آیا امکان بازیابی روحی و اعتماد بنفس در فردی با شرایط اسفبار من وجود داره؟
تبهای اولیه
سلام دوستان
مشکلی که من میخوام در موردش با شما و کارشناس محترم صحبت کنم دوسالی هست که گریبانگیر من شده و من رو از کار و زندگی انداخته. خواستم نظرات سازنده شما رو برای بهبود شرایطم جویا بشم:
و اما مشکل من: حدود دوسال پیش در فروردین ماه سال 92 من بطور ناگهانی مادرم رو ازدست دادم و تقریبا میتونم بگم همه چیز از اونجا شروع شد که با اعتماد و اعتقاد شدیدی که به خدا داشتم و اونو دوست و نزدیکتر از هر کس دیگه ای به خودم میدونستم، تو مدتی که مادرم تو بیمارستان بود، من به هر چیزی که میدونستم و اعتقاد داشتم نزد خدا برای بهبودی مادرم متوسل شدم و تنها میتونم بگم صدای گریه ها و التماس های من تو اون چند روز تو بیمارستان بلند بود. وقتی که دیدم کسی که سالها ازش به عنوان نزدیکترین دوستم یاد میکردم با بی تفاوتی خواسته ی من رو نادیده گرفت و دعای من استجابت نشد، واقعا از خدا ناامید شدم. آخه شرایط من برای از دست دادن مادرم اصلا مناسب نبود و نیست. من تک فرزند هستم و الان بعد از فوت مادرم کاملا تنها و منزوی شدم. افسرده و غمگین. کم کم سیر نزولی در درس و دانشگاه آغاز شد و دامنه ی اون افسردگی تا الان هم بیخیال من نشده. میدونم الان شاید بگید امیدت به خدا باشه و بخدا توکل کن و از این حرفا. ولی دوستان من گوشم کاملا از این حرفا پره و اصلا تمایلی به شنیدن این حرفا ندارم چونکه من در ذهنم کاملا موضوعات زندگی اجتماعی و علمی رو از دین تفکیک کردم و اینقدر از این حرفا شنیدم که برو قرآن بخون آروم میشی و ...... که دیگه حالم بهم میخوره از این حرفا. الان دیدگاه من نسبت به مذهب یک چیز کاملا معنویه. یعنی چیزی که اصلا انسانها نباید به داخل زندگی اجتماعیشون وارد کنن چون کاملا برنامشون افتضاح میشه! همونطور که من 18 سال این کاررو کردم ولی بعد دیدم خودم رو از خیلی چیزها محروم کردم و آخرشم اون اعتقادی که یه زمانی تا پای جون پاش وای می ایستادم پشیزی به دردم نخورد!!! دیگه هم خوشبختانه این اشتباهو تکرار نخواهم کرد. حالا هم نظرم بر پایه ی جدایی دین از جریان زندگیه! البته کاملا مشتاق دریافت نظرات شما دوستان در مورد این عقیده ام هستم که اگر نظری بر نفی یا تاییدش دارید بگید که منم بدونم.
دیگه چند وقتیه نماز نمیخونم.... اسک دین هم کمتر میومدم و کلا از دین فاصله گرفتم. اما آخه بحث اینجاست که کار با حرف درست نمیشه و من منتظر راهنمایی های کاربردی و عملی شما دوستان و کارشناس محترم در مورد مشکلم هستم. امید اینکه شما دوستان و کارشناس عزیز منو کاملا علمی و کاربردی راهنمایی کنید و خواهشا از بیان نظرات احساسی و غیر منطقی خودداری کنید چون واقعا زندگی من داره از حالت عادیش خارج میشه و به نابودی کشیده میشه
بازم از حسن توجه شما عزیزان ممنونم:Gol:
باعرض سلام خدمت شما:
امیدوارم نکاتی که عرض میکنم راهگشا باشد
یکی از نکاتی که در زندگی انسانها بسیار تاثیرگذار است نوع نگاه و نگرش انسان به دنیا می باشد در واقع همان جهان بینی انسان
و این نوع نگاه سبک زندگی انسان را تغییر می دهد و به زندگی انسان جهت می دهد.
در مورد مسئله شما ،شما باید نگاه خود را نسبت به مشکلات و گرفتاریها و دعا اصلاح نمایید
بدانید:
زندگى همراه با مشكلات مى باشد وزندگى بدون مشكلات معنى ندارد. سهراب سپهرى مى گويد زندگى گاز زدن يك سيب است آنرا با پوست بايد خورد پس نبايد منتظر يك زندگى بدون دردسر ومشكل بود اما نكته اى كه در اينجا مهم است تطبيق با شرايط وسازگار شدن با شرايط به بهترين نحو مى باشد چرا كه حذف مشكلات امكان ندارد وازعهده ى بشر خارج است وتنها كارى كه مى شود انجام داد عبور از مشكلات وبى اعتنايى به آنهاست.
اما در جواب بايد بگويم مسئله شما مایه تاسف بنده می باشد و از اینکه مادر عزیزتون را از دست دادید به شما تسلیت عرض کرده و از خداوند طلب صبر برای شما و تمامی بازماندگان را دارم
درخيلى از موارد مشكلات از نگاه ما مشكل هستند ولى از نگاه عميق تر مايه رحمت بوده وخير ومصلحت ما در آن نهفته بوده است در حالى كه از آن بى خبر بوده ايم.
به طور كلى بلاء و مصيبت و رنج به سه بخش تقسيم مى شود::
1 بلاء و مصيبت به هدف آزمايش و امتحان: برخى از بلاها و مصيبت ها براى آزمون انسان است تا صبر و استقامت و شكيبايى او به منصه ظهور گذاشته شود.
خداوند در قرآن كريم مى فرمايد: «ما كانَ اللّهُ لِيَذَرَ الْمُوءْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» «خدا بر آن نيست كه شما مؤمنان را بدين حال كه اكنون داريد رها كند (بلكه مى آزمايد) تا ناپاك را از پاك جدا سازد».(1)
2 بلاها و مصيبت هايى كه به عنوان كفاره گناه مؤمن، موجب ريزش گناهان اوست و خداوند در قرآن مى فرمايد: «فأخذناهم بذنوبهم» آنها را به خاطر گناهانشان دچار سختى و بلا نموديم.
3 بلاها و مصيبت هايى كه براى ترفيع درجه و ارتقاء كمالات انسانى است، مانند بلاها و مصيبت هايى كه به انبياء و اولياء عظيم الشأن وارد مى شد.
امام على (ع) مى فرمايند: «ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبياء درجه» بلا براى ستمگر تأديب است و براى مؤمن امتحان و براى پيامبر، مقام و درجه است.(2) بنابراين چنين نيست كه هر كس مبتلى به مصيبت و بلائى باشد به خاطر گناهان او بوده است بلكه ممكن است علل ديگرى داشته باشد.
مطلب ديگر اينكه ممكن است سه تقسيم فوق از بلا و مصيبت با يكديگر تداخل داشته باشد. آنچه مهم است واكنش انسان در برابر سختى هاست و اينكه انسان چگونه با اين مشكلات و سختى ها برخورد كند و از آزمايش هاى الهى سرافراز بيرون آيد يا نه؟.
هنگامى كه خداوند بندهاى را دوست مىدارد او را به شدت در گرفتارىها غوطهور مىسازد.
همچنين از آن حضرت نقل شده است: ان اشد الناس بلاء الانبياء ثم الذين يلونهم ثم الامثل فامثل از ميان مردم بيش از همه انبيا دچار بلاها مىشوند، سپس كسانى كه در رتبه بعد از ايشان قرار دارند و سپس هر كس كه با فضيلتتر است به ترتيب از مراتب بالا به پايين.
اكنون اين سؤال پديد مىآيد كه اين چگونه دوستى و رابطهاى است كه خداوند با اولياى خود دارد و سرّ اينگونه ابتلائات چيست؟ پاسخ آن است كه بلاها و دشوارىها، فلسفههاى متعددى دارند. حداقل آن در مورد بندگان صالح خدا امور زير است: 1- وسيلهاى براى آمرزش گناه، 2- زمينه تقرب بيشتر و اعتلاى رتبه، 3- وسيلهاى براى تربيت و استكمال نفس. به عبارت ديگر در بسيارى از موارد رفاه و آسايش، آدمى را به تعلقات مادى سرگرم و از ياد خدا بازمىدارد ولى دشوارىها و سختىها از سويى آدمى را به ياد خدا انداخته و به التجا و تضرع در درگاه الهى و انس با پروردگار مىكشاند. از سوى ديگر دست و پنجه نرم كردن با دشوارىها و سختىها، انسان را آبديده و اراده او را قوى و نيرومند مىسازد. به تعبير آيتاللّهحائرى زمين ساده و دست نخورده، قابليت توليد و حاصل خيرى بالايى ندارد اما همين كه شخم زده شد، بذر نيكو در آن رشد و بالندگى مىيابد و حاصلى انبوه پديد مىآورد. خداوند نيز قلب مؤمن را با بلاها شخم مىزند تا بذر ايمان و اراده و محبت و ياد خدا و عمل صالح در آن رشد و بالندگى يابد و در سايه آن شخصيتهايى چون اميرالمؤمنين (ع) و حسينبن على (ع) پديد مىآيد كه نه تنها بزرگترين افتخارات بشريتاند بلكه در ملكوت آسمانها نيز مورد تكريم و ستايشاند.
براى آگاهى بيشتر ر. ك: عدل الهى، شهيد مطهرى، ص 139
162
باآرزوى حل مشكلات موارد زير مى تواند راهگشا باشد:
1- مشكلات جزء لاينفك زندگى است وبه نوعى شيرينى زندگى به شما مى آيد.
2- شيرينى زندگى به حل كردن مشكلات و گذشتن از آنها با موفقیت می باشد اما با راههاى صحيح وموثر.
3- شما دراین نوع مصیبتها و مشکلات تنها نیستید و خیلی ها اینگونه می باشند
9- مشكلات و مصیبتها را قدرى آسان تر و راحتتر بگيريد زيرا هر چه مشكل را با نگاه سخت ببينيد حل مشكل و فراموش کردن مصیبت هم سخت خواهد شد.
10- به برخى از مشكلات و مصیبتهاكه حل آنها از دست شما خارج است حساس نشويد و آن را به عهده ى زمان و مقدرات الهى بگذاريد. چرا که مرگ حق است و خداوند طبق حکمت . مصلحت خود کارها را انجام می دهد
واما در مورد دعا و اثرات آن و شرایط پذیرش آن خواهد آمد
(1) (آل عمران، آيه 179).
000 (2) (ترجمه ميزان الحكمه، ج 2، ص 583، محمد محدى رى شهرى، انتشارات دارالحديث، قم).
000 (3) (ترجمه ميزان الحكمه، ج 11، ص 5209، محمدى رى شهرى، انتشارات دارالحديث قم).
ادامه :
علامه طباطبايى (ره) با استفاده از دو آيه شريفه (وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ)(1) و آيه (ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ)(2) استفاده مىفرمايند كه در استجابت دعا دو چيز معتبر است:
يكم) دعوت، خواستن و طلب باشد، آن هم به راستى و صداقت نه اينكه لقلقه زبان باشد كه لفظ «ادعو» آن را مىرساند.
دوم) فقط از خداوند بخواهد كه لفظ «عنّى» همين را مىفهماند. بنابراين اگر به يك سبب از هزاران اسباب خارجى اعتماد كند، از خدا نخواسته و در اين جا «عنّى» محقق نشده است»(3) و خداوند قول نداده كه اگر از ديگران چيزى خواستيد، آن را مستجاب كند.
حال در هر دعايى اين دو شرط مهم تحقق داشته باشد، اجابت حتمى است و اگر هر يك از اين دو شرط نباشند در حقيقت دعايى نيست لاجرم خداوند استجابت آن را تضمين نفرموده است بلكه اگر كسى از غير خدا چيزى بخواهد، خداوند او را به غير خود واگذار مىفرمايد.
يك. موانع استجابت دعا
اهل بيت عصمت و طهارت- كه مفسران قرآن كريم هستند- براى استجابت دعا موانعى را ذكر نمودهاند كه به بعضى از آنها اشاره مىكنيم.
. 1. 1 غفلت قلب
دعا يعنى درخواست از خداى متعال براى برآورده ساختن حاجتى مىباشد و طبيعى است كه اين ارتباط در صورتى مؤثر است كه فقط ظاهر دعا مورد توجه نباشد، بلكه در باطن انسان توجه به خدا و تضرع به پيشگاه او شكل بگيرد و انسان فقط خدا را مؤثر در امور بداند. رسول اكرم (ص) مىفرمايد: «اعلموا ان الله لا يقبل دعاءً عن قلب غافل» «بدانيد كه خداوند دعائى كه از قلب غافل برخاسته باشد قبول نمىكند».(4)
در واقع خداى متعال اين گونه بندگان خود را تأديب و تربيت مىكند تا از راه خطا بازگشته و مسير صحيح هدايت الهى را در زندگى خود انتخاب كنند.
. 1. 2 منافات داشتن با حكمت الهى
خداى متعال بر اساس حكمت خود، اين عالم را طبق قوانين خاص اداره مىكند و هيچگاه، اين قوانين را نقض نمىكند. بنابراين استجابت دعا بايد از مسير قوانين و سنن الهى جريان يابد و اگر دعايى نقض كننده اين مطلب باشد، مستجاب نمىشود زيرا خداى متعال فقط كريم نيست بلكه حكيم نيز هست و هيچ صفتى از صفات او، صفت ديگرش را نقض نمىكند.
امام على (ع) مىفرمايد: «ان الله سبحانه لا ينقض حكمته فلذلك لا يقع الاجابه فى كل دعوه» «خداوند سبحان حكمت خويش را نقض نمىكند بنابراين هر دعايى را مستجاب نمىسازد».(5)
. 1. 3 عدم مصلحت
در ضمن شمارش علل گوناگونى كه باعث مىشود حاجات انسان سريعاً اجابت نشود، يكى از مهمترين آنها اين است كه گاهى انسان از خداوند چيزهايى را درخواست مىنمايد و فكر مىكند اجابت آن به نفع او مىباشد حال آنكه در واقع اجابت آن درخواست به ضرر او است. اين حرف، اشاره به آيه 216 سوره «بقره» دارد كه مىفرمايد: (عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ...) «چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد حال آنكه خير شما در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرّ شما در آن است...». و همه اينها به خاطر جهل و يا محدوديتهايى است كه در انسان وجود دارد.
. 1. 4 گناهان اجتماعى
گناهان اجتماعى- مثل ترك امر به معروف و نهى از منكر- باعث عدم اجابت دعا است. پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «اگر امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنيد، بدترين شما بر شما چيره خواهند شد، آن گاه نيكان شما دست به دعا برمىدارند، ولى اجابت نمىشود».
دو. آداب دعا
در روايات نورانى معصومين (ع) امورى به عنوان آداب دعا بيان شده كه رعايت آنها مىتواند در استجابت دعا مؤثر باشد.
. 2. 1 اصرار در دعا
يكى از عواملى كه سبب استجابت دعا مىگردد، اصرار در دعا است خداى متعال بنا به دلايلى گاهى اوقات دعاى بنده خويش را سريعاً ا جابت نمىكند حال يا به علت گناهى كه انجام داده و بايد توبه كند و يا به علت عدم وجود شرايط لازم و نياز به فرصت براى استجابت دعا از مجراى طبيعى و يا به جهت اينكه خداى متعال مىخواهد بندهاش، ارتباط خود را با او بيشتر كند و به درگاه او توجه زيادتر داشته باشد. بنابراين اصرار در دعا خود مىتواند عاملى در استجابت دعا محسوب شود و خود اصرار ورزيدن در دعا، موجب خشنودى خداوند متعال است.
امام باقر (ع) مىفرمايد: «ان الله عزوجل كره الحاح الناس بعضهم على بعض فى المسأله و أحب ذلك لنفسه» «بدرستى كه خداوند متعال كراهت دارد از اصرار مردم نسبت به يكديگر براى اداى حاجات، در حالى كه آن را براى خود دوست دارد».(6)
و نيز مىفرمايد: «والله لايلحّ عبد مؤمن على الله عزوجل فى حاجه الا قضاها له» «به خدا قسم اصرار نمىورزد بنده مؤمن بر خداوند متعال براى حاجتى مگر اين كه آن را برآورده مىسازد».(7)
رسول اكرم (ص) مىفرمايد: «ان الله يحب السائل» «خداى متعال درخواستكننده را دوست دارد»،(8)
بنابراين اصرار در دعا به پيشگاه الهى، گذشته از اينكه موجب برآورده شدن حاجت مىشود. فى نفسه امرى مطلوب و مورد عنايت خداوند متعال است بدين جهت هيچگاه نبايد از تأخير در استجابت دعا دلگير و نا اميد شد.
پيامبر اسلام (ص) مىفرمايد: «رحم الله عبداً طلب من الله عزوجل حاجه فالّح فى الدعاء استجيب له او لم يستجيب» «خدا رحمت كند بندهاى را كه از خداوند متعال حاجتى را درخواست كند و بر آن اصرار بورزد. چه حاجتش برآورده شود و چه برآورده نگردد»(9).(10)
. 2. 2 انجام كار نيك
همانطور كه گناه مانع استجابت دعا و سبب محروميت از لطف الهى است. انجام دادن كار نيك سبب استجابت دعا مىگردد و طبيعى است كه هر قدر اعمال نيك انسان زيادتر باشد، لطف الهى به او بيشتر است، به خصوص بعضى از اعمال كه بسيار در اين زمينه مؤثر بوده و عامل ايجاد ارتباط انسان با خدا است مانند نماز كه دريچه ملكوت را بر روى انسان باز مىكند و زمينهساز استجابت دعا مىگردد. بنابراين بعد از هر نمازى، مىتوان به استجابت دعايى اميدوار بود.
پيامبر اسلام (ص) مىفرمايد: «من ادّى فريضه فله عندالله دعوه مستجابه» «هر كس نماز واجبى را بجا آورد نزد خدا دعايى مستجاب خواهد داشت».(11)
. 2. 3 عجله نداشتن در اجابت دعا
انسان وقتى خواستهاى دارد، مىخواهد هر چه زودتر به آن برسد اما گاهى صلاح او در آن نيست و يا شرايطش فراهم نشده است و با مدتى صبر و تأمل به خواسته خود خواهد رسيد. اما بى تابى و عدم شكيبايى، گاهى سبب نااميدى مىشود و مانعى براى رسيدن به خواستههاى مورد نظر است. بدين جهت بهتر است همراه با اصرار در دعا، عجله بيش از حد نداشته باشيم. آنچه كه وظيفه انسان است دعا كردن و اميدوار بودن است و آنچه كه بر عهده خداوند است، اجابت است. بنابراين در آنچه كه به خداوند مربوط مىشود، مداخله نكنيم كه در غير اين صورت به زيان ما تمام شده و مانعى براى وصول رحمت الهى خواهد گشت. امام صادق (ع) فرمود: «هميشه مؤمن در خير و آسايش است تا هنگامى كه عجله نكند. در غير اين صورت نااميد مىشود و دعا را ترك مىكند. از امام (ع) پرسيده شد: چگونه عجله مىكند امام مىفرمايد: مىگويد از فلان زمان دعا كردم اما اجابت نشده است.(12)
بنابراين بايد اميد فراوان داشت و اصرار در دعا نيز ورزيد اما عجله نبايد داشت كه خود مانع تحقق استجابت دعا است.
امام صادق (ع) مىفرمايد: «ان العبد اذا دعا لم يزل الله تبارك و تعالى فى حاجته ما لم يستعجل» «به درستى كه بنده هنگامى كه دعا مىكند خداوند متعال در صدد برآورده ساختن حاجت او است تا زمانى كه او عجله نكند».
. 2. 4 واسطه قرار دادن معصوم (ع)
خداوند متعال مىفرمايد: (وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَهَ) «به سوى خداوند واسطه بجوييد»(13) و نيز مىفرمايد: «وقتى مردم به خود ستم نموده و نزد تو مىآمدند و طلب مغفرت مىكردند، پيامبر نيز براى آنان استغفار مىنمود، خدا را مهربان و توبهپذير مىيافتند».(14)
. 2. 5 دعا در مكانهاى مقدس
دعا در مساجد، حرم اهل بيت (ع)، تربت شهيدان و... زمان هايى كه در مظان استجابت دعا هستند (مانند شب قدر، روز عرفه و ميلاد و شهادت ائمه اطهار و سحرها)، در سرعت استجابت آن بسيار مؤثر است.
(1) بقره (2)، آيه 186 «هرگاه بندگانم از من سؤال كردند، به درستى كه من نزديك هستم دعاى دعا كننده را هرگاه مرا بخواند اجابت مىكنم».
000 (2) غافر (40)، آيه 60 «بخوانيد مرا استجابت مىكنم شما را».
000 (3) الميزان، 2، صص 30-. 33
000 (4) ميزان الحكمه، ج 2، ص. 875
000 (5) ميزان الحكمه، ج 2، ص. 876
000 (6) ميزان الحكمه، ج 2، ص. 880
000 (7) همان
000 (8) همان
000 (9) همان، ص. 880
000 (10) ميزان الحكمه، ج 2، ص. 880
000 (11) همان
000 (12) همان
000 (13) مائده، آيه. 35
000 (14) نساء، آيه. 64
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
اما آخه بحث اینجاست که کار با حرف درست نمیشه و من منتظر راهنمایی های کاربردی و عملی شما دوستان و کارشناس محترم در مورد مشکلم هستم. امید اینکه شما دوستان و کارشناس عزیز منو کاملا علمی و کاربردی راهنمایی کنید و خواهشا از بیان نظرات احساسی و غیر منطقی خودداری کنید چون واقعا زندگی من داره از حالت عادیش خارج میشه و به نابودی کشیده میشه
بنده قبول دارم که مصیبت بسیار سختی را متحمل شدی ولی اگر نگاهت را به زندگی و خداوند اصلاح کنی آن موقع بخاطر مصیبتها هرجند هم بزرگ باشند خود را نمی بازی و زندگیت از حالت طبیعی خارج نم شود
سلام دوست عزیز.بهتون تسلیت میگم.ببیخشید ک راحت نظرم رو میگم.شما وقتی اومدی از بچه های اسک دین کمک میخوای یعنی هنوز نزدی زیر هرچی بهش اعتقاد داری ولی میترسی ک ب خدا بی اعتماد بشی!!! من وقتی خواهر جووون و مثله مادرم رو از دست دادم فقط و فقط اجر انسان های صبور بود ک آرومم میکرد تویه اوج مصیبت ک داغون داشتم میشدم همش با خودم میگفتم حداقل اون دنیا سرم رو بالا میگیرم میگم تویه اوج مصیبت ب حضرت زینب توسل کردم و صبر کردم و خدا میدونه همین زمزمه ها چقدر تویه دوباره بلند شدنم کمکم کرد اینا حرف احساسات نیس بحث اعتقاد ... شما ب هرچی اعتقاد داشته باشی همون جوری زنده میمونی ... یه بحث دیگه هم این بوده ک همه بهت گفتن برو قرآن بخون ولی نگفتن معنی شو بخون؛ معنی شو بخون تا بفهمی خدا بهمون هزار بار گفته چرا اینقد خودتونو اذیت میکنین چرا همه بدی هایه زندگی تونو از من میدونین و خوبی هاشو از خودتون؛ بخون تا بفهمی ک با چ سوز دلی خدا با بنده اش حرف میزنه ک تا کی نمیخوای ایمان بیارین و حال اینکه ایمان شما واسه من هیچ فایده و سودی نداره ... اگه قرآن رو بفهمی نمیتونی بگی من با خدا کاری ندارم یا باهاش قهرم یا جوابم رو نداده چون واسه همه این ابهاماتت خدا با کمال مهربونی و حتی میتونم بگم با اوج قدرتش بهت وعده میده ک دنیا ناراحتت نکنه بنده من ؛ من هواتو دارم و من واسه ات کافیم ... حالا اگه شما ب اینا میگی حرف احساسی ببخشید وقتت رو گرفتم امیدوارم هرجا هستی با اعتقاد زندگی کنی :Gol: ...
سلام دوست عزیز.بهتون تسلیت میگم.ببیخشید ک راحت نظرم رو میگم.شما وقتی اومدی از بچه های اسک دین کمک میخوای یعنی هنوز نزدی زیر هرچی بهش اعتقاد داری ولی میترسی ک ب خدا بی اعتماد بشی!!! من وقتی خواهر جووون و مثله مادرم رو از دست دادم فقط و فقط اجر انسان های صبور بود ک آرومم میکرد تویه اوج مصیبت ک داغون داشتم میشدم همش با خودم میگفتم حداقل اون دنیا سرم رو بالا میگیرم میگم تویه اوج مصیبت ب حضرت زینب توسل کردم و صبر کردم و خدا میدونه همین زمزمه ها چقدر تویه دوباره بلند شدنم کمکم کرد اینا حرف احساسات نیس بحث اعتقاد ... شما ب هرچی اعتقاد داشته باشی همون جوری زنده میمونی ... یه بحث دیگه هم این بوده ک همه بهت گفتن برو قرآن بخون ولی نگفتن معنی شو بخون؛ معنی شو بخون تا بفهمی خدا بهمون هزار بار گفته چرا اینقد خودتونو اذیت میکنین چرا همه بدی هایه زندگی تونو از من میدونین و خوبی هاشو از خودتون؛ بخون تا بفهمی ک با چ سوز دلی خدا با بنده اش حرف میزنه ک تا کی نمیخوای ایمان بیارین و حال اینکه ایمان شما واسه من هیچ فایده و سودی نداره ... اگه قرآن رو بفهمی نمیتونی بگی من با خدا کاری ندارم یا باهاش قهرم یا جوابم رو نداده چون واسه همه این ابهاماتت خدا با کمال مهربونی و حتی میتونم بگم با اوج قدرتش بهت وعده میده ک دنیا ناراحتت نکنه بنده من ؛ من هواتو دارم و من واسه ات کافیم ... حالا اگه شما ب اینا میگی حرف احساسی ببخشید وقتت رو گرفتم امیدوارم هرجا هستی با اعتقاد زندگی کنی ...
سلام دوست عزیز. ممنون از نکاتی که یادآور شدید... بسیار مفید فایده واقع شد:Gol:
اگر نگاهت را به زندگی و خداوند اصلاح کنی آن موقع بخاطر مصیبتها هرجند هم بزرگ باشند خود را نمی بازی و زندگیت از حالت طبیعی خارج نمی شود
سلام خدمت کارشناس محترم
دنیا بر اساس منطق و عقل بنا شده است. و هر چیزی قانون دارد. یعنی برای هر عملی که انسان انجام میده خداوند براش نتیجه ای رو قرار داده. حالا برای دستورات دینی هم خداوند مثلا فرموده اگر فلان کار رو انجام بدی در زندگیت فلان تغییر اتفاق می افته حالا چه در کوتاه مدت یا چه در دراز مدت. به هر حال وقتی انسان برای دیدن نتیجه ی کاری بر اون مداومت بورزه ولی بعد از مدتی نتیجه ی عکس بده، قبول داشته باشید که عقل سلیم حکم میکنه که انسان دیگه حتی سمت اون کار هم نره. و برای من هم دقیقا همین اتفاق افتاده. یعنی با عمل به دستورات دینی تقریبا از وقتی کودک بودم تا همین چند وقت پیش، اون نتیجه ای رو که خدا براش پیش بینی کرده بود برای من اتفاق نیفتاد که هیچ، مسائل بد تر هم شدند. این دلیل رفتاریه که در پست اولم براتون شرح دادم:Gol:
سلام دوست عزیز
من واقعا براتون متاسفم و از دست دادن مادرتون رو به شما تسلیت می گم. و میدونم چقدر سخته از دست دادن عزیزان. به خصوص وقتی حمایت اجتماعی یا خانوادگی نداشته باشی با توجه به اینکه شما هیچ خواهر یا برادری ندارید این مسئله را برای شما غم انگیز تر و سهمیگین تر کرده است. شما هیچ فکر کردید و تا حالا افرادی مثل خودتون را هم دیدید که آنها هم به بلایی از نوع شما دچار شدن. من خودم به شخصه دختر خاله هایی دارم که در طی یک سال هم مادرشون و هم برادرشون را از دست دادن و هر دوی آنها جز بندگان خوب خدا بودن و هستن. دختر خاله هام خیلی با اعتقاد هستن. خیلی به خدا التماس کردن. و همیشه دعا می کردن ولی با این همه هم برادر و هم مادرشون را در کمترین زمان با فاصله چند ماهه از دست دادن ولی هرگز ایمان و توکل خودشون را از دست هم ندادن شاید باورتون نشه حتی اعتقاداتشون پررنگ تر هم شده. بنابراین شما تنها نیستید. افراد زیادی مشکلاتی از نوع شما یا حتی شدیدتر هم دارن. باید اگر نزدیک شما این افراد هستن با آنها وارد صحبت شوید و درد دل کنید. آنها قاعدتا بیشتر از هر کس شما را درک می کنن. و اینکه می تونید ببینید آنها چطور با این مسائل کنار اومدن. شما تنها چیزی که باعث ایجاد مشکل در شما شده نوع نگاهتون به این مسله است. و این فکر که چون نماز می خونیدید و به خدا اعتقاد داشتید و متوسل بهش شدید باید حتما جوابتون را می داد. هرگز به این فکر نکردید که نماز یا دعا خوندن شما به خودتون فایده می رسونه. نه به خدا. درسته که خدا را مثل دوست خودتون می دونستید ولی آیا خدا با خیلی های دیگه هم دوست نبود یا نیست. پس چرا برای آنها هم یک چنین مسائلی ایجاد میشه. باید باور داشته باشید که مرگ جز لاینفک هر زندگی است. و برای هر کسی پیش میآید. بعضی مسائل به قولی یک قانون طبیعت است. بیماری یا تصادف یا مسائلی از این دست باعث مرگ عزیزان ما می شود و حتی یه روزی خودمان. این ربطی به دوست داشتن خدا یا نداشتن ندارد. هر چیزی ابتدا و انتهایی داره. به جای اینکه با این افکار خودتون را داغون کنید. سعی کنید از جاتون بلند شید. برای زندگی خودتون برنامه بریزید. وقت خودتون را پر کنید. ورزش برای تجدید قوای شما خیلی خوبه. حتما روزی 45 دقیقه پیاده روی کنید. سعی کنید دایره دوستان خودتون را گسترده تر کنید. هفته ای یک بار حتما به مزار بروید. با مادرتون درددل کنید. براش دعا بخونید. با شاد بودن شما مسلما روح مادرتون هم آروم خواهد شد. به نظر من شما از افسردگی رنج می برید که طبیعی هم هست و لی برای درمان آن نیاز هست که حتما به یک روانشناس حاذق مراجعه کنید و ازش کمک بگیرید. به نظرم فعلا لازم نیست که بخواهید به اصرار قرآن بخونید که اعتقادی بهش ندارید. همین که سعی کنید با افراد مومن و دارای مشکل از نوع خودتون صحبت کنید. و سازگاری آنها با این مسله را ببینید و اعتقادات ایشان را ببینید که هنوز به قوت خودش باقی هست کم کم شما به این سمت کشیده می شوید. و روانشناس خیلی می تونه به شما کمک کنه. همین که با کمک اون افکار غیرمنطقی و خطاهای شناختی خودتون را متوجه میشید. و کم کم رنگ و بوی ایمان هم به دلیل اینکه افکارتون برگشته به زندگیتون بر می گرده. امیدوارم تونسته باشم یه راهنمایی جزیی کرده باشم. هر چند که میدونم شرایط شما واقعا سخته و از بیرون گود خیلی راحت میشه حرف زد. ولی از خدا می خوام که بهتون کمک کنه. و اینو بدونید که خدا کاری را انجام میده که به صلاح بنده اش باشه. شاید بعضی از اتفاقها به ظاهر و از نظر ما شر باشن ولی توی دل هم این شرها خیری نهفته است. به نظرم تو همین شر این نهفته است که شما رشد کنید و یاد بگیرید تو زندگی به هیچ کس وابسته نباشید. و ارزش و قدر هر چیزی را در زمان بودنش بدانید. و بتونید روی پای خودتون بایستید و قوی تر شوید. این حرفهایی که زدم خودم تجربه کردم. از روی احساس حرفی را نزدم.
سلام خدمت کارشناس محترم
دنیا بر اساس منطق و عقل بنا شده است. و هر چیزی قانون دارد. یعنی برای هر عملی که انسان انجام میده خداوند براش نتیجه ای رو قرار داده. حالا برای دستورات دینی هم خداوند مثلا فرموده اگر فلان کار رو انجام بدی در زندگیت فلان تغییر اتفاق می افته حالا چه در کوتاه مدت یا چه در دراز مدت. به هر حال وقتی انسان برای دیدن نتیجه ی کاری بر اون مداومت بورزه ولی بعد از مدتی نتیجه ی عکس بده، قبول داشته باشید که عقل سلیم حکم میکنه که انسان دیگه حتی سمت اون کار هم نره. و برای من هم دقیقا همین اتفاق افتاده. یعنی با عمل به دستورات دینی تقریبا از وقتی کودک بودم تا همین چند وقت پیش، اون نتیجه ای رو که خدا براش پیش بینی کرده بود برای من اتفاق نیفتاد که هیچ، مسائل بد تر هم شدند. این دلیل رفتاریه که در پست اولم براتون شرح دادم
با عرض سلام مجدد و ضمن عرض تسلیت مجدد به خاطر این مصیبت بزرگ امیدوارم با یاری خداوند و اهلبیت در این آزمایش موفق شوید
همین که دوباره به این انجمن دینی سر زدید نشان از ایمان شما و سعی و استقامت شما در صبر بر مصیبت و انشاءالله سربلندی شما در این آزمایش دارد
با دقت در مطالبی که خدمتتون به صورت کوتاه عرض کردم خواهید دانست که همان علت و معلول در کنار حکمت الهی سبب می شود در برخی مواقع خداوند حاجت انسان را ندهد و این خود می تواند علتهای فراوانی داشته باشد
برای آگاهی بیشتر در این زمینه (دعا و جوانب آن) از بخش اخلاق و اعتقادات راهنمایی بگیرید
اما در زمینه افسردگی که مطرح کردید نکاتی را خدمتتون عرض میکنم امیدوارم ضمن رعایت دقیق آنها به روانشناسان متهد و متخصص نیز مراجعه فرمایید و زندگی سرشار از شادی را که خواست مادرتون هم هست را بوجود آورید
ناراحتی و مشکلات بخشی از زندگی است و ما باید همانند آبی باشیم چگونه آب اگر با سنگی برخورد کند اگر بتوند آن را کنار می زند و به راه خود ادامه می دهد والا از کنار آن سنگ راهی باز کرده و به راه خود ادامه می دهد
بدانید که همین که آمده اید در این محفل دینی و سوال خود را درمیان گذارده اید نشان از ایمان شما و نگاه الهی به شماست که دوستتون دارد و الا خیلی از اشخاص هستند که خدا به آنها نگاهی ندارد و روز به روز در منجلاب گناه بیشتر فرو می روند لذا خداوند و اهل بیت به شما نظر دارند و کمکتون میکنند لذا با تلاش و کوشش خود و یاری خواستن از خداوند و اهل بیت سعی نما شادی را که موجب شادی مادرت هم می شود را با زندگیت همراه کن
راهکارهای مقابله با افسردگی را در دوبخش خدمتتون عرضه می دارم یک بخش را در ادامه مکتوب می نمایم و بخش را نیز در تاپیک ( انگیزه ای برای انجام هیچ کاری ندارم
) می توانید مشاهده نمایید
1 - با افكار منفى خود مقابله كنيد يعنى هر وقت اين افكار به شما هجوم آورد به هر صورتى كه شده خود را از چنبره آن نجات دهيد مثلاً خود را به كارى مانند مطالعه يا هر كار ديگرى كه علاقه داريد و ممكن است مشغول كنيد و نگذاريد ذهن شما جولانگاه افكار منفى باشد.
2 - به جاى اين كه به كمبودها و عيبها و ناكاميهاى خود فكر كنيد به موفقيتها و امكاناتى كه در زندگى از آن بهرمند بوده و هستيد فكر كنيد. به عبارت ديگر امكانات و شرايط زندگى ما مانند يك ليوانى است كه بخشى از آن پُر است و بخشى خالى و همه افراد اينچنين هستند سعى كنيد به آن بخش پُر فكر كنيد و از آن بهره ببريد و غصه آن نيمه خالى را نخوريد چه اينكه از آنچه در اختيار داريد نمىتوانيد بهرهمند شوند، فرصتهاى زندگى را مغتنم بشمريد و از آنچه در آينده پيش خواهد آمد نگران نباشيد.
3 - با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، و متدين و در عين حال مثبتنگر معاشرت كنيد و از افرادى كه مدام از زندگى شكايت مىكنند، دورى گزينيد.
4 - بدونید بنا بر فرموده خداوند در قرآن «ان مع العسر یسرا»پس از هر سختی راحتی می باشد
5- بدونید صبر از علائم ایمان است
6 - ثوابهای صبر در زندگی ،تحمل مصیبتها،کمک به انسانها و... را مطالعه نمایید
7 - بدونید که افراد مثل شما که مصیبتشون به اندازه شما و یا حتی بزرگتر از مصیبت شما هستند در جامعه کم نیستند لذا خود را تنها نبینید و با تلاش خود و درخواست یاری از خداوند سعی نمایید تا از این آزمایش الهی سربلند خارج شوید
8- در زمینه مشکلات و مصیبتها و علل آنها در متون دینی مظالع بیشتری داشته باشید و سوالتون را با بخش اخلاق و عقاید در میان بگذارید تا دانش خود را افزایش دهید
با تشکر فراوان و آرزوی موفقیت برای شما
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی
سلام رفیق
میگم اگه اینجوری بود حضرت ایوب که پیامبر خدا بود و صد تای منو و تو خدا رو عبادت کرده بود و حسابی بلا سرش اومد ، اون باید چیکار می کرد؟!
این همه امامان معصوم ما سختی کشیدن ، اونا چی؟!
بهت تسلیت میگم ، اما دیدت نسبت به مرگ چجوریه؟! همه میمیرن خب . بعدم کسایی که میمیرن اگه خوب باشن که حال میکنن. من و تو باید به حال خودمون گریه کنیم که تو این دنیاییم و روز به روز به گناهامون اضافه میکنیم . بهشتم که زیر پای مادران است.
تازه از کجا میدونی در فوت مادرت حکمتی نبوده؟
اگه مادرت مذهبی بوده الان ناراحت نمیشه ببینه به خاطر مرگش تو از دین رو برگردوندی؟ و در ضمن تو الان جزو اعمال ماتاخره مادرت هستی و هر چی خوب باشی اونور مادرت رو خوشحال میکنی.
و در آخر به این سوالا جواب بده : آیا ناراحتی و فلاکت تو وضعیت رو بهتر میکنه؟ و هدفت از زندگی چیه؟
هدف من از زندگی ، مرگه! چرا ؟! چون در طول زندگیت هر چقدر هم عشق و حال کرده باشی فقط جزو خاطراتت میشه و حتی اگر انسان بزرگی هم باشی فقط قسمتی از تاریخ میشی ، اما اگر برای آخرتت زندگی کرده باشی (مرگی که به نظرم مرگ نیست ، اصل زندگیه ) اونور حال می کنی و اگر انسان بزرگی هم باشی که چه بهتر.
"به هر حال وقتی انسان برای دیدن نتیجه ی کاری بر اون مداومت بورزه ولی بعد از مدتی نتیجه ی عکس بده، قبول داشته باشید که عقل سلیم حکم میکنه که انسان دیگه حتی سمت اون کار هم نره. و برای من هم دقیقا همین اتفاق افتاده." مرد حسابی شما نتایج دراز مدت رو دنبال کردی که میگی بعد از مدتی؟ بعد از مدتی یعنی وقتی مردی رفتی اون دنیا فهمیدی اونجا چه خبره نه بعد از 20 - 30 سال.
ببخشید من از رو صمیمیت اینجوری متنم رو نوشتم ، ناراحت نشده باشی یه وقت! من هفته ای یه بار سر میزنم اونم خوردم به پست تو و حیفم اومد هیچی نگم.
دوستان کارشناس اگه متنم مورد داره رسیدگی کنید لطفا! :Nishkhand:
اوووووووووه چقدر نوشتم ، خواستم کم شه مثلا .
[="Purple"]سلام دوست عزیز
من با کسب اجازه از محضر دوستان بزرگوار اسک دینی فقط یه چیزی بگم.
ببینید خداروشکر شما هنوزم به اسلام نگاه مثبتی دارید و ضد دین نشدید. حالا هم من تصمیم گرفتم وارد بحث شما بشم چون اگه شرایطم بدتر از شما نباشه بهترم نیست.
کار به این که چرا اینطوری ام و چرا برخلاف رضایتی که احتمالا خدا از اعمال من داره ولی هرگز به رضایت من از زندگیم توجه نکرده و روز به روز سقوط میکنم ، ندارم چون دیگه عادت کردم به این وضع.
اما میخوام براتون بگم چطور عادت کردم به این وضع.
ببینید حتما میدونید معاد از اصول دینه و حتما هم اعتقادتون به حساب و کتاب اون دنیارو از دست ندادید. پس من یه تغییر زاویه کوچیک بهتون پیشنهاد میکنم. اصلا هم قرار نیست چیز خاصی بگم یا ورد معجزه آسا تجویز کنم.
خیلی راحت میتونید ازین زاویه به زندگی تون ادامه بدید که حالا که مطمئنا حق با شماست و به خودتون حق میدید که از خداتون دلگیر باشید ، خب باشید . اما اونقدر خوب باشید و خوب بمونید که هرچقدرم بی مرامه شرمنده مرام شما باشه.
همین کافیه. همین که شما مطمئن باشید خدایی به اون عظمت رو شرمنده کردید بزرگترین راه حل میتونه باشه.
بهش فکر کنید و ببینید چطور میتونید این تکنیک رو تو زندگی پیاده کنید.
برای شروع پیشنهاد میکنم چله زیارت عاشورا بگیرید. سی روز تا محرم مونده و 10 روزم دهه اوله دیگه.
بهترین راه همینه که تک تک ائمه رو واسط قرار بدید تا آخرش خدا شرنده بشه و بالاخره درهای رحمت رو بروتون باز کنه.
یا علی ...[/]
سلام دوستان
مشکلی که من میخوام در موردش با شما و کارشناس محترم صحبت کنم دوسالی هست که گریبانگیر من شده و من رو از کار و زندگی انداخته. خواستم نظرات سازنده شما رو برای بهبود شرایطم جویا بشم:
و اما مشکل من: حدود دوسال پیش در فروردین ماه سال 92 من بطور ناگهانی مادرم رو ازدست دادم و تقریبا میتونم بگم همه چیز از اونجا شروع شد که با اعتماد و اعتقاد شدیدی که به خدا داشتم و اونو دوست و نزدیکتر از هر کس دیگه ای به خودم میدونستم، تو مدتی که مادرم تو بیمارستان بود، من به هر چیزی که میدونستم و اعتقاد داشتم نزد خدا برای بهبودی مادرم متوسل شدم و تنها میتونم بگم صدای گریه ها و التماس های من تو اون چند روز تو بیمارستان بلند بود. وقتی که دیدم کسی که سالها ازش به عنوان نزدیکترین دوستم یاد میکردم با بی تفاوتی خواسته ی من رو نادیده گرفت و دعای من استجابت نشد، واقعا از خدا ناامید شدم. آخه شرایط من برای از دست دادن مادرم اصلا مناسب نبود و نیست. من تک فرزند هستم و الان بعد از فوت مادرم کاملا تنها و منزوی شدم. افسرده و غمگین. کم کم سیر نزولی در درس و دانشگاه آغاز شد و دامنه ی اون افسردگی تا الان هم بیخیال من نشده. میدونم الان شاید بگید امیدت به خدا باشه و بخدا توکل کن و از این حرفا. ولی دوستان من گوشم کاملا از این حرفا پره و اصلا تمایلی به شنیدن این حرفا ندارم چونکه من در ذهنم کاملا موضوعات زندگی اجتماعی و علمی رو از دین تفکیک کردم و اینقدر از این حرفا شنیدم که برو قرآن بخون آروم میشی و ...... که دیگه حالم بهم میخوره از این حرفا. الان دیدگاه من نسبت به مذهب یک چیز کاملا معنویه. یعنی چیزی که اصلا انسانها نباید به داخل زندگی اجتماعیشون وارد کنن چون کاملا برنامشون افتضاح میشه! همونطور که من 18 سال این کاررو کردم ولی بعد دیدم خودم رو از خیلی چیزها محروم کردم و آخرشم اون اعتقادی که یه زمانی تا پای جون پاش وای می ایستادم پشیزی به دردم نخورد!!! دیگه هم خوشبختانه این اشتباهو تکرار نخواهم کرد. حالا هم نظرم بر پایه ی جدایی دین از جریان زندگیه! البته کاملا مشتاق دریافت نظرات شما دوستان در مورد این عقیده ام هستم که اگر نظری بر نفی یا تاییدش دارید بگید که منم بدونم.
دیگه چند وقتیه نماز نمیخونم.... اسک دین هم کمتر میومدم و کلا از دین فاصله گرفتم. اما آخه بحث اینجاست که کار با حرف درست نمیشه و من منتظر راهنمایی های کاربردی و عملی شما دوستان و کارشناس محترم در مورد مشکلم هستم. امید اینکه شما دوستان و کارشناس عزیز منو کاملا علمی و کاربردی راهنمایی کنید و خواهشا از بیان نظرات احساسی و غیر منطقی خودداری کنید چون واقعا زندگی من داره از حالت عادیش خارج میشه و به نابودی کشیده میشه
بازم از حسن توجه شما عزیزان ممنونم:Gol:
سلام دوست گرامی
من می خواهم متفاوت باتون حرف بزنم
فرض کنید دور از جون نا بینا هستید
سا قطع نخاع
نا شنوا
سرطان
....
حالا پیش خودتون فکر کنید
ببینید چیا دارید و چیارو ندارید (بیماری و ...)
پیامبر ص فرمودند همه مشکلات بین همه مردم به یک اندازه تقسیم شدند.
یعنی ی نفر پول نداره اما سالمه، ی نفر سالمه پولم داره اما بچع دار نمیشه یا خیلی چیزای دیگه
یوقتی هم هست یکی تو جوانی هزار تا بلا می بینه اما بعدش راحته
یوقتی هم هست کسی همش خوشه اما سر پیری تنها میشه یا مثلاً یهو بچش میمیره
پس در کل بدونید همه به ی اندازه سختی دارن
به داشته هاتون فکر کنید و خوشحال باشید و سعی کنید نداشته ها رو بدست بیارید
یا علی
با سلام و عرض ادب
تسلیت عرض میکنم واقعا سخته
نمیخوام بگم کم کم براتون عادی میشه نه .... ولی بهتر بود از خدا نا امید نمیدشدین خدا به نماز و ... نیاز نداره این ماییم که نیازمندیم
در ضمن شاید از دست دادن مادر براتون امتحان بوده
خب تو قران نوشته فکر میکنید مشکلاتی که گریبان گیر مردمان قدیم بود گریبان گیر شماها نخواهد شد
پس یعنی تا بوده همین بوده که این زندگی سرشار از غم هست و بشارت بر صابران ... فقط همین
خدا بهتون صبر بده ... دعاتون میکنم
[="Purple"]
این حرفتون درسته اما ...
به داشته هاتون فکر کنید و خوشحال باشید و سعی کنید نداشته ها رو بدست بیارید
ببینید ما انسانیم و محدود ، محدود به داشته ها. اما محدود به خواسته ها نیستیم چون خالق ما گفته هدف از خلقت کمال است.
حالا آیا مشخص نیست خدابیامرز مادرشون بیش از یه داشته ساده براشون بوده و در واقع انگیزه و هدف و کمکشون بوده ؟ یا بهتر بگم دلگرمی.
پس لطفا مفهوم مورد نظرتون رو بهتر بگید. همه ابناء بشر باید از راه داشته ها به سمت نداشته ها حرکت کنن. محرک حرکتشون هم انگیزه س که ظاهرا ایشون از دستش دادن.
الانم میخوان قبل ازینکه آخرین چیزی که براشون مونده یعنی ایمان و اعتقاد رو از دست بدن ازین وضع رهایی پیدا کنن.
امیدوارم درست فهمیده باشم مساله رو و درست حرفمو گفته باشم.
ببخشید اگه حرف تندی زدم. قصدم فقط روشنگری و تلنگر بود ، قصد جسارت نداشتم دوست عزیز
یا علی ...[/]
همه بهت گفتن برو قرآن بخون ولی نگفتن معنی شو بخون؛ معنی شو بخون تا بفهمی خدا بهمون هزار بار گفته چرا اینقد خودتونو اذیت میکنین چرا همه بدی هایه زندگی تونو از من میدونین و خوبی هاشو از خودتون؛ بخون تا بفهمی ک با چ سوز دلی خدا با بنده اش حرف میزنه ک تا کی نمیخوای ایمان بیارین و حال اینکه ایمان شما واسه من هیچ فایده و سودی نداره ...
منم با این حرف موافقم. متاسفانه همیشه به ما فقط میگن قرآن بخون و نمیگن ترجمۀ قرآن رو هم بخون. درک و فهم قرآن با ترجمه خوندن به دست میاد :ok:
در مورد مشکل دوست عزیزمون باید بگم دل شما هنوز زنده است فقط به خاطر از دست دادن عزیزترین فرد زندگیت خیلیییی داغونی... برات از خدا صبر زیاد می خوام.
دوستان سلام
- به قول حاج آقا قرائتی:
تنها دعای واجب: اهدنا الصراط المستقیم
- دعای زیر:
یا الله، یا رحمن، یا رحیم، یا مقلب القلوب، ثبِّت قلوبنا علی دینک
- فردی در چاه افتاده بود و ناله می کرد، عابری او را دید و به او گفت: صبر کن تا بروم و کمک بیاورم.
مردی که در چاه افتاده بود گفت: اگر صبر نکنم، چه کنم؟
یک سوال:
شما باید از خدا طلب داشته باشید یا خدا از شما؟
اگر شما طلب کارید، چه کرده ای که طلب کاری؟ شکر زیاد، عمل صالح زیاد و ....؟ برای خودتان بوده است یا برای خدا؟
اگر او طلب کار است، چه می توانی بکنی که جواب گوی طلب او باشی؟
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو دایما بر در دل حاضر است
رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش
دیدهٔ جان روی او تا بنبیند عیان
در طلب روی او روی به دیوار باش
ناحیت دل گرفت لشگر غوغای نفس
پس تو اگر عاشقی عاشق هشیار باش
نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال
لیک تو باری به نقد ساختهٔ کار باش
در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن
تو به یکی زندهای از همه بیزار باش
گر دل و جان تو را در بقا آرزوست
دم مزن و در فنا همدم عطار باش
علی علی
[="#000080"][="#006400"]هوالعالم[/]
اخه بنده ی خدا مگه شما صدای خدا رو میشنوی و نظرشو میدونی ؟
شاید برات چراغ سبز نشون داده و نشانه هایی سره راهت گذاشته و شما ندیدی !
[="#DAA520"]ترسم روزی که نشانه ها به خاطرت بیاد
اشفته تر از امروز بشی ... [/]
یادمه قرار بود برای شفای یه مادره خیلی خیلی عزیز و والا دو سه نفر از فامیل نماز بخونن !
روز وفات این مادره عزیز اون که خیلی خیلی گریه میکرد
انگاری داد میزد که من برات حتی اون نمازو نخوندم
همینم بود [/]
سلام دوستان
مشکلی که من میخوام در موردش با شما و کارشناس محترم صحبت کنم دوسالی هست که گریبانگیر من شده و من رو از کار و زندگی انداخته. خواستم نظرات سازنده شما رو برای بهبود شرایطم جویا بشم:
و اما مشکل من: حدود دوسال پیش در فروردین ماه سال 92 من بطور ناگهانی مادرم رو ازدست دادم و تقریبا میتونم بگم همه چیز از اونجا شروع شد که با اعتماد و اعتقاد شدیدی که به خدا داشتم و اونو دوست و نزدیکتر از هر کس دیگه ای به خودم میدونستم، تو مدتی که مادرم تو بیمارستان بود، من به هر چیزی که میدونستم و اعتقاد داشتم نزد خدا برای بهبودی مادرم متوسل شدم و تنها میتونم بگم صدای گریه ها و التماس های من تو اون چند روز تو بیمارستان بلند بود. وقتی که دیدم کسی که سالها ازش به عنوان نزدیکترین دوستم یاد میکردم با بی تفاوتی خواسته ی من رو نادیده گرفت و دعای من استجابت نشد، واقعا از خدا ناامید شدم. آخه شرایط من برای از دست دادن مادرم اصلا مناسب نبود و نیست. من تک فرزند هستم و الان بعد از فوت مادرم کاملا تنها و منزوی شدم. افسرده و غمگین. کم کم سیر نزولی در درس و دانشگاه آغاز شد و دامنه ی اون افسردگی تا الان هم بیخیال من نشده. میدونم الان شاید بگید امیدت به خدا باشه و بخدا توکل کن و از این حرفا. ولی دوستان من گوشم کاملا از این حرفا پره و اصلا تمایلی به شنیدن این حرفا ندارم چونکه من در ذهنم کاملا موضوعات زندگی اجتماعی و علمی رو از دین تفکیک کردم و اینقدر از این حرفا شنیدم که برو قرآن بخون آروم میشی و ...... که دیگه حالم بهم میخوره از این حرفا. الان دیدگاه من نسبت به مذهب یک چیز کاملا معنویه. یعنی چیزی که اصلا انسانها نباید به داخل زندگی اجتماعیشون وارد کنن چون کاملا برنامشون افتضاح میشه! همونطور که من 18 سال این کاررو کردم ولی بعد دیدم خودم رو از خیلی چیزها محروم کردم و آخرشم اون اعتقادی که یه زمانی تا پای جون پاش وای می ایستادم پشیزی به دردم نخورد!!! دیگه هم خوشبختانه این اشتباهو تکرار نخواهم کرد. حالا هم نظرم بر پایه ی جدایی دین از جریان زندگیه! البته کاملا مشتاق دریافت نظرات شما دوستان در مورد این عقیده ام هستم که اگر نظری بر نفی یا تاییدش دارید بگید که منم بدونم.
دیگه چند وقتیه نماز نمیخونم.... اسک دین هم کمتر میومدم و کلا از دین فاصله گرفتم. اما آخه بحث اینجاست که کار با حرف درست نمیشه و من منتظر راهنمایی های کاربردی و عملی شما دوستان و کارشناس محترم در مورد مشکلم هستم. امید اینکه شما دوستان و کارشناس عزیز منو کاملا علمی و کاربردی راهنمایی کنید و خواهشا از بیان نظرات احساسی و غیر منطقی خودداری کنید چون واقعا زندگی من داره از حالت عادیش خارج میشه و به نابودی کشیده میشه
بازم از حسن توجه شما عزیزان ممنونم:gol:
سلام
به نظرم ریشه اصلی مشکل شما نگاه شما به رابطه دین با مسائل اجتماعی و زندگی زورمره است چون با این نگاه شما بخش اعظمی از دین که مربوط به این مسائل است را کنار گذاشته اید و با ترک واجبات دینی، عملا از دینی که شما به آن معتقد هستید چیزی باقی نمانده است. لذا این انتظار که دین باید مشکل شما را حل کند انتظار نابجایی است. دقیقا مثل این می ماند که شما برای درمان بیماری به پزشک a مراجعه کرده اید ولی وقتی مشکل شما حل نشد از پزشک b شکایت میکنید!! اینکه میگویید قبلا کاملا معتقد بوده اید و از زمانی که پاسخی دریافت نکرده اید اعتقاد شما نسبت به دین تضیف شده است، ریشه در ساختاری اعتقادی شما دارد نه دین. یعنی آنچه شما به آن معتقد بودی با آنچه دین میگوید یکسان نبوده و همین مسئله مانع کمک دین به شما شده. به عبارتی اگر جهان بینی شما دینی بود اینطور باید عمل میکرد که: فلسفه آفرینش انسان ها خوردن و خوابیدن و عشق ورزیدن و لذت بردن و ... نیست بلکه انسان ها برای هدفی خاص آفریده شده اند و آن رسیدن به خدا و زندگی در جهان جاوید است. رسیدن به این هدف نیز نیاز به این دارد که در این دنیا که فرصتی اندک وجود دارد، کوله بار خود را بسته و با نقشه ای که به شما داده شده جایگاه خود در آن دنیا را تثبیت کنید. یکی از مواردی که به تثبیت بهترین جایگاه برای شما کمک میکند این است که در هیچ یک از مراحل زندگی در این دنیا به هیچ یک از امور مادی وابسته نشده و نگذارید مانع شما از رسیدن به هدف شود. مثلا اگر بنا باشد شما مسیر تهران قم را طی کنید و در هر استراحت گاهی مدت زیادی را توقف داشته باشید، قاعدتا به هدف خود نخواهید رسید مخصوصا اگه زمان شما محدود باشد!
مصیبت های دنیوی و شکست های عشق و ضربه های اجتماعی و ... همگی از جمله موانع رسیده شما به هدف هستند البته اگر نگاه شما به انها نگاه مصیبت گونه باشد وگرنه خود اینها همگی به سرعت بخشیدن در طی کردن مسیر کمک خواهند کرد؛ چنانچه استراحت گاه های بین راه، هم میتواند باعث رفع خستگی و تجدید نیرو و طی کردن بهتر مسیر میشود و هم میتواند باعث توقف و غفلت و عقب ماندن از هدف شود.
بنابراین این نگاه شما به دین و زندگی است که شرایط زندگی شما را مدیریت کرده و مشخص میکند آرامش جزو زندگی شماست یا خیر.
پیروز و سربلند