جمع بندی تقدیر و قسمت در ازدواج
تبهای اولیه
سلام
سوالی رو که میخوام بپرسم، بارها از افراد مختلف پرسیدم ولی هیچگاه جواب قانع کننده ای نگرفتم.
معنای واقعی مصلحت و قسمت در ازدواج چیه؟
مثلا میگن فلانی با فلان کس قسمت نبود باهم ازدواج کنن، یا صلاح نبود!
مگر نه اینکه خدا به انسان در همه زمینه ها قدرت انتخاب، اختیار و اراده داده؟
آیا انسان در انتخاب فرد موردنظرش برای ازدواج قدرت و اراده نداره؟ و در نهایت اون کسی که قسمت هر فرد هست، خدا نصیبش میکنه؟
با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش خوبتان
با توجه به اینکه فرمودید به جواب قانع کننده ای نرسیدید ناچاریم پاسخ را کمی مفصّل تر بیان کنیم امیدواریم با کمی تأمل در عرایض به پاسخ خود برسید «ان شاء الله»
اگر منظور از وجود قسمت و تقدير و سرنوشت در ازدواج، اين است كه در همسر گزيني، عقل و تدبير، تحقيق و مشورت، سپس گزينش همسر مطلوب، نقشي ندارد، بلكه به حكم جبر از ازل مقرر گشته كه فلان دختر بايد همسر فلان پسر شود، سخني نادرست است.
اما اگر منظور اين است كه براي هر فردي مقدراتي در امور مختلف از جمله در كيفيت و كميت و ويژگي هاي ازدواج متناسب با عملكردش (عقل و تدبیر، تحقیق و مشورت) رقم مي خورد، بايد گفت: بله همين گونه است، خود ما در نوع رقم خوردن اين قسمت و اين تقدير نقش بسيار مهمي را ايفا مي كنيم.
تمام پدیده ها تحت سیطره قضا و قدر الهی هستند و ازدواج نیز یکی از آنهاست، برای اینکه پاسخ شما روشن شود ابتدا باید معنای قضا و قدر الهی را بیان کنیم قضا یعنی حتمیت حادثه ای که البته این حتمیت از ناحیه علل و اسباب اوست و قدر یعنی کسب حدود و مشخصات و خصوصیات که آن هم از ناحیه علل و اسباب آن حادثه می باشد .
راهی که انسان با اراده خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است. خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب میکند. ( بنابراین انسان هر شخصی را برای ازدواج انتخاب کند همان قسمت اوست)
به تعبير بهتر انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آنها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. اگر انسان به دلیل عدم مشورت و عدم تدبیر همسری را برگزیند که مناسب وی نیست همان قسمت اوست و یا اگر با مشورت و تدبیر همسر لایقی را برگزیند همو قسمت اوست.
قضا و قدر معیّن کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، چیزی را انتخاب میکنم که اثر خوب داشته باشد. امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و پای دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار میکنی؟ پاسخ داد: «از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار میکنم». (شيخ صدوق، توحید ص 369، باب 60، القضاء، حديث 3 . موسسه نشر اسلامي، بي تا)
پس اصل قضا و قدر با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد، زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است.
با توجه به نکات بالا امر ازدواج قسمت می باشد اما نه به این معنا که مصطلح شده! چرا که انسان اختیار دارد و اختیار او در اعمال او موثر است و می تواند خودش سرنوشت خودش را رغم بزند و در این زمینه نباید منتظر موردی شد که به طور غیر طبیعی همه ساکت شوند بلکه ما باید وظیفه خود را انجام دهیم و با در نظر گرفتن ملاکهای صحیح و منطقی و واقع گرایانه در صدد انتخاب همسر برآییم اگر غیر از این بود هیچگاه پیامبر اکرم (ص) اینهمه در خصوص انتخاب همسر توصیه نمی کردند و همه چیز را به قسمت می سپردند مانند:
«وَ عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَامَ النَّبِیُّ ص خَطِیباً فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْءِ»
امام صادق (ع) می فرماید پیامبر اکرم (ص) بلند شدند و خطبه ایراد کردند و فرمودند ای مردم برحذر باشید از سبزی زباله دانی، گفته شد سبزی زباله دانی چیست یا رسول الله ایشان فرمودند دختری نیکو که در خانواده و محیطی بد رشد نموده است.[الکافی ج: 5 ص: 332 حدیث4]
بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبه زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معیّن رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی میکند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راههایی میبیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آنها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آنها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن میکند.
انسان، عملی را که با غریزه طبیعی و حیوانی او موافق است و هیچ مانعی خارجی برای آن وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلت اندیشی قادر است ترک کند (مانند ترک گناهان) همچنین کاری را که مخالف خواسته های نفسانی او است و هیچ گونه عامل اجبار کننده خارجی وجود ندارد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خِرَد میتواند انجام دهد مانند مشورت و تدبیر و تعقل در امر ازدواج و ...
برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: انسان و سرنوشت استاد شهید مرتضی مطهری (رحمه الله علیه)
ا سلامپس جریان عالم ذر چیست ؟ که گفته می شود انتخاب های خودمان را ما قبلا کرده ایم.
با تشکر.
با سلام و عرض ادب
همان طور که عرض شد انسان در عالم مادّه قدرت انتخاب دارد و در انتخاب یکی از دو گزینه مختار است می تواند در انتخاب خویش مشورت کند و می تواند مشورت نکند، خداوند در عالم مقال از انسان ها میثاق گرفته تا حجتی برای انسان ها باشد و در قیامت بهانه نتراشند که حقیقت برای ما پنهان بود لذا سزاوار عقاب نیستیم؛ بنابراین حجت برای همه انسان ها تمام است.
خدای متعال در عالم ذر همه انسان ها را متوجه ربوبیت خویش کرد و از آنها پرسید آیا من پروردگار شما نیستم و آنها جواب مثبت دادند. با این جواب که خود یک اقرار صریح و قطعی است جای هیچ گونه عذری نیست که کسی در قیامت بگوید من از ربوبیت پروردگار غافل بودم.(تفسیر المیزان ذیل آیه 172 سوره مبارکه اعراف)
آنچه از ظاهر فرمایشات بزرگان استفاده می شود انسان در عالم ذر انتخابی نداشت ...
در ارتباط با عالم ذر لینک زیر را مطالعه فرمایید:
http://www.askdin.com/thread36586.html
پست های 7،8،9
موفق و موید باشید
سلام...
من یه سوالی داشتم ...
قبلش عذر میخوام اگه بی ارتباط با موضوعه ...
در سایر موارد چطور؟؟ وقتی حادثه ای اتفاق می افته و میگن قسمت بوده .... مثلا مرگ ناگهانی یا نجات پیدا کردن معجزه آسا یا امثال این؟؟؟
پس اصل قضا و قدر با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد، زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است.
من کمی گیج شدم از حرفاتون ... اگه قضا و قدر به این معنی باشه که هرچیزی که خودمون انتخاب می کنیم همون پیش بیاد، پس درواقع اصلا قضاو قدری وجود نداره و فقط قدرت انتخاب و اختیار ماست که سرنوشت رو میسازه نه؟؟؟ اگه اینطوره چرا انقدررر به بحث قضاو قدر پرداخته میشه و هرچیزی به حساب قسمت گذاشته میشه درحالیکه قسمت چیزیه که خودمون انتخاب می کنیم؟؟؟
از طرفی چرا گفته میشه شب قدر سرنوشت یه سال نوشته میشه:Gig::Gig:
[SPOILER] یکمی ساده تر توضیح بدین ممنون میشم همه که دروس حوزوی نخوندن:Nishkhand: یه عده م مث من بی سوادن:ok:[/SPOILER]
سلام...
من یه سوالی داشتم ...
قبلش عذر میخوام اگه بی ارتباط با موضوعه ...
در سایر موارد چطور؟؟ وقتی حادثه ای اتفاق می افته و میگن قسمت بوده .... مثلا مرگ ناگهانی یا نجات پیدا کردن معجزه آسا یا امثال این؟؟؟
من کمی گیج شدم از حرفاتون ... اگه قضا و قدر به این معنی باشه که هرچیزی که خودمون انتخاب می کنیم همون پیش بیاد، پس درواقع اصلا قضاو قدری وجود نداره و فقط قدرت انتخاب و اختیار ماست که سرنوشت رو میسازه نه؟؟؟ اگه اینطوره چرا انقدررر به بحث قضاو قدر پرداخته میشه و هرچیزی به حساب قسمت گذاشته میشه درحالیکه قسمت چیزیه که خودمون انتخاب می کنیم؟؟؟
از طرفی چرا گفته میشه شب قدر سرنوشت یه سال نوشته میشه:Gig::Gig:
[SPOILER] یکمی ساده تر توضیح بدین ممنون میشم همه که دروس حوزوی نخوندن:Nishkhand: یه عده م مث من بی سوادن:ok:[/SPOILER]
سلام
با اجازه از کارشناس محترم بحث ، من برداشت خودم رو از این موضوع ارائه میدم.
در زندگی اینطور نیست که ما بی نهایت گزینه برای انتخاب کردن داشته باشیم ، همیشه تعداد گزینه های محدودی در پیش روی ما هست ، یعنی زندگی مثل یک امتحان تشریحی نیست ، که فرد هر چیزی خواست مختار باشه در برگه بنویسه ، بلکه زندگی ما شبیه یک امتحان چند گزینه ای یا تستی هست ، اینکه انسان در برابر گزینه های محدودی قرار میگیره این از موضوع جبر ناشی میشه و اما اینکه انسان میتونه یکی از گزینه های رو انتخاب کنه ، این ناشی از اختیار و مختار بودن انسان داره .... اما گاها حتی میشه همون گزینه ها که از سر جبر هست رو هم تغییر داد.... دعا کردن ، صدقه دادن ، گناه کردن یا نکردن، نیکی به پدر و مادر ، حب یا بغض داشتن نسبت به ائمه ، ارزوهای ما و خیلی موارددیگه... اینها مواردی هست که در تغییر گزینه ها میتونه اثر گذار باشه ...
[="Purple"]در زندگی اینطور نیست که ما بی نهایت گزینه برای انتخاب کردن داشته باشیم ، همیشه تعداد گزینه های محدودی در پیش روی ما هست ، یعنی زندگی مثل یک امتحان تشریحی نیست ، که فرد هر چیزی خواست مختار باشه در برگه بنویسه ، بلکه زندگی ما شبیه یک امتحان چند گزینه ای یا تستی هست ، اینکه انسان در برابر گزینه های محدودی قرار میگیره این از موضوع جبر ناشی میشه و اما اینکه انسان میتونه یکی از گزینه های رو انتخاب کنه ، این ناشی از اختیار و مختار بودن انسان داره .... اما گاها حتی میشه همون گزینه ها که از سر جبر هست رو هم تغییر داد.... دعا کردن ، صدقه دادن ، گناه کردن یا نکردن، نیکی به پدر و مادر ، حب یا بغض داشتن نسبت به ائمه ، ارزوهای ما و خیلی موارددیگه... اینها مواردی هست که در تغییر گزینه ها میتونه اثر گذار باشه ...
سلام و ممنون از پاسخ و مثال جالبتون ...
ولی باز سوال من جواب داده نشد این فقط جواب اون قسمته که گفتم
اگه قضا و قدر به این معنی باشه که هرچیزی که خودمون انتخاب می کنیم همون پیش بیاد، پس درواقع اصلا قضاو قدری وجود نداره و فقط قدرت انتخاب و اختیار ماست که سرنوشت رو میسازه نه؟؟؟ اگه اینطوره چرا انقدررر به بحث قضاو قدر پرداخته میشه و هرچیزی به حساب قسمت گذاشته میشه درحالیکه قسمت چیزیه که خودمون انتخاب می کنیم؟؟؟
ولی جواب این چی میشه؟؟؟
چرا گفته میشه شب قدر سرنوشت یه سال نوشته میشه
سلام و ممنون از پاسخ و مثال جالبتون ...
ولی باز سوال من جواب داده نشد این فقط جواب اون قسمته که گفتمولی جواب این چی میشه؟؟؟
من علم دینی ندارم و این مطالبی که مینویسم ، برداشتهای شخصی خودم هست و ممکنه اشتباه باشه.
همونطور که گفتم اعمال ما انسانها ، در گزینه هایی که ظاهرا از سر جبر در سر راه ما قرار میگیرن ، میتونه اثر گذار باشه ... شاید برایند اعمال و خواسته های گذشته ما در شب قدر جمع میشه و اون جبری که قراره برای سال اینده ما رقم بخوره در حقیقت در اون شب تعیین میشه منتهی این رقم خوردن سرنوشت قطعا همینطوری و بیجهت و بی دلیل نیست و بخشی از اون ناشی از عملکرد گذشته خود ماست... اما شاید مهمترین نکته شب قدر این باشه که این شب ارزشی والاتر از هزار ماه داره.. در حقیقت شاید نکته مهم این باشه که اگر ما در طول سال هر خبط و خطایی کردیم که قراره در اینده بخاطر اون توبیخ و تنبیه بشیم ... با استغفار و طلب بخشش ، نظر خداوند رحمان رو برای امرزش جلب کنیم... در حقیقت باز هم از طریق استغفار و دعا در این شب ، تغییری در جبر بدیم...
هو الغالب
با سلام و عرض ادب
قسمت یه معنی اصلی داره که به همه چیز میشه تعمیمش داد و اون هم اینکه :
شما تمام تلاش ات رو بکنی ولی هی موانع مختلفی که دیگه دست شما نیست مانع بشه
این یعنی قسمت
ولی گاهی وقتا هست که شما تلاش میکنی و چون قسمت هست درست مثل تکه های پازل کار ادم میگیره و به هدفش میرسه
در پناه حق و حقیقت :Gol:
[="Purple"] همونطور که گفتم اعمال ما انسانها ، در گزینه هایی که ظاهرا از سر جبر در سر راه ما قرار میگیرن ، میتونه اثر گذار باشه ... شاید برایند اعمال و خواسته های گذشته ما در شب قدر جمع میشه و اون جبری که قراره برای سال اینده ما رقم بخوره در حقیقت در اون شب تعیین میشه منتهی این رقم خوردن سرنوشت قطعا همینطوری و بیجهت و بی دلیل نیست و بخشی از اون ناشی از عملکرد گذشته خود ماست... اما شاید مهمترین نکته شب قدر این باشه که این شب ارزشی والاتر از هزار ماه داره.. در حقیقت شاید نکته مهم این باشه که اگر ما در طول سال هر خبط و خطایی کردیم که قراره در اینده بخاطر اون توبیخ و تنبیه بشیم ... با استغفار و طلب بخشش ، نظر خداوند رحمان رو برای امرزش جلب کنیم... در حقیقت باز هم از طریق استغفار و دعا در این شب ، تغییری در جبر بدیم...من علم دینی ندارم و این مطالبی که مینویسم ، برداشتهای شخصی خودم هست و ممکنه اشتباه باشه.
سلام ... ممنون از پاسختون ولی باکمال احترام قانع کننده نبود واسم :ok: امیدوارم کارشناس محترم دراین باره پاسخ جامع تری بدن ( تعیین سرنوشت یکسال در شب قدر)
یه سوال دیگه م داشتم از جناب کارشناس که فکر میکنم دیگه واقعا موضوع رو منحرف کنه ولی خب میشه ربطش داد یه جورایی:))
توی قرآن اومده
[h=3]"ان الله يهدي من يشاء"[/h]یعنی گروه خاصی هدایت میشن؟؟؟ مگه این هدایت عام نیست؟؟ پس چرا خدا میگه هرکس رو که من بخوام هدایت میکنم؟؟؟و اینکه آیا ربطی به قضا و قدر داره؟ خب درسته هرکسی قدرت انتخاب و تمیز دادن بدو خوب رو داره و اختیار با خودشه پا تو چه راهی بزاره ! ولی اگه قرار باشه خدا هم یه عده خاص رو هدایت کنه درواقع توی تقدیرشون نوشته باشه اینا هدایت شوندگانن خب بقیه مشخصه چه راهی میرن!!!
و اصلا اینکه یکی برمیگرده سمت خدا از یه راه بد و توبه میکنه یا یکی بعد کلی عبادت یهو راه رو کج میره این ها از قبل جزء مقدرات بوده یانه؟؟
فکر میکنم خیلی قاطی نوشتم نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه
[h=3][/h][/]
من کمی گیج شدم از حرفاتون ... اگه قضا و قدر به این معنی باشه که هرچیزی که خودمون انتخاب می کنیم همون پیش بیاد، پس درواقع اصلا قضاو قدری وجود نداره و فقط قدرت انتخاب و اختیار ماست که سرنوشت رو میسازه نه؟؟؟ اگه اینطوره چرا انقدررر به بحث قضاو قدر پرداخته میشه و هرچیزی به حساب قسمت گذاشته میشه درحالیکه قسمت چیزیه که خودمون انتخاب می کنیم؟؟؟
از طرفی چرا گفته میشه شب قدر سرنوشت یه سال نوشته میشه
علیکم السلام
اینکه فرمودید ساده بنویسم بنده نهایت تلاشم در ساده نویسی است و سعی می کنم در صورت امکان از اصطلاحات حوزی استفاده نکنم، امّا چه کنم که بحث قضا و قدر بحث سنگینی است و بدون استفاده از برخی اصطلاحات توضیحش ممکن پذیر نیست، ولی بازهم سعی می کنم ساده تر بنویسم.
توضیح داده شد که قضا و قدر انسان همان است که انسان خود با اراده و اختیارش انتخاب می کند، تقدیر خداوندی این است که بشر کارهای خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب میکند.
اگر غیر این بود جبر محض می شد، حضرت عالی به شب قدر اشاره فرمودید اتفاقا هین موضوع مثال خوبی برای تبیین حقیقت قضا و قدر است، اگر اختیار و انتخاب انسان در سرنوشتش تأثیر نداشت چرا این همه سفارش کرده اند که در شب های قدر تقدیر یک ساله انسان نوشته می شود، چرا خداوند انبیاء را برای هدایت انسان فرساد؟ اگر جبر محض بود خداوند نباید از انسان گناهکار بازخواست کند چون در انتخاب خودش اراده اختیاری نداشت! اگر جبر محض بود ارسال انبیاء لغو می شد چون سرنوشت انسان (طبق نظریه جبر) همان است که در تقدیر وی نوشته شده! در صورتی که قطعا این ها باطل است انسان با صفت اراده و آزادی انتخاب شناخته می شود اگر صفت اختیار را از انسان سلب کنیم دیگر انسان نخواهد بود.
بنابراین تقدیر انسان را مجبور نمی سازد بلکه تقدیر آنست که انسان افعلا خود را با اختیار خودش انجام می دهد، فرض بفرمایید راننده ای بر اثر تخطی از قوانین راهنمایی و رانندگی با سرعت 180 در حرکت بود ناگهان کنترل ماشین از دستش در می رود و جان خود را از دست می دهد، مرگ این شخص در این حالت تقدیر وی بود امّا تقدیر وی را مجبور نکرده بود که با سرعت 180 حرکت کند. این راننده با انتخاب خود خودش را به کشتن داد اگر وی با سرعت مطمئنه حرکت می کرد کشته نمی شد و زنده بودن تقدیر او بود.
در حقیقت تقدیر این شخص این چنین بود که وی فلان روز و فلان ساعت با انتخاب و اراده خود با سرعت 180 کیلومتر در ساعت کشته خواهد شد، دقت بفرمایید تقدیر همیشه با صفت اراده و اختیار همراه است اگر صفت اختیار را از انسان سلب کنیم به انسانیت انسان خدشه وارد می شود.
چرا گفته میشه شب قدر سرنوشت یه سال نوشته میشه
امّا اینکه در شب قدر سرنوشت یکساله انسان نوشته می شود بازهم منافاتی با انتخاب و اراده انسان ندارد، شب قدر رحمت الهی سرازیر است ملائکه الهی شب قدر به زمین نازل می شوند و با خود رحمت و مغفرت می آورند لذا کسی که بتواند حقیقت شب قدر را درک کند خداوند سبحان چنان درک و فهمی می دهد که انتخاب هایش همراه با تفکّر و مشورت است به هیچ عنوان هواهای نفسانی در انتخابش دخالت ندارد، تمامی افعال ارادی اش با تعقّل و آخر ت اندیشی صورت می گیرد، لذا تقدیر این شخص اینگونه است که وی در این یک سال با انتخاب و اراده خویش بهترین را انتخاب می کند، یا تقدیر این شخص این می شود که با اراده خویش و آزادی انتخابش با حضور در جبهه های نبرد به دست دشمن به شهادت خواهد رسید، تقدیر این شخص این می شود که با آزادی انتخاب و اراده خویش با فردی دوست می شود که دست وی را گرفته و راه های رسیدن به کمال انسانی را نشان می دهد و ... .
اما در مقابل اگر کسی در شب قدر اهمال کند و نتواند شب قدر را درک کند، ممکن است تقدیر بدی برای وی نوشته شود بازهم چنین تقدیری منافات با اختیار انسان ندارد ممکن است تقدیر وی این چنین باشد که در طول این یک سال با آزادی اراده و انتخابش بدون تعقل و مشورت راهی را انتخاب می کند که به صلاحش نیست، با آزادی انتخاب نعوذ بالله در راه گناه کشته خواهد شد و ... .
یه سوال دیگه م داشتم از جناب کارشناس که فکر میکنم دیگه واقعا موضوع رو منحرف کنه ولی خب میشه ربطش داد یه جورایی:))
توی قرآن اومده
"ان الله يهدي من يشاء"یعنی گروه خاصی هدایت میشن؟؟؟ مگه این هدایت عام نیست؟؟ پس چرا خدا میگه هرکس رو که من بخوام هدایت میکنم؟؟؟و اینکه آیا ربطی به قضا و قدر داره؟ خب درسته هرکسی قدرت انتخاب و تمیز دادن بدو خوب رو داره و اختیار با خودشه پا تو چه راهی بزاره ! ولی اگه قرار باشه خدا هم یه عده خاص رو هدایت کنه درواقع توی تقدیرشون نوشته باشه اینا هدایت شوندگانن خب بقیه مشخصه چه راهی میرن!!!
و اصلا اینکه یکی برمیگرده سمت خدا از یه راه بد و توبه میکنه یا یکی بعد کلی عبادت یهو راه رو کج میره این ها از قبل جزء مقدرات بوده یانه؟؟
فکر میکنم خیلی قاطی نوشتم نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه :)[/qu
اجازه بدید پاسخ این پرسش بماند برای بعد، اگر پاسخ پرسش قبلی را دریافت کردید ان شاء الله به موضوع جدید خواهیم پرداخت.
در زندگی اینطور نیست که ما بی نهایت گزینه برای انتخاب کردن داشته باشیم ، همیشه تعداد گزینه های محدودی در پیش روی ما هست ، یعنی زندگی مثل یک امتحان تشریحی نیست ، که فرد هر چیزی خواست مختار باشه در برگه بنویسه ، بلکه زندگی ما شبیه یک امتحان چند گزینه ای یا تستی هست ، اینکه انسان در برابر گزینه های محدودی قرار میگیره این از موضوع جبر ناشی میشه و اما اینکه انسان میتونه یکی از گزینه های رو انتخاب کنه ، این ناشی از اختیار و مختار بودن انسان داره .... اما گاها حتی میشه همون گزینه ها که از سر جبر هست رو هم تغییر داد.... دعا کردن ، صدقه دادن ، گناه کردن یا نکردن، نیکی به پدر و مادر ، حب یا بغض داشتن نسبت به ائمه ، ارزوهای ما و خیلی موارددیگه... اینها مواردی هست که در تغییر گزینه ها میتونه اثر گذار باشه ...
با سلام و تقدیر از پاسخ شما
بله انسان پیش روی خود گزینه های مختلفی دارد که با اختیار خودش می تواند آن ها بر گزیند، اما اینکه گزینه ها محدود باشد حقیر چنین مطلبی را در روایات و بیان علما ندیدم.
یا حق
اما اینکه گزینه ها محدود باشد حقیر چنین مطلبی را در روایات و بیان علما ندیدم.
بسمه الذی خلق الازواج کلها
با سلام و عرض ادب
فکر می کنم گزینه های محدودِ منظور نظر ایشان منطقی باشد،مطابق با موضوع تاپیک مثال می زنم.
برای یک دختر خانم 10 خواستگار وجود دارد و او فقط یکی را انتخاب می کند،این محدودیت گزینه ها نیست؟
یا اینکه شما دو راه برای رفتن به مقصدی دارید(دو جاده) و الزاما از یکی از این دو جاده به مقصد می رسید
این محدودیت گزینه ها است.در بیشتر امور این چند گزینه ای بودن انتخابها مشهود است.
حتی در قران هم به آن اشاره شده است:"انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا"دو گزینه ی کلی
پیش روی انسان است یا کفر یا ایمان.ضرب المثل آن هم هست:یا زنگی زنگ یا رومی روم.
البته ذو مراتب بودن کفر و ایمان محفوظ است.
هو الغالببا سلام و عرض ادب
قسمت یه معنی اصلی داره که به همه چیز میشه تعمیمش داد و اون هم اینکه :
شما تمام تلاش ات رو بکنی ولی هی موانع مختلفی که دیگه دست شما نیست مانع بشه
این یعنی قسمت
ولی گاهی وقتا هست که شما تلاش میکنی و چون قسمت هست درست مثل تکه های پازل کار ادم میگیره و به هدفش میرسه
در پناه حق و حقیقت :Gol:
درود
اگر با بروز چند مشکل و مانع بگیم پس فلان کار یا فلان چیز قسمت نبوده، پس اون وقت برق نباید اختراع میشد
چون اگه هر کدوم از ما جای ادیسون بودیم و بعد 1000 بار (بعضی جاها نوشتن که 10،000) بار امتحان و تلاش کردن دیگه کاملا مطمئن میشدیم که پس قسمت نیست که الکتریسیته کشف بشه!!!
گاهی وقتا شاید اصلا قسمت اینه که با تلاش و زحمت زیاد چیزی رو بدست بیاریم ؟!؟!؟
گاهی وقتا شاید اصلا قسمت اینه که با تلاش و زحمت زیاد چیزی رو بدست بیاریم ؟!؟!؟
درسته
ولی چیزی که به خیر بودنش 100 درصد اعتماد داشته باشیم
بسمه الذی خلق الازواج کلهابا سلام و عرض ادب
فکر می کنم گزینه های محدودِ منظور نظر ایشان منطقی باشد،مطابق با موضوع تاپیک مثال می زنم.
برای یک دختر خانم 10 خواستگار وجود دارد و او فقط یکی را انتخاب می کند،این محدودیت گزینه ها نیست؟
یا اینکه شما دو راه برای رفتن به مقصدی دارید(دو جاده) و الزاما از یکی از این دو جاده به مقصد می رسید
این محدودیت گزینه ها است.در بیشتر امور این چند گزینه ای بودن انتخابها مشهود است.
حتی در قران هم به آن اشاره شده است:"انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا"دو گزینه ی کلی
پیش روی انسان است یا کفر یا ایمان.ضرب المثل آن هم هست:یا زنگی زنگ یا رومی روم.
البته ذو مراتب بودن کفر و ایمان محفوظ است.
با سلام و عرض ادب
از جناب مولکول 68 تقاضا می کنم منظور خودشون رو بیشتر تببین بفرمایند اینکه منظورشون از گزینه های محدود چیست! چون به نظر می آید وقتی لفظ محدود در این مورد استفاده میشه نوعی جبر برداشت می شود .
منتظر تبیین ایشون هستم ...
با تشکر
راهی که انسان با اراده خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است. خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب میکند. ( بنابراین انسان هر شخصی را برای ازدواج انتخاب کند همان قسمت اوست)
پس اگر انسان به هر چیزی که اراده کنه به همون میرسه و تقدیر اوست پس در این بین نقش دعا چی می شه؟ پس در این صورت شاید بشه گفت اگر کسی حتی بدون دعا و درخواست از خدا فقط در راه هدفش هرچه بیشتر تلاش کنه، خیلی موفقتر هست تا کسی که کمتر تلاش کنه و بیشتر دعا!؟؟
به تعبير بهتر انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آنها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. اگر انسان به دلیل عدم مشورت و عدم تدبیر همسری را برگزیند که مناسب وی نیست همان قسمت اوست و یا اگر با مشورت و تدبیر همسر لایقی را برگزیند همو قسمت اوست.
چطور میشه بیماری رو که به دنبال معالجه بوده ولی بازهم کامل معالجه نشده و مرده رو توجیه کرد؟؟
یا اینکه زیاد میشنوم در موضوع ازدواج میگن این شخص قسمت فلان شخص نبود، جمله اشتباهی هست که بین عوام گفته میشه؟
میشه اینطور استنباط کرد که اگر اون شخص تلاشش رو بیشتر میکرد، میتونست سرنوشتش رو به سمتی که میخواست ببره؟
امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و پای دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار میکنی؟ پاسخ داد: «از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار میکنم». (شيخ صدوق، توحید ص 369، باب 60، القضاء، حديث 3 . موسسه نشر اسلامي، بي تا)
جمله سنگینی بود. میشه به زبان ساده تر توضیح بدید؟ ممنون
پس اصل قضا و قدر با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد، زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است.
من از این جمله اینطور استنباط میکنم که اراده و خواست خدا همسو با اراده انسانه. یعنی در نهایت این انسان هست که تعیین میکنه که چه سرنوشتی رو برای خودش رقم بزنه و خدا هم در این انتخاب انسان هیچ دخالتی نمیکنه. درسته؟
اگر درسته، پس بازهم اینجا همون سوال پیش میاد که پس نقش دعا چیه ؟؟!؟!؟
با توجه به نکات بالا امر ازدواج قسمت می باشد اما نه به این معنا که مصطلح شده! چرا که انسان اختیار دارد و اختیار او در اعمال او موثر است و می تواند خودش سرنوشت خودش را رقم بزند و در این زمینه نباید منتظر موردی شد که به طور غیر طبیعی همه ساکت شوند بلکه ما باید وظیفه خود را انجام دهیم و با در نظر گرفتن ملاکهای صحیح و منطقی و واقع گرایانه در صدد انتخاب همسر برآییم.
بشر همیشه خود را در سر چهار راههایی میبیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آنها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آنها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن میکند
فکر میکنم یکی از دلایلی که قسمت به این معنا مصطلح شده این باشه:
گاهی اوقات ما برای بوقوع پیوستن امری خیلی سعی و تلاش میکنم و به هر دری میزنیم و .... ولی اون امر بوقوع نمی پیونده!!
ولی در نقطه مقابل گاهی بعضی امور خیلی راحت و با کمترین دردسر و زحمتی انجام میشه.
اینجاست که خیلی از ما میگیم اون اتفاق اول قسمت نبوده و دومی قسمت بوده!!
این موضوع رو چطور توجیه میشه کرد؟
س اگر انسان به هر چیزی که اراده کنه به همون میرسه و تقدیر اوست پس در این بین نقش دعا چی می شه؟ پس در این صورت شاید بشه گفت اگر کسی حتی بدون دعا و درخواست از خدا فقط در راه هدفش هرچه بیشتر تلاش کنه، خیلی موفقتر هست تا کسی که کمتر تلاش کنه و بیشتر دعا!؟؟
با سلام و عرض ادب
در واقع همین طور است هر کسی تلاش بیشتری در پیشبرد اهداف خودش داشته باشد موفق تر است؛ چون تقدیر خداوند است که امور عالم مادّه با اسباب و علل بچرخد، کسی که مریض می شود تنها راه شفایش مراجعه به طبیب حاذق و درمان با داروست، اگر شخص به امید دعا خود را درمان نکند درمان نخواهد شد، اگر کسی در راه رسیدن به هدف خود هیچ تلاشی نکند و فقط دعا کند یقینا هیچ وقت به هدف خود نمی رسد چون امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خداوند ابا دارد کارى را بدون استفاده از اسباب انجام دهد» [کافى، ج 1، ص 183]
گاهی خود دعا یکی از اسباب محسوب می شود، برای مثال عرض می کنم شخصی بیمار می شود مقدّر است که بیمار بهبودی یابد، ولی از مجرای علل و اسباب خود و یکی از اسباب آن مراجعه به پزشک و خوردن دارو است چنانکه در مواردی یکی از اجزای علت و یا یکی از علل آن، توجه به خدا و درخواست شفا از ساحت اقدس او باشد، در این فرض باید این شرط و علت را فراهم نمود.
وقتی از پیامبر اسلام درباره تأثیر دعا سوال می کنند می فرماید «انها من قدر الله؛ دعا و درخواست شفای بیمار از خداوند یک نوع پناه به اسباب و علل و عمل به تقدیر است»، و تقدیر الهی درباره برخی از بیماران این است که از مجرای دعا بهبودی پیدا کنند در این فرض دعا کردن و درخواست شفا از خداوند، یک نوع فراهم ساختن اسباب و علل سازنده مطلوب است.
چطور میشه بیماری رو که به دنبال معالجه بوده ولی بازهم کامل معالجه نشده و مرده رو توجیه کرد؟؟یا اینکه زیاد میشنوم در موضوع ازدواج میگن این شخص قسمت فلان شخص نبود، جمله اشتباهی هست که بین عوام گفته میشه؟
میشه اینطور استنباط کرد که اگر اون شخص تلاشش رو بیشتر میکرد، میتونست سرنوشتش رو به سمتی که میخواست ببره؟
بله همین طور است؛ طبق آنچه در پست های پیشین عرض شد؛ اگر شخص، تحقیق بیشتری می کرد و در انتخاب همسر دقّت بیشتری می کرد سرنوشتش عوض می شد و تقدیر خداوند هم به این است که انسان با اراده و قدرت انتخابی که دارد راه خود را انتخاب کند.
اما بیماری که به دنبال معالجه صحیح بوده (توجه: در بسیاری از اوقات روش های معالجه غلط است و سبب مرگ بیمار می شود) و در کنار معالجه از ساحت مقدس ربوبی هم درخواست شفا داشته امّا معالجه نشده به قضا و قدر حتمی از دنیا می رود، به این معنی که شخص بیمار در این شرایط هیچ یک از اسباب و علل، برای درمان این بیماری مفید فایده نیست.
من از این جمله اینطور استنباط میکنم که اراده و خواست خدا همسو با اراده انسانه. یعنی در نهایت این انسان هست که تعیین میکنه که چه سرنوشتی رو برای خودش رقم بزنه و خدا هم در این انتخاب انسان هیچ دخالتی نمیکنه. درسته؟اگر درسته، پس بازهم اینجا همون سوال پیش میاد که پس نقش دعا چیه ؟؟!؟!؟
بله استنباط حضرت عالی صحیح است همان طور است که شما برداشت کردید، انسان موجودی مختار است و می تواند سرنوشت خودش را طبق انتخاب خودش تغییر دهد، فرد مسیحی که مسلمان می شود به انتخاب و اراده خود اوست، فرد مسلمانی که از اسلام خارج می شود هم به انتخاب و اراده خود فرد است و کسی او را مجبور به این کار نکرده است.
نقش دعا را عرض کردیم، دعا هم جزو یکی از اسباب و علل در جهان است، دعا دل و جان ادمی را نورانی می کند و به همین جهت شخصی که دعا می کند و توکلش به خداست و در همه حالت ها نقش خداوند در امور را فراموش نمی کند و علّت العلل را خدا می داند چنین کسی توفیق بیشتری برای انتخاب راه درست دارد، در مقابل شخصی که دعا و درخواستی از خداوند ندارد توفیق کمتری در انتخاب راه درست دارد.
فکر میکنم یکی از دلایلی که قسمت به این معنا مصطلح شده این باشه:گاهی اوقات ما برای بوقوع پیوستن امری خیلی سعی و تلاش میکنم و به هر دری میزنیم و .... ولی اون امر بوقوع نمی پیونده!!
ولی در نقطه مقابل گاهی بعضی امور خیلی راحت و با کمترین دردسر و زحمتی انجام میشه.اینجاست که خیلی از ما میگیم اون اتفاق اول قسمت نبوده و دومی قسمت بوده!!
این موضوع رو چطور توجیه میشه کرد؟
همانطور که عرض کردیم در اسلام چیزی به نام قسمت «مصطلح در میان عامّه مردم» نداریم، از این قسمت چیزی جز جبر فهمیده نمی شود؛ اتفاقا چیزی که با سختی و تلاش مداوم بدست بیاید ارزش فراوانی دارد و تقدیر الهی هم بر این است که انسان با تحمّل سختی های بسیار به اهدفش برسد، البته در هر چیزی استثنائی هم وجود دارد، هر قانونی تبصره ای دارد لذا ممکن است در برخی موارد با صلاحدید خداوند سبحان برخی اشخاص بدون رنج و زحمت به برخی از چیز ها برسند، برای مثال عرض می کنم کسی که در راه رسیدن به کمال انسانیت تلاش می کند و هر روز مراقبه و محاسبه دارد این کار سختی ها و مشقت های بسیاری برای نفس دارد چون مجبور است همیشه با نفس مخالفت کند، مخالفت با نفس در ابتدای کار بسیار سخت است ولی بالاخره بعد از مدّتی تحمّل سختی به هدف خودش می رسد و نفس خود را رام می کند و از این به بعد نفس است رامش می شود. اما ممکن است فردی بدون تلاش آنچنانی با نفس یکی از اولیای خداوند مسیرش عوض شود و با یک سخن و یا با شنیدن یک آیه قرآنی متحوّل شود و .... .
در همین مثال، اولی قسمت بود و دومی هم که به راحتی و بدون هیچ تلاشی بدست آمده اون هم قسمت بوده است؛ مهمّ این است که بدانیم تقدیر و سرنوشت انسان بدست خود انسان ساخته می شود؛ طبق روایات، انسان می تواند تقدیر خود را تغییر دهد لذا با صله رحم، ترک گناه، انجام واجبات و ... می تواند تقدیر الهی را تغییر دهد.
[="Microsoft Sans Serif"][="Indigo"]البته نقش پول رو هم نباید نادیده گرفت،
بزرگی میگفت فقط ترشی هست که با صبر و حوصله درست می شه، بقیه چیزا با پول همون موقع درست می شه!
مثلا فک کنید یکی بچه پولدار بوده و نیازی به شرکت تو آزمون استخدامی نداشته، پس سربازی هم نرفته... حالا هم که دولت پول لازم شد و در ازای 15 میلیون تا کمر جلوشون خم شد و کارت پایان خدمت و بهشون داد....
اما حالا به وضعیت آدمهای بی پول نگاه می کنیم... بله اینا به امید اینکه بتونن پیشرفت کنن، میرن و کلی از جوانیشان رو صرف تحصیلات عالیه می کنن، حالا که از دانشگاه میان بیرون، میبینم دولت ترتیبی داده که اون بچه پولدارایی که 8 سال پیش خدمتشون رو پیچوندن، الان بتونن کارت پایان خدمت بگیرن و به سرعت پیشرفت کنن..
تفاوت این دو دسته چی بود، دسته اول پول داشتند و دسته دوم بچه درس خون بودن
الان با هم چه فرقی دارن... الان اون دسته اولی بدون گذراندن خدمت، پایان خدمت دارن...
اما دسته دوم چی... باید جور دسته اول رو هم بکشن... چون اگه دقت داشته باشید مدت خدمت زیاد شد
.
حالا ربطش به این بحث چی بود...
یعنی واقعا نفهمیدین...
به این دسته دوم میگن بیکار و آسمون جل
اون دسته اولو... به اینا کاری نداشته باشید الان رفتن سونوگرافی ببینن بچشون دختره یا پسر:lol:
.
منکر تقدیر نیستم... به شرط اینکه الطاف حکومت اسلامی در این زمینه از نظر دور نباشه:Sham::Moteajeb!:[/]
با سلام و عرض ادبدر واقع همین طور است هر کسی تلاش بیشتری در پیشبرد اهداف خودش داشته باشد موفق تر است؛ چون تقدیر خداوند است که امور عالم مادّه با اسباب و علل بچرخد، کسی که مریض می شود تنها راه شفایش مراجعه به طبیب حاذق و درمان با داروست، اگر شخص به امید دعا خود را درمان نکند درمان نخواهد شد، اگر کسی در راه رسیدن به هدف خود هیچ تلاشی نکند و فقط دعا کند یقینا هیچ وقت به هدف خود نمی رسد چون امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خداوند ابا دارد کارى را بدون استفاده از اسباب انجام دهد» [کافى، ج 1، ص 183]
گاهی خود دعا یکی از اسباب محسوب می شود، برای مثال عرض می کنم شخصی بیمار می شود مقدّر است که بیمار بهبودی یابد، ولی از مجرای علل و اسباب خود و یکی از اسباب آن مراجعه به پزشک و خوردن دارو است چنانکه در مواردی یکی از اجزای علت و یا یکی از علل آن، توجه به خدا و درخواست شفا از ساحت اقدس او باشد، در این فرض باید این شرط و علت را فراهم نمود.
وقتی از پیامبر اسلام درباره تأثیر دعا سوال می کنند می فرماید «انها من قدر الله؛ دعا و درخواست شفای بیمار از خداوند یک نوع پناه به اسباب و علل و عمل به تقدیر است»، و تقدیر الهی درباره برخی از بیماران این است که از مجرای دعا بهبودی پیدا کنند در این فرض دعا کردن و درخواست شفا از خداوند، یک نوع فراهم ساختن اسباب و علل سازنده مطلوب است.
ممنون استاد. واقعا پاسخ هاتون قانع کننده و عالی بود.
موضوع برام حل شد. :Nishkhand:
پرسش:
معنای واقعی مصلحت و قسمت در ازدواج چیست؟ مثلا وقتی گفته میشود فلانی با فلان کس قسمت نبود باهم ازدواج کنند، یا صلاح نبود! مگر نه اینکه خدا به انسان در همه زمینه ها قدرت انتخاب، اختیار و اراده داده؟ آیا انسان در انتخاب فرد موردنظرش برای ازدواج قدرت و اراده ندارد؟ و در نهایت اون کسی که قسمت هر فرد هست، خدا نصیبش می کند؟
پاسخ:
اگر منظور از وجود قسمت و تقدير و سرنوشت در ازدواج، اين است كه در همسر گزيني، عقل و تدبير، تحقيق و مشورت، سپس گزينش همسر مطلوب، نقشی ندارد، بلكه به حكم جبر از ازل مقرر گشته كه فلان دختر بايد همسر فلان پسر شود، سخني نادرست است.
اما اگر منظور اين است كه براي هر فردي مقدراتي در امور مختلف از جمله در كيفيت و كميت و ويژگی هاي ازدواج متناسب با عملكردش (عقل و تدبیر، تحقیق و مشورت) رقم میخورد، بايد گفت: بله همين گونه است، خود ما در نوع رقم خوردن اين قسمت و اين تقدير نقش بسيار مهمی را ايفا میكنيم.
تمام پدیدهها تحت سیطره قضا و قدر الهی هستند و ازدواج نیز یکی از آنهاست، برای اینکه پاسخ شما روشن شود ابتدا باید معنای قضا و قدر الهی را بیان کنیم قضا یعنی حتمیت حادثهای که البته این حتمیت از ناحیه علل و اسباب اوست و قدر یعنی کسب حدود و مشخصات و خصوصیات که آن هم از ناحیه علل و اسباب آن حادثه میباشد.
راهی که انسان با اراده خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است. خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل میداند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب میکند. (بنابراین انسان هر شخصی را برای ازدواج انتخاب کند همان قسمت اوست)
به تعبير بهتر انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشتهای گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آنها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. اگر انسان به دلیل عدم مشورت و عدم تدبیر همسری را برگزیند که مناسب وی نیست همان قسمت اوست و یا اگر با مشورت و تدبیر همسر لایقی را برگزیند همو قسمت اوست.
قضا و قدر معیّن کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، چیزی را انتخاب میکنم که اثر خوب داشته باشد. امام علی(علیه السلام) از پای دیوار کجی برخاست و پای دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار میکنی؟ پاسخ داد: «از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار میکنم.»(1)
با توجه به نکات گفته شده، امر ازدواج قسمت است اما نه به این معنی که مصطلح شده! چرا که انسان اختیار دارد و اختیار او در اعمال او موثر است و میتواند خودش سرنوشت خودش را رقم بزند. انسان باید وظیفه خود را انجام داده و با در نظر گرفتن ملاکهای صحیح و منطقی و واقعگرایانه در صدد انتخاب همسر برآید اگر غیر از این بود هیچگاه پیامبر اکرم (صلی الله علی و آله و سلّم) اینهمه در خصوص انتخاب همسر توصیه نمیفرمودند و همه چیز را به قسمت میسپردند مانند:
«وَ عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَامَ النَّبِیُّ ص خَطِیباً فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْءِ »
امام صادق (علیه السلام) می فرماید پیامبر اکرم (صلی الله علی و آله و سلّم) بلند شدند و خطبه ایراد کردند و فرمودند ای مردم برحذر باشید از سبزی زباله دان، گفته شد سبزی زباله دان چیست یا رسول الله ایشان فرمودند دختری نیکو که در خانواده و محیطی بد رشد نموده است.(2)
پرسشی که ممکن است ذهن ما را به خود مشغول کند این است که:
اگر قضا و قدر به این معنی باشد که هرچیزی که خودمان انتخاب می کنیم همان پیش بیاید، پس در واقع اصلا قضاو قدری وجود ندارد و فقط قدرت انتخاب و اختیار ماست که سرنوشت را می سازد نه؟ اگه اینطور هست چرا انقدر به بحث قضا و قدر پرداخته می شود و هر چیزی به حساب قسمت گذاشته می شود درحالی که قسمت چیزی هست که خودمان انتخاب می کنیم؟
در پاسخ عرض میشود:
همانطور که عرض کردیم انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب میکند، اگر همه اعمال انسان ها به جبر منتهی می شد و اختیار و اراده انسان بی معنی می گردید و در این صورت به چندین سوال بی جواب برخورد می کردیم:
اگر جبر محض بود خداوند نباید از انسان گناهکار بازخواست کند چون در انتخاب خودش اراده و اختیاری نداشت!
اگر جبر محض بود ارسال انبیاء لغو می شد چون سرنوشت انسان (طبق نظریه جبر) همان است که در تقدیر وی نوشته شده! در صورتی که قطعا این ها باطل است انسان با صفت اراده و آزادی انتخاب شناخته می شود اگر صفت اختیار را از انسان سلب کنیم دیگر انسان نخواهد بود.
بنابراین تقدیر انسان را مجبور نمیسازد بلکه تقدیر آنست که انسان افعال خود را با اختیار خودش انجام میدهد، فرض بفرمایید راننده ای بر اثر تخطی از قوانین راهنمایی و رانندگی با سرعت 180 در حرکت بود ناگهان کنترل ماشین از دستش در می رود و جان خود را از دست می دهد، مرگ این شخص در این حالت تقدیر وی بود امّا تقدیر وی را مجبور نکرده بود که با سرعت 180 حرکت کند. این راننده با انتخاب خود خودش را به کشتن داد اگر وی با سرعت مطمئنه حرکت می کرد کشته نمی شد و زنده بودن تقدیر او بود.
در حقیقت تقدیر این شخص این بود که وی فلان روز و فلان ساعت با انتخاب و اراده خود با سرعت 180 کیلومتر در ساعت کشته خواهد شد، دقت بفرمایید تقدیر همیشه با صفت اراده و اختیار همراه است اگر صفت اختیار را از انسان سلب کنیم به انسانیت انسان خدشه وارد می شود.
پرسش دیگری که مطرح می شود ایناستکه:
اگر انسان به هر چیزی که اراده کند به همان می رسد و تقدیر اوست پس در این بین نقش دعا چه میشود؟ پس در این صورت شاید بشود گفت اگر کسی حتی بدون دعا و درخواست از خدا فقط در راه هدفش هر چه بیشتر تلاش کند، خیلی موفقتر هست تا کسی که کمتر تلاش کند و بیشتر دعا!؟ نقش دعا در اعمال انسان چیست؟
در پاسخ به این پرسش نیز عرض میشود:
هر کسی تلاش بیشتری در پیشبرد اهداف خودش داشته باشد موفقتر است؛ چون تقدیر خداوند است که امور عالم مادّه با اسباب و علل بچرخد، کسی که مریض میشود تنها راه شفایش مراجعه به طبیب حاذق و درمان با داروست، اگر شخص به امید دعا خود را درمان نکند درمان نخواهد شد، اگر کسی در راه رسیدن به هدف خود هیچ تلاشی نکند و فقط دعا کند یقینا هیچ وقت به هدف خود نمی رسد چون امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خداوند ابا دارد کارى را بدون استفاده از اسباب انجام دهد.»(3)
گاهی خود دعا یکی از اسباب محسوب می شود، برای مثال شخصی بیمار میشود؛ مقدّر است که بیمار بهبودی یابد، ولی از مجرای علل و اسباب خود و یکی از اسباب آن مراجعه به پزشک و خوردن دارو است چنانکه در مواردی یکی از اجزای علت و یا یکی از علل آن، توجّه به خدا و درخواست شفا از ساحت اقدس او باشد، در این فرض باید این شرط و علت را فراهم نمود.
وقتی از پیامبر اسلام درباره تأثیر دعا سوال میکنند میفرماید «انها من قدر الله»؛ دعا و درخواست شفای بیمار از خداوند یک نوع پناه به اسباب و علل و عمل به تقدیر است، و تقدیر الهی درباره برخی از بیماران این است که از مجرای دعا بهبودی پیدا کنند در این فرض دعا کردن و درخواست شفا از خداوند، یک نوع فراهم ساختن اسباب و علل سازنده مطلوب است.
در حقیقت دعا هم جزو یکی از اسباب و علل در جهان است، دعا دل و جان ادمی را نورانی می کند و به همین جهت شخصی که دعا میکند و توکلش به خداست و در همه حالات نقش خداوند در امور را فراموش نمیکند و علّتالعلل را خدا میداند چنین کسی توفیق بیشتری برای انتخاب راه درست دارد، در مقابل شخصی که دعا و درخواستی از خداوند ندارد توفیق کمتری در انتخاب راه درست دارد.
آخرین پرسشی که در این زمینه مطرح میشود این است که:
گاهی اوقات ما برای بوقوع پیوستن امری خیلی سعی و تلاش میکنیم و به هر دری میزنیم و .... ولی آن امر بوقوع نمیپیوندد! ولی در نقطه مقابل گاهی بعضی امور خیلی راحت و با کمترین دردسر و زحمتی انجام میشود، اینجاست که خیلی از ما میگوییم آن اتفاق اول قسمت نبوده و دومی قسمت بوده! این موضوع چطور توجیه می شود؟
در پاسخ عرض می کنیم که:
در اسلام چیزی به نام قسمت «مصطلح در میان عامّه مردم» نداریم، از این قسمت چیزی جز جبر فهمیده نمی شود؛ اتفاقا چیزی که به آسانی و بدون زحمت بدست بیاد بیارزش است، اینکه خداوند سبحان خواسته این طور مقرر فرموده که کمال انسانی به سختی و با تلاش و کوشش بدست بیاید به همین خاطر است، آن نتیجهای که با سختی و تلاش مداوم بدست بیاید ارزش فراوانی دارد و تقدیر الهی هم بر این است که انسان با تحمّل سختیهای بسیار به اهدفش برسد، البته در هر چیزی استثنائی هم وجود دارد، هر قانونی تبصره ای دارد لذا ممکن است در برخی موارد با صلاحدید خداوند سبحان برخی اشخاص بدون رنج و زحمت به برخی از چیز ها برسند،
برای مثال کسی که در راه رسیدن به کمال انسانیت تلاش میکند و هر روز مراقبه و محاسبه دارد این کار سختیها و مشقتهای بسیاری برای نفس دارد چون مجبور است همیشه با نفس مخالفت کند، مخالفت با نفس در ابتدای کار بسیار سخت است ولی بالاخره بعد از مدّتی تحمّل سختیها، به هدف خودش میرسد و نفس خود را رام میکند و از این به بعد نفس است که رام انسان میشود. اما ممکن است فردی بدون تلاش آنچنانی، با نَفَس یکی از اولیای خدا مسیرش عوض شود و با یک سخن و یا با شنیدن یک آیه قرآنی متحوّل شود و .... .
در همین مثال، اولی قسمت بود و دومی هم که به راحتی و بدون هیچ تلاشی بدست آمده قسمت بوده است؛ مهمّ این است که بدانیم تقدیر و سرنوشت انسان بدست خود انسان ساخته میشود؛ طبق روایات، انسان میتواند تقدیر خود را تغییر دهد لذا با صله رحم، ترک گناه، انجام واجبات و ... میتواند تقدیر الهی را تغییر دهد.
____________
(1) شيخ صدوق، توحید ص 369، باب 60، القضاء، حديث 3 . موسسه نشر اسلامي، بي تا.
(2) الکافی ج: 5 ص: 332 حدیث4.
(3) کافى، ج 1، ص 183.