جمع بندی آیا جدایی دین از سیاست برای زده نشدن مردم از دین کار درستی است؟
تبهای اولیه
سلام
با یکی از اقوام بحث می کردیم سر عملکرد سیستم و نظام اسلامی و نقاط ضعف
خوب تو سیستم ما نقاط ضعف زیادی وجود داره
ایشون معتقد بودن به دلیل همین نقاط ضعف و فساد و وجود افرادی که ظاهر دینی دارند ولی اخلاق و عدالت ندارند مردم خیلی از دین زده شدن و اگر انقلاب دیگری رخ بده و حکومتی سر کار بیاد کاملا لاییک خواهد بود!
ایشون همچنین می گفتن که نظر آیت الله بروجردی این بوده که ما نباید حکومت دینی تشکیل بدیم چون مردمو از دین زده می کنیم!
راه حلشون هم این بود که دین باید از سیاست جدا باشه و یک حکومت کاملا قانون مند تشکیل بشه!
ایشون از قوه ی قضاییه هم شدیدا انتقاد داشتن و معتقد بودن عملکرد ضعیف یک آیت الله که در راس این قوه هست تاثیر خیلی منفی روی نگاه مردم نسبت به دین داره
و این که الناس علی دین ملوکهم
و وقتی حاکمان دروغ می گن و ظلم می کنن و دزدی می کنن مردم هم به اونها نگاه می کنن و .........
و این که دین رو فقط یک معصوم می تونه درست اجراش کنه
یه نکته ی دیگه ام که ایشون گفتن اینه که سیستم اطلاعات ما از موساد قوی تره چرا مدیران نالایق و فاسد رو حذف نمی کنن تا افراد شایسته و درستکار پست ها رو در دست بگیرن؟؟
می گفتن امام علی فرمودن که اگه در منطقه ی تحت حکومت من پر کاهی جا به جا بشه مسئولش من هستم!
حالا مسئول این مشکلاتی که تو کشور هست و فشاری که به مردم میاد کیه؟؟
امام علی(علیه السلام) فرمودن اگه بیت المال در کابین زنان شما باشه من ازتون پسش می گیرم ولی در نظام ما به دلیل مصلحت با بعضی مسایل و افراد برخورد نمی شه و رهبری فرمودن که حفظ مصلحت نظام از اوجب واجباته!(یعنی برخورد با مفاسد فدای مصلحت نظام داره میشه!) خیلی از این قضیه شاکی بودن که ایشون فرمودن اون قضیه ی سه میلیارد رو زیاد تو بوق و کرنا نکنید ...
حالا میشه لطفا جواب سوالات ایشون رو بدین
و این سوال که وقتی ما معصوم نیستیم و داشتن یک حکومت اسلامی هم کار بسیار سختی هست آیا لازمه که ما حتما حکومت اسلامی داشته باشیم؟
( فقط لطفا کسانی که دشمنی با نظام دارن و ... توهین نکنند و بی منطق نظر ندن!)
منتظر جواب کارشناسان محترم هستم.
سلام
با یکی از اقوام بحث می کردیم سر عملکرد سیستم و نظام اسلامی و نقاط ضعف
خوب تو سیستم ما نقاط ضعف زیادی وجود داره
ایشون معتقد بودن به دلیل همین نقاط ضعف و فساد و وجود افرادی که ظاهر دینی دارند ولی اخلاق و عدالت ندارند مردم خیلی از دین زده شدن و اگر انقلاب دیگری رخ بده و حکومتی سر کار بیاد کاملا لاییک خواهد بود!
ایشون همچنین می گفتن که نظر آیت الله بروجردی این بوده که ما نباید حکومت دینی تشکیل بدیم چون مردمو از دین زده می کنیم!
راه حلشون هم این بود که دین باید از سیاست جدا باشه و یک حکومت کاملا قانون مند تشکیل بشه!
ایشون از قوه ی قضاییه هم شدیدا انتقاد داشتن و معتقد بودن عملکرد ضعیف یک آیت الله که در راس این قوه هست تاثیر خیلی منفی روی نگاه مردم نسبت به دین داره
و این که الناس علی دین ملوکهم
و وقتی حاکمان دروغ می گن و ظلم می کنن و دزدی می کنن مردم هم به اونها نگاه می کنن و .........
و این که دین رو فقط یک معصوم می تونه درست اجراش کنهیه نکته ی دیگه ام که ایشون گفتن اینه که سیستم اطلاعات ما از موساد قوی تره چرا مدیران نالایق و فاسد رو حذف نمی کنن تا افراد شایسته و درستکار پست ها رو در دست بگیرن؟؟
می گفتن امام علی فرمودن که اگه در منطقه ی تحت حکومت من پر کاهی جا به جا بشه مسئولش من هستم!
حالا مسئول این مشکلاتی که تو کشور هست و فشاری که به مردم میاد کیه؟؟
امام علی(علیه السلام) فرمودن اگه بیت المال در کابین زنان شما باشه من ازتون پسش می گیرم ولی در نظام ما به دلیل مصلحت با بعضی مسایل و افراد برخورد نمی شه و رهبری فرمودن که حفظ مصلحت نظام از اوجب واجباته!(یعنی برخورد با مفاسد فدای مصلحت نظام داره میشه!) خیلی از این قضیه شاکی بودن که ایشون فرمودن اون قضیه ی سه میلیارد رو زیاد تو بوق و کرنا نکنید ...حالا میشه لطفا جواب سوالات ایشون رو بدین
و این سوال که وقتی ما معصوم نیستیم و داشتن یک حکومت اسلامی هم کار بسیار سختی هست آیا لازمه که ما حتما حکومت اسلامی داشته باشیم؟
( فقط لطفا کسانی که دشمنی با نظام دارن و ... توهین نکنند و بی منطق نظر ندن!)
منتظر جواب کارشناسان محترم هستم.
با سلام خدمت شما دوست گرامی
مطالب مختلفی مطرح کردید که برخی از آنها جنبه مقدماتی و حاشیه ای داشت و از این رو به سوال اصلی شما می پردازم که آیا جدایی دین از سیاست به نفع دین نیست؟ در پاسخ به این سوال به چند مطلب باید توجه کرد:
- نخست نگاه ما به دین و توقع ما از دین باید مشخص شود. آیا نگاه ما به دین، نگاه به معارفی است که تنها ساحت بین انسان و خدا را پوشش می دهد یا اینکه از نظر ما، دین برای دیگر ساحت های بشری من جمله ساحت اجتماعی، برنامه دارد؟ از نگاه طرفداران حکومت دینی، دین برای ساحت های اجتماعی نیز برنامه دارد و گواه این مطلب نیز احکام اجتماعی ای است که در قرآن و روایات بیان شده است. در این زمینه الگوهایی مانند حکومت پیامبر(ص) و نیز حکومت حضرت علی (ع) نیز وجود دارد.
- مسئله دیگری که وجود دارد خواست مردم است. آیا مردم خواهان حکومت دینی هستند یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا مردم خواهان آن هستند که جامعه شان بر اساس قوانین اسلامی اداره شود؟ طبق انتخاباتی که در مورد نوع حکومت و قانون اساسی پس از انقلاب انجام شد و نیز انتخاباتی که تقریبا هر سال یا دو سال یکبار انجام می شود که بر اساس همان قانون اساسی است، می توان گفت مردم همچنان خواهان اداره جامعه بر اساس قوانین اسلامی هستند. زمانی که چنین خواستی از سوی مردم وجود دارد و دین اسلام نیز چنین آموزه هایی داشته باشد، هم متقضی تشکیل حکومت اسلامی وجود دارد و هم مانع برای تشکیل آن بر طرف می شود.
- مسئله دیگری که باید به آن توجه کرد این است که ممکن است که در اجرای و پیاده کردن حکومت اسلامی، اشکالاتی پدید بیاید. ممکن است در برخی از قسمت ها تخلفاتی صورت بگیرد. ممکن است در برخی موارد اشتباهاتی در فهم دیدگاه اسلام رخ دهد. و مسائل دیگری از این دست که باید سعی در اصلاح و پیشگیری آنها شود ولی این مسائل نباید مانع از تشکیل حکومت اسلامی شود، حکومتی که با توجه به دو مطلب قبل، باید محقق شود. باید توجه داشت که هر حکومتی (سکولار)که تشکیل شود، نیز دارای معایبی خواهد بود و البته حکومت دینی باید معایب کمتری داشته باشد ولی اگر نگاه مطلق گرا را کنار بگذاریم و به طور نسبی نگاه کنیم، می توانیم ادعا کنیم که حکومت دینی به طور نسبی از حکومت غیر دینی بهتر است و ارزش های دینی موجب می شود که اموری چون عدالت و ارزش های اخلاقی رواج بیشتری در جامعه داشته باشند (هرچند که همان طور که اشاره شد، ممکن است تخلفاتی هم در برخی بخش ها صورت بگیرد که باید اصلاح شود.)
- با توجه به مطالب بیان شده، اصل تشکیل حکومت اسلامی لازم است و باید سعی شود تا با اصلاح اشتباهات و به حداقل رساندن آنها، چهره ی مناسبی از اسلام ارائه کرد و از مشکلاتی که بیان کردید، جلوگیری نمود.
موفق باشید
- برای مطالعه بیشتری به کتاب حکومت اسلامی اثر احمد واعظی مراجعه فرمایید.
[="Tahoma"][="Teal"]اين مسئولين رو همين مردم انتخاب كردند بايد پاي انتخابشون هم بيايستند.
بايد مسئوليني رو انتخاب ميكردن كه اعتقاد كامل به اجراي احكام اسلام داشته باشن.
حالا اگه حكومت سكولار باشه چطور احكام دين اجرا ميشه؟فقط احكام فردي كه نيست.
حكومت سكولار باشه براي رسيدن به هدفش هركاري ميكنه و اين با مكارم اخلاق در تضاد هست.
چطور جامعه اي با سياست هاي كثيف ماكياوليسم ميتونه به بهشت بره؟
وآيا عموم مردم ظرفيت پذيرش قضاوت عادلانه رو دارند؟[/]
رسول اكرم (ص) مى فرمايد: « فقها امين و مورد اعتماد پيامبرانند تا هنگامى كه وارد دنيا نشده باشند. گفته شد: اى پيغمبر خدا، وارد شدنشان به دنيا چيست؟. فرمود: پيروى كردن قدرت حاكمه. بنا براين اگر چنان كردند، بايستى از آنها بر دينتان بترسيد و پرهيز كنيد (160: ولایت فقیه، ص69-74)
به نقل از: http://golestane.net/showthread.php?tid=51836&page=2
من که از حکومت اسلامی فقط 2 تا چیز دارم میبینم .
1- بدبختیم و بیچاره هستیم . چون داریم به غزه کمک میکنیم .
2- حجابتون رو رعایت کنین چون حکومتمون اسلامی هست .
بعضی چیزها هم که دیگه داره خنده دار میشه ...
1- بانکداری اسلامی
2- جمع آوری خمس و زکات
3- مقابله با مفاسد اقتصادی و زیر میزی و ...
4- مقابله با مفاسد اجتماعی ...
و ...
فکر میکنم اگر غزه و حجاب وجود نداشت ... حکومت اسلامی در ایران مفهومی نداشت .
.
1- بدبختیم و بیچاره هستیم . چون داریم به غزه کمک میکنیم .
2
این جمله یعنی چی؟
چه ربطی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پیامبر (ص) : هر كس نداي استغاثه مسلماني را بشنود و به فرياد او نرسد، مسلمان نيست.
من که از حکومت اسلامی فقط 2 تا چیز دارم میبینم .
1- بدبختیم و بیچاره هستیم . چون داریم به غزه کمک میکنیم .
2- حجابتون رو رعایت کنین چون حکومتمون اسلامی هست .بعضی چیزها هم که دیگه داره خنده دار میشه ...
1- بانکداری اسلامی
2- جمع آوری خمس و زکات
3- مقابله با مفاسد اقتصادی و زیر میزی و ...
4- مقابله با مفاسد اجتماعی ...و ...
فکر میکنم اگر غزه و حجاب وجود نداشت ... حکومت اسلامی در ایران مفهومی نداشت .
با سلام خدمت شما دوست گرامی
سه مطلب:
- بنده انکار نمی کنم که در شرایط موجود، اشکالاتی وجود دارد و در پاسخ قبلی هم عرض شد که باید سعی شود که این اشکالات بر طرف شود.
باید به این نکته توجه کنیم که صرف اضافه کردن پسوند اسلامی به یک حکومت باعث اوج گیری آن نمی شود بلکه باید بر طبق ارزش ها و آموزه های اسلامی عمل شود و صرف سخن و حرف باعث پیشرفت نمی شود و مشکلات با تلاش و کوشش همگانی بر طرف می شود.
- البته از سوی دیگر، امکانات و توانایی ها و دست آوردهایی که امروز به دست آوردیم را نیز نباید فراموش کنیم. این بحث که خود مسئله مفصلی است، فعلا نیازی به مطرح شدن ندارد ولی اگر دوران اسلامی را با ما قبل آن بررسی کنیم، در بسیاری از زمینه ها تفاوت های قابل توجهی مشاهده خواهیم کرد، تفاوت هایی که بر ناظر منصف پوشیده نیست.
- برخی مواردی هم که مطرح کردید، هرکدام نیاز به بررسی مجزا دارد، مثلا بحث حجاب، بحث غزه و ... هر کدام بحث مفصل مجزایی نیاز دارد تا به این نتیجه برسیم که آیا رعایت آنها درست است یا خیر؟ اگر واقعا در پی به نتیجه رسیدن در هرکدام از مطالبی که گفتید هستید، می توانید به صورت مستقل آنها را در قالب سوالی مجزا مطرح کنید تا مورد بررسی قرار گیرد.
موفق باشید
با سلام خدمت شما دوست گرامی
مطالب مختلفی مطرح کردید که برخی از آنها جنبه مقدماتی و حاشیه ای داشت و از این رو به سوال اصلی شما می پردازم که آیا جدایی دین از سیاست به نفع دین نیست؟ در پاسخ به این سوال به چند مطلب باید توجه کرد:
- نخست نگاه ما به دین و توقع ما از دین باید مشخص شود. آیا نگاه ما به دین، نگاه به معارفی است که تنها ساحت بین انسان و خدا را پوشش می دهد یا اینکه از نظر ما، دین برای دیگر ساحت های بشری من جمله ساحت اجتماعی، برنامه دارد؟ از نگاه طرفداران حکومت دینی، دین برای ساحت های اجتماعی نیز برنامه دارد و گواه این مطلب نیز احکام اجتماعی ای است که در قرآن و روایات بیان شده است. در این زمینه الگوهایی مانند حکومت پیامبر(ص) و نیز حکومت حضرت علی (ع) نیز وجود دارد.
- مسئله دیگری که وجود دارد خواست مردم است. آیا مردم خواهان حکومت دینی هستند یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا مردم خواهان آن هستند که جامعه شان بر اساس قوانین اسلامی اداره شود؟ طبق انتخاباتی که در مورد نوع حکومت و قانون اساسی پس از انقلاب انجام شد و نیز انتخاباتی که تقریبا هر سال یا دو سال یکبار انجام می شود که بر اساس همان قانون اساسی است، می توان گفت مردم همچنان خواهان اداره جامعه بر اساس قوانین اسلامی هستند. زمانی که چنین خواستی از سوی مردم وجود دارد و دین اسلام نیز چنین آموزه هایی داشته باشد، هم متقضی تشکیل حکومت اسلامی وجود دارد و هم مانع برای تشکیل آن بر طرف می شود.
- مسئله دیگری که باید به آن توجه کرد این است که ممکن است که در اجرای و پیاده کردن حکومت اسلامی، اشکالاتی پدید بیاید. ممکن است در برخی از قسمت ها تخلفاتی صورت بگیرد. ممکن است در برخی موارد اشتباهاتی در فهم دیدگاه اسلام رخ دهد. و مسائل دیگری از این دست که باید سعی در اصلاح و پیشگیری آنها شود ولی این مسائل نباید مانع از تشکیل حکومت اسلامی شود، حکومتی که با توجه به دو مطلب قبل، باید محقق شود. باید توجه داشت که هر حکومتی (سکولار)که تشکیل شود، نیز دارای معایبی خواهد بود و البته حکومت دینی باید معایب کمتری داشته باشد ولی اگر نگاه مطلق گرا را کنار بگذاریم و به طور نسبی نگاه کنیم، می توانیم ادعا کنیم که حکومت دینی به طور نسبی از حکومت غیر دینی بهتر است و ارزش های دینی موجب می شود که اموری چون عدالت و ارزش های اخلاقی رواج بیشتری در جامعه داشته باشند (هرچند که همان طور که اشاره شد، ممکن است تخلفاتی هم در برخی بخش ها صورت بگیرد که باید اصلاح شود.)
- با توجه به مطالب بیان شده، اصل تشکیل حکومت اسلامی لازم است و باید سعی شود تا با اصلاح اشتباهات و به حداقل رساندن آنها، چهره ی مناسبی از اسلام ارائه کرد و از مشکلاتی که بیان کردید، جلوگیری نمود.
موفق باشید
- برای مطالعه بیشتری به کتاب حکومت اسلامی اثر احمد واعظی مراجعه فرمایید.
سلام
جناب کارشناس یعنی در واقع شما دارید می گید که اصلا مساله این نیست که تشکیل حکومت اسلامی به نفع دین هست یا نه مساله سر اینه که تا وقتی مردم خواستار حکومت دینی هستن این حکومت باید وجود داشته باشه. درسته؟؟
یه نکته ی دیگه این که بحث ایشون سر عملکرد مسئولین و حکومت هست و خیلی به این مساله انتقاد دارن! لطفا یه بار دیگه مسائلی که مطرح کردنو مطالعه کنید.
ولی اگر نگاه مطلق گرا را کنار بگذاریم و به طور نسبی نگاه کنیم، می توانیم ادعا کنیم که حکومت دینی به طور نسبی از حکومت غیر دینی بهتر است و ارزش های دینی موجب می شود که اموری چون عدالت و ارزش های اخلاقی رواج بیشتری در جامعه داشته باشند
پس جناب کارشناس علت این که حکومت ما در برقراری عدالت انقدر ضعف داره چیه؟ ( با این مطلب موافقید؟)
انتقاد اصلی ایشون و خیلی از افراد دیگه سر همین مساله است!
متاسفانه رشوه، پارتی بازی سوء استفاده از قدرت و مسائلی از این دست وجود داره
آیا واقعا تو این نظام اجرای عدالت داره فدای مصلحت حفظ کردن این نظام میشه؟
[=Times New Roman]سلام علیکم و رحمه الله
لطفا دوستان وارد مسائل جزئی سیاست نشوند , عکس معضلات اجتماعی هم ارتباطی با موضوع سوال ندارد و مسائل جزئی سیاسی اجتماعیو ... هم ارتباطی با رسالت این سایت ندارد و به مرجع خودش برای پاسخگوئی رجوع فرمائید.
آنچه که در مورد سیاست در این سایت قابل طرح است صرفا بعد کلی آن است یعنی بررسی تئوریک مفاهیم و مبانی دینی در حکومت اسلامی :
حالا میشه لطفا جواب سوالات ایشون رو بدین
و این سوال که وقتی ما معصوم نیستیم و داشتن یک حکومت اسلامی هم کار بسیار سختی هست آیا لازمه که ما حتما حکومت اسلامی داشته باشیم؟
( فقط لطفا کسانی که دشمنی با نظام دارن و ... توهین نکنند و بی منطق نظر ندن!)
منتظر جواب کارشناسان محترم هستم.
یاحق
[="Times New Roman"][="Black"] کلا سوالهای راحت بپرسین ... اینقدر هم گیر ندین ....منظوره جناب بینا اینه که
سلام علیکم و رحمه الله
خواهر گرامی سوال سختی نپرسیدید . قیاس وضعیت اجتماعی , اقتصادی و سیاستی هر کشوری اعم از پیشرفته و غیر آن با ایران قابل بحث و طرح است
نقد ها هم قابل استفاده ولی اینجا جای طرح این مباحث نیست و در سایت های مرتبط با حضور کارشناسان امور مربوط باید به این موضوعات پرداخت.
آنچه که در قالب این سایت میگنجد عرض شد بررسی تئوریک حکومت اسلامی است . باسپاس از توجه شما و دوستان گرامی
یاحق[/]
[=Times New Roman]سلام علیکم و رحمه الله
خواهر گرامی سوال سختی نپرسیدید . قیاس وضعیت اجتماعی , اقتصادی و سیاستی هر کشوری اعم از پیشرفته و غیر آن با ایران قابل بحث و طرح است
نقد ها هم قابل استفاده ولی اینجا جای طرح این مباحث نیست و در سایت های مرتبط با حضور کارشناسان امور مربوط باید به این موضوعات پرداخت.آنچه که در قالب این سایت میگنجد عرض شد بررسی تئوریک حکومت اسلامی است . باسپاس از توجه شما و دوستان گرامی
یاحق
سلام جناب بینا ...
اینجور که فهمیدم فقط میتونیم در مورد تئوری حکومت اسلامی صحبت کنیم و در مورد مصداقهاش نمیتونیم صحبت کنیم ... یعنی یه چیزه تئوری داریم و میگیم اون چیز تئوری رو داریم اجرا میکنیم و هیچ مشگلی هم نداره ...
مقبول ...
خوب حداقل جناب "رئوف" کمی مراعات کنن ... تو نوشته هاشون بگن که صحبتهاشون فقط تئوریک هست و هیچ خواستگاه عملی نداره و ممکن هست در عمل همش غلط غلوط بشه ... اینجوری خواننده به مشگل میخوره ...
ممنون از راهنمائیتون .
جناب 1212 یا میتونیم در موردش بحث کنیم یا نمیتونیم ... و گویا نمیتونیم ... پس وقتی نمیتونیم ... یعنی نمیتونیم دیگه ...
پس لطفا خودتون پستتون رو حذف کنید .
جناب 1212 یا میتونیم در موردش بحث کنیم یا نمیتونیم ... و گویا نمیتونیم ... پس وقتی نمیتونیم ... یعنی نمیتونیم دیگه ...پس لطفا خودتون پستتون رو حذف کنید .
ویرایشش کردم...
و الان فقط توی پستم اسم حکومت رو اوردم... و به هیچ مصداق خاصی اشاره نکردم....و کلی گفتم.... ظاهرا پست های دوستان به دلیل اشاره به مصداق های خاص حذف شده بود
جناب 1212 ... ما داریم در مورد حکومت اسلامی و مساله جدایی دین از سیاست صحبت میکنیم ... مسائلی که شما دارین در مودرش صحبت میکنین مصداقهایی هست که ممکن هست یک حکومت اسلامی در قبول کردن یا ردکردن ... اجرا کردن یا نکردن ... نظرات متفاوتی داشته باشه و این همون جزئی نگری یا مصداق انگاری هست بنابراین ما نمیتونیم مصداقی با قضیه کنار بیایم ... چون شما مصداقی رو عنوان میکنین و من مجبور میشم مصداقتون رو تحلیل کنم و تحلیل من از موضوع خارج میشه ...
پس بنابراین فقط حرفهای تئوریک بزنین ... چون واقعا جناب بینا ناراحت میشن و میان همشون روپاک میکنن ...
جناب 1212 ... ما داریم در مورد حکومت اسلامی و مساله جدایی دین از سیاست صحبت میکنیم ... مسائلی که شما دارین در مودرش صحبت میکنین مصداقهایی هست که ممکن هست یک حکومت اسلامی در قبول کردن یا ردکردن ... اجرا کردن یا نکردن ... نظرات متفاوتی داشته باشه و این همون جزئی نگری یا مصداق انگاری هست بنابراین ما نمیتونیم مصداقی با قضیه کنار بیایم ... چون شما مصداقی رو عنوان میکنین و من مجبور میشم مصداقتون رو تحلیل کنم و تحلیل من از موضوع خارج میشه ...پس بنابراین فقط حرفهای تئوریک بزنین ... چون واقعا جناب بینا ناراحت میشن و میان همشون روپاک میکنن ...
اشتباه میکنین اگه کلی حرف بزنید مشکلی نداره ( فکر کنم )
و این پست از خود شما که اسم "حکومت اسلامی ایران" رو هم دقیق داخلش اوردین و انتقاد کردین که پاک نشده و اون پست شما که اگه اینطوری بخوایم حساب کنیم از مال من مصداقی تر بوده که
http://www.askdin.com/thread42156.html#post555626
سلام
"جمهوری اسلامی" دو سر داره. یک سر حکومته و یک سر مردم. نه مردم بدون حکومت میتونن به اسلام واقعی برسن و نه حکومت بدون حمایت مردم میتونه احکام واقعی اسلام رو اجرا کنه. اینها دو بال هستن که با کمک هم میتونن امت اسلامی رو به سمت اسلام ناب محمدی اوج بدن. تا وقتی هم که هر کدوم ناقص عمل کنن در این روال وقفه می افته. اگه مردم از حکومت حمایت نکنن و به جای این که در جهت کمک کردن و حمایت از اون فقط توقع داشته باشند و بخوان که کارها خود به خود درست بشه، هیچ وقت هیچ چیز درست نمیشه. اگه مسئولین هم به جای پرداختن به اصل موضوع دنبال حاشیه باشند و هدف اسلامی خودشون رو از یاد ببرن باز هم به جایی نخواهیم رسید.
این رابطه دوطرفه ضامن رسیدن به مدینه فاضله اسلامی هست که در اون اسلام واقعی به نمایش در میاد. و اگر این رابطه ناقص باشه، حتی اگه معصومی مثل حضرت علی (ع) هم سردمدار حکومت باشه توفیقی حاصل نخواهد شد. با اینکه ایشان معصوم بودند و خطایی از ایشان در امر حکومت داری سر نزد اما مواردی بسیاری از نابرابری، فساد، دزدی، رعایت نکردن عدالت و... در زمان حکومت ایشان رخ داد. این نشون میده نقش مردم در اعتلای حکومت اسلامی چقدر پررنگ هست.
با سلام.
من یک طوطی هستم و "فقط" قیاس میکنم...:khoshgel:
قانون:
تو آلمان رییس باشگاه بایرن مونیخ (که از لحاظ اعتبار بین المللی در حد رییس جمهور ماست) بخاطر فرار مالیاتی!! به سه و نیم سال حبس محکوم شد.
اینجا فرار مالیاتی که اصلا دیده نمیشه که جرم حساب شه ، ولی یکی به اندازه یارانه کل ایرانیها !!! در یک ماه اختلاس میکنه و خیلی شیک و تر و تمیز تشریف میبره بلاد کفر چون پولش شبهه ناک رو اینجا نباید مصرف کرد...
اخلاق:
تماشاگرای ژاپنی آخر بازیهای ورزشی (حتی بعد از باخت تیمشون!!!) آشغالای زیر پاشونو تمیز میکنن و از ورزشگاه میرن...
حربه ما ایرانیها تو بازیهای ورزشی لیگهای داخلی(که خودم شاهدش بودم) استفاده از اسامی نوامیس بازیکنای حریف برای تخریب روحیه اونهاست...
اگه بخوام ادامه بدم میتونم کتاب بنویسم... حالا موضوع بحث شما چیه؟الان ما میتونیم ادعا کنیم که اسلاممون برامون چی آورده؟؟؟اینجاست که باید یه تصمیم ناراحت کننده بگیریم : یا اسلام مشکل داره یا این چیزی که ما اسمشو اسلام گذاشتیم اسلام نیست.
هر چند که فکر نکنم کسی به حرفای یه طوطی اهمیتی بده...
وقتي قراره جامعه اي به شيوه إسلامي أداره بشه چه طور بخش سياست از اسلام و دين جداً بشه !!؟ من كار به مصداق ها و مشكلات جامعه خودمون ندارم ولي نصف بيشتر مخالفت ها با سياست جمهوري إسلامي بحث هاي خاله زنكي مردم هست كه سواد سياسي ندارن طرف تو عمرش يه بار هم اخبار نگاه نكرده چون شهين و مهين يه حرفي زدن سريع نسبت به نظام جبهه ميگيره بدون اينكه بره دنبال سند و مدرك حرف دهن به دهن اون رو ميچرخونه كلا مردم جوگيري داريم تو مسايل سياسي هم نصف بيشتر مردم جو گيرن يه خبر تو ماهواره ميشنون ميبندن به نظام اين زده شدن مردم از نظام با جداً كردن سياست از نظام حل نميشه بايد مردم رو از حقائق اگاه كرد بينش سياسيشون رو برد بالا تا انقد اكتفا به شنيده هاي صرف نكنن و دنبال أصل ماجرا برن از نظر من دين و سياست هرگز جداً شدني نيستن و اگه جداً شون كنيم بزرگترين ضرر رو هم همون سياست ميبره
پست قبلیم رو حذف کردم
ترجیح دادم فقط ایات و روایات رو بگم بدون نظر شخصی...
..
خطبه شقشقیه از نهج البلاغه...حضرت در مورد زمان حکومت خلفا می فرماید: .... در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم؟ يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم؟ كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى دارد پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مىبرند.....
..
قرآن کریم: ای کسانی که ایمان آورده اید همگی در صلح و آشتی درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست ( سوره ی بقره آیه ی 208 )
خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و (شما را ) از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند زیرا خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد
خداوند شما را تنها از دوستی و رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند و به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ستمکار است. ( سوره ی ممتحنه ایه ی 8 و 9 )
و کسانی که از عبادت طاغوت دوری کردند و به سوی خداوند بازگشتند. بشارت از آن آنهاست. پس بندگان مرا بشارت ده
همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندان هستند (سوره ی زمر آیه 17 و 18 )
ای کسانی که ایمان آورده اید اگر فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید مبادا به گروهی از روی نا آگاهی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید. (سوره ی حجرات آیه ی 6 )
و اگر دو گروه از مومنان با هم به جنگ پرداختند آنها را آشتی دهید و اگر یکی از آن دو به دیگری تجاوز کند با گروه متجاوز بجنگید تا به فرمان خدا باز گردد و هرگاه بازگشت در میان آن دو صلح عادلانه برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خدا عدالت پیشه ها را دوست دارد (سوره ی حجرات آیه ی 9 )
...
..
آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب به آنان داده شده ، ( اما ) به «جبت» و «طاغوت» ایمان می آورند ، و درباره کافران می گویند: آنها از کسانی که ایمان آورده اند ، هدایت یافته ترند !! ( سوره نساء ایه 51 )
..
اگر سبب نمی شد که همه مردم امت واحد شوند, ما برای خانه های کسانی که به ( خداوند) رحمن کافر می شدندسقفهایی از نقره و نردبانهایی که از آن بالا روند قرار می دادیم.
و برای خانه هایشان در ها و تخت هایی قرار میدادیم که بر آن تکیه کنند
و انواع زیور ها, ولی تمام اینها بهره زندگی دنیاست و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزکاران است.
و هر کس از یاد خداوند رحمن روی گردان شود شیطانی را بر او مسلط می سازیم که همواره همنشین او خواهد بود
و آنها این گروه را از راه باز می دارند در حالی که گمان می کنند هدایت یافتگان آنها هستند! ( سوره ی زخرف آیات 33 تا 37 )
به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی برای آنهاست.
کسانی که کافران را به جای مؤمنان، سرپرست و دوست خود میگیرند، آیا عزت را نزد آنان میجویند؟ با این که همه عزتها از آن خداست ( سوره ی نساء آیه ی 138 و 139 )
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اول این که این بحث دارد به حاشیه می رود.بحث ما درباره کارآمدی حکومت دینی و مشکلاتی که با آن مواجه است نیست.سوالی که پرسیده شده واضح است.ماهیت حکومت دینی و معضلات جامعه به طور مستقیم نباید وارد این بحث شوند.فکر می کنم کسی نباشد که بگوید ما هیچ مشکلی نداریم.تقریباً همه قبول دارند مشکلاتی هست.پس بیان دوباره این مسئله سودی ندارد.
اما درباره سوالی که پرسیده شده بنده در حال حاضر چند مسئله به ذهنم می رسد.
اول این که آیا جدایی دین از سیاست ممکن است؟آنطور که شما نقل کردید،خویشاوند شما اعتقادات دینی دارد و لذا فکر می کنم معتقد باشد که دین باید در جامعه وجود داشته باشد و نباید حذف شود.اما در عین حال معتقد است که در شرایطی (نه همیشه،بلکه در شرایط خاصی) لازم است دین را از سیاست جدا کنیم.آیا واقعاً این ممکن است؟می توانیم بگوییم یقیناً چنین چیزی ممکن نیست.از هر نظر که بخواهید به قضیه نگاه کنید،وقتی سیاست را از دین جدا کنیم،در واقع دین را از دین جدا کرده ایم که چنین چیزی محال است.پس در واقع این حرف فامیل شما مانند آن است که بگوییم دین را از جامعه جدا کنیم.البته گاهی اوقات مسئله به نحو دیگری بیان می شود.مثلاً گفته می شود ما با حکومت دینی مخالف نیستیم.با دین حکومتی مخالفیم.اگر منظور از دین حکومتی،دینی باشد که به حکومت اعتقاد دارد،این حرف کاملاً غلط است.اما اگر منظور از دین حکومتی این باشد که عده ای سعی کنند از دین سوء استفاده کنند و با این سوء استفاده حکومت تشکیل بدهند،در حالی که طاغوت هستند،حرف درست است.
پس مسئله اول این که جدایی دین از سیاست،به منزله حذف دین از جامعه است که فکر می کنم فامیل شما با حذف دین از جامعه مخالف باشند.
نکته دیگر این است که فامیل شما علت دین گریزی مردم را حکومت دینی گرفته.در حالی که نمی توان گفت یقیناً اینطور است.شاید علت دین گریزی مردم نبود خردگرایی در جامعه باشد (به نظر حقیر مشکل اصلی جامعه این است).شاید زیاده خواهی باشد.شاید تهاجم فرهنگی باشد.نمی شود گفت عامل دین گریزی مردم حکومت دینی است.طبق مقدمه قبلی (این که دین و حکومت و سیاست را نمی توان از هم جدا کرد) اگر بگوییم حکومت دینی باعث دین گریزی مردم شده،در واقع گفته ایم دین باعث دین گریزی مردم شده!چون حکومت دینی از دین می آید.یعنی منشاء حکومت دینی،دین است و منشاء دین گریزی حکومت دینی،نتیجه این که منشاء دین گریزی دین است!این هم مشخصاً از جهتی مطلب غلطی است.از جهتی این که خود دین ممکن است باعث دین گریزی شود،صحیح است.به طور مثال احکامی در دین وجود داشته باشد که فرد از آن ها خوشش نیاید.در اینجا دین نیست که باید تغییر کند.آن فرد است که باید تغییر کند.ما حق نداریم به خاطر این که افراد از دین خوششان بیاید،در دین بدعت ایجاد کنیم و دین را عوض کنیم.
مطلب بعدی این است که این جمله که "حکومت فلان کار را کرد،لذا از دین زده شدم" جمله غلطی است و مصداق مغالطه توسل به شخص است.فرض بفرمایید فردی طالبان و القاعده را ببیند و بگوید چون این ها اینطور هستند،من از دین بدم می آید.این همان خلط اسلام با مسلمانی است.همیشه گفته اند عمل افراد را به حساب مکتبشان نگذارید.در اینجا هم ما نباید کردار افراد را به حساب اسلام بگذاریم.استدلال به این شکل است که "الف" پیرو مکتب "ب" است."الف" می گوید "پ" درست است،پس نتیجه می گیریم مکتب "ب" معتقد است که "پ" درست است (الف،ب و پ را گزاره نما می گیریم).خلاصه این که از نظر منطقی کسی که دین گریزی خود را به واسطه کردار مسلمانان عادی (نه معصومین علیهم السلام،چرا که کردار ایشان عین دیانت است) توجیه می کند،دچار مغالطه توسل به شخص شده و این حرکتش ضد خردگرایی است و این فقط یک بهانه است.
مسئله بعدی بحث معروف نتیجه گرایی است.استدلال فامیل شما این است که حکومت دینی نتیجه عکس می دهد و به جای آن که آن ها را به دین نزدیک کند،از دین دور می کند.این استدلال مبتنی بر نتیجه گرایی است.آیا ملاک صحت فعل،نتیجه آن است؟یعنی اگر چیزی نتیجه داد درست است و اگر نتیجه نداد یا نتیجه عکس داد غلط است؟وارد بحث های جزئی نمی خواهم بشوم،ولی چیزی که مسلم است اخلاق دینی را باید اخلاق وظیفه گرا حساب کرد نه نتیجه گرا.یعنی در درجه اول،انجام وظیفه برای ما مهم است نه گرفتن نتیجه.نتیجه در درجه دوم برای ما اهمیت پیدا می کند.این به معنی بی اهمیت بودن نتیجه نیست.بلکه ما اهم و مهم داریم.وظیفه مهم تر است از نتیجه،در عین حال نتیجه هم مهم است.برای مثال نقل است که در حضور امام خمینی (رحمت الله علیه) گله کردند که ما جنگیدیم،ولی نتیجه نگرفتیم.امام (رحمت الله علیه) فرمودند اینطور نگویید.برای ما وظیفه مهم است نه نتیجه.
یک شهید ممکن است نتواند به دشمن ضربه برساند،یا حتی ممکن است اشتباه کند و به دشمن فرصت ضربه زدن بدهد،ولی با این وجود باز شهید باقی می ماند.چون به وظیفه خود عمل کرده،با وجود این که نتیجه مطلوب را شاید نگرفته باشد و یا حتی نتیجه عکس گرفته باشد.
نکته آخری عرض می کنم خدمت کاربرانی که گرایش های غربی دارند و معتقدند باید دین را از سیاست جدا کنیم تا مردم از دین زده نشوند.بنده سوالی دارم.آیا در آمریکا که به نحوی مدینه فاضله این کاربران تلقی می شود و در آن دین از سیاست جدا شده،مردم به سمت دین دارند گرایش پیدا می کنند یا روز به روز از دین دور می شوند؟همین مسئله نشان می دهد که این تئوری که برای جلوگیری از دین گریزی چنین کاری کنیم،غلط است.
بخشی از سخنان امام خمینی (رحمت الله علیه) را می آوریم تا آن عده هم که ادعا می کنند امام خمینی (رحمت الله علیه) را قبول داریم،ولی امام خامنه ای (مد ظله العالی) را قبول نداریم،بهانه ای نداشته باشند.
"من در اينجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا وجانبازان به خاطر تحليلهاي غلط اين روزها رسما معذرت مي خواهم و از خداوندمي خواهم مرا در كنار شهداي جنگ تحميلي بپذيرد. ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم . راستي مگر فراموش كرده ايم كه ما براي اداي تكليف جنگيده ايم و نتيجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد به وظيفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند، آن ساعتي هم كه مصلحت بقاي انقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد، باز به وظيفه خود عمل كرده است ، آيا از اينكه به وظيفه خود عمل كرده است نگران باشد؟ نبايد براي رضايت چند ليبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقيده هابه گونه اي غلط عمل كنيم كه حزب الله عزيز احساس كند جمهوري اسلامي دارد ازمواضع اصولي اش عدول مي كند. تحليل اين مطلب كه جمهوري اسلامي ايران چيزي به دست نياورده و يا ناموفق بوده است ، آيا جز به سستي نظام و سلب اعتماد مردم منجرنمي شود؟! تاخير در رسيدن به همه اهداف دليل نمي شود كه ما از اصول خود عدول كنيم . همه ما مامور به اداي تكليف و وظيفه ايم نه مامور به نتيجه . اگر همه انبيا و معصومين - عليهم السلام - در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند، هرگز نمي بايست از فضاي همه اينها از بركت خونهاي پاك شهداي عزيز هشت سال نبرد بود، همه اينها از تلاش مادران و پدران و مردم عزيز ايران در ده سال مبارزه با امريكا و غرب و شوروي و شرق نشات گرفت . جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدني نيست ، جنگ ما جنگ فقر وغنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجوددارد. چه كوته نظرند آنهايي كه خيال مي كنند چون ما در جبهه به آرمان نهايي نرسيده ايم ، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگي و صلابت بيفايده است !در حالي كه صداي اسلامخواهي افريقا از جنگ هشت ساله ماست ، علاقه به اسلام شناسي مردم در امريكا و اروپا و آسيا و افريقا يعني در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست . "
صحیفه نور،جلد 21،صفحه 284
در پایان از تمامی برادرانی که برای اسلام و انقلاب ارزشی قائلند تقاضا می کنم با این تفکرات نتیجه گرایانه بجنگند.این تفکرات نتیجه گرایانه چیزی نیست جز بهانه.بهانه ای برای توجیه بی دینی و سست بودن ایمان.برای آن که دین گریزی خودمان را گردن دیگران بیندازیم.نگوییم خودمان با دین مشکل داریم و هر جا را که دوست داشته باشیم می پذیریم.بلکه توجیه کنیم که افراطی ها باعث این شدند.یعنی نپذیریم اشتباه از خودمان است.بنده کم دیدم با این تفکر مبارزه شود.
مشکل جامعه ما چیزی نیست جز عدم خردگرایی که منجر به عدم دینداری شده است.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق
[=Times New Roman]
سلام علیکم و رحمه الله
من باب توضیح عرض شود که در کلیات ممکن است از مصادیق برای استناد استفاده گردد ولی هیچگاه مصادیق را موضوع قرار نمی دهند .
اما بعد
نقل پاسخ استاد برای مطالعه در این صفحه
با سلام خدمت شما دوست گرامی
مطالب مختلفی مطرح کردید که برخی از آنها جنبه مقدماتی و حاشیه ای داشت و از این رو به سوال اصلی شما می پردازم که آیا جدایی دین از سیاست به نفع دین نیست؟ در پاسخ به این سوال به چند مطلب باید توجه کرد:
- نخست نگاه ما به دین و توقع ما از دین باید مشخص شود. آیا نگاه ما به دین، نگاه به معارفی است که تنها ساحت بین انسان و خدا را پوشش می دهد یا اینکه از نظر ما، دین برای دیگر ساحت های بشری من جمله ساحت اجتماعی، برنامه دارد؟ از نگاه طرفداران حکومت دینی، دین برای ساحت های اجتماعی نیز برنامه دارد و گواه این مطلب نیز احکام اجتماعی ای است که در قرآن و روایات بیان شده است. در این زمینه الگوهایی مانند حکومت پیامبر(ص) و نیز حکومت حضرت علی (ع) نیز وجود دارد.
- مسئله دیگری که وجود دارد خواست مردم است. آیا مردم خواهان حکومت دینی هستند یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا مردم خواهان آن هستند که جامعه شان بر اساس قوانین اسلامی اداره شود؟ طبق انتخاباتی که در مورد نوع حکومت و قانون اساسی پس از انقلاب انجام شد و نیز انتخاباتی که تقریبا هر سال یا دو سال یکبار انجام می شود که بر اساس همان قانون اساسی است، می توان گفت مردم همچنان خواهان اداره جامعه بر اساس قوانین اسلامی هستند. زمانی که چنین خواستی از سوی مردم وجود دارد و دین اسلام نیز چنین آموزه هایی داشته باشد، هم متقضی تشکیل حکومت اسلامی وجود دارد و هم مانع برای تشکیل آن بر طرف می شود.
- مسئله دیگری که باید به آن توجه کرد این است که ممکن است که در اجرای و پیاده کردن حکومت اسلامی، اشکالاتی پدید بیاید. ممکن است در برخی از قسمت ها تخلفاتی صورت بگیرد. ممکن است در برخی موارد اشتباهاتی در فهم دیدگاه اسلام رخ دهد. و مسائل دیگری از این دست که باید سعی در اصلاح و پیشگیری آنها شود ولی این مسائل نباید مانع از تشکیل حکومت اسلامی شود، حکومتی که با توجه به دو مطلب قبل، باید محقق شود. باید توجه داشت که هر حکومتی (سکولار)که تشکیل شود، نیز دارای معایبی خواهد بود و البته حکومت دینی باید معایب کمتری داشته باشد ولی اگر نگاه مطلق گرا را کنار بگذاریم و به طور نسبی نگاه کنیم، می توانیم ادعا کنیم که حکومت دینی به طور نسبی از حکومت غیر دینی بهتر است و ارزش های دینی موجب می شود که اموری چون عدالت و ارزش های اخلاقی رواج بیشتری در جامعه داشته باشند (هرچند که همان طور که اشاره شد، ممکن است تخلفاتی هم در برخی بخش ها صورت بگیرد که باید اصلاح شود.)
- با توجه به مطالب بیان شده، اصل تشکیل حکومت اسلامی لازم است و باید سعی شود تا با اصلاح اشتباهات و به حداقل رساندن آنها، چهره ی مناسبی از اسلام ارائه کرد و از مشکلاتی که بیان کردید، جلوگیری نمود.
موفق باشید
- برای مطالعه بیشتری به کتاب حکومت اسلامی اثر احمد واعظی مراجعه فرمایید. /
بواسطه عدم توجه به موضوع و انحراف از بحث این تاپیک موقتا قفل میشود.
یاحق
با سلام خدمت دوستان گرامی
دو مطلب:
- متاسفانه بنده به دلیل مشکل فنی، دو روزی در سایت حضور نداشتم و به همین دلیل امکان حضور در بحث را در این دو روز نداشتم.
- از همه دوستان خواهشمندم که تنها در چارچوب موضوع مشخص بحث نمایند. بحث در باب حکومت دینی، دارای ابعاد مختلف است: بحث های تئوریک و نظری، بحث های اجرایی، بررسی و ارزیابی کارنامه حکومت دینی و ...
آنچه در این تاپیک مورد بحث واقع می شود، صرفا بحث نظری در باب نسبت حکومت و دین است. در این زمینه نیز پاسخ هایی از سوی بنده و برخی از کاربران ارائه شده است که می تواند مورد توجه دوستان قرار بگیرد.
موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلاماول این که این بحث دارد به حاشیه می رود.بحث ما درباره کارآمدی حکومت دینی و مشکلاتی که با آن مواجه است نیست.سوالی که پرسیده شده واضح است.ماهیت حکومت دینی و معضلات جامعه به طور مستقیم نباید وارد این بحث شوند.فکر می کنم کسی نباشد که بگوید ما هیچ مشکلی نداریم.تقریباً همه قبول دارند مشکلاتی هست.پس بیان دوباره این مسئله سودی ندارد.
اما درباره سوالی که پرسیده شده بنده در حال حاضر چند مسئله به ذهنم می رسد.
اول این که آیا جدایی دین از سیاست ممکن است؟آنطور که شما نقل کردید،خویشاوند شما اعتقادات دینی دارد و لذا فکر می کنم معتقد باشد که دین باید در جامعه وجود داشته باشد و نباید حذف شود.اما در عین حال معتقد است که در شرایطی (نه همیشه،بلکه در شرایط خاصی) لازم است دین را از سیاست جدا کنیم.آیا واقعاً این ممکن است؟می توانیم بگوییم یقیناً چنین چیزی ممکن نیست.از هر نظر که بخواهید به قضیه نگاه کنید،وقتی سیاست را از دین جدا کنیم،در واقع دین را از دین جدا کرده ایم که چنین چیزی محال است.پس در واقع این حرف فامیل شما مانند آن است که بگوییم دین را از جامعه جدا کنیم.البته گاهی اوقات مسئله به نحو دیگری بیان می شود.مثلاً گفته می شود ما با حکومت دینی مخالف نیستیم.با دین حکومتی مخالفیم.اگر منظور از دین حکومتی،دینی باشد که به حکومت اعتقاد دارد،این حرف کاملاً غلط است.اما اگر منظور از دین حکومتی این باشد که عده ای سعی کنند از دین سوء استفاده کنند و با این سوء استفاده حکومت تشکیل بدهند،در حالی که طاغوت هستند،حرف درست است.
پس مسئله اول این که جدایی دین از سیاست،به منزله حذف دین از جامعه است که فکر می کنم فامیل شما با حذف دین از جامعه مخالف باشند.نکته دیگر این است که فامیل شما علت دین گریزی مردم را حکومت دینی گرفته.در حالی که نمی توان گفت یقیناً اینطور است.شاید علت دین گریزی مردم نبود خردگرایی در جامعه باشد (به نظر حقیر مشکل اصلی جامعه این است).شاید زیاده خواهی باشد.شاید تهاجم فرهنگی باشد.نمی شود گفت عامل دین گریزی مردم حکومت دینی است.طبق مقدمه قبلی (این که دین و حکومت و سیاست را نمی توان از هم جدا کرد) اگر بگوییم حکومت دینی باعث دین گریزی مردم شده،در واقع گفته ایم دین باعث دین گریزی مردم شده!چون حکومت دینی از دین می آید.یعنی منشاء حکومت دینی،دین است و منشاء دین گریزی حکومت دینی،نتیجه این که منشاء دین گریزی دین است!این هم مشخصاً از جهتی مطلب غلطی است.از جهتی این که خود دین ممکن است باعث دین گریزی شود،صحیح است.به طور مثال احکامی در دین وجود داشته باشد که فرد از آن ها خوشش نیاید.در اینجا دین نیست که باید تغییر کند.آن فرد است که باید تغییر کند.ما حق نداریم به خاطر این که افراد از دین خوششان بیاید،در دین بدعت ایجاد کنیم و دین را عوض کنیم.
مطلب بعدی این است که این جمله که "حکومت فلان کار را کرد،لذا از دین زده شدم" جمله غلطی است و مصداق مغالطه توسل به شخص است.فرض بفرمایید فردی طالبان و القاعده را ببیند و بگوید چون این ها اینطور هستند،من از دین بدم می آید.این همان خلط اسلام با مسلمانی است.همیشه گفته اند عمل افراد را به حساب مکتبشان نگذارید.در اینجا هم ما نباید کردار افراد را به حساب اسلام بگذاریم.استدلال به این شکل است که "الف" پیرو مکتب "ب" است."الف" می گوید "پ" درست است،پس نتیجه می گیریم مکتب "ب" معتقد است که "پ" درست است (الف،ب و پ را گزاره نما می گیریم).خلاصه این که از نظر منطقی کسی که دین گریزی خود را به واسطه کردار مسلمانان عادی (نه معصومین علیهم السلام،چرا که کردار ایشان عین دیانت است) توجیه می کند،دچار مغالطه توسل به شخص شده و این حرکتش ضد خردگرایی است و این فقط یک بهانه است.
مسئله بعدی بحث معروف نتیجه گرایی است.استدلال فامیل شما این است که حکومت دینی نتیجه عکس می دهد و به جای آن که آن ها را به دین نزدیک کند،از دین دور می کند.این استدلال مبتنی بر نتیجه گرایی است.آیا ملاک صحت فعل،نتیجه آن است؟یعنی اگر چیزی نتیجه داد درست است و اگر نتیجه نداد یا نتیجه عکس داد غلط است؟وارد بحث های جزئی نمی خواهم بشوم،ولی چیزی که مسلم است اخلاق دینی را باید اخلاق وظیفه گرا حساب کرد نه نتیجه گرا.یعنی در درجه اول،انجام وظیفه برای ما مهم است نه گرفتن نتیجه.نتیجه در درجه دوم برای ما اهمیت پیدا می کند.این به معنی بی اهمیت بودن نتیجه نیست.بلکه ما اهم و مهم داریم.وظیفه مهم تر است از نتیجه،در عین حال نتیجه هم مهم است.برای مثال نقل است که در حضور امام خمینی (رحمت الله علیه) گله کردند که ما جنگیدیم،ولی نتیجه نگرفتیم.امام (رحمت الله علیه) فرمودند اینطور نگویید.برای ما وظیفه مهم است نه نتیجه.
یک شهید ممکن است نتواند به دشمن ضربه برساند،یا حتی ممکن است اشتباه کند و به دشمن فرصت ضربه زدن بدهد،ولی با این وجود باز شهید باقی می ماند.چون به وظیفه خود عمل کرده،با وجود این که نتیجه مطلوب را شاید نگرفته باشد و یا حتی نتیجه عکس گرفته باشد.نکته آخری عرض می کنم خدمت کاربرانی که گرایش های غربی دارند و معتقدند باید دین را از سیاست جدا کنیم تا مردم از دین زده نشوند.بنده سوالی دارم.آیا در آمریکا که به نحوی مدینه فاضله این کاربران تلقی می شود و در آن دین از سیاست جدا شده،مردم به سمت دین دارند گرایش پیدا می کنند یا روز به روز از دین دور می شوند؟همین مسئله نشان می دهد که این تئوری که برای جلوگیری از دین گریزی چنین کاری کنیم،غلط است.
بخشی از سخنان امام خمینی (رحمت الله علیه) را می آوریم تا آن عده هم که ادعا می کنند امام خمینی (رحمت الله علیه) را قبول داریم،ولی امام خامنه ای (مد ظله العالی) را قبول نداریم،بهانه ای نداشته باشند.
"من در اينجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا وجانبازان به خاطر تحليلهاي غلط اين روزها رسما معذرت مي خواهم و از خداوندمي خواهم مرا در كنار شهداي جنگ تحميلي بپذيرد. ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم . راستي مگر فراموش كرده ايم كه ما براي اداي تكليف جنگيده ايم و نتيجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد به وظيفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند، آن ساعتي هم كه مصلحت بقاي انقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد، باز به وظيفه خود عمل كرده است ، آيا از اينكه به وظيفه خود عمل كرده است نگران باشد؟ نبايد براي رضايت چند ليبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقيده هابه گونه اي غلط عمل كنيم كه حزب الله عزيز احساس كند جمهوري اسلامي دارد ازمواضع اصولي اش عدول مي كند. تحليل اين مطلب كه جمهوري اسلامي ايران چيزي به دست نياورده و يا ناموفق بوده است ، آيا جز به سستي نظام و سلب اعتماد مردم منجرنمي شود؟! تاخير در رسيدن به همه اهداف دليل نمي شود كه ما از اصول خود عدول كنيم . همه ما مامور به اداي تكليف و وظيفه ايم نه مامور به نتيجه . اگر همه انبيا و معصومين - عليهم السلام - در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند، هرگز نمي بايست از فضاي همه اينها از بركت خونهاي پاك شهداي عزيز هشت سال نبرد بود، همه اينها از تلاش مادران و پدران و مردم عزيز ايران در ده سال مبارزه با امريكا و غرب و شوروي و شرق نشات گرفت . جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدني نيست ، جنگ ما جنگ فقر وغنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجوددارد. چه كوته نظرند آنهايي كه خيال مي كنند چون ما در جبهه به آرمان نهايي نرسيده ايم ، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگي و صلابت بيفايده است !در حالي كه صداي اسلامخواهي افريقا از جنگ هشت ساله ماست ، علاقه به اسلام شناسي مردم در امريكا و اروپا و آسيا و افريقا يعني در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست . "
صحیفه نور،جلد 21،صفحه 284در پایان از تمامی برادرانی که برای اسلام و انقلاب ارزشی قائلند تقاضا می کنم با این تفکرات نتیجه گرایانه بجنگند.این تفکرات نتیجه گرایانه چیزی نیست جز بهانه.بهانه ای برای توجیه بی دینی و سست بودن ایمان.برای آن که دین گریزی خودمان را گردن دیگران بیندازیم.نگوییم خودمان با دین مشکل داریم و هر جا را که دوست داشته باشیم می پذیریم.بلکه توجیه کنیم که افراطی ها باعث این شدند.یعنی نپذیریم اشتباه از خودمان است.بنده کم دیدم با این تفکر مبارزه شود.
مشکل جامعه ما چیزی نیست جز عدم خردگرایی که منجر به عدم دینداری شده است.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق
دوست عزیزبن موسی قرانقدرسلام
باکمال احترام فقط خواستم نقطه نظرم روبیان کنم که دین بایددرقلب وذهن واندیشه مردم باشه نه سیاست ویااجبار
یاحق
با سلام خدمت دوستان گرامیدو مطلب:
- متاسفانه بنده به دلیل مشکل فنی، دو روزی در سایت حضور نداشتم و به همین دلیل امکان حضور در بحث را در این دو روز نداشتم.
- از همه دوستان خواهشمندم که تنها در چارچوب موضوع مشخص بحث نمایند. بحث در باب حکومت دینی، دارای ابعاد مختلف است: بحث های تئوریک و نظری، بحث های اجرایی، بررسی و ارزیابی کارنامه حکومت دینی و ...
آنچه در این تاپیک مورد بحث واقع می شود، صرفا بحث نظری در باب نسبت حکومت و دین است. در این زمینه نیز پاسخ هایی از سوی بنده و برخی از کاربران ارائه شده است که می تواند مورد توجه دوستان قرار بگیرد.موفق باشید
سلام جناب رئوف خسته نباشین ...
یه سوال میخواستم ازتون بپرسم ...
1- خوبی و منافع جدایی دین از سیاست یک بحث تئوریک هست یا یک بحث عملی ؟؟؟
2- اگر شما چیزی رو به صورت تئوریک ثابت کردین میتونه فصل الخطاب باشه یا برای اثبات اموری از نوع حکومت . جامعه داری . کشور داری نیاز به جامعه آماری نیز خواهیم داشت ؟؟؟
3- تئوری شما از کجا نشات میگیره ... از واقعیت و حقیقت ... یا از چیزی دیگه ....
4- اگر شما یه روز یه نقشه داشته باشین و باهاش برین جنگل ... وببینین که با هم مطابقت ندارن ... میگین جنگل مورد داره و جنگل رو آتیش میزنین ... یا اینکه میگین نقشه مورد داره و نقشه رو دور میندازین ؟؟؟
سلام جناب رئوف خسته نباشین ...یه سوال میخواستم ازتون بپرسم ...
1- خوبی و منافع جدایی دین از سیاست یک بحث تئوریک هست یا یک بحث عملی ؟؟؟
2- اگر شما چیزی رو به صورت تئوریک ثابت کردین میتونه فصل الخطاب باشه یا برای اثبات اموری از نوع حکومت . جامعه داری . کشور داری نیاز به جامعه آماری نیز خواهیم داشت ؟؟؟
3- تئوری شما از کجا نشات میگیره ... از واقعیت و حقیقت ... یا از چیزی دیگه ....
4- اگر شما یه روز یه نقشه داشته باشین و باهاش برین جنگل ... وببینین که با هم مطابقت ندارن ... میگین جنگل مورد داره و جنگل رو آتیش میزنین ... یا اینکه میگین نقشه مورد داره و نقشه رو دور میندازین ؟؟؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی
دوست گرامی خوب شد گفتید یک سوال می پرسید در حالیکه چند سوال مطرح کردید، اگر می خواستید چند سوال مطرح کنید، چندین سوال مطرح می کردید. جدا از مزاح باید خدمت شما عرض شود که بحث های فلسفه سیاسی نیز مانند برخی دیگر از تئوری ها، در مقام نظری و عملی مورد بررسی قرار می گیرد. نظریات در خلا شکل نمی گیرند بلکه با توجه به شرایط موجود به وجود می آیند. البته این به معنای خلط دو ساحت نظر و عمل نیست. آنچه در این پست بررسی می شود بر طبق چارچوبی که در سایت وجود دارد و اساسا رسالت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی محسوب می شود، پاسخگویی و بحث در حیطه ی نظری نسبت و رابطه دین و حکومت است. اما در مورد مسائل دیگر که به ساحت عمل مربوط می شود، باید از نهادهای ذی ربط که دارای اطلاعات بیشتر و آمار و ارقام دقیق تری است، پیگیری نمود.
موفق باشید
وقتي قراره جامعه اي به شيوه إسلامي أداره بشه چه طور بخش سياست از اسلام و دين جداً بشه !!؟ من كار به مصداق ها و مشكلات جامعه خودمون ندارم ولي نصف بيشتر مخالفت ها با سياست جمهوري إسلامي بحث هاي خاله زنكي مردم هست كه سواد سياسي ندارن طرف تو عمرش يه بار هم اخبار نگاه نكرده چون شهين و مهين يه حرفي زدن سريع نسبت به نظام جبهه ميگيره بدون اينكه بره دنبال سند و مدرك حرف دهن به دهن اون رو ميچرخونه كلا مردم جوگيري داريم تو مسايل سياسي هم نصف بيشتر مردم جو گيرن يه خبر تو ماهواره ميشنونببخشید بنظر شما هرکس که سواد سیاسی داره حق داره درباره حکومت نظر بده؟یعنی اون کشاورز زحمتکشی که تو یه منظقه دور افتاده زحمت میکشه و شم سیاسی نداره حق نداره اعتراض و نارضایتیشو بیان کنه فقط بخاطر اینکه بقول شما سواد سیاسی نداره؟
شما فک میکنین اون کسایی که انقلاب کردن همه دکترای حقوق و جامعه شناسی داشتن؟
نخیر
اتفاقا همیشه قشر فرودست و بی بضاعت جامعه میتونه تغییر ایجاد کنه چون چیزی برای از دست دادن نداره
اصلی ترین وظیفه حکومت تامین آسایش و رفاه مردمه و در مورد این مسایل همه حق اظهار نظر دارن
اگه بحث جوگیری باشه که فک میکنم تو دوره های تاریخی گذشته جوگیری بیشتری حاکم بوده
خیر دین بدون سیاست معنا ندارد به گونه ای که فقها همگی برای رسیدن به حکم اجتهاد حتما باید در حوضه سیاست هم دانا باشند این را میتوانید از دفتر تمام مراجع بپرسید
مثلا دو نفر به اختلاف می رسند به کدام قاضی مراجعه کنند؟ حکم قاضی ناعادل که اگر درست هم باشد قابل اجرا نیست
بله درست است که در ایران قاضی های بسیاری وجود دارند که عادل نیستند اما در بیرون ایران هیچ قاضی عادلی وجود ندارد
حکومت دینی یک نیاز حداقلی است.
حقیقت این است که ما نمی توانیم حکومت عدل تشکیل دهیم ، ما فقط می توانیم تلاش خودمان را بکنیم و حقیقت این است که تلاش ما به جای قابل قبولی نخواهد رسید.
حقیقت این است که دین چیزی غیر از ایران است
حقیقت این است که حکومت ما دینی نیست. شترگاوپلنگی شبه دینی است
من در جواب خانمی که گفت "از شرع خسته شده ام چون هرچه بر سر ما آمده از همین شرع است" گفتم حکومت صفوی اولین حکومت شیعی در تاریخ بود ، آیا گستردگی ضربه هایی که صفویه به اسلام زد را درک می کنی؟
به نظرم همین قدر با مردم صادق باشیم کافی است.
آن قدر صادق نباشیم که بگوییم عملا زندگی در ایران و ترکیه برای یک مسلمان تفاوت چندانی ندارد. یعنی حکومت لائیک و جامعه اسلامی چندان تفاوتی با حکومت اسلامی ایران و جامعه اسلامی ندارد.
به کسی نگوییم که حکومت اسلامی ما عملا یک حکومت لائیک است با دو سه تا تبصره
یه سوالی از شما دارم قرآن می گه لا اکراه فی الدین یا نه ! پس آیا امام ع خلاف این عمل می کنه ؟!
یعنی شما می گید تمام مخالف ها باید برن خارج کشور تا اکثریت همیشه اکثریت باقی بمونه ؟ این حرف شما واقعا یک استدلال است واقعا !
سوالی دارم آیا قرآن نمی گوید [=noorehira]إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًااین آیه به آزادی انسان و اختیارش برمیگردد و ثابت می کند که مردم حق انتخاب دارند ولو به گناه و زشتی
این آیه از قرآن به اختیار اجتماعی انسان اشاره دارد که حتی گروهها هم می توانند فاسق باشند[=noorehira]وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ
و البته خدا هم جزای آنها را می دهد
این آیه هم به رسالت پیامبران اشاره می کن
[=noorehira]أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا ۗ مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ
این آیه هم می گوید هدف بعث پیامبر ع انداز بود نه مجبور کردن به خوبی شیوه پیامبر ع کاملا واضح است.
باسلام
اولامخاف ها نبایدبرن خارج ولی میتونن برن اگه دوست ندارد
ثانیاانسان ازادی داردامااگرازحدودش تجاوزکند شایسته مجازات است یعنی مردم حق انتخاب دارنداماانتخاب غلط مجازات هم داردتعدی مجازات داردو..
پیامبرهم طبق ایه کسی رامجبورنکردامااگرتجاوزکردبااوبرخوردکردوحدرابراوجاری ساخت
یاحق
در این محله های شهرمان مسجدهایی هستند که جمهوری اسلامی که هیچ حتی میگن صندوق قرض الحسنه بنام مسجد نزنیم تا کسی بخاطر اینکه نتونست وام بگیره از مسجد دلگیر نشه .
ای کاش میشد از یکی از اینها اسم ببرم یک بار برین مسجدشون رو ببینین . فقط پیر پاتال دارن . یکی از این مسجدها چراغانی سنگینی از قدیم برای امام زمان میکنه و در منطقه مذهبی است اما عجیبه اگر تو مسجدهای دیگه 20 تا جوون پیدا میشه تو این مسجد شاید یکی هم پیدا نشه و البته با این جملات نتوانستم بگم اون مسجد چجوریه . باید برین ببینین
سلام.
ببخشید، حقیقتا قلبم گرفت از خواندن برخی مطالب. الان با کدورت می نویسم. نه از نوشته ها و کاربران محترم، بلکه از طرز تفکر... مربوط به این تاپیک نیست، قلبم از طرز تفکر بخشی از جامعه ام گرفته..
من راجع به سیاست (به معنی روز)، نمینویسم، من فقط مذهبی (به دید عموم)، مینویسم. از جمهوری اسلامی هم هیچ نمیگویم.
آنچیزی که قلبم را تیره کرد، مصادیق نامنصفانه و غیر واقعی و از روی ظن نبود.
آنچیزی که قلبم را تیره کرد، این بود که در بعضی از نوشته ها ژست اسلامی گرفتیم، و استناد کردیم به حکومت حضرت علی (ع)، و ائمه و ...و استناد کردیم به قرآن و ...
بدون آنکه حقیقت را بگوییم، صرفا تخیلات خود را از حکومت حضرت علی (ع) گفتیم. صرفا تخیلات خود از اسلام را گفتیم، صرفا تخیلات خود، صرفا تخیلات خود... غیر حقیقی
من فقط مذهبی و از صدر اسلام مینویسم. هر جا را که غلط گفتم کارشناسان محترم بگویند غلط گفتی...
بعد از حضرت رسول (ص) چه اتفاقی افتاد؟ حضرت علی (ع) که از آن دم میزنید چه شد؟ چند سال خانه نشین بود؟
کمتر از تعداد انگشتان یک دست، دور حضرت علی (ع) جمع شدند... آیا میگوییم مردم بعد از حضرت رسول (ص) از دین زده شدند؟ یا میگوییم دین را نفهمیدند؟
بگذریم، زمان حکومت حضرت رسید، مردم هجوم آوردند، همه از وی میخواستند که حکومت کند. او اما شرطی داشت.. اینکه همه مردم بپذیرند.. شاید بیشتر از 98 درصد بیعت کردند.
در حکومت نسبتا کوتاه آن حضرت، چه بود؟ چرا عده ای از کسانی که بعدها به جنگ امام حسین (ع) رفتند از فرماندهان و امرا و منصوبین امیر المومنین (ع) بودند؟
طلحه و زبیر، چه کردند...
حکومت عالی بود؟ بی نقص بود؟ همه چیز خوب بود؟ پس جنگ جمل چه بود؟ جنگ نهروان چه بود؟ اینها همه جنگهای درون حکومتی نبود؟ آیا حضرت با بیگانگان میجنگید؟ یا با مسلمانان؟
در زمان اولی و دومی و سومی حتی یک جنگ داخلی هم وجود نداشت... انصافتا را شکر
از زمان حکومت میگذرم، ولی بسیار بسیار نکات عمیقی دارد... این چه تصوری است که میگویید مدینه فاضله بوده؟ بله از لحاظ مومنین آن موقع مدینه فاضله بوده... امام خود را در رأس امور میدیدند و به هیچ چیز دیگر فکر نمیکردند. پای رکاب او ایستاند، جلوی فتنه ها و کج روی ها ایستاند و ... همه سختی ها را به جان خریدند، اما چه کسانی؟ برای چه کسانی مدینه فاضله بوده؟ برای تعدادی محدود... مثل مالک اشتر، مثل سلمان و ....
حکومت حضرت به پایان رسید و چه به پایان رسیدنی، گفتند حضرت در محراب شهید شده، تعجب کردند، گفتند مگر علی نماز هم میخوانده؟... تا چندین سال بعد از حکومت حضرت، جامعه اسلام بر خود واجب میدانستند که در قنوت نماز حضرت را لعن کنند.. و اگر اینکار را نمیکردند میگفتند نماز باطل است..
آیا مردم به دین بدبین شدند؟ یا اینکه دین را نفهمیدند؟
باز هم بگذریم، خیلی سریع میگذریم...
انصافتا را شکر
فاصله زمانی شهادت امیر المومنین (ع) با شهادت امام حسین (ع) چقدر است؟
اصلا فاصله شهادت حضرت رسول (ص) با شهادت امام حسین (ع) چقدر است؟ کمتر از 51 سال...
چه شد؟ چه اتفاقی افتاد... مردم از دین زده شدند، نوه پیغمبرشان را کشتند. به او نسبت خارجی دادند (مسلمان نیست)...
بگذریم، حرف بسیار است، خیلی خلاصه کردم... معذرت میخوام.. یه دفعه عجیب دلم گرفت.. ببخشید.
موفق باشید.
- باید توجه داشت که چنین نیست که جهان فعلی با جهان دیگر در دو سوی یک دیوار باشند و هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند بلکه این دو جهان در ارتباط با یکدیگرند. اموری که در جهان دیگر رخ می دهد با توجه به ویژگی های خاص آن جهان، به راحتی برای انسان های دنیوی قابل درک نیست.
بیان اینکه حضرت زهرا (س) برای امام حسین (ع) عزاداری می کنند؛ اشاره به حقایق خاصی در مورد امام حسین (ع) دارد.- مسئله دیگری که می توان در این فضا مطرح کرد این است که احادیثی از این دست، در واقع تاکید موکدی است بر جایگاه عزاداری برای امام حسین (ع). همان طوری که مستحضر هستید، پایداری و استمرار دین، مدیون سیدالشهداست و دوام دینداری انسان ها نیز ارتباط تامی با آن حضرت دارد. بنابراین تاکید احادیثی از این دست را می توان به معنای تاکید بلیغی بر عزاداری امام حسین (ع) و احیاء معارف ایشان و الگو قرار دادن ایشان دانست.
از مجموع آنچه گفت شد می توان نتیجه گرفت که این احادیث بیانگر، رابطه ای خاص بین جهان مادی و جهان آخرت است و نیز بیانگر عظمت و اهمیت عزاداری و احیاء معارف حسینی (ع) است، زیرا که معارف اسلامی از طریق امام حسین (ع) بقاء و استمرار پیدا کرد.
سلام.
بسیار از شما سپاسگزارم.
اول که جواب شما را خواندم، گفتم باز توضیح واضحات است. حالم خوب نبود...
بعد که روی آن بیشتر فکر کردم، دیدم شما تمام جواب را داده اید.
بعد دیدم جواب را در منابر هم شنیدم،
بعد دیدم حتی در مداحی ها و نوحه ها هم شنیده ام...
بعد متوجه شدم، که قلبم، قبلا عقلم را قانع کرده. که این بحث در وجودم پذیرفته شده بوده... و الا بدون قانع کردن عقل که در وجودم پذیرفته نمی شد.
دنبال حلقه مفقوده گشتم، متوجه شدم که ایراد در این است که عقلم نتوانسته بوده بیان کند.. چیزی را که میفهمیده نمیدانسته چطور با زبان بیان کند.
بهرحال، بسیار ممنون. واقعا ممنون.
من اینطور جواب گرفتم، میگویم اگر اشتباه گفتم بفرمایید.
امام حسین (ع) را مظلومانه به شهادت رساندند،.. و ایشان حاضر شد آن مصائب را تحمل کند و از همه چیز خود گذشت، تا اسلام زنده بماند و رشد کند و در نهایت بشر به آنچه که باید برسد، برسد.
اما نتیجه تا کنون چه بوده؟ از مظلومیت آن حضرت کمتر شده؟ خیر...
هنوز بسیار با هدف حضرت فاصله داریم.. و از این رو آن حضرت غمگین است و همچنان مظلوم و همچنان تشنه آب (برقراری حکومت حق).. و بالتبع آن حضرت زهرا (س) نیز غمگین است. ناراحت است. منتظر است که مظلومیت پسرش به پایان برسد.
هنوزم که هنوز است، حسین ابن علی (ع)، تشنه آب است
و اما آنچه در مداحی شنیده بودم، و برایم تداعی شد این بود:
شبهای جمعه فاطمه (س)،
با اضطراب و واهمه...
آید به دشت کربلا
گردد به دور قتله گاه
گوید حسین من چه شد؟ نور دو عین من چه شد؟
شاید یعنی، چرا فراموش کردید حسین من مظلوم است.. چرا اصل را ول کرده اید؟ چرا خون او را همچنان پایمال میکنند... چرا هنوز سر او بالای نیزه است؟ ... چرا اینهمه جنایت است.. چرا همه فراموش کرده اند که حسین من چه میخواست.. گوید حسین من چه شد.. نور دو عین من چه شد... یادآوری میکند و عزاداری. عزادار است.. ناراحت است.. منتظر است.. خون به دلش است..
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد... فریاد العطش ز بیابان کربلا
و ظاهرا این عزاداری تا قیام قائم (عج)، و برقراری کامل اسلام (گرفتن حق و انتقام خون حسین (ع) که همان برقراری اسلام در کل جهان است)، ادامه دارد.
و در آخر کلامی از امام خمینی:
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
شاید یعنی هنوز جنگ است.. هنوز کربلاست.. هنوز یزید هست.. هنوز امام حسین (ع) مظلوم است... هنوز سر او بالای نیزه است... هنوز عاشوراست.. عاشوراست.
ظالم هست.. مظلوم هست.. شیطان بزرگ هست... یزید هست... کربلا هست... عاشورا هست. هنوز هیچ چیز تمام نشده.. هنوز مظلوم است.. سر هنوز بالای نیزه است.
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد... فریاد العطش ز بیابان کربلا
مقام معظم رهبری:
در مورد مساله محرم و عاشورا‚ باید بگویم که روح نهضت ما و جهتگیری کلی و پشتوانه پیروزی آن‚ همین توجه به حضرت ابی عبدالله(علیه الصلاتوالسلام) و مسایل مربوط به عاشورا بود.
یادش بخیر این شعار بود... تا انقلاب مهدی، نهضت ادامه دارد.
فایل مداحی مورد اشاره پیوست شد.
آدرس تاپیک مورد اشاره:
http://www.askdin.com/thread42981.html#post567545
با سلام خدمت دوستان گرامی
لازم به یادآوری است که در این تاپیک ما تنها بحث نظری در پیش داریم و آن بحث این است که آیا دین باید از سیاست به دور باشد یا خیر؟ این بحث صرفا یک بحث نظری است و در مورد مصادیق در این تاپیک بحث نمی شود. بحث در مورد مصادیق باید به صورت مجزا در مکان مربوط صورت بگیرد.
موفق باشید
با سلام خدمت دوستان گرامیلازم به یادآوری است که در این تاپیک ما تنها بحث نظری در پیش داریم و آن بحث این است که آیا دین باید از سیاست به دور باشد یا خیر؟ این بحث صرفا یک بحث نظری است و در مورد مصادیق در این تاپیک بحث نمی شود. بحث در مورد مصادیق باید به صورت مجزا در مکان مربوط صورت بگیرد.
موفق باشید
سلام علیکم..
ببخشید، زیاد با قوانین آشنا نبودم.. با تشکر از تذکرتان.
حاضر
سلام علیکم
:laklak:
برای پاسخ به سؤال شما، توجه شما را به چند نکته جلب می کنم:
1. درست است که کشور ما در این چند سال، دارای اشکالات فراوانی بوده است و بسیاری از مسائل رعایت نشده است، ولی بی انصافی است اگر گفته شود که اصلا هیچ کار دینی و اقتصادی و زیربنایی صورت نگرفته است.
2. تجربه و تاریخ نشان داده است که حکومت دینی ای که در این چند سال تشکیل شده است، منافع ملی و فردی این کشور را بهتر از حکومت های گذشته ای که در این کشور حکم رانده اند، حفظ کرده است.
3. از همان ابتدا که می خواست این حکومت تشکیل شود، هیچ ادعا نشد که این حکومت، صد در صد، اسلامی و ایده آل است و مانند حکومت امام زمان (عج الله تعالی فی فرجه) است، بلکه گفته شد که سعی می شود که در حد امکان به همه مسائل دینی توجه شود.
4. عقل حکم می کند که اگر انسان، نمی تواند آب کل اقیانوس را تناول کند، دست کم به اندازه توان و قدرت، از این آب استفاده کند، آیا بهتر است که به حکومت های استبداد و خودکامه و ظالم و ویران گر گذشته برگردیم یا بهتر است که به این حکومتی که برای مردم، امنیت جانی، مالی و ناموسی و دینی آورد و تا حدودی از ظلم، بی بند و باری، تجاوز، خشونت، بی اخلاقی و دیگر رذائل اجتماعی و خانوادگی و فردی جلوگیری کرد پای بند باشیم و از آن حمایت کنیم.
5. این یک نکته عقلی و عقلایی است که هر چیزی همه منافع و سود دارد و هم اشکالات و ضررهایی دارد. ولی باید دید که یک عنصر مورد نظر، آیا منافع و سودش بیشتر از مضرات و زیان هایش است یا برعکس و ضرر و زیان هایش بیشتر از سود و منافعش است. اگر سودش، بیشتر بود، باید بنا بر حکم عقل و عقلاء بدان تمسک کرد و اگر ضررش بیشتر بود باید آن را رها کرد.
6. درست است که حکومت اسلامی در سطح جزء و نگاه جزئی، برای برخی ها، محدودیت و ممنوعیت و حرج ایجاد می کند، (مانند حجاب برای کسانی که نمی خواهند حجاب داشته باشند) ولی در سطح کلان و نگاه کلی و همه گیر، یک نعمت بزرگی برای کشور به حساب می آید و مانع بسیاری از شرها و ضررها و مفاسد اجتماعی و خانوادگی و فردی می شود.
7. هیچ جای دنیا سراغ ندارد که همه کس از همه جیز خوششان بیاید. به طور طبیعی، در مور هر چیزی، هم طرفدار وجود دارد و همه مخالف باید دید که مخالفان زیادتر هستند یا موافقان. تجربه و نظرسنجی نشان داده است که موافقان داخلی حکومت فعلی از مخالفان بیشتر هستند.
پیروز و سرافراز باشید.
:parandeh:
پرسش:
آیا جدایی دین از سیاست به نفع دین نیست.؟
پاسخ:
چند مطلب باید مورد توجه قرار گیرد:
* نخست نگاه ما به دین و توقع ما از دین باید مشخص شود. آیا نگاه ما به دین، نگاه به معارفی است که تنها ساحت بین انسان و خدا را پوشش می دهد یا این که از نظر ما، دین برای دیگر ساحت های بشری من جمله ساحت اجتماعی، برنامه دارد.؟
از نگاه طرفداران حکومت دینی، دین برای ساحت های اجتماعی نیز برنامه دارد و گواه این مطلب نیز احکام اجتماعی ای است که در قرآن و روایات بیان شده است. در این زمینه الگوهایی مانند حکومت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و نیز حکومت حضرت علی (علیه السلام) نیز وجود دارد.
* مسئله دیگری که وجود دارد خواست مردم است. آیا مردم خواهان حکومت دینی هستند یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا مردم خواهان آن هستند که جامعه شان بر اساس قوانین اسلامی اداره شود؟ طبق انتخاباتی که در مورد نوع حکومت و قانون اساسی پس از انقلاب انجام شد و نیز انتخاباتی که تقریبا هر سال یا دو سال یکبار انجام می شود که بر اساس همان قانون اساسی است، می توان گفت مردم همچنان خواهان اداره جامعه بر اساس قوانین اسلامی هستند. زمانی که چنین خواستی از سوی مردم وجود دارد و دین اسلام نیز چنین آموزه هایی داشته باشد، هم متقضی تشکیل حکومت اسلامی وجود دارد و هم مانع برای تشکیل آن بر طرف می شود.
*مسئله دیگری که باید به آن توجه کرد این است که ممکن است که در اجرای و پیاده کردن حکومت اسلامی، اشکالاتی پدید بیاید. ممکن است در برخی از قسمت ها تخلفاتی صورت بگیرد. ممکن است در برخی موارد اشتباهاتی در فهم دیدگاه اسلام رخ دهد. و مسائل دیگری از این دست که باید سعی در اصلاح و پیشگیری آن ها شود ولی این مسائل نباید مانع از تشکیل حکومت اسلامی شود، حکومتی که با توجه به دو مطلب قبل، باید محقق شود.
باید توجه داشت که هر حکومتی (حتی حکومت های سکولار) که تشکیل شود، نیز دارای معایبی خواهد بود و البته حکومت دینی باید معایب کمتری داشته باشد ولی اگر نگاه مطلق گرا را کنار بگذاریم و به طور نسبی نگاه کنیم، می توانیم ادعا کنیم که حکومت دینی به طور نسبی از حکومت غیر دینی بهتر است و ارزش های دینی موجب می شود که اموری چون عدالت و ارزش های اخلاقی رواج بیشتری در جامعه داشته باشند (هر چند که همان طور که اشاره شد، ممکن است تخلفاتی هم در برخی بخش ها صورت بگیرد که باید اصلاح شود.)
* با توجه به مطالب بیان شده، اصل تشکیل حکومت اسلامی لازم است و باید سعی شود تا با اصلاح اشتباهات و به حداقل رساندن آن ها، چهره مناسبی از اسلام ارائه کرد و از مشکلاتی که بیان کردید، جلوگیری نمود.
___________________
برای مطالعه بیشتر به کتاب حکومت اسلامی اثر حجه الاسلام دکتر احمد واعظی مراجعه فرمایید.