کتاب هایی که به طور دقیق و لحظه به لحظه تاریخ جنگ رو با بهترین و کاملترین جزئیات بازگو کردن ، رو میشه معرفی کنید ؟!
یه زندگی نامه کامل و جامع هم که راجع به شهدای عزیز جنگ بوده رو میشه معرفی کنید ؟!
ممنون .
باسلام برشمادوست عزیز کتاب لشگرخوبان خاطرات مهدیقلی رضایی و
کتاب نبرد درالوک که خاطرات سردار جعفرجهروتی زاده ازعملیاتهای برون مرزی
کتاب بابانظرخاطرات شهید محمد حسن نظرنژاد
کتاب هم مرزبااتش خاطرات مرحوم سرهنگ حمید قبادی
کتاب پنهان زیرباران خاطرات سردارناصری از قرارگاه سری نصرت
وکتاب زندان الرشید خاطرات سردار گرجی زاده از روزهای پایان جنگ تاسقوط قرارگاه سپاه ششم و دوران اسارت که کتاب زیبایی است
الته کتابهای جناب سعید عاکف هم بسیار جذاب است مثل خاک های نرم کوشک که درمورد شهید برونسی است یا خاطرات شگفت .حکایت زمستان و جای خالی خاکریز
درمورد زندگینامه الان خاطرم نیست اما از پیام خصوصی به اطلاعتون میرسونم یاعلی مدد
الان که دارم مینویسم حالم خرابه از دیدن این عکس و جریانش. احتمالا حال شما هم خراب میشه اینکه بخونید یا نه با خودتون.عکسی که میبینید را عکاسی به نام علی فریدونی گرفته . ظاهرا اجازه انتشار این عکس رو تا سال 89 به ایشون ندادن به خاطر خاص بودن این عکس و عملیات مربوط به اون.ایشون اینطور خاطره رو بیان کرده:در مرحله سوم عمليات پس از تجديد قوا، نيروها به «ميدان مين» برخورد كردند كه دستور عبور از آن داده شد؛ عبور از ميدان مين از دو محور بود كه يك سمت سپاه و بسيج بودند و سمت ديگر دست ارتش بود.
150 نفر از بچههاي سپاه و بسيج بعد از شنيدن دستور عبور از ميدان مين داوطلب شدند تا بر روي مين ها «غلت» بزنند. با اين كار معبري باز مي شد براي عبور ديگران از آنجا (من در سنگر فرماندهي بودم كه فرماندهان اصلي آنجا بودند، از قبل پنهان شده بودم تا آنها مرا نبينند، اما صدايشان را ميشنيدم).
از بيسيمها صداي "الله اكبر " گفتن رزمندهها ميآمد و بعد صداي انفجار مين شنيده ميشد. در آن سوله يك طرفه فرماندهان سپاه و يك طرف فرماندهان ارتش بودند.
بچههاي سپاه ميدان مين را رد كردند. زمان گذشت و هوا روشن شد. عراقي ها متوجه شدند و بچههاي سپاه بسيجي را قيچي كردند، عده زيادي قتل عام شدند و عدهاي ديگر راه برگشت را گم كردند.
هنگام برگشت از جادههاي "رملي "، بچه ها آنقدر خسته شده بودند كه اسلحه و لباس خود را زمين رها كرده بودند.
فضا واقعا وحشتناك و دلخراش بود. اولين آمبولانس كه آمد من با خواهش به همراه بچههاي تخريب رفتم جلو. وسط ميدان مين جنازههاي زيادي بود. يكي از عكسهايي را كه از آن صحنه گرفتم از بس دلخراش بود سال گذشته با نام "صحراي كربلا " اجازه انتشار گرفت.
رزمندهها با حالتهاي زيبايي به شهادت رسيده بودند. يكي از آنها با مشت گره شده شهيد شده بود و اين نشان از تعصب او داشت، دستش خشك شده بود و مجبور شدند استخوانش را بشكنند بعد او را دفن كنند.
يكي ديگر از شهدا به حالت سجده افتاده بود.
يكي از شهدا "آرپيجي " اش را به حالتي بغل كرده بود كه انگار معشوقاش را در آغوش گرفته است. ديدن اين صحنه برايم بسيار سخت و تلخ بود. من در طول عمرم دو بار صحراي كربلا را درك كردم كه يك دفعه در اين روز بود.
اینا رو که میخونم تا متوجه میشم که هنوز گام ها مونده برا رسیدن به خدا......
..............
خدایا شکرت
خدایا!
ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند، و او اسماعیل را مهیای قربان کرد....
هنگامیکه پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار.
ابراهیم آزمایش خود را داد ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربان شود (استحقاق قربانی شود)
زمان زیادی گذشت، تا قربانی کاملی، که عزیزترین فرزندان آدم بود، بدرجه ارزش قربانی شدن رسید و در همان راه خدا قربانی شد و او حسیـــــــــــن بود.
خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه بسوی قربانگاهعشــــــــــق حرکت کردم.... اما تو میخواستی که این قربانی هر چه با شکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندانم را و عزیزترین کسانم را بقربانی پذیرفتی .... و مرا در آتش اشتیاق گذاشتی....
بسمه تعالی
عاشوراى حسین(ع) الگوى جنگ هشت سالهى ما بود. امام این جنگ را نعمت خدا عنوان فرمود. جنگ براى ما بزرگترین فاجعه بود اما وقتى بر بزرگترین فاجعه صبر كنند، زیباترین مىشود. «ما رأ یت الا جمیلا» جنگ، معرف ما در عالم شد. همان غبارزدایى كه عاشورا از درخشش نور اهلبیت كرد، جنگ هم با انقلاب ما كرد. جنگ، معرف ضعف ابرقدرتها و قدرت دین، زشتى، سوءنیت و شقى بودن آنها و معرف اقتدار اسلام شد. امام فرمود:«ما درصدد آزاد كردن انرژى متراكم عالم اسلام هستیم». این انرژى متراكم را چگونه مىخواهند آزاد كنند؟ با عاشورا.
[h=2]==*فرق بی سیم ها *==
[/h]
[h=2]400 صلوات در کمتر از ده ثانیه ...
[/h]
[h=2]..................[/h]
فقط امیدوارم خونشون رو پایمال نکنیم...
سلام
کتاب هایی که به طور دقیق و لحظه به لحظه تاریخ جنگ رو با بهترین و کاملترین جزئیات بازگو کردن ، رو میشه معرفی کنید ؟!
یه زندگی نامه کامل و جامع هم که راجع به شهدای عزیز جنگ بوده رو میشه معرفی کنید ؟!
ممنون .
باسلام برشمادوست عزیز کتاب لشگرخوبان خاطرات مهدیقلی رضایی و
کتاب نبرد درالوک که خاطرات سردار جعفرجهروتی زاده ازعملیاتهای برون مرزی
کتاب بابانظرخاطرات شهید محمد حسن نظرنژاد
کتاب هم مرزبااتش خاطرات مرحوم سرهنگ حمید قبادی
کتاب پنهان زیرباران خاطرات سردارناصری از قرارگاه سری نصرت
وکتاب زندان الرشید خاطرات سردار گرجی زاده از روزهای پایان جنگ تاسقوط قرارگاه سپاه ششم و دوران اسارت که کتاب زیبایی است
الته کتابهای جناب سعید عاکف هم بسیار جذاب است مثل خاک های نرم کوشک که درمورد شهید برونسی است یا خاطرات شگفت .حکایت زمستان و جای خالی خاکریز
درمورد زندگینامه الان خاطرم نیست اما از پیام خصوصی به اطلاعتون میرسونم یاعلی مدد
اینا کی بودن و ما کی هستیم.......
اینا رو که میخونم تا متوجه میشم که هنوز گام ها مونده برا رسیدن به خدا......
..............
خدایا شکرت
خدایاااااا...........
چرا دفاع مقدس برای ما نعمت شد؟
بسمه تعالی
عاشوراى حسین(ع) الگوى جنگ هشت سالهى ما بود. امام این جنگ را نعمت خدا عنوان فرمود. جنگ براى ما بزرگترین فاجعه بود اما وقتى بر بزرگترین فاجعه صبر كنند، زیباترین مىشود. «ما رأ یت الا جمیلا» جنگ، معرف ما در عالم شد. همان غبارزدایى كه عاشورا از درخشش نور اهلبیت كرد، جنگ هم با انقلاب ما كرد. جنگ، معرف ضعف ابرقدرتها و قدرت دین، زشتى، سوءنیت و شقى بودن آنها و معرف اقتدار اسلام شد. امام فرمود:«ما درصدد آزاد كردن انرژى متراكم عالم اسلام هستیم». این انرژى متراكم را چگونه مىخواهند آزاد كنند؟ با عاشورا.
آیت الله حائری شیرازی حفظه الله