نامه
✿✿✿وصیت نامه یک شهید گمنام✿✿✿
ارسال شده توسط افلاکیان در پنجشنبه, ۱۳۹۱/۰۷/۱۳ - ۲۲:۴۰بهشت زهرای تهران ، مزاری وجود دارد که علی رغم شناسایی شدن صاحب آن ، در گمنامی کامل بسر می برد. صاحب این مزار هم عکس دارد و هم نام پدر و تاریخ تولد و عروجش مشخص است اما نامی ندارد.
برای زیارت این تربت مقدس ، باید به این آدرس مراجعه نمایید: قطعه 24 - ردیف 125 - شماره 5
بر فراز مزار این شهید گمنام ، بخشی از وصیت نامه او به این شرح نگاشته شده است:
خدمت پدر و مادر عزیز و گرامی و خواهران و برادران عزیزم سلام رسانده و امیدوارم خدا را هیچ موقع فراموش نکنید. ای مادر که مرا در دامان خود پرورش دادی و شب و روز برایم زحمت کشیدی ، سعی کن همچون زینب در مرگ فرزندت صبور باشی و این را بدان که آخرین راه مردن است [پس] چه بهتر آن که در راه اسلام شهید شوم. من ننگ می دانم [مرگ] آن کسی را که در رختخواب بمیرد.
ای مادر و پدر گرامی مرا تشییع جنازه نکنید که از روی هزاران شهیدی که بی هیچ هیچ تشییع جنازه ای جانشان را فدای انقلاب کردند شرمنده ام.
بر روی سنگ قبرم نامم را ننویسید . می خواهم همچون ده ها هزار شهید دیگر گمنام باقی بمانم. اگر خواستید فقط این جمله را بنویسید : «پر کاهی تقدیم به آستان کبریای الله».
ای برادران و خواهران و دوستان. برایم گریه نکنید که دشمن خیال می کند ضعیف هستید. به دشمن بگویید که اگر پیکرم را صد پاره کنند ، اگر پاره های آن را هم بسوزانید و اگر خاکستر مرا به دریا بریزید در دل موج خروشان دریا صدایم را خواهید شنید که فریاد می زنم اسلام پیروز است ، ستمگر نابود. والسلام.
نامه خواندنی دختر شهید حاج حسن طهرانی مقدم به پدر بزرگوارش
ارسال شده توسط افلاکیان در چهارشنبه, ۱۳۹۱/۰۷/۰۵ - ۱۱:۵۹به گزارش ایسنا، دختر شهید حسن تهرانیمقدم در همایش دختران نخبه استانداری تهران که دیروز(4-7-91) برگزار شد، در نامهای خطاب به پدرش گفت: «پدر خوبم خوب میدانی که این اولین نامهای نیست که برای تو مینویسم و خوب میدانم که آخرینش هم نخواهد بود، چرا که بعد از رفتنت تازه وقتت آزاد شده است و میتوانی با هیچ عجلهای حرفهایم را گوش کنی و درد و دلهایم را بشنوی. درد و دل کردن با تو مثل نشستن بر سر مزارت، مثل بوسیدن قاب عکست، بو کردن گاه به گاه چفیهات و مثل نماز خواندن روی مهرت شیرین است».
او در نامه به پدرش اینگونه ادامه میدهد: «امیدم این است که هر لحظه مرا میبینی و صدایت که میکنم، نشستهای پیش من و گوش میدهی. برای هر کاری که میخواهم از تو اجازه بگیرم، منتظر نمیمانم که از ماموریت برگردی یا به چند نفر زنگ نمیزنم تا یکی گوشی موبایل را به تو برساند و من چند کلمهای با تو حرف بزنم و کافی است که یک آن تو را صدا کنم، آن وقت لبخند روی صورت قشنگت را تصور میکنم و آرام میشوم. گاهی هم اخم میکنی فکر نکن نمیفهمم، میدانم مراقبم هستی. حتی پیش از آن وقتها، حواست هست به رفتار مردم، حرفهایشان. تملق و ریا، به همه چیزهایی که یک عمر روی آنها حساس بودی و همه صفتهایی که نه من، بلکه هیچکس در تو ندیده. آخر اگر بگویم من ندیده بودم که نمیشود. میدانی که من شاخص خوبی برای معرفی تو نیستم. فقط میدانم که تو در جنگ بودی و بعد از آن همیشه سرکار و به تو لقب پدر موشکی ایران دادند. فقط میدانم که نام و یادت لرزه به تن دشمنان اسلام میانداخت».
او در ادامه این نامه آورده است: «من آنقدر محو مهربانی، خوبیها و حرفهایت شده بودم که از شناختن وجودت غافل شدم. آنقدر دستم را گرفتی و دواندی که وقت نکردم صورتت را نگاه کنم. آنقدر با انگشتت به آدمهای خوبتر اشاره کردی که حواسم نبود دستت را دنبال کنم و صاحب انگشت را نگاه کنم، آنقدرعکس امام و آقا را از بچگی مقابل چشمانم گرفتی که بفهمم پیشوا و راهنمای همیشگیام کیست».
دختر شهید حسن تهرانی مقدم خطاب به پدرش میگوید: «بابای مهربانم راستی هوای آن دنیا چطور است، نمیدانم که بیشتر توی مهمانیهای فرماندهان هستی یا مثل سالهای اخیر با جوانان گویا و بیادعا نشست و برخاست میکنی. هر چه باشد خیالم راحت است که حالت خوب است و دیگر خروار خروار غصه در چشمانت جمع نمیشود و دیگر لازم نیست بخندی و ما را بخندانی تا حواسم پرت شود از غصههای چشمانت».
«یادم نرفته هنوز که چطور حسرت میخوردی برای دنیاپرستی بعضیها. برای میزان حسد، کوتاهبینی و خودبینی بعضیها. غصه میخوردی برای جوانان، مردم و برای محدودیت قرآن، برای آنانی که میآمدند در خانه ما و نیاز داشتند و تو هیچوقت دست خالی برشان نمیگرداندی. نمیدانم که در حین آفرینشت خدا چه سهمی از سخاوت و کرم در وجودت ریخت که این چنین لبریز شدی. هیچ وقت نشد که چیزی از تو بخواهم و تو بتوانی و نه بشنوم. نه تنها من بلکه هیچ کس نشد که چیزی از تو بخواهد و بتوانی و نه بشنود».
دختر شهید حسن تهرانی مقدم خطاب به پدرش، میگوید: «پدر خوبم چقدر دلتنگ صدای قرآن خواندنت هستم و دلتنگ جمعههایی که ما را جمع میکردی و برایمان دعای سمات میخواندی. هنوز شهادت گفتنهای آلیاسینت در گوشم میپیچید. آن روز بعدازظهر و عصر جمعه 21 آبان 1390 که خدا آمد، صدایت کرد چه حالی شدی. لابد گفت که خریدنی شدهاید حتما. آن روز تهران لرزید تو لابد گفتهای جانهای ناقابل ما فروخته شد به شخص خدا. فرشتگان شاهد ایستاده بودند و گروه به گروه همخوانی میکردند و آوایشان همهجا پیچیده است. مراسم باشکوهی بوده است، حیف که نشد بیایم و چون زینب حسین (ع) بر پیکر بیسرت بوسه بزنم و رو کنم و بگویم ربنا تقبل منا... ».
نامه منتشر نشده شهيد لاجوردي به فرزندش
ارسال شده توسط افلاکیان در سهشنبه, ۱۳۹۱/۰۶/۰۷ - ۱۴:۵۲
فرزندم كه چون برادري دلبندي. اميد است آرزويت جز انتظار شهادت نباشد و مصداق واقعي، "و منهم من ينتظر" باشي و در اين سراي تجارت، خدايت بر پربارترين تجارت ها رهنمونت گرداند كه، "هل ادلكم علي تجارت تنحيكم من عذاب اليم؟نومنون بالله و رسوله و تجاهدون في سبيل الله...." و در اين داد و ستد، جزئي از آنچه مي ستاني، با اذن پروردگارت، شفاعت پدري باشد كه جز گناه و معصيت باري، توشه اي نيندوخته و توفيق حركت سريع به سوي الله از او سلب گرديده!!
فرزندم! بهترين عزيزانمان در بهترين و زيباترين وجه ممكن به لقا الله شتافتند و پيمان را با خدا آنگونه كه بستند وفا كردند و ما مانديم و در اين ماندن پاره اي چونان شما در انتظار شهادت، روز و ساعت شماري مي كنند و كوچك ترين تغييري در تصميماتشان پديد نمي آيد، "و ما بدلوا تبديلا" و برخي چونان من و ديگر رسوبيان دنيائي، پاي در لجنزار ماديات مي كوبند و بر اين پايكوبي اصرار دارند و گمان مي برند كه "انهم يحسنون صنعا". عجيب است كه انسان پيوسته در خسران، بدي هايش را نبيند، سهل است كورتر هم مي شود و زيبائي هاي شگفت انگيز انسان هاي تكامل يافته خدائي را با همه نور و جلال نمي بيند.
خدايا! بر ما رسوبيان وامانده، ترحم فرما و غوطه ور شدن بيش از حد ما را از ما بگير و دست ما را در دست پروازيان بگذار، شايد كه ميل و خواست صعود در ما هم پديد آيد، و گرنه بالاترين ترحم اينكه براي جلوگيري از غرقه بيشتر، هر چه زودتر ملاقاتمان را با فرشته قابض دار و راحت تحقق بخشاي! آمين! و آمين!
فرزندم! اسرائيل غاصب است و فلسطين عزيز، مظلوم و مردم مسلمان و شيعه جنوب لبنان، مظلوم تر و آن كس كه عليه ستمكاران و به نفع مظلومان بستيزد، عالي ترين مقام هاي ممكن انساني را به خود اختصاص خواهد داد!!
فرزندم! همان طور كه مي داني امت حزب الله ايران چونان فلسطينيان و لبنانيان مسلمان، مظلوم اندو چه بسا مظلوم تر و بعثيون، ستمگرند و متجاوز، چونان صهيونيست هاي ضد بشر غاصب و چه بسا ظالم تر و سفاك تر! اميد است رزمندگان در همه جبهه ها موفق شوند و ريشه همه ظلم ها و جنايت ها و نابرابري ها را بركنند و عدالت اسلامي را در پهنه گيتي به همه مستضعفان و محرومان (فرهنگي و مادي) عرضه دارند و استقرارش بخشند.
فرزندم! تاريخ كمتر چنين موقعيتي را فراهم مي آورد. فرصت را غنيمت شمار كه بهترين فرصت ها ست و نسل ها بايد پديد آيد و بگذرد تا امامي عادل را به رهبري بيند كه تو و من و مادر اين زمانيم و بايد قدرش بشناسيم و فرصت را از دست ندهيم.
فرزندم! همه جبابره در برابر امام ات ايستاده اند و او يك تنه در مقابل همه مستبران، قد برافراشته و بر سينه همه طاغوتيان دست رد كوفته كه خداي، دستش پرتوان تر فرمايد و ما را بر فرمانداريش استوارتر سازد.
فرزندم! از دعا فراموشمان مدار و با سرعت به سوي پروردگارت بشتاب.
پدرت: سيد الله 22/4/61
منبع:ساجـــد
•▪•●ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ●•▪•نامه ی امام رضا علیه السلام به مــا•▪•●ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ●•▪•
ارسال شده توسط افلاکیان در شنبه, ۱۳۹۱/۰۲/۰۹ - ۱۲:۰۷بسم الله الرحمن الرحیم نامه ی امام رضا علیه السلام به مــا
« حضرت عبد العظیم حسنی از امام رضا علیه السلام نقل کرده است که ایشان فرمودند:
ای عبد العظیم!
سلام مرا به دوستانم برسان.
و به آن ها بگو راهی برای شیطان در نفسشان نگشایند.
دوستان ما را به راستگوئی در گفتار و امانت داری امر و تشویق کن.
همچنین دوستان ما را به سکوت و ترک جدال ها و بحث های بیهوده تشویق کن. و دستور بده که نسبت به همدیگر اقبال داشته و به هم پشت نکنند.
به دیدار همدیگر بروند. قطعا رعایت این دستورات است که آن ها را به من نزدیک می گرداند.
و همچنین خود را مشغول دریدن و پاره پاره کردن همدیگر نکنند.
به جان خودم قسم خوردم که اگر کسی چنین کند و دوستی از دوستان مرا ناراحت و غضبناک کند، از خداوند می خواهم که در دنیا شدیدترین عذاب را به او برساند و در آخرت از زیان کاران باشد.
( ای عبد العظیم ) به دوستان ما این مطلب را بفهمان که خداوند نیکوکارانشان را بخشیده و از بدکارانشان می گذرد مگر کسی که نسبت به من مشرک شده و یا دوستی از دوستان مرا اذیت کند یا در دل خود از دوستان من کینه و بدی ای داشته باشد.
چنین افرادی را خداوند هرگز نمی بخشد مگر اینکه برگردد و توبه کند و اگر برنگشت و توبه نکرد روح ایمان از قلبش خارج شده و از ولایت من خارج می شود و بهره ای از ولایت من نخواهد داشت و :
پناه می برم از چنین کسی.
« رُوِیَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ یَا عَبْدَ الْعَظِیمِ أَبْلِغْ عَنِّی أَوْلِیَائِیَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا تَجْعَلُوا لِلشَّیْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِیلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِی الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّکُوتِ وَ تَرْکِ الْجِدَالِ فِیمَا لَا یَعْنِیهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِکَ قُرْبَةٌ إِلَیَّ وَ لَا یَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِیقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَإِنِّی آلَیْتُ عَلَى نَفْسِی أَنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ وَ أَسْخَطَ وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی دَعَوْتُ اللَّهَ لِیُعَذِّبَهُ فِی الدُّنْیَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ کَانَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِیئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَکَ بِی أَوْ آذَى وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِی أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ لَهُ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ عَنْهُ وَ إِلَّا نُزِعَ رُوحُ الْإِیمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَایَتِی وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ نُصِیبٌ فِی وَلَایَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِکَ .[۱]
[۱]. بحارالأنوار ۷۱ ۲۳۰ باب ۱۵- حقوق الإخوان و استحباب تذاک.
نامه حضرت علی (ع) به امام حسن (ع) در مورد زنان
ارسال شده توسط abasi در جمعه, ۱۳۹۰/۱۰/۱۶ - ۱۲:۱۶با سلام
متن نامه امام علی به امام حسن درمورد همسرش وسند این نامه را نیازمندم . با تشکر
نامه یک دختر دانشجو برای مادر شهید مصطفی(کمیل) صفری
ارسال شده توسط سلیلة الزهراء در سهشنبه, ۱۳۹۰/۱۰/۱۳ - ۱۹:۳۷بسم الله الرحمن الرحیم نامه یک دختر دانشجو برای مادر شهید مصطفی(کمیل) صفری به اسم حبیب و مگر نه اینکه قرآنش نام تو را برده و مگر نه اینکه حق ولایت دارد "مادر" ؟ حالا اما دلت گرم باشد از آن فرزند ِآرمیده ای که اشک را روسیاه کرد بر صفحه ی دلتنگی هات ... شوق شهادت با هر واژه ای از زندگی نامه ی دردانه ات، دلهای جامانده را می لرزاند... چه نزدیکش بوده باشند و لبخند ِ ایمانش را چشیده . . . و چه در زمره ی کسانی چون ما که در جایی و نقطه ای و زمانی دیگر مست ِدنیای خویش بوده ایم و صهبای وصال ِشهیدت ، خواب ِ پریدن را برایمان رویای شیرین رضایت الهی کرده است ... گویند حضور انسان ها در هر موقعیتی بی حکمت نیست ... بی گمان این بنده ی مقرب ِ در خانه ات حاضر شد تا درسهایش را از بَر کند و با غیابش ، نفس ِ حسرت خور ِما را آگاه تر به اسرار ِحب الهی گرداند ... و تو ای زخم ِداغ دیده ی میراثِ فاطمه اس! مادر ! دستانت مسیر بهشت را جاری می کند بر قلب شاهد ِ حقیقت ... تو را به بوسه های آسمانی ِ شهیدت بر همان دستان سوگند ... که سجاده ی خلوت با عزیزت وقتی پهن شد ، دعا کنی اجابت ِ بی قراری های مریدان ِ اخلاصش را ... که رنگ ِ بی ریایی هایش ، چشم ِهر چه دنیاخواهیست کور کرده ... و ما اسیر ِ این بازار مردانگی اش سر در گریبان ِ گمشدگی خویش فرو برده ایم ... اندکی شفاعت طلب ِ جانمان کن تا خریده شویم در این وانفسای انتظار ... یاعلی
اگر آنان که رفتند حسینی بودند و جهادی علی وار کردند ، شمایی که ماندید هنری زینبی دارید تا زیبایی حضورشان را بر چشمان ناباور ِقافله باختگان به تصویر کشید . . . . پس سلامٌ علی قلب زینب الصّبور . . . .
تو که آه بکشی دنیا ویران می شود بر سر هر چه نامهربانیست... اصلن خود مادر یعنی آهی که از نهاد ِعشق پا می گیرد. و خودت بگوعشقی فراتر از تب ِ بی قراری ات در لحظات ِ ناآرامی فرزند هست مادر؟
دلت گرم باشد که آرامشی والاتر از لبخند ِچشمان ِشهیدش نیست در این دنیای بی اعتبار ...
چشمانی که اخلاص ، سرمشق ِ بندگیشان بود و الفبای عاشقی را زمزمه کرد در گوش ما دورافتادگان از آسمانش ...
غمت را در کوله بار ِشرمساری من بگذار ای یاور زینب ! که پرواز ِپرستویت جز سربلندی چیزی بر نمی تابد..
سلام ما را برسان بر آن وجود ِ متبرک ِ فرزند خمینی و سرباز خامنه ای که تا نور ایمان می درخشد راهشان همواره آذین بسته ی پیروی است ...
از همین فاصله سر بر زمین آورده و سجده می برم بر پاهایت که قبله ی حاجات ِ شهید والامقام بودند ...
صبر زینبسپناه ِهمّیشگی ِ زندگیتان باد و برکت ایمان، رونق ِ افزون این بزرگترین افتخار ...
این پیام رو برای بقیه بفرست حاجت میگیری *تلاش دشمنان اسلام در لوث کردن توسل
ارسال شده توسط nakisa در سهشنبه, ۱۳۹۰/۰۹/۲۲ - ۱۴:۰۹سلام:Gol:
روش قدیمی (قرآن های حرم امام رضا ):
یکی از روحانیون امام رضا را در خواب دید که به او فرمود :
به زنان بگویید با جوراب نازک وارد حرم نشوید .
این پیام را در ده قرآن دیگر بنویس تا ده روز بعد حاجت میگیری و اگر ننویسی تا سه روز بعد بلای خانمان سوزی برایت میفتد .
کوتاهی نکن . پشیمان میشوی :khandeh!:
روش جدید :
زینگ زینگ
اس ام اس یا ایمیل :
سلام میخوام یه ماجرایی براتون تعریف کنم . خواهش میکنم تا اخرشو بخونین :
یه روزی ..........................................................
این پیامک رو برای 7 نفر بفرست . یک نفر تو تبریز این کار رو کرد صاحب خونه شد . یکی این کار رو نکرد خونش آتیش گرفت .
اس ام اس:
ده صلوات برای سلامتی امام زمان بفرست و این پیام رو برای 14 نفر بفرست . حاجت میگیری .
تورو خدا کوتاهی نکن و پاره کننده ی این زنجیره نباش.
اووووووووووووووووووف
بابا این چه وضعیه .
یعنی هنوز این ملت به این شعور نرسیدن که اینا خرافاته ؟
مطمنن از این پیامک ها هفته ای چند بار از طریق دوستانتون براتون فرستاده میشه.
ایا شما بهش عمل میکنین یا مثل من اعتنا نمیکنین ؟
به نظر شما واقعیت داره؟
ایا اسلام به زور وارد ایران شده است؟
ارسال شده توسط صدر در چهارشنبه, ۱۳۸۸/۰۷/۱۵ - ۲۰:۳۹فرهنگ مجموعه ای از عناصر عینی و ذهنی است که میراث نسل های متوالی و دارای عناصری مثل علم و دین و... است و ابزارهای مختلف آموزشی و تبلیغی در شکل گیری و استمرار آن نقش اساسی دارند. انسان با ویژگی ها و احساسات خاص و پیچیده، مانند حس برتری، کمال جویی، آزادی خواهی، سلطه گریزی و اختیار، در فرایند فرهنگ سازی نقش اول را دارد.
شالوده ی تمام فرهنگ ها دین و ایدئولوژی است، که در پیام انبیای الهی نهفته است. با مراجعه به سیره ی پیامبر(صلی الله علیه وآله)درمی یابیم که تمام اقدامات آن حضرت برای گسترش دین اسلام (به جز موارد نظامی و دفاعی)، فرهنگی بوده است. درباره ی سایر کشورها نیز عملکرد پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر اساس رسالت جهانی اش، دعوت آنها به اسلام توسط نامه صورت گرفته که محتوای نامه موجود و دلیل محوریت فرهنگی است.
بدین گونه، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) توانست در مدت کوتاهی با انقلاب فرهنگی در جامعه ی جاهلی افرادی را تربیت کند که در راه گسترش اسلام جان فشانی نمایند و به مراتب عالی معنوی نایل شوند.
پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، مسلمین برای دفاع از کیان اسلام و نشر فرهنگ اسلامبه فراسوی جهان، مرزهای جغرافیایی را که مانع رسیدن فرهنگ و شعارهای اسلام بود برچیدند و زمینه های گسترش اسلام در ایران را فراهم کردند. عوامل گسترش اسلام و پایداری و بالندگی آن پس از گشوده شدن دروازه های ایرانبه روی اسلام را به اختصار می توان این گونه بیان کرد:
1. شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران سبب شده بود که مردم ایرانبه استقبال دین اسلام بروند و مسلمان شوند; چنان که در بسیاری از شهرها، حاکمان بدون جنگ و درگیری به خاطر عدم مقاومت مردم در مقابل سپاه اسلام پرداخت جزیه را می پذیرفتند و صلح می نمودند.
2. تشریع قانون جزیه از طرف پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و استمرار آن و مختار بودن مردم در پذیرش دین یا پرداخت جزیه که در تمام مناطق فتح شده اعمال می شد.
3. تخریب نکردن آتشکده های مجوس در ایران. چنان که گزارش شده است، یکی از سرداران عرب فرمان داد تا به یک امام جماعت و مؤذن او تازیانه زدند; چون یکی از معابد زرتشی را ویران کرده بودند و سنگ های آن را در بنای مسجد به کار برده بودند. در قرن ده میلادی، یعنی سه قرن پس از فتح ایران، آتشکده های زرتشتیان در عراق و فارس و کرمان و سیستان و خراسان و آذربایجان و در سراسر ایران برپا بود. پیروان دین زرتشت به تدریج و به اختیار خود به دین اسلام گرویدند. وجود پیروان زرتشتی در ایران تا عصر حاضر و آزادی آنان در اجرای مراسم دینی، بهترین دلیل بر نبود اجبار و زور در پذیرش دین است... .
4. مسلمان شدن بسیاری از ایرانیان، قبل از فتح ایران، که در یمن و بحرین به سر می بردند. گفته شده پس از جنگ قادسیه، چهار هزار دیلمی به اختیار به دین اسلام گرویدند.
5. خدمات ایرانیان بهاسلام و تولید و توسعه ی علوم اسلامی و تدوین هزاران کتاب در زمینه ی علوم; به طوری که بزرگ ترین صاحب نظران در علوم مختلف، دانشمندان بزرگ اسلام از شیعه و سنی، از ایران برخاسته بودند و ایرانیان با اندک فاصله پس از رسیدن اسلامبهایران، در زمینه ی علوم اسلامی، اعم از سیره، تاریخ، فقه، حدیث، رجال، و علوم قرآنی و علوم عقلی و فنی و تجربی با نوآوری های شگفت به تولید علم پرداختند و این شیوه ی فرهنگ سازی را به کشورهای غربی انتقال دادند و مؤثرترین قدم ها را در تکامل علوم اسلامی برداشتند; چنان که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) درباره ی ایرانیان می فرماید:
اگر علم به ستاره ی ثریا آویخته بود، گروهی از فرزندان (ایران) به آن دست می یافتند.
6. در تاریخ ایران باستان دوره ی هخامنشی، که اسکندر مقدونی سراسر ایران را بهزور شمشیر فتح کرد و حکومت (سلوکیان) تأسیس شد و سال ها بر سراسر ایران حکومت کردند، نتوانستند فرهنگ یونانی و غربی را بر ایرانیان تحمیل کنند، بلکه از فرهنگ و معماری ایرانیان تأثیر پذیرفتند و ایرانیان هرگز دچار خودباختگی فرهنگی و بی هویتی نشدند و به ترویج این فرهنگ ها نیز نپرداختند. پس از اسلام نیز مردم ایران شاهد تهاجم اقوام مختلف از ماوراء النهر و مغولستان با فرهنگ های مختلف بودند، ولی هرگز دین «شمنی مغول» را ترویج ندادند، بلکه مهاجمان را مغلوب فرهنگ اسلامی خویش ساختند، با این که مسلم است که شمشیر مغولان از شمشیر اعراب برنده تر و تیزتر و قتل و جنایت آنها در طول تاریخ ایران بی نظیر بوده است و اعراب مسلمان هرگز چنین جنایاتی را در ایران مرتکب نشدند; بنابراین هرگز نمی توان گسترش دین اسلام در ایران را بهزور شمشیر دانست، بلکه در علل زیر باید جستوجو کرد:
1. غنی بودن محتوای دین اسلام و فرهنگ انسان دوستانه و ضد تبعیض و عدالت محور آن که با فطرت انسان سازگار است.
2. پس از گشوده شدن مرزها، ارتباط مردم ایران با مسلمانان تنگاتنگ شد. این پیوند خود به نوعی در ترویج دین اسلام مؤثر بود و ایرانیان از نزدیک شاهد جامعه ی مسلمانان بودند که با حکومت اشرافی و جامعه ی طبقاتی ساسانی متفاوت بود.
3. اسرای جنگی ایرانی که به همراه خانواده و فرزندان به مدینه و شهرهای دیگر منتقل شده و در کنار مسلمانان زندگی می کردند، تحت تأثیر جامعه ی مسلمین، مجذوب اسلام می شدند.
4. ایرانیانی که قرن ها شاهد اشرافیگری شاهان ساسانی و محرومیت طبقات دیگر جامعه از امکانات اولیه ی زندگی بودند، با مشاهده ی ساده زیستی خلفای اسلامی، از جمله امیرمؤمنان(علیه السلام) و عاملان آنها در شهرهای ایران که مثل پایین ترین طبقات مردم زندگی می کردند، به پذیرش آیین اسلام ترغیب شدند.
5. حضور صحابه ی بزرگ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در جنگ ها و فتوحات ایران و قبول مسئولیت فرمان داری در نواحی مختلف ایران نیز یکی از عواملی بود که در ترویج اسلام در ایران تأثیر بسزایی داشت. سلمان فارسی وقتی از طرف خلیفه برای فرمان داری مداین اعزام شد، مردم آنجا منتظر بودند که او با تشریفات خاصی وارد شهر شود اما سلمان سوار بر درازگوشی برهنه برای اداره ی امور مردم آن دیار وارد این شهر شد و خدمات ارزنده ای به مردم ارائه داد. این خود از مهم ترین عوامل ترویج اسلام در ایران بود.
6. حضور خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در برخی از شهرها نیز، از عوامل مهم ترویج اسلام در ایران بوده است; چنان که مشهور است در برخی از فتوحات که فرماندهی سپاه اسلام با سلمان بود، حسنین(علیهما السلام)نیز حضور داشتند و به دروازه ی هر شهری که می رسیدند مردم آن شهر بدون درگیری اسلام را می پذیرفتند.