چقدر پنجره را بی بهار بگذاری ؟ و یا نیایی و چشم انتظار بگذاری
مگر قرار نشد شیشه ای از آن می ناب برای روز مبادا کنار بگذاری ؟
بیا که روز مبادای ما رسید از راه که گفته است که ما را خمار بگذاری ؟
درین مسیر و بیابانِ بی سوار خوشا به یادگار خطی از غبار بگذاری
گمان کنم تو هم ای گل بدت نمی آید همیشه سر به سر روزگار بگذاری
نیایی و همه ی سر رسیدهامان را مدام چشم به راه بهار بگذاری
جواب منتظران را بگو چه خواهی داد همین بس است که چشم انتظار بگذاری ؟
به پای بوس تو خون دانه می کنیم و رواست که نام دیگر ما را انار بگذاری
گمان کنم وسط کوچه ی دوازدهم قرار بود که با ما قرار بگذاری
چراغ بر کف و روشن بیا، مگر داغی به جان این شب دنباله دار بگذاری
جمعه یعنی آیه امن یجیب
جمعه یعنی زانوی غم در بغل
بر سر سجاده های العجل
جمعه یعنی انس با ذکر فرج
جمعه یعنی هر نفس ذکر فرج
جمعه یعنی اشک های انتظار
جمعه یعنی شکوه از هجران یار
جمعه یعنی آه الغوث و الاهان
در فراق مهدی صاحب الزمان
[FONT=arial][FONT=arial]حضرت مهدی(عج):[FONT=arial]
به شیعیانم بگویید خدا را به حق عمه ام زینب قسم دهید که فرجم را برساند [FONT=arial]
قنوت هر نماز:
الهی به مصایب زینب عجل لولیک الفرج [FONT=arial]
[INDENT] برای شبهایی که به یاد تو آرام میگیرد مینویسم
برای قدم هایی که به رسیدن تو برداشته میشوند
برای چشمانی که به تمنای نگاه تو اشک میریزند
پدر آسمانی من، ای مهربانتر از هر مهربان
بیا که دلم سخت آغوش پر مهر تو را فریاد میزند...
:hamdel::hamdel::hamdel::hamdel::hamdel:
ای صاحب زمان.نمیدانم صاحب زمان حالی که فوج فوج معصیت ازهرطرف فرامیرسدیاصاحب زمان ظهورت که من تنهادرآه وحسرت نالایقیم اجازه زیرسایه بودنت راندارم.شرمم بادازدل شکسته شما...شرمم باد ازبی وفایی ام به عهدم...آقااجازه هست دوباره مولایم ندایتان کنم؟میشود دوباره مراازجرعه ای ازمهربانیتان تسکینم دهد؟دوستت دارم...
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]« به نام خداوندی که قطره های باران را به مروارید چشمهای خسته ی آسمان هدیه کرد »[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
سکه های اندیشه ام ، اندک اندک در قُلک ذهنم جمع می شود و سوالی در ذهنم چشمک می زند و از مداد رنگی آسمان می پرسد که ای رنگارنگ ! چرا برای نشان دادن خودت باران را بهانه می کنی ؟![FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
و او امیدوارانه می گوید که :
« چون باران تنها ترین بهانه وجود بهار ما است .»
و چه قدر خوبند این دانه های الماس ! و چه زیباست است که چهره ات را به باران سپاری ، تا کسی اشکهای تو را نبیند و برایت ترحم نکند و سنگینی نگاهش را به دوش نحیفت نگذارد و تو بتوانی از ته قلب غبار گرفته ات ، با ابرهای گریان همدردی کنی و دریابی که لحظه های بارانی ، چه لحظه های غریبی است ...
... لحظه هایی که بغض آسمان می ترکد و پروانه های آسمانی باران ، گلهای انتظار را طراوت می بخشند و زیبایی را به زمین های تشنه هدیه می کنند و با نوای محزونی در دامن پر مهر نسیم ، غروب یک روز آدینه را به تماشا می نشینند و ....
و ... انگشت تفکر ، مبهوت کمان رنگی باران است ... و ترنم باران یعنی :
بارش مروارید انتظار
آرامش گلها در کنار باغبان
راز آفتاب پشت ابر
احساس دلتنگی غروب
نور حیات بخش خورشید
و ای خزان ! و ای فصل رنگارنگ ! و ای فصل دگرگونی ! و ای فصل ریزش برگ و بار تعلقات ! با ما بمان ... با ما بمان و دعا کن که بادها بتوانند گوناگونی رنگها را پایان دهند و ابرها چترِ سپید یکرنگی را بر گستره ی باغ اندازند و با باغبان نجوا کنند که ای تنهاترین بهانه رویش ! با ما باش ، چون صدای پای بهار می آید !
چقدفاصله هست بین اینکه فقط بازبان بگیم اللهم عجل لولیک الفرج بااینکه بخوایم عملا پاجلوبذاریم.چرامافکرمیکنیم قراره یارای امام زمان هرکی هست غیرازخودمون باشه؟چراهیچ تلاشی براش نمیکنیم؟شایدظهوررونزدیک نمیبینیم.البته شایداین فقط دررابطه بامن باشه.آقاببخش!!!دلتوشکوندم ببخش
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدمو بیمار شدم
به سرا پرده ی عشقت نزدم دست وجود
لیک از بحر فراقت که دل آشوب شدم

..
..
[FONT=B Titr]ای یوسف فاطمه !
.
[FONT=B Titr]ای تنها ترین شمشاد شرافت !
.
[FONT=B Titr]در کدامین نخلستان هستی با [FONT=B Titr]دلدار خود[FONT=B Titr] به راز و نیاز نشسته ای؟
.
[FONT=B Titr]در کدامین [FONT=B Titr]چاه[FONT=B Titr] سر فرو برده و [FONT=B Titr]راز دل[FONT=B Titr] می گشایی؟
.
[FONT=B Titr]کاش می دانستیم [FONT=B Titr]بیت الاحزانت[FONT=B Titr] را کجا برپا کرده ای؟
[CENTER][FONT=B Titr]شاید برای از تـو گفتن باید [FONT=B Titr]سکوت[FONT=B Titr] کرد امّـا
[FONT=B Titr]روزگار ِ درازی ست که تـو در راهی
[FONT=B Titr]و ما همچنان در [FONT=B Titr]انتظار ِ[FONT=B Titr] خبر ِ عظیم ِ [FONT=B Titr]قاصـدک
[FONT=B Titr]به پایِ آمدنت ایستاده ایم!
چقدر پنجره را بی بهار بگذاری ؟
و یا نیایی و چشم انتظار بگذاری
مگر قرار نشد شیشه ای از آن می ناب
برای روز مبادا کنار بگذاری ؟
بیا که روز مبادای ما رسید از راه
که گفته است که ما را خمار بگذاری ؟
درین مسیر و بیابانِ بی سوار خوشا
به یادگار خطی از غبار بگذاری
گمان کنم تو هم ای گل بدت نمی آید
همیشه سر به سر روزگار بگذاری
نیایی و همه ی سر رسیدهامان را
مدام چشم به راه بهار بگذاری
جواب منتظران را بگو چه خواهی داد
همین بس است که چشم انتظار بگذاری ؟
به پای بوس تو خون دانه می کنیم و رواست
که نام دیگر ما را انار بگذاری
گمان کنم وسط کوچه ی دوازدهم
قرار بود که با ما قرار بگذاری
چراغ بر کف و روشن بیا، مگر داغی
به جان این شب دنباله دار بگذاری
السلام علیک یا ولی عصر عج روحی فداک...
یا ایهاالعزیز... بهار باشد و اردیبهشت،
فصل عشق های رنگی و شب های دلتنگی..
و ماه ببالد که در دلش، ماهی پدیدار شده که،
ماهِ رنگین کمانی رویاهای آدم است،
و امواج آرزوهایی که هر شب،
در دلِ این ماهِ پاک،
از آستانه ی دستانِ دعای اهل خاک، پر می کشد به سمت آبی افلاک ...
و در این ادعونی های پر استجابت......
تو بدان همیشه آرزوئی
باران....
اللهم عجل لولیک الفرج
جهت دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه ی دفتر غزل ناب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق دیوانه دلسوخته ارباب ندارد؟؟
تو کجایی ؟
شده ام باز هوایی
چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟
به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی
جمعه یعنی آیه فتح غریب
جمعه یعنی آیه امن یجیب
جمعه یعنی زانوی غم در بغل
بر سر سجاده های العجل
جمعه یعنی انس با ذکر فرج
جمعه یعنی هر نفس ذکر فرج
جمعه یعنی اشک های انتظار
جمعه یعنی شکوه از هجران یار
جمعه یعنی آه الغوث و الاهان
در فراق مهدی صاحب الزمان
[FONT=2 Mehr]آدینه که میشود[FONT=Times New Roman]…[FONT=2 Mehr]!
قاصدكهاي دلم را روانه ی آستان دوست مي كنم
تا پيام آور حضور صدفي باشد كه يازده مروايد سبز
را با خود به همراه دارد..
السلام علیک یا صاحب الزمان
محمدرضا سلیمی
چه سالها که گذشت و بهار منتظر است
بهار ِ زخمی ِ پشت حصار منتظر است
چه سروها که به دست ِ تبر شهید شدند
شقایق ِ دل ِ ما ، داغدار منتظر است
از این لباس سیاه عزا ، دلش پوسید
سحر مگر برسد ، شام ِ تار منتظر است
بهانه گیر شدند و به گریه افتادند
ستاره کشت خودش را ، سه تار منتظر است
چه قدر پنجره باز است رو به سوی امید
چه قدر دلشده ی بیقرار منتظر است
مگر به مقصد ِ خورشید رو بگرداند
در ایستگاه ِ تغزّل ، قطار منتظر است
کویر شد دل عشّاق و آسمان خشکید
بیا که عشق ببارد ، بهار منتظر است
نمک سفره ام از حضرت زهراست ولی
باده از دست ید الله چشیدن دارد
تکیه بر کعبه بزن وارث شمشیر دودم
اشهد ان علی از تو شنیدن دارد
باد هم کم نکند سوز دل صحرا را
قطره ای عشق به آتش بکشد دریا را
از غم عشق تو ای دوست ببین جان به لبم
فرصتی نیست دگر وعده مده فردا را
چهره ماه تو را گر که نبینم کورم
ور نه بینا به کجا گم بکند پیدا را
[FONT=arial]کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد؟
سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد؟
کدام جمعه ز تاثیر نور آن خورشید
دلی که یخ زده از غصه آب خواهد شد؟
خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد
ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد
[FONT=arial][FONT=arial]حضرت مهدی(عج):[FONT=arial]
به شیعیانم بگویید خدا را به حق عمه ام زینب قسم دهید که فرجم را برساند
[FONT=arial]
قنوت هر نماز:
الهی به مصایب زینب عجل لولیک الفرج
[FONT=arial]
آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد
کاش می آمد و از دور تماشا میکرد
فال من ،یوسف گمگشته اگر می آمد
با دل مرده ی من کار مسیحا میکرد
گرچه پرونده ی اعمال سیاهی دارم
کاش می آمد و با این همه امضا میکرد
من اگر منتظر واقعه ی او بودم
کِی قرار دل ما امشب و فردا میکرد
کاش می آمد و یک شب وسط سینه زنی
در عزای پدرش ناحیه نجوا میکرد
شب هشتم وسط روضه ی اربا اربا
گریه بر تشنگی اکبر لیلا میکرد
من یقین دارم اگر کرب و بلا داشت حضور
بر سر نعش علی یاری بابا میکرد
یا که در هلهله ی آن همه نامحرم هرز
مهدی ما کمک زینب کبری میکرد
آقــــآے مـَــن ،
""غفــلــــتِ "" مـــــآ از "" غِـیبــتِ "" تــوغـَـم اَنگــیز تـَـر اَســت . . .
ای پیک راستان خبر یار ما بگو / احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور / با یار آشنا سخن آشنا بگو . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
با خدا باش و پادشاهی کن
غم مخور تا صاحب الزمان را داری
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بیتو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی
شهاب زودگذر لحظههای بوالهوسی است
ستارهای که بخندد به شام تار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون مناند
چه باک زانهمه دشمن چو دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندیست
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويم
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم
من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
(سیدامیرحسین میرحسینی)
جزاو به هیچ واقعه ای دل نبسته ایم
موعود جمعه *جمعه موعود می رسد....:Sham:
[FONT="]بر مشامم میرسد هر لحظه بوی انتظار[FONT="] / بر دلم ترسم بماند آرزوی وصل یار
[FONT="]تشنه ی دیدار یارم ای عجل مهلت بده / تا ببینم با دو چشمم چهره ی زیبای یار[FONT="]
ای آفتاب هستی ای شور عشق ومستی / بازآ بخوان کلامی زان معجز الهی
ای دیده ها به راهت ای قائم هدایت / تا کی کنم حکایت شرح غم جدائی
مولای مهربان من
آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است
چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است
ای من فدای شال عزای شما شوم
بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است.
[INDENT=5]اللهم عجل لولیک الفرج...
[/INDENT]
این روزها چه گریه ای می کند آسمان!
گمانم مثل من ماهش را گم کرده!
السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج)......./.:hamdel::Sham::hamdel:
[FONT=comic sans ms]باز هم جمعه شد و غصه ی من تازه شده
درد این بی خبری بی حد و اندازه شده
باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم
باز از دوری تو خسته و درمانده شدم
[FONT=comic sans ms]
[FONT=comic sans ms]یابن الحسن!
فقیر و گوشه نشین محبتت هستم
بساز با دل آنکه فقط تو را دارد
[FONT=comic sans ms]چه تماشایی و زیباست جمال تو که من
هر چه چشم است به رویت نگران میبینم
به تو سوگند که در موثع طوفان بلا
یاد تو مایه آرامش جان میبینم
[FONT=arial]وسط جاذبه این همه رنگ
این جهان تا به ابد رنگ شماست
بی خیال همه مردم شهر
دلم آقا به خدا تنگ شماست
[FONT=hammihan_font]جگرم آب شد و از تو نیامد خبری/ طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری
[FONT=hammihan_font]عاشقانی که همه منتظرانت بودند /عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری
یا مهدی! ای نقطه شروع شفق، ای مجری حق
میلاد تو قصیده بی انتهاییست که تنها خدا بیت آخرش را می داند.
بیا و حسن ختام زمان باش . . .
یاصاحب الزمان....
' alt='IMAGE(
)' />
مرابسپاردریادت*
به وقت بارش باران*
دعایم کن
دعایم کن
که من محتاج محتاجم....!!!
[FONT=microsoft sans serif] [/INDENT]
[/INDENT]
[/INDENT]
[/INDENT]
[INDENT] برای شبهایی که به یاد تو آرام میگیرد مینویسم
برای قدم هایی که به رسیدن تو برداشته میشوند
برای چشمانی که به تمنای نگاه تو اشک میریزند
پدر آسمانی من، ای مهربانتر از هر مهربان
بیا که دلم سخت آغوش پر مهر تو را فریاد میزند...
:hamdel::hamdel::hamdel::hamdel::hamdel:
[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]
[INDENT]
[FONT=microsoft sans serif]
[INDENT]
[INDENT]
[INDENT][/INDENT]
مولای من کوله بارگناهم بین من ونگاه پناهده ات فرسنگهافاصله ساخته.آقای خوبی ها دلم گوشه نگاهی میخواهدتادوباره شیعه علی بودن رالمس کند.دلم نوازشی ازدستانت میخواهد تادراین طوفانهای هولناک آرام گیرد.مولای من قلب کوچکم رابه دستان بزرگ و پرمهرت میسپارم باشدکه دوباره ازجنس بلورایمان زلال متبلورش کنی.دوستت دارم...
ای صاحب زمان.نمیدانم صاحب زمان حالی که فوج فوج معصیت ازهرطرف فرامیرسدیاصاحب زمان ظهورت که من تنهادرآه وحسرت نالایقیم اجازه زیرسایه بودنت راندارم.شرمم بادازدل شکسته شما...شرمم باد ازبی وفایی ام به عهدم...آقااجازه هست دوباره مولایم ندایتان کنم؟میشود دوباره مراازجرعه ای ازمهربانیتان تسکینم دهد؟دوستت دارم...
به پای مهدی، همه سربازیم / ز ارکان ابر قدرت قرار اندازیم
ما خمارانیم، عبد جانانیم / تا ابد انصارالمهدی می مانیم
اللّهم عجّل لولیک الفرج
بیا عصاره حیدر، بیا چکیده ی زهرا / بیا که بوی رسولی ، بیا که نور خدایی
شب غریبی مان می شودبه یاد تو روشن / تویی که در همه شبها چراغ خانه مایی
تا کسی رخ نماید نبرد دل زکسی:Gol: :Gol::Gol::Gol::Gol:دل بر ما دل ما برد و به ما رخ ننمود
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]« به نام خداوندی که قطره های باران را به مروارید چشمهای خسته ی آسمان هدیه کرد »[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
سکه های اندیشه ام ، اندک اندک در قُلک ذهنم جمع می شود و سوالی در ذهنم چشمک می زند و از مداد رنگی آسمان می پرسد که ای رنگارنگ ! چرا برای نشان دادن خودت باران را بهانه می کنی ؟![FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
« چون باران تنها ترین بهانه وجود بهار ما است .»
... لحظه هایی که بغض آسمان می ترکد و پروانه های آسمانی باران ، گلهای انتظار را طراوت می بخشند و زیبایی را به زمین های تشنه هدیه می کنند و با نوای محزونی در دامن پر مهر نسیم ، غروب یک روز آدینه را به تماشا می نشینند و ....
و ... انگشت تفکر ، مبهوت کمان رنگی باران است ... و ترنم باران یعنی :
بارش مروارید انتظار
آرامش گلها در کنار باغبان
راز آفتاب پشت ابر
احساس دلتنگی غروب
نور حیات بخش خورشید
و ای خزان ! و ای فصل رنگارنگ ! و ای فصل دگرگونی ! و ای فصل ریزش برگ و بار تعلقات ! با ما بمان ... با ما بمان و دعا کن که بادها بتوانند گوناگونی رنگها را پایان دهند و ابرها چترِ سپید یکرنگی را بر گستره ی باغ اندازند و با باغبان نجوا کنند که ای تنهاترین بهانه رویش ! با ما باش ، چون صدای پای بهار می آید !
شعله ی آتش هجران تو جان می سوزد
و ز فراق تو دل پیر و جوان می سوزد
این چه درد است کزو خون جگر می ریزد
وین چه سوز است کزو جان جهان می سوزد
[FONT=arial]صدات برد دلم را به آسمان مهدی
خوش است از تو شنیدن دعا بخوان مهدی