نداری به کویت ز من بی نواتر
ندیدم کریمی به طاهایی تو
نداری گدایی به رسوایی من
ندیدم نگاری به زیبایی تو
نداری مریضی به بد حالی من ندیدم دمی چون مسیحایی تو
نداری غلامی به تنهایی من
ندیدم غریبی به تنهایی تو
نداری اسیری به شیدایی من ندیدم کسی را به آقایی تو
امید غریبان تنها کجایی؟
چراغ سر قبر زهرا کجایی؟
تجلی طه، گل اشک مولا، دل آشفته ی داغ آن کوچه ی غم
گرفتار گودال خونین، گرفتار غم های زینب، سیه پوش قاسم
عزادار اکبر گل باغ لیلا، پریشان دست علم گیر سقا
نفس های سجاد، نواهای باقر، دعاهای صادق
کس بی کسی های شب های کاظم
حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه
تمنای هادی، عزیز دل عسکری، پس نگارا بفرما کجایی؟
دلم جز هوایت هوایی ندارد
لبم غیر نامت نوایی ندارد
وضو و اذان و نماز و قنوتم
بدون ولایت بهایی ندارد
دلی که نشد خانه ی یاس نرگس
خراب است و ویران صفایی ندارد بیا تا جوانم بده رخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد
آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر
آقا اجازه،دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق من صف آخر نشسته ام
در این کلاس عاطمه معنا نمیدهد
اینجا کسی به پای تو بر پا نمیدهد
یعنی نمیشود که ببینم سحر رسید؟
درس غریب غیبت کبری به سر رسید؟
[FONT=b nazanin]خدایا!
خسته ام از آنچه باید باشم و نیستم و از آنچه باید باشند و نیستند!
خسته ام از آنچه نباید باشم و هستم و از آنچه نباید باشند و هستند! خدایا! از این بودن ها و هستن ها خسته ام!
این روزها که هرچه بدتر باشی بهتری و هرچه بهتر باشی بدتری،
این روزها که هرچه کثافت تری باشی پاک تری و هرچه پاک تری باشی کثافت تری،
این روزها که پنبه تغییر شغل داده و در گوش ها مشغول به کار است،
این روزها که چشم ها جای عقل تصمیم می گیرند و عقل ها با بیمه بیکاری امرار معاش می کنند،
این روزها که زندگی در دو بخش شکم و متعلقاتش هجی می شود،
این روزها که ارزش ها بی ارزش تر می شود و بی ارزش ها با ارزش تر،
این روزها که زمین گرم تر می شود و بازار دین مردم سردتر،
این روزها که بعضی خوکان و خروسان افسار گسیخته، از اطاعت شیر بیشه سر می تابانند،
این روزها که گوسفندان ساده لوح، به مخمل دست چدنی گرگان اکتفا می کنند،
این روزها که هر چیز، جز در جای غیر خودش نیست،
این روزها ... .
این روزها، خیلی از این روزها خسته ام.
پس کی می رسد آن روزها؟!
آن روزها که بهتر، بهتر بود و بدتر بدتر،
آن روزها که پاکان و کثافتان، همان پاکان و کثافتان بودند،
آن روزها که گوش مردم بن بست نداشت،
آن روزها که عقل ها اضافه کاری می گرفتند،
آن روزها که زندگی در یک بخش دین هجی می شد،
آن روزها که ارزش ها با ارزش تر می شدند و بی ارزش ها بی ارزش تر،
آن روزها که رمین گرم نبود ولی مردم با دین خدا دلگرم،
آن روزها که افسارها گسیخته نبود،
آن روزها که گوسفندان، دست را از دست تشخیص می دادند،
آن روزها که هیچ چیز نبود، مگر در سر جای خودش،
آن روزها که ... .
این روزها، خیلی به آن روزها فکر می کنم.
خدیا!
فقط اینقدر میدانم که
اگر تو نبودی و امید به تو نبود،
اگر تو نبودی و یوسف گمگشته ای در کار نبود،
اگر تو نبودی و گلستان شدن کلبه ی احزانی در کارنبود،
اگر تو نبودی و تو نبودی و تو نبودی،
مرا تاب تحمل خستگی این روزها و درد فراق آن روزها نبود!
به کجا چنین شتابان، سحرای نسیم جاری
گذری به باغ ما کن که دم مسیح داری
به کدام امیدواری در دوستان بکوبم
غم خویش با تو گویم که طبیب غمگساری
به خدا اگر بیایی اثر از خزان نماند
تو نهایت امیدی تو بدایت بهاری
چه شود که گاهگاهی نظری کنی به حالم
که به جان بی قراران همه راحتی، قراری
دل دردمند " دانش " نظر از تو بر نگیرد
که میان دوستانش تو یگانه دوستداری
پسر زهرا....
میدانم دلت از العجل های من پر است....
از یک طرف اشک فراق میریزم
و از یک طرف چشمانم پی نامحرم میگردد...
و چه نادانم که انتظار ظهورت را دارم....
با اینکه میدانم دلیل نیامدنت منم...من
ای بهار روزگازم
دوری و هجرت بر من قراری نگذاشته و خمه جا به دنبال گم کرده ام سرک میکشم
وغافلم از اینکه
شما گم کرده ام نیستید واین منم که راه را گم کرده ام
ای امید قلبهای خسته و دل های شکسته
بیا و دستان گم شدگانی چون مرا بگیر و به سر منزل مقصود رسان
آمین
سلام ای آقا ..
شبتان مهتابی ..
روز میلاد شما نزدیک است ..
عرض تبریک آقا ..
و کمی بی تابی ..
ما همه منتطریم ..
پس چرا دیر آقا ؟
ای نفس ها به فدای کف نعلین شما ،
اندکی تند قدم بردارید .....
[FONT=Adobe Arabic]وقتی میان نفس و هوس جنگ میشود
[FONT=Adobe Arabic]قلبم بچشم همزدنی سنگ میشود
[FONT=Adobe Arabic]آقاببخش که سرم گرم زندگیست
[FONT=Adobe Arabic]کمتر دلم برای شما تنگ میشود
[FONT=Adobe Arabic]
کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد ... سوار صاعـقه پا در رکـاب خواهد شد
یابن الحسن آقا جان
کدام جـمعه ز تاثیر تابـش خـورشـید ... دلی که یخ زده از قصه آب خواهد شد
کدام جـمعه ز عطر بهشتی گل یاس ... بـهـار غـرق شـمـیـم گـلاب خـواهـد شد
کدام جـمعه بگو یا مـحـول الاحـوال ... در آسـمـان و زمـیـن انـقلاب خواهد شد
"اللهم عجل لولیک الفرج"
روزی هزار بار دلت راشکسته ام
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هربار این تویی که رسیدی و در زدی
هربار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام
[FONT=verdana]
*در دیار ما که هر کالا، به هر جا ،درهم است،*
خوب و بد، معیوب و سالم، زشت و زیبا، درهم است
گر خریداری کند کالای خوب از بد جدا
با تشر گوید فروشنده که آقا درهم است!
مهدیا، یاران خوبت را مکن از بد جدا
روسیاه و روسپیدش ،جان مولا ،در هم است
اللهم عجل لولیک الفرج
(التماس دعای فراوان)
ندیدم شهی در دل آرایی تو
به قربان اخلاق مولایی تو
تو خورشیدی و ذره پرور ترینی
فدای سجایای زهرایی تو
نداری به کویت ز من بی نواتر
ندیدم کریمی به طاهایی تو
نداری گدایی به رسوایی من
ندیدم نگاری به زیبایی تو
نداری مریضی به بد حالی من
ندیدم دمی چون مسیحایی تو
نداری غلامی به تنهایی من
ندیدم غریبی به تنهایی تو
نداری اسیری به شیدایی من
ندیدم کسی را به آقایی تو
امید غریبان تنها کجایی؟
چراغ سر قبر زهرا کجایی؟
تجلی طه، گل اشک مولا، دل آشفته ی داغ آن کوچه ی غم

گرفتار گودال خونین، گرفتار غم های زینب، سیه پوش قاسم
عزادار اکبر گل باغ لیلا، پریشان دست علم گیر سقا
نفس های سجاد، نواهای باقر، دعاهای صادق
کس بی کسی های شب های کاظم
حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه
تمنای هادی، عزیز دل عسکری، پس نگارا بفرما کجایی؟
دلم جز هوایت هوایی ندارد
لبم غیر نامت نوایی ندارد
وضو و اذان و نماز و قنوتم
بدون ولایت بهایی ندارد
دلی که نشد خانه ی یاس نرگس
خراب است و ویران صفایی ندارد
بیا تا جوانم بده رخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد
****خوشاروزی که مهدی(عج)بازگردد***
انا المهدی طنین انداز گردد
به حق مادرش زهرای اطهر(س)
به حق فرق اکبر، حلق اصغر
خداوندا ظهورش دیرگردید
بسی عاشق در این ره پیرگردید
مهیاکن تو اسباب ظهورش
منورکن توگیتی را زنورش
اللهم عجل لولیک الفرج
__________________
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند ،هریوسفی یوسف زهرا نمی شود ...
:Sham:
:Rose:
نیا نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست
دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست
نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه
کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست
نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش
که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست
نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها
به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه
که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست
نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست
نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا
برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست ......
آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر
آقا اجازه،دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق من صف آخر نشسته ام
در این کلاس عاطمه معنا نمیدهد
اینجا کسی به پای تو بر پا نمیدهد
یعنی نمیشود که ببینم سحر رسید؟
درس غریب غیبت کبری به سر رسید؟
♥♥♥ مهدی بیا♥♥♥
[FONT=arial]
[FONT=arial]لب را که پر آه مي کنم ،مي بيني
[FONT=arial]
عمري که تباه مي کنم ،مي بيني
[FONT=arial]
مُردم ز خجالت چو شنيدم آقا
[FONT=arial]
وقتي که گناه مي کنم ،مي بيني
[FONT=b esfehan]یا کاشف الکروب
[FONT=b nazanin]خدایا!
خسته ام از آنچه باید باشم و نیستم و از آنچه باید باشند و نیستند!
خسته ام از آنچه نباید باشم و هستم و از آنچه نباید باشند و هستند!
خدایا! از این بودن ها و هستن ها خسته ام!
این روزها که هرچه بدتر باشی بهتری و هرچه بهتر باشی بدتری،
این روزها که هرچه کثافت تری باشی پاک تری و هرچه پاک تری باشی کثافت تری،
این روزها که پنبه تغییر شغل داده و در گوش ها مشغول به کار است،
این روزها که چشم ها جای عقل تصمیم می گیرند و عقل ها با بیمه بیکاری امرار معاش می کنند،
این روزها که زندگی در دو بخش شکم و متعلقاتش هجی می شود،
این روزها که ارزش ها بی ارزش تر می شود و بی ارزش ها با ارزش تر،
این روزها که زمین گرم تر می شود و بازار دین مردم سردتر،
این روزها که بعضی خوکان و خروسان افسار گسیخته، از اطاعت شیر بیشه سر می تابانند،
این روزها که گوسفندان ساده لوح، به مخمل دست چدنی گرگان اکتفا می کنند،
این روزها که هر چیز، جز در جای غیر خودش نیست،
این روزها ... .
این روزها، خیلی از این روزها خسته ام.
پس کی می رسد آن روزها؟!
آن روزها که بهتر، بهتر بود و بدتر بدتر،
آن روزها که پاکان و کثافتان، همان پاکان و کثافتان بودند،
آن روزها که گوش مردم بن بست نداشت،
آن روزها که عقل ها اضافه کاری می گرفتند،
آن روزها که زندگی در یک بخش دین هجی می شد،
آن روزها که ارزش ها با ارزش تر می شدند و بی ارزش ها بی ارزش تر،
آن روزها که رمین گرم نبود ولی مردم با دین خدا دلگرم،
آن روزها که افسارها گسیخته نبود،
آن روزها که گوسفندان، دست را از دست تشخیص می دادند،
آن روزها که هیچ چیز نبود، مگر در سر جای خودش،
آن روزها که ... .
این روزها، خیلی به آن روزها فکر می کنم.
خدیا!
فقط اینقدر میدانم که
اگر تو نبودی و امید به تو نبود،
اگر تو نبودی و یوسف گمگشته ای در کار نبود،
اگر تو نبودی و گلستان شدن کلبه ی احزانی در کارنبود،
اگر تو نبودی و تو نبودی و تو نبودی،
مرا تاب تحمل خستگی این روزها و درد فراق آن روزها نبود!
تو ای صفای ضمیرم! چرا نمی آیی؟
چرا بهانه نگیرم؟ چرا نمی آیی؟
اگر حجاب ظهورت وجود تار من است
خدا کند که بمیرم! چرا نمی آیی؟
تو امر کن سر خود را بدست می گیرم
ببین چقدر دلیرم چرا نمی آیی؟
میان خلقت من با گل تو رابطه ای است
من از تراب غدیرم، چرا نمی آیی؟
هوای دیدن سرداب غیبتت دارم
به این رواق اسیرم، چرا نمی آیی؟.
ای دل طوفانیم آرام باش
یک تپش با طبع من همگام باش
واژه هایم را پر از احساس کن
دیده را از اشک پر الماس کن
وا کن از پای قلم زنجیر را
بشکن این بغض شب دلگیر را
تا نویسم از چنین هنگامه ای
سوی آن صحرا نشسته نامهای
کعبه آباد حجاز من توئی
مستحبات نماز من توئی
ای تو آرام دل هر بی شکیب
مستجاب آخرین امن یجیب
یادت ای قامت قیامت هر کجا
کرده غوغای قیامت را بپا
صبح جمعه رقص شور انگیز باد
حلقه زلف تو را آرد به یاد
چیست این دلشوره های بیکران
پشت کاشی های سبز جمکران
کشتی امید در گل تا به کی
بانگ اللهم عجل تا به کی
تا به کی از داغ هجران تو صبر
جلوه کن ای آفتاب پشت ابر
اشکهایم هر پگاه انتظار
گل کند در وعده گاه انتظار
کاروان سالار لختی صبر کن
یوسفی دارم به چاه انتظار
کی به دریای ظهورت می رسد
زورق این آبراه انتظار
بی تو در سرمای شب بی طاقتند
کودکان بی پناه انتظار
کاش مست چشم نازت می شدم
ریشه ای از جانمازت می شدم
کاش برگردی که باز آید بهار
کاش گردد دست بوست ذوالفقار
کاش یکدم میهمانت می شدم
نیمهی شب روضه خوانت می شدم
کاش یک ساعت عنان گیرت شوم
یا جوان مرگ تو یا پیرت شوم
دادم از کف جمله صبر و تاب را
تا که بوسیدم کف سرداب را
بانگ هل من ناصر از کعبه برآر
کعبه را از این سیه پوشی در آر
ذوالفقار حیدری را تاب ده
کافران را بیم از مرداب ده
خیز و بر هم زن همه آرامشان
کام شیرین تلخ کن بر کامشان
محو کن فرعونیان نیل را
از فلسطین نقش اسرائیل را
کربلای دیگری آغاز کن
روزه صبر خدا را باز کن
کودک ششماهه را خوابی رسان
خیمه های تشنه را آبی رسان
اهل بیت عشق را دریاب زود
خیمه عباس مانده بی عمود.
مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد
شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست
من که حیران تو حیران توام می دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم
همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد
ای آقای مهربان :دفترچه قسطی هایم را ورق می زنم تمامی ندارند تا آخرعمر بدهکار مهربانی ات هستم ....
به کجا چنین شتابان، سحرای نسیم جاری
گذری به باغ ما کن که دم مسیح داری
به کدام امیدواری در دوستان بکوبم
غم خویش با تو گویم که طبیب غمگساری
به خدا اگر بیایی اثر از خزان نماند
تو نهایت امیدی تو بدایت بهاری
چه شود که گاهگاهی نظری کنی به حالم
که به جان بی قراران همه راحتی، قراری
دل دردمند " دانش " نظر از تو بر نگیرد
که میان دوستانش تو یگانه دوستداری
آقا! بیا که بی تو، پریشان شدن بس است.
از دوری تو، پاره گریبان شدن بس است.
کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است.
یعقوب، دیده ام چه قَدَر منتظر شود
یعنی مقیم کلبه احزان شدن بس است.
موی سپید و بخت سیاه مرا ببین
دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است.
تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟
تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟ بس است.
خسته شدم از این همه بازی روزگار
مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است.
سر گرم زندگی شدنم را نگاه کن
بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است.
دست مرا بگیر که عبدی فراری ام
دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است.
اِحیا نما در این شب اَحیا، دل مرا
دل مردگی و این همه ویران شدن بس است.
آقا! بیا به حقّ شکاف سر علی (ع)
از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است.
سرمایه ام ۲ سکه محبت است …
یکی مال تو و دیگری صدقه به نیت شادی دلت !
غروب جمعه دلم بوی یار می گیرد
افق افق دل من را غبار می گیرد
نه با زیارت یاسین دلم شود آرام
نه با دعای سماتم قرار می گیرد
نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است
که نغمه عشراتم به بار می گیرد
دل صنوبریم زین هوای مه آلود
نه از فراق که از انتظار می گیرد
قسم به عصر که خسران قرین انسان است
مگر هر آنکه دانش خود را به کار می گیرد
بدان که دلبر ما جان برای یاری خویش
در این دیار هزاران هزار می گیرد
به گوش منتظران گو که صبح نزدیک است
اگر چه شب ز رفیقان دمار می گیرد
جمال یار چو خورشید عالم افروز است
حجاب نفس تو را زان نگار می گیرد
تمام دلخوشیم یک نگاه کوچک اوست
ز چیست یار من از من کنار می گیرد
اگر که یار نخواهد به جلوه غم ببرد
دل زهیر چو شبهای تار می گیرد
منبع:سایت بانک اشعار مهدوی
جمعه ها را دوست دارم
نه چون از کار و مشغله فارغم!
چون همه را مشغول تو می بینم.......
بنویسید برروی لحدم
من فقط عشق حسین بن علی را بلدم
ننویسید که این خادم بدعهدی بود
بنویسید که او منــــــتـــــــــظـــــر مـــــــــهـــــــدی بود.
هر چه زمان می گذرد، مردم افسرده تر می شوند
و این خاصیتِ دل بستن به زمان است...
خوشا به حال آنان که به جای زمان
به صاحبِ زمان
دل بسته اند.
[FONT=arial narrow]آقا...........!آقاجانم..........نگاهمان را...در راه انتظارت تغییر دادیم......قشنگ ترش کردیم... جلایش دادیم.................پس کجایـــــــــــــــــــی؟ ؟ ؟
[FONT=times new roman]من بگویم کجاست؟؟؟؟
شاید در بیابانی است و سر به سجده اشک میریزد و ما را دعا میکند
شاید سرش را چون علی در چاه کرده و با چاه درددل میکند
شاید هم اکنون در کربلا است و در بین الحرمین
نگاهی به پرچم سقا میکند و از آن طرف نگاهی بر سیدالشهداء
شاید هم اکنون در بقی است سر خاک مادری که یکتا ترین مادر بود
اما مزارش را هیچکس ندانست که کجاست
شاید در نجف رفته به دیدار پدر و نگاه میکند بر آسمان مظلومیت پدرش
شاید در مدینه است رفته بر سر مزار پدرانش
و یا سری بزند بر گنبد سبز جدش رسول الله
شاید در کاظمین است و شاید درسامرا
و هزاران شاید دیگر
اما این را میدانم که نزد ما نیست
میدانید چرا ؟؟؟؟
چون خودمان نخواستیم
چون لیاقت میخواهد داشتنش
شاید ما هنوز کوفی مانده ایم....
دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است
شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است
سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است
بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است
شعر از رهبر انقلاب..
آقا اجازه خسته ام از این همه فریب / از های و هوی مردم این شهر نا نجیب
آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند / دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
آقا اجازه باز به من طعنه می زنند / عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند / «فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . . .
فقط دليل جدايي ز تو، گنـــــــــاه من است. ثمر از اين همه غفلت دل سياه من است...
اللهم عجل لولیک الفرج
گرفته مِه همه ی جاده را ـ مشخص نیست
که صاف می شود آیا هوا ؟ـ مشخص نیست
چطور باید از این راه مِه گرفته گذشت
از این مسیر که یک ردّ پا مشخص نیست
و من چقدر در این مه به گریه محتاجم
نمی شود که ببارم... چرا؟ مشخص نیست
چه حسّ خوبِ غریبی ؛ به جستجوی خودت
شبانه راه بیفتی ... کجا؟ مشخص نیست
و تا همیشه از این شهر مرده کوچ کنی
و دورِ دور شوی ... دور... تا ... مشخص نیست
درست می روی آیا ؟ و یا ... نمی دانی
صحیح می رسی آیا ؟ و یا ... مشخص نیست
... کسی شبیه نسیم از کنار من رد شد
غریبه بود ؟ وَ یا آشنا ؟ مشخص نیست
صدای روشن او از ورای مه پیداست:
نگاه کن به افق! راه نامشخص نیست
...
تو پشت ابری و این قدر تابشت زیباست
هنوز آن طرف ابر ها مشخص نیست
حسن بیاتانی
اقا فقط بیا...................................................................
مے دانی؟!
هنوز پے سالها انتظار
شعرم ناتمام ماندہ است
اے مهربان مسافر بے بازگشت من...
بر روے کدامین دفتر بے انتها
مشق کنم دلتنگے هایم را...
((اللهم عجل لولیک الفرج))
پسر زهرا....
میدانم دلت از العجل های من پر است....
از یک طرف اشک فراق میریزم
و از یک طرف چشمانم پی نامحرم میگردد...
و چه نادانم که انتظار ظهورت را دارم....
با اینکه میدانم دلیل نیامدنت منم...من
خدایا نگذار دوباره پایم بلغزد....
لغزش=افتادن از چشم مهدی فاطمه....
اهسته گناه کنید....
[FONT=times new roman]
دعا میکنم باز بــــــاران بیاید
[FONT=times new roman]
بر آوار من حس طوفان بیاید
[FONT=times new roman]
دعــا میکنم مثـل هر شب نباشد
[FONT=times new roman]
کسی سمت دل های لرزان بیاید
[FONT=times new roman]
به یک تار مو بسته اوضاع گردون
[FONT=times new roman]
که یک جــمعه تکــرار قـــرآن بیاید
[FONT=times new roman]
نسیمی پر از عطر کوثر ز خیبر
[FONT=times new roman]
به چشـمان خاموش کنعان بیاید
[FONT=times new roman]
غم ذوالفقار از نگـــــاهش بریزد
[FONT=times new roman]
به خون خواهی نسل انسان بیاید
[FONT=times new roman]
پر از بغض چاه از یتیمان بگوید
[FONT=times new roman]
به دلــداری یـــاس پنـــهان بیــاید
[FONT=times new roman]
و بر خالی سفره های دوباره
[FONT=times new roman]
به نــام بلنــدای او نان بیاید
[FONT=times new roman]
جنون میوزد بر من ای کاش باران
[FONT=times new roman]
به لب خشـــکی این بیــابــان بیاید
[FONT=times new roman]
کبوتر کبوتر جهــــان پر بگیرد
[FONT=times new roman]
غریب از غروب خراسان بیاید ....
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در آتش غريبی و اين آه و شيونم
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]فهميده ام دليل فراقت خود منم
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
گفتم که سعی می کنم اما خودت ببين
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]افتاده ام زپا و رمق نيست در تنم
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
تنگ است سينه ام دلم از سنگ گشته است
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از بس که سنگ غير تو بر سينه می زنم
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
عالم به پيش چشم شما و هميشه من
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شرمنده ام که پيش تو آلوده دامنم
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مسعود اکثيری
ای بهار روزگازم
دوری و هجرت بر من قراری نگذاشته و خمه جا به دنبال گم کرده ام سرک میکشم
وغافلم از اینکه
شما گم کرده ام نیستید واین منم که راه را گم کرده ام
ای امید قلبهای خسته و دل های شکسته
بیا و دستان گم شدگانی چون مرا بگیر و به سر منزل مقصود رسان
آمین
او خواهد آمد
اگر بخواهیم ...!
[FONT=times new roman]در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
[FONT=times new roman]
نازنينا! نفَسى اسبِ تجلّى زين كن
[FONT=times new roman]
كه زمين، گوش به زنگ ست و زمان، چشم به راه
[FONT=times new roman]
آفتابا! دمى از ابر برون آ، كه بُوَد
[FONT=times new roman]
بى تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]
اللهم عجل لولیک الفرج
[FONT=times new roman]چه عجب ...
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] همه با سلام آغاز میکنند ولی انگار آغاز آشنایی ما با خداحافظ بوده است
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] حتی یک لحظه قبل از رفتنت را در یاد هیچ کس نیست ...
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] نمی دانم !!
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] نمی دانم وقتی زمان می گذرد سهمم از بی تو بودن بیشتر می شود
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] یا به تو نزدیک تر می شوم
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] خدا کند به اندازه یک سلام وقت بماند !!!!!
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] کاش میشد ببینمت ...
[FONT=times new roman] چه شود ای گل نرگس با تو دیدار تو کنم
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] جان و اهل هستی ام بر تو گرفتار کنم
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] روزه هجر تو از پای بینداخت مرا
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] کی شود با رطب وصل تو افطار کنم
[FONT=times new roman] نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] کسی نیامده جز او سر قرار خودش
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] چه انتظار عجیبی است اینکه شب تا صبح
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش ...
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟
دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟
قصه عشق من و زلف تو، گفتن دارد نرگس مست کجا، همدمی خار کجا؟
سرِّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا، این دل بیمار کجا؟
هر که را تو بپسندی بشود خادم تو خدمت عشق کجا، نوکر سربار کجا؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟
کجایی یا صاحب زمان و دلها...!!!
ســـلام.......ســــلام و
یــک سبــد عشـق و محبـت
فقــط تقـدیــم تــو آقـــــای جمعــــه
♥•٠·
ظهور درجمجمه هاست نه جمعه ها
علامه حسن زاده ی آملی
نخواهم گل که گل بی اعتبار است
تمام سر آن فصل بهار است
تو را خواهم من از گل های عالم
که بوی تو همیشه ماندگار است
یا صاحب الزمان (عج)
[INDENT]
سلام ای آقا ..
شبتان مهتابی ..
روز میلاد شما نزدیک است ..
عرض تبریک آقا ..
و کمی بی تابی ..
ما همه منتطریم ..
پس چرا دیر آقا ؟
ای نفس ها به فدای کف نعلین شما ،
اندکی تند قدم بردارید .....
[/INDENT]
[FONT=georgia]
مآ وقتے دلتنگ مے شویم
[FONT=georgia] سر مے سپاریم بہ شانہ ے دعاے فرج ..
[FONT=georgia] و از پشت میلہ هاے انتظار
[FONT=georgia] زمزمہ مے کنیم ..
[FONT=georgia] ◄ اللهم عجل عجل عجل لولیک الفــــرج ..