جمع بندی شک و تردید در مصداق ولی فقیه
تبهای اولیه
سلام و عرض ادب وتشکر بابت زحمات مسئولین وکارشناسان بزرگوار:Gol: فرض کنید شخصی وجود داره که معتقد به اسلام,تشیع وولایت فقیه هست اما شخص ولی فقیه رو به عنوان نائب قبول نداره!!!!!! یعنی میگه فلان شخص لایق تر هست به ولایت فقیهی تا شخص دیگر!!! میخواستم بدونم گناهی برای این شخص با این اعتقاد وجود داره؟؟(اگه لطف کنید یه توضیحی بفرمایید بنده متوجه بشم) ازتون خواهش میکنم این تاپیک رد صلاحیت نزنید لطفا حتی اگه شده خصوصی پاسخ بدید.ممنون میشم. اگه باز نشه یه جوون مذهبی گمراه بشه گردن شماست ها...:khandeh!::ok: (سواله دیگه پیش میاد.فکر نکنید یه موقع خدایی نکرده منم.... . خب اینجا سایت پاسخگویی به شبهات دینیه دیگه)
سلام و عرض ادب وتشکر بابت زحمات مسئولین وکارشناسان بزرگوار
فرض کنید شخصی وجود داره که معتقد به اسلام,تشیع وولایت فقیه هست اما شخص ولی فقیه رو به عنوان نائب قبول نداره!!!!!!
یعنی میگه فلان شخص لایق تر هست به ولایت فقیهی تا شخص دیگر!!!
میخواستم بدونم گناهی برای این شخص با این اعتقاد وجود داره؟؟(اگه لطف کنید یه توضیحی بفرمایید بنده متوجه بشم)
با سلام و عرض ادب
بارها عرض شد سوال داشتن نه تنها بد نیست بلکه بسیار پسندیده است.
این که مصداق ولی فقیه کیست کاری کاملا تخصصی است که افراد معمولی نمی توانند آن را مشخص کنند. پس توهم این که ما خود ولی فقیه را مشخص کنیم جهل مرکب است.
ولی فقیه اوصافی باید داشته باشد که فقط یک متخصص در علوم فقه می تواند بود یا نبود آن را یا قوت یا ضعف آن را در فردی رد یا تایید کند از آن گذشته در مقایسه دو یا چند فقیه که کدام یک ارجح است نیز باید صاحب نظران در حوزه فقاهت نظر دهند که همان ااعضای مجلس خبرگان رهبری اند.
حال گاهی انسان روی حب و بغض های شخصی به کسی نظر مثبت یا منفی دارد که باید با عقل خود به مقابله با این جهل مرکب برود.
که در صورت اظهار نظر شخصی غیر کارشناسانه معذور نخواهد بود .
با سلام و عرض ادب
بارها عرض شد سوال داشتن نه تنها بد نیست بلکه بسیار پسندیده است.
این که مصداق ولی فقیه کیست کاری کاملا تخصصی است که افراد معمولی نمی توانند آن را مشخص کنند. پس توهم این که ما خود ولی فقیه را مشخص کنیم جهل مرکب است.
ولی فقیه اوصافی باید داشته باشد که فقط یک متخصص در علوم فقه می تواند بود یا نبود آن را یا قوت یا ضعف آن را در فردی رد یا تایید کند از آن گذشته در مقایسه دو یا چند فقیه که کدام یک ارجح است نیز باید صاحب نظران در حوزه فقاهت نظر دهند که همان ااعضای مجلس خبرگان رهبری اند.
حال گاهی انسان روی حب و بغض های شخصی به کسی نظر مثبت یا منفی دارد که باید با عقل خود به مقابله با این جهل مرکب برود.
که در صورت اظهار نظر شخصی غیر کارشناسانه معذور نخواهد بود .
من خودم کسایی رو میشناسم که وقتی میخوان مرجع تقلیدشونو انتخاب کنن وقتی تحقیق میکنن شخص دیگه ای رو بهشون به عنوان مرجع برتر معرفی میکنن برای تقلید تا ولی فقیه.
ما میتونیم بگیم وقتی یه مجلس خبرگان یه شخصی رو تایید کرده به عنوان مرجع برتر تنها ولی فقیه رو انتخاب کنیم؟اینطوری احتیاجی به باقی مراجع میمونه؟
متشکرم
سلام.ممنون از پاسختون.
من خودم کسایی رو میشناسم که وقتی میخوان مرجع تقلیدشونو انتخاب کنن وقتی تحقیق میکنن شخص دیگه ای رو بهشون به عنوان مرجع برتر معرفی میکنن برای تقلید تا ولی فقیه.
ما میتونیم بگیم وقتی یه مجلس خبرگان یه شخصی رو تایید کرده به عنوان مرجع برتر تنها ولی فقیه رو انتخاب کنیم؟اینطوری احتیاجی به باقی مراجع میمونه؟
متشکرم
خب داشتن یه مرجع دیگه منافاتی با این مسله نداره.من حتی شنیدم اگه شما با علم بدونید یک مرجع در یک موضوع خاص مهارت بیشتری دارد نسبت به مرجع شما میتونید تو اون زمینه خاص به اون فرد رجو کنید...کسی هم که حاکمیت جامعه رو به عهده میگیره زمینه ی مدیریتی باید خیلی درش پر رنگ باشه.دلیل این تفاوتهام اینه.
از طرفی مگه خود مراجع محترم که از ولی فقیه حمایت میکنند مقلد ایشانند؟!نه.اصلا تقلید بهشان حرامه.ولی چون اینجا بحث بحث حکومت است و حکومت بدون اتحاد درونی باقی نمیماند.به همین جهت ایشان با اینکه مقلد ایشان نیستند حمایت میکنند تا ان شا الله این امانت و پرچم رو به دست صاحبش بدیم.:ok:
خب داشتن یه مرجع دیگه منافاتی با این مسله نداره.من حتی شنیدم اگه شما با علم بدونید یک مرجع در یک موضوع خاص مهارت بیشتری دارد نسبت به مرجع شما میتونید تو اون زمینه خاص به اون فرد رجو کنید...کسی هم که حاکمیت جامعه رو به عهده میگیره زمینه ی مدیریتی باید خیلی درش پر رنگ باشه.دلیل این تفاوتهام اینه.
از طرفی مگه خود مراجع محترم که از ولی فقیه حمایت میکنند مقلد ایشانند؟!نه.اصلا تقلید بهشان حرامه.ولی چون اینجا بحث بحث حکومت است و حکومت بدون اتحاد درونی باقی نمیماند.به همین جهت ایشان با اینکه مقلد ایشان نیستند حمایت میکنند تا ان شا الله این امانت و پرچم رو به دست صاحبش بدیم.
اگه کسی به هر دلیلی قبول نداشته باشه گناهی برگردنش هست؟
ممنون از پاسختون.
اگه کسی به هر دلیلی قبول نداشته باشه گناهی برگردنش هست؟
این استفتا خود رهبری است :
س 67: آيا ولايت فقيه يک مسأله تقليدى است يا اعتقادى؟ و کسى که به آن اعتقاد ندارد چه حکمى دارد؟
ج: ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت است که از اصول مذهب مىباشد. با اين تفاوت که احکام مربوط به ولايت فقيه مانند ساير احکام فقهى از ادّله شرعى استنباط مىشوند و کسى که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذيرش ولايت فقيه رسيده، معذور است.
به نظرن باقیشم بخونید خوبه.این لینک:http://farsi.khamenei.ir/treatise-content?uid=1&tid=8
من خودم کسایی رو میشناسم که وقتی میخوان مرجع تقلیدشونو انتخاب کنن وقتی تحقیق میکنن شخص دیگه ای رو بهشون به عنوان مرجع برتر معرفی میکنن برای تقلید تا ولی فقیه.
ما میتونیم بگیم وقتی یه مجلس خبرگان یه شخصی رو تایید کرده به عنوان مرجع برتر تنها ولی فقیه رو انتخاب کنیم؟اینطوری احتیاجی به باقی مراجع میمونه؟
متشکرم
با سلام
مجلس محترم خبرگان از بین کسانی که اجتهاد دارند فردی که لیاقت رهبری بر جامعه مسلمین و مدیر و مدبر و دارای کفایت رهبری باشد را برای این مقام معرفی می کند این بدان معنا نیست که این فرد از نظر فقهی از دیگران بالاتر باشد بلکه با درنظر گرفتن تمامی ملاک های رهبری از بین واجدین شرایط بهترین را انتخاب می کنند شاید یک نفر دارای نمره 19 در فقاهت باشد و در کفایت سیاسی نمره اش بیست باشد و دیگری نمره فقاهتش 20 ولی کفایت سیاسی اش 15 باشد فرد اول را به عنوان رهبر انتخاب می کنند آنگاه نفر دوم می تواند به عنوان مرجع اعلم مطرح باشد.
[="Indigo"]مجلس محترم خبرگان از بین کسانی که اجتهاد دارند فردی که لیاقت رهبری بر جامعه مسلمین و مدیر و مدبر و دارای کفایت رهبری باشد را برای این مقام معرفی می کند این بدان معنا نیست که این فرد از نظر فقهی از دیگران بالاتر باشد بلکه با درنظر گرفتن تمامی ملاک های رهبری از بین واجدین شرایط بهترین را انتخاب می کنند شاید یک نفر دارای نمره 19 در فقاهت باشد و در کفایت سیاسی نمره اش بیست باشد و دیگری نمره فقاهتش 20 ولی کفایت سیاسی اش 15 باشد فرد اول را به عنوان رهبر انتخاب می کن
در مساله اعلمیت ولی فقیه و دیگر مراجع میتوان حضرت موسی علیه السلام و خضر را مثال زد که در سوره کهف داستانش آمده. حضرت موسی(ع) رسول و پیغمبر اولوالعزم بودند و حضرت خضر یکی از انبیای بنی اسرائیل. با اینحال میبینیم که حضرت موسی از حضرت خضر میخواهد تا از آنچه به او تعلیم داده شده و باعث رشد و صلاح است به او بیاموزد. و در ادامه میبینیم که حضرت موسی فلسفه کارهایی که ایشان انجام میداد را نمیدانست و برایش عجیب بود. پس علم به تنهایی عامل برتری نیست.
س 67: آيا ولايت فقيه يک مسأله تقليدى است يا اعتقادى؟ و کسى که به آن اعتقاد ندارد چه حکمى دارد؟ج: ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت است که از اصول مذهب مىباشد. با اين تفاوت که احکام مربوط به ولايت فقيه مانند ساير احکام فقهى از ادّله شرعى استنباط مىشوند و کسى که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذيرش ولايت فقيه رسيده، معذور است.
توضیح بیشتر:اصول مذهب یعنی این که در بین مذاهب اسلامی یک مذهب خاص بدان معتقد اند. مثلا همین مساله ولایت فقیه را در فقط مذهب شیعه بدان معتقدند پس از مسلمات شیعه است و هر شیعه ای باید بدان ملزم باشد .
ولایت فقیه از آن دسته از احکامی است که اجتهادا از ادله شرعیه استخراج می شود حال اگر کسی از روی اجتهاد از روی ادله شرعیه بدان جا رسید که ولایت فقیه نداریم معذور است و عقاب نمی شود.
توضیح بیشتر:اصول مذهب یعنی این که در بین مذاهب اسلامی یک مذهب خاص بدان معتقد اند. مثلا همین مساله ولایت فقیه را در فقط مذهب شیعه بدان معتقدند پس از مسلمات شیعه است و هر شیعه ای باید بدان ملزم باشد .
ولایت فقیه از آن دسته از احکامی است که اجتهادا از ادله شرعیه استخراج می شود حال اگر کسی از روی اجتهاد از روی ادله شرعیه بدان جا رسید که ولایت فقیه نداریم معذور است و عقاب نمی شود.
پس مجتهدینی که میگویند ولایت فقیه نداریم ، مسلمات شیعه را نقض کرده اند؟ یعنی اینها شیعه نیستند؟ کسی که مسلمات شیعه را نقض کند معذور است؟
همچنین حکم مقلدین این مجتهدین چه میشود؟
ضمنا اسامی چند تن از مجتهدین حال حاضر و گذشته که ولایت فقیه را قبول ندارند را بفرمایید ممنون میشوم
پس مجتهدینی که میگویند ولایت فقیه نداریم ، مسلمات شیعه را نقض کرده اند؟ یعنی اینها شیعه نیستند؟ کسی که مسلمات شیعه را نقض کند معذور است؟
همچنین حکم مقلدین این مجتهدین چه میشود؟
با سلام و عرض ادب
اولا این که ما در طول تاریخ تشیع هیچ مجتهدی را نداریم که ولایت فقیه را قبول نداشته باشد بلکه اختلاف در گستره و شمول این ولایت است برخی به ولایت فقیه در امور حسبه معتقدند (مانند آیه الله خویی و شاگردان ایشان) و برخی معتقد به ولایت مطلقه فقیه در همه امور شئون هدایتی جامعه هستند.
ثانیا در ادامه استفتا هست که :
ج: ولايت فقيه از شئون ولايت و امامت است که از اصول مذهب مىباشد. با اين تفاوت که احکام مربوط به ولايت فقيه مانند ساير احکام فقهى از ادّله شرعى استنباط مىشوند و کسى که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذيرش ولايت فقيه رسيده، معذور است.
اولا این که ما در طول تاریخ تشیع هیچ مجتهدی را نداریم که ولایت فقیه را قبول نداشته باشد بلکه اختلاف در گستره و شمول این ولایت است برخی به ولایت فقیه در امور حسبه معتقدند (مانند آیه الله خویی و شاگردان ایشان) و برخی معتقد به ولایت مطلقه فقیه در همه امور شئون هدایتی جامعه هستند.
آیا ولی فقیه الزاماً باید با امام زمان (ع) ارتباط داشته باشد؟
در جواب آقای hamid40
امام زمان (عج) 4 نفر را به عنوان نائب خاص انتخاب کرده بودند و با آنان در ارتباط بودند که پس از فوت آن 4 نفر از آن پس ولی فقیه توسط مزدم انتخاب شد و در حال حاظر آیت الله خامنه نائب عام هستند و نائب عام کسی است که توسط مردم برای رهبری ولایت فقیه انتخاب میشود.
نائب عام الزاما نیاز به رابطه با صاحب الزمان(عج) ندارد
ممنون از پاسختون.
اگه کسی به هر دلیلی قبول نداشته باشه گناهی برگردنش هست؟
طبق استفتاء آیت الله سید محمد صادق روحانی :
باسمه جلت اسمائه؛ اعتقاد به ولایت فقیه به نحوی که گفته میشود از ضروریات دین نیست و عدم اعتقاد به آن خروج از دین محسوب نمیشود
ولی فقیه اوصافی باید داشته باشد که فقط یک متخصص در علوم فقه می تواند بود یا نبود آن را یا قوت یا ضعف آن را در فردی رد یا تایید کند از آن گذشته در مقایسه دو یا چند فقیه که کدام یک ارجح است نیز باید صاحب نظران در حوزه فقاهت نظر دهند که همان ااعضای مجلس خبرگان رهبری اند.
سلام
چرا در قانون ما، اعضای خبرگان، به صورت غیرمستقیم، منصوب رهبری اند؟؟ چرا این متخصصان می بایست انتخاب شده غیر مستقیم ولی فقیه باشند؟؟
سلام
چرا در قانون ما، اعضای خبرگان، به صورت غیرمستقیم، منصوب رهبری اند؟؟ چرا این متخصصان می بایست انتخاب شده غیر مستقیم ولی فقیه باشند؟؟
منصوب رهبر قبلی اند نه فعلی!
برای هر دوره همین جوریه.رهبر قبلی اعضای دوره ی رهبر بعدیو انتخاب میکنه
سلام
چرا در قانون ما، اعضای خبرگان، به صورت غیرمستقیم، منصوب رهبری اند؟؟ چرا این متخصصان می بایست انتخاب شده غیر مستقیم ولی فقیه باشند؟؟
این سوال شما از آقای رضا استادی مقدم عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو سابق شورای نگهبان پرسیده شد و در جواب گفتند :
چرا این انتخاب را در اختیار خود مردم قرار ندهیم مثل انتخاب مرجع تقلید؛ یعنی اساسا چه نیازی به مجلس خبرگانی با این شرایط هست؟
سؤال شما میتواند پاسخهای متعددی داشته باشد؛ مثلاً الان ما بیش از ده مرجع تقلید داریم، پس چون تعدد فرض میشود، مشکلی بوجود نمیآید چون خود مردم با مراجعه به دو نفر خبره عادل یک نفر را به عنوان مرجع تقلید انتخاب میکنند.
ولی در بحث انتخاب ولی فقیه چون بحث اداره کشور مطرح است، فرض تعدد معنا ندارد. مگر تعدد به شکلی باشد که در قانون اساسی پیشبینی شده باشد. لذا در اینجا قاعده حکم میکند که مردم جمعی را معین کنند و بگویند هر چه شما گفتید ما قبول داریم. پس در خصوص ولایت فقیه این طور نیست که هر نفر خودش سراغ دو نفر خبره برود تا کسی را به عنوان ولی فقیه به او معرفی کنند.
این مطلب را که باید ولی فقیه توسط جمعی از خبرگان تعیین شود اگر در قانون اساسی هم نداشتیم، عقل جمعی ایجاب میکرد که مردم پنجاه یا شصت نفر مجتهد را که در صراط اجتهاد مطلق هستند، تعیین کنند تا این عده نظر نهایی را بدهند.
برای درک بیشتر به مجله زیر رجوع شود
http://www.noormags.com/view/fa/ArticlePage/138708
[="Arial Black"][="Navy"]سلام
به نظر شما شک و تردید در صلاحیت فردی برای ولایت فقیه موضوعی عادی نیست؟
یعنی شخصی که زمام امور را بر دست می گیرد که معصوم نیست، طبیعی است که باید پس از مدتی جای خود را به دیگری بدهد
بنظر این طور عاقلانه و عادلانه تر می رسد
و اینکه مجلسی وجود داشته باشد که در طول سال های متمادی صلاحیت فردی را به عنوان شخصی که این مقام را بر عهده دارد حتی برای یک بار زیر سوال نبرده باشد
حتی به معنی واقعی کلمه از او سوال نشود چیزی مثل استیضاح و ... چنین شکی را بیشتر تقویت می کند
چرا نباید مثل سایر مقام ها این منصب هم به صورت دوره ای بر عهده افراد قرار گیرد؟[/]
نائب عام الزاما نیاز به رابطه با صاحب الزمان(عج) نداردامام زمان (عج) 4 نفر را به عنوان نائب خاص انتخاب کرده بودند و با آنان در ارتباط بودند که پس از فوت آن 4 نفر از آن پس ولی فقیه توسط مزدم انتخاب شد و در حال حاظر آیت الله خامنه نائب عام هستند و نائب عام کسی است که توسط مردم برای رهبری ولایت فقیه انتخاب میشود.
2 سوال:
1-آیا مردم صلاحیت این را دارند که کسی را به عنوان رهبر انتخاب کنند که امر جان و مال و ناموس امت اسلام را عهده دار باشد؟
2-آیا در عصر غیبت کبری نیازی نیست که مردم با خدا ارتباطی از طریق معصومین داشته باشند (منظور امام زمان (ع) ) است). اگر نیازی نیست پس چه دلیل بر زنده بودن امام زمان است و اگر نیازی هست پس این ارتباط اگر الزاما توسط ولی فقیه نیست پس چگونه است؟
اعتقاد به ولایت فقیه به نحوی که گفته میشود از ضروریات دین نیست
لطفا در مورد این عبارت توضیح بفرمائید:
ولایت فقیه به چه نحو توضیح داده می شود؟
تشکر
حتی به معنی واقعی کلمه از او سوال نشود چیزی مثل استیضاح و ... چنین شکی را بیشتر تقویت می کند
[=B Yas]سلام
[=B Yas]فکر می کنم خیلی نکته مهم و جالبی باشه .
[=B Yas]البته باید اول مشخص بشه که ولایت فقیه انتصابیه یا انتخابی ؟ و آیا این جامعه و مردم هستن که به ولی فقیه مشروعیت میدن یا برعکس این ولی فقیه هست که به جامعه مشروعیت میده ( اونطوری که آقای مصباح یزدی و دیگران میگن ) ؟
[=B Yas]هرچند ولایت مطلقه فقیه مخالف دیدگاه عمده مراجع و فقهای شیعه هست و این رو خیلی ها صراحتا اعلام کردن .
[=B Yas]البته این رو هم بگم بعضی از مراجعه مثل آیت الله صادق تهرانی یا آیت الله غروی اصل ولایت فقیه رو قبول ندارن .
[=B Yas]و اگه به فقه و اعتقاد شیعه نگاه کنیم ، اصولا ولایت فقط برای خدا و پیامبر و معصومین ثابت هست و حتی آیات قرآن دیگران رو فاقد هرگونه ولایت میدونن !!!:Gol:
در جواب آقای hamid40امام زمان (عج) 4 نفر را به عنوان نائب خاص انتخاب کرده بودند و با آنان در ارتباط بودند که پس از فوت آن 4 نفر از آن پس ولی فقیه توسط مزدم انتخاب شد و در حال حاظر آیت الله خامنه نائب عام هستند و نائب عام کسی است که توسط مردم برای رهبری ولایت فقیه انتخاب میشود.
نائب عام الزاما نیاز به رابطه با صاحب الزمان(عج) ندارد
1-آیا مردم صلاحیت این را دارند که کسی را به عنوان رهبر انتخاب کنند که امر جان و مال و ناموس امت اسلام را عهده دار باشد؟
سلام. من بین این دو حرف ماندم و گیج شدم . امام خامنه ای توسط امام خمینی ره انتخاب شدند و امام خمینی را مردم انتخاب کردند . الان کدام یک از این دو مورد صحیح است ، مردم باید انتخاب کنند یا هر دو ؟کلا ماجرا چطور شد ؟ :Gig:
این سوال شما از آقای رضا استادی مقدم عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو سابق شورای نگهبان پرسیده شد و در جواب گفتند :چرا این انتخاب را در اختیار خود مردم قرار ندهیم مثل انتخاب مرجع تقلید؛ یعنی اساسا چه نیازی به مجلس خبرگانی با این شرایط هست؟
سؤال شما میتواند پاسخهای متعددی داشته باشد؛ مثلاً الان ما بیش از ده مرجع تقلید داریم، پس چون تعدد فرض میشود، مشکلی بوجود نمیآید چون خود مردم با مراجعه به دو نفر خبره عادل یک نفر را به عنوان مرجع تقلید انتخاب میکنند.
ولی در بحث انتخاب ولی فقیه چون بحث اداره کشور مطرح است، فرض تعدد معنا ندارد. مگر تعدد به شکلی باشد که در قانون اساسی پیشبینی شده باشد. لذا در اینجا قاعده حکم میکند که مردم جمعی را معین کنند و بگویند هر چه شما گفتید ما قبول داریم. پس در خصوص ولایت فقیه این طور نیست که هر نفر خودش سراغ دو نفر خبره برود تا کسی را به عنوان ولی فقیه به او معرفی کنند.
این مطلب را که باید ولی فقیه توسط جمعی از خبرگان تعیین شود اگر در قانون اساسی هم نداشتیم، عقل جمعی ایجاب میکرد که مردم پنجاه یا شصت نفر مجتهد را که در صراط اجتهاد مطلق هستند، تعیین کنند تا این عده نظر نهایی را بدهند.
سلام
این جواب شما چه ارتباطی به سوال من دارد؟
من می گویم چرا کسانی که بر رهبر نظارت می کنند می بایست پیشتر، از طرف خود رهبر انتخاب شده باشند! و صلاحیت ناظرین می بایست توسط خود رهبر (به صورت غیر مستقیم توسط شورای نگهبان) تایید شده باشد؟
منصوب رهبر قبلی اند نه فعلی!
برای هر دوره همین جوریه.رهبر قبلی اعضای دوره ی رهبر بعدیو انتخاب میکنه
قانون چنین چیزی را می گوید؟ یا چنین چیزی اتفاق افتاده است.
تا آنجا که بنده اطلاع دارم رهبری بر صلاحیت اعضای مجلس خبرگان، با استفاده از شورای نگهبان نظارت می کنند.
ولی فقیه اوصافی باید داشته باشد که فقط یک متخصص در علوم فقه می تواند بود یا نبود آن را یا قوت یا ضعف آن را در فردی رد یا تایید کند از آن گذشته در مقایسه دو یا چند فقیه که کدام یک ارجح است نیز باید صاحب نظران در حوزه فقاهت نظر دهند که همان ااعضای مجلس خبرگان رهبری اند.
چرا همه آنها قاعدتا آیت الله نیستند، حجت الاسلام هم در بین شان زیاد است چرا؟
مگر نباید همه مجتهد و آیت الله باشند؟
یعنی شخصی که زمام امور را بر دست می گیرد که معصوم نیست، طبیعی است که باید پس از مدتی جای خود را به دیگری بدهد بنظر این طور عاقلانه و عادلانه تر می رسد چرا نباید مثل سایر مقام ها این منصب هم به صورت دوره ای بر عهده افراد قرار گیرد؟به نظر شما شک و تردید در صلاحیت فردی برای ولایت فقیه موضوعی عادی نیست؟
و اینکه مجلسی وجود داشته باشد که در طول سال های متمادی صلاحیت فردی را به عنوان شخصی که این مقام را بر عهده دارد حتی برای یک بار زیر سوال نبرده باشد
حتی به معنی واقعی کلمه از او سوال نشود چیزی مثل استیضاح و ... چنین شکی را بیشتر تقویت می کند
با منطق شما همه مجرمند مگر اینکه خلافش ثابت شود!!!
چون ایرادی نگرفتند یعنی حتما مشکلی هست؟!؟!
در مورد دوره ای بودن هم منظورتون اینه که فلان فرد اعلم بود تا یروز حالا از دیروز که دوره ی مثلا 5 سالش تموم شد دیگه اعلم نیست؟!:Gig:کسی که شایسته ترین است در این مقم قرار میگیره و تا وقتی این صفت درش هست (شایسته ترین) این مقام فقط شایسته ی اوست.
امام خامنه ای توسط امام خمینی ره انتخاب شدند و امام خمینی را مردم انتخاب کردند
به نام خدا.
رهبری رو مجلس خبرگان تعیین کردند نه امام خمینی (ره). البته خاطراتی که در مجلس تعریف شد بی اثر نبود ، اما مجلس خبرگان تعیین کرد نه امام خمینی (ره).
ستایشگر :Gol:
آیا ولی فقیه الزاماً باید با امام زمان (ع) ارتباط داشته باشد؟
با سلام
نه در شرایط ولی فقیه همچنین شزطی نیامده است.
سلام
چرا در قانون ما، اعضای خبرگان، به صورت غیرمستقیم، منصوب رهبری اند؟؟ چرا این متخصصان می بایست انتخاب شده غیر مستقیم ولی فقیه باشند؟؟
سلام
در هیچ کجای قانون نداریم که اعضای خبرگان چه مستقیم و چه غیر مستقیم منصوب رهبری باشند.
بلکه آنها توسط مردم انتخاب شده و رهبر منتخب این گروه مستقیما و منتخب مردم غیر مستقیم می باشد.
سلام
در هیچ کجای قانون نداریم که اعضای خبرگان چه مستقیم و چه غیر مستقیم منصوب رهبری باشند.
بلکه آنها توسط مردم انتخاب شده و رهبر منتخب این گروه مستقیما و منتخب مردم غیر مستقیم می باشد.
یعنی توسط شورای نگهبان بررسی صلاحیت نمیشوند؟ و رد صلاحیت ندارند؟
البته این هم هست که مجتهدی که مخالف ولایت مطلقه فقیه باشد اصولا نمیرود در مجلسی کاندید شود که ولی مطلقه انتخاب کند. نقض غرض میشود.
سلام
در هیچ کجای قانون نداریم که اعضای خبرگان چه مستقیم و چه غیر مستقیم منصوب رهبری باشند.
بلکه آنها توسط مردم انتخاب شده و رهبر منتخب این گروه مستقیما و منتخب مردم غیر مستقیم می باشد.
شما با توجه به کلمه انتصاب جواب دادید(در صورتی که عملی که اتفاق می افتد کم از انتصاب ندارد).منظور بنده این است:
من می گویم چرا کسانی که بر رهبر نظارت می کنند می بایست پیشتر، از طرف خود رهبر انتخاب شده باشند! و صلاحیت ناظرین می بایست توسط خود رهبر (به صورت غیر مستقیم توسط شورای نگهبان) تایید شده باشد؟
تشکر
به نظر شما شک و تردید در صلاحیت فردی برای ولایت فقیه موضوعی عادی نیست؟یعنی شخصی که زمام امور را بر دست می گیرد که معصوم نیست، طبیعی است که باید پس از مدتی جای خود را به دیگری بدهد
بنظر این طور عاقلانه و عادلانه تر می رسد
و اینکه مجلسی وجود داشته باشد که در طول سال های متمادی صلاحیت فردی را به عنوان شخصی که این مقام را بر عهده دارد حتی برای یک بار زیر سوال نبرده باشد
حتی به معنی واقعی کلمه از او سوال نشود چیزی مثل استیضاح و ... چنین شکی را بیشتر تقویت می کندچرا نباید مثل سایر مقام ها این منصب هم به صورت دوره ای بر عهده افراد قرار گیرد؟
با سلام و عرض ادب
ولایت فقیه در ظاهر انتخاب فردی برای این منسب است اما در واقع کشف فردی ایت که این ملاک ها را دارا است. این فرد که در ملاک های فقاهت و مدیریت جایگاه برتری نسبت به دیگران دارد توسط افراد خبره این علم کشف و شناسایی شده و به جامعه معرفی میشود این فرد تا هنگامی که این امتیازات را از دست نداده عقلا و شرعا در راس امور خواهد بود و هیچ مجوزی برای تبدیل و تحول او به نظر نمی رسد مجلس خبرگان همان گونه که موظف به کشف این فرد بوده موظف بر نظارت بر او نیز می باشد که اگر یکی از شرایط ولایت فقیه را از دست داد این خبر را به مراجع ذیربط برای کشف ولی فقیه می دهند و به عبارتی ولی فقیه قبلی منعزل می شود یعنی او با از دست دادن یکی از شرایط دیگر ولیه فقیه نیست که نیازی به عزل داشته باشد
آنچه که در طول این سالها مشخص بوده این که مجلس خبرگان به صورت کامل بر کار رهبری نظارت داشته ولی موردی که صدمه به این جایگاه بزند را ندیده اند به قول یکی از خبرگان رهبری هر روزه کامل تر و بی نقص تر از قبل ظاهر می شود.
چرا همه آنها قاعدتا آیت الله نیستند، حجت الاسلام هم در بین شان زیاد است چرا؟
مگر نباید همه مجتهد و آیت الله باشند؟
با سلام
همه آنها دارای درجه اجتهاد می باشند و بنا بر درجات حوزوی آیه الله اند ولی در بین افراد جامعه برخی را آیه الله و برخی را حجه الاسلام می دانند.
برای انتخاب شدن در مجلس خبرگان یکی از شرایط کاندیدا ها اجتهاد است که باید توسط شورای نگهبان احراز شده باشد.
نقل قول نوشته اصلی توسط ᕘᕚRaiNᕘᕚ نمایش پست ها
امام خامنه ای توسط امام خمینی ره انتخاب شدند و امام خمینی را مردم انتخاب کردند
به نام خدا.رهبری رو مجلس خبرگان تعیین کردند نه امام خمینی (ره). البته خاطراتی که در مجلس تعریف شد بی اثر نبود ، اما مجلس خبرگان تعیین کرد نه امام خمینی (ره).
ستایشگر
با تشکر از ستایشگر گرامی
خاطراتی که توسط آقای هاشمی رفسنجانی درباره اشاره امام به آیه الله خامنه ای برای رهبری بیان شد بعد از انتخاب مجلس خبرگان بود ایشان خاطره را برای اطمینان خاطر اعضا بیان نمودند.
یعنی توسط شورای نگهبان بررسی صلاحیت نمیشوند؟ و رد صلاحیت ندارند؟
البته این هم هست که مجتهدی که مخالف ولایت مطلقه فقیه باشد اصولا نمیرود در مجلسی کاندید شود که ولی مطلقه انتخاب کند. نقض غرض میشود.
نقل قول نوشته اصلی توسط javadk1234 نمایش پست ها
من می گویم چرا کسانی که بر رهبر نظارت می کنند می بایست پیشتر، از طرف خود رهبر انتخاب شده باشند! و صلاحیت ناظرین می بایست توسط خود رهبر (به صورت غیر مستقیم توسط شورای نگهبان) تایید شده باشد؟
تشکر
قبل از پاسخ به اين سؤال توجه به اين نكته لازم است كه به طور كلي در انديشههاي سياسي مهار قدرت به دو روش پيشنهاد شده است:
1. سازكار دروني مهار قدرت (نظارت دروني) كه به معناي فرض وجود ويژگيهاي شخصي در فرد است كه به كمك آنها ميتوان در برابر وسوسة سوء استفاده از قدرت مقاومت نمود.
2. سازوكار بيروني مهار قدرت (نظارت بيروني) كه به معناي اتخاذ روشهايي است كه ضمن جلوگيري از تمركز قدرت آن را با مسئوليت همراه سازد و نهادي بشري بر آن بگمارد.[1]
با توجه به اين دو ساز و كار بايد اشاره نمائيم كه از امتيازات قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه برگرفته از نظام سياسي اسلام است، تكيه بر عدالت، تقوا و فقاهت در مسئولان بلند پاية نظام به عنوان نظارت دروني است، در واقع نظارت دروني در نظام اسلامي به عنوان كنترل كنندة اصلي مد نظر است و نظارت بيروني متناسب با نظارت دروني در نظر گرفته شده است چرا كه نظارتهاي بيروني هر قدر قوي باشند بدون تكيه بر نظارت دروني براي كنترل افراد كافي نيستند در حالي كه كنترل دروني بدون نياز به هيچ نظارت بيروني ميتواند انسان را از تخلف از قوانين و سوء استفاده از قدرت باز دارد لذا كساني كه تلاش ميكنند در نظام اسلامي مبتني بر ولايت فقيه دقيقاً همان اهرمهاي نظارتي بيروني به كار گرفته شود از اين نكتة اساسي غافل هستند كه در نظامهاي سياسي غير اسلامي نظارت دروني هيچ محلي از اعراب ندارد لذا كفة نظارتهاي بيروني را سنگين كردهاند امّا در نظامي كه نظارت دروني به عنوان كنترل كنندة اصلي مدّ نظر است، نظارتي از بيرون متناسب با آن نظارت دورني موجود ميطلبد.[2] با توجه به اين نكته در جواب اين سؤال بايد عرض كنيم كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي سازوكارهايي در نظر گرفته شده كه امكان سوء استفاده رهبر را منتفي مينمايد و زمينة نظارت بيطرفانة مجلس خبرگان را فراهم ميسازد و آن اين است كه اولاً: بر اساس قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به منظور پاسداري از احكام اسلام و قانون اساسي از نظر عدم مغايرت مصوبات مجلس شوراي اسلامي با آنها شورايي به نام شوراي نگهبان با تركيب زير تشكيل ميشود: 1. شش نفر از فقهاي عادل و آگاه به مقتضيات زمان و مسائل روز (كه) انتخاب اين عده با مقام رهبري است.
2. شش نفر حقوقدان در رشتههاي مختلف حقوقي، از ميان حقوقدانان مسلماني كه به وسيلةرئيس قوة قضائيه به مجلس شوراي اسلامي معرفي ميشوند و با رأي مجلس انتخاب ميكردند.[3] بنابراين اين طور نيست كه تمامي اعضاي شوراي نگهبان توسط رهبر تعيين شوند بلكه تنها فقهاي شواري نگهبان توسط رهبر تعيين ميشوند و شش نفر ديگر از حقوقداناني هستند كه با رأي مجلس انتخاب ميگردند لذا عملاً اشكال تباني و سوء استفاده رهبر منتفي ميشود علاوه بر اين افرادي كه توسط رهبري براي شوراي نگهبان انتخاب ميشوند داراي شرايط ويژهاي هستند از جمله فقاهت و عدالت، فقاهت به معناي علم به احكام كلي اسلام و استنباط احكام شرعي كه آنها را در تصميمگيري آگاهانه ياري مينمايد و عدالت به معناي شايستگي روحي و اخلاقي به گونهاي كه تحت تأثير هواهاي نفساني و تهديد و تطميعها قرار نگيرند اين دو شرط، عاملي هستند براي كنترل و نظارت دروني اين افراد لذا با وجود شرط فقاهت و عدالت احتمال اينكه افرادي به مجلس خبرگان راه پيدا نمايند كه مطيع محض باشند منتفي ميشود چرا كه اين افراد فقيه و مجتهد هستند نه مقلّد و عدالت آنان احتمال انحراف و سوء استفاده از قدرت را در آنان منتفي نمايد ثانياً: در نظام جمهوري اسلامي ايران رهبر داراي شرايط ويژهاي است «صلاحيت علمي لازم براي افتاء در ابواب مختلف فقه، عدالت و تقواي لازم براي رهبري امت اسلام و بينش صحيح سياسي و اجتماعي، تدبير، شجاعت، مديريت و قدرت كافي براي رهبري»[4]، بديهي است عدالت و تقوا كه در مفهوم داراي مراتب است وقتي به عنوان شرطي براي عاليترين نهاد حكومت قرار ميگيرد بايد بالاترين مرتبة آن لحاظ شود به اين ترتيب يك ناظر دروني مرتباً و دائماً عاليترين مقام در نظام جمهوري اسلامي ايران را نظارت ميكند و رفتار او را تحت كنترل دارد و در صورت ارتكاب هر عملي كه با اين دو شرط منافات داشته باشد ولايت و اقتدار آن شخص خود به خود منتفي شده و عزل ميشود.»[5] و از آنجا كه اعمال و رفتار رهبر در مرعي و نظر افراد جامعه است و كوچكترين خطا و انحراف در ايشان پوشيده نيست در صورت ساقط شدن از عدالت يا فقدان شرايط اين امر بر همگان مشخص خواهد بود و اطاعت از ايشان ساقط ميشود علاوه بر اينكه قانون در كنار اين نظارت دروني بر اعمال رهبر، نظارت بيروني نيز براي آن در نظر گرفته است «امر به معروف و نهي از منكر»[6] كه در واقع نظارت عمومي و همگاني بر مسئولان نظام از جمله رهبر است و نظارت مالي رئيس قوة فضائيه بر اموال مقامات عالي رتبه نظام از جمله رهبر[7] و نظارت مجلس خبرگان رهبري[8] با توجه به اينكه از شرايط اعضاي مجلس خبرگان، باز عدالت و فقاهت است كه اين سبب ميشود كه احتمال انحراف و سوء استفاده و كوتاهي در انجام وظايف را در آنان به حداقل برساند، در كنار اين نظارتها، علماي دين نيز كه پاسداران احكام اسلام هستند در صورت مشاهده هرگونه اشتباه يا انحراف در برابر آن ميايستند و به وظيفه الهي خويش عمل ميكنند، بنابراين در نظام اسلامي و مطابق قانون اساسي براي رفع هرگونه سوء استفاده از قدرت و مهار آن ساز و كارهاي نظارت دروني و نظارت بيروني به گونهاي مناسب و شايسته در نظر گرفته شده است كه احتمال انحراف و سوء استفاده از قدرت را در نظام اسلامي به كمترين ميزان كاهش ميدهد به طوري كه به اين احتمال ضعيف نوعاً عقلاء اعتناء نميكنند و مقايسه مكانيزمهاي نظارت و مهار قدرت در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با ساير نظامهاي سياسي دنيا و بررسي عملكرد بيست و پنج ساله نظام كافي است كه هر ناظر منصفي را به اين حقيقت معترف سازد كه سيستم نظارتي نظام اسلامي كاملترين و بهترين شيوه نظارت بر عملكرد مسئولين نظام و در رأس آنها رهبر را ارائه داده است. علاوه بر اين ضمانت اجرا در سطوح عالي سياسي كه عبارت است از قرار گرفتن همة نهادها در يك دايرة بسته تا هر نهاد همان طور كه بر اجراي وظايف قانوني نهاد ديگري نظارت ميكند خود با نهاد ديگري مورد نظارت قرار گيرد و نهادهاي سياسي به نحوي در حلقة بستة حاكميت جاي مي گيرند تا بتوانند با استفاده از ابزارهاي لازم همديگر را به انجام وظايف يكديگر وادار كنند،[9] وجود دارد و در غير اين صورت است كه در نهادهاي نظارتي تسلسل لازم ميآيد. بنابراين چارهاي جز اعتماد به يك نهاد نظارتي در رأس نداريم و در نظام اسلامي از آنجا كه سازوكارها و مكانيزمهاي نظارت بيروني به عنوان مكمّل نظارت دروني مطرح هستند و ضريب اطمينان تا حد قابل ملاحظهاي افزايش پيدا ميكند و احتمال انحراف و سوء استفاده از قدرت به كمترين ميزان ممكن تنزل پيدا ميكند كه عقلاء به اين احتمال ضعيف عمل نميكنند و وجود آن در حدّ عدم است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرج الله هدايت نيا و محمد هادي كاوياني، بررسي فقهي ـ حقوقي شوراي نگهبان، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشة معاصر، تهران 1380، ص 70 تا 78 و ص 215 تا 223.
2. عباسعلي عميد زنجاني، فقه سياسي، انتشارات اميركبير، تهران 1377، ج 2، ص 291 و 292 و ص 428 تا 461.
3. مصطفي ناصحي، ولايت فقيه و تفكيك قوا، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم 1378، از ص 151 تا 218.
[/HR][1] . امام خميني (ره) و حكومت اسلامي، فلسفه سياسي، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ، 1378، ج 2، ص 121.
[2] . امام خميني (ره) و حكومت اسلامي، نهادهاي سياسي و اصول مدني، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ، 1378، ص 274.
[3] . قانون اساسي، اصل 91.
[4] . قانون اساسي، اصل 109.
[5] . هدايتنيا، فرج الله و كاوياني، محمد هادي، بررسي فقهي ـ حقوقي شوراي نگهبان، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشة معاصر، 1380، ص 222.
[6] . قانون اساسي،اصل 8.
[7] . قانون اساسي، اصل 142.
[8] . قانون اساسي، اصل 111.
[9] . هدايت نيا، فرج الله و كاوياني، محمد هادي، بررسي فقهي ـ حقوقي شوراي نگهبان، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشة معاصر، 1380، ص 223. منبع:http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=3971&urlId=1327
با تشکر از ستایشگر گرامی
خاطراتی که توسط آقای هاشمی رفسنجانی درباره اشاره امام به آیه الله خامنه ای برای رهبری بیان شد بعد از انتخاب مجلس خبرگان بود ایشان خاطره را برای اطمینان خاطر اعضا بیان نمودند.
به نام خدا.
والا ، ببخشید بنده رو ، این کلیپ چیز دیگری میگه : http://www.aparat.com/v/iKtjy
همچنین این لینک ها :
http://khabaronline.ir/detail/155289/root/history
http://www.hashemirafsanjani.ir/content/%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%DB%80-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%DB%8C
میدونم که از موضوع تاپیک خارج هست ، ولی واقعا و انصافا ، نمیشه منکر نقش آقای هاشمی رفسنجانی در به رهبری رسیدن آقای خامنه ای شد. منظورم این نیست که مثلا ایشون شایسته نبودند و آقای هاشمی رفسنجانی ایشون رو با نیرنگ و فریب دادن به رهبری رسوند ، منظورم اینه که خاطراتی که ایشون نقل میکرد ، اثر داشت.
ستایشگر :Gol:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87
یکم بیشتر مطالعه بفرمایید در زمان حال نمی توان راجع این موضوع بحث کرد اما ایندگان راجع این موضوع نظر خواهند داد و ما را تایید یا رد می کنند
نظر من را بخواهید حکومت اسلامی تنها 5 سال حکومت مولا علی (ع) بوده است منکر خدمات رهبر انقلاب نمی شوم و در بزرگی ایشان شکی نیست اما مولای من فقط ان مردی ست که درد دل با چاه می کرد شبانه به خانه یتیم های کوفه سر می زد در ساده زیستی الگوی هر مسلمان بود 20 سال بخاطر تفرقه نیفتادن بین مسلمانان خانه نشین شد حال چه به راحتی برادران دینی خود که اهل سنت هستند را ناسزا می گوییم جواب پیامبر را چه خواهیم داد مرز های اسلامی تنها ایران نیست در دنیا دو مرز وجود دارد مرز اسلام و کفر که باید فتح شوند از روی مولایم علی در قیامت شرمنده خواهم بود چون نتوانستم کاری برای اسلام کنم مسلمان دکتر چمران بود که ابتدا در جنگ ایران و عراق سپس در جنگ با اسراییل جنگید و شهید شد اما ما چه کردیم .......
با سلام
همه آنها دارای درجه اجتهاد می باشند و بنا بر درجات حوزوی آیه الله اند ولی در بین افراد جامعه برخی را آیه الله و برخی را حجه الاسلام می دانند.
برای انتخاب شدن در مجلس خبرگان یکی از شرایط کاندیدا ها اجتهاد است که باید توسط شورای نگهبان احراز شده باشد.
سوال مرا جواب گویید لطفا قدیم نهایتا برای احترام گذاردن به شخصی که در درجه والایی از عرفان بود او را نهایتا شیخ الاسلام و ... می نامیدند
لقب های بزرگی مثل ایت الله یعنی نشانه خدا بر روی زمین حجت الاسلام و.... یک مقدار زیاده روی نیست ؟ انصافا زمان پیامبر این القاب بود؟ زمان امامان معصوم چه ؟ خواهشا نگویید جهت تقوا داشتن است چون انسانها با هم برابرند مگر در تقوا ولی ایا میزان تقوای یک فرد را ما می توانیم بسنجیم قطعا خیر تنها خداست که می داند پس شایسته نیست این القاب را جز به پیامبر و ائمه معصوم به کس دیگری داد
[="Arial Black"][="Navy"]با سلام خدمت پاسخ دهندگان گرامی
اگر می شود موارد زیر را بیشتر توضیح دهید:
آیا ولی فقیه استیضاح یا (هر نوع سوالی )می شود؟
چرا نباید مانند سایر منصب ها این مقام هم به صورت دوره ای در اختیار فرد شایسته قرار گیرد؟[/]
با سلام و عرض ادب
آیا ولی فقیه استیضاح یا (هر نوع سوالی )می شود؟
چرا نباید مانند سایر منصب ها این مقام هم به صورت دوره ای در اختیار فرد شایسته قرار گیرد؟
ببینید گرامی
به نظر حقیر
در فقه گفته اند، یا خودت علم داشته باش یا برو از اعلم(داناترین) تقلید کن، خب حالا میشود گفتم اعلم را دوره ای انتخاب کن؟!
وقتی برای یک جایگاه صحبت از «ترین» است جایی برای دموکراسی نمی مونه.
یا شخص x از همه، برای اون پست، شایسته تر است یا نیست،
اگر هست لزومی برای دوره ای بودنش نیست.
و اگر نیست خب کنار گذاشته میشود.
ویژگی دوره ای برای جایگاههایی است که نیاز به دموکراسی باشه، مثل ریاست جمهوری که مردم دوست دارند این باشد و آن نباشد
ولی وقتی بر اساس معیارها باید «بهترین» انتخاب شود، جایی برای دوست داشتن من و شما نمی ماند.
در پناه خدا
به نام خدا.
البته در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، یک ساز و کاری تعیین شده ، برای اینکه تقریبا منظور vivaziba ی گرامی برآورده بشه. درسته که اعلم به صورت دوره ای علمش رو از دست نمیده که بخواد عوض بشه ، اما ممکن هست کسی که واجد شرایط رهبری بوده در یک دوره ای ، گرفتار فساد و هوای نفس بشه. اینجاست که مجلس خبرگان رهبری که نمایندگان انتخابی مردم از بین تایید صلاحیت شدگان هستند ، هر دو سال ( اگر دقیق به خاطر داشته باشم ) تشکیل جلسه میده و بر اعمال رهبری نظارت پیوسته داره و اگر این شخص که در زمانی با دارا بودن شرایط به رهبری رسیده ، شرایط رو از دست داده باشه ، تعویض میشه.
در واقع ، گرچه به صورت قانونی ، دوره ای معین و مشخص برای رهبری در نظر گرفته نشده ، اما رهبری همواره ( حداقل در دوره های دو ساله ) زیر نظر نمایندگان مردم از بین افراد تایید صلاحیت شده ، هست و به شیوه ی دیگری دوره ای هست.
ستایشگر :Gol:
با توجه به اين نكته در جواب اين سؤال بايد عرض كنيم كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي سازوكارهايي در نظر گرفته شده كه امكان سوء استفاده رهبر را منتفي مينمايد و زمينة نظارت بيطرفانة مجلس خبرگان را فراهم ميسازد و آن اين است كه اولاً: بر اساس قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به منظور پاسداري از احكام اسلام و قانون اساسي از نظر عدم مغايرت مصوبات مجلس شوراي اسلامي با آنها شورايي به نام شوراي نگهبان با تركيب زير تشكيل ميشود: 1. شش نفر از فقهاي عادل و آگاه به مقتضيات زمان و مسائل روز (كه) انتخاب اين عده با مقام رهبري است.
2. شش نفر حقوقدان در رشتههاي مختلف حقوقي، از ميان حقوقدانان مسلماني كه به وسيلةرئيس قوة قضائيه به مجلس شوراي اسلامي معرفي ميشوند و با رأي مجلس انتخاب ميكردند.[3] بنابراين اين طور نيست كه تمامي اعضاي شوراي نگهبان توسط رهبر تعيين شوند بلكه تنها فقهاي شواري نگهبان توسط رهبر تعيين ميشوند و شش نفر ديگر از حقوقداناني هستند كه با رأي مجلس انتخاب ميگردند لذا عملاً اشكال تباني و سوء استفاده رهبر منتفي ميشود
چقدر هم که خوب منتفی می شود.
(اگرمی گویم رهبری منظورم لزوما شخص خاصی نیست و در مورد ساختار صحبت می کنم)
همه باز منتصب غیر مستقیم و مستقیم رهبری هستند. مستقیم ها رئیس قوه قضائیه و 6 حقوق دان هستند و غیر مستقیم ها هم که 6 حقوق دان معرفی شده توسط رئیس قوه قضائیه.
6 حقوق دان که منتصب غیر مستقیم هستند و مجلس می بایست این اعضای از پیش منتصب شده را تایید یا رد کند و در انتخاب اولیه آنها تاثیری ندارند.
اعضای خود مجلس شورای اسلامی نیز منتصب غیر مستقیم اند که مردم بایست به این انتصاب ها رای بدهند یا ندهند.
همچنین اعضای مجلس خبرگان که اینها هم منتصب غیر مستقیم اند.
همه به یک شخص منتهی می شود.
بیان با تقوا بودن و... هم چیزی جز توجیه نمی تواند باشد. این که همه ساختار به یک نفر وابسته است بسیار خطرناک است.
اگر در این ساختار شخص خوبی در راس هرم قرار گرفت که هیچ.
و گرنه می شود ....... .
با سلام
6 حقوق دان دیگر هم که منتخب غیر مستقیم رئیس قوه قضائیه هستند و مجلس می بایست این اعضای از پیش انتخاب شده را تایید یا رد کند. در انتخاب آنها تاثیری ندارد.
یعنی چی؟
رهبر منتخب این گروه مستقیما و منتخب مردم غیر مستقیم می باشد.
سلام
فکر کنم اینجا تناقض وجود داره :
اگر ولی فقیه نایب امام زمانه ( اونطور که شیعه میگه ) پس دیگه انتخاب اون با امام زمانه ، عزلش هم با امام زمانه .
اگر هم ولی فقیه منتخب امام زمان نیست و مردم با واسطه انتخابش می کنن که دیگه ولایت مطلقه و بقیه لوازم چیه ؟
کلا همونطور که قبلا گفتم پاسخ به این سوال کلید خیلی از مشکلاته :ولی فقیه نصب می شود یا انتخاب ؟ :Gol:
[="Arial Black"][="Navy"] ببینید گرامی وقتی برای یک جایگاه صحبت از «ترین» است جایی برای دموکراسی نمی مونه. ویژگی دوره ای برای جایگاههایی است که نیاز به دموکراسی باشه، مثل ریاست جمهوری که مردم دوست دارند این باشد و آن نباشد در پناه خدابا سلام و عرض ادب
به نظر حقیر
در فقه گفته اند، یا خودت علم داشته باش یا برو از اعلم(داناترین) تقلید کن، خب حالا میشود گفتم اعلم را دوره ای انتخاب کن؟!
یا شخص x از همه، برای اون پست، شایسته تر است یا نیست،
اگر هست لزومی برای دوره ای بودنش نیست.
و اگر نیست خب کنار گذاشته میشود.
ولی وقتی بر اساس معیارها باید «بهترین» انتخاب شود، جایی برای دوست داشتن من و شما نمی ماند.
سلام بر شما دوست گرامی
اگرشخصی، فردی را به عنوان مرجع تقلید انتخاب کند او را اعلم می داند{مانند اینکه غالب مردم(فرضا) یک فرد را به عنوان شایسته ترین شخص برای رهبری انتخاب کنند}(در زمان انتخاب او را شایسته ترین می داند).
حال اگر متوجه شود انتخابش نادرست بوده یا اصلا اکنون فردی هست که صلاحیتش بیشتر است این فرد حق دارد که آن دومی را انتخاب کند(یعنی این فرصت و قدرت انتخاب و تغییر مرجع در هر آن در اختیار اوست) و اینطور نیست که چون زمانی شخصی را اعلم می دانسته تا آخر عمرش باید بپذیرد که او اعلم است!
حالا بر می گردیم به اصل موضوع ما انتظار نداریم که مانند شرایط گزینش مرجع تقلید این حق تغییر در هر آن باشد آن چیز که درست تر به نظر می رسد و در جوامع بشری رواج دارد اینست که این حق انتخاب و یا تغییر برای مردم مهیا باشد اما طوری باشد که مردم به صورت دوره ای رهبر خود را تایید کنند یا تغییر دهند(که هرج و مرج هم پیش نیاید)
امکان دارد در زمانی (و بنا به مصالحی)شخصی برای رهبری شایسته تر از بقیه باشد آیا این دلیل میشود که تا آخر عمر هم این فرد لایق ترین فرد برای این منصب باشد((مسلما این احتمال کم است پس چرا به طور طبیعی شرایطی برای تغییر/تائید دوره ای فراهم نمی شود))
سوال اینست که چرا نباید شرایطی برای تغییر فراهم شود[/]
با سلام خدمت پاسخ دهندگان گرامی
اگر می شود موارد زیر را بیشتر توضیح دهید:
چرا نباید مانند سایر منصب ها این مقام هم به صورت دوره ای در اختیار فرد شایسته قرار گیرد؟
پرسش :
آيا تنها فقيه اعلم براي ولايت و حكومت در عصر غيبت منصوب شده است يا همه فقيهان ؟؟
پاسخ :
نصب بر دو قسم است نصب خاص و نصب عام
نصب خاص يعني تعيين يك شخص معين مانند مالك اشتر كه منصوب حضرت امير المومنين عليه السلام بودند بر ولايت وحكومت مصر و مانند مسلم بن عقيل كه منصوب و نماينده امام حسين عليه السلام بودند .
نصب عام يعني تعيين فقيه جامع الشرائط مقرر در فقه براي افتاء ، قضاء و رهبري بدون اختصاص به شخص معين يا عصر معلوم و يا مصر معهود
در مورد فقيهان يك عصر دو فرض احتمال دارد :
فرض اول آن است كه يك فقيه اعلم از ديگران است در رهبري و ملكاتي كه مربوط به رهبري است اتقي و اعلم است مديرتر است مدبرتر است سياستمدارتر است بينش سياسي اجتماعي اش بيشتر است در اين فرض برابر ضوابط اسلامي او در عصر غيبت به نحو تعيين براي رهبري منصوب گرديده است البته به نصب عام نه نصب خاص در اين حالت سه مسئله وجود دارد يك مساله كلامي و دو مساله فقهي مساله كلامي همين است كه چنين شخصي منصوب خداوند است و دو مساله فقهي يكي آن است كه بر خود اين شخص واجب عيني است كه اين منصب الهي را بپذيرد و بر اساس آن عمل كند و مساله دوم فقهي آن است كه ديگران چه فقيهان و چه مردم بر آنان واجب است به نحو واجب تعييني كه ولايت او را بپذيرند
فرض دوم آن است كه هيچ يك از فقيهان عصر اعلم و افقه و اعدل از ديگران نباشد و همگي همتاي هم باشند چه در مسائل رهبري چه در مسائل فقهي و چه در مسائل تقوايي . در اين حالت نيز يك مسئله كلامي و دو مساله فقهي وجود دارد مسئله كلامي آن است كه به وسيله عقل يا نقل ثابت شود كه خداوند سمت رهبري را براي عنوان فقيه جامع الشرائط كه قابل انطباق بر هر كدام از آنان است نصب فرموده است اما دو مساله فقهي يكي اين است كه چون اين فقيهان همتاي يكديگرند تصدي اين سمت بر آنان واجب كفايي است و بر هيچيك واجب عيني نيست و مسئله ديگر فقهي آن است كه پذيرش ولايت يكي از فقيهان بر مردم واجب تخييري است نه واجب تعييني .
بنابر اين با تصدي يك فقيه از ديگران ساقط است چه اينكه امت با رجوع به يك فقيه به ديگري رجوع نخواهند كرد زيرا هرج و مرج باطل است .
اساس حكومت بر هرج و مرج زدائي است و نمي شود مردم يك جامعه دسته دسته شوند و هر يك براي خود رهبري انتخاب كنند
خلاصه آنكه اگر يكي از فقيهان در سياست يا مدير و مدبر بودن كار آمدتر از ديگران بود رهبري را بر عهده ميگيرد و اگر چنين نبود يكي از آنان بر اساس واجب كفائي اقدام ميكند و متصدي امر مي شود و ديگر فقيهان با او مزاحمت نمي كنند و در اين حالت واجب تخييري مردم به واجب تعييني تبديل مي شود و مردم براي جلوگيري از هرج و مرج به همان فقيه متصدي رجوع ميكنند و ولايت او را مي پذيرند
در مسئله مرجعيت تعدد مراجع محذوري ندارد ولي در كشور داري و جنگ و صلح و مانند آن كشور بايد با وحدت رهبري اداره شود نه اينكه اربا اربا بشود و چند رهبر و حاكم در كشور حكمفرما باشند
______________
ولايت فقيه ، جوادي آملي ، ص 391 و 392