جمع بندی درخواست بررسی منابع و اعتبار سه حدیث از معصومین علیهم السلام و پاسخگویی به دو تناقض
تبهای اولیه
سلام
درخواست گذاشتن منابع و بررسی سندی سه حدیث زیرا را از شما بزرگواران دارم ... تشکر ...
1) امام باقر علیه السلام فرمودند : کل ما لم تخرج من هذا البیت فهو باطل ؛ هر آنچه از این خانه خارج نشود باطل است .
2) امام صادق علیه السلام فرمودند : هر علمی که از این خانه خارج نشود باطل است .
3) امام صادق علیه السلام فرمودند : فضائل ما اهل بیت را هم از جماعت عامه نگیرید .
در صورت صحت و اعتبار سه روایت بالا ، آیا این روایات با حدیث امیرالمومنین علی علیه السلام مبنی بر اینکه : « نگاه نکنید چه کسی سخن میگوید ، بلکه نگاه کنید که چه میگوید و سخن چیست . » تناقض ندارد ؟
در سه حدیث بالا ، ائمه هدی علیهم السلام به گوینده سخن و بابی که از آن علم و هر چیز دیگری خارج شود اهمیت داده و فرموده اند اگر از ما اهل بیت نباشد باطل است ولی در کلام حضرت امیر به گوینده سخن اهمیت داده نشده و به ماهیت و محتوای سخن اهمیت داده شده است .
و یا جای دیگه اومده : « علم را فرا بگیرید ولو از مشرک ! » اینکه دیگه کلا متناقضه !!!
اگر توضیحات کامل ارائه فرمائید خیلی خیلی ممنون میشم !
سپاس
سلامدرخواست گذاشتن منابع و بررسی سندی سه حدیث زیرا را از شما بزرگواران دارم ... تشکر ...
1) امام باقر علیه السلام فرمودند : کل ما لم تخرج من هذا البیت فهو باطل ؛ هر آنچه از این خانه خارج نشود باطل است .
باصلوات بر محمد و آل محمد
وسلام وعرض ادب
روایت ازکتاب «بصائر الدرجات» نقل شده است:« حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كُلَّمَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ بَاطِلٌ؛ ؛ هر چيزى (علمى) كه از اين خانه (بيت محمّد و آل محمّد) بيرون نيامده، باطل است.»
و هم چنین در کتاب« وسائل الشيعة، ج27، ص:75، 7 بَابُ وُجُوبِ الرُّجُوعِ فِي جَمِيعِ الْأَحْكَامِ إِلَى الْمَعْصُومِينَ ع وهمان جلد ص130، 10 بَابُ عَدَمِ جَوَازِ تَقْلِيدِ غَيْرِ الْمَعْصُومِ ع فِيمَا يَقُولُ بِرَأْيِهِ وَ فِيمَا لَا يَعْمَلُ فِيهِ بِنَصٍّ عَنْهُمْ ع» آمده است.
برای بررسی سندی به کتاب« توضيح الأسناد المشكلة في الكتب الأربعة (أسناد الكافي) ؛ ج1 ؛ ص147» مراجعه می کنیم:
31- و قال أبو جعفر الباقر عليه السلام- ورد في بصائر الدرجات: 511/ 21:
بسنده عن حمّاد بن عيسى، عن ربعي (بن عبد اللّه)، عن فضيل بن يسار، قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: كلّما لم يخرج من هذا البيت فهو باطل، و رواه في وسائل الشيعة 27: 130/ 33399 عن كتاب بصائر الدرجات لسعد بن عبد اللّه.
هذا ما وصلنا إليه من تطبيق روايات الاختصاص على رواية حمّاد بن عيسى، و مع ما فصّلنا لا يبقى شكّ في أخذ هذه الروايات من كتاب حمّاد بن عيسى.
وجه رجحان رجوع الضمير في «و قال: بلغني» إلى إبراهيم بن عمر اليماني إذا عرفت ذلك، فلنرجع إلى سند الكافي، فنقول: الضمير في «و قال: بلغني»: إمّا راجع إلى حمّاد بن عيسى- أي: مؤلّف المصدر المأخوذة منه الرواية-، و إمّا راجع إلى إبراهيم بن عمر اليماني، و لعلّ هذا أوفق؛ فإنّ هذه الرواية في الاختصاص قد سبقتها روايات حمّاد بن عيسى، عن إبراهيم بن عمر اليماني، و لحقتها كذلك، فقد صرّح باسم إبراهيم بن عمر اليماني في: 29 مرّتين و في: 28 وقع عبد الأعلى- الذي هو من مشايخ إبراهيم بن عمر اليماني- في أوّل السند.
فالظاهر أنّ هذه الرواية كانت في كتاب حمّاد بن عيسى في ضمن روايات رواها عن إبراهيم بن عمر اليماني، و كأنّ كتاب حمّاد بن عيسى كان مرتّبا على ترتيب المشايخ، و اللّه أعلم.
حصيلة الكلام: أنّ الضمير في «و قال بلغني»- على أقرب الاحتمالات- يرجع إلى إبراهيم بن عمر اليماني
فتحصّل من جميع ما مرّ: أنّ أقرب الاحتمالات رجوع الضمير في «قال: بلغني» إلى إبراهيم بن عمر اليماني، و لو لم نقبل ذلك، فالظاهر رجوعه إلى حمّاد بن عيسى، و اللّه أعلم.
________________________________________
شبيرى زنجانى، محمد جواد، توضيح الأسناد المشكلة في الكتب الأربعة (أسناد الكافي)، 2جلد، دار الحديث للطباعه و النشر - قم، چاپ: اول، 1429 ق.
در صورت صحت و اعتبار سه روایت بالا ، آیا این روایات با حدیث امیرالمومنین علی علیه السلام مبنی بر اینکه : « نگاه نکنید چه کسی سخن میگوید ، بلکه نگاه کنید که چه میگوید و سخن چیست . » تناقض ندارد ؟در سه حدیث بالا ، ائمه هدی علیهم السلام به گوینده سخن و بابی که از آن علم و هر چیز دیگری خارج شود اهمیت داده و فرموده اند اگر از ما اهل بیت نباشد باطل است ولی در کلام حضرت امیر به گوینده سخن اهمیت داده نشده و به ماهیت و محتوای سخن اهمیت داده شده است .
و یا جای دیگه اومده : « علم را فرا بگیرید ولو از مشرک ! » اینکه دیگه کلا متناقضه !!!
اگر توضیحات کامل ارائه فرمائید خیلی خیلی ممنون میشم !
با صلوات بر محمد و آل محمد
وسلام وعرض ادب
پرسشگر گرامی برای پاسخ به سوال شما ابتدا باید دید مخاطب حدیث "انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال" کیست؟ وآیا میتوان گفت که تمامی احادیث و آیات مخاطبشان عموم مردم هستند؟
توجه به این نکته که انسانها همان طور كه از لحاظ توانايي جسمي يكسان نيستند، از لحاظ روحي و فعاليت فكري هم يكسان نيستند. ظرف پذیرش و فهم آنان متفاوت است و پر واضح است، اگر بیش از ظرفیت فکریشان بر آنها تحمیل شود بیتردید باعث تشکیک درونی و از هم گسیختگی فکری خواهد شد.
مولانا در مثنوي زیبا گفته که:
طفل را گر نان دهى بر جاى شير طفل مسكين را از آن نان مرده گير
پيامبران و امامان (عليهم السلام) به ظرفيت افراد توجه داشته و به اندازه ظرفيتشان با آنها سخن ميگفتند. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام به نقل از امام صادق (ع) ميفرمايد: « ما انبيا مأموريم كه با انسانها با اندازه ظرفيت عقلي آن ها سخن بگوييم.» (اصول كافي ج1، ص 23).
بايد بگوييم كه در روايات، خواندن آيات و روايات براي مردم نهي نشده بلكه از روايات استفاده ميشود، که باید آيات قرآن و روايات معصومين را متناسب با ظرفيت فكري افراد تفسير و تبيين نمود و به ميزان فهم افراد توجه داشت. هر تفسير و تبيني را در هر جا نمیتوان نقل کرد. علت مسئله اين است كه آيات قرآن و روایات داراي معناي ظاهري و باطني هستند. گرچه عوام معناي ظاهري آن را تا حدودي متوجه ميشوند اما ممكن است از درك معاني و معارف باطني ناتوان باشند. نبايد معارفي كه بيشتر از ظرفيت آنها است، بر آنها تحميل شود، چرا که به سرعت و بدون دلیل، آن را انکار خواهند کرد و یا موجب گمراهی آنان خواهد شد.
در بحثهای عقیدتی، تفسیر سخن به عهده متخصصین علوم اسلامی است و نمیتوان بدون توجه به کلام و گوینده کلام از هر سخنی تبعیت کرد، معمولاً اهل فن و متخصصین در کلام، هم "ما قال" برایشان اهمیت دارد و هم "من قال".
حضرت آیت الله جوادی آملی میفرمایند: معمولاً در بحثهاي علمي ميگويند « اُنْظُرْ اِلي ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلي مَنْ قالَ». آنها كه يك مقدار روشنتر هستند ميگويند هم « اُنْظُرْ اِلي ما قالَ » و هم « اُنْظُرْ اِلي مَنْ قالَ»؛ ببين چه حرفي است و ببين چه كسي گفته است. اما هميشه همين دو مطلب است و آن ريشه اصلي را فراموش ميكنيم و در زندگي ما نيست. قرآن سه تا حرف دارد، يكي اينكه حرف و قول چيست؟ و اينكه از دهان چه كسي خارج شده است؟ و يكي اينكه [از جهت] (أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ (سوره فصلت/21) چه كسي انطاق كرده است؟ كي به حرف آورده است؟ اما اين حرف در زندگي ما نيست.
(وقتي) كسي به ما حرفي زد؛ ما حرف را و گوينده را نگاه ميكنيم، اما به اين كه چه كسي او را به حرف آورد، نگاه نميكنيم. (أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ) زندگي قرآني اين گونه است؛ آنهايي را كه با آنها كما و بيش آشنا بوديم و ديديم، آنها هرگز نميگويند كي گفت؟[بلكه]ميگويند ديگري او را به حرف آورد؛ حالا يا خوب يا بد.
حضرت آیت الله حائری شیرازی در کلامی به شرح این حدیث پرداختن که: تغذيه انديشه، بالا بردن فكر، اين كه طرف مجتهد بشود. ما اين دو جمله را داريم: «اُنْظُرْ اِلي ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلي مَنْ قالَ»؛ نگاه كن ببين چه چيزي گفته شده، نگاه نكن كه چه كسي گفته است. اين يك روايت است. روايت ديگر در ذيل اين آيه «فَلْيَنْظُرِ الاِنْسانُ اِلي طَعامِهِ»، امام باقر(ع) ميفرمايد: مراد از طعام «عِلْمُهُ الّذي يَاْخُذُهُ عَمَّنْ يَاْخُذُهُ». ميگويد: «عَمَّنْ»، نميگويد: «عَمَّا»
« يعني نگاه كند به علمش ببيند از چه كسي ميگيرد . حالا شما ميگوييد: يك جا به ما گفتيد: «ما قال» را نگاه كن، جاي ديگر ميگويد: «مَنْ قال» شما كيست! به ذهن ميآيد كه تناقض باشد. نه، تناقض نيست. در تناقض هشت وحدت وجود دارد و اين يك وحدت ندارد. چرا؟ چون در آنجا ميگويد: «انظر الي ما قال». اين را به كسي ميگويد كه قدرت تصور و قدرت تصديق دارد و صاحب نظر است. به او ميگويد : «انظر»؛ ميتواني نگاه كني، با ناظر دارد حرف ميزند و با كسي كه چشم بينا دارد صحبت ميکند. با اين آية «فَلْيَنْظُرِ الاِنْسانُ اِلي طَعامِهِ» انسان بايد به خوراكش نگاه كند .
امام باقر(ع) ميفرمايد: تو وقتي از كسي عملش را به عنوان خوراك ميخواهي مصرف بكني، او را بشناس، ببين آشپزت كيست. اين دارد با مقلد حرف مي زند، به كسي كه ميخواهد تقليد بكند ميگويد: تحقيق كن، ببين او كيست؟ حتي مرجع تقليدت را با تحقيق بشناس! چرا؟ چون گفتههاي او خوراك علمي توست. رسالة عملي او را تو ميخوري و مصرف ميكني و طعام توست. او را بشناس.
باصلوات بر محمد و آل محمد
وسلام وعرض ادب
روایت ازکتاب «بصائر الدرجات» نقل شده است:« حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كُلَّمَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ بَاطِلٌ؛ ؛ هر چيزى (علمى) كه از اين خانه (بيت محمّد و آل محمّد) بيرون نيامده، باطل است.»
و هم چنین در کتاب« وسائل الشيعة، ج27، ص:75، 7 بَابُ وُجُوبِ الرُّجُوعِ فِي جَمِيعِ الْأَحْكَامِ إِلَى الْمَعْصُومِينَ ع وهمان جلد ص130، 10 بَابُ عَدَمِ جَوَازِ تَقْلِيدِ غَيْرِ الْمَعْصُومِ ع فِيمَا يَقُولُ بِرَأْيِهِ وَ فِيمَا لَا يَعْمَلُ فِيهِ بِنَصٍّ عَنْهُمْ ع» آمده است.
برای بررسی سندی به کتاب« توضيح الأسناد المشكلة في الكتب الأربعة (أسناد الكافي) ؛ ج1 ؛ ص147» مراجعه می کنیم:
31- و قال أبو جعفر الباقر عليه السلام- ورد في بصائر الدرجات: 511/ 21:
بسنده عن حمّاد بن عيسى، عن ربعي (بن عبد اللّه)، عن فضيل بن يسار، قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: كلّما لم يخرج من هذا البيت فهو باطل، و رواه في وسائل الشيعة 27: 130/ 33399 عن كتاب بصائر الدرجات لسعد بن عبد اللّه.
هذا ما وصلنا إليه من تطبيق روايات الاختصاص على رواية حمّاد بن عيسى، و مع ما فصّلنا لا يبقى شكّ في أخذ هذه الروايات من كتاب حمّاد بن عيسى.
وجه رجحان رجوع الضمير في «و قال: بلغني» إلى إبراهيم بن عمر اليماني إذا عرفت ذلك، فلنرجع إلى سند الكافي، فنقول: الضمير في «و قال: بلغني»: إمّا راجع إلى حمّاد بن عيسى- أي: مؤلّف المصدر المأخوذة منه الرواية-، و إمّا راجع إلى إبراهيم بن عمر اليماني، و لعلّ هذا أوفق؛ فإنّ هذه الرواية في الاختصاص قد سبقتها روايات حمّاد بن عيسى، عن إبراهيم بن عمر اليماني، و لحقتها كذلك، فقد صرّح باسم إبراهيم بن عمر اليماني في: 29 مرّتين و في: 28 وقع عبد الأعلى- الذي هو من مشايخ إبراهيم بن عمر اليماني- في أوّل السند.
فالظاهر أنّ هذه الرواية كانت في كتاب حمّاد بن عيسى في ضمن روايات رواها عن إبراهيم بن عمر اليماني، و كأنّ كتاب حمّاد بن عيسى كان مرتّبا على ترتيب المشايخ، و اللّه أعلم.
حصيلة الكلام: أنّ الضمير في «و قال بلغني»- على أقرب الاحتمالات- يرجع إلى إبراهيم بن عمر اليماني
فتحصّل من جميع ما مرّ: أنّ أقرب الاحتمالات رجوع الضمير في «قال: بلغني» إلى إبراهيم بن عمر اليماني، و لو لم نقبل ذلك، فالظاهر رجوعه إلى حمّاد بن عيسى، و اللّه أعلم.
________________________________________
شبيرى زنجانى، محمد جواد، توضيح الأسناد المشكلة في الكتب الأربعة (أسناد الكافي)، 2جلد، دار الحديث للطباعه و النشر - قم، چاپ: اول، 1429 ق.
با سلام
بالاخره سند این روایت صحیحه یا خیر ؟!؟!
با سلامبالاخره سند این روایت صحیحه یا خیر ؟!؟!
با صلوات بر محمد و آل محمد
و سلام و عرض ادب
حدیث صحیح و نوع اتصال آن مسند و نوع سند عادی است.
با صلوات بر محمد و آل محمد
و سلام و عرض ادب
حدیث صحیح و نوع اتصال آن مسند و نوع سند عطف است.
لطف بفرمائید این حدیث ( حدیث سوم ) را هم بررسی سندی بفرمائید تشکر ...
« امام صادق علیه السلام فرمودند : فضائل ما اهل بیت را هم از جماعت عامه نگیرید . »
« امام صادق علیه السلام فرمودند : فضائل ما اهل بیت را هم از جماعت عامه نگیرید . »
با صلوات بر محمد و آل محمد
و سلام و عرض ادب
در کتاب «بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج26 ؛ ص239،باب 4 النهي عن أخذ فضائلهم من مخالفيهم» روایتی با این مضمون آمده که از امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) می باشد، ولی از امام صادق چنین روایتی را بنده پیدا نکردم اگر آدرس آن را لطف بفرمایید برررسی خواهد شد.
باب 4 النهي عن أخذ فضائلهم من مخالفيهم
1- ن، عيون أخبار الرضا عليه السلام أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَالِكِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ عِنْدَنَا أَخْبَاراً فِي فَضَائِلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ فَضْلِكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ هِيَ مِنْ رِوَايَةِ مُخَالِفِيكُمْ وَ لَا نَعْرِفُ مِثْلَهَا عَنْكُمْ أَ فَنَدِينُ بِهَا فَقَالَ يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ لَقَدْ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيسَ ثُمَّ قَالَ الرِّضَا ع يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ إِنَّ مُخَالِفِينَا وَضَعُوا أَخْبَاراً فِي فَضَائِلِنَا وَ جَعَلُوهَا عَلَى أَقْسَامٍ ثَلَاثَةٍ أَحَدُهَا الْغُلُوُّ وَ ثَانِيهَا التَّقْصِيرُ فِي أَمْرِنَا وَ ثَالِثُهَا التَّصْرِيحُ بِمَثَالِبِ أَعْدَائِنَا فَإِذَا سَمِعَ النَّاسُ الْغُلُوَّ فِينَا كَفَّرُوا شِيعَتَنَا وَ نَسَبُوهُمْ إِلَى الْقَوْلِ بِرُبُوبِيَّتِنَا وَ إِذَا سَمِعُوا التَّقْصِيرَ اعْتَقَدُوهُ فِينَا وَ إِذَا سَمِعُوا مَثَالِبَ أَعْدَائِنَا بِأَسْمَائِهِمْ ثَلَبُونَا بِأَسْمَائِنَا وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ إِذَا أَخَذَ النَّاسُ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَالْزَمْ طَرِيقَتَنَا فَإِنَّهُ مَنْ لَزِمَنَا لَزِمْنَاهُ وَ مَنْ فَارَقَنَا فَارَقْنَاهُ إِنَّ أَدْنَى مَا يُخْرِجُ الرَّجُلَ مِنَ الْإِيمَانِ أَنْ يَقُولَ لِلْحَصَاةِ هَذِهِ نَوَاةٌ ثُمَّ يَدِينُ بِذَلِكَ وَ يَبْرَأُ مِمَّنْ خَالَفَهُ يَا ابْنَ أَبِي مَحْمُودٍ احْفَظْ مَا حَدَّثْتُكَ بِهِ فَقَدْ جَمَعْتُ لَكَ فِيهِ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.
بيان: النهي عن الاعتقاد بما تفرد به المخالفون من فضائلهم لا ينافي جواز الاحتجاج عليهم بأخبارهم فإنه لا يتأتى إلا بذلك و لا ذكر ما ورد في طريق أهل البيت ع من طريق المخالفين أيضا تأييدا و تأكيدا.
بخش چهارم نهى از گرفتن فضائل ائمه از مخالفين
(1) عيون اخبار الرضا: ابراهيم بن ابى محمود گفت به حضرت رضا عليه السّلام عرض كردم يا ابن رسول اللَّه در نزد ما اخبارى در فضائل امير المؤمنين و شما اهل بيت هست كه از طريق مخالفين روايت شده چنين روايت هائى ما از شما نشنيده ايم آيا معتقد به آن روايات بشويم و بپذيريم آنها را.
فرمود پسر ابى محمود! پدرم از پدر خود از جدش نقل كرد كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود هر كسى گوش بدهد به سخنرانى او را پرستش كرده اگر سخنران از جانب خدا باشد خدا را پرستش كرده و اگر از جانب شيطان باشد شيطان را پرستيده.
سپس حضرت رضا عليه السّلام فرمود مخالفين ما اخبارى را جعل كرده اند در فضائل ما كه به سه قسم تقسيم مى شود:
- خبرهائى كه غلو كرده اند.
- خبرهائى كه كوتاهى در باره ما كرده اند.
- خبرهائى كه تصريح شده به عيب هاى دشمنان ما وقتى اخبار غلو و زياده روى را مردم بشنوند شيعيان ما را تكفير مي كنند و آنها را نسبت مي دهند به اين كه امامان خود را خدا مي دانند وقتى اخبار كوتاهى در باره ما را بشنوند معتقد به آن مي شوند در باره ما وقتى معايب دشمنان ما را با تصريح به اسم شان بشنوند ما را نيز به نام دشنام مي دهند با اين كه خداوند در قرآن مي فرمايد وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ.
اى پسر ابى محمود آن چه برايت توضيح دادم حفظ كن براى تو خير دنيا و آخرت را جمع نمودم.
توضيح: اين كه نهى كرده اند ما را از اعتقاد پيدا كردن به اخبار فضائلى كه از مخالفين تنها روايت شده مانع از اين نيست كه ما بوسيله همان اخبار بر واقعيت مذهب خود در مناظره با آنها استفاده كنيم زيرا جز از اين راه امكان مناظره نيست و اخبارى كه از طريق اهل بيت رسيده و از طريق مخالفين نيز نقل شده ذكر آن ها به عنوان تائيد و تاكيد اشكالى ندارد.
شيخ حر عاملى در کتاب «إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج1 ؛ ص47» ذیل این روایت این گونه آورده اند:
أقول: لا يخفى على من نظر فيما نورده من الأخبار من طريق العامة من النصوص و المعجزات أنه ليس من القسم المذكور في هذا الحديث الذي تضمن النهي عنه، لوجوده أو وجود مثله في أحاديث الأئمة عليهم السّلام، فلا يكون النهي شاملا له بل الرخصة السابقة شاملة له و ما قلناه ظاهر من قوله: لا نعرف مثلها عندكم، و من ذكر الأقسام الثلاثة، و ما أوردناه في هذا الكتاب ليس بداخل في أحدها و اللّه الموفق.
جمع بندی
سوال:
سلام
درخواست گذاشتن منابع و بررسی سندی سه حدیث زیرا را از شما بزرگواران دارم ... تشکر ...
1) امام باقر علیه السلام فرمودند : کل ما لم تخرج من هذا البیت فهو باطل ؛ هر آنچه از این خانه خارج نشود باطل است .
2) امام صادق علیه السلام فرمودند : هر علمی که از این خانه خارج نشود باطل است .
3) امام صادق علیه السلام فرمودند : فضائل ما اهل بیت را هم از جماعت عامه نگیرید .
در صورت صحت و اعتبار سه روایت بالا ، آیا این روایات با حدیث امیرالمومنین علی علیه السلام مبنی بر این که : « نگاه نکنید چه کسی سخن می گوید ، بلکه نگاه کنید که چه می گوید و سخن چیست.» تناقض ندارد ؟
در سه حدیث بالا ، ائمه هدی علیهم السلام به گوینده سخن و بابی که از آن علم و هر چیز دیگری خارج شود اهمیت داده و فرموده اند اگر از ما اهل بیت نباشد باطل است ولی در کلام حضرت امیر به گوینده سخن اهمیت داده نشده و به ماهیت و محتوای سخن اهمیت داده شده است .
و یا جای دیگه اومده : « علم را فرا بگیرید ولو از مشرک ! » اینکه دیگه کلا متناقضه !!!
اگر توضیحات کامل ارائه فرمائید خیلی خیلی ممنون میشم !
سپاس
پاسخ:
سلام علیکم
پرسشگرگرامی در مورد احادیث مطرح شده باید عرض کنم روایت اول و دوم از امام باقر(ع) است که مورد بررسی سندی قرار می گیرد، ولی در مورد حدیث سوم باید عرض کنم از امام صادق(ع) چنین روایتی وجود نداشت:
1- [33236] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِي بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ فُضَيْلٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ كُلُّ مَا لَمْ يَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَيْتِ فَهُوَ بَاطِلٌ(1)
بررسی سندی:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ: امامی، ثقه، جلیل.
عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍالقصبانی: امامی، ثقه، جلیل.
عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى الجهنی: امامی، ثقه، جلیل، من اصحاب الاجماع.
عَنْ رِبْعِيٍّ بن عبد الله بن الجارود: امامی، ثقه.
عَنْ فُضَيْلٍ بن یسار النهدی: امامی، ثقه، جلیل، من اصحاب الاجماع.
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع: معصوم
روایت صحیح، اتصال: مسند، نوع سند: عادی.
در مورد بخش دوم سوال باید عرض کنم:
ابتدا باید دید مخاطب حدیث "انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال" کیست؟ وآیا میتوان گفت که تمامی احادیث و آیات مخاطبشان عموم مردم هستند؟
توجه به این نکته که انسانها همان طور كه از لحاظ توانايي جسمي يكسان نيستند، از لحاظ روحي و فعاليت فكري هم يكسان نيستند. ظرف پذیرش و فهم آنان متفاوت است و پر واضح است، اگر بیش از ظرفیت فکریشان بر آنها تحمیل شود بیتردید باعث تشکیک درونی و از هم گسیختگی فکری خواهد شد.
پيامبران و امامان (عليهم السلام) به ظرفيت افراد توجه داشته و به اندازه ظرفيتشان با آنها سخن ميگفتند. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام به نقل از امام صادق (ع) ميفرمايد: « ما انبيا مأموريم كه با انسانها با اندازه ظرفيت عقلي آن ها سخن بگوييم.» (2).
بايد بگوييم كه در روايات، خواندن آيات و روايات براي مردم نهي نشده بلكه از روايات استفاده ميشود، که باید آيات قرآن و روايات معصومين را متناسب با ظرفيت فكري افراد تفسير و تبيين نمود و به ميزان فهم افراد توجه داشت. هر تفسير و تبيني را در هر جا نمیتوان نقل کرد. علت مسئله اين است كه آيات قرآن و روایات داراي معناي ظاهري و باطني هستند. گرچه عوام معناي ظاهري آن را تا حدودي متوجه ميشوند اما ممكن است از درك معاني و معارف باطني ناتوان باشند. نبايد معارفي كه بيشتر از ظرفيت آنها است، بر آنها تحميل شود، چرا که به سرعت و بدون دلیل، آن را انکار خواهند کرد و یا موجب گمراهی آنان خواهد شد.
در بحثهای عقیدتی، تفسیر سخن به عهده متخصصین علوم اسلامی است و نمیتوان بدون توجه به کلام و گوینده کلام از هر سخنی تبعیت کرد، معمولاً اهل فن و متخصصین در کلام، هم "ما قال" برایشان اهمیت دارد و هم "من قال".
حضرت آیت الله جوادی آملی میفرمایند: معمولاً در بحثهاي علمي ميگويند « اُنْظُرْ اِلي ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلي مَنْ قالَ». آنها كه يك مقدار روشنتر هستند ميگويند هم « اُنْظُرْ اِلي ما قالَ » و هم « اُنْظُرْ اِلي مَنْ قالَ»؛ ببين چه حرفي است و ببين چه كسي گفته است. اما هميشه همين دو مطلب است و آن ريشه اصلي را فراموش ميكنيم و در زندگي ما نيست. قرآن سه تا حرف دارد، يكي اينكه حرف و قول چيست؟ و اينكه از دهان چه كسي خارج شده است؟ و يكي اينكه [از جهت] (أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ (3) چه كسي انطاق كرده است؟ كي به حرف آورده است؟ اما اين حرف در زندگي ما نيست.
(وقتي) كسي به ما حرفي زد؛ ما حرف را و گوينده را نگاه ميكنيم، اما به اين كه چه كسي او را به حرف آورد، نگاه نميكنيم. (أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ) زندگي قرآني اين گونه است؛ آنهايي را كه با آنها كم و بيش آشنا بوديم و ديديم، آنها هرگز نميگويند كي گفت؟[بلكه]ميگويند ديگري او را به حرف آورد؛ حالا يا خوب يا بد.
حضرت آیت الله حائری شیرازی در کلامی به شرح این حدیث پرداختن که: تغذيه انديشه، بالا بردن فكر، اين كه طرف مجتهد بشود. ما اين دو جمله را داريم: «اُنْظُرْ اِلي ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلي مَنْ قالَ»؛ نگاه كن ببين چه چيزي گفته شده، نگاه نكن كه چه كسي گفته است. اين يك روايت است. روايت ديگر در ذيل اين آيه «فَلْيَنْظُرِ الاِنْسانُ اِلي طَعامِهِ»، امام باقر(ع) ميفرمايد: مراد از طعام «عِلْمُهُ الّذي يَاْخُذُهُ عَمَّنْ يَاْخُذُهُ». ميگويد: «عَمَّنْ»، نميگويد: «عَمَّا» يعني نگاه كند به علمش ببيند از چه كسي ميگيرد . حالا شما ميگوييد: يك جا به ما گفتيد: «ما قال» را نگاه كن، جاي ديگر ميگويد: «مَنْ قال» شما كيست! به ذهن ميآيد كه تناقض باشد. نه، تناقض نيست. در تناقض هشت وحدت وجود دارد و اين يك وحدت ندارد. چرا؟ چون در آنجا ميگويد: «انظر الي ما قال». اين را به كسي ميگويد كه قدرت تصور و قدرت تصديق دارد و صاحب نظر است. به او ميگويد : «انظر»؛ ميتواني نگاه كني، با ناظر دارد حرف ميزند و با كسي كه چشم بينا دارد صحبت ميکند. با اين آية «فَلْيَنْظُرِ الاِنْسانُ اِلي طَعامِهِ» انسان بايد به خوراكش نگاه كند .
امام باقر(ع) ميفرمايد: تو وقتي از كسي عملش را به عنوان خوراك ميخواهي مصرف بكني، او را بشناس، ببين آشپزت كيست. اين دارد با مقلد حرف مي زند، به كسي كه ميخواهد تقليد بكند ميگويد: تحقيق كن، ببين او كيست؟ حتي مرجع تقليدت را با تحقيق بشناس! چرا؟ چون گفتههاي او خوراك علمي توست. رسالة عملي او را تو ميخوري و مصرف ميكني و طعام توست او را بشناس.
منابع:
1) وسائل الشيعة ج : 27 ص75.
2) اصول كافي ج1، ص 23.
3- سوره فصلت/21.