جمع بندی آيا همسران پيامبر (ص) با هم دعوا كرده اند؟
تبهای اولیه
كدام يك از همسران پيامبر با هم دعوا كرده اند ؟چرا ؟
كدام يك از همسران پيامبر با هم دعوا كرده اند ؟چرا ؟
سلام و درود :Gol:
شما فرمودید کدام یک :Cheshmak:
مگر یک نفر میتونه باخودش دعوا کنه:Khandidan!:
اساتید شفاف سازی کنند که آیا بین همسران پیامبر اختلاف منجر به درگیری بوده یانه !!
یا علی
حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ قَالَ حَدَّثَنِي أَخِي عَنْ سُلَيْمَانَ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا أَنَّ نِسَاءَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كُنَّ حِزْبَيْنِ فَحِزْبٌ فِيهِ عَائِشَةُ وَحَفْصَةُ وَصَفِيَّةُ وَسَوْدَةُ وَالْحِزْبُ الْآخَرُ أُمُّ سَلَمَةَ وَسَائِرُ نِسَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ....
رواه البخاري
بخاري در صحيح خود آورده زنان رسول الله(ص) دو حزب بودند يكي حزب عايشه وحفصه وصفيه وسوده و حزب ديگر زنان كه (البته برترين آنها خديجة) وام المؤمنين ام سلمة وماريه قبطيه و رضي الله عنهم.......
حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ عَنْ عُمَارَةَ عَنْ أَبِي زُرْعَةَ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَتَى جِبْرِيلُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ خَدِيجَةُ قَدْ أَتَتْ مَعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ فَإِذَا هِيَ أَتَتْكَ فَاقْرَأْ عَلَيْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا وَمِنِّي وَبَشِّرْهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَلَا نَصَبَ وَقَالَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ خَلِيلٍ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ مُسْهِرٍ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ اسْتَأْذَنَتْ هَالَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أُخْتُ خَدِيجَةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِيجَةَ فَارْتَاعَ لِذَلِكَ فَقَالَ اللَّهُمَّ هَالَةَ قَالَتْ فَغِرْتُ فَقُلْتُ مَا تَذْكُرُ مِنْ عَجُوزٍ مِنْ عَجَائِزِ قُرَيْشٍ !!! حَمْرَاءِ الشِّدْقَيْنِ !!!هَلَكَتْ فِي الدَّهْرِ قَدْ أَبْدَلَكَ اللَّهُ خَيْرًا مِنْهَا
عائشه مى گويد: هاله خواهر خديجه اجازه شرفيابى به محضر رسول خدا را گرفت، رسول خدا بياد خديجه افتاد و بر افروخته شد، فرمود: خدايا هاله آمده است، من ناراحت شدم و گفتم: چقدر از پير زنى از پير زنان قريش كه دندانهايش افتاده بود ياد مى كند، او مرده است و خدا بهتر از او را به تو داده است.
حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ مَا غِرْتُ عَلَى امْرَأَةٍ مَا غِرْتُ عَلَى خَدِيجَةَ مِنْ كَثْرَةِ ذِكْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِيَّاهَا قَالَتْ وَتَزَوَّجَنِي بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِينَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَوْ جِبْرِيلُ عَلَيْهِ السَّلَام أَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ
حَدَّثَنِي عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَنٍ حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا حَفْصٌ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ مَا غِرْتُ عَلَى أَحَدٍ مِنْ نِسَاءِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَا غِرْتُ عَلَى خَدِيجَةَ وَمَا رَأَيْتُهَا وَلَكِنْ كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُكْثِرُ ذِكْرَهَا وَرُبَّمَا ذَبَحَ الشَّاةَ ثُمَّ يُقَطِّعُهَا أَعْضَاءً ثُمَّ يَبْعَثُهَا فِي صَدَائِقِ خَدِيجَةَ فَرُبَّمَا قُلْتُ لَهُ كَأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ فِي الدُّنْيَا امْرَأَةٌ إِلَّا خَدِيجَةُ فَيَقُولُ إِنَّهَا كَانَتْ وَكَانَتْ وَكَانَ لِي مِنْهَا وَلَدٌ
عايشه مى گويد: بر هيچ زنى آن قدر حسد نورزيدم كه بر خديجه حسد ورزيدم، او را درك نكردم و قبل از ازدواج من با رسول خدا از دنيا رفته بود، ولى حسدم به اين سبب بود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) او را بيشتر ياد مىكرد و خداوند او را به خانه اى بهشتى از طلا و درّ و ياقوت بشارت داده بود و هر گاه گوسفندى را ذبح مىنمود براى دوستان خديجه هديه مىفرستاد.
ـ رسول اکرم(ص) هر روز اوقات فراغت را نزد یکی از همسرانش می گذراند تا رعایت عدالت بشود. روزی که نوبت حفصه بود، نزد او رفت، ولی حفصه اجازه خواست برای کاری نزد پدرش برود. در نبودِ او، حضرت، ماریه قبطیه ـ که مادر ابراهیم و خدمتگزار حضرت بود و به همین جهت روز مشخصی سهم نداشت ـ نزد خود خواند. حفصه برگشت و وقتی فهمید ماریه نزد پیامبر است بنای ناسازگاری گذاشت و گفت: در روز من و در حجره من و با غیر من؟! هرگز! ... .
سوال: با توجه به گفته شما این نتیجه گرفته می شود که ماریه کنیز حفضه یا عایشه بوده که بنده کنیز عایشه بوده را شنیدم و به دلیل اینکه کنیز این خانم بوده ناراحت شده و گرنه در اسلام داریم که هرزمان که خواستیم با کنیز خودمان نزدیکی کنیم حال می خواهم بدانم که این موضوع چقدر صحت دارد و با ذکر منبع برای من موضوع را روشن کنید ؟ با تشکر
ـ رسول اکرم(ص) هر روز اوقات فراغت را نزد یکی از همسرانش می گذراند تا رعایت عدالت بشود. روزی که نوبت حفصه بود، نزد او رفت، ولی حفصه اجازه خواست برای کاری نزد پدرش برود. در نبودِ او، حضرت، ماریه قبطیه ـ که مادر ابراهیم و خدمتگزار حضرت بود و به همین جهت روز مشخصی سهم نداشت ـ نزد خود خواند. حفصه برگشت و وقتی فهمید ماریه نزد پیامبر است بنای ناسازگاری گذاشت و گفت: در روز من و در حجره من و با غیر من؟! هرگز! ... .سوال: با توجه به گفته شما این نتیجه گرفته می شود که ماریه کنیز حفضه یا عایشه بوده که بنده کنیز عایشه بوده را شنیدم و به دلیل اینکه کنیز این خانم بوده ناراحت شده و گرنه در اسلام داریم که هرزمان که خواستیم با کنیز خودمان نزدیکی کنیم حال می خواهم بدانم که این موضوع چقدر صحت دارد و با ذکر منبع برای من موضوع را روشن کنید ؟ با تشکر
سلام
ماریه قبطیه، از زنان پیامبر گرامی اسلام که در قریه «حفن» از توابع الصنا مصر، متولد شد.
پدرش شمعون نام داشت. سال ششم هجری، بعد از قرارداد «حدیبیه» پیغمبر اسلام به فکر تبلیغ اسلام به خارج شبه جزیره عربستان و رسالت جهانی خود شد و بدین منظور تصمیم گرفت نامه هایی به سران جهان آن روز و زمامداران کشورهای مختلف بنویسد و افرادی را بفرستد و آنها را به اسلام، دعوت کند.
از این رو، نامه ای به مقوقس قبطی پادشاه مصر و حاکم اسکندریه نوشت. گویند این نامه هم اکنون، در موزه های مصر و اروپا موجود است. این نامه که به مقوقس رسید، از فرستاده پیغمبر، سئوالاتی درباره اوصاف و خصوصیات حضرت نمود و بعد پاسخ نامه را نوشت و با هدایایی از جمله مقداری لباس، غلام، کنیز و استر بود، برای پیامبر فرستاد. این کنیزان "ماریه" و خواهرش "سیرین" بودند.
پیغمبر، ماریه را به زوجیت خود برگزید و سیرین را به حسان بن ثابت داد.
ماریه فرزندی آورد به نام ابراهیم که شدیدا مورد علاقه پیغمبر بود و فقط 18 ماه زنده بود و در همان کودکی وفات کرد. بعد از فوت ابراهیم، پیامبر فرمود: چشم میگرید و دل محزون می شود ولی هرگز سخنی که موجب غضب خداوند باشد، نمی گویم. ماریه از زنان خوب پیغمبر و مورد عنایت حضرت و علاقمند به حضرت فاطمه و علی علیه السلام بود و به همین جهت مورد آزار و سخنان و سرزنش زنهای دیگر بود. پیغمبر برای آسایش او خانه اش را در باغچه ای کنار مدینه تهیه کرد که به آن "مشربه ام ابراهیم" گویند.
ماریه قبطیه، بعد از وفات رسول خدا در زمان خلافت عمربن الخطاب سال 16 هـ ق از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
منبع
زندگانی حضرت محمد (رسولی محلاتی)
كدام يك از همسران پيامبر با هم دعوا كرده اند ؟چرا ؟
اینکه زنان پیامبر با هم حسادت می کردند همانگونه که دوستان اشاره کردند در تفاسیر و شان نزول قرآن امده است و نمی توان منکر ان بود. البته اینکه تا چه حد این داستانها واقعی باشد و ... هم جای بحث است. چراکه در شان نزول برخی آیات چندین شان اورده شده است و نمی توان به همه انها اعتماد کرد. حتی داستانها گاهی انقدر عجیب و غیر باور نکردنی است که پذیرش داستان با خلق و خوی پیامبر نیز در تضاد است.
اما من می خواهم بدانم فارغ از این مباحث چه فرقی دارد که با هم دعوا کرده باشند یا نکرده باشند؟ چه مشکلی را از شما حل می کند؟
به قول حداد عادل : این علوم که شما دنبال ان هستید علوم لا ینفع است که دانستن آن نه بدرد دنیایتان می خورد و نه بدرد اخرتتان!
اینکه زنان پیامبر با هم حسادت می کردند همانگونه که دوستان اشاره کردند در تفاسیر و شان نزول قرآن امده است و نمی توان منکر ان بود. البته اینکه تا چه حد این داستانها واقعی باشد و ... هم جای بحث است. چراکه در شان نزول برخی آیات چندین شان اورده شده است و نمی توان به همه انها اعتماد کرد. حتی داستانها گاهی انقدر عجیب و غیر باور نکردنی است که پذیرش داستان با خلق و خوی پیامبر نیز در تضاد است.
اما من می خواهم بدانم فارغ از این مباحث چه فرقی دارد که با هم دعوا کرده باشند یا نکرده باشند؟ چه مشکلی را از شما حل می کند؟
به قول حداد عادل : این علوم که شما دنبال ان هستید علوم لا ینفع است که دانستن آن نه بدرد دنیایتان می خورد و نه بدرد اخرتتان!
اتفاقا خیلی هم بدرد می خورد لااقل ثابت می کند که اینها با هم دعوا داشتن پس ادعای اهل سنت که میگن همه صحابه به هم خوب بودن باطل می شود.
سلام علیکم
همانطور که بین صحابه حتی در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله اختلاف بود و از همان زمان حیات حضرت محمد صلی الله علیه واله دو مکتب بوجود آمد مکتبی که پیامبر صلی الله علیه واله را معصوم می دانست و تابع محض بود در مقابل مکتبی که شانیت نقد پیامبر صلی الله علیه و اله را برای خود قائل بودند . این دو مکتب در اواخر عمر پیامبر صلی الله علیه واله و مخصوصا پس از غدیر خود را بیش از پیش نشان دادند.
همیطور همسران پیامبر صلی الله علیه وآله نیز دو گروه بودند او این دو گروه با هم اختلاف اساسی در فهم دین داشتند. به این مطلب حتی بخاری نیز اشاره کرده است آنجا که می گوید:
حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ قَالَ حَدَّثَنِي أَخِي عَنْ سُلَيْمَانَ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا أَنَّ نِسَاءَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كُنَّ حِزْبَيْنِ فَحِزْبٌ فِيهِ عَائِشَةُ وَحَفْصَةُ وَصَفِيَّةُ وَسَوْدَةُ وَالْحِزْبُ الْآخَرُ أُمُّ سَلَمَةَ وَسَائِرُ نِسَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ(1)زنان رسول الله(ص) دو حزب بودند يكي حزب عايشه وحفصه وصفيه وسوده و حزب ديگر زنان كه (البته برترين آنها خديجة) وام المؤمنين ام سلمة وماريه قبطيه و رضي الله عنهم.......
بدیهی است این دو حزب با هم کشاکشهایی داشته باشند که در پست های بعدی به آنها اشاره خواهد شد
1. بخاری، محمد بن اسماعیل، وزارت اوقاف مصر لجنه احیاء الکتب السنه، مصر قاهر، 1410ق، چاپ دوم، ج4، ص504
[=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]
درگیری بین همسران پیامبر صلی الله علیه واله بارها اتفاق افتاد. برای نمونه به برخی از آنها اشاره می شود:
نمونه اول:
عايشه و صفيه يك ديگر را دشنام مىدادند- عايشه در آن كار پيشگام بود- پيامبر به صفيه فرمودند هر گاه عايشه به تو فخر مىفروشد كاش به او بگويى كه پدرم هارون و عمويم موسى هستند.(1)
نمونه دوم:
عایشه می گوید: به عنوان شکایت به رسول خداصلی الله علیه و اله گفتم که صفیه چنین و چنان است و از او به بدی یاد کردم. رسول خدا صلی الله علیه واله رد پاسخم فرمود: درباره صفیه سخنی گفتی که پلیدیش دریائی را آلوده می کند.(2)
صفیه می گوید: در حالیکه گریه می کردم رسول خدا صلی الله علیه واله وارد شد و چون گریه و زاری مرا دید فرمود دختر حی چرا گریه می کنی؟
گفت: شنیده ام که عایشه و حفصه به بدگوئیم نشته اند(2)
1. ابن سعد، طبقات، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. ج8، ص31
2. علامه عسکری، نقش عایشه در تاریخ اسلام، مترجم محمد جواد کرمی، دانش کده اصول دین، قم، 1390ش، ج1، ص81
3.همان
موضوع دعوا و کتک کاری عایشه با سوده!
داستان چنین اتفاق افتاده بود که روزی عایشه شنید سوده شعری به این مضمون زیر لب زمزمه می کند « عدی و تیم (نام دو قبیله بوده است) در پی آن هستند تا هم پیمانی برای خود دست و پا کنند.» ام المؤمنین پس از شنیدن شعر سوده سخت از کوره در می رود و روی به حفصه دختر عمر کرده می گوید: سوده دارد با شعرش تنها به من و تو گوشه می زند، من این بی ادبی را تلافی خواهم کرد، وقتی که دیدی من با او گلاویز شدم، تو هم به کمک من بیا! پس برمی خیزد و خود را به سوده رسانیده و گریبانش را گرفته او را به زیر باران مشت و لگد خود می گیرد. البته حفصه نیز طبق اشاره ی قبلی به پشتیبانی از ام المؤمنین برمی خیزد،ام سلمه هم که ناظر بر جریان بوده به یاری سوده می شتابد و بدینسان چهار زن خشمگین و کینه توز رویاروی یکدیگر قرار می گیرند و در نتیجه کتک کاری آنها سر و صدا بالا و بالاتر می رود! خبر به پیغمبر خدا می دهند که بانوانت به جان هم افتاده اند! آن حضرت می آید و خطاب به آنها می فرماید: وای بر شما! آخر شما را چه می شود؟! عایشه جواب می دهد: ای رسول خدا! مگر نشنیدی که سوده می خواند: «عدی و تیم تبتغی من تحالف»!! وای بر شما! اشاره ی این شعر نه به تیم تو، و نه به عدی اوست. بلکه مراد عدی و تیم از قبائل بنی تمیم است.(1)
1. علامه عسکری، نقش عایشه در تاریخ اسلام، مترجم محمد جواد کرمی، دانش کده اصول دین، قم، 1390ش، ج1، ص81
رفتار عایشه با ماریه قبطیه
پس از تولد ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه واله از ماریه قبطیه آتش رشک و حسادتشان بر ماریه از طرف برخی از همسران پیامبر صلی الله علیه واله تندتر گردید و زبان اعتراض و شکایتشان گشوده تر گشت. اما هیچ یک از آنان در این مورد به پای عایشه نمی رسید. عایشه خود چنین تعریف می کند: نسبت به هیچ زنی به اندازه ی ماریه رشک و حسادتم تحریک نشده است. ماریه بسیار زیبا بود و مویی مجعد و پیچیده داشت و سخت مورد علاقه و مهر رسول خدا بود. پیغمبر خدا ابتدا ماریه را در خانه حارثه فرزند نعمان جای داد و چون ما از نزدیک علاقه و محبت رسول خدا را نسبت به او حس می کردیم بنای بدرفتاری و مخالفت با ماریه را گذاشتیم و آنقدر کوشیدیم تا سرانجام ماریه از دست ما به تنگ آمد و شکایت به رسول خدا برد. پیغمبر هم او را به عالیه تغییر مکان داد و همانجا به نزدش می رفت و این بر ما خیلی گران می آمد. به خصوص آتش ناراحتی و رشک و حسادت ما وقتی اوج گرفت که خدا به ماریه پسری داد در حالی که ما را از داشتن فرزندی محروم ساخته بود.
و نیز می گوید: چون ابراهیم به دنیا آمد، روزی رسول خدا (ص) کودک را نزد من آورد و به من فرمود: ببین چقدر به من شباهت دارد؟ گفتم: نه. تصادفا اینطور نیست، هیچ شباهتی هم به تو ندارد!! فرمود: آیا شباهت سفیدی، و بدن او را با من نمی بینی؟! گفتم: البته، به هر کس که شیر گوسفند بدهند سفید و فربه می شود.
بر اثر همین حرکات و رشک ها و حسادت های ام المؤمنین عایشه و حفصه نسبت به ماریه بود که سوره ی تحریم نازل گردید.(1)
1.علامه عسکری، نقش عایشه در تاریخ اسلام، مترجم محمد جواد کرمی، دانش کده اصول دین، قم، 1390ش، ج1، ص83
پرسش:
آیا همسران پیامبر(ص) با هم دعوا می کرده اند؟
پاسخ:
همانطور که بین صحابه حتی در زمان پیامبر (صلی الله علیه واله) اختلاف بود و از همان زمان حیات حضرت محمد (صلی الله علیه واله)دو مکتب بوجود آمد مکتبی که پیامبر (صلی الله علیه واله) را معصوم می دانست و تابع محض بود در مقابل مکتبی که شانیت نقد پیامبر (صلی الله علیه واله)را برای خود قائل بودند . این دو مکتب در اواخر عمر پیامبر(صلی الله علیه واله)و مخصوصا پس از غدیر خود را بیش از پیش نشان دادند.
همینطور همسران پیامبر (صلی الله علیه واله)نیز دو گروه بودند او این دو گروه با هم اختلاف اساسی در فهم دین داشتند. به این مطلب حتی بخاری نیز اشاره کرده است آنجا که می گوید:
حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ قَالَ حَدَّثَنِي أَخِي عَنْ سُلَيْمَانَ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا أَنَّ نِسَاءَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كُنَّ حِزْبَيْنِ فَحِزْبٌ فِيهِ عَائِشَةُ وَحَفْصَةُ وَصَفِيَّةُ وَسَوْدَةُ وَالْحِزْبُ الْآخَرُ أُمُّ سَلَمَةَ وَسَائِرُ نِسَاءِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه واله)(1)زنان رسول الله(صلی الله علیه واله) دو حزب بودند يكي حزب عايشه وحفصه وصفيه وسوده و حزب ديگر زنان كه (البته برترين آنها خديجة) و ام سلمة و ماريه قبطيه .......
بدیهی است این دو حزب با هم کشاکش هایی داشته باشند
درگیری بین همسران پیامبر (صلی الله علیه واله) بارها اتفاق افتاد. برای نمونه به برخی از آنها اشاره می شود:
نمونه اول:
عايشه و صفيه يك ديگر را دشنام مى دادند- عايشه در آن كار پيشگام بود- پيامبر(صلی الله علیه واله) به صفيه فرمودند: هر گاه عايشه به تو فخر مى فروشد ؛كاش به او بگويى ؛كه پدرم هارون و عمويم موسى هستند.(2)
نمونه دوم:
عایشه می گوید: به عنوان شکایت به رسول خدا(صلی الله علیه واله) گفتم که صفیه چنین و چنان است و از او به بدی یاد کردم. رسول خدا (صلی الله علیه واله) رد پاسخم فرمود: درباره صفیه سخنی گفتی که پلیدیش دریائی را آلوده می کند.(3)
صفیه می گوید: در حالی که گریه می کردم رسول خدا (صلی الله علیه واله) وارد شد و چون گریه و زاری مرا دید فرمود: دختر "حی" چرا گریه می کنی؟
گفت: شنیده ام که عایشه و حفصه به بدگوئیم نشته اند(4)
نمونه سوم: موضوع دعوا و کتک کاری "عایشه" با "سوده"!
داستان چنین اتفاق افتاده بود که روزی عایشه شنید "سوده" شعری به این مضمون زیر لب زمزمه می کند « عدی و تیم (نام دو قبیله ) در پی آن هستند تا هم پیمانی برای خود دست و پا کنند.» "عایشه" پس از شنیدن شعر "سوده" سخت از کوره در می رود و روی به "حفصه" دختر "عمر" کرده می گوید: "سوده" دارد با شعرش تنها به من و تو گوشه می زند، من این بی ادبی را تلافی خواهم کرد، وقتی که دیدی من با او گلاویز شدم، تو هم به کمک من بیا! پس برمی خیزد و خود را به "سوده" رسانیده و گریبانش را گرفته او را به زیر باران مشت و لگد خود می گیرد.
البته "حفصه" نیز طبق اشاره ی قبلی به پشتیبانی از "عایشه" برمی خیزد،"ام سلمه" هم که ناظر بر جریان بوده به یاری "سوده" می شتابد و بدینسان چهار زن خشمگین و کینه توز رویاروی یکدیگر قرار می گیرند و در نتیجه کتک کاری آنها ؛سر و صدا بالا و بالاتر می رود! خبر به پیغمبر خدا(صلی الله علیه واله) می دهند که بانوانت به جان هم افتاده اند! آن حضرت می آید و خطاب به آنها می فرماید: وای بر شما! آخر شما را چه می شود؟! "عایشه" جواب می دهد: ای رسول خدا! مگر نشنیدی که "سوده" می خواند: «عدی و تیم تبتغی من تحالف»!! وای بر شما! اشاره ی این شعر نه به تیم تو، و نه به عدی اوست. بلکه مراد عدی و تیم از قبائل بنی تمیم است.(5)
نمونه چهارم: رفتار "عایشه" با "ماریه قبطیه"
پس از تولد ابراهیم فرزند پیامبر (صلی الله علیه واله) از "ماریه قبطیه" آتش رشک و حسادتشان بر "ماریه" از طرف برخی از همسران پیامبر (صلی الله علیه واله) تندتر گردید و زبان اعتراض و شکایتشان گشوده تر گشت. اما هیچ یک از آنان در این مورد به پای "عایشه" نمی رسید.
"عایشه" خود چنین تعریف می کند: نسبت به هیچ زنی به اندازه ی "ماریه" رشک و حسادتم تحریک نشده است. "ماریه" بسیار زیبا بود و مویی مجعد و پیچیده داشت و سخت مورد علاقه و مهر رسول خدا(صلی الله علیه واله) بود. پیغمبر خدا(صلی الله علیه واله) ابتدا "ماریه" را در خانه "حارثه فرزند نعمان" جای داد و چون ما از نزدیک علاقه و محبت رسول خدا را نسبت به او حس می کردیم و بنای بدرفتاری و مخالفت با ماریه را گذاشتیم و آنقدر کوشیدیم تا سرانجام "ماریه" از دست ما به تنگ آمد و شکایت به رسول خدا(صلی الله علیه واله) برد. پیغمبر هم او را به "عالیه" تغییر مکان داد و همانجا به نزدش می رفت و این بر ما خیلی گران می آمد. به خصوص آتش ناراحتی و رشک و حسادت ما وقتی اوج گرفت که خدا به "ماریه" پسری داد در حالی که ما را از داشتن فرزندی محروم ساخته بود.
و نیز می گوید: چون ابراهیم به دنیا آمد، روزی رسول خدا (صلی الله علیه واله) کودک را نزد من آورد و به من فرمود: ببین چقدر به من شباهت دارد؟ گفتم: نه. تصادفا اینطور نیست، هیچ شباهتی هم به تو ندارد!! فرمود: آیا شباهت سفیدی، و بدن او را با من نمی بینی؟! گفتم: البته، به هر کس که شیر گوسفند بدهند سفید و فربه می شود.
بر اثر همین حرکات و رشک ها و حسادت های "عایشه" و "حفصه" نسبت به ماریه بود که سوره ی تحریم نازل گردید.(6)
بنابراین از آنجا که همسران پیامبر (صلی الله علیه واله) دارای عصمت نبودند از گاهی چنین رفتارهایی از آنها سر می زد
منابع
1.بخاری، محمد بن اسماعیل، وزارت اوقاف مصر لجنه احیاء الکتب السنه، مصر قاهر، 1410ق، چاپ دوم، ج4، ص504
2. ابن سعد، طبقات، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. ج8، ص31
3. علامه عسکری، نقش عایشه در تاریخ اسلام، مترجم محمد جواد کرمی، دانش کده اصول دین، قم، 1390ش، ج1، ص81
4.همان
5. همان، ج1، ص81
6.همان، ج1، ص83