*** یادواره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) *****
تبهای اولیه
در پیام این آموزه قرانی بشتر دقت نماید :
( مرا یاد نماید تا شما را یاد نمایم .)
در این سال که آغاز و انجامش با عطر گل یاس معطر است هر روز یک جمله قشنگ مثل یک شاخه گل یاس
به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه نماید ،
تا از شمیم دل انگیز گل یاس مشعوف و از محبت زهرای سرشارگردیده و از شفاعت و کرامت فاطمی بهره مند شوید .
در پیام این آموزه قرانی بشتر دقت نماید :
( مرا یاد نماید تا شما را یاد نمایم .)
در این سال که آغاز و انجامش با عطر گل یاس معطر است هر روز یک جمله قشنگ مثل یک شاخه گل یاس
به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه نماید ،
تا از شمیم دل انگیز گل یاس مشعوف و ازمحبت زهرای سرشارگردیده و از شفاعت و کرامت فاطمی بهره مند شوید
در پیام این آموزه قرانی بشتر دقت نماید :
( مرا یاد نماید تا شما را یاد نمایم .)
در این سال که آغاز و انجامش با عطر گل یاس معطر است هر روز یک جمله قشنگ مثل یک شاخه گل یاس
به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه نماید ،
تا از شمیم دل انگیز گل یاس مشعوف و ازمحبت زهرای سرشارگردیده و از شفاعت و کرامت فاطمی بهره مند شوید
[FONT=times new roman]
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم
روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم
سالی که در آغاز و انجامش مزین به نام فاطمه زهرا سلام الله علیها ،
است و دو ولادت ، و دو شهادت فاطمی را به هم در دل خود جای داده ، ممکن است در دوران عمر ما و شما چنین پدیده نجومی بار دیگر رخ ندهد و دو بهار فاطمی و دو خزان زهرای در یک سال اتفاق نیفتد ، پس بیایید به یاد و نام فاطمه زهرا هر روز یک جمله زیبا و یا یک بیت شعر به عنوان یک شاخه گل به حضرتش اهدا نماییم .
..... فاطمه زهرا مثل خورشید بر تارک اسلام عزیز می درخشد ،
او زنی است که هر کسی با هر بینیش در باره او گفتاری دارد از عهده ستایش او بر نیامده ،
احادیثی که از خاندان وحی رسیده به اندازه فهم مستمعین بوده ،
و دریا را در کوزه نمی گنجد و دیگران هر چه گفته اند به مقدار فهم خود ش بوده و نه به اندازه مرتیت او .
امام خمینی . صحیفه امام ج12 ص274
مريم از يك نسبت عيسي عزيز
از سه نسبت حضرت زهرا عزيز
نور چشم رحمة للعالمين
آن امام اولين و آخرين
آنكه جان در پيكر گيتي دميد
روزگار تازه آيين آفريد
بانوي آن تاجدار هل اتي
مرتضي مشكل گشا، شير خدا
پادشاه و كلبه ايوان او
يك حسام و يك زره، سامان او
مادر آن مركز پرگار عشق
مادر آن كاروان سالار عشق
آن يكي شمع شبستان حرم
حافظ جمعيت خيرالامم
تا نشيند آتش پيكار و كين
پشت و پا زد بر سر تاج و نگين
و آن دگر مولاي ابرار جهان
قوت بازوي احرار جهان
در نواي زندگي، سوز از حسين
اهل حق، حريت آموز از حسين
سيرت فرزندها از امهات
جوهر صدق و صفا از امهات
مزرع تسليم را حاصل، بتول
مادران را اسوه كامل، بتول
بهر محتاجي، دلش آن گونه سوخت
با يهودي، چادر خود را فروخت
نوري و هم آتشي، فرمان برش
گم رضايش در رضاي شوهرش
آن ادب پرورده بي صبر و رضا
آسيا گردان و لبْ قرآن سرا
گريه هاي او ز بالين بي نياز
گوهر افشاندي به دامان نماز
اشك او برچيد جبرييل از زمين
همچو شبنم ريخت بر عرش برين
رشته آيين حق، زنجير پاست
پاس فرمان جناب مصطفاست
ورنه گرد تربتش گرديد مي
سجده ها بر خاك او پاشيد مي.
محمد اقبال لاهوری
به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هدیه نماید ،
بانو ی م سلام
میگویند هدیه باید درخور باشد
و میگویند قسم خوردن جایز نیست
پس من چه کنم؟
هق هق ام را چگونه فریاد کنم؟
چرا اینقدر دوست دارم جار بزنم که به خداوندی خدا تو را نمی دانم.
بانوی م ن
به شما نیاز دارم.
عفوم کنید که قسم میخورم. به خداوندی خدایی که عاشقش هستید به شما نیاز دارم.
چگونه بفهممتان؟کجااااااااااااااااااایید؟
نه اشتباه گفتم.کجایم؟
بگذارید فریاد بزنم: ماااااااااااااادر
من چه کنم؟
بگو که کوچه خسته است ز خاطرات زخمی دوباره ها.
شمیم مولود کعبه :
:Gol::Gol:
گرچه معروف است علی در کعبه زاد
لیک کعبه از علی بود ش ولاد
چون علی فیض نخست حق بود
هستی عالم از او مشتق بود
جان او با جان احمد متحد
هردو یک نور اند ولی تن منفرد
آن یکی بهرش رسالت داده شد
وآن دیگر بهر ولایت زاده شد
عین مولا مثل غنچه باز شد
خلقت عالم از او آغاز شد
کعبه وبیت المقدس از علی ست
کوه طور وکربلا فیض ولی ست
چون که ذات او تجلی خداست
بیت معمور هم فروغ مرتضاست
آفتاب و ماه و انجم جملگی
از فروغ او کنند رخشندگی
حق علی را زین سبب در کعبه کاشت
گر نبودی فاطمه کفوی نداشت
او به کعبه زاد تا مثل سپهر
زهره را گیرد در آغوشش به مهر
تا امامت چون درخت ریشه دار
تا ابد ز ین نخل ماند بر قرار
چون مبارک است این فرخنده یاد
زین سبب در کعبه از مادر بزاد .
.
حدیث اشتقاق :
در شب مولا علی از نام زهرا یاد کن
نام اورا تا به هفتم آسمان فریاد کن
یاد زهرا یاد جمله اولیا ست
این فضا را با طنین یاد او آباد کن
سال سالی فاطمی و روز روزی حیدری ست
با ندای هر دو مولا قلب مهدی شاد کن
گرعلی از اسم اعلا در جهان آمد پدید
خانه دل را ز مهرش شهر مهر آباد کن
فاطمه با اسم فاطر غنچه وگل برگ شد
جان ودل را از ولایش شاخه ی شمشاد کن
چون حسن از اسم احسان وحسین از محسن است
معرفت آموز بلبل از قفس آزاد کن
احمد از محمود در عالم تجلی کرده است
از فروغش چلچراغ معرفت ایجاد کن
جمله یک نور اند ولی چون سوره قران جداست
از نسیم کورینش جان نو بنیاد کن
هی بگو یا فاطمه ! یا جلوه ربّ الرحیم
لطف فرما عبد خود را با شفاعت یاد کن .
( 13 / رجب ؟ 1436 . شب میلاد مولود کعبه . قم مقدسه . ارزگانی )
در حديثی وارد شده است که رسول خدا ص فرمود :
«خلق مِن نوري علياً، فدعاه فأطاعه و خلق من نوري و نور علي فاطمةَ، فدعاها فأطاعتْه، خلق منّي و مِن علي و من فاطمه الحسنَ و الحسينَ، فدعاهما فأطاعاه، فسمّانا بالخسمة الاسماء، مِن اسمائه الله المحمود و انا محمد، والله العلي و هذا علي، والله فاطر و هذه فاطمه، والله ذوالاحسان و هذا الحسن، والله المحسن و هذا الحسين ثم...»
خداوند از نور من نور علي را خلق كرد، سپس وي را خواند و او اطاعت كرد، از نور من و علي فاطمه را خلق كرد، سپس وي را خواند و او اطاعت كرد، از نور من و علي و فاطمه، حسن و حسين را خلق كرد، سپس آن دو را خواند و آنها اطاعت كردند و ما را به پنج نام از اسماء خود ناميد. اسم او «المحمود» است و من محمد، او «العلي» است و اين علي، او «الفاطر» و اين فاطمه، او «ذو الاحسان» است و اين حسن، او «المحسن» است و اين حسين....
(بحار ج 15، ص10)
بسمه العزیز
ذهن آشفته ی من کی شود آزاد و رها؟
مصرعی نیست که در خور بُوَدَت یا زهرا(س)
غمی اکنون به دلم هست که بیداد کند
نظری هست تو را تا دل من شاد کند؟
چون نباشد به سرم هیچ بجز عشق شما
پس چگونه گذرم از سر عشقم مولا؟
این چه دنیاست که بازیچه بکرده ما را؟
سجده گاهست و یا متن جهنم آیا؟
هر طرف روی بکردم همه اندوه شدم
آب شد جسم من اکنون،همگی روح شدم
من نخواهم دگر این فلسفه را یا زهرا(س)
خسته گردیده ام از عقل به جانت مولا
گوش کن گوش،دمی لطف و عنایت می کن
جان شده حبسِ طبیعت،تو شفاعت می کن
گر "نسیمم"،تو دمِ روح فُزایم گردان
نذر خویشم کن و از غیر جدایم گردان
[FONT=times new roman]حضرت زهرا سلاماللهعلیها اسوه عبادت و حقطلبی
ما باید راه فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) را برویم. ما هم باید گذشت کنیم، ایثار کنیم، اطاعت خدا کنیم، عبادت کنیم. مگر نمیگوییم که «حتّی تورّم قدماها» اینقدر در محراب عبادت خدا ایستاد! ما هم باید در محراب عبادت بایستیم. ما هم باید ذکر خدا بگوییم. ما هم باید محبت الهی را در دلمان روزبهروز زیاد کنیم. مگر نمیگوییم که با حال ناتوانی به مسجد رفت، تا حقی را احقاق کند؟ ما هم باید در همهی حالات تلاش کنیم، تا حق را احقاق کنیم. ما هم باید از کسی نترسیم. مگر نمیگوییم که یکتنه در مقابل جامعهی بزرگ زمان خود ایستاد؟
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از مداحان ۱۳۷۰/۱۰/۰۵
مقام فاطمه زهرا :
زمان و زمین جلوه ی بود اوست
خدای جهان پاک معبود اوست
ملایک به در گاه او ساجد اند
ولی حیِّ معبود مسجود اوست
***
سپهر برین تا به هفتم فلک
بنی آدم و جن و نوعِ ملک
طفیل وجودش بود بی گمان
همه ریزه خوارانِ نان و نمک
***
و دریا و هامون و کوه و درخت
غزالان و مرغانِ فرخنده بخت
گل سوسن و یاسمین و حریر
و لعل بدخشان و یاقوتِ تخت
***
همه بهر زهرا پدید آمدند
به امید ناز و نوید آمدند
چه گویم من از کوثر بی مثال
که آلاله هایش شهیدآمدند
***
ما باید راه فاطمهی زهرا (سلاماللَّهعلیها) را برویمسلام
جملهء شما باعث شد شعری به ذهنم برسد در این باره که ما سخن از خوبی های آن بزرگان می گوئیم
اما خودمان کمتر به آن خصوصیات نیکو عمل می کنیم بنام خداوند بخشنده مهربان (( گفتگوی من با خــــــــدا ))
گفتم که منم عاشق آن اهل پیمبر
گفتا که برایم نرو دیگر سر منبر!
گفتم که* بُوَد در دو جهان مثل علی مَرد؟
(که* = چه کسی)گفتا ز خودت گو! به تو چه آنچه علی کرد؟!
گفتم که دل فاطمه چون آب زلال است
گفتا دل تو لیک سیه مثل زغال است!!
گفتم که حسن بود همان کوه صبوری
گفتا که تو از صبرِ حسن وَه که چه دوری!
گفتم که خدا ، کاش تنم کرب و بلا بود
گفتا که مزن جوش ، زمانش برسد زود!
گفتم سر و جانم به فدای دل سجاد
گفتا که سر سجده دلت یاد من افتاد؟!
گفتم که دگر باقر ما ختم علوم است
گفتا تو بگو رشتهء درسی ت چه بودست؟!
گفتم سخن صادق ، با صِدق عجین است
گفتا ز دوروییِ تو لرزش به زمین است!
گفتم که بُوَد کاظم ، بر خشم چو مولا
گفتا که شَوی وقت غضب مثل هیولا!
گفتم که تو راضی ز رضایی و وِی از تو
گفتا که رَهِ شِکوِه دگر گشته طِی از تو!
گفتم که امیدم کَرَم و لطفِ جواد است
گفتا که چرا دور و برت فقر زیاد است؟!
گفتم که ز هادی طلبم ، باز هدایت
گفتا ز قصورت پسرت کرده شکایت!
گفتم همه دم عطر خوش عسکری آید
گفتا که تو را بوی گنه ، عقل رباید!
گفتم که ببین منتظرم بهر تو مهدی!
گفتا که تویی آنکه کنون پای به بندی
مقام فاطمه زهرا :
زمان و زمین جلوه ی بود اوست
خدای جهان پاک معبود اوست
ملایک به در گاه او ساجد اند
ولی حیِّ سبحان مسجود اوست
***
سپهر برین تا به هفتم فلک
بنی آدم و جن و نوعِ ملک
طفیل وجودش بود بی گمان
همه ریزه خوارانِ نان و نمک
***
و دریا و هامون و کوه و درخت
غزالان و مرغانِ فرخنده بخت
گل سوسن و یاسمین و حریر
و لعل بدخشان و یاقوتِ تخت
***
همه بهر زهرا پدید آمدند
به امید ناز و نوید آمدند
چه گویم من از کوثر بی مثال
که آلاله هایش شهیدآمدند
***
حبیب و علی بهر آن نازنین
تجلی نمودند روی زمین
مپندار این گفته را سر سری
کلامی ست قدسی و علم الیقین
***
وجودش ز نورنبی زاده شد
زمین و زمان بهرش آماده شد
شکوفید چون غنچه ی ناز او
علیّ جهانبان به او داده شد .
***
از این کفوی والا و بالا ی او
و زهرا و از شوی اعلا ی او
ده و یک ستاره پدیدار شد
خوشا سرو لولو ی لا لای او
***
در تفسیر الدر المنثور، از ابن عباس"نقل شده : مراد از «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» : علي و فاطمة ومراد از «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ» : النبي ص ومراد از «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» : الحسن و الحسين.:
دیدار حضرت جبرئیل با حضرت فاطمه زهرا(س) ؟
بر اساس روایات، جبرئیل به حضور حضرت زهرا(ع) میرسید، مثلاً امام صادق(ع) فرمود:
«إنّ فاطمه مَکَثَت بعد رسول الله(ص) خمسة و سبعین یوماً و کان دخلها حزن شدید على أبیها، وکان جبرئیل یأیتها فیحسن عزائها على أبیها ویطیّب نفسها ویخبرها بما یکون بعدها ذریّتها وکان علیّ(ع) یکتب ذلک؛(1) فاطمه زهرا (ع) بعد از پیامبر هفتاد و پنج روز زنده بود. مرگ پدرش او را دچار اندوه شدید کرده بود، جبرئیل نزد او میآمد و او را در مرگ پدرش نیکو تعزیت میگفت. فاطمه را با بیان مقام و منزلت پیامبر شاد میساخت. از حوادث پدید آمده بر فرزندانش او را خبر میداد. علی(ع) آن ها را مینوشت».
امام باقر فرمود:
«وقتی خداوند اراده کرد که مُصحف فاطمه را به او عنایت کند، دستور داد جبرئیل، میکائیل و اسرافیل آن مصحف را بردارند و نزد فاطمه ببرند، آن ها در یکی از شبهای جمعه هنگام سحر بر حضرت فاطمه نازل شدند و دیدند که فاطمه مشغول نماز است، آن ها ایستادند تا نماز تمام شد، آن گاه دسته جمعی به حضرت فاطمه سلام کردند و گفتند، خداوند به شما سلام میرساند، بعد کتاب مصحف را در حجره آن حضرت گذاشتند، حضرت زهرا(ع) خطاب به فرشتگان فرمود: سلام از آنِ خداوند است و از خدا و رسول خدا است و بر شما فرستادگان خدا سلام و درود باید». (2)
امام خمینی(ره) با الهام از روایات در این باب گفته :
فاطمه سلام الله علیها در مرگ پدرش حزن شدید داشت، جبرئیل میآمد ایشان را تسلیت میداد و از مسایل آینده به او میگفت. در مدت 75 روز که فاطمه زنده بود، رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است، آمدن جبرئیل برای کسی ساده نیست. این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل میآید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است تا تناسب بین روح این کسی که جبرئیل میآید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد امکان ندارد این معنا و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیا(ع) بوده و در حضرت زهرا(س) نیز بوده است. (3)
در برخی روایات تصریح شده که در شب شهادت حضرت زهرا(ع) نیز جبرئیل به حضور فاطمه(ع) رفت و آمد داشته است. مثلاً از امیر مؤمنان(ع) نقل شده که فاطمه در شب شهادت خود به من گفت:
«یابن عم قد أتانی جبرئیل مسلِّماً وقال لی: السلام یقرأ علیک السلام یا حبیبة حبیب الله؛(4)
ای پسر عمو، اینک جبرئیل نزد من آمد و سلام کرد و گفت: خداوند که یکی از نامهای او سلام است، به تو سلام میرساند ای حبیبة حبیب خدا».
البته برخی معتقدند حضرت زهرا(ع) چون مُحدّثه بود و نه نبی، صدای فرشتگان را میشنید، ولی او را نمیدید، چون غیر از پیامبران کسی دیگر جبرئیل را نمیبیند. (5)
پینوشتها:
1. الکافی، ج 2، ص 355.
2. دلایل الامامه، ص 106.
3. ر، ک: صحیفه امام، ج 2، ص 4 ـ 6.
4. بحار الانوار، ج 43، ص 209.
5. دلایل الامامه، ص 81..
توحید را دردانه مظهر میشود زهرا
یکپارچه الله اکبر میشود زهرا
اُم ابیهای پیمبر میشود زهرا
ساقی اگر مولاست کوثر میشود زهرا
شیعه چو فرزند است و مادر میشود زهرا
اهل کرم ذاتا کریماند و گدا محتاج
جایی ندارد غیر باغ هل أتی محتاج
زهرا کریمه ما تماماً بینوا، محتاج
به چادرش هستند حتی انبیاء محتاج
تا وارد صحرای محشر میشود زهرا
محو کمال خویش کرده مرتضی را هم
وقتی دعایش سر زده همسایهها را هم
یعنی دعایش آبرو داده دعا را هم
جمله به جمله هل أتی، حتی کساء را هم
هر طور بنویسیم محور میشود زهرا
او مادر آب است و باران را به عالم داد
به سائلان شهر نه، نان را به عالم داد
تنها نه قرص نان که ایمان را به عالم داد
در خانه کوچک بزرگان را به عالم داد
معصومه معصومپرور میشود زهرا
ما اهل پایینیم بالا را نمیفهمیم
ما «نزّل القرآن فیها» را نمیفهمیم
گل را نمی فهمیم حورا را نمیفهمیم
سیلی زدن بر روی زهرا را نمیفهمیم
با یک نسیمی نیز پرپر میشود زهرا
دیوارهای خانهاش دیوار اسلام است
دنبال جاری کردن افکار اسلام است
کار شریف خانهاش هم کار اسلام است
تنها پی بیداری انصار اسلام است
دیدی اگر از خانهاش در میشود زهرا
دین در خطر باشد سپر میآورد زهرا
مثل علی رو به خطر میآورد زهرا
سینه برای میخ در میآورد زهرا
این فتنه را از ریشه در میآورد زهرا
این بار دیگر مرد خیبر میشود زهرا
کشتی طوفاندیده را با خطبه ساحل شد
با خطبه او بود که اسلام کامل شد
با خطبه روز غدیر خم مکمل شد
خطبه به شکل دیگری در کوفه نازل شد
زینب میان کوفه دیگر میشود زهرا
راه خدا با شمس، با نور جلی باز است
این راه تنها با ولایت، با ولی باز است
دست علی بستهست دست من ولی باز است
تا دست من باز است پس دست علی باز است
حالا در این اوضاع حیدر میشود زهرا
این قفل بسته با خلافت وا نخواهد شد
امروز تکلیف است، با فردا نخواهد شد
خسته شدید از دین ولی زهرا نخواهد شد
مولا که تنها نیست و تنها نخواهد شد
بیلشکرش کردید، لشکر میشود زهرا
مردم همان راه شلمچه باز راه ماست
داعش گرفتار سلیمان سپاه ماست
تنها به امر و نهی این رهبر نگاه ماست
سید علی فاطمی پشت و پناه ماست
پشت و پناه گرم رهبر میشود زهرا
دین را فقط از راه زهرا میشود فهمید
از استقامتهای مولا میشود فهمید
در فاطمیه کربلا را میشود فهمید
از نامه آقا به دنیا میشود فهمید
یک روز این دنیا سراسر میشود زهرا
این رشته تسبیح دانه دانه شد حالا
شمع آب شد پس نوبت پروانه شد حالا
زانوی من افتاد وقت شانه شد حالا
با رفتن تو خانهام ویرانه شد حالا
این خانه دارد قبر حیدر میشود زهرا!
از چشمهایم مینشینم خار میگیرم
من انتقامت را ز این مسمار میگیرم
حالا منم که دست بر دیوار میگیرم
تا زندهام از چشمهایم کار میگیرم
حالم فقط با گریه بهتر میشود، زهرا!
گلها به جاییشان بگیرد خار میمیرند
مادر نباشد کودکان انگار میمیرند
یک بار جان دادی ولی صد بار میمیرند
با دیدن حتی در و دیوار میمیرند
زینب بدون تو چه لاغر میشود زهرا!
آه آن زمانی که گرفتاری فراوان است
آثار جهل بیبصیرتها نمایان است
قرآن ناطق در حصار نیزهداران است
سهم تن باران رحمت تیرباران است
تاج سر اسلام نشتر میشود زهرا!
مثل حسینت هیچ کس گریان نخواهد شد
مهریهات آب است، پس عطشان نخواهد شد
با این لباس بافته عریان نخواهد شد
هرچند میگویم که این و آن نخواهد شد
اما خبر دارم مقدر میشود زهرا!
آمد به خیمه ذوالجناح اما سوارش نیست
سر به زمین میکوبد و دیگر قرارش نیست
این کیست که یار همهست و هیچ یارش نیست
این کیست که افتاده مادر در کنارش نیست
خواهر برایش مثل مادر میشود زهرا
بسم الله الرحمن الرحیم
آلوسی یکی از علمای متعصب اهل تسنن می گوید:
"پیامبراکرم(ص) می دانست که حضرت زهرا (س) بعد از او خیلی در دنیا زیاد
نخواهد ماند و گرنه او را بعد از خویش یکی از پیشوایان معرفی می کرد.
حتی تعبیرش این است: اگر قرار بود حضرت زهرا(س) طول عمر پیدا کند پیامبر(ص)
به مردم می فرمود:"خذوا کل دینکم عن الزهراء"همه ی دینت را از زهرا بگیر.
(آیت الله فاطمی نیا)
حضرت زهرا دلش از ياس بود
قطره هاي اشكش از الماس بود
داغ عطر ياس زهرا زير ماه
مي چکانيد اشک حيدر را به چاه
گريه آري، گريه چون ابر چمن
بر کبود ياس و سرخ نسترن
اين دل ياس است و روح ياسمين
اين امانت را امين باش اي زمين
نيمه شب دزدانه بايد زير خاک
ريخت بر روي گل خورشيد، خاک
مدفن اين ناله غير از چاه نيست
جز تو کس از قبر او آگاه نيست
اي بي نشانه اي که خدا را نشانه اي
هرجا نشان تست، ولي بي نشانه اي
تصوير شاعرانه ي در خود گريستن
راز بلند سوختن عارفانه اي
اي بي نشانه اي که خدا را نشانه اي
هرجا نشان تست، ولي بي نشانه اي
تصوير شاعرانه ي در خود گريستن
راز بلند سوختن عارفانه اي
پس از حضرت کردگار جهان
و آن بر ترین جلوه ی مهربان
امیدم به زهرا و بعلش بود
به آن یازده دٌر و لعلش بود
دلم شاد و آرام از یاد اوست
سخن های من ذکر و فریاد اوست
سپاس از خداوند جان و خرد
که با یاد کوثر گلم پرورد
به هنگام مرگ و به روز قیام
ز کوثر نیوشی شوم شاد کام
امید و شفعیم چو زهرا بود
چه باکم ز امروز و فردا بود
خداوند دانای هر دو سرا
کریمانه بخشد به زهرا مرا
بعثت نور :
در آغاز این نامه و گفتگو
سزد تا بگویم ز اسرار هو
سر آغاز و انجام هستی خداست
دلیل همه حق پرستی خداست
جهان جملگی جلوه ی ناز اوست
کتاب وجود جمله آواز اوست
زرحمت به ما هدیه ها داده است
دو قران ز لطفش فرستاده است
بود هر یکی آیتِ جود او
تجلی ز انوارِ مسعود او
رسولش حبیب و ولیش علی ست
دو عالم ز انوار او منجلی ست
و زهرا و آن سرّ بنهفته اش
هزاران کاملاتِ ناگفته اش
ده و یک ستاره که در جام اوست
گل ناز نرگس که فرجام اوست
همه آیتِ بی مثال خق اند
به سان هلال جمالِ حق اند
پس از حضرت کردگار جهان
و آن بر ترین جلوه ی مهربان
امیدم به زهرا و بعلش بود
به آن یازده دٌر و لعلش بود
دلم شاد و آرام از یاد اوست
سخن های من ذکر و فریاد اوست
سپاس از خداوند جان و خرد
که با یاد کوثر گلم پرورد
به هنگام مرگ و به روز قیام
ز کوثر نیوشی شوم شاد کام
امید و شفعیم چو زهرا بود
چه باکم ز امروز و فردا بود
خداوند دانای هر دو سرا
امید است که بخشد به زهرا مرا
البعد ارزگانی
12/2/1395 = 24/ رجب /1436
وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست
احساس میکنیم که دو عالم گدای ماست
با گریه بهر فاطمه آدم عزیز است
این گریه خانه نیست که دولت سرای ماست
اینجا به ما حسین حسین وحی میشود
پیغمبریم و مجلس زهرا حرای ماست
سلمان شدن نتیجه همسایگی اوست
زهرا برای سیر کمال ولای ماست
تنها وسیله ای که نخش هم شفاعت است
چادر نماز مادر ارباب های ماست
باران به خاطر نوه ی فضه میرسد
ما خادمیم و ابر کرم در دعای ماست
فرموده اند داخل آتش نمیشویم
فردا اگر شفاعت زهرا برای ماست
دریغا از بغاوت های بغداد
و از بغض وشقاوت های بعداد
ز سفاک و ز منصور و ز هارون
به آل گل بغاوت های بغداد
***
به بندی خانه ها موسی ابن جعفر
به چنگ دیو و دد خورشید پر پر
عزادار سیاهی های آن قوم
دو چشم حیدر وزهرای اطهر
***
دو پلک فاطمه زان داغ عظما
پر از آشوب گشت واشک هی ها
چنان که سر به زانو هشت هر روز
خدا و ما سوی دنیا وعقبا .
علامه بلخی
قران در آیینه فاطمی :
لِلَّهِ فیکمْ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیْکمْ، وَ بَقِیَّةٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیْکمْ:
کتابُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَیِّنَةً بَصائِرُهُ، مُنْکشِفَةً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیَةً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَةً بِهِ اَشْیاعُهُ،
قائِداً اِلَی الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَی النَّجاةِ اسْتِماعُهُ.
بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَیِّناتُهُ الْجالِیَةُ، وَ بَراهینُهُ الْکافِیَةُ،
وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَکتُوبَةُ.
شما بوده، و پیمانی است که از پیشاپیش به سوی تو فرستاده، باقیماندهای است که برای شما باقی گذارده،
آن کتاب گویای الهی و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان است، که بیان و حجّت های آن روشن، اسرار باطنی آن آشکار،
ظواهر آن جلوه گر میباشد، پیروان آن مورد غبطه جهانیان بوده، تبعیّت از او خشنودی الهی را باعث میگردد، و شنیدن آن راه نجات است. به وسیله آن میتوان به حجّت های نورانی الهی، و واجباتی که تفسیر شده، محرّماتی که از ارتکاب آن منع گردیده، نیز به گواهی های جلوه گرش و برهان های کافیش و فضائل پسندیده اش، و رخصت های بخشیده شده اش و قوانین واجبش دست یافت.
( خطبه فدکیه = حکمت نامه فاطمی )
مراد از «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» : علي و فاطمة ومراد از «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ» : النبي ص ومراد از «يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» : الحسن و الحسين.:
سلام و عرض ادب
چگونه مراد از برزخ بین این وجود گرامی،حضرت نبی ص هستند؟
هیچ فهمی در این باره نتوانستم حاصل کنم.
سلام و عرض ادب
چگونه مراد از برزخ بین این وجود گرامی،حضرت نبی ص هستند؟
هیچ فهمی در این باره نتوانستم حاصل کنم.
با سلا وتشکر .
حق با جناب شما است که درک ژرفای این گونه حقایق برای همگان آسان نخواهد بود ، ولی چون روایت است لذا مورد توجه باید قرار داد وبرای فهمش تلاش نمود . عجالتا می توان گفت :
شاید مراد این باشد که چون علی علیه السلام که بحر آسمان علم و امامت و خلافت باشد، ملاقات و مباشرت فرمود با بحر زمین عصمت و طهارت، که حضرت صدّیقه باشد و میانه آن دو بزرگوار برزخی است که مراد حضرت رسول بوده، چه آن حضرت میان آن دو بزرگوار برزخ و واسطه بود و در محاکمات رجوع به آن حضرت می نمودند.
چنانچه نقل شده که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله حکم فرمود میانه آن دو بزرگوار که بیرون خانه خدمتش با علی مرتضی باشد و خدمت درون خانه با صدّیقه کبری باشد.
به کوثر نیوشان فرخنده نام
هزاران درود و هزاران سلام
در غالب تفاسیرشیعه و سنی آمده که این سوره در مکه و بعد از وفات پسران رسول خدا نازل شد. وقتی این پسران قبل از بعثت یا بعد از بعثت از دنیا رفتند و پیامبر به نبوت مبعوث شد و علیه شرک قیام کرد، مشرکان و دشمنان پیامبر، ایشان را ابتر خواندند و به این جهت امیدوار بودند که دعوت رسول خدا ادامه نخواهد یافت؛ زیرا فرزند پسر ندارد که آن را ادامه دهد . رسول خدا را به کنایه و طعنه، ابتر می نامیدند. این سوره در جواب آن ها نازل شد و در قبال طعنه ای که آنان می زدند و ایشان را بدون دنباله می شمردند، آنان را بدون دنباله شمرد و اعلام کرد که به رسول خدا "کوثر" داده شده.
تا این جا را اکثر بلکه همه مفسران سنی قبول دارند و همگی قبول دارند که "کوثر" خیر کثیر است که به رسول خدا داده شده است.
با مراجعه به تفسیرهای اهل سنت می یابیم که غالب مفسران سنی در مورد مصداق کوثر نظریه هایی چنین داشته اند:
- منظور نهری است در بهشت( این قول بیش تر آنان است و روایات فراوانی هم به این مضمون وارد شده است).
-منظور نبوت است.
-منظور شفاعت کبری و مقام عالی ایشان در آخرت است.
-منظور پیروان کثیر است.
-منظور عالمان فراوان امتش می باشد.
و...
غالب مفسران سنی به نسل کثیر و منشا این نسل که حضرت زهرا است به عنوان مصداق کوثر، اشاره نکرده اند (البته بعضی به حضرت زهرا و ذریه اش به عنوان مصداق کوثر تصریح کرده اند از جمله صاحب تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدین حسن بن محمد نیشابوری از عالمان قرن هشتم، ج6،ص576) ولی شیعه برترین مصداق کوثر را حضرت زهرا می داند که نسل کثیر پیامبر به واسطه ایشان ادامه یافته است. البته این که حضرت زهرا و ذریه اش برترین مصداق کوثر است، به این معنا نیست که مصداق های دیگر، در کوثر نمی گنجد.
کوثر مطلق است و به خیر کثیر مطلقی که به رسول خدا عطا شده از جمله نبوت و حوض کوثر و نسل زیاد و...قابل انطباق است ،ولی با توجه به شان نزول و این که دشمن پیامبر،"ابتر" خوانده شده ، ابتر بودن رسول خدا نفی شده، بر می آید که ظاهرترین مصداق مورد نظر در این جا و در این سوره، نسل کثیر است که منشا آن حضرت زهرا می باشد.
بنابراین با غالب اهل سنت در شان نزول این سوره و در مفهوم کوثر هم نظر هستیم . در مصداق ها هم با هم مشترک می باشیم اما غالب آنان به یک مصداق که حضرت زهرا و ذریه اش باشد ، تصریح نکرده اند ،ولی این مورد را نه تنها مصداق کوثر می دانیم، بلکه با توجه به شان نزول و نشانه های موجود در سوره، ظاهرترین مصداق مورد نظر سوره می دانیم.
قالَتْ فاطمه علیها السلام :
اوُصیكَ یا ابَاالْحَسنِ انْ لاتَنْسانى ، وَ تَزُورَنى بَعْدَ مَماتى .
ضمن وصیّتى به همسرش اظهار داشت : مرا پس از مرگم فراموش نكنى . و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیایى .
1- -مستدرك الوسائل : ج 7، ص 336، ح 2، بحارالا نوار: ج 93، ص 294، ح 25
فاطمه زهرا در آیینه سخنان علی :
در ابتدا باید اشاره شود فاطمه زهرا(س) نزد علیبن ابیطالب(ع) از منزلت والایی برخوردار بوده است که به لحاظ کثرت سخنان امیرالمؤمنین(ع) در این مورد آنها را به چند بخش تقسیم میکنیم و هر کدام را تحت عنوان خاصی ارائه میدهیم:
فاطمه(س) همسر علی(ع)
پیامبر فرمود: «در مسئله ازدواج فاطمه(س) منتظر وحی و پیام الهی ماندم».۱
و بالاخره دستور خداوند این بود که کفو او علی(ع) است. در کتاب تذکره الخواص آمده است «ابوبکر نزد پیامبر از فاطمه(س) خواستگاری کرد و پیامبر(ص) فرمود او کوچک است و من منتظر فرارسیدن سن ازدواج او هستم. ابوبکر عمر را دید و او را از جریان آگاه کرد عمر خواستگاری کرد و پیامبر او را نیز رد کرد و پس از آنها علی(ع) از فاطمه(س) خواستگاری نمود و پیامبر(ص) فرمود خدا به من امر کرد تا او را به ازدواج تو درآورم وپس علی شتر و برخی لوازم خود را فروخت و با فاطمه ازدواج کرد».۲
برخی راویان از علی(ع) نقل کردهاند که درباره خواستگاری از فاطمه(س) فرمود:
«به پا خاستم و گوشهای از عبای خود را بر دوشانداختم در حالی که گوشهای دیگر آن روی زمین کشیده میشد. خدمت پیامبر(ص) رسیدم و روی زمین نشستم. عرض کردم یا رسولالله پیش قدمیمرا در اسلام میدانی و… رسول خدا(ص) فرمود: ای علی منظورت چیست؟ عرض کردم فاطمه را به ازدواج من درآور.
آن حضرت فرمود: چه امکاناتی داری؟
عرض کردم: اسب و زره. فرمود اسب را لازم داری ولی زره را بفروش».۳
بدین ترتیب محمد(ص) دستور خدا مبنی بر ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) را به انجام رساند و زندگی مشترک این دو بزرگوار فراهم گردید.
ایشان در یک زندگی کوتاه مدت اما پربار و سرشار از معنویت، فرزندانی صالح پرورش دادند که سرمشق انسانهای آزاده و آزادیخواه شدند.
فاطمه(س) بهترین زنان عالم
یکی از دلایل امیرالمؤمنین در احتجابی که علیه معاویه بدان چنگ میزد این است که «منا خیر نساء العالمین و منکم حماله الحطب»، (بهترین زنان از ما و آن هیزم کش جهنم از آن شماست).۴
این بهترین زن کسی جز حضرت فاطمه(س) نیست. برای همین است که آن حضرت ضمن اشعاری به وصف فضایل حضرت زهرا(س) پرداخته است که به برگزیدهای از آنهااشاره میکنیم:
فاطمه ذات المجد و الفیض ** یا بنت خیر الناس اجمعین۵
ای فاطمه! صاحب مجد و عظمت و دانش، ای دختر بهترین مردم!
فاطمه بنت السیدالکریم ** بنت نبی لیس بالذمیم۶
فاطمه دختر سید بزرگوار و دختر پیامبری است که هیچگونه ناپسندی در وی نیست.
و نیز:
انا للفخر الیها و بنفسی اتقیها ** نعمه من سامک السمع بما قد خفیها
من به فاطمه و پرهیزگاری او مباهات میکنم. او نعمتی است آسمانی که نصیب من شده است.
لن تری فی حومه الهیجاء لی فیکم شبیهاً ** ولی السبقه فی الاسلام طفلاً و وجیهاً
در محیط عرب، برای خود شبیهی نیافتم و من در اسلام از دوران کودکی بر همه پیشی گرفتم.
ولی القربه ان قام شریف ینتمیها ** رقنی بالعلم رقاً فیه قد صرت فقیهاً
برای من است خویشاوندی و شرفی که با فاطمه دارم، مرا از سرچشمه علم سیراب کرده و مرحلهی دانشمندی سازنده است.
ولی الفخر علی الناس بعرس و بنیها ** ثم فخری برسول الله از زوجنیها۷
من بر مردم جهان فخر میکنم به داشتن چنین همسر و فرزندانی و نیز به پیامبر افتخار میکنم که همسری فاطمه را برای من برگزید .
پینوشتها:
۱- ابن حجر عسقلانی، الصواعق المحرقه، ص ۸۴٫
۲- سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ص ۳۰۷٫
۳- نهج البلاغه،ترجمه عبدالمجبد معادیخواه، ص ۳۱۸٫
۴- همان، ص ۳۱۴٫
۵- تذکره الخواص، ص ۳۱۳٫
۶- همان، ص ۳۱۴٫
۷- پیشین
آغاز زندگی مشترک :
زندگی مشترک علی و فاطمه با تفاهم همه جانبه شروع شد و این روند تا پایان این زندگی مشترک ادامه یافت. امیرالمؤمنین(ع) در این باره میفرمایند: «به خدا سوگند در سراسر زندگی مشترک با فاطمه(س) تا آنگاه که خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کاری او را اکراه و اجبار نکردم. او نیز هرگز مرا خشمگین نساخت و نافرمانی من نکرد هروقت به او نگاه میکردم رنجها واندوههایم برطرف میشد».1
درک متقابل از اساسیترین ویژگیهای این زندگی مشترک بود. از ابوسعید خدری نقل شده:
«روزی حضرت علی(ع) گرسنه شد و به حضور حضرت فاطمه(س) آمد و گفت: ای فاطمه! آیا طعامیداری؟ فاطمه(س) عرض کرد نه، سوگند به خدایی که پدرم را به مقام نبوت گرامیداشت، تو را به مقام وصایت اکرام نمود، هیچ غذایی نزد من نیست و دو روز است که از آن بیبهرهایم. اگر غذایی داشتم قطعاً تو را بر خودم و پسرانم حسن وحسین(ع) مقدم میداشتم.
علی(ع) فرمود: ای فاطمه! چرا به من خبر ندادی تا غذایی برای شما تهیه کنم؟
فاطمه(س) فرمود: «یا ابا الحسن انی لاستحی من الهی ان اکلف نفسک ما لاتقدر علی»
(ای اباالحسن! من از خود شرم میکنم که تو را به چیزی وادارم که توان انجام آن را نداری) 2
امیرالمؤمنان درباره عظمت روحی شخصیت فاطمه(س) میفرماید: «پیامبر(ص) به من فرمود: ای فاطمه! هر کس بر تو درود فرستد خداوند او را میبخشد و در بهشت به من ملحق میسازد». 3
آن حضرت در موارد زیادی به وجود فاطمه زهرا(س) مباهات و از این که پیامبر(ص) او را به دامادی انتخاب کرده و فاطمه را به او ارزانی داشته افتخار میکرد که در اینجا به یک مورد اشاره میکنیم:
«علی(ع) خطاب به ابوبکر فرمود تو را به خدا سوگند میدهم، رسول خدا(ص) مرا انتخاب کرد و دخترش را به ازدواج من درآورد یا دیگران را؟ ابوبکر گفت به یقین تو را» 4
رابطه فاطمه(س) و علی(ع) در عرصه اجتماع و سیاست
در عرصه مسایل سیاسی – اجتماعی عصر پس از پیامبر اتفاقات مهمیبه وقوع پیوست که در مواردی واکنش علی(ع) را میطلبید و در برخی موارد نیز زهرای مرضیه(س) شرکت میجست.
در همین گیر و دار بود که گفتگوهایی بین این دو بزرگوار رخ میداد که ظاهربینان آنها را به اختلاف آنان تعبیر کردند. در داستان فدک ذکر شده که وقتی فاطمه زهرا(س) نتوانست حق مردم را از غاصبان بستاند خطاب تندی به علی(ع) کرد و در طی آن فرمود: «ای پسر ابیطالب! مانند کودک در رحم مادر خود را پیچیدهای و گوشه نشین شدهای (زانو در بغل کردهای) و مانند شخص متهم در کنج خانه پنهان گشتهای تو آن کسی بودی که شاهپرهای بازها را در هم میشکستی و اینک از شکستن پر مرغهای ناتوان در مانده شدهای.
این پسر ابن قحافه از روی ستم عطای پدرم و قوت فرزندانم را گرفته و با من آشکارا دشمنی میکند. و در سخن گفتن با کمال خشونت با من برخورد میکند. به طوری که فرزندان قبیله (اوس و خزرج) از یاری من دست برداشتند و مهاجران مرا یاری نکردند. همهی جماعت، سر در گریبان فرو بردند و چشمها را پایینانداختند. هیچکس از من دفاع نکرد و از ظلم آنان جلوگیری ننمود».5 و در فراز دیگری فرمود: «ای وای بر من در هر روز وای بر من در هر شب! که پناه من رسول خدا(ص) رحلت کرد بازویم از فراق او ناتوان گشت شکایتم را نزد پدرم میبرم از خدا در دفع دشمن کمک میخواهم». 6
علی(ع) در جواب فاطمه(س) را به آرامش دعوت کرد و فرمود: «وای بر تو مباد. بلکه بر دشمنانت باد. ای دختر برگزیده خدا و یادگار نبوت! بر من خشم نکن! من در کار دین سستی نکردهام و آنچه برایم مقدر بود کوتاهی ننمودهام… آنچه را که خداوند برای تو در آخرت مقرر داشته بهتر است از آنچه که تو را از آن بازداشتهاند به فضل الهی امیدوار باش! و مصائب و رنجها را در راه خدا به حساب بیاور». 7
نقل کردهاند که پس از این سخنان «فاطمه(س) در برابر نصیحت امیرالمؤمنان آرام شد و گفت خدا مرا کافی باشد». 8
باید دانست که سکوت علی(ع) و گذشتن او از حق خود و حتی فرزندانش جز برای حفظ دین نبود. او خود بر این مطلب در خطبه شقشقیه اشارت کرده است: «اوضاع را تاریک دیدم.اندیشیدم. دو راه پیش رویم بود، یا با دست بریده قیام کنم و یا شکیبایی ورزم، دیدم شکیبایی سزاوارتر است. پس صبوری نمودم بسان کسی که استخوان در گلویش و ریگ در چشمش باشد». 9
فاطمه زهرا(س) در موارد لازم از حق همسرش دفاع میکرد و سکوت را جایز نمیدانست: «روزی فاطمه(س) بر مرکبی سوار شد و شبانه به در خانه انصار رفت و از آنان خواست تا علی(ع) را در گرفتن حقش یاری کنند. ولی آنان به بهانه بیعت با ابوبکر در جواب گفتند: اگر زودتر آمده بودی قبول میکردیم. حضرت علی(ع) که همراه فاطمه(س) بود در پاسخ آنان گفت مگر میشد جنازه پیامبر(ص) را رها کنم و به منازعه حکومت بپردازم؟ و فاطمه(س) در تأیید سخنان او فرمود: شایسته همان بود که ابوالحسن کرد و آنها هم کاری کردند که خدا از ایشان مؤاخذه خواهد فرمود». 10
پینوشتها:
1- ترجمه بیت الاحزان، ص ۱۳۴٫
2- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۳۴٫
3- کشف الغمه الائمه، ج ۲، ص ۸۹٫
4- رحمانی، احمد فاطمه الزهراء، ص ۲۱۱۹٫
5- همان، ص ۲۰۴٫
6- ترجمه بیت الاحزان، ص ۲۰۳٫
7- همان.
8- همان.
9- نهج البلاغه، نسخه فیض الاسلام، ج ۱ خ ۳ (معروف به شقشقیه)
10- توفیق ابو علم، فاطمه الزهراء، ص ۲۱۵٫
بسم ربّ الزهرا(س)
در این دیر بی رونقِ غم زده
در این سوله ی تنگ و ماتم زده
در این کثرتِ عالم پُر ز درد
خموش آتشم، حبّ زهرا بکرد
بسم الله الرحمٰن الرحيم
سلام بر پاره ى جانِ پَيَمبَر
سلام بر لؤلؤ و مرجآن پَروَر
سلام اى راز احياى دو عالم
سلام بر مبدأ يازدهٓ اَختَر
رفتن جان از بدن :
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن ** من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
اگر رابطه علی(ع) و فاطمه(س) را به وحدت روح در کالبد تشبیه کنیم سخن نادرستی نگفتهایم. زیرا وثاقت رابطه آن دو به قدری بود که آدمیرا به یاد این گونه تشبیه میاندازد. واقعیت زندگی آنان این ادعا را ثابت میکند که در طول زندگی مشترکشان هیچگونه اختلافی با هم نداشتهاند و در تواریخ معتبر نیز خلاف این دیده نمیشود.
با این مقدمه اهمیت و بزرگی جدایی فاطمه(س) از علی(ع) محرز و آشکار میشود. امسلمه روایت میکند که «وقتی خبر مرگ فاطمه(س) را به علی(ع) دادم علی گریست و آنگاه دست به کار غسل او شد بر او نماز گزارد و سرانجام در خاک دفنش کرد».۱
علی(ع) به هنگام دفن جان عزیزش این شعار را زمزمه میکرد:
لکل اجتماع من خلیلین فرقه ** و کل الذی دون الفراق قلیل
اجتماع دوستان را جدایی فرا میرسد و هر مصیبتی به جز مرگ و فراقاندک (و قابل تحمل) است.
و ان افتقادی فاطمه بعد احمد ** دلیل علی ان لا یدوم خلیل
رفتن فاطمه بعد از وفات پیامبر دلیل آن است که هیچ دوستی نمیماند.
الا ایها الموت ابذی لیس تارکی ** ارحنی فقد افنیت کل خلیل2
ای مرگ که رهایم نمیسازی، راحتم کن که هر دوستی را نابود ساختی.
ارک بصیراً بالذین احبهم ** کانک تنمو نحو هم بدلیل 3
تو را نسبت به آنانی که دوستشان دارم بینا میبینم انگارم که با رهنمایی به سوی آنان در حرکتی.
پیشتر یادآور شدیم که پیامبر(ص) و فاطمه(س) دو رکن اساسی حیات علی(ع) بودند که ابتدا پیامبر(ص) و پس ازاندک مدتی فاطمه(س) رحلت کردند.
احمدبن حنبل در فضایل آورده است که «وقتی پیامبر(ص) وفات کرد علی(ع) فرمود: این یکی از آن دو رکن بود و چون فاطمه(س) رخت بربست فرمود این هم رکن دیگر». 4
سبط ابن جوزی حنفی مذهب نقل کرده است که: «روایت شده که ملائکه فاطمه(س) را غسل دادند و نیز روایت شده اسماء بنت عمیس او را غسل داده است ولی اصح آن که حضرت علی(ع) او را غسل داده است… اگر اشکال شود که ابوحنیفه غسل زن توسط شوهرش را جایز نمیداند پس چگونه علی(ع) فاطمه(س) را غسل داده است؟ جواب این است که علی در این مورد استثنا است». 5
گفتههای علی(ع) بر سر فاطمه(س)
امیرالمؤمنان(ع) چند گفتار به هنگام وفات و دفن فاطمه(س) ایراد کرده است که نشان از ژرفای این غم جانکاه در هستی آن حضرت دارد.
«روایت شده که علی(ع) هنگام غسل فاطمه(س) میگفت: خدایا فاطمه کنیز تو و دختر رسول برگزیده توست. خدایا حجتش را به او تلقین کن، برهانش را بزرگ دار، درجهاش را عالی کن، او را با پدرش محمد(ص) همنشین گردان». 6
سخنرانی دیگری که علی(ع) هنگام دفن زهرای اطهر(س) ایراد کرد خطبه ۱۹۳ نهجالبلاغه برابر (نسخهیِ فیض الاسلام) است که به توضیح آن میپردازیم.
خطبه وداع
فاطمه(س) که اکنون همچون پرندهای مجروح در میان دو فاجعهی سنگین یعنی مرگ پیامبر(ص) و شکست علی(ع) فشرده میشود: سر در گریبان غمهای سیاه خویش فرو برده است و به گذشته میاندیشد؛ به پدر که آن همه نگران فردا بود و به آینده که سرنوشت عدالت و رهبری چه خواهد شد؟
علاوه بر این به حضور و وجود مادر میاندیشد و خاطرات تلخ و شیرین گذشته برسرش هجوم میآورند و روح او همچون مرغکی که از قفس پر گشوده باشد، بال در بال پدر، در افقهای گذشته پرواز میدهند و خشونت فاجعهای را که اکنون بر او و سرنوش خاندان او فرو آمده استاندکی، و برای لحظاتی، تسکین میدهند.
اما نهایتاً همه این غمها واندوهها به سان لشکری خرد کننده به فاطمهی تنها هجوم آورده و در نهایت او را از پا درآورند. مصیبت بارتر از همه اینکه او تنها و آخرین پناهگاه علی(ع) بود پس علی(ع) او را با دستهای خود در قبر گذاشت و خطبهای دلشکن حاکی از تأثیر فاجعه بر روح و جسم ایراد کرد.
بههرحال فاطمه(س) تن به مرگ داد و اگر بگوییم تحولات اجتماعی جهان اسلام آن روزگار عامل مرگ نابهنگام او بود سخن گزافی نگفتهایم. او احساس کرد که بیش از آنچه در تصور آید تنها است. احساس کرد که چهرههای آشنایی که سالها در پیرامون پدرش بود و همه جا با او همگام و همراه بودند، سخت با وی واندیشههایش بیگانه شدهاند و اصحاب وی اکنون در هوای دیگری دم میزنند. مدینه دیگر «شهر پیامبر» نیست. سیاست (مکاری و دنیا خواهی) بر شهر ایمان سایه افکنده و آن را از حاکمیت دینی و اخلاص عمل و ایمان خالص بیبهره کرده است.
بیشک مرگ فاطمه بیش از همه بر علی(ع) که تنها یادگار پیامبر را به یادگار داشت، اثر گذاشت. آثار جانکاه این فراق را در خطبه ۱۹۳ نهجالبلاغه به خوبی میتوان یافت.
متن خطبه
«ای رسول خدا! سلام من ودخترت- که اینک در جوار تو فرود آمده، شتابان به تو پیوسته است – بر تو باد. ای رسول خدا! از فراق برگزیدهی تو شکیبایی من کاستی گرفته. در غم فقدانش تاب و توانم نمانده است. اما آنچه ازاندوه این فاجعه میکاهد، فراق عظیم حضرتت و مصیبت سنگین و کمرشکن تو است که بسی توانفرساتر است.
آری! این من بودم که سر نازنینت را بر لحد گور نهادم و میان گردن و سینهام جانت را- که از کالبد بیرون میشد – احساس کردم:
«همه از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم».
اینک آن امانت مقدس بازگردانده میشود. از این پساندوه همیشگی و شبم بیتابی و بیداری است تا به هنگامیکه خداوند مرا نیز سرایی برگزیند که تو را در آن جایگاه باشد. زود باشد که دخترت تو را در جریان اخبار همداستانی امتت در جهت از پای درآوردن وی قرار دهد. با این همه تو نیز با اصرار از او بپرس و چگونگی رفتارشان را با ما از او بجوی که آن همه در زمانی بود که چندان از رحلتت نگذشته بود و یادت از خاطرهها نرفته بود. اینک من با شما دو عزیز وداع میکنم بی آنکه از بودن با شما احساس خستگی و دلتنگی کنم. که اگر به خانه باز گردم نه از احساس خستگی است. و اگر بمانم نه از سر بدبینی به آن وعدهها است. که خدای صابران را بدان نوید داده است. 7
پینوشتها:
۱- تذکره الخواص، ص ۳۱۸٫
2- تذکره الخواص، ص ۳۱۸٫
3- تذکره الخواص، ص ۳۱۹٫
4- تذکره الخواص، ص ۳۲۰٫
5- ترجمه بیت الاحزان، ص ۲۵۲٫
6- نهج البلاغه ، ترجمه معادی خواه ص23
7- به خاطر دور داشتن آن از دسترس معاندین اقدام به پنهان نمودن آن کرد. (شهیدی، سید جعفر، زندگی فاطمه زهرا(س) ص ۱۱۵۹).
منزلت و جایگاه حضرت فاطمه(س) نزد علی(ع) به روایت نهجالبلاغه
سلام بر پیامبر(ص) و فاطمه(س)
امیرالمؤمنان(ع) که اینک دو رکن اساسی زندگی خود را از دست داده، در کنار مرقد مطهر و منزلتگاه همیشگی این دو رکن ایستاده است و درد درون را با آنان در میان میگذارد.
شاید که با تکرار آن تسکین قلبی بیابد و امیدش را با الحاق به آنان بیشتر سازد. ناگفته معلوم است که تمامیادیان الهی و حتی غیرالهی و از مکاتب بشری بر این مسئله اذعان و اعتراف دارند که روح آدمیبا مرگ بدن او از بین نمیرود. بلکه روح آدمیهمچنان به حیات خود در عالمیدیگر ادامه میدهد.
در واقع مرگ خاتمه فعالیت اجزای فیزیکی بدن آدمیاست که به دلایل گوناگون عاجز از ادامه حیات است.
این ناتوانی یکبار به صورت جمعی است که این وضعیت به هنگام پیری بر انسانها عارض میشود و بار دیگر هم با از کار افتادن یکی از اجزای اصلی بدن که نقش حیاتی دارد اتفاق میافتد. ولی روح که جزء ندارد تا با فساد آن کل روح هم فاسد گردد و هستی فارغ شود.
خطابهایی که در قرآن و روایات اسلامینسبت به مردگان آمده همگی گواه بر این ادعا هستند.
شکوه علی(ع) از جدایی فاطمه(س) بر سر قبر پیامبر(ص)
تا زمانی که فاطمه زنده بود امیرالمؤمنین(ع) از پشتوانه عظیمیبرخوردار بود و فاطمه حجت ودلیل محکمیبر حقانیت آن امام همام در تمام عرصهها و صحنههای اجتماعی بود.
اما چون فاطمه از دنیا رفت از این موهبت الهی و میراث گرانقدر پیامبر(ص) محروم ماند. به ویژه فجایعی که پس از رحلت پیامبر(ص) رخ داد، علی(ع) را سخت در مخمصه قرار داده بود و به پشتیبانی چون فاطمه(س) به سختی نیازمند بود.
« سلام بر تو ازطرف من و از طرف دخترت که اینک در کنار تو آرمیده است». از این عبارت میتوان فهمید که حضرت زهرا(س) در کنار قبر رسولالله دفن شده است هرچند که خود امیرالمؤمنین برای اینکه دیگران قبر آن بزرگوار را نبش نکنند در اختفای آن سعی بلیغ کرد. اما با توجه به ظاهر این عبارت قبر مبارک فاطمه در زمان این گفتار در جوار قبر پیغمبر بوده است. مگر اینکه این خطبه به لحاظ سند مورد خدشه قرار گیرد. البته در منابع متقدم هم این خطبه ذکر شده و هیچگونه نقدی هم بر انتساب آن به علی(ع) نوشته نشده است. یا اینکه در فهم کلمه «جوارک» را به معنای نزدیکی جسمیندانیم بلکه آن را به تقارب روحانی تعبیر کنیم. نظری دیگر هم میتوان ارائه کرد و آن این که امیرالمرمنین فاطمه(س) را در نقطهای نزدیک به قبر پیامبر(ص) (نه همسایه قبر پیامبر) دفن میکند ولی شکایت خود را بر مرقد پیامبر(ص) با او در میان میگذارد عبارت «عنی و عن ابنتک» مؤید این نظر است
بیانات استاد آیتالله جوادی آملی در باره حضرت فاطمه زهرا(س)
فاطمه(س) شاگرد مستقیم پرودگار
درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها از دو محور باید سخن گفت: یک محور مربوط به تحقیقات علمی است که برای ما ثمره علمی و نتیجه اعتقادی دارد و پشتوانه مسائل اخلاقی، فقهی، حقوقی ما هم هست. محور دوم آن بخشی است که مستقیماً به ما مربوط است، ما باید تأسی کنیم، آن را اسوه قرار بدهیم، الگو بدانیم، پیروی کنیم و مانند آن.
آن بخشی که مربوط به مسائل اعتقادی است و ثمره علمی دارد بررسی مقام منیع آن بانو است که این همتای قرآن کریم است، همتای نبوت است، همتای رسالت است، همتای ولایت است. چیزی از ولی الله مطلق کم ندارد، اینها یک نورند و مانند آن.
سر اینکه این بانو سلام الله علیها حجت بر ائمه علیهم السلام است و اگر علی بن ابیطالب سلام الله علیه نبود، احدی همتای آن حضرت نبود، آدم و من دونه؛ این است که این مثل خود قرآن کریم در مقام حدوث و بقاء شکل گرفت. قرآن از زمین برنخاست، از فکر کسی تدوین نشد. هیچ عالم بشری این قرآن را تدوین نکرد و تنظیم نکرد. سوره اش، آیاتش، معارفش، مفاهیمش را بررسی نکرد و انشاء نکرد. مستقیماً از جهان غیب نازل شد و در طیّ 23 سال ماند و برای ابد جای خود را تثبیت کرد. این سه کار را قرآن کرد: یعنی از آسمان نازل شد، نزولش هم 23 طول کشید و ماند برای ابد.
حضرت زهرا(س) همسفر قرآن کریم:
انسان کامل، مخصوصاً فاطمه زهرا سلام الله علیها هم وقتی هویتشان را ارزیابی میکنیم، میبینیم در همین مثلث خلاصه میشود؛ او از زمین برنخاست، از آسمان نازل شد و تقریباً همسفر قرآن کریم بود. تا قرآن آیات و سورههایش نازل میشد، این هم روزانه متکامل میشد، ترقّی میکرد. و تا قرآن به پایان رسید، عمر این بی بی هم به پایان رسید؛ ولی برای ابد ماند. وقتی وجود مبارک پیغمبر علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء به مقام شامخ نبوّت بار یافتند، به معراج رسیدند، در معراج غذائی میل کردند. وقتی از معراج نازل شدند، به زمین آمدند، دیگر تماسی نداشتند، مگر اینکه آن غذا به صورت نطفه در بیاید؛ آن میوه آسمانی و غیبی و بهشتی.
ضلع دوّم این مثلث آن است که حالا چون 23 سال این قرآن به تدریج نازل شد، این پنج سال اوّل تقریباً مقدّمه بود. برای پیدایش چنین معراجی و چنان میوه ای و چنین نطفه ای. همراه با نزول آیات و سور و معارف قرآن کریم، این بانو ترقّی میکرد. اگر دو ساله بود درش عب أبی طالب با آن آیات و مشکلاتی که نازل میشد، ترقّی میکرد. و اگر چند سال در مکّه تشریف داشتند، با آیات مکّی مترقّی میشدند. و اگر چند سال در مدینه تشریف داشتند، با آیات مدنی مترقّی میشدند.
وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها از چندین راه با قرآن رابطه داشت. گاهی مستقیم، گاهی غیر مستقیم؛ مستقیمش هم دو نحو بود: یک نحو مستقیمش این بود که از وجود مبارک پیغمبر (ص) آیات را، تلاوت آیات را، تعلیم کتاب و حکمت را، تزکیه را؛ این چهار کار را که وظیفهٔ رسمی پیغمبر بود، فرا میگرفت. یتلوا علیهم آیاته، یعلّمه الکتاب والحکمه و یزکّیهم. این چهار برنامه را مستقیماً از مشهد و مکتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده میکرد. و هر روز این دو شاگرد را به پیشگاه رسول گرامی میفرستاد؛ یعنی حسن و حسین سفیران فاطمه بودند.
اینکه در آن قصه است که وجود مبارک امام حسن گزارشی میداد، بعد عرض کرد: مادر! امروز گویا یک بزرگواری مرا میبیند، قلّ بیانی و کلّ لسانی، لعلّ سیّداً یرانی. این قضیّه فی واقعه نبود که یک روز گزارش داده باشد. هر روز گزارش میداد. منتها آنروز وجود مبارک علیّ بن أبیطالب سلام الله علیه از پشت در یا پرده ناظر صحنه بود. هر روز وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها حسنین را به مشهد و به محضر و به مکتب پیغمبر میفرستاد، بعد از آنها استنطاق میکرد که امروز چه آیه ای نازل شد؟ پیغمبر چه فرمود؟ آیه را چنین معنا کرد، چنان معنا کرد. این آیه را با آن آیه چگونه هماهنگ کرد؟ اینها گزارش میدادند. در تکمیل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاکره میکرد.
سفیر سوّمی که وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها داشت، علی بن أبیطالب بود که باب مدینه علم بود. آن هم مرتّب گزارش میداد: امروز این آیه نازل شد، پیغمبر اینچنین معنا کرد، اینچنین تفسیر کرد و مانند آن. این سه راه را که یکی مستقیم و دو تا غیر مستقیم، وجود مبارک بی بی سلام الله علیها داشت.
راه دیگری که غیر مستقیم است و هر کسی میتواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تکوین هر فیضی که به انسان عادی میرسد به وسیله آن انسان کامل است که بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض والسّماء، ولی به حسب ظاهر انسان یک راه مستقیمی هم با ذات أقدس له دارد. آن راه را هم خدا وعده داد که اتّقوا الله و یعلّمکم الله. در سوره انفال بالاتر از این را وعده داد؛ ان تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً. شما را به فرقان نائل میکند، متبرّک میکند که بالاتر از آن است. خوب اینکه فرمود: تقوا پیشه کنید از یک سو، خداوند معلّم شما میشود از سوی دیگر؛ اتّقوا الله و یعلّ مکم الله، این بی بی در اثر آن تقوای کامل، شاگرد مستقیم ذات أقدس له بود، معارفی را از آنجا فرا گرفت. و از اینکه در سوره انفال خدا وعده داد: ان تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً، این بی بی مثل اعلای تقوا بود.
ذات أقدس له فرقان بین حقّ و باطل را به او عطا کرده است. این مجموعه اینقدر ادامه داشت تا قرآن به پایان برسد. همین که در اواخر عمر مبارک پیغمبر (ص) قرآن به پایان رسید، دیگر آیه ای نازل نشد، طولی هم نکشید که این پدر و آن دختر، هر دو رحلت کردند. بی بی سلام الله علیها بیش از 75 روز یا 95 روز بعد از رحلت رسول گرامی نماند. تقریباً وقتی نازل شدن قرآن تمام شد، عمر این بی بی هم تمام شد. او با قرآن نفس میکشید، با قرآن کامل میشد، با قرآن مترقّی بود، با قرآن مأنوس بود. منتها قرآن آمد که بماند، این بی بی هم آمد که بماند. بدنش البتّه رحلت کرده است امّا جان او همچنان زنده است
انا اعطیناک الکوثر ؟
اما آنچه که ما موظفیم به این بانو اقتدا کنیم و وظیفه داریم، مأمور هستیم و راهش هم ممکن است، آن است که این بانو هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراوانی را فرمودند و عمل کردند و تعلیم دادند و دستور عمل کردن را هم به ما دادند. سرّ اینکه در پایان بخش اوّل به این نتیجه رسیدیم که وجود مبارک فاطمه آمد که بماند، نه آمد که برود، همین است. اگر امیر المؤمنین سلام الله علیه درباره عالمان دین فرمود: العلماء الباقون ما بقی الدّهر! مصداق کامل و بالذّات این علماء، خود معصومیناند و چون فرمود: نحن العلماء و شیعتنا المتعلّمون و سائر النّاس همج . و اگر علماء شامل غیر معصوم بشوند، بالعرض و بالتّبع است. آن عالمی که ارتباطش به اهل بیت کامل است، آن میماند. آن عالمی که بهره ولاییاش کم است، کم میماند. آن که بی درایت است ذلک میّت الأحیاء، مانند دیگران از بین میرود و از یاد میرود.
در جریان سورهٔ کوثر مستحضرید که غالب مفسران شیعه و سنی گفتند که: عده ای از سنادید قریش، مشرکان، بدخواهان، معاندان، روی همان سنتهای باطلی جاهلیّت گفتند: پیغمبر بعد از مردن، نام و مکتب و یادش از بین میرود. برای اینکه او پسر ندارد! درباره دختر باورشان این بود که بنونا بنوا ابناءنا و بناتنا لو هنّ اتباع ر جال ابائه. این شعر، شعار رسمی جاهلیت بود. میگفتند: پسران ما و نوههای پسری ما، فرزندان ما هستند. اما نوههای دختری ما فرزند ما نیستند. اینها فرزند مردان دیگرند! و بناتنا و لو هنّ أتباع ر جال ابائه. اینها برای زن حرمتی قائل نبودند. برای فرزندهای دختر حرمتی قائل نبودند. میگفتند: به ما مربوط نیست! و میگفتند: چون پیغمبر پسرش قبلاً مرد و اکنون پسری ندارد و جز دختر چیزی از او نمانده است، با مردن او، مکتب و نام و دین او سپری میشود و از بین میرود.
ذات أقدس اله فرمود به اینکه: تو برای همیشه میمانی! برای اینکه من به تو چیزی دادم که هیچ کسی نمیتواند او را از بین ببرد! و به تو فرزندی دادم که حافظ و مجری آن چیز است. آن چیزی که به تو دادم قرآن است. و آن کسی هم که حافظ قرآن، مفسّر قرآن، مبیّن قرآن، معلّم قرآن، مجری احکام و حقوق قرآن است، فرزندان همین دخترند. فرمود: انّا أعطیناک الکوثر. این کوثر مصادیق فراوانی دارد؛ دین هست، قرآن هست و ولایت هست. انّا أعطیناک الکوثر. فصلّ لربّک والنحر. انّ شانئک هو الأبتر. یعنی آنها که تو را شماتت میکردند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابترند نه تو!
اینکه گاهی گفته میشود این بانو حجت بر ائمه علیهم السّلام است، برای این است که در حجیّت، نبوّت یا رسالت یا امامت لازم نیست؛ آنچه که محور حجیّت است، عصمت است. اگر یک انسانی معصوم بود، ما یقین داریم حرف او، فعل او، تقریر او، سکوت او و قیام و قعود او حجّت خداست. این که در زیارت آل یاسین به پیشگاه ولی عصر ارواحنا فداه سلام عرض میکنیم، به تک تک حالات او سلام عرض میکنیم، برای اینکه تک تک حالات او معصومانه است. والسّلام علیک حین تقوم و تقعد، حین تقرء و تبیّن، حین ترکع و تسجد.
این که در نهج البلاغه، گاهی علی بن ابیطالب سلام الله علیه به سخنان بی بی استشهاد میکند که فاطمه چنین گفته، این استدلال به قول حجّت الله است. امّا سرّ این که او حجّت بر معصومین هم هست، این است که ائمه علیهم السّلام عالم به غیباند، به ما کان، به ما یکون، به ما هو کائن لی یوم القیامه. امّا منابع علمی اینها؛ گاهی از رسول اکرم شنیدند، گاهی از فاتح قرآن کمک میگیرند، و گاهی از مصحف فاطمه (س). وقتی امام معصوم دارد خبر غیب میدهد، از او سئوال میکنند که این خبر غیب را از کجا گفتی؟ میگوید: در مصحف مادرمان بود. خوب این مصحف فاطمه (س) چیست؟ همان است که جبرئیل سلام الله علیه نازل میشد، و این معارف را میفرمود و وجود مبارک فاطمه (س) تلقّی میکرد، بعد به امیرالمؤمنین میفرمود، امیر المؤمنین آ ملای او را مینوشت و کتابت میکرد، کاتب این بخش از وحی هم بود، آن شده مصحف فاطمه (س).
حالا این بانو که برای همهٔ ما اسوه است و ما در این بخش موظفیم مثل آن حضرت حرکت کنیم؛ منتها او در حدّ آفتاب، و ما در حدّ شمع؛ او فضای کلّ جهان را روشن میکند، ما در زندگی خاصّ خودمان مثل شمع نور بدهیم به فضا و زندگی خود را روشن کنیم. این است که فرمود: من أصعد لی الله خالص عمله اهبط الله الیه أفضل مصلحته. فرمود: اگر کسی عمل خالص بکند، و این قدرت را داشته باشد که عمل خالص را به پیشگاه ذات أقدس له ببرد، ذات أقدس اله بهترین و والاترین مصلحت او را به او عطا میکند و نازل میکند. این مثل یک باغبانی است که یک نهالی را غرس کرده است و دیگر به فکر آبیاری او نیست. ممکن است روی دیم، کسی دیمی کار کند، گاهی محصول میگیرد، گاهی نمیگیرد و مانند آن. ما مأموریم که مثل یک باغبانی که در کنار منزلش یک نهالی غرس کرده، مثل فرزند از او نگه داری کنیم، دائماً به سراغ او باشیم، حدوثاً و بقائاً؛ پس یک وقت یک کسی کار خیر انجام میدهد، به این فکر نیست که او را حفظ بکند! گاهی او را میگوید، گاهی او را با منّت ذکر میکند، گاهی مثلاً خوشش میآید که دیگران بازگو کنند، یا ازش بهره برداری کنند، بهره برداری تبلیغی و سیاسی؛ این شخص کار خوب کرده است، و امّا کار او زمینی است، همین جا ماند!
وجود مبارک بی بی سلام الله علیها نفرمود اگر کسی کار خوب بکند، خدا بهترین مصلحت را به او میدهد! فرمود: کار خوب بکن، این را نگه بدار، این را هدیه بکن، برو و ببر. تا انسان بالا نرود که نمیتواند هدیه ای را به پیشگاه ذات أقدس له عطا بکند. کار خیر را ملائکه میبرند، گزارش میدهند، بالأخره جواب را هم آنها میآورند. آن بردن و آوردن هر دو مع الواسطه است، بهرهاش هم کم است. ولی اگر کسی خودش آن هنر را داشته باشد که همراه ملائکه بالا برود و این کار خیر خود را به پیشگاه ذات أقدس له تقدیم بکند. خودش به همراه عمل برود، آنگاه فاضلترین مصلحت او را ذات أقدس له نازل میکند؛ خود خدا، نه بوسیله فرشتهها! اهبط الله علیه أفضل مصلحه. خوب این دستوری است که وجود مبارکی به ما داده است. فرمود: این کار شدنی است، این کار را انجام بدهید و مانند آن
همتای علی (ع)
اما بحث دیگر… یک وقتی امام رضوان الله علیه میفرمود: جبرئیل برای هر پیغمبری که نازل نمیشد! برای انبیای خاص نازل میشد. اینی که مرحوم کلینی (رض) در کتاب شریف اصول کافی نقل میکند: جبرئیل بر وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها نازل میشد، این نشانه آن است که مقام آن حضرت نسبت به برخی از انبیاء بزرگتر و برجستهتر است. این نه برای آن است که زنهای بزرگ در عالم کماند. زنهای بزرگ هم در عالم بسیارند، امّا فاطمه (س) خیلی بزرگ است.
همین ابن أبی الحدید معتزلی که به حسب ظاهر سنّی است در شرح نهج البلاغه میگوید: تاریخ قبل از طوفان در دسترس نیست. ما نمیتوانیم دربارهٔ قبل از طوفان سخن بگوئیم. ولی از طوفان به بعد تاریخش مدوّن است. تاریخ کافران، تاریخ مسیحیها، تاریخ زرتشتیان، تاریخ یهودیان، تاریخ مسلمانها. تاریخ مردان با دین، تاریخ مردان بی دین، همه مشخص است. نه در بین بی دینها مردی به بزرگی علی آمد، نه در بین یهودیها، نه در بین مسیحیها، نه در بین زرتشتیها مردی به بزرگی علی آمد! بعد هم میگوید: ما علی را از منظر جهانی میبینیم، از نظر انسانی میبینیم؛ کاری کرد که نه مسلمان کرد، نه یهودی، نه مسیحی، نه زرتشت، نه بی دین کرد، نه با دین. علی، علی است. و این علی هم سنگ و هم طراز فاطمه است. اگر کسی خواست ببیند فاطمه چه قدر مقام دارد، باید بگوید: همتای علی است.
جبرئیل برای هر پیغمبری نازل نمیشود. و این بی بی وقتی مقام علمی او روشن میشود که این دو تا خطبه ای که یکی در مسجد، یکی در منزل ایراد کردهاند، آن خطبهها را ببینند، بعضی خطبههای نهج البلاغه را هم ببینند؛ خطبههای نهج البلاغه هم یکسان نیستند. بعضیها عرشیاند. آن خطبههای عرشی نهج البلاغه را هم ببینید، عمیقترین جملههای خطبههای عرشی نهج البلاغه را ببینند، آنگاه میفهمد آن بخشهای عرشی خطبههای عمیق نهج البلاغه قبل از اینکه علیّ بن أبیطالب سلام الله علیه آن خطبهها را بگوید و بفرماید، لااقل 25 سال قبلش همین بانو فرمود.
یک اشکال معروفی است، آن اشکال معروف را مرحوم میرداماد در قبسات اشاره کرده، و آن اشکال را در شروع خطبههای نهج البلاغه حلّ شده و 25 سال قبل از علیّ بن أبیطالب همین بی بی سلام الله علیها حلّ کرده. عصارهٔ آن اشکال این است که ملح دان، متفکّران مادّی آنها که به ازلیّت عالم فتوا دادند، گفتند: خدا که جهان را خلق کرده است از چی خلق کرده؟ اگر خداوند جهان را از یک ذرّاتی خلق کرد، پس آن ذرّات قبل از خلقت خدا بودند، قدیم بودند، خدا اینها را خلقش کرد. اگر خداوند عالم را م ن ش یء خلق کرد، خوب پس آن شیء بود، آن موّاد اوّلیه بود، خدا عالم را از شیء خلق کرد، پس آنها نیازی به خدا ندارند. اگر من لا شیء خلق کرد، لا شیء که معدوم است، معدوم که نمیتواند موّاد خام باشد! از عدم که نمیشود چیز آفرید که! و شیء هم که از دو طرف نقیض بیرون نیست. من شیء باشد، اشکال دارد. من لا شیء باشد، اشکال دیگر دارد و غیر از این دو نقیض چیز دیگر نیست.
این شبهه از دیر زمان بود. مرحوم میرداماد در قبسات این شبهه را نقل میکند، بعد میگوید: این شبهه با خطبههای اهل بیت حلّ میشود و آن نکته این است که: نقیض من شیء، من لا شیء نیست. نقیض من شیء، لا من شیء است، نه من لا شیء! و خیلیها این را از خطبه نهج البلاغه جواب دادند که امیرالمؤمنین در نهج البلاغه دارد که عالم را لا من شیء خلق کرد (3). یعنی صادر ازل وجود ندارد، نشاء منشئات است، چیزی نبود و با ارادهٔ الهی یافت شد. این هیچ دلیلی هم در بطلان و استحالهٔ او اقامه نشده و ممکن هم هست. ولی این بزرگواران عنایت نکردند قبل از آنکه علیّ بن أبیطالب این را در نهج البلاغه چون خطبههای امیرالمؤمنین بعد از اینکه به خلافت رسیدهاند ایراد شد این خطبهها را بخوانند، همین بانو در مقدمه خطبه مسجد کوفه ایراد کرده که فرمود: عالم را خدا لا من شیء خلق کرد، نه من شیء و نه من لا شیء (4) نقیض من شیء لا من شیء است، نه من لا شیء. هم نقیض را فهماند، هم ثابت کرد که یک طرف نقیض باطل است، یک طرف دیگر حق
نسل سوم انقلاب
آن مشکلی که وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها به پاس او به میدان آمد، به مبارزه برخاست، هم در خطبه مسجد، هم در خطبه منزل، در این دو خطبه گلایه کرد، اعتراض کرد، از ولایت دفاع کرد، این بود که جامعه به آن گرفتاری ناکثین و مارقین و قاسطین مبتلا نشود، الآن هم همان خطری که علی بن أبیطالب را تهدید میکرد، انقلاب ما را تهدید میکند…
مشکل علی بن أبیطالب با همین نسل سوم است. وجود مبارک علی بن أبیطالب سنش از شصت گذشته بود. باید به جوانهای 20 ساله، 25 ساله که وقتی به دنیا آمدند، علی بن ابیطالب خانه نشین بود. نه سوابق قبل از بعثت علی را میدانند، نه مبارزات امیرالمؤمنین را در مدینه و مکه دیدند. نه صحنه احد را دیدند، نه در غدیر حضور داشتند که ببینند پیغمبر در حضور هزارها نفر علی بن أبیطالب را بلند کرد، فرمود: این علی جانشین من است. اینها را که ندیدند. وجود مبارک حضرت امیر فرمود: فقط من مشکل ام با شماست. من چی بگویم؟ سوابقم را بگویم که نبودید. لواحقم را بگویم که نبودید؛ شما وقتی ما را دیدید که من خانه نشین بودم. الآن هم در برابر من میایستید. پدران شما، مادران شما باید جریان را به شما بگویند که قبل از انقلاب چی بود، حین انقلاب چی شد، بعد از انقلاب چی شد، جنگ چی شد، کی فاتح خیبر بود، کی فاتح احد بود، کی فاتح خندق بود، کی فاتح بدر بود، کی فاتح حنین بود، کی حدیث طیر دربارهٔ او آمد، کی حدیث غدیر درباره او آمد. الآن خدای ناکرده اگر این نسل جوان را ما به سمتی سوق بدهیم که خطرات قبل از انقلاب را نفهمد، همین ممکن است اتفاق بیافتد…
صلّ الله علیک یا بنت رسول الله… وجود مبارک امیرالمؤمنین در مراسم تجهیز زهرا (س) اشک ریخت. گفتند: چرا میگریی؟ فرمود: من محرمترین مرد نسبت به این بانو بودم. او تا الآن به من نگفت پهلویم ورم کرده است! یا بازویم ورم کرده است! من الآن که زیر لباس داشتم غسلش میدادم، دستم به آن برآمدگی رسید! در هنگام دفن آنطوری که در نهج البلاغه هست، رو کرد به قبر مطهّر پیغمبر سلام الله علیهما؛ گفت: یا رسول الله! برای من بسیار گران و سخت و تلخ است که این مصیبت را تحمّل بکنم. قلّ عن صف یّت ک صبری. ستنبّ ئک آ بنتک الناز له ب ک السّر یعه اللحائ ق. یا رسول الله! این دخترت که زود به شما ملحق شدند تمام جریان سقیفه و غیر سقیفه را به عرض شما میرساندکه من هیچ کوتاهی نکردم. هرچه دستور دادی عمل کردم. فاحفها السؤال واستخبره الحال. شما هم جریان را یکی پس از دیگری از این بانو سؤال بکنید.
انسان که دردمند است، دردش را میگوید یک مقداری سبک میشود. بعد عرض کرد: یا رسول الله! برای کوبیدن فاطمه سلام الله علیها تنها هیئت حاکم قیام نکرد. اینها مردم را هم شوراندند. همه جمع شدند، اجماع کردند تا زهرا را منزوی کنند. آن گزارشی که دخترت به عرض شما میرساند این است که: لتضافر الامّه علی هضمها. تنها از دولت بر نمیآمد که زهرا را منزوی کند. تنها از ملّت ساخته نبود که زهرا را منزوی کند. این دولت با آن ملّت، این ملّت با آن دولت دست نشانده، اینها اجماع کردند که زهرا را منزوی کنند. میبینید سخن از فدک نیست! شخصیّت فاطمه کسی بود که تا همه جمع نمیشدند نمیتوانستند او را منزوی بکنند. گرچه نتوانستند، ولی بالأخره برای انزوای او همه تلاش کردند. یکی گفت: آتش بیاور. یکی گفت: آتش بزن. یکی گفت: غلاف شمشیر بیاور. یکی گفت غلاف شمشیر بزن. یکی گفت فدک را بگیر. یکی گفت… السّلام علیکم یا اهل بیت النبوّه و یا معدن الرّساله و یا مهبط الوحی و رحمه الله و برکاته.
.
بیا تا از شمیم گل بگویم
کمی از سرو و از سنبل بگویم
بیا از مهدی زهرا بگویم
از آن گلواژه ی طاها بگویم
بیا از جلوه مهتاب گویم
کمی از مهر عالم تاب گویم
در جامعه امروز هرچقدر به رشد علمی و فناوری دست یابیم، در شناخت وجود مقدس زهرای مرضیه (س) رازهای بیشتری افشا می شود و شناخت شخصیت ایشان با گذشت زمان نو خواهد شد. چنین بانویی در ابعاد خانوادگی، فردی و اجتماعی شایستگی هایی دارد تا بعنوان یک الگو در سبک زندگی اسلامی در جامعه امروز از ایشان یاد شود. فرهنگ فاطمی را دنباله فرهنگ علوی و در طول فرهنگ وحی معرفی کرد و افزود: دوران زندگی حضرت فاطمه (س) با مادرشان دوران سخت گذر از جاهلیت است و زن جایگاهی در آن زمان ندارد؛ اینجاست که مدیریت حضرت رسول (ص) به فرهنگ فاطمی تسری پیدا می کند. زمانیکه شخصیتی چون حضرت رسول (ص) از دنیا رفته اند، که علاوه بر پدر حضرت فاطمه (س)، ولی امر این بانوی بزرگوار نیز هستند، مدیریت جهادی خانم فاطمه زهرا (س) تسلی بخش دل فرزندان، همسر و مسلمانان است، ایشان همچنین از ظلمی که در جریان فدک ایجاد شد، غفلت نمی کنند. ایشان بی هیچ شیون و ناله ای و با وجود تالم درونی، خطبه فدک را آغاز و خداوند را بر تمام این امور شکر می کنند. تمامی ابعاد زندگی انسان در بعد معرفت شناسی و هستی شناسی و مدیریت در این خطبه نمایان است، بحث امامت، اصول و فروع دین و... در این خطبه دیده می شود. همه زنان با الگوگیری از حضرت زهرا (س) مکلف هستند در حوزه سبک زندگی، حمایت از ولی امر و توسعه فرهنگ اسلامی تلاش کنند.
آیا می شود دربارۀ شخصت حضرت زهرا(س) با چنین فضائلی که قابل درک هم نیست، بیتفاوت ماند. این بیتفاوتی خسارت بزرگی را به دنبال خواهد داشت که قابل جبران هم نخواهد بود.
در عظمت این بانوی بزرگ همین اندازه بس، قبل ازاینکه خدا زمین و موجودات را خلق کند، نور زهرا (س) را خلق کرده و این حقیقتی است که خلق از درک آن عاجز است.
فاطمه شناسی جزء سلسله علل خداشناسی است و این جزء اعتقادات مسلمانان است که تا اهل بیت(ع) شناخته نشوند، خدا را نمی توان شناخت.
فاطمه شناسی مقدمه برای برای خدا شناسی است و روایات و ادعیه هم دلیل برحقانیت همین مطلب است.
فاطمه(س) شخصیتی است که به مقتضای خلقت نوری که خدا در وجود او دمیده همانند سایر معصومین(ع) ولایت تکوینی دارد و در روز قیامت یکی از شفاعت کننده ها است.
عظمت حضرت فاطمه(س) بر هیچ کس پوشیده نیست و به همین دلیل مراجع و بزرگان دین تاکید فروانی بر با شکوه بزگرار شدن مجالس برای حضرت فاطمه (س)در کشور دارند و فاطمیه سرمایه معنوی بزرگ برای کشور است.
«اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بَعلها و بنیها و السرّ المستودع فیها بعدد ما احاط به علمُک»
اشاره:
بحث از زندگانی و سیره ی معصومین(ع) به ویژه حضرت صدّیقه ی کبری، فاطمه ی زهراء(سلام الله علیها) دارای آثار و برکاتی است که از جمله آنان تفکر و اندیشه، عبرت آموزی، تقویت ایمان، الگو گرفتن، درس وحدت، ریشه یابی و حل مشکلات، احیای دین و ایمان، ارتباط با بزرگان و درس دین داری و تقوا می باشد.
جایگاه و مقامات دختر مکرّم پیامبر اعظم(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س) نزد پروردگار از نزول "آیـــه ی تطهیر*، آیه ی مباهله**، آیه ی مودّت***و سوره ی الکوثر" به دست می آید. شخصیتی که بر طبق آیه ی تطهیر از هرگونه ناپاکی، منزّه هست و بر طبق سوره کوثر، منبع و مصداق خیر کثیر(ارزش فراوان) و بر طبق داستان مباهله، حضور درکنار پدر بزرگوارش پیامبر مکرّم حضرت محّمد مصطفی(ص)، شوهرش، حضرت علیّ مرتضی(علیه السلام) فرزندان ارجمندش، حَسَنین(علیهما السلام) اتمام حجت الهی به رهبر مسیحیان و مخالفان شد.
از برکات و آثار وجودی آن حضرت، بیش از هزار سال می گذرد و میلیون ها انسان در هر شبانه روز با استمداد از شخصیت معنوی آن بزرگوار به پیشگاه خداوند، توسل می جویند. امید است خوانندگان عزیز، در این گفتمان کوتاه با گوشه هایی از شخصیت و برکات وجودی آن دردانه ی پیامبر(ص) و بانوی عصمت و طهارت و کرامت(س) آشنا شوند.
۱ ـ میلاد کوثر
بزرگانی همانند شیخ کلینی، شیخ طوسی، ابن شهرآشوب، شیخ طبَرسی، اربلّی، سیّد ابن طاووس و علامه مجلسی(رضوان الله علیهم) ولادت آن بزرگوار را روز جمعه، بیستم جمادی الثانی در سال پنجم بعثت(در سنّ ۴۵ سالگی پیامبرصلّی الله علیه وآله) از پدری که اشرف مخلوقات و خاتم پیامبران بود و مادری پاک دامن به نام خدیجة بنت خُویلِد(س) در شهر مکّه ی مکرّمه می دانند. (۱ )
داستان بارداری حضرت، بسیار قابل توجه و آموزنده است. روایت شده رسول خدا(ص) روزی با اصحاب خود از جمله حضرت علیّ بن ابی طالب(ع)، عمار بن یاسر، حمزة و عباس بن عبد المطّلب نشسته بودند که جبرئیل امین، بر پیامبر(ص) نازل و ندا داد:« ای محمّد، پروردگارت جلّ و علا، سلامَت می رساند و می فرماید: چهل روز از خدیجه، دوری گزین».
به این ترتیب، پیامبر(ص) روزها، روزه بود و شب ها در منزل فاطمه بنت اسد(مادر امام علیّ علیه السلام) تا صبح عبادت می کرد. پس از چهل شبانه روز، فرشته ی وحی، طبقی از طعام بهشتی برای پیامبر(ص) آورد و گفت:« پروردگار می فرماید: امشب با این طعام ها افطار کن و شب نزد خدیجه برو و با او نزدیک شو، که خداوند می خواهد در این شب، از نسل تو و خدیجه، فرزندی پاک بیافریند». آری وجود مقدس حضرت فاطمه(س) این چنین منعقد شد.
۱- کلینی، اُصول الکافی ۱: ۴۵۷؛ طوسی، مصباح المتهجد۳: ۷۷۳؛ اربلّی، کشف الغمة...۲:۷۵؛ طبرسی، اِعلام الوری بأعلام الهدی: ۹۰؛ طبری(ابن رستم)، دلائل الإمامة :۱۰؛ سید ابن طاووس، اقبال الأعمال : ۲۶۳؛ ابن شهر آشوب، المناقب... ۳: ۳۵۷؛ مجلسی، بحار الأنوار... ۴۳:۷
ـ اسامی ، القاب و کنیه ها
برای حضرت زهرا(س) بیش از صد اسم، لقب و کنیه گفته شده که مهم ترین آن ها عبارتند از: فاطمة، بتول، مبارکة، محدثّة، راضیّة، مرضیّة، طاهرة، صدّیقة، سیّدة، حوریّة، نوریّة، شهیدة، محبوبة، عفیفة، حبیبة، صفیّة، عالمة، معصومة، مظلومة، منصورة، جمیلة، مطهّرة، حکیمة، عقیلة، عابدة، باکیة، صابرة، امینة، امّ الائمة، امّ ابیها، امّ الخیرة، امّ الفضائل، امّ المومنین، امّ العلوم، و... .
رسول خدا(ص) : «انّ ابنَتی فاطمة[س] ملأ اللّه قلبها وجوارحها ایماناً الى مشاشها ففرغت لطاعة اللّه». یعنی؛ خداوند دل و جوارح دخترم فاطمه[س] را عمیقاً سرشار از ایمان ساخته است و او همواره در اطاعت و فرمان برداری خداوند به سر می برد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انّما سِمّیت ابنتی فاطمة لأنّ اللّه فطَمَها وفَطم مُحبّیها من النّار». یعنی؛ همانا دخترم «فاطمه» نامیده شده، زیرا خداوند او و دوست دارانش را از آتش جهنّم می رهاند. (
۲- کلینی، اصول الکافی ۱: ۴۶۱؛ ابن شهر آشوب، المناقب...۳: ۳۵۷؛ مجلسی، بحار الأنوار... ۴۳: ۱۶؛ درس نامه ی حضرت فاطمه(س) از ولادت تا شهادت، مجید جعفر پور ۳۰.
بسمه الودود
گفت پیغمبر که نام فاطمه
یعنی از دوزخ رها گشته همه
هم خود و هم دوستدارانش رها
کرده از آن آتش خشمش خدا
چونکه زهرا دل پر ایمان ساخته
جسم و تن در راه حق بگداخته