نامه زیبای آيتالله محمدحسين بهجتي به فرزندش
تبهای اولیه
دريا باش، نه حباب
نامه آيتالله محمدحسين بهجتي به فرزندش
اشاره
متني كه در زير از نظر می گذرانيد ، نامه ای اخلاقی از مرحوم آيت الله محمدحسين بهجتي(شفق) امام جمعه فقيد اردكان است که خطاب به فرزندش نوشته است.
فرزند دلبندم،
سلامي دلپذيرتر از نسيم بهاري و خوشبوتر از گلهاي کوهساري و گرمتر از چشمه خورشيد و روشنتر از سپيدهدمان به تو تقديم ميدارم؛ سلامي برخاسته از پرده جان، سلامي پرورده شور و اشتياق.
گرامي فرزندم،
اي شکوفه آرزو و بهار اميدم، اميد آن دارم که چون باد هميشه تکاپوگر و چون برق، همواره ظلمتشکاف و چون مهر، هميشه پرتوافشان و چون بدر، هماره شبزندهدار و چون شباهنگ همه شب سحرخيز باشي.
اي دلپسند دلخواه،
دلم ميخواهد چون ستاره بر لب بام هستي بدرخشي و چون کهکشان از افقهاي بلند بتابي؛ چون قلّه هيماليا، بر آسمان سرکشي و چون شفق، نور آفتاب را در سينه خود نگهداري؛ چون ارواح پاک از فرط صفا به عرش پر گيري و چون مسيح بر آسمان عروج کني؛ چون امواج يک لحظه از حرکت بازنايستي؛ چون دريا عميق و بيکران باشي. دلم ميخواهد چون صدف، پر گوهر اما خاموش باشي؛ چون براق، مرکب جان خويش گردي و آسمانها را درنوردي تا پيمبر جانت را به معراج قُرب جانان برساني. دلم ميخواهد در اخلاص، سلمان و در زهد اباذر و در اسرار، کميل و در شوق و استقامت حجر بن عدي، در بيان حجّت، هشام بن حکم و در علم و حکمت، مؤمن الطّاق و در عرفان و عمل اويس قَرن و در صبر و ثبات، زينب زمان باشي.
نور چشمم،
چشم دارم که کم از ذره نباشي که با همه خردي، همتي بلند دارد و تا به آفتاب نرسد، پاي از سير و دست از طلب نکشد.
ذرۀ خرد به خورشيد رسيد از سبـکي ماند سرگشـته به راه آن که سبـکبار نشد
آشنا باش کزين پـرده خبرها شنـوي گوش بيـگانه ز اسرار، خبـردار نشد
ميخواهم کم از نحل نباشي، نميبيني که با همه ضعف و ناتواني چه شيرينکار و سازمانديده و پرتلاش، دوستنواز و دشمنگداز است. جز از گلهاي پاک ننوشد؛ از گلهاي هرزه و بدبو بپرهيزد و جز بر گياهان پاک ننشيند و برنخيزد.
ميخواهم دريا باشي نه حباب، دريا باشي که قطرات سرگردان باران و رودهاي بيقرار و جويها و نهرهاي بيپناه را در سينه خود جاي دهي و از الطاف بيدريغ خويش همه را بهرهمند سازي، حباب نباشي که سبکمايه و تنگحوصله بوده، از پروا آکنده باشي که فرجام هوا زوال و فناست.
حباب آسا هواي خودنمائي کرد دلتنگم شدم هم صحبت دريا چو ترک اين هوا کردم
چو دريا باش که ظاهرش از باطنش بهتر است؛ نه چون حباب که ظاهري آراسته دارد و باطني خراب، بر باطن تهي خويش پرده از ريا و تزوير کشيده و سر به کبريائي برافراخته است و بدين جهت است که بدعاقبت است؛ نسيمي پردهاش بدرد و بادي آبرويش ببرد.
ميخواهم چون شميم گلهاي کوهستاني باشي که از خود بهدرميرود و به نقطههاي دور پراکنده ميگردد تا از عطر خويش دلهاي پريشان را جمع و جانهاي محزون را شاد و شکفته سازد و مبادا هرگز چون شعله به گِرد خويش پيچي و چون گردباد خودمحور باشي، نبيني که شعله از خودخواهي، دور و نزديک را بسوزد تا خود برافروزد و گردباد از خودمحوري، غبار برانگيزد و فضا را تيره سازد؟!
فرزند دلبندم،
نصيحتي خواسته بودي، چند جمله مينويسم شايد از آن ميانه يکي کارگر افتد و تو را ميسزد که اندرز پدر به جان بپذيري که هم تو شايسته و عاشقي و هم من، دلسوز و مشفق.
فرزندم،
بزرگترين مانع رسيدن به کمال آلوده بودن به گناه است که گناه سمّ قتّال است و اسباب وبال. هر اندازه از گناه فاصله گيري، به خدا نزديک شوي و هر چه بيشتر گناه را ترک کني، رضاي حق را بهتر جذب کني. حافظ ميگويد:
در ره منزل ليـلي که خطرهاست در آن شرط اول قـدم آنست که مجنـــون باشي
غوطه در اشک بزن، کاهل طريقت گويند پاک شو اول و پس ديده بر آن پاک انداز!
عزيزم،
اولگام راهيان طريق حق، اطاعت فرمان و ترک عصيان است. جائي که صفيالله را با ترک اولائي ز بهشت ميرانند؛ چگونه آلودگان را با آن همه گناه به بهشت فراخوانند؟! اگر ميخواهي به قرب خدا رسي؛ بايد ترک هوا کني که صاحبان گناه، آبروئي ندارند و آنان را به کعبه رضاي حق راهي نيست. بيچارگي و واماندگي و بدبختي بشر، همه از معصيت است که گناه، عامل ذلت و باعث نکبت و وسيله سلب توفيق و سبب لغزش از طريق است.
دعاي کميل را با تفکر در واژه واژه آن بخوان تا از عواقب شوم گناه آگاه گردي. خوب بينديش که علي(عليهالسلام) چه ميگويد و آثار شوم گناه را چگونه بيان ميفرمايد. گاهي گناه، بلا نازل ميسازد و گاه برکت ميبرد و گاه مانع رفع دعا و اجابت التماس بنده ميگردد؛ گاهي حلاوت عبادت را از آدمي ميگيرد که دل از گناه تيره ميشود و توفيق از انسان دور ميگردد. آن گاه در پايان دعا، بيتابي علي را با همه عصمت و طهارتش بنگر؛ درست چون مجروحي خون از بدن رفته و چون زمينخوردهاي دست و پا شکسته و چون مصدومي در تصادف متلاشي گشته، دست استغاثه برميآورد و فرياد برميدارد و پريشان و بيطاقت مينالد که خدايا زود باش، شتاب کن، همين شب، همين ساعت، همين لحظه دستم را بگير که ميافتم، توفيقم بخش که اين زهر هلاکم ميکند، درمانم کن که اين درد هم اکنون مرا ميکشد. از درد به خود ميپيچد که هر نفس، خطر مرگ تهديدش ميکند، ناله ميزند و خدا را قسم ميدهد که: «...ان تهب لي في هذه اللّيله و في هذه الساع کلّ جرم اجرمته و کلّ ذنب اذنبته...»
راستي چه بيانصافي و بزرگستمي است که انسان با مولاي مهربان خويش درافتد و با آن همه عنايت و نوازش و مرحمت که از او ميبيند، باز جرئت ورزد و فرمان او را مخالفت نمايد. آه، چه بيشرمي از اين بالاتر و چه وقاحتي از اين زشتتر؟ و چه گستاخي از اين رسواتر؟ آه، چه خجلتآور است که او با بينيازي، ناز تو کشد و تو با آن همه نياز، به او پشت کني!! او تو را فراخواند و تو فاصله گيري و به عقب برگردي؛ او در حق تو، وفا کند در پي وفا، کرم کند بر سر کرم و نعمت دهد پياپي و نوايت رساند دمادم و تو در حق او، جفا کني بر سر جفا و جرئت ورزي در پي جرئت!! دعوتش را نپذيري و محبتش را ناسپاسي کني. کفران ورزي و سرپيچي کني. واي و صد واي از اين جسارت که او تو را جويد و خواند و تو از او در غفلت به سر بري. او به تو رو ميآرد و تو از او بگريزي. او به گرمي پاسخت گويد و تو دعوتش را اجابت نکني.
عزيز من،
هر گناهي جسارت به خداست. اين همه جسارت را چگونه تحمل ميکني؟! آيا روزي ميتواني آن را تلافي کني. دعاي توبه زين العابدين را بخوان؛ ببين و بينديش، بخوان و بازخوان. بنگر که چگونه گناه در نظر وي عظيم و غيرقابلجبران است. ميفرمايد: «اگر آن قدر دستم را به درگاه تو بلند سازم تا بازوانم از پيکر فروافتد و اگر در برابرت به معذرت رکوع روم و آنقدر رکوعم را طولاني کنم تا پشتم بشکند و اگر در برابر تو آنقدر به خاک افتم تا مهرههاي گردنم از کار افتد و اگر تلافي گناه را همه عمر به جاي نان و آب، خاک و خاکستر خورم با اين همه شايسته بخشش يک گناه نگردم.»
فرزندم،
خوب در گناهان گذشته و حال خويش بينديش و همواره آن را به ياد داشته باش و همواره هراسان و بيمناک باش که کار گناه وخيم است و عاقبتش نامعلوم. اگر تو آن را فراموش کني، خدا فراموش نخواهد کرد. هر زمان که حالي داري، استغفار کن و از خد آمرزش خواه که پيامبر گرامي با عصمت عظيمش هر روز هفتاد بار استغفار ميکرد. خوف از گناه علامت ايمان است که پيامبر(ص) به اباذر فرمود: «نشان مؤمن آن ست که اگر گناهي کند چنان هراسان باشد که گوئي در کنار صخرهاي لرزان قرار گرفته که هر لحظه بيم آن ميرود که آن صخره عظيم فروغلتد و بر او فروافتد.»
فرزندم،
به خود اجازه هيچ گناهي مده اگرچه خرد و حقير باشد؛ که هر گناهي مخالفت خداست و مخالفت خدا در هر امر عظيم است و علي(عليه السلام) فرمود: «اشدّ الذنوب ما استخفّ به صاحبه؛ سختترين گناه گناهيست که گنهکار آن را کوچک شمارد.» مگر نه اين است که کوههاي بزرگ از سنگريزههاي خرد و درياي بيکران از قطرات باران فراهم ميآيد؟ شاعر عرب ميگويد:
خلِّ الذنوب صغيرها و کبيرها فَهُوَ التُّقي لا تُحقِرنَّ صغيرهً ان الجِبال مِن الحِصي
و امام بزرگوار موسي بن جعفر(عليهالسلام) فرمود: «خشم خدا در ميان گناهان پنهان است، پس هيچ گناه را مرتکب مشو چه داني شايد همان گناه کمينگاه خشم خداست و تو با ارتکاب آن به خشم خدا دچار خواهي شد.»
عزيزم،
گاه يک شعله موجب حريقي بزرگ ميگردد و کبريتي خرمني را آتش ميزند و موئي ديده را کور ميسازد؛ پس مبادا هيچ گناهي را کوچک شماري که در ديد بزرگان معرفت هر گناهي کبيره است.
هر چند که پند در جهان بسيار است پندي دهمت که گوهري شهوار است
مشمار گنه خرد و گر چند کم است يک شعله کم آفت صد نيـــزار است
اگرچه سخن به درازا کشيد، بگذار سخني ديگر از زينالعابدين(عليهالسلام) که دردشناس و درماندان است، در خطر گناه، براي تو بخوانم که تو فروغ چشم و آرام دل مني و دريغم آيد که تو را از خطرات گناه در حدّ توان خويش آگاه نسازم. دوست دارم که تو را پيش از سقوط در چاه، بيدار سازم تا به چاه نيفتي و اگر خداي ناکرده افتادي، رهائي خويش را به سرعت چاره جوئي و در چاه نماني که ماندن همان است و هلاکت همان. در مناجات نخستين از مناجات پانزدهگانه زينالعابدين(عليهالسلام) چنين ميخواني: «الهي البستني الخطايا ثوب مذلّتي وَ جَلّلني التباعد منک لباس مسکنتي و امات قلبي عظيم جنايتي؛ يعني، خدايا گناهان لباس ذلّت و خواري بر تنم پوشانده و دوري از تو جامه بدبختي و بيچارگي در برم کرده و جنايت بزرگ من، دلم را نه افسرده که مرده ساخته است.»
در هر حال مردانه کوشش کن و به هر طريق که ميتواني از راه مراقبه يا محاکمه يا ندامت و توبه و يا استغفار و التماس، گرد معصيت و غفلت را از آينه دل بزداي و مراقب باش تا دگر باره غبار بر آن ننشيند.
فرزند محبوبم،
از تو که کم گناه کردهاي و دلي پاک و باصفا داري، فراوان التماس دعا دارم. مبادا پدر گنهکارت را فراموش کني، تو را به خدا ميسپارم.
خداحافظ
پدرت محمدحسين بهجتي
التماس دعا دارم در این ایام عزاداری سالار شهیدان
من قبل از اینکه به بلوغ برسم یعنی از 12 سالگی شروع کردم به گناه زشت استمناء بعد 13 سالگی به بلوغ رسیدم تا حالا هم به این گناه شدیداً عادت کردم تا حالا 100 بار ترک کردم 2 ماه سه ماه ولی باز اومد سراغم می خوام ترکش کنم نمی تونم میخوام خدا منو ببخشه نمیدونم می بخشه یا نه می خوام سالم باشم بتونم درسامو خوب بخونم فرد مفیدی باشم بین شیعیان علی ابن ابیطالب ولی نمی تونم می خوام قرآن بخونم نمی تونم می خوام مثل بچگیم نماز شب بخون نمی تونم می خوام برم مسجد نمی تونم می خوام درس بخونم نمی تونتم می خوام از گناه دور باشم ولی نمی تونم همه میگن تو نمی خواهی که نمی تونی ولی به خدا قسم می خواهم ولی نمی تونم به هر بهونه ای می خوام ترکش کنم ولی مثل اینکه خدا سرنوشت ما رو تو جهنم رقم زده نمیشه که بیرون نرفت نیمشه که اینترنت نرفت نمیشه که صله رحم نکرد نمیشه که چیزی نخرید واسه همه اینها کارهای شهوانی توشون خوابیده میگن قطع صله ارحام حرامه ولی من میرم و یا میان خونمون به گناه می افتم میگن دور از اجتماع بودن حرامه ولی من با این هم به گناه می افتم میگن اگر میتونی و امر به معروف و نهی منکر نمی کنی و یا تبلیغ اسلام نمیکنی این هم حرامه پس چی حلاله توی این دنیا؟ می خوام صیغه کنم خانواده با چشم زنا کار نگام میکنن می خوام استمناء رو ترک کنم نمی تونم پس شما بگین من چه کار بکنم؟
می خوام خودکشی کنم اینم میگن حرامه میخوام امام زمان رو ببینم میگن تو گناه کاری نمیشه دیدش پس مگه امام ماها نیست فقط امام شما علماست می خوام برم مقلد یکی بشم که همه چیز رو آسون گرفته می گن تقلیدت باطله این جوری پس چی؟ من باید چه کار کنم؟ هیشکی بهم کمک نمیکنه به دوستم میگم چیکار کنم میگه به من چه هر غلطی که دوست داری بکن بعد میگه پیامبر گفته الناکح بالید ملعون و باید از تو کناره گیری کرد! پس کی به فکر ترک این گناه منه؟ کی به من کمک میکنه که من بچه خوبی بشم؟ امام زمان ازم راضی بشه؟ خدا مبدونه شما که الکی اسمتون رو گذاشتن نماینده امام زمان و خدا اصلا به فکر من آدم گناه کار که نیستی به فکر ریش و خمس و زکات و درس خارج و از این حور چرت و پرت ها بعدشم توی یک دژی زندگی میکنید که کسی به شما دسترسی نداشته باشد و همتون هم توی قم جمع شدین انگار اگر بیایید بیرون از اونجا بیایین تبلیغ توی شهرستانها جونتون درمیاد!
حالا دیدی این هم از بی ادبیمه آخه دیگه حوصله هیشکی رو ندارم نه خدا نه بابام نه مامانم نه دوستم نه نه اسلام و نه احکامی که از هر 100 تاش 99 تاش حرومه
خوب خود دانید اگر صلاح میدونید نمی خواید من و به حال خودم رها کنید جواب سوالمو بدین و من بیچاره رو بد بخت نکنید.
سلام علیکم؛
چون بی مقدمه پرسش خود را مطرح کرده بودی من هم بی مقدمه سر اصل مطلب میروم، عزیزم باید توجه داشته باشی احکام الهی – مخصوصاً محرمات – بیشتر برای سلامت انسانهاست – سلامت بدنی یا روانی و یا روحی و یا اجتماعی – امروزه همه میدانند که روزه بدن انسان را پالایش میدهد و چربی اضافی را میگیرد، حضرت فرموده: «صوموا تصحوا = روزه بگیرید سالم باشید.» همچنین است حرمت استمناء، چرا که استمناء ضعف اعصاب میآورد و موجب اختلال روان میباشد و لذا باید توجه کنید فایده اول ترک حرام کلاً به خود انسان برمیگردد. فرزندم خداوند انسان را مختار خلق کرده که میتواند با اختیار خود خیلی از حرامها را ترک نماید. تصمیم انسان میتواند او را از افراد صالح قرار دهد. باز معصوم میفرماید: همتهای مردان کوهها را از بُن و ریشه میکند. شما از رحمت الهی مأیوس نباش، خداوند تمام گناهان را می بخشد، امروز البته دیر شده و این تصمیم را به فردا موکول نکن، در یک آن با تصمیم خود میتوانی در جرگه انسانهای خدایی قرار بگیری. از همت امام حسین علیه السلام و یارانش بالخصوص حضرت قاسم که با گریه اجازه میدان گرفت یاری بجوی و ناامید نشو، خداوند اگر حرامهایی را بیان کرده راههای حلالی را که غرایز انسانها را کنترل کند را هم بیان فرموده است. شما از خدا کمک بخواه تا خداوند راه را به شما نشان دهد. شما هم ناامید نشو، به یاد داشته باش که خداوند فرموده: «لیس للانسان الا ما سعی = انسان چیزی جز تلاش خویش ندارد.» ما در زندگی در برابر احکام الهی دو نوع تلاش را باید همیشه مد نظر داشته باشیم. اول باید تلاش کنیم مبتلا به گناه نشویم و واجبات خود را انجام دهیم، همانطور که شما انشاءالله حرام های زیادی را ترک میکنید و به واجبات بسیاری عمل می کنید و در درجه بعد اگر خدای ناکرده دچار گناهی شدیم – یعنی مرتکب حرامی شدیم و یا واجبی را ترک کردیم - وظیفه ما تلاش برای ترک آن گناه است و این سعی و تلاش ماست که ما را مستحق ثواب و پاداش الهی مینماید، هر چه این تلاش بیشتر باشد ثوابش بیشتر است و به این دو تلاش جهاد اکبر گفته میشود، یعنی جنگ با آنچه نفس انسان برخلاف دستورات الهی امر میکند. انسان باید همیشه در چنین حالتی باشد و از خداوند متعال در این راه کمک بخواهد و اگر در این حالت دنیا را وداع بگوید به صورت مجاهد فی سبیل الله مرده است و امید است که خداوند گناهان او را ببخشاید. پس از خدا کمک بخواه و تلاش خود را برای شناسایی گناهان و ترک آنها قطع نکن و از رحمت بیکران الهی ناامید نباشد، من هم شما را دعا میکنم که مثل حر که آلوده مقام و مرتبه دنیایی بنی امیه شده بود و در برابر امام زمان خود ایستاد و شاید او موجب واقعه عاشورا شد اما با یک تصمیم سرنوشت ساز از لبه ی پرتگاه برگشت و خود را در جرگه شهدای در راه خدا قرار داد، بتوانی تصمیمی سرنوشت ساز برای خود بگیری.
اما در مورد دیدن امام زمان عجل الله فرجه نوشته بودی، همیشه یادت باشد که دیدن آقا مهم نیست، ابوسفیان و ابولهب و... حضرت رسول صلی الله علیه و آله را میدیدند و ایمان نیاوردند و این دیدن اتفاقاً به ضرر آنها تمام شد، مهم این هست که ارتباط معنوی و قلبی خودت را با آقا قطع نکنی برای آقا و ظهور حضرت دعا کن مطمئن باش که ایشان هم برای شما دعا میکند، در مورد گناهان خودت هم با کسی غیر خدا صحبت نکن، چرا کاری را که خدا پرده ستاری بر روی آن کشیده برملا میکنی، خداوند متعال در قرآن کریم فرموده: «قو انفسکم و اهلیکم ناراً = خودتان و خانواده خودتان را از آتش حفظ کنید.» هر کس باید برای رهایی خودش از شر شیطان و اسارت نفس تلاش کند و از دیگران کاری جز دعا بر نمیآید، باز خداوند به رسول خودش که میخواست همه را خوب کند می فرماید: «لست علیهم بمسیطر = تو بر ایشان تسلط نداری» اگر قرار بود کسی در جهان باشد که با نگاه او انسانها خوب بشوند و یا با تأثیر نفس او در انسانها تغییری ایجاد شود حضرات معصومین علیهمالسلام بودند که میبینیم برخی افرادی که حتی با آن حضرات در تماس بودند دشمن ایشان شدند و نمونه بارز ایشان لشکری بود که با وجود سخنرانیهای مکرر حضرت سید الشهدا علیهالسلام با آن حضرت جنگیدند و آن حضرت وخانوادهاش را به شهادت رساندند، معلوم میشود همه چیز به خود انسان و تلاش او بستگی دارد. وظیفه علما و مراجع هم بیان قوانین و احکام دینی برای مردمی هست که تصمیم دارند به دستورات الهی عمل کنند.
راستی این را هم به شما و همه جوانان عزیز یادآوری میکنم که درب منزل ما همیشه به روی شما عزیزان باز است و در این جا هیچ دژی در کار نیست، خوشحال میشوم که پس از زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها به ما سری بزنید.
سخن بسیار است که شاید در حوصله شما نباشد و در زمانی دیگر اگر موقعیتی پیش آمد بیان خواهد شد.
و السلام علیکم و رحمه الله
محرم الحرام 1431 قمری
برابر با آذرماه 1388 شمسی
دوزدوزانی
آنچه براي جناب آقا شيخ احمد لازم است ، اين است كه تامل درستي نمايد، ببيند بنده است يا آزاده ، اگر ديد آزاد است ، خودش مي داند - كه هر كاري بخواهد بكند - و اگر دانست بنده است و مولا دارد، سر خود نيست هر كاري بكند ولو دستي حركت دهد تاز وي جهت آن سوال خواهد شد، جواب درستي بايد بگويد، پس بنابر اين بايد سعيش در تحصيل رضاي مولايش باشد، اگر چه ديگران راضي بر آن كار نباشند ابدا و و تحصيل رضاي مولاي حقيقي جل شانه نيست مگر در تحصيل تقوا. غرض اصلي از خلقت حاصل نخواهد شد، به جز اينكه معرفت و محبت ميان عبد و مولا باشد، و تحصيل تقوا محتاج به چند چيز است كه چاره ندارد از آنها، يكي ، پرهيز از معاصي است ، بايد معاصي را تفصيلا ياد بگيرد، هر يك را در مقام خود ترك نمايد، كه از جمله معاصي است ، ترك واجبات. پس بايد واجبات خود را هم به مقدار وسع و ابتلا به آنها ياد گرفته ، عمل نمايد، و اين واضح است كه با معصيت كاري اسباب محبت و معرفت نخواهد شد - اگر اسباب عداوت نباشد- اگر شيخ احمد بگويد: من نمي توانم ترك معصيت بالمره (:: يكباره) بكنم ، لابد واقع مي شوم ، جواب اين است كه:
بعد المعصيه مي تواني كه توبه كني. كسي كه توبه كرد از گناه ، مثل كسي است كه نكرده ، پس مايوس از اين در خانه نبايد شد، اگرچه هفتاد پيغمبر را سر بريده باشد. باز توبه اش ممكن است قبول باشد، مولاي او قادر است كه خصماي (:: دشمنان) او را راضي كند از معدن جود خودش جلت قدرته.
دوم اينكه: مهما امكن پرهيز از مكروهات هم داشته باشد، به مستحبات بپردازد. حتي المقدور چيز مكروه به نظرش حقير نيايد، بگويد: كل مكروه جائز. بسا مي شود يك ترك مكروهي پيش مولا از همه چيز مقربتر واقع خواهد بود، يا اتيان مستحب كوچكي ، و اين به تامل در عرفيات ظاهر خواهد شد.
سوم:تر مباحات است در غير مقدار لزوم و ضرورت ، اگر چه شارع مقدس خيلي چيزها را مباح كرده براي اغنيا، اما چون در باطن ميل ندارد بنده او مشغول به غير او باشد از امورات دنيويه ، و لذا خوب است بنده به نظرا به ميل مولا اين مزخرفات را تماما يا بعضها (:: بعضي را) ترك نمايد - اگر چه حرام نباشد ارتكاب به آنها - اقتداء بالنبيين عليه السلام و تاسيا بالائمه الطيبين الطاهرين صلوات الله عليهم اجمعين.
چهارم: ترك كند ما سوي الله را، كه در دل خود غير او را راه ندهد، چطور گفته خواجه:
نيست در لوح دلم جز الف قامت يار
چكنم حرف دگر ياد ندادم استادم
اگر جناب شيخ احمد بگويد: با اين ابتلا به معاش و زن و بچه و رفيق و دوست چطور مي شود آدم ترك ماسوي الله بكند و در قلبش غير ياد او چيزي نباشد، اين فرض به حسب متعارف بعيد است و شدني نيست ، مي گوييم:
آن مقداري كه تو بايد ترك كني ، آن هر كسي است كه تو را از ياد او جل شانه نگاه دارد، با آن شخص بايد به مقدار واجب و ضرورت بيشتر محشور نباشي ، و اما هر كس كه خدا را به ياد تو بياندازد، ترك مجالست او صحيح نيست.
حضرت عبسي علي نبيناو آله و عليه السلام فرمودند: معاشرت كنيد با كساني كه رويت آنها خدا را به ياد شما مي اندازد الحاصل طالب خدا اگر صادق باشد، انس خود را يواش يواش از همه چيز ببرد، و همواره در ياد او باشد مگر اشخاصي را كه در اين جهت مطلوب به كارش بيايد و آن هم به مقدار لازمه آن كار، پس با آنها بودن منافاتي با ياد خدا بودن ندارد، و محبت اين اشخاص هم از فروع محبت الهي است - جل شانه - منافات با محبت الهي ندارد.
اگر شيخ احمد بگويد: اينها حق است ، وليكن من با اين حال نمي توانم به جا بياورم ، زيرا كه شياطين انس و جن به دور ما احاطه كرده ، متصل وسوسه مي كنند، هميشه مانع اند و ما هم كناره بالمره نمي توانيم بكشيم ، امر معاش اختلال پيدا مي كند، از عهد خودمان هم بر نمي آييم تا كار به كار كسي نداشته ، مشغول خودمان باشيم ، ما كجا، اين حرفها كجا! جواب مي گوييم:
اگر امورات ، آني (:: يكباره) باشد همين طور است كه مي گويي ، از اين هم بزرگتر مثل كوه بدوا (:: در آغاز) به نظر آدم مي آيد كوچك نيست ، ليكن اشكال در اين است كه تكليف شاق نكرده اند، امورات تدريجي است ، پس همين قدر كه تدريجي شد، ديگر كار درست مي شود، مردم بتدريج باز و شاهين و ساير مرغهاي صيدي را رام كرده ، به دست گرفته اند.
پس كلام اينكه: در هر مرتبه كه هستي آن نيم رمق كه داري ، آن قدر را كه به سهولت مي تواني به عمل آوري ، اگر در آن مسامحه نكردي ، آن را به جا آوردي ، يك چنين هم بر قوت تو مي افزايد، بلكه زياده ، زيرا كه فرمود: تو يك وجب بيا، من يك زراع و اگر نه ، مسامحه كردي ، آن مقدار قو،هم در معرض زوال است ، مثلا شب را تا صبح خوابيدي ، بناي بيداري داشتي ، نشد، حالا كه اول صبح است ، تا ملتفت شدي ، پاشو، بين الطلوعين را بيدار بودن اين خودش هم فيض عليحده و توفيقي است از جانب حضرت اله جل جلاله ، اين را به مسامحه بر خودت تقويت مكن ، به شيطان گوش مده كه مي گويد: حالا به وقت نماز صبح زياد است ، قدري بخواب ، غرض او معلوم است.
و همچنين در مجلسي نشستي ، خيلي لغو و بيهوده گفتي ، دلت سياه شد، اما مي تواني نيم ساعت زودتر پاشوي ، به تدبير و حيل (:: چاره انديشي) ، پس اين نيم ساعت را از دست مده ، پاشو برو، و مگو چه فايده اي دارد، من از صبح به خرابي مشغولم ، باز مي توان به اين جزيي خيلي از كارها (را) پيش ببري آن شاء الله تعالي.
اولا هر كاري دارد بايد اوقات خود را ضايع نكني (تا) بعضي از وقت او مهمل در برود، بايد براي هر چيزي وقتي قرار دهد، اوقات او (بايد) منقسم گردد، وقتي را بايد وقت عبادت قرار دهد، هيچ كاري در آن وقت غير از عبادت نكند، وقتي را وقت كسب و تحصيل معاش خود قرار دهد، و وقتي را رسيدگي به امور اهل و عيال خود، و وقتي را براي خود و خواب خود قرارداد، ترتيب اينها را به هم نزند، تا همه اوقات او ضايع گردد، مهما امكن اول شب را وقت خواب قرار دهد، بيخود ننشيند، آخر شب از او فوت شود، و متذكرا (:: در حال گفتن ذكر) او را خواب ببرد، با طهارت بخوابد، ادعيه ماثوره را بخواند، خصوص تسبيح حضرت صديقه طاره عليه السلام را، و در سيري شكم هيچ وقت خود را جنب نكند، و پيش از صبح بيدار شود، تا بيدار شد سجده شكري به جا آورد، اگر خودش هم بيدار نمي شود اسباب بيداري فراهم بياورد. بعد از بيدار شدن به اطراف آسمان نگاه كرده ، به تامل چند آيه مباركه كه اول آنها آن في خلق السموات و الارض است ، تا انك لا تخلف الميعاد (را) بخواند، بعد تطهير كرده ، وضو گرفته ، مسواك نموده و عطري استعمال كرده ، سر سجاده خود بنشيند، دعاي الهي غارت نجوم سمائك را بخواند. پس شروع به نماز نمايد به آن ترتيب كه فقها رضوان الله عليهم نوشته اند. مثل شيخ بهاءالدين عليه الرحمه در مفتاح الفلاح ، و ديگران در مصابيح و غيرها نوشته اند، به مقدار وقتش ملاحظه عمل و تفصيل و اختصار آن را بنمايد.
الحاصل تا اول آفتاب وقت عبادت قرار دهد، هيچ شغلي به جاي نياورد غير از عبادت ، كارهاي ديگر را به آن وقت نياندازد همه را در اذكار و اوراد مشروعه مشغول باشد، اگر هنوز اهل فكر نشده باشد، و اما اگر مرورش به ساحت فكر افتاده ، هر رشته فكري كه در دست داشته ، در خلال اين اوقات اعمال نمايد، اگر ديد به سهولت فكر جاري است ، پي فكر برود - عوض آوراد و تعقيبات - و اگر ديد فكر جامد است ، آن را ول كرده ، پي ذكر برود. و ملاحظه نمايد هر عملي را كه بيشتر در وي تاثير دارد، آن را بر همه اوراد مقدم دارد، چه قرائت قرآن ، چه مناجات ، چه دعا، چه ذكر، چه نماز، چه سجده
باري بعد از آن ، ترتيبات امور خانه را دستور داده ، به مقدار ضرورت با اهل خانه محشور شده ، به بازار برود و هر كس را كه ديد، غير از اسلام چيزي نگويد. مشغول ذكر خودش باشد تا وارد بازار شود، ذكر مخصوصي در ورود به بازار وارد شده ، آن را بخواند، بساط خود را پهن نمايد، متذكرا (:: در حالي كه ذكر مي گويد) به كار خود مشغول باشد، ذكر كردن در بازار ثواب خيلي دارد. شخص ذاكر در بازار به منزله چراغي است در خانه ظلماني ، خود را بي خود در امور دنيويه مردم داخل نكند، مردم را دور خود جمع نكند، حتي موعظه هم نكند. بلي اگر منكري ديد از كسي ، به طريق خوش اگر بتواند آن را رفع نمايد، و اما اگر ديد تاثير نخواهد كرد، يا گفتي بدتر مي كنند، نبايد دست بزند، كار نداشته باشد. و اوقات مخصوصه نمازها را مراعات نمايد، و مهماامكن (:: تا اندازه اي كه ممكن است) غالبا با طهارت باشد، بعد از نماز صبح صد مرتبه استغفار صد مرتبه كلمه توحيد و يازده مرتبه سوره توحيد و صد مرتبه اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم را ترك نكند، و استغفارات خاصه بعد از نماز عصر را بخواند با ده مرتبه سوره قدر، و مهماامكن روزه را ترك نكند، خصوص سه روز از هر ماه را كه پنجشنبه اول و آخر و چهارشنبه وسط هر ماه است ، اگر مزاج او مساعد باشد، و الا مراعات مزاج اوليا است. زيرا كه بدن مركوب انسان است ، اگر صدمه اي خورد از پا مي افتد، لذا نبايد خيلي هم به هواي آن بچرخد تا اينكه ياغي شود كه او را ديگر اطاعت نكند.
خير الامور اوسطها در همه چيز جاري است ، افراط و تفريط، هيچ كدام صحيح نيست ، اين است كه فرموده اند: عليكم بالحسنه بين السيئتين. (:: بر شما باد به انجام حسنه و نيكوكاري بين دو بدي) و در هروقت از شب كه بتواند خوب است كه يك سجده طولاني هم به جا بياورد، به قدري كه بدن خسته شود و ذكر مبارك آن را هم سبحان ربي الاعلي و بحمده قرار دهد، و مهما امكن هر چه مي خواند بايد با قلب حاضر باشد، حواسش جاي ديگر نباشد و مداومت هم بكند - (تا) عمل ، ملكه و عادت او شود، تا اينكه ترك نگردد.
فعلا محل بيش از اين گنجايش ندارد، اين چون كلمه علي سبيل الاختصار قلمي گرديد و اگر مطلبي ديگر هم لازم شد، شايد بعد نوشته شود آن شاء الله تعالي.
اما در مورد دیدن امام زمان عجل الله فرجه نوشته بودی، همیشه یادت باشد که دیدن آقا مهم نیست، ابوسفیان و ابولهب و... حضرت رسول صلی الله علیه و آله را میدیدند و ایمان نیاوردند و این دیدن اتفاقاً به ضرر آنها تمام شد، مهم این هست که ارتباط معنوی و قلبی خودت را با آقا قطع نکنی برای آقا و ظهور حضرت دعا کن مطمئن باش که ایشان هم برای شما دعا میکند
واقعا توجه کنید
اگه امام اومد و دل سیاهمون قبولش نکرد چی؟!
درست مثل اینه نماز صبح بعد از طلوع آفتاب قضاست!
وای خدای من:Moteajeb!: