جمع بندی نفس بسیط چگونه می تواند ترکیب بردار باشد؟
تبهای اولیه
- با عرض سلام و تشکر فراوان –صدرالمتالهین معتقد است آن نفسی که در عالم ذر مورد خطاب الهی قرار گرفت نفس کلی انسانی بوده که بعدها نفس جزپی هر انسانی هنگام بلوغ نطفه (در یک مرحله خاص) از این نفس کلی جدا شده و به آن شخص تعلق گرفته شده است. سوال اینجاست که نفس بسیط چگونه تجزیه شده است؟ مگر بسیط ترکیب دارد؟ - پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگذارم.
سؤال:
صدرالمتالهین معتقد است آن نفسی که در عالم ذر مورد خطاب الهی قرار گرفت نفس کلی انسانی بوده که بعدها نفس جزپی هر انسانی هنگام بلوغ نطفه (در یک مرحله خاص) از این نفس کلی جدا شده و به آن شخص تعلق گرفته شده است. سوال اینجاست که نفس بسیط چگونه تجزیه شده است؟ مگر بسیط ترکیب دارد؟
پاسخ:
میتوان با استناد به آيهی «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلين» (اعراف، 172)[1] معتقد به وجود عالم ذر یا عوالم ذر بود.
مدلول آیه گویای آن است که خداوند همه فرزندان حضرت آدم را در یک جا جمع کرده، و خویش را بر آنها نمایان کرده، سپس با خطاب آیا من پروردگار شما نیستم؟ از آنها گواهی گرفته که تنها رب و مالک حقیقیشان را بپرستند.
اظهارات مختلفی دربارهی کیفیت و چگونگی این موطن، بیان شده است. در این میان، ملاصدرا بر آن است که انسانها نه با وجود جسمانی، بلکه با وجود روحانی و غیر مادی خود که سنخیت بیشتری با وجود مجرد حقتعالی دارند، مخاطب به این خطاب گشته اند.
صدرالمتألهین در رابطه با نحوهی پیدایش نفس انسانی، بر آن است که نفس دارای حدوث جسمانی و بقای روحانی است؛ به این معنا که از بدن ایجاد میشود ولی در اثر حرکت جوهری و کسب کمالات، به سوی بقای روحانی رفته تا در نهایت به تجرد عقلانی برسد.
همچنین از منظر وی، نفس دارای سه نحوه وجود است: وجودِ قبل از طبیعت، و وجودِ همراه با طبیعت و وجودِ بعد از طبیعت.
این سه نشئه، دارای احکام متفاوت و ویژه میباشند. به عقیده وی، نفس پیش از تعلق به بدن، در عالم عقول از وحدت عقلی برخوردار بوده است. به عبارت دیگر، نحوهی وجود نفس قبل از بدن، وجود علت نفس (عقل مفارق) است که نفوس را افاضه میکند.
برخی احادیث نیز با این مدلول موافقت دارند؛ مثلا در حدیث آمده: «خلق الله الارواح قبل الاجساد بالفی عام» [2].
بر مبنای این سخن، هر نفسی بسان معلولی دیده میشود که در مرتبهی علت خویش حضور دارد منتهی این وجود داشتن به نحوی نیست که با وجودهای منحازِ مادی باشد بلکه با یک وجود واحد جمعی بوده است.
میتوان برای دفع استیحاش ذهن، به این مطلب اشاره کرد که همه کثرات در ذات خداوند که مشهود احدی نیست، موجود میباشند در عین حال، بروز این حقایق کامن و مندمج در ذات حق، مستلزم خارج شدن وجود حقتعالی از بساطت و مرکب بودن آن نخواهد بود.
به عبارت دیگر، لازمهی انتشاء کثرت از وحدت، مرکب بودن امر واحد نیست؛ بله، برخی مرکبها به اجزائشان تجزیه میشوند اما روشن است که پس از تجزیه، مرکبی باقی نخواهد بود؛ در حالیکه با انتشاء کثرت ارواحی، امر واحد بر سر جای خویش باقی است و این نشان از آن است که انتشاء کثرت از امر واحد در عالم عقول، بسان تجزیهی مرکب به اجزائش نیست.
گفتنی است مقصود از موجودیت نفس قبل از تعلق به جسم همان وجود نفس به اعتبار نشئه ی عقلی است و الا نفس در اصطلاح فلسفی عبارت است از جوهری مستقل و قائم به ذات که در مقام فعل نیازمند به ماده است و تعلق تدبیری به بدن دارد [3].
پس برای نفس به حسب وجود شخصیِ دنیویاش مرتبهای سابق و مقدم بر بدن قابل تصور نیست، هم از حیث زمان و هم از حیث ذات. زیرا تحقق نفس، تنها با تعلق به بدن معنا مییابد؛ بنابراین، هیچ تضادی میان اعتقاد به وجود ارواح قبل از اجسام با نظریه فلسفی جسمانیت حدوث نفس نیست. بر این اساس، نفس در عالم ماده، جلوه ای از نفس موجود در عالم مفارقات خواهد بود.
به بیان دقیقتر، موجود قبل از تعلق به بدن، به «روح» موسوم است و حیاتی که با جسمانیت حادث گشته، به «نفس» موسوم است و استعمال «نفس» برای وجود قبل از دنیا، استعمالی مسامحی است.
صدرالمتألهین، در رابطه با کیفیت موجودیت روح قبل از تعلق به بدن بر آن است وجود نفس قبل از تعلق به بدن، در مرتبهی علل تامهاش و به وجود جمعی میباشد و وقتی به صورت جزئی حادث میگردد که در عالم طبیعت بیاید.
البته در مواضعی، ملاصدرا در مورد نوع وجود پیش از بدن انسان، به جای تعبیر علت و معلول، از تعبیر «حقیقت و رقیقت» استفاده کرده است.
به طور خلاصه می توان گفت نفس در عین بساطت، دارای سه نحوه وجود است: یکی قبل از طبیعت، دیگری، با طبیعت و سوم، پس از طبیعت؛ که نحوه حضورش در این سه نشئه متفاوت است؛ در نشئه ی اول به واسطهی علت تامهاش موجود است؛ در نشئهی دوم از طریق تصرف در بدنی که استعدادش کامل گردیده تحقق و حضور مییابد و در نشئهی سوم به واسطهی استکمالی که از طریق حرکت جوهری یافته و نیز به دلیل باقی بودن علت اش تا ابد موجود است [4].
بر این اساس، بنا بر نظر صدرالمتالهین، نفس پیش از تعلق به بدن در عالم عقول از وحدت عقلی برخودار بوده و در این مرتبه، همه کثرات نفوس جزئی را به نحو اجمالی و بسیط در خود واجد است. پس به نظر صدرالمتألهین، نحوه وجود نفس قبل از بدن، وجود علت نفس (عقل مفارقی) است که نفوس را افاضه میکند [5].
همچنین، وی برای نشئهی عقلی، سه گونه مقام را بر میشمرد؛ یکی مقام بسیط عقلی، دیگری مقام تفصیلی عقلی و سوم، مقام صور مثالی. به عقیدهی وی، مقامی که انسانها در آن میثاق سپردند، مقام تفصیلی عقلی، پس از وجود اعیان ثابته در علم الهی است [6].
نتیجهگیری:
مطابق آیهی شریفه، همه انسانها با علم حضوری با خطاب خداوند مواجه گشتند پس به طریق اولی به وجود خویش نیز درک حضوری داشتهاند و همین درک حضوری از خود، نشانگر منحاز بودن آنها از دیگران است پس میتوان گفت در موطنی که خبری از عوارض و مشخصات مادی نبوده، خداوند همه انسانها را از جمع بودن و یگانگی در آورده و از هم تفکیکشان کرده (متعددشان کرده) و با شناساندن و نشان دادن آنها به خودشان در حقیقت خود را به آنان شناسانده است
رابطهی میان این دو وجود (عقلی و مادی) علی و معلولی است؛ به طوری که وجود جمعی نفوس در عالم مفارقات (مرتبهی عقول) در مرتبهی علت، و وجود طبیعی و جسمانی نفوس جزئی در مرتبهی معلول قرار دارند و این مستلزم مرکب بودن روح کلی نخواهد بود. همانطور که همه کثرات در مرتبهی وحدتِ ذاتِ حقتعالی موجود بودهاند و انتشاء پدید آمدن آنها از ذات مستلزم مرکب بودن ذات پروردگار نخواهد بود. در محل بحث نیز میگوییم انتشاء کثرت از امر واحد در عالم عقول، بسان تجزیهی مرکب به اجزاء آن که نتیجهای جز اضمحلال و از بین رفتن مرکب ندارد، نیست.
منابع:
[1]. ترجمه: «و [ياد كنيد] هنگامى را كه پروردگارت از صلب بنىآدم نسلشان را پديد آورد، و آنان را [در ارتباط با پروردگاريش] بر خودشان گواه گرفت [و فرمود:] آيا من پروردگار شما نيستم؟ [انسانها با توجه به وابستگى وجودشان و وجود همه موجودات به پروردگارى و ربوبيّت حق] گفتند: آرى، گواهى داديم. [پس اقرار به پروردگارى خود را در اين دنيا از شما گرفتيم] تا روز قيامت نگوييد: ما از اين [حقيقت آشكار و روشن] بىخبر بوديم».
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، چاپ دوم، ج58، ص 132.
[3]. ساجدی، علی محمد و سلیمانی، مریم، فلسفه و کلام اسلامی: مفهوم و مصداق «عالم ذر» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی و علامه طباطبایی، بهار و تابستان 91، شماره 3، ص 64.
[4]. صدرالمتألهین، الحکمة المتعالیة، دار احیاء التراث، بیروت، 1981 م، ج8، ص 344 - 347 به نقل از: ساجدی، علی محمد و سلیمانی، مریم، فلسفه و کلام اسلامی: مفهوم و مصداق «عالم ذر» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی و علامه طباطبایی، بهار و تابستان 91، شماره 3، ص 64.
[5]. مصباح یزدی، محمد تقی، شرح جلد هشتم الأسفار الاربعة (جزء اول)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1375، ج2، ص 302، به نقل از: ساجدی، علی محمد و سلیمانی، مریم، فلسفه و کلام اسلامی: مفهوم و مصداق «عالم ذر» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی و علامه طباطبایی، بهار و تابستان 91، شماره 3، ص 64.
[6]. صدرالمتألهین، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق محمد خواجوی،انتشارات بیدار، قم، 1366، ج2، ص 243.