نامه

برای آمدن امام حسین(ع) چه نامه ای مینوشتی؟ | 40 روز تا محرم

سلام.

40 روز مونده به محرم.
اگر یکی از کسانی بودید که برای آمدن امام حسین و جهادش نامه نوشتند، چه مینوشتید؟

در این تاپیک هر دل نوشته ی دیگه ای هم میتونید با امام داشته باشید.

برچسب: 

***** درسنامه حکمت و حکومت (نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر) *****

مالک اشتر ؟

مالک بن حرث ملقب به اشتر سرباز شجاع و فداکار برازنده اسلام و یار باوفا و مورد اعتماد امیرالمؤمنین على (ع) که جانبازی هاى او در جمل و صفین در رکاب حضرت مشهورتر از آن است که در این مختصر آید. چون خبر درگذشت وى به امام رسید، فرمود: مالک با من چنان بود که من با رسول الله. نیز فرمود: مالک چه مالکى؟! اگر او را قطعه سنگى بدانیم سنگى سخت، اگر او را به کوه تشبیه کنیم کوهى عظیم بود، به خدا سوگند که مرگش مردم عراق را خوار و مردم شام را دل شاد ساخت، دگر چون مالک را نیابم.
در سال 38 هجرى امیرالمؤمنین (ع) او را به حکومت مصر گماشت و آن عهدنامه جامع تاریخى را همراه وى ساخت . چون معاویه بشنید ،دهقان روستاى عریش را واداشت که به وى زهر دهد و از این راه او را به شهادت رساند.
مالک علاوه بر شجاعت و دلاورى مردى دانشمند و خردمند و متواضع و زاهد بود. نقل است که روزى مالک با لباسى ژولیده در میان بازار مى گذشت. یکى از بازاریان از روى استهزا کلوخى به وى پرتاب نمود، چون به وى گفتند: او مالک یار امیرالمؤمنین (ع) است ،به خود بلرزید و سراسیمه به دنبالش دویدن گرفت که از او پوزش بخواهد، هنگامى به وى رسید که او در مسجد به نماز مشغول بود، چون مالک از نماز بپرداخت ،آن مرد به دست و پاى مالک بیفتاد، مالک گفت :چرا چنین مى کنى؟! وى گفت: من جسارت کردم ،مرا ببخش. مالک گفت: بیم مدار و آسوده باش که به خدا سوگند به مسجد نیامدم جز بدین منظور که براى تو طلب مغفرت نمایم.
حضرت به دو تن از فرماندهان سپاه خویش به صفین نوشت: اینک مالک بن حرث اشتر را بر شما و سربازان تحت فرماندهى شما امیر ساختم، سخنش را گوش دهید و فرمانش را اطاعت کنید . او را زره و سپر خویش پندارید که وى کسى است که سستى و اشتباه در او راه ندارد . در کارى که شتاب و سرعت در آن لازم بود، اهمال و تأنى نکند . به کارى که تأخیر در آن روا باشد، شتاب نورزد. (1)

پی نوشت:
1.معاریف و معارف ،واژه مالک.

دانلود کلیپ صوتی نامه ی رهبر به جوانان اروپا (حتما حتما دانلود کنید)

انجمن: 


دانلود نخستین قسمت مجموعه پادکست پیام اسلام به جهان با موضوع (پیام رهبری به جوانان)
حتما دانلود کنید نکات مهمی گفته شده.
دانلود
منبع فایل(پایگاه بیداری اسلامی)

نامه ای تعجب بر انگیز به امام زمان

بسم الله الرحمن الرحيم

ستايش وسپاس خاص خداوند جهان است كه ملك اوست آنچه در زمين و آسمان است.
او كه از قلب كوچك اتم تا وراءكهكشانها، از ظلمات ثلاث تا عمق ژرف جانها همه را مي داند.
او كه حيات مي دهدومي ميراند ملك مي بخشد ومي ستاند.
او كه فضا پيماي انديشه ها به بي كرانهاي كبريايش نرسد ودر تدبير امر محتاج كس نشود.
و اوست پروردگار شعري فالق الحب والنوي آفريدگار بي همتا.
تدبير آن است كه او نموده و فرمان آن ،كه اوفرموده
به هر كه خواهد علم مي بخشدوازآن كه دانست عهد مي گيرد.
عاقل آن است كه ديوانه ي او و هوشيار آن كه مست او
ای خدا تا به تو اندیشیده ایم چه از دست داده ایم؟
اي خدا
ايناخداي فلك وجود اي مقصودهر موجود فرمانرواي هستي اي كه هميشه هستي ما را ببخش
مارا ببخش وسلام ودرود مارا به پاكترين پيشاني بندگي اسوه ي نيك زندگي،حضرت محمد واهل بیتش وپيامبران بزرگ خود برسان.
وسلام بر ياران، دوستان ودوستدارانشان
امابعد
ستایش خاص خداست پس سلام بر بنده ی شایسته خداوند سلام بر باشکوهترین یادگار پیامبران وسلام بر نفیس ترین ذخیره ی الهی امام موعود دوست عزیز نمی دانم آلان کجایی اما هرجایی خدایت به سلامت دارد اگر از احوال این دوستدار خود غلامعلی نوری بپرسی من هم جواب می دهم در برابر سیل نادانیها چون کوه استوارم.
سخن هرچند گیرا واز سراخلاص باشد بسان شراره هایی که از آتش درون برخیزد عمری گذرا داردپس مهار افکار رااین بار با این نامه به دست دلنواز قلم سپرده ام تا با ما یسطرون آن پایداربماند
این ما همه ی خماران دیدار رویت کسا نی هستیم که به زعم خود شب وروز ازخدا ظهورت را طلب می کنیم واز سراخلاص برای تو نامه می نویسیم که بیایی !
همه می گویند خدا کند که بیایی اما من می گویم خداکند که نیایی
دوست دارم ترا ببینم دوست دارم در کنار توباشم اما خدا کند که نیایی
امام من گرچه دوست دارم بیایی اما خدا کند که نیایی ! چرا؟
اماما ! می ترسم ! می ترسم ما چون ا هل کوفه باشیم و تو تنها بما نی ! پس می ترسم تو هم مثل سرور آزادگان وپدرت امام حسین (علیه سلام )تنها بمانی این همه آرزوی ظهور این همه نامه نگاری برای تو ! می ترسم بعد از ظهورت همه اینها بر باد برود .
وکان لم یکن تلقی شود.! انگار نه انگار !
چونکه ما اینقدر از اسلام واقعی فاصله گرفته ایم که بعد از ظهور سخنان تو را کفر وضد اسلام می پنداریم
پس ما همان کسانی که در آرزوی دیدن رویت خدا خدا می کردیم ونامه می نوشتیم می ترسم اولین کسانی باشیم که علیه سخنان توشمشیر کشی و غوغا کنیم چرا که توآنی نبوده ای که با ذهنیت نارس خود در ذهن خود ساخته ایم
وتوبرخلاف دستورات اسلا م سخن میگویی! چرا که اسلام یعنی ذهنیتهای بافته شده در جمجمه ی ما!
پس طبق سنن تاریخ بشریت تورا همانند پیامبران بزرگ خداوند دیوانه وکافر می نامیم ! چرا که از اسلام حقیقی جزسایه ای وشبحی درک نکرده ایم وتراهم چون موسی(علیه سلام) تا آن حد گفت لم توذوننی ( چرا اینقدر مراآزار می دهید) بسیار اذیت خواهیم کرد .
خدا کند که نیایی یا اگرمی آیی بعد از مرگ من باشد که هیچ بی احترامی به تورا ندیده باشم .
آری میترسم این مای دوستانت ترا چون پدر بزرگت علی (علیه سلام) آنقدر آزرده میکنیم که سر در چاه کنی واز فرط نادانی وبی مغزی ما یارا نت ،از اندوه فریاد بکشی !
آرزودارم بیایی اما خداکند که نیایی! چرا که اگر من به آرزویم نرسم بهتر است از اینکه برسم وببینم که مهدی جویان دیروز چطور در برابرت خروج کرده ودر بی احترامیت به صف ایستاده ومی خواهند که ترا به جرم ارتداد و کفر بکشند.
آری بودند کسانی که آرزوداشتند ومی خواستند علی خلیفه شود اما چون خلیفه شد بر او خروج کردند وکافر مرتدخواندند او را امام من، من تحمل دیدن بی احترا می به تورا ندارم .
دوست دارم بیایی اما خدا کند که نیایی دوست دارم ترا ببینم امادر آن دنیا در محضر خدا نه در اینجا و خود می دانی چرا !
و متاع دنیاقلیل است
ای خدااگر هم مهدی جان ما آمد ما را مصداق این آیه نگردان

[="red"]وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَا زَادَهُمْ إِلَّانُفُورًا[/](فاطر/42) آنان با نهايت تأکيد به خدا سوگند خوردند که اگرانذارکننده به سراغشان آيد، هدايت يافته‌ ترين امتها خواهندبود؛ اما چون نذیری برای آنان آمد، جز فرار و رمیدن( از حق) چيزي بر آنهانيفزود! آمین یا خدا _________________[="red"]_ غلامعلی نوری 1378[/]

ایا نامه عمر به یزدگرد سوم ساسانی و پاسخ یزدگرد به آن واقعیت دارد؟؟

سلام علیکم
لطف کنید این نامه ها رو از تمام جنبه ها بررسی کنید
لطف کنید به صورت مستند صحبت هایتان را بیان کنید
در حد امکان زود تر پاسخ بدهید

نامه مذکور

[=&quot] نامه عمر به یزد گزد سوم سا سانی و پاسخ یزد گرد به آن[/][=&quot][/]

[=&quot] نامه عمر به یزد گزد سوم سا سانی و پاسخ یزد گرد به آن یك سند تاریخی متنی که در ذیل می آید متن ترجمه نامه عمر خلیفه دوم به یزدگرد سوم ساسانی و پاسخ یزدگرد به عمر می باشد. نسخه اصلی این نامه ها در موزه لندن نگهداری می شود. زمان نگاشته شدن این نامه ها مربوط می شود به پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجامید.[/][=&quot][/]
[=&quot] [/]
[=&quot] از عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس « یزدگرد، من آینده روشنی برای تو و ملت تو نمی بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا بپذیری و با من بیعت کنی. تو سابقا بر نصف جهان حکم می راندی ولی اکنون که سپاهیان تو در خطوط مقدم شکست خورده اند و ملت تو در حال فروپاشی است. من به تو راهی را پیشنهاد می کنم تا جانت را نجات دهی. شروع کن به پرستش خدای واحد، به یکتا پرستی، به عبادت خدای یکتا که همه چیزرا او آفریده. ما برای تو و برای تمام جهان پیام او را آورده ایم، او که خدای راستین است. از پرستش آتش دست بردار و به ملت خود فرمان بده که آنها نیز از پرستش آتش که خطاست دست بکشند، بما بپیوند الله اکبر را پرستش کن که خدای راستین است و خالق جهان. الله را عبادت کن و اسلام را بعنوان راه رستگاری بپذیر. به راه کفر آمیز خود پایان بده و اسلام بیاور و الله اکبر را منجی خود بدان. با این کار زندگی خودت را نجات بده و صلح را برای پارسیان بدست آر. اگر بهترین انتخاب را می خواهی برای عجم ها ( لقبی که عربها به پارسیان می دادند بعمنی کودن و لال) انجام دهی با من بیعت کن.» [/][=&quot][/]
[=&quot] [/]
[=&quot]عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین

[/]
[=&quot] [/]
[=&quot] از یزدگرد سوم ساسانی شاه شاهان، شاه پارس، شاه سرزمینهای پرشمار، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها، شاه پارسیان و نژادهای دیگر از جمله عربها، شاه فرمانروایی پارس، به عمربن الخطاب خلیفه تازیان ( لقبی که پارسیان به عربها می دهند به معنی سگ شکاری ) به نام اهورا مزدا آفریننده زندگی و خرد تو در نامه ات نوشته ای می خواهی ما را به راه راست هدایت کنی، به راه خدای راستینت، بدون اینکه هیچگونه آگاهی داشته باشی که ما که هستیم و چه را می پرستیم. این بسیار شگفت انگیز است که تو لقب فرمانروای عربها را برای خودت غصب کرده ای آگاهی و دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عربهای پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابانهای عربستان و انسانهای عقب مانده بیابان گرد است. مردک، تو به من پیشنهاد می کنی که خداوند یکتا را بپرستم در حالیکه نمی دانی هزاران سال است که ایرانیان خداوند یکتا را می پرستند و روزی پنج بار به درگاه او نماز می خوانند. هزاران سال است که در ایران، سرزمین فرهنگ و هنر این رویه زندگی روزمره ماست. زمانیکه ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان می پروراندیم و پرچم پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک را در دستهایمان به اهتزاز درمی آوردیم تو و پدران تو داشتند سوسمار میخوردند و دخترانتان را زنده بگور می کردید. شما تازیان که دم از الله می زنید برای آفریده های خدا هیچ ارزشی قائل نیستید ، شما فرزندان خدا را گردن می زنید، اسرای جنگی را می کشید، به زنها تجاوز می کنید، دختران خود را زنده به گور می کنید، به کاروانها شبیخون می زنید، دسته دسته مردم را می کشید، زنان مردم را میدزدید و اموال آنها را سرقت می کنید. قلب شما از سنگ ساخته شده است. ما تمام این اعمال شیطانی را که شما انجام می دهید محکوم می کنیم. حال با اینهمه اعمال قبیح که انجام می دهید چگونه می خواهید به ما درس خداشناسی بدهید؟ تو بمن می گویی از پرستش آتش دست بردارم، ما ایرانیان عشق به خالق و قدرت خلقت او را در نور خورشید و گرمی آتش می بینیم. نور و گرمای خورشید و آتش ما را قادر می سازد که نور حقیقت را ببینیم و قلبهایمان برای نزدیکی به خالق و به همنوع گرم شود. این بما کمک می کند تا با همدیگر مهربانتر باشیم و این نور اهورایی را در اعماق قلبمان روشن می سازد. خدای ما اهورا مزداست و این بسیار شگفت انگیز است که شما تازه او را کشف کرده اید و نام الله را بر روی آن گذارده اید. اما ما و شما در یک سطح و مرتبه نیستیم، ما به همنوع کمک می کنیم ، ما عشق [/]
[=&quot]را در میان آدمیان قسمت می کنیم، ما پندار نیک را در بین انسانها ترویج می کنیم، ما هزاران سال است که فرهنگ پیش رفته خود را با احترام به فرهنگ های دیگر بر روی زمین می گسترانیم ، در حالیکه شما به نام الله به سرزمینهای دیگر حمله می کنید، مردم را دسته دسته قتل عام می کنید، قحطی به ارمغان می آورید و ترس و تهی دستی به راه می اندازید، شما اعمال شیطانی را به نام الله انجام می دهید. چه کسی مسئول اینهمه فاجعه است؟ آیا الله به شما دستور داده قتل کنید، غارت کنید و ویران کنید؟ یا اینکه پیروان الله به نام او این کارها را انجام می دهند؟ و یا هردو؟ شما می خواهید عشق به خدا را با نظامی گری و قدرت شمشیر هایتان به مردم یاد بدهید. شما بیابان گردهای وحشی می خواهید به ملت متمدنی مثل ما درس خداشناسی بدهید. ما هزاران سال فرهنگ و تمدن در پشت سر خود داریم، تو بجز نظامی گری، وحشی گری، قتل و جنایت چه چیزی را به ارتش عربها یاد داده ای؟ چه دانش و علمی را به مسلمانان یاد داده ای که حالا اصرار داری به غیر مسلمانان نیز یاد بدهی؟ چه دانش و فرهنگی را از الله ات آموخته ای که اکنون می خواهی به زور به دیگران هم بیاموزی؟ افسوس و ای افسوس ... که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم ما مجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند و همان پنج بار نماز را بخوانند ولی این بار با زور شمشیر باید عربی نماز بخوانند چون گویا الله شما فقط عربی می فهمد. من پیشنهاد می کنم که تو و همدستانت به همان بیابانهایی که سابقا عادت داشتید در آن زندگی کنید برگردید. آنها را برگردان به همان جایی که عادت داشتید جلوی آفتاب از گرما بسوزند، به همان زندگی قبیله ای ، به همان سوسمار خوردن ها و شیر شتر نوشیدنها. من تو را نهی نمی کنم از اینکه این دسته های دزد را ( ارتش تازیان) در سرزمین آباد ما رها کنی ، در شهر های متمدن ما و در میان ملت پاکیزه ما. این چهار پایان سنگدل را آزاد مگذار تا مردم ما را قتل عام کنند، زنان و فرزندان ما را بربایند، به زنهای ما تجاوز کنند و دخترانمان را به کنیزی به مکه بفرستند. نگذار این جنایات را به نام الله انجام دهند، به این کارهای جنایتکارانه پایان بده. آریایها بخشنده، خونگرم و مهمان نوازند، انسانهای پاک به هر کجا که بروند تخم دوستی، عشق ، آگاهی و حقیقت را خواهند کاشت بنابراین آنها تو و مردم تو را بخاطر این کارهای جنایتکارانه مجازات نخواهند کرد. من از تو می خواهم که با الله اکبرت در همان بیابانهای عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمدن ما نزدیک نشوی ، بخاطر عقاید ترسناکت و بخاطر خوی وحشی گریت. [/][=&quot][/]

[=&quot][/]
[=&quot]یزدگرد سوم ساسانی شاهنشاه سرزمین پارس[/][=&quot][/]

نامه یک مهندس ژاپنی به امام رضا

سال گذشته یک ژاپنی در آستارا مسلمان شدو نام خود را رضا گذاشت.
آتسوشی ناکانه مهندس رایانه ژاپنی با مطالعه فرهنگ اسلامی ایرانی به دین مقدس اسلام و مذهب تشیع مشرف و نام رضا را برای خود برگزید.
به گزارش رسا؛ این مهندس تاجر ژاپنی ساکن توکیو بوده که مدت هفت سال است که با یک تاجر آستارایی رفت و آمد دارد و در طول این مدت با مطالعه ایران شناسی با فرهنگ و سنن اسلامی ایرانی آشنا شد.
وی در آخرین سفر خود با ارتباط صمیمی با روحانیان حوزه علمیه حضرت ولیعصر(عج) آستارا، به دین مقدس اسلام و مذهب تشیع مشرف شد و نام مبارک رضا را برای خود برگزیده است.

با توجه به علاقمندی اش به ساحت علی بن موسی الرضا (ع) از "رضا ناکانه" خواسته شد تا دل نوشته ای برای نهمین جشنواره نامه ای به امام رضا (ع) در مازندران ارسال کند.

رضا ناکانه خطاب به امام رئوف نوشته است:
به نام خدا
در شب مشهد مقدس
هر کجا باشم هر کار بکنم
چراغ حرم همیشه دیده می شود.

آن نور شما است.

نور مهر و آرامش است.
آن نور بدون پایان همه جا می رسد.
حتی سرزمین آخر شرق دنیا که من هستم.
هر وقت چشم می بندم نور شما را می بینم.
در همان لحظه سروصدای دلم از بین می رود
احساس پاک به دست می آورم
و برای شما دلم خیلی تنگ می شود.
ای امام دانا
با نور خود راه من را روشن کنید.
ای امام عاشقانه
با نور خود مرا حفظ کنید.

نامه های خانوادگیِ مردی که دنیا را تکان داد…

امام در سال ۱۳۰۷٫ش با خدیجه خانم ثقفی (معروف به قدس ایران) ازدواج کردند و ثمره این ازدواج سه دختر است به نامهای «صدیقه» خانم، همسر مرحوم آقای اشراقی، «فهیمه» ـ زهرا ـ خانم همسر آقای دکتر محمود بروجردی و «فریده» خانم همسر محمدحسن اعرابی. و دو پسر است به نامهای «مصطفی» که همسرش معصومه حائری ـ نوه آیت الله حائری یزدی ـ و «احمد» که همسرش فاطمه طباطبائی ـ خواهرزاده امام موسی صدرـ است. البته امام فرزند پسر دیگری هم داشتند که در ایام کودکی بر اثر بیماری فوت شد.

امام بنا نقل خاطرات اعضاء خانواده شان احترام بسیار زیادی برای همسرشان قائل بودند و در تمام طول سال های زندگی مشترک شان هیچگاه تا نیامدن «خانم» سر سفره دست به غذا نمی زدند. هیچگاه به ایشان دستور ـ حتی در حد گفتن اینکه یک لیوان آب برایم بیاورید ـ ندادند. علاقه امام به همسر و فرزندان و نوه هایشان را بهتر از همه شاید بتوان در میان خطوط نامه هایی دید که برای خانواده شان می‌نوشتند؛ به ویژه نامه هایی که برای همسرشان نوشته اند…

********

اولین نامه را امام در فرودین ۱۳۱۲٫ش برای همسرشان نوشته اند. در این تاریخ امام برای سفر «حج» راهی خانه خدا بوده اند و در مسیر و از بیروت نامه را نوشته اند. در آن زمان فرزند اول امام یعنی حاج آقا مصطفی سه ساله بوده اند…

«بسمه تعالی. تصدقت شوم،الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حال] من با هر شدتی باشد می‌ گذرد؛ ولی به حمدالله تاکنون هرچه پیش آمد، خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتا جای شما خالی است، فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.در هر حال، امشب، شب دوم است که منتظر کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف، یک کشتی فردا حرکت می کند، ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتا تکلیف معلوم نیست، امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم، که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل. از این حیث قدری نگران هستم، ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت. بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم‌تر وبهتر است. خیلی سفر خوبی است، جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت [سیدمصطفی] قدری تنگ شده است. امید است که هر دو به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند. اگر به آقا [پدر همسر امام]و خانم‌ها [مادر و مادربزرگ همسر امام] کاغذی نوشتید، سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب‌ الزیاره هستم. به خانم شمس آفاق [خواهر همسر امام] سلام برسانید و به توسط ایشان به آقای دکتر [علوی] سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید. صفحه مقابل را به آقای شیخ عبدالحسین بگویید برسانند. ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روح‌الله» ـ صحیفه امام، جلد۱، ص ۲و۳

********

نامه دوم مربوط به زمانی است که رژیم پهلوی بعد از قضیه کاپیتولاسیون امام و حاج آقا مصطفی را به ترکیه تبعید کرده است. و به این شکل امام در تاریخ ۴ فروردین ۱۳۴۴٫ش این نامه را خطاب به همسرشان می نویسند…

«بسمه تعالی

خدمت مخدره محترمه والده مصطفی ـ ابقاهاالله و صبرها ـ سلام می‌رساند. انشاء الله تعالی شماها به سلامت و سعادت به سر برید. اینجانب بحمدالله تعالی سالم هستم. هیچ نگرانی نداشته باشید. خداوند تعالی آنچه مقدر فرموده استصلاح است و واقع خواهد شد: عَسی انْ تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌلَکُمْ. مصطفی هم بحمدالله سلامت است، جای هیچ نگرانی نیست. فقط از اینکه از شماها بی‌ اطلاعم قدری نگران هستم. همه را به خدای تبارک و تعالی می‌سپارم. تمام بچه‌ ها و متعلقین آن ها را سلام می‌ رسانم. اگر این کاغذ رسید، جواب زودتر بنویسید و بفرستید خدمت حضرت حجت الاسلام آقای حاج آقا فضل الله خوانساری، شاید ایشان بتوانند به وسیله‌ای بفرستند. اگر جواب نوشتید تمام بچه‌ها به خط خودشان یکی - دو کلمه بنویسند. به متعلقه مصطفی سلام برسانید. ایشان هم دو کلمه بنویسند.به حضرتین آقایان اخوان سلام برسانید.

روح الله الموسوی الخمینی» -صحیفه امام، جلد۱، ص ۴۳۷

✿ ۞ دفــــاع مــــقــــدس ۞ ✿ بــــدون شـــرح !

انجمن: 


حسین ای درس آموز شهادت

بسیجی از تو آموزد شهادت

به روی سینه و پشت بسیجی

نوشته یا زیارت یا شهادت



نامه زیبای آيت‌الله محمدحسين بهجتي به فرزندش

دريا باش، نه حباب
نامه آيت‌الله محمدحسين بهجتي به فرزندش

اشاره
متني كه در زير از نظر می گذرانيد ، نامه ای اخلاقی از مرحوم آيت الله محمدحسين بهجتي(شفق) امام جمعه فقيد اردكان است که خطاب به فرزندش نوشته است.

فرزند دلبندم،
سلامي دلپذيرتر از نسيم بهاري و خوشبوتر از گل‌هاي کوهساري و گرمتر از چشمه خورشيد و روشنتر از سپيده‌دمان به تو تقديم مي‌دارم؛ سلامي برخاسته از پرده جان، سلامي پرورده شور و اشتياق.

گرامي فرزندم،
اي شکوفه آرزو و بهار اميدم، اميد آن دارم که چون باد هميشه تکاپوگر و چون برق، همواره ظلمت‌شکاف و چون مهر، هميشه پرتو‌افشان و چون بدر، هماره شب‌زنده‌دار و چون شباهنگ همه شب سحرخيز باشي.

اي دل‌پسند دلخواه،
دلم مي‌خواهد چون ستاره بر لب بام هستي بدرخشي و چون کهکشان از افق‌هاي بلند بتابي؛ چون قلّه هيماليا، بر آسمان سرکشي و چون شفق، نور آفتاب را در سينه خود نگهداري؛ چون ارواح پاک از فرط صفا به عرش پر گيري و چون مسيح بر آسمان عروج کني؛ چون امواج يک لحظه از حرکت باز‌نايستي؛ چون دريا عميق و بي‌کران باشي. دلم مي‌خواهد چون صدف، پر گوهر اما خاموش باشي؛ چون براق، مرکب جان خويش گردي و آسمان‌ها را درنوردي تا پيمبر جانت را به معراج قُرب جانان برساني. دلم مي‌خواهد در اخلاص، سلمان و در زهد اباذر و در اسرار، کميل و در شوق و استقامت حجر بن عدي، در بيان حجّت، هشام بن حکم و در علم و حکمت، مؤمن الطّاق و در عرفان و عمل اويس قَرن و در صبر و ثبات، زينب زمان باشي.

نور چشمم،
چشم دارم که کم از ذره نباشي که با همه خردي، همتي بلند دارد و تا به آفتاب نرسد، پاي از سير و دست از طلب نکشد.
ذرۀ خرد به خورشيد رسيد از سبـکي ماند سرگشـته به راه آن که سبـک‌بار نشد
آشنا باش کزين پـرده خبرها شنـوي گوش بيـگانه ز اسرار، خبـر‌دار نشد
مي‌خواهم کم از نحل نباشي، نمي‌بيني که با همه ضعف و ناتواني چه شيرين‌کار و سازمان‌ديده و پرتلاش، دوست‌نواز و دشمن‌گداز است. جز از گل‌هاي پاک ننوشد؛ از گل‌هاي هرزه و بدبو بپرهيزد و جز بر گياهان پاک ننشيند و برنخيزد.
مي‌خواهم دريا باشي نه حباب، دريا باشي که قطرات سرگردان باران و رودهاي بي‌قرار و جوي‌ها و نهرهاي بي‌پناه را در سينه خود جاي دهي و از الطاف بي‌دريغ خويش همه را بهره‌مند سازي، حباب نباشي که سبک‌مايه و تنگ‌حوصله بوده، از پروا آکنده باشي که فرجام هوا زوال و فناست.
حباب آسا هواي خودنمائي کرد دلتنگم شدم هم صحبت دريا چو ترک اين هوا کردم
چو دريا باش که ظاهرش از باطنش بهتر است؛ نه چون حباب که ظاهري آراسته دارد و باطني خراب، بر باطن تهي خويش پرده از ريا و تزوير کشيده و سر به کبريائي برافراخته است و بدين جهت است که بد‌عاقبت است؛ نسيمي پرده‌اش بدرد و بادي آبرويش ببرد.
مي‌خواهم چون شميم گل‌هاي کوهستاني باشي که از خود به‌درمي‌رود و به نقطه‌هاي دور پراکنده مي‌گردد تا از عطر خويش دل‌هاي پريشان را جمع و جان‌هاي محزون را شاد و شکفته سازد و مبادا هرگز چون شعله به گِرد خويش پيچي و چون گردباد خودمحور باشي، نبيني که شعله از خودخواهي، دور و نزديک را بسوزد تا خود برافروزد و گردباد از خودمحوري، غبار برانگيزد و فضا را تيره سازد؟!

فرزند دلبندم،
نصيحتي خواسته بودي، چند جمله مي‌نويسم شايد از آن ميانه يکي کارگر افتد و تو را مي‌سزد که اندرز پدر به جان بپذيري که هم تو شايسته و عاشقي و هم من، دلسوز و مشفق.

فرزندم،
بزرگترين مانع رسيدن به کمال آلوده بودن به گناه است که گناه سمّ قتّال است و اسباب وبال. هر اندازه از گناه فاصله گيري، به خدا نزديک شوي و هر چه بيشتر گناه را ترک کني، رضاي حق را بهتر جذب کني. حافظ مي‌گويد:
در ره منزل ليـلي که خطرهاست در آن شرط اول قـدم آنست که مجنـــون باشي
غوطه در اشک بزن، کاهل طريقت گويند پاک شو اول و پس ديده بر آن پاک انداز!

عزيزم،
اول‌گام راهيان طريق حق، اطاعت فرمان و ترک عصيان است. جائي که صفي‌الله را با ترک اولائي ز بهشت مي‌رانند؛ چگونه آلودگان را با آن همه گناه به بهشت فراخوانند؟! اگر مي‌خواهي به قرب خدا رسي؛ بايد ترک هوا کني که صاحبان گناه، آبروئي ندارند و آنان را به کعبه رضاي حق راهي نيست. بيچارگي و واماندگي و بدبختي بشر، همه از معصيت است که گناه، عامل ذلت و باعث نکبت و وسيله سلب توفيق و سبب لغزش از طريق است.
دعاي کميل را با تفکر در واژه واژه آن بخوان تا از عواقب شوم گناه آگاه گردي. خوب بينديش که علي(عليه‌السلام) چه مي‌گويد و آثار شوم گناه را چگونه بيان مي‌فرمايد. گاهي گناه، بلا نازل مي‌سازد و گاه برکت مي‌برد و گاه مانع رفع دعا و اجابت التماس بنده مي‌گردد؛ گاهي حلاوت عبادت را از آدمي مي‌گيرد که دل از گناه تيره مي‌شود و توفيق از انسان دور مي‌گردد. آن گاه در پايان دعا، بي‌تابي علي را با همه عصمت و طهارتش بنگر؛ درست چون مجروحي خون از بدن رفته و چون زمين‌خورده‌اي دست و پا شکسته و چون مصدومي در تصادف متلاشي گشته، دست استغاثه برمي‌آورد و فرياد برمي‌دارد و پريشان و بي‌طاقت مي‌نالد که خدايا زود باش، شتاب کن، همين شب، همين ساعت، همين لحظه دستم را بگير که مي‌افتم، توفيقم بخش که اين زهر هلاکم مي‌کند، درمانم کن که اين درد هم اکنون مرا مي‌کشد. از درد به خود مي‌پيچد که هر نفس، خطر مرگ تهديدش مي‌کند، ناله مي‌زند و خدا را قسم مي‌دهد که: «...ان تهب لي في هذه اللّيله و في هذه الساع کلّ جرم اجرمته و کلّ ذنب اذنبته...»
راستي چه بي‌انصافي و بزرگ‌ستمي است که انسان با مولاي مهربان خويش درافتد و با آن همه عنايت و نوازش و مرحمت که از او مي‌بيند، باز جرئت ورزد و فرمان او را مخالفت نمايد. آه، چه بي‌شرمي از اين بالاتر و چه وقاحتي از اين زشت‌تر؟ و چه گستاخي از اين رسواتر؟ آه، چه خجلت‌آور است که او با بي‌نيازي، ناز تو کشد و تو با آن همه نياز، به او پشت کني!! او تو را فراخواند و تو فاصله گيري و به عقب برگردي؛ او در حق تو، وفا کند در پي وفا، کرم کند بر سر کرم و نعمت دهد پياپي و نوايت رساند دمادم و تو در حق او، جفا کني بر سر جفا و جرئت‌ ورزي در پي جرئت!! دعوتش را نپذيري و محبتش را ناسپاسي کني. کفران ورزي و سرپيچي کني. واي و صد واي از اين جسارت که او تو را جويد و خواند و تو از او در غفلت به سر بري. او به تو رو مي‌آرد و تو از او بگريزي. او به گرمي پاسخت گويد و تو دعوتش را اجابت نکني.

عزيز من،
هر گناهي جسارت به خداست. اين همه جسارت را چگونه تحمل مي‌کني؟! آيا روزي مي‌تواني آن را تلافي کني. دعاي توبه زين العابدين را بخوان؛ ببين و بينديش، بخوان و بازخوان. بنگر که چگونه گناه در نظر وي عظيم و غير‌قابل‌جبران است. مي‌فرمايد: «اگر آن قدر دستم را به درگاه تو بلند سازم تا بازوانم از پيکر فروافتد و اگر در برابرت به معذرت رکوع روم و آن‌قدر رکوعم را طولاني کنم تا پشتم بشکند و اگر در برابر تو آن‌قدر به خاک افتم تا مهره‌هاي گردنم از کار افتد و اگر تلافي گناه را همه عمر به جاي نان و آب، خاک و خاکستر خورم با اين همه شايسته بخشش يک گناه نگردم.»

فرزندم،
خوب در گناهان گذشته و حال خويش بينديش و همواره آن را به ياد داشته باش و همواره هراسان و بيمناک باش که کار گناه وخيم است و عاقبتش نامعلوم. اگر تو آن را فراموش کني، خدا فراموش نخواهد کرد. هر زمان که حالي داري، استغفار کن و از خد آمرزش خواه که پيامبر گرامي با عصمت عظيمش هر روز هفتاد بار استغفار مي‌کرد. خوف از گناه علامت ايمان است که پيامبر(ص) به اباذر فرمود: «نشان مؤمن آن ست که اگر گناهي کند چنان هراسان باشد که گوئي در کنار صخره‌اي لرزان قرار گرفته که هر لحظه بيم آن مي‌رود که آن صخره عظيم فروغلتد و بر او فروافتد.»

فرزندم،
به خود اجازه هيچ گناهي مده اگرچه خرد و حقير باشد؛ که هر گناهي مخالفت خداست و مخالفت خدا در هر امر عظيم است و علي(عليه السلام) فرمود: «اشدّ الذنوب ما استخفّ به صاحبه؛ سخت‌ترين گناه گناهي‌ست که گنه‌کار آن را کوچک شمارد.» مگر نه اين است که کوه‌هاي بزرگ از سنگ‌ريزه‌هاي خرد و درياي بي‌کران از قطرات باران فراهم مي‌آيد؟ شاعر عرب مي‌گويد:
خلِّ الذنوب صغيرها و کبيرها فَهُوَ التُّقي لا تُحقِرنَّ صغيرهً ان الجِبال مِن الحِصي
و امام بزرگوار موسي بن جعفر(عليه‌السلام) فرمود: «خشم خدا در ميان گناهان پنهان است، پس هيچ گناه را مرتکب مشو چه داني شايد همان گناه کمين‌گاه خشم خداست و تو با ارتکاب آن به خشم خدا دچار خواهي شد.»

عزيزم،
گاه يک شعله موجب حريقي بزرگ مي‌گردد و کبريتي خرمني را آتش مي‌زند و موئي ديده را کور مي‌سازد؛ پس مبادا هيچ گناهي را کوچک شماري که در ديد بزرگان معرفت هر گناهي کبيره است.
هر چند که پند در جهان بسيار است پندي دهمت که گوهري شهوار است
مشمار گنه خرد و گر چند کم است يک شعله کم آفت صد نيـــزار است
اگرچه سخن به درازا کشيد، بگذار سخني ديگر از زين‌العابدين(عليه‌السلام) که دردشناس و درمان‌دان است، در خطر گناه، براي تو بخوانم که تو فروغ چشم و آرام دل مني و دريغم آيد که تو را از خطرات گناه در حدّ توان خويش آگاه نسازم. دوست دارم که تو را پيش از سقوط در چاه، بيدار سازم تا به چاه نيفتي و اگر خداي ناکرده افتادي، رهائي خويش را به سرعت چاره‌ جوئي و در چاه نماني که ماندن همان است و هلاکت همان. در مناجات نخستين از مناجات پانزده‌گانه زين‌العابدين(عليه‌السلام) چنين مي‌خواني: «الهي البستني الخطايا ثوب مذلّتي وَ جَلّلني التباعد منک لباس مسکنتي و امات قلبي عظيم جنايتي؛ يعني، خدايا گناهان لباس ذلّت و خواري بر تنم پوشانده و دوري از تو جامه بدبختي و بيچارگي در برم کرده و جنايت بزرگ من، دلم را نه افسرده که مرده ساخته است.»
در هر حال مردانه کوشش کن و به هر طريق که مي‌تواني از راه مراقبه يا محاکمه يا ندامت و توبه و يا استغفار و التماس، گرد معصيت و غفلت را از آينه دل بزداي و مراقب باش تا دگر باره غبار بر آن ننشيند.

فرزند محبوبم،
از تو که کم گناه کرده‌اي و دلي پاک و باصفا داري، فراوان التماس دعا دارم. مبادا پدر گنه‌کارت را فراموش کني، تو را به خدا مي‌سپارم.
خدا‌حافظ
پدرت محمد‌حسين بهجتي

نامه یک معلم قرآن !

در آستانه فرا رسیدن ماه مبارك رمضان، ماه بهار قرآن از سوی مفسر قرآن و رئیس ستاد اقامه نماز حجت الاسلام و المسلمین قرائتی، نامه سوزمندانه و در خور تأملی به فرهنگیان قرآنی جامعه به ویژه مبلغین و دلسوزان قرآن نوشته اند.
متن نامه ...


بسم الله الرحمن الرحیم


ناله
آیا می دانید...
خدمت سروران گرامی
سلام علیكم

طبق معمول هر سال همین كه به ماه رمضان نزدیك می شویم دقایقی از وقت شما را راجع به مهمترین مسئله می گیرم و از اینكه كار قرآن به جایی رسیده كه باید مثل من این حرفها را بزند (كه از دهانم بزرگتر است) شرمنده ام.

1. آیا می دانید كه در همه مساجد در شب قدر دعای شریف جوشن كبیر و عزاداری و مراسم قرآن سر گرفتن بحمدالله برگزار می شود اما چرا در شب قدر كه شب نزول قرآن است تفسیر رنگی ندارد؟

2. آیا می دانید سرگرم شدن به چاپ و صوت و تجوید و ظاهر قرآن بیش از توجه به محتوای قرآن است؟

3. آیا می دانید به ما دستور داده اند كه هر گاه فتنه های زیاد مانند پاره هایی از شب تار به شما روی آورد به قرآن پناه ببرید؟ (فَإِذَا الْتَبَسَتْ‏ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّع)‏

4. آیا می دانید بعضی به اسم این كه دین از سیاست جداست به صدها آیه سیاسی بی توجهی می كنند؟

5. آیا می دانید آن مقدار كه در متون آموزش و پرورش و دانشگاه كلمات عربی را تزریق می كنند كارساز نیست و فارغ التحصیلان ما نمی توانند اكثرا یك صفحه قرآن را بی غلط بخوانند؟

6. آیا می دانید بعضی به خیال اینكه قرآن از فهم بشر بالاتر است و فهم آن مخصوص اهل بیت است از تدبر در آن می ترسند، با اینكه خداوند دستور به تدبر داده است و در حدیث می خوانیم: من زعم ان كتاب الله مبهم فقد هلك و اهلك راستی اگر قرآن را نمی توان فهمید پس چگونه به ما دستور داده اند روایات را بر قرآن عرضه كنیم و اگر ضد آن بود آن روایات را به دیوار بزنیم؟

7. آیا می دانید مهجوریت قرآن غافلانه نیست زیرا در قرآن می خوانیم در روز قیامت پیامبر(ص) می فرماید: پروردگارا قوم من قرآن را مهجور گرفتند و نمی فرماید قرآن نزد قوم من مهجور بود و مهجور گرفتن با توجه و عمد است؟ وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً

8. آیا می دانید آیه وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً چه معنایی دارد:
الف: در پر خطر ترین دادگاه یعنی روز قیامت
ب: نزد عالی ترین قاضی یعنی خداوند
ج: از محبوبترین و بالاترین مقام هستی یعنی پیامبر(ص)
د: شكایت توسط كسی است كه مظهر رحمه للعالمین است.
ه: شكایت پدر از فرزند است انا و علی ابوا هذه الامه
و: شكایت حتمی است چون با فعل ماضی آمده است. (وَ قالَ الرَّسُولُ)
ز: شكایت با استمداد از كلمه یا رب است.
ح: شكایت از كسی است كه امید شفاعت از او داریم. ویل لمن كان شفعاء ه خصماءه؟

9. آیا می دانید بعضی ها نمی توانند قرآن بخوانند؟
بعضی به غلط می خوانند.
بعضی كه می توانند درست بخوانند نمی خوانند.
و بعضی كه می خوانند تدبر نمی كنند.
و بعضی به آن عمل نمی كنند.
و بعضی قرآن را محور كار خود نمی دانند و در درسها و سخنرانی ها و نوشته به قرآن اولویت نمی دهند.
و بعضی قرآن را تنها برای مهریه عروس، بالای سر مسافر، سوگند یاد كردن، كتاب استخاره و امثال آن می خواهند.

10. آیا می دانید مثال ما مثال بیماری است كه بجای مصرف دارو مشغول چیدن و تنظیم انواع قرص هاست؟

11. آیا می دانید مثال ما مثال مهمانی است كه به جای گوش دادن به سخنان صاحبخانه به نقش و نگار در و پنجره توجه می كند؟

12. آیا می دانید گروهی به جای تدبر در قرآن و پیام و الهام گرفتن از آن و عمل به آن به سراغ حواشی آن می روند و بیشتر عمر خود را صرف مباحث علوم قرآن مانند محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، تاویل، شان نزول، تاریخ كتابت، تاریخ ترجمه، تاریخ تفسیر، طبقات مفسرین، تفاوت كتب تفسیری و امثال این بحث ها می كنند؟ (البته بعضی از این بحث ها نظیر بحث اعجاز و بحث سلامت از تحریف ضروری است اما صرف بیشتر عمر به این علوم مانند كسی است كه به جای شنا در استخر، دور استخر می دود؟)

13. آیا می دانید بعضی بجای بیان روح قرآن آنقدر به نقل اقوال می پردازند كه خود قرآن در آن اقوال گم می شود و بعضی آنقدر احتمالات متعددی را مطرح می كنند كه حتی محكمات قرآن، متشابه می شود؟

14.بعضی وارد گود عرفان، بعضی وارد تحقیق مفصل روی لغات، بعضی در مقام نقل شان نزول های متعدد و بعضی قرآن را به دون توجه به روایات معتبر رسیده از اهل بیت(ع) تفسیر می كنند؟ در حالی كه خود قرآن به ما می فرماید: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا یعنی سخنان پیامبر(ص) را كه خود مستقیما فرموده و یا به اهل بیت ارجاع داده باید بگیریم و در روایات متواتر می خوانیم بین قرآن و اهل بیت هرگز جدایی نیست و اگر به هر دو تكیه كنید هرگز گمراه نمی شوید؟

15. آیا می دانید در بسیاری از سخنرانی ها سهم تاریخ، تحلیل سیاسی، شعر و خواب و خطابه و روضه و امثال آن داده می شود ولی سهم قرآن داده نمی شود با اینكه خداوند به پیامبر(ص) می فرماید سخنرانی تو باید درباره بیان قرآن باشد لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏ ؟

16. آیا می دانید هزاران پایان نامه در علوم قرآن نوشته می شود ولی این پایان نامه ها در دانشگاه ها بایگانی و جامعه از آن خیری نمی بیند؟

17. آیا می دانید در دانشگاه های قرآن و حدیث سرفصلهای علوم قرآن كاربردی نیست و نیازسنجی نشده است؟

18. آیا می دانید تلاوت زیبا در مواردی به هنرنمایی تبدیل شده است؟

19. آیا می دانید در آموزش صرف و نحو از آیات قرآن و روایات كمتر استفاده می شود؟

20. آیا می دانید فیلم های كوتاهی با مضامین قرآنی نایاب است؟

21. آیا می دانید تفسیر ساده برای نوجوانان نایاب است؟

22. آیا می دانید بیان صحیح از قصه های قرآن برای نوجوانان نایاب است؟

23. آیا می دانید موقوفات برای قرآن كمیاب است؟

24. آیا می دانید نذر تلاوت قرآن نایاب است؟

25. آیا می دانید توجه به قرآن در نام شبی با قرآن مطرح می شود؟ آیا درست است كه بگوییم شبی با اكسیژن و یا شبی با سلامتی؟

26. آیا می دانید در بسیاری از حوزه ها و نزد بسیاری از مدرسین تدبر در قرآن درس جنبی است نه اصلی؟

27. آیا می دانید توجه به كتاب مخلوق بیش از كتاب خالق است؟

28. آیا می دانید كه به آیه خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ عمل نكرده ایم؟

29. آیا می دانید اگر كتاب آسمانی را به پا نداریم خداوند لقب پوچی به ما داده است؟ قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُم‏

30. آیا می دانید كلمه اقامه در قرآن در چهار جا به كار رفته است:
أَقيمُوا الدِّين‏
أَقيمُوا الْوَزْنَ
أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِم.‏ 31. آیا می دانید اگر ما كتاب آسمانی را بپا داریم وضع اقتصادی ما بسیار خوب می شود؟ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم

32. آیا می دانید باید تلاوت هر آیه ای ایمان ما را زیاد كند؟ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً

33. آیا می دانید تلاوت قرآن باید دل ما را بلرزاند؟ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم‏

34. آیا می دانید گروهی از جن همین كه برای اولین بار صدای قرآن را شنیدند ایمان آوردند (يَهْدي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ) و دیگران را به پیروی از آن دعوت كردند (يا قَوْمَنا أَجيبُوا داعِيَ اللَّهِ) ولی ما این همه قرآن شنیدیم، نه دلی تكان و نه ایمانی زیاد و نه اشكی جاری و نه رشدی اضافه و نه تبلیغی صورت گرفت؟

35. آیا می دانید قرآن ذكر است إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر و اعراض از آن زندگی نكبتی را به بار می آورد (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا)

36.آیا می دانید در قیامت بعضی شفاعت ها برای بعضی مفید نیست؟ فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ ولی شفاعت قرآن حتما كارساز است. شافع مشفع

37. آیا می دانید قرآن كشتی بی سوراخ است؟ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون ‏ ولی در نقل تاریخ، احتمال دروغ است و در روایات نیز روایات جعلی زیاد است؟

38. آیا می دانید قرآن مثل دریا است كه هر كسی از آن بهره ای دارد. بعضی با نگاه، بعضی با شنا، بعضی با قایق رانی، و بعضی با غواصی. قرآن نیز این گونه است كه:كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ.

39. آیا می دانید عجایب قرآن قابل شمارش نیست؟ امیرالمومنین فرمود: لَا تُحْصَى‏ عَجَائِبُه‏

40.آیا می دانید عجایب قرآن كهنه شدنی نیست؟ لَا تَفْنَى‏ عَجَائِبُهُ‏

41. آیا می دانید بزرگانی مانند ملاصدرا و فیض كاشانی و امام خمینی و بسیاری دیگر اقرار كرده اند كه چرا بیشتر عمر خود را صرف قرآن نكرده اند؟

42. آیا می دانید علمای ربانی، علمای قرآنی هستند كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ

43. آیا می دانید قرآن نور است و كسی كه خودش نور ندارد نمی تواند مردم را از ظلمات به نور دعوت كند؟

44. آیا می دانید كه عظمت ماه مبارك رمضان به روزه نیست بلكه به نزول قرآن است: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآن‏ و نفرمود: شهر رمضان الذی كتب فیه الصیام

45. آیا می دانید در نمایشگاه كتاب توجه مردم به كتب تفسیری زیاد شده است؟

46. آیا می دانید عزیزانی كه مسیر سخنرانی های خود را به سمت قرآن سوق داده اند مخاطبین كمی و كیفی بیشتری دارند؟

47. آیا می دانید اینكه پیامبر (ص) فرمود هرگز نباید بین قرآن واهل بیت جدایی باشد بنابراین سزاوار است در كنار هر جلسه عزاداری یك جلسه قرآن هم باشد؟

48. آیا می دانید كه امام رضا فرمود نماز بر مردم واجب شد تا قرآن از مهجوریت بیرون آید؟ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ‏ أُمِرَ النَّاسُ بِالْقِرَاءَةِ فِي الصَّلَاةِ لِئَلَّا يَكُونَ الْقُرْآنُ مَهْجُوراً مُضَيَّعا

سروران گرامی باید به پا خیزیم و اگر غفلت یا تقصیر و قصوری بوده از خداوند عذر خواهی كنیم و از امروز قرآن را جدی بگیریم؟ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ

نكاتی به نظر می رسد كه بیان می كنم عزم و تصمیم با شما. ولی بدانیم اگر عزم نداشته باشیم مثل پدر خود حضرت آدم قابل توبیخیم كه قرآن می فرماید: َ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما
همه به پا خیزیم و برای خدا و شادی دل پیامبر(ص) و چشیدن مزه قرآن و چشاندن آن مزه به دیگران یك نهضتی ایجاد كنیم مثلا:
1. كسانی كه توان تدریس تفسیر دارند تفسیر را وارد حوزه درسی خود نمایند. یعنی برنامه ریزی حوزه جوری باشد كه هر طلبه حداقل در هر سال با یك جزء تفسیر آشنا شود.
2. اهل منبر نیمی از سخنرانی خود را به بیان آیات قرآن اختصاص دهند.
3. در همه روزنامه ها و مجلات ستونی برای فهم گوشه ای از آیات قرآن اختصاص یابد.
4. صدا و سیما از قصه ها و آیات كوتاه با هنر و نمایش و یا از مثال های قرآن با امكانات هنری خود بهره گیرد.
5. آموزش پرورش و دانشگاه تفسیر آیاتی را كه هر روز با آن سر و كار داریم در متون كتاب درسی تزریق كنند.
6. موضوعاتی كه برای همه مردم مورد نیاز است از قرآن استخراج شود.
7. اگر از تاریخ می گوییم حوادث تاریخی قرآن را در اولویت قرار دهیم.
8. اگر از اخلاق می گوییم آیات اخلاقی قرآن را مطرح كنیم.
9. اگر مثالی می زنیم یا تشبیه به كار می بریم قرآن را فراموش نكنیم.
10. اگر فضایل امیرالمومنین (ع) را می گوییم آیاتی كه در شان آن بزرگوار است در اولویت قرار دهیم.
11. اگر از حضرت مهدی (ع) و حكومت ایشان سخن می گوییم از منابعی كه قرآن و مهدویت را بررسی كرده اند استفاده نماییم؟
12. در عزل و نصب ها، قهر و صلح ها، ارتباط و ترك روابط، انتخاب همسر، آیین همسرداری، انتخاب شغل، عبادات و سیاست، خطوط كلی اقتصاد، حقوق، مدیریت و هر رشته دیگر اول بسراغ قرآن برویم بعد نهج البلاغه و روایات معتبر، بعد سیره اهل بیت (ع) و در پایان از تجربه های تاریخی بزرگان استفاده كنیم. این آرزو آغازی است كه می توان از ماه رجب و شعبان و رمضان كمك گرفت زیرا ماشین هایی كه هوا گرفته در سرازیری ها روشن می شود و سرازیری عبادات و قرآن ماه رمضان است.

در پایان، این ناله ی هدهدی بود نزد سلیمان ها كه اگر سلیمان ها توجه فرمایند بالقیس های دنیا به اسلام رو خواهند آورد ولی اگر بگویند این هدهد پرنده كوچكی است و حرف او الزام آور نیست حركتی صورت نخواهد گرفت.
و الامر الیكم
و السلام

......................................................

1. كافی، ج2، ص 599.
2. محاسن، ج 1، ص 421 .
3. فرقان، 30.
4. حشر،7.
5. مریم، 12.
6. مائده، 68.
7. شوری، 13.
8. رحمن، 9.
9. بقره،43.
10. مائده،66.
11. مائده،66.
12. انفال،2.
13. انفال،2.
14. جن، 2.
15. احقاف، 31.
16. حجر، 9.
17 طه، 124.
18 مدثر، 48.
19. حجر، 9.
20. عوالی الئالی ج 4 ص 105.
21. كافی، ج 2، ص 599.
22. بحارالانوار، ج 2، ص 284.
23. آل عمران، 79.
24. بقره، 185.
25. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 310.
26. مریم، 12.
27. طه، 115.