تاریخ طبری

حضرت اسحاق و عیسو و یعقوب

سلام در تاریخ های یعقوبی و طبری آمده است که وقتی حضرت اسحاق پیر شد و نابینا گشت دوفرزند ایشان عیسو و یعقوب بودند که عیسو را فرستاد برای شکار آهو تا اورا برکت دهد اما چون مادرشات یعقوب را بیشتر دوست داشت به او گفت از له بز یا گوسفندی را بکش و خورشتی بساز و آن را نزد اسحاق ببر تا تورا برکت دهد و اینچنین شد که یعقوب آن را پیش پدرش برد و اسحاق او را با عیسو اشتباه گرفت و او را به پیامبری رساند حال سوال بنده اینست که مگر پیامبری از جانب خدا نیست؟ سوال دوم اینکه چرا این کتاب های تاریخ معتبر این مزخرفات رو چاپ کردند؟ باتشکر

دفاع از امام حسین(ع)، نقد و بررسی شبهات وارده بهرام مشیری

بسم رب الحسین...


پیشگفتار
حدود دو سال پیش، درحالیکه در یوتیوب گردش می کردم، به کلیپی برخوردم که گوینده ای به نام بهرام مشیری در آن حضور داشت و درباره شهادت امام حسین(ع) سخن می گفت.(برنامه تحت عنوان "داستان شهادت حسین" طی سه قسمت در سایت یوتیوب در دسترس است و شما از طریق پاورقی شماره ۷ می توانید این برنامه را مشاهده کنید) آن موقع بود که با شخصی با نام بهرام مشیری آشنا شدم. من هم آن موقع در برخی کلیپ های این آقا در قالب کامنت پاسخ می دادم ولی به خاطر مشغله درسی وقت نداشتم تا وبلاگی راه اندازی کنم. بسیار دوست داشتم که روزی برسد که بتوانم پاسخ او را بدهم. حال بعد از حدود دو سال با وجود بالا رفتن دانش و تغییر بسیاری از دغدغه ها، درصدد نوشتن جوابیه ای بر این برنامه برآمدم خواستم طوری نوشته باشم که تحلیلی بر ریشه های واقعه کربلا نیز بوده باشد. امیدوارم که خدا این کار ناچیز را از ما قبول کند و آقا اباعبدالله گوشه چشمی به ما کنند و دنیا و آخرت ما را تضمین کنند...

تعریف شهید

مشیری تعریفی از شهید ارائه می دهد. همانطور که سابقه درخشان ایشان نشان می دهد، ایشان سعی در منکوب کردن و انکار مقام والای امام حسین(ع) و بی ارزش کردن کار ایشان و قصد دارد بگوید که امام حسین(ع) شهید نیست. مشیری شهید را کسی تعریف می کند که این ویژگی ها را داشته باشد:
۱.محل فضیلت ها
۲.بازسازی فضیلت ها
۳.مایه گذاشتن از جان(می داند کشته می شود)
حال ما بخواهیم با این تعریف پیش برویم، می بینیم که امام حسین(ع) یک شهید است:
۱. امام حسین(ع) محل فضیلت ها بود. تا جایی که طه الفشنی مصری نغمه حب الحسین(ع) را برای حضرت خوانده و او را مورد مدح قرار داده است. در تاریخ آمده است که سواران عبیدالله بن زیاد كه هزار تن بودند به فرماندهى حر بن يزيد تميمى يربوعى رسيدند، امام (ع) همينكه نزديك شدند به جوانان خود دستور فرمود با مشكهاى آب باستقبال آنان بروند و ايشان همگى آب آشاميدند و اسبهاى خود را هم سيراب كردند و همگى در سايه اسبهاى خود نشستند و لگام‏هاى آنان در دست ايشان بود، چون ظهر فرارسيد امام حسين (ع) به حر فرمود آيا همراه ما نماز مى‏گزارى يا تو با ياران خودت و من با ياران خودم نماز بگزاريم؟ حر گفت همگان با تو نماز مى‏گزاريم، و امام حسين (ع) پيش رفت و با همگان نماز گزارد.۱ واقعاً چه کسی به دشمن خود آب می دهد؟ همین برای بیان فضائل حسین(ع) بس...
۲. متأسّفانه در زمان یزید بن معاویه، جامعه چنان از مسیر واقعی اسلام که ولایت اهل بیت(ع) است، منحرف شده بود که ارزش های اسلامی علناً وارونه و برعکس اجرا می شد. یک زنباره شرابخوار که حتی منکر رسالت حضرت رسول(ص) هست می شود حاکم بلاد اسلامی، پیشنماز حرم پیغمبر(ص) از فرط شرابخواری در محراب استفراغ می کند، علمای یهودی و جاعلان به درون جامعه اسلام نفوذ کرده و دین را تحریف می کنند و امثالهم. در چنین وضعی مسلّم است که اگر اقدامی نشود، دیگر نامی از اسلام باقی نخواهد ماند. اینجاست که امام حسین(ع) علیه حکومت غاصبانه بنی امیه قیام می کند۲ و به مروان حکم می فرماید:"إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ و على الإسلام السلام إذ قد بليت الأمة براع مثل يزيد. اگر امت اسلام به دست کسی مثل یزید اداره شود، فاتحه اسلام خوانده است!"۳ همین فرد برای زنده نگه داشتن اسلام(که اثبات خواهیم کرد) قیام می کند و می گوید:" إني لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و إنما خرجت لطلب النجاح و الصلاح في أمة جدي محمد (صلّى الله عليه و {آله} و سلّم) أريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر و أسير بسيرة جدي محمد (صلّى الله عليه و {آله} و سلّم) و سيرة أبي علي بن أبي طالب‏
۳. حضرت حسین(ع) می دانست که شهید می شود. همانطور که امام به برادرش، محمد حنفیه، فرمود که حضرت رسول(ص) به خوابش آمد و فرمود:"يا حسين! اخرج فانّ اللَّه‏ قد شاء ان يراك‏ قتيلا ای حسین! خارج شو که خداوند می خواهد تو را کشته ببیند"۵

پس طبق گفته خود مشیری، امام حسین(ع) هم شهید است.
بعد مثال هایی می زند. نقبی هم به ماجرای سیاوش می زند بعد می گوید:"ماجرای حسین(ع) را از ماجرای سیاوش کپی برداری کردند. همانطور که علی(ع) را از رستم کپی برداشته اند. یا مهدی(عج) را از سوشیانت. زرتشتی ها می گویند سوشیانت از دریاچه بیرون می آید، شیعیان می گویند مهدی از چاه درمی آید چون که عرب دریا نمی دانسته چیست چاه را جایگزین دریا کرده است"
۱.ماجرای امام حسین(ع) و حضرت علی(ع) مبانی و مدارک و اسناد تاریخی دارند ولی سیاوش و رستم و... همگی خیالپردازی اند. پس اگر کپی برداری هم در کار باشد، کپی برداری از امام علی(ع) و امام حسین(ع) بیشتر به ذهن می زند تا این سخن پرمغزی که ایشان از دهان مبارک صادر فرمودند!
۲. می گوید:"شیعه میگه امام زمان(عج) از چاه بیرون می آید". بگذریم از اینکه دیدن حتی یکبار نقشه جهان کافیست تا فهمیده شود عرب می دانسته دریا چیست، اولاً که حدیث را غلط گفته است و امام زمان(عج) از کنار خانه کعبه ظهور می کنند. روایت این است:"...فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْكَعْبَة..."۶ و این سخن که از چاه بیرون می آیند هیچ مبنایی ندارد. ثانیاً گیریم مهدی(عج) از چاه بیرون می آید، مگر صرف شباهت دو روایت از دو فرقه مختلف دلیل بر کپی برداری است؟ در کجای عالم تحقیق چنین قیاسی معنا دارد؟ ازآنجاکه اسلام و زردشت و دیگر ادیان همگی از یک منشأ(خدا) هستند شباهت هایی بین آنها طبیعی است.

ایا اسلام به زور وارد ایران شده است؟

فرهنگ مجموعه ای از عناصر عینی و ذهنی است که میراث نسل های متوالی و دارای عناصری مثل علم و دین و... است و ابزارهای مختلف آموزشی و تبلیغی در شکل گیری و استمرار آن نقش اساسی دارند. انسان با ویژگی ها و احساسات خاص و پیچیده، مانند حس برتری، کمال جویی، آزادی خواهی، سلطه گریزی و اختیار، در فرایند فرهنگ سازی نقش اول را دارد.
شالوده ی تمام فرهنگ ها دین و ایدئولوژی است، که در پیام انبیای الهی نهفته است. با مراجعه به سیره ی پیامبر(صلی الله علیه وآله)درمی یابیم که تمام اقدامات آن حضرت برای گسترش دین اسلام (به جز موارد نظامی و دفاعی)، فرهنگی بوده است. درباره ی سایر کشورها نیز عملکرد پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر اساس رسالت جهانی اش، دعوت آنها به اسلام توسط نامه صورت گرفته که محتوای نامه موجود و دلیل محوریت فرهنگی است.
بدین گونه، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) توانست در مدت کوتاهی با انقلاب فرهنگی در جامعه ی جاهلی افرادی را تربیت کند که در راه گسترش اسلام جان فشانی نمایند و به مراتب عالی معنوی نایل شوند.
پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، مسلمین برای دفاع از کیان اسلام و نشر فرهنگ اسلامبه فراسوی جهان، مرزهای جغرافیایی را که مانع رسیدن فرهنگ و شعارهای اسلام بود برچیدند و زمینه های گسترش اسلام در ایران را فراهم کردند. عوامل گسترش اسلام و پایداری و بالندگی آن پس از گشوده شدن دروازه های ایرانبه روی اسلام را به اختصار می توان این گونه بیان کرد:
1. شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران سبب شده بود که مردم ایرانبه استقبال دین اسلام بروند و مسلمان شوند; چنان که در بسیاری از شهرها، حاکمان بدون جنگ و درگیری به خاطر عدم مقاومت مردم در مقابل سپاه اسلام پرداخت جزیه را می پذیرفتند و صلح می نمودند.
2. تشریع قانون جزیه از طرف پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و استمرار آن و مختار بودن مردم در پذیرش دین یا پرداخت جزیه که در تمام مناطق فتح شده اعمال می شد.
3. تخریب نکردن آتشکده های مجوس در ایران. چنان که گزارش شده است، یکی از سرداران عرب فرمان داد تا به یک امام جماعت و مؤذن او تازیانه زدند; چون یکی از معابد زرتشی را ویران کرده بودند و سنگ های آن را در بنای مسجد به کار برده بودند. در قرن ده میلادی، یعنی سه قرن پس از فتح ایران، آتشکده های زرتشتیان در عراق و فارس و کرمان و سیستان و خراسان و آذربایجان و در سراسر ایران برپا بود. پیروان دین زرتشت به تدریج و به اختیار خود به دین اسلام گرویدند. وجود پیروان زرتشتی در ایران تا عصر حاضر و آزادی آنان در اجرای مراسم دینی، بهترین دلیل بر نبود اجبار و زور در پذیرش دین است... .
4. مسلمان شدن بسیاری از ایرانیان، قبل از فتح ایران، که در یمن و بحرین به سر می بردند. گفته شده پس از جنگ قادسیه، چهار هزار دیلمی به اختیار به دین اسلام گرویدند.
5. خدمات ایرانیان بهاسلام و تولید و توسعه ی علوم اسلامی و تدوین هزاران کتاب در زمینه ی علوم; به طوری که بزرگ ترین صاحب نظران در علوم مختلف، دانشمندان بزرگ اسلام از شیعه و سنی، از ایران برخاسته بودند و ایرانیان با اندک فاصله پس از رسیدن اسلامبهایران، در زمینه ی علوم اسلامی، اعم از سیره، تاریخ، فقه، حدیث، رجال، و علوم قرآنی و علوم عقلی و فنی و تجربی با نوآوری های شگفت به تولید علم پرداختند و این شیوه ی فرهنگ سازی را به کشورهای غربی انتقال دادند و مؤثرترین قدم ها را در تکامل علوم اسلامی برداشتند; چنان که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) درباره ی ایرانیان می فرماید:
اگر علم به ستاره ی ثریا آویخته بود، گروهی از فرزندان (ایران) به آن دست می یافتند.
6. در تاریخ ایران باستان دوره ی هخامنشی، که اسکندر مقدونی سراسر ایران را بهزور شمشیر فتح کرد و حکومت (سلوکیان) تأسیس شد و سال ها بر سراسر ایران حکومت کردند، نتوانستند فرهنگ یونانی و غربی را بر ایرانیان تحمیل کنند، بلکه از فرهنگ و معماری ایرانیان تأثیر پذیرفتند و ایرانیان هرگز دچار خودباختگی فرهنگی و بی هویتی نشدند و به ترویج این فرهنگ ها نیز نپرداختند. پس از اسلام نیز مردم ایران شاهد تهاجم اقوام مختلف از ماوراء النهر و مغولستان با فرهنگ های مختلف بودند، ولی هرگز دین «شمنی مغول» را ترویج ندادند، بلکه مهاجمان را مغلوب فرهنگ اسلامی خویش ساختند، با این که مسلم است که شمشیر مغولان از شمشیر اعراب برنده تر و تیزتر و قتل و جنایت آنها در طول تاریخ ایران بی نظیر بوده است و اعراب مسلمان هرگز چنین جنایاتی را در ایران مرتکب نشدند; بنابراین هرگز نمی توان گسترش دین اسلام در ایران را بهزور شمشیر دانست، بلکه در علل زیر باید جستوجو کرد:
1. غنی بودن محتوای دین اسلام و فرهنگ انسان دوستانه و ضد تبعیض و عدالت محور آن که با فطرت انسان سازگار است.
2. پس از گشوده شدن مرزها، ارتباط مردم ایران با مسلمانان تنگاتنگ شد. این پیوند خود به نوعی در ترویج دین اسلام مؤثر بود و ایرانیان از نزدیک شاهد جامعه ی مسلمانان بودند که با حکومت اشرافی و جامعه ی طبقاتی ساسانی متفاوت بود.
3. اسرای جنگی ایرانی که به همراه خانواده و فرزندان به مدینه و شهرهای دیگر منتقل شده و در کنار مسلمانان زندگی می کردند، تحت تأثیر جامعه ی مسلمین، مجذوب اسلام می شدند.
4. ایرانیانی که قرن ها شاهد اشرافیگری شاهان ساسانی و محرومیت طبقات دیگر جامعه از امکانات اولیه ی زندگی بودند، با مشاهده ی ساده زیستی خلفای اسلامی، از جمله امیرمؤمنان(علیه السلام) و عاملان آنها در شهرهای ایران که مثل پایین ترین طبقات مردم زندگی می کردند، به پذیرش آیین اسلام ترغیب شدند.
5. حضور صحابه ی بزرگ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در جنگ ها و فتوحات ایران و قبول مسئولیت فرمان داری در نواحی مختلف ایران نیز یکی از عواملی بود که در ترویج اسلام در ایران تأثیر بسزایی داشت. سلمان فارسی وقتی از طرف خلیفه برای فرمان داری مداین اعزام شد، مردم آنجا منتظر بودند که او با تشریفات خاصی وارد شهر شود اما سلمان سوار بر درازگوشی برهنه برای اداره ی امور مردم آن دیار وارد این شهر شد و خدمات ارزنده ای به مردم ارائه داد. این خود از مهم ترین عوامل ترویج اسلام در ایران بود.
6. حضور خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در برخی از شهرها نیز، از عوامل مهم ترویج اسلام در ایران بوده است; چنان که مشهور است در برخی از فتوحات که فرماندهی سپاه اسلام با سلمان بود، حسنین(علیهما السلام)نیز حضور داشتند و به دروازه ی هر شهری که می رسیدند مردم آن شهر بدون درگیری اسلام را می پذیرفتند.

داستان شق صدر

با سلام

داستان ديگرى كه مورد بحث و ايراد قرار گرفته و در برخى‏از روايات و كتابهاى اهل سنت آمده داستان‏«شق صدر»
آنحضرت است،كه قبل از ورود در آن بحث بايد اين مطلب راتذكر دهيم كه بر طبق نقل اهل تاريخ رسول خدا(ص)حدود پنج‏سال در ميان قبيله بنى سعد و در نزد حليمه ماند بدين ترتيب كه‏پس از پايان دو سال دوران شير خوارگى،حليمه آن كودك راطبق قرار قبلى نزد آمنه و عبد المطلب آورد ولى روى علاقه‏بسيارى كه بآنحضرت پيدا كرده بود با اصرار زيادى دو باره آن‏فرزند را از مادرش گرفته و بميان قبيله برد،
و اين جريان شق صدربگونه‏اى كه نقل شده در سالهاى چهارم يا پنجم عمر شريف‏آنحضرت اتفاق افتاده است،
و ما ذيلا اصل داستان را از روى‏كتابهاى اهل سنت براى شما نقل كرده و سپس ايراد و اشكال‏آنرا ذكر مى‏كنيم و از اينرو مى‏گوئيم: :Sham:
اين داستان را بسيارى از محدثين و سيره نويسان اهل سنت روايت كرده‏اند مانند«مسلم‏»در كتاب صحيح،در ضمن چندحديث و ابن هشام در سيره و طبرى در كتاب تاريخ خود، وكازرونى در كتاب المنتقى و ديگران(1)

،و ما در آغاز يكى ازرواياتى را كه در صحيح مسلم آمده ذيلا براى شما نقل مى‏كنيم‏و سپس به بحثهاى جنبى و صحت و سقم آن مى‏پردازيم: :Sham:
«روى مسلم بن حجاج عن انس بن مالك ان رسول الله(ص)اتاه‏جبرئيل و هو يلعب مع الغلمان فاخذه و صرعه،فشق عن قلبه‏فاستخرج القلب فاستخرج منه علقة فقال:هذا حظ الشيطان‏منك،ثم غسله فى طست من ذهب بماء زمزم،ثم لامه ثم اعاده‏فى مكانه.
«و جاء الغلمان يسعون الى امه-يعنى ظئره-فقالوا:ان محمدا قدقتل فاستقبلوه و هو منتقع اللون،قال انس:و قد كنت ارى اثر ذلك‏فى صدره‏».
يعنى مسلم از انس بن مالك روايت كرده كه روزى جبرئيل‏هنگامى كه رسول خدا با پسر بچگان بازى مى‏كرد نزد وى آمده واو را گرفت و بر زمين زد و سينه او را شكافت و قلبش را بيرون‏آورد و از ميان قلب آنحضرت لكه خونى بيرون آورده و گفت:اين‏بهره شيطان بود از تو،و سپس قلب آنحضرت را در طشتى از طلا با آب زمزم شستشو داده آنگاه آنرا بهم پيوند داده و بست و درجاى خود گذارد...
پسر بچگان بسوى مادر شيرده او آمده و گفتند:محمد كشته شد!
آنها بسراغ او رفته و او را در حالى كه رنگش پريده بود مشاهده‏كردند!
انس گفته:من جاى بخيه‏ها را در سينه آنحضرت مى‏ديدم.
و در سيره ابن هشام از حليمه روايت كرده كه گويد:آنحضرت‏بهمراه برادر رضاعى خود در پشت‏خيمه‏هاى ما به چراندن‏گوسفندان مشغول بودند كه ناگهان برادر رضاعى او بسرعت نزد ماآمد و به من و پدرش گفت:اين برادر قرشى ما را دو مرد سفيد پوش‏آمده و او را خوابانده و شكمش را شكافتند و ميزدند!
حليمه گفت:من و پدرش بنزد وى رفتيم و محمد را كه ايستاده ورنگش پريده بود مشاهده كرديم،
ما كه چنان ديديم او را به سينه‏گرفته و از او پرسيديم:اى فرزند تو را چه شد؟فرمود: دو مرد سفيدپوش آمدند و مرا خوابانده و شكمم را دريدند و بدنبال چيزى‏مى‏گشتند كه من ندانستم چيست؟
حلیمه گويد:ما او را برداشته و بخيمه‏هاى خود آورديم. (2) و در هر دوى اين نقلها هست كه همين جريان سبب شد تاحليمه آنحضرت را بنزد مادرش آمنه باز گرداند.



و اين داستان تدريجا در روايات توسعه يافته تا آنجا كه‏گفته‏اند:داستان شق صدر در دوران زندگى آنحضرت چهار ياپنج بار اتفاق افتاده،در سه سالگى(همانگونه كه شنيديد)و در ده‏سالگى،و هنگام بعثت،و در داستان معراج...و در اينباره‏اشعارى نيز از بعضى شعراى عرب نقل كرده‏اند. (3) و بلكه برخى از مفسران سوره انشراح و آيه‏«الم نشرح لك‏صدرك‏»را بر اين داستان منطبق داشته و شان نزول آن‏دانسته‏اند. (4)



ادامه دارد !!..

امام صادق (ع)و مورخين پيش از طبري


سلام

تاریخ طبری مگه بعد امام صادق نوشته نشده ؟
چرا اسمی از امام صادق توش نیست؟

تاریخ طبری مگه مال زمان امام حسن عسکری نبوده؟

تازه فهمیدم تو قرن دوم هجری نوشته شده امام مهدی هم تو همون قرن بدنیا اومده چرا از امامای قبلی اسمی توش نیست؟
فقط درباره سه تا امام اول؟

از رو چه کتابی نوشته شده؟