جمع بندی نمی توانم به شک های خودم بی اعتنا باشم
تبهای اولیه
نمی توانم به شک های خودم بی اعتنا باشم
با سلام
وقتی گفته میشه تا یقین صدر در صد به نجاست ندارید اون واستون پاکه من خیلی حس خوبی پیدا میکنم اما مشکلم اینه که نمیتونم دلمو راحت راضی کنم که اگه شک دارم پس اهمیتی ندم.نمیدونم چرا همیشه به چیزایی که قبلا باهاشون سروکار داشتم و اون موقع احکام طهارت رو مثل الان بلد نبودم به شدت مشکوکم. انگار حس میکنم ی چیزایی بوده که رعایت نکردم اما الان فراومش کردم و یادم نمیاد.همش به خودم میگم با این اوصاف اینایی که بهشون مشکوکم همه پاکه. اما تو دلم یا ذهنم ی فکرایی میاد که انگار دارم سهل انگاری میکنم یا میخوام از سر وا کنم و از این حرفا.میشه بگید چیکار کنم از این حالت رها بشم ؟ ممنون میشم.
اگر شخصی دچار وسواس شود در این صورت شک و یقین وی فاقد اعتبار بوده و باید تا زمانی برطرف شدن مشکل وسواسش به عرف متعارف بنگرد و ببیند آنها در مسائل شرعی چه دقت هایی را لحاظ می کنند به همان مقدار توجه کند و نسبت به حساسیت های بیجا و زیادی بی اعتنایی کند تا باعث اذیت و آزار خود و دیگران نشود. شما نیز باید ببینید که اکثريت مردم که در فقه ما به عرف متعارف مردم معروف هستند در اعمال عبادي و غير عبادي خود چگونه عمل مي کنند. براي غسل و وضو و طهارت چه مقدار آب و چقدر وقت صرف مي کنند و چه دقت هایی را ملاحظه می نمایند، آنگاه همانند آنها عمل کنند تا به تدریج وسواس تان درمان شود.
با سلام .
ممنون از پاسختون اما با عرض معذرت این جواب شما رو من خیلی جاها دیدم و خوندم. اینایی که میگید رو میدونم .اما مسئله ی بنده اینه که این بی اعتنایی که میفرمایید واسم سخته. مشکل من اینه که نمیتونم بی اعتنا باشم و این بی اعتنایی رو یک جورسهل انگاری حس میکنم. دلم میخواست شما چیزایی رو بهم بگید که از ای حالت خلاص بشم وگرنه من که میدونم بقیه مثل من توجه و دقت نمیکنند.
اگر شما مبتلا به بیماری وسواس هستید؛ طبیعتاً باید نسبت به نداهای وسواس گونه «بی اعتنایی و بی توجهی» کنید تا مانع گسترش و تشدید بیماری وسواس تان بگردید و راه را برای درمان آن هموار کنید.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در روایتی بر این مطلب صحه گذاشته و می فرمایند:
«إِنَّ الشَّيْطَانَ أَتَاكُمْ مِنْ قِبَلِ الْأَعْمَالِ فَلَمْ يَقْوَ عَلَيْكُمْ فَأَتَاكُمْ مِنْ هَذَا الْوَجْهِ لِكَيْ يَسْتَزِلَّكُم» (1)؛ «شیطان از طریق اعمال و کردارهای تان نزد شما آمد و نتوانست بر شما چیره شود. حالا از این راه [یعنى وسوسه و القاء شبهه] به سراغ تان آمده است تا شما را بلغزاند».
امام صادق (علیه السلام) نیز می فرماید:
«إِنَّمَا يُرِيدُ الْخَبِيثُ أَنْ يُطَاعَ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَى أَحَدِكُم» (2)؛ «شیطان پلید مى خواهد مُطاع باشد، لذا اگر نافرمانى شود دیگر به سراغ کسى از شما نمى آید».
پی نوشت ها:
حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1409ق، ج7، ص168.
همان، ج8، ص228.
عمدۀ مشکل افراد وسواسی این است که برای اینکه عملی به دل شان بچسبد و به زعم خودشان درست انجام دهند، دقت و توجه زیادی به آن می کنند و همین مسئله سبب تکرار بیهوده عمل و گرفتار شدن در گرداب وسواس می شود؛ در حالی که این دل چسبیدن هیچ معیار عقلایی، دینی و شرعی ندارد و آنها مؤظف هستند همانند سایر مردم عمل کنند و به بقیۀ شک و تردیدها بی اعتنا باشید. این حکم تا زمانی که دقت های وسواس گونه شما از بین برود جاری و ساری است.
از آخرین رویکردهای درمانی جهت درمان وسواس رویکرد (ERPT) است؛ این رویکرد می گوید که در مغز افراد وسواسی مداری خاص شکل گرفته است و شخص وسواسی با اعتناء به وسواس خویش مدام در حال تقویت این مدار است و اگر می خواهد بیماری وسواس بهبود یابد باید به وسواس های خود(شک های خود) بی اعتنایی کند و با آنها درگیر نشود تا کم کم این مدار تضعیف شده و سپس محو گردد. شما باید بدون اعتنا به وسواس به کارهای عادی خود مشغول شوید و به محتوای وسواس خود کاملاً بی اعتنایی کنید تا مدار فوق تخریب شود و بهبود یابد.
به هر حال، آنچه شما می پندارید و در ذهن تان می پرورانید و افکاری که به ذهن تان خطور می کند و شما را به دقت و توجه زیادی می کشاند ساخته و پرداخته ذهن شماست و تنها در ذهن شماست؛ به همین خاطر شما نباید خود را با این افکار درگیر کنید؛ زیرا این درگیری، انرژی روانی شما را سوزانده و مستهلک می کند و برای انجام سایر امور ارزشمند روزانه تان انرژی قابل تکیه ای باقی نمی ماند. باید اجازه دهید این افکار بیایند و بروند و کاری با آن نداشته باشید و کمترین توجهی به آن نداشته باشید، شما باید همچون کسی باشید که در ایستگاه قطار روی صندلی نشسته و به قطارهایی که وارد ایستگاه می شوند و سپس به آرامی از آن خارج می شوند نظاره می کند، بر آنها سوار نمی شود و با آنها درگیر نمی شود و فقط نگاه می کند. شما باید افکارتان را که ذهنتان تولید می کند را همانند این قطارها بنگرید که وارد ایستگاه ذهن تان می شوند و پس از اندکی توقف از آن خارج می شوند.
به یاد داشته باشید که هر گونه تلاش برای کنترل افکار وسواسی باعث خواهد شد که بیشتر اذیت شوید و با این گونه افکار درگیر گردید. همانند شخص در باتلاق که هر چه بیشتر دست و پابزند بیشتر فرو خواهد رفت؛ پس باید به این نتیجه برسید که افکارتان عین خودتان نیستند؛ بلکه فقط تولیدات ذهن شما هستند و بس.
سلام و ممنون از پاسخهاتون . به حرفاتون فکر میکنم..راستش مشکلم درموقع شستشو نیست بلکه بعد از اتمام کارهام همش ی فکرایی میاد تو ذهنم که حس میکتم ی جای کارم ایراد داره. و این باعث میشه از اول همه چیزو تکرار کنم.مثلا وقتی لباسهای خیس شسته شده رو آویزون میکنم بعدش ی چیزی میاد تو ذهنم نگرانم میکنه.آخرین دفعه بعد از چندبار شستشو.بعد از یک عالمه احتیاط موقع بستن طناب لباس واسه اویزون کردن لباس شسته شده حس کردم خیلی گرمه و دارم عرق میکنم همون موقع نگران شدم که نکنه عرق دستم به طناب برسه و بعدش به لباسهام. با اینکه میدونم عرق کسی که غسل بهش واجبه نجس نیست اما باز خوشم نمیاد عرقم به لباس یا طناب برسه.حس میکنم خوب نیس عرق آدم حیض یا جنب به لبلس شسته که میخواد نماز بخونه باهاش برسه والا دیگه خودمم نمیدونم هر دفعه فکر میکنم دیگه ابن دفعه مشکلی نیست باز یه چیزی پیش میاد نگرانم میکنه.خودم هم خسته شدم به خدا.هی میگم این فکرا الکیه اما آروم نمیشم به سادگی.باید حتما اون مسئله رو حل کنم تا آروم بگیرم.
s.S.M.a said in سلام و ممنون از پاسخهاتون .
سلام و ممنون از پاسخهاتون . به حرفاتون فکر میکنم..راستش مشکلم درموقع شستشو نیست بلکه بعد از اتمام کارهام همش ی فکرایی میاد تو ذهنم که حس میکتم ی جای کارم ایراد داره. و این باعث میشه از اول همه چیزو تکرار کنم.مثلا وقتی لباسهای خیس شسته شده رو آویزون میکنم بعدش ی چیزی میاد تو ذهنم نگرانم میکنه.آخرین دفعه بعد از چندبار شستشو.بعد از یک عالمه احتیاط موقع بستن طناب لباس واسه اویزون کردن لباس شسته شده حس کردم خیلی گرمه و دارم عرق میکنم همون موقع نگران شدم که نکنه عرق دستم به طناب برسه و بعدش به لباسهام. با اینکه میدونم عرق کسی که غسل بهش واجبه نجس نیست اما باز خوشم نمیاد عرقم به لباس یا طناب برسه.حس میکنم خوب نیس عرق آدم حیض یا جنب به لبلس شسته که میخواد نماز بخونه باهاش برسه والا دیگه خودمم نمیدونم هر دفعه فکر میکنم دیگه ابن دفعه مشکلی نیست باز یه چیزی پیش میاد نگرانم میکنه.خودم هم خسته شدم به خدا.هی میگم این فکرا الکیه اما آروم نمیشم به سادگی.باید حتما اون مسئله رو حل کنم تا آروم بگیرم.در تعریف وسواس فکری آمده است: فکر، عقیده، هیجان، تفکّر یا تکانه ای است که مکرّراً و مصرّانه برخلاف میل شخص خود را وارد ضمیر هشیار او می کند. این افکار، تکانه ها یا تصاویر ذهنی، به طور دائم و مقاوم برای شخص به طور غیرارادی اتّفاق افتاده و ناراحتی و اضطراب بارزی را در او برمی انگیزد. محتوای وسواس فکری می توانید یکی از امور زیر باشد: ـ ترس از بیماری، میکروب و کثیفی ـ اهمّیّت زیاد به نظم، دقّت و درستی ـ نگرانی از اینکه کاری به خوبی انجام نشده باشد، حتّی وقتی فرد می داند که این مسئله صحّت ندارد ـ ترس از افکار شیطانی و گناهکارانه ـ فکر کردن تمام مدّت در مورد یک صدا، تصویر، کلمه یا عددی به خصوص ـ نیاز به بررسی و اطمینان مجدّد از درستی کارها ـ ترس از صدمه زدن به یکی از اعضای خانواده یا یکی از دوستان ـ زیاده روی در مطالعه مکرر یک مطلب درسی برای یادگیری (وسواس مطالعه) برفرض مثال، کسی که وسواس چک کردن دارد، وقتی از قفل کردن درب خانه و خروج از خانه، مجدداً دچار شک و تردید شده و در ذهن خود فرضیه هایی را بر عدم قفل کردن درب خانه می سازد.
در مورد شما نیز دقیقاً همین طور هست، چون شما مبتلا به وسواس هستید، چنین افکاری به ذهن تان هجوم می آورد و باعث آزار و اذیت تان می گردد.
البته اینم بگم من قبلا اینطوری نبودم امااز وقتی که سعی کردم بیشتر مطالعه کنم و احکام یاد بگیرم اینطوری شدم در واقع با مطالعه ی بیشتر چیزایی اومد تو ذهنم که قبلا اصلا بهشن فکر هم نمیکردم. مثلا تا همین چندماه پیش حتی نمیدونستم متنجس چی هست اما تا اومدم درموردش خوندم احساس بدی داشتم چون فکر کردم تا حالا پس چه اشتباهاتی داشتم اما خودمم خبر نداشتم.به خاطر همین به همه چیز توی خونه مشکوک شدم. اما یادم نمیومد دقیقا چه کارایی انجام دادم از بس عذاب میکشیدم حتی نماز هم نتونستم بخونم دیگه .تا حکم مسئله ای رو نمیدونستم باید سوال میکردم اما تا جواب بگیرم زمان میبرد و من مستاصل میشدم و نمیدونستم چیکار کنم .وقتی هم که جواب میگرفتم باز میترسیدم نکنه مسئله رو خوب توضیح ندادم و این جوابها به خاطر اینه که من مسئله رو آنچنان که درواقع اتفاق افتاده توضیح ندادم یا اصلا کارشناس درست حرفمو متوجه نشده باشه.حالا نمیدونم از روی وسواسه یا از روی نگرانیه که میخوام کارهام درست باشه.اما اینو میدونم اگه حکم مسئله ای رو بدونم اینجوری نسبت بهش حساس نمیشم و اکثرا مشکلم اینه که تو موارد خاصی که واسم پیش میاد حکم رو نمیتونم بفهمم و باید حتما یک نفر کارشناس مذهبی راهنماییم کنه.الانم اگه بهتون گفتم درمورد عرق کردن دست و اینها چون من همیشه موقعی غسل حیض بهم واجب میشه احتیاطا غسل جنابت هم نیت میکنم با اینکه متاهل نیستم اما از اونجاییکه دلم میخواد همیشه پاک باشم اینکارو میکنم. واسه همین موقعی که دستم عرق کرد حس میکردم الان که تو حالت حیض هستم و شاید غسل جنابت هم بعدا باید انجام بدم پس ممکنه طناب لباس و به تبع اون لباسم آلوده بشه به عرق ،اونوقت چجوری از اون لباس یا حوله استفاده کنم؟ همین فکرها آزارم میده و نمیدونم اگه بهشون اعتنا نکنم کار درستیه یا باید حتما بپرسم...
جمع بندی
پرسش:
من دچار وسواس شده ام، با اینکه احکام طهارت و نجاست را بلدم و رعایت می کنم و می دانم که تا چیزهایی که یقین صد در صد به نجاست آن نداریم، پاک هستند؛ اما مدام افکاری در ذهنم می آید و مرا دچار شک و تردید می کند و این طور القا می کند که من اون موقع احکام طهارت رو درست رعایت نکرده ام؛ نمی توانم به شک هایم اهمیت ندهم.
افکارم مرا متهم به سهل انگاری و بی مبالاتی می کنند؛ چیکار کنم از این حالت رها بشم؟
پاسخ:
در تعریف وسواس فکری آمده است:
فکر، عقیده، هیجان، تفکّر یا تکانه ای است که مکرّراً و مصرّانه برخلاف میل شخص خود را وارد ضمیر هوشیار او می کند. این افکار، تکانه ها یا تصاویر ذهنی، به طور دائم و مقاوم برای شخص به طور غیرارادی اتّفاق افتاده و ناراحتی و اضطراب بارزی را در او برمی انگیزد.
به هر حال، اگر شخصی دچار وسواس شود در این صورت شک و یقین وی فاقد اعتبار بوده و باید تا زمان برطرف شدن مشکل وسواسش به عرف متعارف بنگرد و ببیند آنها در مسائل شرعی چه دقت هایی را لحاظ می کنند به همان مقدار توجه کند و نسبت به حساسیت های بیجا و زیادی بی اعتنایی کند تا باعث اذیت و آزار خود و دیگران نشود. شما نیز باید ببینید که اکثريت مردم که در فقه ما به عرف متعارف مردم معروف هستند در اعمال عبادي و غير عبادي خود چگونه عمل مي کنند. براي غسل و وضو و طهارت چه مقدار آب و چقدر وقت صرف مي کنند و چه دقت هایی را ملاحظه می نمایند، آنگاه همانند آنها عمل کنید تا به تدریج وسواس تان درمان شود.
از آخرین رویکردهای درمانی برای درمان وسواس رویکرد (ERPT) است؛ این رویکرد می گوید که در مغز افراد وسواسی مداری خاص شکل گرفته است و شخص وسواسی با اعتناء به وسواس خویش مدام در حال تقویت این مدار است و اگر می خواهد بیماری وسواس بهبود یابد باید به وسواس های خود(شک های خود) بی اعتنایی کند و با آنها درگیر نشود تا کم کم این مدار تضعیف شده و سپس محو گردد. شما باید بدون اعتنا به وسواس به کارهای عادی خود مشغول شوید و به محتوای وسواس خود کاملاً بی اعتنایی کنید تا مدار فوق تخریب شود و بهبود یابد.
به هر حال، آنچه شما می پندارید و در ذهن تان می پرورانید و افکاری که به ذهن تان خطور می کند و شما را به دقت و توجه زیادی می کشاند ساخته و پرداخته ذهن شماست و تنها در ذهن شماست؛ به همین خاطر شما نباید خود را با این افکار درگیر کنید؛ زیرا این درگیری، انرژی روانی شما را سوزانده و مستهلک می کند و برای انجام سایر امور ارزشمند روزانه تان انرژی قابل تکیه ای باقی نمی ماند. باید اجازه دهید این افکار بیایند و بروند و کاری با آن نداشته باشید و کمترین توجهی به آن نداشته باشید، شما باید همچون کسی باشید که در ایستگاه قطار روی صندلی نشسته و به قطارهایی که وارد ایستگاه می شوند و سپس به آرامی از آن خارج می شوند نظاره می کند، بر آنها سوار نمی شود و با آنها درگیر نمی شود و فقط نگاه می کند. شما باید افکارتان را که ذهنتان تولید می کند را همانند این قطارها بنگرید که وارد ایستگاه ذهن تان می شوند و پس از اندکی توقف از آن خارج می شوند.
به یاد داشته باشید که هر گونه تلاش برای کنترل افکار وسواسی باعث خواهد شد که بیشتر اذیت شوید و با این گونه افکار درگیر گردید. همانند شخص در باتلاق که هر چه بیشتر دست و پابزند بیشتر فرو خواهد رفت؛ پس باید به این نتیجه برسید که افکارتان عین خودتان نیستند؛ بلکه فقط تولیدات ذهن شما هستند و بس.