کنترل غریزه جنسی
آیا راهی بجز ازدواج در این سن برای یک نوجوان وجود داره؟
ارسال شده توسط مدیر ارجاع سوالات در دوشنبه, ۱۳۹۸/۰۳/۲۰ - ۲۳:۱۰با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:
با سلام
پسری 16 ساله هستم. در 13 سالگی به بلوغ جنسی رسیدم
آدم مذهبی ای هستم.تو خانواده مذهبی ای هم زندگی میکنم.پس قاعدتا از گناه خیـــلی بدم میاد،اما...
در حال حاضر کلاس یازدهم هستم،رشته ریاضی، اما وضع ریاضی و فیزیکم تعرفی نداره.سال اول بلوغم اصلا نمیدونستم استمنا چیه و نمیدونستم گناهه.ولی انجامش میدادم.
البته بستگی داشت،بعضی موقع ها زیاد بعضی اوقات اصلا
اما کم کم متوجه این قضیه شدم و فهمیدم که گناه کبیرست.البته این فهمیدن،تاثیر داشت،اما باعث نشد خود ارضاییو ترک کنمهمونطور که گفتم،پسر مذهبی ای هستم،به هیچ وجه نمیخوام اینکارو بکنم اما گاهی اوقات نمیتونم اختیارمو داشته باشم.البته چندین ماهه که تمام تلاشمو میذارم تا اینکارو انجام ندم،اکثر کارایی که برای کنترل غریضه و شهوت و ترک خود ارضاییه انجام میدم اما گاهی اوقات اختیار از دستم خارج میشه...
همونطور که گفتم،از گناه متنفرم.مخصوصا این اواخر که بعد از هربار استمنا میشینم زار زار گریه میکنم و مثل --- از کارم پشیمونم و توبه میکنم.اما بازم هریکی دوماه یکبار این بی اختیاری بهم دست میده.از خودم بدم میاد...
همیشه از خداو معصومین کمک خواستم،اما بازهم این وضعیت ادامه پیدا کرد،اصلا نمیدونم دیگه چیکار کنم...خیلی وقته به فکر ازدواجم.حتی خانوادم هم ازین قضیه خبر دار شده.البته بیشتر حرفامون سربسته بود و فقط میگن باید صبر کنم
اما من نمیتونم صبر کنم و همونطور که گفتم،علیرغم همه کارایی که کردم،بازم نمیتونم جلوی خودمو بگیرم.
از طرفی،از همه کارای غیر اسلامی هم متنفرم
البته از لحاظ فکری هم فکر میکنم به بلوغ رسیدم.البته من نمیتونم بگم به بلوغ رسیدم اما چند نفر بهم گفتن که بزرگتر از سنم هستم .من در کودکی با بچه های زیادی همنشین نبودم و از همون موقع شبیه بزرگترا تربیت شدم . الان هم خودم حس میکنم که از لحاظ فکری با نوجوونهای دوروبرم فرق دارم.
بخاطر سن کمم وقتی بحث ازدواجو به میون گذاشتم،بعضیا بحث استفاده ابزاری از زن رو بیان کردن اما من کاملا به این قضیه واقف هستم و هدفم از ازدواج بچگانه نیست.خیلی اوقات پیش میاد که نیاز عاطفی من از نیاز جنسی جلو میزنه اما بخاطر اینکه خانواده سنتی دارم،خیلی رابطه عاطفی نزدیکی با پدر و مادر ندارم
ازین به بعد هم فایده ای نداره،چون اگه قرار بود همچین رابطه نزدیکی باشه،باید از اول می بودتشکر میکنم که این مطلبو خوندید،حالا یک سوال جدی دارم.آیا راهی غیر از ازدواج در این سن برای من وجود داره؟
پ.ن :
منظور من از زدواج در 16 سالگی این نیست که الان بایک دختر زیر یک سقف زندگی کنم.چون همچین چیزی امکان نداره.هم من امکانات اقتصادی ندارم و همچنین دارم درس میخونم و هم طرف مقابل هم قاعدتا درس میخونه و نمیشه تو این سن با شرایطی که هست ، زندگی مستقل داشت.
منظور من اینه که شرایطی مثل صیغه باشه،البته بازهم نه به این معنا که امروز یکی و فردا یکی دیگه.هدف ازدواج دائم باشه اما به دلیل موانع فنی و عمومی که وجود داره،فعلا تا یه سنی به صورت صیغه باشیم.
فعلا بحث درباره سوالی هست که چند خط بالاتر پرسیدم.با تشکر
یا علی
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
اسلام و راه حل ارضای شهوت
ارسال شده توسط مدیر ارجاع سوالات در سهشنبه, ۱۳۹۵/۰۷/۲۰ - ۱۰:۰۳
با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
اسلام براي يك پسر كه به بلوغ جنسي مي رسد و شهوت جنسي دارد از همان ابتداي بلوغ راه را براي ارضاي مشروعش باز گذاشته است و او تا آخر عمر هم شرايط ازدواج دائم را نداشته باشد از اين جهت مشكلي ندارند.
اگر دختري شرايط ازدواج دائم را تا سي سالگي پيدا نكند بايد چگونه نياز شهواني خود را ارضا كند؟
آيا اسلام براي دختران شهوتي قائل نيست؟ چون ازدواج دختران تا حدود زيادي از دست خودشان خارج است.
اگر دختري به خاطر همسر نداشتن به گناه بيفتد ازدواج براي او واجب مي شود؟ اگر بله، پس چگونه بايد عمل كند؟
اگر بله چگونه بايد به پدرش كه بايد از او اذن بگيرد اين مسأله را با توجه به موانع عرفي و اجتماعي و حيا بيان كند؟
با تشکر
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
فشار غریزه جنسی و ضعف اعصاب
ارسال شده توسط مدیر ارجاع سوالات در چهارشنبه, ۱۳۹۴/۰۱/۰۵ - ۱۳:۳۲با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
سلام
خسته نباشیدمن به علت فشار میل جنسی دچار ضعف اعصاب شدم:Ghamgin:
پدر و مادرم که تا تونستن جلوی ازدواجم سنگ انداختن و من هرگز و هرگز اونها رو نخواهم بخشید، یعنی نمی تونم ببخشم:Narahat: اونایی رو که من دوست داشتم باهاشون ازدواج کنم پر دادن و اونایی رو که خودشون میخوان و من هیچ رغبتی ندارم بهشون اصرار میکنند
نمیخوام راه حل برای ازدواجم بدید
فقط تروخدا کمکم کنید نمیخوام یه مذهبی بداخلاق باشم ، قبلا همه اخلاق منو می ستودند ولی الان همش بهم اعتراض می کنند که چته، منم که نمی تونم بگم به خاطر فلان مسئله است نمیتونم بگم میل جنسی بهم فشار آورده
لعنت بر شیطان رانده شده از درگاهش، تحت فشارم خدا میدونه چقد تحت فشارم و نه اهل کارهای مسخره هستم و نه چیز دیگه من جز به همسر شرعی و قانونی فکر نمی کنم و به مسائل مذهبی معتقدم
فقط کمکم کنید تا عصبیتم رو کنار بزارم، از خودم به خاطر اخلاقم بدم میاد من قبلا خیلی خوش اخلاق بودم:god:
وقتی که چند وقت میل جنسی منو تحت فشار میزاره و منم سرکوبش میکنم بعد چند وقت به صورت عصبیت و پرخاشگری خودشو نشون میده احساس میکنم توی چنگال یه ببر وحشی گرفتار شدم در مقابلش مقاوت میکنم که منو نخوره (عمل جنسی خلاف شرع) اون با چنگالاش زخمیم میکنه(در قالب پرخاشگری)،بالاخره ضربش رو میزنه:grye:
شاید فکر کنید سخت گیرم ولی من با مشاورین متعهد و مومن هم صحبت کردم این مواردی که برای ازدواج هستند رو گفتند نپذیرم باور کنید من سخت گیری غیر معقولی برای ازدواج ندارم
دیگه دارم به سمت افسردگی هم پیش میرم البته فک کنم رفتم، و البته الان هم مواردی هستند برای ازدواج ولی میدونم که اگه با اونها ازدواج کنم صرفا به خاطر فشار میل جنسی بوده و هیچ کفویتی از نظر اعتقادی با اونها ندارم
حالا تا موقعی که خداوند تصمیم گرفته ما مجرد بمونیم شما چه پیشنهادی برای دوری از عصبانیت می کنید؟
نمیخوام همیشه این شکلی بمونم:jangjoo:کمکم کنید:Gol:
مشخصات کاربر سوال کننده:
سلاممن دخترم، حدود 30 سنمه، آدمی پر خواستگار بودم و تقریبا هنوزم هستم ولی خب البته نه به شدت قبل، حدود 10 تا از پسرای فامیل خواستگارم بودن، بعضی هاشون الان ازدواج کردن و بعضی هنوز به امید وصلت با من هستن!!!! من ازشون اصلا خوشم نمیاد از هیچ کدوم، به عنوان شوهر هیچ کدوم رو نمی پسندم
از بعضی هم در حد انزجار بدم میاد، من دوست دارم همسرم مذهبی باشه، خب دوست دارم دیگه، خودمم مذهبی هستم خیلی مذهبیم، حداقل اینطور سعی میکنم باشمهیچ وقت نه نامزد کردم و نه ازدواج، ولی در سالهای گذشته تمایل داشتم با کسانی ازدواج کنم که خب خونواده دوست نداشتن و من اصلا دوست ندارم وارد جزئیات این مسئله بشم که چرا و چطور جلوی ازدواجم رو گرفتن چون که اعصابم خورد میشه و حتما در رفتارم با والدینم تاثیر منفی میزاره و نمیخوام اینجوری بشه و گناهی بر گناهانم به خاطر تندی با والدین اضافه بشه، وقتی بهش فک کنم که چطور خواستگارهایی که از همه لحاظ به من میخوردن و من مایل بودم باهاشون ازدواج کنم رو پروندن و در عوض مایل بودن با فامیلای اونا ازدواج کنم حسابی بهم میریزم
پس کلا این مسئله رو دفن کردم و سعی میکنم فراموشش کنم، بگذریم
بقیه مواردی که خواستین
هم تحصیل میکنم و هم کار آزاد دارم، بعضی وقتا تدریس خصوصی میکنم و ....سر و کارم با همجنسامه معتقدم زن نباید با مردان نامحرم زیاد ارتباط داشته باشه،و از این اعتقادم دفاع هم میکنم، زن کارگر نیست زن به تعبیر حضرت امیر ع گله گل، و من هم یک زن هستم ، یعنی گلمو در مقابل پیشنهاداتی که برای کارهای با شان بالای اجتماعی بهم میشه خیلی بی خیال عبور می کنم و اصلا از این مسئله ناراحت نیستم.من دوست دارم شغل اصلیم شوهرداری و تربیت فرزند صالح باشه نه کارگری!!
و اما شغلم و تحصیلم قسمت اعظم وقت منو پر کرده ، طوری که بعضی وقتا دلم میخواد شبانه روز به جای 24 ساعت تبدیل به 48 ساعت بشه تا بلکه بتونم درست و حسابی به همه کارام برسم
الان با والدینم زندگی میکنم،خونوادم مذهبی هستن اما در حد متوسط ، من از اونا بیشتر به مسائل شرعی مقیدم مثلا من در مجالس حرام شرکت نمی کنم و اکثر اعضای خونوادم میکنن، خونواده ما تقریبا دو نوعه، یک نوع خیلی مذهبی و نوع دیگه هر جا رو دلش بخواد قبول میکنه هر جای دینو که خوشش نیاد رد میکنه!!
اهل مشاوره هستم خیلی زیاد مخصوصا برای ازدواج هم از مشاوره های تلفنی استفاده می کنم و هم از مشاوره حضوری، البته بعد از اینکه والدینم دیگه به این نتیجه رسیدن که باید بزارن خودم خواستگارم رو رد یا تایید کنم(نوش دارو بعد از مرگ سهرابه البته، اون خوب خوبا که پر شدن رفت)
دارو مارو هم استفاده نمیکنم شکر خدا
افراد خانواده در راسشون والدینم در دوران کودکیم بارها و بارها خواستن از هم جدا بشن ولی بر ما بچه ها منت گذاشتن و جدا نشدن، اینو بارها ازشون شنیدم در کودکی
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: