یکی از بد ترین اتفاقات بچگی, این بود که :
میخوابیدی وسط هال, وقتی بیدار میشدی, یه عالمه مهمون دورت نشسته بودن !!!
لامصب, مگه میشد آدم از خواب بلند شه !!!
من که همیشه خودمو تا 3 ساعت به خواب میزدم !!! ^_^
برخي از طلاب غيرايراني واقعا شرايط سخت تري دارند
دو هفته قبل يكي از فاميل كت و شلواري داشت يك بار يا دوبار پوشيده بود مي گفت نمي خوام گفتم بده به من مشتريش را دارم با واسطه دادم به يك طلبه غيرايراني مي گفت واقعا خيلي خوشحال شد.
در كلينكي كار مي كرديم يك خانواده اي بودند اساس مشكلشان اين بود كه مدرسه شروع شده بود بچه شلوار نداشت برود مدرسه مرد مي گفت بايد با شلوار پاره كه دارد برود همسر او مخالف بود. مسئول كلينك براي آنها چندتا لباس تهيه كرد گفت واقعا اينگاري به آنها دنيا را داده بود از بس خوشحال شدند
الان خيلي از افراد نمي دانند كه در جامعه افراد فقير چگونه زندگي مي كنند اين كه امام حال و روز افراد فقير را مي فهميد واقعا تو دل انها جا داشت الان خيلي از مسئولان نمي فهمند فقر چه مزه اي دارد.
تو خونه هم گاهي به فرزندم مي گويم الان شرايط ما عالي نيست ولي خدا روشكر
قرار است اين روزها ببرمش اطراف شهر زندگي فقير فقرا را از نزديك ببينه
در منزل هم قدغن كرده ام لباس يا كفش يا وسيله اي منزل را دور بيندازند اي كاش وضع مالي ام خوب بود و كمك مي كردم ولي همين وسائل را كه فكر مي كنيم به درد نمي خورد براي برخي جز ضروريات زندگي است سال قبل موقع خونه تكاني كلي وسيله خانه بود كه گذاشته بودند كه ببرم بيرون شهرداري ببرد با دقت گشتم و وسائلي زيادي را جدا كردم با ماشين بردم جايي كه افراد فقير زندگي مي كنند خيلي خوشحال شدند
سلام
سلام
من تاحالا فک میکردم وسایلیزکه نیاز ندارمو بریزم بیرون چون شاید بخوام به فقیری بدم ناراحت بشه و طبق حدیث که میگه از وسایل خوبتون انفاق کنید همیشه میریختم بیرو وسایل غیر نیازمو
سلام
سلام
من تاحالا فک میکردم وسایلیزکه نیاز ندارمو بریزم بیرون چون شاید بخوام به فقیری بدم ناراحت بشه و طبق حدیث که میگه از وسایل خوبتون انفاق کنید همیشه میریختم بیرو وسایل غیر نیازمو
سلام
تاجايي كه بتوانيم از بهترين انفاق كنيم
ولي اگر نتوانستيم نبايد اسراف كنيم همان چيزهايي را كه نياز داريم در جامعه افراد نيازمندش وجود دارد
سلام
من خودم یکی از همین موارد هستم.
آدم خیلی سختشه بره خونه کسی پخت و پز کنه و ترجیح میدهیم که بیایند خونه خودمون و بپزیم.مثلا من عروس با حجاب کامل چطوری برم خونه یک نفر دیگه بپزم ،کار سختیه.
بهتره توی این شرایط پسرها اون خانواده پیش قدم بشن،خواهش میکنم بیاییم این تفکر را دور کنیم که عروس باید همه کارکنه،آقایون توی این شرایط یک آستینی بالا بزنن حداقل اگر توی خونه کار نمیکنن اونجا کارکنن .ما هم دلمون میخواهد دل پیر زن پیر مرد را شاد کنیم.
سلام
من خودم یکی از همین موارد هستم.
آدم خیلی سختشه بره خونه کسی پخت و پز کنه و ترجیح میدهیم که بیایند خونه خودمون و بپزیم.مثلا من عروس با حجاب کامل چطوری برم خونه یک نفر دیگه بپزم ،کار سختیه.
بهتره توی این شرایط پسرها اون خانواده پیش قدم بشن،خواهش میکنم بیاییم این تفکر را دور کنیم که عروس باید همه کارکنه،آقایون توی این شرایط یک آستینی بالا بزنن حداقل اگر توی خونه کار نمیکنن اونجا کارکنن .ما هم دلمون میخواهد دل پیر زن پیر مرد را شاد کنیم.
حرف شما کاملا درسته که مردها باید 100 درصد به خانما تو این موقعیت کمک کنند وی ایا این دلیل بر این میشه که عروس ها به بهانه حجاب کامل آشپزی سخته. مادربزرگ خدا بیامرز من با حجاب کامل صبح که بیدار میشد گوسفند میدوشید سر زمین کشاورزی با حجاب کامل میرفت و تا شب با حجاب کامل هزار کار انجام میداد که یکی از اونارو خانمای خانمای الان بسختی انجام میدن. اگه بگید دوره زمونه عوض شده بله قبوله عوض شده ولی بعضی چیزا مثل شاد کردن پدر و مادر چه از طرف شوهر چه خانم عوض بشو نیست
ما آدماییم که شرایط رو میسازیم نه اینکه شرایط ما رو بسازه.
شما خودتو بذار جای اون پیرمرد پیرزن در چند سال اینده ایا توقع نداری از بچه هات پیشت بیان؟ البته با شرایط که پیش میریم و با توجه به اینکه شرایط جامعه داره انسان ها رو میسازه بعید میدونم ما به غیر از خانه سالمندان جای دیگری داشته باشیم
البته میگم شوهر هم حتما باید کمک کنه و شکی تو این نیست در نهایت همانطوری رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود
داستان "[HL]گهوارهای برای مادر[/HL]" شرح قصهای است که به زندگی یک بانوی طلبه میپردازد. نرگس دختر جوانی است که ادبیات روسی را در دانشگاه مسکو به اتمام رسانده است و اینک در کسوت بانویی طلبه، درس میخواند و قرار است برای تدریس به دانشجویانی که تازه مسلمان شدهاند به روسیه بازگردد.
اما مادر نرگس زمین گیر شده و پرستاری ندارد. پرستارهایی هم که برای مراقبت از مادر دعوت می شوند، به دلایلی نمی مانند. مادر با اینکه قدرت تکلم ندارد با فشردن دستش به دختر اجازه رفتن می دهد ولی دخترمردد است. نقش اول فیلم به مرور و با تماس از روسیه و سپس تماس از حوزه علمیه، بیشتر در منگنه قرار می گیرد. وی یک بار وسوسه می شود و با خانه سالمندان تماس میگیرد اما بلافاصله پشیمان میشود.
سرانجام نرگس از بین دو انتخاب ـ یکی خدمت به مادر و دومی موقعیت شغلی در خارج از کشور ـ اولی را انتخاب می کند و در پایان فیلم، مادرش را به دلیل علاقه ای که به مزرعه ی آفتابگردان داشته، به آنجا میبرد و در میان گل های آفتابگردان همانطور که مادر را به آغوش کشیده، خودش را گهواره ای برای مادر قرار می دهد. گهوارهای برای مادر فیلمی به کارگردانی پناه بر خدا رضایی و نویسندگی حسین مهکام ساختهٔ سال ۱۳۹۱ است.
اخه مسایل مادی کم بود خمس خواستنش که حالا خمس به مسایل معنوی هم تعلق بگیره؟؟؟
................
ایه الله انصاری را که لابد میشناسید از مراجع خوش نام شیعه در خوزستان است .
نوه ایشان که فکر کنم حدود 60 سال سن هم دارد در مسجد امام سجاد واقع در فلکه ساعت اهواز اقامه نماز میکنند .
هیچ یک روز من چست و چابک رفتم پیشش
و گفتم اره چون من زایر اباعبدالله هستم الان X تعداد فرشته برایم هست و شب ها هم قبل از خواب چون 3 مرتبه سوره توحید میخوانم Y تعداد فرشته خواهم داشت.
از قبل گفتم اینو بگم یک تحسینی بخاطر زایر بودن و یاد خدا قبل از خواب از ایشان خواهم شنید .
هیچی دیگه با یک لبخندی برگشتند گفتند خمسش را بدهید .
هیچی دیگه :Black (14):
گهوارهای برای مادر فیلمی به کارگردانی پناه بر خدا رضایی و نویسندگی حسین مهکام ساختهٔ سال ۱۳۹۱ است.
منم این فیلم رو دیدم، متاسفانه تلهفیلمهایی که صداوسیما میسازه فوق العاده از جهت فنی ضعیفاند و هر چند محتوای خوبی هم داشته باشه همین ضعف در جاذبه باعث میشه فیلم نتونه پیامی رو که مقصود و هدف اصلی از ساخت فیلم است رو منتقل کنه.
این فیلم هم از این قاعده مستثنی نبود و تاثیر مناسبی نمیتونه روی مخاطب بذاره.
امیدوارم مسئولین صداوسیما به جای اینکه ده تا فیلم بی کیفیت درست کنند یک فیلم با کیفیت درست کنند که قطعا همین یک فیلم تاثیرش بیشتر از ده تا فیلم بی کیفیته.
منم این فیلم رو دیدم، متاسفانه تلهفیلمهایی که صداوسیما میسازه فوق العاده از جهت فنی ضعیفاند و هر چند محتوای خوبی هم داشته باشه همین ضعف در جاذبه باعث میشه فیلم نتونه پیامی رو که مقصود و هدف اصلی از ساخت فیلم است رو منتقل کنه.
این فیلم هم از این قاعده مستثنی نبود و تاثیر مناسبی نمیتونه روی مخاطب بذاره.
امیدوارم مسئولین صداوسیما به جای اینکه ده تا فیلم بی کیفیت درست کنند یک فیلم با کیفیت درست کنند که قطعا همین یک فیلم تاثیرش بیشتر از ده تا فیلم بی کیفیته.
از گریم خانمه مشخصه کیفیت فیلم پایینه. شبیه خورشید خانم شده.
کی گفته پشه ها دو روز عمر می کنن؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
یه پشه از پارسال تو اتاقم هست فلان فلان شده الان با ویلچیر میادنیش می زنه می ره منم به خاطر موی سفیدش هیچی بهش نمیگم
سلام من یه دختر ۲۸ساله ام که از شانس بدم هر چی ازدواج می کنم شوهرام یا
زیر ماشین میرن یادرد لاعلاج میگیرن میمیرن یاسقط میشن
اخرین شوهرم بدست عناصر داعش بدنش قطعه قطعه شد..
خواهشا کمکم کنید
الانم یه خواستگار اومده برام ... ولی نمیدونه گذشته منو !!!!!
به نظرتون باهاش ازدواج کنم؟؟؟؟؟؟
ناگفته نماند تا حالا دو تا از شوهرام مفقودالاثر شدن، دوتاشونم دق کردن مردن
...لطفن راهنماییم کنید ».
پاسخ کاربران:
حمید left the group ».
علی left the group ».
جواد left the group ».
محمد left the group ».
حسن : جان مادرت من سرعت اینترنتم پایینه هر کاری میکنم نمیتونم از گروه برم بیرون رحم کن....خداوکیلی جون هر کی دوست داری قصد ازدواج ندارم...
پيتزا سم است يا حق مردم؟!
مدتي قبل رفته بودم به يك عطاري
نمي دونم اين مطلب را قبلا نوشته بودم يا نه ولي به مناسبت ايام نمايشگاه كتاب مي نويسم.
فروشنده با آقايي صحبت مي كرد او تو كار انتشارات بود
از تعجب شاخ در آوردم
خيلي راحت مي گفت برام 3000 هزار از كتاب علامه حسن زاده بزنيد
كتاب فلان آقا را هم با جلد گالينگور برام چاپ كنيد و....
اين آقا مي گويد مثلا پيتزا سم است ولي حق مردم سم نيست:Moteajeb!:
تلخ طبعي هاي طلبگي3
نويسنده موجودي ضعيف كه در ميدان تاخت و تاز ناشران و توزيع كنندگان و دلالان كتاب له و لورده مي شود
چندين كتاب براي مراكزي نوشتم حق التأليف بسيار ناچيزي دادند و گفتند در شماره بعدي هم حق نداري اذهب الي شأنك، امشي امشي بذار باد بياد
گفتم خودم كتاب چاپ كنم
خلاصه با قرض و قوله و هزينه هاي زياد چاپ و صفحه آرايي و ويراستاري و....كتابم چشم به جهان گشود
ولي مراكز مانند بوستان كتاب گفتند ما با چهل درصد تخفيف مي خواهيم اين هم به صورت امانت نزد ما باشد شش ماه ديگر تسويه حساب مي كنيم. گفتم اگر فردا هم بفروشيد همين است گفتند بله.
انتشارات موسسه امام خميني انتشارات جمكران گفتند 50 درصد تخفيف
اين بزرگوران حساب كتاب همه فروشنده، محل نگهداري، آب و برق و گاز و ناهار كارمندان و....را در نظر مي گيرند با نويسنده چانه مي زنند كه سخت نباش بذاريد سودي هم ما ببريم غافل از اين كه نويسنده اضطراب دارد كه هزينه چاپ وو...لااقل برگردد
وقتي مراكز فرهنگي با يك نويسنده اين طوري برخورد مي كنند واي به حال مراكز خصوصي.
وقتي از نويسنده كتاب مي خواهند بگيرند مي گويند به ما تخفيف بدهيد ما هم به مشتري تخفيف بدهيم ولي
از به نشر چسبيده به حرم امام رضا كتاب گرفتم قيمت پشت جلد را حساب كرد
از بوستان كتاب كتاب خريدم گفت كتاب هاي خودمان ده درصد تخفيف دارد ولي كتاب هاي ناشران ديگر هيچ ( همان كتاب هايي كه 50% تخيفيف از نويسنده مي گيرند و بعد پول آن را به ورثه نويسنده مي دهند)
كتابفروشي ها كتاب نويسنده را به صورت اماني قبول مي كنند و بسياري از آنها وقتي كتاب را فروختند پولش را نمي دهند. اگر نويسنده نگويد پولش چي شد؟ خودشان حرفي نمي زنند و برخي بعد از 5-6 ماه تازه چك براي دو ماه بعد مي دهند
تلخ طبعي هاي طلبگي4
كتابي براي مركزي نوشتم بعد از ارزيابي ديدم كه از نظر ويرايشي داغون است پس از بررسي متوجه شدم مسؤول آنجا كتاب را داده بود به يكي از دوستان يا اقوامش تا اولين ويراستاري اش را با ان تجربه كند
بعد از سه چهار سال ديدم كتاب چاپ نشد وقتي پيگيري كردم
ديدم اين كتاب با 14 كتاب ديگر كه آماده چاپ شده بود با ورود مسؤول جديد به بايگاني رفته بود.
كتابي براي مركزي ديگر نوشتم بعد از 4 سال چاپ نشد وقتي مرتب پيگيري كردم و تماس گرفتم مي دونيد مسؤول آنجا به چي گفت؟ بذاريد نگم و اين راز سر به مهر بماند
خب حالا كه اين قدر اصرار كي كنيد اسرارم را مي گويم: گفت آقاي حامي شما شش ماه به دنيا امده اي عزيز من! كمي صبور باشيد ان شاالله چشم من به شدت پيگيرم.:Moteajeb!:
تلخ طبعي هاي طلبگي5
يكي از دوستان بزرگوار افغاني كه دكتراي روان شناسي دارد و از پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است مي گفت براي آموزش و پرورش پژوهشي را انجام دادم مسؤولي كه ان پژوهش را به من واگذار كرد انساني مؤمن و محترم نزد مردم بود ( نزد خدا؟ حالا بماند) بعد از ماه ها تلاش علمي كار را تحويل دادم ولي از پرداخت حق الزحمت خبري نشد كه نشد
وقتي خدمت ان مسؤول بزرگوار رفتم گفت: خسته نباشيد كار بسيار خوبي از آب در آمده ( انگاري خمره رنگ ريزي بوده )
ولي پرداخت هزينه يك شرط دارد و آن اين است كه نام من هم بايد در كنار نام شما به عنوان پژوهشگر اين مقاله بيايد من قبول نكردم الانم يكي دو سال از آن كار گذشته است ولي هنوز حساب كتاب نكرده است
نمي دانم
شايد به همين دليل است گفته اند پژوهشگر چون آدم را كچل مي كنند
تلخ طبعي هاي طلبگي6
مسؤولي گفت شما كه روان شناس هستيد براي اين بخش كتاب هاي لازم مرتبط با مشاوره را بخريد و فاكتور بياوريد.
كتاب هايي از فروشگاه هاي مختلف خريداري كردم و باز زحمت زياد آنها را حمل كردم و به مركز اوردم. گفتند فاكتورها بايد دو مهره باشد دوباره دنبال فاكتورها رفتم و دو مهره كردم.
مدت زيادي گذشت خبري از پرداخت هزينه كتاب ها كه با پول خودم خريداري كرده بودم نشد وقتي به مسؤول گفتم شما نمي خواهيد هزينه كتاب ها را بدهيد؟!
گفت: شرمنده يادم رفت بگويم امسال بودجه مربوط به كتاب قطع شده و به ما ابلاغ شده كتاب نخريد.
گفتم خب حالا تكليف من چيه؟
گفت والا تقصير من هم نيست
كتاب ها الان مهمان كتابخانه شخصي خودم شده اند بالاجبار چون اغلب آنها را خودم داشتم
تلخ طبعي هاي طلبگي7
نويسنده كتاب بي خيال درماني مي گويد يكي از مراكز مشاوره كتاب بي خيال درماني را ديد و لذت همي بردي و در مدح او اشعاري سرود و گفت اين كتاب را ما بايد چاپ كنيم
به او گفتم خب اجازه دهيد بازنگري كنم.
يك ماه رمضان همه كارهايم را تعطيل كردم و آن را بازنگري كردم و شب عيد فطر كتاب را براي او فرستادم . بعد از دو ماه كه پيگيري كردم گفت شرمنده بودجه ما تمام شده است.
ان مسؤول رفت و مسؤول ديگري آمد. آن كتاب را ديد و گفت من يك هفته اي جواب مي دهم بعد از يكي دو ماه گفتم جواب نداديد؟
گفت ببخشيد اخر ربيع الاول جواب مي دهم
ربيع دوم و...گذشت تماس گرفتم و گفتم چه شد ربيع الرابع هم تمام شد. گفت كتاب را ما نياز داريم بد جوري هم نياز داريم بايد قرارداد ببنديم. بعد از چندماه خبري نشد تماس گرفتم گفتم پس قرار داد چي شد گفت شرمنده بودجه نداريم و تا سال ديگر اين موقع بايد صبر كنيد گفتم تا اين موقع كتاب من در سايت ها بازديد كننده زيادي خواهد داشت و با او خدا حافظي كردم از ان روز به به نزديك 50 هزار بازديد كننده داشته است.
تلخ طبعي هاي طلبگي8
با اين حمايتي كه از نويسندگان مي شود رودخانه طبعشان خشك نشده است باز بايد خدا را شكر كرد. تعجب مي كنم كه چرا دنبال علل كم رغبتي مردم نسبت به مطالعه مي گردند.
سوم راهنمايي با تك ماده و تك نر هم نتوانسته قبول شود حالا به نويسنده اي كه كتاب را چاپ كرده و زحمت تأليف كشيده و هزينه چاپ و طرح و...داده مي گويد كتاب ها را با 60% تخفيف مي خرم.
(مي .............خرم)
اين مصيبت ما را به ياد زحمت دستان پينه بسته كشاورزان مي اندازد به قول استاد الهي قمشه اي دلال ميوه كه يك روزه درآمدش برابر كل درامد كشاورزي است كه كل براي كود و شخم و سمّ و... هزينه كرده است، آيا خجالت نمي كشد سيب را گاز بزند
تلخ طبعي هاي طلبگي9
شهرداري در سطح شهر فروشگاه هاي زنجيره مختلف مي زند ولي در اغلب اينها خبري از غرفه كتاب نيست. و متأسفانه برخي افراد سود جو هم در اماكن عمومي مانند بيمارستان ها، مراكز بيمه و....كتاب هاي بازاري مي فروشند كه اغلب مربوط به آشپزي، ازدواج و شب زفاف، عرفان و....است كه بسياري از آنها از نظر علمي دقيق نيستند
تلخ طبعي هاي طلبگي10
اين ديگه ذكر مصيبت است بذاريد اشك تون دربيايد ثوابي از اين محفل و مجلس عايد نويسنده شود. از قسمت تبليغي - فرهنگي كارخانه بسيار بزرگي از ما كتابي خواستند. گفتم براساس دستور ائمه بهتر است قرارداد نوشته شود گفتند ما قرارداد نمي دونيم چيه( مصيبت ما اينه كه افرادي كه نمي توانند خودكار به دست بگيرند يا تايپ كنند رئيس نويسندگان مي شوند:Ghamgin:) و چگونه بايد تنظيم شود تا ساعت سه شب نشستم قرار داد را تنظيم كردم و ايميل كردم آنها هم مي گفتند كار را مي خواهيم ادامه دهيد و ما ادامه داديم و هر از چند گاهي مي گفتيم پس قرار داد چي شد؟
خلاصه نزديك دوهزار ساعت آن پروژه كار برد گفتم پيامبر فرمودند كه عرق كارگر خشك نشده مزدش بدهيد بزرگوار عرق ما تبديل به يخ شد از اين برخورد شما. ششصد صفحه كتاب تايپ شده همراه با متن انگليسي، عربي، نمودار و جدول و... . وقتي فهميد كار تمام شده اصرار داشت گفت بفرست ببينيم فرستاديم جلد اول را بعد از سه ماه ديدم خبري نشد. پيگير شدم اصلا گمش كرده بود نمي دانست كجا گذاشته است. گفتم خب نمي خواهيد هزينه اي بدهيد علي الحسن باور كنيد جز فرشتگان نيستيم ما هم نياز به خوراك داريم.
گفت خب چه قدر مي شود؟
گفتم عزيز دل برادر مگر خربزه است
دانشگاه و حوزه پژوهشگاه داره اين سنخ كارها را بفرستيد اهلش قيمت كنند خلاصه از قيمتي كه شد ما گفتيم حاضريم صفحه اي 20% هم از شما نگيريم. مسؤول محترم حرف نمي زد گفتم پس چيه؟
گفت ببخشيد من فكر نمي كردم اين قدر شود و گرنه خودم انجام مي دادم
گفتم شما اگر نويسنده بودي كه حال روز ما بهتر از حال بود ( همزباني و همدلي بهتري داشتيد) شما فكر كردي من عصاي جادوگري دارم يا خمره رنگ ريزي براي نوشتن اين كتاب؟
جمله آخر من باشه و از همه شما التماس دارم كجا هستند دلسوختگان مجلس:Nishkhand:
مبلغي كه آن مسؤول براي نوشتن كتاب در نظر داشت هزينه تايپ و پرينت هم كتاب هم نمي شد.
اين در حالي است كه براي اين كارخانه ميليارد يعني پول خرد و كارمندانش با اضافه كاري و مدرك سيكل سه چهار ميليون حقوق دريافت مي كنند ولي 15 روحاني كه براي سخنراني و اقامه نماز هر روز يك ساعت تا آنجا مي روند و يك ساعت بر مي گردند ماهي چهارصد تومان دريافت مي كنند ( اين هم يك زهد اجباري است):Nishkhand:
یکی از بد ترین اتفاقات بچگی, این بود که :
میخوابیدی وسط هال, وقتی بیدار میشدی, یه عالمه مهمون دورت نشسته بودن !!!
لامصب, مگه میشد آدم از خواب بلند شه !!!
من که همیشه خودمو تا 3 ساعت به خواب میزدم !!! ^_^
یــه روز بـابـام یـه گـلـدون بـا گـلـش خـرید آورد گــذاشـت رو تـاقــچــه …
آقــا مـن ســه روز بـش آب مــیــدادم...
روز ســوم وقــتـی از ســر کــار اومــد گـــلــدونــو بــرداشــت...
یــه سـیـنـی بــا چـاقــو آورد و شــروع کــرد بــه قــاچ کــردن گــلــدون...
.
.
.
.
اونــجــا بــود کــه مــا تــازه فـهـمــیــدیــم آنـــانـــاس چــیـه...
سلام
سلام
من تاحالا فک میکردم وسایلیزکه نیاز ندارمو بریزم بیرون چون شاید بخوام به فقیری بدم ناراحت بشه و طبق حدیث که میگه از وسایل خوبتون انفاق کنید همیشه میریختم بیرو وسایل غیر نیازمو
بخاطر روز زن عکس پروفایلت زنونه گذاشتی :Black (14):
سلام
تاجايي كه بتوانيم از بهترين انفاق كنيم
ولي اگر نتوانستيم نبايد اسراف كنيم همان چيزهايي را كه نياز داريم در جامعه افراد نيازمندش وجود دارد
ما هر جمعه غذای خودمون رو یبریم خونه مادربزرگم و اونجا میخوریم....قرار هر جمعه فامیل همینه...کلی هم خوش میگذره...کلی هم دعا مون میکنه:Gol::Nishkhand:
بله الانم ک هوا خوب شده همون غذاها رو میبریم در دامان طبیعت....:ok:
سلام
من خودم یکی از همین موارد هستم.
آدم خیلی سختشه بره خونه کسی پخت و پز کنه و ترجیح میدهیم که بیایند خونه خودمون و بپزیم.مثلا من عروس با حجاب کامل چطوری برم خونه یک نفر دیگه بپزم ،کار سختیه.
بهتره توی این شرایط پسرها اون خانواده پیش قدم بشن،خواهش میکنم بیاییم این تفکر را دور کنیم که عروس باید همه کارکنه،آقایون توی این شرایط یک آستینی بالا بزنن حداقل اگر توی خونه کار نمیکنن اونجا کارکنن .ما هم دلمون میخواهد دل پیر زن پیر مرد را شاد کنیم.
حرف شما کاملا درسته که مردها باید 100 درصد به خانما تو این موقعیت کمک کنند وی ایا این دلیل بر این میشه که عروس ها به بهانه حجاب کامل آشپزی سخته. مادربزرگ خدا بیامرز من با حجاب کامل صبح که بیدار میشد گوسفند میدوشید سر زمین کشاورزی با حجاب کامل میرفت و تا شب با حجاب کامل هزار کار انجام میداد که یکی از اونارو خانمای خانمای الان بسختی انجام میدن. اگه بگید دوره زمونه عوض شده بله قبوله عوض شده ولی بعضی چیزا مثل شاد کردن پدر و مادر چه از طرف شوهر چه خانم عوض بشو نیست
ما آدماییم که شرایط رو میسازیم نه اینکه شرایط ما رو بسازه.
شما خودتو بذار جای اون پیرمرد پیرزن در چند سال اینده ایا توقع نداری از بچه هات پیشت بیان؟ البته با شرایط که پیش میریم و با توجه به اینکه شرایط جامعه داره انسان ها رو میسازه بعید میدونم ما به غیر از خانه سالمندان جای دیگری داشته باشیم
البته میگم شوهر هم حتما باید کمک کنه و شکی تو این نیست
در نهایت همانطوری رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود
داستان "[HL]گهوارهای برای مادر[/HL]" شرح قصهای است که به زندگی یک بانوی طلبه میپردازد. نرگس دختر جوانی است که ادبیات روسی را در دانشگاه مسکو به اتمام رسانده است و اینک در کسوت بانویی طلبه، درس میخواند و قرار است برای تدریس به دانشجویانی که تازه مسلمان شدهاند به روسیه بازگردد.
اما مادر نرگس زمین گیر شده و پرستاری ندارد. پرستارهایی هم که برای مراقبت از مادر دعوت می شوند، به دلایلی نمی مانند. مادر با اینکه قدرت تکلم ندارد با فشردن دستش به دختر اجازه رفتن می دهد ولی دخترمردد است. نقش اول فیلم به مرور و با تماس از روسیه و سپس تماس از حوزه علمیه، بیشتر در منگنه قرار می گیرد. وی یک بار وسوسه می شود و با خانه سالمندان تماس میگیرد اما بلافاصله پشیمان میشود.
سرانجام نرگس از بین دو انتخاب ـ یکی خدمت به مادر و دومی موقعیت شغلی در خارج از کشور ـ اولی را انتخاب می کند و در پایان فیلم، مادرش را به دلیل علاقه ای که به مزرعه ی آفتابگردان داشته، به آنجا میبرد و در میان گل های آفتابگردان همانطور که مادر را به آغوش کشیده، خودش را گهواره ای برای مادر قرار می دهد.
گهوارهای برای مادر فیلمی به کارگردانی پناه بر خدا رضایی و نویسندگی حسین مهکام ساختهٔ سال ۱۳۹۱ است.
اين فيلم امشب از شبكه سوم پخش شد
اخه مسایل مادی کم بود خمس خواستنش که حالا خمس به مسایل معنوی هم تعلق بگیره؟؟؟
................
ایه الله انصاری را که لابد میشناسید از مراجع خوش نام شیعه در خوزستان است .
نوه ایشان که فکر کنم حدود 60 سال سن هم دارد در مسجد امام سجاد واقع در فلکه ساعت اهواز اقامه نماز میکنند .
هیچ یک روز من چست و چابک رفتم پیشش
و گفتم اره چون من زایر اباعبدالله هستم الان X تعداد فرشته برایم هست و شب ها هم قبل از خواب چون 3 مرتبه سوره توحید میخوانم Y تعداد فرشته خواهم داشت.
از قبل گفتم اینو بگم یک تحسینی بخاطر زایر بودن و یاد خدا قبل از خواب از ایشان خواهم شنید .
هیچی دیگه با یک لبخندی برگشتند گفتند خمسش را بدهید .
هیچی دیگه :Black (14):
منم این فیلم رو دیدم، متاسفانه تلهفیلمهایی که صداوسیما میسازه فوق العاده از جهت فنی ضعیفاند و هر چند محتوای خوبی هم داشته باشه همین ضعف در جاذبه باعث میشه فیلم نتونه پیامی رو که مقصود و هدف اصلی از ساخت فیلم است رو منتقل کنه.
این فیلم هم از این قاعده مستثنی نبود و تاثیر مناسبی نمیتونه روی مخاطب بذاره.
امیدوارم مسئولین صداوسیما به جای اینکه ده تا فیلم بی کیفیت درست کنند یک فیلم با کیفیت درست کنند که قطعا همین یک فیلم تاثیرش بیشتر از ده تا فیلم بی کیفیته.
از گریم خانمه مشخصه کیفیت فیلم پایینه. شبیه خورشید خانم شده.
میدونی ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻧﺴﻞ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﺮﺭﻭ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻦ؟
ﭼﻮﻥ ﻗﻨﺪﺍﻕ ﻧﻤﯿﺸﻦ
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﻗﻨﺪﺍﻕ ﺑﺸﻪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮ ﭘﺎﺵ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻭﻝ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺭﻭ ﻣﯿﻔﻬﻤﻪ
ﻣﺎﺭﻭ ﻣﻴﻜﺮﺩﻥ ﺗﻮ 2 ﻣﺘﺮ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻴﭙﻴﭽﻴﺪﻥ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﭘﺴﺘﻤﻮﻥ ﮐﻨﻦ هاوایی ...!!!
سلام و عرض ادب
این فیلم هم مثل برخی از فیلم های دفاع مقدس ما که فوق العاده بودند و البته کاستی هایی هم داشتند ولی واقعا بی نظیر بودند
و من به شخصه به همه ی دوستام توصیه کردم ببیند اصلا یجوری بود که برام غیر قابل وصفه و چقد روی من که تاثیر گذاشت و گریه کردم
ان شاالله به اینجور فیلم ها بیشتر بها بدند در مورد زندگانی شهدا بیشتر فیلم بسازند
از همه جهات خوب بود
آقــــــــــا داماد چیکاره هستنـــــــــــ ؟
_ نظــــــــــــامی هستــــــــــــش
+چـــــــــــه خوب... سپـــــــــــــاه یا ارتشـــــــ ؟
_ کـــــــــــلش آف کلنز
+ جـــــــــان؟
_ کلش دیگــــــــــه کلـــــــش، اتک میـــــــزنه... :|||
کی گفته پشه ها دو روز عمر می کنن؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
یه پشه از پارسال تو اتاقم هست فلان فلان شده الان با ویلچیر میادنیش می زنه می ره منم به خاطر موی سفیدش هیچی بهش نمیگم
یه روزی من و حسام و علی ﺑﺎ ﻫﻢ رفتیم ﻳﻪ ﺧﺮﺑﺰﻩ خریدیم، و قرار گذاشتیم ﻫﺮ ﮐﻲ ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭ ﺩﻳﺪ
ﺍﻭﻥ ﺧﺮﺑﺰﻩ ﺭﻭ ﺑﺨﻮﺭﻩ !!
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﻴﺪﺍﺭ شدیم
علی گفت : ﻣﻦ ﺩﻳﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻡ ﺑﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺩﻭﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻭ ﺩﺭ 80 ﺭﻭﺯ ﺯﺩﻡ !!
حسامم گفت : ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻡ ﺑﺎ ﺳﻔﻴﻨﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ
بعد یه نگاه به من کردن گفتن تو چی خواب دیدی؟
منم گفتم: ﻭﺍﻻ ﻣﻦ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﻱ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻧﻤﻲ ﺑﺮﺩ
ﺳﺎﻋﺖ 3 ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺧﺮﺑﺰﻩ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ^__^
بوی دود می اید...
به گمانم جماعتی پای دنیای مجازی می سوزانند عمر خویش را...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.نه نه ادامه بدید دسته ی قابلمه بود
شما يادتون مياد؟
بچه که بوديم تو مدرسه که ميخواستيم قرآن بخونيم فقط
اعوذ بالله من الشيطان رجيمشو
مثل عبدالباسط ميخونديم بقيشو مث شماعي زاده
سلام من یه دختر ۲۸ساله ام که از شانس بدم هر چی ازدواج می کنم شوهرام یا
زیر ماشین میرن یادرد لاعلاج میگیرن میمیرن یاسقط میشن
اخرین شوهرم بدست عناصر داعش بدنش قطعه قطعه شد..
خواهشا کمکم کنید
الانم یه خواستگار اومده برام ... ولی نمیدونه گذشته منو !!!!!
به نظرتون باهاش ازدواج کنم؟؟؟؟؟؟
ناگفته نماند تا حالا دو تا از شوهرام مفقودالاثر شدن، دوتاشونم دق کردن مردن
...لطفن راهنماییم کنید ».
پاسخ کاربران:
حمید left the group ».
علی left the group ».
جواد left the group ».
محمد left the group ».
حسن : جان مادرت من سرعت اینترنتم پایینه هر کاری میکنم نمیتونم از گروه برم بیرون رحم کن....خداوکیلی جون هر کی دوست داری قصد ازدواج ندارم...
نامه اعتراض آمیز جمعی از پزشکان به رییس صدا و سیما
در اعتراض به سریال در حاشیه
.
.
.
.
.
.
.
ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮧﮨℓﮦ
ﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓ
ﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ
ﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ
ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ
چگوارا یه داداش داره
.
.
.
.
به اسم چه خوشمزه
تا اکتشاف بعدی خدا نگهدار
یادش بخیر، ﺑﭽﻪ که ﺑﻮﺩﯾﻢ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻧﻮ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ تا ﮔﻢ .ﻧﺸﯿﻢ.
.
.
.
.
.
ﺍﻻﻥ ﻣﻮﻧﺪﻡ این ﺑﭽﻪ ﻫﺎی زبون بسته چه جوری ﺳﺎﭘﻮﺭﺕ مامان ﺷﻮﻧﻮ
ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ
دستشونم که به مانتو نمیرسه!!!!!
امروز رفتم بقالي ماست گرفتم ديدم عين دوغ آبکيه ميگم جعفر آقا اين بنظرت خيلي رقيق نيست؟! ميگه هميني که هست، مگه نميدوني توافق کرديم هيچ چيزي رو با غلظت بالا توليد نکنيم!
.
.
.
.
.بابا اين ملت همش دنبال بهونه ميگردن
تلخ طبعي هاي طلبگي2
پيتزا سم است يا حق مردم؟!
مدتي قبل رفته بودم به يك عطاري
نمي دونم اين مطلب را قبلا نوشته بودم يا نه ولي به مناسبت ايام نمايشگاه كتاب مي نويسم.
فروشنده با آقايي صحبت مي كرد او تو كار انتشارات بود
از تعجب شاخ در آوردم
خيلي راحت مي گفت برام 3000 هزار از كتاب علامه حسن زاده بزنيد
كتاب فلان آقا را هم با جلد گالينگور برام چاپ كنيد و....
اين آقا مي گويد مثلا پيتزا سم است ولي حق مردم سم نيست:Moteajeb!:
تلخ طبعي هاي طلبگي3
نويسنده موجودي ضعيف كه در ميدان تاخت و تاز ناشران و توزيع كنندگان و دلالان كتاب له و لورده مي شود
چندين كتاب براي مراكزي نوشتم حق التأليف بسيار ناچيزي دادند و گفتند در شماره بعدي هم حق نداري اذهب الي شأنك، امشي امشي بذار باد بياد
گفتم خودم كتاب چاپ كنم
خلاصه با قرض و قوله و هزينه هاي زياد چاپ و صفحه آرايي و ويراستاري و....كتابم چشم به جهان گشود
ولي مراكز مانند بوستان كتاب گفتند ما با چهل درصد تخفيف مي خواهيم اين هم به صورت امانت نزد ما باشد شش ماه ديگر تسويه حساب مي كنيم. گفتم اگر فردا هم بفروشيد همين است گفتند بله.
انتشارات موسسه امام خميني انتشارات جمكران گفتند 50 درصد تخفيف
اين بزرگوران حساب كتاب همه فروشنده، محل نگهداري، آب و برق و گاز و ناهار كارمندان و....را در نظر مي گيرند با نويسنده چانه مي زنند كه سخت نباش بذاريد سودي هم ما ببريم غافل از اين كه نويسنده اضطراب دارد كه هزينه چاپ وو...لااقل برگردد
وقتي مراكز فرهنگي با يك نويسنده اين طوري برخورد مي كنند واي به حال مراكز خصوصي.
وقتي از نويسنده كتاب مي خواهند بگيرند مي گويند به ما تخفيف بدهيد ما هم به مشتري تخفيف بدهيم ولي
از به نشر چسبيده به حرم امام رضا كتاب گرفتم قيمت پشت جلد را حساب كرد
از بوستان كتاب كتاب خريدم گفت كتاب هاي خودمان ده درصد تخفيف دارد ولي كتاب هاي ناشران ديگر هيچ ( همان كتاب هايي كه 50% تخيفيف از نويسنده مي گيرند و بعد پول آن را به ورثه نويسنده مي دهند)
كتابفروشي ها كتاب نويسنده را به صورت اماني قبول مي كنند و بسياري از آنها وقتي كتاب را فروختند پولش را نمي دهند. اگر نويسنده نگويد پولش چي شد؟ خودشان حرفي نمي زنند و برخي بعد از 5-6 ماه تازه چك براي دو ماه بعد مي دهند
تلخ طبعي هاي طلبگي4
كتابي براي مركزي نوشتم بعد از ارزيابي ديدم كه از نظر ويرايشي داغون است پس از بررسي متوجه شدم مسؤول آنجا كتاب را داده بود به يكي از دوستان يا اقوامش تا اولين ويراستاري اش را با ان تجربه كند
بعد از سه چهار سال ديدم كتاب چاپ نشد وقتي پيگيري كردم
ديدم اين كتاب با 14 كتاب ديگر كه آماده چاپ شده بود با ورود مسؤول جديد به بايگاني رفته بود.
كتابي براي مركزي ديگر نوشتم بعد از 4 سال چاپ نشد وقتي مرتب پيگيري كردم و تماس گرفتم مي دونيد مسؤول آنجا به چي گفت؟ بذاريد نگم و اين راز سر به مهر بماند
خب حالا كه اين قدر اصرار كي كنيد اسرارم را مي گويم: گفت آقاي حامي شما شش ماه به دنيا امده اي عزيز من! كمي صبور باشيد ان شاالله چشم من به شدت پيگيرم.:Moteajeb!:
تلخ طبعي هاي طلبگي5
يكي از دوستان بزرگوار افغاني كه دكتراي روان شناسي دارد و از پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است مي گفت براي آموزش و پرورش پژوهشي را انجام دادم مسؤولي كه ان پژوهش را به من واگذار كرد انساني مؤمن و محترم نزد مردم بود ( نزد خدا؟ حالا بماند) بعد از ماه ها تلاش علمي كار را تحويل دادم ولي از پرداخت حق الزحمت خبري نشد كه نشد
وقتي خدمت ان مسؤول بزرگوار رفتم گفت: خسته نباشيد كار بسيار خوبي از آب در آمده ( انگاري خمره رنگ ريزي بوده )
ولي پرداخت هزينه يك شرط دارد و آن اين است كه نام من هم بايد در كنار نام شما به عنوان پژوهشگر اين مقاله بيايد من قبول نكردم الانم يكي دو سال از آن كار گذشته است ولي هنوز حساب كتاب نكرده است
نمي دانم
شايد به همين دليل است گفته اند پژوهشگر چون آدم را كچل مي كنند
تلخ طبعي هاي طلبگي6
مسؤولي گفت شما كه روان شناس هستيد براي اين بخش كتاب هاي لازم مرتبط با مشاوره را بخريد و فاكتور بياوريد.
كتاب هايي از فروشگاه هاي مختلف خريداري كردم و باز زحمت زياد آنها را حمل كردم و به مركز اوردم. گفتند فاكتورها بايد دو مهره باشد دوباره دنبال فاكتورها رفتم و دو مهره كردم.
مدت زيادي گذشت خبري از پرداخت هزينه كتاب ها كه با پول خودم خريداري كرده بودم نشد وقتي به مسؤول گفتم شما نمي خواهيد هزينه كتاب ها را بدهيد؟!
گفت: شرمنده يادم رفت بگويم امسال بودجه مربوط به كتاب قطع شده و به ما ابلاغ شده كتاب نخريد.
گفتم خب حالا تكليف من چيه؟
گفت والا تقصير من هم نيست
كتاب ها الان مهمان كتابخانه شخصي خودم شده اند بالاجبار چون اغلب آنها را خودم داشتم
تلخ طبعي هاي طلبگي7
نويسنده كتاب بي خيال درماني مي گويد يكي از مراكز مشاوره كتاب بي خيال درماني را ديد و لذت همي بردي و در مدح او اشعاري سرود و گفت اين كتاب را ما بايد چاپ كنيم
به او گفتم خب اجازه دهيد بازنگري كنم.
يك ماه رمضان همه كارهايم را تعطيل كردم و آن را بازنگري كردم و شب عيد فطر كتاب را براي او فرستادم . بعد از دو ماه كه پيگيري كردم گفت شرمنده بودجه ما تمام شده است.
ان مسؤول رفت و مسؤول ديگري آمد. آن كتاب را ديد و گفت من يك هفته اي جواب مي دهم بعد از يكي دو ماه گفتم جواب نداديد؟
گفت ببخشيد اخر ربيع الاول جواب مي دهم
ربيع دوم و...گذشت تماس گرفتم و گفتم چه شد ربيع الرابع هم تمام شد. گفت كتاب را ما نياز داريم بد جوري هم نياز داريم بايد قرارداد ببنديم. بعد از چندماه خبري نشد تماس گرفتم گفتم پس قرار داد چي شد گفت شرمنده بودجه نداريم و تا سال ديگر اين موقع بايد صبر كنيد گفتم تا اين موقع كتاب من در سايت ها بازديد كننده زيادي خواهد داشت و با او خدا حافظي كردم از ان روز به به نزديك 50 هزار بازديد كننده داشته است.
تلخ طبعي هاي طلبگي8
با اين حمايتي كه از نويسندگان مي شود رودخانه طبعشان خشك نشده است باز بايد خدا را شكر كرد. تعجب مي كنم كه چرا دنبال علل كم رغبتي مردم نسبت به مطالعه مي گردند.
سوم راهنمايي با تك ماده و تك نر هم نتوانسته قبول شود حالا به نويسنده اي كه كتاب را چاپ كرده و زحمت تأليف كشيده و هزينه چاپ و طرح و...داده مي گويد كتاب ها را با 60% تخفيف مي خرم.
(مي .............خرم)
اين مصيبت ما را به ياد زحمت دستان پينه بسته كشاورزان مي اندازد به قول استاد الهي قمشه اي دلال ميوه كه يك روزه درآمدش برابر كل درامد كشاورزي است كه كل براي كود و شخم و سمّ و... هزينه كرده است، آيا خجالت نمي كشد سيب را گاز بزند
تلخ طبعي هاي طلبگي9
شهرداري در سطح شهر فروشگاه هاي زنجيره مختلف مي زند ولي در اغلب اينها خبري از غرفه كتاب نيست. و متأسفانه برخي افراد سود جو هم در اماكن عمومي مانند بيمارستان ها، مراكز بيمه و....كتاب هاي بازاري مي فروشند كه اغلب مربوط به آشپزي، ازدواج و شب زفاف، عرفان و....است كه بسياري از آنها از نظر علمي دقيق نيستند
تلخ طبعي هاي طلبگي10
اين ديگه ذكر مصيبت است بذاريد اشك تون دربيايد ثوابي از اين محفل و مجلس عايد نويسنده شود. از قسمت تبليغي - فرهنگي كارخانه بسيار بزرگي از ما كتابي خواستند. گفتم براساس دستور ائمه بهتر است قرارداد نوشته شود گفتند ما قرارداد نمي دونيم چيه( مصيبت ما اينه كه افرادي كه نمي توانند خودكار به دست بگيرند يا تايپ كنند رئيس نويسندگان مي شوند:Ghamgin:) و چگونه بايد تنظيم شود تا ساعت سه شب نشستم قرار داد را تنظيم كردم و ايميل كردم آنها هم مي گفتند كار را مي خواهيم ادامه دهيد و ما ادامه داديم و هر از چند گاهي مي گفتيم پس قرار داد چي شد؟
خلاصه نزديك دوهزار ساعت آن پروژه كار برد گفتم پيامبر فرمودند كه عرق كارگر خشك نشده مزدش بدهيد بزرگوار عرق ما تبديل به يخ شد از اين برخورد شما. ششصد صفحه كتاب تايپ شده همراه با متن انگليسي، عربي، نمودار و جدول و... . وقتي فهميد كار تمام شده اصرار داشت گفت بفرست ببينيم فرستاديم جلد اول را بعد از سه ماه ديدم خبري نشد. پيگير شدم اصلا گمش كرده بود نمي دانست كجا گذاشته است. گفتم خب نمي خواهيد هزينه اي بدهيد علي الحسن باور كنيد جز فرشتگان نيستيم ما هم نياز به خوراك داريم.
گفت خب چه قدر مي شود؟
گفتم عزيز دل برادر مگر خربزه است
دانشگاه و حوزه پژوهشگاه داره اين سنخ كارها را بفرستيد اهلش قيمت كنند خلاصه از قيمتي كه شد ما گفتيم حاضريم صفحه اي 20% هم از شما نگيريم. مسؤول محترم حرف نمي زد گفتم پس چيه؟
گفت ببخشيد من فكر نمي كردم اين قدر شود و گرنه خودم انجام مي دادم
گفتم شما اگر نويسنده بودي كه حال روز ما بهتر از حال بود ( همزباني و همدلي بهتري داشتيد) شما فكر كردي من عصاي جادوگري دارم يا خمره رنگ ريزي براي نوشتن اين كتاب؟
جمله آخر من باشه و از همه شما التماس دارم كجا هستند دلسوختگان مجلس:Nishkhand:
مبلغي كه آن مسؤول براي نوشتن كتاب در نظر داشت هزينه تايپ و پرينت هم كتاب هم نمي شد.
اين در حالي است كه براي اين كارخانه ميليارد يعني پول خرد و كارمندانش با اضافه كاري و مدرك سيكل سه چهار ميليون حقوق دريافت مي كنند ولي 15 روحاني كه براي سخنراني و اقامه نماز هر روز يك ساعت تا آنجا مي روند و يك ساعت بر مي گردند ماهي چهارصد تومان دريافت مي كنند ( اين هم يك زهد اجباري است):Nishkhand: