جمع بندی شبهه بشری بودن دین
تبهای اولیه
سلام
چند تا مسله وجود داره...که برای من شبهه بشری بودن دین رو بوجود آورده که دوتای اولی درون دینی است و سومی بیرون دینی
1-خدا ترو خشکو باهم میسوزونه
2-خدا حقالناسو نمیبخشه
3-دین نداشتن و هدایت نشدن افراد کم جمعیتی که در جنگلها زندگی میکنند...
توضیح:
مورد اولی از این جهت شبهه بشری بودن دین را تقویت میکنه که خب رفتار طبیعت معمولا اینگونه است مثل سیل و زلزله که نگاه به مومن و کافر نمیکنه اما دینداران از اونجایی که ورای طبیعت به خدایی قایلند آن را به خدا نسبت میدهند در حالی که صفت مهربانی و عدل هم برایش قایلند..
در حالی که ترو خشک سوزوندن کار عادل نیست
لذا ما خدارو ساختیم برای توجیه بعضی امور
مورد دومی هم باز نشان از خدایی دارد که کارکرد و مصرف زمینی دارد برای حفظ منافع و برقراری عدالت
در حالی که با یه دودوتای ساده خدا حق الناس را هم میتواند جبران کند...
مورد سومی هم این دلیلی رو که اکثرا برای اثبات نبوت بکار میبرند را مخدوش میکند...اینکه ضرورت وجود شی اثبات شی است در مورد سومی نقض میشود
این مورد به خودی خود این موضوع را که دین هم مثل خیلی از امور مانند ادبیات و هنر یک پدیده اجتماعی است را قوت میبخشد
منتظر پاسخ شما هستم
[=microsoft sans serif]با سلام خدمت تمام دوستان
سوال شما به از دو جهت نیاز به بررسی دارد.
جهت اول: بررسی مقدمات.
جهت دوم: بررسی ملازمه میان این امور و وجود نداشتن خدا یا الهی نبودن دین.
با این حال، به خاطر درهم تنیدگی این دو بحث، هر دو را در ضمن هم ارائه میکنیم.
در این سوال، سه شاهد و دلیل بر بشری بودن دین و خدا ارائه شد است:
سوزانده شدن خشک و تر با هم؛ نبخشیدن حق الناس و نرسیدن دین به مناطق کم جمعیت و جنگلها
اما شاهد اول: سوزانده شدن خشک و تر با هم.
در این سوال، بر روی این مطلب تکیه شده است که در شرور طبیعی مانند سیل و زلزله، مومن و کافری که در یک منطقه زندگی میکنند با هم سوخته میشوند و از بین میروند. حال آنکه خدای مهربان و عادل، خوب و بد را جدا میکند و اینها را با هم اشتباه نمیگیرد.
این سوال، حاوی چند مطلب بود:
مطلب اول: شرور طبیعی، مجازات الهی و سوزانده شدن است.
مطلب دوم: تحقق این امور، با عدالت و مهربانی خداوند منافات دارد.
در پاسخ به این مطلب میتوان گفت:
اولا: شرور طبیعی، همیشه مجازات الهی نیست. درست است که در زمان حضور پیامبران، وقوع برخی از این شرور مانند سیل و طوفان سراسری زمان حضرت نوع علیه السلام و نیز زلزله به خاطر عذاب الهی بوده است. اما این بدان معنا نیست که همیشه و در همه زمانها، وقوع این شرور و حوادث طبیعی به خاطر عذاب وعقاب دنیوی مبتلایان آن باشد.
این حوادث بر اساس آیات و روایات، فواید و حکمتهای دیگری نیز دارند که عبارتند از:
۱. بیدار شدن وجدان خفته انسانها: یکی از فواید حوادث طبیعی آن است که انسان ضعف خود را مشاهده و از غرور و خودبینی ولو به اندازه ای مدتی رها شود، خود را محتاج خداوند ببیند و از او مدد بخواهد. چنانکه در سوره اعراف، آیه ۹۴ به این مطلب اشاره دارد و می فرماید:
[=microsoft sans serif]«و ما هيچ پيامبرى را به هيچ قريه اى نفرستاديم مگر آنكه ساكنانش را به سختى و بيمارى گرفتار كرديم، باشد كه تضرع كنند»
[=microsoft sans serif]۲. قدر شناسی نسبت به نعمتها: یکی دیگر از فواید سختیها و حوادث طبیعی آن است که انسان پس از آنکه مدتی در خوشی و راحتی بوده، لحظه ای به سختی بیفتد و با درنگ در گذشته و ایام خوشی، متوجه تفاوت این دو بشود و به همین خاطر، نسبت به نعمتهای الهی که قبلا در اختیارش بود شکرگذار شود. در روایت مفصلی از امام صادق(علیه اسلام) به نام توحید مفضل به این مطلب اشاره شده است. ایشان در مورد یکی از حکمتهای بلاهای دنیوی مورد میفرماید:
«گاهى ايشان را به آفات و مشکلات کمی مى گزد و انها را مى ترساند براى تأديب و تقويم ايشان. البته پس از مدتی کوتاه، آن مشکل را برطف میکند تا وقوع آنها پندى و نصيحتى باشد براى ايشان و برطرف کردنش رحمتى و نعمتى باشد بر ايشان.»
[=microsoft sans serif]۳. توبه و بازگشت از ناسپاسی و کفران نعمت: یکی دیگر از حکمتهای این بلاها، آن است که انسان متوجه کارهای زشت خود بشود و توبه کرده و دست از گناه بردارد و از انها درسی بگیرد. حضرت علی علیه السلام در این مورد میفرماید:
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]با توجه به این نکاتی که گفته شد و البته باز هم میتوان نکاتی را به عنوان حکمت بلاهای دنیوی برشمرد، مشخص میشود که این بلاها، ممکن است برخی اوقات کارکرد عذاب و عقاب داشته باشد ولی فواید دیگری نیز دارد که ذکر شد. پس این نعمتها همیشه عذاب الهی نیست تا گرفتار شدن مومن و کافر در آن با عدالت و رحمت خداوند منافات داشته باشد.
ممکن است گفته شود، این بلاها همیشه از قبیل مریضی و فقر نیست که قابل جبران باشد و کارکرد پند آموزی و عبرت داشته باشد، بلکه گاه شخص در این حادثه از بین میرود؛ مثلا در سیل یا زلزله کشته میشود. آن وقت چه حکمتی در این بلا میتواند باشد.
پاسخ این سوال نیز آن است که در آن صورت، باز هم چند دلیل بر مبتلا شدن مومنان در کنار کافران وجود دارد.
اول: گاه این فرد مومن به خاطر همراهی با کافران و یا حتی نهی از منکر نکردن آنان از گناهی که انجام میدادند، به همراه آنان مبتلا به آن عذاب دنیوی میشوند. در روایتی از امام باقر ع به این مسئله اشاره شده است که مدارا کردن با اهل معصیت و ناراحت نشدن به خاطر تحقق گناه، خودش از عوامل نزول بلا است.
"امام محمد باقر علیهالسلام فرمودند: خداى تبارک و تعالى به شعیب پیامبر وحى فرمود که: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد: چهل هزار نفر بدکار را، شصت هزار نفر از نیکانشان را.شعیب عرض کرد: پروردگارا! بدکاران سزاوارند اما نیکان چرا؟ خداى عزوجل به او وحى فرمود که: آنان با گنهکاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نیامدند."
دوم: این نوع مرگ، همانند خیلی از بلاهای زودگذر دنیا(مانند مریضی و فقر) گاه به جهت آمرزیدن گناهان و بالا رفتن درجه ابرار است. چنانکه در فلسفه بلاها نیز به این مطلب اشاره شده است.
[=microsoft sans serif]ادامه دارد...
ــــــــــــــ
۱. بحار الانوار، ج۳، ص۱۳۸
۲. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۳
۳. اصول کافی، ج۵، ص۱۴۳
[=microsoft sans serif]اما شاهد دوم: بخشیدن نشدن حق الناس
این شاهد که واقعا شاهکار است. چه ارتباطی بین بخشیده نشدن حق الناس و ساختگی بودن خدا(نعوذ بالله) وجود دارد.
اینکه خداوند متعال، برای حفظ جان، مال و ناموس مردم، تاکید دارد حلالیت رد مورد حق الناس را باید از خود افراد طلب کرد و از خود کسانی که به آنان مدیون هستیم باید حلالیت طلبید، نشانه این است که ایده خدا ساختگی و صرفا برای حفظ منافع اجتماع و برقراری عدالت است.
این مطلب نمونه کاملی از مغالطه وجه و کنه است؛
اینکه یکی از کارکردهای ادیان، حفظ حریم افراد و احترام به حق الناس آنها، نتیجه آن میشود که بگوییم دین صرفا همین است. حال چه بعدش بگوییم دین وجود الهی دارد ولی کارکردش صرفا همین است یا اینکه مانند این سوال بگوییم دین اصلا وجود الهی ندارد و زمینی است و برای ایجاد عدالت.
دوست عزیز، دین صرفا برای تامین سعادت دنیا نیست بلکه مجموعه از آموزه ها و دستورالعمل هایی است که برای سعادت دنیاو آخرت ما انسانها از سوی خداوند آورده شده است. از آنجا که انسان به صورت اجتماعی زندگی میکند، قاعدتا یک سری از این قواعد مربوط به زندگی دنیا و حفظ نظام اجتماعی انسانهاست.
این شاهد هم چیزی جز یک مغالطه نبود و از اساس باطل بود.
ادامه دارد...
[=microsoft sans serif]اما شاهد سوم: نرسیدن دین به برخی افراد دور افتاده
در مورد این شاهد از دو جهت میتوان مسئله را مورد توجه قرار داد.
جهت اول: اینکه ضرورت نبوت از چه سنخی است.
جهت دوم: آیا دین به برخی از افراد نرسیده است.
جهت سوم: آیا "نرسیدن پیام انبیاء به برخی انسانها" مستلزم آن است که دین، بشری است؟
در مورد بخش اول، باید توجه کرد که ضرورت ارسال انبیاء، ضرورت وصفی است نه ذاتی.
ضرورت ذاتی عبارت است از ضرورت داشتن یک امر مادامی که ذاتی موجود است. اما ضرورت وصفی عبارت است از ضرورت داشتن یک امر برای یک ذات، مادامی که متصف به یک وصفی(ولو زمان) است.(۱)
ارسال انبیاء همانطور که میدانید به جهت هدایت بندگان است:«رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً »(۲)
خداوند میتوانست همه انسانها را به اجبار مومن قرار بدهد، به صورتی که هیچ دینی را نیز برایشان نفرستد؛ درست مانند ملائکه.
آمدن انسان به این دنیا برای آن است که با اختیار خود، کارهای خوب انجام دهد و نفس خود را کامل کرده و شایستگی صحبت با ابرار را بیابد و به قرب الهی برسد.
اما چون هر کسی نمیتواند با عالم غیب ارتباط برقرار کند و خودش نیز نمیتواند برنامه سعادتش را فراهم کند، به همین جهت، خداوند پیامبرانی را برای این کار قرار داده است که برنامه سعادت را از طریق وحی گرفته و به انسانها برساند.(۳)
تفصیل بیشتر این بحث را میتوانید از اینجا دنبال کنید.
در مورد بخش دوم، نیز باید به این نکته توجه کرد که با توجه به آیات قرآن کریم، دین خداوند در طول تاریخ به تمام بندگانش رسیده است. هیچ قومی نبوده که دین خداوند به آنها نرسیده باشد. چنانکه در آیه میفرماید:
[=microsoft sans serif] یا در ایه شریفه دیگری می فرماید:
[=microsoft sans serif]البته منظور از این آیه شریفه آن است که هر امتى، انذار كنندهاى داشته است، و اما اينكه او در هر مكان، شخصا حضور داشته باشد لازم نيست، همين اندازه كه صداى دعوت پيامبران بزرگ الهى بوسيله اوصياى آنها به گوش همه مردم جهان برسد كافى است.(۶)
[=microsoft sans serif]بنابراین، کسی که قرآن کریم را قبول دارد، به عنوان یک دلیل متقن دیگر نیاز به جوابی ندارد. قرآن کریم به او میگوید که پیام پیامبران به همه انسانها رسیده است.
کسی هم که قبول ندارد، باید ادعای خود را اثبات کنند؛ چون این ادعا خصوصا حالا که مقدمه برای شبهه شده است، نیاز به اثبات دارد و العهدة علی المدعی.
در مورد بخش سوم نیز، چند اشکال وجود دارد.
اولا: مبنای این بخش، مبتنی بر آن است که در برخی جاهای کره زمین پیام پیامبران نرسیده است، حال آنکه در سطور قبل اثبات شد که این حرف از نظر دینی درست نیست و از نظر برون دینی نیز صرف ادعاست و نیاز به اثبات با شواهد قطعی دارد.
ثانیا: برفرض از اشکال قبل صرف نظر کنیم و قبول کنیم که در برخی مناطق پیام پیامبران نرسیده باشد، باز هم ملازمه ای بین این دو نکته وجود ندارد(نرسیدن پیام به برخی و بشری بودن دین) واقعا چه ملازمه ای بین این دو وجود دارد.
اینکه دین به برخی نرسیده باشد(برفرض صحیح باشد)، به خاطر این است که موانع طبیعی وجود داشته است.
اگر هم بگویید خدای قادر باید بتواند موانع را برطرف کند، پاسخ این است که اگر خدا میخواست همه کارها را به صورت غیر طبیعی پیش ببرد، اصلا چه نیازی بود که انسان را به روی زمین بیاورد و یا اصلا برای کمالشان، دین برایشان بفرستد. مگر نمیتوانست انسان را مانند ملائک از همان ابتدا، کامل خلق کند.
بعلاوه، نرسیدن دین به برخی(برفرض صحت) تنها میتواند خدشه بر عدالت خدا ایجاد کند که آن نیز پاسخ خودش را بارها در این انجمن دریافت کرده است. قرار نیست به کسی ظلم شود و این افراد جزء مستضعفین شمرده شده و تکلیف خودشان را دارند و با عدالت با آنان رفتار میشود.
موفق باشید.
ــــــــــ
۱. نهایه الحکمه، مرحله ۴، فصل۱
۲. سوره نساء، آیه ۱۶۵
۳. آموزش عقائد، مصباح یزدی، درس ۲۲
۴. سوره فاطر، آیه۲۴
۵. سوره نحل، آیه۳۶
۶. تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۱۰
[=microsoft sans serif]اما شاهد دوم: بخشیدن نشدن حق الناساین شاهد که واقعا شاهکار است. چه ارتباطی بین بخشیده نشدن حق الناس و ساختگی بودن خدا(نعوذ بالله) وجود دارد.
اینکه خداوند متعال، برای حفظ جان، مال و ناموس مردم، تاکید دارد حلالیت رد مورد حق الناس را باید از خود افراد طلب کرد و از خود کسانی که به آنان مدیون هستیم باید حلالیت طلبید، نشانه این است که ایده خدا ساختگی و صرفا برای حفظ منافع اجتماع و برقراری عدالت است.
این مطلب نمونه کاملی از مغالطه وجه و کنه است؛
اینکه یکی از کارکردهای ادیان، حفظ حریم افراد و احترام به حق الناس آنها، نتیجه آن میشود که بگوییم دین صرفا همین است. حال چه بعدش بگوییم دین وجود الهی دارد ولی کارکردش صرفا همین است یا اینکه مانند این سوال بگوییم دین اصلا وجود الهی ندارد و زمینی است و برای ایجاد عدالت.
دوست عزیز، دین صرفا برای تامین سعادت دنیا نیست بلکه مجموعه از آموزه ها و دستورالعمل هایی است که برای سعادت دنیاو آخرت ما انسانها از سوی خداوند آورده شده است. از آنجا که انسان به صورت اجتماعی زندگی میکند، قاعدتا یک سری از این قواعد مربوط به زندگی دنیا و حفظ نظام اجتماعی انسانهاست.
این شاهد هم چیزی جز یک مغالطه نبود و از اساس باطل بود.
ادامه دارد...
با سلام. جناب صدیق، حالا که بحث حق الناس شد، بنده هم یک سؤال دارم: دلیل نبخشیدن حق الناس عدالت خداست یا وعده ای که به نبخشیدنش داده؟ منظورم اینه که اگر خدا وعده نداده بود که حق الناس را تا زمان رضایت صاحب حق نخواهم بخشید، آیا با عدالتش سازگار بود که خودش یک طرفه حق الناس را ببخشد؟
[=microsoft sans serif]باسلام
دلیل نبخشیدن حق الناس عدالت خداست یا وعده ای که به نبخشیدنش داده؟ منظورم اینه که اگر خدا وعده نداده بود که حق الناس را تا زمان رضایت صاحب حق نخواهم بخشید، آیا با عدالتش سازگار بود که خودش یک طرفه حق الناس را ببخشد؟
طبق قاعده و سنتی که خداوند خودش وضع کرده است، هر کسی که به دیگری بدی میکند، برای برای بخشیده شدن از کسی که به او بدی شده، طلب بخشش کند.
این قاعده اولیه است و مطابق با عدالت است.
زیرا کسی که به حقوق دیگران اهمیت قائل است باید با کسی که به حقوق دیگران توجهی ندارد تفاوت داشته باشد.
بنابراین، نبخشیدن نیازی به اعلام ندارد و طبق قاعده، کسی که ظلمی را انجام میدهد، ذمه اش مشغول میشود و تا زمانی که آنرا جبران نکند، برعهده اش است.
موفق باشید.
[=microsoft sans serif]باسلامطبق قاعده و سنتی که خداوند خودش وضع کرده است، هر کسی که به دیگری بدی میکند، برای برای بخشیده شدن از کسی که به او بدی شده، طلب بخشش کند.
این قاعده اولیه است و مطابق با عدالت است.
زیرا کسی که به حقوق دیگران اهمیت قائل است باید با کسی که به حقوق دیگران توجهی ندارد تفاوت داشته باشد.
بنابراین، نبخشیدن نیازی به اعلام ندارد و طبق قاعده، کسی که ظلمی را انجام میدهد، ذمه اش مشغول میشود و تا زمانی که آنرا جبران نکند، برعهده اش است.موفق باشید.
سلام. جناب صدیق، آیا قرار دادن این قاعده و سنت، لازمۀ عدل خدا بود و عقلاً امکان نداشت خدا این قاعده را قرار ندهد، یا اینکه این امکان هم وجود داشت که خدا بخشیدن حق الناس را مشروط به بخشش صاحب حق قرار ندهد؟
[=microsoft sans serif]جناب صدیق، آیا قرار دادن این قاعده و سنت، لازمۀ عدل خدا بود و عقلاً امکان نداشت خدا این قاعده را قرار ندهد، یا اینکه این امکان هم وجود داشت که خدا بخشیدن حق الناس را مشروط به بخشش صاحب حق قرار ندهد؟
سلام
دوست عزیز، شما در سوالتان دو مطلب با هم به صورت ترکیبی قرار گرفته است و لازم است از یکدیگر تفکیک شود.
مطلب اول اینکه این قاعده برچه اساسی است، شرعی است یا عقلی.
مطلب دوم اینکه آیا خداوند توان آنرا داشته یا دارد که جایگزینی برای این قاعده قرار بدهد.
تاکنون در مورد مطلب اول سوال شده است. جمع بندی بحث اول اینکه، این قاعده همانطور که عرض شد، قاعده ای عقلی است.
بر اساس این اصل، هر موقع ذمه کسی مشغول میشود، تا زمانی که از عهده آن خارج نشویم، ذمه ما بریء نمیشود.
به بیان ساده تر، هر کسی که به دیگری بدهکار میشود، تا زمانی که بدهی خود را به او ندهد، بدهکار است.
حال، فرقی نمیکند، ذمه انسان به بدهی خداوند مشغول باشد یا بدهی انسانهای دیگر.
فرقی نیز نمیکند که این بدهی مالی باشد یا معنوی.
حال اگر در این دنیا توانست بدهی خودرا بدهد که هیچ، والا در آخرت باید طلبکارش را راضی کند.
سنت الهی نیز بر همین تعلق گرفته است که بنابر اصل اولیه هیچ کسی را که حق الناس بدهکار است را نبخشد مگر زمانی که بدهی خود را بدهد.
به همین جهت، در روایات به این مسئله اشاره شده که شهید با اولین قطره خونش که ریخته میشود، تمام گناهانش بخشیده میشود مگر حق الناس:
[=microsoft sans serif]
اما در مورد مطلب دوم، بله خداوند به عنوان خالق و رب عالم، میتوانست جایگزینی را برای حق الناس قرار بدهد و مثلا بگوید اگر فلان کار را انجام بدهید، حق الناسی که برعهده دارید را می بخشم. اما چنین کاری را انجام نداد و دستور داد که هر کسی باید از حق الناسی که بر عهده اش دارد ذمه خود را بریء کند. با این حال، برای اینکه برای انسانهای پیشمان راه بخشش و توبه بسته نباشد، میفرماید اگر هرچه گشتی او را پیدا نکردی و ورثه او را نیز نیافتی، میتوانی به جای او به فقیران صدقه بدهی.
ــــــــــــــــ
۱. حر عاملی، وسائل الشیعه، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1412 ق، ج13، ص85، حدیث 5.
[=microsoft sans serif]اما شاهد دوم: بخشیدن نشدن حق الناساین شاهد که واقعا شاهکار است. چه ارتباطی بین بخشیده نشدن حق الناس و ساختگی بودن خدا(نعوذ بالله) وجود دارد.
اینکه خداوند متعال، برای حفظ جان، مال و ناموس مردم، تاکید دارد حلالیت رد مورد حق الناس را باید از خود افراد طلب کرد و از خود کسانی که به آنان مدیون هستیم باید حلالیت طلبید، نشانه این است که ایده خدا ساختگی و صرفا برای حفظ منافع اجتماع و برقراری عدالت است.
این مطلب نمونه کاملی از مغالطه وجه و کنه است؛
اینکه یکی از کارکردهای ادیان، حفظ حریم افراد و احترام به حق الناس آنها، نتیجه آن میشود که بگوییم دین صرفا همین است. حال چه بعدش بگوییم دین وجود الهی دارد ولی کارکردش صرفا همین است یا اینکه مانند این سوال بگوییم دین اصلا وجود الهی ندارد و زمینی است و برای ایجاد عدالت.
دوست عزیز، دین صرفا برای تامین سعادت دنیا نیست بلکه مجموعه از آموزه ها و دستورالعمل هایی است که برای سعادت دنیاو آخرت ما انسانها از سوی خداوند آورده شده است. از آنجا که انسان به صورت اجتماعی زندگی میکند، قاعدتا یک سری از این قواعد مربوط به زندگی دنیا و حفظ نظام اجتماعی انسانهاست.
این شاهد هم چیزی جز یک مغالطه نبود و از اساس باطل بود.
ادامه دارد...
سلام و تشکر
مورد اول: سخن شما تمام نیست چراکه خیلی مواقع کودکان هم از بین میروند
انسانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده چه حکمتی در مردنش است
اگر قرار نبوده امتحان شود و به رشد و تعالی برسد...چرا اصلا به دنیا آمد؟
و اگر میخواهید بگویید در برزخ امتحان میشود و رشد میکند...پس چه ضرورتی باقی میماند که بگوییم دنیا مزرعه آخرت است؟ و اینکه مرگ را پایان فرصت ها بدانیم؟
مورد دوم: بعد از مرگ حق الناس چه وجهی دارد؟خب چه فرقی میکند که آدم از گرگ لطمه دیده باشه یا از انسان؟
در هرصورت خدا باید جبران کند
وقتی که جبران کرد رابطه بدهکاری و طلبکاری در میان نمی ماند
پس همین طور که ملاحظه میکنید این تعبیر کارکرد زمینی دارد
و اما مورد سوم:
نگاه کنید بحث بر سر عدالت نیست بحث برسر رشد و تعالی است
اگر ما ضرورت نبوت را برای انسان ثابت کردیم...باید برای تمام افراد آن ثابت شده باشد...در غیر اینصورت استدلال ایراد دارد
نکته بعدی که گفتید موانع طبیعی...سخن تمامی نیست چرا که ما داریم از دین که یک امر فراماده است صحبت میکنیم نه هنر و ادبیات
اتفاقا سخن شما خود موید این است که دین پدیده اجتماعی مثل هنر و صنعت است
اما اگر هدایت و وحی..و فرشته از سنخ فراماده اند هیچ موانع طبیعی نباید کارساز باشد
در غیر اینصورت زمینی و بشری بودن دین را پذیرفته ایم
[=microsoft sans serif]باسلام
مورد اول: سخن شما تمام نیست چراکه خیلی مواقع کودکان هم از بین میروند
انسانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده چه حکمتی در مردنش است
یک نکته کلی: مطالبی که در پاسخ به مورد اول شما گفتم، صرفا حکمت بود، و حتما شما فرق حکمت و علت را میدانید.
به همین جهت ممکن است این حکمتها در مورد برخی جریان نداشته باشد.
در مورد وضعیت کودکان، مجانین و .... که در حالت طبیعی و تکلیف در دنیا نبودند و قبل از رسیدن به سن تکلیف از دنیا رفته اند، حکمتهای دیگری از بودنشان در دنیا و رفتنشان وجود دارد و نیز وضعیت آنها در آخرت نیاز به ادله نقلی خاص دارد.
اما در مورد مرگ کودکان قبل از رسیدن به سن تکلیف:
در این مورد نباید بین دو سه مسئله خلط کرد.
نکته اول: بر اساس ادله قطعی عقلی و نقلی، خداوند به کسی ظلم نمیکند.
نکته دوم: افرینش هر انسانی و دقیقا هر انسانی، تابع حکمت و مصلحتی است که خداوند با علم خودش آنرا تشخیص داده است.
نکته سوم: تا حدودی میتوانیم پی به این حکمتها ببریم و بعضی از مواقع نیز نمیتوانیم.
ما حکمت تولد و مرگ این کودکان را نمیدانیم، ولی میدانیم که به خاطر حکمت خداوند خلقت و مرگشان بی حکمت نبوده است.
از سوی دیگر نیز میدانیم که به آنها ظلم نخواهد شد و در قیامت با آنان برخورد مناسب خواهد شد، یا مستقیما به بهشت میروند یا در آنجا مورد آزمایش قرار میگیرند.(1)
اگر قرار نبوده امتحان شود و به رشد و تعالی برسد...چرا اصلا به دنیا آمد؟
حکمت تولدشان را خداوند میداند.
و اگر میخواهید بگویید در برزخ امتحان میشود و رشد میکند...پس چه ضرورتی باقی میماند که بگوییم دنیا مزرعه آخرت است؟ و اینکه مرگ را پایان فرصت ها بدانیم؟
دنیا مزرعه آخرت است در حالت عادی ولی در حالت خاص، مانند کودکانی که قبل از تولد میمیرند و نیز دیوانگان یا مستضعفین فکری مسئله فرق شرایط فرق میکند.
برای تفصیل بیشتر در این زمینه میتوانید به تاپیکهایی که در بالا معرفی شد مراجعه کنید.
مورد دوم: بعد از مرگ حق الناس چه وجهی دارد؟خب چه فرقی میکند که آدم از گرگ لطمه دیده باشه یا از انسان؟
در هرصورت خدا باید جبران کند
[=microsoft sans serif]واقعا شما هیچ فرقی را احساس نمیکنید؟
بین ظلمی که به انسان از ناحیه یک موجود فاقد اختیار شده با ظلمی که از ناحیه یک موجود مختار شده هیچ فرقی نیست!
در ضمن، این باید را شما از کجا آوردید؟
بر اساس چه دلیل عقلی یا نقلی خداوند باید این ظلمها را جبران کند؟
وقتی که جبران کرد رابطه بدهکاری و طلبکاری در میان نمی ماند
پس همین طور که ملاحظه میکنید این تعبیر کارکرد زمینی دارد
[=microsoft sans serif]برفرض، خداوند ظلمهای ناشی از انسانهای دیگر را نیز جبران کرد(البته به خاطر لطفش نه تکلیفی که بر عهده دارد)، تکلیف خود فردی که ظلم کرده چه میشود؟
شما پست من را کامل خواندید؟
گفتم وقتی کسی ظلم میکند، ذمه اش مشغول میشود، خالی شدن ذمه، مستلزم عوض یا بخشش صاحب حق است. شما به چه دلیلی میگویید، جبران ظلم از ناحیه خداوند مستلزم بری شدن ذمه دیگری است.
نگاه کنید بحث بر سر عدالت نیست بحث برسر رشد و تعالی است
اگر ما ضرورت نبوت را برای انسان ثابت کردیم...باید برای تمام افراد آن ثابت شده باشد...در غیر اینصورت استدلال ایراد دارد
[=microsoft sans serif]متاسفانه شما فرق بین ضرورت وصفی و ذاتی را نمیفهمید و نمیخواهید توجهی به سخنانی که میشود داشته باشید.
مدام حرف خود را تکرار میکنید.
مسئله رشد و تعالی نیز دخلی در استدلال ندارد.
در رشد و تعالی به صورت طبیعی و نبود مانع، نیاز به وجود نبی و پیام خداوند است ولی در حالت خاص و استثنایی موضوع بحث کاملا عوض میشود و روال مانند موضوعش خاص میشود.
اتفاقا سخن شما خود موید این است که دین پدیده اجتماعی مثل هنر و صنعت است
اما اگر هدایت و وحی..و فرشته از سنخ فراماده اند هیچ موانع طبیعی نباید کارساز باشد
در غیر اینصورت زمینی و بشری بودن دین را پذیرفته ایم
[=microsoft sans serif]وحی متافیزیکی است ولی هدایت برای انسانی است که در ماده و جهان مادی و تزاحمات آن گرفتار است.
البته همین ماده و حضور در جهان ماده، امتحانی است و بی حکمت نیست.
نتیجه گیری آخر(ملازمه بین موانع طبیعی در فرایند هدایت و بشری بودن دین) نیز واقعا شاهکار است.
ــــــــــــــــــــ
1. تفصیل بیشتر از این تاپیکها مطالعه کنید:
تکلیف فرزندان نابالغ کفار در وقت عذاب
نوزادی که فوت میکنه تکلیفش چی میشه؟
[=microsoft sans serif]باسلامیک نکته کلی: مطالبی که در پاسخ به مورد اول شما گفتم، صرفا حکمت بود، و حتما شما فرق حکمت و علت را میدانید.به همین جهت ممکن است این حکمتها در مورد برخی جریان نداشته باشد.در مورد وضعیت کودکان، مجانین و .... که در حالت طبیعی و تکلیف در دنیا نبودند و قبل از رسیدن به سن تکلیف از دنیا رفته اند، حکمتهای دیگری از بودنشان در دنیا و رفتنشان وجود دارد و نیز وضعیت آنها در آخرت نیاز به ادله نقلی خاص دارد.اما در مورد مرگ کودکان قبل از رسیدن به سن تکلیف:در این مورد نباید بین دو سه مسئله خلط کرد.نکته اول: بر اساس ادله قطعی عقلی و نقلی، خداوند به کسی ظلم نمیکند.نکته دوم: افرینش هر انسانی و دقیقا هر انسانی، تابع حکمت و مصلحتی است که خداوند با علم خودش آنرا تشخیص داده است.نکته سوم: تا حدودی میتوانیم پی به این حکمتها ببریم و بعضی از مواقع نیز نمیتوانیم.ما حکمت تولد و مرگ این کودکان را نمیدانیم، ولی میدانیم که به خاطر حکمت خداوند خلقت و مرگشان بی حکمت نبوده است.از سوی دیگر نیز میدانیم که به آنها ظلم نخواهد شد و در قیامت با آنان برخورد مناسب خواهد شد، یا مستقیما به بهشت میروند یا در آنجا مورد آزمایش قرار میگیرند.(1)حکمت تولدشان را خداوند میداند.دنیا مزرعه آخرت است در حالت عادی ولی در حالت خاص، مانند کودکانی که قبل از تولد میمیرند و نیز دیوانگان یا مستضعفین فکری مسئله فرق شرایط فرق میکند.برای تفصیل بیشتر در این زمینه میتوانید به تاپیکهایی که در بالا معرفی شد مراجعه کنید.[=microsoft sans serif]واقعا شما هیچ فرقی را احساس نمیکنید؟بین ظلمی که به انسان از ناحیه یک موجود فاقد اختیار شده با ظلمی که از ناحیه یک موجود مختار شده هیچ فرقی نیست!در ضمن، این باید را شما از کجا آوردید؟بر اساس چه دلیل عقلی یا نقلی خداوند باید این ظلمها را جبران کند؟[=microsoft sans serif]برفرض، خداوند ظلمهای ناشی از انسانهای دیگر را نیز جبران کرد(البته به خاطر لطفش نه تکلیفی که بر عهده دارد)، تکلیف خود فردی که ظلم کرده چه میشود؟شما پست من را کامل خواندید؟گفتم وقتی کسی ظلم میکند، ذمه اش مشغول میشود، خالی شدن ذمه، مستلزم عوض یا بخشش صاحب حق است. شما به چه دلیلی میگویید، جبران ظلم از ناحیه خداوند مستلزم بری شدن ذمه دیگری است.[=microsoft sans serif]متاسفانه شما فرق بین ضرورت وصفی و ذاتی را نمیفهمید و نمیخواهید توجهی به سخنانی که میشود داشته باشید.مدام حرف خود را تکرار میکنید.مسئله رشد و تعالی نیز دخلی در استدلال ندارد. در رشد و تعالی به صورت طبیعی و نبود مانع، نیاز به وجود نبی و پیام خداوند است ولی در حالت خاص و استثنایی موضوع بحث کاملا عوض میشود و روال مانند موضوعش خاص میشود.[=microsoft sans serif]وحی متافیزیکی است ولی هدایت برای انسانی است که در ماده و جهان مادی و تزاحمات آن گرفتار است.البته همین ماده و حضور در جهان ماده، امتحانی است و بی حکمت نیست.نتیجه گیری آخر(ملازمه بین موانع طبیعی در فرایند هدایت و بشری بودن دین) نیز واقعا شاهکار است.ــــــــــــــــــــ1. تفصیل بیشتر از این تاپیکها مطالعه کنید:تکلیف فرزندان نابالغ کفار در وقت عذابنوزادی که فوت میکنه تکلیفش چی میشه؟
[=microsoft sans serif]وقتی خداوند جبران کرد رضایت هم میگیرد...نمیتواند؟
سلام
لطفا دقت کنید.
مکرر گفتم که بحث ما بر سر نتوانستن خداوند نیست، بلکه برسر این است که خودش گفته که چنین کاری را انجام نمیدهد.
در ضمن وقتی میگوییم باید منظور امر به خدا نیست بلکه باید عقلی است
واقعا تعجب میکنم از برداشت شما
من هم همین را گفتم لطفا دقت کنید:
در ضمن، این باید را شما از کجا آوردید؟
بر اساس چه دلیل عقلی یا نقلی خداوند باید این ظلمها را جبران کند؟
خب چه دلیل عقلی بر لزوم جبران از سوی خداوند دارید، لطفا اقامه کنید.
اما در مورد هدایت نشدن برخی انسانها انصافا شاهکار این است که میگویید مانع وجود داشته!!!چه طور اگر خدا اراده کند برای بیرون آمدن شتر از کوه مانعی نیست...بعد اینجا شد مانع؟
بله هدایت بر اساس سنت الهی بر اساس روال طبیعی است.
به همین جهت، پیامبران از انسانها انتخاب شدند و اتفاقا اکثر قریب به اتفاق(جز حضرت سلیمان و داوود) از مکنت مالی برخوردار نبودند.
خودشان جنگ میکردند و از وطن خود دور می افتادند و زخمی میشدند، گرسنگی میکشیدند وووو
قرار نیست که مسیر طبیعی رها شود.
اگر قرار بر این کارها بود که اصلا از همان ابتدا انسانها را به صورت هدایت شده و مومن خلق میکرد.
نمیتوانست؟
عنی همه چی باید در سیر طبیعی باشد پس چرا باید معجزه و امور فرامادی را بپذیریم؟!
مقایسه این مسئله با شتر صالح هم که کاملا بی ربط است.
شتر صالح، معجزه است و معجزه برای قبول ارتباط پیامبر با عالم غیب است.
همینکه این رابطه را مردم متوجه شدند کفایت میکند.
اما همین حضرت صالح، برای رساندن پیامش به مردم از همین ابزارهای طبیعی استفاده میکرد نه ابزارهای ماوراء طبیعی.
خود امام خمینی میگویند که ما دلیلش را نمیدانیم شاید قرار نیست همه هدایت شوند
لطفا نقل قول خود را با سند ذکر کنید.
بحث تر و خشک سوزاندن هم که میگویید خدا میداند...
جمله ناقص است. اشکال در کجاست؟
[=microsoft sans serif]
سلام
لطفا دقت کنید.
مکرر گفتم که بحث ما بر سر نتوانستن خداوند نیست، بلکه برسر این است که خودش گفته که چنین کاری را انجام نمیدهد.من هم همین را گفتم لطفا دقت کنید:
خب چه دلیل عقلی بر لزوم جبران از سوی خداوند دارید، لطفا اقامه کنید.
بله هدایت بر اساس سنت الهی بر اساس روال طبیعی است.
به همین جهت، پیامبران از انسانها انتخاب شدند و اتفاقا اکثر قریب به اتفاق(جز حضرت سلیمان و داوود) از مکنت مالی برخوردار نبودند.
خودشان جنگ میکردند و از وطن خود دور می افتادند و زخمی میشدند، گرسنگی میکشیدند وووو
قرار نیست که مسیر طبیعی رها شود.
اگر قرار بر این کارها بود که اصلا از همان ابتدا انسانها را به صورت هدایت شده و مومن خلق میکرد.
نمیتوانست؟مقایسه این مسئله با شتر صالح هم که کاملا بی ربط است.
شتر صالح، معجزه است و معجزه برای قبول ارتباط پیامبر با عالم غیب است.
همینکه این رابطه را مردم متوجه شدند کفایت میکند.
اما همین حضرت صالح، برای رساندن پیامش به مردم از همین ابزارهای طبیعی استفاده میکرد نه ابزارهای ماوراء طبیعی.لطفا نقل قول خود را با سند ذکر کنید.
جمله ناقص است. اشکال در کجاست؟
تا به اینجا دلیلی و برهانی بر رد شبهه بشری بودن دین اقامه نکردید
فقط میگویید لزومی ندارد اینطور باشد
این شد جواب؟
چه طور صرف بودن کتاب و متونی که پیروانشون هفتاد فرقه شده اند..که محور صحبتش هم اخلاقه..میشه نتیجه گرفت که اینها از طرف خداست؟ و بهشت و جهنم هم تعریف سنبلیک از ارزش اخلاق نیست ؟
نه شما و نه من امامی و پیامبری ندیدیم
من منکر نیستم ولی واقعا در مورد الهی بودن دین و نبوت دچار شک شده ام
این سخن نیچه خیلی تامل انگیزه
از وقتی که انسان توانست وقایع را ثبت کند دیگر عصایی مار نشد و پیامبری نیامد و ماه شکاف نخورد
[=microsoft sans serif]تا به اینجا دلیلی و برهانی بر رد شبهه بشری بودن دین اقامه نکردید
فقط میگویید لزومی ندارد اینطور باشد
این شد جواب؟
سلام
ادعای بشری بودن از جانب شماست، و البینه علی المدعی.
شما باید اثبات کنید که بشری هست نه اینکه من اثبات کنم بشری نیست
اما اگر ادعایی در این زمینه نداریم، اثبات فرابشری بودن دین برعهده ماست.
ابتدا تکلیف خود را روشن کنید.
چه طور صرف بودن کتاب و متونی که پیروانشون هفتاد فرقه شده اند..که محور صحبتش هم اخلاقه..میشه نتیجه گرفت که اینها از طرف خداست؟ و بهشت و جهنم هم تعریف سنبلیک از ارزش اخلاق نیست ؟
لطفا به جای پراکنده گویی دلیل خود را بیان کنید.
اینهایی که شما بیان کردید که همگی پاسخ دارد.
اما در مورد اثبات حرف خودمان:
اثبات فرابشری بودن دین، با معجزه ثابت میشود.
معجزه های پیامبران نیز که منحصر به مار و طوفان و .. .نیست.
حتی اگر شما وجود تاریخی همه پیامبران را نفی کنید، نمیتوانید وجود تاریخی رسول اکرم ص را نفی کنید.
اسناد معتبر تاریخی بر وجود ایشان داریم.
در مورد معجزه ها نیز اگر تمام معجزات را بتوانید از نظر تاریخی رد یا حداقل غیر قابل اثبات بدانید، در وجود قرآن کریم نمیتوانید شک کنید.
کتابی که نازل شده است امروز در هر خانه مسلمانی وجود دارد.
این کتاب، ادعا دارد که معجزه جاوید رسول اکرم است.
به معجزه بودن خودش نیز تحدّی کرده است.
تحدّی خودش را نیز بیان کرده. از کل شروع کرده و در نهایت به یک سوره اکتفا کرده است.
بنابراین، کسی که میخواهد بشری بودن دین را زیر سوال ببرد دو راه بیشتر ندارد:
یا باید دلیل معتبر بیاورد، نه انهایی که شما آوردید.
یا باید ادله دال بر نبوت را رد کند. که گفتیم حداقل پیامبر اکرم(که وجود تاریخی اش مسلم است) و معجزه ایشان؛ قرآن کریم است.(که تحدی آن هم واضح است)
البته اگر راه اول را برگزینید، چاره ای ندارید که دلیل طرف مقابل را نیز پاسخ دهید و معجزه بودن ان را نیز رد کنید.
حال این گوی و این میدان. تا حالا که نزدیک به 1394 سال شمسی و 1436 سال قمری است تمام مدعیان نتوانسته اند آنرا رد کنند.
این سخن نیچه خیلی تامل انگیزه
از وقتی که انسان توانست وقایع را ثبت کند دیگر عصایی مار نشد و پیامبری نیامد و ماه شکاف نخورد
ما را از شبهات بی مایه امثال نیچه نترسانید که بارها توسط بزرگان نقد شده است.
این شبهات چیزی جز بر هم زدن صف و ترساندن بیخودی نیست.
اینان اگر میتوانند بیایند معجزه بودن قران را رد کنند و سوره ای شبیه قرآن بیاورند تا بیخودی مجبور نشوند به در و دیوار بکوبند. یک بار معجزه ها را به تمسخر بگیرند و یک بار اصل ارتباط با ماوراء.
یاعلی
در مورد حق الناس مسله روشن است..وقتی خداوند جبران کرد رضایت هم میگیرد...نمیتواند؟
بحث حق الناس یک سرش به عدالت خدا وصل است و یک سرش به انسان در حوزه ی اخلاق.
اگر قرار بود که خداوند انسان را آزاد بگذارد که به هم ظلم کنیم و سپس بفرماید من هم جبران می کنم و می بخشم،تعالی انسان با ظهور ملکه عدالت در او چه می شد؟
الدنیا مزرعة الاخره به همین معناست،نمی شود شما بذر ظلم بکارید و در دنیا و آخرت عدالت برداشت کنید.
باید این قوانین الهی باشند هم برای تعالی اجتماع و بروز وظهور عدالت در آن و هم برای تعالی خود انسان!
تا به اینجا دلیلی و برهانی بر رد شبهه بشری بودن دین اقامه نکردید
در نقاط مختلف جهان هزاران پیامبر آمدند نه در یک زمان در طول هزاران سال و همه متفق القول یک چیز گفتند(خدا-نبوت-معاد) در اصول هیچ اختلافی نیست.
چطور ممکن است این همه پیامبر که تا آخرین لحظه ی حیات برای تبلیغ حقیقتی که به آن مامور بودند و رنجها کشیدند و بعضا به فجیعترین وضع به شهادت رسیدند دروغ گفته باشند؟
ایا با هم تبانی داشتند؟
آیا منافعی جز رنج و مرگ و طرد برایشان داشت؟ با چه داعیه ای؟
سخن شما به این معناست که تمام پیامبران (نعوذ بالله)دروغگو بوده اند!
ما را از شبهات بی مایه امثال نیچه نترسانید که بارها توسط بزرگان نقد شده است.
این شبهات چیزی جز بر هم زدن صف و ترساندن بیخودی نیست.
اینان اگر میتوانند بیایند معجزه بودن قران را رد کنند و سوره ای شبیه قرآن بیاورند تا بیخودی مجبور نشوند به در و دیوار بکوبند. یک بار معجزه ها را به تمسخر بگیرند و یک بار اصل ارتباط با ماوراء.
سلام
یکطور صحبت میکنید انگار بنده این شبهات را ایجاد کرده ام
من طرفدار کفر نیستم اما دلیل قانع کننده ایی هم از طرف شما نمیبینم..فقط میگویید بارها پاسخ داده شده..
خب لابد قانع کننده نبوده که هنوز توی جامعه مطرحه..!
در مورد معجزه کجا ثابت شده که هرکسی توانست کار خارقلاده انجام دهد از طرف خداست؟
درثانی این ادعا که اگر راست میگویید مثل قرآن بیاورید..مبهم است...هر اثری مختص و متعلق خود صاحب اثر است...
شعر مولوی متعلق به خود اوست معلومه که من نمیتونم مثل اون بیارم
یه طورایی ادعای تحدی مانند مغالطه است
نمیدونم
در نقاط مختلف جهان هزاران پیامبر آمدند نه در یک زمان در طول هزاران سال و همه متفق القول یک چیز گفتند(خدا-نبوت-معاد) در اصول هیچ اختلافی نیست.چطور ممکن است این همه پیامبر که تا آخرین لحظه ی حیات برای تبلیغ حقیقتی که به آن مامور بودند و رنجها کشیدند و بعضا به فجیعترین وضع به شهادت رسیدند دروغ گفته باشند؟
ایا با هم تبانی داشتند؟
آیا منافعی جز رنج و مرگ و طرد برایشان داشت؟ با چه داعیه ای؟
سخن شما به این معناست که تمام پیامبران (نعوذ بالله)دروغگو بوده اند!
وظیفه انسانهای کامل و آگاه اینه که افراد رو به زندگی بهتر و عدالت اجتماعی هدایت کنند...
یعنی شما باور دارید که اگر از اول زندگی بشر خوب پیش میرفت و ظلمی نبود و همه شاد و خرم زندگی میکردند باز مسئله معاد طرح میشد؟
صحبت دروغ نیست صحبت اینه که به قول مولوی چون سر و کارت به کودک فتاد زبان کودکی باید گشاد
اگر عقل بشر واقعا ارزش انسانی را بفهمد وعده بهشت و جهنم کارکرد خود را از دست میدهد
مگر امام حسین نفرموده که اگر آخرتی هم نبود من راهم همین است؟!
امیدورام مطلب روشن شده باشد
الدنیا مزرعة الاخره به همین معناست،نمی شود شما بذر ظلم بکارید و در دنیا و آخرت عدالت برداشت کنید.
حرف من اینه که عقلا نمیشه اینهارو به خدا چسبوند اینها بیشتر مصرف زمینی دارد
بعنوان مثال همین جمله که میگویید دنیا مزرعه آخرت است ...ما به جناب صدیق گفتیم پس کودکان که بواسطه ظلم کشته شدند و نتوانستند رشد تعالی کنند چه؟
گفتند که بعد از مرگ خداوند زمینه رشد و تعالی را برای آنها فراهم میکند....
ما هم میگوییم پس اینکه دنیا مزرعه آخرت است یه قاعده کلی نیست و ما خودمون هرکجا که چیزی لازم بوده چیزی ساختیم
یعنی شما باور دارید که اگر از اول زندگی بشر خوب پیش میرفت و ظلمی نبود و همه شاد و خرم زندگی میکردند باز مسئله معاد طرح میشد؟
دیدگاه حضرتعالی در باره ی معاد صحیح نیست.
مگر امام حسین نفرموده که اگر آخرتی هم نبود من راهم همین است؟!
اگر امام حسین علیه آلاف التحیة و السلام قرار بود که عقل ظاهر منفعت طلب را ملاک قرار دهند که به کربلا نمی رفتند!همانجا با یزید علیه اللعنة بیعت می فرمودند.
پس کودکان که بواسطه ظلم کشته شدند و نتوانستند رشد تعالی کنند چه؟
گفتند که بعد از مرگ خداوند زمینه رشد و تعالی را برای آنها فراهم میکند....
اگر یک هنرمند نقاش قلمو دستش بگیرد و بر بوم نقاشیش تمام نقشها را یک رنگ بزند شما چه خواهید گفت؟
هستی را یک پازل فرض کنید هر قطعه ای باید سر جای خودش قرار گیرد و هر چیز هم در جای خویش نیکوست.
خداوند حکیم است،آنچه در نظر ما ظلم است در نظام هستی عین عدل است،امام علی (ع) در این زمینه می فرمایند:(العدل وضع کل شیء موضعه)
همان هر چیز به جای خویش نیکوست.
در نقاط مختلف جهان هزاران پیامبر آمدند نه در یک زمان در طول هزاران سال و همه متفق القول یک چیز گفتند(خدا-نبوت-معاد) در اصول هیچ اختلافی نیست.چطور ممکن است این همه پیامبر که تا آخرین لحظه ی حیات برای تبلیغ حقیقتی که به آن مامور بودند و رنجها کشیدند و بعضا به فجیعترین وضع به شهادت رسیدند دروغ گفته باشند؟
ایا با هم تبانی داشتند؟
آیا منافعی جز رنج و مرگ و طرد برایشان داشت؟ با چه داعیه ای؟
سخن شما به این معناست که تمام پیامبران (نعوذ بالله)دروغگو بوده اند!
سلام.شما اعتقاد دارید که هزاران پیامبر در طول هزاران سال در نقاط مختلف جهان آمدند؟؟می شود لطف کنید قوم یهود را ندید بگیرید و بعد نام ده پیامبر را ذکر کنید، و بیان کنید که در منطقه ای غیر از خاور میانه بر مردم آمدند و یا اگر هم بر مردم خاور میانه امدند، بر قوم یهود نیامده باشند، و بعد خواهشن ذکر کنید با چه معیار و سند یقینی این ده تن را ذکر کردید، و بیان کنید که آیا بر تمامی آنها رنج و سختی و فراوان واقع شد و چه بسا به وجیع ترین وضع به شهادت رسیدند؟با چه سندی؟
سلام.شما اعتقاد دارید که هزاران پیامبر در طول هزاران سال در نقاط مختلف جهان آمدند؟؟می شود لطف کنید قوم یهود را ندید بگیرید و بعد نام ده پیامبر را ذکر کنید، و بیان کنید که در منطقه ای غیر از خاور میانه بر مردم آمدند و یا اگر هم بر مردم خاور میانه امدند، بر قوم یهود نیامده باشند، و بعد خواهشن ذکر کنید با چه معیار و سند یقینی این ده تن را ذکر کردید، و بیان کنید که آیا بر تمامی آنها رنج و سختی و فراوان واقع شد و چه بسا به وجیع ترین وضع به شهادت رسیدند؟با چه سندی؟
سلام
منبع کلام من قران است:"ولكل أمة رسول وقوله تعالى وما أرسلنا إليهم قبلك من نذير" و نظائر این آیات اثبات می کند
در هر امتی رسولی بوده است.
در قران تعداد مشخصی از رسولان نام برده می شوند .علاوه بر آیات فوق احادیث هم این نکته را تائید می کنند.
نبع کلام من قران است:"ولكل أمة رسول وقوله تعالى وما أرسلنا إليهم قبلك من نذير" و نظائر این آیات اثبات می کنددر هر امتی رسولی بوده است.
در قران تعداد مشخصی از رسولان نام برده می شوند .علاوه بر آیات فوق احادیث هم این نکته را تائید می کنند.
البته شاید من اشتباه می کنم و نفهمیده باشم که پیش فرض های بحث و این تاپیک چیست.ولی من حدس می زدم، با توجه به عنوان تاپیک و هدف تاپیک، یک آیه سند نمی شود اینجا.اگر آیات استناد دارند.خوب یکباره به جناب ملا علی بگویید که قرآن بیان کرده که این قرآن کلام بشری نیست و شبهه ای به دل راه ندهند :ok:
البته شاید من اشتباه می کنم و نفهمیده باشم که پیش فرض های بحث و این تاپیک چیست.ولی من حدس می زدم، با توجه به عنوان تاپیک و هدف تاپیک، یک آیه سند نمی شود اینجا.اگر آیات استناد دارند.خوب یکباره به جناب ملا علی بگویید که قرآن بیان کرده که این قرآن کلام بشری نیست و شبهه ای به دل راه ندهند :ok:
روش بحث با ایشان نسبت به شما متفاوت است ایشان خودشان به منابع استدلال می کنند.
اگر یک هنرمند نقاش قلمو دستش بگیرد و بر بوم نقاشیش تمام نقشها را یک رنگ بزند شما چه خواهید گفت؟هستی را یک پازل فرض کنید هر قطعه ای باید سر جای خودش قرار گیرد و هر چیز هم در جای خویش نیکوست.
خداوند حکیم است،آنچه در نظر ما ظلم است در نظام هستی عین عدل است،امام علی (ع) در این زمینه می فرمایند:(العدل وضع کل شیء موضعه)
همان هر چیز به جای خویش نیکوست.
اولا این جواب سوال من نبود بحث را منحرف نکنید
ثانیا پس برای اینکه این صفحه نقاشی زیبا بشه اگه ظلم به کودک و غیر کودک بشه ایرادی نداره...!
همین نوع دفاع هاست که منو سردتر میکنه
دیدگاه حضرتعالی در باره ی معاد صحیح نیست.اگر امام حسین علیه آلاف التحیة و السلام قرار بود که عقل ظاهر منفعت طلب را ملاک قرار دهند که به کربلا نمی رفتند!همانجا با یزید علیه اللعنة بیعت می فرمودند.
نشد آبجی..
مشکل اینجاست که فکر میکنید بدون حیات آخرت ما حق داریم منفعت طلب باشیم
اساسا جواب سوالتونو خودتون دادید..که چرا پیامبران از ابزار بهشت و جهنم استفاده کرده اند.
روش بحث با ایشان نسبت به شما متفاوت است ایشان خودشان به منابع استدلال می کنند.
بنده وقتی بحث برون دینی میکنم استدلالم به منابع دینی در جهت تناقض و ضعف آن است نه قبول آن
شما نمی توانید بدون مطالعه راجع به حقایق چیزهایی که در باره ی آن بحث می کنید بحث را ادمه دهید.
شخص بحاثی که بخواهد به نتیجه برسد باید راجع به آنچه می خواهد بفهمد خالی الذهن مطالعه کند نه اینکه از قبل تصمیمش را گرفته باشد
ابتدا حقیقت معاد را مطالعه کنید،سپس راجع به حکمت الهی مطالعه کرده و خوب تفکر کنید بعد می توان بحث کرد.(اگر جای بحث باقی بماند)
پ.ن
مجادله هرگز هیچ کس را به حقیقت راهنمایی نمی کند.
بنده وقتی بحث برون دینی میکنم استدلالم به منابع دینی در جهت تناقض و ضعف آن است نه قبول آن
بحث برون دینی؟
همه ی مباحثات حضرتعالی با اساتید گرامی دینی بوده است،شما از معاد و عدالت خدا دارید سخن می گوئید،تصورم این بود که می خواهید مشکل را حل کنید!
[=microsoft sans serif]سلام
یکطور صحبت میکنید انگار بنده این شبهات را ایجاد کرده ام
خیر من نگفتم که شما ایجاد کردید.
اما وقتی گفتید که برایتان تامل برانگیز است عرض کردم که این شبهات که پاسخ خود را گرفته است.
من طرفدار کفر نیستم اما دلیل قانع کننده ایی هم از طرف شما نمیبینم..فقط میگویید بارها پاسخ داده شده..
دوست عزیز
اگر قدری در پستهایی که نوشتم دقت میکردید متوجه میشدید که بشری دانستن ادیان و حداقل دین اسلام با یک مانع بزرگ به نام معجزه روبروست و بزرگترین معجزه که امروز نیز زنده است و امثال هیوم نمیتوانند بگویند امروزه وجود ندارد قرآن کریم است.
البته بهانه آوردن که کاری ندارد.
در مورد معجزه کجا ثابت شده که هرکسی توانست کار خارقلاده انجام دهد از طرف خداست؟
اولا: هیچ کجا.
کسی مدعی نیست که صرف انجام کار خارق العاده مستلزم اثبات فرابشری بودن قدرت آن شخص در انجام آن کار و ارتباط با غیب است.
بلکه معجزه انجام کار خارق العاده همراه با تحدی و ادعای نبوت است.
ثانیا: این ملازمه، عقلی است و در مباحث مربوط به معجزه بحث شده است.
بحث آن در تاپیکهای مربوط به معجزه باید بشود و شاید هم شده باشد.
اما به صورت خلاصه ملازمه به این صورت است:
وقتی کسی کاری را انجام میدهد که دیگران از انجامش عاجز هستند و در کنار آن مدعی میشود من نبی هستم و کسی نمیتواند مثل این کار را انجام دهد تا چه رسد به اینکه برتر از آن را انجام دهد. همین خصوصیات نشان میدهد که او قدرتی برتر از انسانها دیگر دارد ولی اینکه او از جانب خداوند است، بر اساس دلیل حکمت الهی تمام میشود. چون اگر او واقعا از جانب خداوند نباشد و ادعای دروغ داشته باشد برخداوند لازم است که او را در انجام ان کار ناتوان کند.
درثانی این ادعا که اگر راست میگویید مثل قرآن بیاورید..مبهم است...هر اثری مختص و متعلق خود صاحب اثر است...
شعر مولوی متعلق به خود اوست معلومه که من نمیتونم مثل اون بیارم
یه طورایی ادعای تحدی مانند مغالطه است
بهانه اینکه هر اثری مربوط به صاحب اثر است برای فرار از بحث است.
مثال به مولوی زدید به نظر شما کسی نمیتواند بیاید و مانند مولوی و بلکه برتر از او شعر بگوید.
این چه حرفی است.
کمال الملک در نقاشی برجسته است آیا هیچ کسی نمیتواند همانند او یا بهتر از او نقاشی بکشد؟
هر دوره یک نفر اهل فن می آید و برتر از استاد خود میشود. آثار فخیم تری از او ایجاد میکند.
در ضمن اینکه قران کریم میفرماید مثل قران یا حداقل سوره ای از آن بیاوردی، منظور این نیست که دقیقا عین این باشد. اگر عین آن باشد که خب خود قران میشود.
منظور از مثل، از جهت بلاغت و فصاحت و سایر وجود اعجاز ادبی و غیر ادبی(حکمت و آموزه ها) آن است.
اگر هم میفرماید مثل بیاورید به این دلیل است که برای بطلان معجزه بودن قرآن کریم یا هر معجزه دیگری، صرف آوردن مثل آن(با معنایی که گذشت) کفایت و لازم نیست برتر و بهتر باشد. هرچند اگر برتر باشد که به طریق اولی آنرا باطل خواهد کرد.(۱)
مثلا وقتی گفته میشود این شاعر مثل آن شاعر شعر میگوید، شما از این جمله چه میفهمید؟
آیا اصلا به ذهنتان میرسد که منظور از مثلیت، یعنی عین همان اشعار؟
اینکه عینیت است نه مثلیت!
منظور از این جمله این است که از جهت استفاده از آرایه های ادبی و فخامت ادبی شباهت زیادی بین این دو است.
حال شما نگاه کنید به کسانی که خواسته اند همانند قران، سوره ای بیاورند.
چه معرکه ای برپا شده است و به قول شاعر:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست **** عرض خود میبری و زحمت ما میداری.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
۱. المیزان، ج۱۰، ص۱۷۰
[=microsoft sans serif]بعنوان مثال همین جمله که میگویید دنیا مزرعه آخرت است ...ما به جناب صدیق گفتیم پس کودکان که بواسطه ظلم کشته شدند و نتوانستند رشد تعالی کنند چه؟
گفتند که بعد از مرگ خداوند زمینه رشد و تعالی را برای آنها فراهم میکند....
ما هم میگوییم پس اینکه دنیا مزرعه آخرت است یه قاعده کلی نیست و ما خودمون هرکجا که چیزی لازم بوده چیزی ساختیم
قاعده کلی نیست یعنی چه؟
اصل این قاعده را از معصومین گرفته ایم.
موارد استثنای آنرا نیز همینطور.
ما که از خودمان چیزی نگفتیم. هرچند دلایل عقلی مانند عدالت پشتوانه کلیت بحث است.
مگر اینکه بفرمایید نظر معصومین برای شما معتبر نیست که آن بحثی دیگر میطلبد.
[=microsoft sans serif]تا به اینجا دلیلی و برهانی بر رد شبهه بشری بودن دین اقامه نکردید
فقط میگویید لزومی ندارد اینطور باشد
این شد جواب؟
در ضمن شما هنوز پاسخ این مطالب بنده را ندادید. عرض کردم:
ادعای بشری بودن از جانب شماست، و البینه علی المدعی.
شما باید اثبات کنید که بشری هست نه اینکه من اثبات کنم بشری نیستاما اگر ادعایی در این زمینه نداریم، اثبات فرابشری بودن دین برعهده ماست.
ابتدا تکلیف خود را روشن کنید.
اگر قرار است کسی ادعایی کند و بعد از طرف مقابل طلب استدلال برای بطلانش را داشته باشد بدون اینکه خودش دلیلی بر حرفش اقامه کند که بحث بی فایده است و به جدال شبیه تر است تا حق جویی.
بحث برون دینی؟همه ی مباحثات حضرتعالی با اساتید گرامی دینی بوده است،شما از معاد و عدالت خدا دارید سخن می گوئید،تصورم این بود که می خواهید مشکل را حل کنید!
بنده ام تصورم این بود که معنای برون دینی را میدانید
برون دینی یعنی فقط با تکیه بر عقل و تجربه دین را شناختن نه با خود دین
بنده ام تصورم این بود که معنای برون دینی را میدانید
قبول کنید که تعبیرتان نارسا بود الان متوجه شدم.
در این مورد حق با شماست ولی حق همانست که ابتدا کل مباحثی را که مورد اشکال شماست را دقیقا مطالعه کنید
راجع به آن تفکر کنید بعد اگر مشکلی بود طرح بفرمائید،به این شکل واقعا خودتان راحت تر خواهید بود و به آرامش فکر خواهید رسید
ان شاالله.
ادعای بشری بودن از جانب شماست، و البینه علی المدعی.
شما باید اثبات کنید که بشری هست نه اینکه من اثبات کنم بشری نیستاما اگر ادعایی در این زمینه نداریم، اثبات فرابشری بودن دین برعهده ماست.
ابتدا تکلیف خود را روشن کنید.
سلام
متاسفانه دارید مغلطه میکنید
کسی ادعای بشری بودن دین را نداشته که بخواهد ثابت کند
از ایتدا هم گفتیم شبهاتی وارد است چگونه رد میکنید...که ما جواب قانع کننده ایی نگرفتیم
وقتی کسی کاری را انجام میدهد که دیگران از انجامش عاجز هستند و در کنار آن مدعی میشود من نبی هستم و کسی نمیتواند مثل این کار را انجام دهد تا چه رسد به اینکه برتر از آن را انجام دهد. همین خصوصیات نشان میدهد که او قدرتی برتر از انسانها دیگر دارد ولی اینکه او از جانب خداوند است، بر اساس دلیل حکمت الهی تمام میشود. چون اگر او واقعا از جانب خداوند نباشد و ادعای دروغ داشته باشد برخداوند لازم است که او را در انجام ان کار ناتوان کند.
این هم ازون سخن هاست..! مگر خداوند عقل نداده؟!
وقتی هیچ دلیل عقلی نداشته باشیم فردی که قدرت و ادعایی دارد از طرف خداست...چرا خدا باید او را ناتوان کند؟؟؟!!!
شما نمی توانید بدون مطالعه راجع به حقایق چیزهایی که در باره ی آن بحث می کنید بحث را ادمه دهید.شخص بحاثی که بخواهد به نتیجه برسد باید راجع به آنچه می خواهد بفهمد خالی الذهن مطالعه کند نه اینکه از قبل تصمیمش را گرفته باشد
ابتدا حقیقت معاد را مطالعه کنید،سپس راجع به حکمت الهی مطالعه کرده و خوب تفکر کنید بعد می توان بحث کرد.(اگر جای بحث باقی بماند)
پ.ن
مجادله هرگز هیچ کس را به حقیقت راهنمایی نمی کند.
بجای حرفهای کلی زدن پاسخ شبهه رو بفرمایید
اینطوری حرف زدن شما بیشتر منو نگران میکنه
ا اصلا به ذهنتان میرسد که منظور از مثلیت، یعنی عین همان اشعار؟
اینکه عینیت است نه مثلیت!
منظور از این جمله این است که از جهت استفاده از آرایه های ادبی و فخامت ادبی شباهت زیادی بین این دو است.
مثل اون هم اگه بگن شما قبول میکنید؟؟؟ بله؟ چه کسی باید قضاوت کنه؟
اگه فردا روزی بهتر ازون هم گفتند باز دلیلی نداریم که خب پس این دیگه از طرف خداست...اساسا انسان هرچیزی رو که نمیدونه به خدا نسبت میده
در مسیحت قدیم هم دلیل تب کردن را خشم خدا میدانستند که بعد توسط علم کشف شد که عاملش فلان ویروس است
یعنی شما باور دارید که اگر از اول زندگی بشر خوب پیش میرفت و ظلمی نبود و همه شاد و خرم زندگی میکردند باز مسئله معاد طرح میشد؟
بله صد در صد مطرح میشد.فرض کنید همه چی گل و بلبل بود .اصلا بدون پیامبر و امام و دین و همه چی. همین جوری خود بخود همه چی عالی بود.صد سال ،دویست سال ،سیصد سال هم در کمال خوشی زندگی میکردیم.شما واقعا در این صورت به پوچی نمیرسیدید؟
بعد این مدت قرار بود همه چی تمام بشه و برای همیشه از بین بریم.این که به شدت آدمو نا امید میکنه!!!!!!!!
اگر اشتباه نکنم،خود حضرتعالی در تاپیکی صحبتتان این بود که وقتی آدم همسرشو از دست میده،افسرده میشه . در این صورت چه طور میشه با پایان یافتن تمام هست و نیست کنار امد؟میل به بقا در انسان فطری هست.این نیاز رو کاملا میشه حس کرد.
بله صد در صد مطرح میشد.فرض کنید همه چی گل و بلبل بود .اصلا بدون پیامبر و امام و دین و همه چی. همین جوری خود بخود همه چی عالی بود.صد سال ،دویست سال ،سیصد سال هم در کمال خوشی زندگی میکردیم.شما واقعا در این صورت به پوچی نمیرسیدید؟
بعد این مدت قرار بود همه چی تمام بشه و برای همیشه از بین بریم.این که به شدت آدمو نا امید میکنه!!!!!!!!
اگر اشتباه نکنم،خود حضرتعالی در تاپیکی صحبتتان این بود که وقتی آدم همسرشو از دست میده،افسرده میشه . در این صورت چه طور میشه با پایان یافتن تمام هست و نیست کنار امد؟میل به بقا در انسان فطری هست.این نیاز رو کاملا میشه حس کرد.
بهتر از جهنم رفتنه که
بهتر از بهشتی است که عشقت اونجانیست
بهتر از اینه که باشی اما با خانوادت نباشی
بهتر از جهنم رفتنه که
بهتر از بهشتی است که عشقت اونجانیست
بهتر از اینه که باشی اما با خانوادت نباشی
برای چی اون دنیا باید با خانوادت یا با عشقت نباشی؟؟
انسان با چیزی که مورد علاقه اش هست محشور میشه. حتی اگر یک تکه سنگ باشه.
در مورد بهشت و جهنمش هم نگران نباشید.انسان شبیه کسی میشه که بهش علاقه داره بنابراین هر دوتون یا بهشت میرید یا جهنم. که در هر دو صورت مشکلی نیست.چون با همدیگه اید دیگه.
- :ok:
دین نداشتن و هدایت نشدن افراد کم جمعیتی که در جنگلها زندگی میکنند...
[=arial black]
کاش من هم یه ذره عشق همون جنگلیا رو داشتم
خدایا یعنی میشه منم جنگلی بشم
وقتی با پینه ی دستش و با لطافت دلش یه میوه ی امرود تو دستم داد فک کردم عشق خدا تو دستامه که هنوزم که هنوزه اون لحظه از یادم نمیره.
تو عمرم چنین جنگلی ندیده بودم.
برام دعا کن که بشم یه جنگلی .
نمی دونم دین چیه. ولی اون عشق تو دل اون جنگلیه به دینی که سر زبونهاست خیلی بهتره. شایدم اون عشق همون دین هستش که اسمشو گذاشتن دین. ولی همون عشق بهتره من اونو خیلی می پسندم. فرقی هم نمی کنه چه تو امازون، چه تو جنگل و کویر ایران.
ثانیا: این ملازمه، عقلی است و در مباحث مربوط به معجزه بحث شده است.
بحث آن در تاپیکهای مربوط به معجزه باید بشود و شاید هم شده باشد.
اما به صورت خلاصه ملازمه به این صورت است:
وقتی کسی کاری را انجام میدهد که دیگران از انجامش عاجز هستند و در کنار آن مدعی میشود من نبی هستم و کسی نمیتواند مثل این کار را انجام دهد تا چه رسد به اینکه برتر از آن را انجام دهد. همین خصوصیات نشان میدهد که او قدرتی برتر از انسانها دیگر دارد ولی اینکه او از جانب خداوند است، بر اساس دلیل حکمت الهی تمام میشود. چون اگر او واقعا از جانب خداوند نباشد و ادعای دروغ داشته باشد برخداوند لازم است که او را در انجام ان کار ناتوان کند.
با سلام.
این همه انسان هایی که توسط همین عرفان های نوظهور علی الخصوص در هند گمراه شده اند چرا خداوند گمراه کنندگان را نیست و نابود نکرد؟ مهمترینش همین سای بابا که در عصر خودمان اتفاق افتاد. او که ادعای نبوت هم نکرد ادعای خدایی کرد. کارهای خارق عادتی هم انجام می داد.
مهمترین مرجع عقل انسان است. همین که عقل انسان این محدودیت را برای او به همراه داشته باشد که هر کس کار خارق عادتی انجام داد و ادعایی هم کرد از طرف خدا نیست مشکل حل می شود. نیاز نیست خداوند مستقیما وارد عمل شود.
در ضمن اینکه قران کریم میفرماید مثل قران یا حداقل سوره ای از آن بیاوردی، منظور این نیست که دقیقا عین این باشد. اگر عین آن باشد که خب خود قران میشود.
منظور از مثل، از جهت بلاغت و فصاحت و سایر وجود اعجاز ادبی و غیر ادبی(حکمت و آموزه ها) آن است.
اگر هم میفرماید مثل بیاورید به این دلیل است که برای بطلان معجزه بودن قرآن کریم یا هر معجزه دیگری، صرف آوردن مثل آن(با معنایی که گذشت) کفایت و لازم نیست برتر و بهتر باشد. هرچند اگر برتر باشد که به طریق اولی آنرا باطل خواهد کرد.(۱)
خوب شما فرض بگیرید بنده مثنوی معنوی مولانا را در مبارزه با قرآن ارایه کردم. خوب حالا کی باید تعیین کنه که من پیروزم یا خدا؟
غیرمعقول بودن تحدی دقیقا همین جاست که داوری وجود ندارد. چراکه تمام انسان های روی زمین یا مسلمانند یا غیر مسلمان. اگر مسلمانند که ما چنین داوری را بی طرف نمی دانیم و اگر غیر مسلمانند و صلاحیت داوری دارند خوب اگر معتقد بودند که قرآن رقیب ندارد که تا به الان چرا خود مسلمان نشدند. همین که تا به الان مسلمان نشدند نشان می دهد که قرآن را بدون رقیب نمی دانند.
اما اگر ادعایی در این زمینه نداریم، اثبات فرابشری بودن دین برعهده ماست.
فرابشری بودن دلیل بر خدایی بودن نیست. چه بسا موجودات فرابشری در این عالم هستی وجود داشته باشند که بخواهند انسان را استثمار کنند. همان طور که انسان حیوانات و طبیعت را در اختیار خود گرفته و ظلم های بسیاری در حق آنها کرده است. اگر قرار باشد خدا آنجا وارد عمل شود باید اینجا هم شود.
و من الله توفیق
در مورد بهشت و جهنمش هم نگران نباشید.انسان شبیه کسی میشه که بهش علاقه داره بنابراین هر دوتون یا بهشت میرید یا جهنم. که در هر دو صورت مشکلی نیست.چون با همدیگه اید دیگه.
اگه اینجوریه که خب هیچ کس نباید بره جهنم ..همه به خواسته هاشون میرسن
در ثانی بهشتی که متوقف به ادراک دنیایی مانیست چه وجهی برای دل خوش شدن دارد؟
مثل این که شما الآن تشنه آبی من بگم اگه صبر کنی یه چیز بهتر بهت میدن
نمیگی چیز بهترو نمیخوام فقط آب میخوام؟
1-خدا ترو خشکو باهم میسوزونه
سلام
کی گفته خدا تر و خشک رو باهم می سوزونه؟
مگر بارهای در قرآن نخوانده ایم که خداوند قبل از نزول عذاب به پیامبران خود دستور خروج می دهد؟
مانند حضرت لوط. البته موارد خاصی هم نزدیک به این چیزی که شما فرمودید وجود داره اما این معنی رو نمیده
2-خدا حقالناسو نمیبخشه
خب خودتون دارید می فرمایید حق الناس.
بدون تشبیه شما فرض کنید پدر دو کودک هستید، اگر یکی از کودکان شما دومی را کتک بزند، وقتی که اولی میاد پیش شما شکایت می کنه می تونید بگید عیبی نداره؟ میشه؟ یا میشه کودک دومی بیاد بگه بابایی من داداشم رو زدم ببخشید؟ خب اگر به شما بگه ببخشید که شما نمیتونید بگیر باشه بخشیدم! این وسز اون کودک دومی کتک خورده اون باید دلش به دست آورده بشه و شما باید عدالت رو برقرار کنید
3-دین نداشتن و هدایت نشدن افراد کم جمعیتی که در جنگلها زندگی میکنند...
اینم اشتباهه
ببینید خداوند 124 هزار پیغمبر فرستاد
الان دیگه آقای a از اینور دنیا بطور لحظه ای می تونه با اونور دنیا با دوستش آقای b در ارتباط باشه
همه چی در دسترس است
بسیاری از کتب و آموزش ها در دسترس هستند (بصورت رایگان)
بنده حقیر فکر نمیکنم در این دوره نمیدانستم یا نتوانستم یاد بگیرم معنا بدهد
سیل و زلزله که نگاه به مومن و کافر نمیکنه اما دینداران از اونجایی که ورای طبیعت به خدایی قایلند آن را به خدا نسبت میدهند در حالی که صفت مهربانی و عدل هم برایش قایلند..
ما در یک جهانی زندگی می کنیم که قوانین طبیعی بر آن حاکم است.
توی جنگل روزانه خیلی از حیوانات همدیگر را شکار می کنند. اگر خداوند بخواهد مدام در این امور دخالت کند آیا امکان پذیر است؟
برای انسان ها هم همینطور. خداوند انسان را مختار آفریده، سایر عوامل طبیعی هم بصورت طبیعی روند خود را دنبال می کنند.
اگر قرار باشد مدام خداوند انسان های قوی را به شدن کنترل نماید تا به هیچکس ظلم نشود پس خوب و بد مشخص نمیشود و همچنین در اینصورت اختیار کاملا حذف می شود.
مورد دومی هم باز نشان از خدایی دارد که کارکرد و مصرف زمینی دارد برای حفظ منافع و برقراری عدالت
در حالی که با یه دودوتای ساده خدا حق الناس را هم میتواند جبران کند...
اگه یک مجرم فرزند یک آقایی رو بکشه. خداوند چجور میخواد بسادگی جواب بده؟ اون آقایی که فرزندش کشته شده تا وقتیکه نبیند شخص قاتل به مجازات عملش رسیده است هرگز آرام نمیگیرد.
مورد سومی هم این دلیلی رو که اکثرا برای اثبات نبوت بکار میبرند را مخدوش میکند...اینکه ضرورت وجود شی اثبات شی است در مورد سومی نقض میشود
این مورد به خودی خود این موضوع را که دین هم مثل خیلی از امور مانند ادبیات و هنر یک پدیده اجتماعی است را قوت میبخشد
سومی رو بنده جواب دادم ولی اینجا فرمایش شما مبهم است!
تمامی پیامبران الهی و امامان می فرمایند ما از شما پول نمی خواهیم. ما فقط می خواهیم شما هدایت شوید. اجر ما با خداست. کدوم دندونپزشک، کدوم جراح، کدوم استاد دانشگاه، کدوم انسانی معمولی همچین حرفی میزنه؟ بیاد پای دین هست و نیست و پول و خانوادش رو بده بعدم بگه هیچ مزدی نمیخوام!
پیامبر اکرم (ص) فرمود اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهید من از دعوت و وظیفه خود دست نمی کشم. تو این راه پولش رفت، همه خانوادش شهید شدند، خودش شهید شد، اسارت و جنگ های فراوان و خسارت های فراوان دید
اگه اینجوریه که خب هیچ کس نباید بره جهنم ..همه به خواسته هاشون میرسن
من که عرض کردم هر دو میریم جهنم !!!
- :Gig:
حالا بهشت هم که بریم ،موضوع اینه که خواسته های انسان محدود نیست.و با رسیدن به یک خواسته،خواسته ی بعدی و بعدی مطرح میشه.
در ثانی بهشتی که متوقف به ادراک دنیایی مانیست چه وجهی برای دل خوش شدن دارد؟
چطور بهشت متوقف به ادراک دنیایی ما نیست؟ اینهمه آیه در قرآن که به نحوی کاملا دنیایی بهشت را توصیف میکند،هست.که فریاد خیلی ها بلنده که چرا بهشت این قدر سطح پایین معرفی شده!!!!
مثل این که شما الآن تشنه آبی من بگم اگه صبر کنی یه چیز بهتر بهت میدن
نمیگی چیز بهترو نمیخوام فقط آب میخوام؟
متاسفانه متوجه فرمایشتون نمیشم.دقیقا موضوع چیه ؟
من که عرض کردم هر دو میریم جهنم !!!
به سلامتی
چطور بهشت متوقف به ادراک دنیایی ما نیست؟ اینهمه آیه در قرآن که به نحوی کاملا دنیایی بهشت را توصیف میکند،هست.که فریاد خیلی ها بلنده که چرا بهشت این قدر سطح پایین معرفی شده!!!!
متاسفانه متوجه فرمایشتون نمیشم.دقیقا موضوع چیه ؟
نشنیدین که خدا گفته ما برای شما مثال میزنیم؟!
نشنیدین که جز راسخون در علم کس دیگری نمی فهمد معنای آیات را؟
نشنیدین که نه گوشی شنیده و نه به ذهنی خطور نمیکند؟
واقعا باور میکنید برای رسیدن به سیب و گلابی اینقدر گذر از برزخها و ازین گور به اون گور شدن داریم؟ برای رسیدن به سیب و گلابی باید سیصدرهزار سال در قیامت معطل باشیم؟ و لیاقت پیدا کنیم؟
خیر
روشنه که نعمت های ذکر شده در قرآن فقط اشتراک لفظی با اونچه که ما میخواهیم دارد
اما صحبت اینه که هرچقدر هم که خوب باشه در جای خودش خوبه به چه کار الآن من میاد که هیچ درکی ازش ندارم؟ واقعا این منطقیه که دل خوش به این باشیم که نیازهای اولیه مون بعد از مرگ تامین میشه؟ نگید تورو خدا
ما در یک جهانی زندگی می کنیم که قوانین طبیعی بر آن حاکم است.
همینو به قطع میتوان فهمید اما مابقی ماجرا رو خیر
اینکه خدامارو ساخته یا ما خدارو معلوم نیست
اما صحبت اینه که هرچقدر هم که خوب باشه در جای خودش خوبه به چه کار الآن من میاد که هیچ درکی ازش ندارم؟ واقعا این منطقیه که دل خوش به این باشیم که نیازهای اولیه مون بعد از مرگ تامین میشه؟ نگید تورو خدا
صحبت های شما خودش با خودش متناقضه
هیچ درکی ازش ندارید؟ سیب و گلابی مطرح شده که درک پیدا کنید ازش.
اگر بگن نیازهای متعالی تامین میشه،می فرمایید وقتی درکی از نیاز متعالی ندارم ،چه جوری دلخوش به بهشت باشم.
اگر بگن نیاز های اولیه و سیب و گلابی و حوری ،می فرمایید این منطقی نیست که دلخوش باشیم که نیازهای اولیه مون تامین میشه.
بهر حال با هر کدوم از نیازها که درکی ازش دارید،میتونید دلخوش باشید.