جمع بندی «ملک یمین» اسیر جنگی نیست!!!
تبهای اولیه
شخصی از امام صادق(ع) پرسید: آیا میان دو برده که برادر هستند یا مادر و فرزند هستند می توان جدایی انداخت؟ فرمود: نه، حرام است مگر خودشان بخواهند. (من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲۱۹) امام صادق(ع): هرکه به برده ای فحش بدهد شلاق می خورد. (تهذیب الاحکام، ج ۱۰، ص ۷۱) رسول خدا(ص): خداوند هر گناهی را می بخشد مگر کسی که منکر مهریه شود یا مزد کارگر را ندهد یا شخص آزاد را بفروشد. (مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۳۷۸) امام علی(ع) در نامه به امام حسن(ع) چنین نگاشت: برده ها را نیکو تربیت کن. اگر یکی از آنها مرتکب جرمی شد، از او در گذر زیرا عفو با قدرت بهتر از کتک زدن به جاندار است. (کنز العمال، ج ۱۶، ص ۱۸۳) خادمان امام ابوالحسن(ع) می گویند: آن حضرت به ما فرموده بود: هرگاه در حال غذا خوردن بودید و رسیدم، بلند نشوید مگر غذا خوردنتان تمام شود.
گاه می شد که آن حضرت بعضی از ما را صدا می زد، وقتی به او می گفتند که آنها مشغول غذا خوردن هستند، می فرمود: رها کنید تا غذا خوردنشان تمام شود. (بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۱۴۱) رسول اللَّه(ص): غذا و لباس برده باید در سطح معمول باشد و نباید به کاری که در توانش نیست، مجبور گردد. (کنز العمال، ج ۹، ص ۷۸) اگر بردگان، رسول خدا(ص) را به غذا دعوت می کردند، قبول می کرد. (کنز العمال، ج ۷، ص ۹۸) رسول اللَّه(ص): از هر آنچه می خورید به برده هایتان بدهید و از هرآنچه خود می پوشید به آنها هم بپوشانید. اگر خلافی مرتکب شدند که نخواستید از آن بگذرید، آنها را بفروشید ولی مجازاتشان نکنید. (کنز العمال، ج ۹، ص ۷۳) امام صادق(ع): رسول خدا(ص) فرمود: میخواهید بدترین مردم را به شما معرفی کنم؟ گفتند: بله ای رسول خدا.
یکی از آنها را کسی معرفی کرد که بنده اش را بزند. (بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۱۴۱) رسول اللَّه(ص): هرکس کنیزی داشته باشد که او را خوب ادب کند و دانش به او بیاموزد سپس آزادش کرده به ازدواج در آورد، دو پاداش دارد. (السنن الکبرى ، ج ۷، ص ۱۲۸) روزی امام علی(ع) با غلامش قنبر به بازار رفت. حضرت دو پیراهن یکی به دو درهم و دیگری به سه درهم خرید و به قنبر فرمود: پیراهن سه درهمی را تو بردار. قنبر گفت: تو به منبر می روی و با مردم بیش تر سر و کار داری، سزاوار است پیراهن بهتر را شما بپوشید. حضرت فرمود: ای قنبر، تو جوان هستی و باید مانند جوانان باشی. من از خدا شرم می کنم لباسی بهتر از تو بپوشم. (بحار الانوار، ج ۷۱، ص ص ۱۴۴) شخصی از امام باقر(ع) پرسید: آیا می توان پشت سر برده نماز خواند؟ فرمود: ایرادی ندارد اگر به مسائل دینی آگاه است و آگاه تر از او در آنجا نیست. (کافی، ج ۳، ص ۳۷۵) از امام صادق(ع) پرسیدند: آیا گواهی برده جایز است؟ فرمود: بله. (تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۴۸) ابومسعود انصاری می گوید: داشتم غلامم را می زدم که صدایی از پشت سر شنیدم که می گفت: بدان ابومسعود، بدان ابومسعود که قدرت خدا بر تو بیشتر از قدرت تو بر برده است.
وقتی به پشت سر نگاه کردم دیدم پیامبر(ص) است. گفتم: ای رسول خدا، او را برای خدا آزاد کردم. فرمود: اگر چنین نمی کردی، دری از آتش به روی تو باز می شد. (مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۲۹) از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) در مورد برده ای پرسیدند که امام جماعت عده ای می شود که به امامت او راضی هستند و بیش از همه قرآن می خواند. فرمود: ایراد ندارد. (تهذیب الاحکام، ج ۳، ص ۲۹) رسول خدا(ص): بهترین شما خوشرفتارترین شما با بردگان است. (کنز العمال، ج ۹، ص ۷۶)
9. چرا اسلام مجوز هم خوابی با کنیز را بدون عقد و بدون رضایت و بدون مهریه داده است؟
وقتی کسی در خانه اش قبلا با کنیزش طبق قوانین خودشان رابطه ی جنسی داشته است و از هم دیگر لذت برده اند ، حال اگر بخواهیم بگوییم که رابطه ی جنسی از این به بعد ممنوع است باید آنها را از همدیگر جدا کنیم ولی اینکه بخواهیم آنها را در یک خانه نگه داریم و با اینکه آنها قبلا بر همه ی بدن یکدیگر اشراف داشته اند آنها را از لحاظ جنسی بر یکدیگر حرام کنیم عملا قانونی صادر کرده ایم که انجام دادن آن ممکن نیست. اصلا اگر کنیزی بچه دار میشد زمینه آزادی اش فراهم میشد و خودش و فرزندش از مالکیت مولی خارج میشدند.
به این نکته نیز توجه شود رابطه ی جنسی مولی با کنیز در آن زمان نوعی کسر شأن برای مولی بوده است چون کنیز شخصیت درجه ی دوم جامعه محسوب می شده است و افراد معمولا دوست ندارند که با شخصیت درجه ی دوم جامعه رابطه داشته باشند و به همین خاطر است که در آیه ۲۵ سوره نساء خداوند ازدواج با کنیز را در صورتی پیشنهاد می دهد که افراد نتوانند ازدواج طبیعی داشته باشند و تازه چون ازدواج با کنیز دارای سختی های مربوط به خودش می باشد آنها را به صبر تشویق می کند. پس طبق معمول ، این کنیز است که خواستار رابطه با مولی است نه برعکس. بنابراین بر خلاف آنکه در تصور ما این است که رابطه ی جنسی با کنیز نوعی بی احترامی به او محسوب می شود اتفاقا مولاها در آن روزگار این گونه نبوده است که برای رابطه ی جنسی با کنیز سر و دست بشکنند. از آن طرف شخصیت درجه ی دوم جامعه برایش بسیار خوب است که زیردست شخصیت درجه ی اول جامعه باشد. امروزه بسیاری از زنان حاضرند تحت سرپرستی یک مهندس قرار گیرند و حتی آقای مهندس از آنها بهره ی جنسی ببرد. این آقای مهندس است که کسر شأن خود می داند با هر زنی رابطه داشته باشد. امروزه اصلا بسیاری از زنان مطلقه خودشان خواستار رابطه ی جنسی هستند. پس اینکه کسی بگوید کنیزان خواستار رابطه ی جنسی نبوده اند واقع گرایانه نیست.
ترجمه : و از شما کسى که به سبب تنگدستى نتواند با زنان آزاد مؤمن ازدواج کند، با کنیزان جوان با ایمانتان [ازدواج کنید]. و خدا به ایمان شما داناتر است از یکدیگر، پس با کنیزان با اجازه صاحبانشان ازدواج کنید، و مهریه آنان را به طور شایسته و پسندیده به خودشان بپردازید.(سوره نسا آیه 25) همانطور که میبینید اینطور نبوده که مردان برای ارتباط با کنیزان سر و دست بشکنند برای همین خدا دستور میدهد اگر پول ندارید با کنیزان با ایمان اردواج کنید
ترجمه : و [ازدواج با] زنان شوهردار [بر شما حرام شده است] مگر زنانى که ملک یمین شما هستند و زنان دیگر غیر از این [زنانى که حرمت ازدواج با آنان بیان شد] براى شما حلال است، که آنان را با [هزینه کردن] اموالتان [به عنوان ازدواج] بخواهید. (نساء-۲۴) طبق توضیحاتی که در طول بحث دادیم می فهمیم که مراد از استثناء ملک یمین از زنان شوهر دار این است که کنیزان ممکن است دارای شوهر باشند و قبل از کنیز شدن ، شوهر داشته باشند و مثلا وقتی از آفریقا آورده شده اند در آنجا شوهر داشته اند. و اما حال که کنیز شده اند با اینکه در واقع شوهر دار هستند ولی می توان با آنها ازدواج کرد چرا که کنیز شدنشان در حکم طلاق از شوهر است. این حکم البته حکمی عقلانی است چرا که بالاخره کسی که در آن زمان کنیز می شد عملا دیگر نمی توانست به شوهر خود بازگردد. حال آیا باید چنین شخصی تا آخر عمر از شوهر کردن منع شود؟ در اینجا دین انعطافی به خرج داده است و کنیز شدن او را در حکم طلاق از همسر سابق قرار داده است تا بتواند ازدواج کند. پس این حکم اسلام نه تنها به ضرر کنیز نیست بلکه به نفع اوست چون با این حکم ، تازه به سر و سامان می رسد و مهریه و نفقه نیز دریافت می کند. این نکته را باز ذکر کنم که کنیز از طریق جنگ و اسیر شدن کنیز نمیشود و ترجمه هایی در واقع کلمه "ملکت ایمانکم" را تفسیر (نه ترجمه) میکنند مردود هستند. معنی ملکت ایمانکم واضح است = مالک پیمان ها نه غنیمت جنگ یا کسی که از راه اسارت کنیز میشود
یک نکته ظریف خارج از بحث :
همانطور که در بالا توضیح دادم خداوند بردگان را با "ملکت ایمانکم" خطاب کرده در حالی میتوانست بگوید التي تملكها یا الفاظ دیگری که بگوید شما مالک آن افراد هستید اما خداوند مالکیت را به "پیمان و عهد" نسبت داده یعنی گفته شما مالک آنها نیستید بلکه عهد و پیمان شما مالک آنهاست و این نکته ای است که خداوند شخصی را مالک شخص دیگری نمیگرداند.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
در آیه ۴ سوره محمد راجع به اینکه چگونه باید با اسرای جنگی برخورد کرد این چنین آمده است: فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً یعنى "یا بر آنان منت نهید [و آزادشان کنید]، یا از آنان [در برابر آزاد کردنشان] فدیه و عوض بگیرید"
خیلی جالب است با اینکه قرآن تنها دو راه را برای برخورد با اسرا معرفی کرده است مفسرین و علماء ، راه سومی را نیز بیان کرده اند که بر خلاف آیات قرآن است !!!
اینکه مطلبی در قرآن نیاید دلالت بر نفی آن نیست! پس نقش روایات چیست؟ اگر قرار بود برای احکام فقط به قرآن استناد شود که نه حج ممکن بود، نه روزه، نه نماز، و نه سایر اعمال!!
این روایاتی که صراحتا می فرمایند امام اختیار دارد که اسرا را به بردگی بگیرد یا خیر(الکافی، ج5، ص32، ح1) چه نقشی دارند؟ باید بی تفاوت از کنار آنها بگذریم؟
بنابراین در اینکه راه اصلی در برخورد با اسرا در اسلام آزادی بلاعوض یا در ازای مال یا تبادل اسرا و مانند اینهاست حرفی نیست، اما باید روایات را هم دید، البته ما هم قبول داریم آنچه که در روایات از باب جواز برده گیری آمده است راه حل مرتبه بعد است که اصالتا مورد نظر اسلام نیست و جواز آن تنها در صورتی است که دو راه اول مقدور یا به مصلحت نباشد(صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج27، ص88و89)
همانطور که آیت الله مکارم می نویسند: چون جواز به بردگی گرفتن اسرا در صورتی است که راههای دیگر نگهداری اسرا بسته باشد، لذا امام عادل میتواند به طور کلی از آن چشم پوشی کند.(مکارم شیرازی، ناصر، اسلام و آزادی بردگان، ص 15)
2. اسیر در خانه ؟؟؟!!!
به نظر شما آیا مردم دیوانه بودند که اسیر جنگی را به خانه خود بیاورند و آن ها را تربیت کنند ؟؟؟اصلا چه طور کسى که پدرش، برادرش و شوهرش به دست مسلمانان کشته شده است، در خانه مسلمانان زندگى مىکند و کنیز و نوکر آنان است، امّا هیچگاه به فکر نمىافتد با سمدادن یا با کارد آشپزخانه یا … مالک خود را بکشد؟ چهطور حسّ انتقام از آنان گرفته شده به طورى که حتى یک مورد ترور گزارش نشده است؟ از نظر عقلی چنین چیزی غیر ممکن است. اسیر احکام خودش را دارد و برده نمیشود
این توجیه پذیرفتنی نیست، چرا که این در خصوص بردگانی که سابقا اسیر شده اند هم صدق می کند، چون بالاخره آنها هم یا در جنگ به بردگی گرفته شده اند، یا بدتر از جنگ!! بالاخره نسبت به برده بودنشان رضایت ندارند و ممکن است برای آزادی به فکر چنین عملی بیفتند!! در حالی که می بینیم چنین اخباری گزارش نشده است در تاریخ!
ثانیا: اصلا این دغدغه هم در همان زمان هم وجود داشته است مثلا از امام کاظم(ع) پرسیده میشود اگر در سرزمین شرک بودیم و برده ای گفت من نمی توانم با شما بیایم و بیم آن بود که به دشمن ملحق شود آیا کشتن آن جایز است؟ حضرت می فرمایند: اگر خوف و ترس در میان بود بله(وسائل الشیعه، ج15، ص73)
پس این ترس توجیهی برای اینکه برده گیری از میان اسرا وجود نداشته است نمیشود.
3. آزادی اسیران توسط پیامبر اسلام
اگر در آیات و روایات بگردید فراوان آیات و روایاتی را پیدا میکنید که به آزادی اسیران اشاره دارد و این با برده گیری در تنافقض است
5. تناقض نیکی به بردگان و برده گرفتن
به نظر شما میتوان از طرفی راه برده گیری را باز گذاشت و از آنطرف گفت آزادسازی بردگان ثواب دارد ؟؟؟
اسلام با این حکم دو هدف را دنبال می کند:
اول: یکی عنصر بازدارندگی آن نسبت به انگیزه حمله به مسلمانان است.
دوم: تربیت اسرا در خانواده های مسلمان و کاهش هزینه های نگهداری اسرا
بنابراین بین برده گیری و رفتار مهربانانه و سپس آزادسازی تعارضی وجود ندارد چون برده داری اصالت ندارد، تربیت اسرا اصالت دارد! هدف بازداشتن اولیه از جنگ، و سپس تربیت این اسرا است، و سپس آزادسازی تربیت شدگان!! با این نگاه خواهیم دید که این رفتارهای سه گانه در کنار هم خیلی منطقی خواهد بود!!
روشن است اینکه بگوییم برده داری در نگاه اسلام اصالت ندارد غیر از این است که بگوییم غیر شرعی است یا وجود ندارد!!
البته تشخیص این مسئله با امام عادل است تا موجب مفسده ای چون برده گیری داعشی نشود!!!
4. آیا پیامبر کنیزی داشته که اسیر جنگی بوده است؟
اگر مراد از تعبیر مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ کنیزانی باشد که از طریق جنگ به پیامبر رسیده است و در واقع اسرای جنگی بوده اند کدام یک از زنانی که نزد پیامبر بوده اند مصداق این تعبیر بوده اند؟
این که پیامبر(ص) هرگز از میان اسرای جنگی کنیزی برای خود بر نداشت اولا: دلالتی بر عدم جواز نمیکند، ثانیا اصلا معلوم نیست چنین موقعیتی پیش آمده باشد، چون همانطور که عرض کردیم اول باید زنانی در جنگ به اسارت در آمده باشند و ثانیا: راهکار بهتری وجود نداشته باشد، اما می بینیم که مثلا پیامبر(ص) در جنگ بدر آموزش سواد به 10 مسلمان را شرط آزادی اسرا قرار دادند، یعنی از یک راهکار دیگر به جای برده گیری استفاده کردند.
6. ماضی بودن افعال برده داری
اگر شما در قرآن نظر بیفکنید هر جا در قرآن به چنین بردگانی اشاره شده است از فعل ماضی استفاده شده است نه مضارع و تعبیر از این بردگان با عنوان (مَا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ) آمده است یعنی آن افرادی که قبلا مالک شده اید. اگر تعبیر ، به صورت (ما تَملِکُ اَیمَانُکُم) بود به این معنا بود که شما می توانید از این به بعد نیز مالک بردگان شوید ولی با توجه به اینکه تعبیر به صورت ماضی آمده است
ماضی بودن «ما ملکت ایمانکم» یز دلالتی بر مدع ندارد، مثلا بنده اگر بگویم «ما نکحتم» یعنی آن کسانی که با آنها پیمان نکاح بسته اید اشکالی ندارد رابطه برقرا کنید یعنی اینکه دیگر الان نکاح جایز نیست؟!!
نکاح در هر زمانی جایز است اما از انجا که جواز روابط بعد از نکاح هست منطقا می گوییم با کسانی که عقد ازدواج بسته اید می توانید روابط داشته باشید، این ماضی بودن مطلقا دلالتی بر این ندارد که الان دیگر نمی توانید عقد نکاح ببندید!!
7. قرض دادن کنیز
کته ی دیگر اینکه همچنانکه در ابتدای بحث از یکی از سایت ها نقل شد برخی قائل اند که شخص می تواند کنیز خود را به دیگری قرض دهد تا او نیز از آن کنیز استفاده کند.
این نظریه علاوه بر اینکه با کرامت زن در تناقض است با آیات قرآن نیز سازگار نیست.
در آیه ۶ سوره مومنون رابطه ى جنسى حلال در دو مورد مجاز دانسته شده است و به اینگونه بیان گردیده است : إِلَّا عَلىَ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانهُمْ یعنى مومنین ، تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند.
در این تعبیر طبیعتا مراد از همسران که رابطه ى جنسى با آنها حلال است همسر هر فردى براى خود آن فرد است و همین مطلب قرینه ای است برای اینکه مراد از ملک یمین که ارتباط جنسی با او حلال است ملک یمین هرکسی برای خودش است.
مالکیت و ازدواج مانند هم هستند، در هر دو رابطه چندگانه با زن جایز نیست.
یعنی مالک هم اگر کنیزش را در اختیار دیگری می گذارد یعنی حق رابطه را بر خود حرام می کند، اینکه اسلام عده نگه داشتن را شرط نموده از همین باب است.
یعنی مالکیت غیر از حلال بودن رابطه با آن زن است، شخص می تواند مالک باشد و حق رابطه را برای خود نگه دارد، یا کنیزش را به ازدواج دیگری در آورد، یا آن را بر شخص دیگری حلال کند، اما همواره فقط یک نفر از نظر جنسی بر او حلال است!
البته در روایات از این که انسان کنیزش را برای دیگری حلال کند نهی شده است، یعنی فرموده اند جایز است اما بهتر است چنین نکند(شیخ طوسی، تهذیب، ج7، ص243) به عبارتی نهی آن نهی اخلاقی است، نه شرعی.
پس حکمی که در فقه آمده است با آیات قرآن سازگار نیست و شاید این حکم های خلاف قرآن به این دلیل باشد که متأسفانه در طول تاریخ چندان روی قرآن سرمایه گذاری نشده است. اگر حوزه ها ما بجای حوزه ی فقهیه واقعا حوزه ی علمیه بود و قرآن به عنوان منبع اصلی دین در آن مورد توجه قرار می گرفت چنین احکام خلاف قرآن صادر نمی شد. شما ببینید در حوزه های ما قرآن که منبع اصلی دین ماست درس رسمی نیست. آیا از همین مطلب نمی توان به قوانینی که از چنین حوزه هایی بیرون می آید بی اعتماد شد؟
فقه که در حوزه تدریس میشود چیست؟ گمان می کنید در دروس خارج دور هم می نشینند و کتاب های فقهی را می خوانند؟! خب درس خارج یعنی تبیین استباط احکام فقهی از منابع آن، آیا قرآن از منابع استنباط احکام نیست؟!
مشکل این است که آنها هم قرآن را می بینند و هم روایات را! اما این مقاله تماما مبتنی بر نفی روایات است!! قطعا چنین مسیری بیراهه است و حوزه های علمیه هرگز در این مسیر نخواهند رفت! چون اصا این مسیر را قبول ندارند.
این مسیر اگرچه به ظاهر طرفداری از قرآن است اما در حقیقت مخالفت با قرآن است چرا که خود قرآن انسان ها را به معصومین ارجاع داده است.
8. برده گیری یا برده داری مسئله اینست !!!
همانطور که بارها گفتم اسلام با برده گیری مخالف است مواردی که قرآن و روایات آمده مصداق همان برده هایی بود که در متن جامعه بودند نه اسیر. برده داری در اسلام لغو گردید و کار ناپسندی بود.
ـ حضرت محمد(ص): بدترین مردم برده فروشانند. (کافی، ج ۵، ص ۱۱۴)
ـ رسول خدا(ص): جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد، بدترین افراد در امت تو برده فروشان هستند. (وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۱۳۷)
اولا: اگر این اشکال واقعا وارد باشد به همان برده داری پیشینی هم وارد است، یعنی اسلام برده ها را به یکباره آزاد ساخته، چرا که وقتی خرید و فروش آنها آزاد نباشد یعنی اصلا آنها را به بردگی قبول ندارد و این یعنی آزادی تمام بردگان!
ثانیا: در اسلام برخی شغل ها به خاطر عوارض و آثار تکوینی ای که دارند ممکن است مورد نهی قرار بگیرند، مثلا قصابی در روایات نهی شده و در حکمت آن فرموده اند: «الْقَصَّابُ فَإِنَّهُ يَذْبَحُ حَتَّى تَذْهَبَ الرَّحْمَةُ مِنْ قَلْبِه»؛ قصاب اینقدر حیوانات را ذبح می کند تا رحمت از دلش میرود(و قساوت قلب می گیرد)(صدوق، الخصال، ج1، ص288)
اما این نهی از قصابی غیر از این است که بگوییم پس ذبح کردن گوسفندان جایز نیست!
ثانیا: در برخی از این روایات تعبیر به اشتباه به برده فروش ترجمه شده است، مثلا در روایت سوم که از ج8 الکافی نقل شده تعبیر روایت «نخّاس» است که طبق برخی تفاسیر به کسی گفته میشود که انسان های آزاد را میفروشد!!
در هر صورت ما نمیتوانیم فقط قرآن را ببینیم و از روایات هم آن روایاتی که مدعای ما را اثبات می کنند، بلکه باید همه روایات را با هم دید.
پرسش
با توجه به قرائن ذیل چطور میتوان گفت برده گیری از اسرا در اسلام وجود داشته است:
الف) در آیه 4 سوره محمد که از تعیین تکلیف اسرا سخن میگوید نامی از برده گیری به میان نیامده.
ب) اصلا نگه داشتن اسیر جنگی در خانه خطرناک است، میتواند به انسان آسیب بزند.
ج) تعارض نیکی کردن به بردگان و سفارش به آزادسازی آنها با به بردگی گرفتن آنها
د) چرا پیامبر(ص) اسیر جنگی به کنیزی نگرفتند؟
ه) تعبیر قرآن در مورد بردگان به صورت ماضی آمده:«مَا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ» یعنی آن افرادی که قبلا مالک شده اید، بنابراین احکام برده داری برای بردگان موجود بوده، نه جواز برده گیری جدید.
و) نهی از برده فروشی و بدترین مردم دانستن برده فروشان
پاسخ
با توجه به طرح قرائن متعدد به هرکدام به صورت جداگانه پاسخ داده میشودک
الف) اینکه مطلبی در قرآن نیاید دلالت بر نفی آن نیست! پس نقش روایات چیست؟ اگر قرار بود برای احکام فقط به قرآن استناد شود که نه حج ممکن بود، نه روزه، نه نماز، و نه سایر اعمال!!
این روایاتی که صراحتا می فرمایند امام اختیار دارد که اسرا را به بردگی بگیرد یا خیر(1) چه نقشی دارند؟ باید بی تفاوت از کنار آنها بگذریم؟
بنابراین در اینکه راه اصلی در برخورد با اسرا در اسلام آزادی بلاعوض یا در ازای مال یا تبادل اسرا و مانند اینهاست حرفی نیست، اما باید روایات را هم دید، البته ما هم قبول داریم آنچه که در روایات از باب جواز برده گیری آمده است راه حل مرتبه بعد است که اصالتا مورد نظر اسلام نیست و جواز آن تنها در صورتی است که دو راه اول مقدور یا به مصلحت نباشد(2)
همانطور که آیت الله مکارم می نویسند: چون جواز به بردگی گرفتن اسرا در صورتی است که راههای دیگر نگهداری اسرا بسته باشد، لذا امام عادل میتواند به طور کلی از آن چشم پوشی کند.(3)
ب) توجیه دوم نیز پذیرفتنی نیست، چرا که این خطر در خصوص بردگانی که سابقا اسیر شده اند هم صدق میکند، چون بالاخره آنها هم یا در جنگ به بردگی گرفته شده اند، یا بدتر از جنگ!! بالاخره نسبت به برده بودنشان رضایت ندارند و ممکن است برای آزادی به فکر چنین عملی بیفتند!! در حالی که می بینیم چنین اخباری گزارش نشده است در تاریخ!
ثانیا: اصلا این دغدغه هم در همان زمان هم وجود داشته است مثلا از امام کاظم(علیه السلام) پرسیده میشود اگر در سرزمین شرک بودیم و برده ای گفت من نمی توانم با شما بیایم و بیم آن بود که به دشمن ملحق شود آیا کشتن آن جایز است؟ حضرت می فرمایند: اگر خوف و ترس در میان بود بله(4)
پس این ترس توجیهی برای اینکه برده گیری از میان اسرا وجود نداشته است نمیشود.
ج) اسلام با حکم برده داری دو هدف را دنبال می کند:
اول: یکی عنصر بازدارندگی آن نسبت به انگیزه حمله به مسلمانان است.
دوم: تربیت اسرا در خانواده های مسلمان و کاهش هزینه های نگهداری اسرا
بنابراین بین برده گیری و رفتار مهربانانه و سپس آزادسازی تعارضی وجود ندارد چون برده داری اصالت ندارد، تربیت اسرا اصالت دارد! هدف بازداشتن اولیه از جنگ، و سپس تربیت این اسرا است، و سپس آزادسازی تربیت شدگان!! با این نگاه خواهیم دید که این رفتارهای سه گانه در کنار هم خیلی منطقی خواهد بود!!
روشن است اینکه بگوییم برده داری در نگاه اسلام اصالت ندارد غیر از این است که بگوییم غیر شرعی است یا وجود ندارد!!
البته تشخیص این مسئله با امام عادل است تا موجب مفسده ای چون برده گیری داعشی نشود!!!
د) بر فرض که پیامبر(صلی الله علیه و آله) هرگز از میان اسرای جنگی کنیزی برای خود بر نداشته باشد اولا: دلالتی بر عدم جواز نمیکند، ثانیا اصلا معلوم نیست چنین موقعیتی پیش آمده باشد، چون همانطور که عرض کردیم اول باید زنانی در جنگ به اسارت در آمده باشند و ثانیا: راهکار بهتری وجود نداشته باشد، اما می بینیم که مثلا پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر آموزش سواد به 10 مسلمان را شرط آزادی اسرا قرار دادند، یعنی از یک راهکار دیگر به جای برده گیری استفاده کردند.
ه) ماضی بودن «ما ملکت ایمانکم» نیز دلالتی بر مدعا ندارد، مثلا اگر بگوییم «ما نکحتم» یعنی آن کسانی که با آنها پیمان نکاح بسته اید اشکالی ندارد رابطه برقرار کنید، خب این یعنی اینکه دیگر الان نکاح جایز نیست؟!!
نکاح در هر زمانی جایز است اما از انجا که جواز روابط بعد از نکاح هست منطقا می گوییم با کسانی که عقد ازدواج بسته اید می توانید روابط داشته باشید.
بنابراین ماضی بودن فعل، مطلقا دلالتی بر این ندارد که الان دیگر نمی توان برده گرفت!!
و) در مورد قرینه پایانی هم باید دقت بفرمایید:
اولا: اگر این اشکال واقعا وارد باشد به همان برده داری پیشینی هم وارد است، یعنی اسلام برده ها را به یکباره آزاد ساخته، چرا که وقتی خرید و فروش آنها آزاد نباشد یعنی اصلا آنها را به بردگی قبول ندارد و این یعنی آزادی تمام بردگان!
ثانیا: در اسلام برخی شغل ها به خاطر عوارض و آثار تکوینی ای که دارند ممکن است مورد نهی قرار بگیرند، مثلا قصابی در روایات نهی شده و در حکمت آن فرموده اند: «الْقَصَّابُ فَإِنَّهُ يَذْبَحُ حَتَّى تَذْهَبَ الرَّحْمَةُ مِنْ قَلْبِه»؛ قصاب اینقدر حیوانات را ذبح می کند تا رحمت از دلش میرود(و قساوت قلب می گیرد)(5)
اما این نهی از قصابی غیر از این است که بگوییم پس ذبح کردن گوسفندان جایز نیست!
ثالثا: در برخی از این روایات تعبیر به اشتباه به برده فروش ترجمه شده است، مثلا در روایت سوم که از ج8 الکافی نقل شده تعبیر روایت «نخّاس» است که طبق برخی تفاسیر به کسی گفته میشود که انسان های آزاد را میفروشد!!
در هر صورت ما نمیتوانیم فقط قرآن را ببینیم و از روایات هم آن روایاتی که مدعای ما را اثبات می کنند، بلکه باید همه روایات را با هم دید.
___________________________
1. کلینی، محمد، الکافی، ج5، ص32، ح1.
2. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج27، ص88و89.
3. مکارم شیرازی، ناصر، اسلام و آزادی بردگان، ص 15.
4. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج15، ص73.
5. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج1، ص288.