جمع بندی تقریر صحیح؛ خلقت یا تجلی؟
تبهای اولیه
سلام علیکم
در نگاه به پاسخهای داده شده در سایت باز دچار تحیّر شدم.~x(
سوالم در مورد اولین مخلوق است. در رابطه با ایجاد آن حقیقت دو دیدگاه لااقل بیان شده: خلقت ؛ تجلی .
1. سوالم آن است که مبانی این دو قول و قائلین آن دو قول چه کسانی اند؟
2. وجه ترجیح و اساسا تقریر صحیح این دو دیدگاه چگونه است.
پیشاپیش از پاسخگویی شما متشکرم
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد صدیق | |
[TD][/TD] | |
[=microsoft sans serif] 1. سوالم آن است که مبانی این دو قول و قائلین آن دو قول چه کسانی اند؟ 2. وجه ترجیح و اساسا تقریر صحیح این دو دیدگاه چگونه است.سوالم در مورد اولین مخلوق است. در رابطه با ایجاد آن حقیقت دو دیدگاه لااقل بیان شده: خلقت ؛ تجلی .
باسلام و عرض ادب
پاسخ بدین سوال مستلزم توجه به چند نکته است:
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]نخست. توجیه کثرت در عالم.
یکی از مسائلی که ذهن اندیشمندان دینی را به خود مشغول داشته، آن است که موجودات عالم آیا وجود دارند یا خیر و اینکه چه ارتباطی با خداوند متعال دارند.
در یک نگاه کلی، چند احتمال در این زمینه وجوددارد.
نخست. کثرت وجود و کثرت موجود.
دوم. وحدت وجود و وحدت موجود.
سوم. وحدت وجود و کثرت موجود.
چهارم. کثرت وجود و وحدت موجود.
بر اساس احتمال نخست، هم وجود متفاوت است و هم موجودها واقعا وجودی منحاز از هم دارند.
بر اساس احتمال دوم، هم یک وجود داریم و هم یک موجود در عالم هست.
بر اساس احتمال سوم، یک وجود بیشتر نداریم که در موجودات متکثر عالم سریان دارد.
بر اساس احتمال چهارم نیز وجود موجودات با هم تفاوت دارد ولی خود موجودات، یکی بیشتر نیستند.
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
احتمال نخست، مورد قبول فلاسفه مشاء است.بر اساس دیدگاه آنان، نه وجودی که در موجودات هست وحدت دارد و وجود هر کسی مختص به خودش است و کاملا متفاوت با وجود دیگری است. تفاوتی که به نحو تباین به تمام ذات است و هیچ وجه اشتراکی بین آنها نیست.
احتمال دوم، مورد قبول برخی از صوفیه و ظاهر دیدگاه عرفاست. بر اساس دیدگاه آنان، یک وجود در عالم هست و یک موجود. فرض کثرت هم در مورد وجود نادرست است و هم در مورد موجودات؛
احتمال سوم، مورد قبول حکمت متعالیه و برخی دیگر از عرفاست. بر اساس این دیدگاه، یک وجود در عالم تحقق دارد که در کثرات عالم سریان دارد. موجودات با هم تفاوت دارند و کثرت دارند.
احتمال چهارم نیز تنها یک فرض عقلی بود و در عالم خارج قابل تحقق نیست.
[=microsoft sans serif]دوم. توجیه کثرت در عالم
در مورد ارتباط موجودات با حق تعالی نیز دو دیدگاه عمده وجود دارد.
نخست. خلقت: بر اساس یک دیدگاه که مورد قبول متکلمان و فلاسفه مشاء و حکمت متعالیه( بر اساس تشکیک ) است، موجودات عالم، گرچه معلول خداوند هستند، وجود حقیقی دارند ولی درعین حال، وجودی منحاز و مستقلی از او دارند. در این دیدگاه، هم خداوند وجود دارد و هم انسان و هم بقیه موجوداتی که میبینیم. البته این کجا و آن کجا. نحوه وجود آنها و کیفیت آن به هیچ وجه قابل قیاس با هم نیست.
طرفداران این دیدگاه خود به دو گروه اصلی هستند:
الف.کسانی که در توجیه کثرت در عالم، معتقد به کثرت وجود و موجود هستند. این گروه عبارتند از فلاسفه مشاء.
ب. کسانی که در توجیه کثرت در عالم، معتقد به وحدت وجود و کثرت موجود هستند. این گروه نیز عبارتند از طرفداران تشکیک(دیدگاه متقدم حکمت متعالیه)
باوجود این اختلاف نظر، موجودات عالم گرچه در اصل وجود داشتن با خداوند متعال مشترک هستند ولی وجود حقیقی و منحازی از خداوند دارند و گرچه وابسته به او ومعلول او هستند ولی واقعا وجود دارند و مخلوق اویند.
بر این اساس، موجودات عالم، واقعا از سوی خداوند به عنوان یک موجود حقیقی خلق میشوند.
[=microsoft sans serif]
دوم. تجلی: دیدگاه دیگر که مورد قبول عرفا و حکمت متعالیه( بر اساس وحدت وجود ) آن است که وجود حقیقتا برای خداوند است و بقیه موجودات، تنها سایه و جلوه ای از ذات حق تعالی هستند. خداوند تجلی میکند و آنچه ما به عنوان موجوداتی در قبال خداوند ومخلوق او میپنداریم، در حقیقت جلوه او هستند نه موجودی واقعی و حقیقی.
بر اساس این دیدگاه که مبتنی بر مبنای وحدت وجود و مکمل آن است، در عالم یک موجود بیشتر وجود ندارد و بقیه نمود و جلوه او هستند.
خداوند موجودات دیگر را خلق نمیکند، بلکه اساسا وجودی غیر از وجود حق تعالی در عالم نیست و هر چه دیده میشود صرفا تجلی و تصویری از حق تعالی است.
ابن عربی در توضیح کیفیت تجلی و تمیز آن از دیگر انحای ارتباط حق و خلق، از استعاره مرآت (آیینه) استفاده میکند. همچنان که تصویر در آیینه، نه با آن متحد شده و نه در آن حلول کرده، حق تعالی نیز نه با عالم یکی شده نه در آن حلول کرده است.(ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، ج۱، ص۶۱ـ۶۲، تهران ۱۳۶۶ش.)
[=microsoft sans serif]هر لحظه به شكلی بت عیار برآمد.... دل برد و نهان شد.
[=microsoft sans serif]هر دم به لباس دگر آن یار برآمد.....گه پیر و جوان شد.
گه نوح شد و كرد جهانی به دعا غرق.... خود رفت به كشتی.
گه گشت خلیل و به دل نار بر آمد.... آتش گل از آن شد.
یوسف شد و از مصر فرستاد قمیصی...روشنگر عالم
در دیوان شمس به زیبایی تجلی را اینچنین توصیف میکند:
[=microsoft sans serif]جان و جهان! دوش کجا بودهای.... نی غلطم، در دل ما بودهای
[=microsoft sans serif]آه که من دوش چه سان بودهام!.....آه که تو دوش کرا بودهای!
[=microsoft sans serif]شک برم کاش قبا بودمی....چونک در آغوش قبا بودهای.
[=microsoft sans serif]آینهٔ رنگ تو عکس کسیست...تو ز همه رنگ جدا بودهای.(دیوان شمس، غزل3165)
[=microsoft sans serif]بر اساس این نکات پاسخ سوالات شما مشخص میشود.
اولا: مبنای خلقت بر اساس مبنای علیت و قبول کثرت موجودات عالم است.
و مبنای تجلی بر اساس مبنای وحدت وجود و انکار کثرت موجودات است.
ثانیا: تجلی بر اساس وحدت وجود قابل تبیین است و بدان معناست که یک موجود در عالم بیشتر نیست و آن حق تعالی است و او همواره به صورتی تجلی میکند. آنچه در عالم میبینیم، جلوه های حق تعالی است نه مخلوقی جدای از او.
اما بر اساس علیت، خداوند بقیه موجودات را خلق میکند. موجوداتی که وجودی منحاز از او هستند.
برای قضاوت در مورد صحت و سقم این دو دیدگاه، لازم است مبنای آنها را بررسی کنیم که در این مورد میتوانید به تاپیکهایی مرتبط به وحدت وجود مراجعه کنید.
اگر وحدت وجود صحیح باشد و قابل دفاع، مسئله تجلی قابل قبول است و گرنه خیر.
موفق باشید.
پرسش: سوالم در مورد اولین مخلوق است. در رابطه با ایجاد آن حقیقت دو دیدگاه لااقل بیان شده: خلقت ؛ تجلی .
1. سوالم آن است که مبانی این دو قول و قائلین آن دو قول چه کسانی اند؟
2. وجه ترجیح و اساسا تقریر صحیح این دو دیدگاه چگونه است.
پاسخ:
پاسخ بدین سوال مستلزم توجه به چند نکته است:
نخست. توجیه کثرت در عالم.
یکی از مسائلی که ذهن اندیشمندان دینی را به خود مشغول داشته، آن است که موجودات عالم آیا وجود دارند یا خیر و اینکه چه ارتباطی با خداوند متعال دارند.
در یک نگاه کلی، چند احتمال در این زمینه وجوددارد.
نخست. کثرت وجود و کثرت موجود.
دوم. وحدت وجود و وحدت موجود.
سوم. وحدت وجود و کثرت موجود.
چهارم. کثرت وجود و وحدت موجود.
بر اساس احتمال نخست، هم وجود متفاوت است و هم موجودها واقعا وجودی منحاز از هم دارند.
بر اساس احتمال دوم، هم یک وجود داریم و هم یک موجود در عالم هست.
بر اساس احتمال سوم، یک وجود بیشتر نداریم که در موجودات متکثر عالم سریان دارد.
بر اساس احتمال چهارم نیز وجود موجودات با هم تفاوت دارد ولی خود موجودات، یکی بیشتر نیستند.
احتمال نخست، مورد قبول فلاسفه مشاء است.بر اساس دیدگاه آنان، نه وجودی که در موجودات هست وحدت دارد و وجود هر کسی مختص به خودش است و کاملا متفاوت با وجود دیگری است. تفاوتی که به نحو تباین به تمام ذات است و هیچ وجه اشتراکی بین آنها نیست.
احتمال دوم، مورد قبول برخی از صوفیه و ظاهر دیدگاه عرفاست. بر اساس دیدگاه آنان، یک وجود در عالم هست و یک موجود. فرض کثرت هم در مورد وجود نادرست است و هم در مورد موجودات؛
احتمال سوم، مورد قبول حکمت متعالیه و برخی دیگر از عرفاست. بر اساس این دیدگاه، یک وجود در عالم تحقق دارد که در کثرات عالم سریان دارد. موجودات با هم تفاوت دارند و کثرت دارند.
احتمال چهارم نیز تنها یک فرض عقلی بود و در عالم خارج قابل تحقق نیست.
دوم. توجیه کثرت در عالم
در مورد ارتباط موجودات با حق تعالی نیز دو دیدگاه عمده وجود دارد.
نخست. خلقت: بر اساس یک دیدگاه که مورد قبول متکلمان و فلاسفه مشاء و حکمت متعالیه( بر اساس تشکیک ) است، موجودات عالم، گرچه معلول خداوند هستند، وجود حقیقی دارند ولی درعین حال، وجودی منحاز و مستقلی از او دارند. در این دیدگاه، هم خداوند وجود دارد و هم انسان و هم بقیه موجوداتی که میبینیم. البته این کجا و آن کجا. نحوه وجود آنها و کیفیت آن به هیچ وجه قابل قیاس با هم نیست.
طرفداران این دیدگاه خود به دو گروه اصلی هستند:
الف.کسانی که در توجیه کثرت در عالم، معتقد به کثرت وجود و موجود هستند. این گروه عبارتند از فلاسفه مشاء.
ب. کسانی که در توجیه کثرت در عالم، معتقد به وحدت وجود و کثرت موجود هستند. این گروه نیز عبارتند از طرفداران تشکیک(دیدگاه متقدم حکمت متعالیه)
باوجود این اختلاف نظر، موجودات عالم گرچه در اصل وجود داشتن با خداوند متعال مشترک هستند ولی وجود حقیقی و منحازی از خداوند دارند و گرچه وابسته به او ومعلول او هستند ولی واقعا وجود دارند و مخلوق اویند.
بر این اساس، موجودات عالم، واقعا از سوی خداوند به عنوان یک موجود حقیقی خلق میشوند.
دوم. تجلی: دیدگاه دیگر که مورد قبول عرفا و حکمت متعالیه( بر اساس وحدت وجود ) آن است که وجود حقیقتا برای خداوند است و بقیه موجودات، تنها سایه و جلوه ای از ذات حق تعالی هستند. خداوند تجلی میکند و آنچه ما به عنوان موجوداتی در قبال خداوند ومخلوق او میپنداریم، در حقیقت جلوه او هستند نه موجودی واقعی و حقیقی.
بر اساس این دیدگاه که مبتنی بر مبنای وحدت وجود و مکمل آن است، در عالم یک موجود بیشتر وجود ندارد و بقیه نمود و جلوه او هستند.
خداوند موجودات دیگر را خلق نمیکند، بلکه اساسا وجودی غیر از وجود حق تعالی در عالم نیست و هر چه دیده میشود صرفا تجلی و تصویری از حق تعالی است.
ابن عربی در توضیح کیفیت تجلی و تمیز آن از دیگر انحای ارتباط حق و خلق، از استعاره مرآت (آیینه) استفاده میکند. همچنان که تصویر در آیینه، نه با آن متحد شده و نه در آن حلول کرده، حق تعالی نیز نه با عالم یکی شده نه در آن حلول کرده است.(1)
هر لحظه به شكلی بت عیار برآمد.... دل برد و نهان شد.
هر دم به لباس دگر آن یار برآمد.....گه پیر و جوان شد.
گه نوح شد و كرد جهانی به دعا غرق.... خود رفت به كشتی.
گه گشت خلیل و به دل نار بر آمد.... آتش گل از آن شد.
یوسف شد و از مصر فرستاد قمیصی...روشنگر عالم
در دیوان شمس به زیبایی تجلی را اینچنین توصیف میکند:
جان و جهان! دوش کجا بودهای.... نی غلطم، در دل ما بودهای
آه که من دوش چه سان بودهام!.....آه که تو دوش کرا بودهای!
شک برم کاش قبا بودمی....چونک در آغوش قبا بودهای.
آینهٔ رنگ تو عکس کسیست...تو ز همه رنگ جدا بودهای.(2)
بر اساس این نکات پاسخ سوالات شما مشخص میشود.
اولا: مبنای خلقت بر اساس مبنای علیت و قبول کثرت موجودات عالم است.
و مبنای تجلی بر اساس مبنای وحدت وجود و انکار کثرت موجودات است.
ثانیا: تجلی بر اساس وحدت وجود قابل تبیین است و بدان معناست که یک موجود در عالم بیشتر نیست و آن حق تعالی است و او همواره به صورتی تجلی میکند. آنچه در عالم میبینیم، جلوه های حق تعالی است نه مخلوقی جدای از او.
اما بر اساس علیت، خداوند بقیه موجودات را خلق میکند. موجوداتی که وجودی منحاز از او هستند.
برای قضاوت در مورد صحت و سقم این دو دیدگاه، لازم است مبنای آنها را بررسی کنیم که در این مورد میتوانید به تاپیکهایی مرتبط به وحدت وجود مراجعه کنید.
اگر وحدت وجود صحیح باشد و قابل دفاع، مسئله تجلی قابل قبول است و گرنه خیر.
پی نوشتها:
1. ابن عربی، فصوص الحکم و التعلیقات علیه بقلم ابوالعلاء عفیفی، تهران، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۶۱ـ۶۲
2. دیوان شمس، غزل3165