جمع بندی اشکال بر برهان خواجه نصیر الدین طوسی در رد تسلسل

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اشکال بر برهان خواجه نصیر الدین طوسی در رد تسلسل

با سلام و احترام
یکی از برهان هایی که در رد تسلسل علل اومده برهان ضرورت و وجوب هست. این برهان گویا منسوب به خواجه نصیر الدین طوسیه. بنده تقریری که از این برهان دارم رو میارم خدمتتون بعد اشکالی که در ذهنم هست رو عرض میکنم
مقدمه یک: هر چیزی که موجود میشود قبل تحقق باید وجوب پیدا کند و تمام روزنه های عدم از آن مسدود گردد. اگر آن چیز واجب بالذات باشه این انسداد از جانب ذات شی هست و اگر ممکن باشد از ناحیه غیر.
مقدمه دوم: دستیابی به وجوب بالغیر بدون استناد به وجوب بالذات غیر ممکن است.
تحقق سلسله نا متناهی از ممکنات ناممکن است زیرا هر واجب بالغیر در قوه شرطیه است. و وجوب آن شی به غیر مشروط است و آن غیر به منزله وضع مقدم های جمله شرطیه است. اگر تمام اعضا سلسله را موجود بالغیر یا واجب بالغیر فرض کنیم که به واجب بالذات ختم نمی شود این امر به منزله این است که شرطیه هایی داشته باشیم بدون وضع مقدم که مستلزم عدم تحقق تمام حلقه های این سلسله است.
اما اشکال بنده به مقدمه دوم هست. در این مقدمه یک اشکال وجود داره اونم اینه که حالت سلسسله بی نهایت به طور پیش فرض نیازمند به علت واجب باذات فرض شده.
ببینید چرا تسلسل مشکلی نداره( به عقیده من) :
سلسله ای نا متناهی از علل و معلول رو در نظر بگیرید. در این مجموعه علل تمام اعضا مشخصه یعنی عامل تحقق تمام اعضا موجود است پس تمام اعضا موجود هستند. اما مقدمه دوم میگه هر واجب بالغیری نیازمند واجب باذاته برای تحققش به نظر بنده در حالت تسلسل نا متناهی این شرط لازم نیست بنا به دلیلی که گفتم یعنی میدونیم هر عضو سلسله علتی دارد پس کل سلسله محقق است.
سپاس @};-@};-@};-

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد صدیق

[TD][/TD]

جوجه اردک زشت;1008341 نوشت:
یکی از برهان هایی که در رد تسلسل علل اومده برهان ضرورت و وجوب هست. این برهان گویا منسوب به خواجه نصیر الدین طوسیه. بنده تقریری که از این برهان دارم رو میارم خدمتتون بعد اشکالی که در ذهنم هست رو عرض میکنم

باسلام وعرض ادب
پاسخ به سوال شما، وابسته به بیان اصل مطلب یا ارجاع دقیق به منبع مورد نظر است.
بدین جهت که احتمال میرود نقل شما با واسطه باشد و در منبع واسطه ای مطلب به درستی تقریر نشده باشد.
پس لطفا سند دقیق مطلب را ذکر کنید.

باتشکر

صدیق;1008711 نوشت:
باسلام وعرض ادب
پاسخ به سوال شما، وابسته به بیان اصل مطلب یا ارجاع دقیق به منبع مورد نظر است.
بدین جهت که احتمال میرود نقل شما با واسطه باشد و در منبع واسطه ای مطلب به درستی تقریر نشده باشد.
پس لطفا سند دقیق مطلب را ذکر کنید.

باتشکر


سلام خدمت استاد گرامی
بنده مطلب رو از مقاله آقای عباس عرفی به نام زنجیره بی نهایت آوردم
ایشان سند دقیقی نداده ولی عین تقریر ایشون رو اوردم
اول میگه شهید مطهری این برهانو بهترین برهان دونسته(مجموعه آثار6/603 مقالات فلسفی 209)
بعد میگه در تجرید العقاید آورده ولی سند دقیق نمیده و میگه فخر رازی هم این برهان رو اورده : المطالب العالیه فی علم الهی 1/153
آخر کار هم میگه علامه حلی خیلی موافق این برهان نیست : کشف المراد 86

البته برای بنده فرقی نداره اگر تقریر صحیح خواجه نصیر الدین رو بیارین روی همون بحث میکنیم کل حرف من همینه که چون در یک سلسله نا متناهی میدونیم تمام اعضا علت دارن دیگه نیازی به واجب نیست
البته این موضوع تسلسل رو اثبات نمیکنه در عالم خارج ولی به هر حال رد هم نمیشه

[=microsoft sans serif]

جوجه اردک زشت;1008728 نوشت:
البته برای بنده فرقی نداره اگر تقریر صحیح خواجه نصیر الدین رو بیارین روی همون بحث میکنیم کل حرف من همینه که چون در یک سلسله نا متناهی میدونیم تمام اعضا علت دارن دیگه نیازی به واجب نیست
البته این موضوع تسلسل رو اثبات نمیکنه در عالم خارج ولی به هر حال رد هم نمیشه

باسلام و عرض ادب
بر اساس تقریری که خواجه در تجرید الاعتقاد آورده و شرحی که علامه حلی در کشف المراد از این بیان آورده است، استدلال مورد نظر شما را بیان میکنیم و سپس به پاسخ سوال شما میپردازیم:
اصل کلام خواجه اینگونه است:
ولا يتراقى معروضاهما في سلسلة واحدة إلى غير النهاية، لأن كل واحد منها ممتنع الحصول بدون علة واجبة، لكن الواجب بالغير ممتنع أيضا فيجب وجود علة لذاتها هي طرف.

علامه حلی در توضیح این عبارت اینچنین میگوید:
لما أبطل الدور شرع في إبطال التسلسل، وهو وجود علل ومعلولات في سلسلة واحدة غير متناهية، ونبه على الدعوى بقوله:
مدعا: ولا يتراقى معروضاهما يعني معروض العلية والمعلولية في سلسلة واحدة إلى غير النهاية واحتج عليه بوجوه: الأول
م1. أن كل واحد من تلك الجملة ممكن
م2. وكل ممكن ممتنع حصوله بدون علته الواجبة
م3. فكل واحد من تلك الآحاد ممتنع حصوله بدون علته الواجبة
م4. ثم تلك العلة الواجبة:
4.1. إن كانت واجبة لذاتها فهو المطلوب لانقطاع السلسلة حينئذ،
4.2. وإن كانت واجبة بغيرها كانت ممكنة لذاتها فكانت مشاركة لباقي الممكنات في امتناع الوجود بدون العلة الواجبة فيجب وجود علة واجبة لذاتها هي طرف السلسلة فتكون السلسلة منقطعة.(علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی، ص177-178)

[=microsoft sans serif]
اما توضیح
اگر ما سلسله ای را در نظر بگیریم، که این سلسله از مجموعه ای از علت و معلول تشکیل شده باشد ولی این سلسله، به نهایت نرسیده باشد(یعنی به علتی که خودش معلول نباشد)، در مورد این سلسله اینچنین میتوان گفت:
م1. هر کدام از اجزای این سلسله را که در نظر بگیریم، به خودی خود، مکمن الوجود هستند.
م2. ویژگی موجودات ممکن آن است که بدون توجه به علتشان، تحقق ندارند یعنی در حالت عدم وجود علت تامه، معدوم(=ممتنع بالغیر) هستند.
م3. پس هر کدام از اجزای این مجموعه، بدون علت تامه اش، ممتنع و معدوم است.
م4. علت هر یک از این افراد که که در نظر بگیریم، دو حالت بیشتر ندارد:
الف. علت آن افراد، یا موجودی است ممکن الوجود بالذات که توسط علت به وجود آمده است و واجب الوجود بالغیر شده است. چنین علتی بر اساس مقدمه3، به خودی خود معدوم است و نیازمند به علتی. بنابراین باید در ابتدای سلسله، علتی باشد که واجب بالذات باشد.
ب. علت آن افراد، واجب الوجود بالذات است .
بنابراین، در هر صورت، این مجموعه وسلسله علتها و معلولها، از طرف علت(ابتدا) قطع میشوند و در آنجا باید علتی باشد که خودش معلول نباشد.
در نتیجه، سلسله علتها و معلولها، نامتناهی نیستند.

[=microsoft sans serif]اشکال:

جوجه اردک زشت;1008341 نوشت:
ببینید چرا تسلسل مشکلی نداره( به عقیده من) :
سلسله ای نا متناهی از علل و معلول رو در نظر بگیرید. در این مجموعه علل تمام اعضا مشخصه یعنی عامل تحقق تمام اعضا موجود است پس تمام اعضا موجود هستند. اما مقدمه دوم میگه هر واجب بالغیری نیازمند واجب باذاته برای تحققش به نظر بنده در حالت تسلسل نا متناهی این شرط لازم نیست بنا به دلیلی که گفتم یعنی میدونیم هر عضو سلسله علتی دارد پس کل سلسله محقق است.

خلاصه این اشکال آن است که
در سلسله علتها و معلولها، علت هر یک از اجزا مشخص و موجود است. بنابراین
لازم نیست که هر معلولی(که واجب بالغیر است) به واجب بالذاتی(علتی که خودش معلول نیست) باز گردد.

[=microsoft sans serif]اما پاسخ
این اشکال ناشی از عدم فهم دقیق رابطه علت و معلول است.
در رابطه علت و معلول، تحقق معلول وابسته به تحقق علت است.
یعنی اگر علت نباشد، معلولی در کار نخواهد بود.
نه اینکه علت و معلول یک رابطه دو طرفه است که در آن علت، معلول را محقق میکند و خودش دیگر کنار میرود.
حال اگر یک زنجیره از علت ومعلول را داشته باشیم، هر کدام از حلقه های این زنجیره، نسبت به حلقه بعدی، علت است یعنی باعث قوام و تحقق آن شده است و اگر قبلی نباشد، بعدی هم محقق نمیشود.
حال اگر، زنجیره ای داشته باشیم که شرایط تسلسل را داشته باشد:
یعنی همه اجزایش همزمان موجود باشند.
و
این اجزا با هم رابطه علی و معلولی داشته باشند.
در این صورت، بر اساس آنچه گفتیم، هر حلقه ای علت قوام بعدی است و بر اساس فرض، خودش متقوم به قبلی است و چون همه اجزا باید به صورت همزمان باشند، هر یک وابسته به دیگری است و همینطور تا بی نهایت.
بنابراین، هیچ کدام نمیتوانند به وجود بیایند، زیرا تا یک طرفی که خودش وابسته نباشد، در این زنجیره وجود نداشته باشد، تنها یک سری موجود در این زنجیره هستند که بدون دیگری محقق نمیشود. پس تحقق هر یک وابسته و منوط است به تحقق قبلی. قبلی هم منوط به قبلی و همینطور تا بی نهایت.

بنابراین فرضی که در اشکال مطرح شد ناشی از اشتباه در فهم دقیق رابطه علیت و نحوه این رابطه است.

صدیق;1008952 نوشت:
اما توضیح
اگر ما سلسله ای را در نظر بگیریم، که این سلسله از مجموعه ای از علت و معلول تشکیل شده باشد ولی این سلسله، به نهایت نرسیده باشد(یعنی به علتی که خودش معلول نباشد)، در مورد این سلسله اینچنین میتوان گفت:
م1. هر کدام از اجزای این سلسله را که در نظر بگیریم، به خودی خود، مکمن الوجود هستند.
م2. ویژگی موجودات ممکن آن است که بدون توجه به علتشان، تحقق ندارند یعنی در حالت عدم وجود علت تامه، معدوم(=ممتنع بالغیر) هستند.
م3. پس هر کدام از اجزای این مجموعه، بدون علت تامه اش، ممتنع و معدوم است.
م4. علت هر یک از این افراد که که در نظر بگیریم، دو حالت بیشتر ندارد:
الف. علت آن افراد، یا موجودی است ممکن الوجود بالذات که توسط علت به وجود آمده است و واجب الوجود بالغیر شده است. چنین علتی بر اساس مقدمه3، به خودی خود معدوم است و نیازمند به علتی. بنابراین باید در ابتدای سلسله، علتی باشد که واجب بالذات باشد.
ب. علت آن افراد، واجب الوجود بالذات است .

بنابراین، در هر صورت، این مجموعه وسلسله علتها و معلولها، از طرف علت(ابتدا) قطع میشوند و در آنجا باید علتی باشد که خودش معلول نباشد.
در نتیجه، سلسله علتها و معلولها، نامتناهی نیستند.

سلام خدمت استاد گرامی@};-
بنده سه مقدمه اول رو قبول دارم اما در مورد مقدمه چهار یک اشکالی دارم
ببینید میگوییم هر ممکن الوجود برای تحقق نیازمند علت تامه است( بنده این سخن رو قبول دارم)
اما اینجا گفته نمیشه این علت تامه باید واجب باشه یا ممکن باشه
حالا به سلسله نامتناهی که نگاه میکنیم:
هر عضو این سلسله علتی دارد تامه ولی خود این این علت ممکن هست این فرض ممکن بودن اعضای سلسله رو بهم نمیریزه

صدیق;1008953 نوشت:
خلاصه این اشکال آن است که
در سلسله علتها و معلولها، علت هر یک از اجزا مشخص و موجود است. بنابراین
لازم نیست که هر معلولی(که واجب بالغیر است) به واجب بالذاتی(علتی که خودش معلول نیست) باز گردد.

در واقعا سخن من این هست
اگر یک مجموعه متناهی باشد از علت و معلول ها لازم هست به واجب برسیم ولی در حالتی که سلسله نا متناهیه نیازی یه علت واجب نداره

صدیق;1008954 نوشت:
اما پاسخ
این اشکال ناشی از عدم فهم دقیق رابطه علت و معلول است.
در رابطه علت و معلول، تحقق معلول وابسته به تحقق علت است.
یعنی اگر علت نباشد، معلولی در کار نخواهد بود.
نه اینکه علت و معلول یک رابطه دو طرفه است که در آن علت، معلول را محقق میکند و خودش دیگر کنار میرود.
حال اگر یک زنجیره از علت ومعلول را داشته باشیم، هر کدام از حلقه های این زنجیره، نسبت به حلقه بعدی، علت است یعنی باعث قوام و تحقق آن شده است و اگر قبلی نباشد، بعدی هم محقق نمیشود.
حال اگر، زنجیره ای داشته باشیم که شرایط تسلسل را داشته باشد:
یعنی همه اجزایش همزمان موجود باشند.
و
این اجزا با هم رابطه علی و معلولی داشته باشند.
در این صورت، بر اساس آنچه گفتیم، هر حلقه ای علت قوام بعدی است و بر اساس فرض، خودش متقوم به قبلی است و چون همه اجزا باید به صورت همزمان باشند، هر یک وابسته به دیگری است و همینطور تا بی نهایت.

تمام مواردی که فرمودید رو قبول دارم و مشکلی درش نیست
صدیق;1008954 نوشت:
بنابراین، هیچ کدام نمیتوانند به وجود بیایند، زیرا تا یک طرفی که خودش وابسته نباشد، در این زنجیره وجود نداشته باشد، تنها یک سری موجود در این زنجیره هستند که بدون دیگری محقق نمیشود. پس تحقق هر یک وابسته و منوط است به تحقق قبلی. قبلی هم منوط به قبلی و همینطور تا بی نهایت.

چیزی که بنده از سخن شما فهمیدم رو بیان میکنم لطفا بفرمایید درسته یا خیر و یک سوالی هم برام پیش اومد در مورد این بیان که در ادامه میگم خدمتتون

هر عضو این مجموعه علتی دارد اما برای تحقق این مجموعه هر عضوی باید منتظر بماند تا علتش که واجب نیست محقق شود
آن علت هم باید منتظر بماند که علت خودش محقق شود و همینطور تا بی نهایت پس اصلا تحقق کل سلسله اتفاق نمی افتد.

حالا اگر سلسله نامتناهی ای در نظر بگیریم که قدیم باشد و نیازمند تحقق نباشد چی؟
اگر سلسله قدیم ذاتی باشد که همه اعضا واجب میشود و با فرض ممکن بودن در تناقض هست
اگر قدیم زمانی باشد این مسئله با ممکن بودن در تعارض نیست
یعنی سلسله علل نامتناهی که همه قدیم زمانی هستند چطوری رد میشه چون دیگه تحقق معنی نداره اونجا
ینده فکر کنم اگر پاسخ این سوال رو بفهمم مسئله تسلسل و وجود خدا به طور کامل برام حل میشه
سپاس@};-@};-@};-

جوجه اردک زشت;1009461 نوشت:
حالا اگر سلسله نامتناهی ای در نظر بگیریم که قدیم باشد و نیازمند تحقق نباشد چی؟
اگر سلسله قدیم ذاتی باشد که همه اعضا واجب میشود و با فرض ممکن بودن در تناقض هست
اگر قدیم زمانی باشد این مسئله با ممکن بودن در تعارض نیست
یعنی سلسله علل نامتناهی که همه قدیم زمانی هستند چطوری رد میشه چون دیگه تحقق معنی نداره اونجا
ینده فکر کنم اگر پاسخ این سوال رو بفهمم مسئله تسلسل و وجود خدا به طور کامل برام حل میشه

با سلام مجدد
استاد فکر کنم خودم تونستم مسئله رو حل کنم
ببینید طبق نظر فلاسفه مسلمان جهان قدیم هست
اما تصور زمان برای مردم عادی مثل بنده با نظر فلاسفه مسلمان متفاوته
زمان در فلسفه اسلامی با ماده به وجود می آید و قبل آن بی معنیه
ولی در تصور عامه اینطور هست که زمان مفهوم ذهنی ای هست که تا منفی بی نهایت ادامه داره
با تعریف عوام گونه در واقع جهان حادث به حساب میاد
در کل فکر میکنم بالاخره این مسئله برام حل شد
بنده دیگه عرضی ندارم هر موقع صلاح دونستید تاپیک رو جمع بندی بفرمایید@};-

[=microsoft sans serif]

جوجه اردک زشت;1009461 نوشت:
هر عضو این مجموعه علتی دارد اما برای تحقق این مجموعه هر عضوی باید منتظر بماند تا علتش که واجب نیست محقق شود
آن علت هم باید منتظر بماند که علت خودش محقق شود و همینطور تا بی نهایت پس اصلا تحقق کل سلسله اتفاق نمی افتد.

حالا اگر سلسله نامتناهی ای در نظر بگیریم که قدیم باشد و نیازمند تحقق نباشد چی؟
اگر سلسله قدیم ذاتی باشد که همه اعضا واجب میشود و با فرض ممکن بودن در تناقض هست
اگر قدیم زمانی باشد این مسئله با ممکن بودن در تعارض نیست
یعنی سلسله علل نامتناهی که همه قدیم زمانی هستند چطوری رد میشه چون دیگه تحقق معنی نداره اونجا
ینده فکر کنم اگر پاسخ این سوال رو بفهمم مسئله تسلسل و وجود خدا به طور کامل برام حل میشه


باسلام
مشکل اینجاست که شما رابطه علیت را به رابطه ای در طول زمان فروکاسته اید.
شبیه کاری که متکلمان کرده اند.
یعنی شما هم مانند ایشان نیازمندی به علت را به جهت حدوث میدانید.
بدین ترتیب اگر موجودی ازلی باشد بی نیاز از علت هست.
ولی این درست نیست.
وجه نیازمندی موجود به علت بدین جهت نیست که ابتدای زمانی دارد(یعنی حادث هست)
بلکه به جهت امکان ذاتی یا فقر وجودی است که یک موجود نیازمند است.
البته مشخصه که موجود حادث مصداق بارز ممکن الوجود هست.
ولی این دو ملازمه ای با هم ندارند.

جوجه اردک زشت;1009461 نوشت:
در واقعا سخن من این هست
اگر یک مجموعه متناهی باشد از علت و معلول ها لازم هست به واجب برسیم ولی در حالتی که سلسله نا متناهیه نیازی یه علت واجب نداره

این مطلب نیز به همان دلیلی که در بالا عرض شد اشتباه هست.

پرسش: یکی از برهان هایی که در رد تسلسل علل اومده برهان ضرورت و وجوب هست. این برهان گویا منسوب به خواجه نصیر الدین طوسیه. بنده تقریری که از این برهان دارم رو میارم خدمتتون بعد اشکالی که در ذهنم هست رو عرض میکنم
مقدمه یک: هر چیزی که موجود میشود قبل تحقق باید وجوب پیدا کند و تمام روزنه های عدم از آن مسدود گردد. اگر آن چیز واجب بالذات باشه این انسداد از جانب ذات شی هست و اگر ممکن باشد از ناحیه غیر.
مقدمه دوم: دستیابی به وجوب بالغیر بدون استناد به وجوب بالذات غیر ممکن است.
تحقق سلسله نا متناهی از ممکنات ناممکن است زیرا هر واجب بالغیر در قوه شرطیه است. و وجوب آن شی به غیر مشروط است و آن غیر به منزله وضع مقدم های جمله شرطیه است. اگر تمام اعضا سلسله را موجود بالغیر یا واجب بالغیر فرض کنیم که به واجب بالذات ختم نمی شود این امر به منزله این است که شرطیه هایی داشته باشیم بدون وضع مقدم که مستلزم عدم تحقق تمام حلقه های این سلسله است.
اما اشکال بنده به مقدمه دوم هست. در این مقدمه یک اشکال وجود داره اونم اینه که حالت سلسسله بی نهایت به طور پیش فرض نیازمند به علت واجب بالذات فرض شده.
ببینید چرا تسلسل مشکلی نداره( به عقیده من) :
سلسله ای نا متناهی از علل و معلول رو در نظر بگیرید. در این مجموعه علل تمام اعضا مشخصه یعنی عامل تحقق تمام اعضا موجود است پس تمام اعضا موجود هستند. اما مقدمه دوم میگه هر واجب بالغیری نیازمند واجب باذاته برای تحققش به نظر بنده در حالت تسلسل نا متناهی این شرط لازم نیست بنا به دلیلی که گفتم یعنی میدونیم هر عضو سلسله علتی دارد پس کل سلسله محقق است.

پاسخ:
بر اساس تقریری که خواجه در تجرید الاعتقاد آورده و شرحی که علامه حلی در کشف المراد از این بیان آورده است، استدلال مورد نظر شما را بیان میکنیم و سپس به پاسخ سوال شما میپردازیم:
اصل کلام خواجه اینگونه است:
ولا يتراقى معروضاهما في سلسلة واحدة إلى غير النهاية، لأن كل واحد منها ممتنع الحصول بدون علة واجبة، لكن الواجب بالغير ممتنع أيضا فيجب وجود علة لذاتها هي طرف.

علامه حلی در توضیح این عبارت اینچنین میگوید:
لما أبطل الدور شرع في إبطال التسلسل، وهو وجود علل ومعلولات في سلسلة واحدة غير متناهية، ونبه على الدعوى بقوله:
مدعا: ولا يتراقى معروضاهما يعني معروض العلية والمعلولية في سلسلة واحدة إلى غير النهاية واحتج عليه بوجوه: الأول
م1. أن كل واحد من تلك الجملة ممكن
م2. وكل ممكن ممتنع حصوله بدون علته الواجبة
م3. فكل واحد من تلك الآحاد ممتنع حصوله بدون علته الواجبة
م4. ثم تلك العلة الواجبة:
4.1. إن كانت واجبة لذاتها فهو المطلوب لانقطاع السلسلة حينئذ،
4.2. وإن كانت واجبة بغيرها كانت ممكنة لذاتها فكانت مشاركة لباقي الممكنات في امتناع الوجود بدون العلة الواجبة فيجب وجود علة واجبة لذاتها هي طرف السلسلة فتكون السلسلة منقطعة.(1)

توضیح اینکه
اگر ما سلسله ای را در نظر بگیریم، که این سلسله از مجموعه ای از علت و معلول تشکیل شده باشد ولی این سلسله، به نهایت نرسیده باشد(یعنی به علتی که خودش معلول نباشد)، در مورد این سلسله اینچنین میتوان گفت:
م1. هر کدام از اجزای این سلسله را که در نظر بگیریم، به خودی خود، ممکن الوجود هستند.
م2. ویژگی موجودات ممکن آن است که بدون توجه به علتشان، تحقق ندارند یعنی در حالت عدم وجود علت تامه، معدوم(=ممتنع بالغیر) هستند.
م3. پس هر کدام از اجزای این مجموعه، بدون علت تامه اش، ممتنع و معدوم است.
م4. علت هر یک از این افراد که که در نظر بگیریم، دو حالت بیشتر ندارد:
الف. علت آن افراد، یا موجودی است ممکن الوجود بالذات که توسط علت به وجود آمده است و واجب الوجود بالغیر شده است. چنین علتی بر اساس مقدمه3، به خودی خود معدوم است و نیازمند به علتی. بنابراین باید در ابتدای سلسله، علتی باشد که واجب بالذات باشد.
ب. علت آن افراد، واجب الوجود بالذات است .
بنابراین، در هر صورت، این مجموعه وسلسله علتها و معلولها، از طرف علت(ابتدا) قطع میشوند و در آنجا باید علتی باشد که خودش معلول نباشد.
در نتیجه، سلسله علتها و معلولها، نامتناهی نیستند.

خلاصه این اشکالی که در سوال مطرح شد، اینچنین است:
در سلسله علتها و معلولها، علت هر یک از اجزا مشخص و موجود است. بنابراین
لازم نیست که هر معلولی(که واجب بالغیر است) به واجب بالذاتی(علتی که خودش معلول نیست) باز گردد.

اما پاسخ
این اشکال ناشی از عدم فهم دقیق رابطه علت و معلول است.
در رابطه علت و معلول، تحقق معلول وابسته به تحقق علت است.
یعنی اگر علت نباشد، معلولی در کار نخواهد بود.
نه اینکه علت و معلول یک رابطه دو طرفه است که در آن علت، معلول را محقق میکند و خودش دیگر کنار میرود.
حال اگر یک زنجیره از علت ومعلول را داشته باشیم، هر کدام از حلقه های این زنجیره، نسبت به حلقه بعدی، علت است یعنی باعث قوام و تحقق آن شده است و اگر قبلی نباشد، بعدی هم محقق نمیشود.
حال اگر، زنجیره ای داشته باشیم که شرایط تسلسل را داشته باشد:
یعنی همه اجزایش همزمان موجود باشند.
و
این اجزا با هم رابطه علی و معلولی داشته باشند.
در این صورت، بر اساس آنچه گفتیم، هر حلقه ای علت قوام بعدی است و بر اساس فرض، خودش متقوم به قبلی است و چون همه اجزا باید به صورت همزمان باشند، هر یک وابسته به دیگری است و همینطور تا بی نهایت.
بنابراین، هیچ کدام نمیتوانند به وجود بیایند، زیرا تا یک طرفی که خودش وابسته نباشد، در این زنجیره وجود نداشته باشد، تنها یک سری موجود در این زنجیره هستند که بدون دیگری محقق نمیشود. پس تحقق هر یک وابسته و منوط است به تحقق قبلی. قبلی هم منوط به قبلی و همینطور تا بی نهایت.

بنابراین فرضی که در اشکال مطرح شد ناشی از اشتباه در فهم دقیق رابطه علیت و نحوه این رابطه است.

پی نوشت:
1. علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی، ص177-178

موضوع قفل شده است