ازجابر بن عبداللَّه انصاري روايت شده است رسول خدا فرمود: «انا سيد النبيين و علي سيد الوصيين و ان اوصيائي بعدي اثناعشر اولهم عليّ و آخرهم القائم المهدي »
من آقاي انبيا هستم و علي آقاي اوصيا مي باشد و به درستي كه اوصياي بعد از من دوازده نفرند نخستين آنان علي و آخريشان قائم ما مهدي است.
و نيز روايت شده است: «الائمة بعدي اثني عشر، تسعة منهم من ولد الحسين تاسعهم المهدي.»
اين روايات در كتاب هاي شيعه فراوان است و در كتاب هاي اهل سنّت هر چند در صحاح نيامده است اما در كتاب روايي فرائد السمطين، ج 3، ص 399، و ينابيع المودة، قندوزي حنفي، ج 3، ص 291، باب 77 و ج 2، ص 316 وجود دارد. البته اگر روايتي در صحاح نباشد دليل بر ضعف و سستي آن نيست بلكه چه بسيار رواياتي كه در صحاح وجود ندارد اما اهل سنّت آن را پذيرفته اند. نظير: حديث عشرة مبشرة: اين سه دسته از روايات حجّت را بر هر مسلماني تمام مي كند.
بنابراین این تعداد از خلفا مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی است، ما در اینجا به حدیث جابر از منابع تشیع اشاره نمی کنیم که به نقل از پیامبر اسم تک تک این خلفا که ائمه طاهرین هستند را بیان می دارد ، اما این نکته را می گوییم که در تاریخ اسلام 12 تن که با این ویژگی ها باشند جز ائمه 12 گانه شیعه نبوده اند.
[quote=هادي;107323]جناب موبدیار عزیز اینکه شما سند می خواهید بسیار زیباست و ما نیز ابناء الدلیل هستیم. در اینجا آیه شریفه که ما را امر به اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر میکند و تمام مفسرین شیعه اذعان دارند که اولی الامر ائمه طاهرین هستند، اما برای اثبات این مطلب از نقل قول های علمای اهل تسنن استفاده می کنیم و توضیح این 12 نفر را میدهیم. قرآن کریم این گونه می فرماید: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً ( نساء/ 59) - اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را، و هر گاه در چيزى نزاع كرديد آن را به خدا و پيامبر ارجاع دهيد اگر ايمان به خدا و روز رستاخيز داريد، اين براى شما بهتر و عاقبت و پايانش نيكوتر است. شما سند از قرآن می خواهید ، قرآن می فرماید هرچه رسول خدا آورید بپدیرید: ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقاب(حشر/7) آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد و اجرا كنيد، و آنچه را از آن نهى كرده خوددارى نمائيد، و از مخالفت خدا بپرهيزيد كه خداوند شديد العقاب است. دقت کنید ! یعنی اگر به فرمایشات رسول که همان سنت است عمل نشد خدا شدید العقاب است . اینجا برای اینکه یک طرفه به قاضی نرفته باشیم روایاتی دال بر ائمه 12 گانه از برادران اهل سنت می آوریم.[/quote] هادی گرامی درود امیدوارم که از این هم ناسازگاری مرا ببخشی. خدا وکیلی خواست من ناسازگاری نیست، ولی نمتوانم به نتیجه ای که شما میگیرید، برسم. شما اولی الامر را مقوله ولایت فقیه سند برای اطاعت از ولی فقیه می آورید. اینجا سند برای 12 امام می آورید. ایراد من به خلافت 12 امام (ع) نیست. ایراد من به ادعای شما برای غیب دانی ایشان، برآوردن حاجات، درمان بیماریها، قدسی بودن گور ایشان، کبریایی بودن و ملکوتی بودن آرامگاه ایشان است. ایراد من به سرایت این توانایی ها به امامزادگان بیشمار است. ایراد من به سه میلیارد تومانی است که برای ساخت دو لنگه در خرج کرده اید. در حالی که برای نمونه در شهر کرمان چند ده آموزشگاه (مدرسه) است که نوسازی، آنها را تخریبی میداند و دانش آموز هنوز در آن درس میخواند. آموزشگاه های کپری و سایه درختی که جای خود دارد. فحشا برای به دست آوردن هزینه زندگی هم جای خود دارد. .....؟ همه حدیث و روایتهای شما را نیز خواندم. در آنها نیز ایراد من پاسخ داده نشد. پاسخی نیافتم که امامان و امامزادگان با این همه آبرویی که نزد خداوند دارند، چرا اسیر خاک گورشان هستند و شما برای حاجت خواهی باید به زیارت آن گور بروید. در هیچکدام از این سندهایی که ارایه کردید، نام چاه جمکران را ندیدم. به همه اینها بیفزایید، ایرادی که به نقل قول دارم و بارها و بارها آن را در عنوانهای گوناگون در این آسکدین نوشته ام. شایسته یادآوریست که این ایرادها را من نمیگیرم. این ایراد یک ایراد دانشی (علمی) است و روانشناسان آن را میگیرند.
وَيقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيهِ آيةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ(يونس/20)
ميگويند: «چرا معجزهاي از پروردگارش بر او نازل نميشود؟!» بگو: «غيب (و معجزات) تنها براي خدا (و به فرمان او) است! شما در انتظار باشيد، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانهجويانه باشيد، و من هم در انتظار مجازات شما!)»
وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْينُكُمْ لَنْ يؤْتِيهُمُ اللَّهُ خَيرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ(هود/31)
من هرگز به شما نميگويم خزائن الهي نزد من است! و غيب هم نميدانم! و نميگويم من فرشتهام! و (نيز) نميگويم کساني که در نظر شما خوار ميآيند، خداوند خيري به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است! (با اين حال، اگر آنها را برانم،) در اين صورت از ستمکاران خواهم بود!»:Gol:
[quote=mkk1369;107427] مهران گرامی درود علم غیب در دست خدا است این را قبول داری؟ اینم سندش وَيقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيهِ آيةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ(يونس/20) ميگويند: «چرا معجزهاي از پروردگارش بر او نازل نميشود؟!» بگو: «غيب (و معجزات) تنها براي خدا (و به فرمان او) است! شما در انتظار باشيد، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانهجويانه باشيد، و من همش در انتظار مجازات شما!)» وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْينُكُمْ لَنْ يؤْتِيهُمُ اللَّهُ خَيرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ(هود/31) من هرگز به شما نميگويم خزائن الهي نزد من است! و غيب هم نميدانم! و نميگويم من فرشتهام! و (نيز) نميگويم کساني که در نظر شما خوار ميآيند، خداوند خيري به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است! (با اين حال، اگر آنها را برانم،) در اين صورت از ستمکاران خواهم بود!»:gol:[/quote] محمد گرامی درود این آیه ها که تایید سخن من است. نه تایید ادعای شما؟ در کجای این آیه ها هست که 12 امام از غیب آگاهند؟ دیگر ایرادهای مرا هم بدون پاسخ گذاشتید.
يا مَرْيمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ(آل عمران/43)
اي مريم! (به شکرانه اين نعمت) براي پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوعکنندگان، رکوع کن!
(اي پيامبر!) اين، از خبرهاي غيبي است که به تو وحي ميکنيم؛ و تو در آن هنگام که قلمهاي خود را (براي قرعهکشي) به آب ميافکندند تا کداميک کفالت و سرپرستي مريم را عهدهدار شود، و (نيز) به هنگامي که (دانشمندان بني اسرائيل، براي کسب افتخار سرپرستي او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتي؛ و همه اينها، از راه وحي به تو گفته شد.)
چنين نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستيد واگذارد؛ مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نيز چنين نبود که خداوند شما را از اسرار غيب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد؛ اين بر خلاف سنت الهي است؛) ولي خداوند از ميان رسولان خود، هر کس را بخواهد برميگزيند؛ (و قسمتي از اسرار نهان را که براي مقام رهبري او لازم است، در اختيار او ميگذارد.) پس (اکنون که اين جهان، بوته آزمايش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ايمان بياوريد! و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه کنيد، پاداش بزرگي براي شماست.:Gig::Gol:
[quote=mkk1369;107602]مهران گرامی درود در این آیات تامل کنید يا مَرْيمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ(آل عمران/43) اي مريم! (به شکرانه اين نعمت) براي پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوعکنندگان، رکوع کن! ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيهِمْ إِذْ يلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيهُمْ يكْفُلُ مَرْيمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيهِمْ إِذْ يخْتَصِمُونَ(آل عمران/44) (اي پيامبر!) اين، از خبرهاي غيبي است که به تو وحي ميکنيم؛ و تو در آن هنگام که قلمهاي خود را (براي قرعهکشي) به آب ميافکندند تا کداميک کفالت و سرپرستي مريم را عهدهدار شود، و (نيز) به هنگامي که (دانشمندان بني اسرائيل، براي کسب افتخار سرپرستي او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتي؛ و همه اينها، از راه وحي به تو گفته شد.) مَا كَانَ اللَّهُ لِيذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيهِ حَتَّى يمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ(آل عمران/179) چنين نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستيد واگذارد؛ مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نيز چنين نبود که خداوند شما را از اسرار غيب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد؛ اين بر خلاف سنت الهي است؛) ولي خداوند از ميان رسولان خود، هر کس را بخواهد برميگزيند؛ (و قسمتي از اسرار نهان را که براي مقام رهبري او لازم است، در اختيار او ميگذارد.) پس (اکنون که اين جهان، بوته آزمايش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ايمان بياوريد! و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه کنيد، پاداش بزرگي براي شماست.:gig::gol: [/quote] محمدگرامی درود آیه هایی که آورده اید، نشان میدهد که خداوند حتی پیامبران را از غیب آگاه نکرده است، مگر در موارد خاص که خواست خداوند باشد. این سندی نیست که 12 امام (ع) از غیب آگاه بودند. این تنها سندی است که اگر خداوند بخواهد، اندکی از غیب را تا آنجا که مصلحت خداوند باشد، به بعضی از رسولانش آگاهی داده است. خب شما با خداوند پیوند داری؟ وکالت و یا نمایندگی از خداوند داری؟ با کدام سند از خواست خداوند برای آگاهی دادن از غیب به امامان (ع) آگاه شده اید؟ یادتان باشد که شما تنها راه پیوند با خداوند را وحی دانسته اید و پایان نبوت را هم آگهی کرده اید. اگر ادعای خالی نبودن جهان از هدایت اللهی را دارید، باید بگویم که من این ادعا را از بهاییان، مهرباباییان، سای باباییان و .... هم شنیده ام که خود و یا کسانی را جلوه خدا بر روی زمین میدانند. ادعا سند میخواهد که برای شما یا قرآن است و یا نقل قول ضبط صوتی از محمد (ص).
اگر حدیثی از پیامبر بیاورم که تایید سخن من باشد قبول می کنید؟
(پیشتر ایات را اوردم)
:gol:
محمد گرامی درود این که امامان (ع) از قرآن آگاه هستند، آری میپذیرم. این که ایشان از غیب آگاهند، حاجت روا میکنند، درمان میکنند، گور ایشان جای رفت و آمد ملایک هست، گور ایشان ربانی، ملکوتی، کبریایی، قدسی و ... است نه اینها را نمیپذیرم. مگر در حدیثی از پیامبر شما (ص) که به روش ضبط صوتی، اینها را تایید کرده باشد.
- زيد بن ابى اوفى گويد: وقتى پيغمبر " ص " ميان اصحابش پيمان برادرى منعقد كرد، و بين عمر و ابو بكر برادرى بر قرار ساخت، " تا آنجا گويد "على گفت:
[FONT=verdana]" وقتى ديدم جز من با يارانت كردى آنچه را كردى، روحم مى خواست پرواز كند و پشتم بشكند، اگر اين امر، از خشمى است كه بر من گرفته اى، حق عتاب و بزرگى از كن تست " پيغمبر و ص " فرمود:
[FONT=verdana]و الذى بعثنى بالحق ما اخرتك الا لنفسى، و انت منى بمنزله هارون من موسى، غير انه لا نبى بعدى و انت اخى و وارثى: " سوگند به خدائى كه مرا به حق مبعوث گردانيد، من كار برادرى تورا تاخير نينداختم مگربه خاطر خودم.
[FONT=verdana]تو نسبت به من يا على مانند هارونى نسبت به موسى جز اينكه بعد از مكن پيغمبرى نخواهد بود و تو برادر و وارث منى ".
[FONT=verdana]على پرسيد يا رسول الله من از شما چه چيز را به ارث مى برم؟
[FONT=verdana]پيغمبر فرمود: آنچه انبياى قبل از من، ارث گذاشته اند.
[FONT=verdana]على گفت انبياى پيش از تو چه ارث نهادند؟
[FONT=verdana]فرمود كتاب خدا و سنت پيغمبرشان را.
إِنَّا أَوْحَينَا إِلَيكَ كَمَا أَوْحَينَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَينَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيوبَ وَيونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيمَانَ وَآتَينَا دَاوُودَ زَبُورًا(النساء/163)
ما به تو وحي فرستاديم؛ همان گونه که به نوح و پيامبران بعد از او وحي فرستاديم؛ و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [= بني اسرائيل] و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحي نموديم؛ و به داوود زبور داديم.
وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ(الأعراف/142)
و ما با موسي، سي شب وعده گذاشتيم؛ سپس آن را با ده شب (ديگر) تکميل نموديم؛ به اين ترتيب، ميعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسي به برادرش هارون گفت: «جانشين من در ميان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پيروي منما!»
[quote=mkk1369;107798]حالا بنگرید و تامل کنید که موسی کیست و هارون کیست إِنَّا أَوْحَينَا إِلَيكَ كَمَا أَوْحَينَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَينَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيوبَ وَيونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيمَانَ وَآتَينَا دَاوُودَ زَبُورًا(النساء/163) ما به تو وحي فرستاديم؛ همان گونه که به نوح و پيامبران بعد از او وحي فرستاديم؛ و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [= بني اسرائيل] و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحي نموديم؛ و به داوود زبور داديم. وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ(الأعراف/142) و ما با موسي، سي شب وعده گذاشتيم؛ سپس آن را با ده شب (ديگر) تکميل نموديم؛ به اين ترتيب، ميعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسي به برادرش هارون گفت: «جانشين من در ميان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پيروي منما!» :gol:[/quote] محمد گرامی درود در این سه نامه ای که نوشته اید، نشان دادید که پیامبرتان (ص) علی (ع) را چون برادر خودش، همچون هارون برای موسی میداند. خب این چه ربطی به دیگر ادعاهایی دارد که من بارها نوشته ام و شما آنها را نادیده میگیرید؟ کجای این سند برای امامان تا امام دوازدهم (ع) و امامزادگان و سیدان و ..... است؟ ایراد آخر، شما ختم نبوت و وحی را با پیامبری محمد (ص) آگهی کرده اید. خب ادعای آگاهی دیگر امامان و از جمله علی (ع) از وحی با سخن خودتان ناسازگار است.
محمد گرامی درود در این سه نامه ای که نوشته اید، نشان دادید که پیامبرتان (ص) علی (ع) را چون برادر خودش، همچون هارون برای موسی میداند. خب این چه ربطی به دیگر ادعاهایی دارد که من بارها نوشته ام و شما آنها را نادیده میگیرید؟ کجای این سند برای امامان تا امام دوازدهم (ع) و امامزادگان و سیدان و ..... است؟ ایراد آخر، شما ختم نبوت و وحی را با پیامبری محمد (ص) آگهی کرده اید. خب ادعای آگاهی دیگر امامان و از جمله علی (ع) از وحی با سخن خودتان ناسازگار است.
مهران گرامی درود
وحی به صورت ابلاغ پیام قران به اتمام رسید(وحی ای که انبیا دارند)
دقت کنید به مادر حضرت موسی و عیسی نیز وحی شد آیا این وحی نبوت بود؟
علتش آن است که ولایت فقیه در راستای امامت است و از مباحث اعتقادی و کلامی ماست.
هادی گرامی درود شما اولی الامر را مقوله ولایت فقیه سند برای اطاعت از ولی فقیه می آورید. اینجا سند برای 12 امام می آورید. ایراد من به خلافت 12 امام (ع) نیست. ایراد من به ادعای شما برای غیب دانی ایشان، برآوردن حاجات، درمان بیماریها، قدسی بودن گور ایشان، کبریایی بودن و ملکوتی بودن آرامگاه ایشان است. ..
با سلام و احترام مهران گرامی
دلیلش این است که اصولا ولایت فقیه در راستای امامت بوده و یک بحث کلامی است، اینکه امام راحل شئون ولایت فقیه را در راستای نبوت و امامت می دید و گفت " ولایت فقیه همان ولایت رسول الله ص است" به همین علت است.
درباب علم غیب ائمه باید گفت: منبع و سرچشمه تمام كمالات و قدرتها و علوم، ذات بي انتهاي خداوند متعال است. علم غيب نيز مختص به وجود ذات اقدسش ميباشد و كسي به غير خداوند از علم غيب نميتواند آگاه باشد. زيرا اطلاع از اسرار آينده گان و گذشتگان به اطلاع فراگير به تمام حوادث ريز و درشت تاريخي در گذشته و اينده وابسته است و كسي از همه چيز با خبر است كه در هر مكان و زماني حاضر وناظر بوده باشد و آن تنها ذات پاك پروردگار جهانيان است. همچنان كه خداوند خطاب به پيامبر ميفرمايد: (قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَي إِلَيَّ)؛ بگو: من به شما نميگويم كه خزانههاي خدا نزد من است و من غيب نميدانم و به شما نميگويم كه من فرشتهام، من فقط از آنچه را كه به من وحي ميشود پيروي ميكنم.
با توجه به گفتار فوق حتي پيامبر گرامي اسلام نيز از غيب خبر ندارد. مگر اينكه خداوند متعال به وي الهام كند و يا به طريقهاي ديگر او را از اسرار پنهاني مطلع سازد و اساساً چه مانعي دارد كه خداوند قسمتي از غيب را كه به مصلحت ميباشد و براي تكميل رهبري رهبران الهي لازم است در اختيار آنها بگذارد و البته اين را علم غيب «با لّذات» نميگويند، بلكه علم غيب بالعرضي مينامند و ميتوان گفت: اينگونه علم و يادگيري نيز از سوي عالم به غيب و داناي به اسرار عالم است. آيات متعددي از قرآن گواهي ميدهد كه خداوند متعال چنين علمي را نه تنها در اختيار پيامبران و پيشوايان الهي قرار داده بلكه گاهي در اختيار غير آنها نيز قرار ميداده است. در سوره جنّ ميفرمايد: (عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنْ ارْتَضَي مِنْ رَسُولٍ)؛ خداوند از تمام امور پنهاني آگاه است و هيچ كسي را از علم غيب خود آگاه نميكند مگر رسولاني كه مورد رضايت او هستند. اصولاً براي تكميل مقام رهبري، آن هم يك رهبري جهاني و همگانيكه در هر عصر زماني تا قيامت ميخواهد تداوم يابد، نياز به آگاهي بر بسياري از مسائل كه از نظر ساير مردم مكتوم است - ، دارد و اگر خداوند اين علم غيب را در اختيار فرستادگانش و اولياء خود نگذارد، مقام رهبري آنها تكميل نخواهد شد.
در جمع بندي دو دسته از آيات قرآن كه يك دسته از آيات، علم غيب را مخصوص خداوند ميداند اما دستهاي ديگر همانند آيه فوق اطلاع بر علم غيب را بر ديگران ممكن ميشمارد و حتي روايات فراواني وجود دارد كه پيامبر گرامي اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از غيب مطلع بودند و در موارد متعددي از آن استفاده كردهاند، داستان فتح مكه و ماجراي حاطب بن ابي بلتعه، خبر از جنگ موته و شهادت جعفر، توسط پيامبر(ص) پيشگوييهاي امام علي(ع) در نهج البلاغه بويژه در خطبه 13 و خبر از حوادث آينده توسط آن حضرت در مورد حجر بن قيس، خبر از شهادت كميل، خبر از جنگ نهروان، پيشگويي در مورد شهادت خويش و حتي معرفي قاتل خود، خبر دادن اميرمنان علي(ع) از شهادت امام حسين(ع) و حتي محل شهادت آن حضرت، از جمله اخباري غيبي است كه توسط اولياء الهي بويژه پيامبر(ص) و علي(ع) انجام شده است1 ميتوان گفت كه اختصاص علم غيب به خداوند متعال، علم ذاتي و استقلالي است، و غير او هيچ كس مستقلاً از علم غيب و اسرار پنهاني اطلاعي ندارد و هركس كه در اين مورد چيزي بداند، از ناحيه خداوند متعال و با عنايات و الطاف او انجام گرفته و علم غيب عرضي ميباشد. 1. براي تفصيل به كتابهاي، مسند امام احمد حنبل، ج 1، ص 85، كنز العمال، ج 7، ص 106؛ الطبقات الكبري، ج 3، ص 33؛ الاستيعاب، ج 2، ص 470؛ الصواعق المحرقه، ص 80؛ نهج البلاغه خطبه 13؛ بحار الانوار، ج 26؛ كافي، ج اول؛ تفسير نمونه، ذيل آيات، جن آيه 26 و سوره انعام آيه 50؛ الميزان ذيل آيه 50 سوره انعام.
موبدیار مهران;][/color] ایراد من به سرایت این توانایی ها به امامزادگان بیشمار است. ایراد من به سه میلیارد تومانی است که برای ساخت دو لنگه در خرج کرده اید. در حالی که برای نمونه در شهر کرمان چند ده آموزشگاه (مدرسه) است که نوسازی، آنها را تخریبی میداند و دانش آموز هنوز در آن درس میخواند. آموزشگاه های کپری و سایه درختی که جای خود دارد.[/quote]
مهران گرامی
بر اساس مبانی عقلی انسان ها دارای سلسله مراتب وجودی هستند که هرچه به منبع فیض هستی نزدیک تر باشند ار قدرت روحی بالاتر و دارای شاخصه های انسانی بیشتری هستند، اولا ما تمام امامزادگان را دارای چنین مقامی نمی دانیم و از میان آن ها بودن افرادی چون جعفر کذاب که از این اقتضای وجودی خویش استفاده ننمودند. در ثانی امامزادگان معین که هیچ ما قائلیم اولیاء خدا با تهذیب نفس می توانند به مراتبی از وجود برسند که قادر به تصرف در عالم حیات به اذن الله باشند و خداوند عالمان راسخ در علم را از تاویلات الهی خود آگاه می گرداند( آل عمران 7) درباره خرج سه ملیارد تومان برای ضریح یا درب صحن ائمه، جناب مهران شما خود می دانید در هر آیینی برای پاسداشت بزرگان آن آیین تجلیل از مقابر انها صورت می گیرد. ببینید مثلا ضریح علی بن موسی الرضا علیه السلام بعد از 400 سال تعویض شد، اولا این وجه توسط خیرین و مومنین اعطا شده و با میل و رغبت بوده. ثانیا شما اگر این مبلغ را تقسیم بر این دوره های طولانی زمانی نمایید مبلغی که جامعه شیعه در هر سال برای تکریم و احترام امامان خود می پردازد خواهید دانست چه مبلغی می شود. خوب شما کارهای انجام شده انقلاب را در حیطه فقر زدایی ندیده اید؟! می گویید اهل کرمانید، مدرسه کپری دیدید، شما خوب می دانید که بعضی مناطق کرمان مثل بشاگرد تازه بعد از انقلاب کشف شد و رژیم سراسر ادعای پهلوی با شعار کوروش تو بخواب که ما بیداریم کاری نکرده بود ، شهید آوینی در فیلمی که از همان ناحیه در سال 1358 گرفته نشان می دهد که مردم اهالی جلوی جیپ لاندیور جهاد سازندگی علف و یونجه ریختند که به زعم انها این هم مرکبی است همجون استر های انان!! چه بود که یکبار موبدان ارجمند به ان دستگاه اعتراض نکردند اما اکنون به احترام ویژه شیعیان به ائمه مظلوم خود چه در بقیع و چه در سامرا و تخریب قبور مطهرشان، اینگونه سنگ سینه فقرا می زنند. مهران گرامی تو خود خوب می دانی که جواب کم کاری های گذشته مدیریتی را نباید به پای مذهب تشیع بنویسی، من ضمن تقدیر از تلاش های رئیس جمهور مردمی در حیطه فقر زدایی( علی رغم انتقاداتی که به ایشان هست) در زمینه تقسیم عدالت اجتماعی بحث یارانه ها و... که همه به نفع همین فقرا است ، از شما می پرسم این رئیس جمهور پرورش یافته کدام مکتب است ،آیا او با تاسی به مولای خود علی که شبانه انبان غذا به فقرا می رساند این گونه تلاش می کند یا با استفاده از الهامات مکاتب دیگر. آیا مکتب انسان ساز امامان شیعه در جهت رفع فقر و مظلومیت از همه توده ها بوده است یا دین زرتشتی که سالها اسیر اشرافیگری شاهان مستبد در ادوار گوناگون بوده است.
هادی گرامی درود پاسخی نیافتم که امامان و امامزادگان با این همه آبرویی که نزد خداوند دارند، چرا اسیر خاک گورشان هستند و شما برای حاجت خواهی باید به زیارت آن گور بروید. در هیچکدام از این سندهایی که ارایه کردید، نام چاه جمکران را ندیدم. .
با سلام و احترام جناب مهران گرامی آیا اگر کسی مقدس شد دیگر نباید اسیر خاک گور خویش باشد؟! قرآن می فرماید ای رسول ما انک میت و انهم میتون ( زمر /30) هم تو و هم امت تو به خاک خواهند رفت، اگر غیر از این بود که آنها نمی توانستند الگوی این بشر باسند، ما می گوییم طبق آیه 154 بقره و 169 آل عمران آنان شهیدند و شهدا زنده اند و دارای قدرت تصرف در عالم حیات، و برای شهدا مقاماتی است که اوج آنها در اختیار این بزرگواران است، آنان دارای مقام شفاعت در همه امور به اذن الله هستند که حداقل در چند تاپیک مفصل با یکدیگر پیرامون آن صحبت کردیم. درباره چاه جمکران ، یک مطلب در روایات ما هست که چنانچه حاجتی به سوی خدای متعال داشتید آن را در ورقه ای نوشته و در آب روان یا درون چاهی بیندازید، ضمن آنکه معتقدم برای توسل به ساحت قدس حضرت ولی عصر عج خواندن نماز در خلوت انس سحر مورد تاکید بوده است، اما در هر حال توضیح افراد دست اندرکار در جمکران همین روایت بوده است که اختصاص به جای خاصی ندارد .
[quote=هادي;108331]با سلام و احترام جناب مهران گرامی آیا اگر کسی مقدس شد دیگر نباید اسیر خاک گور خویش باشد؟! قرآن می فرماید ای رسول ما انک میت و انهم میتون ( زمر /30) هم تو و هم امت تو به خاک خواهند رفت، اگر غیر از این بود که آنها نمی توانستند الگوی این بشر باسند، ما می گوییم طبق آیه 154 بقره و 169 آل عمران آنان شهیدند و شهدا زنده اند و دارای قدرت تصرف در عالم حیات، و برای شهدا مقاماتی است که اوج آنها در اختیار این بزرگواران است، آنان دارای مقام شفاعت در همه امور به اذن الله هستند که حداقل در چند تاپیک مفصل با یکدیگر پیرامون آن صحبت کردیم. درباره چاه جمکران ، یک مطلب در روایات ما هست که چنانچه حاجتی به سوی خدای متعال داشتید آن را در ورقه ای نوشته و در آب روان یا درون چاهی بیندازید، ضمن آنکه معتقدم برای توسل به ساحت قدس حضرت ولی عصر عج خواندن نماز در خلوت انس سحر مورد تاکید بوده است، اما در هر حال توضیح افراد دست اندرکار در جمکران همین روایت بوده است که اختصاص به جای خاصی ندارد .[/quote] هادی گرامی درود اینکه امامان شهیدند و نزد پرورگارشان روزی میخورند، یک حقیقت است کسی هم با آن سخنی ندارد. در باره مقاماتی که ایشان دارند، تا اندازه آموزگار قرآن بودن نیز حقیقت است و کسی با آن سخنی ندارد. اما ادعاهای دیگری که به ایشان نسبت میدهید، سند میخواهد. این که شما بگویید فلانی از فلانی نقل میکند، سند نیست. بارها علتش را در همین آسکدین نوشته ام. این که امامان میتوانند مشکل مردم را حل کنند، بیمارها را درمان کنند و .... ولی نمتوانند، بیرون از گور خویش چنین کنند، این خرد پسندانه نیست. اگر سند دارید بفرمایید تا من نیز زبان ببندم. به هر روی از دیدگاه من دلیلش اینست که یک جایی باید باشد تا مردم بیاییند و پول بریزند تو ضریح و ... وگرنه اگر امامان هرجایی که از ایشان خواسته شود و خداوند نیز با آن خواست موافق باشد و ... دیگر مردم توی ضریح که پول نمیریزند. یک سخن دیگر مردمی که نمتوانند، خدا را در نزدیکتر از رگ گردن درک کنند، مردمی که آن اندازه مومن نیستند که دلشان خانه خدا باشد، خداوند و امامان خواست چنین کسانی را برآورده میسازند؟ اگر هم چنین باوری داشته باشند که : آن کس که ترا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند از سوی دیگر باید یادآور شوم که باور به مشکل گشایی و .... روان درگذشتگان، مربوط به ایران باستان و باور آنها به روان درگذشتگان نیک است. فروردین یشت در اوستا را به عنوان سند بخوانید. در باره آب روان و چاه و .... باید بگویم که این یک باور ایران باستان است. بر میگردد به پرستش ایزدبانو آناهیتا که نگهبان آب است. آتشکده های آناهیتا، همواره در کنار آب روان، آبشار، چاه و ... ساخته میشدند. این آتشکدههای آناهیتا پس از یورش تازیان به پیرهای مربوط به زنان و دختران و انواع بی بی و چاه آب و ... شده است. برای سند هم میتوانید پژوهشهای استاد دانشگاه تهران در زمینه مردمشناسی، باستانی پاریزی را بخوانید.
[quote=هادي;108245][quote=[color=navy]موبدیار مهران;][/color] ایراد من به سرایت این توانایی ها به امامزادگان بیشمار است. ایراد من به سه میلیارد تومانی است که برای ساخت دو لنگه در خرج کرده اید. در حالی که برای نمونه در شهر کرمان چند ده آموزشگاه (مدرسه) است که نوسازی، آنها را تخریبی میداند و دانش آموز هنوز در آن درس میخواند. آموزشگاه های کپری و سایه درختی که جای خود دارد.[/quote] مهران گرامی بر اساس مبانی عقلی انسان ها دارای سلسله مراتب وجودی هستند که هرچه به منبع فیض هستی نزدیک تر باشند ار قدرت روحی بالاتر و دارای شاخصه های انسانی بیشتری هستند، اولا ما تمام امامزادگان را دارای چنین مقامی نمی دانیم و از میان آن ها بودن افرادی چون جعفر کذاب که از این اقتضای وجودی خویش استفاده ننمودند. در ثانی امامزادگان معین که هیچ ما قائلیم اولیاء خدا با تهذیب نفس می توانند به مراتبی از وجود برسند که قادر به تصرف در عالم حیات به اذن الله باشند و خداوند عالمان راسخ در علم را از تاویلات الهی خود آگاه می گرداند( آل عمران 7) درباره خرج سه ملیارد تومان برای ضریح یا درب صحن ائمه، جناب مهران شما خود می دانید در هر آیینی برای پاسداشت بزرگان آن آیین تجلیل از مقابر انها صورت می گیرد. ببینید مثلا ضریح علی بن موسی الرضا علیه السلام بعد از 400 سال تعویض شد، اولا این وجه توسط خیرین و مومنین اعطا شده و با میل و رغبت بوده. ثانیا شما اگر این مبلغ را تقسیم بر این دوره های طولانی زمانی نمایید مبلغی که جامعه شیعه در هر سال برای تکریم و احترام امامان خود می پردازد خواهید دانست چه مبلغی می شود. خوب شما کارهای انجام شده انقلاب را در حیطه فقر زدایی ندیده اید؟! می گویید اهل کرمانید، مدرسه کپری دیدید، شما خوب می دانید که بعضی مناطق کرمان مثل بشاگرد تازه بعد از انقلاب کشف شد و رژیم سراسر ادعای پهلوی با شعار کوروش تو بخواب که ما بیداریم کاری نکرده بود ، شهید آوینی در فیلمی که از همان ناحیه در سال 1358 گرفته نشان می دهد که مردم اهالی جلوی جیپ لاندیور جهاد سازندگی علف و یونجه ریختند که به زعم انها این هم مرکبی است همجون استر های انان!! چه بود که یکبار موبدان ارجمند به ان دستگاه اعتراض نکردند اما اکنون به احترام ویژه شیعیان به ائمه مظلوم خود چه در بقیع و چه در سامرا و تخریب قبور مطهرشان، اینگونه سنگ سینه فقرا می زنند. مهران گرامی تو خود خوب می دانی که جواب کم کاری های گذشته مدیریتی را نباید به پای مذهب تشیع بنویسی، من ضمن تقدیر از تلاش های رئیس جمهور مردمی در حیطه فقر زدایی( علی رغم انتقاداتی که به ایشان هست) در زمینه تقسیم عدالت اجتماعی بحث یارانه ها و... که همه به نفع همین فقرا است ، از شما می پرسم این رئیس جمهور پرورش یافته کدام مکتب است ،آیا او با تاسی به مولای خود علی که شبانه انبان غذا به فقرا می رساند این گونه تلاش می کند یا با استفاده از الهامات مکاتب دیگر. آیا مکتب انسان ساز امامان شیعه در جهت رفع فقر و مظلومیت از همه توده ها بوده است یا دین زرتشتی که سالها اسیر اشرافیگری شاهان مستبد در ادوار گوناگون بوده است.[/quote] هادی گرامی درود آیه 7 از سوره عمران را در زیر آوردم. این آیه گویای آنست که راسخان در علم میتوانند قرآن را درست بفهمند. این آیه کجایش سند ادعاهای دیگر شماست؟ هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ﴿۷﴾ فولادوند: اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پارهاى] ديگر متشابهاتند [كه تاويلپذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مىكنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند [آنان كه] مىگويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود مکارم: او كسي است كه اين كتاب (آسماني) را بر تو نازل كرد، كه قسمتي از آن، آيات «محكم» (صريح و روشن) است، كه اساس اين كتاب ميباشد؛ (و هر گونه پيچيدگي در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، بر طرف ميگردد). و قسمتي از آن، «متشابه» است ( آياتي كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفي در آن ميرود؛ ولي با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار ميگردد). اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند، تا فتنهانگيزي كنند (و مردم را گمراه سازند)، و تفسير (نادرستي) براي آن ميطلبند؛ در حالي كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نميدانند. (آنها كه به دنبال فهم و درك اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهي) ميگويند: «ما به همه آن ايمان آورديم، همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نميشوند (و اين حقيقت را درك نميكنند). خرمشاهی: او كسى است كه كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن محكمات است كه اساس كتاب است، و بخش ديگر متشابهات است، اما كجدلان، براى فتنه جويى و در طلب تاويل، پيگير متشابهات مىشوند، حال آنكه تاويل آن را جز خداوند و راسخان در علم كه مىگويند به آن ايمان آوردهايم، همه از پيشگاه خداوند است نمىدانند، و جز خردمندان كسى پند نمىگيرد
بارها برای شما و دیگر نویسندگان در این آسکدین نوشته ام که اگر بخواهید دین زرتشت را با ساسانیان بسنجید، اسلام را هم باید خادم الحریم (شیخ سعودی) و شیخهای امروزین بحرین و طالبان و وهابیان و .... بسنجید. چرا یک بام و دو هوا میکنید؟ هادی گرامی، از تلاشهای شما سپاسگزارم ولی مگر مشکل حل شده؟ چراغی که به خانه رواست، مگر به مسجد حرام نیست؟ و اما سخن پایانی، شما شیعه خود را آنچنان پایبند اصول میدانید، که شما را اصولگرا میخوانند. خب سند و اصل شما قرآن و در رتبه دوم پیامبر اسلام (ص) است. آیا در هیچ جای این اصول سندی هست، که ادعایتان را برای چنین پاسداشتی نشان دهد؟
[quote=هادي;108237]در جمع بندي دو دسته از آيات قرآن كه يك دسته از آيات، علم غيب را مخصوص خداوند ميداند اما دستهاي ديگر همانند آيه فوق اطلاع بر علم غيب را بر ديگران ممكن ميشمارد و حتي روايات فراواني وجود دارد كه پيامبر گرامي اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از غيب مطلع بودند و در موارد متعددي از آن استفاده كردهاند، داستان فتح مكه و ماجراي حاطب بن ابي بلتعه، خبر از جنگ موته و شهادت جعفر، توسط پيامبر(ص) پيشگوييهاي امام علي(ع) در نهج البلاغه بويژه در خطبه 13 و خبر از حوادث آينده توسط آن حضرت در مورد حجر بن قيس، خبر از شهادت كميل، خبر از جنگ نهروان، پيشگويي در مورد شهادت خويش و حتي معرفي قاتل خود، خبر دادن اميرمنان علي(ع) از شهادت امام حسين(ع) و حتي محل شهادت آن حضرت، از جمله اخباري غيبي است كه توسط اولياء الهي بويژه پيامبر(ص) و علي(ع) انجام شده است1 ميتوان گفت كه اختصاص علم غيب به خداوند متعال، علم ذاتي و استقلالي است، و غير او هيچ كس مستقلاً از علم غيب و اسرار پنهاني اطلاعي ندارد و هركس كه در اين مورد چيزي بداند، از ناحيه خداوند متعال و با عنايات و الطاف او انجام گرفته و علم غيب عرضي ميباشد. 1. براي تفصيل به كتابهاي، مسند امام احمد حنبل، ج 1، ص 85، كنز العمال، ج 7، ص 106؛ الطبقات الكبري، ج 3، ص 33؛ الاستيعاب، ج 2، ص 470؛ الصواعق المحرقه، ص 80؛ نهج البلاغه خطبه 13؛ بحار الانوار، ج 26؛ كافي، ج اول؛ تفسير نمونه، ذيل آيات، جن آيه 26 و سوره انعام آيه 50؛ الميزان ذيل آيه 50 سوره انعام. [/quote] هادی گرامی درود آن چیزی که نوشته اید، همگی پیشگویی دانشمندانه است، نه آگاهی از غیب. پیشتر هم گفتم که من به هیچ نقل قولی اعتماد ندارم. زیرا هر نقل قولی بر پایه ضمیر ناخودآگاه نقل قول کننده، دچار انحراف میشود. نهج البلاغه در سده چهارم هجری آن هم به روش گلچین کردن به دست شریف رضی نوشته شده است. من اعتمادی به درست بودن نقل آن از علی (ع) ندارم. اگر نقل قولی در همان زمان نوشته و به تایید امام گوینده آن نقل رسیده باشد، از دیدگاه من درست میتواند باشد وگرنه نقل قول فلانی از فلانی، داستان یک کلاغ چهل کلاغ میشود.
تا کنون تا حدی با نظرات جنابعالی آشنا شدم سوالاتی از شما داشتم امید است پاسخ بدهید.
1- آیا شما قرآن را به عنوان کلام خداوند متعال که سند آن قطعی است قبول دارید؟ و اگر کلامی از قرآن بر خلاف نظر جنابعالی باشد برخورد شما چیست؟
2- آیا با ملاک و معیار عقلای عالم در نقل اقوال آشنا هستید و آن را قبول دارید یا نه؟
متشکر:gol:
[/quote] سعید گرامی درود 1- چون ابزاری برای اندازه گیری وحی و تشخیص وحی از نا وحی ندارم، با احترام به دیدگاه شما، قرآن را سخن خداوند میدانم. 2- نقل قول به هر گونه ای که باشد، آلوده به ضمیر ناخودآگاه نقل قول کننده است. شما یک سخن را برای ده ها نفر بگویید. یک روز پس از آن بخواهید که ایشان سخن را نقل کنند. از ایشان بخواهید که سخن را برای چند نفر دیگر و آن چند نفر برای چند نفر دیگر نقل کنند. آنگاه بسنجید که سخن نقل شده با سخن اصل چه اندازه تفاوت دارد. چند روز پیش در برنامه صدای جمهوری اسلام- برنامه تقویم تاریخ- گفت که نخستین بار سده سوم هجری روایت و حدیث گردآوری و اصول کافی نوشته شد. (چند روز گذشته و نام ها را به خوبی به یاد نمی آورم). اکنون من یک پرسش دارم. امامان شما همگی خواندن و نوشتن میدانستند. چرا این حدیث و روایت را خودشان ننوشتند؟
چند روز پیش در برنامه صدای جمهوری اسلام- برنامه تقویم تاریخ- گفت که نخستین بار سده سوم هجری روایت و حدیث گردآوری و اصول کافی نوشته شد. (چند روز گذشته و نام ها را به خوبی به یاد نمی آورم).
مهران گرامی درود
نوشته شدن در زمان بعد دلیل بر غلط بودن نیست هرچند مشکوک است
اکنون من یک پرسش دارم. امامان شما همگی خواندن و نوشتن میدانستند. چرا این حدیث و روایت را خودشان ننوشتند؟
هرکس کمی در مورد امامان ما تحقیق کندد در زمان پادشهان ستمگری می زیستند که شدیدن تحت محافظت بودن
کی گقته نمی نوشتند؟
مهم صحت حدیث است که امامان تایید یا تکذیب می کردند(اگر احادیث را بخوانید عموما به این جور
احادیث می رسید)
در مورد احادیث جعلی به کلام امیرالمومنین امام علی(ع) رجوع می کنیم تا راست از دروغ هویدا گردد:Gol:
خطبهاى از آن حضرت ( ع )
اقسام احاديث رواج يافته
احاديثي که در دسترس مردم قرار دارد، هم حق است هم باطل، هم راست هم
دروغ، هم ناسخ هم منسوخ، هم عام هم خاص، هم محکم هم متشابه، هم
احاديثي که به درستي ضبط گرديد و هم احاديثي که با ظن و گمان روايت شد. در
روزگار پيامبر (ص) آنقدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد که ايستاد و خطابه ايراد
کرد و فرمود: (هر کس از روي عمد به من دروغ نسبت دهد جايگاه او پر از آتش
است.) اقسام راويان حديث افرادي که حديث نقل ميکنند چهار دستهاند، که پنجمي
ندارد. اول- منافقان نفوذي نخست منافقي که تظاهر به ايمان ميکند، و نقاب اسلام
بر چهره دارد، نه از گناه ميترسد و نه از آن دوري ميجويد و از روي عمد دروغ به پيامبر
(ص) نسبت ميدهد. اگر مردم ميدانستند که او منافق دروغگو است، از او نميپذيرفتند
و گفتار دروغين او را تصديق نميکردند، اما با ناآگاهي ميگويند و از اصحاب پيامبر
است، رسول خدا را ديده و از او حديث شنيده، و از او گرفته است، پس حديث
دروغين او را قبول ميکنند، در صورتيکه خدا تو را از منافقين آنگونه که لازم بود آگاهاند،
و وصف آنان را براي تو بيان داشت، آنان پس از پيامبر (ص) باقي ماندند و به پيشوايان
گمراهي و دعوت کنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزديکشده پس به آنان ولايت و
حکومت بخشيدند، و بر گردن مردم سوار گرديدند، و به وسيله آنان به دنيا رسيدند،
همانا مردم هم با سلاطين و دنيا هستند، مگر آن کس که خدا او را حفظ کند، اين
يکي از آن چهار گروه. دوم- اشتباهکار دوم کسي که از پيامبر (ص) چيزي را به
اشتباه شنيده، و سخن آنحضرت را درست حفظ نکرده است، و با توهم چيزي را
گرفته، اما از روي عمد دروغ نميگويد، آنچه در اختيار دارد روايت کرده و به آن عمل
ميکند و ميگويد، من از پيامبر (ص) آن را شنيدهام، اگر مسلمانان بدانند که او اشتباه
کرده، و غير واقعي پنداشته، از او نميپذيرفتند، خودش هم اگر آگاهي مييافت که
اشتباه کرده، آن را رها ميکرد. سوم- ناآگاهاني که حديث شناس نيستند. و سومي
شخصي که شنيده پيامبر (ص) به چيزي امر فرمود، سپس از آن نهي کرد و او
نميداند، يا شنيد که چيزي را نهي کرد، سپس به آن امر فرمود و او آگاهي ندارد، پس
نسخشده را حفظ کرد ولي ناسخ را نميداند، اگر بداند که حديث او منسوخ است
ترکش ميکند، و اگر مسلمانان نيز ميدانستند روايت او نسخشده آن را ترک ميکردند.
چهارم- حافظان راست گفتار دسته چهارم، آنکه نه به خدا دروغ ميبندد و نه به
پيامبرش دروغ نسبت ميدهد، دروغ را از ترس خدا، و حرمت نگهداشتن از رسول خدا
(ص) دشمن دارد، در آن چه از پيامبر (ص) شنيده اشتباه نکرده، بلکه آن را با تمام
جوانبش حفظ کرده است. و آن چنانکه شنيده بدون کم و کاست نقل ميکند، پس او
ناسخ را حفظ و به آن عمل کرد، و منسوخ را حفظ و از آن دوري جست، خاص و عام،
محکم و متشابه، را شناخته، هر کدام را در جاي خويش قرار داده است. اقسام
اصحاب رسول خدا (ص) گاهي سخني از رسول خدا (ص) داراي دو معنا بود، سخني
عام، و سخني خاص، کسي آن را ميشنيد که مقصود خدا و پيامبرش را از کلام
نميفهميد، پس به معناي دلخواه خود تفسير ميکرد، و بدون آنکه معناي واقعي آن را
بداند، که براي چه هدفي صادر شد، و چرا چنين گفته شد، حفظ و نقل ميکرد. همه
ياران پيامبر (ص) چنان نبودند که از او چيزي بپرسند و معناي واقعي آن را درخواست
کنند تا آنجا که عدهاي دوست داشتند، عربي بياباني يا سوالکنندهاي از آن حضرت
چيزي بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند، اما من هر چه از خاطرم ميگذشت
ميپرسيدم، و حفظ ميکردم، پس اين است علل اختلاف رواياتي که در ميان مردم
[quote=mkk1369;109519] مهران گرامی درود نوشته شدن در زمان بعد دلیل بر غلط بودن نیست هرچند مشکوک است هرکس کمی در مورد امامان ما تحقیق کندد در زمان پادشهان ستمگری می زیستند که شدیدن تحت محافظت بودن کی گقته نمی نوشتند؟ مهم صحت حدیث است که امامان تایید یا تکذیب می کردند(اگر احادیث را بخوانید عموما به این جور احادیث می رسید) در مورد احادیث جعلی به کلام امیرالمومنین امام علی(ع) رجوع می کنیم تا راست از دروغ هویدا گردد:gol: خطبهاى از آن حضرت ( ع ) اقسام احاديث رواج يافته احاديثي که در دسترس مردم قرار دارد، هم حق است هم باطل، هم راست هم دروغ، هم ناسخ هم منسوخ، هم عام هم خاص، هم محکم هم متشابه، هم احاديثي که به درستي ضبط گرديد و هم احاديثي که با ظن و گمان روايت شد. در روزگار پيامبر (ص) آنقدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد که ايستاد و خطابه ايراد کرد و فرمود: (هر کس از روي عمد به من دروغ نسبت دهد جايگاه او پر از آتش است.) اقسام راويان حديث افرادي که حديث نقل ميکنند چهار دستهاند، که پنجمي ندارد. اول- منافقان نفوذي نخست منافقي که تظاهر به ايمان ميکند، و نقاب اسلام بر چهره دارد، نه از گناه ميترسد و نه از آن دوري ميجويد و از روي عمد دروغ به پيامبر (ص) نسبت ميدهد. اگر مردم ميدانستند که او منافق دروغگو است، از او نميپذيرفتند و گفتار دروغين او را تصديق نميکردند، اما با ناآگاهي ميگويند و از اصحاب پيامبر است، رسول خدا را ديده و از او حديث شنيده، و از او گرفته است، پس حديث دروغين او را قبول ميکنند، در صورتيکه خدا تو را از منافقين آنگونه که لازم بود آگاهاند، و وصف آنان را براي تو بيان داشت، آنان پس از پيامبر (ص) باقي ماندند و به پيشوايان گمراهي و دعوت کنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزديکشده پس به آنان ولايت و حکومت بخشيدند، و بر گردن مردم سوار گرديدند، و به وسيله آنان به دنيا رسيدند، همانا مردم هم با سلاطين و دنيا هستند، مگر آن کس که خدا او را حفظ کند، اين يکي از آن چهار گروه. دوم- اشتباهکار دوم کسي که از پيامبر (ص) چيزي را به اشتباه شنيده، و سخن آنحضرت را درست حفظ نکرده است، و با توهم چيزي را گرفته، اما از روي عمد دروغ نميگويد، آنچه در اختيار دارد روايت کرده و به آن عمل ميکند و ميگويد، من از پيامبر (ص) آن را شنيدهام، اگر مسلمانان بدانند که او اشتباه کرده، و غير واقعي پنداشته، از او نميپذيرفتند، خودش هم اگر آگاهي مييافت که اشتباه کرده، آن را رها ميکرد. سوم- ناآگاهاني که حديث شناس نيستند. و سومي شخصي که شنيده پيامبر (ص) به چيزي امر فرمود، سپس از آن نهي کرد و او نميداند، يا شنيد که چيزي را نهي کرد، سپس به آن امر فرمود و او آگاهي ندارد، پس نسخشده را حفظ کرد ولي ناسخ را نميداند، اگر بداند که حديث او منسوخ است ترکش ميکند، و اگر مسلمانان نيز ميدانستند روايت او نسخشده آن را ترک ميکردند. چهارم- حافظان راست گفتار دسته چهارم، آنکه نه به خدا دروغ ميبندد و نه به پيامبرش دروغ نسبت ميدهد، دروغ را از ترس خدا، و حرمت نگهداشتن از رسول خدا (ص) دشمن دارد، در آن چه از پيامبر (ص) شنيده اشتباه نکرده، بلکه آن را با تمام جوانبش حفظ کرده است. و آن چنانکه شنيده بدون کم و کاست نقل ميکند، پس او ناسخ را حفظ و به آن عمل کرد، و منسوخ را حفظ و از آن دوري جست، خاص و عام، محکم و متشابه، را شناخته، هر کدام را در جاي خويش قرار داده است. اقسام اصحاب رسول خدا (ص) گاهي سخني از رسول خدا (ص) داراي دو معنا بود، سخني عام، و سخني خاص، کسي آن را ميشنيد که مقصود خدا و پيامبرش را از کلام نميفهميد، پس به معناي دلخواه خود تفسير ميکرد، و بدون آنکه معناي واقعي آن را بداند، که براي چه هدفي صادر شد، و چرا چنين گفته شد، حفظ و نقل ميکرد. همه ياران پيامبر (ص) چنان نبودند که از او چيزي بپرسند و معناي واقعي آن را درخواست کنند تا آنجا که عدهاي دوست داشتند، عربي بياباني يا سوالکنندهاي از آن حضرت چيزي بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند، اما من هر چه از خاطرم ميگذشت ميپرسيدم، و حفظ ميکردم، پس اين است علل اختلاف رواياتي که در ميان مردم وجود دارد، و علل اختلاف روايات در نقل حديث.:gol:[/quote] محمد گرامی درود بازی با واژه ها مشکلی را حل نمیکند. علی و حسن و حسین (ع) یا امام صادق(ع) که در زمان شاهان ستمگر نبودند. تازه آنها همگی خلیفه اسلامی بودند، چرا واژه شاه را برایشان بکار میبرید؟ تازه پنهان نوشتن و سپردن به دیگران و .... هم که بود. این امامانی که این همه از غیب آگاهی دارندو ....... حاجت روا میکنند، درمان میبخشند و .. نمیتوانستند، بنویسند و پنهان کنند و اسیر این خلیفه های ستمگر بودند؟ پس این همه توانایی که برایشان قایل هستید، کجا بود؟ از همه اینها که بگذریم، شما که سر ستیز با دانش روانشناسی ندارید؟ دارید؟ راستگوترین و درست ترین انسانها، ضمیر ناخودآگاه ندارند؟ ضمیر ناخودآگاه در درک و فهم و نقل قول ایشان اثر ندارد؟ آنکس که پای سخن امام نشسته و گوش کرده، نمیتوانسته بنویسد و تایید امام را هم بگیرد؟ فکر میکنید با بچه طرف هستید؟
[quote=mkk1369;109607] مهران گرامی درود کی گفته نبودند؟!! امام علی (ع) در زمان عمر و عثمان و ابوبکر بودند آیا نخواندید که با همسرش چه کار کردند؟ نخواندید که با خودش چه کردند؟ نخواندید که رمانی امام علی(ع) خلافت را به عهده گرفتن اونم به خواست مردم؟ نه شورا و منتخب شده؟ می شود بگویید یعنی چه؟ در مورد امام حسن (ع) توی مختار نامه ندیدید که چه کردند امام حسین (ع) را چه طور؟ یا امام صادق (ع)را چه طور؟ من نمی گویم توانایی نداشتند تمام این توانایی ها به اذن خدا است!! دقت کنید اذن الله اذن الله همین علم برعکس این فرضیه یا نظریه را نیز داده است؟ غیر از این است که عده ای هوش قوی داشتند؟ برای هر کاری شروطی است و شاهد این احادیث علم خاصی می خواهد که تشخیص درست از غلط را بدهند که کار من و شما نیست چون کلی شرایط لازم دارد اما اگر حدیثی با قران تطبیق نداشت قبول اش نکنید شما به نقل قول گات ها اعتماد می کنید :gol: اما به نقل قول حدیث خیر؟ تفاوت ما در این است که از هر کسی قبول نمی کنیم اما شما به موبدانتان اعتماد می کنید و تفاوت نمی گذارید خطبه را با دقت بخوانید!! آیا با قران در تضاد است؟ [/quote] محمد گرامی درود با واژه ها بازی میکنید. آیا ابن ملجم در خانه علی زندانی نبود. مگر علی(ع) به فرزندانش وصیت نکرد که اگر من زنده ماندم، خود میدانم با او چه کنم و اگر مردم، تنها با یک ضربه قصاص کنید. این نشان میدهد که علی(ع) چندان هم اسیر حکومت وقت نبوده است و میتوانسته خود مجازات کند . ....... چند نامه و قرآن و ... به خط دو امام حسن و حسین (ع) هست؟ خب ایشان سخن پیامبر (ص) را هم مینوشتند. درست است. هوش زمانی است که تنها چیزی را حفظ کرده و از بر بخوانند. آن چیزی که شما ارایه میکنید، این نیز نیست، بلکه نقل قول است. از بر کردن نیست. خدمتتان گفتم که حدیثی درست است که به روش ضبط صوتی باشد. این حفظ (از بر) کردن، یک روش ضبط صوتی است. ولی شما نقل قول دارید، نه حدیث ضبط صوتی. شما چرا کتاب حقوق اقلیتها در اسلام نوشته آیت الله عمید زنجانی استاد و رییس پیشین دانشگاه تهران را نمیخوانید. ببینید از قرآن تا حدیث چگونه از آزادی تا کشتن تغییر کرده است. شما چرا به ما دروغ میبندید. کی ما به موبدان اعتماد کرده و هرچیز را پذیرفته ایم؟ کجا چنین سندی یافته اید؟ ما تنها میگوییم که گاتها را حفظ (از بر) کرده و هنگامی که بدون اشتباه این از بر خوانی را انجام داده اند، از گامه نوزودی (طلبگی) به گامه موبدی پاگذاشته اند. چه اعتمادی به کی کرده ایم؟ شما هم بگویید که این حدیث و روایت حفظ (ازبر) شده و این است. نه نقل شده که فلانی از فلانی شنیدم و .....
آیا ابن ملجم در خانه علی زندانی نبود. مگر علی(ع) به فرزندانش وصیت نکرد که اگر من زنده ماندم، خود میدانم با او چه کنم و اگر مردم، تنها با یک ضربه قصاص کنید.
مهران گرامی درود
ان زمان خود امام علی(ع) خلیفه بودند!!
و بعد ایشان امام حسن (ع) نیز خلیفه شدند
چرا به ما دروغ میبندید
کی به شما دروغ بست؟
این اعتماد کردن یعنی چی؟
مگه همه موبدان خوب بودند؟:Gig:
ما تنها میگوییم که گاتها را حفظ (از بر) کرده و هنگامی که بدون اشتباه این از بر خوانی را انجام داده اند
چه طور شما عصمت را قبول ندارید اما به آن اعتقاد دارید؟
چه اعتمادی به کی کرده ایم؟ شما هم بگویید که این حدیث و روایت حفظ (ازبر) شده و این است. نه نقل شده که فلانی از فلانی شنیدم و .....
من نمی گویم شما دروغ می گویید اما احادیث ما معمولا از راه های مختلف سنجیده می شوند
خطبه را بخوانید متوجه می شوید(من علم حدیث ندارم اما راه های مختلفی است)
ضبت صوت همان قران است غیر از این است؟
آیا احادثی که نقل می کنیم بر خلاف قران است؟(البته آنطور که اهل علم حدیث تشخیص می دهند)
وقتی ما پیش یک پزشک می رویم
چون می دانیم آن پزشک علم اش را دارد پس به نهوه ی در مانش اعتماد می کنیم
چون شرایط خاصی را که از قیل می دانستیم تطبیق دادیم و...
یعنی اعتماد می کنیم
حال این مثال در مورد علم حدیث چرا صادق نباشد؟
شما وقتی به دانش آموزان آموزش می دهید عینا مطالب را از رو می خوانید یا جوری بیان می کنید که در خور فهم باشد
مهم اصل است که باید تایید شود
غیر این است؟
من که به عالمان علم حدیث و رجال اعتماد می کنم:Gol:
از سوی دیگر باید یادآور شوم که باور به مشکل گشایی و .... روان درگذشتگان، مربوط به ایران باستان و باور آنها به روان درگذشتگان نیک است. فروردین یشت در اوستا را به عنوان سند بخوانید. در باره آب روان و چاه و .... باید بگویم که این یک باور ایران باستان است. بر میگردد به پرستش ایزدبانو آناهیتا که نگهبان آب است. آتشکده های آناهیتا، همواره در کنار آب روان، آبشار، چاه و ... ساخته میشدند. این آتشکدههای آناهیتا پس از یورش تازیان به پیرهای مربوط به زنان و دختران و انواع بی بی و چاه آب و ... شده است. برای سند هم میتوانید پژوهشهای استاد دانشگاه تهران در زمینه مردمشناسی، باستانی پاریزی را بخوانید.
با سلام و احترام جناب موبدیار عزیز با این وصف جنابعالی، تمام معارف اسلامی ترجمانی از متون قدیمی زرتشتیان است!، به نظر می رسد جریانی چندین سال است که به ایرانیان می خواهد این مفهوم را تفهیم کند که هرآنچه تو در اسلام می طلبی در آیین باستانی خود خواهی یافت! واقعا جناب مهران عزیز آیا این تصور منطقی است که هر آنچه در اسلام هست به دنبال شبه آن در آیین زرتشت باشیم تا ثابت کنیم که اصل در این سرزمین این آیین است!؟ بر فرض شباهت آیا حقانیتی ثابت می شود؟ شما که اهل مطالعه در ادیانید باید بدانید که دین یهود هم دارای احکامی شبیه اسلام است؟ آیا اسلام برای اعراب است و یهود برای عبرانیان؟ خوب اگر این ها ادیان الهی باشند می بایست در یک سری امور اشتراکاتی داشته باشند. با وجود این همه شباهت بین احکام اسلام و یهود باز از نظر قرآن پرکینه ترین افراد نسبت به مسلمانان عده ای در آیین یهودند. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُود.(مائده 82) خوب پس شباهت احکام مشکلی را در حیطه حقانیت فعلی حل نکرد. این مطالب به هیچ وجه تاییدی بر این معنا نمی شود که ایرانی باید پیامبر خود را داشته باشد؟ اصولا ایراداتی که به بعضی عقاید زرتشتی وارد است واقعا جدی و عمیق است .، همانند تعارض تاریخی در وجود خیر و شر و تاثیر گذاری آن ها ، تقدس آتش ، و... و دفاع موبدان در طول تاریخ از این موارد.
با سلام و تشکر نقل از موبدیار مهران:چون ابزاری برای اندازه گیری وحی و تشخیص وحی از نا وحی ندارم، با احترام به دیدگاه شما، قرآن را سخن خداوند میدانم. درست است که وحی قابل درک با حواس ظاهری نیست اما برای شناخت وحیانیت قرآن دلایلی وجود دارد که می توان به برخی از آنها اشاره کرد:
- تحدی قرآن: قرآن کریم از همان آغاز نزول، مخالفان خود را به چالش کشاند. اندیشمندان عرب ابتدا آن را سحر خواندند و پس از مدتی بر آن شدند تا مانند قرآن را بیاورند اما در این مبارزه شکست خوردند و به عجز و ناتوانی خود اعتراف نمودند. ولید سخن سرای عرب اینگونه بیان داشت که سخن محمد صلی الله علیه و آله نه شعر است و نه سحر بلکه کلام خداست. زیرا حلاوت و طراوتی دارد که بی مانند است.
قرآن جهانیان را دعوت می کند اگر شک دارید که قرآن از ناحیه خداست، همانند آن را بیاورید حتی یک سوره هم بیاورید کافی است و تا این عصر هنوز کسی نتوانسته است سوره ای مانند آن بیاورد تا با قرآن مقابله کند. البته عده ای در طول تاریخ مانند عبد الله بن مقفع، متنبی، مسیلمه کذاب، ابوالعلاء معری و ... سعی کردند کلامی بیاورند که با قرآن معارضه کند اما آنها با آوردن جملات مبتذل و مسخره تنها خود را رسوا نمودند و هیچ آسیبی به قرآن نرساندند بلکه برتری قرآن و اعجاز آن را بیش از پیش به اثبات رسانیدند. ادامه دارد...
[quote=هادي;109717]با سلام و احترام جناب موبدیار عزیز با این وصف جنابعالی، تمام معارف اسلامی ترجمانی از متون قدیمی زرتشتیان است!، به نظر می رسد جریانی چندین سال است که به ایرانیان می خواهد این مفهوم را تفهیم کند که هرآنچه تو در اسلام می طلبی در آیین باستانی خود خواهی یافت! واقعا جناب مهران عزیز آیا این تصور منطقی است که هر آنچه در اسلام هست به دنبال شبه آن در آیین زرتشت باشیم تا ثابت کنیم که اصل در این سرزمین این آیین است!؟ بر فرض شباهت آیا حقانیتی ثابت می شود؟ شما که اهل مطالعه در ادیانید باید بدانید که دین یهود هم دارای احکامی شبیه اسلام است؟ آیا اسلام برای اعراب است و یهود برای عبرانیان؟ خوب اگر این ها ادیان الهی باشند می بایست در یک سری امور اشتراکاتی داشته باشند. با وجود این همه شباهت بین احکام اسلام و یهود باز از نظر قرآن پرکینه ترین افراد نسبت به مسلمانان عده ای در آیین یهودند. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُود.(مائده 82) خوب پس شباهت احکام مشکلی را در حیطه حقانیت فعلی حل نکرد. این مطالب به هیچ وجه تاییدی بر این معنا نمی شود که ایرانی باید پیامبر خود را داشته باشد؟ اصولا ایراداتی که به بعضی عقاید زرتشتی وارد است واقعا جدی و عمیق است .، همانند تعارض تاریخی در وجود خیر و شر و تاثیر گذاری آن ها ، تقدس آتش ، و... و دفاع موبدان در طول تاریخ از این موارد.[/quote] هادی گرامی درود شما نوشته اید: 1-:" ... با این وصف جنابعالی، تمام معارف اسلامی ترجمانی از متون قدیمی زرتشتیان است!، ..." پاسخ هادی گرامی من نمگویم همه معارف اسلامی. میگویم آنچه که در ایران هست، در کشورهای دیگر نیست. در اسلامی که عربها دارند نیست، در اسلامی که ایرانی ها دارند هست. آن چیزی که در باور مردم بوده و اکنون نیز ادامه دارد. شما میخواهید انکار کنید که مردم ایران سوگ سیاوش را برگزار میکردند، اکنون نیز تعزیه حسین (ع) را همانند همان سوگ سیاوش برگزار میکنند؟ شما میخواهید انکار کنید که در سوگ سیاوش، دست سیاوش را که بر سر نیزه بود، در سوگ حسین (ع) شد دست ابو الفضل(ع)؟ شما میخواهید انکار کنید که عقل و اجماع ایرانی نیست؟ شما میخواهید انکار کنید که استفریذ (نذر)، سفره انداختن، و .... از ایرانیان زرتشتی نیست؟ شما میخواهید انکار کنید که اشراق و هفت گامه رسایی (هفت شهر عشق)، عرفان و ... را سهروردی از دین زرتشتی و حکمت متعالیه را ملاصدرا از زرتشتیان اقتباس نکرده اند؟ شما کتابهای استاد دانشگاه تهران باستانی پاریزی را که چهره ماندگار جغرافیا (مردمشناسی) است، خوانده اید؟ 2-:"... به نظر می رسد جریانی چندین سال است که به ایرانیان می خواهد این مفهوم را تفهیم کند که هرآنچه تو در اسلام می طلبی در آیین باستانی خود خواهی یافت! ..." پاسخ این از خودخواهی و انحصار طلبی شماست که دین را تنها آن چیزی میدانید که محمد (ص) آورده است. در قرآن بارها و بارها تاکید شده که دین خداوند یک دین است و هر پیامبری همان یک دین خداوند را به زبان مردمش آورده تا ایشان بهتر بفهمند. شما در راستای این انحصار طلبی خودخواهانه که باز هم ریشه در اشرافیت ایرانی دارد که خودش را برتر از همه میداند، مسلم را در سوره عنکبوت آیه 46 صفت میگیرید و اسلام را در سوره آل عمران اسم میگیرید. دین خدا یک دین است. بنابراین هرچیز که در آموزشهای یک پیامبر باشد، در آموزشهای پیامبر دیگر هم هست. تنها با زبانی متفاوت. 3-:" ... خوب اگر این ها ادیان الهی باشند می بایست در یک سری امور اشتراکاتی داشته باشند. با وجود این همه شباهت بین احکام اسلام و یهود باز از نظر قرآن پرکینه ترین افراد نسبت به مسلمانان عده ای در آیین یهودند. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُود.(مائده 82)...." پاسخ ببینید هادی گرامی، یهود با موسی (ص) پیامبر خدا تفاوت دارد. یهود مردمی هستند که مانند من و شما ادعای دین داری دارند. آنها مانند من چندان در دین خدا استوار نیستند. این از آموزشهای موسی (ص) نیست. این از استوار نبودن مردم در دین خداست. همان چیزی که در طالبان و وهابیان و ... هم هست. آگاهی من در باره یهود در اندازه کتاب شناخت دین یهود از جلال الدین آشتیانی و کتاب مقدس (شامل عهد عتیق=تورات و عهد جدید= انجیل) چاپ دوره قاجار در انگلیس است. در این دو کتاب تورات کنونی کتاب موسی نیست. کتابی است که در درازای 1000 سال نوشته شده و منسوب به پیامبران بسیار و کسان گوناگون است. من هنوز یک یهودی پژوهشگر نیافتم تا بگوید، کجای این کتاب آسمانی است و کجایش را مردم نوشته اند. 4-:" .... ... به هیچ وجه تاییدی بر این معنا نمی شود که ایرانی باید پیامبر خود را داشته باشد؟ اصولا ایراداتی که به بعضی عقاید زرتشتی وارد است واقعا جدی و عمیق است .، همانند تعارض تاریخی در وجود خیر و شر و تاثیر گذاری آن ها ، تقدس آتش ، و... و دفاع موبدان در طول تاریخ از این موارد..." پاسخ من نیز بر این باور نیستم که ایرانی باید دین ایرانی و عرب باید دین عرب داشته باشد. ولی آنچه که از کتاب خودم و قرآن آموخته ام، اینست که انسان باید پیرو دین خدا باشد. زبان دین مانند پوست است. ایمان به خداوند و روز پاسخگویی و بهشت و دوزخ و کردار نیک (عمل صالح) و ..... مغز است. من بر این باورم که خداوند در قرآن می فرماید که میان پیامبران فرقی نیست، البته جز زبان که همان فرهنگ است. اگر مویدان ما از خیر و شر و تقدس آتش وووو دفاع کرده اند، شما نیز از تقدس بارگاه و ضریح و ... حاجت خواستن از امامزادگان و ... گفته اید. چرا قبله نماز شما برای شما مقدس باشد، ولی آتش / روشنایی که قبله نماز ماست، نباید مقدس باشد؟ در باره خیر و شر هم که پیشتر گفته ام. در گاتها خیر و شر در اندیشه انسان و در برابر هم هستند، نه در بیرون از انسان و در برابر خدا. زروانیسم و میترایسم که به ما چه از خودشان بپرسید، چرا دو تا خدا دارند؟ در گاتها انسان با اهرمن، دشمن میشود، با سپنتا من بهمن میشود. اهرمن گاتها در برابر سپنتا من است. نه در برابر خدا.
نقل از موبدیار مهران:چون ابزاری برای اندازه گیری وحی و تشخیص وحی از نا وحی ندارم، با احترام به دیدگاه شما، قرآن را سخن خداوند میدانم.
درست است که وحی قابل درک با حواس ظاهری نیست اما برای شناخت وحیانیت قرآن دلایلی وجود دارد که می توان به برخی از آنها اشاره کرد:
- تحدی قرآن: قرآن کریم از همان آغاز نزول، مخالفان خود را به چالش کشاند. اندیشمندان عرب ابتدا آن را سحر خواندند و پس از مدتی بر آن شدند تا مانند قرآن را بیاورند اما در این مبارزه شکست خوردند و به عجز و ناتوانی خود اعتراف نمودند. ولید سخن سرای عرب اینگونه بیان داشت که سخن محمد صلی الله علیه و آله نه شعر است و نه سحر بلکه کلام خداست. زیرا حلاوت و طراوتی دارد که بی مانند است.
قرآن جهانیان را دعوت می کند اگر شک دارید که قرآن از ناحیه خداست، همانند آن را بیاورید حتی یک سوره هم بیاورید کافی است و تا این عصر هنوز کسی نتوانسته است سوره ای مانند آن بیاورد تا با قرآن مقابله کند. البته عده ای در طول تاریخ مانند عبد الله بن مقفع، متنبی، مسیلمه کذاب، ابوالعلاء معری و ... سعی کردند کلامی بیاورند که با قرآن معارضه کند اما آنها با آوردن جملات مبتذل و مسخره تنها خود را رسوا نمودند و هیچ آسیبی به قرآن نرساندند بلکه برتری قرآن و اعجاز آن را بیش از پیش به اثبات رسانیدند.
ادامه دارد...
سعید گرامی درود آن چیزی که نوشته اید، بارها و بارها شنیده و خوانده ام. من عربی نمیدانم همانگونه که شما اوستایی نمیدانید. از این رو تحدی برای من چیزی است که باید چشم بسته بپذیرم. البته تا آنجا که من میدانم، نوشتار هر کسی انحصاری است و هیچ کس نمیتواند، نوشتاری مانند کسی دیگر بیاورد. این در مسابقه ای که برای به پایان رساندن داستان نیمه تمام از چارلز دیکنز انجام شد، به اثبات رسید. خب شما نیز اگر با ادبیات اوستایی آشنا بودید، میتوانستید، تحدی در باره گاتها را نیز بپذیرید. به هر روی گاتها خودش را در معرض اندیشه روشن و خرد نیک قرار داده است. امروزه پس از نزدیک به 4000 سال هنوز آموزشهای گاتها برای انسانسازی کاربرد دارد. برای نمونه خانم ویرجنیا ساتیر در کتاب آدمسازی، به نتیجه ای رسیده که گاتها آموزش میدهد.
به نظر می رسد جریانی چندین سال است که به ایرانیان می خواهد این مفهوم را تفهیم کند که هرآنچه تو در اسلام می طلبی در آیین باستانی خود خواهی یافت!
هادی گرامی درود در نامه پیشین خود، نخواستم که سخن سیاسی را با سخن طلبگی بیامیزم. این جمله شما یک حرکت سیاسی است که جهانخواران مردم ستیز، آغاز کرده اند تا با تفرقه انداختن میان مردم ایران، جیبهایشان را از پول مردم ایران پر کنند. ستیز شما با ایران باستان، این ابزار را برای آنها فراهم کرده است. شما که با جشن اسفندگان ستیزیدید، آنها هم تقلید اروپایی آن یعنی والنتاین به فرزندانمان دادند. کاج کریستمس و بابا نوئل برایمان فرستادند....... ببینید، انسان مانند هر جانور دیگری غریزه ای به نام دفاع از قلمرو دارد. تفاوت انسان با دیگر جانوران اینست که انسان دو قلمرو مادی و معنوی دارد. تاریخ، استوره (اسطوره)، فرهنگ و ... هم بخشی از این قلمرو معنوی است. مبارزه و ستیز شما با این قلمرو معنوی، سبب شد که دشمنان مردم ستیز و جهانخوار ابزاری بیابند که با آن جوانانمان را بربایند.
هادی گرامی درود این از خودخواهی و انحصار طلبی شماست که دین را تنها آن چیزی میدانید که محمد (ص) آورده است. در قرآن بارها و بارها تاکید شده که دین خداوند یک دین است و هر پیامبری همان یک دین خداوند را به زبان مردمش آورده تا ایشان بهتر بفهمند. شما در راستای این انحصار طلبی خودخواهانه که باز هم ریشه در اشرافیت ایرانی دارد که خودش را برتر از همه میداند، ... ... من بر این باورم که خداوند در قرآن می فرماید که میان پیامبران فرقی نیست، البته جز زبان که همان فرهنگ است.
جناب موبد مهران عزیز با سلام و احترام واقعا این از خودخواهی اسلام است که دین زرتشت را همچون اهل کتاب شمرده و برای آنان در اجرای مراسم شان آزادی عمل قائل است! من هم با شما موافقم دین خدا یکی است، به صورت پله پله و مرحله به مرحله دین کامل شده است، ما قائلیم صدو بیست و چهار هزار پیامبر همه دین خدا را ابلاغ کردند به اقتضا زمان خود قسمتی از آن که مناسب آن مردمان بود نه همه آن را ،بنابراین باید به دنبال کامل ترین آن ها بود. ما اگر معتقد باشیم هر آیینی در هر نقطه ای حق است و مناسب همان مردمان و خالی از هر نقصی در واقع ناخود اگاه معتقد به پلورالیسم دینی در این حیطه شده ایم. ما نقد های اساسی بر پلورالیسم دینی وارد می دانیم از جمله اینکه پلوراليسم خويشتن برانداز است . از آنجا که تکثرگرايي يکي از سه گرايش مطرح در مسأله کثرت و وحدت اديان و دينوارههاست و در قبال پلوراليسم، انحصارگرايي است، لذا به مقتضاي اين اعتقاد، مدعيان آن نبايد بر حقانيّت رأي خود اصرار ورزيده و بر ابطال رأي ديگران هم اصرار ورزند.
مهران عزیز از آنجا که پلوراليسم دینی به تباين دينها رأي داده و همه را اهل فلاح و رستگاري ميداند، آيا در اين حال ممکن است که هر دو يا چند سوي باورهاي متباين؛ چون يگانهپرستي، دوگانهپرستي و سهگانهپرستي و جبر و تفويض و... را ايمان داشت و نسبت به آثار آن پایبند بود. با این وصفی که شما می فرمایید نقش هدایتگری دین هم از بین می رود، زیرا مقتضاي هدايتگري حق تعالي آن است که به موازات تکامل تدريجي بشر، همواره دينِ عصر پيشين را منسوخ داشته، ديني در خور نيازهاي برتر انسان عصر نو فرو فرستد تا بالاخره با فرستادن ديني کامل و منطبق بر شرايط گوناگون، حیات انسانی را به بلوغ و کمال برساند.
اصرار بر کفايت و صحت ايمان به اديان گذشته و... سعي بر ناکام ساختن برنامههاي هدايت خداوندي و معارضه با سنت الهي است.خداوند قرآن را، کتاب مهيمن و نسخ کننده دانسته و فرموده:
(وَأَنْزَلْنا إِلَيْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْکِتابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ)؛ «و اين کتاب را به حق بر تو نازل کرديم در حالي که کتب پيشين را تصديق ميکند و حافظ و نگهبان آنهاست.»(1)
نقل از موبدیار مهران:آن چیزی که نوشته اید، بارها و بارها شنیده و خوانده ام. من عربی نمیدانم همانگونه که شما اوستایی نمیدانید. از این رو تحدی برای من چیزی است که باید چشم بسته بپذیرم.البته تا آنجا که من میدانم، نوشتار هر کسی انحصاری است و هیچ کس نمیتواند، نوشتاری مانند کسی دیگر بیاورد. این در مسابقه ای که برای به پایان رساندن داستان نیمه تمام از چارلز دیکنز انجام شد، به اثبات رسید. خب شما نیز اگر با ادبیات اوستایی آشنا بودید، میتوانستید، تحدی در باره گاتها را نیز بپذیرید. به هر روی گاتها خودش را در معرض اندیشه روشن و خرد نیک قرار داده است. امروزه پس از نزدیک به 4000 سال هنوز آموزشهای گاتها برای انسانسازی کاربرد دارد. برای نمونه خانم ویرجنیا ساتیر در کتاب آدمسازی، به نتیجه ای رسیده که گاتها آموزش میدهد.
من تعجب می کنم از اینکه شما چگونه چیزی را چشم بسته قبول می کنید آن هم چیزی که در مورد سعادت این دنیا و جهان دیگر است! آشنایی با زبان عربی کار دور از دسترس نیست.
شما در مورد تحدی نکته ای را توجه نکردید که هم آوردی در قرآن به معنای آوردن کلامی که در همه جهات مانند قرآن باشد نیست. بلکه به این معناست که آن کلام بتواند در فصاحت و بلاغت با قرآن برابری کند.
موفق باشید:Gol:
جناب موبد مهران عزیز با سلام و احترام واقعا این از خودخواهی اسلام است که دین زرتشت را همچون اهل کتاب شمرده و برای آنان در اجرای مراسم شان آزادی عمل قائل است! من هم با شما موافقم دین خدا یکی است، به صورت پله پله و مرحله به مرحله دین کامل شده است، ما قائلیم صدو بیست و چهار هزار پیامبر همه دین خدا را ابلاغ کردند به اقتضا زمان خود قسمتی از آن که مناسب آن مردمان بود نه همه آن را ،بنابراین باید به دنبال کامل ترین آن ها بود. ما اگر معتقد باشیم هر آیینی در هر نقطه ای حق است و مناسب همان مردمان و خالی از هر نقصی در واقع ناخود اگاه معتقد به پلورالیسم دینی در این حیطه شده ایم. ما نقد های اساسی بر پلورالیسم دینی وارد می دانیم از جمله اینکه پلوراليسم خويشتن برانداز است .
[size=12][color=blue]از آنجا که تکثرگرايي يکي از سه گرايش مطرح در مسأله کثرت و وحدت اديان و دينوارههاست و در قبال پلوراليسم، انحصارگرايي است، لذا به مقتضاي اين اعتقاد، مدعيان آن نبايد بر حقانيّت رأي خود اصرار ورزيده و بر ابطال رأي ديگران هم اصرار ورزند.
[/color][/size] هادی گرامی درود این مهر شماست که به ما اجازه وجود داده اید. ولی این اجازه دادن از خودخواهی و انحصار طلبی شماست. چرا خودتان را با اسلام جمع میزنید. مگر شما تاییدی از خداوند دارید که نماینده او و دین او و ... هستید یا ادعای اسلام شما پذیرفته شده که خود را اینچنین در جبهه اسلام جمع میبندید؟ شما مانند من یک مدعی هستید که هنوز هیچ اشاره ای که این ادعا از سوی خداوند پذیرفته شده باشد، به هیچ کدام ما نرسیده است. من با دیدگاه شما در باره پلورالیزم مخالفم. پلورالیزم چیز دیگری است. یکی بودن دین خدا چیز دیگریست. در پلورالیزم گفته میشود که هر کس هر چه خودش گفت، و ... در یکی بودن دین که من میگویم، آنچه که خداوند میگوید، است. سند شما قرآن و در رده دوم، سخن پیامبرتان (ص) است. در هیچکدام این دو سند، نشانی از پلکانی بودن دینها و تکامل سخن خداوند برای مردم نیست. در هیچ جا اشاره نشده که به محمد (ص) چیزی بیشتر از دیگر پیامبران داده شده و ...... این ادعای شما ست که از خودخواهی انحصارطلبانه تان سرچشمه میگیرد که ریشه در اشرافیت ایرانی دارد.
[quote=هادي;110244]مهران عزیز از آنجا که پلوراليسم دینی به تباين دينها رأي داده و همه را اهل فلاح و رستگاري ميداند، آيا در اين حال ممکن است که هر دو يا چند سوي باورهاي متباين؛ چون يگانهپرستي، دوگانهپرستي و سهگانهپرستي و جبر و تفويض و... را ايمان داشت و نسبت به آثار آن پایبند بود. با این وصفی که شما می فرمایید نقش هدایتگری دین هم از بین می رود، زیرا مقتضاي هدايتگري حق تعالي آن است که به موازات تکامل تدريجي بشر، همواره دينِ عصر پيشين را منسوخ داشته، ديني در خور نيازهاي برتر انسان عصر نو فرو فرستد تا بالاخره با فرستادن ديني کامل و منطبق بر شرايط گوناگون، حیات انسانی را به بلوغ و کمال برساند.[/quote] هادی گرامی همینکه میفرمایید یا در پلورالیزم دینی میگوید همه دینها ایراد و اشتباه در این همه دینهاست. هنگامی که گفته میشود، همه دینها، تاکید بر برداشتهای فردی و تفسیر به رای و مصادره به مطلوب است که ریشه اختلاف است. در پلورالیزیم دینی بر این اختلافها تاکید و این تفسیر به رای ها درست دانسته میشود. این به خودی خود رد شده است. سخن در اینست که تنها سند و سنجه (معیار) باید سخن خداوند باشد، بدون تفسیر به رای.
[quote=هادي;110246]اصرار بر کفايت و صحت ايمان به اديان گذشته و... سعي بر ناکام ساختن برنامههاي هدايت خداوندي و معارضه با سنت الهي است.خداوند قرآن را، کتاب مهيمن و نسخ کننده دانسته و فرموده: (وَأَنْزَلْنا إِلَيْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْکِتابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ)؛ «و اين کتاب را به حق بر تو نازل کرديم در حالي که کتب پيشين را تصديق ميکند و حافظ و نگهبان آنهاست.»(1) 1. سوره مائده، آيه 48.[/quote] هادی گرامی درود شما در این نامه خود، به قرآن ستم کرده اید و بر آن دروغ بسته اید. و خود نیز بر این دروغ خود سند آورده اید. شما میگویید که خداوند قرآن را نسخ کننده دانسته، در حالی که خود در برگردان فارسی آیه میفرمایید، تصدیق کننده و حافظ و نگهبان کتابهای پیشین.
نقل از موبدیار مهران:آن چیزی که نوشته اید، بارها و بارها شنیده و خوانده ام. من عربی نمیدانم همانگونه که شما اوستایی نمیدانید. از این رو تحدی برای من چیزی است که باید چشم بسته بپذیرم. البته تا آنجا که من میدانم، نوشتار هر کسی انحصاری است و هیچ کس نمیتواند، نوشتاری مانند کسی دیگر بیاورد. این در مسابقه ای که برای به پایان رساندن داستان نیمه تمام از چارلز دیکنز انجام شد، به اثبات رسید.
خب شما نیز اگر با ادبیات اوستایی آشنا بودید، میتوانستید، تحدی در باره گاتها را نیز بپذیرید.
به هر روی گاتها خودش را در معرض اندیشه روشن و خرد نیک قرار داده است. امروزه پس از نزدیک به 4000 سال هنوز آموزشهای گاتها برای انسانسازی کاربرد دارد. برای نمونه خانم ویرجنیا ساتیر در کتاب آدمسازی، به نتیجه ای رسیده که گاتها آموزش میدهد.
من تعجب می کنم از اینکه شما چگونه چیزی را چشم بسته قبول می کنید آن هم چیزی که در مورد سعادت این دنیا و جهان دیگر است! آشنایی با زبان عربی کار دور از دسترس نیست.
شما در مورد تحدی نکته ای را توجه نکردید که هم آوردی در قرآن به معنای آوردن کلامی که در همه جهات مانند قرآن باشد نیست. بلکه به این معناست که آن کلام بتواند در فصاحت و بلاغت با قرآن برابری کند.
موفق باشید:gol:
[/quote] سعید گرامی درود اگر سخن شما پوست است، من سخنی با شما ندارم. چون اهل پوست نیستم. تازه پالان خودم را هم بهتر میپسندم و بیشتر دوست دارم. اگر سخن از مغز است، خب شما که گاتها را حتی اوستا را نخوانده اید که این چنین از سعادت این دنیا و آن دنیا میگویید. اگر اینها را خواندید و سعادت را آنگونه که قرآن بیان میکند، نیافتید، آنگاه بفرمایید تا بر سر درستی یا نادرستی برداشت شما یا من سخن بگوییم.
عقلي و علمي آنها مبادرت ميكند و آيات تدويني را به طور بَيّن و شفاف نازل ميكند كه نيازي به تبيين بعد از نزول ندارد، راز توقع بيجاي مشركان امّي را ناداني آنان اعلام ميدارد و رمز ناداني آنان را حسّگرايي و تجربهمَداري ميداند. اينان چون غير از موجود طبيعي محسوس چيزي را ادراك نميكردند درباره رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يا پيامبران ديگر چنين ميگفتند: ﴿هل هذا إلّا بشر مثلكم أفتأتون السحر وأنتم تبصرون﴾1، ﴿ما هذا إلّابشر مثلكم يريد أن يتفضّل عليكم﴾2، ﴿ما هذا إلّابشر مثلكم يأكل مما تأكلون منه﴾3 و از آن جهت كه خود را مانند پيامبرْ بشر محسوس ميدانستند و از طرفي قانون «حكمالأمثال فيما يجوز وفيما لايجوز واحد» به فهم بسياري از مردم نزديك است، خود را مستحق دريافت چيزي ميدانستند كه پيامبر مدّعي تلقّي آن است.
قرآن حكيم با تقسيم موجود به مجرد و مادّي و توزيع معرفت به حسّي و عقلي و وحياني، آنان را به معرفتشناسي صحيح و هستيشناسي ناب هدايت كرد. آنگاه بيان داشت كه پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) هرچند از نظر بدن محسوس همانند آنهاست و آنان نيز همسان جسم طبيعي پيامبرند اما روح مجرد وحي ياب پيامبر در مرحلهاي از كمال وجودي به سر ميبرد كه شايسته دريافت كلامي الهي و لايق نزول كتاب خداست و اين لياقت و قابليّت در آنان نيست؛ پس آنها به طور مطلق همسان رسول اكرم نيستند تا بگويند: «حكمالأمثال... واحد» و به آنها تفهيم كرد كه آن مرحله وجودي كه در آن تماثل موجود است وحييابي حاصل نيست و آن مرحله وجودي كه ويژه وحييابي است در آن تماثل نيست
در هیچکدام این دو سند، نشانی از پلکانی بودن دینها و تکامل سخن خداوند برای مردم نیست. در هیچ جا اشاره نشده که به محمد (ص) چیزی بیشتر از دیگر پیامبران داده شده و
با سلام و احترام جناب موبد مهران عزیز بله ،قرآن كریم دین خدا را از آدم تا خاتم یك جریان پیوسته معرفى مى كند نه چند تا، یك نام روى آن مى گذارد و آن «اسلام» است. البته مقصود این نیست كه در همه دوره ها، دین خدا با این نام خوانده مى شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است، بلكه مقصود این است كه حقیقت دین داراى ماهیتى است كه بهترین معرف آن لفظ «اسلام» است. چنانچه مى گوید: « ان الدین عند الله الاسلام» (آل عمران آیه. 19) دین در نزد خدا اسلام است. یا مى گوید: « ما كان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لكن كان حنیفا مسلما» (آل عمران آیه. 67) ابراهیم نه یهودى و نه نصرانى بلكه حق جو و مسلم بود. پیامبران با همه اختلافات فرعى حامل یك پیام و وابسته به یك مكتب بوده اند. این مكتب تدریجا برحسب استعداد جامعه انسانى عرضه شده است. تا بدانجا كه بشریت به حدى رسید كه آن مكتب به صورت كامل عرضه شد و چون به این نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت. كسى كه به وسیله او صورت كامل مكتب ابلاغ شد، حضرت محمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله و سلم است و آخرین كتاب آسمانى قرآن است. چنانچه قرآن كریم فرموده است: « و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته» (انعام آیه. 115) بانزول قرآن پیام وحى كامل و تمام شد و این كتاب تغییرپذیر نیست.
ظهور پیامبران در مكان ها و زمان هاى مختلف، مقتضى تفاوت بعضى روش هاى تعلیمى است. اختلاف تعالیم انبیا از این جهت، از نوع اختلاف برنامه هایى است كه در یك كشور هر چند وقت یك بار به اجرا گذاشته مى شود. در حالى كه همه آنها از یك قانون اساسى الهام مى گیرند. از آنجا كه شكل اجرایى یك اصل كلى در شرایط گوناگون متفاوت مى شود، بسیارى از اختلافات در روش انبیاء نیز از نوع تفاوت در شكل اجرا بوده است نه در روح قانون. دواى یك زمان و یك قوم براى زمان دیگر و قوم دیگر درد و بلاى مزمن است. این است راز اینكه رسالت ها مختلف و احیانا به صورت ظاهرا متضاد جلوه مى كند. یكى پیامبر جنگ مى شود و دیگرى پیامبر صلح، یكى پیامبر محبت مى شود و دیگرى پیامبر خشونت. راز موقت بودن تعلیمات این گونه پیامبران همین است. بدیهى است كه با همه تضادى كه میان این گونه رسالت ها از نظر روش هست از نظر هدف و روح كلى حاكم بر این رسالت ها، اختلافى نیست و ما معتقدیم کامل ترین آن ها توسط نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله آورده شده است. تفاوت شریعت هاى آسمانى از دو جهت بوده است: مقتضیات زمان و سطح تعلیمات.قطعا غقل سلیم اذعان می کند که مقتضیات زمان و سطح تعلیمات دینی متعلق به 4000 سال پیش با مقتضیات و تعلیمات دینی در 1400 سال پیش متفاوت است.
هادی گرامی همینکه میفرمایید یا در پلورالیزم دینی میگوید همه دینها ایراد و اشتباه در این همه دینهاست. هنگامی که گفته میشود، همه دینها، تاکید بر برداشتهای فردی و تفسیر به رای و مصادره به مطلوب است که ریشه اختلاف است..
علماى دین شناسى و نویسندگان تاریخ مذاهب معمولا عنوان «ادیان» را بیان می کنند. مثلا مى گویند: دین ابراهیم، دین یهود، دین مسیح، دین اسلام و هر یك از پیامبران صاحب شریعت را آورنده یك دین مى دانند. اصطلاح شایع میان مردم نیز همین است. ولى قرآن اصطلاح و بیان ویژه اى دارد كه از بینش خاص قرآنى سرچشمه مى گیرد و دین نام نهاده است. علت اینکه در عرف هم ادیان می گویند نه دین این است که بعضا اختلافات این ها با هم گسترده است و نمی توان آن را زیر لوای واحدی جمع کرد ، اما قرآن کریم به آن حقیقت قدسی تحریف نشده اشاره دارد که ما هم معترفیم اگر همه این ها تحریف نشده بودند این معنا ( دین) از آن ها ایفاد می شد.
....راز توقع بيجاي مشركان امّي را ناداني آنان اعلام ميدارد و رمز ناداني آنان را حسّگرايي و تجربهمَداري ميداند. اينان چون غير از موجود طبيعي محسوس چيزي را ادراك نميكردند درباره رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يا پيامبران ديگر چنين ميگفتند: ﴿هل هذا إلّا بشر مثلكم أفتأتون السحر وأنتم تبصرون﴾1، ﴿ما هذا إلّابشر مثلكم يريد أن يتفضّل عليكم﴾2، ﴿ما هذا إلّابشر مثلكم يأكل مما تأكلون منه﴾3 و از آن جهت كه خود را مانند پيامبرْ بشر محسوس ميدانستند و از طرفي قانون «حكمالأمثال فيما يجوز وفيما لايجوز واحد» به فهم بسياري از مردم نزديك است، خود را مستحق دريافت چيزي ميدانستند كه پيامبر مدّعي تلقّي آن است.
قرآن حكيم با تقسيم موجود به مجرد و مادّي و توزيع معرفت به حسّي و عقلي و وحياني، آنان را به معرفتشناسي صحيح و هستيشناسي ناب هدايت كرد. آنگاه بيان داشت كه پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) هرچند از نظر بدن محسوس همانند آنهاست و آنان نيز همسان جسم طبيعي پيامبرند اما روح مجرد وحي ياب پيامبر در مرحلهاي از كمال وجودي به سر ميبرد كه شايسته دريافت كلامي الهي و لايق نزول كتاب خداست و اين لياقت و قابليّت در آنان نيست؛
پیام گرامی درود این مشکلی است که ایرانیان هیچگاه دچار آن نبوده اند. ایشان با توان اندیشه وری و درک بالایی که داشتند، به دو بخش گیتی و مینو باور داشتند. از این روی نیازی به معجزه نداشتند. و .....[/right]
[QUOTE=هادي;112557] بله ،قرآن كریم دین خدا را از آدم تا خاتم یك جریان پیوسته معرفى مى كند نه چند تا، یك نام روى آن مى گذارد و آن «اسلام» است. البته مقصود این نیست كه در همه دوره ها، دین خدا با این نام خوانده مى شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است، بلكه مقصود این است كه حقیقت دین داراى ماهیتى است كه بهترین معرف آن لفظ «اسلام» است. ....پیامبران با همه اختلافات فرعى حامل یك پیام و وابسته به یك مكتب بوده اند. این مكتب تدریجا برحسب استعداد جامعه انسانى عرضه شده است. تا بدانجا كه بشریت به حدى رسید كه آن مكتب به صورت كامل عرضه شد و چون به این نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت. كسى كه به وسیله او صورت كامل مكتب ابلاغ شد، حضرت محمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله و سلم است و آخرین كتاب آسمانى قرآن است. چنانچه قرآن كریم فرموده است: « و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته» (انعام آیه. 115) بانزول قرآن پیام وحى كامل و تمام شد و این كتاب تغییرپذیر نیست. [/QUOTE] هادی گرامی درود در نوشته شما که با 80 % آن هم باورم دو مشکل هست. یکم- این کم به کم بودن روند تکاملی دین و مکتب خداوند، ادعای شماست. اگر آموزش قرآن است، سند قرآنی بفرمایید. ما پیشتر با آقای محمد (mmk) در این چرخه نادرست (دور باطل) افتاده ایم. به هر روی هنوز ایشان سندی که من هم آن را بپذیرم، ارایه نکرده اند. دوم- تمت به معنای تمام کردن است و این به معنای نارسایی (نقص) دیگران که پیشتر بودند و رسایی (کمال) بودن کسان پس از آن نیست. به معنای ارایه یک روش به زبانهای و فرهنگها و دلیلهای گوناگون است. بدین معناست که دیگر به همه زبانها و فرهنگها و .... ارایه شده است. اگر دیدگاه شما درست بود، خود قرآن مانند همه چیزهای دیگر این را به روشنی میگفت. نه آنکه در سوره ابراهیم، آیه 4، به روشنی بگوید نفرستادیم رسولی مگر به زبان قومش. و ده ها آیه دیگر.... نمیفرمود که به خدا و روز بازپسین باور داشته، کردار نیک (عمل صالح) داشته باشید و دیگر از هیچ نهراسید که خداوند شما را بس است. سوره بقره آیه 62. یا سوره عنکبوت آیه 46.
[quote=هادي;112562] علماى دین شناسى و نویسندگان تاریخ مذاهب معمولا عنوان «ادیان» را بیان می کنند. مثلا مى گویند: دین ابراهیم، دین یهود، دین مسیح، دین اسلام و هر یك از پیامبران صاحب شریعت را آورنده یك دین مى دانند. اصطلاح شایع میان مردم نیز همین است. ولى قرآن اصطلاح و بیان ویژه اى دارد كه از بینش خاص قرآنى سرچشمه مى گیرد و دین نام نهاده است. علت اینکه در عرف هم ادیان می گویند نه دین این است که بعضا اختلافات این ها با هم گسترده است و نمی توان آن را زیر لوای واحدی جمع کرد ، اما قرآن کریم به آن حقیقت قدسی تحریف نشده اشاره دارد که ما هم معترفیم اگر همه این ها تحریف نشده بودند این معنا ( دین) از آن ها ایفاد می شد.[/quote] هادی گرامی درود هنگامی که درباره دین خدا گفتگو میکنید، حق ندارید که سخن موبدان و کشیشان و خاخام ها و آخوندها را ملاک قرار دهید. شما باید آن بخش از دین را که دست کم خود ایشان الهی معرفی میکنند بررسی کنید. نخست با ابزارهایی که من دارم و شما هم دارید، آن را بررسی کنید که الهی است یا نه و آنگاه بسنجید که میان کتاب خدا به زبانهای گوناگون اختلافی هست یا نه. این روش شما مانند آن است که من سخن طالبان و وهابیان و .... تا آل زبیر و آل امیه را سخن اسلام بگیرم.
ازجابر بن عبداللَّه انصاري روايت شده است رسول خدا فرمود:
«انا سيد النبيين و علي سيد الوصيين و ان اوصيائي بعدي اثناعشر اولهم عليّ و آخرهم القائم المهدي »
من آقاي انبيا هستم و علي آقاي اوصيا مي باشد و به درستي كه اوصياي بعد از من دوازده نفرند نخستين آنان علي و آخريشان قائم ما مهدي است.
و نيز روايت شده است:
«الائمة بعدي اثني عشر، تسعة منهم من ولد الحسين تاسعهم المهدي.»
اين روايات در كتاب هاي شيعه فراوان است و در كتاب هاي اهل سنّت هر چند در صحاح نيامده است اما در كتاب روايي فرائد السمطين، ج 3، ص 399، و ينابيع المودة، قندوزي حنفي، ج 3، ص 291، باب 77 و ج 2، ص 316 وجود دارد. البته اگر روايتي در صحاح نباشد دليل بر ضعف و سستي آن نيست بلكه چه بسيار رواياتي كه در صحاح وجود ندارد اما اهل سنّت آن را پذيرفته اند. نظير: حديث عشرة مبشرة: اين سه دسته از روايات حجّت را بر هر مسلماني تمام مي كند.
بنابراین این تعداد از خلفا مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی است، ما در اینجا به حدیث جابر از منابع تشیع اشاره نمی کنیم که به نقل از پیامبر اسم تک تک این خلفا که ائمه طاهرین هستند را بیان می دارد ، اما این نکته را می گوییم که در تاریخ اسلام 12 تن که با این ویژگی ها باشند جز ائمه 12 گانه شیعه نبوده اند.
[quote=هادي;107323]جناب موبدیار عزیز
اینکه شما سند می خواهید بسیار زیباست و ما نیز ابناء الدلیل هستیم. در اینجا آیه شریفه که ما را امر به اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر میکند و تمام مفسرین شیعه اذعان دارند که اولی الامر ائمه طاهرین هستند، اما برای اثبات این مطلب از نقل قول های علمای اهل تسنن استفاده می کنیم و توضیح این 12 نفر را میدهیم.
قرآن کریم این گونه می فرماید:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً ( نساء/ 59)
- اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را، و هر گاه در چيزى نزاع كرديد آن را به خدا و پيامبر ارجاع دهيد اگر ايمان به خدا و روز رستاخيز داريد، اين براى شما بهتر و عاقبت و پايانش نيكوتر است.
شما سند از قرآن می خواهید ، قرآن می فرماید هرچه رسول خدا آورید بپدیرید:
ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقاب(حشر/7)
آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد و اجرا كنيد، و آنچه را از آن نهى كرده خوددارى نمائيد، و از مخالفت خدا بپرهيزيد كه خداوند شديد العقاب است.
دقت کنید ! یعنی اگر به فرمایشات رسول که همان سنت است عمل نشد خدا شدید العقاب است .
اینجا برای اینکه یک طرفه به قاضی نرفته باشیم روایاتی دال بر ائمه 12 گانه از برادران اهل سنت می آوریم.[/quote]
هادی گرامی درود
امیدوارم که از این هم ناسازگاری مرا ببخشی. خدا وکیلی خواست من ناسازگاری نیست، ولی نمتوانم به نتیجه ای که شما میگیرید، برسم. شما اولی الامر را مقوله ولایت فقیه سند برای اطاعت از ولی فقیه می آورید. اینجا سند برای 12 امام می آورید.
ایراد من به خلافت 12 امام (ع) نیست. ایراد من به ادعای شما برای غیب دانی ایشان، برآوردن حاجات، درمان بیماریها، قدسی بودن گور ایشان، کبریایی بودن و ملکوتی بودن آرامگاه ایشان است. ایراد من به سرایت این توانایی ها به امامزادگان بیشمار است. ایراد من به سه میلیارد تومانی است که برای ساخت دو لنگه در خرج کرده اید. در حالی که برای نمونه در شهر کرمان چند ده آموزشگاه (مدرسه) است که نوسازی، آنها را تخریبی میداند و دانش آموز هنوز در آن درس میخواند. آموزشگاه های کپری و سایه درختی که جای خود دارد. فحشا برای به دست آوردن هزینه زندگی هم جای خود دارد. .....؟
همه حدیث و روایتهای شما را نیز خواندم. در آنها نیز ایراد من پاسخ داده نشد.
پاسخی نیافتم که امامان و امامزادگان با این همه آبرویی که نزد خداوند دارند، چرا اسیر خاک گورشان هستند و شما برای حاجت خواهی باید به زیارت آن گور بروید. در هیچکدام از این سندهایی که ارایه کردید، نام چاه جمکران را ندیدم.
به همه اینها بیفزایید، ایرادی که به نقل قول دارم و بارها و بارها آن را در عنوانهای گوناگون در این آسکدین نوشته ام. شایسته یادآوریست که این ایرادها را من نمیگیرم. این ایراد یک ایراد دانشی (علمی) است و روانشناسان آن را میگیرند.
مهران گرامی درود
علم غیب در دست خدا است این را قبول داری؟
اینم سندش
وَيقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيهِ آيةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ(يونس/20)
ميگويند: «چرا معجزهاي از پروردگارش بر او نازل نميشود؟!» بگو: «غيب (و معجزات) تنها براي خدا (و به فرمان او) است! شما در انتظار باشيد، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانهجويانه باشيد، و من هم در انتظار مجازات شما!)»
وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْينُكُمْ لَنْ يؤْتِيهُمُ اللَّهُ خَيرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ(هود/31)
من هرگز به شما نميگويم خزائن الهي نزد من است! و غيب هم نميدانم! و نميگويم من فرشتهام! و (نيز) نميگويم کساني که در نظر شما خوار ميآيند، خداوند خيري به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است! (با اين حال، اگر آنها را برانم،) در اين صورت از ستمکاران خواهم بود!»:Gol:
[quote=mkk1369;107427]
مهران گرامی درود
علم غیب در دست خدا است این را قبول داری؟
اینم سندش
وَيقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيهِ آيةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ(يونس/20)
ميگويند: «چرا معجزهاي از پروردگارش بر او نازل نميشود؟!» بگو: «غيب (و معجزات) تنها براي خدا (و به فرمان او) است! شما در انتظار باشيد، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانهجويانه باشيد، و من همش در انتظار مجازات شما!)»
وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْينُكُمْ لَنْ يؤْتِيهُمُ اللَّهُ خَيرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ(هود/31)
من هرگز به شما نميگويم خزائن الهي نزد من است! و غيب هم نميدانم! و نميگويم من فرشتهام! و (نيز) نميگويم کساني که در نظر شما خوار ميآيند، خداوند خيري به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است! (با اين حال، اگر آنها را برانم،) در اين صورت از ستمکاران خواهم بود!»:gol:[/quote]
محمد گرامی
درود
این آیه ها که تایید سخن من است. نه تایید ادعای شما؟
در کجای این آیه ها هست که 12 امام از غیب آگاهند؟
دیگر ایرادهای مرا هم بدون پاسخ گذاشتید.
مهران گرامی درود
بله این تایید سخن شما است:Gol:
مهران گرامی درود
در این آیات تامل کنید
يا مَرْيمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ(آل عمران/43)
اي مريم! (به شکرانه اين نعمت) براي پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوعکنندگان، رکوع کن!
ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيهِمْ إِذْ يلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيهُمْ يكْفُلُ مَرْيمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيهِمْ إِذْ يخْتَصِمُونَ(آل عمران/44)
(اي پيامبر!) اين، از خبرهاي غيبي است که به تو وحي ميکنيم؛ و تو در آن هنگام که قلمهاي خود را (براي قرعهکشي) به آب ميافکندند تا کداميک کفالت و سرپرستي مريم را عهدهدار شود، و (نيز) به هنگامي که (دانشمندان بني اسرائيل، براي کسب افتخار سرپرستي او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتي؛ و همه اينها، از راه وحي به تو گفته شد.)
مَا كَانَ اللَّهُ لِيذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيهِ حَتَّى يمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ(آل عمران/179)
چنين نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستيد واگذارد؛ مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نيز چنين نبود که خداوند شما را از اسرار غيب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد؛ اين بر خلاف سنت الهي است؛) ولي خداوند از ميان رسولان خود، هر کس را بخواهد برميگزيند؛ (و قسمتي از اسرار نهان را که براي مقام رهبري او لازم است، در اختيار او ميگذارد.) پس (اکنون که اين جهان، بوته آزمايش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ايمان بياوريد! و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه کنيد، پاداش بزرگي براي شماست.:Gig::Gol:
[quote=mkk1369;107602]مهران گرامی درود
در این آیات تامل کنید
يا مَرْيمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ(آل عمران/43)
اي مريم! (به شکرانه اين نعمت) براي پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوعکنندگان، رکوع کن!
ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيبِ نُوحِيهِ إِلَيكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيهِمْ إِذْ يلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيهُمْ يكْفُلُ مَرْيمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيهِمْ إِذْ يخْتَصِمُونَ(آل عمران/44)
(اي پيامبر!) اين، از خبرهاي غيبي است که به تو وحي ميکنيم؛ و تو در آن هنگام که قلمهاي خود را (براي قرعهکشي) به آب ميافکندند تا کداميک کفالت و سرپرستي مريم را عهدهدار شود، و (نيز) به هنگامي که (دانشمندان بني اسرائيل، براي کسب افتخار سرپرستي او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتي؛ و همه اينها، از راه وحي به تو گفته شد.)
مَا كَانَ اللَّهُ لِيذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيهِ حَتَّى يمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ(آل عمران/179)
چنين نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستيد واگذارد؛ مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد. و نيز چنين نبود که خداوند شما را از اسرار غيب، آگاه کند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد؛ اين بر خلاف سنت الهي است؛) ولي خداوند از ميان رسولان خود، هر کس را بخواهد برميگزيند؛ (و قسمتي از اسرار نهان را که براي مقام رهبري او لازم است، در اختيار او ميگذارد.) پس (اکنون که اين جهان، بوته آزمايش پاک و ناپاک است،) به خدا و رسولان او ايمان بياوريد! و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه کنيد، پاداش بزرگي براي شماست.:gig::gol:
[/quote]
محمدگرامی
درود
آیه هایی که آورده اید، نشان میدهد که خداوند حتی پیامبران را از غیب آگاه نکرده است، مگر در موارد خاص که خواست خداوند باشد.
این سندی نیست که 12 امام (ع) از غیب آگاه بودند. این تنها سندی است که اگر خداوند بخواهد، اندکی از غیب را تا آنجا که مصلحت خداوند باشد، به بعضی از رسولانش آگاهی داده است.
خب شما با خداوند پیوند داری؟ وکالت و یا نمایندگی از خداوند داری؟ با کدام سند از خواست خداوند برای آگاهی دادن از غیب به امامان (ع) آگاه شده اید؟
یادتان باشد که شما تنها راه پیوند با خداوند را وحی دانسته اید و پایان نبوت را هم آگهی کرده اید.
اگر ادعای خالی نبودن جهان از هدایت اللهی را دارید، باید بگویم که من این ادعا را از بهاییان، مهرباباییان، سای باباییان و .... هم شنیده ام که خود و یا کسانی را جلوه خدا بر روی زمین میدانند. ادعا سند میخواهد که برای شما یا قرآن است و یا نقل قول ضبط صوتی از محمد (ص).
مهران گرامی درود
یادتان می آید گفتم که امامان ما وارثان قران اند؟
اگر حدیثی از پیامبر بیاورم که تایید سخن من باشد قبول می کنید؟
(پیشتر ایات را اوردم)
:Gol:
محمد گرامی
درود
این که امامان (ع) از قرآن آگاه هستند، آری میپذیرم.
این که ایشان از غیب آگاهند، حاجت روا میکنند، درمان میکنند، گور ایشان جای رفت و آمد ملایک هست، گور ایشان ربانی، ملکوتی، کبریایی، قدسی و ... است نه اینها را نمیپذیرم. مگر در حدیثی از پیامبر شما (ص) که به روش ضبط صوتی، اینها را تایید کرده باشد.
[FONT=verdana]مران گرامی درود
این سند را بخوانید
- زيد بن ابى اوفى گويد: وقتى پيغمبر " ص " ميان اصحابش پيمان برادرى منعقد كرد، و بين عمر و ابو بكر برادرى بر قرار ساخت، " تا آنجا گويد "على گفت:
[FONT=verdana]" وقتى ديدم جز من با يارانت كردى آنچه را كردى، روحم مى خواست پرواز كند و پشتم بشكند، اگر اين امر، از خشمى است كه بر من گرفته اى، حق عتاب و بزرگى از كن تست " پيغمبر و ص " فرمود:
[FONT=verdana]و الذى بعثنى بالحق ما اخرتك الا لنفسى، و انت منى بمنزله هارون من موسى، غير انه لا نبى بعدى و انت اخى و وارثى: " سوگند به خدائى كه مرا به حق مبعوث گردانيد، من كار برادرى تورا تاخير نينداختم مگربه خاطر خودم.
[FONT=verdana] تو نسبت به من يا على مانند هارونى نسبت به موسى جز اينكه بعد از مكن پيغمبرى نخواهد بود و تو برادر و وارث منى ".
[FONT=verdana]على پرسيد يا رسول الله من از شما چه چيز را به ارث مى برم؟
[FONT=verdana] پيغمبر فرمود: آنچه انبياى قبل از من، ارث گذاشته اند.
[FONT=verdana] على گفت انبياى پيش از تو چه ارث نهادند؟
[FONT=verdana] فرمود كتاب خدا و سنت پيغمبرشان را.
موضوع زیر را بخوانید
اهل سنت آیا این دلیل محکی نیست؟(حتما بخوانید):Gol:
حالا بنگرید و تامل کنید
که موسی کیست
و هارون کیست
إِنَّا أَوْحَينَا إِلَيكَ كَمَا أَوْحَينَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَينَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيوبَ وَيونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيمَانَ وَآتَينَا دَاوُودَ زَبُورًا(النساء/163)
ما به تو وحي فرستاديم؛ همان گونه که به نوح و پيامبران بعد از او وحي فرستاديم؛ و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [= بني اسرائيل] و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحي نموديم؛ و به داوود زبور داديم.
وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ(الأعراف/142)
و ما با موسي، سي شب وعده گذاشتيم؛ سپس آن را با ده شب (ديگر) تکميل نموديم؛ به اين ترتيب، ميعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسي به برادرش هارون گفت: «جانشين من در ميان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پيروي منما!»
:Gol:
مهران گرامی درود
با هارون چه کردند ؟
[quote=mkk1369;107798]حالا بنگرید و تامل کنید
که موسی کیست
و هارون کیست
إِنَّا أَوْحَينَا إِلَيكَ كَمَا أَوْحَينَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَينَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيوبَ وَيونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيمَانَ وَآتَينَا دَاوُودَ زَبُورًا(النساء/163)
ما به تو وحي فرستاديم؛ همان گونه که به نوح و پيامبران بعد از او وحي فرستاديم؛ و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [= بني اسرائيل] و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحي نموديم؛ و به داوود زبور داديم.
وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ(الأعراف/142)
و ما با موسي، سي شب وعده گذاشتيم؛ سپس آن را با ده شب (ديگر) تکميل نموديم؛ به اين ترتيب، ميعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسي به برادرش هارون گفت: «جانشين من در ميان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پيروي منما!»
:gol:[/quote]
محمد گرامی
درود
در این سه نامه ای که نوشته اید، نشان دادید که پیامبرتان (ص) علی (ع) را چون برادر خودش، همچون هارون برای موسی میداند.
خب این چه ربطی به دیگر ادعاهایی دارد که من بارها نوشته ام و شما آنها را نادیده میگیرید؟
کجای این سند برای امامان تا امام دوازدهم (ع) و امامزادگان و سیدان و ..... است؟
ایراد آخر، شما ختم نبوت و وحی را با پیامبری محمد (ص) آگهی کرده اید. خب ادعای آگاهی دیگر امامان و از جمله علی (ع) از وحی با سخن خودتان ناسازگار است.
مهران گرامی درود
وحی به صورت ابلاغ پیام قران به اتمام رسید(وحی ای که انبیا دارند)
دقت کنید به مادر حضرت موسی و عیسی نیز وحی شد آیا این وحی نبوت بود؟
به حدیث دقت کنید
روشن بیان می کند
که کتاب خدا و سنت به امام علی (ع) رسید
اگر هر کسی کمی دقت کند
متوجه می شود که حضرت علی(ع) جانشین پیامبر است
غیر از موضوع استنباط می شود؟
آیا حضرت هارون پیامبر نبود؟:Gol::Gig:
با سلام و احترام مهران گرامی
دلیلش این است که اصولا ولایت فقیه در راستای امامت بوده و یک بحث کلامی است، اینکه امام راحل شئون ولایت فقیه را در راستای نبوت و امامت می دید و گفت " ولایت فقیه همان ولایت رسول الله ص است" به همین علت است.
درباب علم غیب ائمه باید گفت:
منبع و سرچشمه تمام كمالات و قدرتها و علوم، ذات بي انتهاي خداوند متعال است. علم غيب نيز مختص به وجود ذات اقدسش ميباشد و كسي به غير خداوند از علم غيب نميتواند آگاه باشد. زيرا اطلاع از اسرار آينده گان و گذشتگان به اطلاع فراگير به تمام حوادث ريز و درشت تاريخي در گذشته و اينده وابسته است و كسي از همه چيز با خبر است كه در هر مكان و زماني حاضر وناظر بوده باشد و آن تنها ذات پاك پروردگار جهانيان است. همچنان كه خداوند خطاب به پيامبر ميفرمايد: (قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَي إِلَيَّ)؛ بگو: من به شما نميگويم كه خزانههاي خدا نزد من است و من غيب نميدانم و به شما نميگويم كه من فرشتهام، من فقط از آنچه را كه به من وحي ميشود پيروي ميكنم.
[1].سوره انعام، آيه 50.
با توجه به گفتار فوق حتي پيامبر گرامي اسلام نيز از غيب خبر ندارد. مگر اينكه خداوند متعال به وي الهام كند و يا به طريقهاي ديگر او را از اسرار پنهاني مطلع سازد و اساساً چه مانعي دارد كه خداوند قسمتي از غيب را كه به مصلحت ميباشد و براي تكميل رهبري رهبران الهي لازم است در اختيار آنها بگذارد و البته اين را علم غيب «با لّذات» نميگويند، بلكه علم غيب بالعرضي مينامند و ميتوان گفت: اينگونه علم و يادگيري نيز از سوي عالم به غيب و داناي به اسرار عالم است. آيات متعددي از قرآن گواهي ميدهد كه خداوند متعال چنين علمي را نه تنها در اختيار پيامبران و پيشوايان الهي قرار داده بلكه گاهي در اختيار غير آنها نيز قرار ميداده است. در سوره جنّ ميفرمايد: (عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنْ ارْتَضَي مِنْ رَسُولٍ)؛ خداوند از تمام امور پنهاني آگاه است و هيچ كسي را از علم غيب خود آگاه نميكند مگر رسولاني كه مورد رضايت او هستند. اصولاً براي تكميل مقام رهبري، آن هم يك رهبري جهاني و همگانيكه در هر عصر زماني تا قيامت ميخواهد تداوم يابد، نياز به آگاهي بر بسياري از مسائل كه از نظر ساير مردم مكتوم است - ، دارد و اگر خداوند اين علم غيب را در اختيار فرستادگانش و اولياء خود نگذارد، مقام رهبري آنها تكميل نخواهد شد.
1..سوره جن، آيه 26 و 27.
در جمع بندي دو دسته از آيات قرآن كه يك دسته از آيات، علم غيب را مخصوص خداوند ميداند اما دستهاي ديگر همانند آيه فوق اطلاع بر علم غيب را بر ديگران ممكن ميشمارد و حتي روايات فراواني وجود دارد كه پيامبر گرامي اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از غيب مطلع بودند و در موارد متعددي از آن استفاده كردهاند، داستان فتح مكه و ماجراي حاطب بن ابي بلتعه، خبر از جنگ موته و شهادت جعفر، توسط پيامبر(ص) پيشگوييهاي امام علي(ع) در نهج البلاغه بويژه در خطبه 13 و خبر از حوادث آينده توسط آن حضرت در مورد حجر بن قيس، خبر از شهادت كميل، خبر از جنگ نهروان، پيشگويي در مورد شهادت خويش و حتي معرفي قاتل خود، خبر دادن اميرمنان علي(ع) از شهادت امام حسين(ع) و حتي محل شهادت آن حضرت، از جمله اخباري غيبي است كه توسط اولياء الهي بويژه پيامبر(ص) و علي(ع) انجام شده است1
ميتوان گفت كه اختصاص علم غيب به خداوند متعال، علم ذاتي و استقلالي است، و غير او هيچ كس مستقلاً از علم غيب و اسرار پنهاني اطلاعي ندارد و هركس كه در اين مورد چيزي بداند، از ناحيه خداوند متعال و با عنايات و الطاف او انجام گرفته و علم غيب عرضي ميباشد.
1.
براي تفصيل به كتابهاي، مسند امام احمد حنبل، ج 1، ص 85، كنز العمال، ج 7، ص 106؛ الطبقات الكبري، ج 3، ص 33؛ الاستيعاب، ج 2، ص 470؛ الصواعق المحرقه، ص 80؛ نهج البلاغه خطبه 13؛ بحار الانوار، ج 26؛ كافي، ج اول؛ تفسير نمونه، ذيل آيات، جن آيه 26 و سوره انعام آيه 50؛ الميزان ذيل آيه 50 سوره انعام.
با سلام و احترام
جناب مهران گرامی
آیا اگر کسی مقدس شد دیگر نباید اسیر خاک گور خویش باشد؟! قرآن می فرماید ای رسول ما انک میت و انهم میتون ( زمر /30) هم تو و هم امت تو به خاک خواهند رفت، اگر غیر از این بود که آنها نمی توانستند الگوی این بشر باسند، ما می گوییم طبق آیه 154 بقره و 169 آل عمران آنان شهیدند و شهدا زنده اند و دارای قدرت تصرف در عالم حیات، و برای شهدا مقاماتی است که اوج آنها در اختیار این بزرگواران است، آنان دارای مقام شفاعت در همه امور به اذن الله هستند که حداقل در چند تاپیک مفصل با یکدیگر پیرامون آن صحبت کردیم.
درباره چاه جمکران ، یک مطلب در روایات ما هست که چنانچه حاجتی به سوی خدای متعال داشتید آن را در ورقه ای نوشته و در آب روان یا درون چاهی بیندازید، ضمن آنکه معتقدم برای توسل به ساحت قدس حضرت ولی عصر عج خواندن نماز در خلوت انس سحر مورد تاکید بوده است، اما در هر حال توضیح افراد دست اندرکار در جمکران همین روایت بوده است که اختصاص به جای خاصی ندارد .
[quote=هادي;108331]با سلام و احترام
جناب مهران گرامی
آیا اگر کسی مقدس شد دیگر نباید اسیر خاک گور خویش باشد؟! قرآن می فرماید ای رسول ما انک میت و انهم میتون ( زمر /30) هم تو و هم امت تو به خاک خواهند رفت، اگر غیر از این بود که آنها نمی توانستند الگوی این بشر باسند، ما می گوییم طبق آیه 154 بقره و 169 آل عمران آنان شهیدند و شهدا زنده اند و دارای قدرت تصرف در عالم حیات، و برای شهدا مقاماتی است که اوج آنها در اختیار این بزرگواران است، آنان دارای مقام شفاعت در همه امور به اذن الله هستند که حداقل در چند تاپیک مفصل با یکدیگر پیرامون آن صحبت کردیم.
درباره چاه جمکران ، یک مطلب در روایات ما هست که چنانچه حاجتی به سوی خدای متعال داشتید آن را در ورقه ای نوشته و در آب روان یا درون چاهی بیندازید، ضمن آنکه معتقدم برای توسل به ساحت قدس حضرت ولی عصر عج خواندن نماز در خلوت انس سحر مورد تاکید بوده است، اما در هر حال توضیح افراد دست اندرکار در جمکران همین روایت بوده است که اختصاص به جای خاصی ندارد .[/quote]
هادی گرامی
درود
اینکه امامان شهیدند و نزد پرورگارشان روزی میخورند، یک حقیقت است کسی هم با آن سخنی ندارد.
در باره مقاماتی که ایشان دارند، تا اندازه آموزگار قرآن بودن نیز حقیقت است و کسی با آن سخنی ندارد.
اما ادعاهای دیگری که به ایشان نسبت میدهید، سند میخواهد. این که شما بگویید فلانی از فلانی نقل میکند، سند نیست. بارها علتش را در همین آسکدین نوشته ام.
این که امامان میتوانند مشکل مردم را حل کنند، بیمارها را درمان کنند و .... ولی نمتوانند، بیرون از گور خویش چنین کنند، این خرد پسندانه نیست. اگر سند دارید بفرمایید تا من نیز زبان ببندم. به هر روی از دیدگاه من دلیلش اینست که یک جایی باید باشد تا مردم بیاییند و پول بریزند تو ضریح و ... وگرنه اگر امامان هرجایی که از ایشان خواسته شود و خداوند نیز با آن خواست موافق باشد و ... دیگر مردم توی ضریح که پول نمیریزند.
یک سخن دیگر مردمی که نمتوانند، خدا را در نزدیکتر از رگ گردن درک کنند، مردمی که آن اندازه مومن نیستند که دلشان خانه خدا باشد، خداوند و امامان خواست چنین کسانی را برآورده میسازند؟ اگر هم چنین باوری داشته باشند که :
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
از سوی دیگر باید یادآور شوم که باور به مشکل گشایی و .... روان درگذشتگان، مربوط به ایران باستان و باور آنها به روان درگذشتگان نیک است. فروردین یشت در اوستا را به عنوان سند بخوانید.
در باره آب روان و چاه و .... باید بگویم که این یک باور ایران باستان است. بر میگردد به پرستش ایزدبانو آناهیتا که نگهبان آب است. آتشکده های آناهیتا، همواره در کنار آب روان، آبشار، چاه و ... ساخته میشدند. این آتشکدههای آناهیتا پس از یورش تازیان به پیرهای مربوط به زنان و دختران و انواع بی بی و چاه آب و ... شده است. برای سند هم میتوانید پژوهشهای استاد دانشگاه تهران در زمینه مردمشناسی، باستانی پاریزی را بخوانید.
[quote=هادي;108245][quote=[color=navy]موبدیار مهران;][/color]
ایراد من به سرایت این توانایی ها به امامزادگان بیشمار است. ایراد من به سه میلیارد تومانی است که برای ساخت دو لنگه در خرج کرده اید. در حالی که برای نمونه در شهر کرمان چند ده آموزشگاه (مدرسه) است که نوسازی، آنها را تخریبی میداند و دانش آموز هنوز در آن درس میخواند. آموزشگاه های کپری و سایه درختی که جای خود دارد.[/quote]
مهران گرامی
بر اساس مبانی عقلی انسان ها دارای سلسله مراتب وجودی هستند که هرچه به منبع فیض هستی نزدیک تر باشند ار قدرت روحی بالاتر و دارای شاخصه های انسانی بیشتری هستند، اولا ما تمام امامزادگان را دارای چنین مقامی نمی دانیم و از میان آن ها بودن افرادی چون جعفر کذاب که از این اقتضای وجودی خویش استفاده ننمودند. در ثانی امامزادگان معین که هیچ ما قائلیم اولیاء خدا با تهذیب نفس می توانند به مراتبی از وجود برسند که قادر به تصرف در عالم حیات به اذن الله باشند و خداوند عالمان راسخ در علم را از تاویلات الهی خود آگاه می گرداند( آل عمران 7)
درباره خرج سه ملیارد تومان برای ضریح یا درب صحن ائمه، جناب مهران شما خود می دانید در هر آیینی برای پاسداشت بزرگان آن آیین تجلیل از مقابر انها صورت می گیرد. ببینید مثلا ضریح علی بن موسی الرضا علیه السلام بعد از 400 سال تعویض شد، اولا این وجه توسط خیرین و مومنین اعطا شده و با میل و رغبت بوده. ثانیا شما اگر این مبلغ را تقسیم بر این دوره های طولانی زمانی نمایید مبلغی که جامعه شیعه در هر سال برای تکریم و احترام امامان خود می پردازد خواهید دانست چه مبلغی می شود.
خوب شما کارهای انجام شده انقلاب را در حیطه فقر زدایی ندیده اید؟! می گویید اهل کرمانید، مدرسه کپری دیدید، شما خوب می دانید که بعضی مناطق کرمان مثل بشاگرد تازه بعد از انقلاب کشف شد و رژیم سراسر ادعای پهلوی با شعار کوروش تو بخواب که ما بیداریم کاری نکرده بود ، شهید آوینی در فیلمی که از همان ناحیه در سال 1358 گرفته نشان می دهد که مردم اهالی جلوی جیپ لاندیور جهاد سازندگی علف و یونجه ریختند که به زعم انها این هم مرکبی است همجون استر های انان!! چه بود که یکبار موبدان ارجمند به ان دستگاه اعتراض نکردند اما اکنون به احترام ویژه شیعیان به ائمه مظلوم خود چه در بقیع و چه در سامرا و تخریب قبور مطهرشان، اینگونه سنگ سینه فقرا می زنند.
مهران گرامی تو خود خوب می دانی که جواب کم کاری های گذشته مدیریتی را نباید به پای مذهب تشیع بنویسی، من ضمن تقدیر از تلاش های رئیس جمهور مردمی در حیطه فقر زدایی( علی رغم انتقاداتی که به ایشان هست) در زمینه تقسیم عدالت اجتماعی بحث یارانه ها و... که همه به نفع همین فقرا است ، از شما می پرسم این رئیس جمهور پرورش یافته کدام مکتب است ،آیا او با تاسی به مولای خود علی که شبانه انبان غذا به فقرا می رساند این گونه تلاش می کند یا با استفاده از الهامات مکاتب دیگر.
آیا مکتب انسان ساز امامان شیعه در جهت رفع فقر و مظلومیت از همه توده ها بوده است یا دین زرتشتی که سالها اسیر اشرافیگری شاهان مستبد در ادوار گوناگون بوده است.[/quote]
هادی گرامی
درود
آیه 7 از سوره عمران را در زیر آوردم. این آیه گویای آنست که راسخان در علم میتوانند قرآن را درست بفهمند. این آیه کجایش سند ادعاهای دیگر شماست؟
هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ﴿۷﴾
فولادوند: اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پارهاى] ديگر متشابهاتند [كه تاويلپذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مىكنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند [آنان كه] مىگويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود
مکارم: او كسي است كه اين كتاب (آسماني) را بر تو نازل كرد، كه قسمتي از آن، آيات «محكم» (صريح و روشن) است، كه اساس اين كتاب ميباشد؛ (و هر گونه پيچيدگي در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، بر طرف ميگردد). و قسمتي از آن، «متشابه» است ( آياتي كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفي در آن ميرود؛ ولي با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار ميگردد). اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند، تا فتنهانگيزي كنند (و مردم را گمراه سازند)، و تفسير (نادرستي) براي آن ميطلبند؛ در حالي كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نميدانند. (آنها كه به دنبال فهم و درك اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهي) ميگويند: «ما به همه آن ايمان آورديم، همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نميشوند (و اين حقيقت را درك نميكنند).
خرمشاهی: او كسى است كه كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن محكمات است كه اساس كتاب است، و بخش ديگر متشابهات است، اما كجدلان، براى فتنه جويى و در طلب تاويل، پيگير متشابهات مىشوند، حال آنكه تاويل آن را جز خداوند و راسخان در علم كه مىگويند به آن ايمان آوردهايم، همه از پيشگاه خداوند است نمىدانند، و جز خردمندان كسى پند نمىگيرد
بارها برای شما و دیگر نویسندگان در این آسکدین نوشته ام که اگر بخواهید دین زرتشت را با ساسانیان بسنجید، اسلام را هم باید خادم الحریم (شیخ سعودی) و شیخهای امروزین بحرین و طالبان و وهابیان و .... بسنجید. چرا یک بام و دو هوا میکنید؟
هادی گرامی، از تلاشهای شما سپاسگزارم ولی مگر مشکل حل شده؟
چراغی که به خانه رواست، مگر به مسجد حرام نیست؟
و اما سخن پایانی، شما شیعه خود را آنچنان پایبند اصول میدانید، که شما را اصولگرا میخوانند. خب سند و اصل شما قرآن و در رتبه دوم پیامبر اسلام (ص) است. آیا در هیچ جای این اصول سندی هست، که ادعایتان را برای چنین پاسداشتی نشان دهد؟
[quote=هادي;108237]در جمع بندي دو دسته از آيات قرآن كه يك دسته از آيات، علم غيب را مخصوص خداوند ميداند اما دستهاي ديگر همانند آيه فوق اطلاع بر علم غيب را بر ديگران ممكن ميشمارد و حتي روايات فراواني وجود دارد كه پيامبر گرامي اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از غيب مطلع بودند و در موارد متعددي از آن استفاده كردهاند، داستان فتح مكه و ماجراي حاطب بن ابي بلتعه، خبر از جنگ موته و شهادت جعفر، توسط پيامبر(ص) پيشگوييهاي امام علي(ع) در نهج البلاغه بويژه در خطبه 13 و خبر از حوادث آينده توسط آن حضرت در مورد حجر بن قيس، خبر از شهادت كميل، خبر از جنگ نهروان، پيشگويي در مورد شهادت خويش و حتي معرفي قاتل خود، خبر دادن اميرمنان علي(ع) از شهادت امام حسين(ع) و حتي محل شهادت آن حضرت، از جمله اخباري غيبي است كه توسط اولياء الهي بويژه پيامبر(ص) و علي(ع) انجام شده است1
ميتوان گفت كه اختصاص علم غيب به خداوند متعال، علم ذاتي و استقلالي است، و غير او هيچ كس مستقلاً از علم غيب و اسرار پنهاني اطلاعي ندارد و هركس كه در اين مورد چيزي بداند، از ناحيه خداوند متعال و با عنايات و الطاف او انجام گرفته و علم غيب عرضي ميباشد.
1.
براي تفصيل به كتابهاي، مسند امام احمد حنبل، ج 1، ص 85، كنز العمال، ج 7، ص 106؛ الطبقات الكبري، ج 3، ص 33؛ الاستيعاب، ج 2، ص 470؛ الصواعق المحرقه، ص 80؛ نهج البلاغه خطبه 13؛ بحار الانوار، ج 26؛ كافي، ج اول؛ تفسير نمونه، ذيل آيات، جن آيه 26 و سوره انعام آيه 50؛ الميزان ذيل آيه 50 سوره انعام.
[/quote]
هادی گرامی
درود
آن چیزی که نوشته اید، همگی پیشگویی دانشمندانه است، نه آگاهی از غیب. پیشتر هم گفتم که من به هیچ نقل قولی اعتماد ندارم. زیرا هر نقل قولی بر پایه ضمیر ناخودآگاه نقل قول کننده، دچار انحراف میشود. نهج البلاغه در سده چهارم هجری آن هم به روش گلچین کردن به دست شریف رضی نوشته شده است. من اعتمادی به درست بودن نقل آن از علی (ع) ندارم.
اگر نقل قولی در همان زمان نوشته و به تایید امام گوینده آن نقل رسیده باشد، از دیدگاه من درست میتواند باشد وگرنه نقل قول فلانی از فلانی، داستان یک کلاغ چهل کلاغ میشود.
[quote=سعید;109449]
بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر از موبدیار مهران و دوستان بزرگوار
تا کنون تا حدی با نظرات جنابعالی آشنا شدم سوالاتی از شما داشتم امید است پاسخ بدهید.
1- آیا شما قرآن را به عنوان کلام خداوند متعال که سند آن قطعی است قبول دارید؟ و اگر کلامی از قرآن بر خلاف نظر جنابعالی باشد برخورد شما چیست؟
2- آیا با ملاک و معیار عقلای عالم در نقل اقوال آشنا هستید و آن را قبول دارید یا نه؟
متشکر:gol:
[/quote]
سعید گرامی
درود
1- چون ابزاری برای اندازه گیری وحی و تشخیص وحی از نا وحی ندارم، با احترام به دیدگاه شما، قرآن را سخن خداوند میدانم.
2- نقل قول به هر گونه ای که باشد، آلوده به ضمیر ناخودآگاه نقل قول کننده است. شما یک سخن را برای ده ها نفر بگویید. یک روز پس از آن بخواهید که ایشان سخن را نقل کنند. از ایشان بخواهید که سخن را برای چند نفر دیگر و آن چند نفر برای چند نفر دیگر نقل کنند. آنگاه بسنجید که سخن نقل شده با سخن اصل چه اندازه تفاوت دارد.
چند روز پیش در برنامه صدای جمهوری اسلام- برنامه تقویم تاریخ- گفت که نخستین بار سده سوم هجری روایت و حدیث گردآوری و اصول کافی نوشته شد. (چند روز گذشته و نام ها را به خوبی به یاد نمی آورم).
اکنون من یک پرسش دارم. امامان شما همگی خواندن و نوشتن میدانستند. چرا این حدیث و روایت را خودشان ننوشتند؟
مهران گرامی درود
نوشته شدن در زمان بعد دلیل بر غلط بودن نیست هرچند مشکوک است
هرکس کمی در مورد امامان ما تحقیق کندد در زمان پادشهان ستمگری می زیستند که شدیدن تحت محافظت بودن
کی گقته نمی نوشتند؟
مهم صحت حدیث است که امامان تایید یا تکذیب می کردند(اگر احادیث را بخوانید عموما به این جور
احادیث می رسید)
در مورد احادیث جعلی به کلام امیرالمومنین امام علی(ع) رجوع می کنیم تا راست از دروغ هویدا گردد:Gol:
خطبهاى از آن حضرت ( ع )
اقسام احاديث رواج يافته
احاديثي که در دسترس مردم قرار دارد، هم حق است هم باطل، هم راست هم
دروغ، هم ناسخ هم منسوخ، هم عام هم خاص، هم محکم هم متشابه، هم
احاديثي که به درستي ضبط گرديد و هم احاديثي که با ظن و گمان روايت شد. در
روزگار پيامبر (ص) آنقدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد که ايستاد و خطابه ايراد
کرد و فرمود: (هر کس از روي عمد به من دروغ نسبت دهد جايگاه او پر از آتش
است.) اقسام راويان حديث افرادي که حديث نقل ميکنند چهار دستهاند، که پنجمي
ندارد. اول- منافقان نفوذي نخست منافقي که تظاهر به ايمان ميکند، و نقاب اسلام
بر چهره دارد، نه از گناه ميترسد و نه از آن دوري ميجويد و از روي عمد دروغ به پيامبر
(ص) نسبت ميدهد. اگر مردم ميدانستند که او منافق دروغگو است، از او نميپذيرفتند
و گفتار دروغين او را تصديق نميکردند، اما با ناآگاهي ميگويند و از اصحاب پيامبر
است، رسول خدا را ديده و از او حديث شنيده، و از او گرفته است، پس حديث
دروغين او را قبول ميکنند، در صورتيکه خدا تو را از منافقين آنگونه که لازم بود آگاهاند،
و وصف آنان را براي تو بيان داشت، آنان پس از پيامبر (ص) باقي ماندند و به پيشوايان
گمراهي و دعوت کنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزديکشده پس به آنان ولايت و
حکومت بخشيدند، و بر گردن مردم سوار گرديدند، و به وسيله آنان به دنيا رسيدند،
همانا مردم هم با سلاطين و دنيا هستند، مگر آن کس که خدا او را حفظ کند، اين
يکي از آن چهار گروه. دوم- اشتباهکار دوم کسي که از پيامبر (ص) چيزي را به
اشتباه شنيده، و سخن آنحضرت را درست حفظ نکرده است، و با توهم چيزي را
گرفته، اما از روي عمد دروغ نميگويد، آنچه در اختيار دارد روايت کرده و به آن عمل
ميکند و ميگويد، من از پيامبر (ص) آن را شنيدهام، اگر مسلمانان بدانند که او اشتباه
کرده، و غير واقعي پنداشته، از او نميپذيرفتند، خودش هم اگر آگاهي مييافت که
اشتباه کرده، آن را رها ميکرد. سوم- ناآگاهاني که حديث شناس نيستند. و سومي
شخصي که شنيده پيامبر (ص) به چيزي امر فرمود، سپس از آن نهي کرد و او
نميداند، يا شنيد که چيزي را نهي کرد، سپس به آن امر فرمود و او آگاهي ندارد، پس
نسخشده را حفظ کرد ولي ناسخ را نميداند، اگر بداند که حديث او منسوخ است
ترکش ميکند، و اگر مسلمانان نيز ميدانستند روايت او نسخشده آن را ترک ميکردند.
چهارم- حافظان راست گفتار دسته چهارم، آنکه نه به خدا دروغ ميبندد و نه به
پيامبرش دروغ نسبت ميدهد، دروغ را از ترس خدا، و حرمت نگهداشتن از رسول خدا
(ص) دشمن دارد، در آن چه از پيامبر (ص) شنيده اشتباه نکرده، بلکه آن را با تمام
جوانبش حفظ کرده است. و آن چنانکه شنيده بدون کم و کاست نقل ميکند، پس او
ناسخ را حفظ و به آن عمل کرد، و منسوخ را حفظ و از آن دوري جست، خاص و عام،
محکم و متشابه، را شناخته، هر کدام را در جاي خويش قرار داده است. اقسام
اصحاب رسول خدا (ص) گاهي سخني از رسول خدا (ص) داراي دو معنا بود، سخني
عام، و سخني خاص، کسي آن را ميشنيد که مقصود خدا و پيامبرش را از کلام
نميفهميد، پس به معناي دلخواه خود تفسير ميکرد، و بدون آنکه معناي واقعي آن را
بداند، که براي چه هدفي صادر شد، و چرا چنين گفته شد، حفظ و نقل ميکرد. همه
ياران پيامبر (ص) چنان نبودند که از او چيزي بپرسند و معناي واقعي آن را درخواست
کنند تا آنجا که عدهاي دوست داشتند، عربي بياباني يا سوالکنندهاي از آن حضرت
چيزي بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند، اما من هر چه از خاطرم ميگذشت
ميپرسيدم، و حفظ ميکردم، پس اين است علل اختلاف رواياتي که در ميان مردم
وجود دارد، و علل اختلاف روايات در نقل حديث.:Gol:
[quote=mkk1369;109519]
مهران گرامی درود
نوشته شدن در زمان بعد دلیل بر غلط بودن نیست هرچند مشکوک است
هرکس کمی در مورد امامان ما تحقیق کندد در زمان پادشهان ستمگری می زیستند که شدیدن تحت محافظت بودن
کی گقته نمی نوشتند؟
مهم صحت حدیث است که امامان تایید یا تکذیب می کردند(اگر احادیث را بخوانید عموما به این جور
احادیث می رسید)
در مورد احادیث جعلی به کلام امیرالمومنین امام علی(ع) رجوع می کنیم تا راست از دروغ هویدا گردد:gol:
خطبهاى از آن حضرت ( ع )
اقسام احاديث رواج يافته
احاديثي که در دسترس مردم قرار دارد، هم حق است هم باطل، هم راست هم
دروغ، هم ناسخ هم منسوخ، هم عام هم خاص، هم محکم هم متشابه، هم
احاديثي که به درستي ضبط گرديد و هم احاديثي که با ظن و گمان روايت شد. در
روزگار پيامبر (ص) آنقدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد که ايستاد و خطابه ايراد
کرد و فرمود: (هر کس از روي عمد به من دروغ نسبت دهد جايگاه او پر از آتش
است.) اقسام راويان حديث افرادي که حديث نقل ميکنند چهار دستهاند، که پنجمي
ندارد. اول- منافقان نفوذي نخست منافقي که تظاهر به ايمان ميکند، و نقاب اسلام
بر چهره دارد، نه از گناه ميترسد و نه از آن دوري ميجويد و از روي عمد دروغ به پيامبر
(ص) نسبت ميدهد. اگر مردم ميدانستند که او منافق دروغگو است، از او نميپذيرفتند
و گفتار دروغين او را تصديق نميکردند، اما با ناآگاهي ميگويند و از اصحاب پيامبر
است، رسول خدا را ديده و از او حديث شنيده، و از او گرفته است، پس حديث
دروغين او را قبول ميکنند، در صورتيکه خدا تو را از منافقين آنگونه که لازم بود آگاهاند،
و وصف آنان را براي تو بيان داشت، آنان پس از پيامبر (ص) باقي ماندند و به پيشوايان
گمراهي و دعوت کنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزديکشده پس به آنان ولايت و
حکومت بخشيدند، و بر گردن مردم سوار گرديدند، و به وسيله آنان به دنيا رسيدند،
همانا مردم هم با سلاطين و دنيا هستند، مگر آن کس که خدا او را حفظ کند، اين
يکي از آن چهار گروه. دوم- اشتباهکار دوم کسي که از پيامبر (ص) چيزي را به
اشتباه شنيده، و سخن آنحضرت را درست حفظ نکرده است، و با توهم چيزي را
گرفته، اما از روي عمد دروغ نميگويد، آنچه در اختيار دارد روايت کرده و به آن عمل
ميکند و ميگويد، من از پيامبر (ص) آن را شنيدهام، اگر مسلمانان بدانند که او اشتباه
کرده، و غير واقعي پنداشته، از او نميپذيرفتند، خودش هم اگر آگاهي مييافت که
اشتباه کرده، آن را رها ميکرد. سوم- ناآگاهاني که حديث شناس نيستند. و سومي
شخصي که شنيده پيامبر (ص) به چيزي امر فرمود، سپس از آن نهي کرد و او
نميداند، يا شنيد که چيزي را نهي کرد، سپس به آن امر فرمود و او آگاهي ندارد، پس
نسخشده را حفظ کرد ولي ناسخ را نميداند، اگر بداند که حديث او منسوخ است
ترکش ميکند، و اگر مسلمانان نيز ميدانستند روايت او نسخشده آن را ترک ميکردند.
چهارم- حافظان راست گفتار دسته چهارم، آنکه نه به خدا دروغ ميبندد و نه به
پيامبرش دروغ نسبت ميدهد، دروغ را از ترس خدا، و حرمت نگهداشتن از رسول خدا
(ص) دشمن دارد، در آن چه از پيامبر (ص) شنيده اشتباه نکرده، بلکه آن را با تمام
جوانبش حفظ کرده است. و آن چنانکه شنيده بدون کم و کاست نقل ميکند، پس او
ناسخ را حفظ و به آن عمل کرد، و منسوخ را حفظ و از آن دوري جست، خاص و عام،
محکم و متشابه، را شناخته، هر کدام را در جاي خويش قرار داده است. اقسام
اصحاب رسول خدا (ص) گاهي سخني از رسول خدا (ص) داراي دو معنا بود، سخني
عام، و سخني خاص، کسي آن را ميشنيد که مقصود خدا و پيامبرش را از کلام
نميفهميد، پس به معناي دلخواه خود تفسير ميکرد، و بدون آنکه معناي واقعي آن را
بداند، که براي چه هدفي صادر شد، و چرا چنين گفته شد، حفظ و نقل ميکرد. همه
ياران پيامبر (ص) چنان نبودند که از او چيزي بپرسند و معناي واقعي آن را درخواست
کنند تا آنجا که عدهاي دوست داشتند، عربي بياباني يا سوالکنندهاي از آن حضرت
چيزي بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند، اما من هر چه از خاطرم ميگذشت
ميپرسيدم، و حفظ ميکردم، پس اين است علل اختلاف رواياتي که در ميان مردم
وجود دارد، و علل اختلاف روايات در نقل حديث.:gol:[/quote]
محمد گرامی
درود
بازی با واژه ها مشکلی را حل نمیکند.
علی و حسن و حسین (ع) یا امام صادق(ع) که در زمان شاهان ستمگر نبودند. تازه آنها همگی خلیفه اسلامی بودند، چرا واژه شاه را برایشان بکار میبرید؟
تازه پنهان نوشتن و سپردن به دیگران و .... هم که بود. این امامانی که این همه از غیب آگاهی دارندو ....... حاجت روا میکنند، درمان میبخشند و .. نمیتوانستند، بنویسند و پنهان کنند و اسیر این خلیفه های ستمگر بودند؟ پس این همه توانایی که برایشان قایل هستید، کجا بود؟
از همه اینها که بگذریم، شما که سر ستیز با دانش روانشناسی ندارید؟ دارید؟
راستگوترین و درست ترین انسانها، ضمیر ناخودآگاه ندارند؟ ضمیر ناخودآگاه در درک و فهم و نقل قول ایشان اثر ندارد؟
آنکس که پای سخن امام نشسته و گوش کرده، نمیتوانسته بنویسد و تایید امام را هم بگیرد؟ فکر میکنید با بچه طرف هستید؟
مهران گرامی درود
کی گفته نبودند؟!!
امام علی (ع)
در زمان عمر و عثمان و ابوبکر بودند
آیا نخواندید که با همسرش چه کار کردند؟
نخواندید که با خودش چه کردند؟
نخواندید که رمانی امام علی(ع) خلافت را به عهده گرفتن اونم به خواست مردم؟ نه شورا و منتخب شده؟
می شود بگویید یعنی چه؟
در مورد امام حسن (ع) توی مختار نامه ندیدید که چه کردند
امام حسین (ع) را چه طور؟
یا امام صادق (ع)را چه طور؟
من نمی گویم توانایی نداشتند
تمام این توانایی ها به اذن خدا است!!
دقت کنید اذن الله
اذن الله
همین علم برعکس این فرضیه یا نظریه را نیز داده است؟
غیر از این است که عده ای هوش قوی داشتند؟
برای هر کاری شروطی است
و شاهد
این احادیث علم خاصی می خواهد که تشخیص درست از غلط را بدهند
که کار من و شما نیست
چون کلی شرایط لازم دارد
اما اگر حدیثی با قران تطبیق نداشت قبول اش نکنید
شما به نقل قول گات ها اعتماد می کنید :Gol:
اما به نقل قول حدیث خیر؟
تفاوت ما در این است که از هر کسی قبول نمی کنیم
اما شما به موبدانتان اعتماد می کنید
و تفاوت نمی گذارید
خطبه را با دقت بخوانید!!
آیا با قران در تضاد است؟
مهران گرامی درود
خلیفه ای که شراب می خورد سگ بازی می کند و...
آیا خلیفه مسلمانان می شود؟
آیا معقول است؟
[quote=mkk1369;109607]
مهران گرامی درود
کی گفته نبودند؟!!
امام علی (ع)
در زمان عمر و عثمان و ابوبکر بودند
آیا نخواندید که با همسرش چه کار کردند؟
نخواندید که با خودش چه کردند؟
نخواندید که رمانی امام علی(ع) خلافت را به عهده گرفتن اونم به خواست مردم؟ نه شورا و منتخب شده؟
می شود بگویید یعنی چه؟
در مورد امام حسن (ع) توی مختار نامه ندیدید که چه کردند
امام حسین (ع) را چه طور؟
یا امام صادق (ع)را چه طور؟
من نمی گویم توانایی نداشتند
تمام این توانایی ها به اذن خدا است!!
دقت کنید اذن الله
اذن الله
همین علم برعکس این فرضیه یا نظریه را نیز داده است؟
غیر از این است که عده ای هوش قوی داشتند؟
برای هر کاری شروطی است
و شاهد
این احادیث علم خاصی می خواهد که تشخیص درست از غلط را بدهند
که کار من و شما نیست
چون کلی شرایط لازم دارد
اما اگر حدیثی با قران تطبیق نداشت قبول اش نکنید
شما به نقل قول گات ها اعتماد می کنید :gol:
اما به نقل قول حدیث خیر؟
تفاوت ما در این است که از هر کسی قبول نمی کنیم
اما شما به موبدانتان اعتماد می کنید
و تفاوت نمی گذارید
خطبه را با دقت بخوانید!!
آیا با قران در تضاد است؟
[/quote]
محمد گرامی
درود
با واژه ها بازی میکنید.
آیا ابن ملجم در خانه علی زندانی نبود. مگر علی(ع) به فرزندانش وصیت نکرد که اگر من زنده ماندم، خود میدانم با او چه کنم و اگر مردم، تنها با یک ضربه قصاص کنید.
این نشان میدهد که علی(ع) چندان هم اسیر حکومت وقت نبوده است و میتوانسته خود مجازات کند . .......
چند نامه و قرآن و ... به خط دو امام حسن و حسین (ع) هست؟
خب ایشان سخن پیامبر (ص) را هم مینوشتند.
درست است. هوش زمانی است که تنها چیزی را حفظ کرده و از بر بخوانند. آن چیزی که شما ارایه میکنید، این نیز نیست، بلکه نقل قول است. از بر کردن نیست. خدمتتان گفتم که حدیثی درست است که به روش ضبط صوتی باشد. این حفظ (از بر) کردن، یک روش ضبط صوتی است. ولی شما نقل قول دارید، نه حدیث ضبط صوتی.
شما چرا کتاب حقوق اقلیتها در اسلام نوشته آیت الله عمید زنجانی استاد و رییس پیشین دانشگاه تهران را نمیخوانید. ببینید از قرآن تا حدیث چگونه از آزادی تا کشتن تغییر کرده است.
شما چرا به ما دروغ میبندید. کی ما به موبدان اعتماد کرده و هرچیز را پذیرفته ایم؟ کجا چنین سندی یافته اید؟
ما تنها میگوییم که گاتها را حفظ (از بر) کرده و هنگامی که بدون اشتباه این از بر خوانی را انجام داده اند، از گامه نوزودی (طلبگی) به گامه موبدی پاگذاشته اند. چه اعتمادی به کی کرده ایم؟ شما هم بگویید که این حدیث و روایت حفظ (ازبر) شده و این است. نه نقل شده که فلانی از فلانی شنیدم و .....
مهران گرامی درود
ان زمان خود امام علی(ع) خلیفه بودند!!
و بعد ایشان امام حسن (ع) نیز خلیفه شدند
کی به شما دروغ بست؟
این اعتماد کردن یعنی چی؟
مگه همه موبدان خوب بودند؟:Gig:
چه طور شما عصمت را قبول ندارید اما به آن اعتقاد دارید؟
من نمی گویم شما دروغ می گویید اما احادیث ما معمولا از راه های مختلف سنجیده می شوند
خطبه را بخوانید متوجه می شوید(من علم حدیث ندارم اما راه های مختلفی است)
ضبت صوت همان قران است غیر از این است؟
آیا احادثی که نقل می کنیم بر خلاف قران است؟(البته آنطور که اهل علم حدیث تشخیص می دهند)
وقتی ما پیش یک پزشک می رویم
چون می دانیم آن پزشک علم اش را دارد پس به نهوه ی در مانش اعتماد می کنیم
چون شرایط خاصی را که از قیل می دانستیم تطبیق دادیم و...
یعنی اعتماد می کنیم
حال این مثال در مورد علم حدیث چرا صادق نباشد؟
شما وقتی به دانش آموزان آموزش می دهید عینا مطالب را از رو می خوانید یا جوری بیان می کنید که در خور فهم باشد
مهم اصل است که باید تایید شود
غیر این است؟
من که به عالمان علم حدیث و رجال اعتماد می کنم:Gol:
با سلام و احترام
جناب موبدیار عزیز
با این وصف جنابعالی، تمام معارف اسلامی ترجمانی از متون قدیمی زرتشتیان است!، به نظر می رسد جریانی چندین سال است که به ایرانیان می خواهد این مفهوم را تفهیم کند که هرآنچه تو در اسلام می طلبی در آیین باستانی خود خواهی یافت! واقعا جناب مهران عزیز آیا این تصور منطقی است که هر آنچه در اسلام هست به دنبال شبه آن در آیین زرتشت باشیم تا ثابت کنیم که اصل در این سرزمین این آیین است!؟
بر فرض شباهت آیا حقانیتی ثابت می شود؟ شما که اهل مطالعه در ادیانید باید بدانید که دین یهود هم دارای احکامی شبیه اسلام است؟ آیا اسلام برای اعراب است و یهود برای عبرانیان؟ خوب اگر این ها ادیان الهی باشند می بایست در یک سری امور اشتراکاتی داشته باشند. با وجود این همه شباهت بین احکام اسلام و یهود باز از نظر قرآن پرکینه ترین افراد نسبت به مسلمانان عده ای در آیین یهودند. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُود.(مائده 82)
خوب پس شباهت احکام مشکلی را در حیطه حقانیت فعلی حل نکرد.
این مطالب به هیچ وجه تاییدی بر این معنا نمی شود که ایرانی باید پیامبر خود را داشته باشد؟ اصولا ایراداتی که به بعضی عقاید زرتشتی وارد است واقعا جدی و عمیق است .، همانند تعارض تاریخی در وجود خیر و شر و تاثیر گذاری آن ها ، تقدس آتش ، و... و دفاع موبدان در طول تاریخ از این موارد.
بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر
نقل از موبدیار مهران:چون ابزاری برای اندازه گیری وحی و تشخیص وحی از نا وحی ندارم، با احترام به دیدگاه شما، قرآن را سخن خداوند میدانم.
درست است که وحی قابل درک با حواس ظاهری نیست اما برای شناخت وحیانیت قرآن دلایلی وجود دارد که می توان به برخی از آنها اشاره کرد:
- تحدی قرآن: قرآن کریم از همان آغاز نزول، مخالفان خود را به چالش کشاند. اندیشمندان عرب ابتدا آن را سحر خواندند و پس از مدتی بر آن شدند تا مانند قرآن را بیاورند اما در این مبارزه شکست خوردند و به عجز و ناتوانی خود اعتراف نمودند. ولید سخن سرای عرب اینگونه بیان داشت که سخن محمد صلی الله علیه و آله نه شعر است و نه سحر بلکه کلام خداست. زیرا حلاوت و طراوتی دارد که بی مانند است.
قرآن جهانیان را دعوت می کند اگر شک دارید که قرآن از ناحیه خداست، همانند آن را بیاورید حتی یک سوره هم بیاورید کافی است و تا این عصر هنوز کسی نتوانسته است سوره ای مانند آن بیاورد تا با قرآن مقابله کند. البته عده ای در طول تاریخ مانند عبد الله بن مقفع، متنبی، مسیلمه کذاب، ابوالعلاء معری و ... سعی کردند کلامی بیاورند که با قرآن معارضه کند اما آنها با آوردن جملات مبتذل و مسخره تنها خود را رسوا نمودند و هیچ آسیبی به قرآن نرساندند بلکه برتری قرآن و اعجاز آن را بیش از پیش به اثبات رسانیدند.
ادامه دارد...
[quote=هادي;109717]با سلام و احترام
جناب موبدیار عزیز
با این وصف جنابعالی، تمام معارف اسلامی ترجمانی از متون قدیمی زرتشتیان است!، به نظر می رسد جریانی چندین سال است که به ایرانیان می خواهد این مفهوم را تفهیم کند که هرآنچه تو در اسلام می طلبی در آیین باستانی خود خواهی یافت! واقعا جناب مهران عزیز آیا این تصور منطقی است که هر آنچه در اسلام هست به دنبال شبه آن در آیین زرتشت باشیم تا ثابت کنیم که اصل در این سرزمین این آیین است!؟
بر فرض شباهت آیا حقانیتی ثابت می شود؟ شما که اهل مطالعه در ادیانید باید بدانید که دین یهود هم دارای احکامی شبیه اسلام است؟ آیا اسلام برای اعراب است و یهود برای عبرانیان؟ خوب اگر این ها ادیان الهی باشند می بایست در یک سری امور اشتراکاتی داشته باشند. با وجود این همه شباهت بین احکام اسلام و یهود باز از نظر قرآن پرکینه ترین افراد نسبت به مسلمانان عده ای در آیین یهودند. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُود.(مائده 82)
خوب پس شباهت احکام مشکلی را در حیطه حقانیت فعلی حل نکرد.
این مطالب به هیچ وجه تاییدی بر این معنا نمی شود که ایرانی باید پیامبر خود را داشته باشد؟ اصولا ایراداتی که به بعضی عقاید زرتشتی وارد است واقعا جدی و عمیق است .، همانند تعارض تاریخی در وجود خیر و شر و تاثیر گذاری آن ها ، تقدس آتش ، و... و دفاع موبدان در طول تاریخ از این موارد.[/quote]
هادی گرامی درود
شما نوشته اید:
1-:" ... با این وصف جنابعالی، تمام معارف اسلامی ترجمانی از متون قدیمی زرتشتیان است!، ..."
پاسخ
هادی گرامی من نمگویم همه معارف اسلامی. میگویم آنچه که در ایران هست، در کشورهای دیگر نیست. در اسلامی که عربها دارند نیست، در اسلامی که ایرانی ها دارند هست. آن چیزی که در باور مردم بوده و اکنون نیز ادامه دارد. شما میخواهید انکار کنید که مردم ایران سوگ سیاوش را برگزار میکردند، اکنون نیز تعزیه حسین (ع) را همانند همان سوگ سیاوش برگزار میکنند؟ شما میخواهید انکار کنید که در سوگ سیاوش، دست سیاوش را که بر سر نیزه بود، در سوگ حسین (ع) شد دست ابو الفضل(ع)؟ شما میخواهید انکار کنید که عقل و اجماع ایرانی نیست؟ شما میخواهید انکار کنید که استفریذ (نذر)، سفره انداختن، و .... از ایرانیان زرتشتی نیست؟ شما میخواهید انکار کنید که اشراق و هفت گامه رسایی (هفت شهر عشق)، عرفان و ... را سهروردی از دین زرتشتی و حکمت متعالیه را ملاصدرا از زرتشتیان اقتباس نکرده اند؟
شما کتابهای استاد دانشگاه تهران باستانی پاریزی را که چهره ماندگار جغرافیا (مردمشناسی) است، خوانده اید؟
2-:"... به نظر می رسد جریانی چندین سال است که به ایرانیان می خواهد این مفهوم را تفهیم کند که هرآنچه تو در اسلام می طلبی در آیین باستانی خود خواهی یافت! ..."
پاسخ
این از خودخواهی و انحصار طلبی شماست که دین را تنها آن چیزی میدانید که محمد (ص) آورده است. در قرآن بارها و بارها تاکید شده که دین خداوند یک دین است و هر پیامبری همان یک دین خداوند را به زبان مردمش آورده تا ایشان بهتر بفهمند. شما در راستای این انحصار طلبی خودخواهانه که باز هم ریشه در اشرافیت ایرانی دارد که خودش را برتر از همه میداند، مسلم را در سوره عنکبوت آیه 46 صفت میگیرید و اسلام را در سوره آل عمران اسم میگیرید. دین خدا یک دین است. بنابراین هرچیز که در آموزشهای یک پیامبر باشد، در آموزشهای پیامبر دیگر هم هست. تنها با زبانی متفاوت.
3-:" ... خوب اگر این ها ادیان الهی باشند می بایست در یک سری امور اشتراکاتی داشته باشند. با وجود این همه شباهت بین احکام اسلام و یهود باز از نظر قرآن پرکینه ترین افراد نسبت به مسلمانان عده ای در آیین یهودند. لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُود.(مائده 82)...."
پاسخ
ببینید هادی گرامی، یهود با موسی (ص) پیامبر خدا تفاوت دارد. یهود مردمی هستند که مانند من و شما ادعای دین داری دارند. آنها مانند من چندان در دین خدا استوار نیستند. این از آموزشهای موسی (ص) نیست. این از استوار نبودن مردم در دین خداست. همان چیزی که در طالبان و وهابیان و ... هم هست.
آگاهی من در باره یهود در اندازه کتاب شناخت دین یهود از جلال الدین آشتیانی و کتاب مقدس (شامل عهد عتیق=تورات و عهد جدید= انجیل) چاپ دوره قاجار در انگلیس است. در این دو کتاب تورات کنونی کتاب موسی نیست. کتابی است که در درازای 1000 سال نوشته شده و منسوب به پیامبران بسیار و کسان گوناگون است. من هنوز یک یهودی پژوهشگر نیافتم تا بگوید، کجای این کتاب آسمانی است و کجایش را مردم نوشته اند.
4-:" .... ... به هیچ وجه تاییدی بر این معنا نمی شود که ایرانی باید پیامبر خود را داشته باشد؟ اصولا ایراداتی که به بعضی عقاید زرتشتی وارد است واقعا جدی و عمیق است .، همانند تعارض تاریخی در وجود خیر و شر و تاثیر گذاری آن ها ، تقدس آتش ، و... و دفاع موبدان در طول تاریخ از این موارد..."
پاسخ
من نیز بر این باور نیستم که ایرانی باید دین ایرانی و عرب باید دین عرب داشته باشد. ولی آنچه که از کتاب خودم و قرآن آموخته ام، اینست که انسان باید پیرو دین خدا باشد. زبان دین مانند پوست است. ایمان به خداوند و روز پاسخگویی و بهشت و دوزخ و کردار نیک (عمل صالح) و ..... مغز است. من بر این باورم که خداوند در قرآن می فرماید که میان پیامبران فرقی نیست، البته جز زبان که همان فرهنگ است.
اگر مویدان ما از خیر و شر و تقدس آتش وووو دفاع کرده اند، شما نیز از تقدس بارگاه و ضریح و ... حاجت خواستن از امامزادگان و ... گفته اید.
چرا قبله نماز شما برای شما مقدس باشد، ولی آتش / روشنایی که قبله نماز ماست، نباید مقدس باشد؟
در باره خیر و شر هم که پیشتر گفته ام. در گاتها خیر و شر در اندیشه انسان و در برابر هم هستند، نه در بیرون از انسان و در برابر خدا. زروانیسم و میترایسم که به ما چه از خودشان بپرسید، چرا دو تا خدا دارند؟
در گاتها انسان با اهرمن، دشمن میشود، با سپنتا من بهمن میشود. اهرمن گاتها در برابر سپنتا من است. نه در برابر خدا.
سعید گرامی
درود
آن چیزی که نوشته اید، بارها و بارها شنیده و خوانده ام. من عربی نمیدانم همانگونه که شما اوستایی نمیدانید. از این رو تحدی برای من چیزی است که باید چشم بسته بپذیرم. البته تا آنجا که من میدانم، نوشتار هر کسی انحصاری است و هیچ کس نمیتواند، نوشتاری مانند کسی دیگر بیاورد. این در مسابقه ای که برای به پایان رساندن داستان نیمه تمام از چارلز دیکنز انجام شد، به اثبات رسید.
خب شما نیز اگر با ادبیات اوستایی آشنا بودید، میتوانستید، تحدی در باره گاتها را نیز بپذیرید.
به هر روی گاتها خودش را در معرض اندیشه روشن و خرد نیک قرار داده است. امروزه پس از نزدیک به 4000 سال هنوز آموزشهای گاتها برای انسانسازی کاربرد دارد. برای نمونه خانم ویرجنیا ساتیر در کتاب آدمسازی، به نتیجه ای رسیده که گاتها آموزش میدهد.
هادی گرامی
درود
در نامه پیشین خود، نخواستم که سخن سیاسی را با سخن طلبگی بیامیزم.
این جمله شما یک حرکت سیاسی است که جهانخواران مردم ستیز، آغاز کرده اند تا با تفرقه انداختن میان مردم ایران، جیبهایشان را از پول مردم ایران پر کنند. ستیز شما با ایران باستان، این ابزار را برای آنها فراهم کرده است.
شما که با جشن اسفندگان ستیزیدید، آنها هم تقلید اروپایی آن یعنی والنتاین به فرزندانمان دادند. کاج کریستمس و بابا نوئل برایمان فرستادند.......
ببینید، انسان مانند هر جانور دیگری غریزه ای به نام دفاع از قلمرو دارد. تفاوت انسان با دیگر جانوران اینست که انسان دو قلمرو مادی و معنوی دارد. تاریخ، استوره (اسطوره)، فرهنگ و ... هم بخشی از این قلمرو معنوی است. مبارزه و ستیز شما با این قلمرو معنوی، سبب شد که دشمنان مردم ستیز و جهانخوار ابزاری بیابند که با آن جوانانمان را بربایند.
جناب موبد مهران عزیز
با سلام و احترام
واقعا این از خودخواهی اسلام است که دین زرتشت را همچون اهل کتاب شمرده و برای آنان در اجرای مراسم شان آزادی عمل قائل است!
من هم با شما موافقم دین خدا یکی است، به صورت پله پله و مرحله به مرحله دین کامل شده است، ما قائلیم صدو بیست و چهار هزار پیامبر همه دین خدا را ابلاغ کردند به اقتضا زمان خود قسمتی از آن که مناسب آن مردمان بود نه همه آن را ،بنابراین باید به دنبال کامل ترین آن ها بود.
ما اگر معتقد باشیم هر آیینی در هر نقطه ای حق است و مناسب همان مردمان و خالی از هر نقصی در واقع ناخود اگاه معتقد به پلورالیسم دینی در این حیطه شده ایم.
ما نقد های اساسی بر پلورالیسم دینی وارد می دانیم از جمله اینکه پلوراليسم خويشتن برانداز است .
از آنجا که تکثرگرايي يکي از سه گرايش مطرح در مسأله کثرت و وحدت اديان و دينوارههاست و در قبال پلوراليسم، انحصارگرايي است، لذا به مقتضاي اين اعتقاد، مدعيان آن نبايد بر حقانيّت رأي خود اصرار ورزيده و بر ابطال رأي ديگران هم اصرار ورزند.
مهران عزیز
از آنجا که پلوراليسم دینی به تباين دينها رأي داده و همه را اهل فلاح و رستگاري ميداند، آيا در اين حال ممکن است که هر دو يا چند سوي باورهاي متباين؛ چون يگانهپرستي، دوگانهپرستي و سهگانهپرستي و جبر و تفويض و... را ايمان داشت و نسبت به آثار آن پایبند بود.
با این وصفی که شما می فرمایید نقش هدایتگری دین هم از بین می رود، زیرا مقتضاي هدايتگري حق تعالي آن است که به موازات تکامل تدريجي بشر، همواره دينِ عصر پيشين را منسوخ داشته، ديني در خور نيازهاي برتر انسان عصر نو فرو فرستد تا بالاخره با فرستادن ديني کامل و منطبق بر شرايط گوناگون، حیات انسانی را به بلوغ و کمال برساند.
اصرار بر کفايت و صحت ايمان به اديان گذشته و... سعي بر ناکام ساختن برنامههاي هدايت خداوندي و معارضه با سنت الهي است.خداوند قرآن را، کتاب مهيمن و نسخ کننده دانسته و فرموده:
(وَأَنْزَلْنا إِلَيْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْکِتابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ)؛
«و اين کتاب را به حق بر تو نازل کرديم در حالي که کتب پيشين را تصديق ميکند و حافظ و نگهبان آنهاست.»(1)
1. سوره مائده، آيه 48.
بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر
نقل از موبدیار مهران:آن چیزی که نوشته اید، بارها و بارها شنیده و خوانده ام. من عربی نمیدانم همانگونه که شما اوستایی نمیدانید. از این رو تحدی برای من چیزی است که باید چشم بسته بپذیرم. البته تا آنجا که من میدانم، نوشتار هر کسی انحصاری است و هیچ کس نمیتواند، نوشتاری مانند کسی دیگر بیاورد. این در مسابقه ای که برای به پایان رساندن داستان نیمه تمام از چارلز دیکنز انجام شد، به اثبات رسید.
خب شما نیز اگر با ادبیات اوستایی آشنا بودید، میتوانستید، تحدی در باره گاتها را نیز بپذیرید.
به هر روی گاتها خودش را در معرض اندیشه روشن و خرد نیک قرار داده است. امروزه پس از نزدیک به 4000 سال هنوز آموزشهای گاتها برای انسانسازی کاربرد دارد. برای نمونه خانم ویرجنیا ساتیر در کتاب آدمسازی، به نتیجه ای رسیده که گاتها آموزش میدهد.
من تعجب می کنم از اینکه شما چگونه چیزی را چشم بسته قبول می کنید آن هم چیزی که در مورد سعادت این دنیا و جهان دیگر است! آشنایی با زبان عربی کار دور از دسترس نیست.
شما در مورد تحدی نکته ای را توجه نکردید که هم آوردی در قرآن به معنای آوردن کلامی که در همه جهات مانند قرآن باشد نیست. بلکه به این معناست که آن کلام بتواند در فصاحت و بلاغت با قرآن برابری کند.
موفق باشید:Gol:
هادی گرامی
درود
این مهر شماست که به ما اجازه وجود داده اید. ولی این اجازه دادن از خودخواهی و انحصار طلبی شماست. چرا خودتان را با اسلام جمع میزنید. مگر شما تاییدی از خداوند دارید که نماینده او و دین او و ... هستید یا ادعای اسلام شما پذیرفته شده که خود را اینچنین در جبهه اسلام جمع میبندید؟
شما مانند من یک مدعی هستید که هنوز هیچ اشاره ای که این ادعا از سوی خداوند پذیرفته شده باشد، به هیچ کدام ما نرسیده است.
من با دیدگاه شما در باره پلورالیزم مخالفم. پلورالیزم چیز دیگری است. یکی بودن دین خدا چیز دیگریست. در پلورالیزم گفته میشود که هر کس هر چه خودش گفت، و ...
در یکی بودن دین که من میگویم، آنچه که خداوند میگوید، است.
سند شما قرآن و در رده دوم، سخن پیامبرتان (ص) است. در هیچکدام این دو سند، نشانی از پلکانی بودن دینها و تکامل سخن خداوند برای مردم نیست. در هیچ جا اشاره نشده که به محمد (ص) چیزی بیشتر از دیگر پیامبران داده شده و ...... این ادعای شما ست که از خودخواهی انحصارطلبانه تان سرچشمه میگیرد که ریشه در اشرافیت ایرانی دارد.
[quote=هادي;110244]مهران عزیز
از آنجا که پلوراليسم دینی به تباين دينها رأي داده و همه را اهل فلاح و رستگاري ميداند، آيا در اين حال ممکن است که هر دو يا چند سوي باورهاي متباين؛ چون يگانهپرستي، دوگانهپرستي و سهگانهپرستي و جبر و تفويض و... را ايمان داشت و نسبت به آثار آن پایبند بود.
با این وصفی که شما می فرمایید نقش هدایتگری دین هم از بین می رود، زیرا مقتضاي هدايتگري حق تعالي آن است که به موازات تکامل تدريجي بشر، همواره دينِ عصر پيشين را منسوخ داشته، ديني در خور نيازهاي برتر انسان عصر نو فرو فرستد تا بالاخره با فرستادن ديني کامل و منطبق بر شرايط گوناگون، حیات انسانی را به بلوغ و کمال برساند.[/quote]
هادی گرامی
همینکه میفرمایید یا در پلورالیزم دینی میگوید همه دینها ایراد و اشتباه در این همه دینهاست. هنگامی که گفته میشود، همه دینها، تاکید بر برداشتهای فردی و تفسیر به رای و مصادره به مطلوب است که ریشه اختلاف است. در پلورالیزیم دینی بر این اختلافها تاکید و این تفسیر به رای ها درست دانسته میشود. این به خودی خود رد شده است.
سخن در اینست که تنها سند و سنجه (معیار) باید سخن خداوند باشد، بدون تفسیر به رای.
[quote=هادي;110246]اصرار بر کفايت و صحت ايمان به اديان گذشته و... سعي بر ناکام ساختن برنامههاي هدايت خداوندي و معارضه با سنت الهي است.خداوند قرآن را، کتاب مهيمن و نسخ کننده دانسته و فرموده:
(وَأَنْزَلْنا إِلَيْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْکِتابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ)؛
«و اين کتاب را به حق بر تو نازل کرديم در حالي که کتب پيشين را تصديق ميکند و حافظ و نگهبان آنهاست.»(1)
1. سوره مائده، آيه 48.[/quote]
هادی گرامی
درود
شما در این نامه خود، به قرآن ستم کرده اید و بر آن دروغ بسته اید. و خود نیز بر این دروغ خود سند آورده اید.
شما میگویید که خداوند قرآن را نسخ کننده دانسته، در حالی که خود در برگردان فارسی آیه میفرمایید، تصدیق کننده و حافظ و نگهبان کتابهای پیشین.
[quote=سعید;110489]
بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر
نقل از موبدیار مهران:آن چیزی که نوشته اید، بارها و بارها شنیده و خوانده ام. من عربی نمیدانم همانگونه که شما اوستایی نمیدانید. از این رو تحدی برای من چیزی است که باید چشم بسته بپذیرم. البته تا آنجا که من میدانم، نوشتار هر کسی انحصاری است و هیچ کس نمیتواند، نوشتاری مانند کسی دیگر بیاورد. این در مسابقه ای که برای به پایان رساندن داستان نیمه تمام از چارلز دیکنز انجام شد، به اثبات رسید.
خب شما نیز اگر با ادبیات اوستایی آشنا بودید، میتوانستید، تحدی در باره گاتها را نیز بپذیرید.
به هر روی گاتها خودش را در معرض اندیشه روشن و خرد نیک قرار داده است. امروزه پس از نزدیک به 4000 سال هنوز آموزشهای گاتها برای انسانسازی کاربرد دارد. برای نمونه خانم ویرجنیا ساتیر در کتاب آدمسازی، به نتیجه ای رسیده که گاتها آموزش میدهد.
من تعجب می کنم از اینکه شما چگونه چیزی را چشم بسته قبول می کنید آن هم چیزی که در مورد سعادت این دنیا و جهان دیگر است! آشنایی با زبان عربی کار دور از دسترس نیست.
شما در مورد تحدی نکته ای را توجه نکردید که هم آوردی در قرآن به معنای آوردن کلامی که در همه جهات مانند قرآن باشد نیست. بلکه به این معناست که آن کلام بتواند در فصاحت و بلاغت با قرآن برابری کند.
موفق باشید:gol:
[/quote]
سعید گرامی
درود
اگر سخن شما پوست است، من سخنی با شما ندارم. چون اهل پوست نیستم. تازه پالان خودم را هم بهتر میپسندم و بیشتر دوست دارم.
اگر سخن از مغز است، خب شما که گاتها را حتی اوستا را نخوانده اید که این چنین از سعادت این دنیا و آن دنیا میگویید. اگر اینها را خواندید و سعادت را آنگونه که قرآن بیان میکند، نیافتید، آنگاه بفرمایید تا بر سر درستی یا نادرستی برداشت شما یا من سخن بگوییم.
نکته قابل تامل درآسمانی دانستن سایر سخنان:
عقلي و علمي آنها مبادرت ميكند و آيات تدويني را به طور بَيّن و شفاف نازل ميكند كه نيازي به تبيين بعد از نزول ندارد، راز توقع بيجاي مشركان امّي را ناداني آنان اعلام ميدارد و رمز ناداني آنان را حسّگرايي و تجربهمَداري ميداند. اينان چون غير از موجود طبيعي محسوس چيزي را ادراك نميكردند درباره رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) يا پيامبران ديگر چنين ميگفتند: ﴿هل هذا إلّا بشر مثلكم أفتأتون السحر وأنتم تبصرون﴾1، ﴿ما هذا إلّابشر مثلكم يريد أن يتفضّل عليكم﴾2، ﴿ما هذا إلّابشر مثلكم يأكل مما تأكلون منه﴾3 و از آن جهت كه خود را مانند پيامبرْ بشر محسوس ميدانستند و از طرفي قانون «حكمالأمثال فيما يجوز وفيما لايجوز واحد» به فهم بسياري از مردم نزديك است، خود را مستحق دريافت چيزي ميدانستند كه پيامبر مدّعي تلقّي آن است.
قرآن حكيم با تقسيم موجود به مجرد و مادّي و توزيع معرفت به حسّي و عقلي و وحياني، آنان را به معرفتشناسي صحيح و هستيشناسي ناب هدايت كرد. آنگاه بيان داشت كه پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) هرچند از نظر بدن محسوس همانند آنهاست و آنان نيز همسان جسم طبيعي پيامبرند اما روح مجرد وحي ياب پيامبر در مرحلهاي از كمال وجودي به سر ميبرد كه شايسته دريافت كلامي الهي و لايق نزول كتاب خداست و اين لياقت و قابليّت در آنان نيست؛ پس آنها به طور مطلق همسان رسول اكرم نيستند تا بگويند: «حكمالأمثال... واحد» و به آنها تفهيم كرد كه آن مرحله وجودي كه در آن تماثل موجود است وحييابي حاصل نيست و آن مرحله وجودي كه ويژه وحييابي است در آن تماثل نيست
1 ـ سوره انبياء، آيه 3.
2 ـ سوره مؤمنون، آيه 24.
3 ـ سوره مؤمنون، آيه 33.
[right] [/right]
با سلام و احترام جناب موبد مهران عزیز
بله ،قرآن كریم دین خدا را از آدم تا خاتم یك جریان پیوسته معرفى مى كند نه چند تا، یك نام روى آن مى گذارد و آن «اسلام» است. البته مقصود این نیست كه در همه دوره ها، دین خدا با این نام خوانده مى شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است، بلكه مقصود این است كه حقیقت دین داراى ماهیتى است كه بهترین معرف آن لفظ «اسلام» است. چنانچه مى گوید: « ان الدین عند الله الاسلام» (آل عمران آیه. 19)
دین در نزد خدا اسلام است. یا مى گوید: « ما كان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لكن كان حنیفا مسلما» (آل عمران آیه. 67) ابراهیم نه یهودى و نه نصرانى بلكه حق جو و مسلم بود.
پیامبران با همه اختلافات فرعى حامل یك پیام و وابسته به یك مكتب بوده اند. این مكتب تدریجا برحسب استعداد جامعه انسانى عرضه شده است. تا بدانجا كه بشریت به حدى رسید كه آن مكتب به صورت كامل عرضه شد و چون به این نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت. كسى كه به وسیله او صورت كامل مكتب ابلاغ شد، حضرت محمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله و سلم است و آخرین كتاب آسمانى قرآن است. چنانچه قرآن كریم فرموده است: « و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته» (انعام آیه. 115) بانزول قرآن پیام وحى كامل و تمام شد و این كتاب تغییرپذیر نیست.
ظهور پیامبران در مكان ها و زمان هاى مختلف، مقتضى تفاوت بعضى روش هاى تعلیمى است. اختلاف تعالیم انبیا از این جهت، از نوع اختلاف برنامه هایى است كه در یك كشور هر چند وقت یك بار به اجرا گذاشته مى شود. در حالى كه همه آنها از یك قانون اساسى الهام مى گیرند. از آنجا كه شكل اجرایى یك اصل كلى در شرایط گوناگون متفاوت مى شود، بسیارى از اختلافات در روش انبیاء نیز از نوع تفاوت در شكل اجرا بوده است نه در روح قانون.
دواى یك زمان و یك قوم براى زمان دیگر و قوم دیگر درد و بلاى مزمن است. این است راز اینكه رسالت ها مختلف و احیانا به صورت ظاهرا متضاد جلوه مى كند. یكى پیامبر جنگ مى شود و دیگرى پیامبر صلح، یكى پیامبر محبت مى شود و دیگرى پیامبر خشونت. راز موقت بودن تعلیمات این گونه پیامبران همین است. بدیهى است كه با همه تضادى كه میان این گونه رسالت ها از نظر روش هست از نظر هدف و روح كلى حاكم بر این رسالت ها، اختلافى نیست و ما معتقدیم کامل ترین آن ها توسط نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله آورده شده است.
تفاوت شریعت هاى آسمانى از دو جهت بوده است: مقتضیات زمان و سطح تعلیمات.قطعا غقل سلیم اذعان می کند که مقتضیات زمان و سطح تعلیمات دینی متعلق به 4000 سال پیش با مقتضیات و تعلیمات دینی در 1400 سال پیش متفاوت است.
علماى دین شناسى و نویسندگان تاریخ مذاهب معمولا عنوان «ادیان» را بیان می کنند. مثلا مى گویند: دین ابراهیم، دین یهود، دین مسیح، دین اسلام و هر یك از پیامبران صاحب شریعت را آورنده یك دین مى دانند. اصطلاح شایع میان مردم نیز همین است. ولى قرآن اصطلاح و بیان ویژه اى دارد كه از بینش خاص قرآنى سرچشمه مى گیرد و دین نام نهاده است.
علت اینکه در عرف هم ادیان می گویند نه دین این است که بعضا اختلافات این ها با هم گسترده است و نمی توان آن را زیر لوای واحدی جمع کرد ، اما قرآن کریم به آن حقیقت قدسی تحریف نشده اشاره دارد که ما هم معترفیم اگر همه این ها تحریف نشده بودند این معنا ( دین) از آن ها ایفاد می شد.
پیام گرامی
درود
این مشکلی است که ایرانیان هیچگاه دچار آن نبوده اند. ایشان با توان اندیشه وری و درک بالایی که داشتند، به دو بخش گیتی و مینو باور داشتند. از این روی نیازی به معجزه نداشتند. و .....[/right]
[QUOTE=هادي;112557]
بله ،قرآن كریم دین خدا را از آدم تا خاتم یك جریان پیوسته معرفى مى كند نه چند تا، یك نام روى آن مى گذارد و آن «اسلام» است. البته مقصود این نیست كه در همه دوره ها، دین خدا با این نام خوانده مى شده است و با این نام در میان مردم معروف بوده است، بلكه مقصود این است كه حقیقت دین داراى ماهیتى است كه بهترین معرف آن لفظ «اسلام» است. ....پیامبران با همه اختلافات فرعى حامل یك پیام و وابسته به یك مكتب بوده اند. این مكتب تدریجا برحسب استعداد جامعه انسانى عرضه شده است. تا بدانجا كه بشریت به حدى رسید كه آن مكتب به صورت كامل عرضه شد و چون به این نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت. كسى كه به وسیله او صورت كامل مكتب ابلاغ شد، حضرت محمد بن عبد الله صلى الله علیه و آله و سلم است و آخرین كتاب آسمانى قرآن است. چنانچه قرآن كریم فرموده است: « و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته» (انعام آیه. 115) بانزول قرآن پیام وحى كامل و تمام شد و این كتاب تغییرپذیر نیست.
[/QUOTE]
هادی گرامی
درود
در نوشته شما که با 80 % آن هم باورم دو مشکل هست. یکم- این کم به کم بودن روند تکاملی دین و مکتب خداوند، ادعای شماست. اگر آموزش قرآن است، سند قرآنی بفرمایید. ما پیشتر با آقای محمد (mmk) در این چرخه نادرست (دور باطل) افتاده ایم. به هر روی هنوز ایشان سندی که من هم آن را بپذیرم، ارایه نکرده اند.
دوم- تمت به معنای تمام کردن است و این به معنای نارسایی (نقص) دیگران که پیشتر بودند و رسایی (کمال) بودن کسان پس از آن نیست. به معنای ارایه یک روش به زبانهای و فرهنگها و دلیلهای گوناگون است. بدین معناست که دیگر به همه زبانها و فرهنگها و .... ارایه شده است.
اگر دیدگاه شما درست بود، خود قرآن مانند همه چیزهای دیگر این را به روشنی میگفت. نه آنکه در سوره ابراهیم، آیه 4، به روشنی بگوید نفرستادیم رسولی مگر به زبان قومش. و ده ها آیه دیگر....
نمیفرمود که به خدا و روز بازپسین باور داشته، کردار نیک (عمل صالح) داشته باشید و دیگر از هیچ نهراسید که خداوند شما را بس است. سوره بقره آیه 62. یا سوره عنکبوت آیه 46.
[quote=هادي;112562] علماى دین شناسى و نویسندگان تاریخ مذاهب معمولا عنوان «ادیان» را بیان می کنند. مثلا مى گویند: دین ابراهیم، دین یهود، دین مسیح، دین اسلام و هر یك از پیامبران صاحب شریعت را آورنده یك دین مى دانند. اصطلاح شایع میان مردم نیز همین است. ولى قرآن اصطلاح و بیان ویژه اى دارد كه از بینش خاص قرآنى سرچشمه مى گیرد و دین نام نهاده است.
علت اینکه در عرف هم ادیان می گویند نه دین این است که بعضا اختلافات این ها با هم گسترده است و نمی توان آن را زیر لوای واحدی جمع کرد ، اما قرآن کریم به آن حقیقت قدسی تحریف نشده اشاره دارد که ما هم معترفیم اگر همه این ها تحریف نشده بودند این معنا ( دین) از آن ها ایفاد می شد.[/quote]
هادی گرامی
درود
هنگامی که درباره دین خدا گفتگو میکنید، حق ندارید که سخن موبدان و کشیشان و خاخام ها و آخوندها را ملاک قرار دهید. شما باید آن بخش از دین را که دست کم خود ایشان الهی معرفی میکنند بررسی کنید. نخست با ابزارهایی که من دارم و شما هم دارید، آن را بررسی کنید که الهی است یا نه و آنگاه بسنجید که میان کتاب خدا به زبانهای گوناگون اختلافی هست یا نه.
این روش شما مانند آن است که من سخن طالبان و وهابیان و .... تا آل زبیر و آل امیه را سخن اسلام بگیرم.