عهدنامه سلمان فارسی
تبهای اولیه
با سلام
می گویند عهدنامه سلمان فارسی، امان نامه است که پیامبر (ص) در سال نهم هجری به نفع خاندات سلمان صادر کرده است.
این عهدنامه حسب ادّعا به خطّ علی (ع) نوشته شده و عدّه ای از بزرگان صحابه آن را گواهی کرده اند.... در این نوشتار با توجّه به قراین موجود، اصالت عهدنامه مورد بررسی و تردید قرار گرفته است .
اینکه پیامبر اکرم(ص) در سال نهم هجری سالها پیش از فتوحات اسلامی به فکر تنظیم چنین سندی افتاده باشد یا اینکه اصلاً جناب سلمان از پیامبر(ص) خواهش کرده باشد سندی را به نفع خاندان او حتی غیر مسلمان تنظیم کنند، طبق روال عادی پذیرفته نیست...
در متن سند، تاریخ (رجب سنة تسع من الهجرة) ذکر شده است.
همان گونه که مصحح فاضل کتاب تاریخ گزیده در حاشیه همان صفحه متذکر شده اند: (تاریخ هجری به شهادت کلیه مورخین، در زمان عمر موسوم شده و قبل از آن وجود نداشته است) ...
در متن سند عبارتی شداد و غلاظ در مورد خاندان سلمان حتی آنان که مسلمان نشده باشند ذکر شده که دشوار است پذیرفتن آن... یکی از مواردی که خاندان سلمان، حسب ادعای این عهدنامه از آن معاف شده "جز ناصیه" است...
اما در زمان رسول الله (ص) چنین تکلیفی بر اهل کتاب وضع نشده بوده و این رفتار بعد از رحلت آن حضرت به وجود آمده است.
گواه ما سخن فقیه جامع الاطراف و مسلطی چون شهید اول ( شهادت 786ه ق) در کتاب دروس است.
او مدعی است که در ماخذ فقهی هیچ مستندی در این مورد یافت نمی شود [نفس الرحمان، ص44] این سخن بدین معنی است که این رفتار نه تنها در سنت رسول اکرم(ص)، بلکه در روایات، بر جای مانده از اهل بیت(ع) نیز سابقه ندارد و طبعا باید آن را از مقررات وضع شده توسط حکومت های بعدی و یا ناشی از عرف حاکم بر جامه در دوران بنی امیه به بعد دانست.
متن این عهدنامه در مآخذ مختلف و متعدّد با تفاوتهایی در عبارات و اسامی شهود ضبط شده است.
در مجمل التّواریخ و القصص (تالیف 520 ه ق) در ((فصل حوادث بعد از هجرت، السّنة الاولی)) متن این عهدنامه ذکر شده است، با مقدمه ای که خواندن آن مفید است و سلمان فارسی را برادرزاده ای بود؛ نام او ماهاذر بن فرّوخ بن بدخشان و تخمه ایشان به شیراز است، و عهدی دارند از پیغامبر، هم به خطّ امیرالمومنین علی بر ادیم سفید نوشته، و خاتم پیغامبر و ابوبکر و عمر و عثمان، و علی علیم السّلام بر آنجا نهاده و اگرچه این عهد به سال نهم بود از هجرت بدین جایگاه ثبت کرده شد، تا از یک روی باشد .
ذکر [عهد برادرزاده] سلمان فارسی
و این نسخت آن است به خط علیّ بن ابی طالب کرّم الله وجهه، لفظاً بلفظ:
بسم الله الرّحمن الّرحیم،
هذا کتاب مِن محّمد رسول الله، صلّی الله علیه و سلّم، سئلَه سلمان وصیتا باخیه ماهادر فروخ و اهل بیته و عقبه من بعده ما تناسلوا، من اسلم منهم و [من] اقام علی دینه، سلم الله احمد الیک الذی امرنی ان اقول لا اله الا الله هو وحده لاشریک له، اقولها و امر الناس بها و ان الخلق خلق الله، و الا مر کلمه الله خلقهم و اماتهم و هو ینشرهم و الیه المصیر، و ان کل امر یزول و کل شیئ یبید و یفنی، و کل نفس ذائقة الموت، من آمن بالله ورسوله کان له فی الاخرة دعة الفایزین و من اقام علی دینه ترکناه فلااکراة فی الدین، فهذاکتاب لاهل بیت سلمان ان لهم ذمه الله و ذمتی، علی دمائهم و اموالهم فی الارض التی یقیمون فیها، سهلها و جبلها و مراعیها و عیونها [غیر] مظلومین، و لامضیق علیهم، فمن قری علیه کتابی هذا من المومنین و المومنات، فعلیه ان یحفظهم، و یکرمهم، و سرهم و لایتعرض لهم بالاذی و المکروه، و قد رفعت عنهم جز الناصیة و الجزیة، و الحشر و العشر، الی سایر المون و الکلف، ثم ان سالوکم فاعطوهم، و ان استعانوا بکم فاعینوهم و ان استجاروا بکم فاجیروهم، و ان اساءوا فاغفروالهم، و ان اسئ علیهم منعوا عنهم و لهم و ان یعطوا من بیت مال المسلمین فی کل سنة مائتی حلة فی شهر رجب و مایة فی الاضحیه، فقد استحق سلمان ذلک منا، و لان فضل سلمان علی کثیر من المومنین، و انزل فی الواحی علی "ان الجنتة الی سلمان اشوق من سلمان الی الجنة" و هو ثقتی و امینی و تقی [و] ناصح لرسول الله و المومنین و سلمان منا اهل البیت فلا یخالفن احد هذه الوصیة فیما امرت به من الحفظ و البرلاهل بیت سلمان و ذراریهم من اسلم منهم، و من اقام علی دینه، و من خالف هذه الوصیة فقد خالف الله و رسوله و علیه اللعنة الی یوم الدین و من اکرمهم فقد اکرمنی وله عندالله الثواب، و من اذاهم فقد اذانی و انا خصمه یوم القیامة جزاوه نارجهنم، و بریت منه ذمتی، والسلام علیکم و کتب علی بن ابی طالب بامر رسول الله فی رجب سنة تسع من الهجرة و حضر ابوبکر و عمر و عثمان و طلحة و الزبیر و عبدالرحمن و سعد و سعید و ابوذز و عمار و عینیه و بلال و المقداد و جماعة اخر من المومنین. [مجمل التواریخ و القصص، ص 243-245]
مجمل التواریخ پس از ذکر متن عهدنامه، این اطلاع تاریخی را در اختیار قرار می دهد که در روزگار سلطان محمدبن ملکشاه (498-511 ه ق) شخصی که خود را از اعقاب سلمان می دانسته، عهدنامه مزبور را به ملکشاه ارائه کرده و مورد احترام قرار گرفت است.
این خبر نشان می دهد که عهدنامه مورد نظر در آن روزگار مورد اعتنای مراجع رسمی بوده است:
و از آن پس سلمان در خلافت عمر بن خطّاب، امیر مداین گشت، و به جایگاه کسری بنشست، چنانک گفته شود به جایگاه، و این عهد در دست فرزندان ایشان هنوز به جای است.
و پس شنیدم از معتمدی معروف،که از جمله ایشان یکی را به اشخاص (=تحت الحفظ)، در عهد سلطان محمد، رحمه الله علیه به اصفهان آوردند ازشیراز، به مبلغی مال و حوالتها که بر وی بود، پس از سلطان خلوت خواست و این عهد که ذکر کرده شده، همچنان برآدیم، سلطان را داد، تا بخواند، و آن را ببوسید، و بگریست، و این مرد را بسیار چیز داد، و به خانه خویش باز فرستاد، و آن را نسخت باز گرفت، و اصل به جایگاه بازدادند [مجمل التواریخ و القصص ص، 245]
در تاریخ گزیده نیز عهد نامه مذکور با اندکی تفاوت از جمله در ضبط اسامی شهود ذکر شد است، مستوفی از وجود طایفه ای از اکابر فارس، مشهور به "سلمانیان" خبر می دهد:
و سلمان را برادرزاده ای بود، نام او ماهادبن فرّخ بن بدخشان و تخم او به شیراز است و اکنون از اکابر فارس اند و [به سلمانیان مشهور] عهدنامه دارند، به خط امیرالمؤمنین علی، کرم الله وجهه، بر آدیم سفید نوشته [و مهرکرده به انگشتر پیغمبر و ابوبکر و عثمان] [تاریخ گزیده، ص 230]
وجود طایفه "سلمانیان" درکازرون فارس، واقعیتی تاریخی است.
نویسند: فارسنامه ناصری، حاج میرزا حسن حسینی فسایی (متوفی 1316ه ق) وجود قبرستان «سلمانیان» را در ورزگار خود تآ یید می کند.
بدین ترتیب این طایفه تا اوایل قرن چهاردهم معروف بوده اند:
...اگر چه آن حضرت از قربه دشت ارجن-که اکنون از توابع کوه مره شکفت است –بود، لیکن از قدیم، دشت ارجن از توابع کازرون بود و حضرت سلمان در قصبه و بلوک کارزون قبیله و عشیره داشته و آنها را "سلمانی" می گفتند و تا کنون قبرستان سلمانی ها در قصبه کازرون باقی است و زیارتگاه اهالی آن نواحی است.
در بعضی از کتابها نوشته اند که جناب خاتم انبیاء(ص) در اواخر زندگانی به اصحاب فرمود و خطی نوشتند و مزین به مهر مبارک داشتند که چون نواحی کازرون به دست مسلمانان مفتوح گردد، قبیله سلمان را از جزیه معاف دارند و سالها آن قبیله در مهد آسایش بودند و این خبر را از آینده بر سبیل خرق عادت فرمود:
و از اعیان این قبیله سلمانی است، شیخ حقانی، مرشد صمدانی، شیخ ابواسحاق ابراهیم بن شهریار بن مهزیار کازرونی.
مادام زندگانی، صدقات حضرت سلمان را از بیت المال که در دست خلفاء بنی عباسی بود می گرفت و بر قبیله سلمانی قسمت می نمود.
و شیخ ابواسحاق را در کازرون، خانقاهی بود که همیشه درش را بر دوست و دشمن باز می نمود... در سال 424 وفات یافت [فارسنامه ناصری، ج2، ص 1437] شمس منشی، فرزند هندوشاه نخجوانی، از نویسندگان و مولفان قرن هشتم هجری، مولف دستورالکاتب فی تعیین المراتب که کتابی است در فن انشاء و ترسل نیز متن عهدنامه مذکور رادیده و از آن رونوشت برداشته است.
به نظر او وجود این عهدنامه افتخاری است برای همه کاتبان و منشیان، چرا که نشان می دهد علی بن ابی طالب(ع) با همه جلالت قدر، متصدی امر کتابت بوده است.
عبارت شمس منشی را که بیانگر اهمیت و اعتنای وی به عهدنامه مذکور است از نظر می گذانیم:
...و در ایام دولت عرب، حرمت و جلالت کتاب به حدی بود که ابتداء هر مثال به نام امام بودی و انتها به نام کتابت، و شیخ بزرگوار ابوعلی فارمدی، قدسّ الله روحه العزیز، در بعضی از تصانیف خود عهدنامه ای که به اشارت مبارک رسول، صلی الله علیه و سلم، امیرالمومنین علی، کرم الله وجهه، جهت اقارب و انساب سلمان فارسی، رضی الله عنه، نوشته است، و به فارس فرستاده ذکر کرده است. ابتدا عهدنامه برای این موجب است:
بسم الله الرحمن الرحیم.
هذاکتاب من محمد رسول الله، صلی الله علیه و سلم...(الی آخر) و در آخر عهدنامه نوشته: (کتب علی بن ابی طالب بامر رسول الله، صلی الله علیه وسلم، فی رجب تسع من الهجرة بمحضر من ابی بکر الصدیق و عثمان و انس و المقداد و جماعة من المومنین، رضی الله عنهم).
و این ضعیف کی مصنف این کتاب است، نسخه آن عهدنامه را مطالعه کرده است و همچنین عهدنامه ای که به اشارت شریف مصطفی، صلی الله علیه وسلم امیرالمومنین ، رضی الله عنه، جهت حیی بن اخطب کی والی خیبر بود، نوشته برهمین اسلوب کی در عهدنامه سلمان ذکر رفت، و نسخه اصل آن عهدنامه را به خط امیرالمومنین علی، رضی الله عنه، این ضعیف دیده است و از آنجا نسخه کرده و ذکر این دو عهدنامه از معظمات مفاخر کتاب است کی مثل امیرالمومنین علی، کرم الله وجهه، کی امام المتقین و سیدالاصفیاء و المومنین است، متصدی کتابت بوده، اگرچه عروج او در معراج شرف و بزرگی و مصاعد ولایت و کرامت زیادت از آن است که او را کتابت صفت کنند، اما مقصود مدح مرتبه کتاب و کتابت است به وجود شریف او. [دستور الکتاب، ص 70-71]
در سایر مآخذ مثل مجالس المومنین و طریق الحقایق نیز اشاراتی به عهدنامه مورد بحث دیده می شود. [مجالس المومنین، ج 1، ص 1208 طرایق الحقایق،ج 2، ص 6]
دستکم 9 دلیل بر جعلی بودن "عهدنامه سلمان فارسی"
خواهشمند است با دقت مطالعه فرمایید:بررسی کامل عهدنامه محتاج به مطالعات سندشناسی است.
در اینجا تنها به ذکر نکاتی که در بدو امر به نظر می رسد بسنده می کنیم:
1-صحت سند مزبور، وابسته است به اینکه سلمان اهل فارس (شیراز) و مشخصا کازرون بوده و برادری در آن دیار داشته باشد. اغلب مدارک موجود به اصفهانی بودن و برخی به رامهرمزی بودن ایشان دلالت دارد. علی ای حال کازرونی بوده ایشان مورد اتفاق نیست.
2-اینکه پیامبر اکرم(ص) در سال نهم هجری سالها پیش از فتوحات اسلامی به فکر تنظیم چنین سندی افتاده باشد یا اینکه اصلاً جناب سلمان از پیامبر(ص) خواهش کرده باشد سندی را به نفع خاندان او حتی غیر مسلمان تنظیم کنند، طبق روال عادی پذیرفته نیست لذا صاحب فارسینامه ناصری این موضوع را از باب (خرق عادت) و (خبر از آیند) عنوان کرده است.
3-مخدوش بودن امان نامه های مشابه که یهود و نصاری ادعای داشتن آن را داشته اند، سایه ای از بی اعتمادی بر این عهدنامه می افکند.
4-در متن سند، تاریخ (رجب سنة تسع من الهجرة) ذکر شده است.
همان گونه که مصحح فاضل کتاب تاریخ گزیده در حاشیه همان صفحه متذکر شده اند: (تاریخ هجری به شهادت کلیه مورخین، در زمان عمر موسوم شده و قبل از آن وجود نداشته است) معقول نیست که در زمان پیامبر(ص) سندی با ذکر چنین تاریخی تنظیم شده باشد.
5-در متن سند عبارتی شداد و غلاظ در مورد خاندان سلمان حتی آنان که مسلمان نشده باشند ذکر شده از قبیل: (من اکرمهم فقد اکرمنی... و من آذاهم فقد آذانی و انا خصمه یوم القیامة، جزاء نار جهنم...) دشوار است پذیرفتن اینکه پیامبری که خداوندگار خرد و حکمت است چنین بگوید.
اولاد و احفاد ادعایی سلمان، حتی آنان که قرنها بعد به دنیا می آیند چه ترجیح و خصوصیتی نسبت به سایر مسلمانان و غیر مسلمانان دارند؟ چنین عبارتی علی القاعده تنها در حق اولیای خدا و اهل عصمت امکان صدق دارد.
[=Verdana]
[=Verdana]6- یکی از مواردی که خاندان سلمان، حسب ادعای این عهدنامه از آن معاف شده "جز ناصیه" ات.
[=Verdana]جز ناصیه مثل بستن زنار و پوشیدن جامعه خاص، از کارهایی بوده که در دوره هایی از تاریخ در میان اهل کتاب متعارف بوده و آنان را در جامعه اسلامی از دیگران متمایز می ساخته است. "جز ناصیه" چنان که از لفظ آن پیدا است، چیدن قسمتی از موی جلوی سر بوده است.
[=Verdana]مفهوم مخالف اینکه پیامبر(ص) خاندان سلمان را از این امر معاف کرده، آن است که انجام چنین عملی برای دیگر زرتشتیان و اهل کتاب لازم باشد و پیامبر(ص) نیز "جز ناصیه" را در زمان حیات خود بر اهل کتاب مقرر فرموده باشند، اما در زمان رسول الله (ص) چنین تکلیفی بر اهل کتاب وضع نشده بوده و این رفتار بعد از رحلت آن حضرت به وجود آمده است. گواه ما سخن فقیه جامع الاطراف و مسلطی چون شهید اول ( شهادت 786ه ق) در کتاب دروس است.
[=Verdana]او مدعی است که در ماخذ فقهی هیچ مستندی در این مورد یافت نمی شود [نفس الرحمان، ص44] این سخن بدین معنی است که این رفتار نه تنها در سنت رسول اکرم(ص)، بلکه در روایات، بر جای مانده از اهل بیت(ع) نیز سابقه ندارد و طبعا باید آن را از مقررات وضع شده توسط حکومت های بعدی و یا ناشی از عرف حاکم بر جامه در دوران بنی امیه به بعد دانست.
[=Verdana]
[=Verdana]7- در متن عهدنامه مذکور عبارت عجیبی آمده است: (و انزل فی الوحی علی ان الجنة الی سلمان اشوق من سلمان الی الجنة) ظاهر این عبارت این معنی است که عبارت (ان الجنة...) آیه قرآنی است و به عنوان وحی بر پیامبر(ص) نازل شده است! بنابر این آیه قرآن باید باشد!!
[=Verdana]
[=Verdana]8- اسامی شهود در ماخذ مختلف، متفاوت است. شخص سلمان فارسی در برخی ماخذ جزو گواهان سند حضور دارند. نکته جالب ردیف شدن نام های ابوبکر، عمر و عثمان به عنوان شهود درکنار یکدیگر و به ترتبب خلافت است!
[=Verdana]
[=Verdana]9 . یک نکته هم در مورد عبارت منقول از فارسنامه ناصری قابل ذکر است. در این کتاب ضمن اشاره به خاندان سلمانیان کازرون، شیخ ابواسحاق کازرونی از این قبیله و از خاندان سلمان شمرده شده است.
[=Verdana] به ادعای فارسنامه شیخ ابواسحاق، صدقات حضرت سلمان را که حسب عهدنامه به قبیله سلمان تعلق می گرفته، از خلفای عباسی دریافت می کرده و در میان خاندان خود تقسیم می کرده است. درمورد ادعای فارسنامه این نکته فابل ذکر است که اگر شیخ ابواسحاق کازرونی (متوفی 426 ه ق) از اولاد و احفاد جناب سلمان بود، این نکته افتخارآمیز می باید در فردوس المرشدیه ذکر می شد. معنی نداردکتابی احوال و سیرت این شیخ عظیم الشأن نوشته شده از چنین نکته مهمی تغافل کند.
[=Verdana]اما منشأ أدعای فار سنامه ناصری قابل تحقیق است و در فردوس المرشدیه می توان آن را جستجو کرد.
[=Verdana] در این کتاب، شجره نامه خرقه شیخ مرشد ذکر شده و این خرقه افسانه ای با شش واسطه به سلمان فارسی رسانده شده است [فردوس المرشدیه، ص24] می توان حدس زد که بعدها شجره نامه خرقه شیخ به خود او تعمیم داده شده، و او از نسل سلمان فارسی دانسته اند!
[=Verdana]اگر به کمک قراین ذکر شده و دلایل سندشناسه، ساختگی بودن این عهدنامه محرز شود، سوال بعدی این است که چه کسی یا کسانی آن را جعل کرده اند؟
[=Verdana]بدیهی است کسانی دست به این کار زده اند که می توانسته اند از مزایای آن بهرمند شوند اینها طبق عهدنامه دو گروه بوده اند: (اهل بیت سلمان و ذراریهم من اسلم منهم و من اقام علی دینه) یعنی: مسلمانانی که خود را فرزندان سلمان می دانسته اند، جمعی از غیر مسلمانان که این ادعا را داشته اند.
[=Verdana]همین دو دسته سند امان نامه مورد بحث را در طول تاریخ در میان خود حفظ کرده اند. در حال حاضر نسخه کهنی از عهدنامه در کتابخانه پارسیان هند نگاه داری می شود. اسفندیار بن رستم پارسی الله آبادی کشمیری از زردتشتیان هندی در سال 1320 ه ق متن این عهدنامه را در کتاب عین الاحسان منتشر کرده است.
[=Verdana] در حالی که تقریباً 50 سال قبل از آن، به سال 1851م سه عهدنامه با این مضمون، همراه با ترجمه فارسی و گجراتی در هندوستان منتشر شده بود. [همچنین مرحوم محمود شهابی در کتاب الاسلام و الشیعة ضمن اشاره به متن این عهدنامه، از دیدار با فردی زرتشتی خبر می دهد که ادعا می کرده از عقاب آل سلمان است.
[=Verdana]نتیجه:
[=Verdana]1-از قرنها پیش متن هایی با محتوای تقریبا واحد، منسوب به پیامبر(ص) و احیانا با خطی منسوب به علی(ع) در کتب مختلف ذکر شده که مشتمل است بر امان نامه مورد بحث، این متن ها در عین حال مشابهت هایی دارد با فرمانها و عهدنامه هایی که یهود و نصاری ادعا کرده اند از رسول اکرم(ص) در اختیار دارند، خاندانی معروف به "سلمانی" در کازرون وجود داشته و به واسطه انتساب به سلمان فارسی مورد احترام بوده اند.
[=Verdana]
[=Verdana]2-این خاندان سند مورد بحث را در اختیار داشته و در مواقع لزوم ارائه می کرده و از مزایای آن برخوردار بوده اند.
[=Verdana]
[=Verdana]3-وجود پاره ای از ابهامات جدی پذیرش اصالت این سند را دشوار ساخته است.
[=Verdana]
[=Verdana]حواشی:
[=Verdana]1-در تذکره هزار مزار (ترجمه شدالازار که به "مزارات شیراز" نیز مشهور است) به نام چند تن از علمانی مدفون در شیراز بر می خوریم که به "سلمانی" ملقب اند. درمورد یکی از این بزرگان، یعنی (فخرالدین محمد السلمانی) به این نکته تصریح شده که (من اولاد سلمان الفارسی) [حاشیه ص 172] و دوتن دیگر عبارت اند از (مولانا معین الدین هیة الله بن الحسین بن محمد سلمان) [ص 227] و (شیخ ضیاء الدین محمد سلمانی) [ص 226]. درمورد شخص اخیر اشاره شده: (شعری به خط او دیدم به عربی) که احتمال شاعر بودن او را تقویت می کند. با تفحص در منابعی از این دست می توان هویت بزرگان از طایفه سلمانیان را بازشناسی کرد.
[=Verdana]
[=Verdana]2- شمس منشی به عنوان یک سندشناس و کتاب شناس به نکته مهمی اشاره می کند که همانا شباهت این عهدنامه است به عهدنامه ای که یهودیان مدعی بودند از پیامبر(ص) در اختیار دارند. نکته جالب در عهدنامه یهود، وجود سلمان فارسی در زمره شهود آن است: (شهید [عمار] بن یاسر و سلمان الفرارسی، مولی رسول الله و ابوذر الغفاری) گفتنی است که عهدنامه ادعای یهود، به خاطر مشکلات تاریخی و محتوایی، مورد پذیرش مسلمانان اهل تحقیق قرار نگرفته، اما مسلمانان همواره با حاملان آن، مثل حاملان عهدنامه سلمان، با بزرگواری برخورد کرده اند. ناصر خسرو و نیز به عهدنامه مورد بحث اشاره دارد:
[=Verdana]بشو زی امامی که خط پدرش است به تعویذ خیرات مر خیبری را
[=Verdana]در مورد امان نامه یهود رجوع فرمایید: تحلیل اشعار ناصر خسرو، ص 341 به بعد. و نیز: نامه ها و پیامهای سیاسی حضرت محمد(ص) اسناد صدر اسلام، دکتر محمد حمید الله، ترجمه دکتر سید محمد حسینی، تهران، سروش، چاپ دوم،
[=Verdana]1377
[=Verdana]3- این کتاب امان نامه سلمان و عهد نامه دیگری را که گویا با خط حسین بن علی(ع) و مهر امام علی(ع) مزین است، در بردارد. [عین الاحسان، اسفندیاربن رستم پارسی الله آبادی کشمیری، خط مرتضی حسینی برغانی، طهران، 1320 ه ق،سنگی، جیبی،71 ص] دکتر باستانی، پاریزی متن و تصویری از صفحات این عهدنامه را به عنوان نمونه ای از تسامح و تساهل اسلامی در پیر سبز پوشان چاپ کرده است.
[=Verdana]منابع جهت مطالعه بیشتر:
1-بررسی سیر زندگی و حکمت و حکومت سلمان فارسی، سید عطا الله مهاجرانی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1367.
2-تذکره هزار مزار عیسی بن جنبد شیرازی، چاپ دکتر نورانی وصال، شیراز، کتابخانه احمدی،چاپ اول، 1364.
3-تاریخ گزیده, حمدالله مستوفی قزوینی، چاپ دکتر عبدالحسین نوائی، تهران، امیر کبیر، 1339.
4-دستور الکاتب فی تعیین المراتب، محمد بن هندوشاه نخجوانی، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علی زاده، مسکو، فرهنگستان علوم جمهوری سوسیالیستی آذربایجان ،انستیتو خاورشناسی، 1964م.
5-فارسنامه ناصری ،حاج میرزا حسن حسینی فسائی ،چاپ دکتر منصور رستگار فسائی ، تهران ،امیر کبیر، 1367.
6-فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه ،محمود بن عثمان ،چاپ ایرج افشار ،تهران ،کتابخانه دانش ،1333.
7-مجالس المومنین، قاضی نورالله شوشتری، تهران ،کتابفروشی اسلامیه، 1345.
8-مجمل التواریخ و القصص، چاپ ملک الشعرابهار، تهران ،کلاله خاور ،چاپ دوم ،بی تا.
9-نفس الرحمان فی فضایل سلمان، المیرزا حسین النوری الطبری، قم، انتشارات الرسول المصطفی(ص) بی تا.
http://www.sid.ir/Fa/VEWSSID/J_pdf/5811380Z0213.pdfl