عرفان حلقه ، نگرشی نوین به آموزه های هزار ساله عرفان ایران اسلامی بر پایه اعتقادات مذهبی مبتنی بر دریافتهای اشراقی است . بیان فراگیر و امروزی این نگرش ، ارتباط به فراموشی سپرده شده نسل امروزی را با متون و معارف انباشته شده در کتب عرفان ایران اسلامی به جریان می اندازد . در عرصه ای که نسخه های قابل فهم فراوانی از عرفانهای وارداتی در دسترس هر جوان و نوجوانی است ، تنها راه آشنایی جامعه با عرفان ناب اسلامی ایرانی ، متون غامض و کتب مربوط به چندین سال پیش است که حتی دانشجویان و تحصیل کردگان رشته های مرتبط نیز نمی توانند از آنها بهره عملی شایسته را ببرند . در دورانی که چین وهند و امریکا و اروپا و کشورهای امریکای جنوبی و افریقا و حتی کشورهای کمونیستی در صدد صدور عرفان خودساخته و بعضاً غیر مبتنی بر آموزه های کتب مقدس و غیر مرتبط با وحی به جهان هستند ، عرصه انتشارات و رسانه های ما که خالی از حتی یک نسخه کتاب قابل درک و فهم از عرفان ایران اسلامی است ، به علت وجود این خلاء ، پذیرای این جریان سیل آسای عرفان های شناخته شده و ناشناخته است . امروزه چون بشر با اتکاء به دستاوردهای صرفاً علمی و غیر متکی به جریانات الهی نتوانسته مشکلاتش را حل کند ، به عرفان روی آورده و عرفان در جوامع گوناگون یک هویت ملی و نشان فرهنگی شاخص به شمار می رود و هر ملتی برای بیان غنای فرهنگی خود ، به جای تکیه بر دیگر نهادهای کهن فرهنگی ، بیش از همه به عرفان و خصوصاً شاخصه درمانی آن توجه می نمایند . شیوع عرفان و روش درمانی هند و چین از واضح ترین نمونه هاست . پرسش این است که آیا این نوع عرفان ها منطبق بر مذهب و دین ما و مطابق با فرهنگ و هویت ایران اسلامی ، هستند ؟ و یا اصولاً قابلیت و قدرت آنرا دارند که به عنوان یک جهان بینی فراگیر در سطح جهان مطرح شوند ؟
عرفان حلقه متکی بر اشراق و منطبق بر آیات و روایات اسلامی و مشترکات آن با دیگر کتب مقدس است . بر مبنای این نوع شناخت از هستی ، رحمانیت عام الهی از حلقه های بیشماری تشکیل شده است که قرار گرفتن در هر حلقه ثمرات ویژه ای برای درک کمال و سیر و سلوک دارد .
قرار گرفتن در حلقه ، هم به معنی جریان پیدا کردن هوشمندی جاری در هستی در وجود انسان است و هم به معنی محفظه ای مصون کننده از حمله اشرار به وجود آدمی است . بدیهی است هر کس یک گام به سوی خدا بردارد ،لشکر شیطان از او غافل نخواهند بود و هجوم لشکر شیطان غیر از انصراف ، انحراف را نیز در آستین دارد . هر کس بدون حفاظ لازم برای هر مرحله از سلوک گامی به سمت خدا پیش می گذارد ، بدون شک مورد هجوم سخت لشکر شیطان واقع می شود . این وعده الهی است که هیچ عمل صالحی از بنده ای پذیرفته نمی شود جز آن که متقی باشد . در این دیدگاه ، شیطان از مفهوم انتزاعی و دور از ذهنش خارج شود و نمودهای عملی آن به صورت قابل لمس معرفی می شود و تقوا همان حفاظ ویژه الهی است که ما را از حمله لشکر شیطان مصون می دارد و بدون آن حرکت به سوی خیر ، جز شر به بار نمی آورد و ...... (و لا یزید الضالمین الا خساراً ) . قران که هدایت است ، برای غیر اهل تقوی ضلالت است ........(هدی للمتقین). بدین ترتیب تقوا ، کمال ، صلح ...... و خیلی ار الفاظ دیگر که هر یک حامل حقیقتی عمیق بوده اند و به دلایلی در طول تاریخ از حقیقتشان دور مانده و احتیاج به رمز گشایی دارند به شکلی همه فهم و قابل دسترس معنا میابند .
نخستین گام در سیر و سلوک معرفتی ، برون شدن از خویشتن خویش است و ابتدایی ترین نشانه برای این حصول ، مهم بودن مشکلات دیگران برای انسان است . اگر مصائب و بیماری و درد هر کس برای دیگری مهم بود و وقت و انرژی خود را مصروف حل مشکلات او کرد ، می توان امید داشت که در مسیر صحیح گام برمی دارد . همان صلح با مردم که در عرفان سنتی در مرحله ای پس از صلح با خود ، خدا و جهان مطرح می شود ، در این شاخه عرفانی مقدم بر همه قرار می گیرد . بر اساس همین قاعده ، نخستین گام از مراحل عرفان حلقه ، فرادرمانی است . فرادرمانی یا "ذکر در مانی از نوع ذکر قلبی" و یا "شعور درمانی بوسیله شعور الهی" یک فرآیند علمی و قابل تجربه است که بر پایه شناخت از طریق حلقه های اتصال میسر می گردد.
در این شاخه درمانی که از انواع طب مکمل و از نوع درمان جسم و روان بوسیله ذهن محسوب می شود ، بیمار توسط فرادرمانگر در حلقه ای قرار می گیرد تا شعور الهی در وجودش جریان یابد و شعورهای معیوب وجودش را اصلاح نماید . از طرفی فرادرمانگر نیز ، باید در یک حلقه محافظ باشد تا شعور معیوب بیمار در او اثر نکند .
عرفان حلقه و فرادرمانی ، بر پایه مکتب عرفان ایران اسلامی ، حرف های فراوان جدیدی برای نسل امروز بشری داند که حتی اشاره جزئی به انبوه این مفاهیم و معارف از از مجال این مقال خارج است . تنها به یک جمله بسنده می شود ، که شناختی که این شاخه عرفانی ارائه می دهد از ضروریات شرایط کنونی است ، که با توجه به استنادات تاریخی عصر مقابله رودرروی "جنود الله" و "جنود شیطان" است . شرایطی که در آن هجوم های شیطانی رنگ و بویی تازه یافته اند و اغلب مورد غفلت مردم و حتی رهبران جوامع می باشد . لذا ابتدا می باید خطر پیش رو ، ترسیم شده و شواهد ان ارائه گردد تا پس از آن جایگاه مکتب عرفان حلقه و شاخه فرادرمانی هویدا گردد .
فرادرمانی یکی از شاخه های طب مکمل و زیر گروه درمان بیماری های جسمی ازطریق ذهن به شمار می رود که بر پایه ی مکتب "عرفان حلقه" استوار است .
عرفان حلقه مبتنی بر اتصال به هوشمندی حاکم بر هستی است . این هوشمندی که در این مکتب ، شبکه شعور کیهانی نامیده می شود همراه با فرادرمانگر و فرادرمانگیر ، حلقه را تشکیل می دهد .
هوشمندی منشاء آگاهی کل هستی است که جهان هستی با بهره مندی از آن خلق شده است. به عبارتی جهان تشکیل شده است : ماده ، انرژی و آگاهی .
یکی از حلقه های تعریف شده در عرفان حلقه ، حلقه فرادرمانی است که در آن ، فرادرمانگر از بیمار می خواهد در سکوت و آرامش ، بدون تلقین ، تمرکز یا تخیل ، در حالت تسلیم وبی طرفانه ، نظاره گر وجود خود باشد . این حالت اتصال نامیده می شود . هر آنچه که بیمار در این حالت احساس می کند ، اسکن شبکه شعور کیهانی نامیده میشود.
کسی که با پیش داوری منفی در تجربه اتصال وارد شود ، در حلقه قرار نگرفته و چیزی احساس نکرده ، درمان نیز نخواهد شد .
اما کسی که بدون پیش داوری در حلقه قرار می گیرد و اسکن را حس نمی کند ، ممکن است دچار افسردگی یا تشتت ذهنی باشد . در این گونه موارد ، جریان درمان برقرار خواهد بود .
از آنجا که هر جزئی از هستی تحت سیطره ی هوشمندی کل هستی ، دارای یک شعور مختص خود است ، اجزای وجود انسان نیز هر یک از شعور ویژه ای برخوردارند . در فرادرمانی با اتصال و جریان یافتن شعور کیهانی در وجود انسان ، هر بخش از وجود انسان که شعورش معیوب شده باشد تحت درمان قرار می گیرد .
تعریف بیماری در فرادرمانی ، معیوب شدن شعور بخشی از وجود انسان است . بنابراین فرادرمانی همان شعور درمانی با نگاه "فراکل نگر" به انسان و بهبود نا به سامانی و اختلال در هر یک از بی نهایت اجزای وجودی انسان است .
در نگاه فراکل نگری ،انسان شامل کالبد فیزیکی ، کالبد اختری ، کالبد روانی ،کالبد ذهنی، مبدل های انرژی مختلف ( چاکراها ) ، کانال های محدود و مسدود انرژی ( مطرح در طب سوزنی ) ، حوزه های مختلف انرژی از جمله حوزه انرژی پولاریتی بدن ، حوزه های بیوپلاسما ، شعور سلولی ، فرکانس مولکولی و دیگر اجزای شناخته شده و ناشناخته می باشد .
در فرادرمانی ، درمان به وسیله شعور کیهانی انجام می شود و فرایند درمان به هیچ یک از توانمندی ها و ویژگی های فرادرمانگر و بیمار ، بستگی ندارد.
همچنین فرایند درمان وابسته به هیچ ابزار ، دارو و یا تابع شرایط زمانی و مکانی نیست . بنابراین استفاده از انرژی کف دست که در انرژی درمانی رواج دارد ، هیچ گونه ارتباطی با فرادرمانی ندارد .
فرادرمانگر حق پرسش از نوع بیماری یا دخالت در روند درمان به وسیله طب رایج را ندارد و همواره اولویت با درمان با طب رایج است .فرادرمانی هیچ گونه آثار جنبی برای فرادرمانگر ندارد و تنها عامل مؤثر در بهبود درمان ، اشتیاق است .
مکتب عرفان حلقه و شیوه ی فرادرمانی ، توسط استاد محمد علی طاهری بنیان نهاده شده و سابقه آن به سال ١٣٥١ باز می گردد .
تاکنون هزاران فرادرمانگر و ده ها استاد فرادرمانی (که توانایی تربیت فرادرمانگر دارند) زیر نظر ایشان تربیت شده و به فعالیت مشغول اند .
توانایی فرادرمانگر شدن بدون تلاش شخصی و در پی امضای یک سوگند نامه برای افراد اتفاق می افتد . در حال حاضر انواع بیماری های صعب العلاج و حتی ناشناخته با این روش بهبود می یابد و دهها هزار بیمار در سراسر جهان سلامت خود را بازمی یابند و اغلب به گروه فرادرمانگران می پیوندند . بخش قابل توجهی از فرادرمانگران را پزشکان متخصص ، پزشکان عمومی و پرستاران تشکیل می دهند .
از جمله بیماری هایی که با فرادرمانی درمان شده است عبارتند از : آلزایمر ، ms ، انواع سرطان ، دیابت ، میگرن و حتی آرتروز .
در کنار فرادرمانی ، درمان های دیگری نیز برای بیماری های گروه روان پزشکی وجود دارد که روزانه صدها بیمار از این روش برای بازیابی سلامت خود بهره می برند .
برخی از بیماری های درمان شده در این گروه عبارتند از : اضطراب ، افسردگی ، اسکیزوفرنی ، توهم ، چند شخصیتی ، وسواس ، فوبیا ، صرع ، دردهای ناشناخته و رفتارهای غیر عادی و توهم .
طبق آمار ، هفتاد درصد کسانی که اتصال فرادرمانی را با اشتیاق پی گیری کرده اند ، درمان شده اند . بخش قابل توجهی از بیماران گروه روان پزشکی نیز با درمان های کمکی بهبود می یابند .
همچنین در مواردی بیماران فرو رفته به اغما ، به زندگی عادی بازگشته اند و حتی بیمارانی که علائم حیاطی اشان قطع شده ، سلامتی و حیات خود را بازیافته اند .
از آنجا که فرادرمانی هیچ گونه مزاحمتی برای درمان به وسیله ی طب رایج ایجاد نمی کند ، در موارد متعددی آثار داروها به نحو چشم گیری افزایش یافته و دوران نقاهت و بازیابی سلامت بسیار کاهش یافته است .
در تمام مواردی که فرادرمانگران ، بیماران را در اتصال قرار می دهند ، خود نیز تحت تأثیر شبکه شعور کیهانی در حال درمان هستند . بنابراین درمان شدن و درمانگری در این روش به هم آمیخته است . همچنین به دلیل آنکه اتصال ، تنها اقدامی است که بیمار برای بازیابی سلامت خود در این روش انجام می دهد و اتصال با هیچ یک از انواع روش های درمانی طب رایج منافاتی ندارد ، فرادرمانی به کمک طب رایج آمده و پزشکان می توانند در کنار روش درمانی خود با بهره گیری از این روش ، بازده فعالیت درمانی خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهند .
در عرفان حلقه ، روش درمانی به فرادرمانی و درمان کمکی برای بیماری های گروه روان پزشکی محدود نمی شد . از جمله حلقه های اتصال در این عرفان ، حلقه همفازی برای رفع تضاد با خود و عالم هستی و مبدأ هستی است . از کوچکترین ثمرات این اتصال ، همفاز شدن عضو پیوندی و بدن گیرنده ی عضو در عمل های جراحی پیوند عضو است که احتمال پس زدن عضو پیوندی را بسیار کاهش می دهد .
همچنین اتصال های دیگری وجود دارد که پتانسیل منفی ناشی از رفتارهای دوگانه ، خودخوری ، تشتت ذهنی ، ضعف انسان در مقابل فشارهای روانی درونی و بیرونی ، تیک های شخصیتی نظیر حسادت ، غرور ، بخل ، خودشیفتگی ، حرص ، طمع و یأس که زمینه ی ایجاد بسیاری از بیماری ها و ناشی از عدم شناخت جهان هستی و قوانین آن است را از وجود انسان می زداید.
در اسک قران حدود 2 ماه با دوستان در رد این فرقه ی جعلی تلاش کردیم که ماحصل تلاشمان را تقدیم میکنیم بر ساحت مقدس اقا امام زمان و هدیه بر منتظرانش . حتما" از این لینک دیدن بفرمایید http://www.askquran.ir/showthread.php?t=20883
بزرگواران حتما" این لینک را بازدید کنید و نظر خود را بنویسیدو خود عادلانه قضاوت کنید تا بدانند که شیعه فقط عرفان علی(ع) و امام زین العابدین (ع) را میپذیرد و عنوانهای جعلی را به پشیزی نمی انگارد ............................................. حق یارتان :roz:........................................
iranp301[/URL];26451]نقد فرادرمانی عرفان حلقه ، نگرشی نوین به آموزه های هزار ساله عرفان ایران اسلامی بر پایه اعتقادات مذهبی مبتنی بر دریافتهای اشراقی است . بیان فراگیر و امروزی این نگرش ، ارتباط به فراموشی سپرده شده نسل امروزی را با متون و معارف انباشته شده در کتب عرفان ایران اسلامی به جریان می اندازد .......
با تشكر از سركار خانم استاد :Gol:
كاربر گرامي براي آگاهي بيشتر به لينك مورد اشاره كه از جامعيت خوبي هم
حجة الاسلام حمید رضا مظهری سیف قسمت اول مقدمه
سلامت زندگي انسان هميشه از سوي عوامل مخربي تهديد ميشود، گاهي اين عوامل به بدن و سلامت جسماني آسيب ميرسانند، که در اين صورت بهداشت جسمي و مباحث علوم پزشکي مطرح ميشود. گاه ديگر عوامل آسيبزاي رواني هستند که موضوع بهداشت رواني را پيش ميکشند و دانش روانشناسي به آن رسيدگي ميکند. اما نوع ديگري از عوامل آسيبزا هستند که انديشههاي معنوي، باورها، اخلاق و ارزشهاي انساني را تهديد ميکنند، در اين جاست که بهداشت معنوي به ميان ميايد و علماي علوم ديني، انسانشناسان متأله و اساتيد اخلاق و عرفان مسئول رسيدگي به آن هستند.
با افزايش خرافات و آسيبهاي معنوي صاحب اين قلم به تازگي نظرية بهداشت معنوي را در مجامع علمي مطرح کرده و اميدوار است که با استقبال محققان و دانشمندان، راه حلهايي براي بخشي از مسائل و مشکلات امروز مردم پيدا شود.
بسمه تعالي عرفان حلقه تهديدي جدي براي بهداشت معنوي جامعه مقدمه
سلامت زندگي انسان هميشه از سوي عوامل مخربي تهديد ميشود، گاهي اين عوامل به بدن و سلامت جسماني آسيب ميرسانند، که در اين صورت بهداشت جسمي و مباحث علوم پزشکي مطرح ميشود. گاه ديگر عوامل آسيبزاي رواني هستند که موضوع بهداشت رواني را پيش ميکشند و دانش روانشناسي به آن رسيدگي ميکند. اما نوع ديگري از عوامل آسيبزا هستند که انديشههاي معنوي، باورها، اخلاق و ارزشهاي انساني را تهديد ميکنند، در اين جاست که بهداشت معنوي به ميان ميايد و علماي علوم ديني، انسانشناسان متأله و اساتيد اخلاق و عرفان مسئول رسيدگي به آن هستند.
با افزايش خرافات و آسيبهاي معنوي صاحب اين قلم به تازگي نظرية بهداشت معنوي را در مجامع علمي مطرح کرده و اميدوار است که با استقبال محققان و دانشمندان، راه حلهايي براي بخشي از مسائل و مشکلات امروز مردم پيدا شود.
يکي از بستر پيدايش آسيبهاي معنوي
هميشه نيازهاي انساني موجب ميشود که عدهاي آگاهانه به قصد سوءاستفاده يا ناآگاهانه جايگزيني بدلي براي پاسخ به نياز مردم ارائه دهند. نياز به معنويت در روزگار ما از يک سو و افزايش بيماريهاي ناشناختة جسمي و روحي از سوي ديگر باعث شده است که مدعيان دروغين و عرفان فروشان درونتهي بازاري براي ترويج خرافات و بازيگريهاي خود پيدا کنند. در اين بين عدهاي که هوشمندتر هستند و با تشکيلات و کارگروهي وارد عمل ميشوند، موفقتر بوده و گروهي از مردم گرفتار را به سوي خود جذب ميکنند.
وقتي کسي دچار مشکلات باشد بيش از اينکه به اشکلات مدعي حل مشکل فکر کند، در جستجوي نتيجه است و نسبت به تناقضها، دروغها و کجرويهاي طرف مقابل چشم فروميبندد و تجربه را بر تحقيق مقدم ميکند. حتي ممکن است خطاهاي آشکاري را به عنوان اينکه شايد من نميفهمم، فروبگذارد، تا روزنة اميدي را براي درمان دردها و پايان رنجهاي خود از دست ندهد. و صد البته آميخته شدن موضوع خطير درمان با اسرار پيچيدة عرفان، کار انديشهورزي و تحقيق را دشوار ميسازد و براي کساني که شتابزده در انتظار نتيجه هستند، زمينهساز سست گرفتن رشتة خرد و تحقيق ميشود.
عرفان حلقه اما چند سالي در کشور ما تاخت و تحليلهاي نقادان و هشدارهاي دلسوزان کمتر اثري ميگذاشت. اشتياق و سادهدلي عدهاي از يک سو و اشتباه و سهلانگاري مسئولين از سوي ديگر بستر گسترش سرطاني اين جريان فريبنده و پرتناقض را در کشور فراهم کرد. تا جايي که شبکة هرمي آموزش عرفان حلقه در تمام کشور گسترده شد و شايد امروز ديگر نتوان از پيشرفت آن جلوگيري کرد، مگر با ايجاد يک نهضت روشنگري و هوشياري گروهي از مردم که مخاطب اين جريان بودهاند. در اين مقالة کوتاه به جايگاه معنوي عرفان حلقه و سپس نمونههايي از تناقضگوييهاي آنها اشاره ميشود. عرفان حلقه در جغرافياي معنوي
از ديدگاه عرفاني سراسر عالم هستي رحمت عام الاهي است. مؤمنان و کافران، خوبان و بدان، حقيقتطلبان و حقيقتستيزان و حتا شياطين و فرشتگان غرق در رحمت عام يا رحمت رحماني هستند. رحمانيت خداوند هيچ مقابل و متضادي ندارد. اما رحمت خاصه يا رحيمي خدا مخصوص خوبان و حقيقتجويان و دوستان خداست، و در مقابل آن قهر و غصب الاهي است.
خداوند به رحمانيتش به شيطان فرست داد و به بدکاران زندگي و نعمت ميدهد تا يا خود را تغيير دهند و به رحيميت خداوند راهيابند و يا در قهر او غوطهور شوند. بنابراين رحمانيت او هيچ خصوصيتي ندارد و همه را در برگرفته است. از يک جهت هم شامل رحيميت خدا و هم شامل قهر غضب اوست و نتيجة برخورداري از رحمانيت هم هدايت است و هم گمراهي و اضلال.
در عرفان حلقه ادعا اين است که پيروان به حلقههاي رحمانيت خداوند متصل ميشوند. و حقيقت رحمانيت هم فرصتي براي همشنيني با شياطين و شرارت کردن است و هم مقدمهاي براي همسخني با فرشتگان و سير به سوي معبود. که البته هر کدام از اينها نشانههايي دارد. اگر در فرصتي که رحمانيت خداوند به انسان داده به رحيميت او بيانديشد و آن را بجويد به راستي اهل رحمت است و به زودي در آغوش عشق و رحمت خاصة خداوند آرام خواهند گرفت و از او خواهند شنيد که «اي جان به آرامش رسيده به سوي پروردگارت بازگرد در حاليکه شادمان و راضي هستي و او نيز از تو خشنود و راضي است.» (فجر/27و28)
اما کساني که به رحمانيت تکيه کرده و در آن فروماندهاند، مثل شيطان و بلکه شياطني انساننما خواهند بود که از فرصتها و نعمتهاي الاهي براي دور شدن و دشمني با خدا استفاده ميکنند، و مورد قهر و ناخشنودي او قرار ميگيرند. عرفان حلقه به اعتراف پايهگذاران آن براي اتصال به حلقههاي رحماني است (انساناز منظري ديگر ص 15تا18) و در طول اين سالها نه در دورههاي آموزشي و نه در کتابهايشان براي حلقههاي رحيميت تعريف و برنامهاي ارائه نداده است.
بنابراين با صرف نظر از شواهد عيني که تسليم شدن در برابر شيطان و وسوسههاي نفساني را در عرفان حلقه نشان ميدهد، با تحليل مدعاي آنها بر اساس چارچوب نظري برآمده از عرفان، اين جنبش شبه معنوي به روشني در فضاي شيطاني قرار ميگيرد. در اين باره نمونههايي از تناقضگويي و خودپرستي که در اساسنامة اين فرقه موجود است، موضوع را کاملاً روشن مينمايد. ادامه دارد ...
واسطه ی فيض!ْ پايهگذاران عرفان حلقه معتقدند که: «رحمت عام شامل همة انسانها ميشود وانسان در اين مورد، حق انتخاب داشته و ميتواند از آن استفاده نموده و يااجتناب نمايد و براي برخوردار شدن از آن هيچ اجباري ندارد؛ سفرهاي است کههر روز گسترده است، تا چه کسي به سوي آن دست برده، لقمهاي را بردارد. هر سحرگه کيمياي سرخ رويي، ميزندآفتاب رحمت عام تو بر ديوارها (صائب تبريزي) به طور کلي، همة انسانها صرف نظر از نژاد، مليت، جنسيت، سن و سال، سوداو معلومات، استعداد و لياقتهاي فردي، دين و مذهب، گناهکاري و بيگناهي،پاکي و ناپاکي و... ميتوانند از رحمت عام الهي برخوردار شوند. خار وگل، در پلهي تردستان يکي استچون کنم قطع اميد، از رحمت عام بهار (صائب تبريزي) فيض و رحمت الهي در انحصار هيچ گروه خاصي نيست. افراد و گروهها فقط ميتوانند معرف باشند، تا اشخاصي که خود را از پرتو اين نور نجات بخش مخفي کردهاند، در معرض آن قرار بگيرند.» (انسان از منظري ديگر .ص15) اين سخن اشکالاتي دارد و بر کساني که تا حدودي با عرفان آشنا هستند پوشيده نيست، ولي به هر صورت در اساس نامه عرفان حلقه تبيين بيشتر موضوع آمدهاست. البته در اساس نامه، حلقههاي رحمانيت با نام شعور الهي مورد اشاره قرار گرفته و اين طور معرفي شده است: »نظر به اينکه شعور الهي نياز به هيچ مکملي ندارد، لذا چيزي تحت هر نام و عنوان، قابل اضافه کردن به آن نبوده و اين موضوع به راحتي قابل اثبات ميباشد؛ چرا که با حذف عامل اضافه شده، مشاهده ميشود که حلقهي وحدت همچنان عمل مينمايد و اين خود رسواکنندهي بدعت گذاران و متقلبان خواهد بود، که در دل اين رابطه براي تشخيص حق از باطل وجود دارد. در اين رابطه، هيچ گونه بدعتي پذيرفته نيست وفقط نشان دهندهي ميل فرد به خودنمايي و مطرح نمودن خود ميباشد.» (عرفان کيهاني (حلقه).ص103) با اين عقيده در دورههاي آموزشي عرفان حلقه موضوع توسل به معصومين وز يارت و دعاهاي مربوطه مورد نفي و نکوهش قرار ميگيرد. و اين دقيقاً شبيه موضعگيري وهابيان است، که کشتن شيعيان را موجب ورود به بهشت ميدانند. زيارت از نظر آنها مکانپرستي و توسل شخص پرستي و روح پرستي و مرده پرستي است؛ حتی تکريم قران کريم را کتابپرستي ميپندارند و از خواندن آن که شفا و رحمت است، بر بالين بيماران جلوگيري ميکنند. چنانکه در اصل ديگري از اساس نامه آمده است:
«نام خداوند در رأس همهي نامها قرار دارد و خواندن و استعانت فقط سزاوار اوست و نقض آن شرک است. (اصل اجتناب از من دون الله) مهمترين مصاديق بارز شرک عبارتند از: شخص پرستي، روح پرستي، مرده پرستي، مکان پرستي،کتاب پرستي، خود پرستي، دنيا پرستي، ظاهر پرستي. بين انسان و خدا، تنهاواسطهاي که وجود دارد، هوشمندي و شعور الهي (يدالله) است، که به صورتهاي مختلف نقش يداللهي خود را ايفا نموده، پل ارتباط عالم پايين و عالم بالاميباشد.» (عرفان کيهاني (حلقه).ص119و120) ادامه دارد ...
نکته جالب در اين اصل اينکه روح پرستي و کتاب پرستي و مکان پرستي حتا قبل از خود پرستي و دنيا پرستي ذکر شده است. حالا بر فرض صحت اين حرفها که پاکان و ناپاکان اگر بخواهند از رحمانيت برخوردارند و هيچ افزودهاي به شعور کيهاني و حلقههاي رحماني لازم نيست و همه بدعت گذاري و تقلب است؛ درجايي از مانيفست عرفان حلقه اين طور ميخوانيم:
«براي بهرهبرداري از عرفان عملي عرفان کيهاني (حلقه)، نياز به ايجاداتصال به حلقههاي متعدد شبکه شعور کيهاني ميباشد و اين اتصالات، اصل لاينفک اين شاخهي عرفاني است. جهت تحقق بخشيدن به هر مبحث در عرفان عملي،نياز به حلقهي خاص و حفاظهاي خاص آن حلقه ميباشد. اتصال به دو دسته کاربران و مربيان ارايه ميشود، که تفويضي بوده، در قبال مکتوب نمودن سوگند نامههاي مربوط، به آنان تفويض ميگردد. تفويضها، توسط مرکزيت که کنترل و هدايتکنندهي جريان عرفان کيهاني (حلقه) ميباشد، انجام ميگيرد.» (عرفان کيهاني (حلقه).ص80) به اين ترتيب مربيان عرفان حلقه که اتصال را از مرکز مديريت عرفان حلقه دريافت کردهاند ميتوانند آن را به ديگران انتقال دهند يعني اتصال به رحمت عام الاهي با وساطت فيض در سلسله مراتب عرفان حلقه امکان پذير است! با اين وصف يک مربي عرفان حلقه اگر چه دروغ گو باشد و يا به ناپاکيهاي ديگر آلوده باشد، چون اتصال به رحمت عام الاهي فراتر از اين قيدهاست، چون او اتصال را از مرکزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه و شعور کيهاني دريافت کرده و اجازه تفويض را هم گرفته است، ميتواند آن را به ديگران منتقل کند،اگرچه گيرندة اتصال از مربيخود پرهيزکارتر باشد، در غير اين صورت شايد،بلکه قطعاً به رحمت عام الاهي نميرسد! بنابراين رحمت عام الاهي با اجازه مرکزيت عرفان حلقه در دسترس بندگان خدا قرار ميگيرد. توسل و توجه به انبياء و اولياء و واسطة فيض بودن آنهامردود است و تنها مرکزيت عرفان حلقه و سلسله مراتب مربيان آن واسطه فيض شعور الاهي و اتصال به رحمت عام حق تعالي هستند. براي نقش واسطه فيض بودن مرکزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه توصيفهاي زيبايي بيان شده است از جمله اينکه «از آن چه را که روزي آسماني دارند،مانند روزي زميني خود، به ديگران انفاق کنند «مما رزقناهم ينفقون» و از اتصال خود براي آنها نيز ايجاد اتصال کنند.» (انسان از منظري ديگر.ص15و16) اما اين توصيفات زيبا و استفاده تأويلي از آيات قرآن مشکل تناقض گويي را پيچيدهتر ميکند. چون از ديدگاه قرآن رحمت عام الاهي دردسترس همه است و هيچ اختياري براي استفاده از آن وجود ندارد، نعمتها ومهلتهايي که بين مؤمنان و کافران مشترک است از رحمت عام سرچشمه ميگيرد وکساني که از آن درست استفاده کنند و به راه ايمان و شکرگذاري و عشق بهخداوند قدم بردارند در حقيقت به حلقهها يا مراتب رحمت خاصه و رحيميت اومتصل شدهاند. «و کان بالمؤمنين رحيماً» (سورة مبارکة احزاب/آية 43) بنابراين تناقض بزرگ عرفان حلقه را ميتوانيم اين طور عنوان گذاري کنيم: رحمت عام خدا فقط در دست ماست. اگر سازندگان اين فرقه دست به ابتکارميزدند و نوع ديگري از رحمت الاهي را تعريف ميکردند، به نام رحمت حلقهاي بهتر بود، البته باز هم دروغ ميشد، ولي دست کم تناقضي ديگرتناقضي وجود نداشت. طراحان عرفان حلقه ميتوانستند بگويند اين يک کشف جديد عرفاني است، حتی ميتوانستند بگويند اين رحمت جديد و تازه کشف شده، اساساً به تازگي از سوي خداوند در جهان جريان يافته است، و اگر پيامبران گذشته از آن سخن نگفتهاند به اين علت است که در زمانه آنها اين نوع رحمت وجود نداشته است. خداوند مهربان در روزگاري که پليدي همه دنيا را فراگرفته است و بشر راه نجات و سعادت را در غوغاي زندگي مدرن و تکنولوژي گم کرده ، رحمت حلقهاي را اعمال فرمود تا راهي براي بندگانش بگشايد. به اين ترتيب عرفاني کاملاً جديد و مناسب با شرايط زمانه طراحي ميشد که پيوند زدن آن با نظريات فيزيک کوآنتوم و نسبيت و نيز منشور حقوق بشر وانديشه صلح جهاني و ساير پديدهها و مفاهيم امروزي خيلي سادهتر انجام ميگرفت. در اين صورت با سرعت مدخلها و سرفصلهايي در دانشنامههاي اديان جديد (New Religious Movements) به نام عرفان حلقه نوشته ميشد و با چنداقدام ديگر حتي ميتوانستند جايزه پلکروس يا جايزه صلح نبل را به خود اختصاص دهند. آنچه گفته شد پيشنهاد نيست، بلکه پيشبينيهايي است که براي بازار پررونق معنويتهاي آسيبزا قابل تصور است و افرادي که بهداشت معنوي جامعه رامسأله خود ميدانند، بايد به آنها فکر کنند و براي جامعه نسبت به اين آسيبها «ايمني معنوي» ايجاد کنند. تا اينجا معلوم شد که عرفان حلقه رحمت عام الاهي را در اختيار خود ميداند و اتصال بندگان خدا با آن بايد از طريق مرکزيت و سلسله مراتب مربيان اين فرقه انجام شود. اگر بخواهيم با ادبيات عرفان حلقه سخن بگوييم، بايد گفت که خود پرستيها و خودنماييهاي عرفان حلقه به اين اندازه پايان نيافته و دامنه آن بسيار گسترده شده است. در واقع اين فرقه نه تنها عقايد و تصورات خود را يگانه راه حقيقت ميپندارد بلکه هيچ نام ديگري را غير از نام خودم جاز نميشمارد.
«هيچ کس حق معرفي اين اتصال را با نام ديگري غير از شبکهي شعور کيهاني و يا شعور الهي نداشته، اين کار فريب ديگران محسوب شده و باعث سوق آنها به سمت غير از خدا (اصل اجتناب از من دون الله) و انحراف همگان خواهد شد وهمچنين هر عاملي که فرد اتخاذ نموده تا بدان وسيله خود را مطرح نمايد و يامنجر به منيت و ادعاي رجحان و برتري نسبت به ديگران شود ، از انحرافات بارز هستند. (اصل اجتناب از اَنا خير منه).» (عرفان کيهاني (حلقه).ص90و91) معلوم نيست که اگر حقيقت ماجرا فرقي نداشته باشد تغيير نام چگونه موجب سوق به سمت غير خدا و فريب ديگران خواهد شد؟ و جالب اينجاست که ادعاي رجحان وبرتري طلبي براي همه از انحرافات بارز است اما در خصوص سازندگان عرفان حلقه انحراف بارز نيست ؛ اگر چه در حد پرستيدن نام خود باشد. اگر عرفان حلقه درست است، چه اشکالي دارد که گروهي به جاي شعور کيهاني بگويند، شعورجهاني، يا روح کيهاني، يا آگاهي الهي، يا شعور هستي، يا هوشياري خلاق، يانيروي بيکران، يا نيروي الهي، يا هر نام ديگر؟ اين در حالي است که درباره خداوند معتقدند، اگر چه با نامهاي گوناگون يادشود، چون منظور و مقصود يکي است، خواندن او به نامهاي گوناگون در اديان مختلف اشکالي ندارد. ادامه دارد ..
اگه میشه چند نفر از عرفای قابل قبول برای استفاده از کتابهای اونارو معرفی کنین. من اون مطالب رو خوندم ولی اگه 2 + 2 بشه 4 چه اشکالی داره از زبان یک بچه اول ابتدایی اینو بشنویم یا از زبان فیثاغورث !!!
درمانگري شيطاني
در عبارات بالا خوانديم که اساسنامه عرفان حلقه همه کساني که بر رحمت الاهي چيزي ميافزايند متقلب اعلام ميکند و اثبات اين تقلب و بدعت گذاري به اين است که با حذف آن عامل حلقة وحدت که همان حلقههاي شعور کيهاني يا رحمانيت است همچنان عمل ميکند. (عرفان کيهاني (حلقه).ص103) به طور مصداقي و روشن توسل به اهل بيت و قرآن کريم در تعاليم عرفان حلقه افزودههاي متقلبانه است و طلب اتصال از طريق تشکيلات عرفان حلقه درست و صادقانه چون با حذف دعاها و قرآن و توسل به اهل بيت شعور کيهاني عمل ميکند، ولي بدون اتصال از طريق تشکيلات حلقه عمل نميکند. پس ميبينيم که درمانگري در تشکيلات عرفان حلقه فقط درمان نيست بلکه يک متدلوژي معرفتشناختي است و براي اثبات عرفان راستين و عرفان تقلبي ارائه ميشود و نتيجة آن هم اين است که نفي رسول الله و خاندان او و کتاب خدا به عنوان واسطههاي اتصال به رحمت الاهي است، در حالي که خداوند پيامبر را رحمةٌ للعالمين معرفي کرده و قرآن را با وصف شفا و رحمت ميشناساند. به همين علت لازم است که با دقت موضوع درمانگري در عرفان حلقه را بررسي کنيم.
مهمترين مسأله مطرح دربارة عرفان حلقه، توانايي ظاهري آنها براي درمانگري است. توضيح اينکه افراد تحت تعليم در اين فرقه با چند لحظه تسليم شدن و گشودن وجود خود، به شعور کيهاني متصل ميشوند و از آن پس نيروي درمانگري پيدا ميکنند. بدون اينکه تغييري در خود ايجاد کنند يا براي جلب رضاي خدا عملي انجام دهند، در يک لحظه تسليم شدن به نيروي درمانگري دست پيدا ميکنند.
راز ماجرا اين است که شيطان براي سرگردان کردن انسان در حلقههاي رحمانيت و باز داشتن او از رحمت خاصه و به تباهي کشيدن فرصتها و نعمتهاي رحماني، دست به شيطنتهاي شگفتانگيزي ميزند که يکي از آنها بهبود نمايي است. به اين معنا که شياطين که از جن و جنس آتش هستند، از نيروهايي برخوردار بوده و در شرايطي ميتوانند از نيروي خود استفاده کنند. همچنانکه در قرآن مجيد و در ماجراهاي حضرت سليمان آمده است که آن پيامبر بزرگ خدا به اطرافيان خود گفت چه کسي ميتواند تخت بلقيس را حاضر کند، يکي از جنيان گفت: پيش از آنکه از جاي خود برخيزي تخت را به اينجا ميآورم. (سورة مبارکه نمل/38و39)
جنها ميتوانند در عالم مادي کارهايي انجام دهند اما تا انسان سراغ آنها نرود و پاي آنها را در زندگي خود باز نکند توان دخالت ندارند. اما اگر به هر طريق و با هر نامي به نيروي آنها پناه ببرد و تسليمشان شود، آنگاه ميتوانند کارهايي انجام دهند. چنانکه قرآن کريم در اين باره ميفرمايد: «بعضي از انسانها به گروهي از جنها پناه ميبرند و بر ذلتشان افزودند.» (سورة مبارکة جن/6) جنها ممکن است به کساني که به آنها پناه بردهاند، کمکهايي بکنند از جمله اينکه امور پنهان را برايشان آشکار کنند، يا اشيائي را جابجا کنند و يا از نيروي خود براي جبران ضعفها و بيماريها استفاده کنند بدون اينکه درمان و بهبودي اتفاق افتاده باشد. مثل اينکه به يک فلج کمک کنند تا روي پا بايستد. اين مورد بهبود نمايي يا شفا نمايي است که در واقع درماني صورت نگرفته، فقط با تسليم شدن فرد نيروهاي شيطاني وارد زندگي او شده و بدون شک دردسرها و تبعاتي خواهد داشت.
در عرفان حلقه نيروهاي شيطاني با نام شبکه شعور منفي (عرفان کيهاني (حلقه).ص93) يا موجودات غير ارگانيک ناميده شدهاند و ادعا ميشود که با آنها ارتباطي ندارند. اما گذشته از معيارهاي روشن اخلاقي و ديني در درمانگر و درمانجو که نفوذ نيروهاي شيطاني را نشان ميدهد، شاخصهاي ديگري براي تشخيص درمانهاي شيطاني وجود دارد، از جمله تدريجي بودن و زمانبري درمانهاي شيطاني؛ زيرا نيروهاي شيطاني محدود است و براي حصول نتيجه نياز به زمان دارد. اما نيروي الاهي در لحظهاي با «کن فيکون» اوضاع را دگرگون ميکند. همانطور که در ماجراي حضرت سليمان آمده افريت جني براي آوردن تخت بلقيس نياز به زمان داشت و گفت پيش از آنکه از جاي خود برخيزي آن را ميآورم، و حضرت سليمان به او و نيرويش هيچ اعتنايي نميکند. در مقابل وقتي که آن انسان مؤمن به نام «عاصف بن برخيا» با نيروي الاهي خواستة جناب سليمان را پاسخ ميدهد، در چشم به هم زدني تخت حاضر ميشود و حضرت سليمان به خاطر توفيق تربيت چنين انسانهايي خدا را شکر ميکند. (سوره مبارکة نمل/ آيه40)
نشانة ديگر درمانهاي شيطاني و تفاوت آن با درمانهاي الاهي با مقايسة درمانجويان عرفان حلقه با شفا يافتگان در زيارتگاهها و توسل به معصومين معلوم ميشود. درمان يافتگان از طريق الاهي و معنوي تمام امراضشان و به طور کامل برطرف ميشود. يعني اگر کسي فلج باشد و کور هم باشد، وقتي شفاي الاهي ميآيد، همة مرضها کاملاً از بين ميرود؛ اما با درمانهاي شيطاني همة مشکلات برطرف نميشود و در بسياري از موارد مرض اصلي و مورد نظر هم به طور کامل درمان نميپذيرد.
راه نفوذ نيروهاي شيطاني در وجود فرد و زندگي او، تسليم شدن است. تسليم شدن دو صورت دارد: يا تسليم شدن به خواستههاي مشخص و روشن خداوند است که در شريعت آمده و در هر ديني احکام آن معلوم است. در اين صورت ظاهر و باطن شخص شهادت ميدهد که تسليم و دلباخته خداوند است. صورت دوم تسليم برابر دربرابر اموري ناشناخته است که به شکلي مبهم و ذهن فرد انجام ميگيرد؛ در اين صورت راه نفوذ شياطين کاملاً باز ميشود؛ به خصوص اگر پاي استفاده از نيروهاي آنها در ميان باشد و فردي که به طور مبهم خود را در وضعيت تسليم قرار داده و وجود خود را کاملاً گشوده، انتظار رويدادي مثل درمان شدن يا جابجايي اجسام را داشته باشد.
پايه و اساس عرفان حلقه دست درازي به سوي نيروهاي شيطاني است که آثار و نشانههاي آن به صورت علمي و تجربي در زندگي و اطراف درمان گران و درمان جويان کاملاً قابل بررسي است. ديگر روزگاري که گروهي با تنگ نظري اين پديدهها را خرافات ميپنداشتند گذشته است. جن ميتواند در شرايط خاصي به زندگي انسان وارد شود که سادهترين راه ورودشان به تعبير قرآن کريم پناه بردن به آنهاست. عرفان حلقه اين در را ميگشايد و نيروهاي شيطاني را به نام شعور کيهاني و حلقههاي رحماني معرفي ميکند. به همين علت کنار گذاشتن قرآن و اهل بيت خللي در حلقههاي آنها ايجاد نميکند، بلکه واسطه اين نفوذ شيطاني مرکزيت عرفان حلقه و سلسله مراتب مسترهاست.
ادامه دارد ...
از عشق تا شريعت
وقتي انسان در برابر ناشناخته و در ابهام کامل تسليم شد، شياطين بر او مسلط ميشوند و نيروي خود را در او جريان ميدهند. حضرت علي در اين باره فرمودهاند: «شيطان در سينههايشان تخم ميگذارد و جوجه ميآورد و با چشمان آنها مينگرد با زبان آنها سخن ميگويد.» (نهجالبلاغه.) شيطان که براي پيشبرد برنامههاي خود معمولا خودش را پنهان ميکند، خود را به عنوان خدا معرفي کرده و وسوسههاي خود را به دل تسليم شدگانش سرازير ميکند؛ آنگاه دلي که لانة شيطان شده اين وسوسهها را الهام الاهي پنداشته و خود را در مسير عرفان ميبيند، با اين که ظاهر و باطن او شهادت ميدهد که در مسير عرفان نبوده بلکه دقيقاً بر خلاف خواست خدا در حرکت است.
در اساسنامة عرفان حلقه نوشتهاند: «انسان نميتواند عاشق خدا شود، زيرا انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست و در حقيقت خدا عاشق انسان ميشود و انسان معشوق ميباشد و مشمول عشق الهي. و انسان ميتواند فقط عاشق تجليات الهي، يعني مظاهر جهان هستي شود و پس از اين مرحله است که مشمول عشق الهي ميگردد.» (عرفان کيهاني (حلقه).ص124و125)
آغاز اين اصل يک دروغ بزرگ و شيطاني است، براي شعله ور شدن آتش عشق خداوند، کمترين درجات معرفت کافي است. اگر چه انسان نميتواند خداوند را به طور کامل بشناسد ولي قلبي که هنوز لانة شيطان نشده بهتر از همة مظاهر هستي، هستي بخش مهربان را درک ميکند و به او عشق ميورزد و در شرايط سخت زندگي اميد و عشق به او را تجربه ميکند. هم از اين رو همة قلبها با او آشنا هستند، اگر چه ذهنها سوالات و مجهولاتي داشته باشند. اگر آدمي خود را تسليم شيطان کند صد البته که ديگر از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست، اما قلبهاي لبريز از نور فهم و فروغ ايمان تمام عالم را نشانههاي او ميدانند و ذرهذرة عالم و لحظه لحظة زندگيشان گامي در راه عشق خداوند و شکوفايي معرفت اوست.
وقتي خداوند از فهم بشري کاملاً کنار گذاشته شود به طور طبيعي عشق به او هم مفهوم خود را از دست ميدهد و آنگاه بشر ميماند و دل باختگي به مظاهر جهان هستي از اين عشق و دلباختگيهم هرچيزي ممکن است به وجود بيايد. که نمونههاي بارز آن مسترپارتيهاي عرفان حلقه يا ميهماني مربيان عرفان حلقه است. البته ممکن است از اين ميهمانيها جاهاي ديگر هم برگزار شود، اما مشکل اصلي در اينجا اين است که در عرفان حلقه، خانمها و آقايان استاد عرفان هستند، آن هم عرفاني که در اساسنامة خود شريعت و طريقت و حقيقت را در نهايت يکي ميداند! (رک: عرفان کيهاني (حلقه).ص112)
نسبت ميان شريعت و طريقت و حقيقت در عرفان حلقه
با اينکه از سوي مرکزيت عرفان حلقه بر التزام به شريعت تأکيد ميشود. اما عملاً بسياري از سلسله مراتب مربيان چندان پايبند نيستند و حتی بعد از آشنا شدن با عرفان حلقه دلبستگي و پايبندي آنها به شريعت کاهش مييابد. علت اين دوگانگي ميان گفتار و رفتار يکي از اصول اساسنامه عرفان حلقه است. در اين اصل آمده است: «در عرفان کيهاني (حلقه)، مسير اصلي طريقت است که بر روي اين مسير که مسير عمل است، از شريعت و حقيقت بر روي آن دريافت صورت ميگيرد. و در انتها هر سه بر يکديگر منطبق ميگردند. اين حرکت ميتواند مطابق شکل زير باشد و اين بدان معني ست که در جريان عمل، انسان به کاربرد شريعت پي برده و به حقيقت نيز نايل ميگردد.
حقيقت
طريقت
شريعت
بديهي است که انسان به لحاظ ساختار وجودياش، متکي به گونهاي عمل براي شکل گيري و رشديابي در مسير کمال است؛ اين اعمال را آفرينندهي او که داناست، براي او در طرح عظيمش طراحي عظيمي کرده و آن مستعد ساختن حضور هزاران نبي و خبرگيرنده و پيامآور است، که به عنوان رسول و فرستاده موظف به ابلاغ پيام و انذار بشر و تبشير راه يافتگان شده و شريعت و نحوهي راه رفتن در مسير کمال خواهي را براي انسان ترسيم کردهاند.» (عرفان کيهاني (حلقه).ص112)
پيچيدگي و ناروان بودن اين عبارات براي اين است که کمر جملات زير بار معاني دوپهلو و غير صريح خم شده و نوشته را با پيچ و تابهاي غريبي آميخته است. نخست اينکه طريقت اصل است و همانطور که در تصوير ديده ميشود، شريعت و حتی حقيقت بايد به آن نزديک و با آن منطبق شوند. يا به بياني که در اصل آمده، «از شريعت و حقيقت بر روي آن دريافت صورت ميگيرد.» حال ميپرسيم اين طريقت چيست که نه تنها شريعت، بلکه حقيقت هم از روي آن دريافت ميشود؟
پاسخ اين پرسش در بخش دوم اصل يعني بخش بعد از تصوير آمده است. طريقت اعمالي است که آفريننده دانا در طرح عظيمش براي انسان طراحي کرده است. اين طرح عظيم چيست؟ آيا دين است؟ هيچ اشارهاي نشده؛ چيزي غير از دين است؟ آيا نوعي سيستم ارتباط شخصي با آفريننده است؟ اصل بايد خيلي صريح و روشن باشد، اما در اين جا ميبينيم با ابهام و استفاده از عبارات کمر خميده و گرانبار نگارش يافته، در حاليکه دربارة ارتباط شريعت و طريقت و حقيقت تاکنون سخنان بسيار گفته شده و با اين پيشينه، چند سطر شيوا نوشتن، کار دشواري نيست.
به هر روي در توضيح طرح عظيم نوشتهاند: «مستعد ساختن حضور هزاران هزارنبي و خبرگيرنده و پيامآور است...» با توجه به اين جمله ظاهراً اين طرح عظيم خود دين نيست، بلکه پيش از حضور پيامآوران و فرستاده شدن دين است. بستر و طرحي که مستعد ساختن حضور هزاران پيامآور است. حضور پيامآوران هم نکتة قابل توجهي است. چون حضور با فرستاده شدن فرق دارد، ممکن است پيامبراني فرستاده شوند، اما هميشه حضور نخواهند داشت. از ديدگاه اين اصل طرح عظيم آفرينندة دانا مستعد ساختن حضور پيامآوران است، نه فرستادن آنها. پس با پيروي از اين طرح بايد در جستجوي پيامآوري حاضر باشيم که طريقت در استعداد اوست و شريعت و حقيقت که کمال و راه کمالخواهي است، از روي آن دريافت ميشود.
بنابراين سرنوشت شريعت و طريقت و حقيقت بسيار مبهم و نامعلوم است، اگر چه درنهايت به هم خواهند رسيد. اما کجا به هم ميرسند؟ و آنگاه که گرد هم آيند شريعت چه شريعتي خواهد بود و حقيقت چه حقيقتي؟ چندان معلوم نيست و شايد طريقت عرفان حلقه بتواند چشم اندازي از شريعت و حقيقت مورد نظر آن به ما نشان دهد؟ البته اين همه در نهايت که به هم برسند و منطبق گردند آشکار ميگردد. بنابراين طريقت عرفان حلقه در نهايت سرنوشت حقيقت و شريعت را معلوم خواهد کرد. و شريعت و حقيقت بايد از روي طريقت حلقه دريافت شود و با آن منطبق گردد.
اگر کسي بيايد و صادقانه و به دور از فريبکاري اساسا آيين جديدي بياورد، ميتوان با او گفتگو کرد، اشکالات را به گفت و حرفهايش را شنيد؛ اما اينکه با شعار شريعتگرايي و استفاده از آيات پيش آيند و در پس آن افکار و عقايد ديگري را پنهان کنند منصفانه نيست و باب گفتگو و طرح و بررسي انديشهها و باورها بسته ميشود.
ادامه دارد ...
گذشته از آنچه دربارة نگرش عرفان حلقه نسبت به شريعت گفته شد و پر از ابهامها و نقضها بود. اساساً ورود عرفان حلقه به موضوع شريعت يک دين خاص مثل شريعت اسلام و تأکيد بر آن با برخي از اصول اساسنامة اين فرقه تعارض دارد. در يکي از اصول آمده است: «اعتقادات افراد به دو بخش زيربنا و روبنا تقسيم ميشود. زيربنا بخش اشتراک فکري همهي انسانها بوده، همانگونه که در بخش نظري و عملي عرفان کيهاني (حلقه) به اثبات ميرسد، شعور الهي و يا هوشمندي حاکم بر جهان هستي است، که در اين شاخهي عرفاني مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد. روبناي فکري نيز شامل دستورالعملهاي اديان و مذاهب و تعاريف و راههاي مختلف رسيدن انسان به تعالي است، که آن نيز خود ميتواند به دو بخش اشتراکي و اختصاصي تقسيم شود. در عرفان کيهاني (حلقه)، زيربناي فکري انسان مورد بررسي اصلي قرار گرفته، در مورد روبناي فکري اشتراکي، تعاريفي پيشنهاد مينمايد و با بخش اختصاصي روبناي فکري انسانها که شامل اعتقادات و مراسم و مناسک مختلف است، برخورد و مداخلهاي ندارد. در واقع، عرفان کيهاني (حلقه)، شعور الهي را به طور نظري و عملي ثابت نموده، از اين طريق وجود صاحب اين هوشمندي يعني خداوند را به اثبات ميرساند و در واقع اين عرفان، منجر به خداشناسي عملي ميگردد.» (عرفان کيهاني(حلقه).ص70و71)
با اين وصف عرفان حلقه به شريعت و حتی اعتقادات خاص اديان و مذاهب کاري ندارد. پس مرکزيت عرفان حلقه اين اختيار را که در رابطه با شرايع و باورهاي مذاهب و اديان مداخلهاي کند، از خود سلب کرده است. يا دست کم ادعاي سلب آن را دارد، حالا چگونه ميتواند به شريعت خاصي دعوت کند؟! يا حتی باورهاي خاص مذهبي مثل اعتقاد به امامان معصوم، حتی خاتميت رسول خدا و حتي کلام الله بودن قرآن را مورد تأکيد قرار دهد؟ طبق اين اصل عرفان حلقه از همة اين امور دست کشيده است و طريقت عملي آن به راستي هيچ نسبت و سنخيتي با اين امور ندارد. اکنون در مقام بررسي اين نيستيم که اين اصل به طور کلي درست است يا نه و آيا درست است که فرقهاي از رسالت پيامبر اسلام و قرآن مجيد دست بکشد و دم از عرفان بزند؟ اما آنچه از اصول عرفان حلقه برميآيد اين است که آن ارزشها و باورها ارتباطي با طريقت عملي عرفان حلقه ندارد که در اين باره کاملاً صادق هستند، يعني آنچه در عرفان حلقه تعليم داده ميشود يا تفويض ميشود يا دريافت ميشود، ارتباطي با قرآن و تعاليم دين و مذهب خاصي مثل اسلام و تشيع ندارد. اما اينکه در مواردي از آيات قرآن استفاده ميکنند، يا پاي شريعت را به ميان کشيدهاند و يا گاه و بيگاه مرکزيت عرفان حلقه اعضاي جنبش را به التزام به شريعت دعوت ميکند، تناقضي آشکار است. مگر اينکه منظور آنها از شريعت، شريعت اسلام نباشد .
ادامه دارد ..
طريقت بيکوشش تمام عرفان در فرقه حلقه به طريقت عملي آن برميگردد، که از نوعي ارتباط عملي با شعور کيهاني است و شريعت و حقيقت هرچه باشد از روي آن دريافت ميشود. حال اين طريقت چيست؟
دستيابي به نيروي درمانگري يا شعور کيهاني که نشانهاي از ظرفيت معنوي انسان است. و راه دست يابي به آن اين است که تسليم شعور کيهاني يا رحمت عام الاهي شويم البته تنها از طريق سلسله مراتب و مرکزيت عرفان حلقه. به بيان دقيق تر بايد تسليم حلقههاي عرفان حلقه شود. اين سهولت در رسيدن به مواهب عرفاني که ميتوان آن را رانتخواري معنوي ناميد، فقط با تسليم شدن در حلقههاي عرفان کيهاني به دست ميآيد. بدون هيچ زحمتي و براي گناهکار و بيگناه فرقي نميکند. عارف يک دقيقهاي! با اين وصف اگر کسي اهل قناعت بود و به همين مقدار از ارتباط با رحمتا لاهي قناعت کرد و معجزه عيسی گونه درمانگري را براي خود کافي دانست، چه ميشود؟ آيا اينطور نيست که براي رسيدن به هر چيز با ارزشي بايد رنجي راتحمل کرد و زحمتي کشيد؟ آيا بيرنج و زحمت به دست آمدن اين موهبت رحماني! دليل بيارزش بودن يا نشانه راهزني شيطان نيست؟ آنچه بزرگان گفتهاند از دولت بيخون دل و تکيه نکردن بر دانش و تقوا درطريقت، به معناي دستکشيدن از شريعت و فرو گذاشتن اخلاق نيست؛ بلکه به اين معناست که هر چه تلاش و کوشش از سوي بنده خدا صورت بگيرد در برابر لطف وعنايت او هيچ است و تنها ايجاد آمادگي براي دريافت فيض الاهي است. و الا يک گام انسان کوچک زميني کجا و ده گام خداوند بزرگ کجا. اگر هم تسليم شدن يک گام محسوب شود، که صد البته گام بلندي هم هست، تسليم شدن در برابر اراده و امر خداوند است و نشانه آن تعبد به شريعت و آراستگي به اصول اخلاقي است. نه تسليم شدن به حلقههاي اين فرقه بدون تقيد به شريعت و اخلاق. توضيح پاياني عرفان حلقه با تأکيد بر اتصال به حلقههاي رحمانيت خداوند، به دنبال تجلي صفات قهر و غضب و اضلال او رفته که پيشگام اين راه شيطان است. بارزترين نشانههاي شيطاني بودن اين فرقه خودپرستي افراطي و شديدي است که نه تنها راهي غير از راه خود را قبول ندارند، بلکه هر نامي غير از نام خود را انحراف ميدانند. عرفان حلقه به بهانه درمانگري مردم را به نفوذ نيروهاي شيطاني در آورده و با عنوان عرفان آنها را به راه عصيان در برابر معشوق و معبود هستي ميکشاند. آنچه که بهداشت معنوي به آن ميپردازد فقط اين نيست که جامعه روبه تاريکي و ناپاکي ميرود يا در مسير پاکي و روشنايي حرکت ميکند، بلکه هزار مرتبه از اين مهم تر مواردي است که معيارها دگرگون ميشود و اعمال شيطاني به نام طريقت، و تسيلم هوسها و وسوسههاي شيطاني شدن به نام عرفان معرفي ميشود. گناه با توبه جبران ميشود و انسان را به عشق و آمرزش الاهي نزديک ميسازد، اما اگر اين گناه به نام سلوک الي الله انجام شد، چه کسي ميتواند از آن توبه کند و به سوي معبود و معشوق حقيقي باز گردد؟ با اين خرافات و دروغ هاست که بهداشت معنوي در جامعه تهديد ميشود. اين که به نام عرفان و رحمانيت خداوند بندگان خدا را به نيروهاي شيطاني بفروشند و اخلاق وانسانيت و ايمان را در آنها نابود کنند، تهديدي جدي براي سلامت معنوي جامعه است. وظيفه دولتهاست که حقوق انسانها را در ابعاد معنوي محترم بشمارند و به کسي اجازه ندهند که راه شکوفايي معنوي مردم را مسدود کند و نيازهاي معنوي آنها براي ارضاي خودپرستي ديگران هزينه شود. اگر چه مردم غرق گناه و غفلت باشند، حقوق معنوي آنها محفوظ است و کسي حق تعرض به آن را ندارد. جامعه هر چه قدر هم که در فساد غوطه ور باشد، حق دارد که امکان تشخيص و تمايز ميان عرفان و عصيان و فرصت بازگشتن به سوي خدا را داشته باشد. هدف نظريه بهداشت معنوي اين است که با جلوگيري از نشر خرافات و انحرافات معنوي، از گم شدن راههاي خداوند در ميان هوسهاي شيادان يا فريب خوردگان جلوگيري کند و از امکان تجربه زندگي معنوي براي شهروندان پاسداري نمايد. منبع : http://www.manaviatenovin.comمعنویت نوین و تشکر فراوان از استاد حمید رضا مظاهری سیف
در اسک قران حدود 2 ماه با دوستان در رد این فرقه ی جعلی تلاش کردیم ...
تلاش کرديد اما ... چگونه؟
در کارتون موفق باشيد ... و خدا در همين نزديکيست
تنها به یک جمله بسنده می شود ، که شناختی که این شاخه عرفانی ارائه می دهد از ضروریات شرایط کنونی است ، که با توجه به استنادات تاریخی عصر مقابله رودرروی "جنود الله" و "جنود شیطان" است . شرایطی که در آن هجوم های شیطانی رنگ و بویی تازه یافته اند و اغلب مورد غفلت مردم و حتی رهبران جوامع می باشد . لذا ابتدا می باید خطر پیش رو ، ترسیم شده و شواهد ان ارائه گردد تا پس از آن جایگاه مکتب عرفان حلقه و شاخه فرادرمانی هویدا گردد .
آيا مبارزه ما مسلمانان و ما رهروان اين مکتب با جنود (لشکريان) شيطان مساويست با شيطان پرستي؟
فقط یک مطلب را هر جا تلاش کردیم موفق نشدیم که ان را برای شما تفسیر منطقی اش را برسانیم :
خدای ما در نزدیکی ما نیست خدای ما در قلبهای ما قرار دارد و ما در دریای بیکران قدیم و ازل محبتش غوطه وریم و او انچه را که خیر وصلاح است برایمان مقدر کرده وما به او توکل داریم و او خود با الهامات و امدادهایش از دین نورانی محمد(ص) محافظت میکند و در این میان ما فقط وسیله ایم .
چرا تجربه کرده اید که فرادر مانی بر بهبود بیماری های لاعلاج موثر است؟
چرا تحقیقات پزشکی شما نشان می دهد بیماران برونشکتازی که در لیست انتظار پیوند 150میلیونی ریه ، هر روز می میرند، با فرادر مانی ، بدون دارو و عمل جراحی بهبود یافته اند ؟
چرا در فاز صفر کمپ ترک اعتیاد ، 600 معتاد حرفه ای طی یک هفته بدون متادون و بدون عوارض سخت طوری ترک کرده اند که دیگر تمایلی به مصرف ندارند؟
چرا باید شما در مان بیماران لاعلاج را رایگان انجام دهید؟
چرا پزشکانی که هدف اصلی شان کسب درآمد از درد و رنج بیماران نیست را فرادر مانی آموخته اید تا دیگر کسی از مطب شان نومید بیرون نرود؟
چرا ترمیم مغزی را با فرادرمانی گزارش کرده اید؟
چرا روز به روز بر عده ی کسانی که قصد تحقیق بیطرفانه دارند تا بدانند فرادر مانی موثر است، افزوده می شود؟
چرا کلاس های تئوری و عملی می گذارید که نتایج اش آمار باور نکردنی در بهبود بیماری های جسم و روان و ذهن واصلاح رفتار و تحکیم اعتقادات است ؟
چرا در کلاس ها ی عرفان شما باید افراد به عبادت با حضور قلب برسند ؟
چرا قشر تحصیل کرده ی این جامعه باید جذب عرفان حلقه شوند و روز به روز براشتیاق شان افزوده شود؟
چرا امروزه هیچ جمع کوچک و بزرگی نباید دور هم جمع شوند مگر آن که میان شان فرادرمان گرانی از تجربیات خود بگوید؟
چرا باید اغلب شخصیت های شناخته شده ی کشور باید یک تجربه ی موفق فرادرمانی میان نزدیکان خود داشته باشند؟
چرا باید مراجع فتوای حلیت فرادرمانی را صادر کنند ؟
چرا باید فرادر مانی توسط ایرانیان به کشور ها ی آسیای شرقی و اروپایی و آمریکایی و ... صادر شود؟
شما حق بر گزاری کلاس و آشنایی دیگر با رحمانیت خدا را ندارید و درمان دردمندان بی پول را ندارید!
شما حق ندارید به کسی آگاهی بدهید که با فرادرمانی می تواند در دهای خود را تسکین دهد!
شما حق دخالت در امر درمان را ندارید! زیرا درمان کیفی شما ناتوانی درمان کمی را به رخ می کشد!
شما حق ندارید در جهت ارتقای فرهنگی جامعه قدم بردارید !
شماحق ندارید در جهت تحکیم روابط همسران فعالیت کنید !
شما حق ندارید برای فهم فلسفه ادیان تلاش کنید!
شما که ظاهرتان به مذهبیون نمی خورد حق ندارید دین را در قلب جوانان احیا کنید و انحصار را بشکنید!
شما حق ندارید قدرت نمایی های عرفان را تخطئه کنید!
شما حق اظهار تجربه های معنوی خود را ندارید!
شما حق انتشار کشف های الهامی را ندارید!
شما حق کشف رمز قرآنی و رفع ابهامات در درک آیات الهی را ندارید!
شما حق هیچ اظهار نظری در باب معرفت های دینی را ندارید!
شما حق تحقیق و تجربه بر تاثیر یافته هایی که مورد تایید ما نیست را ندارید!
به شما که برای دیگران دعا کنید تا بهبود یابند!
به شما چه که آلام درونی افراد را التیام دهید!
به شما چه که برای رفع تضاد افراد با خدا و دین اقدام می کنید!
به شما چه که راه رفع تضاد با هستی و دیگران را نشان می دهید!
به شما چه که افراد دچار تضاد دورنی با خود هستند!
به شما چه که افراد با باطن عبادات نا آشنا هستند!
به شما چه که افراد دنبال جادو و طلسم هستند!
به شما چه که قدرت برتری در هستی خطاهای ما راجبران می کند!
باید اعتراف کنید حلقه های تسهیلات رحمانیت عام الهی که ادعای آن را دارید ،کاری انجام نمی دهد و شما شیادی بیش نیستید!
بله تفهيم اتهام شد !!
چرا اينقدر عصباني :Narahat: هستيد با عصبانيت كه نمي شود بحث كرد شما تمام خوبي هاي عالم را هم به اين مكتب عرفاني نسبت بدهيد باز هم بدون معيار و ملاك عقلائي نمي شود آنرا پذيرفت بياييم منصفانه خوبي ها و بدي هاي آنرا باهم بسنجيم ببينيم با گرايش به اين حلقه ها چه چيزي بدست مي آيد و در مقابل چه چيزهاي بزرگي از دست مي رود شما را به انديشيدن بيشتر دعوت مي كنم و آرزوي موفقيت شما را دارم .
[quote=عاشق;27352]بله تفهيم اتهام شد !! چرا اينقدر عصباني :narahat: هستيد با عصبانيت كه نمي شود بحث كرد شما تمام خوبي هاي عالم را هم به اين مكتب عرفاني نسبت بدهيد باز هم بدون معيار و ملاك عقلائي نمي شود آنرا پذيرفت بياييم منصفانه خوبي ها و بدي هاي آنرا باهم بسنجيم ببينيم با گرايش به اين حلقه ها چه چيزي بدست مي آيد و در مقابل چه چيزهاي بزرگي از دست مي رود شما را به انديشيدن بيشتر دعوت مي كنم و آرزوي موفقيت شما را دارم .[/quote]
دوست خوبم آيينه ايست در مقابل رفتار دوستان. من با خوبيهاش کاري ندارم پيشکش شما. شما بفرماييد اون چيزهاي بزرگي که ما از دست ميديم چه چيزهايي هستند ؟
تصاویر اجسام در چشم توسط یک سیستم سه لنزی شامل مایع زلالیه، عدسی و زجاجیه روی پرده شبکیه تشکیل می شود. در عیوب انکساری چشم تصویر دقیقاً روی شبکیه تشکیل نمی شود. اگر تصویر اجسام در جلوی شبکیه تشکیل شود، چشم دچار «نزدیک بینی» (Myopia) و اگر تصویر در پشت شبکیه تشکیل شود چشم دچار « دوربینی» (Hyperopia) است.
«پیرچشمی» ((Presbyopia :
عبارت است از کاهش قدرت تطابق که با پیشرفت سن رخ می دهد. این عیب با اشکال در خواندن حروف ریز چاپی یا افتراق بین اجسام ریز مشخص می شود. بیشتر نوزادان در هنگام تولد « دوربین » هستند و در دوره نوجوانی به حالت طبیعی می رسند.« پیر چشمی » در دهه پنجم زندگی بروز می کند. بر خلاف تصور عامه « نزدیک بینی» با افزایش سن کاهش نمی یابد و با افزایش سن « دوربینی» ایجاد نمی شود. عیوب انکساری ارثی بوده و توارث پیچیده ای داشته و با فاکتورهای متعددی بستگی دارد. بهبود خودبخود برای عیوب انکساری چشم وجود ندارد. برای اصلاح این عیوب از عینک، لنزهای تماسی، جراحی انکساری قرنیه (Keratorefractive Surgery و لنزهای داخل چشمی استفاده می شود.
معرفی بیمار:
بیمار آقای 79 ساله که از 20 سال قبل دچار مشکل بینایی شد و از 8 سال پیش به دلیل عیوب انکساری چشم از عینک استفاده می کرد. از بهمن 1385به دلیل مشکلات قلبی، فشار خون، آسم، درد مفصلی و مشکل بینایی تحت ارتباط فرادرمانی قرار گرفت. پس از شروع فرادرمانی در معاینات تغییر نمره عینک مشخص شد.(ضمیمه 1؛2).سایر آزمایشات بیمار در ضمیمه 3 موجود است.
با سلام
سرکار ایران بنده خودم چند سال قبل بواسطه ی یکی از دوستان و به اصرار اون ، با ایشون(آقای م.ط) آشنا شدم ، البته مراورده ی من با ایشون و رفت و آمد به اون کلاسها دوام زیادی نیاورد ، به تعبیری بعد از مدتی رفت و آمد به اون جلسات و کلی بحث با ایشون در نهایت تشخیص دادم که بهتره دیگه در اون محفل شرکت نکنم ، ایشون برای سری اول کلاسهاشون پنجاه هزار تومن می گرفتن! (پنجاه هزار تومن اون موقع!)، برای بقیه ی دوره ها یادم نیست چقدر می گرفتن ، مدتی قبل وزارت بهداشت اعلام کرد انرژی درمانی به اون شکل ادعایی اثر درمانی نداره و مواردی هم که ادعا میشه اثر درمانی داشته یا نتیجه ی تلقین بوده یا بعد از مدتی اثر درمان از بین رفته ، ممکنه شما بگین وزارت بهداشت بخاطر منافع جامعه ی پزشکی و ... گزارش صادقانه ای از این مسئله بدست نداده ، جمع بندی فعلی خودم اینه که کلیت این مساله درسته اما حدود ادعا شده برای اون خیلی مبالغه آمیزه ، به هر ترتیب چه این مساله درست باشه و چه نباشه یه اشکال مهم اینه که چرا اسم این کارها رو عرفان می ذاریم؟ ، به نظرم این قبیل کارها مربوط به عالم مثاله، یعنی کسی که ورودی در این عالم داشته باشه به همون اندازه می تونه کارهایی شبیه این بکنه ، این امور بین اهل هدایت و ضلالت مشترکه ، یعنی تا یه مرتبه ای بطور کلی اعتقاد درست شرط لازم نیست ، عارف(در سفر اول از اسفار اربعه) قراره به وحدت برسه ، مشغول شدن با این کارها می تونه یه حجاب باشه و آدم رو بیشتر مشغول کثرت بکنه ،اهل تحقیق از عرفا به این امور بهایی نمی دن و به ما هم توصیه می کنن که همتمون رو بلند کنیم و مشغول این امور نشیم ، به عنوان تمثیل فرض کنین به قصد محلی دارین در جاده ای طولانی حرکت می کنین ، اطراف این جاده منظره های زیبایی داره ، کسی که مشغول اینچنین اموری بشه گویی زده کنار و مشغول اون منظره های زیبا شده ، چنین کسی از هدف اصلی باز می مونه ، مشغول شدنی که چه بسا به شقاوتش منجر بشه ، شبیه خیلی دیگه از غفلت ها ، یه بحث دیگه ادب الهیه ، خیلی از بزرگان اهل عرفان از اظهار کرامت ابا می کردن ، راستش رو بخواید من در اون مدتی که با ایشون مراوده کردم در ایشون نوری ندیدم ، این رو به دور از تعصب و ... می گم ، واقعا دوست نداشتم که چنین باشه ، ایشون می گفت که من با جبرئیل امین در ارتباطم ، جبرئیل امین شریفترین و عظیم ترین مخلوقاته و به نظرم ایشون ادعای خیلی گنده ای می کرد ، اکثر قریب به اتفاق کسایی که در کلاس ایشون شرکت می کردن آدمای مرفه و بی دردی بودن که خیلی از اونا دیندار هم نبودن، اندک کسایی هم که دیندار بودن عمیقا دیندار نبودن، آدمای بی نوری که بیشتر از اینکه دنبال اطاعت حق تعالی و بندگی و ذلت و افتقار در پیشگاه او باشن اومده بودن برای ارضای انانیتشون قدرتی کسب کنن. سرکار ایران استاد باید خودش به وحدت رسیده باشه، من ایشون رو خیلی خیلی کوچکتر از این حرفا می دونم ، شما وقتی جسمت بیمار میشه هزار دقت می کنی که پیش یه پزشک وارد بری ، حالا وقتی می خوای روحت رو به دست کسی بسپاری باید به مراتب بیشتر دقت کنی ، چه بسا این بی دقتی منجر به شقاوت اخروی بشه، بگذریم که ایشون اصلا در این حد و اندازه ها نیست که نیازی به طرح این بحث ها باشه.گذشته از نقدایی که به مطالبشون هست ایشون اصرار داشتن که از ادبیات فراتر از ادبیات ادیان استفاده کنن و مطالبشون حالت التقاطی داشت. برای اهل تحقیق عرفا، عقل صریح و کشف تام محمدی(ص) و اوصیای برحقش(ع) ملاکه ، اگه کشف و شهودی هماهنگ با اونا نباشه اونو به عنوان کشف و شهود شیطانی طرد می کنن(دقت کنید کشف و شهود شیطانی). خواهر من عرفان اسلامی کجا و این بازی ها کجا...
بزرگترين چيزي را كه از دست مي دهيد همان چيزي است كه دنبال آن هستيد يعني عرفان واقعي !
ممنونم ازتون. ولی عرفان واقعی راه و روش خاصی می طلبه که مد نظر من نیست. هزار راه رفته ایم لیک هنوز اندر خم کوچه اول. عرفان مرتبه ای بالاتر از عقل و پله ای بالاتر از راه و روش هستش.
هدف از عرفان مو را از لای ماست بیرون کشیدن هستش. ولی باید این را قبول کنیم که به تعداد انسانها راه است برای رسیدن به خدا. سیر و سلوک یکی از راه ها و روشهاست. ولی من عمر نوح ، گنج قارون و صبر ایوب ندارم. نیمی از عمرم هم رد شده. خیلی از راه ها و روشهای دیگه رو هم دیدم هم خوندم.
فکر نکنین این راه به این آسونی ها هستش که شما فکر می کنین ؟ چند نفر علامه جعفری دیدن تا حالا ؟ چند نفر بحجت دیدن تا حالا ؟ چند نفر علامه طباطبایی دیدن تا حالا ؟
خوارزمی 68 سال از اول جوانی تا به مرتبه دانشمندی فرصت داشت آیا من هم می توانم مثل او باشم ؟ آیا من هم می توانم حداقل قطره ای از دریای بیکران حضرت علی یا قطره ای از اقیانوس لا یتناهی حضرت محمد باشم.
شما از همین عرفان به اصطلاح ناب فقط اسمشو شنیدین ولی حداقل کسانی پیدا شدند که جامعه را به چالش فکری دعوت کردن که خواب خرگوشی تا به کی ؟
تا به کی باید بمانیم و فرزندانمان را نظاره گر باشیم که به عرفانهای پوچ و غربی و شرقی بپیوندند. اگر شما راه و روشی بلد هستین که بتوان به آسانی و با زبان ساده و بدور از آن کتابهای قطور و ثقیل و پر لغت عربی از عرفان یک جمله ای آموخت : بسم الله.
همین تهران شما تشریف ببرین کتابفروشی های کنار دیوار ببینین چند تا کتاب عرفان ایرانی اسلامی هست و چند تا کتاب عرفان غربی ؟
با سلام سرکار ایران بنده خودم چند سال قبل بواسطه ی یکی از دوستان و به اصرار اون ، با ایشون(آقای م.ط) آشنا شدم ، البته مراورده ی من با ایشون و رفت و آمد به اون کلاسها دوام زیادی نیاورد ، به تعبیری بعد از مدتی رفت و آمد به اون جلسات و کلی بحث با ایشون در نهایت تشخیص دادم که بهتره دیگه در اون محفل شرکت نکنم ، ایشون برای سری اول کلاسهاشون پنجاه هزار تومن می گرفتن! (پنجاه هزار تومن اون موقع!)، برای بقیه ی دوره ها یادم نیست چقدر می گرفتن ، مدتی قبل وزارت بهداشت اعلام کرد انرژی درمانی به اون شکل ادعایی اثر درمانی نداره و مواردی هم که ادعا میشه اثر درمانی داشته یا نتیجه ی تلقین بوده یا بعد از مدتی اثر درمان از بین رفته ، ممکنه شما بگین وزارت بهداشت بخاطر منافع جامعه ی پزشکی و ... گزارش صادقانه ای از این مسئله بدست نداده ، جمع بندی فعلی خودم اینه که کلیت این مساله درسته اما حدود ادعا شده برای اون خیلی مبالغه آمیزه ، به هر ترتیب چه این مساله درست باشه و چه نباشه یه اشکال مهم اینه که چرا اسم این کارها رو عرفان می ذاریم؟ ، به نظرم این قبیل کارها مربوط به عالم مثاله، یعنی کسی که ورودی در این عالم داشته باشه به همون اندازه می تونه کارهایی شبیه این بکنه ، این امور بین اهل هدایت و ضلالت مشترکه ، یعنی تا یه مرتبه ای بطور کلی اعتقاد درست شرط لازم نیست ، عارف(در سفر اول از اسفار اربعه) قراره به وحدت برسه ، مشغول شدن با این کارها می تونه یه حجاب باشه و آدم رو بیشتر مشغول کثرت بکنه ،اهل تحقیق از عرفا به این امور بهایی نمی دن و به ما هم توصیه می کنن که همتمون رو بلند کنیم و مشغول این امور نشیم ، به عنوان تمثیل فرض کنین به قصد محلی دارین در جاده ای طولانی حرکت می کنین ، اطراف این جاده منظره های زیبایی داره ، کسی که مشغول اینچنین اموری بشه گویی زده کنار و مشغول اون منظره های زیبا شده ، چنین کسی از هدف اصلی باز می مونه ، مشغول شدنی که چه بسا به شقاوتش منجر بشه ، شبیه خیلی دیگه از غفلت ها ، یه بحث دیگه ادب الهیه ، خیلی از بزرگان اهل عرفان از اظهار کرامت ابا می کردن ، راستش رو بخواید من در اون مدتی که با ایشون مراوده کردم در ایشون نوری ندیدم ، این رو به دور از تعصب و ... می گم ، واقعا دوست نداشتم که چنین باشه ، ایشون می گفت که من با جبرئیل امین در ارتباطم ، جبرئیل امین شریفترین و عظیم ترین مخلوقاته و به نظرم ایشون ادعای خیلی گنده ای می کرد ، اکثر قریب به اتفاق کسایی که در کلاس ایشون شرکت می کردن آدمای مرفه و بی دردی بودن که خیلی از اونا دیندار هم نبودن، اندک کسایی هم که دیندار بودن عمیقا دیندار نبودن، آدمای بی نوری که بیشتر از اینکه دنبال اطاعت حق تعالی و بندگی و ذلت و افتقار در پیشگاه او باشن اومده بودن برای ارضای انانیتشون قدرتی کسب کنن. سرکار ایران استاد باید خودش به وحدت رسیده باشه، من ایشون رو خیلی خیلی کوچکتر از این حرفا می دونم ، شما وقتی جسمت بیمار میشه هزار دقت می کنی که پیش یه پزشک وارد بری ، حالا وقتی می خوای روحت رو به دست کسی بسپاری باید به مراتب بیشتر دقت کنی ، چه بسا این بی دقتی منجر به شقاوت اخروی بشه، بگذریم که ایشون اصلا در این حد و اندازه ها نیست که نیازی به طرح این بحث ها باشه.گذشته از نقدایی که به مطالبشون هست ایشون اصرار داشتن که از ادبیات فراتر از ادبیات ادیان استفاده کنن و مطالبشون حالت التقاطی داشت. برای اهل تحقیق عرفا، عقل صریح و کشف تام محمدی(ص) و اوصیای برحقش(ع) ملاکه ، اگه کشف و شهودی هماهنگ با اونا نباشه اونو به عنوان کشف و شهود شیطانی طرد می کنن(دقت کنید کشف و شهود شیطانی). خواهر من عرفان اسلامی کجا و این بازی ها کجا...
هرگز ادعایی نداشتیم و نداریم.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
همینکه شما کشف کردین در همان ابتدا این راه بازی هستش واسه ما کافیه. برای نقد همانند علامه جعفری یا طباطبایی عمل کردن کار هر کسی نیست.
متاسفانه روشهای درمانی در این راه و روش برای پی بردن به هوشمندی حاکم بر جهان هستی هستش و نه برای کارهای دیگر.
در مورد هزینه شما و سایر دوستان : آیا تا به حال تمام آموخته هایتان مجانی بوده اند ؟
متاسفانه همین وزارت بهداشت اکثر کلاسهای فراپزشکی رو با مدرک ممهور به دانشگاه تهران اعطاء کرده که نمی دونم شما دیدن یا نه ؟
این طب به عنوان یک طب مکمل الان در اکثر دانشگاه های دنیا تدریس میشه.
اصلا بحث انرژی درمانی در کار نیست.
شما مجله های طب کل نگر رو بخونین هر کجا مغلطه دیدن بفرمایین.
هیچ کس ادعای ارتباط با هیچ کس رو نداشته و نداره. ولی بعضی از دوستان چرا !
من در دوره های خودمون هیچ آدم مرفهی ندیدم و بر عکس شما خیلی آدمهای دردمند دیدم.
بزرگوار مرتبه عرفانی حضرت محمد کجا و مدعیان عرفان کجا.
اتفاقا اکثر عرفا سر در گریبان دارند و پی سیر و سلوک و طی الارض و ... ولی ما که از درد دیگران وقت نمی کنیم به درد خودمان برسیم. ما به وحدت مسرتریم تا دوستان.
اصلا پایه و اساس این روش برای رمز گشایی ایه مبارکه واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا بنیان نهاده شده است.
هر دریافتی در این روش سنگ محک و فیلترهای خاصی دارد. که بحمدالله شما در دوره اول حتما با آنها آشنا شده اید. که از دریافتهای شبکه منفی تمییز می یابد.
دوست خوبم اگر این سوالات عرفانی جواب داشت این همه 124000 پیامبر و امامان معصوم و حضرت مهدی ( روحی فداء ) که همه چشم به راه قدوم مبارک و منتظرش هستیم دیگر علاف کسانی چون من نمی شدند که هنوز با این همه دلیل و برهان به دنبال روشنایی هستیم.
در قرآن چند ده بر اشاره به خواندن تاریخ و سیر آفاق و انفس و تحقیق در آیات و نشانه های خداوندی شده چرا ؟
آنوقت میفرمودند بروید ام الکتاب را بخوانید راه خلاص در آن سوره است.
چرا 114 سوره ؟ چرا این همه تعبیر و تفسیر و درس و آموزش ؟
قدری چشمانمان را بازتر و دلهایمان را فراخ تر به گوش جان شنوای راهنمایی های قرآن مبین و نهج البلاغه گوش فرا دهیم شاید امید نا امیدی هایمان باشد.
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
همینکه شما کشف کردین در همان ابتدا این راه بازی هستش واسه ما کافیه. برای نقد همانند علامه جعفری یا طباطبایی عمل کردن کار هر کسی نیست.
متاسفانه روشهای درمانی در این راه و روش برای پی بردن به هوشمندی حاکم بر جهان هستی هستش و نه برای کارهای دیگر.
در مورد هزینه شما و سایر دوستان : آیا تا به حال تمام آموخته هایتان مجانی بوده اند ؟
متاسفانه همین وزارت بهداشت اکثر کلاسهای فراپزشکی رو با مدرک ممهور به دانشگاه تهران اعطاء کرده که نمی دونم شما دیدن یا نه ؟
این طب به عنوان یک طب مکمل الان در اکثر دانشگاه های دنیا تدریس میشه.
اصلا بحث انرژی درمانی در کار نیست.
شما مجله های طب کل نگر رو بخونین هر کجا مغلطه دیدن بفرمایین.
هیچ کس ادعای ارتباط با هیچ کس رو نداشته و نداره. ولی بعضی از دوستان چرا !
من در دوره های خودمون هیچ آدم مرفهی ندیدم و بر عکس شما خیلی آدمهای دردمند دیدم.
بزرگوار مرتبه عرفانی حضرت محمد کجا و مدعیان عرفان کجا.
اتفاقا اکثر عرفا سر در گریبان دارند و پی سیر و سلوک و طی الارض و ... ولی ما که از درد دیگران وقت نمی کنیم به درد خودمان برسیم. ما به وحدت مسرتریم تا دوستان.
اصلا پایه و اساس این روش برا رمز گشایی ایه مبارکه واتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا بنیان نهاده شده است.
هر دریافتی در این روش سنگ محک و فیلترهای خاصی دارد. که بحمدالله شما در دوره اول حتما با آنها آشنا شده اید. که از دریافتهای شبکه منفی تمییز می یابد.
سلام بر بقیةالله الاعظم و منتظرانش
عجب شرحی است این ماجرا که خلقی را گویند شما نمی فهمید و من فهمیده ی عالمم رب اشرح لی صدری و........... باور کنید اکثر کسانی که پاسخ شما را داده اند سوادی بالای لیسانس دارند . یعنی همه ی ما اشتباه میکنیم و فقط شما حقیقت را میدانید اخر ما چه عداوتی داریم؟ پس حداقل یک دلیل قانع کننده بیاورید که ما اشتباه میکنیم و فقط شما پرچمدار حق هستید . ما که هزار و یک دلیل از قران و روانشناسی و جامعه شناسی و عرفان و سلوک و شریعت و طریقت و حقیقت و..... غیره اوردیم وشما هنوز اسرار دارید لیلی مرد بود؟؟؟!!!!! با خودتان کمی اندیشه کنید تا دلیل مخالفت ها را پیدا کنید. جز ادعای ناحق و دروغین عرفان؟؟؟ متخصصان عرفان به شما میگویند این عرفان نیست و شما میگویید سند ما حرف خودمان است عجب!!! سند را به بها میدهند نه به بهانه!!!! این یک ادعای جعلی است نه سند.البته گویا بیمار مدعی شما در پست قبلی شب گذشته برای بنده در پیام خصوصی مطالبی قابل بررسی را گذاشته که ترجیحا" منتشر نشود بهتر است ولی اگر دوست داشته باشید در فرصت مناسب نقدش میکنیم و قضاوت را به خود دوستان واگذار میکنیم
..................................... حق یار تان :roz:........................................
ولی عرفان واقعی راه و روش خاصی می طلبه که مد نظر من نیست.
دوست گرانقدر حيف نيست ؟ به چه خاطر عرفان واقعي را به دليل مشكلاتي كه مي پنداريد رها كرده به عرفان غير واقعي پيوستيد ؟!
تصويري كه از عرفان واقعي با روش خاص براي خود ترسيم نموده ايد اشتباه است ، عرفان ناب اسلامي هماني است كه مي تواند همه را به خدا برساند يك عامي يا يك دانشمند در اين عرفان تفاوتي نمي كند شما فرد فرهيخه اي هستيد من به شخصه اميدوارم با مطالعه بيشتر عرفان اسلامي از شيوه نادرستي كه انتخاب نموده ايد، دست بكشيد.
ولی باید این را قبول کنیم که به تعداد انسانها راه است برای رسیدن به خدا. سیر و سلوک یکی از راه ها و روشهاست. ولی من عمر نوح ، گنج قارون و صبر ایوب ندارم. نیمی از عمرم هم رد شده. خیلی از راه ها و روشهای دیگه رو هم دیدم هم خوندم.
بله اگر به تعداد انسان ها نباشد عرفان اسلامي و يا هر عرفان ديگري ، چه ادعايي مي تواند داشته باشد هدف از عرفان اسلامي رساندن تمام انسان ها به الله است سير و سلوك يكي از روش ها نيست بلكه همان عرفان ناب و تنها شيوه رسيدن به خداست نياز نيست شما عمر نوح داشته باشيد با توكل بر خدا كه آن هم يكي از رموز عرفان اسلامي است به سرعت در مسير قرار خواهيد گرفت آيا نشنيده ايد كه يكي از بزرگان عرفان كه بسياري مسالك او را قبول دارند گفته است اگر نيمي از عمر خود را هم در پي روش صحيح (براي رسيدن به استاد واقعي) طي كنيد باز هم ضرر نكرده ايد
فکر نکنین این راه به این آسونی ها هستش که شما فکر می کنین ؟ چند نفر علامه جعفری دیدن تا حالا ؟ چند نفر بحجت دیدن تا حالا ؟ چند نفر علامه طباطبایی دیدن تا حالا ؟
اتفاقا ما اينگونه فكر مي كنيم و به رحمت واسعه الهي بسيار اميدواريم بزرگاني كه شما نام برديد تنها تناوران اين ميدان نيستند و به مصداق اوليائي تحت قبائي ، بسيارند افرادي كه شما آنها را نمي شناسيد ولي به اندك زماني گوي سبقت از همسالان خود ربودند و به وسعت درياي عرفان اسلامي پيوستند كافي است با انگيزه اي خالصانه قدم پيش گذاشت كه اين خود نخستين قدم است و چه نادرست رفتار مي كنند آناني كه بدون برداشتن اولين قدم ، هنوز هم خود را طالب عرفان ناب و در طريق حقيقت مي دانند !!
شما از همین عرفان به اصطلاح ناب فقط اسمشو شنیدین
خب بهتر است به اين سخن شما پاسخ ندهم اما شما را دعوت كنم به گفتگوي منصفانه و از سر درد ، بيايد حال كه همه ما مسير واقعي زندگي را فهميدم صادقانه قدم در راه وصال بگذاريم و ره چنان رويم كه رهروان رفتند .
چون شوي دور از حضور اولياء
در حقيقت گشته يي دور از خدا
سايه شاهان طلب هر دم شتاب
تا شوي زان سايه بهتر ز آفتاب
مولوي
بيا سوته دلان گرد هم آييم ، بيايد غبار نا اميدي را بزداييم و خود را از هوي و هوس پاك كنيم
حقيقت سرائي است آراسته
هوي و هوس گرد برخاسته
سعدي
آنوقت است كه اگر قطره اي از عرفان ناب را بچشيم ، اقيانوس سخنان عرفان گونه ديگران را به پشيزي نمي خريم .
يا حق
[quote=••ostad••;27703]سلام بر بقیةالله الاعظم و منتظرانش عجب شرحی است این ماجرا که خلقی را گویند شما نمی فهمید و من فهمیده ی عالمم رب اشرح لی صدری و........... باور کنید اکثر کسانی که پاسخ شما را داده اند سوادی بالای لیسانس دارند . یعنی همه ی ما اشتباه میکنیم و فقط شما حقیقت را میدانید اخر ما چه عداوتی داریم؟ پس حداقل یک دلیل قانع کننده بیاورید که ما اشتباه میکنیم و فقط شما پرچمدار حق هستید . ما که هزار و یک دلیل از قران و روانشناسی و جامعه شناسی و عرفان و سلوک و شریعت و طریقت و حقیقت و..... غیره اوردیم وشما هنوز اسرار دارید لیلی مرد بود؟؟؟!!!!! با خودتان کمی اندیشه کنید تا دلیل مخالفت ها را پیدا کنید. جز ادعای ناحق و دروغین عرفان؟؟؟ متخصصان عرفان به شما میگویند این عرفان نیست و شما میگویید سند ما حرف خودمان است عجب!!! سند را به بها میدهند نه به بهانه!!!! این یک ادعای جعلی است نه سند.البته گویا بیمار مدعی شما در پست قبلی شب گذشته برای بنده در پیام خصوصی مطالبی قابل بررسی را گذاشته که ترجیحا" منتشر نشود بهتر است ولی اگر دوست داشته باشید در فرصت مناسب نقدش میکنیم و قضاوت را به خود دوستان واگذار میکنیم ..................................... حق یار تان :roz:........................................[/quote] استاد عزیز صدای بلند همیشه دلیلی بر راستی و درستی نیست. بیچاره نیوتون و گالیله هم در زمان خودشان قوانینی از دنیا را کشف کردند ولی آنها را گرفتند و در غل و زنجیر کردند و اکنون سند افتخاری بر برگ زرین تاریخ دنیاست. اتفاقا همه آنها از بزرگان و لیسانسیون و دست به قلم های آن روزگار بودند. من همان دلیلهایی را برای شما می آورم که اتفاقا شما برای دوستان می آورید. اگر عرفان یعنی چشم بصیرت ، طی الارض ، پیش بینی و .... بنده به صراحت می گویم آن عرفان نیست. بنده حفظ امانتداری شما را دیده ام نیازی به آوردن توضیح و نقل قول و این حرفها نیست. تاپیکهای بسته شده در سایتی که اشاره فرمودید سندی بر تحمل ( بیایید پرسشگری را تجربه کنیم می باشد. ) اگر من با حرف زدن بیشتر در لجن فرو می روم چه اشکالی دارد بگذارید ( عدو شود سبب خیر گر خدا بخواهد.) شما که می فرمایید مردم باور نمی کنند پس بگذارید ایمانشان راسخ تر شود.
[quote=عاشق;27730]دوست گرانقدر حيف نيست ؟ به چه خاطر عرفان واقعي را به دليل مشكلاتي كه مي پنداريد رها كرده به عرفان غير واقعي پيوستيد ؟! تصويري كه از عرفان واقعي با روش خاص براي خود ترسيم نموده ايد اشتباه است ، عرفان ناب اسلامي هماني است كه مي تواند همه را به خدا برساند يك عامي يا يك دانشمند در اين عرفان تفاوتي نمي كند شما فرد فرهيخه اي هستيد من به شخصه اميدوارم با مطالعه بيشتر عرفان اسلامي از شيوه نادرستي كه انتخاب نموده ايد، دست بكشيد. بله اگر به تعداد انسان ها نباشد عرفان اسلامي و يا هر عرفان ديگري ، چه ادعايي مي تواند داشته باشد هدف از عرفان اسلامي رساندن تمام انسان ها به الله است سير و سلوك يكي از روش ها نيست بلكه همان عرفان ناب و تنها شيوه رسيدن به خداست نياز نيست شما عمر نوح داشته باشيد با توكل بر خدا كه آن هم يكي از رموز عرفان اسلامي است به سرعت در مسير قرار خواهيد گرفت آيا نشنيده ايد كه يكي از بزرگان عرفان كه بسياري مسالك او را قبول دارند گفته است اگر نيمي از عمر خود را هم در پي روش صحيح (براي رسيدن به استاد واقعي) طي كنيد باز هم ضرر نكرده ايد اتفاقا ما اينگونه فكر مي كنيم و به رحمت واسعه الهي بسيار اميدواريم بزرگاني كه شما نام برديد تنها تناوران اين ميدان نيستند و به مصداق اوليائي تحت قبائي ، بسيارند افرادي كه شما آنها را نمي شناسيد ولي به اندك زماني گوي سبقت از همسالان خود ربودند و به وسعت درياي عرفان اسلامي پيوستند كافي است با انگيزه اي خالصانه قدم پيش گذاشت كه اين خود نخستين قدم است و چه نادرست رفتار مي كنند آناني كه بدون برداشتن اولين قدم ، هنوز هم خود را طالب عرفان ناب و در طريق حقيقت مي دانند !! خب بهتر است به اين سخن شما پاسخ ندهم اما شما را دعوت كنم به گفتگوي منصفانه و از سر درد ، بيايد حال كه همه ما مسير واقعي زندگي را فهميدم صادقانه قدم در راه وصال بگذاريم و ره چنان رويم كه رهروان رفتند . چون شوي دور از حضور اولياء در حقيقت گشته يي دور از خدا سايه شاهان طلب هر دم شتاب تا شوي زان سايه بهتر ز آفتاب مولوي بيا سوته دلان گرد هم آييم ، بيايد غبار نا اميدي را بزداييم و خود را از هوي و هوس پاك كنيم حقيقت سرائي است آراسته هوي و هوس گرد برخاسته سعدي آنوقت است كه اگر قطره اي از عرفان ناب را بچشيم ، اقيانوس سخنان عرفان گونه ديگران را به پشيزي نمي خريم . يا حق [/quote]
عرفان واقعی اگر مد نظر شما همان به اندازه پشیز است ، خیر پیشکش شما ! بر من خرده می گیرید که گستاخی کرده ام ! ولی شما چرا ؟
انشاالله.
انشاالله.
خوب پس اگر شما می گویید کوچکترها از بزرگانی که من نام بردم بهتر شده اند پس مشکل کجاست ؟ چرا نام و صدایی نیست ؟ معما چون حل شود آسان شود. باز خدا را شکر که من از نیم بیشتر عمرم را پی راه بوده ام.
بله در این مورد از شما معذرت می خواهم. حتما که شما صاحب نظر در این مورد هستید.
و اما در مورد دو بیت اول حضرت مولوی : هر دو بیت با زیرکی بسیار عالی از طرف شبکه منفی دارای معانی مکنون شیطانی هستند که این هم هدیه راه استاد به حقیر می باشد که توانایی درک لغات مکنون شده در ابیات و اشعار و متون نظم و نثر و .... شامل حال حقیر شده است.
ولی شعر سعدی علیه الرحمه : اشاره مستقیم باریتعالی به ایشان و درخواست از او برای نشان دادن راه و طریق است که امیدوارم دوستان بر بنده خرده نگیرند که اینچنین بی ادبانه سخن راندم. که باز متاسفانه به چز چند کلمه اول باز کلمات کثرت با زیرکی تمام در قالب وحدت ارائه شده است که در صورت افراد بسیار عارفانه می نماید.
[right]گزارش یک مورد ترمیم ضایعه تحلیل برنده مخچه ای با روش "فرادرمانی"
[/right]
[right]
[/right]
[right]مقدمه:
[/right]
[right]بیماری های تحلیل برنده دستگاه اعصاب شامل انواع گوناگونی هستند که از هنگام بروز تا پایان عمر گریبانگیر بیمار میشوند. حدود 8 نوع بیماری از جمله مولتیپل اسکلروز می توانند ضایعات دژنراتیو در مخچه ایجاد کنند. شایعترین علامت در گیری مخچه " آتاکسی"( اختلال راه رفتن) است. این بیماری به علت جهش ژنیتیکی اتفاق می افتد. تا به حال روش درمانی که موفق به ترمیم قسمت های تحلیل رفته شود، وجود نداشته است.
[/right]
[right]"فرادرمانی" یک روش درمانی نوظهور است که بر اساس نظریه " پیوند شعوری" یا " اشتراک شعوری اجزا" بنیان گذاری شده، می تواند در درمان کلیه بیماری ها مؤثر باشد.
[/right]
[right]
[/right]
[right]معرفی بیمار:
[/right]
[right]بیمار، مردی 38 ساله، متأهل، متولد اراک و ساکن تهران است که از 11 سال پیش علائم عصبی به صورت اختلال تکلم، آتاکسی و پارستزی اندامها داشته است. او در آن زمان دارای نوار مغزی طبیعی بوده ؛ اما توان مالی برای اقدامات تشخیصی بیشتر را نداشته است. بنابراین، بدون تشخیص قطعی به صورت نامنظم تحت درمان با دیازپام و لیتیوم و مکمل های ویتامینی قرار گرفته است. با این درمان دارویی مشکل خواب و افسردگی بیمار بهبود نسبی پیدا کرد؛ اما اختلال راه رفتن وی شدیدتر و منجر به زمین خوردنهای مکرر شد؛ تا حدی که در معرض از دست دادن شغل خود قرار گرفت.
[/right]
[right]در mri مورخ8/11/1384 یک ضایعه دژنراتیو ( تحلیل برنده ) در ناحیه مخچه نشان داده می شود(ضمیمه 1). بیمار به دلیل مشکلات مالی توان ادامه مراحل تشخیص و درمان را نداشت و به دلیل شدت علائم و نوع ضایعه، برای او طول عمر 6 ماه تخمین زده شد. متأسفانه به دلیل عدم دسترسی به پزشک معالج اولیه اطلاعات بیشتری در دست نیست.
[/right]
[right]بیمار سابقه بستری شدن در بیمارستان و یا جراحی ندارد.
هرگز ادعایی نداشتیم و نداریم. با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
همینکه شما کشف کردین در همان ابتدا این راه بازی هستش واسه ما کافیه. برای نقد همانند علامه جعفری یا طباطبایی عمل کردن کار هر کسی نیست.
متاسفانه روشهای درمانی در این راه و روش برای پی بردن به هوشمندی حاکم بر جهان هستی هستش و نه برای کارهای دیگر.
در مورد هزینه شما و سایر دوستان : آیا تا به حال تمام آموخته هایتان مجانی بوده اند ؟
متاسفانه همین وزارت بهداشت اکثر کلاسهای فراپزشکی رو با مدرک ممهور به دانشگاه تهران اعطاء کرده که نمی دونم شما دیدن یا نه ؟
این طب به عنوان یک طب مکمل الان در اکثر دانشگاه های دنیا تدریس میشه.
اصلا بحث انرژی درمانی در کار نیست.
شما مجله های طب کل نگر رو بخونین هر کجا مغلطه دیدن بفرمایین.
هیچ کس ادعای ارتباط با هیچ کس رو نداشته و نداره. ولی بعضی از دوستان چرا !
من در دوره های خودمون هیچ آدم مرفهی ندیدم و بر عکس شما خیلی آدمهای دردمند دیدم.
بزرگوار مرتبه عرفانی حضرت محمد کجا و مدعیان عرفان کجا.
اتفاقا اکثر عرفا سر در گریبان دارند و پی سیر و سلوک و طی الارض و ... ولی ما که از درد دیگران وقت نمی کنیم به درد خودمان برسیم. ما به وحدت مسرتریم تا دوستان.
اصلا پایه و اساس این روش برای رمز گشایی ایه مبارکه واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا بنیان نهاده شده است.
هر دریافتی در این روش سنگ محک و فیلترهای خاصی دارد. که بحمدالله شما در دوره اول حتما با آنها آشنا شده اید. که از دریافتهای شبکه منفی تمییز می یابد.
با سلام سرکار ایران لطفا یه بار دیگه مطالب حقیر در پست قبلی رو مطالعه بفرمایید، این بار با حوصله و دقت بیشتر. ببینید بزرگوار من تا حد زیادی شما رو درک می کنم، شما تا قبل از این تلاشهایی کردین ولی اونطور که باید و شاید نتیجه نگرفتین، الان با اونجا آشنا شدین و احتمالا خودتون هم از نزدیک مواردی رو دیدین که افرادی نتیجه های درمانی گرفتن. همونطور که گفتم این مطالب برای ما موضوعیت نداره، بنابراین نیازی نیست که شما این گزارشات رو بیارید، ممکنه کسی مناقشه کنه که از کجا معلوم اینها یه سری سناریوهای ساختگی نباشه؟(بعضی یا همه، کل یک گزارش یا بخشی از اون)، اما همونطور که گفتم فعلا مفروض می گیریم که این مساله در کلیتش درسته، صحبت ما بر سر مباحث دیگه است. ببینید اگه شما می خواید به مراتب بالای فنا برسید و عبد محض او باشید باید از در محبت تسلیم محض او باشید و دقیقا اونطوری سلوک کنید که او می پسنده، طریقی که از طریق حبیبانش(ع)به ما شناسونده، قرار نیست همه چیز در این دنیا ظهور کنه، و شما نتیجه ی تلاشتون رو لزوما در این دنیا ببینید، بعضی اوقات بنا به دلایلی برای بعضی افراد مسائلی در همین دنیا ظهور پیدا می کنه اما غالبا این مساله حواله داده میشه به نشئه ی آخرت، دار ظهور حقیقی اونجاست، اونجاست که اگه به اندازه ی مثقال ذره ای خوبی کرده باشین نتیجه ی اون رو می بینین و اگه به اندازه ی مثقال ذره ای بدی کرده باشین نتیجه ی اون رو می بینین، اونجاست که کسی که از شریعت حقه دور شده باشه در حالی که در این دنیا تفصیلا برش عرضه شده بوده نتیجه ی خسران آمیز کارش رو می بینه. شما باید همتتون رو بلندتر کنین، آیا اگه کسی چند تا چشمه نشونتون داد، مثل همین درمان ها(با فرض صحت)، که همونطور که گذشت برای یه روح بزرگ و نه یه روح حقیر، چیز خاصی نیست و کسی که ورودی در عالم مثال داشته باشه، صرف نظر از اینکه اهل هدایت باشه یا ضلالت، می تونه چنین کاری کنه، آیا به صرف این چند چشمه باید روی عقلتون پرده بیفته و چنان شیفته و سرسپرده ی اون بشین که دیگه نتونین اونو نقد کنین؟
با این کلی گویی ها و حرفهای گل و بلبل و زینت داده شده و جاخالی دادن ها و طفره رفتن ها بحث به جایی نمی رسه، اجازه بدین برای اینکه بحث بهتر پیش بره بحث رو با یه سری سوالات ادامه بدیم، اگه سوالات دیگه ای هم به ذهن دوستان می یاد و طرحش رو مفید می دونن طرح کنن، عجالتا با سوالاتی از این دست بحث رو ادامه بدیم، شاید در ادامه سوالات دیگه ای هم طرح شد، خواهشم اینه که با یه روحیه ی صادقانه و به دور از تکلف راجع به این سوالات تامل کنین و بعد بدون حاشیه و طفره بطور مستدل و دقیق پاسخ بدین:
ایشون ادعا می کنن که مطالبشون بازتقریری از عرفان اسلامیه، نمی دونم شما چقدر با عرفان اسلامی آشنا هستین، ولی برای بنده که قسمت زیادی از مطالعاتم متمرکز دز این حوزه بوده و هست این مطلب بیشتر شبیه جکه! :
این مکتب دقیقا می خواد به کجا برسه؟ ملاک شما و ادله ی شما برای پذیرش مطالب ایشون و سرسپردگی به ایشون چیه؟ چقدر تطابق و هماهنگی با دین مبین براتون مهمه؟ این مکتب چقدر ریشه در دین مبین داره؟ در طی این طریق جایگاه دین محمدی(ص) کجاست؟
چقدر به عقیده ی درست اهمیت داده میشه؟
جایگاه توحید، معاد، نبوت و امامت و همینطور بقیه ی عقاید شیعی کجاست؟
نظر این مکتب راجع به وساطت فیض رسول خاتم(ص)و ائمه ی هدی(ع) چیه؟ آیا مهدی(عج) رو به عنوان استاد خاص قبول داره؟
چقدر به تخلق به اخلاق اسلامی و فقه اسلامی اهمیت داده میشه؟
ملاک تشخیص کشف رحمانی از کشف شیطانی دقیقا چیه؟
چقدر به استفاده از ادبیات و مفاهیم دینی اهمیت داده میشه؟
استاد باید چه خصوصیاتی داشته باشه؟ و آیا ایشون اون خصوصیات رو داره؟ و ...
عرفان واقعی اگر مد نظر شما همان به اندازه پشیز است ، خیر پیشکش شما ! بر من خرده می گیرید که گستاخی کرده ام ! ولی شما چرا ؟
با سلام و تشكر از پاسختان
يكسره رفتيد سر جمله آخر ! لطفا تك تك استدلالات حقير را نقد كنيد تا بتوانيم درست بحث كنيم البته برايم بسيار جالب است اينهمه بحث محترمانه را مشاهده نمي كنيد و از يك توصيه دوستانه گستاخي مي فهميد ! من كه چنين قصدي نداشتم ، اما عذر خواهي از شما را هم شايسته مي دانم .
خوب پس اگر شما می گویید کوچکترها از بزرگانی که من نام بردم بهتر شده اند پس مشکل کجاست ؟ چرا نام و صدایی نیست ؟ معما چون حل شود آسان شود. باز خدا را شکر که من از نیم بیشتر عمرم را پی راه بوده ام.
لطفا جملات حقير را دوباره با دقت بخوانيد من عرض كردم مسيرهاي ديگري هم براي شما وجود دارد و لزوما شيوه اين بزرگان را نبايد مد نظر داشت همانطور كه فرموديد راه ها به سمت خدا زياد است .
اينكه چرا نام و صدايي نيست باز هم عرض كردم اوليائي تحتي قبائي !!
سئوال من همينجاست از كجا فهميديد كه نيم عمر خود را درست طي كرديد بحث همه ما در اينجاست !!
بله در این مورد از شما معذرت می خواهم. حتما که شما صاحب نظر در این مورد هستید.
قضاوت درباره اين جمله را به خوانندگان واگذار مي كنم .
و اما در مورد دو بیت اول حضرت مولوی : هر دو بیت با زیرکی بسیار عالی از طرف شبکه منفی دارای معانی مکنون شیطانی هستند که این هم هدیه راه استاد به حقیر می باشد که توانایی درک لغات مکنون شده در ابیات و اشعار و متون نظم و نثر و .... شامل حال حقیر شده است.
اي كاش بيشتر توضيح مي داديد . شبكه مخفي ! ، معاني مكنون شيطاني ! اينها ادعاهاي بزرگ ولي غير مدلل است لطفا مطلب را باز كنيد تا ما هم اظهار نظر نماييم .
از خداوند بزرگ مي خواهم همه ما را موفق بدارد
[راستش از کجا شروع کنم که هرچی بگم کم گفتم ‘ به هر جهت : میگن تا مفلص در جهان است ابله در نماند ‘ حکایت این باباست . این آقا مهندس که بخدا دیپلم هم به زور داشته باشه متولد 1/1/1335 کرمانشاه به شناسنامه 31191 صادره بخش 1 کرمانشاه که پدرش بنام محمد آقا متولد کنگاور به شناسنامه 414 کرمانشاه و مادرش عزت الملوم اهل کنگاور . حضرت طاهری(ع) قبل از انقلاب در لاله زار جلوی تئاتر نصر و جامعه باربد عصرها که تئاتر ها شروع بکار میکردند داد میزد امشب جمیله اینجاست و امشب جبلی اینجاست و حجتی برای شما برنامه اجرا میکند و...... ضمنا چون لاله زار محل الکتریکهای ایران است این حضرت بعداز چندی وارد کارهای سیم کشی شده و سیم کشی برق را ادامه کار خود مینماید . کم کم بعداز مدتی هوادار یکی از سازمانهای چپ سیاسی شده و با شکست مفتضحانه این سازمانها برای حفاظت خود مدتها خانه نشین می شود . در این راستا یکی از دوستان نزدیک وی بنام فریدون نیز در که او هم از هواداران پرو پا قرص سازمان مذکور بوده و از ترس دستگیری خودرا در حصر خانگی قرار داده بود به وی پیوسته و با مطالعه روی افکار شای و ریکی و در ارتباط مخفیانه با بقایای سازمان مذکور شروع به طراحی این پدیده نموده و اقدام به فعالیت می نمایند . شایات ذکر است که هم اکنون این اوستا فریدون از مستر های تراز اول این آقا مهننس عارف میباشد و بنده خوب میدانم که تا چندی پیش این مستر آقا از چیزی که بی خبر بود از خدا بود . البته نه اینکه از چندی پیش از خدا خبردار شده باشه نه نه !!! بلکه از این دریچه کار خودشون رو در جامعه شروع کردند . دوستان قدیمی میدانند هواداران سابق تشکیلاتهای چپ معمولا از قوه آنالیز بالاتری نسبت به افراد عادی برخوردار بودند و معمولا افراد با هوشی هستند و اینها در زمره آن دسته هستند . باز دوستان حوب میدانند که امروزه در جامعه ما دیگر حنای تشکیلات گروهی و اشاعه افکار ضد اسلامی و مبارزه مستقیم با اعتقادات و مذهب مردم رنگی ندارد و قابل تشکل نیست ‘ بلکه تنها راه مبارزه با مذهب ورود به اعتقادات مردم و ابزاری نمودن خود موضوع توسط افرادی خبره و دوره دیده است . بخشی از این اطلاعات شنیده های من از نزدیکان ایشان است و در اصل موضوع نظر شخصی وجود ندارد .]
اسماعیل منصوری لاریجانی - چندسالی است که فرقهها و گروههای مدعی عرفان و معنویت بیش از گذشته ظاهر شده و خودنمایی میکنند. حیات و فعالیت این فرقهها بدون شک تهدیدی آشکار برای سلامت معنوی جامعه است. بهترین شیوه مقابله و برخورد با نحلهها و یا هر جریانی که صبغه ی عرفانی بهخود گرفتهاند، شناخت ماهیت آنها به روش نقدعلمی است. نخستین قدم در روش نقد علمی این نحلهها، معرفی عرفان اسلامی بهعنوان شاخص اصلی معنویت به جامعه است. یکی از گروههایی که طی سالهای گذشته بهنام عرفان توانسته است تعدادی از افراد جامعه را به عضویت شبکه خود درآورد، گروهی موسوم به «حلقه» یا «عرفان کیهانی» است. از آنجا که این فرقه در لوای ادعای عرفان، مدعی شفا و فرادرمانی است، درنخستین مرحله نقد آن باید به این پرسش پاسخ داده شود که «آیا عرفان کاربرد درمانی دارد؟ پاسخ آشکار است. عرفان از مقوله شناخت شهودی و حتی عقلانی است و اصلاً کاربرد درمانی ندارد. کسانی که مدعیاند توانایی مداوای امراض و بیماریها را دارند باید به حوزه پزشکی هدایت شده و با متخصصان این حوزه بحث کنند و در صورت تأیید جامعه پزشکی، مجوز فعالیت در حوزه طبابت دریافت کنند. دومین مرحله درنقد علمی شبکه «عرفان حلقه» این است که از به کاربردن واژه «عرفان» در مورد آن پرهیز شود. درحقیقت ما نمیتوانیم نام این جریانهای انحرافی و عرفانهای کاذب را «عرفان» بگذاریم. عرفان واژهای مقدس است. همانگونه که ابنسینا میگوید: «عرفان برای عرفان هم عرفان نیست؛ یعنی اگر عارف با عرفان به آنجا برسد که عارف شدن خود را ببیند در واقع عارف نیست.» سومین مرحله در نقد علمی جریانهای انحرافی بهویژه گروه «حلقه»، شناسایی و معرفی ریشه آنهاست. ریشه این جریانها در قرآن کریم «مترفین» معرفی شده است. «مترفین» یعنی شیادان و ثروتمندان عیاش.
خداوند در صفت دوزخیان میفرماید: «کانوا قبلذلک مترفین»؛ یعنی «آنها در دنیا از شیادان بودند. صفت مشترک همه این شیادان آن است که هرکجا نغمهای ضد خدا و پیامبر (ص) ساز شود آنها جمع میشوند؛ تفکر مشترک آنها تفکر «بیخدایی و مقابله با ارزشهای الهی در جامعه» است. خانوادهها بهویژه جوانان باید آگاه باشند که نام این فرقهها «سلوک شیادان» است.
در مورد جریانهای انحرافی مدعی عرفان طرح این پرسش ضروری است که آیا این نحلهها «دروندینی» هستند یا «بروندینی» و اگر فرقهای «دروندینی» است آیا مبتنی بر شریعت است یا خیر؟ بعضیها اصرار دارند که اصولاً عرفان میتواند از مقوله غیردین باشد درحالیکه عرفان به معنای حقیقی خودش «غیردینی» نیست. از اینرو خداوند متعال، رسیدن به عشق و عرفان زلال را شریعت اسلام میداند: «قلانکنتم تحبون الله فاتبعونی یجبکم الله»؛ یعنی اگر از شریعت محمدی پیروی کردید معشوق من(خدا) میشود و من عاشق شما. این آیه به صراحت نشان میدهد که عشق «دروندینی» است و مقولهای بهنام عشق «غیردینی» نداریم.
طاهری رهبر فرقه حلقه در جلسه اعضای شورای فرقه حلقه در مورخه ۲۶ بهمن ۸۸ ضمن اهانت به قران آنرا کلام پیامبر(ص) معرفی نمود. در این جلسه طاهری در پاسخ به اشکال دیدگاههای وی با قران و احتمال واکنش مخالفین گفت:تقصیر ما نیست قران خودش تناقض دارد.او در پاسخ به سئوال خانم شهناز نیرومنش مبنی بر اینکه پیامبر در وقت اعلام آیات چون خودش این مسائل را می دانسته به مردم بیان نکرده گفت:کلیاتی به ذهن پیامبر آمده و چون خودش نمی دانسته بیان کرده. سپس خانم نیرو منش مشکل خود را این می داند که مردم معتقدند قران غیر قابل خدشه است و به آقای طاهری پیشنهاد می دهد که حجیت قران را بشکنند تا بتوانند نظرات خود را طرح کنند. هر چند متاسفانه برخی اعضای متعصب فرقه حلقه حاضر نیستند انحرافات استاد خود را قبول کنند. منبع: http://mhamidm.blogfa.com/cat-2.aspx
برخی از دوستان حلقه که ظاهرا جز حمایت از طاهری هیچ چیزی بلد نیستند حتی به خودشون زحمت ندادند به یکی دو تا ترجمه و تفسیر قران مراجعه کنند تا بفهمند استادشون چه هجویاتی گفته. از یک سو آقای طاهری شبکه منفی رو شبکه شیطانی معرفی میکرد و از سویی دیگر خودش از شیطان حمایت می کند ؟؟؟
برای روشن تر شدن بحث متن پیاده شده ی حمایت آقای طاهری از شیطان و اتهام به خدا و همه ی موحدان عالم رو میگذارم
جملات طاهری: به شیطان گفتند یه جا گفتن جز بر من بر کسی سجده نکن . شیطان تنها موحد بارگاه الهی است یعنی تنها مخلوقی است که جز بر او بر هیچ چیزی دیگری سجده نکرده است یعنی یک امتیاز یعنی یه رکورد بی نظیری برای خودش داره .............یعنی تنها مخلوقی است که جز بر خدا بر هیچ چیز دیگری سجده نکرده .........یعنی به سمت من دون الله نرفته . درست شد یا نه ؟
بعد اونجا بهش گفتند جز بر من بر کسی سجده نکنی اونوقت اینجا گفتن .... واذقلنا للملائکه اسجدو لادم فسجدوا ...گفتن منو باید سجده بکنی همه سجده کردند این سجده نکرد بعد اینجا می گه منو اغوا کردی . قبلا به من گفتی که جز بر من بر کسی سجده نکنی منتها اینها در قالب مثال و داستان و این ماجراهاست ولی می رسونه که اینها طرح و نقشه و برنامست و نقشه الهی دیمی نیست بلکه بر اساس چیه بر اساس طرح و برنامست ..................
برخی از مریدان پرو پاقرص آقای طاهری با راه اندازی چند وبلاگ به اصطلاح خودشون اقدام به پاسخگویی در زمینه شبهات این وبلاگ نموده اند. خنده دارترین نکته صحه گذاشتن و توجیه اظهارات منحرفانه آقای طاهری است.بدین منظور کمی از اظهارات آقای طاهری در مورد شیطان را بررسی می کنیم:
۱-آقای طاهری می گوید:شیطان تنها موحد بارگاه الهی است.یعنی تنها مخلوقی است که جز بر او بر چیز دیگری سجده نکرد پاسخ:قطعا آقای طاهری از خدا و پیغمبر خدا و کتاب خدا بیشتر می فهمد.خداوند در قران نه تنها شیطان را موحد نمی داند بلکه او را مشرک و کافر معرفی می کند ببینیم:
الف:-و إذ قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین (بقره /34) ؛هنگامی که به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید , همه سجده کردند جز ابلیس که امتناع کرد و تکبر ورزید و از کافرین بود. ب:سید موحدان عالم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است که سر آمد همه خلائق است.آقای طاهری میگوید شیطان تنها موجودی بود که به غیر خدا سجده نکرد.مگر پیامبر گرامی اسلام و ائمه بزرگوار ما بر کسی جز خدا سجده کرده اند که اینگونه آقای طاهری جز شیطان همه را غیر موحد می داند. ۲-آقای طاهری می گوید:خداوند به شیطان گفت جز بر من بر کسی سجده نکنی و بعد که گفتند به انسان سجده کن و نکرد گفت خدایا تو مرا اغوا کردی: پاسخ:این اتهام و دروغ بستن به خداوند است.در کجای قران و روایات آمده است که خداوند به شیطان گفت جز بر من بر کسی سجده نکن.این اتهام خداوند را فریبکار معرفی می کند در حالیکه حضرت حق از اینگونه اتهامات کفر آمیز امثال طاهری منزه است. ۳-در مورد اغوای شیطان نیز بد نیست سری به تفاسیر خصوصا المیزان بزنید و بفهمید که نمی شود قران را از روی بی سوادی و سلیقه غیر متخصصانه ترجمه و تفسیر کرد نکته:آنسان خواب را می شود بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده هرگز
به گزارش خبرگزاری برنا "طاهری" رئيس يك فرقه انحرافي كه به صورت هرمي كار مي كرد و مدعي تفويض اتصال به طور عام به روح القدس بود توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) بازداشت و روانه زندان شد.
يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۰۱
"طاهری" رئيس يك فرقه انحرافي كه به صورت هرمي كار مي كرد و مدعي تفويض اتصال به طور عام به روح القدس بود توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) بازداشت و روانه زندان شد.
رئيس فرقه انحرافي "عرفان حلقه" كه خود را مهندس ميخواند از طريق ارتباط با يك جنگير با فريب دانشجويان و فارغالتحصيلان مدعي است كه به خداوند اتصال دارد!
طي سالهاي اخير شاهد گسترش فرقه هاي انحرافي و خودساختهاي بوديم كه با توسل به معاني مافوق طبيعت و فرامادي، مبادرت به جذب مخاطب و سپس فريب و سوءاستفاده از آنها ميكنند، عرفان حلقه يكي از اين فرقههاي دست ساز است. در گزارش پيشرو به ابعاد مختلف فعاليتهاي مخرب اين فرقه انحرافي ميپردازيم.
*كلاسهايي كه شعور انساني اسكن ميشود!
رهبر اين فرقه از سال 1376 با راه اندازي كلاسهايي جهت ترويج افكار و عقايدش عرفان حلقه را راهاندازي و رسماً اعلام موجوديت كردهاست. اين گروه ابتدا براي اينكه وجهه قانوني نيز داشته باشند، با سلسله رايزنيهايي مجوزي از سازمان ملي جوانان دريافت كرد كه پس از تشكيل چند دوره از كلاسها اين مجوز توسط سازمان ملي جوانان تمديد نشد.
مبناي حرف اين فرقه يا يكي از مهمترين ادعاهاي رهبر فرقه اين است كه وي ادعا ميكند قدرت اتصال دهندگي به شعور كيهاني را دارد. يعني ميتواند انسانها را در كره زمين به جريان شعور كيهاني وصل كند و بدين ترتيب يك حلقهاي ايجاد مي شود و عرفان حلقه شكل ميگيرد. عرفان حلقه الهام گرفته از تعابيري است كه معمولاً دراويش و صوفيه دارند و از تعبير حلقه استفاده ميكنند.
شايد بتوان گفت يكي از خصوصيات اين فرقه كه آنها را با برخي از فرقهها متمايز ميكند (اگر فرقههاي ديگر عوام را كه كانون توجهات خود قرار ميدهند) خواص را نشانه گرفتهاست. جذب شدگان توسط اين فرقه، معمولاً كساني هستند كه تحصيلات بالايي دارند و از قدرت ارتباطگيري با بسياري از مراكز علمي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و ... برخواردارند. اين فرقه پس از تشكيل و راهاندازي كلاسهاي خود يك ادعاي ديگر را نيز مطرح كرده و آن ادعا اين است كه "ما قدرت فرادرماني داريم. يكي اينكه ميتوانيم امراض را شفا بدهيم. "
آنها ادعا دارند كه ميتوانند افراد را به شعور كيهاني يا شعور الهي متصل كنند و سپس آن شعور الهي بدن افراد را اسكن ميكند و بدينوسيله بيماريهاي آنان را شناسايي و شفا ميدهد.( البته در صورتي كه صلاح بداند) آنها همچنين ادعا ميكنند اين بيماريها شايد بيماريهايي باشد كه شخص از وجود آنان مطلع نباشد. اين گروه مدعي هستنند كه در صدد رسانيدن انسانها به كمال هستند و عرفان را به دو دسته عرفان كمال و عرفان قدرت تقسيم ميكنند. ميگويند: ما قسمت عرفان كمال هستيم و عرفانهايي كه ميآيند از اين موضوع استفاده شخصي ميكنند به عرفان قدرت مربوط هستند كه در دسته عرفانهاي شيطاني قرار دارند و ما آمدهايم كه با گسترش شبكه شعور شيطاني مقابله كنيم.
* نماد واقعي از استبداد راي
اين فرقه مثل تمام فرقهها دعوت به شخص و فرد ميكنند. رئيس اين فرقه بايد محبوبترين و مهمترين فرد براي افراد جذب شده باشد. و كوچكترين نقد به وي باعث ميشود تا يك مقابله عظيم، با شخص انتقاد كننده صورت گيرد و در چنين مواقعي اعضا كاملاً كر و كور از رئيس فرقه حمايت ميكنند.
اگر كسي از اين گروه بخواهد به اصطلاح به درجات بالاي كمال برسد، وي خطاب به او ميگويد: اين من هستم كه تو را به اين كمال رساندم و باعث شدم كه اين آگاهي را بدست بياوري.
او همچنين قدرت تفويض را براي خود قائل است و ميگويد ما قدرتي براي مقابله با شياطين و موجودات غير ارگانيك داريم و اين تشعشع دفاعي را ميتوانيم به افراد ديگر نيز تفويض كنيم.اعضاي گروه عرفان حلقه پس از پايان كلاسهاي خود پايان نامههايي را به شركتكنندگان ميدهند و پس از آن يك دوره كلاس باعنوان تشعشع دفاعي را نيز پشت سر ميگذارند و اگر كسي اين دوره را با موفقيت طي كند به وي مدرك تشعشع دفاعي داده ميشود و به آنان ميگويند و تأكيد ميكنند كه خود اين مدرك نيز داراي خواصي است كه بايد به آن احترام كرد.
*آشنـايي با رييس فرقـه عرفان حلقـه
رهبر اين فرقه " م. ط " معروف به مهندس است. وي هيچ سابقه مطالعاتي، پژوهشي و تحصيلاتي چه آكادميك و حوزوي ندارد. اين بهاصطلاح استاد عرفان همچنين توان قرائت قرآن را ندارد و آيات را غلط قرائت ميكند. وي تاكنون دو كتاب در خصوص معرفي عرفان خود نوشته است. كتابهاي وي حاوي انبوهي از انحرافات فكري و عقيدتي است. هر چند گفته ميشود مهندس است، اما وي تاكنون مدركي در اين خصوص ارائه نكرده است. يعني مشخص نيست، در چه رشتهاي مهندسي گرفته، از كدام دانشگاه مدرك گرفته و يا فعاليت مهندسي دارد يا خير. اما اين فرد توانسته افرادي را كه داراي مدارج بالاي علمي و دانشگاهي هستند جذب كند. ظاهراً وي مدتي با يك جنگير نيز مرتبط بوده و مدعي است به او پول پرداخت كرده تا از توانايي وي بهره ببرد.
...
كلاسهايي كه توسط اين فرقه برگزار ميشود بدين صورت است كه هر دوره اين كلاسها 6 جلسه است كه هر هفته يكبار برگزار ميشود. مسئولان براي اين 6 جلسه مبلغي در حدود 50 هزار تومان از مخاطب اخذ ميكنند و اين فرد پس از گذراندن اين مورد به مقام استادي نايل ميشود! اين پول تماماً به جيب فرد رئيس فرقه ميرود كه تلاش دارد انسانها را به كمال دعوت كند! البته به نظر ميرسد اين يك كمال حساب بانكي است تا معنويات روحاني.
اين مسئله باعث شده كه بسياري از مسئولان اين فرقه و اطرافيان و خانوادههاي آنها به مكنت مالي قابل توجهي دست پيدا كنند. ماشينهاي گران قيمت سوار شوند، حسابهاي بانكي آنها هميشه رقمهاي قابل توجهي را به خود ديده و ببيند.
در اين دورهها كه توسط مسولان عرفان حلقه برگزار ميشود، حدي براي پذيرفتن كارآموز وجود ندارد و سياست مسئولان و دستاندركاران فرقه اين است كه هرچقدر مخاطبين بيشتر شركت كنند بهتر و مطلوبتر است و درآمدزايي بيشتري صورت ميگيرد. مسئولان اين فرقه مدعي هستند كه در 4 سال اخير در حدود 6 هزار نفر را تحت آموزشي قراردادهاند و اين افراد از حاميان عرفان حلقه هستند. اما حقيقت اين است كه اين آمار بدون شك غير واقعي است و براي القاي گستردگي اين فرقه اعلام ميشود. اين گروه از اينترنت استفادههاي زيادي كردهاند و تاكنون سايتهاي اينترنتي و وبلاگهاي زيادي را راهاندازي كردهاند كه اين روند در حال حاضر ادامه دارد و بهرهگيري اين گروه از فضاي سايبري روز به روز بيشتر ميشود. همچنين مسترهايي هستند كه در خارج از كشور با اين گروه ارتباط دارند.
در بررسي فرقه اما بايد به چند نكته دقت جدي كرد. يك فرقه براي اينكه حقانيت خود را ثابت بكند بايد رهبر آن فرقه چگونگي اتصال خودش را به خداوند از طريق اولياء الهي اثبات كند. اين سؤال بسيار مهمي در عدم مشروعيت اين فرقه است كه تاكنون پاسخ داده نشدهاست. معمولاً رهبران فرقههاي منحرف انسانهاي خود انتصابي هستند كه اين فرد نيز از اين قضيه مستثني نيست، چون او نيز با تصميم خودش به عنوان رهبر فرقه منصوب شده و هيچ دليلي براي حقانيت خودش ارائه نداده است.
*محتــواي اعتقــادي عرفان حلقه و شباهت آن با كليساهاي خانگي
فرقه حلقه از نظر اعتقادي مخلوطي از فرقههاي مختلف است. يعني آدمهايي كه در اطراف طاهري قرار گرفتهاند، هركس به اندازه سطح مطالعاتش به رهبر فرقه كمك ميكنند. هر كس به نوعي، آموزشي به وي ميدهد و سپس اطلاعات مختلف جمع آوري شده، توسط وي در كلاسها طرح ميشود. شيوه كار ورود اين فرد بدون شك كپيبرداري از مسيحت است كه با برشمردن برخي از مصاديق اين مسئله تبيين خواهد شد.
به فرض مثال مسئله ارتباط با روح القدس از مسايلي است كه در كتاب عرفان حلقه آمده است. يعني رهبر فرقه مدعي است كه در حلقه وحدت، يك نفر يا دو نفر ميآيند. يك نفر مثلا شخصي است كه ميخواهد متصل شود، نفر دوم اتصال دهنده كه معمولا يا مستر يا رهبر حلقه است، نفر سوم روحالقدس است و نفر چهارم خداست. اين يعني همان نگاه پدر، پسر و روحالقدس كه اتفاقا حالا وقتي اعتقادات اين گروه را مطالعه كنيد، متوجه ميشويد كه شبيه همان جريان هم ساخته شده است.
الان يكي از كارهايي كه اينها انجام دادهاند و شبيه به مسيحيت است،مسئله فرا درماني و شفاست. يكي از ويژگيهاي حضرت عيسي (ع) اين بود كه امراضي را شفا ميدادند كه فراتر از توانايي عادي بشر بود و اين مدل را عرفان حلقه اعلام و اجرا كردند و گفتند " ما شفا ميدهيم. " شيوهاي هم كه در ارائه مطالب به مخاطبين در نظر گرفته است نيز به مسيحيت شباهت دارد.
شباهت ديگر عرفان حلقه به مسيحيت اين است كه مسيحيان معتقدند حضرت عيسي (ع) راه ميرفتهاند سخناني ايراد مي كردهاند و حواريون يادداشت ميكردند و بدين طريق بسياري از سخنان حضرت عيسي (ع) نيز منتشر ميشد و كتب مقدس نيز اينگونه نوشته و جمعآوري شدهاست. طاهري هم دقيقاً به همين سبك هم طاهري جلسه به جلسه در دورههاي مختلف مسايلي را مطرح ميكند كه اين مطالب كمكم به رشته تحرير در ميآيد و مباني فكري عرفان حلقه تكميل ميشود. پس با كنار هم قرار دادن اين مطالب مي توان دريافت كه شيوههاي سيستماتيك عرفان حلقه، شيوههاي مسيحيت است و همان جريان را كه مسيحيان در جريان كليساي خانگي براي رشد نيروهايشان پيگيري ميكنند، در عرفان حلقه عيناً دنبال ميشود.1
محتواي اعتقادي عرفان حلقه ملقمهاي از مجموعههاي مختلف است. بخشي از آن از عرفان اسلامي گرفته شده، بخشي از اعتقادات صوفيه و جريانات صوفيگري اخذ شده، يك بخش از اعتقادات جريان حلقه از عرفان هندو گرفته شده است (اصلا خود واژه كيهان كه اينها از آن استفاده ميكنند، بحث چاكراي كيهاني است كه در مباحث اوشو و رام الله هند نيز مطرح شده است. شما خيلي از مطالب و متون عرفان حلقه را اگر نگاه بكنيد، متوجه خواهيد شد كه اين متون ترجمه است، فقط قالب آن ايراني شده و بهاصطلاح بوميسازي شده، در برخي اوقات نيز اشعاري به آن اضافه شده، البته در مواردي نيز آيات قرآن اشتباه و بدون ربط به آن افزوده شدهاست. دركل اين فرقه يك مدل و ايدئولوژي مشخصي ندارد و ساختار اعتقادي آن پر از پارادوكس و تناقض است و مانند بسياري از فرقهها، هر مطلبي كه بتواند مردم را جذب كند در منشور اعتقادي آن گنجانده شده است. يكي ديگر از ادعاهاي وي، قائل شدن يك نقش جهاني براي خودش است. با نگاهي ساده به ادعاي اخير اين فرد ميتوان دريافت كه وي اين بار نيز درصدد است، در نقش حضرت عيسي(ع) ظاهر شود. يعني او با اين ادعا قصد دارد به اين مطلب تاكيد كند كه همانطور كه عيسي(ع) از پيامبران اولوالعزم و محدوده دعوت وي جهاني بوده او نيز فردي با يك مشخصات جهاني است.
در همين راستا، در كتاب عرفان حلقه آمده، اين عرفان فراتر از همه مناسك و اعتقادات است. هر كس با هر آييني ميتواند جذب اين عرفان شود و به كمال دست يابد و حلقه اين كمال هم رييس فرقه است كه به خداوند اتصال دارد! و علاوه بر اينكه خودش با خداوند ارتباط دارد، برخي افراد را نيز ميتواند متصل كند و اين ارتباط به گونهاي است كه حتي پيغمبران الهي نيز ارتباط بدين سبك را مطرح نكردهاند.
*وجه تسميـه عرفان كيهانـي يا حلقـه
اما چرا نام اين عرفان، عرفان كيهاني است. اگر بخواهيم منشا اين عرفان را عنوان كنيم بايد بگوييم، اين عرفان الهي نيست، چون اگر الهي بود بايد نام آن را عرفان الهي ميگذاشتند. عرفان كيهاني يك نوع عرفان ماترياليستي است كه ما مثلاً در قرن 17و 18ميلادي در غرب شاهد اين قبيل گروههاي شبهعرفاني ماترياليستي بوديم. يعني كساني آمدند و يك سري ايدئولوژيهايي را مطرح كردند و عليرغم اينكه خدا را انكار ميكردند، اما به انرژي طبيعت و انرژي كهكشانها و ... قائل بودند. هاليوود نيز در برههاي از زمان مبادرت به ساخت فيلمهايي كرد كه در آن به ارتباط انسانها با كهكشانها ميپرداخت و انسانهاي ماورايي در آن به تصوير كشيده ميشدند. نمونهاي از اين ديدگاه را ميتوان در عرفان حلقه ديد.
منبع: http://mhamidm.blogfa.com/cat-2.aspx
... دروغگويي مربي حلقه، دال بر متصل نبودن او به فيض نيست(!)
به اين ترتيب مربيان عرفان حلقه که اتصال را از مرکز مديريت عرفان حلقه دريافت کردهاند ميتوانند آن را به ديگران انتقال دهند يعني اتصال به رحمت عام الهي با وساطت فيض در سلسله مراتب عرفان حلقه امکانپذير است! با اين وصف يک مربي عرفان حلقه اگر چه دروغگو باشد و يا به ناپاکيهاي ديگر آلوده باشد، چون اتصال به رحمت عام الهي فراتر از اين قيدهاست و چون او اتصال را از مرکزيت و سلسله مراتب عرفان حلقه و شعور کيهاني دريافت کرده و اجازه تفويض را هم گرفته است، ميتواند آن را به ديگران منتقل کند، اگرچه گيرنده اتصال از مربي خود پرهيزکارتر باشد، در غير اين صورت شايد، بلکه قطعاً به رحمت عام الهي نميرسد! بنابراين رحمت عام الهي با اجازه مرکزيت عرفان حلقه در دسترس بندگان خدا قرار ميگيرد. توسل و توجه به انبيا و اوليا و واسطه فيض بودن آنها مردود است و تنها مرکزيت عرفان حلقه و سلسله مراتب مربيان آن واسطه فيض شعور الهي و اتصال به رحمت عام حق تعالي هستند. ...
اخبار رسیده از برگزاری مداوم سلسه نشستهای موسوم به عرفان حلقه در برخی از شهرهای کشور از جمله تبریز حکایت دارد.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، این گروههای مدعی موسوم به عرفان حلقه، زیر نظر شخص شیادی با نام «م.ط» که خود را دارای نیروی انرژی درمانی میداند، مشغول فعالیت هستند.
این در حالی است که از سال 85 تاکنون، این روش انحرافی در شهر تبریز رواج و موفقیت بیشتری داشته و موفق به عضوگیری از چهار هزار نفر شده است.
بنا بر این گزارش، به تازگی یکی از این نشستها به نام شعور کیهانی با حضور حدود سی نفر در منزل شخصی به نام «ب.س» از اعضای یکی از گروهکهای مطرود برگزار شده بود. در این جلسه که بیشتر شرکت کنندگان آن، خانم بودند، یکی از اعضا به بیان مطالبی موهن درباره اهل بیت (ع) پرداخته و مسأله شفاعت توسط امامان معصوم (ع) و پیامبران را مخدوش اعلام نموده و خواندن دعای توسل و واسطه قرار دادن آنها را نیز کاری شیطانی[!] خوانده است. این گزارش میافزاید: این فرد حتی نذر دادن را نوعی رشوه دادن [!] و عملی به زعم خود غیر اصولی دانسته است.
ناگفته نماند، با توجه به لغو برگزاری جلسات عمومی این گروهها از سوی نهادهای نظارتی، این تشکیلات با بهرهگیری از شگرد گروههای کوچک و برگزاری نشستهایی در منازل شخصی افراد، به فعالیتهای انحرافی خود ادامه میدهد.
گفتنی است، موضوعات مطرح در این کلاسها، مبتنی بر استفاده تلفیقی از منابع عرفان اسلامی، ایرانی و شرقی بوده و تنزل مرتبه عرفان، تفسیر قرآن و نیز سطحینگری به مسائل دین با هدف اباحیگری از اولویتهای آنان است.
به نقل ازجوان آن لاین، اخبار بدست آمده از فعالیت فرفه ای انحرافی حکایت دارد که نقش ائمه را در تعالی انسانی کاملا انکار می کنند. اخبار بدست آمده از فعالیت فرفه ای انحرافی حکایت دارد که نقش ائمه را در تعالی انسانی کاملا انکار می کنند. به گزارش«جوان آنلاین»،این فرفه انحرافی که «شعور کیهانی»نام دارد،عمده فعالیتهای خود را در برخی استان های مرکزی و شمال غرب کشور متمرکز کرده و جلسات منظمی را با حضور برخی از اعضای خود برگزار می کند. گفته می شود در جلسات اخیر گروه شعور کیهانی در یکی از استانهای شمال غرب، با رد شفاعت امامان و پیامبران! تصریح شده است که چنین چیزی اصلا وجود ندارد، خواندن دعای توسل و واسطه قرار دادن آنها عملا شیطانی و شرک به خداست، نذر دادن هم یک نوع رشوه است قابل توجه و تأمل است که کتابهای انتشار یافته این گروه ارتباط خدا و انسان به عنوان شبکه شعور کیهانی تعریف شده و نقش ائمه عملا انکار شده است. شایان ذکر است مربیان استانی این فرقه هر هفته به تهران آمده و در جلسات توجیهی شرکت می نمایند و در پایان هر دوره آموزشی یک گواهینامه و کارت عضویت به اعضاء داده و یک تعهد و عهد نامه از آنها گرفته می شود. منبع: http://mhamidm.blogfa.com/cat-2.aspx
نزاع در حلقه های بعدی بر سر جانشینی وی شدت گرفته است!
با وجود بازداشت «م. ط» سرکرده فرقه انحرافی عرفان حلقه عده ای از افراد معلوم الحال که در فعالیت های این فرقه فعالیت می کردند بر سر جانشینی نامبرده به اختلاف و درگیری افتاده اند/ این در حالی است که اقدام افراد مورد اشاره مخالف با روش و تشکیلات «م. ط» می باشد چرا که نامبرده بارها خود را تنها فرد داری صلاحیت جهت زعامت این گروهک می دانسته است.
با وجود بازداشت «م. ط» سرکرده فرقه انحرافی عرفان حلقه عده ای از افراد معلوم الحال که در فعالیت های این فرقه فعالیت می کردند بر سر جانشینی نامبرده به اختلاف و درگیری افتاده اند.
به گزارش "تابناک" این افراد با استفاده از عدم حضور نامبرده شورایی تشکیل داده و نام آن را شورای وحدت گذاشته اند این در حالی است که اقدام افراد مورد اشاره مخالف با روش و تشکیلات «م. ط» می باشد چرا که نامبرده بارها خود را تنها فرد داری صلاحیت جهت زعامت این گروهک می دانسته است.
البته اعمال این افراد با مخالفت حلقه های پائین تر مواجه شده است. زیرا در اساسنامه این سازمان که به کادرهای سطح پائین ارائه می شود، هیچ چگونه محدودیتی یا رابطی برای اتصال به شعور الهی نیست در حالی که شخص «م.ط» به کادرهای سطح بالای خود همواره القاء می نموده که بر خلاف اساسنامه طوری مسئله را جا بیاندازید که کادرهای پائین فقط من را رابط اتصال شعور الهی بپندارند.
بنابر این گزارش از طرفی دیگر شخصی معلوم الحال که از نزدیکان «م. ط» می باشد در مخالفت با این شورا گفته: در غیاب «م. ط» همه راه ها در عرفان کیهانی به او ختم می شود.
از جمله اعمالی که شورای فوق الذکر در دستور کار خود قرار داده است می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- ارتباط گیری با برخی از هنرپیشه های دسته سوم
2- ارتباط با چهره های نیمه مطرح جامعه
3- نامه نگاری به مجامع بین المللی در خصوص مظلوم نمایی «م. ط»
4- نامه نگاری با بعضی از مراجع تقلید، جهت القاء این مطلب که این فرقه هیچ گونه مشکل عقیدتی نداشته و با مراجع نیز در ارتباط است.
علي ناصري راد جام جم آنلاين:در پي انتشار دو ويژهنامه روزنامه جامجم پيرامون موضوع عرفانهاي دروغين و جريانهاي نوپديد ديني كه در بخشهايي از آن به حركتي شبه عرفاني تحت عنوان «شعور كيهاني» پرداخته شده بود از سوي علاقهمندان و وابستگان فكري اين جريان واكنشهاي منفي زيادي در مورد انتشار اين نشريات صورت گرفت. مقالهاي كه در ذيل ميآيد به بررسي محتوايي جريان شعور كيهاني و نقد افكار آقاي محمدعلي طاهري موسس اين جريان شبه عرفاني ميپردازد. وي مدتي پيش به اتهام برخي از افكار انحرافي توسط مراجع ذيربط بازداشت شد.
درآمد
أ. انسان امروز با وجود نابسامانيها، پريشانيها، نگرانيها و گرفتاريها و تلاش براي رهايي از بحرانها، در پي راهي هماهنگتر و كمتعارضتر با خواستههاي خود ميگردد. در اين ميان ظهور مكاتب مختلف فكري و معنوي با رويكردي هر چند موافقتر و كمتنشتر با خواستههاي انسان رو به فزوني است. به بيان ديگر انسان امروزه گرفتار است و برون رفتي ميجويد اما برونرفتي تا حد امكان، موافق با خواسته خود. از اين رو روح حاكم بر مكاتب معنوي نوظهور روح انسانمحورانه است. در اين عرفانها يا خدا نيست و يا در حاشيه است. ب. پايهگذاري مكتب عرفاني، مبتني بر ديدگاه خاصي در خداشناسي، جهانشناسي و انسانشناسي است. اين سه حوزه ستونهاي فكري يك مكتب را تشكيل ميدهد و چگونگي يك مكتب عرفاني به نوع نگاه آن مكتب به اين سه حوزه وابسته است. ت. يكي از مكاتب نوظهور معنوي، مكتبي با عنوان «عرفان كيهاني» يا «عرفان حلقه» است. هدف اصلي اين مكتب «ايجاد آشتي بين دنياي مذهب، عرفان و علم و نيز رفع سوء تفاهمهاي موجود بين آنها»1، «كمك به انسان در راه رسيدن به كمال و تعالي»2 يعني حركت انسانها به سوي وحدت و دوري از تفرقه3 و درمان انواع بيماريها4 و كسب «اعتباري بيسابقه براي عرفان ايران در دنيا»5 است. راهكار عملي كه در اين زمينه ارائه نموده اتصال به شبكهي شعور الهي است6. ث. پايهگذار اين مكتب تاكنون دو كتاب به نامهاي «عرفان كيهاني» و «انسان از منظري ديگر» منتشر نموده است و اين مكتب را « قادر به ارايهي آسان، ساده و همه فهم اين عرفان»7 معرفي نموده است و ساير مكاتب را به «كليگويي و حرفهاي صرفا زيبا»8 مبتلا دانسته و از نوعي رقابت سخن گفته است اما واقعيت اين است كه با ملاحظه متن كتاب «عرفان كيهاني» اين كتاب را پر از مبهمگويي و يا خلاف تصريحات قرآني مييابيم. بيشتر اصلهاي اين كتاب و بلكه مقدمه آن نيز حرفهاي مبهم دارد. اين ابهامات ممكن است اين مكتب را براي افراد غير متخصص در زمينه معارف ديني، بزرگ جلوه داده و آنان را گمراه نمايد اما از نگاه كساني كه با اصطلاحات ديني آشنايي دارند يا نويسنده از روي غرضورزي مطالب خود را چنين بيان كرده است و يا ناآشنا به معارف ديني است. اگر چنين كاري از روي غرضورزي باشد كه قضاوت آن با خود نويسنده است و اگر از روي ناآشنايي باشد اين سؤال جدّي مطرح ميشود كه چرا كسي كه نسبت به معارف اسلامي آشنايي كامل ندارد دست به تأسيس يك مكتب عرفاني بزند. آيا در طول تاريخ كم نبودهاند كساني كه بر اثر عدم آشنايي كامل به مباني دين اسلام و ساده انگاشتن دين الهي با تلفيق مطالبي از اين و آن و افزودن چند مطلب و اصطلاح ديني، به ايجاد مكاتب و فرقههاي متعدد دست زدهاند. در اين نوشته و ان شاء الله در نوشتههاي آتي به موارد ياد شده خواهيم پرداخت. ج. قرآن كريم ظالمترين انسانها را كسي معرفي ميكند كه بر خدا افترا زده و ديگران را از راه او باز دارد « وَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أوْ قَالَ اُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَنْ قَالَ سَاُنْزِلُ مِثْلَ مَا أنْزَلَ اللَّهُ«9 (چه كسى ستمكارتر است از كسى كه دروغى به خدا ببندد يا بگويد وحى بمن فرستاده شده در حالى كه وحى به او نشده باشد و كسى كه بگويد من هم همانند آنچه خدا نازل كرده نازل ميكنم). از اين روست كه سخن پيرامون دين الهي و راه رسيدن به تعالي و رفتن به سوي خدا بس دقيق و حساس است و لغزشگاههاي فراواني دارد. كاش عرفان كيهاني قبل از عرضه عمومي، بر بزرگان دين و عرفان اين سرزمين عرضه ميشد تا درستي و نادرستي آن به عنوان مكتب عرفاني آشكار گردد. عرفاني كه قصد اعتلاي عرفان ايران10 را دارد نبايد به توهين آن بيانجامد. ح. كتابهاي «عرفان كيهاني» و «انسان از منظري ديگر» تا به حال در دهها هزار نسخه به چاپ رسيده است. قطعا هر كتابي در موضوع خود تأثيري مستقل بر خواننده ميگذارد و نبايد انتظار داشت كه خواننده حتما پس از خواندن يك كتاب از نويسنده، كتابهاي ديگر وي را نيز بخواند. مقصود اين كه قضاوت درباره يك كتاب وابسته به كتاب ديگر نيست و هر كتابي به طور مستقل قابل ارزيابي است. ما در اين نوشته به مواردي اشاره ميكنيم كه در كتاب عرفان كيهاني آمده و با آيات قرآن، متناقض و ناسازگار است. بيشك در مواردي كه ياد شده نقدهاي ديگري نيز به چشم ميخورد كه در مقالات ديگر به آنها اشاره خواهد شد. خ. چون متن كتاب به صورت اصلهاي پي در پي آمده و مجموعا شامل 83 اصل است. ما اصلها را به خاطر سهولت ارجاع در متن مقاله، شمارهگذاري كرديم و در پاورقي نيز به صفحات كتاب ارجاع شده است. د. در ترجمه آيات، غالبا از ترجمه حضرت آيت الله مكارم شيرازي استفاده شده است. ...
در اصل 59 اساسنامه عرفان كيهاني آمده: انسان نمي تواند عاشق خدا شود، زيرا انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست و در حقيقت خدا عاشق انسان ميشود و انسان معشوق ميباشد و مشمول عشق الهي. و انسان ميتواند فقط عاشق تجليات الهي، يعني مظاهر جهان هستي، شود و پس از اين مرحله است كه مشمول عشق الهي ميگردد.11 در اين اصل شناخت خدا غيرممكن دانسته شده است « انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست». مطلوب نويسنده در فهم و شناخت، چگونه فهم و شناختي است؟ سرتاسر قرآن در صدد شناساندن خدا به انسان است. برخي از اين آيات عبارتند از: سوره اخلاص: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أحَدٌ».12 بگو: خداوند، يکتا و يگانه است؛ خداوندي است که همه نيازمندان قصد او ميکنند؛ (هرگز) نزاد، و زاده نشد، و براي او هيچگاه شبيه و مانندي نبوده است. سوره حشر: «هُوَ اللهُ الذِي لا إِلهَ إِلا هُوَعَالِمُ الغَيْبِ وَالشَّهَادَةِهُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ هُوَ اللهُ الذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ المَلِكُ القُدُّوسُ السَّلامُ المُؤْمِنُ المُهَيْمِنُ العَزِيزُ الجَبَّارُ المُتَكَبِّرُسُبْحَانَ اللهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ هُوَ اللهُ الخَالِقُ البَارِئُ المُصَوِّرُ لَهُ الأسْمَاءُ الحُسْنَي يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ».13 او خدايي است که معبودي جز او نيست، داناي آشکار و نهان است، و او رحمان و رحيم است و خدايي است که معبودي جز او نيست، حاکم و مالک اصلي اوست، از هر عيب منزّه است، به کسي ستم نميکند، امنيّت بخش است، مراقب همه چيز است، قدرتمندي شکستناپذير که با اراده نافذ خود هر امري را اصلاح ميکند و شايسته عظمت است خداوند منزّه است از آنچه شريک براي او قرارميدهند او خداوندي است خالق، آفرينندهاي بيسابقه، و صورتگري (بينظير)؛ براي او نامهاي نيک است؛ آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او ميگويند؛ و او عزيز و حکيم است. سوره حديد: «سَبَّحَ لِلهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ لَهُ مُلكُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُل شَيْءٍ قَدِيرٌ هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَالبَاطِنُ وَ هُوَ بِكُل شَيْءٍ عَلِيمٌ هُوَ الذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّةِ أيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى العَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا وَ هُوَ مَعَكُمْ أيْنَ مَا كُنْتُ مْوَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ لَهُ مُلكُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَ إِلَى اللهِ تُرْجَعُ الاُمُورُ يُولِجُ الليْلَ فِي النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِي الليْلِ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ».14 آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مى گويند، و او عزيز و حكيم است مالكيت (و حاكميت ) آسمانها و زمين از آن او است ، زنده مى كند و مى ميراند، و او بر هر چيز قادر است . اول و آخر و ظاهر و باطن او است ، از هر چيز آگاه است. او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز (شش دوران ) آفريد، سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبير جهان پرداخت ) آنچه را در زمين فرومى رود مى داند و آنچه را از آن خارج مى شود، و آنچه از آسمان نازل مى گردد و آنچه به آسمان بالا مى رود، و او با شماست هر جا كه باشيد و خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهيد بيناست . مالكيت آسمانها و زمين از آن او است ، و همه چيز به سوى او باز مى گردد. شب را داخل روز مى كند، و روز را داخل شب ، و او به آنچه بر دلها حاكم است داناست . امير مؤمنان عليه السلام در نهج البلاغه فرمود: «لَمْ يُطْلِعِ العُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه».15 عقول و خردها را بر كنه صفاتش آگاه نساخت و (با اين حال) آنها را از مقدار لازم معرفت و شناخت باز نداشته است. ممكن است توجيهي آورده شود كه منظور از فهم، شناخت نيست بلكه درك ماهيت خداست و چون خدا ماهيت ندارد پس نميتوان او را فهميد و شناخت و در نتيجه نميتوان عاشق او شد. اما اگر به ادامه همين اصل توجه كنيم ميبينيم نويسنده از عشق به تجليات سخن گفته است. اين بدان معناست كه تجليات را ميتوان فهميد و در نتيجه ميتوان عاشق آنها شد. فهميدن تجليات به چه معناست؟ آيا به معناي فهميدن ماهيت آنهاست يا به معناي فهميدن كمال الهي متجلي در آنها؟ اگر منظور فهميدن ماهيات باشد عشق به ماهيات معنا ندارد چون ماهيت از خود چيزي ندارد و اگر منظور عشق به كمال الهي متجلي در مخلوقات باشد اين معنا درست خواهد بود اما در اين صورت عشق به تجليات الهي به پشتوانه كمالي است كه از خدا گرفتهاند بنابراين همان طور كه ميتوان عاشق تجليات شد ميتوان عاشق خدا شد بلكه انسان اول عاشق خدا ميشود و بعد عاشق تجليات او. ...
نويسنده در همان اصل 59 ميگويد: انسان نمي تواند عاشق خدا شود، زيرا انسان از هيچ طريقي قادر به فهم او نيست و در حقيقت خدا عاشق انسان ميشود و انسان معشوق ميباشد و مشمول عشق الهي.16 عشق به معناي محبت شديد است17. چگونه نميتوان عاشق خدا شد. اين مطلب با آيات قرآن سازگاري ندارد. «يَا أيُّهَا الذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ...».18 اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر كس از شما از آئين خود باز گردد (به خدا زيانى نمى رساند) خداوند در آينده جمعيتى را مى آورد ، كه آنها را دوست دارد و آنها (نيز) او را دوست دارند.... در آيه ديگر نيز فرمود: «قُل إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ».19 بگو: اگر خدا را دوست ميداريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد، و گناهانتان را ببخشد، و خدا آمرزنده مهربان است. آيه صريحتر ميفرمايد: «..وَالذِينَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلهِ...».20 آنها كه ايمان دارند عشقشان به خدا (از مشركان نسبت به معبودهاشان) شديدتر است. به اصل 66 توجه ميكنيم كه ميگويد: انگيزه عبادت بر سه نوع تقسيم ميشود: - عبادت بردگان يا عبادت از روي ترس (مرگ و قبر ودوزخ و...) - عبادت مزدوران يا عبادت از روي طمع مزد و پاداش (بهشت و حوري و...) - عبادت آزادگان يا عبادت از روي عشق الهي نوع عبادت و خواستهي هر كسي، بستگي به ميزان درك و فهم او از خداوند دارد، و همان گونه كه يك بچه آب نبات چوبي را به دنيايي از آگاهيها ترجيح ميدهد، ممكن است كه كسي هم حوري را به عشق الهي ترجيح دهد. در عرفان كيهاني (حلقه)، عبادت از روي عشق الهي مورد نظر ميباشد.21 اگر قرار باشد انسان نتواند عاشق خدا باشد(طبق اصل 59) پس عبادت از روي عشق الهي معنا ندارد؟ و چون «نوع عبادت و خواستهي هر كسي، بستگي به ميزان درك و فهم او از خداوند دارد» عبادت خدا هم امكان ندارد. بنابراين برآيند اين دو اصل، گزاره نادرست زير است: نميتوان خدا را فهميد(اصل 59) + عشق به خدا، وابسته به فهميدن خداست(اصل 66) = نميتوان عاشق خدا شد. ...
برآيند ديگر اصل 59 و 66 كه در نمونه دوم آمد امكان نداشتن عبادت خداست. به صورت زير: نميتوان خدا را فهميد(اصل 59) + هر نوع عبادت خدا بستگي به ميزان فهميدن خدا دارد(اصل 66) = نميتوان خدا را عبادت كرد. بر اين اساس عبادت خدا معنا ندارد. حال كه عبادت خدا امكان ندارد چه كنيم؟ ميگوييم عبادت تنها به معناي خدمت به خلق خداست. اين نتيجه در اصل 65 آشكارا ذكر شده است. ببينيد: عبادت، يعني عبد بودن و به جا آوردن رسالت بندگي. عبادت بر دو نوع است: عبادت نظري و عبادت عملي. عبادت نظري، ارتباط كلامي با خداوند و عبادت عملي در خدمت خداوند بودن است و چون او بي نياز از هر عمل ما ميباشد، از اين رو خدمت ما صرفاً ميتواند معطوف به تجليات او شود. در نتيجه، عبادت عملي در خدمت جهان هستي بودن است؛ يعني خدمت به انسان، طبيعت و....22 البته در اين اصل به بينياز بودن خدا از عمل ما اشاره شده(«چون او بي نياز از هر عمل ما ميباشد»). اين نكته دليل دوم نويسنده بر عدم عبادت خدا محسوب ميشود. بنابراين به اين نتيجه ميرسيم كه عبادت خدا به دو دليل معنا ندارد: الف: ما خدا را نميتوانيم بفهميم ب: خدا از هر عمل ما بينياز است و در نتيجه فقط بايد به خلق خدا خدمت كرد. قرآن كريم بارها و بارها صريحا از عبادت خدا سخن ميگويد از جمله: «قُلِ اللهَ أعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِي».23 بگو من تنها خدا را مى پرستم ، در حالى كه دينم را براى او خالص مى كنم. «وَأنِ اعْبُدُونِي هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ».24 و اينكه مرا بپرستيد كه راه مستقيم اين است. «قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللهِ آتَانِيَ الكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا».25 (عيسى زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدايم به من كتاب (آسمانى) داده و مرا پيامبر قرار داده است. شهيد مطهري در اين باره ميگويد: يكى از ارزشهاى قاطع و مسلم انسان كه اسلام آن را صددرصد تأييد مىكند و واقعاً ارزشى انسانى است، خدمتگزارِ خلق خدا بودن است. در اين زمينه پيغمبر اكرم زياد تأكيد فرموده است. قرآن كريم در زمينه تعاون و كمك دادن و خدمت كردن به يكديگر مىفرمايد: «لَيْسَ البِرَّ انْ تُوَلوا وُجوهَكُمْ قِبَلَ المَشْرِقِ وَ المَغْرِبِ وَ لكِنَّ البِرَّ مَنْ امَنَ بِاللهِ وَ اليَوْمِ الاخِرِ وَ المَلائِكَةِ وَ الكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ و اتَى المالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِى القُرْبى وَ اليَتامى وَ المَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السّائِلينَ وَ فِى الرِّقابِ»..26 اما انسانى مثل سعدى مىگويد(البته سعدى در عمل اينطور نبوده؛ زبان شعر است): «عبادت به جز خدمت خلق نيست»؛ همين يكى است و بس. [عدهاى با گفتن اين سخن] مىخواهند ارزش عبادت را نفى كنند، ارزش زهد را نفى كنند، ارزش علم را نفى كنند، ارزش جهاد را نفى كنند، اين همه ارزشهاى عالى و بزرگى را كه در اسلام براى انسان وجود دارد يكدفعه نفى كنند. مىگويند: مىدانيد «انسانيت» يعنى چه؟ يعنى خدمت به خلق خدا. مخصوصاً بعضى از اين روشنفكرهاى امروز خيال مىكنند به يك منطق خيلى عالى دست يافتهاند و اسم آن منطق خيلى عالى را انسانيت و انسان گرايى مىگذارند. انسان گرايى يعنى چه؟ [مىگويند:] يعنى خدمت كردن به خلق؛ ما به خلق خدا خدمت مىكنيم. [مىگوييم:] بايد هم به خلق خدا خدمت كرد، اما خود خلق خدا چه مىخواهد باشد؟ فرض كنيم شكم خلق خدا را سير كرديم و تنشان را پوشانديم؛ تازه ما به يك حيوان خدمت كردهايم. اگر ما براى آنها ارزش بالاترى قائل نباشيم و اصلا همه ارزشها منحصر به خدمت به خلق خدا باشد و نه در خود ما ارزش ديگرى وجود داشته باشد و نه در ديگران، تازه خلق خدا مىشوند مجموعهاى از گوسفندها، مجموعهاى از اسبها. شكم يك عده حيوان را سير كردهايم، تن يك عده حيوان را پوشاندهايم. البته اگر انسان شكم حيوانها را هم سير كند به هرحال كارى كرده است، ولى آيا حد اعلاى انسان اين است كه در حيوانيت باقى بماند و حد اعلاى خدمت من اين است كه به حيوانهايى مثل خودم خدمت كنم و حيوانهايى مثل خودم هم حد اعلاى خدمتشان اين است كه به حيوانى مثل خودشان- كه من باشم- خدمت كنند؟! نه، خدمت به انسان [ارزش والايى است] ولى انسان به شرط انسانيت. هميشه اين حرف را گفتهايم: لومومبا انسان است، موسى چومبه هم انسان است. اگر بنا باشد فقط مسئله خدمت به خلق مطرح باشد، موسى چومبه يك خلق است و لومومبا هم يك خلق ديگر، پس چرا ميان اينها تفاوت قائل مىشويد؟ چه فرقى است ميان ابوذر و معاويه؟ پس اينكه انسانيت يعنى خدمت به خلق و هيچ ارزش ديگرى مطرح نيست، باز يك نوع افراط ديگرى است.27 در جاي ديگر ميگويد: سعدى در اينجا منظور ديگرى دارد و منظور او آن عده از متصوّفه است كه كارشان فقط تسبيح و سجاده پهن كردن و دلق درويشى پوشيدن است و اساساً از كارهاى خيرخواهانه چيزى سرشان نمىشود. سعدى با اينكه خودش يك درويش است، خطابش به آن درويشهايى است كه از خدمت به خلق چيزى نمىفهمند. منتها اول با يك لسان مبالغه آميزى مىگويد: عبادت به جز خدمت خلق نيست. گاهى همين مطلب را با تعبيرات ديگرى مىگويند كه تعبيرات نادرستى است: مىبخور منبر بسوزان، مردم آزارى نكن. از نظر اينها فقط در دنيا يك بدى وجود دارد و آن مردم آزارى است و يك خوبى وجود دارد و آن احسان به مردم است. مكتب محبت حرفش اين است كه فقط يك كمال و يك ارزش و يك نيكى وجود دارد و آن خير رساندن به مردم است، و فقط يك نقص و يك بدى وجود دارد و آن آزار رساندن به مردم است.28 و نوشته است: مىگويند: «عبادت به جز خدمت خلق نيست- به تسبيح و سجاده و دلق نيست» بلى عبادت تنها به تسبيح و سجاده و دلق نيست ولى تنها به خدمت خلق هم نيست. قرآن «اقيموا الصلوة» را با «اتوا الزكوة» هميشه توأم كرده است. در قديم عدهاى عبادت را فقط به تسبيح و سجاده و دلق مىخواستند و امروز عدهاى ديگر برعكس، اما حقيقت غير هر دو است.29 ...
در اصل 19 آمده:
دو نوع كلي اتصال به شبكه شعور كيهاني وجود دارد:
الف. راههاي فردي (اُدعُوني أستَجِب لَكم): راه فردي راهي است كه هيچ گونه تعريفي نداشته و در آن، شخص به واسطهي اشتياق بيش از حد خود، به شبكهي شعور كيهاني اتصال پيدا نموده باشد. براي اين گونه اتصال، وجود اشتياق زايدالوصفي نياز است.
ب. را ه جمعي (اِعتَصموّا بِحَبلِ اللهِ جَميعاً ولا تَفَرَّقُوا30): راه جمعي راهي است كه در آن فرد در حلقه وحدت قرار ميگيرد. اين حلقه، مطابق شكل، سه عضودارد: شعور كيهاني، فرد متصل كننده و فرد متصل شونده. با تشكيل حلقه، بلافاصله فيض الهي در آن به جريان افتاده، انجام كارهاي مورد نظر در چارچوب اين عرفان با تشكيل حلقههاي مختلف تحقق ميپذيرد. براي وارد شدن به اين حلقهها، وجود سه عضو -شبكهي شعور كيهاني، فرد متصل كننده و متصل شونده-كافي است. در اين صورت، عضو چهارم، الله خواهد بود. عرفان كيهاني (حلقه) بر مبناي راه جمعي (اعتصوا)، ايجاد اتصال نموده، فيض الهي نيز با تشكيل حلقهي مربوط، در آن جاي ميگردد. تشكيل اين حلقه مطابق شكل زيرصورت ميگيرد.31
در اين اصل چند نكته جاي تأمل است. اما آنچه با اين گفتار مناسب است اين كه چينش اعضاي اين حلقه با آيات قرآني ناسازگار است؛ زيرا قرار گرفتن خدا در حلقه به عنوان عضو چهارم به چه معناست؟
در آيات قرآن از دو گونه معيّت(همراهي) خدا با بندگان سخن به ميان آمده است:
معيت قيومية كه نسبت به همه مخلوقات وجود دارد. معناي اين معيّت اين است كه موجودات همگي قائم به خدا هستند و هيچكس بدون عنايت او هستي ندارد.32 آيه ذيل از اين دست است:
«وَهُوَ مَعَكُمْ أيْنَ مَا كُنْتُمْ».33
او با شماست هر كجا كه باشيد.
و معيّت تشريفيه كه نسبت به برخي بندگان دارد؛ آنان كه اهل احسان، پرهيزگاري، اطاعت و... هستند؛
«إِنَّ اللهَ مَعَ الذِينَ اتَّقَوْا وَالذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ».34
خداوند با کساني است که تقوا پيشه کردهاند، و کساني که نيکوکارند.
«قَالَ لا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أسْمَعُ وَأرَى».35
فرمود: نترسيد من با شما هستم (همه چيز را) ميشنوم و ميبينم.
در معيت قيوميه هيچ شرطي براي معيّت مطرح نيست يعني خداي متعال با همه موجودات هست و همه موجودات در وجود خود به او وابسته هستند چه كافر و چه مؤمن و چه حيوان و چه انسان و... اما در معيت تشريفيه آنان كه اهل پيروي از دستورات الهي هستند از اين معيّت بهره ميبرند.
حال سخن اين است كه در عرفان كيهاني منظور از اين همراهي و معيت خدا (قرار گرفتن به عنوان عضو چهارم) كدام نوع است؟ اگر معيت قيوميه منظور باشد ديگر شرطي ندارد و نياز به تشكيل حلقه نيست تا اول سه عضو فراهم شود و سپس خدا به عنوان عضو چهارم به اين حلقه بپيوندد و اگر معيت تشريفيه منظور باشد چرا در عرفان كيهاني گفته ميشود:
«همهي انسانها صرف نظر از نژاد، مليت، دين، مذهب و عقايد شخصي، ميتوانند جنبهي نظري آن را پذيرفته و جنبهي عملي آن را مورد تجربه و استفاده قرار دهند».36
خدا با معيت تشريفيه خود با هر انساني همراه نميشود.
بنابراين درباره عضويت خدا در اين حلقه نه معيت قيوميه معنا دارد و نه معيّت تشريفيه!
نكته ديگر اين كه رابطه خداوند با موجودات رابطه احاطه است نه تعدد؛ يعني نميتوان خدا را به گونهاي در كنار اشيا و جداي از آنها به عنوان عضوي جداگانه تصوير نمود.37 ...