بیماری‌های انسان را مطرح می‌‌کنیم که قرآن کریم به آن پرداخته و به برخی از راهکارهای درمانی قرآن، اشاره می‌نماییم.
کثرت‌گرایی خیال
یکی از بیماری‌های انسان، عبارت‌است از بيماري کثرت‌گرايي خيال، و بی‌ضابطه بودن این قوه، و به عبارت دیگر، بيماری عدم تسلط قوه‌ عاقله بر قوه‌ خیال. در این بیماری، قوه خیال به یمین و یسار سیر می‌کند و اصلاً از اختیار شخص خارج است؛ مانند اسب سرکشی که افسار ندارد، تا صاحبش آن ‌را کنترل کند. گاهی مشکل ما این است که می‌خواهیم دو رکعت نماز بخوانیم، اما فرّار بودن ذهن و بی‌اختیار بودن خیالات نمی‌گذارد که یک «لا اله الا الله» به‌درستی بگوییم و پراکنده نباشیم. نداشتن توجّه، یک معنا است و اشتغال زیاد به امور منافی، یک معنای دیگر است. من گرفتاری‌ام این است که آن قدر از جهت ذهنی، اشتغال و خیالات دارم که نمی‌توانم نماز فارغ از اشتغال بخوانم. این، نشانه عدم قرار و ثبات قوه خیال است که با کمترین محرک بیرونی یا درونی به حرکت می‌افتد و به یمین و یسار می‌رود که یک بیماری است.
قرآن کریم در سوره مبارک احزاب، خیلی لطیف به این بیماری اشاره می‌فرماید:
يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا؛1
اى همسران پیامبر! شما همچون یكى از زنان معمولى نیستید، اگر تقوا پیشه كنید؛ پس به نرمى سخن مگویید كه بیماردلان در شما طمع كنند و به شیوه‏اى شایسته سخن گویید.
در اینجا قرآن، طمع[شهوانی] را بیماری قلب می‌داند: «فَيَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ». این بیماری، بیماری عدم استقرار روح و عدم اطمینان است؛ یعنی قوه خیال شخص، بیمار است و با کمترین تحریک بیرونی -مانند نوع صحبتِ جنس مخالف- به سراغ مسائل شهوانی می‌رود و طمع می‌کند.
از مصادیق و درجات طمع شهوانی، این است که شخص، همسر دارد؛ ولی تشتت افکار دارد و زیاده‌خواه است و قناعت به زندگی و همسرش نمی‌کند. این‌ها بیماری و مرض است. این مشکل، چقدر زندگی‌ها را از هم می‌پاشد و چقدر فشار و اذیت به طرفین وارد می‌کند! دلیل این مشکلات، این است که بر اساس آیه «فَيَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» قلب و شخصیت، بیمار است؛ لذا نیاز کاذب احساس می‌کند و در‌صدد زیاده‌خواهی است؛ در حالی که این کار، تشتت می‌آورد و استقرار و اطمینان و توفیق ذکر الله را از بین می‌برد.
ریشه این بیماری‌
حال باید ببینیم حرکت‌ها و طمع‌های درونی از چه زاویه و کانالی ایجاد می‌شود و این خواسته را تحریک می‌کند؟ یکی از کانال‌های تحریک‌کننده طمع انسان، قوه شهویه است که به آن می‌پردازیم. در این آیه، اولاً بیان کرده که این مشکل، بیماری شهوی است و ثانیاً در پرداختن به این موضوع، حالات نساء و رجال را بسیار لطیف، از هم جدا کرده است. مشکل احتمالی نساء را این‌طور طرح کرده است که: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»؛ یعنی بیان کرده که مشکل زن‌ها در این موضوع، برخورد تحریک‌آمیز و از باب ارائه (خودنمایی) است که باید مراعات کنند. یکی از مشکلات اساسی در برخی زن‌ها این است که در پی جلب توجه و خودنمایی هستند. در باب بیماری شهوت، یک طرف، نقش فاعلی دارد و یک طرف، نقش قابلی و این‌ها نباید با هم خلط شوند.
بیماری طمع، هنگامی در انسان پیدا می‌شود که قوه خیال، فاسد و خارج از کنترل باشد. اگر قوه‌ خیال بیمار نباشد، معمولا تحریک‌های دیگران مؤثر نیست؛ لیکن قوه خیال و ذخیره‌های خیالی انسان، گاهی فاسد و خراب است؛ لذا با کمترین جرقه، شعله‌ها به پا می‌شود.
وجود درمان‌های متعدد برای یک بیماری
فرض کنید یک فرد بیمار، نزد پزشک می‌رود و با یک نسخه خوب می‌شود. همین فرد، ممکن است بدون مراجعه به پزشک و با یک نوع پرهیز غذایی درمان شود. گاهی هم با روش‌های دیگر مثل ورزش، حجامت یا... درمان انجام می‌شود. در پزشکی جسم، راهکارها متعدد است و در فراپزشکی و درمان دردهای روحی و روانی، راهکارهای درمانی متعددتر هستند.
برای درمان بیماری‌های مربوط به قوه شهویه، از جمله تشتت خیال و افکار بد هم راه‌کارهای درمانی متعددی هست. حتی از مسیر پزشکی و طبابت جسمی هم می‌توان به درمان آن پرداخت و علل تشدید و تحرکات قوه خیال را کنترل کرد. وقتی با نگاه طبی به سراغ علل آن می‌رویم، از نوع مزاج گرفته تا نوع غذا خوردن و بسیاری امور دیگر، در پراکندگی خیال دخیل هستند که باب مفصلی است و در این مجال نمی‌گنجد.
اما راه‌کار دیگری هم در قرآن برای درمان این مشکل هست که به آن اشاره می‌شود:
راه‌کارهای قرآنی
قرآن، درمان‌نامه خود را به گونه‌ای چینش کرده که در تمام ابعاد کامل است؛ یعنی اگر هندسه درمانی قرآن مورد توجه قرار بگیرد، می‌بینید که درمان‌های قرآن، متعدد و متنوع و کاملند. قرآن در یک بخش، الگوسازی کرده و با ارائه الگو، در صدد درمان برخی مشکلات و بیماری‌ها است. در بخش الگوسازی نیز تنوع قائل شده است؛ هم در نوع درمان و هم در مراتب مختلف.
این را باید دانست که هر داستان و هر شخصی که در قرآن از او یاد شده، همه روی حساب و کتاب است. چرا از بین 124000 پیامبر، فقط اسامی این افراد ذکر می‌شود؟ چرا برای هر شخصی خصوصیتی ذکر می‌شود؟
طرح نمودن بحث الگوها، یک بخش از درمان‌های قرآنی است؛ یک بخش دیگر از درمان‌های قرآن، دستورات صریح عملی است که در قرآن آمده است؛ مانند: «تُوبُوا إِلَى اللهِ»2 که دستور به توبه و بازگشت به‌سوی خدا می‌دهد.
یا دستور به ذکر می‌دهد و می‌فرماید:
اذْكُرُوا اللهَ ذِكْرًا كَثِيرًا؛ 3
اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! خدا را بسیار یاد كنید.
همچنین دستورات متنوع و متعدد دیگر که جا دارد این دستورات و درمان‌های عملی قرآن بررسی شود و یک مجموعه درمانی تدوین گردد، تا هر کسی در هر مرتبه‌ای و در هر شغلی، بتواند جایگاه و درد خود را بشناسد و راهکاری درمانی خود را از قرآن بیابد.
شناخت قوه خیال
با توجه به توضیحات گذشته، برای شناخت و درمان بیماری طمع شهوانی، باید به سراغ قوه خیال رفت و آن‌را شناخت. بحث قوه خیال و شناخت زوایای مختلف آن، بسیار پردامنه و مهم است. اگر قرار باشد قوه خیال کارشناسی شود، به‌چندین زاویه مربوط است؛ مثلاً یکی از بحث‌های آن، ورودی‌های قوه خیال است. شما چه ورودی‌هایی به قوه خیال می‌رسانید؟ یکی از حواس پنج‌گانه، چشم است. شما همین‌طور که در خیابان می‌روید، از کانال چشم، به نفس خود چه عکس‌هایی را منتقل می‌کنید؟ قوه‌ خیال، تمام صحنه‌ها و تصاویری را که می‌بینید، تحویل حافظه می‌دهد و نگه می‌دارد. اگر این عکس‌ها مشکل‌دار باشد در تشدید بیماری شهوانی مؤثر است؛ به‌این صورت که نفس انسان در زمان مقتضی، این عکس‌های ذخیره شده در قوه‌ حافظه را پیش می‌آورد و اشتغال ایجاد می‌کند.
این یک زاویه از بحث قوه خیال است. یک زاویه دیگر اینکه ارتباط قوه عاقله با قوه‌ خیال چگونه است؟ یعنی خزانه‌ خیال، قفل و بست محکمی به نام عقل دارد، یا صورت‌ها و تخیلات، آزادانه در رفت و آمدند؟ اگر قوه عاقله مسلط بر خیال نباشد، مشکل شهوت و تفکرات و خطورات شهوانی، زیاد خواهد بود؛ اما اگر قوه عاقله انسان، قوی و مسلط باشد، بر رفت و آمدهای خیالات، نظارت می‌کند و نمی‌گذارد یک تصویر یا خیال شهوانی، مدت‌ها او را به خود مشغول کند.
ویژگی‌های قوه خیال
یکی از معارف لازم، شناخت قوای انسانی، از جمله قوه خیال و امور مؤثر بر قوا است؛ از جمله، تأثیرات مراحل مختلف سن و محرک‌های قوا را باید شناخت. ارتباطات قوای انسان با بقیه‌ قوا را بررسی کرد؛ برای مثال یک بچه‌ خردسال در بسیاری از امورش هنوز قوه شهویه او فعال نشده است و لذا دور بودن او از گناهان شهوانی، ارزش ندارد؛ یعنی آن عصمت و ارزش را برای او نمی‌توان قائل شد. همین بچه وقتی هجده ساله‌ می‌شود، چشمش به این طرف و آن طرف می‌رود؛ به حدی که یک نفر می‌گفت که من چشم‌هایم خیلی ضعیف بود و در خیابان‌ها راحت بودم؛ الآن که چشم‌هایم را عمل کرده‌ام، دیگر نمی‌توانم در خیابان، با آرامش راه بروم. چشم‌هایم دیدش خوب شده؛ ولی راه رفتن، برایم سخت است. اما باید دانست اینکه چشمت ضعیف باشد و نگاه نکنی، درمان مشکلت نیست. درمان، آن است که بتوانی نگاه کنی، اما نگاهت را پایین بیندازی. اگر چنین کردی، مطابق روایات، ثواب‌های بسیاری نصیبت خواهد شد. در روایتی آمده است:
النَّظَرُ سَهمٌ مَسمومٌ مِن سِهامِ إبليسَ، فمَن تَرَكَها خَوفاً مِن اللهِ أعطاهُ اللهُ إيمانا يَجِدُ حَلاوَتَهُ فی قَلبِهِ؛4
نگاهِ [آلوده]، یكى از تیرهاى زهرآلود ابلیس است. هركس که از ترس خدا چشم خود را [از محرمات] فرو بندد، خداوند به او ایمانى عطا فرماید كه حلاوت آن را در دلش می‌یابد.
ببینید به خاطر یک خودنگهداری، چقدر برکات به انسان می دهند و چگونه می‌شود از یک صحنه گناه، پلی برای ترقی و رشد درست کرد؟
ولی قضیه امیال و قوای انسان، اوسع از این معانی است. این قوا و امیال، یکی یکی و در طول زمان در انسان بیدار می‌شوند. حتی در مورد ایام پیری نقل شده است:
يَشِيبُ ابْنُ آدمِ وَ يَشبّ فِيهِ خَصْلَتَانِ الحِرْصُ وَ طُولُ الأَمَلِ؛5
آدمیزاد، پیر می‌شود، اما دو خصلت در او جوان می‌گردند؛ یکی حرص و دیگری آرزوهای طولانی.
این پیرمرد تا جوان بود، اصلاً به فکر آینده نبود؛ اما حالا که پیر شده، یک دفعه بعضی از حس‌ها و قوای او فعال می‌شوند. این فعال شدن ها بر اساس قواعد دقیق علمی اتفاق می‌افتد و اهل‌بیت: که دردشناس و درمان شناس هستند این‌ها را فرموده‌اند. حتی دلایل فعال شدن این حس‌ها را از جهت حکمت عملی می‌توان بررسی کرد. چرا انسان وقتی پیر می‌شود حرص، طول امل و آرزوی دراز، در او جوان می‌شود؟ این‌ها قاعده دارد.
آنچه مد نظر است، این است که طبق خودشناسی صحیح، با قواعد متقن، حرکت کنیم. این قواعد را از متن قرآن و روایات اهل‌بیت: استخراج کنیم و بشناسیم. تمام دستورات اهل بیت و آیات الهی و معارف آسمانی، طبق قواعد علمی است. ترکیب‌ها و چینش‌هایی که در خلقت کل عالم و در خلقت تک تک موجودات، چه انسان و چه غیر انسان اتفاق افتاده، حساب‌شده و علمی و دقیق است. یکی از مهم‌ترین بخش‌های انسان‌شناسی، این است که قواعد حاکم بر وجود انسان و فعالیت‌های بخش‌های مختلف وی را بشناسیم. خودشناسی، با تمام مشکلات آن، با حساب و کتاب و مقدمات حاصل می‌شود. خودشناسی راهکارهای مستند به قرآن و احادیث اهل بیت: دارد که خیلی هم ارزشمند است.
در قرآن، قواعد حاکم بر کل عالم از جمله انسان بیان شده و قواعد مربوط به خودشناسی و قوا و نحوه فعالیت آن‌ها تبیین شده است. در آیه فوق، در مورد قوه شهوت می‌فرماید که این قوه، از بیرون، تحریک‌پذیر است. اگر عقل انسان، حاکم نباشد با صحبت کردن یک زن، تحریک می‌شود و این تحریک، گاهی تا آنجا پیش می‌رود که به طرف مقابل طمع می‌کند. پس برای کنترل این قوه، زن‌ها نباید تحریک‌آمیز صحبت و رفتار کنند و مردها هم باید مراقب این تحریک‌ها باشند و خودشان را در معرض این‌گونه تحریک‌ها قرار ندهند.
درمان قرآنی بیماری قوه خیال
قرآن در مورد مریضی قوه خیال و بیماری تشتت و طمع‌ورزی، انواع راه‌کارها را ارائه می‌کند. در یکی از این راه‌کارها دستور می‌دهد که: «اذْكُرُوا اللهَ ذِكْرًا كَثِیرًا؛ خدا را بسیار یاد کنید»6 معنای این آیه، توجه دائم به حق تعالی است؛ اما توجه داشتن، در ابتدا ابزار می‌خواهد. اگر به اذکاری مانند «لا اله الا الله» مشغول نباشیم، کمتر می‌توانیم به معنای ذکر و ارتباط با حق تعالی دست یابیم. کاری که در ابتدا برای انسان، عملی‌تر است، این است که از اذکار استفاده کند. هرچند ممکن است معنا و حقیقت یا مرتبه‌ عالی ذکر الله، توجهات عالی به حق تعالی باشد؛ ولی توجه به حق تعالی، ابزار می‌خواهد.
ابزار ذکر
ابزار رسیدن به توجه، همین اذکاری است که در قرآن و در روایات بسیاری از اهل‌بیت: بر اشتغال به آن‌ها تأکید شده است. مواردی که ما به آن ذکر می‌گوییم، مانند ذکر استغفار، ذکر توحید (لا اله الا الله)، سوره‌های قرآن یا اصل قرائت قرآن و ختم آن، کارش چیست؟ یکی از کارکردهای این اذکار، این است که وقتی من مشغول به ذکر شدم، تکلیفم را با خودم معلوم می‌کند؛ به این معنا که خودم هم آرام آرام می‌توانم دریابم که چند درصد از نماز و عبادت‌های من با توجه همراه است. اگر این ابزار را نداشته باشم، شاید اصلاً از توجه به خدا کناره بگیرم پرت شوم و تا مدت‌ها متوجه نباشم که غافل و پرت بوده‌ام و چه کرده‌ام و تا چه اندازه بیمار هستم؛ ولی وقتی به نماز می‌ایستم یا یک ذکری را می‌گویم، متوجه می‌شوم که من گاهی حتی چند ثانیه هم نمی‌توانم با توجه، ارتباط برقرار کنم. عدم امکان توجه به حق‌تعالی که هیچ؛ من گاهی بیماری‌ام بدتر از این است و آن این است که پر از شلوغی و پریشانی هستم.
راه رسیدن به توجه دائم
یکی از راه‌کارهای درمانی مورد تأکید در قرآن اشتغال به اذکار و حداکثر سعی در داشتن توجّه است. توجّه داشتن در ابتدا به معنای عدم تشتت است. یعنی یک بار که گفتی «لا اله الا الله» و ذهنت در بازار بود، بار دوم سعی کنی در بازار نباشد و حاضرش کنی؛ به تعبیر بعضی، این‌گونه نباشد که زبان مشغول به ذکر باشد و دل، جایی دیگر باشد. برای بار دوم اگر از بازار جای دیگر رفت، دوباره سعی کن. اگر توانستی دلت را در طول گفتن صدبار «لا اله الا الله» فقط یک بار حاضر کنی، تو در همین حد موفق بوده‌ای. شما جهاد کرده‌ای و به حد خوبی رسیده‌ای، منتها این توجه در یک ذکر را باید نگه داشت. یک «لا اله الا الله» را به گونه‌ای گفتی که فکرت در مدرسه یا در بازار یا در کار نبود، این، یک سرمایه است. این یک ثانیه را با تکرار و مداومت و تلاش هر روزی می‌توان دو ثانیه کرد و دو ثانیه را می‌توان سه ثانیه کرد. تازه اگر کسی به مقدار کمی از توجهات رسید و تسلط پیدا کرد، دیگر رشد توجهات، تصاعدی بالا می‌رود نه یک ثانیه یک ثانیه.
انسان باید سعی کند یک ثانیه یک ثانیه و یک ذکر یک ذکر، خود را حاضر کند و از تشتت و تکثر، خود را به یک سمت متوجّه کند. همین استقرار ذهن در عبادت، یک مرتبه‌ای از توجه است. توجّه، معنایی نیست که بشود برای همه یکسان معنا کرد. اگر کسی توانست این روش را ادامه دهد، این کلید، او را پیش می‌برد؛ یعنی اگر استقرار و عدم تشتت خیال در عبادات و اذکار را ادامه دهد و ذره ذره به آن اضافه کند، کم کم مشکلات قوه خیال مانند بیماری طمع و خطورات بد و تحریک‌پذیری از محرک‌های خارجی در او حل می‌شود. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله بهجت1 را که در باب توجهات و حضور قلب، تعبیر جالبی داشتند. ایشان می‌فرمودند: «اختیاراً وارد ذکر شوید؛ اما اختیاراً خارج نشوید». این یک نسخه‌ بی‌پایان است.
تصور کنید اگر ما از اول تکلیفمان تا کنون روزی یک ثانیه به توجهاتمان افزوده بودیم، تا الآن به چه برکاتی رسیده بودیم. البته این یک ثانیه، دیر به دست می‌آید. امروز ممکن است بتوانی درصد بیشتری از نماز یا ذکرت را توجه داشته باشی؛ ولی فردا یک مشکلی پیش می‌آید و تو را غافل می‌کند. باید آن‌قدر در طول زمان، استقامت نشان داد و اعمال و اذکار را تکرار کرد تا تثبیت شود. قرآن می‌فرماید:
إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون؛7
به یقین كسانى كه گفتند: «پروردگار ما، خداوند یگانه است» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند كه: «نترسید و غمگین مباشید. و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است».
امدادهای الهی در طول مسیر
در طول مسیر، از امتیازات، امکانات و انواع عنایات الهی هم نباید غافل بود. قرآن کریم می‌فرماید:
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا؛8
و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاك نمى‏شد.
عنایات و الطاف حق تعالی هم در طول مسیر، خیلی کارساز است و راه را خیلی نزدیک می‌کند؛ برای مثال، فضای دل یک نفر تاریک شده است و افکار بدی به ذهن او می‌آید، گاهی در یک جلسه روضه شرکت می‌کند و حال خوشی روزی او می‌شود؛ یک‌باره از آن تاریکی ها نجات پیدا می‌کند. گاهی در برخی توسلات، فضای خوبی ایجاد می‌شود و یک بیماری را ریشه‌کن می‌کند. یکی از مشکلات ما این است که خودمان را کمتر در معرض رحمت خدا قرار می‌دهیم و ارتباطمان با رحمت خدا کم است.
اما به هر حال نمی‌توان نشست و دل را رها کرد، تا اینکه چنین جلساتی پیش بیاید و علّت تامه برای درمان همه‌ مشکلات بشود. باید انسان هم‌زمان، از کانال‌ها و ابزارهای مختلف استفاده کند و خودش را در معرض خیر و برکات قرار دهد و بکوشد آن قدری که می‌تواند -ظاهراً و باطناً- شرور را از خود دور کند، تا ان‌شاء الله الطاف الهی دست‌گیری کند و همه مشکلات برطرف شود.
با این نوع برخورد و اضافه کردن تدریجی به توجهات اگر انسان همتی کرد و درست وارد شد، سیر انفسی شروع می‌شود و باب معارفی که برای او حاصل می‌شود، بی‌پایان است. وقتی مسأله توجه در باب ذکر، مدتی سامان گرفت، انسان خود را پیدا می‌کند. بعضی از بزرگان و علمای نحله‌ نجف، معنا و نتایج دقیق‌تر و فراتر از این برای یافتن خود می‌گفته‌اند و برای آن، آثار و علائم خاصی مطرح می‌کرده‌اند. نوع دیدن و یافتن در این نوع از خود یافتن، متفاوت است. که پس از آن، نوبت ارتفاع و ارتقاءهای بهتر و بالاتر می‌رسد.
ان‌ شاء‌‌الله الطاف و فضل الهی شامل حال همه ما بشود و بتوانیم با انس با قرآن و کلمات اهل بیت: همه دردهای خود را بهتر بشناسیم و درمان‌های قرآنی آن‌را بیابیم و با فضل و رحمت الهی، به شاکله‌ای سالم و ارتقایافته دست یابیم.

پی‌نوشت‌ها
1.سوره احزاب: 32.
2. سوره تحريم: 8 ؛ سوره نور: 31.
3.سوره احزاب، 41.
4.بحارالأنوار، علامه مجلسی، لبنان، مؤسسة الوفاء بیروت،‌ 1404 ق، ج‏101، ص 38.
5. همان، ج 22، ص 70.
6.سوره احزاب، 41.
7.سوره فصلت: 30.
8. سوره نور: 21.

بنیاد علمی فرهنگی هاد - موضوع اخلاقی شرح صدر

چشمه زلال
شرح صدر

مقدمه
یکی از سؤالات اساسی در اقدامات تربیتی و فرهنگی، این است که شروع یک فعالیت تربیتی و فرهنگی از کجا باید باشد؟ معلم، والدین، روحانی، یا یک مدیر که می‌خواهند نقش اصلاح‌گر و تربیت‌کننده داشته باشند، باید از کجا شروع کنند، تا به تربیت و اصلاح مورد نظر خود برسند و برای این کار، به چه اموری نیاز دارند؟ در این باره، مطالبی قابل استفاده را با استفاده از سخنان حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری -دامت توفیقاته- ارائه می‌کنیم که مطالعه آن را به همۀ خوانندگان محترم نشریه توصیه می‌نماییم.
مروری بر معنا، آثار و ضرورت شرح صدر در فعالیت‌های تربیتی
معمولاً افراد برای اینکه یک فعالیت تربیتی و فرهنگی را تنظیم کنند، در قدم اول سراغ مخاطب خود می‌روند؛ اما سیره انبیا: در این زمینه، متفاوت بوده است. این بزرگواران، نقطه شروع را از خود قرار می‌داده‌ و مرحله اول را در خود جست‌وجو می‌کرده‌اند. یک نمونه قرآنی آن، جریان حضرت موسی ع است.
طبق آیات در سوره مبارک طه، بعد از اینکه خداوند به حضرت موسی ع دستور داد که رسالت خود را از کاخ فرعون شروع کند، ایشان اولین قدم و درخواست خود را چنین قرار داد:
قَالَ رَبّ‏ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى* وَ يَسِّرْ لىِ أَمْرِى* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى؛1
[موسى] گفت: «پروردگارا! سينه‌ام را گشاده كن * و كارم را برايم آسان گردان * و گره از زبانم بگشای.
این سخن، سخن کسی است که بنا بر صریح بعضی آیات، جایگاه عجیب در دستگاه خدا دارد و می‌بینید که در قرآن چقدر به ایشان پرداخته شده است. ایشان شخصیتی است که هم‌کلام خداست. حضرت موسی7 کلیم‌ الله بود و به تعبیر دعای سمات «فَوْقَ‏ إِحْسَاسِ‏ الْكَرُوبِيِّين»‏2 این کلمات رد و بدل می‌شدند؛ یعنی این کلمات و مکالمه، آن‌قدر لطیف و بلند رد و بدل می‌شد که حتی «کروبیین» هم از آن مطلع نمی‌شدند و فوق احساس آنان بود. مقام تخاطب ایشان با خداوند متعال خیلی لطیف و عالی بوده است.
این کلام، بهترین دعایی است که حضرت موسی7 برای موفقیت در برنامه خود از خدای متعال خواست و پر از حکمت است؛ از جمله اینکه ایشان برای شروع حرکت خود، اول می‌رود سراغ خدا و در تخاطب با پروردگارش، درخواست برای خودش دارد. عرض می‌کند:
رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى* وَ يَسِّرْ لِى أَمْرِى
این کلام نشان می‌دهد که حضرت موسی7 برای برداشتن قدم اول، ابتدا از خدا استمداد می‌کند و آن استمداد هم در مورد خودش است نه دیگران. ایشان به ما نشان می‌دهد که من به عنوان اصلاح کننده، در قدم اول باید خودم را آماده کنم و احتیاج به وسعت صدر دارم، تا از کمی و کاستی و تنگی و همه زوایایی که وابسته به شیطان است، دور باشم. در قدم اول باید صدر، سینه و قلب، برای درک و ارائه خیرات، گنجایش و وسعت لازم را داشته باشد؛ لذا در گام اول عرض می‌کند: «رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى...امری»؛ یعنی خدایا! من به عنوان یک شروع کننده احتیاج به سعه صدر و شرح صدر دارم.
معنای شرح صدر
شرح صدر -چنانکه در لغت هم گفته‌اند- به معنای وسعت و فراخی سینه است.3 غالباً افراد، شرح صدر را به صبوری و تحمل معنا می‌کنند؛ در حالی که شرح صدر، اعم از صبوری است. صبوری، نتیجه شرح صدر است، نه همه معنای شرح صدر. شرح صدر و گشادگی سینه و ظرفیت انسان، علاوه بر صبوری نتایج متعدد دیگری هم دارد؛ مانند نورانیت درون و داشتن ظرفیت بیشتر برای درک و قبول حقائق و تحصیل شناخت بیشتر و همچنین قانع نشدن به درجات پایین رشد و... که در قرآن و روایات به این نتایج اشاره شده است. موارد متعددی در قرآن کریم وجود دارد که قرآن از اصطلاح شرح صدر استفاده می‌کند؛ در حالی که در آن، بحث صبوری و تحمل کردن مشکلات نیست؛ برای مثال، قرآن کریم می‌فرماید:
فَمَنْ يُرِدِ اللهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ؛4
آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه‌اش را براى [پذيرش] اسلام، گشاده مى‌سازد.
از این آیه استفاده می‌شود که داشتن شرح صدر، مساوی است با داشتن ظرفیت و استعداد بیشتر برای درک و قبول حقائق.
همچنین در آیه دیگری قرآن کریم می‌فرماید:
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّه؛5
آيا كسى كه خدا سينه‏اش را براى [پذيرش] اسلام گشاده کرده است و او برفراز نورى از جانب پروردگارش است [همانند سخت‌دلان است؟!]
از این آیه شریف هم می‌توان دریافت که شرح صدر، نورانیت و به تبع آن، شناخت و درک بهتر را به دنبال خواهد داشت.
پس شرح صدر به معنای صبوری نیست؛ بلکه به معنای وسعت نظر و بزرگی و نورانیت ظرف دل انسان است که یکی از آثار آن، صبوری و تحمل مشکلات است.
ضرورت شرح صدر
نبود شرح صدر، تقریباً در تمام مشکلات ما در تعاملات اجتماعی رخ می‌نماید. در تعامل‌ها و تخاطب‌ها می‌بینیم که انواع تنگی‌های نظر، تنگی‌های سینه، تنگی‌های دید، بی‌حوصلگی‌ها و همه مشکلات ما به سبب نبود شرح صدر است.

حضرت موسی ع در تقاضایش از حق تعالی، چه شروع مبارکی دارد. به ما نشان می دهد که مسأله شرح صدر، چقدر ضروری و مورد نیاز است که به عنوان اولین درخواست بعد از اعلان رسالت، از خدا آن را طلب می‌کند. در روایات ما هم به این مسأله به خوبی تأکید شده است؛ از جمله از حضرت رضا7 نقل شده که فرمودند:
إنَّ الْعَبْدَ إذا اختارَهُ الله ُ عَزَّ وَ جَلَّ لِاُمُورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِكَ؛6
هرگاه خداوند -عزّ و جلّ- بنده‌اى را براى [اداره] امور بندگانش برگزيند، براى اين امر، به او شرح صدر عطا مى‌كند.
اصلاً بدون شرح صدر، امکان هیچ حرکت تربیتی میان مردم وجود ندارد. وسعت سینه و فراخی دل، ابزار و ادوات تربیت و اصلاح و مدیریت است. آقا امیرالمؤمنین7 در نهج البلاغه فرمودند:
آلَةُ الرئاسةِ سَعَةُ الصَّدرِ؛7
سعه صدر، ابزار رياست است.
فردی می‌گفت برخی از ما یاد گرفته‌ایم که در عصبانیت‌ها و فشارها، خودمان را تخلیه کنیم به قیمت پرکردن و آزردن دیگران؛ در حالی که مؤمن در مشکلات و فشارها با خدای خودش معامله می‌کند و مشکلاتش را با خدا حل می‌کند، نه با آزردن و تندخویی با مردم. مؤمن، همه انواع تنگی و کج خلقی را از شیطان می‌بیند؛ مثلاً ترس از فقر که قرآن فرمود:
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ؛8
شيطان، شما را [به هنگام انفاق] وعده فقر و تهيدستى می‌دهد.
همچنین غضب، ناراحتی، بد کردن، دست رد به سینه‌ کسی زدن، همه این‌ها مال شیطان است.
نتایج و آثار شرح صدر
وقتی شرح صدر پیدا شد، تعامل و تخاطب با دیگران به کلی متفاوت می‌شود. شرح صدر، آثار مثبت فراوانی را در انسان دارد.
الف. بلند نظری
از جمله آثار شرح صدر، اینکه باعث می‌شود انسان برای خود و دیگران، به کم قانع نشود. انسانی که شرح صدر دارد و بزرگ است، از نجات هیچ کسی نمی‌گذرد.
مانند رسول خدا6 که عالی‌ترین درجات شرح صدر را براى رياست بر همه خلقت داشتند، تا آنجا که از نجات يك نفر هم نمی‌گذشتند و این یعنی شرح صدر. حتی فرمودند:
تَنَاكَحُوا تَكْثُرُوا فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ؛9
ازدواج کنید، تا زیاد شوید؛ چرا که من روز قیامت به شما در برابر امت‌های دیگر مباهات و افتخار می‌کنم؛ حتی به فرزند سقط شده شما [هم افتخار می‌نمایم].
بزرگی و سعه صدر رسول خدا6 تا کجا ست که حتی از یک فرزند سقط شده هم نمی‌گذرد و دوست دارد آن هم باشد و از درگاه الهی بهره ببرد.
همچنین رسول خدا6 برای يك ذكر صلوات می‌فرمایند كه چقدر ثواب دارد و همه را به گفتن آن تشویق می‌کنند. آن بزرگوار كه همه خلقت زير سيطره‌شان بود، با این وجود از يك ذكر صلواتی که ممکن است در آينده‌هاى دور اتفاق بیفتد و خیری برای گوینده آن داشته باشد، نمی‌گذرند و به آن تشويق و ترغيب می‌کنند؛ با اينكه هيچ نيازى هم ندارند. اين از آثار شرح صدر و بلندنظری است که درجات عالی آن در وجود مقدس ایشان وجود داشته است.
ب. شناخت ظرفیت‌ها
يكی از برکات شرح صدر، شناختن افراد متفاوت است در هر رشته‌ای، حتي در سلوك. شرح صدر باعث می‌شود انسان حد و حدود افراد را بشناسد و متناسب با ظرفیت و حد هر شخص با او برخورد کند؛ برای مثال، عموم مردم افرادی را که در واقعه کربلا حضور داشته‌اند را دو گروه تصور می‌‌كنند. یا همچون ابن سعد است و یا مثل حبیب بن مظاهر؛ در حالی‌كه طبق تاريخ، در همان زمان، مسلمان‌ها بسیار متفاوت و در رتبه‌های مختلف بوده‌اند. همه بدها، ابن سعد و شمر نبوده‌اند و همه خوب‌ها هم حبیب بن مظاهر و بنی هاشم نبوده‌اند؛ از جمله گروهی بودند كه دلشان با امام حسین7 بود؛ اما شهامت جهاد را نداشتند. راوی می‌گويد در دروازۀ كوفه، گروهی را ديدم که به دعا نشسته‌اند. پرسیدم: «برای چه دعا می‌كنيد؟» گفتند: «دعا می‌كنيم پسر پيغمبر خدا6 كشته نشود؛ بلکه پيروز بشود».
اين‌ها شهامت جنگ و کشته شدن را ندارند؛ امّا واقعاً دلشان می‌خواهد امام حسین7 کشته نشود و پیروز شود. يكی از اصحاب به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی گفت: «يا أباعبدالله! من از كشته شدن حرفی ندارم، به شرطی كه فایده‌ای داشته باشد. اگر بناست من كشته بشوم، شما هم كشته بشويد، نه! بيعت من را برداريد، تا من بروم». حضرت فرمودند: «برو».10
اين‌گونه افرادِ بينابينی‌ بسیار هستند كه آن‌ها را بايد بهتر شناخت. در سلوك و تربیت هم همين‌گونه است. ما معمولاً یاد گرفته‌ایم مردم را یا سفید سفید ببینیم، یا سیاه سیاه؛ در حالی که غالباً این‌جور نیست. اگر شرح صدر و دید عمیق پیدا کنیم، دیگر همه را صد در صد سفید یا سیاه نمی‌بینیم؛ بلکه خواهیم دید که بیشتر مردم، خاکستری هستند. منتها برخی سفیدی‌شان بیشتر و برخی سیاهی‌شان بیشتر است. این‌گونه است که شرح صدر به درک و فهم بهتر و عمیق‌تر، کمک زیادی می‌کند.
ج. تحمل ناملایمات
انسان وقتی شرح صدر پیدا می‌کند در برخورد با مردم -و به قول امروزی‌ها، با متربّی- تحمل و مدارای بیشتری از خود بروز می‌دهد. انسانی که دل‌مرده شد و از روشنی و فراخی دل فاصله گرفت، قوای بهیمی او مانند شهوات و غضب بر او مسلط می‌شوند. همین مشکلی که امروز پیش آمد و فرد را ناراحت کرد، قبلاً هم پیش آمده بود؛ اما خیلی راحت از کنارش می‌گذشت و با شرح صدر، کنار می‌گذاشت؛ چرا؟ به خاطر اینکه آن وقت، صبغه‌ای از حیات به دلش خورده بود و توجهات معنوی‌اش خوب بود و به شرح صدر رسیده بود. همین حرفی که امروز ناراحتش کرد، آن روز ناراحتش نکرد. به سبب این توجه و حیات دلی که قبلاً داشت، دیدش وسیع و تحملش بالا رفته بود؛ ولی وقتی آن توجهات و صفای باطن که بر اثر بدرفتاری‌ها گرفته می‌شود، انسان از یک حرف آشفته مي‌شود یا قوه‌ای از قوای شهوی آن چنان مسلط می‌شود که افکارش را به هم می‌ریزد. این‌ها به دلیل دل‌مردگی است. حیف است که بشر این‌قدر کوچک معنا بشود.
شرح صدر حضرت یعقوب ع
به عنوان یک نمونه قرآنی به قضیه حضرت یعقوب7 در قرآن نگاه کنید. قرآن، دربارۀ شدت ناراحتی و غم این بزرگوار، می‌فرماید:
وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ؛11
دو چشم او از اندوه سفيد شد و وى خشم شديد (خود) را فرو برد.
اما ناراحتی غضبی را که از دست فرزندان خود داشت، فرو می‌خورد. این، شرح صدر اين بزرگوار را نشان می‌دهد. بسیار ناراحت بود که اين‌ها اين بلا را بر سر يوسف7 در آوردند. آن‌ها هم بچه‌های او بودند؛ ولی با این حال کظيم بود. دلش از دست اين‌ها آتش بود؛ ولی دائماًسرپوش می‌گذاشت و ارتباطش را با اين‌ها ادامه می‌داد، تا آن مقداری که چشم‌های او سفید شد.
سرّ این تحمل و شرح صدر را باید در این عبارت حضرت یعقوب7 جست‌وجو کرد که فرمود:
قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني‏ إِلَى اللهِ؛12
گفت: «من شکایتِ غم و اندوه خود را فقط پیش خدا می‌برم»!
مؤمن، مشکلات و فشارهایی که در تعامل با مردم به او وارد می‌شود را با خدا و انس و ارتباط با او برطرف می‌کند و روز به روز بزرگ‌تر می‌شود و شرح صدر بیشتر می‌یابد.
د. تحمل مقامات
یکی دیگر از برکات شرح صدر، این است که باعث می‌شود انسان در تربیت و ارتقا دادن به خود و دیگران، با سعه صدر و حوصله و بلندنظری بیشتری برخورد کند و به کم قانع نشود. کم نبوده و نیستند کسانی که همین که چند قدم در مسیر رشد بر می‌دارند، احساس سیری می‌کنند و شروع می‌کنند سر رفتن؛ در حالی که وقتی شرح صدر آمد، انسان هر چه هم رشد می‌کند، باز احساس می‌کند راهِ نرفتۀ بسیاری در پیش رو دارد. شما فکر می‌کنید برای امثال ملاحسینقلی; حالت فنا پیدا نمی‌شده؟ حالتی که به کمتر از آن نیز ممکن است کسی برسد و «اِنّي أنَا اللهُ» بگوید. برای بزرگان دینی هم بوده؛ ولی با صبوری و با شرح صدر، خودشان را می‌شکستند. چرا این کلمات از اهل بیت: نقل نشده است؟ چون این بزرگواران، در اوج سعه صدر بودند و همین باعث می‌شد قضایا را درست ارائه کنند. اگر کسی کمی شرح صدر بیشتری داشته باشد، این حالات را به درستی ردّ می‌کند.
راه رسیدن به شرح صدر
الف. صبوری
مطلب مهم اینجاست که چگونه انسان به شرح صدر می‌رسد. راه‌های متعددی برای رسیدن به شرح صدر وجود دارد؛ از جمله، صبوری کردن. كسی از صبر ضرر نكرده است. غالباً ريختن فشارها و سختی‌ها در درون خود و هضم كردن؛ شرح صدر می‌آورد. گاهی این‌جوری است كه ابر باران‌زای معنوی دارد در عالم معنا از بالای سر ما رد می‌شود که ممکن است در فضای نابی باران ببارد و حالات و توفیقات ما را زیاد کند؛ اما وقتی كه خودمان را با اظهار خشم و عصبانیت تخليه می‌كنيم، این عصبانیت باعث می‌شود از درون ابر، باران از بین برود. ابر می‌آید و رد می‌شود؛ ولی دیگر باران ندارد. وقتی انسان درون خودش و با خدای خودش قضایا را حل كند و هضم نماید، خیلی شرح صدر و بركات می‌‌آورد. هیچ كسی از درون خود ریختن و بیرون نریختن ضرر نكرده است؛ ولی حتی اظهار یک مورد عصبانیت، احتمال دارد كه یكدفعه راه انسان را دور كند. چه در خانه، چه در كارهای اجتماعی، چه در مسیر، یک اظهار خشم، اثر را می‌برد.
به هر حال صبوری بهتر است. انسان در كاستی‌هایی كه در خانه خودش می‌بیند، اول یك نگاهی به خودش بكند، تا دیگری. بعضی‌ها خیلی می‌خواهند اِعمال مدیریت بكنند، و دائم برای همسر خود برنامه می‌دهند (تا او را با مسیر خود همراه کنند) و راه را گم می‌كنند، همسر هم راه را گم می‌كند. بعد از ده سال نگاه می‌كنند که آن بنده خدا را به راهی واداشته كه لازم نبود. اگر خودش آرام آرام آمده بود، از حالا به بعد برای من راحت‌تر بود. من چقدر سعی و تلاش كردم خودم را هلاك كردم و هم خودم هم او، همه اذیت شدیم نتیجه‌ای هم نداد.
كاری كه پیغمبر خدا6 در فضای زمان خودشان در صدر اسلام كردند این بود كه به برکت ایشان، نوری نازل شد كه همه را رشد داد؛ حتی آن‌هایی كه فاسق یا بیابانی بودند. این كار را این ابر رحمت كرد و همه رشد كردند و این سرّی است میان رسول خدا6 و سنت الهی، برای ماندگاری كار. امیرالمؤمنین7 هم همان اول می‌توانستند شبانه یا روزانه خیلی از این‌ها را گردن بزنند؛ اما بنا نبود این‌جور شود. صبوری امیرالمؤمنین7 را در آن زمان ببینید. صبوری می‌كردند و آن نور نازل می‌شد و پخش می‌شد و انسان‌ها، آرام آرام رشد می‌کردند.
ب. ذکر خدا
یکی دیگر از راه‌های رسیدن به شرح صدر، یاد و عبادت خدا و انس با اوست. انسان در ارتباط با بزرگ، بزرگ می‌شود. وقتی دائم توجه به وجود نامتناهی حضرت حق پیدا کردید و هر روز با او به خلوت نشستید، آن وقت سعه صدر و بزرگی ظرف می‌یابید. آقا امیرالمؤمنین7 در کلامی نورانی می‌فرمایند:
الذِّكرُ يَشرَحُ الصَّدرَ؛13
ذکر، باعث شرح صدر می‌شود.
در نقطه مقابل، توجه به مادیات و امور پست، انسان را کوچک و محدود می‌کند. قبلاً هم اشاره شد که امثال حضرت یعقوب7 که توانستند آن مصیبت‌های بزرگ را تحمل کنند و شرح صدر نشان بدهند، به وسیلهݘ ارتباط با خدا و برطرف کردن حزن و اندوه در درگاه خدا به این درجه از شرح صدر رسیدند.
در روایت است که از رسول خدا6 پرسیدند: «شرح صدر چیست؟» حضرت فرمودند:
نورٌ يَقذِفُهُ اللهُ في قَلبِ المؤمنِ فَيَنشَرِحُ لَهُ صَدرُهُ و يَنفَسِحُ؛
نوری است که خدا در قلب مؤمن قرار می‌دهد که بر اثر آن، سینه او وسیع و فراخ می‌شود.
معلوم است که خداوند، این نور را بی‌دلیل در دل کسی قرار نمی‌دهد. انسان‌ها بر اثر عبادت و بندگی خدا مستحق این نور می‌شوند. سپس پرسیدند: «علامتی هم برای وجود شرح صدر و این نور وجود دارد؟» حضرت فرمودند:
نَعَم، الإنابَةُ إلى دارِ الخُلُودِ، و التَّجافی عَنْ دارِ الغُرورِ، و الاستِعدادُ لِلمَوتِ قَبلَ نُزولِه؛14
بله؛ روى آوردن به سراى جاودانى، دورى گزیدن از سراى پوچى و فريب، آماده شدن براى مرگ، پيش از فرا رسيدن آن.
با شرح صدر، انسان‌ها به کم قانع نمی‌شوند. انسانی که به شرح صدر رسیده باشد، همه دنیا را کم می‌بینند و فقط آخرت و درجات عالی قرب به حق است که دل آن‌ها را پر می‌کند و به آن راضی می‌شوند.
خداوند به همه ما توفیق دهد در مسیر رشد و اصلاح، اول از خودمان شروع کنیم و در درجه اول برای رشد و ترقی خودمان به شرح صدر برسیم، تا بتوانیم در انجام وظایف، بهتر و بیشتر موفق باشیم؛ ان‌شاءالله.
پی‌نوشت‌ها
1 . سوره طه: 25-27.
2. مصباح المتهجد، شیخ طوسی، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، 1411ق، ج ‏1، ص417.
3 . در کتاب العین مادۀ «شرح» می‌خوانیم: الشَّرْح‏: السعة، قالَ اللهُ- عَزَّ وَ جَلَّ-: أَ فَمَنْ‏ شَرَحَ‏ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ، أيْ وَسَّعهُ فَاتَّسَعَ لِقَولِ الْخَيرِ. همچنین در مفردات راغب اصفهانی در مورد شرح صدر می‌خوانیم: شَرْحُ‏ الصّدر أيْ: بَسَطَهُ بِنُورٍ إلهيٍ و سَكينَةٍ مِنْ جَهَةِ اللهِ وَ روحٍ مِنْهُ.
4 . سوره انعام: 125.
5 . سوره زمر:22.
6 . كافي، شیخ کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج‏1، ص 202.
7. نهج البلاغة، سید رضى‏، قم، هجرت‏، چاپ اول‏، 1414 ق‏، ص 501.
8 . سوره بقره: 268.
9 . بحارالأنوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ‌ 1404 ق، ج‏100، ص 220.
10 . موسوعة الامام الحسين7، گروه حديث پژوهشکده باقرالعلوم7، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ش، ج‏3، ص 799.
11 . سوره يوسف: 84.
12 . سوره یوسف: 86.
13 . غرر الحكم، تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش،ص 48.
14 . بحارالأنوار، ج ‏65، ص 236.

چشمه زلال _‌ شرح صدر _ بنیاد علمی فرهنگی هاد

چشمه زلال
شرح صدر

مقدمه
یکی از سؤالات اساسی در اقدامات تربیتی و فرهنگی، این است که شروع یک فعالیت تربیتی و فرهنگی از کجا باید باشد؟ معلم، والدین، روحانی، یا یک مدیر که می‌خواهند نقش اصلاح‌گر و تربیت‌کننده داشته باشند، باید از کجا شروع کنند، تا به تربیت و اصلاح مورد نظر خود برسند و برای این کار، به چه اموری نیاز دارند؟ در این باره، مطالبی قابل استفاده را با استفاده از سخنان حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری -دامت توفیقاته- ارائه می‌کنیم که مطالعه آن را به همۀ خوانندگان محترم نشریه توصیه می‌نماییم.
مروری بر معنا، آثار و ضرورت شرح صدر در فعالیت‌های تربیتی
معمولاً افراد برای اینکه یک فعالیت تربیتی و فرهنگی را تنظیم کنند، در قدم اول سراغ مخاطب خود می‌روند؛ اما سیره انبیا: در این زمینه، متفاوت بوده است. این بزرگواران، نقطه شروع را از خود قرار می‌داده‌ و مرحله اول را در خود جست‌وجو می‌کرده‌اند. یک نمونه قرآنی آن، جریان حضرت موسی ع است.
طبق آیات در سوره مبارک طه، بعد از اینکه خداوند به حضرت موسی ع دستور داد که رسالت خود را از کاخ فرعون شروع کند، ایشان اولین قدم و درخواست خود را چنین قرار داد:
قَالَ رَبّ‏ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى* وَ يَسِّرْ لىِ أَمْرِى* وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى؛1
[موسى] گفت: «پروردگارا! سينه‌ام را گشاده كن * و كارم را برايم آسان گردان * و گره از زبانم بگشای.
این سخن، سخن کسی است که بنا بر صریح بعضی آیات، جایگاه عجیب در دستگاه خدا دارد و می‌بینید که در قرآن چقدر به ایشان پرداخته شده است. ایشان شخصیتی است که هم‌کلام خداست. حضرت موسی7 کلیم‌ الله بود و به تعبیر دعای سمات «فَوْقَ‏ إِحْسَاسِ‏ الْكَرُوبِيِّين»‏2 این کلمات رد و بدل می‌شدند؛ یعنی این کلمات و مکالمه، آن‌قدر لطیف و بلند رد و بدل می‌شد که حتی «کروبیین» هم از آن مطلع نمی‌شدند و فوق احساس آنان بود. مقام تخاطب ایشان با خداوند متعال خیلی لطیف و عالی بوده است.
این کلام، بهترین دعایی است که حضرت موسی7 برای موفقیت در برنامه خود از خدای متعال خواست و پر از حکمت است؛ از جمله اینکه ایشان برای شروع حرکت خود، اول می‌رود سراغ خدا و در تخاطب با پروردگارش، درخواست برای خودش دارد. عرض می‌کند:
رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى* وَ يَسِّرْ لِى أَمْرِى
این کلام نشان می‌دهد که حضرت موسی7 برای برداشتن قدم اول، ابتدا از خدا استمداد می‌کند و آن استمداد هم در مورد خودش است نه دیگران. ایشان به ما نشان می‌دهد که من به عنوان اصلاح کننده، در قدم اول باید خودم را آماده کنم و احتیاج به وسعت صدر دارم، تا از کمی و کاستی و تنگی و همه زوایایی که وابسته به شیطان است، دور باشم. در قدم اول باید صدر، سینه و قلب، برای درک و ارائه خیرات، گنجایش و وسعت لازم را داشته باشد؛ لذا در گام اول عرض می‌کند: «رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى...امری»؛ یعنی خدایا! من به عنوان یک شروع کننده احتیاج به سعه صدر و شرح صدر دارم.
معنای شرح صدر
شرح صدر -چنانکه در لغت هم گفته‌اند- به معنای وسعت و فراخی سینه است.3 غالباً افراد، شرح صدر را به صبوری و تحمل معنا می‌کنند؛ در حالی که شرح صدر، اعم از صبوری است. صبوری، نتیجه شرح صدر است، نه همه معنای شرح صدر. شرح صدر و گشادگی سینه و ظرفیت انسان، علاوه بر صبوری نتایج متعدد دیگری هم دارد؛ مانند نورانیت درون و داشتن ظرفیت بیشتر برای درک و قبول حقائق و تحصیل شناخت بیشتر و همچنین قانع نشدن به درجات پایین رشد و... که در قرآن و روایات به این نتایج اشاره شده است. موارد متعددی در قرآن کریم وجود دارد که قرآن از اصطلاح شرح صدر استفاده می‌کند؛ در حالی که در آن، بحث صبوری و تحمل کردن مشکلات نیست؛ برای مثال، قرآن کریم می‌فرماید:
فَمَنْ يُرِدِ اللهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ؛4
آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه‌اش را براى [پذيرش] اسلام، گشاده مى‌سازد.
از این آیه استفاده می‌شود که داشتن شرح صدر، مساوی است با داشتن ظرفیت و استعداد بیشتر برای درک و قبول حقائق.
همچنین در آیه دیگری قرآن کریم می‌فرماید:
أَ فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّه؛5
آيا كسى كه خدا سينه‏اش را براى [پذيرش] اسلام گشاده کرده است و او برفراز نورى از جانب پروردگارش است [همانند سخت‌دلان است؟!]
از این آیه شریف هم می‌توان دریافت که شرح صدر، نورانیت و به تبع آن، شناخت و درک بهتر را به دنبال خواهد داشت.
پس شرح صدر به معنای صبوری نیست؛ بلکه به معنای وسعت نظر و بزرگی و نورانیت ظرف دل انسان است که یکی از آثار آن، صبوری و تحمل مشکلات است.
ضرورت شرح صدر
نبود شرح صدر، تقریباً در تمام مشکلات ما در تعاملات اجتماعی رخ می‌نماید. در تعامل‌ها و تخاطب‌ها می‌بینیم که انواع تنگی‌های نظر، تنگی‌های سینه، تنگی‌های دید، بی‌حوصلگی‌ها و همه مشکلات ما به سبب نبود شرح صدر است.

حضرت موسی ع در تقاضایش از حق تعالی، چه شروع مبارکی دارد. به ما نشان می دهد که مسأله شرح صدر، چقدر ضروری و مورد نیاز است که به عنوان اولین درخواست بعد از اعلان رسالت، از خدا آن را طلب می‌کند. در روایات ما هم به این مسأله به خوبی تأکید شده است؛ از جمله از حضرت رضا7 نقل شده که فرمودند:
إنَّ الْعَبْدَ إذا اختارَهُ الله ُ عَزَّ وَ جَلَّ لِاُمُورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِكَ؛6
هرگاه خداوند -عزّ و جلّ- بنده‌اى را براى [اداره] امور بندگانش برگزيند، براى اين امر، به او شرح صدر عطا مى‌كند.
اصلاً بدون شرح صدر، امکان هیچ حرکت تربیتی میان مردم وجود ندارد. وسعت سینه و فراخی دل، ابزار و ادوات تربیت و اصلاح و مدیریت است. آقا امیرالمؤمنین7 در نهج البلاغه فرمودند:
آلَةُ الرئاسةِ سَعَةُ الصَّدرِ؛7
سعه صدر، ابزار رياست است.
فردی می‌گفت برخی از ما یاد گرفته‌ایم که در عصبانیت‌ها و فشارها، خودمان را تخلیه کنیم به قیمت پرکردن و آزردن دیگران؛ در حالی که مؤمن در مشکلات و فشارها با خدای خودش معامله می‌کند و مشکلاتش را با خدا حل می‌کند، نه با آزردن و تندخویی با مردم. مؤمن، همه انواع تنگی و کج خلقی را از شیطان می‌بیند؛ مثلاً ترس از فقر که قرآن فرمود:
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ؛8
شيطان، شما را [به هنگام انفاق] وعده فقر و تهيدستى می‌دهد.
همچنین غضب، ناراحتی، بد کردن، دست رد به سینه‌ کسی زدن، همه این‌ها مال شیطان است.
نتایج و آثار شرح صدر
وقتی شرح صدر پیدا شد، تعامل و تخاطب با دیگران به کلی متفاوت می‌شود. شرح صدر، آثار مثبت فراوانی را در انسان دارد.
الف. بلند نظری
از جمله آثار شرح صدر، اینکه باعث می‌شود انسان برای خود و دیگران، به کم قانع نشود. انسانی که شرح صدر دارد و بزرگ است، از نجات هیچ کسی نمی‌گذرد.
مانند رسول خدا6 که عالی‌ترین درجات شرح صدر را براى رياست بر همه خلقت داشتند، تا آنجا که از نجات يك نفر هم نمی‌گذشتند و این یعنی شرح صدر. حتی فرمودند:
تَنَاكَحُوا تَكْثُرُوا فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ؛9
ازدواج کنید، تا زیاد شوید؛ چرا که من روز قیامت به شما در برابر امت‌های دیگر مباهات و افتخار می‌کنم؛ حتی به فرزند سقط شده شما [هم افتخار می‌نمایم].
بزرگی و سعه صدر رسول خدا6 تا کجا ست که حتی از یک فرزند سقط شده هم نمی‌گذرد و دوست دارد آن هم باشد و از درگاه الهی بهره ببرد.
همچنین رسول خدا6 برای يك ذكر صلوات می‌فرمایند كه چقدر ثواب دارد و همه را به گفتن آن تشویق می‌کنند. آن بزرگوار كه همه خلقت زير سيطره‌شان بود، با این وجود از يك ذكر صلواتی که ممکن است در آينده‌هاى دور اتفاق بیفتد و خیری برای گوینده آن داشته باشد، نمی‌گذرند و به آن تشويق و ترغيب می‌کنند؛ با اينكه هيچ نيازى هم ندارند. اين از آثار شرح صدر و بلندنظری است که درجات عالی آن در وجود مقدس ایشان وجود داشته است.
ب. شناخت ظرفیت‌ها
يكی از برکات شرح صدر، شناختن افراد متفاوت است در هر رشته‌ای، حتي در سلوك. شرح صدر باعث می‌شود انسان حد و حدود افراد را بشناسد و متناسب با ظرفیت و حد هر شخص با او برخورد کند؛ برای مثال، عموم مردم افرادی را که در واقعه کربلا حضور داشته‌اند را دو گروه تصور می‌‌كنند. یا همچون ابن سعد است و یا مثل حبیب بن مظاهر؛ در حالی‌كه طبق تاريخ، در همان زمان، مسلمان‌ها بسیار متفاوت و در رتبه‌های مختلف بوده‌اند. همه بدها، ابن سعد و شمر نبوده‌اند و همه خوب‌ها هم حبیب بن مظاهر و بنی هاشم نبوده‌اند؛ از جمله گروهی بودند كه دلشان با امام حسین7 بود؛ اما شهامت جهاد را نداشتند. راوی می‌گويد در دروازۀ كوفه، گروهی را ديدم که به دعا نشسته‌اند. پرسیدم: «برای چه دعا می‌كنيد؟» گفتند: «دعا می‌كنيم پسر پيغمبر خدا6 كشته نشود؛ بلکه پيروز بشود».
اين‌ها شهامت جنگ و کشته شدن را ندارند؛ امّا واقعاً دلشان می‌خواهد امام حسین7 کشته نشود و پیروز شود. يكی از اصحاب به نام ضحاک بن عبدالله مشرقی گفت: «يا أباعبدالله! من از كشته شدن حرفی ندارم، به شرطی كه فایده‌ای داشته باشد. اگر بناست من كشته بشوم، شما هم كشته بشويد، نه! بيعت من را برداريد، تا من بروم». حضرت فرمودند: «برو».10
اين‌گونه افرادِ بينابينی‌ بسیار هستند كه آن‌ها را بايد بهتر شناخت. در سلوك و تربیت هم همين‌گونه است. ما معمولاً یاد گرفته‌ایم مردم را یا سفید سفید ببینیم، یا سیاه سیاه؛ در حالی که غالباً این‌جور نیست. اگر شرح صدر و دید عمیق پیدا کنیم، دیگر همه را صد در صد سفید یا سیاه نمی‌بینیم؛ بلکه خواهیم دید که بیشتر مردم، خاکستری هستند. منتها برخی سفیدی‌شان بیشتر و برخی سیاهی‌شان بیشتر است. این‌گونه است که شرح صدر به درک و فهم بهتر و عمیق‌تر، کمک زیادی می‌کند.
ج. تحمل ناملایمات
انسان وقتی شرح صدر پیدا می‌کند در برخورد با مردم -و به قول امروزی‌ها، با متربّی- تحمل و مدارای بیشتری از خود بروز می‌دهد. انسانی که دل‌مرده شد و از روشنی و فراخی دل فاصله گرفت، قوای بهیمی او مانند شهوات و غضب بر او مسلط می‌شوند. همین مشکلی که امروز پیش آمد و فرد را ناراحت کرد، قبلاً هم پیش آمده بود؛ اما خیلی راحت از کنارش می‌گذشت و با شرح صدر، کنار می‌گذاشت؛ چرا؟ به خاطر اینکه آن وقت، صبغه‌ای از حیات به دلش خورده بود و توجهات معنوی‌اش خوب بود و به شرح صدر رسیده بود. همین حرفی که امروز ناراحتش کرد، آن روز ناراحتش نکرد. به سبب این توجه و حیات دلی که قبلاً داشت، دیدش وسیع و تحملش بالا رفته بود؛ ولی وقتی آن توجهات و صفای باطن که بر اثر بدرفتاری‌ها گرفته می‌شود، انسان از یک حرف آشفته مي‌شود یا قوه‌ای از قوای شهوی آن چنان مسلط می‌شود که افکارش را به هم می‌ریزد. این‌ها به دلیل دل‌مردگی است. حیف است که بشر این‌قدر کوچک معنا بشود.
شرح صدر حضرت یعقوب ع
به عنوان یک نمونه قرآنی به قضیه حضرت یعقوب7 در قرآن نگاه کنید. قرآن، دربارۀ شدت ناراحتی و غم این بزرگوار، می‌فرماید:
وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ؛11
دو چشم او از اندوه سفيد شد و وى خشم شديد (خود) را فرو برد.
اما ناراحتی غضبی را که از دست فرزندان خود داشت، فرو می‌خورد. این، شرح صدر اين بزرگوار را نشان می‌دهد. بسیار ناراحت بود که اين‌ها اين بلا را بر سر يوسف7 در آوردند. آن‌ها هم بچه‌های او بودند؛ ولی با این حال کظيم بود. دلش از دست اين‌ها آتش بود؛ ولی دائماًسرپوش می‌گذاشت و ارتباطش را با اين‌ها ادامه می‌داد، تا آن مقداری که چشم‌های او سفید شد.
سرّ این تحمل و شرح صدر را باید در این عبارت حضرت یعقوب7 جست‌وجو کرد که فرمود:
قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني‏ إِلَى اللهِ؛12
گفت: «من شکایتِ غم و اندوه خود را فقط پیش خدا می‌برم»!
مؤمن، مشکلات و فشارهایی که در تعامل با مردم به او وارد می‌شود را با خدا و انس و ارتباط با او برطرف می‌کند و روز به روز بزرگ‌تر می‌شود و شرح صدر بیشتر می‌یابد.
د. تحمل مقامات
یکی دیگر از برکات شرح صدر، این است که باعث می‌شود انسان در تربیت و ارتقا دادن به خود و دیگران، با سعه صدر و حوصله و بلندنظری بیشتری برخورد کند و به کم قانع نشود. کم نبوده و نیستند کسانی که همین که چند قدم در مسیر رشد بر می‌دارند، احساس سیری می‌کنند و شروع می‌کنند سر رفتن؛ در حالی که وقتی شرح صدر آمد، انسان هر چه هم رشد می‌کند، باز احساس می‌کند راهِ نرفتۀ بسیاری در پیش رو دارد. شما فکر می‌کنید برای امثال ملاحسینقلی; حالت فنا پیدا نمی‌شده؟ حالتی که به کمتر از آن نیز ممکن است کسی برسد و «اِنّي أنَا اللهُ» بگوید. برای بزرگان دینی هم بوده؛ ولی با صبوری و با شرح صدر، خودشان را می‌شکستند. چرا این کلمات از اهل بیت: نقل نشده است؟ چون این بزرگواران، در اوج سعه صدر بودند و همین باعث می‌شد قضایا را درست ارائه کنند. اگر کسی کمی شرح صدر بیشتری داشته باشد، این حالات را به درستی ردّ می‌کند.
راه رسیدن به شرح صدر
الف. صبوری
مطلب مهم اینجاست که چگونه انسان به شرح صدر می‌رسد. راه‌های متعددی برای رسیدن به شرح صدر وجود دارد؛ از جمله، صبوری کردن. كسی از صبر ضرر نكرده است. غالباً ريختن فشارها و سختی‌ها در درون خود و هضم كردن؛ شرح صدر می‌آورد. گاهی این‌جوری است كه ابر باران‌زای معنوی دارد در عالم معنا از بالای سر ما رد می‌شود که ممکن است در فضای نابی باران ببارد و حالات و توفیقات ما را زیاد کند؛ اما وقتی كه خودمان را با اظهار خشم و عصبانیت تخليه می‌كنيم، این عصبانیت باعث می‌شود از درون ابر، باران از بین برود. ابر می‌آید و رد می‌شود؛ ولی دیگر باران ندارد. وقتی انسان درون خودش و با خدای خودش قضایا را حل كند و هضم نماید، خیلی شرح صدر و بركات می‌‌آورد. هیچ كسی از درون خود ریختن و بیرون نریختن ضرر نكرده است؛ ولی حتی اظهار یک مورد عصبانیت، احتمال دارد كه یكدفعه راه انسان را دور كند. چه در خانه، چه در كارهای اجتماعی، چه در مسیر، یک اظهار خشم، اثر را می‌برد.
به هر حال صبوری بهتر است. انسان در كاستی‌هایی كه در خانه خودش می‌بیند، اول یك نگاهی به خودش بكند، تا دیگری. بعضی‌ها خیلی می‌خواهند اِعمال مدیریت بكنند، و دائم برای همسر خود برنامه می‌دهند (تا او را با مسیر خود همراه کنند) و راه را گم می‌كنند، همسر هم راه را گم می‌كند. بعد از ده سال نگاه می‌كنند که آن بنده خدا را به راهی واداشته كه لازم نبود. اگر خودش آرام آرام آمده بود، از حالا به بعد برای من راحت‌تر بود. من چقدر سعی و تلاش كردم خودم را هلاك كردم و هم خودم هم او، همه اذیت شدیم نتیجه‌ای هم نداد.
كاری كه پیغمبر خدا6 در فضای زمان خودشان در صدر اسلام كردند این بود كه به برکت ایشان، نوری نازل شد كه همه را رشد داد؛ حتی آن‌هایی كه فاسق یا بیابانی بودند. این كار را این ابر رحمت كرد و همه رشد كردند و این سرّی است میان رسول خدا6 و سنت الهی، برای ماندگاری كار. امیرالمؤمنین7 هم همان اول می‌توانستند شبانه یا روزانه خیلی از این‌ها را گردن بزنند؛ اما بنا نبود این‌جور شود. صبوری امیرالمؤمنین7 را در آن زمان ببینید. صبوری می‌كردند و آن نور نازل می‌شد و پخش می‌شد و انسان‌ها، آرام آرام رشد می‌کردند.
ب. ذکر خدا
یکی دیگر از راه‌های رسیدن به شرح صدر، یاد و عبادت خدا و انس با اوست. انسان در ارتباط با بزرگ، بزرگ می‌شود. وقتی دائم توجه به وجود نامتناهی حضرت حق پیدا کردید و هر روز با او به خلوت نشستید، آن وقت سعه صدر و بزرگی ظرف می‌یابید. آقا امیرالمؤمنین7 در کلامی نورانی می‌فرمایند:
الذِّكرُ يَشرَحُ الصَّدرَ؛13
ذکر، باعث شرح صدر می‌شود.
در نقطه مقابل، توجه به مادیات و امور پست، انسان را کوچک و محدود می‌کند. قبلاً هم اشاره شد که امثال حضرت یعقوب7 که توانستند آن مصیبت‌های بزرگ را تحمل کنند و شرح صدر نشان بدهند، به وسیلهݘ ارتباط با خدا و برطرف کردن حزن و اندوه در درگاه خدا به این درجه از شرح صدر رسیدند.
در روایت است که از رسول خدا6 پرسیدند: «شرح صدر چیست؟» حضرت فرمودند:
نورٌ يَقذِفُهُ اللهُ في قَلبِ المؤمنِ فَيَنشَرِحُ لَهُ صَدرُهُ و يَنفَسِحُ؛
نوری است که خدا در قلب مؤمن قرار می‌دهد که بر اثر آن، سینه او وسیع و فراخ می‌شود.
معلوم است که خداوند، این نور را بی‌دلیل در دل کسی قرار نمی‌دهد. انسان‌ها بر اثر عبادت و بندگی خدا مستحق این نور می‌شوند. سپس پرسیدند: «علامتی هم برای وجود شرح صدر و این نور وجود دارد؟» حضرت فرمودند:
نَعَم، الإنابَةُ إلى دارِ الخُلُودِ، و التَّجافی عَنْ دارِ الغُرورِ، و الاستِعدادُ لِلمَوتِ قَبلَ نُزولِه؛14
بله؛ روى آوردن به سراى جاودانى، دورى گزیدن از سراى پوچى و فريب، آماده شدن براى مرگ، پيش از فرا رسيدن آن.
با شرح صدر، انسان‌ها به کم قانع نمی‌شوند. انسانی که به شرح صدر رسیده باشد، همه دنیا را کم می‌بینند و فقط آخرت و درجات عالی قرب به حق است که دل آن‌ها را پر می‌کند و به آن راضی می‌شوند.
خداوند به همه ما توفیق دهد در مسیر رشد و اصلاح، اول از خودمان شروع کنیم و در درجه اول برای رشد و ترقی خودمان به شرح صدر برسیم، تا بتوانیم در انجام وظایف، بهتر و بیشتر موفق باشیم؛ ان‌شاءالله.
پی‌نوشت‌ها
1 . سوره طه: 25-27.
2. مصباح المتهجد، شیخ طوسی، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، 1411ق، ج ‏1، ص417.
3 . در کتاب العین مادۀ «شرح» می‌خوانیم: الشَّرْح‏: السعة، قالَ اللهُ- عَزَّ وَ جَلَّ-: أَ فَمَنْ‏ شَرَحَ‏ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ، أيْ وَسَّعهُ فَاتَّسَعَ لِقَولِ الْخَيرِ. همچنین در مفردات راغب اصفهانی در مورد شرح صدر می‌خوانیم: شَرْحُ‏ الصّدر أيْ: بَسَطَهُ بِنُورٍ إلهيٍ و سَكينَةٍ مِنْ جَهَةِ اللهِ وَ روحٍ مِنْهُ.
4 . سوره انعام: 125.
5 . سوره زمر:22.
6 . كافي، شیخ کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش، ج‏1، ص 202.
7. نهج البلاغة، سید رضى‏، قم، هجرت‏، چاپ اول‏، 1414 ق‏، ص 501.
8 . سوره بقره: 268.
9 . بحارالأنوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ‌ 1404 ق، ج‏100، ص 220.
10 . موسوعة الامام الحسين7، گروه حديث پژوهشکده باقرالعلوم7، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ش، ج‏3، ص 799.
11 . سوره يوسف: 84.
12 . سوره یوسف: 86.
13 . غرر الحكم، تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش،ص 48.
14 . بحارالأنوار، ج ‏65، ص 236.

اخبار بنیاد علمی فرهنگی هاد

گزارش از جلسه دفاعیه پایان‌ نامه ای پیرامون موضوع نماز

در تاریخ 23/3/94 جلسه دفاعیه پایان‌ نامه «نقش نماز در سلوک اخلاقی از منظر قرآن و حدیث» در مرکز تخصصی اخلاق قم ـ- از مراکز تابعه بنیاد علمی و فرهنگی هاد ـ- برگزار گردید.
این پایان‌ نامه که در سطح سه حوزه و در مرکز تخصصی اخلاق قم انجام شده، است توسط دانش‌ پژوه محترم حجت‌ه الاسلام صفی‌ پور و به راهنمایئی استاد محترم حجه الاسلام و المسلمین فقیهی و با مشاوره‌ های استاد محترم حجت‌ه الاسلام و المسلمین بهشتی به سرانجام رسیده است.
جلسه دفاعیه با حضور نماینده رسمی مرکز مدیدیت حوزه علمیه قم و با داوری حضرت حجت‌ه الاسلام و المسلمین آقای مظفری و با حضور اساتایدان راهنما و مشاور و تعدادی از علاقه‌مندان و دانش‌ پژوهان حوزه در ساختمان بنیاد هاد برگزار گردید.
این پایان‌ نامه توانست در این جلسه نمره قبولی را از دست استاد داور و استادان راهنما و مشاور بگیرد و برگ افتخاری دیگر برای مرکز تخصصی اخلاق و بنیاد هاد رقم بخورد.
ان‌شاء الله نتیجه این تحقیق در آینده در دسترس پژوهشگران و علاقه‌مندان به سلوک اخلاقی قرار خواهد گرفت.

گزارشی از جشن عمامه گزاری طلاب مدرسه صاحب الزمان عج اصفهان


در روز مبارک نیمه شعبان ، در مراسم جشنی که به مناسبت تولد امام زمان عج در شهر مقدس قم و در یکی از مراکز تابعه بنیاد علمی و فرهنگی هاد برگزار گردید، تعدادی از طلاب محترم به لباس مقدس روحانیت مزین شدند و افتخار سربازی و خدمت به آستان مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) را پیدا نمودند.
این افراد که از مسئولان و طلاب مدرسه حضرت صاحب الزمان عج اصفهان ـ از مراکز وابسته بنیاد علمی فرهنگی هاد ـ می‌باشند، در فضایی آکنده از معنویت و دلداگی به حضرت مهدی عج اولین روز سربازی خود را در جمع فضلا و طلاب وابسته به بنیاد جشن گرفتند.
در این مراسم ابتدا یکی از مداحان اهل بیت ع به خواندن مدحی از امام عصر (ارواحنا فداه) پرداخت و در ادامه حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری (دامت برکاته) دقائقی حاضران را به فیض رساندند.
ایشان در ابتدای صحبت‌های خود در مورد غیبت امام زمان عج فرمودند: غیبت حضرت صاحب عج یک قاعده حکیمانه است و اگر مشکلی باشد، از ما است. جلوه‌ها و عنایات آن بزرگوار، آن‌به‌آن ریزان است. کوچک‌ترین توجهی از ناحیه کسی به آن زاویه کرامات شود، عنایت آن حضرت را به دنبال دارد.
در ادامه ایشان به مناسبت ورود برخی از طلاب به لباس مقدس روحانیت، تذکراتی در این باره دادند و فرمودند:
هیچ گروهی در این هزار و چند صد ساله غیر از حوزه‌های علمیه، مدعی انتقال فرهنگ اسلام و اهل بیت ع نبوده‌اند. این افتخار ما، الگوهای ما و بزرگانی است که این اساس را بنا نهاده‌اند.
باید در این مسیر گام برداریم. گوشت و پوست و استخوان ما برگرفته از فرهنگ دین و رشدیافته از نظام فکری اهل‌بیت‌ عصمت و طهارت (ع) است؛ لذا ما که به این لباس آمدیم، سزاوار است که در این زمینه بیشتر سعی کنیم.
لباس روحانیت، شعار ما این لباس، شعار و زندگی ما است؛ هم برای خودمان و ‌هم برای خانواده‌هایمان. به این سبْک زندگی، افتخار می‌کنیم. برای ورود به این لباس واقعاً باید جشن گرفت؛ چراکه این لباس سنتی است از بزرگان و علمای سلف و تاج افتخار و مُهر تأییدی برای طلبگی و زندگی ما است. شخصیت و زندگی‌مان را این‌گونه تعریف کرده‌ایم و به آن افتخار هم می‌کنیم. البته باید محدوده‌هایش را هم مراعات کنیم. اگر دو مورد مثل پارک رفتن یا مشابه آن از ما گرفته می‌شود، [نباید ناراحت شویم؛ زیرا] آن تمام زندگی ما نیست. ما می‌خواهیم طلبه باشیم و طلبه زندگی کنیم و خیلی هم با افتخار به این لباس ملتزم می‌شویم.
طلبه ما دوست دارد طلبه شود و طلبه بماند و با این سبْک زندگی می‌کند و به خاطر یک پارک رفتن یا فلان مسافرت رفتن، از خیر طلبه شدن نمی‌گذرد. زندگی مسائل و مشکلات خودش را دارد که با مهربانی و مدیریت قابل حل است. مهم این است که ما در شمار سربازان حضرت صاحب عج قرار گیریم. در شمار کسانی که دین خدا را در حد وسعشان یاری می‌کنند؛ یعنی کسانی که در مسیر تفقه هستند و معارف اهل‌بیت را در عرصه تبلیغ ارائه می‌نمایند. ما این‌گونه «زندگی» می‌کنیم و طلبگی‌مان این‌طور معنا می‌شود.
باید برویم به سمت طلبه‌تر شدن و طلبه ماندن. برای همین باید در تمام ذرات وجودمان حس تبلیغ را فهم و ارائه نماییم تا تمام وجودمان دغدغه دین خدا را داشته باشد و این برای ما ماندگار خواهد شد.
اهمیت لباس روحانیت الان الحمدالله [طلبگی] همه‌اش نعمت است. زمان‌هایی بوده که بزرگان حوزه با سختی و بدبختی این لباس را نگه می‌داشتند. سربازان رضاشاهی می‌رسیدند و اذیت می‌کردند؛ با این حال علما سعی می‌کردند این ذخیره را نگه دارند.آن زمان روی دو موضوع تمرکز کرده‌ بودند: یکی پوشش زن‌ها و دوم لباس روحانیت. دشمن نقاط حساس و کلیدی را خوب شناخته است؛ ولی غافل از اینکه این فرهنگ هزار و اندی سال در مردم رخنه و نفوذ کرده است و مردم این فرهنگ را با تمام باورشان پذیرفته‌اند و با آن زندگی می‌کنند.
حالا الحمدالله آنچه در این سی سال قسمت ما شده، بهترین‌ها است و ما در بهترین زمان‌ها هستیم. دور از انصاف است دوستانی که زمینه‌ و تقیّدی دارند، مشغول طلبگی و درس و بحث‌شان هستند و ملتزم به تقوا هستند، از این لباس گریزان و فراری باشند.
برخی برکات لباس مقدس روحانیت لباس طلبگی، لباس مقدسی است. این یک سبْک زندگی است که برکات خودش را هم دارد. چنانچه قیدی برای ما ایجاد نکند، مراقبه ما کم می‌شود. این قیود، قیودی است که مراقبه‌آور است و مانع زندگی نیست. گاهی این لباس کمک می‌کند که مراقبه و توجه به حق در انسان بیشتر شود. ان‌شا‌ءالله تأیید حضرت صاحب‌الزمان را به همراه خواهد داشت و برای همه ما گوارا خواهد بود.
مرحوم آیت‌الله کشمیری را در اواخر عمر به خاطر هوا به یکی از شهرهای شمالی برده بودند. روزی در مکانی که به بیرون اشراف داشت، صندلی گذاشته بودند و مردم را نگاه می‌کردند. طلبه‌ای از خیابان رد شود. ایشان فرموده بودند: الحمدالله امروز روز خوبی برای من بود؛ چون طلبه‌‌ای را دیدم. امروز برایم بس است و مرا پایین ببرید. لباس روحانیت باعث نورانیت خود شخص و دیگرانی می‌شود که او را می‌بینند.
وظیفه روحانیت
ان‌شاءالله بتوانیم طلبه باشیم و طلبه بمانیم و در راه دین استقامت کنیم. این لباس طهارت باطنیه می‌خواهد و انسان در این لباس گام‌به‌گام خودش را در محضر حق می‌بیند.
برای طلبه جهتی که مورد عنایت حضرت است، این است که انسان در ریز مسائل تا کلان آنها و بخش‌های اعتقادی، دارای اعتدال فکری باشد و سعی کند این اعتدال را به جامعه سرایت دهد. این وظیفه تک‌تک ما در قبال خودمان و جامعه است.
اگر به تاریخ نگاه کنیم، می‌بینیم که خطر انحراف از نواحی مختلف بوده است و موفق‌ترین علما آنهایی بوده‌اند که خوب خواندند و نوشتند و گفتند و نگذاشتند فرهنگ شیعی از ناحیه دشمن دچار انحراف فکری شود. این خلاصه طلبگی است.
برای همه دوستانی که لباس مقدس سربازی امام زمان عج را به تن کردند، ورودی مبارکی آرزو داریم؛ منتها به شرط ثبات و استقرار. باید مراقب بود بعضی دوستان لباسشان را بعد از معمم شدن عوض نکنند. انسان یک بار معمم می‌شود و باید برای همیشه در این لباس مقدس بماند. در همه ابعاد شخصیتی استقرار خوب است؛ منتها استقامت در امر دین بهتر است. نباید این‌گونه باشیم که در زندگی‌مان یک روز این لباس تن ما باشد و یک روز نباشد.
ان‌شاءالله این روز بر همه دوستان و خانواده گرامی‌شان مبارک باشد.

گزارش دیدار استاندار محترم قم، حجت‌الاسلام و المسلمین صالحی‌منش از بنیاد علمی فرهنگی هاد
در روزهای گذشته استاندار محترم قم، حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین حاج محمدصادق صالحی‌منش ، از بنیاد علمی فرهنگی هاد دیدار کردند. در این دیدار که با حضور مسئولان محترم بنیاد هاد و در ساعات اولیه صبح صورت گرفت، در ابتدا حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین عمومی ، گزارشی از وضعیت فعلی بنیاد هاد ارائه دادند. ایشان در این گزارش فرمودند: آنچه در مجموعه بنیاد هاد دیده شده، چند بخش است که به هم متصل شده است تا مأموریت اصلی بنیاد محقق شود. در درجه اول ، نیاز به نیروی انسانی داریم؛ به همین جهت یک مدرسه در اصفهان به نام مدرسه صاحب‌الزمان (عج) داریم که از سال 1384 طلاب را پذیرش می‌کند. در آنجا طلاب از پایه یک مشغول تحصیل هستند و الان بیش از سیصد طلبه مشغول تحصیل هستند. برخی از طلاب این مدرسه به پایه‌های بالا و سطوح عالیه هم رسیده‌اند. امیدوارم ان‌شاءالله زمینه فراهم شود که در آینده نزدیک بتوانیم در قم از پایه یک پذیرش داشته باشیم. در مجموعه برای سطوح عالی بخشی به نام مدرسه عالی فقه در نظر گرفته شده است. هدف از این بخش، مدیریت آموزش و تربیت طلاب است به قصد تربیت نیروهایی که به استنباط و اجتهاد برسند و به صورت تخصصی به سمت کار اجتهادی در اخلاق سوق داده شوند. مدرسه عالی فقه در سال 1390 راه‌اندازی شد و بهار امسال پنجمین دوره ثبت‌نام‌ را داشتیم که افراد پذیرش‌شده، مشغول به تحصیل خواهند شد. این مدرسه از طلاب پایه هفت پذیرش دارد که پذیرفته‌شدگان تحت نظر استادان مجرب تحصیل می‌کنند. در ادامه ریاست محترم مدرسه عالی فقه دارالهدی چنین فرمودند: بخش دیگری که در بنیاد هاد دیده شده، مرکز تخصصی اخلاق و تربیت است که از سال 1386 تأسیس شده است. بخش عمده زحمات آن را مدیر محترم مرکز تخصصی، حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر آذربایجانی کشیده‌اند که حدود سه سال بعد هم دوره تخصصی در اصفهان نیز راه‌اندازی شد. مجوز‌های آن از شورای عالی گرفته شده است. در مرکز تخصصی قم دوره سطح سه برگزار می‌شود که معادل فوق‌ لیسانس است و سطح چهارم نیز ان­شاء الله به زودی راه اندازی می شود. در اصفهان هم به همین صورت که در آنجا نیز سه دوره جذب شده‌اند و مشغول تحصیل هستند. واحد دیگری که قبلاً به صورت محدود در مجموعه وجود داشته، ولی الان به صورت جدا ساماندهی می‌شود، بخش پژوهش است که به نام پژوهشکده اخلاق و تربیت راه‌اندازی شده است و مسئولیت آن را حجت‌الاسلام و المسلمین آقای ملاکاظمی بر عهده دارند. مواردی که تاکنون عرض شد، فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی بنیاد بود؛ اما در بنیاد یک مجموعه خروجی هم لحاظ شده که به بحث ترویج و تبلیغ می‌پردازد و مؤسسه دارالهدی در سال 82 بدین منظور تأسیس شده است. در این مؤسسه وجه‌ تبلیغی و ترویجی مجموعه دیده شده است. در این بخش نیز اولویت با حوزه‌ها است و سپس سطوح تحصیل‌کرده جامعه و بعد، سطح عامه مردم. از جمله اینکه، کارگاه‌هایی اخلاقی برای حوزه‌های علمیه طراحی شده است. الحمد لله در طول این سال‌ها طلابی تربیت شده‌اند که امروزه مربیگری این کارگاه‌ها را برعهده دارند. مؤسسه محصولات و خروجی‌های خوبی دارد؛ از جمله نشریه و انتشارات مؤسسه که در طول این سال‌ها فعال بوده‌اند. نشریه تربیتی ـ اخلاقی خُلُق که 46 شماره آن منتشر شده و انتشارات خلق که بیش از 25 عنوان کتاب منتشر کرده، در زمره محصولات مؤسسه دارالهدی قرار دارد. ان‌شاءالله به‌زودی معاونت تبلیغ هم در مؤسسه دارالهدی راه‌اندازی خواهد شد. امیدوارم خداوند متعال کمک کند تا دوستان بتوانند خدمت شایانی به حوزه‌ها داشته باشند.
بعد از اتمام گزارش استاد محترم، حاج آقای عمومی و برخی صحبت های تکمیلی مسئولان بنیاد، استاندار محترم قم شروع به صحبت کردند. ایشان در ابتدا فرمودند: گزارش جامع، کامل و خوبی بود. در این سال‌ها فعالیت‌های بنیاد خیلی پیشرفت داشته است. الحمدلله این مجموعه اخلاقی به عنوان مجموعه علمی ـ فرهنگی زیر نظر حضرت آیت‌الله ناصری اصفهانی فعالیت دارد که باعث افتخار است. کسی که خودشان بحمدلله خلیق و از هر جهت متخلق به اخلاق و آداب حسنه هستند و فرزند عزیزشان، جناب آقای حاج آقا جعفر نیز به همین امور از دیرباز حُسن شهرت داشته‌اند و این باعث افتخار بیشتر و مباهات این مجموعه است. الحمدلله دو فرد خلیق به اخلاق الله دایره‌دار این مسئله شده‌اند و جمعی هم که ما الان در خدمتشان هستیم ـ همان‌طور که از چهره‌هایشان پیدا است ـ الحمدلله متخلق به اخلاق و آداب حسنه هستند. در کل کشور و به خصوص در قم، همه به این مجموعه نیازمندیم؛ چراکه تذکر خیلی مهم است. باید هر روز یک نفر به انسان تذکری دهد و تلنگری بزند. همه ما در هر فرصت و هر لحظه به تذکر نیاز داریم؛ به خصوص در جامعه‌ای که متأسفانه لایه‌های درونی‌اش حاوی برخی امور زشت و ناگوار است. تمام هنر این مجموعه باید این باشد که با امور نامطلوب و نابهنجار برخورد کند. تلاش تمام تشکیلات این بنیاد باید بر این متمرکز باشد که خروجی آن، افرادی باشند که با استفاده از روش‌های مناسب، راه و چاه را به مردم نشان دهند. حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین حاج محمدصادق صالحی‌منش در ادامه فرمودند: ما واقعا متوجه نیستیم. ما گمان می‌کنیم که این جامعه اگر نان و آب نداشته باشد، کارش خراب است. حتی من استاندار هم ممکن است از این در بیرون بروم و یادم برود که جامعه بیش از نان و آب، به اخلاق و معنویت احتیاج دارد و همیشه مسئله مادّیات مردم در نظرم باشد؛ در حالی که برای یک جامعه، مسئله اخلاق و معنویت واجب‌تر از مادّیات است. اگر اخلاق و معنویت باشد، نان و آب هم تأمین می‌شود. چنانچه اخلاق و معنویت نباشد، نان و آبی هم که در دستمان داریم، از دستمان می‌رود. متأسفانه آسیب‌های جدی اجتماعی بر جامعه ما وارد شده است. به همین خاطر مقام معظم رهبری بر شبیخون فرهنگی و لزوم قرارگاه‌های فرهنگی تأکید می‌کنند که اینجا، مَثَل اعلای قرارگاه فرهنگی است. من وظیفه خود می‌دانم که با تمام وجود و امکانات در دسترسم، در خدمت شما باشم. این دیدار با ارائه برخی تبادل نظرها و گفت و گوها و در جوی صمیمانه به پایان رسید.

دیدار مسئولان مراکز مختلف بنیاد علمی فرهنگی هاد با حضرت آیت‌الله ناصری
در روزهای گذشته اعضای شورای مرکزی بنیاد علمی فرهنگی هاد و مسئولان مراکز مختلف این بنیاد ، در مسافرت خود به شهر اصفهان، با حضرت آیت‌الله ناصری (دامت برکاته) دیدار نمودند.

در این دیدار که در فضای آکنده از معنویت و صمیمت برگزار شد، حضرت آیت‌الله ناصری (حفظه الله) که تولیت بنیاد هاد را عهده‌دار هستند، مسئولان بنیاد علمی ـ فرهنگی هاد را مورد لطف و محبت خود قرار دادند. در ادامه برخی از مسئولان بنیاد گزارشی از عملکرد و برنامه‌های بنیاد خدمت ایشان ارائه دادند.
پس از آن، حضرت آیت‌الله ناصری (زید عزه) سفارش و توصیه‌هایی به مسئولان بنیاد هاد نمودند که توشه مناسبی برای ایشان در ادامه این مسیر نورانی شد.
در ادامه حضرت آیت‌الله ناصری (حفظه الله) با طرح نکاتی در مورد حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) جلسه و دل‌های حاضران را سرشار از نام و یاد حضرت نمودند و جلسه با نام مبارک ایشان به اتمام رسید.







گزارشی از بازدید مسئول مراکز تخصصی حوزه علمیه قم، حجت‌الاسلام کلباسی (دامت توفیقاته) از بنیاد علمی فرهنگی هاد در روزهای گذشته مسئول مراکز تخصصی حوزه علمیه قم، جناب حجت‌الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ مجتبي كلباسي (زید عزه)، بازدیدی از بنیاد علمی فرهنگی هاد در شهر مقدس قم داشتند که طی آن، با مسئولان و شورای مرکزی بنیاد جلسه‌ای تشکیل دادند.
در این جلسه که ریاست محترم بنیاد، حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری (دامت برکاته) و مسئولان مراکز مختلف بنیاد هاد حضور داشتند، ابتدا توضیحاتی در مورد مراکز مختلف این بنیاد و فلسفه وجودی هر کدام بیان شد و گزارش مختصری از عملکرد مراکز تابعه بنیاد هاد بیان گردید. در ادامه جناب حجت‌الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ مجتبي كلباسي ایراد صحبت نموده و فرمودند: ما آمده بودیم استفاده کنیم که استفاده هم کردیم. من غیر از تبریک این ایام، بابت ساختار مراکز مختلف بنیاد هاد هم تبریک می‌گویم. در ساختاری که ایجاد شده، تقریباً همه چیز لحاظ شده است. تخصص در اخلاق از مسائل اساسی است که همواره خلأ آن احساس می‌شده است که الحمدالله گام روشن و محکمی برای رفع این نقص برداشته‌اید. با توجه به فعالیت‌‌ها و نیت‌های شما، حتماً آثار این کار روزبه‌روز بیشتر می‌شود. مسئله اخلاق در حوزه‌ها نیازمند توجه و بررسی بیشتر است؛ چراکه متأسفانه برخی از روحانیان توجه کافی به مبانی، راه‌ها و روش‌هایش آن ندارند. ممکن است کسی بگوید اصلاً رشته اخلاق چیست؟ کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، مشکلشان در تصور است. این عده می‌گویند اخلاق چه چیزی دارد؟! البته در ابواب دیگر هم همین‌طور هستند. ان‌شاالله شما با حل این مشکل بتوانید این خلأ را جبران کند. البته مشکلاتی هم دارد؛ از جمله کمبود استاد، متن، شیوه و روش. مسئول مرکز تخصصی مهدیت قم در ادامه فرمودند: کار، کار مبارکی است که نمی‌شود از آن رشته چشم‌پوشی کرد؛ مخصوصاً اینکه خود آیت‌الله ناصری (حفظه الله) و آقازاده‌شان در این مجموعه و مسیر بوده‌‌ و هستند. ما هم هر کاری از دستمان برآید، در خدمت هستیم؛ هم برای گسترش این رشته و توسعه آن و هم برای جا انداختن آن. باید اخلاق و کلام، دوش‌به‌دوش فقه توسعه پیدا کنند، وگرنه در پاسخگویی به نیازهای جامعه ناتوان خواهیم بود. مجموعه خوبی شکل گرفته که ان‌شاالله رو به توسعه باشد. ان‌شاالله موفق باشید. در ادامه جلسه، مذاکرات و مشورت‌هایی در مورد وضعیت کاری بنیاد هاد و همچنین وضعیت مراکز تخصصی حوزه علمیه قم صورت گرفت.

گزارشی از دیدار مسئولان مراکز مختلف بنیاد علمی فرهنگی هاد با حضرت آیت‌الله مظاهری (حفظه الله) در هفته‌های گذشته اعضای شورای مرکزی بنیاد هاد، متشکل از مسئولان مراکز تابعه بنیاد و برخی از همکاران دیگر بنیاد ، برای کسب فیض و گرفتن راهنمایی‌های لازم، محضر مبارک حضرت آیت‌الله مظاهری (زید عزه) رسیدند. در این دیدار که در فضائی صمیمی و معنوی برگزار شد، ابتدا برخی مسئولان بنیاد گزارشی از عملکرد مراکز مختلف بنیاد هاد ارائه دادند و از حضرت ایشان برای هرچه بهتر ادامه دادن این مسیر، کسب راهنمایی نمودند. پس از اتمام گزارش‌ها، حضرت آیت‌الله مظاهری (زید عزه) حضار و مسئولان مختلف بنیاد را مورد لطف و محبت قرار دادند و در مورد فعالیت بنیاد علمی فرهنگی هاد در زمینه اخلاق و معنویت فرمودند: کار، کار مقدسی است. در حوزه‌ها هم همیشه بوده، ولی کم بوده است. همان‌طور که اخلاق بالاتر از احکام و اعتقادات است، این کار شما به همان اندازه مقدس‌تر از دروس فقهی و اعتقاداتی است؛ البته کاری است بسیار مشکل. ریاست محترم حوزه علمیه اصفهان در ادامه چنین توصیه نمودند: [h=1][/h] از همه شما تقاضا دارم با احتیاط کامل، کارتان را شروع کنید و مواظب باشید افراد جسور وارد نهاد شما نشوند. مواظب باشید با اصطلاحات و علم شما را به زمین نزنند. باید خیلی مواظب باشید. دشمنی که برای شما همیشه بوده و الان هم هست، عرفان‌ و اخلاق‌های کاذب است. ادعاها و تقواهای کاذب از همینجا سرچشمه گرفته است. از همة شما تقاضا دارم کارتان را طوری انجام دهید که بهانه دست کسی ندهید. [h=1][/h] آیت الله مظاهری (دامت برکاته) در ادامه چنین سفارش فرمودند: [h=1][/h] اصل کارتان مقدس است و ادامه‌ آن خیلی خوب است. اگر بتوانید در چندین سال ده نفر تحویل جامعه دهید، برایتان کافی‌ است. نمی‌خواهد که هزار نفر مجتهد و مرجع تحویل جامعه دهید. اگر کارتان را به نحو شایسته ادامه دهید، شخصی مانند ملا حسینقلی همدانی از آن درمی‌آید. مگر آنها چه بوده‌اند؟ آنها هم مثل ما طلبه بودند؛ اما طلبة مقدس و روشن. ملا حسینقلی همدانی افراد خوبی را تحویل اجتماع داد؛ اما روش او به گونه‌ای بود که هیچ کس به او نمی‌گفت روش تو غلط یا کفر است یا عرفان تو عرفان مولوی است. یکی از فرمول‌های مهم اخلاق احتیاط است. با احتیاط، مواظبت و دقت در حرف‌ها و جمله‌هایتان در کتاب‌هایتان، ان‌شاءالله با عنایت امام زمان(عج) در این امر مقدس موفق شوید و بتوانید مجتهدینی در اخلاق تحویل جامعه دهید. دعای ما و حضرت آیت‌الله ناصری بدرقه راهتان است. با همت شما عزیزان و عنایت امام زمان، ان‌شاالله این نهاد نتیجه خوبی داشته باشد. [h=1][/h]