جمع بندی مگر معرفت به نفس ممکن است؟
تبهای اولیه
ضمن عرض سلام
با توجه به حدیث معروف (من عرف نفسه فقد عرف ربه)آیا این حدیث(اگر درست بگویم) تعلیق به محال نیست؟
مگر معرفت به معنای واقعی آن به خدا ممکن است که راهش معرفت نفس باشد؟
آیا راهی به غیر از معرفت نفس وجود ندارد؟اگر دارد پس چرا اینهمه روی معرفت نفس تأکید می شود؟
کارشناس بحث : اویس
[="arial black"][="navy"]با توجه به حدیث معروف (من عرف نفسه فقد عرف ربه)آیا این حدیث(اگر درست بگویم) تعلیق به محال نیست؟
مگر معرفت به معنای واقعی آن به خدا ممکن است که راهش معرفت نفس باشد؟
با عرض سلام و ادب خدمت دوست بزرگوار جناب ذكر يونسيه
اگر حقيقت انساني درست مورد شناخت قرار گيرد كه چه حقيقت نامحدود و بيكراني از فرش عالم ماده تا فوق عرش عوالم ملكوتي است، تصديق اين حقيقت كه معرفت انسان به نفس خودش همان معرفت به پروردگارش است امري ضروري خواهد بود.
جناب ملاصدرا در تفسیر آیه «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر» (الشوری،11) بیان می کند که این آیه «مثل» را از خداوند نفی می کند و «مثال» را برای او اثبات می کند. در عالم وجود فقط نفس آدمی است که در ذات و صفات و افعال، مثالی برای حق تعالی است. هر انسانی به این معنی که همان خلیفه خدا بودن است دقت کند، نفس خود را خواهد شناخت و لذا «رب» خویش را نیز می شناسد. (تفسير ملاصدرا، ج 6، ص 38)
با دقت در اين فرمايش جناب ملاصدرا دانسته ميشود كه در ميان تمامي موجودات، انسان قابليتي ويژه دارد و آن اينكه در نفس او حقايقي منطبع شده است كه اگر به شناخت و معرفت آنها نائل شود به پروردگار خود نيز معرفت خواهد يافت.
[/][/]
[=arial black]آیا راهی به غیر از معرفت نفس وجود ندارد؟اگر دارد پس چرا اینهمه روی معرفت نفس تأکید می شود؟
با صرف نظر از انجام واجبات و ترك محرمات كه براي تقرب و نزديكي به خداوند متعال نقش اساسي و محوري را دارند، بايد بگوييم كه مستحبات از ناحيه شارع مقدس براي تعالي و تكامل نفساني انسان معرفي شده اند و صد البته كه تمامي اين مستحبات در جهت رشد و شكوفايي نفس انساني بسيار موثر و مفيدند. اما در ميان همه اين مستحبات، تنها حقيقتي كه موجب معرفتي در خور شايسته به حضرت پروردگار مي شود معرفت نفس است. معرفت نفس اساس همه خیرات و سعادات است. معرفت نفس همان روانشناسی و خودشناسی است که نزديك ترين طرق به ماورای طبیعت و صراط مستقیم خداشناسی است. تمامي اعمال مستحبي اگر چه خاصيت قرب و نزديكي انسان را به خداوند در خود دارند، اما در اين ميان تنها حقيقتي كه علاوه بر تقرب و نزديكي انسان به خداوند، خاصيت شناخت و معرفت حق را نيز دارا مي باشد، معرفت نفس است و از آنجا كه خودسازي فرع بر خودشناسي است ضرورت معرفت نفس در ميان تمامي اعمال مستحبي دانسته مي شود.
اگر حقيقت انساني درست مورد شناخت قرار گيرد كه چه حقيقت نامحدود و بيكراني از فرش عالم ماده تا فوق عرش عوالم ملكوتي است، تصديق اين حقيقت كه معرفت انسان به نفس خودش همان معرفت به پروردگارش است امري ضروري خواهد بود.
واقعا خوشحالم که چنین اساتیدی در این سایت فعالیت می کنند.
اما استاد سوالم در رابطه با این قسمت اینه که، دلیل این نامحدود بودن حقیقت انسان چیه؟ اصلا نامحدود در مورد انسان به همان معنای نامحدود در مورد خداست؟
اگر چنین است که نامحدود رو که نمیشه شناخت؟میشه؟
هر انسانی به این معنی که همان خلیفه خدا بودن است دقت کند، نفس خود را خواهد شناخت و لذا «رب» خویش را نیز می شناسد
در مورد این قسمت هم باید عرض کنم که اگر این نفس مصنوع هست پس شناخت صانع به واسطه اون شناخت ناقصیه، درسته؟پس فایده این شناخت ناقص چیه؟
اما استاد سوالم در رابطه با این قسمت اینه که، دلیل این نامحدود بودن حقیقت انسان چیه؟ اصلا نامحدود در مورد انسان به همان معنای نامحدود در مورد خداست؟
معناي غير متناهي بودن نفس انساني را از اين فرمايش امام علي عليه السلام ميتوان درك كرد و آن اينكه در حكمت دويست و پنجم نهج البلاغة از امام امير المؤمنين على عليه السلام روايت است كه فرمود: كل وعاء يضيق بما جعل فيه الا وعاء العلم فانه يتسع به. يعنى هر ظرف جسمانى به آنچه كه در او ريخته مي شود گنجايش او تنگ ميشود جز ظرف علم (يعني نفس انسان) كه گنجايش او بيشتر مىگردد.
در حقيقت هر يك از ظرفهاى جسمانى را حد و گنجايش مشخص و معينى است مثلا پيمانهها و بركهها و درياچهها و درياها هر يكى را اندازهايست كه بيش از آن اندازه آب را نمىپذيرند، بر خلاف نفس ناطقه انسانى كه هر چه مظروف او كه آب حيات علوم و معارف است در او ريخته شود سعه وجودى و ظرفيت ذاتى و گنجايش او بيشتر و براى فرا گرفتن حقايق بيشتر آمادهتر مىشود. در واقع اين حقيقت به عينه خود برهاني است بر اينكه نفس ناطقه علاوه بر اينكه موجودى مجرد و عالى از جسم و جسمانيات و برهنه از احكام نشأه طبيعت است بلكه حائز مقام فوق تجرد نيز هست يعني حد محدود و متناهي ندارد و ميتواند كمالات و مقامات غير متناهي را دارا شود و مظهر تمامي اسماء الله گردد.
اگر چنین است که نامحدود رو که نمیشه شناخت؟میشه؟
اما اينكه فرموديد نامحدود را نميشود شناخت، گوييم كه اگر ابزار ادراك و شناخت نفس، صرفا عقل مي بود صحيح بود كه بگوييم غير متناهي را نميتوان شناخت چرا كه عقل با اينكه حقيقتي مجرد از ماده و احكام ماده است اما حقيقتي محدود مي باشد، در حالي كه حقيقت اين است كه نفس انسان ابزار هاي ديگري براي ادراك و شهود حقايق دارا مي باشد و آن مرتبه قلب انسان است كه فوق مرتبه عقل بوده و قابليت شهود حقايق غير متناهي را دارا مي باشد.
در مورد این قسمت هم باید عرض کنم که اگر این نفس مصنوع هست پس شناخت صانع به واسطه اون شناخت ناقصیه، درسته؟پس فایده این شناخت ناقص چیه؟
در پست قبل به عرض محضر رسانديم كه در ميان تمامي موجودات، انسان در ذات و صفات و افعالش به وزان حق آفريده شده است كه از جناب ملاصدرا نقل نموديم انسان به مثال حق است، يعني قابليت اين را دارد كه مظهر تمامي اسماء الله گردد. اگر چنين است پس اين صنع الهي كه داراي مراتب غير متناهي است از ابزاري غير متناهي براي ادراك و شهود حقيقت برخوردار است لذا شناخت و معرفتش نسبت به حضرت حق، معرفتي ناقص و ناتمام نخواهد بود. نيكو است در اين آيه شريفه تدبر شود كه خداوند درباره مقام انسان خطاب به ملائكه فرمود: و علّم آدم الاسماء كلّها.
بسیار بسیار عالی بود.استاد اویس گرامی تشکر می کنم.
فقط یک بی ادبی می کنم و آن اینکه لطفا کمی ساده تر بنویسید تا همگان بهره مند شوند.
ممنون و باز هم متشکر.
انجام واجبات و ترك محرمات كه براي تقرب و نزديكي به خداوند متعال نقش اساسي و محوري را دارند،
سلام
چرا انجام محرمات مانع معرفت نفس و سير الي الله ميشود؟
اساسا منشاء درستي و نادرستي اعمال كجاست؟ و مصداقشان چيست؟
[="arial black"][="blue"][="navy"][="arial black"]چرا انجام محرمات مانع معرفت نفس و سير الي الله ميشود؟
سلام
زیرا علم و معرفت نور است العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء
برای دریافت حقیقی که نور است باید سنخیتی بین طالب و مطلوب موجود باشد.
ممکن نیست کسی که قلبش با انجام محرمات الهی تیره وتار شده است، از جانب خداوند لایق دریافت نور و یقین بشود.
اساسا منشاء درستي و نادرستي اعمال كجاست؟ و مصداقشان چيست؟
ملاک و معیار درستی و نادرستی اعمال ما شریعت مطهره است و منشا درستی و نادرستی اعمالمان اختیاری است که خداوند بر بندگانش موهبت فرموده است
تبیین مصداق اعمال صحیح و ناصحیح نیز توسط قرآن کریم و سیره پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت مطهرش علیهم السلام و حجت باطنی عقل صورت یافته است.[/][/][/][/]
[=Georgia][=georgia]پرسش :[=georgia]
[=georgia][=georgia]با توجه به حدیث معروف (من عرف نفسه فقد عرف ربه) آیا این حدیث، تعلیق به محال نیست؟
مگر معرفت به معنای واقعی آن به خدا ممکن است که راهش معرفت نفس باشد؟[=georgia]
[=Georgia] [=georgia]اگر سوال شود آیا راهی به غیر از معرفت نفس وجود ندارد؟ چرا اینهمه روی معرفت نفس تأکید می شود؟ [=georgia]آیا نامحدود در مورد انسان به همان معنای نامحدود در مورد خداست؟ [=georgia]آیا می توان نامحدود را شناخت؟ اگر سوال شود [=georgia]اگر نفس ما مصنوع هست پس شناخت صانع به واسطه آن شناخت ناقصی است؟ چرا انجام محرمات مانع معرفت نفس و سير الي الله ميشود؟ [=georgia]منشاء درستي و نادرستي اعمال كجاست؟ و مصداقشان چيست؟
اگر حقيقت انساني درست مورد شناخت قرار گيرد كه چه حقيقت نامحدود و بيكراني از فرش عالم ماده تا فوق عرش عوالم ملكوتي است، تصديق اين حقيقت كه معرفت انسان به نفس خودش همان معرفت به پروردگارش است امري ضروري خواهد بود.
ملاصدرا در تفسیر آیه «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر» (الشوری،11)بیان می کند که: این آیه «مثل» را از خداوند نفی می کند و «مثال» را برای او اثبات می کند. در عالم وجود فقط نفس آدمی است که در ذات و صفات و افعال، مثالی برای حق تعالی است. هر انسانی به این معنی که همان خلیفه خدا بودن است دقت کند، نفس خود را خواهد شناخت و لذا «رب» خویش را نیز می شناسد.(تفسير ملاصدرا، ج 6، ص 38)
با دقت در اين فرمايش جناب ملاصدرا دانسته ميشود كه در ميان تمامي موجودات، انسان قابليتي ويژه دارد و آن اينكه در نفس او حقايقي منطبع شده است كه اگر به شناخت و معرفت آنها نائل شود به پروردگار خود نيز معرفت خواهد يافت.
[=georgia]درپاسخ میگوئیم: با صرف نظر از انجام واجبات و ترك محرمات كه براي تقرب و نزديكي به خداوند متعال نقش اساسي و محوري را دارند، مستحبات از ناحيه شارع مقدس براي تعالي و تكامل نفساني انسان معرفی شده اند و صد البته كه تمامي اين مستحبات در جهت رشد و شكوفايي نفس انساني بسيار موثر و مفيدند. اما در ميان همه اين مستحبات، تنها حقيقتی كه موجب معرفتي در خور شايسته به حضرت پروردگار مي شود معرفت نفس است. معرفت نفس اساس همه خیرات و سعادات است.
معرفت نفس همان روانشناسی و خودشناسی است که نزديك ترين طرق به ماورای طبیعت و صراط مستقیم خداشناسی است. تمامي اعمال مستحبي اگر چه خاصيت قرب و نزديكي انسان را به خداوند در خود دارند، اما در اين ميان تنها حقيقتي كه علاوه بر تقرب و نزديكی انسان به خداوند، خاصيت شناخت و معرفت حق را نيز دارا مي باشد، معرفت نفس است و از آنجا كه خودسازی فرع بر خودشناسي است ضرورت معرفت نفس در ميان تمامي اعمال مستحبي دانسته مي شود.
[=georgia]درپاسخ میگوئیم:معناي غير متناهي بودن نفس انساني را از اين فرمايش امام علي (عليه السلام) ميتوان درك كرد و آن اينكه فرموده اند: كل وعاء يضيق بما جعل فيه الا وعاء العلم فانه يتسع به(حکمت205 نهج البلاغه). يعنى هر ظرف جسمانى به آنچه كه در او ريخته می شود گنجايش او تنگ می شود جز ظرف علم (يعني نفس انسان) كه گنجايش او بيشتر مى گردد.
در حقيقت هر يك از ظرفهاى جسمانى را حد و گنجايش مشخص و معينى است مثلا پيمانهها و بركهها و درياچه ها و درياها هر يكى را اندازه ايست كه بيش از آن اندازه آب را نمى پذيرند، بر خلاف نفس ناطقه انسانى كه هر چه مظروف او كه آب حيات علوم و معارف است در او ريخته شود سعه وجودى و ظرفيت ذاتى و گنجايش او بيشتر و براى فرا گرفتن حقايق بيشتر آماده تر می شود. در واقع اين حقيقت به عينه خود برهانی است بر اينكه نفس ناطقه علاوه بر اينكه موجودى مجرد و عالى از جسم و جسمانيات و برهنه از احكام نشأه طبيعت است بلكه حائز مقام فوق تجرد نيز هست يعني حد محدود و متناهي ندارد و می تواند كمالات و مقامات غير متناهی را دارا شود و مظهر تمامي اسماء الله گردد.
[=georgia]درپاسخ میگوئیم: اگر ابزار ادراك و شناخت نفس، صرفا عقل مي بود صحيح بود كه بگوييم غير متناهي را نمي توان شناخت چرا كه عقل با اينكه حقيقتی مجرد از ماده و احكام ماده است اما حقيقتی محدود می باشد، در حالی كه حقيقت اين است كه نفس انسان ابزار های ديگری برای ادراك و شهود حقايق دارا مي باشد و آن مرتبه قلب انسان است كه فوق مرتبه عقل بوده و قابليت شهود حقايق غير متناهی را دارا مي باشد.
[=georgia]درپاسخ میگوئیم: در ميان تمامي موجودات، انسان در ذات و صفات و افعالش به وزان حق آفريده شده است،انسان به مثال حق است( به نقل از ملاصدرا)، يعني قابليت اين را دارد كه مظهر تمامي اسماء الله گردد. اگر چنين است پس اين صنع الهي كه داراي مراتب غير متناهي است از ابزاري غير متناهي براي ادراك و شهود حقيقت برخوردار است لذا شناخت و معرفتش نسبت به حضرت حق، معرفتي ناقص و ناتمام نخواهد بود. نيكو است در اين آيه شريفه تدبر شود كه خداوند درباره مقام انسان خطاب به ملائكه فرمود: و علّم آدم الاسماء كلّها.
[=georgia]پاسخ: زیرا علم و معرفت نور است العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء
برای دریافت حقیقی که نور است باید سنخیتی بین طالب و مطلوب موجود باشد.
ممکن نیست کسی که قلبش با انجام محرمات الهی تیره وتار شده است، از جانب خداوند لایق دریافت نور و یقین بشود.
تبیین مصداق اعمال صحیح و ناصحیح نیز توسط قرآن کریم و سیره پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت مطهرش (علیهم السلام) و حجت باطنی عقل صورت یافته است.
[=Georgia][=georgia]