جمع بندی امامت امامان بعد از امام حسین (ع)
تبهای اولیه
با عرض سلام
فرا رسیدن عید سعید قربان را تبریک عرض می کنم.
می خواستم تقاضا کنم که در اثبات حقانیت امامان شیعه از امام چهارم به بعد منابعی را معرفی کنید .چرا امامان بعدی فرزندان آنها هستند؟و اگر مطلب خاصی مورد نظرتان هست بیان فرمایید.لطفاًاز درج پاسخ های کلیشه ای اجتناب فرمایید.
پیشاپیش از عزیزانی که همکاری می کنند، سپاسگزارم.
با عرض سلام
فرا رسیدن عید سعید قربان را تبریک عرض می کنم.
می خواستم تقاضا کنم که در اثبات حقانیت امامان شیعه از امام چهارم به بعد منابعی را معرفی کنید .چرا امامان بعدی فرزندان آنها هستند؟و اگر مطلب خاصی مورد نظرتان هست بیان فرمایید.لطفاًاز درج پاسخ های کلیشه ای اجتناب فرمایید.
پیشاپیش از عزیزانی که همکاری می کنند، سپاسگزارم.
با سلام و احترام، و تبریک متقابل
اولا:
باید توجه کرد این که امامان همه از نسل یکدیگر هستند، هیچ دخالتی در تعیین ایشان به عنوان امام نداشته، بلکه آنچه آنها را از دیگران متمایز نموده و شایسته عنوان خلیفة اللهی کرده است، افضلیت آنها در علم و عمل و صفات دیگر بوده است.
انتساب به انبیاء و امامان به عنوان فرزند یا برادر و... هرگز اولویتی در امامت نمیآورد، همانطور که وقتی ابراهیم(ع) از خداوند درخواست نمود که مقام امامت را به فرزندانش نیز ارزانی دارد، خداوند فرمود:
«قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين» (بقره-124)
خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از فرزندان من (نيز امامانى قرار بده)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد.
پس نباید گمان کرد که مثلا امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به عنوان امام انتخاب شدند، چون که فرزندان امام علی(ع) بوده اند، خیر، این اشتباه است، آنچه که در روایات آمده و ترتیب امامان را نسل به نسل بیان نموده است، از باب علامت تشخیص امام میباشد، نه علت انتصاب آنان به امامت.
پس امامت مختص به افضل مردمان است، که خداوند به خاطر ظرفیت ذاتی او، علم و عصمت هم به او میدهد، و بدیهی است بر حسب احتمالات هم که حساب کنیم فرزندی که پرورش یافته یک، یا دو معصوم مانند علی(ع) و فاطمه(س) باشد طبیعتا باید افضل مردمان بوده و قابلیت إعطاء مقام امامت را دارا باشد، اگرچه در تاریخ استثناءهایی وجود داشته مانند پسر نوح و... که طبیعتا امامت هم به آنها نرسیده است.
ثانیا:
امامت خاصه، (یعنی امام بودن یک شخص خاص)، بر خلاف امامت عامه، (مسائل کلی امامت) با عقل قابل دستیابی نیست، چرا که امام باید افضل مردمان بوده، و دارای اوصافی چون عصمت باشد که انسان هرگز نمیتواند آن را تشخیص دهد، چرا که یک امر درونی است، پس تنها راه تشخیص امام از طریق آیات و روایات است؛ یعنی برای اثبات امامت هیچ کدام از ائمه(ع) از عقل محض استفاده نمیشود، چرا که عقل اینجا جایگاهی ندارد، از عقل تنها در فهم و دلالت آیات و روایات بر امامت ائمه(ع) استفاده میشود.
ثالثا:
روایاتی که برامامت اهل بیت(ع) دلالت میکند، دو دسته هستند:
روایات عام:
روایاتی هستند که به امامت یک امام خاص دلالت ندارند، بلکه به طور کلی اهل بیت(ع) را به عنوان امام معرفی کردهاند، مانند:
جابر بن عبد اللّه الأنصاري قال: دخلت على فاطمة عليها السّلام و بين يديها لوح فيه أسماء الأوصياء من ولدها فعددت اثني عشر، آخرهم القائم؛ ثلاثة منهم محمد و أربعة منهم علي» (الکافی، ج1، ص532)
جابر بن عبدالله انصاری میگوید بر فاطمه(س) وارد شدم و در مقابل او لوحی بود که در آن اسماء جانشینان از فرزندانش بود، پس شمردم 12 عدد بود آخرین آنها قائم بود، سه نفر از آنها «محمد»، و چهار نفرشان «علی» نام داشتند.
یا روایت معروف ثقلین، که پیامبر(ص) فرمودند:
إني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه عز و جل و عترتي أهل بيتي، و إنهما لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض»(اثبات الهداة، ج2، ص70؛ الکافی، ج2، ص415)
به درستیکه در میان شما دو چیز با اهمیت به جای میگذارم، کتاب خداوند عزوجل، و عترت و اهل بیتم، و این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا نزد حوض (کوثر) بر من وارد شوند.
روشن است که قرین ساختن اهل بیت(ع) در کنار قرآن جز با امامت و هدایتگری آنها سازگار نیست، و تعبیر «لن یفترقا؛ هرگز جدا نمیشوند» هم به خوبی گویای این دوام امامت در ایشان هست، یعنی تا زمانی که قرآن هست، یکی از اهل بیت(ع) هم به عنوان امام هست.
روایات خاص:
روایات خاص، روایات فراوانی هستند، که بر امامت تک تک امامان معصوم وارد شده است، که در کتب مختلف شیعه، اصلا بابی تحت همین عنوان گشوده شده است.(انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، علامه حلی، ص229؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج4، ص58؛ ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ص374؛ الذخیرة فی علم الکلام، سید مرتضی، ص302؛ قواعد المرام، ابن میثم بحرانی، ص190؛ کشف المراد، علامه حلی، ص397)
ما به بیان یک روایت در امامت هر کدام از ائمه(ع) اکتفا میکنیم، در صورت تمایل میتوانید به منابع مراجعه بفرمایید:
امامت امام سجاد(ع)
عبد اللّه بن عتبة قال: كنت عند الحسين عليه السّلام إذ دخل علي بن الحسين الأصغر إلى أن قال: فقلت: إن كان ما أعوذ باللّه أن أراه فيك فإلى من؟ فقال: إلى عليّ ابني هذا، هو الإمام، و أبو الأئمة»(کفایة الاثر، خزاز رازی، ص234؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج4، ص60)
عبدالله بن عتبة میگوید نزد امام حسین(ع) بودم ناگهان علی بن الحسین کوچک وارد شد، پس عرض کردم: اگر آن اتفاقی که از آن به خدا پناه می بریم افتاد، به چه کسی رجوع کنیم؟ امام حسین(ع) فرمودند: به همین پسرم، او امام و پدر باقی امامان است.
امامت امام باقر(ع)
«أن جابرا دخل على علي بن الحسين عليه السّلام فوجد ابنه محمّد بن علي عليه السّلام عنده غلاما، فقال له: من هذا؟ قال: هذا ابني و صاحب الأمر بعدي محمّد الباقر»(امالی، شیخ صدوق، ص353)
جابر بر امام سجاد(ع) وارد شد و فرزندش محمد بن علی(ع) را که نوجوانی بود نزد او دید، پس به امام عرض کرد: ایشان کیست؟ امام سجاد(ع) فرمودند: این پسر من محمد باقر، و صاحب امر بعد از من است
امامت امام صادق(ع)
«محمّد بن مسلم قال: كنت عند أبي جعفر محمّد بن علي الباقر عليه السّلام إذ دخل جعفر ابنه، إلى أن قال: ثم قال لي: يا محمّد هذا إمامك بعدي فاقتد به و اقتبس من علمه، و اللّه إنه هو الصادق الذي وصفه لنا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم»(کفایة الاثر، ص253؛ اثبات الهداة، ج4، ص131)
محمد بن مسلم روایت کرده است که نزد امام باقر(ع) بودم که فرزندش جعفر وارد شد، امام باقر(ع) به من فرودند: ای محمد، این امام تو بعد از من است، پس به او اقتدا کن و از علمش بهره گیر، به خدا قسم او صادقی است که پیامبر(ص) برای ما وصفش نموده است.
امامت امام کاظم(ع)
«سليمان بن خالد قال: دعا أبو عبد اللّه عليه السّلام أبا الحسن عليه السّلام يوما و نحن عنده فقال لنا: عليكم بصاحبكم هذا، فهو و اللّه صاحبكم بعدي»(اثبات الهداة، ج4، ص218)
سلیمان بن خالد می گوید: روزی اباعبدالله(ع) (امام صادق) ، ابالحسن(ع) (موسی بن جعفر) را صدا زد و ما نزد او بودیم، پس به ما فرمود: بر شما باد اطاعت از این صاحب امرتان، به خدا قسم او صاحب امر شما بعد از من است.
امامت امام رضا(ع)
«داود الرقي قال: قلت لأبي إبراهيم عليه السّلام: جعلت فداك إني قد كبر سني فخذ بيدي من النار، قال: فأشار إلى ابنه أبي الحسن عليه السّلام، فقال: هذا صاحبكم من بعدي»(الکافی، کلینی، ج1، ص312)
داوود رقی میگوید به ابا ابراهیم(ع) (امام کاظم) عرض کردم: فدایت شوم من پیر شده ام، دستم را بگیر و از آتش نجاتم ده،(یعنی ممکن است در تشخیص جانشین شما اشتباه کرده و اهل آتش شوم) پس امام(ع) به فرزندش ابی الحسن(ع) (امام رضا) اشاره نموده، پس فرمود: این صاحب شما بعد از من است.
امامت امام جواد(ع)
«إسماعيل بن بزيع عن أبي الحسن الرضا عليه السّلام أنه سئل أ تكون الإمامة في عم أو خال؟ فقال: لا فقلت: ففي أخ؟ قال: لا قلت: ففي من؟ قال: في ولدي و هو يومئذ لا ولد له» (الکافی، ج1، ص286)
اسماعیل بن بزیع: از امام رضا(ع) سوال کردم که آیا امامت (بعد از شما) در عمو یا دایی شماست؟ فرمود: نه؛ گفتم: پس در برادر؟ فرمود: نه؛ گفتم پس در چه کسی است؟ فرمود: در فرزندم؛ در حالی که امام در ن روز فرزندی نداشت.
امامت امام هادی(ع)
«إسماعيل بن مهران عن أبي جعفر الثاني عليه السّلام في حديث أنه قال له: إلى من هذا الأمر بعدك؟ فقال الأمر من بعدي إلى ابني علي» (اثبات الهداة، ج4، ص416)
اسماعیل بن مهران در روایتی از ابا جعفر دوم(ع) (امام جواد) پرسید: بعد از شما این امر به چه کسی میرسد؟ فرمود: امر بعد از من به پسرم علی(ع) میرسد.
امامت امام حسن عسکری(ع)
«علي بن عمر النوفلي قال: كنت مع أبي الحسن عليه السّلام في صحن داره، فمرّ بنا محمّد ابنه فقلت: جعلت فداك هذا صاحبنا بعدك؟ فقال: لا صاحبكم بعدي الحسن» (الکافی، ج2، ص113)
علی بن عمر نوفلی میگوید نزد ابالحسن (ع) (امام هادی) در صحن خانه اش بودم پس محمد، پسر ایشان بر ما گذشت، عرض کردم: فدایت گردم، این (محمد) بعد از شما صاحب ماست؟ پس فرمود: نه، صاحب شما بعد از من حسن(ع) است.
امامت حضرت ولی عصر(ع)
«محمّد المكفوف عن عمرو الأهوازي قال: أراني أبو محمّد عليه السّلام ابنه و قال: هذا صاحبكم من بعدي» (الکافی، ج1، ص328)
محمد مکفوف از عمرو اهوازی نقل میکند که گفت: ابا محمد(ع) (امام حسن عسکری) پسرش را به من نشان داد و فرمود: این صاحب امر شما بعد از من است.
برای اطلاع بیشتر از روایات وارده در این موضوع و تواتر آنها میتوانید به کتاب «اثبات الهداة» نوشته شیخ حر عاملی، یا کتاب «كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر» نوشته خزاز رازی مراجعه بفرمایید.
موفق باشید
با سلام و احترام، و تبریک متقابل
اولا:
باید توجه کرد این که امامان همه از نسل یکدیگر هستند، هیچ دخالتی در تعیین ایشان به عنوان امام نداشته، بلکه آنچه آنها را از دیگران متمایز نموده و شایسته عنوان خلیفة اللهی کرده است، افضلیت آنها در علم و عمل و صفات دیگر بوده است.
انتساب به انبیاء و امامان به عنوان فرزند یا برادر و... هرگز اولویتی در امامت نمیآورد، همانطور که وقتی ابراهیم(ع) از خداوند درخواست نمود که مقام امامت را به فرزندانش نیز ارزانی دارد، خداوند فرمود:
«قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين» (بقره-124)
خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از فرزندان من (نيز امامانى قرار بده)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد.
پس نباید گمان کرد که مثلا امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به عنوان امام انتخاب شدند، چون که فرزندان امام علی(ع) بوده اند، خیر، این اشتباه است، آنچه که در روایات آمده و ترتیب امامان را نسل به نسل بیان نموده است، از باب علامت تشخیص امام میباشد، نه علت انتصاب آنان به امامت.
پس امامت مختص به افضل مردمان است، که خداوند به خاطر ظرفیت ذاتی او، علم و عصمت هم به او میدهد، و بدیهی است بر حسب احتمالات هم که حساب کنیم فرزندی که پرورش یافته یک، یا دو معصوم مانند علی(ع) و فاطمه(س) باشد طبیعتا باید افضل مردمان بوده و قابلیت إعطاء مقام امامت را دارا باشد، اگرچه در تاریخ استثناءهایی وجود داشته مانند پسر نوح و... که طبیعتا امامت هم به آنها نرسیده است.
ثانیا:
امامت خاصه، (یعنی امام بودن یک شخص خاص)، بر خلاف امامت عامه، (مسائل کلی امامت) با عقل قابل دستیابی نیست، چرا که امام باید افضل مردمان بوده، و دارای اوصافی چون عصمت باشد که انسان هرگز نمیتواند آن را تشخیص دهد، چرا که یک امر درونی است، پس تنها راه تشخیص امام از طریق آیات و روایات است؛ یعنی برای اثبات امامت هیچ کدام از ائمه(ع) از عقل محض استفاده نمیشود، چرا که عقل اینجا جایگاهی ندارد، از عقل تنها در فهم و دلالت آیات و روایات بر امامت ائمه(ع) استفاده میشود.
ثالثا:
روایاتی که برامامت اهل بیت(ع) دلالت میکند، دو دسته هستند:
روایات عام:
روایاتی هستند که به امامت یک امام خاص دلالت ندارند، بلکه به طور کلی اهل بیت(ع) را به عنوان امام معرفی کردهاند، مانند:
جابر بن عبد اللّه الأنصاري قال: دخلت على فاطمة عليها السّلام و بين يديها لوح فيه أسماء الأوصياء من ولدها فعددت اثني عشر، آخرهم القائم؛ ثلاثة منهم محمد و أربعة منهم علي» (الکافی، ج1، ص532)
جابر بن عبدالله انصاری میگوید بر فاطمه(س) وارد شدم و در مقابل او لوحی بود که در آن اسماء جانشینان از فرزندانش بود، پس شمردم 12 عدد بود آخرین آنها قائم بود، سه نفر از آنها «محمد»، و چهار نفرشان «علی» نام داشتند.
یا روایت معروف ثقلین، که پیامبر(ص) فرمودند:
إني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه عز و جل و عترتي أهل بيتي، و إنهما لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض»(اثبات الهداة، ج2، ص70؛ الکافی، ج2، ص415)
به درستیکه در میان شما دو چیز با اهمیت به جای میگذارم، کتاب خداوند عزوجل، و عترت و اهل بیتم، و این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا نزد حوض (کوثر) بر من وارد شوند.
روشن است که قرین ساختن اهل بیت(ع) در کنار قرآن جز با امامت و هدایتگری آنها سازگار نیست، و تعبیر «لن یفترقا؛ هرگز جدا نمیشوند» هم به خوبی گویای این دوام امامت در ایشان هست، یعنی تا زمانی که قرآن هست، یکی از اهل بیت(ع) هم به عنوان امام هست.
روایات خاص:
روایات خاص، روایات فراوانی هستند، که بر امامت تک تک امامان معصوم وارد شده است، که در کتب مختلف شیعه، اصلا بابی تحت همین عنوان گشوده شده است.(انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، علامه حلی، ص229؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج4، ص58؛ ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ص374؛ الذخیرة فی علم الکلام، سید مرتضی، ص302؛ قواعد المرام، ابن میثم بحرانی، ص190؛ کشف المراد، علامه حلی، ص397)
ما به بیان یک روایت در امامت هر کدام از ائمه(ع) اکتفا میکنیم، در صورت تمایل میتوانید به منابع مراجعه بفرمایید:
امامت امام سجاد(ع)
عبد اللّه بن عتبة قال: كنت عند الحسين عليه السّلام إذ دخل علي بن الحسين الأصغر إلى أن قال: فقلت: إن كان ما أعوذ باللّه أن أراه فيك فإلى من؟ فقال: إلى عليّ ابني هذا، هو الإمام، و أبو الأئمة»(کفایة الاثر، خزاز رازی، ص234؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج4، ص60)
عبدالله بن عتبة میگوید نزد امام حسین(ع) بودم ناگهان علی بن الحسین کوچک وارد شد، پس عرض کردم: اگر آن اتفاقی که از آن به خدا پناه می بریم افتاد، به چه کسی رجوع کنیم؟ امام حسین(ع) فرمودند: به همین پسرم، او امام و پدر باقی امامان است.
امامت امام باقر(ع)
«أن جابرا دخل على علي بن الحسين عليه السّلام فوجد ابنه محمّد بن علي عليه السّلام عنده غلاما، فقال له: من هذا؟ قال: هذا ابني و صاحب الأمر بعدي محمّد الباقر»(امالی، شیخ صدوق، ص353)
جابر بر امام سجاد(ع) وارد شد و فرزندش محمد بن علی(ع) را که نوجوانی بود نزد او دید، پس به امام عرض کرد: ایشان کیست؟ امام سجاد(ع) فرمودند: این پسر من محمد باقر، و صاحب امر بعد از من است
امامت امام صادق(ع)
«محمّد بن مسلم قال: كنت عند أبي جعفر محمّد بن علي الباقر عليه السّلام إذ دخل جعفر ابنه، إلى أن قال: ثم قال لي: يا محمّد هذا إمامك بعدي فاقتد به و اقتبس من علمه، و اللّه إنه هو الصادق الذي وصفه لنا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم»(کفایة الاثر، ص253؛ اثبات الهداة، ج4، ص131)
محمد بن مسلم روایت کرده است که نزد امام باقر(ع) بودم که فرزندش جعفر وارد شد، امام باقر(ع) به من فرودند: ای محمد، این امام تو بعد از من است، پس به او اقتدا کن و از علمش بهره گیر، به خدا قسم او صادقی است که پیامبر(ص) برای ما وصفش نموده است.
امامت امام کاظم(ع)
«سليمان بن خالد قال: دعا أبو عبد اللّه عليه السّلام أبا الحسن عليه السّلام يوما و نحن عنده فقال لنا: عليكم بصاحبكم هذا، فهو و اللّه صاحبكم بعدي»(اثبات الهداة، ج4، ص218)
سلیمان بن خالد می گوید: روزی اباعبدالله(ع) (امام صادق) ، ابالحسن(ع) (موسی بن جعفر) را صدا زد و ما نزد او بودیم، پس به ما فرمود: بر شما باد اطاعت از این صاحب امرتان، به خدا قسم او صاحب امر شما بعد از من است.
امامت امام رضا(ع)
«داود الرقي قال: قلت لأبي إبراهيم عليه السّلام: جعلت فداك إني قد كبر سني فخذ بيدي من النار، قال: فأشار إلى ابنه أبي الحسن عليه السّلام، فقال: هذا صاحبكم من بعدي»(الکافی، کلینی، ج1، ص312)
داوود رقی میگوید به ابا ابراهیم(ع) (امام کاظم) عرض کردم: فدایت شوم من پیر شده ام، دستم را بگیر و از آتش نجاتم ده،(یعنی ممکن است در تشخیص جانشین شما اشتباه کرده و اهل آتش شوم) پس امام(ع) به فرزندش ابی الحسن(ع) (امام رضا) اشاره نموده، پس فرمود: این صاحب شما بعد از من است.
امامت امام جواد(ع)
«إسماعيل بن بزيع عن أبي الحسن الرضا عليه السّلام أنه سئل أ تكون الإمامة في عم أو خال؟ فقال: لا فقلت: ففي أخ؟ قال: لا قلت: ففي من؟ قال: في ولدي و هو يومئذ لا ولد له» (الکافی، ج1، ص286)
اسماعیل بن بزیع: از امام رضا(ع) سوال کردم که آیا امامت (بعد از شما) در عمو یا دایی شماست؟ فرمود: نه؛ گفتم: پس در برادر؟ فرمود: نه؛ گفتم پس در چه کسی است؟ فرمود: در فرزندم؛ در حالی که امام در ن روز فرزندی نداشت.
امامت امام هادی(ع)
«إسماعيل بن مهران عن أبي جعفر الثاني عليه السّلام في حديث أنه قال له: إلى من هذا الأمر بعدك؟ فقال الأمر من بعدي إلى ابني علي» (اثبات الهداة، ج4، ص416)
اسماعیل بن مهران در روایتی از ابا جعفر دوم(ع) (امام جواد) پرسید: بعد از شما این امر به چه کسی میرسد؟ فرمود: امر بعد از من به پسرم علی(ع) میرسد.
امامت امام حسن عسکری(ع)
«علي بن عمر النوفلي قال: كنت مع أبي الحسن عليه السّلام في صحن داره، فمرّ بنا محمّد ابنه فقلت: جعلت فداك هذا صاحبنا بعدك؟ فقال: لا صاحبكم بعدي الحسن» (الکافی، ج2، ص113)
علی بن عمر نوفلی میگوید نزد ابالحسن (ع) (امام هادی) در صحن خانه اش بودم پس محمد، پسر ایشان بر ما گذشت، عرض کردم: فدایت گردم، این (محمد) بعد از شما صاحب ماست؟ پس فرمود: نه، صاحب شما بعد از من حسن(ع) است.
امامت حضرت ولی عصر(ع)
«محمّد المكفوف عن عمرو الأهوازي قال: أراني أبو محمّد عليه السّلام ابنه و قال: هذا صاحبكم من بعدي» (الکافی، ج1، ص328)
محمد مکفوف از عمرو اهوازی نقل میکند که گفت: ابا محمد(ع) (امام حسن عسکری) پسرش را به من نشان داد و فرمود: این صاحب امر شما بعد از من است.برای اطلاع بیشتر از روایات وارده در این موضوع و تواتر آنها میتوانید به کتاب «اثبات الهداة» نوشته شیخ حر عاملی، یا کتاب «كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر» نوشته خزاز رازی مراجعه بفرمایید.
موفق باشید
با سلام مجدد
از پاسخ حضرتعالی تشکر می کنم.
بزرگواری فرمایید ومنابعی علاوه بر الکافی معرفی کنید .بیشتر دلایل مربوط به این کتاب است.
با احترام
می خواستم تقاضا کنم که در اثبات حقانیت امامان شیعه از امام چهارم به بعد منابعی را معرفی کنید .چرا امامان بعدی فرزندان آنها هستند؟و اگر مطلب خاصی مورد نظرتان هست بیان فرمایید.لطفاًاز درج پاسخ های کلیشه ای اجتناب فرمایید.
سلام
با تشكر
جعل و نصب امام دست خداست اني جاعلك للناس اماما لذا انتخاب و جعل و نصب ان در اختيار غير خدا نيست كه سلسله امامت محل اشكال باشد لذا اگر قرار باشد اين مسئله جاي اشكال باشد در نبوت هم بايد تشكيك كرد زيرا ما سوال داريم
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ
براي چي خداوند در ذريه نوح و ابراهيم نبوت را ادامه داد؟ اگر اين مسئله مطرح شود يا طريح شبهه شود چرا امامت در فرزندان امام حسين هست ما هم سوال مي كنيم چرا سلسله نبود در فرزندان نوح و ابراهيم هست؟
سلام
با تشكر
جعل و نصب امام دست خداست اني جاعلك للناس اماما لذا انتخاب و جعل و نصب ان در اختيار غير خدا نيست كه سلسله امامت محل اشكال باشد لذا اگر قرار باشد اين مسئله جاي اشكال باشد در نبوت هم بايد تشكيك كرد زيرا ما سوال داريموَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ
براي چي خداوند در ذريه نوح و ابراهيم نبوت را ادامه داد؟ اگر اين مسئله مطرح شود يا طريح شبهه شود چرا امامت در فرزندان امام حسين هست ما هم سوال مي كنيم چرا سلسله نبود در فرزندان نوح و ابراهيم هست؟
سلام بزرگوار
ممنون از این که پاسخ دادید.اما اینجا قصد نداریم سؤال را با سؤال پاسخ دهیم.
می خواستم در این زمینه به چند نفر اطلاعاتی دهم.در این عصر غربت امامان شیعه کاری است که می توانستم انجام دهم، اما از آنجا که بنده هیچ تحصیلات دینی ندارم ؛می خواستم با علم کافی در این مورد صحبت کنم. مخاطبان افراد تحصیلکرده ای هستند. لطفاً کمکم کنید.
از پاسخ حضرتعالی تشکر می کنم.
بزرگواری فرمایید ومنابعی علاوه بر الکافی معرفی کنید .بیشتر دلایل مربوط به این کتاب است.
با احترام
با سلام مجدد و ضمن عذرخواهی از تاخیر به عمل آمده، که البته ناشی از پاسخگویی همزمان به چندین تاپیک است.
ادامه مطالب را اینطور پی میگیریم:
1- حدیث دوازده جانشین
در روایتی که شیعه و اهل سنت نقل کرده اند، پیامبر(ص) فرمودند:
«يَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَة» (الغیبة، نعمانی، ص103؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج2، ص81)
بعد از من 12 جانشین هست.
این روایت با تعابیر مختلف در منابع معتبر شیعه و سنی آمده است:
(امالی، شیخ صدوق،ص309؛ صحیح مسلم، ج3، ص1452؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص128؛ صحیح بخاری،ج6،ص2640؛ الخصال، شیخ صدوق، ج2، ص470؛ مسند احمد، ج1، ص406؛ عیون اخبار الرضا ع، ج1، ص49)
جز طبق اعتقاد شیعه هرگز تعداد 12 عدد، برای خلفاء درست نمی شود، در تمام فرض های دیگر یا از 12 بیشتر می شوند، یا کمتر، از طرفی در سند روایت نمیتوان خدشه ای کرد، پس معلوم می شود همان 12 امام شیعه مراد هستند.
2- حدیث من مات و لم یعرف
پیامبر(ص) در روایتی فرمودند:
«َّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» (وسائل، شیخ حر عاملی، ج16، ص246)
این روایت نیز با تعابیر مختلف در منابع شیعه و سنی امده است:
کمال الدین، شیخ صدوق، ج2، ص409؛ صحیح مسلم،ج6،ص22؛ بحارالانوار،ج32،ص331؛ مسند احمد، ج4، ص96؛ اعلام الوری، شیخ طبرسی، ص442؛
تفتازانی از بزرگان اهل سنت هم آن را به عنوان ارسال مسلمات از پیامبر(ص) نقل میکند.(شرح المقاصد، تفتازانی، ج5، ص239)
پس هر زمانی باید امامی باشد، که نشناختن، و عدم اطاعت از او، زندگی در جهالت محسوب میشود. روشن است با نشناختن امامی که مردم برای حکومت برگزینند، یا حتی فقیهی که ولایت او از جانب خداوند تعیین گردیده، زندگی جاهلیت رقم نمی خورد.
3- روایات خالی نماندن زمین از حجت الهی
در روایات متعدد، و با تعابیر مختلف آمده است که زمین هرگز از حجت الهی خالی نخواهد شد، مانند:
«لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ يَوْماً بِلَا إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا» (کمال الدین، ج1، ص204)
اگر یک روز زمین بدون امام باشد اهل خود را فرو خواهد برد.
این روایت در منابع مختلف با تعابیر گوناگون ذکر شده است، علامه مجلسی این روایات را در جلد ششم بحار الانوار، از صفحه 6 ج23 تا صفحه آورده است.
4-تواتر روایات
روایات معرفی امامان شیعه به قدری فراوان، و در منابع مختلف آمده است، که یقینا متواتر محسوب میشوند، این نه ادعای یک شخص عادی، بلکه سخن بزرگان و آگاهان به حجم و محتوای این روایات است:
کشف المراد، علامه حلی، ص397؛ ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ص374؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، علامه حلی، ص229؛ الذخیرة فی علم الکلام، سید مرتضی، ص502؛ المنقذ من التقلید، سدید الدین حمصی، ج2، ص369)
5-تغییر روند امامت از تعیین به انتخاب؟!
وقتی شخصی بپذیرد که تا امام حسین(ع)، امامان از طرف خداوند و با اعلام جانشینی از طرف امام قبل معرفی می شده اند، چگونه و به چه علتی این روند از بعد از امام حسین(ع) تعطیل شده یا تغییر کرده باشد؟
بله اگر هیچ روایتی نمیبود، این شائبه در ذهن ایجاد می شد، اما در جایی که هم سیره امامان پیشین تعیین جانشین از طرف خداوند بوده است، و هم روایات متواتری در این خصوص به دست ما رسیده چطور میتون این تغییر رویکرد را پذیرفت؟
6- سیره ائمه(ع) و افضلیت امام
بدون شک امام یک جامعه باید افضل از سایرین باشد، و سیره اهل بیت(ع) به وضوح این افضلیت را نشان میدهد، چه در منابع شیعه، و چه در منابع اهل سنت، این بزرگواران در راه دفاع از دین هرگز هراسی به خود راه نداده و علی رغم امکان دنیا طلبی و جذب مردم به بهانه این که از نسل پیامبر(ص) هستند، هرگز به این امر مشغول نشدند، زندگی همه آنها به شهادت در این راه ختم شده است، چطور میتوان این قرائن را نادیده گرفت؟
این در حالی است که بسیاری از بزرگان اهل سنت در مناقب اهل بیت(ع) چه کتابها که ننوشته، و در وصف آنها چه سخن ها که نگفته اند.
مثلا برای آگاهی از نظر اهل سنت در مورد امام صادق(ع) می توانید به این لینک مراجعه بفرمایید:
http://www.pasokhgoo.ir/node/4398
7-روایات امامت باقی ائمه(ع) بعد از امام حسین(ع):
این دسته از روایات فراوان هستند، و همان طور که عرض کردم متواتر هستند و ذکر آنها، مجال خاص خود را می طلبد، لذا فقط آدرس تعدادی از این روایات نقل میشود و بنا برخواست شما سندی از کتاب «الکافی» نمی آوریم:
امام سجاد (ع)
الغیبة، شیخ طوسی،ص195؛ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ج1، ص164؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج4، ص60.
امام باقر(ع)
اماالی، شیخ صدوق، ص353؛ کفایة الاثر، خزاز رازی، ص239 به بعد؛ کشف الغمة، اربلی، ج2؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق ج2، ص583.
امام صادق(ع)
عیون اخبار الرضا ع ، شیخ صدوق، ج1، ص40؛ تهذیب الاحکام، طبرسی، ج1، ص449؛ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ج1،ص482؛ کفایة الاثر، ص252.
امام کاظم(ع)
الامالی، شیخ صدوق، ص587؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص108؛ عیون اخبار الرضاع، ج2، ص33؛ کمال الدین، شیخ صدوق،ص334؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص44؛ بصائر الدرجات، ص356)
امام رضا(ع)
من لایحضره الفقیه، ج2، ص584؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص108؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص26؛ الغیبة، طوسی، ص41.
امام جواد(ع)
عیون اخبار الرضاع، ج1، ص233؛ الغیبة، طوسی، ص73؛ کفایة الاثر، ص279؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج14، ص256.
امام هادی(ع)
الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص297؛ کمال الدین،ص321؛ تهذیب الاحکام، ج4، ص305؛ امالی، شیخ طوسی، ص281؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص201.
امام حسن عسکری(ع)
کمال الدین، ص380؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص199؛ کفایة الاثر، ص289؛ بحار الانوار، ج50، ص241؛
امام زمان(ع)
من لایحضره الفقیه، ج1، ص231؛ ج3، تهذیب الاحکام، ص252؛ عیون اخبار الرضا ع، ج2، ص247؛ کمال الدین، ص18، الخصال، ص169؛ امالی صدوق، ص 287.
این گوشه ای از آدرس این روایات بود، که البته از هر کتاب فقط یک آدرس داده شده، در حالی که این کتب روایات متعددی را ذکر کرده اند، که برای تتبع بیشتر میتوانید رجوع کنید.
موفق باشید
به نام خدا
سلام
البته صرف اينكه فقط دوازده نفر چنين كراماتي داشته اند و ما نمي توانيم دوازده نفر ديگر ذكر كنيم كه از چنان علم و كراماتي داشته اند خود يك دليل است كه سرچشمه يكي است.
حاضر
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نزدیک به ده هزار روایت از طریق شیعه و سنّى درباره امامت دوازده نفر از اهل بیت پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله)، نقل شده که این روایات در کتابهاى معتبر اهل تشیّع و اهل سنّت موجود است. این روایات بر سه گونه تقسیم مى شود:
الف) روایاتى که به طور فشرده دلالت بر مدّعاى شیعه دارد، مانند روایت «ثقلین» و روایت «سفینه» و روایت «ائمّه اثنى عشر»:
۱)روایت ثقلین: «قال رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): اِنّى تارِکٌ فیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى اَهْلَ بَیْتى وَ اِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوضَ ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا». (1)
«به درستى که من در بین شما دو چیز گرانبها مى گذارم قرآن و اهل بیتم، و آن دو از یکدیگر جدا نمى شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند، تا زمانى که به این دو تمسّک کنید گمراه نمى شوید».
۲) روایت سفینه: «قالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): مَثَلُ اَهْلِ بَیْتى فیکُمْ کَمَثَلِ سَفینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَها نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَقَ». (2) «اهل بیت من در بین شما مانند کشتى نوح است، هر کس سوار آن شد نجات یافت و هر کس از آن تخلّف کرد غرق شد».
۳) روایت ائمّه اثنى عشر:«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): لا یَزالُ الدّینُ قائِماً حَتّى تَقُومُ السَّاعَةُ وَ یَکُونُ عَلَیْکُمْ اِثْنى عَشَرَ خَلیفَةً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ». (3) «تا روز قیامت، دین اسلام پایدار است و دوازده جانشین براى شما هست که همه آنها از قریش هستند».
روایت اخیر همچنین با الفاظ دیگرى ولى با همین محتوا، به طور متواتر در کتابهاى معتبر اهل تشیّع و اهل سنّت از رسول گرامى (ص) نقل شده است، مانند:
«یَکُونُ بَعْدى اِثْنا عَشَرَ خَلیفَةً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ». (4) «بعد از من دوازده نفر جانشین مىباشند که همگى از قریش هستند».
«اَلْاَئِمَّةُ بَعْدى اِثْنا عَشَرَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ». (5) «امامان بعد از من دوازده نفرند که همگى از قرش هستند».
«لا یَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً اِلى اِثْنى عَشَرَ خَلیفَة». (6) «پیوسته این دین غالب و محفوظ است تا زمانى که دوازده نفر جانشین باشند».
تواتر این روایات از جهت محتواى آن بوده و به تواتر، معنوى گفته مىشود، ولى روایات «ثقلین» و «سفینه» داراى تواتر لفظىاند.مؤلّف کتاب ارجمند »عبقات الانوار«، روایت ثقلین را با صدها سند معتبر از عالمان شیعى و سنّى نقل کرده و تنها یکصد و هشتاد و هفت سند در خصوص این روایت از علماء اهل سنّت را در طى دو جلد بیان کرده است.
ب) روایاتى که مقصود را رساتر و گویاتر از روایات دسته اوّل بیان کرده است، این روایات نیز به تواتر معنوى از پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله) در کتابهاى معتبر شیعه و سنّى نقل شده است. ار باب نمونه دو روایت را در ذیل مى آوریم:
۱) «قالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): یا حُسَیْنُ اَنْتَ الْاِمامُ، اِبْنُ اِلْاِمامِ، اَخُو الْاِمامِ، تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِکَ اَئِمَّةٌ اَبْرارٌ». (7) «اى حسین تو امام، فرزند امام، برادر امام هستى، نه نفر امام نیز از فرزندان تو هستند».
یا هنگامى که از پیامبر در مورد جانشینان آن حضرت سؤال شد، فرمود:
۲) «عَلِىٌّ اَخى وَ وَزیرى وَ وَصیّى وَ وارِثى وَ خَلیفَتى فى اُمَّتى وَ وَلِىُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدى، وَ اَحَدَ عَشَرَ اِماماً مِنْ وُلْدِهِ، اَلْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ واحِدٌ بَعْدَ واحِدٍ، اَلْقُرانُ مَعَهُمْ وَ هُمْ مَعَ الْقُرانِ لا یُفارِقُونَهُ حَتّى یَرِدُوا عَلَىَّ الْحَوضَ». (8) «على برادر و یاور و وصىّ و وارث و جانشین من در امّت من است او و یاده نفر از فرزندانش ولىّ و سرپرست هر مؤمنى بعد از من هستند، حسن و سپس حسین، سپس نه نفر از فرزندان حسین یکى پس از دیگرى جانشین من هستند قرآن با ایشان است و ایشان با قرآن هستند، ایشان قرآن را رها نمىکنند تا همگى در حوض کوثر بر من وارد شوند».
ج) روایاتى که روشن و بدون ابهام، امامان را تعیین مىکند و نام آنان را یکى پس از دیگرى به وضوح بر مى شمارد. این روایات نیز به تواتر معنوى در کتابهاى شیعه و سنّى نقل شده است. مانند سه روایت ذیل:
۱) »قالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فى تَفْسیرِ «اُولِى الْاَمْرِ» فى قَولِهِ تَعالى «یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الْاَمْرِ مِنْکُمْ« اِذا سَأَلَ جابِرُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْاَنْصارى عَنْهُمْ: هُمْ خُلَفائى یا جابِر وَ اَئِمَّةُ الْمُسْلِمینَ بَعْدى اَوَّلُهُمْ عَلِىُ بْنُ اَبیطالِب ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلىٍّ الْمَعْرُوفُ فِى التَوراةِ بِالْباقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یا جابِر فَاِذا لَقیتَهُ فَاقْرَأْهُ مِنّى السَّلام ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُوسى ثُمَّ مُحَمَّدٌ بْنُ عَلىٍّ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلىٍّ ثُمَّ سَمیّى وَ کَنیّى حُجَّةُ اللَّهِ فى اَرْضِه وَ بَقِیَّتُهُ فى عِبادِهِ اِبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، ذاکَ الَّذى یَفْتَحُ اللَّهُ – تَعالى ذِکْرُهُ – عَلى یَدَیْهِ مَشارِقَ الْاَرْضِ وَ مَغارِبَها، ذاکَ الَّذى یَغیبُ عَنْ شیعَتِه وَ اَولِیائِه غَیْبَةً لا یَثْبُتُ فیها عَلَى الْقَولِ بِاِمامَتِهِ اِلّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْایمانِ». (9) «پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره »اولى الامر« در پاسخ به سؤال جابربن عبداللَّه انصارى که سؤال کرد اولى الامر چه کسانى هستند، فرمود: آنها جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من هستند، اوّل آنها على بن ابیطالب، سپس حسن، سپس حسین، سپس على بن حسین، سپس محمّد بن على که در تورات به باقر معروف است و اى جابر تو او را درک مىکنى، هنگامى که او را ملاقات کردى سلام مرا به او برسان، سپس جعفر بن محمّد صادق، سپس موسى بن جعفر، سپس على بن موسى، سپس محمّد بن على، سپس على بن محمد، سپس حسن بن على، سپس هم نام و کنیهام حجّت خدا در زمین و ذخیره خدا در بین بندگان خدا، فرزند حسن بن على، اوست کسى که خدا شرق و غرب زمین را به دست او فتح مىکند، اوست کسى که از شیعیان و دوستانش غایب مىشود، غایب شدنى که بر امامتش ثابت نمىماند مگر کسى که خداوند قلب او را با ایمان امتحان کرده باشد«.
۲)«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِعَلىٍّ (علیه السلام) فى تَفْسیرِ آیَةِ التَّطْهیرِ: یا عَلِىُّ هذِهِ الْایَةُ نَزَلَتْ فیکَ وَ فى سِبْطَىْ وَ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ، فَقُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ، وَ کَمِ الْاَئِمَّةُ بَعْدَکَ، قالَ: اَنْتَ یا عَلِىٌّ ثُمَّ اِبْناکَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَیْنِ عَلِىٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِىٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍّ جَعْفَرٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسى اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُوسى عَلِىٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِىٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِىٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِىٍّ اَلْحَسَنُ اِبْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ، هکَذا اَسْمائُهُمْ مَکْتُوبَةٌ عَلى ساقِ الْعَرْشِ، فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعالى عَنْ ذلِکَ، فَقالَ: یا مُحَمَّد هذهِ الْاَئِمَّةُ بَعْدَکَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ، وَ اَعْدائُهُمْ مَلْعُونُونَ«. (10) «پیامبر (ص) درباره آیه تطهیر به حضرت على (علیه السلام) فرمود: اى على این آیه درباره تو و دو فرزندم و امامان از نسل تو نازل شده است، (حضرت على (علیه السلام) مى فرماید:) عرض کردم: اى پیامبر خدا، چند نفر امام بعد از شما هستند؟ فرمود: اى على، تو سپس دو فرزندت حسن و حسین و بعد از حسین فرزندش على، و بعد از على فرزندش محمّد و بعد از محمّد فرزندش جعفر و بعد از جعفر فرزندش موسى و بعد از موسى فرزندش على و بعد از على فرزندش محمّد و بعد از محمّد فرزندش على و بعد از على فرزندش حسن و حجّت فرزند حسن، اینگونه نامهاى ایشان بر ساق عرش نوشته بود، از خدا درباره این نامها سؤال کردم، خداوند فرمود: اى محمّد اینها امامان بعد از تو هستند، پاک و معصومند و دشمنان آنها ملعون هستند«.
۳) »«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لِلْحُسَیْنِ (علیه السلام): یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ تِسْعَةٌ مِنْ اَئِمَّةٍ مِنْهُمْ مَهْدِىُّ هذِهِ الْاُمَّة، فَاِذَا اسْتُشْهِدَ اَبُوکَ فَاْلحَسَنُ بَعْدَهُ، فَاِذا سُمَّ الْحَسَنُ فَاَنْتَ، فَاِذا اسْتُشْهِدْتَ فَعَلِىٌّ اِبْنُکَ، فَاِذا مَضى عَلِىٌّ فَمُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى مُحَمَّدٌ فَجَعْفَرٌ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى جَعْفَرٌ فَمُوسى اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى مُوسى فَعَلِىٌّ اِبْنُهُ فَاِذا مَضى عَلِىٌّ فَمُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى مُحَمَّدٌ فَعَلِىٌّ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى عَلِىٌّ فَالْحَسَنُ اِبْنُهُ، ثُمَّ الْحُجَّةُ بَعْدَ الْحَسَنِ، یَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوراً». (11)
«پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امام حسین (علیه السلام) فرمود : از نسل تو نه امام هستند که »مهدى« این امّت نیز از ایشان است، هنگامى که پدرت شهید شد حسن، و هنگامى که حسن مسموم شد تو و بعد از شهادت تو فرزندت على، و هنگامى که على از دنیا رفت فرزندش محمّد، و هنگامى که محمّد از دنیا رفت فرزندش جعفر، و هنگامى که جعفر از دنیا رفت فرزندش موسى، و هنگامى که موسى از دنیا رفت فرزندش على، و هنگامى که على از دنیا رفت فرزندش محمد، و هنگامى که محمّد از دنیا رفت فرزندش على، و هنگامى که على از دنیا رفت فرزندش حسن، و سپس حجّت زمین را از عدل پر مىکند همانگونه که از ظلم پر شده است».
منابع و مآخذ
1. بحار الانوار، ج ۳۵، ص ۱۸۴، باب ۴، ح ۲٫
2. بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۲۳، باب ۷، ح ۴۸٫
3. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۳۹، باب ۴۱، ح ۳۸٫
4. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۶۸، باب ۴۱، ح ۸۸٫
5. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۸۲، باب ۴۱، ح ۱۰۳٫
6. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۶۶، باب ۴۱، ح ۸۷٫
7. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۹۱، باب ۴۱، ح ۱۱۶٫
8. بحار الانوار، ج ۳۳، ص ۱۴۸، باب ۱۶، ح ۴۲۱٫
9. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۴۹، باب ۴۱، ح ۶۷٫
10. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۳۶، باب ۴۱، ح ۱۹۹٫
11. بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۰۶، باب ۴۱، ح ۱۴۵٫
جمع بندی
__________________________
سوال: دلیل شیعه برای امامت امام سجاد(ع) به بعد چیست؟
پاسخ:
ابتدا برای پاسخ باید دو مقدمه عرض نماییم:
مقدمه اول:
باید توجه کرد این که امامان همه از نسل یکدیگر هستند، هیچ دخالتی در تعیین ایشان به عنوان امام نداشته، بلکه آنچه آنها را از دیگران متمایز نموده و شایسته عنوان خلیفة اللهی کرده است، افضلیت آنها در علم و عمل و صفات دیگر بوده است.
انتساب به انبیاء و امامان به عنوان فرزند یا برادر و... هرگز اولویتی در امامت نمیآورد، همانطور که وقتی ابراهیم(ع) از خداوند درخواست نمود که مقام امامت را به فرزندانش نیز ارزانی دارد، خداوند فرمود:
«قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين» (1)
خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از فرزندان من (نيز امامانى قرار بده)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى رسد.
مقدمه دوم:
امامت خاصه، (یعنی امام بودن یک شخص خاص)، بر خلاف امامت عامه، (مسائل کلی امامت) با عقل قابل دستیابی نیست، چرا که امام باید افضل مردمان بوده، و دارای اوصافی چون عصمت باشد که انسان هرگز نمیتواند آن را تشخیص دهد، چرا که یک امر درونی است، پس تنها راه تشخیص امام از طریق آیات و روایات است.
دلالت روایات
حال با روشن شدن دو مقدمه فوق، به بررسی دلالیل نقلی ولایت امامان چهارم به بعد می پردازیم، روایاتی که برامامت اهل بیت(ع) دلالت میکند، دو دسته هستند:
روایات عام:
این دسته از روایات به امامت یک امام خاص دلالت نداشته و مجموعا امامت اهل بیت(ع) را اثبات می سازند، روایاتی مانند:
1- حدیث ثقلین
«إني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه عز و جل و عترتي أهل بيتي، و إنهما لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض»(2)
به درستیکه در میان شما دو چیز با اهمیت به جای میگذارم، کتاب خداوند عزوجل، و عترت و اهل بیتم، و این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا نزد حوض (کوثر) بر من وارد شوند.
روشن است که قرین ساختن اهل بیت(ع) در کنار قرآن جز با امامت و هدایتگری آنها سازگار نیست، و تعبیر «لن یفترقا؛ هرگز جدا نمیشوند» هم به خوبی گویای این دوام امامت در ایشان هست، یعنی تا زمانی که قرآن هست، یکی از اهل بیت(ع) هم به عنوان امام هست.
2- حدیث دوازده جانشین
در روایتی که شیعه و اهل سنت نقل کرده اند، پیامبر(ص) فرمودند:
«يَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَة» (3)
بعد از من 12 جانشین هست.
این روایت با تعابیر مختلف در منابع معتبر شیعه و سنی آمده است:(4)
استدلال به آیه نیز روشن است، جز طبق اعتقاد شیعه هرگز تعداد 12 عدد، برای خلفاء درست نمی شود، در تمام فرض های دیگر یا از 12 بیشتر می شوند، یا کمتر، از طرفی در سند روایت نمیتوان خدشه ای کرد، پس معلوم می شود همان 12 امام شیعه مراد هستند.
3- حدیث من مات و لم یعرف
پیامبر(ص) در روایتی فرمودند:
« مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» (5)
این روایت نیز با تعابیر مختلف در منابع شیعه و سنی امده است:(6)
تفتازانی از بزرگان اهل سنت هم آن را به عنوان ارسال مسلمات از پیامبر(ص) نقل میکند.(7)
پس هر زمانی باید امامی باشد، که نشناختن، و عدم اطاعت از او، زندگی در جهالت محسوب میشود. روشن است با نشناختن امامی که مردم برای حکومت برگزینند، یا حتی فقیهی که ولایت او از جانب خداوند تعیین گردیده، زندگی جاهلیت رقم نمی خورد.
4- روایات خالی نماندن زمین از حجت الهی
در روایات متعدد، و با تعابیر مختلف آمده است که زمین هرگز از حجت الهی خالی نخواهد شد، مانند:
«لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ يَوْماً بِلَا إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا» (8)
اگر یک روز زمین بدون امام باشد اهل خود را فرو خواهد برد.
این روایت در منابع مختلف با تعابیر گوناگون ذکر شده است، علامه مجلسی این روایات را در جلد ششم بحار الانوار، از صفحه 6 ج23 تا صفحه آورده است.
5- تواتر روایات
روایات معرفی امامان شیعه به قدری فراوان، و در منابع مختلف آمده است، که یقینا متواتر محسوب میشوند، این نه ادعای یک شخص عادی، بلکه سخن بزرگان و آگاهان به حجم و محتوای این روایات است.(9)
6- تغییر روند امامت از تعیین به انتخاب؟!
وقتی شخصی بپذیرد که تا امام حسین(ع)، امامان از طرف خداوند و با اعلام جانشینی از طرف امام قبل معرفی می شده اند، چگونه و به چه علتی این روند از بعد از امام حسین(ع) تعطیل شده یا تغییر کرده باشد؟
بله اگر هیچ روایتی نمیبود، این شائبه در ذهن ایجاد می شد، اما در جایی که هم سیره امامان پیشین تعیین جانشین از طرف خداوند بوده است، و هم روایات متواتری در این خصوص به دست ما رسیده چطور میتون این تغییر رویکرد را پذیرفت؟
7- سیره ائمه(ع) و افضلیت امام
بدون شک امام یک جامعه باید افضل از سایرین باشد و بین بزرگان شیعه در این مورد اختتلافی نیست(10) و سیره اهل بیت(ع) به وضوح این افضلیت را نشان میدهد، چه در منابع شیعه، و چه در منابع اهل سنت، این بزرگواران در راه دفاع از دین هرگز هراسی به خود راه نداده و علی رغم امکان دنیا طلبی و جذب مردم به بهانه این که از نسل پیامبر(ص) هستند، هرگز به این امر مشغول نشدند، زندگی همه آنها به شهادت در این راه ختم شده است، چطور میتوان این قرائن را نادیده گرفت؟
این در حالی است که بسیاری از بزرگان اهل سنت در مناقب اهل بیت(ع) چه کتابها که ننوشته، و در وصف آنها چه سخن ها که نگفته اند.(11)
ادامه دارد....
ادامه پست قبلی:
روایات خاص:
روایات خاص، روایات فراوانی هستند، که بر امامت تک تک امامان معصوم وارد شده است، که در کتب مختلف شیعه، اصلا بابی تحت همین عنوان گشوده شده است.(12)
گاهی در برخی از روایات، به امامت همه ائمه شیعه در یک حدیث اشاره شده است:
روایاتی هستند که به امامت یک امام خاص دلالت ندارند، بلکه به طور کلی اهل بیت(ع) را به عنوان امام معرفی کردهاند، مانند:
جابر بن عبد اللّه الأنصاري قال: دخلت على فاطمة عليها السّلام و بين يديها لوح فيه أسماء الأوصياء من ولدها فعددت اثني عشر، آخرهم القائم؛ ثلاثة منهم محمد و أربعة منهم علي» (13)
جابر بن عبدالله انصاری میگوید بر فاطمه(س) وارد شدم و در مقابل او لوحی بود که در آن اسماء جانشینان از فرزندانش بود، پس شمردم 12 عدد بود آخرین آنها قائم بود، سه نفر از آنها «محمد»، و چهار نفرشان «علی» نام داشتند.
و گاهی در هر روایت در مورد امامت یک امام است، که ما به بیان یک روایت در امامت هر کدام از ائمه(ع) اکتفا میکنیم، در صورت تمایل میتوانید به منابع مراجعه بفرمایید:
امامت امام سجاد(ع)
عبد اللّه بن عتبة قال: كنت عند الحسين عليه السّلام إذ دخل علي بن الحسين الأصغر إلى أن قال: فقلت: إن كان ما أعوذ باللّه أن أراه فيك فإلى من؟ فقال: إلى عليّ ابني هذا، هو الإمام، و أبو الأئمة»(14)
عبدالله بن عتبة میگوید نزد امام حسین(ع) بودم ناگهان علی بن الحسین کوچک وارد شد، پس عرض کردم: اگر آن اتفاقی که از آن به خدا پناه می بریم افتاد، به چه کسی رجوع کنیم؟ امام حسین(ع) فرمودند: به همین پسرم، او امام و پدر باقی امامان است.
و روایات دیگر(15)
امامت امام باقر(ع)
«أن جابرا دخل على علي بن الحسين عليه السّلام فوجد ابنه محمّد بن علي عليه السّلام عنده غلاما، فقال له: من هذا؟ قال: هذا ابني و صاحب الأمر بعدي محمّد الباقر»(16)
جابر بر امام سجاد(ع) وارد شد و فرزندش محمد بن علی(ع) را که نوجوانی بود نزد او دید، پس به امام عرض کرد: ایشان کیست؟ امام سجاد(ع) فرمودند: این پسر من محمد باقر، و صاحب امر بعد از من است.
و روایات دیگر(17).
امامت امام صادق(ع)
«محمّد بن مسلم قال: كنت عند أبي جعفر محمّد بن علي الباقر عليه السّلام إذ دخل جعفر ابنه، إلى أن قال: ثم قال لي: يا محمّد هذا إمامك بعدي فاقتد به و اقتبس من علمه، و اللّه إنه هو الصادق الذي وصفه لنا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم»(18)
محمد بن مسلم روایت کرده است که نزد امام باقر(ع) بودم که فرزندش جعفر وارد شد، امام باقر(ع) به من فرودند: ای محمد، این امام تو بعد از من است، پس به او اقتدا کن و از علمش بهره گیر، به خدا قسم او صادقی است که پیامبر(ص) برای ما وصفش نموده است.
و روایات دیگر(19).
امامت امام کاظم(ع)
«سليمان بن خالد قال: دعا أبو عبد اللّه عليه السّلام أبا الحسن عليه السّلام يوما و نحن عنده فقال لنا: عليكم بصاحبكم هذا، فهو و اللّه صاحبكم بعدي»(20)
سلیمان بن خالد می گوید: روزی اباعبدالله(ع) (امام صادق) ، ابالحسن(ع) (موسی بن جعفر) را صدا زد و ما نزد او بودیم، پس به ما فرمود: بر شما باد اطاعت از این صاحب امرتان، به خدا قسم او صاحب امر شما بعد از من است.
وروایات دیگر(21).
امامت امام رضا(ع)
«داود الرقي قال: قلت لأبي إبراهيم عليه السّلام: جعلت فداك إني قد كبر سني فخذ بيدي من النار، قال: فأشار إلى ابنه أبي الحسن عليه السّلام، فقال: هذا صاحبكم من بعدي»(22)
داوود رقی میگوید به ابا ابراهیم(ع) (امام کاظم) عرض کردم: فدایت شوم من پیر شده ام، دستم را بگیر و از آتش نجاتم ده،(یعنی ممکن است در تشخیص جانشین شما اشتباه کرده و اهل آتش شوم) پس امام(ع) به فرزندش ابی الحسن(ع) (امام رضا) اشاره نموده، پس فرمود: این صاحب شما بعد از من است.
و روایات دیگر(23).
امامت امام جواد(ع)
«إسماعيل بن بزيع عن أبي الحسن الرضا عليه السّلام أنه سئل أ تكون الإمامة في عم أو خال؟ فقال: لا فقلت: ففي أخ؟ قال: لا قلت: ففي من؟ قال: في ولدي و هو يومئذ لا ولد له» (24)
اسماعیل بن بزیع: از امام رضا(ع) سوال کردم که آیا امامت (بعد از شما) در عمو یا دایی شماست؟ فرمود: نه؛ گفتم: پس در برادر؟ فرمود: نه؛ گفتم پس در چه کسی است؟ فرمود: در فرزندم؛ در حالی که امام در ن روز فرزندی نداشت.
و روایات دیگر(25).
امامت امام هادی(ع)
«إسماعيل بن مهران عن أبي جعفر الثاني عليه السّلام في حديث أنه قال له: إلى من هذا الأمر بعدك؟ فقال الأمر من بعدي إلى ابني علي» (26)
اسماعیل بن مهران در روایتی از ابا جعفر دوم(ع) (امام جواد) پرسید: بعد از شما این امر به چه کسی میرسد؟ فرمود: امر بعد از من به پسرم علی(ع) میرسد.
و روایات دیگر(27).
امامت امام حسن عسکری(ع)
«علي بن عمر النوفلي قال: كنت مع أبي الحسن عليه السّلام في صحن داره، فمرّ بنا محمّد ابنه فقلت: جعلت فداك هذا صاحبنا بعدك؟ فقال: لا صاحبكم بعدي الحسن» (28)
علی بن عمر نوفلی میگوید نزد ابالحسن (ع) (امام هادی) در صحن خانه اش بودم پس محمد، پسر ایشان بر ما گذشت، عرض کردم: فدایت گردم، این (محمد) بعد از شما صاحب ماست؟ پس فرمود: نه، صاحب شما بعد از من حسن(ع) است.
و روایات دیگر(29).
امامت حضرت ولی عصر(ع)
«محمّد المكفوف عن عمرو الأهوازي قال: أراني أبو محمّد عليه السّلام ابنه و قال: هذا صاحبكم من بعدي» (30)
محمد مکفوف از عمرو اهوازی نقل میکند که گفت: ابا محمد(ع) (امام حسن عسکری) پسرش را به من نشان داد و فرمود: این صاحب امر شما بعد از من است.
و روایات دیگر(31).
برای اطلاع بیشتر از روایات وارده در این موضوع و تواتر آنها میتوانید به کتاب «اثبات الهداة» نوشته شیخ حر عاملی، یا کتاب «كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر» نوشته خزاز رازی مراجعه بفرمایید.
_____________
1) بقره-124.
2) اثبات الهداة، ج2، ص70؛ الکافی، ج2، ص415.
3) الغیبة، نعمانی، ص103؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج2، ص81.
4) امالی، شیخ صدوق،ص309؛ صحیح مسلم، ج3، ص1452؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص128؛ صحیح بخاری،ج6،ص2640؛ الخصال، شیخ صدوق، ج2، ص470؛ مسند احمد، ج1، ص406؛ عیون اخبار الرضا ع، ج1، ص49.
5) وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج16، ص246.
6) کمال الدین، شیخ صدوق، ج2، ص409؛ صحیح مسلم،ج6،ص22؛ بحارالانوار،ج32،ص331؛ مسند احمد، ج4، ص96؛ اعلام الوری، شیخ طبرسی، ص442.
7) شرح المقاصد، تفتازانی، ج5، ص239.
کمال الدین، ج1، ص204.
9) کشف المراد، علامه حلی، ص397؛ ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ص374؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، علامه حلی، ص229؛ الذخیرة فی علم الکلام، سید مرتضی، ص502؛ المنقذ من التقلید، سدید الدین حمصی، ج2، ص369.
10) امامت در بینش اسلامی، علی ربانی گلپایگانی، ص188.
11) مثلا برای آگاهی از نظر اهل سنت در مورد امام صادق(ع) می توانید به این لینک مراجعه بفرمایید
http://www.pasokhgoo.ir/node/4398
12) انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، علامه حلی، ص229؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج4، ص58؛ ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، ص374؛ الذخیرة فی علم الکلام، سید مرتضی، ص302؛ قواعد المرام، ابن میثم بحرانی، ص190؛ کشف المراد، علامه حلی، ص397.
13) الکافی، ج1، ص532.
14) کفایة الاثر، خزاز رازی، ص234؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج4، ص60.
15) ر.ک: الغیبة، شیخ طوسی،ص195؛ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ج1، ص164؛ اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج4، ص60.
16) امالی، شیخ صدوق، ص353.
17) ر.ک: کفایة الاثر، خزاز رازی، ص239 به بعد؛ کشف الغمة، اربلی، ج2؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق ج2، ص583.
18) کفایة الاثر، ص253؛ اثبات الهداة، ج4، ص131.
19) ر.ک: عیون اخبار الرضا ع ، شیخ صدوق، ج1، ص40؛ تهذیب الاحکام، طبرسی، ج1، ص449؛ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ج1،ص482؛ کفایة الاثر، ص252.
20) اثبات الهداة، ج4، ص218.
21) ر.ک: الامالی، شیخ صدوق، ص587؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص108؛ عیون اخبار الرضاع، ج2، ص33؛ کمال الدین، شیخ صدوق،ص334؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص44؛ بصائر الدرجات، ص3569.
22) الکافی، کلینی، ج1، ص312.
23) ر.ک: من لایحضره الفقیه، ج2، ص584؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص108؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص26؛ الغیبة، طوسی، ص41.
24) الکافی، ج1، ص286.
25) ر.ک : عیون اخبار الرضاع، ج1، ص233؛ الغیبة، طوسی، ص73؛ کفایة الاثر، ص279؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج14، ص256.
26) اثبات الهداة، ج4، ص416.
27) ر.ک: الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص297؛ کمال الدین،ص321؛ تهذیب الاحکام، ج4، ص305؛ امالی، شیخ طوسی، ص281؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص201.
28) الکافی، ج2، ص113.
29) ر.ک: کمال الدین، ص380؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص199؛ کفایة الاثر، ص289؛ بحار الانوار، ج50، ص241.
30) الکافی، ج1، ص328.
31) ر.ک: من لایحضره الفقیه، ج1، ص231؛ ج3، تهذیب الاحکام، ص252؛ عیون اخبار الرضا ع، ج2، ص247؛ کمال الدین، ص18، الخصال، ص169؛ امالی صدوق، ص 287.