در خانه با دخترم زیاد دعوا می کنیم؛ چه باید بکنم؟
ارسال شده توسط یاقوت احمر در سهشنبه, ۱۳۹۴/۱۰/۱۵ - ۰۰:۱۹سلام
من 40 سالمه. و لیسانس دارم خانمم 32 سالشونه و دیپلم دارند.
دو فرزند دختر داریم. فرزند اولم کلاس پنجم دبستانه و دومی چهار سالشه..
مساله ای که میخواستم کارشناسان محترم بنده رو راهنمایی کنن اینه که احساس می کنم (بلکه واقعا می بینم) که خانه ما طوری است که زیاد با دختر اولم دعوا می کنیم. دعوا یعنی صحبت بلند و تحکم آمیز. مجبور کردن او با انجام کاری که " درسته " ولی او نمیخواد انجامش بده.
مثالها:
وقتی قصد بیرون رفتن از خانه داریم ، برای رعایت حجابش کلی بهش میگم باباجون حجابتو درست کن. اول به خوبی میگم. باز می بینم مقداری از موهاش پیداست. دوباره به خوبی بهش میگم. چند میلیمتر شالش رو جلو میاره ولی سفتش نمیکنه. طوری که من هر صد متر یکبار باید به او بگم حجابت رو درست کن. خب چند بار با خوبی بگم؟ آخرش آددم عصبانی میشه و فکر کنم این طبیعی باشه. محکم باهاش حرف میزنم. دعوای کلامی میکنم. باز شالش رو درست میکنه ولی نه سفت. چند متر بعد دوباره ... ، بآخرش که دیگه حسابی کفر منو در میاره ( پس از ده بار تذکر ) هش میگم: ببین ، همین جا وسط خیابون میذارمت تا ماشینها از روت رد بشن ها! صد بار بهت گفتم درستش کن نکردی.....
این همه دعوا و تذکر با زبان خوبی و گاهی هم تندی و ... ؛ دوباره روز دیگری که میخواهیم از خونه بریم بیرون ، همان آش و همان کاسه. اصلا از دعواهای قبلی پند نمیگیره.
حتی یکبار توی مطب دکتر بودیم بهش تذکر دادم ( به خوبی). محکم بهم گفت: نمیخوام (حجابم رو درست کنم)
در مورد درسش هم همینطور.
در مورد حموم رفتنش همینطور.
در مورد عروسک باربی خریدن ، یا برچسب خریدن ، برچسبهایی رو دوست داره بخره که دخترایی با پوشش نامناسب هستند.
کلا روزی نیست که من یا مادرش حداقل سه بار یا چهار بار باهاش دعوای کلامی نکنیم. حداقلشو گفتم.
اخیرا دنبال بهانه میگردم تا بهش محبت بکنم. مثلا یواشکی به مادرش میگم: درس باهاش کار کن ، و یه امتحان ساده که سخت گیرانه نباشه ازش بگیر ، و بعد جلوی روی او به من بگو که درسشو خوب خونده و امتحان ازش گرفتم نمره خوب آورده تا من بهش جایزه بدم...
چرا دعواهای من در او تاثیری ایجاد نمیکنه؟
خیلی بد غذاست. اصلا گوشت نمیخوره. فقط برنج سفید با ماست. یکبار که اول هر چی به خوبی گفته بودم این غذا را بخور ، نخورده بود ، تهدیدش کردم که اگر نخوری می کشمت. میدونید واکنش او چی بود؟ گفت: اگه میخوای منو بکشی بهم سم بده تا بمیرم ( که مرگ بی دردی داشته باشم). تا این حد ، دعواها و تهدیدهای ما درش بی اثره.
یک مقدار لجاجت داره. البته مادرش اینو میگه. من نظرم اینه که " احساس شخصیت " میکنه. و این امر خوبیه فقط ما باید در مسیر درست هدایتش کنیم.
فکر میکنم او الان که سنش کمه ، نمیتونه در برابر راهنمایی ها ما مقاومت کنه. وقتی بزرگتر شد ، و توانایی بیشتری به دست آورد ، ممکنه خیلی کارهای نادرست بر ضد خواسته های ما انجام بده.
ما خواسته شخصی ازش نداریم. چیزهایی که ازش میخواهیم ، رعایت دستورات دینی ، رعایت بهداشت فردی (حمام رفتن ) ، درس خوندن ( نه افراطی ، بلکه عادی) هستش.
خودش میگه دوست دارم در آینده آرایشگر بشم. توی نقاشی هاش اکثرا یا باربی و امثال اون رو میکشه (با حجاب بد) یا فروشگاههای لباس زنونه و آرایشی ( فروشنده و خریدارها را هم میشکه و حرفهای هر کدوم را هم جلوی شکلشون می نویسه. مثلا:
- ببخشید خانم تاپ دارین؟
- بله داریم اینه هاش
- قیمتش چنده:
- سی هزار تومن)
این شغلها با ارزشهای دینی ما جور در نمیاد.
راستی هر وقت میره توی اینترنت ، آهنگهای فرزاد فرزین و عقیلی و پاشایی و ... را دانلود میکنه. به همین خاطر اینترنت را براش ممنوع کردم دیگه.
ما ماهواره نداریم. اینا رو توی شبکه نسیم و ... دیده و آشنا شده.
عمده چیزی که براش مهمه "پول روز" اش هست. من قبلا روزی هزار تومان بهش پول روز میدادم. امسال کردمش روزی دو هزار تومن. قبلاها عادت داشت هر روز همه پولشو خرج خوراکی خریدن میکرد. من کلی باهاش حرف زدم که آدم نباید همه پولشو خرج کنه و باید یه مقدار خرج کنه و یک مقدار جمع کنه. حالا طوری شده که همه پولشو جمع میکنه. با وجودیکه خیلی چیزایی که میخواد رو با پول خودمون براش میخریم. لباس و وسایل مدرسه و ... کلا خودمون برالش میخریم و پول روزش برای چیزهای دلبخواهی خودشه. بازم خیلی از دلبخواهی هاش رو گاهی خودم میخرم. اگه یک روزی چیزی توی خونه نباشه که برای تغذیه ببره مدرسه ، و بهش بگیم با پول روزت مدرسه خوراکی بخر ، اصلا نمیخره. ترجیح میده گرسنگی بکشه اما پولاشو جمع کنه. ما هم که می بینیم پولاشو جمع میکنه گاهی با پول خودش براش لباس و ... میخریم.
گاهی هم که یک چیزی میگه برام بخرید و من میگم این چیز خوب نیست یا جنسش ضعیفه یا تو اصلا لازم نداری اینو ، یا مثلا عکس بدی رویش هست که ضد دینیه ، میگهع: با پول خودم می خرم. منم میگم بابا جان اصلا صحبت پولش نیست. این چیز اصلا خوب نیست . آخرش قانع نمیشه ولی چون او بچه است و من بزرگترم و اصطلاحا زورم بهش میرسه ، دیگه حرفی نمیزنه.
توی مغازه رفتن هم خیلی دعوا پیش میاد.
مثلا میگه یک دغتر لازم دارم. منیگم میرم برات میخرم. میگه خودم باید بیام انتخابش کنم. وقتی رفتیم مغازه دو اتفاق بد میفته:
1- اولا دفتری رو که عکس بدحجابی مثلا روی جلدش هست (باربی و ...) انتخاب میکنه که قیمتش فرضا سه بقرابر دفتر دیگه است. بهش میسگم بابا جان ، این دفتر فقط به خاطر عکسش اینقدر گرونه ، دفترهای دیگه خیلی مناسبتره قیمتشون. میگه نه همینو میخوام.
2- ما به قصد خرید دفتر رفته ایم مغازه ، نه خرید چیز دیگه. اما اونجا چون کالاهای دیگه رو هم می بینه میگه اینم میخوام اونم میخوام و مثلا می بینید ما که برای خرید یک دفتر رفته بودیم ، چهار پنج قلم باید بخریم. اخیرا هم یاد گرفته به جاتی "اینو میخوام" میگه "اینم لازم دارم".
هر دوی این موارد باعث دعوای بین ما میشه. گاهی که با مادرش میره مغازه ، وقتی برگشتند ، مادرش میگه: نمیدونی چه الم شگنه ای توی مغازه بر پا کرد. آبرومونو برد. همه نگامون میکردن. هی گریه می کرد و میگفت اینو میخوام....
طبیعیه که منم عصبانی بشم. به مادرش میگم: دفعه دیگه اگه اینطوری کرد ،؟ همونجا ولش کن و خودت تنها بیا خونه.... یا به دخترم میگم: اگه یک بار دیگه این رفتار رو کردی ، سرت رو میکوبم به دیوار که از وسط سرت نصف بشه...
ولی فایده ای نداره... باز همان آش و همان کاسه.
منم هم فشار خون و هم دیابت نوع یک دارم و چند ساله انسولین تزریق میکنم و اصلا عصبانیت برام خوب نیست... ولی او با رفتارهای نادرست ، خونمو به جوش میاره.
اخیرا تصمیم گرفتم باهاش کمتر دعوا کنم. نه بخاطر سلامتی خودم. ما برای دین حاضریم همه هستیمونو بدیم. بلکه برای سلامتی شخصیت او. دعوا را راه حل مناسبی نمیدونم ولی اولا خودم هم توی یک خانواده ای بزرگ شدم که علیرغم مذهبی بودن ، همه کارها را از طریق دعوا انجام میدادن (با کمال احترامی که برای والدینم قائلم و دستشون رو هم می بوسم) ، و هم اینکه توی اون موقعیتها راه دیگری به نظرم نمیرسه که بتونم از انجام کار نادرست جلوگیری کنم و باعث انجام کار درست بشم.
میترسم دخترم در خانه ، محبت کافی نبینه و چند سال دیگه که بزرگتر شد ، دوستی های ناجور برقرار کنه.
خواهشی که دارم اینه که کارشناس محترمی که لطف میکنن و پاسخ می دهند ، با بنده همراهی کنن و به پستهای بعدی بنده که جهت دقیقتر شدن مطلب ممکنه در پاسخ به راه9نمایی کارشناس محترم درج کنم ، هم پاسخ بدن. چون طبیعیه که با یک پاسخ ، قضیه حل نمیشه و ممکنه بنده ابهاماتی داشته باشم که نیاز به توضیح و راهنمایی بیشتر داشته باشه.
متشکرم.