جعلی

زوراء نفرین شده، قطعا تهران نیست!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا وَ يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئَاتِكُم وَيَغفِر لَكُم وَاللَّهُ ذُو الفَضلِ العَظيمِ

باسلام خدمت کاربران عزیز

تو اینترنت سایتها و وبلاگهای زیادی هست که اوضاع ایران در آخر الزمان را براساس روایات جعلی ذکر کرده اند. بنابراین جهت روشنگری در این خصوص، این تاپیک را ایجاد کردم تا همه بدانند این روایات جعلی است و تهران در روایات همان شهر ری هست نه زوراء!

روایات جعلی این موارد است:

روایت اول: نقل كرده مفضّل بن عمر ازحضرت صادق (ع) كه فرمود: ای مفضل! آيا مي داني كجا واقع مي شود دار زوراء؟ عرض كردم: خدا و حجت خدا بهتر مي داند. فرمود: اي مفضّل! بدان به درستي كه در حوالی ری، کوهي است سیاه، بنا مي شود در ذيل آن كوه شهري به اسم طهران که داراي قصرهايي است مانند قصرهاي بهشت و زن هاي آن شهر مانند حورالعين مي باشند.
بدان اي مفضّل! آن زن ها ملبس به لباس كفار و مزين به زينت جبّارين مي شوند و سوار مي شوند به زين و تمكين از شوهر نكنند و وفا نكند كسب شوهرها بر مخارج آن ها، پس طلاق بخواهند از شوهرها و ... شبيه مي شوند مردها به زن ها و زن ها به مردها، پس اگر خواستی دینت را حفظ کنی، در آن شهر سکني مکن، و منزل و خانه در آن جا اختيار منما. براي خاطر آن كه آن جا محل فتنه استو فرار کن از آن شهر به سوي قله هاي كوه و از سوراخ كوهي به سوراخ كوهي مثل روباه و بچه هاي روباه
....
روایت دوم : معاویة بن وهب روایت کرده است: یک وقتى امام صادق(ع) به شعر «ابن ابی عَقِب» مَثَل آورد که گفته است :وَ یُنْحَرُ بِالزَّوْراءِ مِنْهُمْ لَدَى الضُّحَى * ثَمانونَ أَلْفاً مِثْلُ مَا تُنْحَرُ الْبُدْن؛ یعنی ‏هنگام ظهر در «زوراء» هشتاد هزار تن از آنها چون شتر قربانى شوند.سپس به من فرمود: «زوراء را می‌شناسى؟

من گفتم: قربانت! می‌گویند: زوراء همان بغداد است! امام(ع) فرمود: «نه»، سپس فرمود: «آیا به "رى" رفته‌اى؟ گفتم: آرى، آن‌حضرت فرمود: «بازار چهارپایان رفته‌اى؟» عرض کردم: آرى. امام(ع) فرمود: «آن کوه سیاه را که در طرف راست جاده است دیده‌اى؟ همان زوراء است که هشتاد هزار از ایشان - که هشتاد نفرشان از فرزندان فلان هستند و همه آنها شایسته خلافت هستند- در آن‌جا کشته شوند». پرسیدم: به دست چه کسى کشته خواهند شد؟ آن‌حضرت فرمود: « پسران عجم آنها را خواهند کشت» کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏8، ص 177


بنظر بنده هر دو روایت بالا قطعا جعلی است چون:

1- اولا روایات بالا به احتمال زیاد از روی مطالب روایت شرح دار الفاسقین و برخی احادیث درباره زوراء اصلی، جعل شده.

روایت شرح دار الفاسقین : مفضل از امام صادق(ع) پرسید: ای آقای من! هنگام ظهور، «دار الفاسقین» چه وضعى دارد؟ آن‌حضرت فرمود: «مشمول لعنت و غضب خداوند است. فتنه‌ها و آشوب‌ها آن‌را ویران می‌سازد و به کلى متروک می‌ماند. اى واى بر مردم آن از خطر لشکرى که با پرچم‌هاى زرد، و لشکرى که با پرچم‌هاى خود از مغرب زمین می‌آیند و کسى که جزیره را جلب می‌کند (جزایری در عراق نه تهران) و لشکرى که از دور و نزدیک به آن‌جا می‌رود

به خدا قسم همه گونه عذاب که بر امت‌هاى مُتمرّد و سرکش از اول خلقت تا آخر عالم رسیده بر آن فرود مى‏آید. عذاب‌هایى به آن‌جا می‌رسد که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده است، طوفان شمشیر، آنها را فرو گیرد. واى بر کسى که آن‌جا را مسکن خود قرار دهد؛ زیرا هر کس در آن‌جا مقیم شود با حالت شقاوت باقى می‌ماند و هر کس هجرت کند در پرتو خدا بسر بَرد.

به خدا مردم آن چنان غرق در ناز و نعمت و عیش و نوش می‌شوند که می‌گویند: زندگى حقیقى دنیا همین است. خانه‌ها و کاخ‌هاى آن، قصرهاى بهشت است و دختران آن [در زیبائى] حور العین و جوانان آن، جوانان بهشت است. چنین پندارند که خداوند تمام روزى بندگانش را به آنها ارزانى داشته است! افترا به خداوند و پیامبر خدا(ص)، حکم کردن بر خلاف قرآن، شهادت دروغ، شراب‌خوارى، زناکارى، خوردن پلیدی‌ها و خونریزى، چنان در آن‌جا شیوع یابد که فجایع تمام دنیا بپاى آن نرسد. آن‌گاه خداوند همین مکان را به وسیله آن آشوب‌ها و آن لشکرها چنان ویران می‌سازد که وقتى رهگذرى از آن‌جا می‌گذرد؛ می‌گوید: آیا این‌جا همان زوراء است. بحار الأنوار، ج ‏53، ص 14 – 15؛

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در توصیف شهر زوراء فرمود: شهری است در مشرق که در بین رودها واقع شده که در این شهر شرورترین انسانها ساکن می شوند و عدّه ای از ستمکاران امّت من هم در آنجا سکنی می گزینند. «عقدالدّرر»، ص 81

امیرالمومنین علیه ‏السلام در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می‏کند که آن حضرت درباره‏ شهری بنام «زوراء» که در آینده مقر فرمانروائی «بنی‏ عباس» خواهند بود، فرموده است: در آینده شهری بین دو رود فرات و دجله ساخته خواهد شد که محل فرمانروائی بنی عباس خواهد بود، و آن (زوراء) است. در آنجا جنگی سخت و شکننده روی خواهد داد که زنان بسیاری به اسارت خواهند رفت و مردان فراوانی همچون گوسفند قربانی خواهند شد.
کنزالعمال ج 11 ص 260

2- هشتاد هزار نفری که در روایت جعلی فوق گفته شده کشته میشوند، در سخنان دیگر ائمه نازنین ذکر شده که کاهنان و جادوگرانی از زوراء (بغداد) با سفیانی درگیر میشوند و در این جنگ هشتاد هزار نفر کشته میشوند!

حتی در این روایت آمده که حاکم شهر زوراء یک جادوگر زورگو و حق ستیز است و لشکری از جادوگران دارد. خب با چنین حاکمی، معلوم است مردمش چگونه است و وضعش چیست؟!

اَصْبَغ پسر نُباتَه گفت که شنیدم امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) به مردم می فرمود:

...شورش سفیانی با پرچم سرخی که فرماندۀ آن مردی از بنی کلب است ... و صد و سی هزار تن را سوی کوفه می فرستد، و در رَوْحاء و فاروق فرود می آیند. شصت هزار تن از آنان می روند تا آنکه در کوفه، جایگاه قبر هود(علیه السّلام) در نُخَیْلَه فرود آیند. پس یورش برده می شود بر آنان در روزِ آرایش در حالی که فرمانروایِ مردم بسیارزورگوی حق ستیزی است که به او کاهن جادوگر گفته می شود، و فرمانروا میان پنج هزار تن از کاهنان از شهر زورا سوی آنان می رود، و بر پل آنجا هفتاد هزار تن کشته می شوند، به گونه ای که مردم، برای خونها و بوی بد بدنها، سه روز از فرات دوری می جویند، و از کوفه هفتاد هزار دوشیزگانی که پوشش و روبندشان برداشته نمی شود، اسیر می گردند.

تا آنکه در کجاوه ها گذاشته و به ثَوِیَّه برده شوند، و آن [نزدیک] غَرِی است، ... پس، هنگامی که ایشان در آن حال اند، ناگهان سوارانِ یمانی و خراسانی روی می آورند، در حالی که مانند دو اسب همدوش در پیشتازی بر یکدیگر پیشی می گیرند.
بحار الأنوار، ج 52، ص 4-272، ب 25، ح 167، با نقل از: سرور أهل الإیمان

کارکردن حضرت علی (ع) برای یهودیان؟

لطفا بفرمایید آیا در تاریخ آمده است که علی ع احیانا برای یهودیان کار می کرده است ؟؟؟شما اگر کتاب احیای تفکر اسلامی شهید مطهری را داشته باشید
صفحه ی 63 بند پایانی است

حدیث دختران باکره اگر کشته شوند به بهشت می روند؟

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

ببخشید از کارشناسای محترم درخواست دارم که منبع حدیث زیر رو برام بیان نمایند اصلا همچین حدیثی وجود داره یا قریب به این مضمون؟

[=&quot]دختران باکره اگر کشته شوند به بهشت میروند و در غیر این صورت به بهشت نمیروند[/]

التماس دعا

اسناد تاریخی گم شده به اغماض یا غرض ورزی

به نام هستی بخش


سلام

اسناد تاریخی همیشه در معرض تحریف بوده، مثلا سنی ها سعی میکردن اسناد شهادت حضرت زهرا رو از بین ببرن،یا سعی میکردن تو کتاباشون فضایل امام علی رو سانسور کنن
خود روایتایی که نقل میشد چون چند نسل با امام فاصله داشتن امکان تحریف و تغییرشون زیاد بود

http://www.askdin.com/showthread.php?t=12425



حکومتا از نوشتن بعضی احادیثی که به نفعشون نبود جلوگیری میکردن و برعکسش دروغایی که به نفعشون بود مینوشتن ،الان برای پذیرفتن یه روایت تاریخی به روایتای دیگه ای رجوع میکنیم که خودشون ممکنه توسط کسانی که نمیخواستن حقیقت اون واقعه معلوم بشه نوشته شده یعنی برعکس اون واقعه رو ثبت کردن تا اصلش پنهان بمونه

خیلی از اسناد تو جنگها از بین رفته دست ما نیست، یا سوزونده شده یا از کتابخونه حکومتی به سرقت برده شده ،مثلا تو کتابای شرق شناسا و تاریخ شناسا نوشته شده که طی جنگهای صلیبی با انتقال کتابهای مسلمانان ،رنسانس علم به اروپا رسید و به همین خاطر کتابای علمی ما دست اونا قرار گرفت و از دست خودمون خارج شد و ما شدیم عقب مونده و اونا با دستاورد دانشمندای ما شدن پیش رفته، یا شنیدم به خط کوفی دست نوشته هایی هست که متعلق به یکی از شاگردای امام صادقه و احادیث امام صادق توش مکتوب شده، این مجموعه دست یه یهودی تو اورشلیمه
:Gig:


ما تو کتابای تاریخی ارجاع به کتابای دیگه ای داریم که وقتی به اون کتابای مرجع مراجعه میکنیم خبری از گفته های کتابی که نقل قول کرده نمیبینیم، برای همین شنیدم که بعضی از فرقه ها برای مقابله با دشمناشون بعضی روایتا تو کتاباشونو تحریف یا حذف میکردن

مثلا شعری از مولوی که توش درباره آب دهان انداختن عمر بن عبدود در صحنه جنگ بر امام علی حرف زده و خیلی هم معروفه ولی هیچ سندی دربارش نداریم
http://www.askdin.com/showthread.php?t=10837

یعنی ممکنه سندی بوده باشه که الان نیست؟

چقدر از اسناد ما اینطورین؟؟

الان ما نسخه اصلی کتابای تاریخی مرجع رو هم نداریم،مثلا نسخه های تاریخ طبری که دست ماست به خط عربی مدرن نوشته شده و مال قرن چهارمه یعنی یه قرن بعد طبری ، رونویسی شده

همین نسخه ها اونقدر با هم تفاوت دارند که محمدمتقی بهار تو کتاب تصحیح تاریخ بلعمی(ترجمه تاریخ طبری به فارسی) میگه:

نقل قول:

«چیزی که اسباب تاسف و تحیر است آن که در تمام این ده نسخه ی خطی و یک نسخه ی چاپی که به نظر این نویسنده رسیده و با دقت آن ها را مقابله و مطالعه کرده ام دو نسخه دیده نمی شود که حتی به تقریب شبیه یکدیگر باشند و بتوان گفت که آن دو از یک ماخذ حکایت می کنند و هر نسخه ای چه در کم و زیاد مطالب و سقطات و چه در اضافات و یا در اغلاط یا اختلاف عبارت به قدری با نسخه ی دیگر متفاوت است که هرگاه خواننده صاحب مطالعه نباشد و به تصرفات روز افزون هزار ساله توجه نداشته باشد، تصور، بل حتم خواهد کرد که این کتاب را چند تن در فواصل قرون عدیده ترجمه کرده اند و چون به اول هر نسخه نگاه کند و ببیند که همه ی نسخه ها از آن بلعمی است باز خواهد گفت که بلعمی چند تن بوده اند و یا آن که بلعمی این ترجمه را به چند تن برگزار کرده است، چه متصور نبست یک نسخه که از دست یک شخص بیرون آمده باشد، این اختلافات فاحش را دارا باشد». (تاریخ بلعمی، تصحیح بهار، به کوشش محمد پروین گنابادی، ص ۷ و ۸)

تو تاریخ ، چنتا از منابع این بلا سرشون اومده؟
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=27395&page=2
الان منابع ما چجوری دستمون رسیدن؟نسل اندر نسل؟ چه سرنوشتی داشتن چجوری از کجاها به کجا منتقل شدن؟
از کجا معلوم همین منابعی که دستمون موندن، خودشون دچار تحریف نشده باشن؟

عهدنامه سلمان فارسی

با سلام

می گویند عهدنامه سلمان فارسی، امان نامه است که پیامبر (ص) در سال نهم هجری به نفع خاندات سلمان صادر کرده است.
این عهدنامه حسب ادّعا به خطّ علی (ع) نوشته شده و عدّه ای از بزرگان صحابه آن را گواهی کرده اند.... در این نوشتار با توجّه به قراین موجود، اصالت عهدنامه مورد بررسی و تردید قرار گرفته است .
اینکه پیامبر اکرم(ص) در سال نهم هجری سالها پیش از فتوحات اسلامی به فکر تنظیم چنین سندی افتاده باشد یا اینکه اصلاً جناب سلمان از پیامبر(ص) خواهش کرده باشد سندی را به نفع خاندان او حتی غیر مسلمان تنظیم کنند، طبق روال عادی پذیرفته نیست...

در متن سند، تاریخ (رجب سنة تسع من الهجرة) ذکر شده است.
همان گونه که مصحح فاضل کتاب تاریخ گزیده در حاشیه همان صفحه متذکر شده اند: (تاریخ هجری به شهادت کلیه مورخین، در زمان عمر موسوم شده و قبل از آن وجود نداشته است) ...

در متن سند عبارتی شداد و غلاظ در مورد خاندان سلمان حتی آنان که مسلمان نشده باشند ذکر شده که دشوار است پذیرفتن آن... یکی از مواردی که خاندان سلمان، حسب ادعای این عهدنامه از آن معاف شده "جز ناصیه" است...
اما در زمان رسول الله (ص) چنین تکلیفی بر اهل کتاب وضع نشده بوده و این رفتار بعد از رحلت آن حضرت به وجود آمده است.
گواه ما سخن فقیه جامع الاطراف و مسلطی چون شهید اول ( شهادت 786ه ق) در کتاب دروس است.
او مدعی است که در ماخذ فقهی هیچ مستندی در این مورد یافت نمی شود [نفس الرحمان، ص44] این سخن بدین معنی است که این رفتار نه تنها در سنت رسول اکرم(ص)، بلکه در روایات، بر جای مانده از اهل بیت(ع) نیز سابقه ندارد و طبعا باید آن را از مقررات وضع شده توسط حکومت های بعدی و یا ناشی از عرف حاکم بر جامه در دوران بنی امیه به بعد دانست.

متن این عهدنامه در مآخذ مختلف و متعدّد با تفاوتهایی در عبارات و اسامی شهود ضبط شده است.

در مجمل التّواریخ و القصص (تالیف 520 ه ق) در ((فصل حوادث بعد از هجرت، السّنة الاولی)) متن این عهدنامه ذکر شده است، با مقدمه ای که خواندن آن مفید است و سلمان فارسی را برادرزاده ای بود؛ نام او ماهاذر بن فرّوخ بن بدخشان و تخمه ایشان به شیراز است، و عهدی دارند از پیغامبر، هم به خطّ امیرالمومنین علی بر ادیم سفید نوشته، و خاتم پیغامبر و ابوبکر و عمر و عثمان، و علی علیم السّلام بر آنجا نهاده و اگرچه این عهد به سال نهم بود از هجرت بدین جایگاه ثبت کرده شد، تا از یک روی باشد .