جمع بندی نبود ملاک صحیح در مورد درستی دین
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام. با عرض ادب و احترام خدمت بزرگواران. سالهاست که این سوالات ذهنمو مشغل کرده و متاسفانه هرچه سنم بیشتر می شه و مشکلاتم بیشتر، نبود جوابی برای آن بیشتر آزارم می دهد و منو به سوی لبه شک سوق می ده.
واقعیت اینکه که محک درستی توی انتخاب دین نمی بینم. منطق و عقل حکم می کنه دو دو تا چهار تا بشه اما تا موضوع دین که پیش می یاد می تواند هرچی بشود! منطق می گه وقتی مسلمان شدی و نماز خواندی و روزه و ... باید زندگیت بهتر بشه اما وقتی نمی شه می گن خدا انسان رو امتحان می کنه ! وقتی یک آدم غیر مسلمان مشکل پیدا می کنه می گن چوب کفر می خوره و یک آدم مسلمان به مشکل می خوره می گن امتحان الهی پس می ده! منطق می گه وقتی دعا می کنی و نذر می کنی باید جواب بگیره حتی اگه اون جواب نباشه حداقل اوضاع بهتر بشه طوری که تو حس کنی شنیده می شی کما اینکه این وعده داده شده (مرا بخوانید تا اجابت کنم) ولی وقتی جواب که نمی گیری هیچ اوضاع بدتر می شه می گن شاید همین که تو فکر می کنی برات بده برات خوب باشه! به زیارت امام رضا می ری برمی گردی می بینی بدبخت شدی! روز تولد امام ها بدترین خبرها بهت می سه !!! و در مقابل فقط جواب: شاید امتحان، شاید حکمت ،شاید همین برات خوبه ،شاید هنوز مشکل داری و آدم خوبی نیستی ،شاید باید بیشتر خدایی بشی ،شاید شاید شاید. می دونین هیچ کی جواب درستی نداره انگار همه وظیفه دارن به هر سیاستی شده تورو از منطق و عقل دور کنن و ازت بخوان زندگیتو روی شایدهایی غیر قابل محک بنا کنی تا فقط مسلمان بمانی ! حتی شده مسلمان پر از شک و شبه! من نمی دونم چه طور می توان ادعا کردن راه انتخاب دین عقل است به نظر می رسه عقل فقط تا جایی قابل قبول است که هم راستا با دین پیش برود تا کمی پیش نرود یا عقل نیست ! یا نباید عقلانی پیش بروی و باید روی شاید ها همین هارو بپذیری!
اگر این دین نبود چی؟ اگر من می آمدم می گفتم جز فرقه ای شدم که می گویند چنین کن و چنان کن و نتیجه به من نمی دهند و می گویند اثر می کنه اما تو نمی بینی چی؟ مثلا همین فرقه حلقه ، اداب و رسوم عجیبشان را که می دانید بعد اینکه جن از بدن خارج می کنند و ... از انها می پرسن پس چرا شفا نگرفت می گویند ما نمی دانیم کی اتفاق می افتد ما باید انجام بدهیم تا تمام جن خارج شود!!! بعد می گویند این بیماری به تو کمک کرده تا به سمت این فرقه بیایی ! به نظر بد است اما در کل برایت خوب است. بعد می گویند تو انقدر قرآن خواندی و جن وارد بدنت کردی که حالا حالا ها پاک نمی شوی باید بیشتر تلاش کنی و ...و ....و ... مسخره می آید می دانم ولی ریشه یابی که کنی همان محک نداشتن اسلام است ( شاید برایت خوب باشد، شاید طلوع نزدیک باشد، شاید آدم خوبی نیستی و باید بیشتر تلاش کنی ، شاید حکمت دارد ، شاید شاید شاید ) می ترسم از آخر عاقب این نتیجه ندادن ها شایدها برعکس نتیجه دادن ها و ... می ترسم .
شمارا به خدا اگر جواب منطقی دارید آنچه که بتوان با عقل فهمید و در دنیای عملی تست کرد بهم چواب بدین . خواهشا دیگر حدیث های تکراری تحویلم ندهید. من سن و سالی ازم گذشته و انسانی اهل کتاب هستم تحصیلاتم هم دکتری می باشد منظور اینکه با نوجوان تحریک شده رو به رو نیستید. اگر به من چیزی از دین نشان دهید که نتیجه صد در صدی داشته باشد هم قبول می کنم نه اینکه بخوانم امام فرمودند خواندن هفتاد بار سوره حمد می تواند مرده را زنده کند ولی تو هفتاد هزار بار حمد بخوانی انگار نه انگار!!! این احادیث با شاید ها رفع نقص می شوند. لطفا اگر جوابی دارید برایم خصوصی بفرستید اگر نه پاکش کنید نمی خواهم اگر خدایی ناکرده در جهل هستم با خواندن اینها کس دیگر را به جهل بیاندازم چون می دانم حرف تا مغز استخوان انسان اثر می کند و این شک ها جایی که نباید در ذهن تداعی می شود و انسان را به تباهی می کشد. پس خواهش می کنم جز شما پاسخ دهنده هیچ کس دیگری نتواند این متن را بخواند. سلامت و پایدار باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
سالهاست که این سوالات ذهنمو مشغل کرده و متاسفانه هرچه سنم بیشتر می شه و مشکلاتم بیشتر، نبود جوابی برای آن بیشتر آزارم می دهد و منو به سوی لبه شک سوق می ده.
بله من این را قبول دارم و کاملا می پذیرم که گاهی دین به صورت کامل برای مردم منقح و روشن نشده، به همین خاطر برخی دچار سردرگمی و حتی تردید میشوند.
برای پاسخ به این سوال شما چند نکته باید عرض کنم:
نکته اول:
وعده هایی که از سوی دین یا هر کسی صادر میشود دو گونه است:
یا به صورت مطلق و بی قید و شرط است، طبیعتا در این صورت تخلف از وعده در هر صورتی قبیح بوده و جایز نیست.
اما گاهی وعده به صورت مطلق و بی قید وشرط نیست، بلکه به عنوان یک علت تأثیر گذار است، نه علت تامّه ای(1) که تاثیر 100 درصدی دارد، به همین خاطر ممکن است تأثیر آن توسط سایر علل خنثی شود و این خنثی شدن، خلف وعده نیست.
بنابراین وقتی این وعده ها 100 درصدی نباشند تحقق یا عدم تحقق این وعده ها نقشی در حقانیت یا عدم حقانیت آن دین نخواهد داشت که انسان را به تردید بیندازد، چرا که خود دین هم فرموده که تاثیرگذاری این امور 100 درصدی نیست.
مانند پزشکی که انسان به پزشکی و حاذق بودن او اعتماد دارد و پزشک به او دارویی میدهد و میگوید این دارو تاثیر مثبت دارد اما این تاثیرگذاری در گرو علل و عوامل مختلقی است که بحث آن مفصل است. در این صورت بیمار اگر تأثیر برخی داروها را احساس نکرد، هرگز به آن پزشک شک نمی کند، بلکه به خاطر شاخصه ها و متغیرهای متفاوتی چون تداخل دارویی، عدم پرهیز از آنچه که ضرر دارد، یا تأثیر تغذیه بر داروها و مانند آن که از سوی پزشک هم به آنها تصریح شده پزشک را به بدعهدی متهم نمیکند.
بیمار می فهمد که ممکن است این عوامل تأثیری را که پزشک بر تاثیرگذاری فلان دارو وعده داده بود، کاسته باشند یا تاثیر دارو را کاملا از میان برده باشند.
بنابراین باید دید ایا اسلام به صورت 100 درصدی وعده داده؟ فرموده کسی که دعا کند من 100 درصد همان که میخواهد را به او می دهم یا این وعده 100درصدی نیست؟ آیا اسلام فرموده کسی که مومن باشد من 100 درصد او را با هیچ مشکلی روبرو نمیسازم یا این وعده 100درصدی نیست؟
در نکات بعدی به این مسئله خواهیم پرداخت.
نکته دوم:
برای قضاوت در خصوص اینکه آیا وعده های اسلام یک وعده 100درصدی است یا خیر باید نگاه مجموعی به آیات و روایات داشت، اگر ما دوتا آیه بگیریم و بقیه آیات را نبینیم حرف دین را نفهمیده داریم قضاوت می کنیم.
از یک نگاه کلی به آیات و روایات میتوان فهمید وعده های دنیوی خدا وعده 100 درصدی نیست، بلکه این عواملی که اسلام فرموده نقش مقتضی دارند، نه علت تامه! به عبارت دیگر نقش 50 درصدی و 60 درصدی یا کمتر و بیشتر دارند، نه نقش 100 درصدی.
مثلا قرآن اگرچه دینداری و تقوا را مایه مشکل گشایی امور مادی می داند:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا»؛ و هر كس از یاد و هدايت من روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى] خواهد بود.(طه:124)
«وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجْعَل لَّهُ مخْرَجًا* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يحْتَسِب»؛ و هر كه از خدا پروا كند، خدا براى او راه بيرون شدن [از مشكلات و تنگناها را] قرار مى دهد و او را از جايى كه گمان نمى برد روزى مى دهد.(طلاق:2و3)
اما در مقابل از عواملی نیز سخن می گوید که ممکن است علی رغم تقوا و ایمان زندگی را بر او سخت کند:
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ»؛ و بىترديد شما را با اموری از ترس و گرسنگى و كاهش بخشى از اموال و كسان و محصولات آزمايش مى كنيم.(بقره: 155)
«عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُم»؛ و چه بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما خير است، وچه بسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بد است.(بقره:216)
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آن چه که مربوط به خودشان است را تغییر دهند.(رعد:11)
خب این آیات نشان می دهد ممکن است یک انسان خوب و مومن که طبق آیات ابتدایی می بایست زندگی خوب و بدون مشکلی داشته باشد به خاطر امتحان، یا به خاطر خیر ومصلحت، یا به خاطر اینکه اهل تلاش نیست و فقط نشسته دعا می کند زندگی راحتی نداشته باشد و درگیر مشکلات باشد.
یا ظلم و بی عدالتی های دیگران که ممکن است زندگی انسان مومن را تلخ کرده و با مشکلات مواجه سازند.
با نگاه مجموعی به آیات و روایات می توان فهمید که عوامل متعددی در رفاه یا عدم رفاه؛ در استجابت دعا یا عدم استجابت دعا نقش دارند.
بنابراین مسائل و مشکلات هم عواملی دارند که تاثیر خود را خواهند گذاشت، و در جای دیگر به آنها هم اشاره شده و وعده داده شده، پس دین خُلف وعده نکرده است، بلکه ما نسبت به تمام علل آگاهی نداریم، مثلا در مورد استجابت دعا، اجابت به معنای پاسخ دادن است، بله قطعا خداوند هر دعایی را پاسخ میدهد، اما این جواب به معنای این نیست که هر چه ما می خواهیم به ما بدهد، هیچ کجا خداوند چنین وعده ای نداده، بلکه روایات جواب دادن خدا به دعاها را معنا کرده اند:
«مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَدْعُو اللَّهَ بِدُعَاءٍ إِلَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ فَإِمَّا أَنْ يُعَجِّلَ فِي الدُّنْيَا وَ إِمَّا أَنْ يَدَّخِرَ لِلْآخِرَةِ وَ إِمَّا أَنْ يَكْفُرَ مِنْ ذُنُوبِه»؛ هیچ مسلمانی نیست که خداوند را بخواند مگر آنکه درخواستش پاسخ داده می شود، یا در آن تعجیل شده و در دنیا به او داده می شود، یا برای آخرتش ذخیره می گردد، و یا کفاره گناهانش واقع می شود. (بحارالانوار، ج90، ص378)
نکته سوم:
طبق آنچه که گذشت روشن میشود وقتی ما میگوییم اگر دیندار باشی زندگی ات خوب خواهد شد، و اگر خوب نشد حتما مصلحت نبوده یا امتحان است، یا حکمتی دارد؛ یا اینکه گفته میشود دعا کن تا حاجتت برآورده شود و اگر برآورده نشد حتما به صلاحت نبوده یا حکمتی در آن است، اینها هیچکدام دروغ نیست، اما شفاف تر از این نمی توانیم سخن بگوییم، چون این مسائل از سنخ علوم تجربی و آزمایشگاهی نیست که بتوان با یک آزمایش به علت آنها پی برد و به یک نتیجه واحد بتوان رسید.
قاعده واحد است، اما اینقدر شاخصه ها و متغیرهای متفاوت در این بین وجود دارد که به این سادگی نمی توان آنها را تشخیص داد، لذا این سخنان نه از جهت پاسخ، بلکه در حقیقت از جهت اظهار نادانی است.
واقعا ما نمی دانیم کسانی که دچار مشکلات هستند و هرچه دعا میکند حل نمیشود آیا چون مومن واقعی نیستند؟ یا دارند امتحان میشوند؟ یا به صلاحشان است که در این مشکل بمانند؟ یا اهل تلاش نیستند و فقط نشسته اند دعا می کنند؟ واقعا نمیدانیم، اینکه میگوییم شاید به صلاحت نیست، یا امتحان است، یا کفاره گناهانت است و مانند آن چون علت حقیقی مسئله را نمی دانیم لذا همه احتمالات را مطرح می کنیم. یعنی کلیت مسئله را می دانیم که خارج از این قواعد کلی نیست، اما کدام است را فقط خدا می داند و بس.
اینها بی منطقی نیست، عدم آگاهی از منطق کار است.
نکته چهارم:
نکته مهمی که ذکر آن لازم است این است که دانستن این وعده های الهی به انسان آرامش میدهد، اصلا دین آمده تا انسان از درون احساس رضایت کند.
من نمیگویم که دین در اسایش و آرامش و رفاه بیرونی نقشی ندارد، قطعا دستوات اسلام دستوراتی است که جامعه ساز است، اما مهم تر این است که انسان در برابر سخت هایی زندگی از درون احساس آرامش کند.
این که حضرت زینب(س) در برابر عبیدالله فرمود: من جز زیبایی چیزی ندیدم نشأت گرفته از این نگاه است، واقعا قتل و خونریزی و داغ برادر و مانند آن در ملاک های دنیوی چه زیبایی دارد؟ آنچه که به این مسائل رنگ زیبایی میدهد مسئله راضی بودن به رضایت خالق است، چرا که او جز مصلحت ما را نمیخواهد.
این که انسان در هر صورت با توجه به آموزه های دین حوادث و اتفاقات زندگی اش را پذیرا شود تحت اینکه راضی ام به رضای خدا، حتما مصلحتی در آن است، و مانند آن خیلی زندگی انسان را عوض می کند، نقش تربیتی آن قابل وصف نیست وگرنه این سختی ها بدون خدا انسان را از پا در می آورد.
شما در مقابل این نگاه الهی، اندیشمندانی را ببینید که به چه راحتی زیر این فشارها خرد شدند چون به این تعالیم الهی و آرامش دهنده اعتقادی نداشتند، شخصیت هایی چون مارکس، نیچه، شوپنهاور، یا صادق هدایت و مانند ایشان که فرجام کارشان به افسردگی، پوچ گرایی، جنون و خودکشی منجر شد.
نکته پنجم:
طبق آنچه که در نکات پیشین گذشت که این مسائل از آن مسائلی است که برای بشر قابل فهم نبوده و فقط در حیطه علم الهی است، روشن میشود که این راه، راه مناسبی برای کشف حقانیت ادیان نیست، نه اسلام، نه ادیان دیگر، و نه حتی عرفان ها و فرقه ها و مکتب های دیگر را با این ادله نه میتوان رد نمود، و نه اثبات؛ چرا که با قاطعیت نمیتوان تشخیص داد وعده آن دین عملی شده یا خیر تا بتوان حق و باطل بودن آن دین را نتیجه گرفت.
اثبات و رد هر دین و مکتب و فرقه ای در گرو اصول و اعتقادات بنیادین آن است، اگر اثبات شد با این اما و اگرها رد نمیشود، و اگر اثبات نشد دیگر نوبت به این اما و اگرهای آن دین نمیرسد.
پی نوشت ها:
1. علت تامه یعنی علتی که نقش 100درصدی داشته و با وجود آن معلول محقق میشود، بر خلاف علل ناقصه که جزئی از علت است و برای تحقق معلول کافی نیست. مثلا بنزین به تنهایی برای روشن شدن اتومبیل علت ناقصه است، لازم است امام کافی نیست، بلکه موتور و انژکتور و باتری و دینام و استارت و هزارتا قطعه دیگر باید در کنار بنزین باشند تا موتور روشن شود.
سلام استاد
پیرو پیامی که از روی محبتتان به من دادید @};-، بخشی از تردید من همین موضوع این تاپیک است
وعده هایی که از سوی دین یا هر کسی صادر میشود دو گونه است:یک نمونه وعدهء بیقید و شرط دنیوی (و نه اخروی) را نام ببرید لطفاً
یا به صورت مطلق و بی قید و شرط است
بنابراین باید دید ایا اسلام به صورت 100 درصدی وعده داده؟استاد عزیز، با عذرخواهی، فکر میکنم به مشکل پرسشگر محترم دقت نفرمودید
ایشان نگفتند باید تمام وعدهها بصورت 100 در 100 اجرا شود. بلکه پرسیدند چرا تقریباً هیچکدام از وعدهها اجرا نمیشود؟
بسم الله الرحمن الرحیمسلام. با عرض ادب و احترام خدمت بزرگواران. سالهاست که این سوالات ذهنمو مشغل کرده و متاسفانه هرچه سنم بیشتر می شه و مشکلاتم بیشتر، نبود جوابی برای آن بیشتر آزارم می دهد و منو به سوی لبه شک سوق می ده.
واقعیت اینکه که محک درستی توی انتخاب دین نمی بینم. منطق و عقل حکم می کنه دو دو تا چهار تا بشه اما تا موضوع دین که پیش می یاد می تواند هرچی بشود! منطق می گه وقتی مسلمان شدی و نماز خواندی و روزه و ... باید زندگیت بهتر بشه اما وقتی نمی شه می گن خدا انسان رو امتحان می کنه ! وقتی یک آدم غیر مسلمان مشکل پیدا می کنه می گن چوب کفر می خوره و یک آدم مسلمان به مشکل می خوره می گن امتحان الهی پس می ده! منطق می گه وقتی دعا می کنی و نذر می کنی باید جواب بگیره حتی اگه اون جواب نباشه حداقل اوضاع بهتر بشه طوری که تو حس کنی شنیده می شی کما اینکه این وعده داده شده (مرا بخوانید تا اجابت کنم) ولی وقتی جواب که نمی گیری هیچ اوضاع بدتر می شه می گن شاید همین که تو فکر می کنی برات بده برات خوب باشه! به زیارت امام رضا می ری برمی گردی می بینی بدبخت شدی! روز تولد امام ها بدترین خبرها بهت می سه !!! و در مقابل فقط جواب: شاید امتحان، شاید حکمت ،شاید همین برات خوبه ،شاید هنوز مشکل داری و آدم خوبی نیستی ،شاید باید بیشتر خدایی بشی ،شاید شاید شاید. می دونین هیچ کی جواب درستی نداره انگار همه وظیفه دارن به هر سیاستی شده تورو از منطق و عقل دور کنن و ازت بخوان زندگیتو روی شایدهایی غیر قابل محک بنا کنی تا فقط مسلمان بمانی ! حتی شده مسلمان پر از شک و شبه! من نمی دونم چه طور می توان ادعا کردن راه انتخاب دین عقل است به نظر می رسه عقل فقط تا جایی قابل قبول است که هم راستا با دین پیش برود تا کمی پیش نرود یا عقل نیست ! یا نباید عقلانی پیش بروی و باید روی شاید ها همین هارو بپذیری!
اگر این دین نبود چی؟ اگر من می آمدم می گفتم جز فرقه ای شدم که می گویند چنین کن و چنان کن و نتیجه به من نمی دهند و می گویند اثر می کنه اما تو نمی بینی چی؟ مثلا همین فرقه حلقه ، اداب و رسوم عجیبشان را که می دانید بعد اینکه جن از بدن خارج می کنند و ... از انها می پرسن پس چرا شفا نگرفت می گویند ما نمی دانیم کی اتفاق می افتد ما باید انجام بدهیم تا تمام جن خارج شود!!! بعد می گویند این بیماری به تو کمک کرده تا به سمت این فرقه بیایی ! به نظر بد است اما در کل برایت خوب است. بعد می گویند تو انقدر قرآن خواندی و جن وارد بدنت کردی که حالا حالا ها پاک نمی شوی باید بیشتر تلاش کنی و ...و ....و ... مسخره می آید می دانم ولی ریشه یابی که کنی همان محک نداشتن اسلام است ( شاید برایت خوب باشد، شاید طلوع نزدیک باشد، شاید آدم خوبی نیستی و باید بیشتر تلاش کنی ، شاید حکمت دارد ، شاید شاید شاید ) می ترسم از آخر عاقب این نتیجه ندادن ها شایدها برعکس نتیجه دادن ها و ... می ترسم .
شمارا به خدا اگر جواب منطقی دارید آنچه که بتوان با عقل فهمید و در دنیای عملی تست کرد بهم چواب بدین . خواهشا دیگر حدیث های تکراری تحویلم ندهید. من سن و سالی ازم گذشته و انسانی اهل کتاب هستم تحصیلاتم هم دکتری می باشد منظور اینکه با نوجوان تحریک شده رو به رو نیستید. اگر به من چیزی از دین نشان دهید که نتیجه صد در صدی داشته باشد هم قبول می کنم نه اینکه بخوانم امام فرمودند خواندن هفتاد بار سوره حمد می تواند مرده را زنده کند ولی تو هفتاد هزار بار حمد بخوانی انگار نه انگار!!! این احادیث با شاید ها رفع نقص می شوند. لطفا اگر جوابی دارید برایم خصوصی بفرستید اگر نه پاکش کنید نمی خواهم اگر خدایی ناکرده در جهل هستم با خواندن اینها کس دیگر را به جهل بیاندازم چون می دانم حرف تا مغز استخوان انسان اثر می کند و این شک ها جایی که نباید در ذهن تداعی می شود و انسان را به تباهی می کشد. پس خواهش می کنم جز شما پاسخ دهنده هیچ کس دیگری نتواند این متن را بخواند. سلامت و پایدار باشید.
با سلام و عرض ادب
مشکل از اسلام نیست ، از مسلمانی ماست
مسلمان بودن یعنی تسلیم بودن
اما ما مسلمان می شویم ، تا خدا تسلیم خواسته های ما شود !!!!!!!
در واقع وعده های اسلام دقیقا همان چیزی است که خود مطرح کرده
کسی که اسلام را می پذیرد ، باید بداند که :
هر که در این بزم مقرب تر است ....... جام بلا بیشترش می دهند
یک مسلمان واقعی می داند که هر چه بیشتر به خدا نزدیک تر شود ، بیشتر از این دنیا دور خواهد شد !
پس در ابتدا باید اسلام را بشناسیم و بعد مسلمان شویم !!!
اگر توانستیم بپذیریم که حقیقت یعنی دوری از مادیات و دلبستن به معنویات میتوانیم مسلمان شویم
وگرنه مانند همه خواهیم شد
همرنگ جماعت!
و تمثیل این سخن خواهیم بود :
مردم برده دنیایند
و دین لقلقه زبانشان است؛
تا وقتی زندگی به کامشان است
دور دین را می گیرند
و همین که با بلا و سختی امتحان شوند،
دین داران کم می شوند!
مسلمان بودن یعنی تسلیم بودن
قابل قبول نیست شروحیل عزیز
بحث تاپیک درمورد چگونگی مسلمان بودن نیست، بلکه درمورد چراییِ مسلمان شدن است
به عبارتی استارتر محترم نپرسیدند که چرا در قبال مسلمان بودن من سودی عائدم نمیشود
بلکه پرسیدهاند، چرا وعدههایی که در اسلام داده شده (خودشان گفتهاند، نه اینکه ما خواسته باشیم) در عمل نه تنها محقق نمیشوند، بلکه گاهی کاملاً برعکس تحقق میابند
هر که در این بزم مقرب تر است ....... جام بلا بیشترش می دهند
یک مسلمان واقعی می داند که هر چه بیشتر به خدا نزدیک تر شود ، بیشتر از این دنیا دور خواهد شد !
پس در ابتدا باید اسلام را بشناسیم و بعد مسلمان شویم
پس دیگر معنا ندارد به ما وعده بدهند که مثلاً اگر چشمت را از نامحرم بپوشانی خداوند زن خوبی را نصیبت خواهد کرد
یا بگویند اگر دنبال روزی حلال بروی خداوند به مالت برکت میدهد
یا برعکس، نباید بگویند اگر به نامحرم نگاه کنی یا مال حرام بخوری بیچاره میشوی
قابل قبول نیست شروحیل عزیز
بحث تاپیک درمورد چگونگی مسلمان بودن نیست، بلکه درمورد چراییِ مسلمان شدن است
به عبارتی استارتر محترم نپرسیدند که چرا در قبال مسلمان بودن من سودی عائدم نمیشود
بلکه پرسیدهاند، چرا وعدههایی که در اسلام داده شده (خودشان گفتهاند، نه اینکه ما خواسته باشیم) در عمل نه تنها محقق نمیشوند، بلکه گاهی کاملاً برعکس تحقق میابند
برادر گرامی
تمام وعده های اسلام در بهشت و جهنم عملی خواهد شد
و این بهشت و جهنم در همین دنیاست !!!
دقیقا موازی با زمان حاضر
کسی که ادعای مومن بودن داره ، ولی فکر میکنه خدا دروغ گفته و از خدا نا امید شده ، اصلا مومن نیست !!!!!
و این عذابی که داره می کشه عذاب جهنمه !!!!
این شخص خسر الدنیا و الاخر است
هم این دنیاش به فنا رفته و هم اون دنیاش !!!!
این خودش تحقق وعده خداوند هست و اگر تا حالا شک داشته الان باید مطمئن باشه که خداوند به وعده هاش عمل مبکنه
چرا که اگر واقعا ایمان در دل باشه ، ترس و اندوهی جز از خدا در اون دل نخواهد بود :
با سلام خدمت جناب دلجوی عزیز
من هم سالها با مسائلی که شما گفتید درگیر بودم.
این تاپیک هم سندش: http://www.askdin.com/showthread.php?t=57801
یکی از بزرگترین اشتباهات شما نوع نگاه شما به اسلام و زندگی هست
اگر من به شما بگم نگاهتون رو باید تغییر بدید فقط در حد یک جمله ی قصار اون رو می پذیرید.
ولی اگر دو جلد کتاب هشتصد صفحه ای تحت عنوان «نگاهت را تغییر بده ( 1 ) و ( 2 ) » از یک نویسنده ی کتب روانشناسی غربی بیارم
اونوقت می پذیرید که تغییر در نوع نگاه به زندگی چه تاثیر شگفت انگیزی در زندگی ما داره.
من یک زمانی یکی از مشکلاتی که داشتم این بود که هروقت نماز را ترک میکردم بسیاری از مسائلم حل میشد و هروقت نماز می خوندم دوباره گرفتار میشدم.
و فکر میکردم اسلام به درد نمی خورد. ولی بعد ها متوجه شدم که من وقتی نماز می خونم انتظار دارم خداوند تک تک مسائل من رو به به شکل معجزه آسا حل کند.
ولی وقتی نماز را ترک میکردم دیگر روی خدا حساب نمی کردم و خودم دست به کار میشدم.
این خطای فکری باعث شده بود که من دچار کج فهمی بشوم.
کاری که من باید میکردم این بود که هم نمازم را بخوانم هم خودم برای حل مسائلم دست به کار بشوم و به خدا توکل کنم تا بهترین نتیجه را بگیرم.
اما بهترین نتیجه چی هست ؟ بهترین نتیجه آن چیزیست که خداوند به آن راضی باشد.
خداوند به چه چیزی راضی است ؟ خداوند به آن چیزی راضی هست که کمترین آسیب را برای همگان در پی داشته باشد.
سالها پیش رفته بودیم مسافرت. در یک جاده ی دو طرفه یک ماشین که راننده کله خری داشت در حالی که ماشین داشت از روبرو می آمد
شروع کرد به سبقت گرفتن از ما. ولی چون ماشینی که از روبرو می آمد خیلی نزدیک شده بود
و این راننده ی احمق هم به هر قیمتی شده می خواست سبقت بگیرد
پدرم ترمز گرفت که آن راننده سریع از ما رد بشود و سبقت بگیرد و منجر به تصادف نشود.
ترمز پدرم باعث از خواب پریدن ما و زله ترک شدن خانواده اش شد. ولی جلوی یک تصادف مرگ بار را گرفت.
این همان چیزی است که خداوند به آن راضی است. یعنی کاری که کمترین ضرر را برای جمع داشته باشد نه منافع فردی.
خب آن راننده آدم ابلهی بود. ولی خانواده اش چه گناهی کردند ؟
پدر من هم می توانست بگوید به من چه به درک . بزار بره زیر تریلی. من چرا خانواده ام را از خواب بپرانم ؟
کسی که نگاهش به کشور و جامعه اش مانند خانواده خودش باشد همیشه منافع جمع را در نظر می گیرد.
و البته این بدان معنا نیست که ما همیشه خودمان را فدای دیگران بکنیم.
یک جایی منافع فردی که در راستای منافع جمعی است اولویت دارد که همین باز منافع جمعی را به دنبال دارد.
این خاطره را گفتم تا بگویم که بهترین نتیجه همیشه آن چیزی نیست که ما انتظار داریم.
یک مسئله دیگر نوع نگاه شما به اسلام و انتظارات غیر منطقی از اسلام است.
در فیلم راز ( The Secret ) یک جمله ی طلایی وجود دارد:
اگر شما از یه ساختمون بلند بپرید پایین مهم نیست که آدم خوبی هستید یا آدمه بدی هستید.
قطعا زمین می خورید و آسیب می بینید.
رابطه ی جهان هستی و خداوند. مثل رابطه ی دستگاه خودپرداز و بانک است.
جهان هستی یک هوش مصنوعی دارد که خداوند این هوش را به آن تزریق کرده است.
و حالا این جهان هستی با هوش مصنوعی که خداوند بهش داده زندگی مردم را اداره میکند.
وقتی می گویند توکل کن به خدا ، به این معنا نیست که توکل به خدا باعث می شود که خداوند خودش عملی را انجام بدهد.
جهان هستی پر است از قوانینی که خداوند به جهان هستی ( دستگاه خودپرداز ) داده است و برایش یک سری شرط گذاشته.
اگر کسی ده درصد توکل داشت. به اندازه ی ده درصد مسیر را برای او هموار کن.
اگر کسی پنجاه درصد توکل داشت. به اندازه ی پنجاه درصد مسیر را برای او هموار کن.
اگر کسی مومن بود ولی به اندازه ی سی درصد اهل تفکر و تلاش بود ماهیانه بین یک و نیم تا دو میلیون درآمد حلال خواهد داشت.
اگر کسی مومن بود ولی به اندازه ی هشتاد درصد اهل تفکر و تلاش بود این قابلیت را به او بده که در عرض سه ماه بین سیصد تا پانصد میلیون تومان درآمد داشته باشد.
اگر کسی مومن بود و صد در صد اهل تفکر بود و صد در صد توکل داشت
و شش ماه بیشتر به پایان عمرش باقی نمانده بود و دچار بیماری شد دیگر قوانین قبلی را اجرا نکن و او را شفا نده
و بگذار شش ماه درد بکشد تا تاوان گناهانش در این دنیا باشد.
و میلیارد ها میلیارد شروط دیگر وجود دارند که هر کدام در جای خودش و بسته به شرایطی که شخص دارد اجرا می شوند.
خب حالا پاسخ بسیاری از سوالات شما مشخص شد.
با این شرایط چه کسی بیشتر از همه موفق می شود ؟ کسی که قانونمندی های جهان هستی را بشناسد و خودش را با آنها هماهنگ کند.
امام خمینی یک نمونه از کسانیست که قانونمندی های جهان هستی را خیلی خوب شناخت.
شما اگر به سخنرانی های امام خمینی گوش بدهید می بینید که گاهی ادبیات ایشان از نظر دستور زبان فارسی زیر صفر است.
یعنی یک بچه کلاس اولی بهتر از ایشان جمله بندی میکند.
چند جمله ایشان را ببینید:
«این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید که ما نمی خواهیم این سلطان را.»
« آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر»
«شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم مگر همه ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سال بگذرد و جبران بشود این معنا.»
ولی در کمال حیرت می بینید که همان جمله ای که فعل و فاعل و مفعول و نهاد و گزاره در آن پس و پیش هستند
به شدت روی میلیون ها انسان اثر میگذارد.
الان خیلی ها ارواح عمشون کلاس های body language و ارتباط موثر برگزار میکنند
و با چهار تا جمله ی زیبا و قهقهه های مصنوعی ( برای نشان دادن آرامش درونی ) و گریم و کت و شلوار و کراوات می خواهند بیشترین تاثیر را روی مردم بگذارند.
ولی هیچ اتفاقی نمی افتد و فقط مردم بیچاره را تیغ میزنند.
چون صداقت و راستگویی به انسان اعتبار می دهد. و اعتبار + زبان بدن، میزان تاثیرگذاری کلام را مشخص میکند.
زبان بدن هم اگر کسی صداقت داشته باشد بیشترین تاثیرگذاری را خواهد داشت.
همانطور که می بینید همه ی اینها مثل حلقه های زنجیر به هم متصل هستند و امام خمینی خیلی خوب این را فهمید.
شما هم باید قانون مندی های جهان هستی را بشناسید و خودتان را با آنها هماهنگ کنید و تا بیشترین دستاورد را داشته باشید.
من تا جایی که خودم این قانون مندی ها رو درک کردم سعی میکنم به صورت خلاصه واستون توضیح بدم.
1- اگر شما از این طرز فکر کنونی تان دست بر ندارید، خودتان را قطعه قطعه هم بکنید خداوند به یاری شما نخواهد آمد.
2- شما باید مسائل زندگیتان را اولویت بندی کنید و ببینید برطرف کردن کدام مسئله در اولویت قرار دارد.
3- شما اگر فقط یکی از مسائلتان را حل کنید. مسائل بعدیتان طبق فرمولی که در داستان زیر آورده ام حل خواهد شد.
[SPOILER]
مخترع شطرنج که شخصی به نام «سسا» (Sessa) بود به حضور شاه بار یافت.
شاه با مهربانی گفت: «میل دارم بپاس این اختراع عجیب پاداشِ خوبی به تو بدهم.»
دانشمند، تعظیم کرد، شاه ادامه داد: «آن قدر غنی هستم که بتوانم بهترین آرزویت را برآورم، اکنون آن چه می خواهی و لازم داری گو.»
سسا خاموش ماند.
شاه او را تشویق به سخت گفتن کرد و گفت: «شرم نکن، هر چه می خواهی بگو برای تأمین بهترین آرزوی تو از هیچ چیز دریغ نخواهم کرد.»
او جواب داد: «پادشاها! لطفت بی پایان است. اما مرا فرصتی دهید تا درباره ی خواسته ام بیندیشم و فردا به عرض رسانم.»
روز بعد سسا با درخواست بی نهایت حقیرانه اش، شاه را متعجب کرد:
او گفت: «ای پادشاه! میل دارم در اولین خانه ی صفحه ی شطرنج یک دانه گندم داشته باشم.»
شاه که تصور می کرد اشتباه شنیده، پرسید: «یک دانه گندم معمولی؟»
بله، شاها، در خانه ی دوم، دو دانه، در خانه ی سوم، چهار دانه، در خانه ی چهارم، هشت دانه، در خانه ی پنجم، 16 دانه، در خانه ی ششم، 32 دانه و...
شاه با خشم گفت: «کافی است، دانه های گندمی که برای 64 خانه ی صفحه ی شطرنج آرزو می کنی خواهی گرفت؛
برای هر خانه، دو برابر خانه ی قبلی. اما بدان که خواهشت شایسته و در خور بخشندگیِ من نیست.
سپس پادشاه گفت. برو! نوکران من کیسه گندمت را برایت می آورند.
سسا تبسمی کرد و رفت جلوی در کاخ به انتظارِ پاداش نشست.
هنگام ناهار، شاه به یاد سسا افتاد و پرسید آیا این مخترع پاداش فقیرانه اش را دریافت کرده است؟
و در جواب به او گفتند: شاها! فرمانت مطاع است. ریاضی دانانت مشغول محاسبه اند تا ببینند چه مقدار گندم باید دریافت کند.
شاه روی در هم کشید. زیرا عادت نداشت که این قدر در اجرای فرمانش تعلل و تأخیر شود.
شب، قبل از این که به بستر برود مجدداً پرسید که آیا کیسه ی گندم سسا داده شده است
ولی گفتند: شاها! ریاضی دانانت دایماً در کارند و امیدوارند قبل از طلوع آفتاب کار محاسبه پایان پذیرد.
شاه با خشم گفت: «چرا این قدر مسامحه می کنند؟ تا قبل از این که از خواب بیدار شوم باید پاداش سسا تا آخرین دانه ی گندم داده شده باشد
دیگر در این باره دستوری نخواهم داد!
صبح به عرض شاه رساندند که رئیس ریاضی دانان دربار اجازه ی شرفیابی خواسته است. شاه او را به حضور پذیرفت.
شاه، قبل از این که حکیم، سخنی بگوید گفت: می خواهم بدانم پاداش محقرانه ای که سسا خواسته بود به او داده شده است؟
حکیم پیر جواب داد: «علت این که صبح به این زودی شرفیاب شدم همین است. با کمال وظیفه برای محاسبه ی گندم سسا کوشیده ایم، مقدارش بسیار سر سام آور است»
شاه با بی حوصلگی سخن او را قطع کرد و گفت: «هر قدر سرسام آور باشد انبارهای غله من می تواند جواب گوی آن باشد. پاداشی که به او قول داده شده است باید تحویل شود!
حکیم گفت: رضایت خاطر و انجام آروزی سسا در قدرتِ تو نیست در تمام انبارهای غله ات مقدار گندمی که سسا خواسته است وجود ندارد.
اصولاً در تمام خطه ی سلطنتت این مقدار گندم یافت نمی شود.
در حقیقت دنیا هم چنین گندمی را به خود ندیده است.
اگر بخواهی به قولت وفا کنی باید دستور دهی همه ی زمین های دنیا به مزارعِ گندم تبدیل شوند
همه ی دریاها و اقیانوس ها خشک شوند و همه ی یخ ها و برف های
قطب های دور دست ذوب شوند و بعد اگر تمام این مناطق و سرزمین های عظیم دنیا زیر کشت گندم قرار گیرد
شاید ممکن باشد تعداد گندمی که سسا به عنوان پاداش خواسته است به او داده شود.
شاه که حیرت زده به گفتار محاسبش گوش می داد متفکرانه گفت:
آن عدد غول پیکر چیست؟
حکیم پاسخ داد: «پادشاها 18446744073709551615 است.»
[/SPOILER]
4- حقیقت آن چیزی نیست که شما فکر میکنید. بلکه آن چیزی که شما فکر میکنید حقیقت را رقم خواهد زد.
بزرگی می گوید: چه فکر کنید که می توانید و چه فکر کنید که نمی توانید در هر دو صورت حق با شماست.
چون اگر فکر کنی که می توانی آنوقت می توانی پس درست فکر کرده ای. اگر هم فکر کنی که نمی توانی آنوقت نمی توانی پس باز هم درست فکر کرده ای.
اما چگونه می توانیم فکر کنیم که می توانیم ؟
ذهن این قابلیت را دارد که بشود آن را فریب داد و از این ضعف ذهن برای رسیدن به دستاوردهای بزرگ استفاده کرد.
یک تمرین را انجام بدهید. یک تفکری که بیش از همه آزارتان می دهد را روی کاغذ بنویسید. و منطقی ترین جوابی که به ذهنتان میرسد را هم برای آن بنویسید.
مثلا می توانید به صورت زیر بنویسید:
فکر منفی: خداوند به من هیچ کمکی نمی کند. خداوند می خواهد من را آزار بدهد.
فکر مثبت: خداوند بزرگتر و مهربان تر از آن است که به کسی ظلم بکند. و ....
و بعد هرروز تمرین کنید که فکر مثبت را جایگزین فکر منفی کنید.
یعنی هروقت فکر منفی به ذهنتان آمد شروع کنید به فیلم بازی کردن و یک ژستی بگیرید که انگار فکر مثبت را از ته قلبتان می گویید.
هرروز این تمرین را برای یک یا چند فکر به مدت دو سه هفته انجام بدهید. خواهید دید که به مرور زمان ذهنتان انعطاف نشان خواهد داد و آن را خواهد پذیرفت.
و وقتی هم آن را پذیرفت دیگر نگاهتان به خداوند عوض می شود و بعد می بینید که افکار جدید شما چه تاثیر شگفت انگیزی در زندگیتان خواهند گذاشت.
5- هرکس به هر اندازه ای با قوانین جهان هستی هم جهت باشد به همان اندازه هم موفق می شود و ربطی به مسلمان بودن یا نبودن ندارد.
مثلا دکتر هلاکویی نماز نمی خوانند. ولی به دلیل اینکه تمرین های ذهنی را انجام می دهند ذهن متمرکز و آرامی دارند.
یعنی آنچه ایشان بدون نماز به دست آورده اند شما با نماز به دست نیاورده اید.
این شبهه ی خطرناکی هست و باعث می شود خیلی ها فکر کنند غیر مسلمان ها در خوشی و آرامش هستند.
در حالی که انجام دادن تمرین های ذهنی و تمرین تمرکز برای هر شخصی همین نتایج را به دنبال خواهد داشت.
حال اگر کسی این ذهنت مثبت و آرام را با نماز و ایمان به خداوند ترکیب کند شهید احمدی روشن و شهید شهریاری خلق می شوند
که مقابل چشمان حیرت زده ی همه جهان، در مدت کوتاهی ایران را هسته ای کردند.
آقای هلاکویی در کلیپی به یکی از تماس گیرندگان گفت: اگر شما همین الان هزارتا فحش هم به من بدهید من اصلا ناراحت نمی شوم و اصلا اهمیتی برای من ندارد.
ایشان با این حرفشان می خواست آرامششان را نشان بدهند.
اما من در سایت اسکدین کارشناسانی را دیدم که با وجود اینکه از نظر مالی زندگی سطح پایینی دارند
در آرامش و اخلاق و صبوری و مهربانی و متانت هزارتا مثل هلاکویی را قورت می دهند.
این هم یکی از پست های خودم در یکی از تاپیک ها که به کارتان می آید
[FONT="][FONT="]یکی از آسیب هایی که مردم توی زندگیشون می بینند اشتباه در الگوبرداری هست.گاهی یه نفر فوتبالیست خوبی هست. ولی انسان خوبی نیست.
به جای اینکه فقط و فقط از فوتبالش الگو برداری کنند در همه زمینه ها الگو قرارش میدن و این باعث سقوط آدم میشه.
مثلا یک پیتزا فروش با رعایت تکنیک هایی تونسته ماهی سی میلیون تومان سود خالص داشته باشه.
همین آدم با یک اخلاق بد یا یک رفتار بد یا یک الگوی بد مانع از ورود پنجاه میلیون سود خالص به زندگیش شده.
یعنی طرف اگر یک ایرادش رو اصلاح میکرد این پنجاه میلیون میرفت روی او سی میلیون و ماهی هشتاد میلیون سود خالص واسش داشت.
ولی مردم این مسائل رو نمی بینند و همین که طرف یه کمی در کارش موفق هست فکر میکنن دیگه همه چیزش درسته.
و در همه ی زمینه ها ازش الگو برداری میکنن.
و در آینده هزاران آدم جدید ساخته میشن که می تونن همزمان که ماهی سی میلیون سود خالص دارند. جلوی ورود پنجاه میلیون تومان رو هم به زندگیشون بگیرند.
تازه من خوشبینانه ترین حالت ممکن رو گفتم.
اگر انسان از شخصیت یک نفر به صورت درهم الگوبرداری کنه ممکنه رفتارهای بد الگوبرداری شده به طور کلی اون رو از مسیر منحرف کنند.
[FONT="]این بسیار خطرناک هست.
در پایان مطالعه ی پست های خودم در این تاپیک رو بهتون توصیه میکنم.
سلام و احترام آقارضای عزیز
یک نمونه وعدهء بیقید و شرط دنیوی (و نه اخروی) را نام ببرید لطفاً
من به دنبال بیان یک قاعده کلی بودم که عرض کنم وعده ها دو گونه است، و عمدتا وعده ها وعده های مطلق نیستند.
حتی وعده هایی که ظاهرا بدون قید و شرط ارائه میشوند باز هم در باطن خود شروطی دارند، مثلا من اگر به شما وعده بدهم که فردا 4 به خانه شما می آیم این وعده بی قید و شرط نیست، بلکه هزاران شرط در باطن خود دارد، شروطی چون اگر زنده باشم، اگر سالم باشم، اگر کار مهم تری پیش نیاید، اگر کاری برای شما پیش نیاید و...
خلاصه اینکه گمان نکنید که وعده های 100 درصدی فضیلتی دارند.
تفاوت این دو سنخ وعده در این است که در وعده های قطعی علت تامه به عنوان شرط بیان میشود، یعنی تمام علل و عوامل به عنوان شرط می آیند و گفته میشود اگر این شروط محقق شود من چنین خواهم کرد اما در وعده های مشروط فقط به یک یا چند علت اشاره میشود.
بنابراین اگر وعده 100 درصدی در مورد دنیا هم وجود نداشته باشد به خاطر متغیرهای مختلف است که در هر آیه به یکی از این عوامل اشاره شده، شما همه این عوامل را در کنار هم جمع کنید میشود یک وعده 100 درصدی
استاد عزیز، با عذرخواهی، فکر میکنم به مشکل پرسشگر محترم دقت نفرمودید
ایشان نگفتند باید تمام وعدهها بصورت 100 در 100 اجرا شود. بلکه پرسیدند چرا تقریباً هیچکدام از وعدهها اجرا نمیشود؟
براستی از نظر شما آیا هیچ دعایی مستجاب نشده؟ هیچ برکتی در حرکت های الهی دیده نشده؟ هیچ وعده ای محقق نشده؟ نباید گمان کرد که وعده های الهی از غیر اسباب طبیعی محقق میشوند، بلکه از طریق همین اسباب مادی محقق میشوند.
مثلا خداوند وعده داده است:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»؛ اى مؤمنان! اگر خدا را يارى كنيد، خدا هم شما را يارى مى كند و گام هايتان را محكم و استوار مى سازد.(محمد:7)
همین انقلاب ایران، همین هشت سال جنگ ایران در شرایط تحریم با تمام دنیا که هیچ کدام از تحلیلگران نظامی با نگرش های مادی برای ایران درصد پیروزی قائل نبودند؛ همین اتفاق عظیمی که به صورت ظاهرا مادی در صحرای طبس اتفاق افتاد.
من در زندگی شخصی خودم بارها وعده های خداوند را تجربه کرده ام، و سایرین هم همینطور هستند.
نکته دیگری که لازم است عرض کنم این است که تحقق وعده های الهی دو شرط دارد:
اول اینکه فضای امتحان الهی را به هم نزده و انسان ها را وادار به ایمان های غیر منطقی نکند؛ اگر قرار باشد مومنین هر دعایی می کنند مستجاب شود، هر بلایی رفع شود، و... خب کافران در ایمان آوردن بر مومنین پیشی می گیرند، چون آنچه ایشان را کافر کرده است دنیا طلبی است، وقتی می بینند مومنین با یک دعا مشکلشان به صورت ویژه حل میشود چرا باید کافر بمانند؟
دوم: مهمترین امتحان الهی اعتماد به وعده های اوست، به همین خاطر اعتماد به وعده در صورتی صدق می کند که تمام ظواهر زندگی بر خلاف این وعده باشد. اگر کسی به شما بگوید وارد این کوچه شو و شما هیچ روزنه ای از باز بودن آن کوچه نبینید اینجا جای امتحان است، اینجا روشن میشود که چقدر به این انسان اعتماد دارید.
لذا خداوند گاهی ظواهر را به گونه ای قرار میدهد که هیچ روزنه امیدی جز وعده خداوند نباشد، و تحقق وعده ها را طول میدهد چون باید معتمدین به خدا از غیر ایشان آشکار شوند.
مثلا در جنگ خندق خداوند وعده نصرت را زیر پا نگذشت اما آن را به تاخیر انداخت تا مومنینی که به وعده الهی اعتماد دارند از غیر ایشان جدا شوند و در دو آیه 12 و22 سوره احزاب به این دو گروه اشاره می فرماید.
نمونه دیگر آن عزت وآبرویی است که وعده داده است، به عنوان نمونه معاویه با تمام توان رسانه ای خود شخصیت علی(ع) را تخریب کرد، از منع حدیث تا جعل حدیث، تا لعن بر منابر و تاکتیک های دیگر که مردم شام باور کرده بودند علی(ع) اصلا اهل نماز نیست! از آن طرف علی(ع) کوچکترین گامی برای دفاع از شخصیت خویش بر نداشت، اما فرجام آن این شد که علی(ع) یک شخصیتی شد که در تمام جهان شناخته شده است، و مسلمان و غیر مسلمان در مدح او کتاب می نویسند.
من اگر به شما وعده بدهم که فردا 4 به خانه شما می آیم این وعده بی قید و شرط نیست،
بلکه هزاران شرط در باطن خود دارد، شروطی چون اگر زنده باشم، اگر سالم باشم، اگر کار مهم تری پیش نیاید، اگر کاری برای شما پیش نیاید و...
سلام استاد مسلم عزیز
هرروز بیشتر از قبل ایمان میارم که تمام نگرش های منفی ما به اسلام ناشی از خطاهای فکری است که با تمرین های روانشناسی قابل حل است.
چند مثال زیر را ببینید:
حرف اصلی: شما به همه ی آرزوهایتان نمی رسید.
برداشت درست: شما با رعایت قانونمندی های جهان هستی به تمام آرزوهایتان خواهید رسید. منهای آرزوهایی که خداوند به صلاح شما نداند.
برداشت غلط: شما به هیچکدام از آرزوهایتان نخواهید رسید.
---------------------------------------------------------------------------------
حرف اصلی: خداوند انسان را امتحان میکند.
برداشت درست: خداوند در بخش هایی از کل زندگی انسان را امتحان میکند. مثلا پنج سال یا شش سال مجموعا.
برداشت غلط: خداوند می خواهد در همه ی عمر من را به بهانه ی امتحان زجر بدهد.
---------------------------------------------------------------------------------
حرف اصلی: وعده های خداوند صد در صدی نیست.
برداشت درست: احتمال دارد گاهی موانعی پیش بیاید که این وعده عملی نشود. ولی در 99 درصد مواقع وعده هایی که 100 درصدی نیستند 100 درصد اتفاق میفتند.
برداشت غلط: وعده های خداوند هرگز اتفاق نخواهند افتاد و احتمال رخ دادنشان صفر است.
---------------------------------------------------------------------------------
خب طبق مثال شما خیلی اوقات پیش میاد که یه نفر میگه فردا میای سر قرار ؟ طرف میگه اگر عمری باقی بود آره میام.
در 99 درصد مواقع عمری باقی هست و این قرارها سالها بدون وقفه ادامه خواهند داشت.
و این احتمال خیلی ضعیف هست که طرف بمیرد ولی چون احتمال وجود دارد باید احتمال بدهیم. ولی باید میزان ضعیف بودنش را هم مشخص کنیم.
یادتان هست در تاپیکی گفته بودم:
خیلی از نقدهایی که دوستان به اسلام و خدا دارند، نه در اسلام هست نه در ذات خداوند.
آنچه دوستان می بینند انسان های اطرافشان هستند نه خداوند و اسلام.
اون کسی که وقتی بفهمه بهش نیاز داری واست قیافه میگیره خدا نیست. انسان های اطرافمون هستند.
اون کسی که وقتی بفهمه دوستش داری وحشی میشه و ازت فاصله میگیره که بری بهش التماس کنی خدا نیست. انسان های اطرافمون هستند.
اون کسی که به دنبال آزار دادنه، دنبال لج و لجبازیه ، بی تفاوته، میگه هر بلایی میخواد سر مردم بیاد به درک، خدا نیست. انسان های اطرافمون هستند.
ما اینقدر از این آدم ها دیدیم و باهاشون کلنجار رفتیم فکر میکنیم خدا هم مثل اونها بی تفاوته. مثل اونها بیخیاله. مثل اونها لجبازه. ولی این خدا نیست.
اونی که میگه:
خب حالا که این دونفر باهم قرار دارن و کلی امید و آرزو دارن و روی قرارهاشون حساب کردن.
بزار فردا جون یکیشونو بگیرم که قرارشون بهم بخوره و منم هر هر بهشون بخندم
خدا نیست. این منم . این تویی. این ما آدم ها هستیم که اهل این عقده ای بازی ها هستیم.
اگر این نگاهمان اصلاح بشود خیلی از مسائلمان حل می شود.
پس دیگر معنا ندارد به ما وعده بدهند که مثلاً اگر چشمت را از نامحرم بپوشانی خداوند زن خوبی را نصیبت خواهد کرد
یا بگویند اگر دنبال روزی حلال بروی خداوند به مالت برکت میدهدیا برعکس، نباید بگویند اگر به نامحرم نگاه کنی یا مال حرام بخوری بیچاره میشوی
با سلام و عرض ادب
برادر گرامی
بنده دقیقا نمی دونم این وعده ها کجا و توسط کی داده شده
ولی اگر خداوند چنین وعده هایی داده ، عمل خواهد کرد !
منتها قرار نیست که فلان دقیقه یا فلان روز که من تعیین کردم این اتفاق بی افته !!!!!
بلکه زمانی اتفاق خواهد افتاد که خداوند تعیین کرده !
چرا که صرف این که من بگم ایمان آوردم کفایت نمیکنه
بلکه خداوند میزان صبر من ، میزان اعتماد من ، میزان باور قلبی من و... رو می خواد آزمایش کنه
البته خداوند به این چیز ها علم داره
منظور از آزمایش نشون دادن این ها به خودمون و تجربه شخصی ما هست !!!!
تا در جهنم یا بهشت ابدی نتونیم ادعا کنیم که می تونستیم بهتر از این عمل کنیم !!!!
ببینید در داستان حضرت ایوب(سلام بر او) خداوند همه چیزش رو ازش می گیره و ایشون باز هم جز اطاعت کاری نمی کنه
این داستان فقط داستانی برای سرگرم کردن ما نیست
بلکه عبرتی هست برای ما
که بدونیم خداوند خلف وعده نمی کنه
حالا اگر ما این رو که قسمتی از قرآن هست نپذیرفتیم ، پس ما ایمان نیاوردیم !!!!!
ایمان فقط خم و راست شدن و گشنگی کشیدن و سرکوب کردن غرایز نیست !
ایمان اون باور قلبی هست که باعث می شه انسان خداوندی رو اطاعت کنه که نهایت کمالات هست
چنین خداوندی اگر چیزی رو به من بده سر من منت گذاشته و اگر نده باز هم سر من منت گذاشته!
اگر خداوند رو شناخته باشم میدونم که داده هاش نعمت و نداده هاش هم باز نعمت هست!
شمارا به خدا اگر جواب منطقی دارید آنچه که بتوان با عقل فهمید و در دنیای عملی تست کرد بهم چواب بدین . خواهشا دیگر حدیث های تکراری تحویلم ندهید. من سن و سالی ازم گذشته و انسانی اهل کتاب هستم تحصیلاتم هم دکتری می باشد منظور اینکه با نوجوان تحریک شده رو به رو نیستید. اگر به من چیزی از دین نشان دهید که نتیجه صد در صدی داشته باشد هم قبول می کنم نه اینکه بخوانم امام فرمودند خواندن هفتاد بار سوره حمد می تواند مرده را زنده کند ولی تو هفتاد هزار بار حمد بخوانی انگار نه انگار!!! این احادیث با شاید ها رفع نقص می شوند. لطفا اگر جوابی دارید برایم خصوصی بفرستید اگر نه پاکش کنید نمی خواهم اگر خدایی ناکرده در جهل هستم با خواندن اینها کس دیگر را به جهل بیاندازم چون می دانم حرف تا مغز استخوان انسان اثر می کند و این شک ها جایی که نباید در ذهن تداعی می شود و انسان را به تباهی می کشد. پس خواهش می کنم جز شما پاسخ دهنده هیچ کس دیگری نتواند این متن را بخواند. سلامت و پایدار باشید.
سلام
این سوالات و شکیات و شبهات به شما اختصاص ندارد بلکه همه انسانها به نوعی به این سوالات دچارند مثلا فرد غیر مسلمان شبهه ای در مورد اسلام دارد و فرد غیر متدین شبهه ای درباره خدا و شما انسان دین دار مسلمان سوال و شبهه ای در مورد آموزه های دین...
مهمترین چیزی که یک مومن باید بدان توجه کند آنستکه که او در مسیر ایمان به خدا و کمال وجودی قدم گذاشته و نه در مسیر راحتی زندگی... اگر چنین بود قرآن کریم نمی فرمود هرگاه امتی ایمان می آورند ما آنها را به مصیبتها و گرفتاریها مبتلا می کنیم تا از گناهان پاک و آزموده شوند.
مسیر ایمان مسیر پرنشیب و فرازی است که راحتی زندگی مادی در آن ملاک نیست. موفقیت های مادی و ظاهری در آن ملاک نیست. مومن باید بداند که برای اهدافی عالی تر و بزرگ تر وارد میدان دین داری شده است. برای کمال، برای عظمت، برای جانشینی خدا و برای حاکمیت بر جسم و جان.... این هدف والا و مقام بلند به هیچ وجه با معیار آسانی زندگی سنجیده نمی شود. در عین حال از آنجا که انسانها از لحاظ توانایی در سطوح مختلفی اند اشکال ندارد که طلب عافیت و راحتی هم بکنند. اما راحتی و عافیت تقریبا برای هیچ فرد مومنی امر دائمی و همیشگی نیست و ممکن نیست زندگی مومن خالی از مشکل و گرفتاری باشد. برای بدست آوردن عافیت و سلامت در مسیر دینداری پرهیز از ظلم به دیگران ، خوش خلقی ، خوش نیتی ، کمک به سایرین ، صدقات ، ادعیه و البته تلاش و کوشش خردمندانه درتدبیر زندگی موثرند. این آموزه ها را که برای مدتی با مراقبت و دقت عمل کردیم سلامت و عافیت به ما رو خواهد کرد. ولی باز هم تاکید می کنیم که این سلامت و عافیت خالی از برخی مشکلات نیست...
یا حکیم
خداوند میزان صبر من ، میزان اعتماد من ، میزان باور قلبی من و... رو می خواد آزمایش کنه
مومن باید بداند که در مسیر ایمان به خدا و کمال وجودی قدم گذاشته و نه در مسیر راحتی زندگی
سلام
دوستان عزیز، یکی دو بار در تاپیک دیگری به خود برتر بینی متهم شدهام برای همین تمایلی ندارم که مجدداً واژهء "اشتباه میکنید" را به کار ببرم که مبادا باز به چنین موضوعی متهم بشوم
ولی باور کنید نگاهتان به سوال تاپیک اشتباه است. شما دوستان عزیز دارید به این پرسش پاسخ میدهید: "چرا ما خوبی میکنیم ولی در مقابل بدی و بلاهای مختلف میبینیم؟"
درحالیکه اصلاً چنین پرسشی نه از سوی پرسشگر محترم و نه از سوی من که هم نظر ایشان هستم مطرح نشده. فقط جناب "مسعود" تا حدودی به سوال اصلی پرداختهاند
البته به نظرم پرسشگر محترم هم کمی بی دقت تایپ کردهاند و گاهی موضوع را بطور دقیق نرساندهاند
لذا با اجازه بخشهایی از پرسش اصلی را نقل قول میکنم و البته توضیحاتی هم به آن اضافه میکنم، امیدوارم موضوع بحث واضحتر بشود:
منطق و عقل حکم می کنه دو دو تا چهار تا بشه اما تا موضوع دین که پیش می یاد می تواند هرچیزی بشود!
وقتی یک آدم غیرمسلمان مشکل پیدا می کنه می گن چوب کفر خودش (یا گناهانش) رو می خوره
وقتی یک آدم مسلمان به مشکل می خوره می گن امتحان الهی پس می ده!
وقتی جوابِ دعاها و خوبیهات رو نمی گیری و حتی اوضاعت بدتر هم می شه، می گن شاید همین اتفاقی که تو فکر می کنی برات بده برات خوب باشه!
اگه تو اوضاعت خوب بشه میگن دیدی خدا به زندگیت برکت داد! اما وقتی اوضاع یه گنهکار خوب میشه میگن خدا میخواد در خوشیهای دنیا غرقش کنهخلاصه هر اتفاقی که میفته یه جواب متفاوت بهت داده میشه مثل اینها:
شاید امتحانه، شاید حکمته، شاید همین برات خوبه، شاید هنوز در دینداری مشکل داری و آدم خوبی نیستی، شاید باید بیشتر خدایی بشی، شاید شاید شاید....
برای اینکه باز هم منظور را بهتر بیان کنم مثالی عرض میکنم:
زمان قدیم وقتی ماهیگیرها نمیتوانستند از دریا ماهی صید کنند، یا باران نمیبارید، یا هر اتفاق دیگر، میآمدند و کسی را قربانی میکردند
اگر باران میبارید و صید زیاد میشد میگفتند دیدید اعتقاد ما درست بود؟ اگر هم باران نمیبارید و یا صیدی حاصل نمیشد، میگفتند قربانی ما مورد قبول خدایان واقع نشده!
حالا بلاتشبیه، منظور پرسشگر محترم همین موضوع است
اینکه اگر قرار باشد در ابتدا وعدهای بدهیم اما وقتی وعده حاصل نشد برایش دلیل بتراشیم، خب بت پرستان هم میتوانند همین کار را کنند
اصلاً من هم میتوانم ادعای شفا کنم. همین الان بیماران خود را بیاورید تا من شفا بدهم. اگر شفا یافتند میگویم معجزهء من بود. اگر هم شفا نیافتند میگویم ظرفیت بیمار شما پایین بود!!
در مجموع منظور این است که هیچ خطکش و معیاری وجود ندارد که بشود لااقل در این زمینه صحت یا عدمصحت وعدههای دین را بررسی کرد
شما آدم خوبی باشی ممکن است سختی ببینی، ممکن است خوشی ببینی. آدم بدی هم باشی ممکن است سختی ببینی، ممکن است خوشی ببینی
سلام
دوستان عزیز، یکی دو بار در تاپیک دیگری به خود برتر بینی متهم شدهام برای همین تمایلی ندارم که مجدداً واژهء "اشتباه میکنید" را به کار ببرم که مبادا باز به چنین موضوعی متهم بشوم
ولی باور کنید نگاهتان به سوال تاپیک اشتباه است. شما دوستان عزیز دارید به این پرسش پاسخ میدهید: "چرا ما خوبی میکنیم ولی در مقابل بدی و بلاهای مختلف میبینیم؟"درحالیکه اصلاً چنین پرسشی نه از سوی پرسشگر محترم و نه از سوی من که هم نظر ایشان هستم مطرح نشده. فقط جناب "مسعود" تا حدودی به سوال اصلی پرداختهاند
البته به نظرم پرسشگر محترم هم کمی بی دقت تایپ کردهاند و گاهی موضوع را بطور دقیق نرساندهاند
لذا با اجازه بخشهایی از پرسش اصلی را نقل قول میکنم و البته توضیحاتی هم به آن اضافه میکنم، امیدوارم موضوع بحث واضحتر بشود:برای اینکه باز هم منظور را بهتر بیان کنم مثالی عرض میکنم:
زمان قدیم وقتی ماهیگیرها نمیتوانستند از دریا ماهی صید کنند، یا باران نمیبارید، یا هر اتفاق دیگر، میآمدند و کسی را قربانی میکردند
اگر باران میبارید و صید زیاد میشد میگفتند دیدید اعتقاد ما درست بود؟ اگر هم باران نمیبارید و یا صیدی حاصل نمیشد، میگفتند قربانی ما مورد قبول خدایان واقع نشده!حالا بلاتشبیه، منظور پرسشگر محترم همین موضوع است
اینکه اگر قرار باشد در ابتدا وعدهای بدهیم اما وقتی وعده حاصل نشد برایش دلیل بتراشیم، خب بت پرستان هم میتوانند همین کار را کنند
اصلاً من هم میتوانم ادعای شفا کنم. همین الان بیماران خود را بیاورید تا من شفا بدهم. اگر شفا یافتند میگویم معجزهء من بود. اگر هم شفا نیافتند میگویم ظرفیت بیمار شما پایین بود!!در مجموع منظور این است که هیچ خطکش و معیاری وجود ندارد که بشود لااقل در این زمینه صحت یا عدمصحت وعدههای دین را بررسی کرد
شما آدم خوبی باشی ممکن است سختی ببینی، ممکن است خوشی ببینی. آدم بدی هم باشی ممکن است سختی ببینی، ممکن است خوشی ببینی
با سلام
برادر گرامی
مساله همین هست
دین وعده نداده هر چی بخوای همون دقیقه فراهم می شه
که حالا شخصی بگه چون فراهم نشد ، پس من دیگه نمی خوام دین دار باشم !!!!!
دین گفته هر خواسته ای برای برآورده شدن یه سری شرط و شروط و پیش نیاز داره
و تا خدا نخواد (یا همون انتخاب طبیعی از منظر علوم تجربی)
اون خواسته اجابت نمی شه
حالا اگر تمام پیش نیاز ها از نظر شخص فراهم شد اما از نظر شخص اجابت نشد
این جا مشخص می شه یکی از اون پیش نیاز ها که ایمان داشتن هست وجود نداشته
چرا که اگر ایمان بود شخص می فهمید که کجای کارش مشکل داشته که خواسته اون اجابت نشده
نه این که از خداوند نا امید بشه !
خیلی وقت ها تفکرات ما اشتبا هست
خداوند یه آدم نیست که یه جا نشسته باشه همه برن سراغش زیر برگشونو امضا کنه !!!!
در ضمن بسیاری از این ادعیه و دعاهای رسیدن به حاجت از نظر بنده سند درستی نداره
دین وعده نداده هر چی بخوای همون دقیقه فراهم می شه
که حالا شخصی بگه چون فراهم نشد ، پس من دیگه نمی خوام دین دار باشم !!!!!
بله شاید اینطور باشد
چند نمونه از این وعدهها را مینویسم با هم بررسی میکنیم (باید جستجو کنم)
در مجموع منظور این است که هیچ خطکش و معیاری وجود ندارد که بشود لااقل در این زمینه صحت یا عدمصحت وعدههای دین را بررسی کرد
شما آدم خوبی باشی ممکن است سختی ببینی، ممکن است خوشی ببینی. آدم بدی هم باشی ممکن است سختی ببینی، ممکن است خوشی ببینی
توی پست اولم می خواستم جواب این مطلب رو هم بدم ولی پست اول انرژی زیادی ازم گرفت و خسته شده بودم.
واقعا این سوال برای خود من هم بود.
غیرمسلمان ها با تلاش به خواسته هاشون میرسن. ما هم با تلاش به خواسته هامون میرسیم. پس برتری ما نسبت به بقیه چیه ؟
چیزی که من خودم کشف کردم رو بهتون میگم. ولی یادتون باشه هرجا نشستید بگید که از من یاد گرفتید :khandeh!:
ببینید شما اگر نماز نخونی و اهل دین نباشی. تمام تکنیک های موفقیت رو با بهترین کیفیت ممکن اجرا کنی و به همشون مسلط بشی.
ته ته تهش توی کل زندگیت میشی یکی مثل انیشتین یا ادیسون. یعنی وقتی میمیری در حد یه نفر مثل انیشتین هستی.
ولی اگر نماز بخونی و اهل دین و ایمان باشی و تمام تکنیک های موفقیت رو با بهترین کیفیت ممکن اجرا کنی و به همشون مسلط بشی.
در عرض دو سه سال میشی یکی مثل انیشتین. و تا آخر عمرت به اندازه ی هزاران هزار انیشتین و ادیسون کارایی خواهی داشت.
یکی از اقوام ما سالها با همه قطع ارتباط کرد که مثلا پول جمع کنه و زندگیشو بسازه. الان یه آپارتمان سه طبقه داره.
یعنی شصت سالشه. یک عمر زندگی کرده برای یک آپارتمان سه طبقه.
حالا یک لحظه خودت رو بزار جای این آدم. فرض کن تو اینجوری زندگی کردی.
اگر توی سن شصت سالگی متوجه بشی که
اگر زمانی که جوان بودی تکنیک های موفقیت رو با ایمان و اسلام ترکیب میکردی همون سال اول صاحب آپارتمان میشدی.
و اصلا نیازی نبود عمرت رو برای همچین خواسته ی کوچکی به فنا بدی و بعد از آپارتمان می تونستی در خیلی از زمینه ها متخصص بشی
چقدر احساس خسران میکنی ؟
یک نفر مثل هلاکویی رو که آدم با سوادی هم هست رو چنان در بوق میکنن که هرکس ندونه فکر میکنه کیه.
در حالی که ایشان انگشت کوچیکه ی علامه های ما هم نمیشن.
می دونی کی این حرف من رو درک میکنی ؟ زمانی که به هلاکویی و امثالهم برسی و ازشون عبور کنی.
وقتی ازشون عبور کردی دو دستی می کوبی توی سر خودت و میگی یعنی من این همه عمر می خواستم مثل این بشم ؟
من که خودم خیلی خیلی بهتر از اینم.
ولی چون الان خیلی مهارت های ایشان رو نداری فکر میکنی زمان زیادی رو هم باید سپری کنی تا به ایشان برسی.
ولی حقیقت چیز دیگری هست.
من مطمئنم اگر ایشان با تمام تکنیک هایی که بلدن یک مدت زیر فشارهایی که برخی روحانیون و مردم با ایمان تحمل میکنن قرار بگیرن
کلا ادب و نزاکت و همه چیز یادشون میره.
ایشان فقط یک مثال هست. توی هر عرصه ی دیگری هم همین شرایط هست.
آنچه آمریکا طی سالها با کشت و کشتار و خون و خونریزی و هزاران دوز و کلک بهش رسید.
احمدی روشن و شهریاری در عرض دو سال صفر تا صدش رو ساختند.
فرق ما با اونها توی این چیزاست که متاسفانه احساس حقارت رو به خیلی از ماها تحمیل کردند و حجاب جلوی چشممون رو گرفته و نمیزاره ببینیم که می تونیم.
در مجموع منظور این است که هیچ خطکش و معیاری وجود ندارد که بشود لااقل در این زمینه صحت یا عدمصحت وعدههای دین را بررسی کرد
شما آدم خوبی باشی ممکن است سختی ببینی، ممکن است خوشی ببینی. آدم بدی هم باشی ممکن است سختی ببینی، ممکن است خوشی ببینی
سلام
اتفاقا حرف ما این است که صحت دین را در اینکه چه امر مادی مورد نظرتان محقق می شود جستجو نکنید. دین را در ارتقاء فکری اخلاقی روحی و در کل، کمال وجودی خود بسنجید. چند روزی به جد و به صدق تابع دین شوید ببینید تحول مثبتی در شما اتفاق افتاده یا نه؟ صحت دین به این نیست که فلان وعده مادی یا ویژه با عملکرد در مورد من تحقق یافت یا نه. صحت دین را باید با تحول فکری و روحی و تکامل وجودی سنجید.
یا علیم
سلام
اتفاقا حرف ما این است که صحت دین را در اینکه چه امر مادی مورد نظرتان محقق می شود جستجو نکنید. دین را در ارتقاء فکری اخلاقی روحی و در کل، کمال وجودی خود بسنجید. چند روزی به جد و به صدق تابع دین شوید ببینید تحول مثبتی در شما اتفاق افتاده یا نه؟ صحت دین به این نیست که فلان وعده مادی یا ویژه با عملکرد در مورد من تحقق یافت یا نه. صحت دین را باید با تحول فکری و روحی و تکامل وجودی سنجید.
یا علیم
محی الدین عزیز، البته منظور من فقط وعدههای مادی نبود. اما همان وعدهء مادی هم اگر وعده باشد چرا نباید محقق شود؟
حرف هم همین است. اینکه اگر دین میگفت دیدنداری شما لااقل در دنیا هیچ تفاوتی بین شما و یک شخص بی دین ایجاد نخواهد کرد بلکه تازه مشکلات شما بیشتر هم خواهد شد که دیگر مشکلی نبود!
اما وعدههایی داده شده و انتظار من به عنوان یک انسان این است که این وعدهها محقق گردد. نمونههای این وعدهها را نیز در همین تاپیک قرار خواهم داد
برای اینکه باز هم منظور را بهتر بیان کنم مثالی عرض میکنم:
زمان قدیم وقتی ماهیگیرها نمیتوانستند از دریا ماهی صید کنند، یا باران نمیبارید، یا هر اتفاق دیگر، میآمدند و کسی را قربانی میکردند
اگر باران میبارید و صید زیاد میشد میگفتند دیدید اعتقاد ما درست بود؟ اگر هم باران نمیبارید و یا صیدی حاصل نمیشد، میگفتند قربانی ما مورد قبول خدایان واقع نشده!در مجموع منظور این است که هیچ خطکش و معیاری وجود ندارد که بشود لااقل در این زمینه صحت یا عدمصحت وعدههای دین را بررسی کرد
بله آقا رضای عزیز فرمایش شما کاملا درست است، هرگز با اینها نمیشود حقانیت یا بطلان یک دین را تشخیص داد، این ملاک ها، ملاک های روشنی نیستند، همانطور که بنده هم در پست ابتدایی خودم عرض کردم:
نکته پنجم:
طبق آنچه که در نکات پیشین گذشت که این مسائل از آن مسائلی است که برای بشر قابل فهم نبوده و فقط در حیطه علم الهی است، روشن میشود که این راه، راه مناسبی برای کشف حقانیت ادیان نیست، نه اسلام، نه ادیان دیگر، و نه حتی عرفان ها و فرقه ها و مکتب های دیگر را با این ادله نه میتوان رد نمود، و نه اثبات؛ چرا که با قاطعیت نمیتوان تشخیص داد وعده آن دین عملی شده یا خیر تا بتوان حق و باطل بودن آن دین را نتیجه گرفت.
اثبات و رد هر دین و مکتب و فرقه ای در گرو اصول و اعتقادات بنیادین آن است، اگر اثبات شد با این اما و اگرها رد نمیشود، و اگر اثبات نشد دیگر نوبت به این اما و اگرهای آن دین نمیرسد.
ما هم به دنبال این نیستیم که از این مسیر، حقانیت دین را اثبات کنیم، بلکه میخواهیم بگوییم از این مسیر دین ابطال نمیشود!
حقانیت دین در گرو اعتقادات بنیادین آن است، اگر پذیرفته دشند طبیعتا می فهمیم که این ها وعده های دین است که دارد محقق میشود، و اگر اصول بنیادین یک دین اثبات نشدند، اصلا وعده ای از جانب خداوند اثبات نشده که ما از تحقق یا عدم تحقق آن سخن بگوییم.
شاید بزرگترین و مشهورترین وعده ی مادی خداوند، استجابت دعا باشد
در اینجا دو نظر قابل طرح است
الف
اصلا خداوند وعده به حاجت روایی نداده و کلا مردم و علما اشتباه کرده اند
خداوند وعده ی مادی اش اینگونه است
مورد اول
(41)بَل اِيّاهُ تَدعونَ فَـيَكـشِـفُ ما تَدعونَ اِلَيـهِ اِن شاءَ وَ تَنـسَونَ ما تُشـرِكونَ
مورد دوم
(18)مَن كانَ يُـريـدُ الـعاجِـلَـةَ عَـجَّلـنا لَـه‚ فيـها ما نَـشاءُ لِـمَن نُـريـدُ ثُـمَّ جَـعَلـنا لَـه‚ جَـهَـنَّـمَ يَصـلاها مَذمومًا مَدحورًا
(19)وَ مَن اَرادَ الآخِـرَةَ وَ سَـعىٰ لَـها سَعـيَـها وَ هُـوَ مُؤمِـنٌ فَـاُولٰـئِـكَ كانَ سَعـيُـهُم مَشـكورًا
پس همه چیز به سعی شما و خواست خدا بستگی دارد و قانون دعا کن مستجاب میشود خیالی بیش نیست و فقط انسانهای تنبلی که دنبال معجزه اند به آن دل می بندند...
ب )
در نظریه دوم میگویند خداوند استجابت میکند لکن دعا باید دعا باشد و شرایطش فراهم شود.
پس شما در هر صورت اگر به حاجت مادی یا معنوی خودتان نرسید، میگویند یک شرایطی لازم بوده و فراهم نشده.
لکن درد اینجاست که هیچ کس نمیتواند به شما بگوید اگر فلان وبهمان کنی شرایط فراهم میشود و دعایت مستجاب خواهد شد. و فقط به شما خواهند گفت یک شرایطی باید باشد که نیسا و یک سری احتمالات هم میگویند ..
پس شما در یک جهل کامل قرار دارید
بدین معنا که میدانید راه دعا جواب میدهد ولی میدانید که هیچ کس نمیداند آن راه کجا قرار دارد
لذا همه چیز بر اساس احتمال است و هیچ کس نمیتواند به آن دل ببندد برای نتیجه گرفتن.
و هر کس که به دعا به عنوان یک راه نتیجه بخش نگاه کند، دست خالی و ناامید برخواهد گشت.
اینکه میبینید در طول سالها و سالها این شبهه میان مردم جریان دارد که چرا خدا جوابم را نمیدهد و چرا خدا دعایم را مستجاب نمیکند نتیجه همین تفکر است
سلام
سلام
سلام
سلام
میگویند یک شرایطی لازم بوده و فراهم نشده.
لکن درد اینجاست که هیچ کس نمیتواند به شما بگوید اگر فلان وبهمان کنی شرایط فراهم میشود و دعایت مستجاب خواهد شد. و فقط به شما خواهند گفت یک شرایطی باید باشد که نیسا و یک سری احتمالات هم میگویند ..
پس شما در یک جهل کامل قرار دارید
سلام به همه
"خباء" عزیز، نه فقط درمورد دعا، که درمورد خیلی مسائل دیگر نیز همین داستان وجود دارد
برعکس آنچه دوستان گفتهاند که دین هیچ وعدهای نداده، وعدههای مختلفی از جانب دین داده شده که درمورد همهء آنها انواع جوابهای نامشخص و گیج کننده داده میشود
در ادامه چند نمونه از این وعدهها را از قرآن و روایات میآورم. وعدههایی که تقریباً اکثر آنها محقق نمیشوند
در پاسخ به این عدم تحقق نیز همان جوابهای گوناگونی داده میشود که استارتر محترم و بنده اشاره کردیم
1) سوره غافر - آیه 60
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، آنان که از عبادت من تکبّر ورزند، به زودی خوار و رسوا به دوزخ درآیند 2) پیامبر(ص):
و من تزوجها لجمالها رای فیها ما یکره، و من تزوجها لدینها جمع الله له ذلک
هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار می کند، و هر که با او به خاطر جمال و زیبائیش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید
ولی هر کس با زنی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع می کند
وسائل الشیعه، ج 14، ص 31
3) امام صادق(ع):
من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله-عز و جل-، ان الله- عز و جل - یقول: «ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله.»
هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است. چرا که خداوند می فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان می کند
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251
4) سوره هود - آیه 6
وَ مَا مِن دَآبَّةٍٍ فِِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ
هیچ جنبنده ای در زمین نیست، مگر اینکه روزی او برخداست. او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالش را می داند. همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است
5) پیامبر(ص):
مَنْ كَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
كسانی كه نان حلال را رها می كنند و به دنبال حرام می گردند ، به خیال این كه از راه حرام درآمد پیدا كنند ، خدا به فقر مبتلایشان میكند
أمالی، طوسی، ص 182
6) امام صادق(ع):
من لم یستحی مِن طلبِ المعاش خَفَّت مؤونَتُهُ وَرُخی باله و نُعِّمَ عِیالُهُ
کسی که از طلب حلال شرم نکند، بارش سبک، سختی هایش آسان و خانواده اش در رفاه قرار می گیرند
بحار الانوار، ج 67، ص 313
چند نمونه از این وعدهها: 1) سوره غافر - آیه 60
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، آنان که از عبادت من تکبّر ورزند، به زودی خوار و رسوا به دوزخ درآیند
سلام
بنده تا حالا غیر از این ندیدم
هر وقت خدا رو صدا کردم ، خدا اجابتم کرده
هر وقت ماشین و خونه و پول رو صدا کردم جوابی نشنیدم
چون خداست که شنواست و ماشین و پول و خونه شنوا نیستن !!!!
2) پیامبر(ص):
و من تزوجها لجمالها رای فیها ما یکره، و من تزوجها لدینها جمع الله له ذلک
هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار می کند، و هر که با او به خاطر جمال و زیبائیش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید
ولی هر کس با زنی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع می کند
بنده از صحت این حدیث اطلاع ندارم
بر فرض صحت
هر کس با زن دین دار ازدواج کنه از مال دنیا بی نیاز می شه و زنش برای نداشتن پول و خونه و ماشین سرزنشش نخواهد کرد ...
و هر وقت به زنش نگاه کنه جمال و جلال خداوند رو خواهد دید نه زیبایی های زودگذر دنیا ... ...
وسائل الشیعه، ج 14، ص 31
3) امام صادق(ع):من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله-عز و جل-، ان الله- عز و جل - یقول: «ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله.»
هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است. چرا که خداوند می فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان می کند
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251
من هیچی نداشتم که رفتم خواستگاری
به لطف خدا تمام مخارج فراهم شد ، البته من هر در حد امکان در مخارج قناعت کردم و ریخت و پاش اضافی نکردم
قبل از ازدواج 11 میلیون بدهی داشتم
بعد از ازدواج بدهیم رو هم پرداخت کردم
4) سوره هود - آیه 6
وَ مَا مِن دَآبَّةٍٍ فِِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ
هیچ جنبنده ای در زمین نیست، مگر اینکه روزی او برخداست. او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالش را می داند. همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است
هر کس به خدای خودش گمان نیک داشته باشه خداوند مطابق گمانش با اون رفتار خواهد کرد
و هرکس گمان بد داشته باشه هم به همین صورت خواهد بود !
5) پیامبر(ص):مَنْ كَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
كسانی كه نان حلال را رها می كنند و به دنبال حرام می گردند ، به خیال این كه از راه حرام درآمد پیدا كنند ، خدا به فقر مبتلایشان میكند
أمالی، طوسی، ص 1826) امام صادق(ع):من لم یستحی مِن طلبِ المعاش خَفَّت مؤونَتُهُ وَرُخی باله و نُعِّمَ عِیالُهُ
کسی که از طلب حلال شرم نکند، بارش سبک، سختی هایش آسان و خانواده اش در رفاه قرار می گیرند
بحار الانوار، ج 67، ص 313
فقر فقط فقر مالی نیست
آدم های حروم خور فقر فرهنگی دارن
حتی به اعضای خانواده خودشون هم احترام نمی زارن
چون مال دنیا کور و مغرورشون کرده ...
دقت کنید در تمام این ها وقت تعیین نشده
مثلا نگفته الان انجام بده 24 ساعت دیگه جواب بگیر
گاهی اوقات جوابش 50 سال طول می کشه
گاهی 40 ماه
گاهی 30 روز
گاهی 20 ثانیه
ولی خداوند خلف وعده نمی کنه اگر ایمان داشته باشیم و نا امید نشیم ...
سلام به همه
سلام
5) پیامبر(ص):
مَنْ كَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
كسانی كه نان حلال را رها می كنند و به دنبال حرام می گردند ، به خیال این كه از راه حرام درآمد پیدا كنند ، خدا به فقر مبتلایشان میكند
أمالی، طوسی، ص 182
این کاملا درست هست. فقط جنس فقر این افراد مادی نیست. بلکه خداوند آنها را از طریق حرص و طمع به احساس فقر مبتلا میکند.
به همین دلیل است امام علی علیه السلام می فرمایند: حریص محتاج است، اگرچه مالک دنیا باشد.
یعنی طرف به اندازه ی لذت بردن از زندگی پول داره. ولی ازش لذت نمی بره. ادای لذت بردن رو در میاره. ولی لذتی نمی بره.
همش فکر میکنه یه چیزی کم داره. هی حرص میزنه. هی دنبال نداشته هاشه.
قیمت لباس تنش به اندازه ی کل زندگی من و تو هست ولی احساس فقرش صد برابر گدای سر چهارراه هست.
1) سوره غافر - آیه 60
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، آنان که از عبادت من تکبّر ورزند، به زودی خوار و رسوا به دوزخ درآیند
2) پیامبر(ص):
و من تزوجها لجمالها رای فیها ما یکره، و من تزوجها لدینها جمع الله له ذلک
هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار می کند، و هر که با او به خاطر جمال و زیبائیش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید
ولی هر کس با زنی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع می کند
وسائل الشیعه، ج 14، ص 313) امام صادق(ع):
من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله-عز و جل-، ان الله- عز و جل - یقول: «ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله.»
هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است. چرا که خداوند می فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان می کند
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251
4) سوره هود - آیه 6
وَ مَا مِن دَآبَّةٍٍ فِِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ
هیچ جنبنده ای در زمین نیست، مگر اینکه روزی او برخداست. او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالش را می داند. همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است
6) امام صادق(ع):
من لم یستحی مِن طلبِ المعاش خَفَّت مؤونَتُهُ وَرُخی باله و نُعِّمَ عِیالُهُ
کسی که از طلب حلال شرم نکند، بارش سبک، سختی هایش آسان و خانواده اش در رفاه قرار می گیرند
بحار الانوار، ج 67، ص 313
هدفم از این پاسخ ها نیست که شما رو قانع کنم و به چیزی تشویقت کنم که خودم نمی فهمم.
واقعا اون جوابی که خودم گرفتم و بهش عمل کردم رو بهت میگم. چون اینها قبلا علامت سوالهای من بود ولی الان تاحدود زیادی برطرف شده.
ببین اگر پسرت بره توی کوچه یه پسر هم سن و سال خودش بی دلیل بزنه توی گوشش و پسرت با گریه بیاد خونه.
تو میری یه سیلی میزنی توی گوشش که چرا پسر منو زدی ؟
هرگز اینکارو نمی کنی، چرا اینکارو نمی کنی ؟
چون تو می دونی اون بچه مقصر هست ولی این رو هم می دونی که اون بچه براساس جبر روانشناختی دست به یک همچین کاری زده.
در واقع اشتباهی رو کرده که هیچ گناهی بر گردنش نیست. چون عقل و فهم درستی نداره.
و خدا هم توی قوانین طبیعت دنیا دست نمی بره که مثلا پسره تو دردش نیاد. یا دست اون پسر وسط راه متوقف بشه.
اما چیزی که هست اینه که تمام رنج ها و تلخی های گذشته قابل جبران هستند و تو می توانی همه ی آنها را فراموش کنی
و یک آدم جدید بشوی. شاید در حد تئوری درک حرف من سخت باشه.
ولی وقتی احساسی که من دارم رو به دست بیاری بسیار بسیار بابت تمام رنج هایی که در گذشته کشیدی خوشحال خواهی شد.
چون اینها مسیر بهشتی شدن تو را آسان میکنند و هم اینکه تو می توانی همه ی اون ناکامی ها را فراموش کنی و یک آدم جدید بشوی.
من قبلا این سوالات شما رو می پرسیدم و وقتی کارشناس میگفت شما اشتباه برداشت کردید. یا اشتباه از خودتون بوده
دلم می خواست با سر برم توی دیوار از ناراحتی. چون خیلی این حرف واسم زور داشت.
ولی بعدها متوجه شدم که بله من کاملا اشتباه میکردم. ولی این اشتباه گناهی بر گردن من نیست.
چون جبر روانشناختی باعث شده من اون اشتباه رو بکنم و خداوند هرگز تورو بخاطر اون اشتباهات سرزنش نمی کنه
و هیچ عقوبتی درکار نخواهد بود و بالعکس خدا جبران هم میکنه.
اینکه فکر میکنی وعده های خداوند محقق نمی شوند بخاطر این هست که تو هرکاری بلد بودی کردی و نشده. و صد سال دیگر هم نمی شود.
چرا ؟ چون تو یک سری فشارهای روحی بهت تحمیل شده. و اون فشارها باعث بوجود اومدن نگرش های غلط و باورهای غلط شده.
و اون باورهای غلط باعث گرفتن تصمیمات غلط درزندگیت شده. یعنی گرفتاری پشت گرفتاری.
اما...خداوند یک سری امکانات رو هم به تو داده. ولی چون فعلا در مسیرش قرار نگرفتی کاربردشون رو نمی دونی یا اصلا نمیشناسیشون.
وقتی در مسیر صحیح و اصلاح خودت قرار بگیری می بینی که چقدر سریع می تونی همه چیز رو جبران کنی.
و آنچه در نزدیک به چهل سال خواستی و نداد. در یک سال یا کمتر همه رو بهت میده.
اون وقت می بینی که تمام وعده های خداوند محقق می شوند.
با سلام رضای عزیز
مصادیقی که فرموده اید باور کنید هیچکدام از این وعده ها دروغ نیست، اما نگاه های ما جزئی نگرانه و جزیره ای است.
بحث در مورد تک تک آنها خودش یک تاپیکی میخواهد اما بنده سعی می کنم به صورت خلاصه اشاره ای کنم تا روشن شود این وعده ها دروغ نیست، حداقل اگر اثبات آنها در فضای برون دینی ممکن نیست، ابطال آنها هم امکان ندارد:
1) سوره غافر - آیه 60
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، آنان که از عبادت من تکبّر ورزند، به زودی خوار و رسوا به دوزخ درآیند
استجابت به معنای پاسخ دادن است، بله قطعا خداوند هر دعایی را پاسخ میدهد، اما این جواب به معنای این نیست که هر چه ما می خواهیم به ما بدهد، هیچ کجا خداوند چنین وعده ای نداده، بلکه روایات جواب دادن خدا به دعاها را معنا کرده اند:
«مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَدْعُو اللَّهَ بِدُعَاءٍ إِلَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ فَإِمَّا أَنْ يُعَجِّلَ فِي الدُّنْيَا وَ إِمَّا أَنْ يَدَّخِرَ لِلْآخِرَةِ وَ إِمَّا أَنْ يَكْفُرَ مِنْ ذُنُوبِه»؛ هیچ مسلمانی نیست که خداوند را بخواند مگر آنکه درخواستش پاسخ داده می شود، یا در آن تعجیل شده و در دنیا به او داده می شود، یا برای آخرتش ذخیره می گردد، و یا کفاره گناهانش واقع می شود. (بحارالانوار، ج90، ص378)
بنابراین هیچ دعایی نیست که مورد بی توجهی قرار گرفته و از سوی خداوند به آن اعتنایی نشود.
2) پیامبر(ص):
و من تزوجها لجمالها رای فیها ما یکره، و من تزوجها لدینها جمع الله له ذلک
هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار می کند، و هر که با او به خاطر جمال و زیبائیش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید
ولی هر کس با زنی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع می کند
وسائل الشیعه، ج 14، ص 31
این روایت تعبیر «لجمالها»، و «لدینها» دارد؛ این دو قابل جمع هستند، پس اینکه در کنار هم قرار گرفته اند یعنی اصالت در انتخاب باید زیبایی باشد، یا دین؟ منظور این روایت این نیست که اگر با زنی به خاطر مالش ازدواج کردی ناگهان بد میشود، یا اگر با زن زشتی به خاطر دینش ازدواج کردی ناگهان آن زن زیبا میشود؛ این برداشت ها که اصلا در شأن من و شما نیست.
باید کمی دقیق تر به روایت نگاه کرد.
اگر کسی زنی را به خاطر زیبایی اش انتخاب کند، یعنی خصوصیات اخلاقی و دین او در اولویت نبوده اند، طبیعتا وقتی جلوه این زیبای کمرنگ شد اختلاف ها بروز می کند؛ اما اگر کسی را به خاطر دین به معنای واقعی انتخاب کند، یعنی عاقل و مومن و خوش رفتار ومهربان، این شخص حتی اگر در نگاه دیگران زیبا نباشد در نگاه همسرش زیبا خواهد بود؛ آیا نشنیده اید که می گویند عاشق کر و کور است؟ الان هیچ کسی سرا ندارید که مادر خود را زشت بداند، چون عشق به مادر او را چنان عزیز کرده است که هر کسی مادرش را بهترین می داند.(قاعده کلی را دارم عرض می کنم)
اگر کسی در دل دیگری نشست و عاشق شد، این عاشق تمام معشوق را زیبا می بیند، زیبایی ظاهری هرگز چنین عشقی نمی آورد، این دینداری است که چنین عشقی می آورد.
3) امام صادق(ع):
من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله-عز و جل-، ان الله- عز و جل - یقول: «ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله.»
هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است. چرا که خداوند می فرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بی نیازشان می کند
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251
ما در روایات داریم که تحقق وعده های الهی در گرو اعتماد به خداست، کسی که با تکیه به پولش ازدواج می کند که به خدا اعتماد نکرده، به پولش اعتماد کرده، اعتمادبه خدا در جایی است که پول در میان نباشد و انسان به وعده خدا اعتماد کند.
اگر کسی واقعا اعتماد و توکل داشته باشد حل خواهد شد، امام رضا(ع) در روایتی با سند صحیح می فرمایند:
«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً»؛ به خداوند گمان نیکو برده و حُسن ظن داشته باش، به درستی که خداوند می فرماید من نزد گمان بنده ام هستم، اگر به من گمان خیر برد همان را برای او مقدر میسازم و اگر گمان شر برد همان را(الکافی، ج2، ص72)
ماجرای خانه خریدن مرحوم امام خمینی(ره) را شنیده اید؟ اگر نشنیده اید با جستجو در اینترنت بخوانید تا بدانید معنای توکل و اعتماد و در برابر آن تحقق وعده الهی چیست.
اینکه ما به جای اعتماد به خدا به صد جا مثل قرض از فامیل و وام بانک و مانند آن دل ببندیم وبریم و بگوییم نشد که درست نیست، اصل باید توکل به خدا باشد، اما شما چقدر اعتماد به خدا در مردم می بینید؟
4) سوره هود - آیه 6
وَ مَا مِن دَآبَّةٍٍ فِِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ
هیچ جنبنده ای در زمین نیست، مگر اینکه روزی او برخداست. او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالش را می داند. همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است
در کنار این آیه آیات و روایت دیگری هم وجود دارد که باید آنها را دید:
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين»؛ قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه ها، آزمايش مى كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان(بقره:155)
یا ظلم انسان ها که می تواند مانع رسیدن رزق به دیگران شود، اگرچه خداوند برای همه رزق آفریده است:
«وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ فَمَا الَّذينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلى ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَهُمْ فيهِ سَواءٌ أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُون»؛ خداوند بعضى از شما را بر بعضى ديگر از نظر روزى برترى داد (چرا كه استعدادها و تلاشهايتان متفاوت است)! اما آنها كه برترى داده شده اند، حاضر نيستند از روزى خود به بردگانشان بدهند و همگى در آن مساوى گردند آيا آنان نعمت خدا را انكار مى نمايند(نحل:71)
این تفاوت رزق ها برای این است که خداوند میخواهد همه چیز طبق قوانین و اسباب و مسببات اتفاق بیفتد:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد از اینکه اشیاء را جز از طریق اسباب جاری سازد، به همین خاطر برای هر چیزی سببی قرار داد.(الکافی، ج1، ص183)
5) پیامبر(ص):
مَنْ كَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ أَفْقَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
كسانی كه نان حلال را رها می كنند و به دنبال حرام می گردند ، به خیال این كه از راه حرام درآمد پیدا كنند ، خدا به فقر مبتلایشان میكند
أمالی، طوسی، ص 182
اولا این برای بندگانی است که خداوند آنها را دوست دارد و عدم انحراف ایشان برای او مهم است، همانطور که می فرماید:
«وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون»؛ و بى ترديد آنان را غير از عذاب بزرگتر [قيامت] از عذاب نزديكتر [در دنيا] مى چشانيم، شاید كه برگردند.(سجده:21)
ثانیا: این فقر همانطور که دوستان فرمودند می تواند فقر درونی باشد، یعنی مال حرام انسان را حریص تر می کند، حس قناعت را در او از بین میبرد و انسان را همواره تشنه نگه می دارد.
6) امام صادق(ع):
من لم یستحی مِن طلبِ المعاش خَفَّت مؤونَتُهُ وَرُخی باله و نُعِّمَ عِیالُهُ
کسی که از طلب حلال شرم نکند، بارش سبک، سختی هایش آسان و خانواده اش در رفاه قرار می گیرند
بحار الانوار، ج 67، ص 313
از آنچه گذشت پاسخ این هم روشن میشود، یکی از مهمترین علل فقر خجالت کشیدن مردم از کارهای ابتدایی و بلندپروازی هایی است که در ابتدای زندگی دارند و حاضر نیستند از کار کوچک آغاز کنند.
اما روشن است که کار باید با برنامه ریزی و هدفمند باشد، این که کسی برود وسط کویر پیتزا فروشی بزند خب معلوم است که زندگی اش نمی چرخد! اما روایت به دنبال بیان مشکلات درآمد نداشتن برخی مشاغل نیست! آن را باید در جای دیگر جست! اینجا سخن از جربزه کار است، اگر کسی از کار ابا نداشته باشد و با سایر شروط که در جای خود آمده از جمله انتخاب کار مناسب ، و برنامه ریزی و مانند آن وارد کار شود زندگی اش درست خواهد شد.
باید همه آیات و روایات را در کنار هم دید، دین را باید یک جا دید...
[SIZE=113]
استجابت به معنای پاسخ دادن است، بله قطعا خداوند هر دعایی را پاسخ میدهد، اما این جواب به معنای این نیست که هر چه ما می خواهیم به ما بدهد، هیچ کجا خداوند چنین وعده ای نداده
سلام
پس اصولا وعده ی استجابت مادی و به تعبیر عامه حاجت روا شدن در امور دنیوی، دروغی بیش نیست.
ما وعده دنیوی در قران داریم و البته بیشتر است که من اشاره میکنم
یکی اینکه قران میفرماید جوانان را به ازدواج یکدیگر در اورید که اگر فقیر باشند خداوند از فضل خویش آنها را بی نیاز میکند.
تفسیر درست غنای مادی است لکن ممکن است افرادی بگویند وعده خدا غنای مادی نیست مثلا افزایش قناعت است که ما با آن کاری نداریم.
ما میدانیم که چنین امری تحقق نیافته است و اگر کسی هم بیاید شهادت بدهد که من به وعده خدا اطمینان کردم و ازدواج کردم اما فقیرتر شدم آیا شما قبول میکنید؟
اینجاست که میگویند ما باید چه کار کنیم که شما قبول کنید خداوند فلان جوان را غنی نکرد بلکه بعد از ازدواج فقیرتر شد..
شما هیچ ملاکی و میزان سنجی ارائه ندادید
که اینجا اگر فلان اتفاق بیفتد نشان میدهد خدا به وعده اش عمل نکرده و فلانی را غنی نکرده...
البته این آیه جواب مادی و معقول دارد ولی با تفسیر علما فرق میکند...
محی الدین عزیز، البته منظور من فقط وعدههای مادی نبود. اما همان وعدهء مادی هم اگر وعده باشد چرا نباید محقق شود؟
حرف هم همین است. اینکه اگر دین میگفت دیدنداری شما لااقل در دنیا هیچ تفاوتی بین شما و یک شخص بی دین ایجاد نخواهد کرد بلکه تازه مشکلات شما بیشتر هم خواهد شد که دیگر مشکلی نبود!
اما وعدههایی داده شده و انتظار من به عنوان یک انسان این است که این وعدهها محقق گردد. نمونههای این وعدهها را نیز در همین تاپیک قرار خواهم داد
سلام
دلیل عدم تحقق وعده های مادی آن است که انجام فرمان الهی در یک کار ( البته اگر درست و کامل هم انجام بشود) یک شرط از شرایط تحقق وعده است و نه تمام آن. مثل اینکه دعاهایی داریم برای یادگیری، خب اگر فرد دعا را بخواند اما شرایط دیگری که برای یادگیری لازم است را رعایت نکند آیا یادگیری صورت خواهد گرفت؟
لذا عمده وعده های مادی و دنیوی دین بیان یک شرط و معرفی یک عامل تاثیرگذار است و نه همه آن حتی می توان ادعا کرد که در وعده های معنوی هم این مساله تا حد زیادی هست مثلا روایت است که الصلاه معراج المومن بعد طرف نماز می خواند و می گوید ما معراجی نرفتیم بعد می گویند چون زکات ندادی چون گناه کردی چون صد دلیل دیگر. معلوم میشود نماز به تنهایی نمی تواند عامل معراج باشد بلکه زمینه ها و شرایط دیگری هم دارد که اگر رعایت شود نماز صحیح با حضور قلب معراج را هم در پی خواهد داشت.
یا علیم
پس اصولا وعده ی استجابت مادی و به تعبیر عامه حاجت روا شدن در امور دنیوی، دروغی بیش نیست.
بنده عرض نکردم هرگز در دعاهایی که ما می کنیم آنچه میخواهیم به ما داده نمیشود! عرض کردم اینطور نیست که استجابت دعا لزوما در گرو اعطاء حاجت ما باشد، خداوند هیچ درخواستی را بدون پاسخ نخواهد گذاشت، و این یعنی تمام دعاها پاسخ داده میشوند، یکبار دیگر خواهش می کنم کلام بنده را به صورت کامل ببینید:
استجابت به معنای پاسخ دادن است، بله قطعا خداوند هر دعایی را پاسخ میدهد، اما این جواب به معنای این نیست که هر چه ما می خواهیم به ما بدهد، هیچ کجا خداوند چنین وعده ای نداده، بلکه روایات جواب دادن خدا به دعاها را معنا کرده اند:
«مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَدْعُو اللَّهَ بِدُعَاءٍ إِلَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ فَإِمَّا أَنْ يُعَجِّلَ فِي الدُّنْيَا وَ إِمَّا أَنْ يَدَّخِرَ لِلْآخِرَةِ وَ إِمَّا أَنْ يَكْفُرَ مِنْ ذُنُوبِه»؛ هیچ مسلمانی نیست که خداوند را بخواند مگر آنکه درخواستش پاسخ داده می شود، یا در آن تعجیل شده و در دنیا به او داده می شود، یا برای آخرتش ذخیره می گردد، و یا کفاره گناهانش واقع می شود. (بحارالانوار، ج90، ص378)
بنابراین هیچ دعایی نیست که مورد بی توجهی قرار گرفته و از سوی خداوند به آن اعتنایی نشود.
بنده عرض نکردم هرگز در دعاهایی که ما می کنیم آنچه میخواهیم به ما داده نمیشود! عرض کردم اینطور نیست که استجابت دعا لزوما در گرو اعطاء حاجت ما باشد، خداوند هیچ درخواستی را بدون پاسخ نخواهد گذاشت، و این یعنی تمام دعاها پاسخ داده میشوند، یکبار دیگر خواهش می کنم کلام بنده را به صورت کامل ببینید:
بزرگوار شما هستید که عرض بنده را متوجه نشدید نه بالعکس
من نگفتم استجابت مادی دروغ است
بلکه گفتم وعده به استجابت مادی دروغ است.
من میگویم خدا وعده نداده حاجات مادی را برآورده کند
بلکه وعده داده دعای ما را استجابت کند
و استجابت میتواند مادی یا معنوی باشد
هیچ لزومی ندارد خدا حاجت مادی ما را براورده کند
لذا من و شما و هیچ کسی نمیتواند به خدا بگوید تو وعده دادی حاجت مادی مرا براورده کنی و نکردی پس خلف وعده کردی...
به عبارت دیگر دعای ما به چیزی تعلق میگیرد مثلا کمال اخلاقی یا ترک غیبت یا ماشین دار شدن
اما خدا میگوید من وعده نمیدهم لزوما اگر ترک غیبت خواستید آن را براورده کنم
وعده نمیدهم لزوما ماشین خواستید ماشین بدهم
ممکن است به جای آنها ثواب اخروی بدهم
پس در واقع نه تنها وعده ی استجابت مادی دروغ است
بلکه وعده به استجابت آن چیزی که خواستید ( چه مادی و چه معنوی ) نیز دروغ است.
باز به عبارتی ساده تر خدا فرمود :
اگر دعا کنید، وعده میدهم
یا آنچه خواستید را بدهم
یا انچه خواستید را ندهم و چیز دیگری بدهم.
ضمنا در مورد اشکال دیگر ( وعده غنا ) پاسخی ندادید این را به حساب نداشتن پاسخ و تایید صحبتم بگذارم؟!
من میگویم خدا وعده نداده حاجات مادی را برآورده کند
بلکه وعده داده دعای ما را استجابت کند
و استجابت میتواند مادی یا معنوی باشد
هیچ لزومی ندارد خدا حاجت مادی ما را براورده کندلذا من و شما و هیچ کسی نمیتواند به خدا بگوید تو وعده دادی حاجت مادی مرا براورده کنی و نکردی پس خلف وعده کردی...
خدا پدر و مادر شما را بیامرزد، حرف من مگر غیر از این بود؟
حتی اگر حرفم هم ابهام داشت روایتی که آورده بودم که کافی بود برای اینکه روشن کند بنده هم نظری غیر از نظر شما ندارم.
خدا پدر و مادر شما را بیامرزد، حرف من مگر غیر از این بود؟
حتی اگر حرفم هم ابهام داشت روایتی که آورده بودم که کافی بود برای اینکه روشن کند بنده هم نظری غیر از نظر شما ندارم.
حالا من متوجه نشده باشم و ابهام داشته باشم ایرادی ندارد و باید برطرف شود.
بنده از صحبتهای شما نتیجه گیری کردم و با کلمه ''پس'' شروع کردم و این عبارت اخرایی بود که من برداشت کردم و منتظر بودم شما مخالفت میکنید یا نه ؟
اگر تایید میکردید متوجه میشدم واقعا دیدگاه ما اختلافی ندارد اما اگر مخالفت میکردید متوجه میشدم اختلافی وجود دارد و سعی میکردم متوجه شوم نقطه اختلاف کجاست....
الان ظاهرا هیچ اختلافی بین ما نیست.
لکن بنده در ادامه ی آن نتیجه گیری ، اشکالی را مطرح کردم که دو بار است آن را نادیده میگیرید
آیا این را به حساب این بگذارم که شما تاییدش کردید؟
خدا پدر و مادر شما را بیامرزد، حرف من مگر غیر از این بود؟
حتی اگر حرفم هم ابهام داشت روایتی که آورده بودم که کافی بود برای اینکه روشن کند بنده هم نظری غیر از نظر شما ندارم.
حالا من متوجه نشده باشم و ابهام داشته باشم ایرادی ندارد و باید برطرف شود.
بنده از صحبتهای شما نتیجه گیری کردم و با کلمه ''پس'' شروع کردم و این عبارت اخرایی بود که من برداشت کردم و منتظر بودم شما مخالفت میکنید یا نه ؟
اگر تایید میکردید متوجه میشدم واقعا دیدگاه ما اختلافی ندارد اما اگر مخالفت میکردید متوجه میشدم اختلافی وجود دارد و سعی میکردم متوجه شوم نقطه اختلاف کجاست....
الان ظاهرا هیچ اختلافی بین ما نیست.
لکن بنده در ادامه ی آن نتیجه گیری ، اشکالی را مطرح کردم که دو بار است آن را نادیده میگیرید
آیا این را به حساب این بگذارم که شما تاییدش کردید؟
بسم الله الرحمن الرحیمسلام. با عرض ادب و احترام خدمت بزرگواران. سالهاست که این سوالات ذهنمو مشغل کرده و متاسفانه هرچه سنم بیشتر می شه و مشکلاتم بیشتر، نبود جوابی برای آن بیشتر آزارم می دهد و منو به سوی لبه شک سوق می ده.
واقعیت اینکه که محک درستی توی انتخاب دین نمی بینم. منطق و عقل حکم می کنه دو دو تا چهار تا بشه اما تا موضوع دین که پیش می یاد می تواند هرچی بشود! منطق می گه وقتی مسلمان شدی و نماز خواندی و روزه و ... باید زندگیت بهتر بشه اما وقتی نمی شه می گن خدا انسان رو امتحان می کنه ! وقتی یک آدم غیر مسلمان مشکل پیدا می کنه می گن چوب کفر می خوره و یک آدم مسلمان به مشکل می خوره می گن امتحان الهی پس می ده! منطق می گه وقتی دعا می کنی و نذر می کنی باید جواب بگیره حتی اگه اون جواب نباشه حداقل اوضاع بهتر بشه طوری که تو حس کنی شنیده می شی کما اینکه این وعده داده شده (مرا بخوانید تا اجابت کنم) ولی وقتی جواب که نمی گیری هیچ اوضاع بدتر می شه می گن شاید همین که تو فکر می کنی برات بده برات خوب باشه! به زیارت امام رضا می ری برمی گردی می بینی بدبخت شدی! روز تولد امام ها بدترین خبرها بهت می سه !!! و در مقابل فقط جواب: شاید امتحان، شاید حکمت ،شاید همین برات خوبه ،شاید هنوز مشکل داری و آدم خوبی نیستی ،شاید باید بیشتر خدایی بشی ،شاید شاید شاید. می دونین هیچ کی جواب درستی نداره انگار همه وظیفه دارن به هر سیاستی شده تورو از منطق و عقل دور کنن و ازت بخوان زندگیتو روی شایدهایی غیر قابل محک بنا کنی تا فقط مسلمان بمانی ! حتی شده مسلمان پر از شک و شبه! من نمی دونم چه طور می توان ادعا کردن راه انتخاب دین عقل است به نظر می رسه عقل فقط تا جایی قابل قبول است که هم راستا با دین پیش برود تا کمی پیش نرود یا عقل نیست ! یا نباید عقلانی پیش بروی و باید روی شاید ها همین هارو بپذیری!
سلام
به نظر من در این موارد دو حالت مفروض هست:
۱- وعده ای که به شما گفته شده از طرف خدا نبوده و شخصی از طرف خودش اون رو به خدا نسبت داده و یا اگر هم از طرف خدا بوده منظور اون رو شما یا کسی که براتون نقل کرده درست متوجه نشدین.
۲- حالت دوم اینکه وعده واقعا از طرف خداست و شما هم منظور رو درست متوجه شدین اما دارید درب خونه اشتباه رو میکوبید و به همین خاطر کسی جواب نمیده.
برادر گرامیتمام وعده های اسلام در بهشت و جهنم عملی خواهد شد
و این بهشت و جهنم در همین دنیاست !!!
دقیقا موازی با زمان حاضر
کسی که ادعای مومن بودن داره ، ولی فکر میکنه خدا دروغ گفته و از خدا نا امید شده ، اصلا مومن نیست !!!!!
و این عذابی که داره می کشه عذاب جهنمه !!!!
این شخص خسر الدنیا و الاخر است
هم این دنیاش به فنا رفته و هم اون دنیاش !!!!
این خودش تحقق وعده خداوند هست و اگر تا حالا شک داشته الان باید مطمئن باشه که خداوند به وعده هاش عمل مبکنه
چرا که اگر واقعا ایمان در دل باشه ، ترس و اندوهی جز از خدا در اون دل نخواهد بود :
با عرض سلام و احترام
میدونم که این موضوع ارتباطی با تایپک نداره اما چون جنابعالی در اینجا مطرح کردین فقط میخواستم بگم این دیدگاه نسبت به بهشت و جهنم مخالف با نص صریح قرآن و احادیث است. شما هم احتمالا از کسی شنیدید یا در کتابی مطالعه فرمودین.
دقت کنید کسانی که اینجور عقاید رو از روی مخالفت با قرآن و حدیث در مورد بهشت و جهنم در بین مردم ترویج میکنن دشمنان خدا و مذهب تشیع هستن. گول این افراد رو نخورید برادر. بهشت و جهنم در این دنیا و موازی با اون نیست. بهشت و جهنم پس از مرگ و پس از حساب و کتاب در روز قیامت به مردم وعده داده شده است. آتش هم واقعا وجود دارد و عذاب فقط روحی نیست بلکه عذاب جسمی هم هست و با شدیدترین شکل ممکن.
تفسیر درست غنای مادی است لکن ممکن است افرادی بگویند وعده خدا غنای مادی نیست مثلا افزایش قناعت است که ما با آن کاری نداریم.
ما میدانیم که چنین امری تحقق نیافته است و اگر کسی هم بیاید شهادت بدهد که من به وعده خدا اطمینان کردم و ازدواج کردم اما فقیرتر شدم آیا شما قبول میکنید؟
اینجاست که میگویند ما باید چه کار کنیم که شما قبول کنید خداوند فلان جوان را غنی نکرد بلکه بعد از ازدواج فقیرتر شد..
شما هیچ ملاکی و میزان سنجی ارائه ندادید
که اینجا اگر فلان اتفاق بیفتد نشان میدهد خدا به وعده اش عمل نکرده و فلانی را غنی نکرده...
در مورد وعده غنی شدن هم چند نکته است که پایه آنها به کامل و یک جا دیدن دین برمیگردد:
اولا: تحقق این وعده در گرو اعتماد به خداست، کسانی که باز ازدواج همچنان فقیر می مانند چون اعتقاد به این وعده ندارند و فقط لقلقه زبانشان است
ثانیا: این وعده یک وعده مطلق نیست، بلکه در کنار این وعده، وعده های دیگری هم وجود دارد، که آنها هم نقش دارن که قبلا هم به آنها اشاره کردم، مثل سعی و تلاش، مثل امتحان، مثل موانع اجتماعی، و...
ازدواج مایه برکت وسرعت گرفتن حرکت هست همانطور که دعا چنین نقشی دارد، اما باید حرکتی باشد، باید برنامه ریزی باشد، توکل و اعتماد باشد، و...
ثالثا: فوریتی دراین وعده دیده نمیشود، ازدواج زمینه برکت در مال، و احساس مسئولیت پذیری و ایجاد انگیزه برای کار کردن و تلاش میشود، طبیعتا ممکن است با گذشت مدتی آن وعده به صورت ملموس دیده شود.
با عرض سلام و احتراممیدونم که این موضوع ارتباطی با تایپک نداره اما چون جنابعالی در اینجا مطرح کردین فقط میخواستم بگم این دیدگاه نسبت به بهشت و جهنم مخالف با نص صریح قرآن و احادیث است. شما هم احتمالا از کسی شنیدید یا در کتابی مطالعه فرمودین.
دقت کنید کسانی که اینجور عقاید رو از روی مخالفت با قرآن و حدیث در مورد بهشت و جهنم در بین مردم ترویج میکنن دشمنان خدا و مذهب تشیع هستن. گول این افراد رو نخورید برادر. بهشت و جهنم در این دنیا و موازی با اون نیست. بهشت و جهنم پس از مرگ و پس از حساب و کتاب در روز قیامت به مردم وعده داده شده است. آتش هم واقعا وجود دارد و عذاب فقط روحی نیست بلکه عذاب جسمی هم هست و با شدیدترین شکل ممکن.
با سلام و عرض ادب
برادر گرامی
در قرآن صراحتا گفته شده جهنم بر کافران محیط است
البته جهنم و بهشت در مراتب مختلف است
که پایین ترین رتبه آن دنیای کنونی است
جهنم و بهشت قبل از این دنیا بوده و بعد از آن هم خواهد بود
چنانکه آدم (ع) از بهشت بیرون شده
در مورد وعده غنی شدن هم چند نکته است که پایه آنها به کامل و یک جا دیدن دین برمیگردد:اولا: تحقق این وعده در گرو اعتماد به خداست، کسانی که باز ازدواج همچنان فقیر می مانند چون اعتقاد به این وعده ندارند و فقط لقلقه زبانشان است
ثانیا: این وعده یک وعده مطلق نیست، بلکه در کنار این وعده، وعده های دیگری هم وجود دارد، که آنها هم نقش دارن که قبلا هم به آنها اشاره کردم، مثل سعی و تلاش، مثل امتحان، مثل موانع اجتماعی، و...
ازدواج مایه برکت وسرعت گرفتن حرکت هست همانطور که دعا چنین نقشی دارد، اما باید حرکتی باشد، باید برنامه ریزی باشد، توکل و اعتماد باشد، و...ثالثا: فوریتی دراین وعده دیده نمیشود، ازدواج زمینه برکت در مال، و احساس مسئولیت پذیری و ایجاد انگیزه برای کار کردن و تلاش میشود، طبیعتا ممکن است با گذشت مدتی آن وعده به صورت ملموس دیده شود.
جدای اینکه من به فروض و برداشتهایتان از آیه اشکال و ان قلت دارم
با فرض قبول آنها به نظرم متوجه مقصودم نشدید
پس اشکالم را با بیان دیگری مطرح میکنم :
بنده میگویم آیا خدا وعده داده آنها را غنی کند ولی میزان و معیاری برای تشخیص تحقق وعده و راه رسیدن به آن قرار نداده ؟!
مثلا طرف میداند خداوند در این آیه شرط غنی شدن را ازدواج معرفی کرده
حالا شما مدعی میشوید شرایط دیگری هست
اما هیچ کس نمیتواند شرایط دیگر را بیان کند
و فرضا شما موردی بیان کنید معلوم نیست کافی باشد
شاید شرایط دیگری لازم باشد تا بعد غنا تحقق یابد
از طرف دیگر تشخیص تحقق وعده الهی و نسبت دادنش به این آیه نیز محل اشکال است
مثلا ممکن است کسی اعتماد کامل داشته باشد ولی تنبل باشد و غنی نشود
مثلا ممکن است کسی اعتماد به خدا نداشته باشد ولی با سعی و تلاش به غنا برسد
معلوم نیست غنی شدن فرد به خاطر ازدواج بوده یا عوامل دیگر...
طرف بگوید اعتماد داشتم نیز باز ان قلت میشود که اعتمادش نصفه و نیمه بوده...
به هر شکل هر اتفاقی بیافتد هیچ میزان و معیاری وجود ندارد که ما غنی شدن شخص را نتیجه وعده الهی بدانیم. ولی در کمال ناباوری متدین ها وقتی غنی میشوند میگویند به خاطر ازدواج بوده اما وقتی فقیر میشوند میگویند اعتماد نداشتی و تنبل بودی و ...
و هر کس بگوید اعتماد داشتم ولی فقیر شدم از او نمی پذیرند
چون ملاکی برای تشخیص وجود ندارد
پس هیچ مومنی نمیتواند مدعی شود مصداقی برای وعده الهی پیدا کرده است
و خدا هم هیچ راه و ملاکی قرار نداده تا معلوم شود وعده اش تحقق یافته..
اینطوری هر کسی میتواند وعده بدهد ولی هیچ وقت کذب و صدق وعده اش قابل اثبات نباشد
به هر شکل هر اتفاقی بیافتد هیچ میزان و معیاری وجود ندارد که ما غنی شدن شخص را نتیجه وعده الهی بدانیم. ولی در کمال ناباوری متدین ها وقتی غنی میشوند میگویند به خاطر ازدواج بوده اما وقتی فقیر میشوند میگویند اعتماد نداشتی و تنبل بودی و ...
و هر کس بگوید اعتماد داشتم ولی فقیر شدم از او نمی پذیرند
چون ملاکی برای تشخیص وجود ندارد
من نمی فهمم ما واقعا چرا از پذیرش چنین مسئله ای باید ابا داشته باشیم؟
با توجه به شاخصه ها و متغیرهایی که در تحقق مسائل نقش دارند ما از نگاه برون دینی هرگز نمی توانیم بگوییم که وعده الهی محقق شده است، همانطور که نمی توانیم بگوییم وعده خدا محقق نشده است!
این به نوع نگرش ما بر میگردد، کسی که با ادله عقلی و متقن به آیات و روایات ایمان آورده آن را تحقق وعده ای از جانب خدا می داند، و آن کسی که به این آیات و روایات اعتقادی ندارد آن را فقط ناشی از قوانین طبیعت می داند؛ هیچ راه عادی و بشری برای تشخیص این امر وجود ندارد، هیچ ملاک و معیار علمی و عقلی برای تشخیص وجود ندارد، و این را ما با صدای بلند می گوییم، این ندانستن ما و عدم وجود ملاک و معیار هیچ اشکالی را به دین وارد نمیسازد.
این به نوع نگرش انسان بر میگردد، انسان مومن تمام وقایع را از جانب خداوند می داند، و آنها را تحقق وعده های الهی تبیین می کند، این لازمه اعتقادات پایه ای است که او آنها را باور دارد.
من نمی فهمم ما واقعا چرا از پذیرش چنین مسئله ای باید ابا داشته باشیم؟
با توجه به شاخصه ها و متغیرهایی که در تحقق مسائل نقش دارند ما از نگاه برون دینی هرگز نمی توانیم بگوییم که وعده الهی محقق شده است، همانطور که نمی توانیم بگوییم وعده خدا محقق نشده است!این به نوع نگرش ما بر میگردد، کسی که با ادله عقلی و متقن به آیات و روایات ایمان آورده آن را تحقق وعده ای از جانب خدا می داند، و آن کسی که به این آیات و روایات اعتقادی ندارد آن را فقط ناشی از قوانین طبیعت می داند؛ هیچ راه عادی و بشری برای تشخیص این امر وجود ندارد، هیچ ملاک و معیار علمی و عقلی برای تشخیص وجود ندارد، و این را ما با صدای بلند می گوییم، این ندانستن ما و عدم وجود ملاک و معیار هیچ اشکالی را به دین وارد نمیسازد.
این به نوع نگرش انسان بر میگردد، انسان مومن تمام وقایع را از جانب خداوند می داند، و آنها را تحقق وعده های الهی تبیین می کند، این لازمه اعتقادات پایه ای است که او آنها را باور دارد.
بزرگوار دقت بفرمایید
وعده الهی را از طریق ایمان و اعتقاد و دلیل عقلی متوجه میشویم پس کسی نمیگوید ما به وعده خدا از طریقی جز خدا پی ببریم.
بلکه مسئله این بود که ما نمیتوانیم خود را مصداق وعده الهی بدانیم.
مثلا اگر ترامپ ازدواج کند و پول دار شود نمیتواند مدعی شود مصداق وعده الهی است و به خاطر ازدواج پول دار شده است زیرا اصلا اعتقاد و اعتمادی در کار نیست...
یک انسان مسلمان هم نمیتواند خود را مصداق این وعده بداند زیرا نمیداند به کدام دلیل به غنا رسیده است؟ به خاطر اعتماد یا به خاطر ازدواج یا به خاطر تلاش؟
این را هم دقت بفرمایید کسی نمیگوید افعال جهان را غیر خدا انجام میدهد
همه کارها را خدا انجام میدهد ولی دلیل نمیشود هر کس خودش را مصداق این وعده بداند...
پس انسان مومن میتواند علت هر فعلی را خدا بداند اما نمیتواند غنایش را حاصل ازدواج بداند...
چون ممکن است غنایش حاصل علل دیگر باشد...
لذا شما و دیگران حق ندارید بگویید به خاطر ازدواج غنی شدید و این را مصداق عینی عمل به وعده بدانید...
فقط همان دلایل عقلی و ایمان است
و ما همین را میگوییم که نمیتوان فهمید وعده خدا عمل شده یا نه؟ کذب و صدقش قابل اثبات نیست....
پس ما نمیتوانیم ادعای مومنین را قبول کنیم مبنی بر اینکه آنها مصداق وعده غنا شده اند...
اگر ادعای مومن قابل قبول است پس باید قول آنها که میگویند وعده عملی نشده نیز قابل قبول باشد.. یک بام و دو هوا نمیشود... انجا که به نفعمان هست قبول کنیم آنجا که به نفعمان نیست تکذیب کنیم...
پس هر دو را رد کرده و میگوییم مومنین لطفا از جیب مبارک چیزی نگویید و خود را مصداق آیه قران معرفی نکنید... صدق و کذب وعده خدا فقط با ایمان اعتقاد و دلیل معلوم شده و مصداقهایش قابل کشف نیست...
ما نمیتوانیم ادعای مومنین را قبول کنیم مبنی بر اینکه آنها مصداق وعده غنا شده اند...
اگر ادعای مومن قابل قبول است پس باید قول آنها که میگویند وعده عملی نشده نیز قابل قبول باشد.. یک بام و دو هوا نمیشود... انجا که به نفعمان هست قبول کنیم آنجا که به نفعمان نیست تکذیب کنیم...
با عرض سلام
طاعات و عبادات شما قبول باشه و عیدتون هم مبارک باشه ان شاالله
ببینید جناب خباء عزیز در اینکه مومن نمیتواند تحقق وعده های الهی را به غیر مومنین بگوید بله درست است، اما برای خودش حجت است.
مومن همواره باید تحقق وعده های الهی را در نگرش خودش را واقعا تحقق وعده الهی بداند، این لازمه توکل و رشد و تکامل انسان است.
اما بله نمیتواند به یک کافر بگوید ببین خداوند به وعده اش عمل کرد...
چون خداوند همه چیز را از طریق اسباب عادی و مادی جاری میسازد، لذا کافر جز اسباب و علل مادی نمی بیند، اما مومنی که می بیند بعد از ازدواج در کارش گشایش واقع شده، و مال و اموالش درست بعد از ازدواج برکت یافته است هیچ ایرادی به او وارد نیست که آن را تحقق وعده الهی بداند...
اتفاقا او باید این را لطف الهی دانسته، و مصداق تحقق وعده الهی ببینید.
ممنون به خاطر وقتی که گذاشتید تا منو راهنمایی کنید. راهنمایی هایی از احادیث و وعده های غیر قابل محک ، راهنمایی هایی از کتاب راز و سخنرانی ها و کتاب های روانشناسی که سالها مطالعه کردم. راهنمایی هایی دلسوزانه از تجربیات گذشتتان. متاسفم اما من هنوز جوابم را نگرفتم به واقع شما دوباره منو سوق دادین به شاید ها و شاید ها و شایدها ... عملا گفته می شه مسلمان شو که این حق و درسته ولی تو نمی تونی چک کنی که حق و درسته ، ولی بدون که حق و درسته!!! خدا بهم رحم کنه
ممنون به خاطر وقتی که گذاشتید تا منو راهنمایی کنید. راهنمایی هایی از احادیث و وعده های غیر قابل محک ، راهنمایی هایی از کتاب راز و سخنرانی ها و کتاب های روانشناسی که سالها مطالعه کردم. راهنمایی هایی دلسوزانه از تجربیات گذشتتان. متاسفم اما من هنوز جوابم را نگرفتم به واقع شما دوباره منو سوق دادین به شاید ها و شاید ها و شایدها ... عملا گفته می شه مسلمان شو که این حق و درسته ولی تو نمی تونی چک کنی که حق و درسته ، ولی بدون که حق و درسته!!! خدا بهم رحم کنه
با سلام و عرض ادب
خواهر گرامی
یک مرد و زن با وعده های ابتدای ازدواج به هم اعتماد می کنن و ازدواج می کنن
گاهی این وعده ها تا زمان مرگ محقق نمی شه
آیا این با وجود این عدم تحقق وعده ها ، زوج باید به هم بی اعتماد باشن و برای رسیدن به هدف تلاش نکنن؟؟!!!!
یا فردای روز ازدواج از هم طلاق بگیرن چون وعده ها محقق نشده ؟!؟!؟
اکثر وعده های خداوند در قرآن به آخرت داده شده
و کسانی که خواستار اموال دنیا هستن ، در قرآن مذموم هستن
اون چه که خداوند در دنیا به دوستداران خودش می ده ، فضایل اخلاقی هست ، نه اموال دنیوی
اگر شخص این فضایل رو کسب کنه از اموال دنیا بی نیاز خواهد شد
هر چند خداوند شخص رو در حد نیاز از اموال دنیا بهره مند می کنه
و در مقابل پاداش اخروی کسب خواهد کرد ، که اموال دنیا در برابرش هیچ محسوب می شه
و این جزای اعتماد به خدا تا لحظه مرگ خواهد بود
... و بهای جان های شما بهشت است ، خود را به دنیا نفروشید ...
در پناه حق تعالی
با عرض سلام
طاعات و عبادات شما قبول باشه و عیدتون هم مبارک باشه ان شاالله
ببینید جناب خباء عزیز در اینکه مومن نمیتواند تحقق وعده های الهی را به غیر مومنین بگوید بله درست است، اما برای خودش حجت است.
مومن همواره باید تحقق وعده های الهی را در نگرش خودش را واقعا تحقق وعده الهی بداند، این لازمه توکل و رشد و تکامل انسان است.
اما بله نمیتواند به یک کافر بگوید ببین خداوند به وعده اش عمل کرد...
چون خداوند همه چیز را از طریق اسباب عادی و مادی جاری میسازد، لذا کافر جز اسباب و علل مادی نمی بیند، اما مومنی که می بیند بعد از ازدواج در کارش گشایش واقع شده، و مال و اموالش درست بعد از ازدواج برکت یافته است هیچ ایرادی به او وارد نیست که آن را تحقق وعده الهی بداند...
اتفاقا او باید این را لطف الهی دانسته، و مصداق تحقق وعده الهی ببینید.
سلام و عیدتان مبارک
الان مومنی به شما میگوید من بعد ازدواج برکت از زندگی ام رفت و فقیر تر شدم
شما قبول مبکنید که وعده خدا تحقق نیافته؟
خیر شروع میکنید به بهانه تراشی و حرفش را قبول نمیکنید
ولی اگر بگوید بعد از ازدواج زندگی ام برکت یافت و پولدار تر شدم ، توجیه نمیکنید که علتش چیز دیگری بوده بلکه یک راست میگویید خدا وعده اش را درباره تو محقق کرده...
جناب مسلم یک بام و دو هوا نمیشود کرد!
یک مجرد مومن هم میتواند پولدار شود آیا او ازدواج کرده ؟ خیر
خیلی از مومنانی که ازدواج میکنند مثل همان مجردها پولدار میشوند هیچ ربطی به ازدواجشان ندارد...
ممنون به خاطر وقتی که گذاشتید تا منو راهنمایی کنید. راهنمایی هایی از احادیث و وعده های غیر قابل محک ، راهنمایی هایی از کتاب راز و سخنرانی ها و کتاب های روانشناسی که سالها مطالعه کردم. راهنمایی هایی دلسوزانه از تجربیات گذشتتان.
خواهش می کنم، وظیفه است
عملا گفته می شه مسلمان شو که این حق و درسته ولی تو نمی تونی چک کنی که حق و درسته ، ولی بدون که حق و درسته!!!
هرگز من چنین حرفی نزدم!!! خواهش می کنم بیشتر دقت بفرمایید.
من عرض کردم اینجا دو چیز وجود دارد که یکی بر دیگری بنا شده است، مثل اسکلت یک ساختمان، و بنای روی آن؛ یکی اصول و دیگری تعالیم بنا شده روی آن! یک چیز نیست که بگوییم هم حق است و هم قابل چک نیست! دو چیز است یکی قابل چک کردن و حق است، و دومی قابل چک کردن 100 درصدی نیست اما به آن اصلی که قابل چک کردن است تکیه می کند.
اصول اسلام به راحتی قابل اثبات است و اما و اگر و شاید و اینها در کار نیست؛ اما تعالیمی که روی این اصول بنا شده لازم نیست با عقل قابل اثبات باشد! شما با تکیه بر آن اصول این تعالیم را هم میپذیرید. ما هرگز نمی گوییم هیچ چیزقابل چک کردن نیست!
مثل اینکه شما با ادله و عقل اثبات می کنید فلانی پزشک است، خب این که اثبات شد عقل پیروی از او را لازم می داند، دیگر لازم نیست شما حکمت تک تک دستورات او را با عقل اثبات کنید! اگر شما می توانستید دستورات او را با عقل اثبات کنید خودتان هم پزشک بودید و اصلا نیازی به او نداشتید!
در دنیای ما همه چیز در قالب قوانین فیزیکی طبیعی اتفاق می افتد، لذا آنچه که مومن و کافر به صورت محسوس و ملموس می بینند فقط تاثیر علل و اسباب مادی است، اما اراده فراتر از آن در گرو ایمان و اثبات وجود خداوند و اراده اوست. به همین خاطر مومن با توجه به اعتقاد عقلی ای که دارد می داند هر چه اتفاق می افتد در این عالم ماده، به اراده موجودی مافوق ماده است، اما انسانی که چنین اعتقادی ندارد در همین حد ماده متوقف شده، و بالاتر نمیرود.
به همین خاطر یک مومن هرگز نمی تواند تحقق اراده الهی را در این وعده ها به یک ملحد اثبات کند، تا زمانی که ملحد آن اصول پیشینی عقلانی در مورد وجود خدا و صدق و مانند آن را نپذیرفته باشد.
ثانیا: آنچه که مانع شده است که حقانیت وعده های خدا در اسلام به صورت 100درصدی قابل اثبات نباشد، به خاطر این است که اصلا اسلام وعده 100 درصدی نداده! اسلام در هر وعده به یکی از عوامل تاثیرگذار اشاره کرده، طبیعتا به خاطر وجود علل مختلف نمی توانید بفهمید در این ماجرا کدام علت تاثیر گذاشته است!
مثل این است که یک پرفسور جراح قلب به شما بگوید در بیماری قلبی چند چیز تاثیرگذار است: پرخوری، غلظت خون، کم تحرّکی، استرس، ژنتیک و...
خب تک تک این عواملی که ایشان فرموده درست است، اما موقعی که بیمار مبتلا به سکته قلبی شد شما نمی توانید بگویید کدامیک از عوامل تاثیرگذار بوده است! اما می دانید خارج از آنچه که ایشان فرموده نیست.
این که شما نمیدانید کدامیک از این عوامل تاثیرگذاشته است موجب بی اعتمادی به آن پرفسور نمیشود، چون این نشأت گرفته از محدودیت اگاهی شماست، وگرنه خود آن کسی که وعده داده میداند کدامیک از این علل و به چه مقدار در این واقعه نقش داشته است.
الان مومنی به شما میگوید من بعد ازدواج برکت از زندگی ام رفت و فقیر تر شدم
شما قبول مبکنید که وعده خدا تحقق نیافته؟خیر شروع میکنید به بهانه تراشی و حرفش را قبول نمیکنید
ولی اگر بگوید بعد از ازدواج زندگی ام برکت یافت و پولدار تر شدم ، توجیه نمیکنید که علتش چیز دیگری بوده بلکه یک راست میگویید خدا وعده اش را درباره تو محقق کرده...
جناب مسلم یک بام و دو هوا نمیشود کرد!
یک مجرد مومن هم میتواند پولدار شود آیا او ازدواج کرده ؟ خیر
خیلی از مومنانی که ازدواج میکنند مثل همان مجردها پولدار میشوند هیچ ربطی به ازدواجشان ندارد...
برادر عزیز یک بام و دو هوا نیست، خواهش می کنم دقت بفرمایید!
خداوند فرموده است که ازدواج در غنی شدن نقش دارد، اما آیا علت تامّه است؟ روشن است که خیر! عوامل دیگر هم نقش دارند!
لذا اگر کسی بعد از ازدواج ثروتمند شد میتواند بگوید این ازدواج در غنی شدن او نقش داشته است، اما اگر بعد از ازدواج فقیرتر شد این علت جایی نرفته است، منتهی به یک مانعی برخورد کرده یا علل دیگری بر آن غالب شده اند.
مثل اینکه یک پزشک به کسی بگوید اگر ورزش کنی بیمار نخواهی شد! خب شخص اگر بیمار نشود می داند ورزش در این سلامتی نقش دارد، اما اگر بعد از مدتی بیمار شود این بیماری موجب نمیشود بگوید دکتر دروغ گفته و ورزش هیچ نقشی در سلامتی ندارد! بلکه میداند عوامل دیگری تاثیر ورزش را خنثی کرده اند، مثلا پرخوری کرده، یا سیگار میکشیده، یا مانند آن.
کسی به این آقا نمیگوید شما داری یک بام و دو هوا سخن می گویی! اگر سالم باشی میگویی وعده دکتر محقق شده است و اگر بیمار شوی به توجیهات دیگر رو می آوری! این سخن یک بام و دو هوا نیست!
مسئله واقعا خیلی روشن است...
شمارا به خدا اگر جواب منطقی دارید آنچه که بتوان با عقل فهمید و در دنیای عملی تست کرد بهم چواب بدین . خواهشا دیگر حدیث های تکراری تحویلم ندهید. من سن و سالی ازم گذشته و انسانی اهل کتاب هستم تحصیلاتم هم دکتری می باشد منظور اینکه با نوجوان تحریک شده رو به رو نیستید. اگر به من چیزی از دین نشان دهید که نتیجه صد در صدی داشته باشد هم قبول می کنم نه اینکه بخوانم امام فرمودند خواندن هفتاد بار سوره حمد می تواند مرده را زنده کند ولی تو هفتاد هزار بار حمد بخوانی انگار نه انگار!!! این احادیث با شاید ها رفع نقص می شوند. لطفا اگر جوابی دارید برایم خصوصی بفرستید اگر نه پاکش کنید نمی خواهم اگر خدایی ناکرده در جهل هستم با خواندن اینها کس دیگر را به جهل بیاندازم چون می دانم حرف تا مغز استخوان انسان اثر می کند و این شک ها جایی که نباید در ذهن تداعی می شود و انسان را به تباهی می کشد. پس خواهش می کنم جز شما پاسخ دهنده هیچ کس دیگری نتواند این متن را بخواند. سلامت و پایدار باشید.
سلام و عرض ادب و احترام و تبریک عید عودت به فطرت پاک الهی
مشکل از فراموش کردن فطرت است که فکر میکنیم باید به دنبال جواب منطقی برای تحقیق حقانیت دین باشیم ...
دین ما دین فطری است، نه دین فلسفی ...
محل عقلیدن در انسان قلب است و نه مغز ...
سنگ اول را که کج بگذاریم دیوار تا ثریا هم کج بالا میرود ...
شما از ما جواب منطقی بشنوید، آیا این به آن معناست که اگر امروز قانع شدید فردا که معلواتتان در جهت درست یا غلط تغییر کرد هنوز با همین جواب منطقی امروز قانع شوید؟
شما از ما جواب منطقی بشنوید بعد بروید پای حرف مخالفان ما بشنوید و از آنها هم نقد منطقی حرف ما را بشنوید با این منطقهای معارض که مدام ما بیان کنیم و آنها نقد کنند و شبهه وارد کنند و باز ما جواب بدهیم و باز آنها نقد کنند و آنها بگویند و ما نقد کنیم ... این به چه کار شما میآید؟ امروز پای حرف منطقی ما مسلمان شوید، فردا پای حرف منطقی مسیحیان مسیحی شوید، پسفردا پای حرف منطقی بودائیها بودائی شوید، فردای آن پای حرف منطقی ندانمگراها و شکگرایان به ندانمگرایی معتقد شوید، فردای آن پای حرف منطقی پوچگرایان به پوچی برسید ... اینکه با چه اعتقادی این دنیا را ترک کنید میشود تابع رندومی از اینکه با چه مسیر تصادفی آخرین بار پای حرف چه گروهی نشسته باشید ... در تمامی اینمراحل فرض بر آن است که کسانی که با آنها مواجه شدید حرفی از نظر شما منطقی بزنید که نتوانید آنها را رد کنید و در نتیجه قانع شوید ... قانع شدن معمولاً ارتباط عکس دارد با معلومات انسان در همان لحظه ... کسی که بیشتر بداند سختتر قانع میشود، کسی که کمتر بداند راحتتر قانع میشود،یعنی قانع شدن منطقی به نوعی معیاری است از جهل انسان و نه اینکه ارزشی حقیقی در راستای حقطلبی داشته باشد ... اگر قرار بود قانع شدن کفایت کند آن وقت علمآموزی به عنوان فرایندی که راحت قانع شدن را به چالش میکشد باید سدّ رسیدن به حقیقت در نظر گرفته میشد و نه راه رسیده به آن ... چیزی که سختتر مانع رسیدن به حقیقت شود ابزار اشتباهی است و نه ابزار درست ... موضوع اینجاست که قانع شدن نباید هدف باشد ... جواب منطقی هم نمیتواند ارزشی در جهت حقیقتطلبی داشته باشد ... قانع شدن صرفاً یک اطمینان خاطر روانی را برای انسان ایجاد میکند ... مثال از قانع شدن در قران حداقل در دو جای قران آمده است، آنجا که حضرت ابراهیم علیهالسلام از خدا طلب نشانهای کردند، خدا پرسید که آیا به وعدهی من شک داری؟ جواب دادند که نه ولی برای آنکه قلبم مطمئن شود ... مثال دوم هم در مورد حضرت زکریاست علیهالسلام که در محراب از خداوند طلب فرزند کردند و وقتی وعدهی اجابت آن رسید برایشان سنگین بود که چنین چیز عجیبی برایشان رخ بدهد و اگرچه به صدق وعدهی الهی شک نداشتند (که اگر داشتند کافر محسوب میشدند) ولی باز از خدا طلب نشانه کردند تا قلبشان آرام بگیرد ... کارکرد منطق و دلایل و براهین فلسفی و منطقی و علمی و امثال آن هم چیزی جز ایجاد آرامش خاطر نیست ... علم به حقیقت را باید از راه دیگری تحصیل کرد: فطرت ... همان که امروز قرار است به سمتش عودت پیدا کنیم بعد از آنکه از ما در حجاب شده است ...
دین ما دین فطری است و نه دین فلسفی ... هیچ پیامبری برای تبلیغ دینش و برای بیان اصولالدین از مباحث فلسفی و منطقی شروع نکرد ... هیچ پیامبری نیامد اول توضیح بدهد که چند نوع استدلال داریم، اینکه مغالطات را دستهبندی کند، اینکه اولیالأولیات را به مردم یاد بدهد، اینکه دو سال را بگذارد برای تدریس فلسفه و منطق و بعد یک سال را هم اختصاص بدهد به رفع اشکال، و تازه بعد بگوید که حالا به این دلایل باید مسلمان شوید ... آن هم وقتی که سهم عمدهای از فلسفه بعد از اتمام رسالت آخرین و ۱۲۴۰۰۰امین پیامبر توسعه یافته است، کل فلسفه هم که در یونان باستان توسعه یافت تقریباً تمامش بعد از اتمام رسالت حضرت موسی علیهالسلام توسعه یافت و پیامبران پیشین حتی به اندازهی ارسطو هم وارد این مباحث نشدهاند ... دین یک مقولهی فطری است که با قلب سر و کار دارد، اگر در جای اشتباهی به دنبال تحقیق حقانیت آن بگردید به آن نمیرسید و اگر برسید هم در اصل نرسیدهاید و حداکثر توهمی از رسیدن را کسب کردهاید (همانکه خداوند فرمود بیشتر مردم از ظن و گمان تبعیت میکنند و ظن و گمان انسان را از حقیقت بینیاز نمیکند) و یا از فطرت خود کمک گرفتهاید و فقط اینطور به نظرتان رسیده است که آن دلایل منطقی ارکان باور دینیاتان هستند ... مشکلی که عمدهی فلاسفهی مسلمان دارند همین است که چنین گمانی دارند، دلیل برای ان هم این است که اگر تمام دلایلی که گمان میکنند حقانیت اسلام را با آن اثبات منطقی میکنند را برایشان نقدی کنند که نتوانند جواب بدهند تسلیم نشده و از اسلام بیرون نمیروند، بلکه متوسل خواهند شد به این گزارهی منطقی که نیافتن جواب به معنای وجود نداشتن جواب نیست ... همان جوابی که وقتی خود این فلاسفه با مخالفان بحث میکنند و آنها قادر به رد کردن استدلالهای ایشان نباشند از ایشان میشنوند که وقتی جوابی نیافتند میگویند نیافتن جواب به معنای وجود نداشتن جواب نیست ...
اصولاً ورود در این بحث برای حقطلبی یک اشتباه محض است ... خواهش میکنم شما در این بازی نیفتید و از ابتدا دین را همانطور که به ما عرضه شده است تحقیق کنید ... الآن در زمان ما قرآن است که معجزهی جاوید پیامبر خداست و در زمان غیبت امام زمان علیهالسلام تنها همین وسیله است که در اختیار ماست و به کمک فطرت و عقلی که حجت باطنی خدا و پیامبر درونی ماست میآید تا حقانیت اسلام را بر ما مشخص کند و حجت را بر ما تمام کند تا ما حقیقت را بشناسیم، بدون آنکه ذرهای در حقانیت آن تردید داشته باشیم ... باید صحبت از یقین مطلق باشد و نه یقین روانشناسی که یعنی فقط قانع شدن ... اطمینان کسب شده باید قابل اتکا باشد و نه اینکه بر اساس تجریبات سالهای گذشته از عمرتان بگویید که امروز قانع شدم تا ببینم فردا چه میشود ...
روح اسلام تسلیم محض شدن برای خدا و جانشینان خداست و کسی که حتی یک ذره در مورد حقانیت آن شک داشته باشد چگونه میتواند تسلیم محض خدا بشود؟ نتیجهی استناد کردن به منطق همان است که میگوییم مسلمان هستیم ولی سر هر مسألهای که از خدا به ما برسد به جای تسلیم شدن میگوییم که چرا؟ و بعد میگوییم که ما تا قانع نشویم آن را نمیپذیریم ... و این طغیان در برابر خداست و زیر بار ولایت خدا نرفتن است ...
الله ولی الذین آمنوا،یخرجهم من الظلمات الی النور ... و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت، یخرجهم من النور الی الظلمات
فطرت امروز در میان مسلمین مفهوم غریبی است ... عالم ذر و عهد الست هم غریب است ... همه فقط یک چیزهایی شنیدهاند ... علما هم گاهی تعاریفی مبهم از این مسائل دارند ... ولی قرآن و روایات نسبت به این مسائل مبهم نبودهاند ... مشکل از آنجایی شروع شد که در فهم آیات و روایات به تفکر منطقی و آراء فلسفی خود متوسل شدند و چیزی که نتوانستند درک کنند را شروع به تأویلبهرأیهای فلسفی کردند ... و الله العالم ... در عمل بیشتر مسلمین درست عمل میکنند در باورمند شدن به خدا، ولی در موضع مباحث نظری اشکال زیادی به تمام این رویهای که در پیش گرفته شده وارد است ... اگر کسی ایمان بیاورد همانطور که مردم عادی ایمان میآورند کار درست را کرده است، و هر کسی که برای خاص بودن و یا بخاطر وسواس ذهنی که در دانشگاه به عنوان راه کسب علم به او تزریق شده است نخواست یا نتوانست مثل مردم عادی ایمان بیاورد و به دنبال این مباحث نظری بدون بنیاد درست حقطلبی رفت آن وقت جا دارد این آیه از قرآن برایش خوانده شود که «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَـٰكِن لَّا يَعْلَمُونَ» که یعنی «وقتی به ایشان گفته میشود که ایمان بیاورید همانطور که مردم ایمان میآورند، ایشان جواب میدهند که آیا مثل سفیهان [عوامالناس] ایمان بیاوریم؟ خدا به ایشان میفرماید که آگاه باشید که سفیهان خود ایشان هستند ولی نمیدانند [جهل مرکب]» ... شاید هم من در اشتباه هستم و جاهل به جهل مرکب من هستم، ولی تا کنون نقدی از طرف طرفداران فلسفه و منطق و کسانی که فلسفه را مقدم بر جهانبینی میدانند ندیدهام، و مهمتر از آن تا دیدهام آیات و روایات هم همین مطلب را افاده کردهاند ... و الله العالم
اگر عید فطر و روز عودت به فطرت نبود نمیگفتم بعد از اینکه بارها گفتم و جز رفتار غیرعلمی چیزی ندیدم ...
موفق باشید و در پناه خدا، و ان شاء الله که حقیقتطلب باقی مانده (معمولاً وقتی کمی تلاش میکنند و قانع میشوند اما ته دلشان نمیتوانند بپذیرند شروع به توجیه کردن خود و قبولاندن آن جوابهای منطقی به خود میشوند و دیگر فرقی ندارد که حقیقت چه باشد و دلایل قانعکننده را از چه کسانی گرفته باشند، به همان راضی میشوند ... به قول حافظ، جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه، چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند. به قول امام حسین علیهالسلام کور باد چشمی که خدا را نبیند و به قول گفتهای منسوب به حضرت علی علیهالسلام خدایی که نبینم را نمیپرستم، و اصولاً پرستش جز با دیدن خدا و خود را در حضور خدا دیدن محقق نمیشود و شرط قبولی اعمال هم همین حضور قلبی نزد خداست و انجام ظاهر عبادات صرفاً شرط صحت اعمال و رفع تکلیف است) و به حقیقت برسید ... تنها راه رسیدن به حقیقت همیشه یک چیز است، همان چیزی که امام حسین علیهالسلام فرمودند، اینکه اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید، آزاده بودن یعنی حقطلب بودن، کسی که حقطلب باشد و تسلیم حق باشد مسلمان است اگرچه هنوز به مرحلهی شهادتین و شرعاً مسلمان شدن نرسیده باشد، حق یکی از اسمهای حسنای خداوند است ...
با استدلال ها و حرف های شما من می توانم هر دینی با بپذیرم و هر فرقه ای را چون همگی ادعا می کنید استلال و عقل راه به جایی نمی برد. محکی وجود ندارد. همه چیز در آخرت و بعدها معلوم می شود. رهبران ما را بپذیرید چون رهبران ما کراماتی دارند. و من هم اکنون در جهل مرکب هستم چون می خواهم با عقل اسلام بیاورم!
با استدلال ها و حرف های شما من می توانم هر دینی با بپذیرم و هر فرقه ای را چون همگی ادعا می کنید استلال و عقل راه به جایی نمی برد. محکی وجود ندارد. همه چیز در آخرت و بعدها معلوم می شود. رهبران ما را بپذیرید چون رهبران ما کراماتی دارند. و من هم اکنون در جهل مرکب هستم چون می خواهم با عقل اسلام بیاورم!
ای بابا...!!
سرکار خانم ما کجا گفتیم عقل و استدلال راه به جایی نمی برد؟ اتفاقا ما می گوییم راه تشخیص حقانیت ادیان عقل و استدلال است و بس!
اما عقل و استدلال در خصوص اصول عقائد و باورهای بنیادین آن ادیان؛ نه تعالیم و وعده های آنها.
پی بردن به حقانیت ادیان مختلف از طریق تعالیم آنها بسته است یا بسیار دشوار است، ما نمی توانیم بفهمیم نمازی که در اسلام گفته شده درست است، یا نیایش های مسیحیان در کلیسا و یهودیان در کنیسه؟ یا حتی نیایش های بوداییان در معابدشان!
در مورد تحقق وعده های این ادیان هم همینطور، راه تحقیق بسته است.
بنابراین راه تحقیق در مورد حقانیت ادیان مقایسه اصول اعقادی آن ادیان است، وقتی فهمیدیم کدام دین بر حق است، طبیعتا وعده های آن دین و سایر تعالیمش نیز حق خواهد بود.
برادر عزیز یک بام و دو هوا نیست، خواهش می کنم دقت بفرمایید!خداوند فرموده است که ازدواج در غنی شدن نقش دارد، اما آیا علت تامّه است؟ روشن است که خیر! عوامل دیگر هم نقش دارند!
لذا اگر کسی بعد از ازدواج ثروتمند شد میتواند بگوید این ازدواج در غنی شدن او نقش داشته است، اما اگر بعد از ازدواج فقیرتر شد این علت جایی نرفته است، منتهی به یک مانعی برخورد کرده یا علل دیگری بر آن غالب شده اند.مثل اینکه یک پزشک به کسی بگوید اگر ورزش کنی بیمار نخواهی شد! خب شخص اگر بیمار نشود می داند ورزش در این سلامتی نقش دارد، اما اگر بعد از مدتی بیمار شود این بیماری موجب نمیشود بگوید دکتر دروغ گفته و ورزش هیچ نقشی در سلامتی ندارد! بلکه میداند عوامل دیگری تاثیر ورزش را خنثی کرده اند، مثلا پرخوری کرده، یا سیگار میکشیده، یا مانند آن.
کسی به این آقا نمیگوید شما داری یک بام و دو هوا سخن می گویی! اگر سالم باشی میگویی وعده دکتر محقق شده است و اگر بیمار شوی به توجیهات دیگر رو می آوری! این سخن یک بام و دو هوا نیست!
مسئله واقعا خیلی روشن است...
دقت بفرمایید کسی نگفت ازدواج علت تامه است
بلکه گفتیم ازدواج میتواند نقش داشته باشد و میتواند نقشی نداشته باشد.
نقش ازدواج یک نقش تکوینی نیست.
مثل اینکه برادرتان میتواند به شما کمک کند و میتواند به شما کمک نکند. لذا اگر بگوید کمک میکند و کمک نکرد او را متهم به خلف وعده میکنید.
اگر خودتان به کلمات خود دقت کنید به جای کلمه ''باید'' از کلمه '' میتواند'' استفاده کردید.
قیاس ورزش با ازدواج هم روشن است
شما نمیتوانید مسائل تکوینی و تجربی را با مسائل اعتباری و قراردادی قیاس کنید...
بسیار خوب . تازه داریم به جایی می رسیم که می شه مثل انسان های دارای خرد و عقل با هم در ارتباط باشیم و من دقیقا دنبال همین هستم. فرمودید : عقل و استدلال در مورد اصول عقاید و باورهای بنیادین وجود داره. لطفا بهم چندتا کتاب معرفی کنید که با عقل و استدلال انسان رو اسلام دعوت می کنن. خواهش دیگه اینکه ترتیب خوندن کتاب هارو هم بفرمایید. فقط خواهش می کنم هرچه معرفی کنید فقط و فقط و فقط با دیدگاه عقلانی باشه. قبول ، من اگه با عقل اسلام رو بپذیرم این وعده ها و احادیث غیر قابل محک رو هم می پذیرم. بازم ممنون به خاطر وقتی که می گذارید. سلامت باشید.
با استدلال ها و حرف های شما من می توانم هر دینی با بپذیرم و هر فرقه ای را چون همگی ادعا می کنید استلال و عقل راه به جایی نمی برد.
با وجود استدلال و عقل هم میتوان هر دین یا فرقهای را پذیرفت ... مگر اینکه شما فکر کنید امروز فقط یک مکتب فلسفی وجود دارد و آن هم مکتب فلسفی فلاسفهی مسلمان است ...
شما هر کسی که هر استدلالی را برایتان آورد از او تضمینی بخواهید که آن استدلال او هرگز تا ابد نقدپذیر نباشد و هیچ کسی تا آخر دنیا نتواند اشتباه بودن آن را نشان بدهد، اگر این تضمین را نداشت که هیچ، استدلالش فقط به درد دلخوش کردن میخورد، و اگر داشت لابد این تضمین خودش از جنس یک استدلال دیگر است که باید برای همان هم یک تضمین دیگر بخواهید، اگر نداشت که هیچ باز هم بحثش فقط به درد دلخوش کردن میخورد و اگر داشت باز برای همان تضمین باید تضمین دیگری طلب کنید ... هزار سال بعد هم هنوز باید از او تضمین دیگری طلب کنید ...
چیزی که شما دنبالش هستید یک بازی فکری است، حقیقتطلبی از این مسیر به جایی نمیرسد ... اگر با ۱۰ استدلال منطقی برای اثبات اسلام مسلمان شدید، با ۱۰ استدلال دیگر که جوابی برایشان نیابید هم از اسلام خارج میشوید ... این میشود همان که امام صادق علیهالسلام فرمودند که ایمانی که راحت کسب شود به همان راحتی هم از دست میرود ... مسیر پذیرش حقیقت خودسازی است ... حقیقتطلبی یعنی آزاده بودن در عمل ... مگرنه که در حدیث هم صراحتاً گفته شده است که یافتن خدا و شناخت خدا و حقانیت دین خدا بر عهدهی مردمان نیست، بلکه بر عهدهی خود خداست، چیزی که بر عهدهی مردم است این است که وقتی حقیقت را شناختند تسلیم آن شوند و به دنبال استدلالهای منطقی و انقلت تراشیدن برای در رفتن از زیر بار پذیرش آن نباشند ... نهایت منطقگرایی برای شناخت حقیقت میشود برتراندراسل که به ندانمگرایی رسید ... چون منطق اصولاً از شناخت حقیقت ناتوان است ... خود ارسطو که بنیانگذار منطق امروزی بود چنین ادعایی که امروز به منطق نسبت داده میشود را نداشت، منطق کاشف از حقیقت نیست ...
محکی وجود ندارد.
محک فطرت و عقل است ... ولی عقل در ادبیات دین متفاوت است از عقلی که مطابق با آن فلسفه و ریاضیات جزء علوم معقول هستند ... عقل چیزی است که با آن انسان از مثال به مثل برسد، از مصداق به قانون برسد، از نشانه به صاحب نشانه برسد، از ظاهر به معنا برسد ... نه اینکه اگر p آنگاه به q برسد ...
بزرگان طاغوت که جلوی انبیاء ایستادهاند همه از عقلانیت منطقی برای منابفع خودشان سود بردهاند برای موجه نشان دادن خودشان، یعنی همین استدلالهای منطقی را وسیلهی توجیه خودشان و گمراه کردن دیگران قرار میدادهاند ... هر کسی که گمان کند میتواند خودش تشخیص بدهد اگر استدلالی اشکال داشته باشد، باید بداند که فوق کلی ذی علم علیم ... در قرون وسطی منطق وسیلهای در دست وکلایی بود که به کمک ان هر کسی که پول بیشتری میداد را اثبات کنند که حق با او بوده است ...کافی است بتوانند دلیلی بتراشند که مخاطبان ایشان نتوانند اشتباه آن را بیابند، یا به آن خردهای بگیرند ...
وقتی حضرت موسی علیهالسلام عصا را انداختن و مارشان مارهای دیگر را خورد ساحران به سجده افتادند و ایمان آوردند، ولی فرعون یک احتمال منطقی را مطرح کرد، گفت ای موسی تو سالها پیش ما نبودی و ما نمیدانیم که چه تو به چه کاری مشغول بودی، از کجا معلوم در این مدت برای گرفتن انتقام از ما به دنبال یادگیری جادوگری نرفته بوده باشی؟ شاید اینها که تو را تصدیق کردهاند از ابتدا هم با تو همدست بودهاند و کل این نمایش شما یک توطئه بوده است که ما را بفریبید ... مردمی که در میدان بودند و مبارزه و ایمان آوردن ساحران را دیدند و شبههی فرعون را هم شنیدند چگونه میتوانند بفهمند که احتمالی که فرعون داده است درست بوده است یا نه؟ آیا فرعون که چنین احتمالی که واقعاً هم احتمالش منتفی نیست و قابل اعتنا هست اگر بر همین اساس بگوید من به موسی ایمان نمیآورم در قیامت معذور است؟ نه در ادبیات دین به او کافر میگویند و به کاری که حضرت موسی علیهالسلام انجام دادند هم اتمام حجت میگویند ... کسی که در آن ماجرا ایمان نمیآورد و میمرد معذور از دنیا نمیرفت ...
وقتی کمتر از دو ماه از واقعهی غدیر صحابه در سقیفه جمع شدند که از خودشان خلیفه را تعیین کنند، چند مؤمن باقی مانده به مردم گفتند که مگر از غدیر چقدر گذشته که حق علی علیهالسلام را انکار میکنید و بیعت کردن خودتان برای او را فراموش میکنید؟ دومی جواب داد که ما با علی علیهالسلام بیعت کردیم ولی بعد از هر امری امر دیگری است ... این شبهه است، خیلیها را هم که سادهاندیش بوده باشند میتوانست توجیه کند، ولی اگر کسی با این بهانه از ولایت حضرت امیر علیهالسلام خارج میشد از او پذیرفته میشد که معذور باشد؟
حضرات آدم و حوا علیهماالسلام از خوردن از درخت ممنوعه منع شدند، طبق یکی از روایاتی که ماجرای فریفته شدن ایشان را شرح میدهد ابتدا شیطان ایشان را فریب داد اما ایشان فریب نخوردند، دست آخر رفت پیش حوّا و گفت که خداوند درختی که بر شما ممنوع کرده بود را بر شما حلال کرده است و نشانهی آن این است که اگر به آن درخت نزدیک شوید میبینید که نگهبانان آن از جلوی شما کنار میروند، حوا سلاماللهعلیها رفت به سمت درخت که درستی آن را امتحان کند، وقتی به درخت نزدیک شد نگهبانان درخت خواستند که مانع از نزدیک شدن او به درخت شوند که امر خداوند آمد که کنار روید که شما برای حفظ درخت از کسی هستید که به او عقل داده نشده باشد، کسی که عقل دارد باید همان عقل او را از نزدیکی به درخت بازدارد، حوا از آن درخت خورد و به آدم علیهالسلام هم گفت که چه شده است و اینکه او از آن درخت خورده است و چیزی نشده است، آدم علیهالسلام هم به سمت درخت رفت و نگهبانان کنار رفتند و او هم از درخت خورد و شد آنچه که نباید میشد ... مشکل این نبود که استدلالی برایشان آورده نشده بود که قانع کننده باشد، مشکل اینجا بود که انتظار از ایشان این بود که از خود بپرسند که اینکه نگهبانان از مقابل ما کنار بروند آیا حتماً به این معناست که چیزی که بر ما حرام بوده است حلال شده باشد؟ ... آیا استدلالی که مار بیاورد برای ما حجت محسوب میشود و مانند این است که فرشتهی خدا برایمان وحی بیاورد؟ ...
همه چیز در آخرت و بعدها معلوم می شود.
آخرت همین امروز هم جاری است ... ما همین الآن هم در بهشت و جهنم هستیم ... این صریح قران و روایات است ... همین امروز ببینید بهشت کجاست و جهنم کجاست ... آخرت باطن همین دنیاست ... در عمق باطن خودتان بگردید و حقیقت را بیابید ...
رهبران ما را بپذیرید چون رهبران ما کراماتی دارند
رهبران باطل هم کرامات کم نداشتهاند ... از عرفای اهل سنت که ولایت اولی و دومی را داشتند و ولایت اهل بیت علیهمالسلام را نداشتند بگیرید تا سامری که گوسالهای از طلا ساخت که صدا هم داشته باشد، تا اصحاب رس که درخت صنوبری را میپرستیدند که شیطان تکانش میداد و به سجده کنندگان برای خودش وعده و وعید میداد ...
معجزه با کرامت یک فرق اساسی دارد که تقریباً در مباحث فلسفی و کلامی کسی اصلاً به آنها توجه نمیکند و به صرف ظاهراً خرق عادت بودن آن را حجتمعرفی مینمایند ... و البته قبول دارند که خرق عادت به خودی خود دلیل کافی برای ایمان آوردم به صاحب معجزه و مدعی نبوت نیست ...
و من هم اکنون در جهل مرکب هستم چون می خواهم با عقل اسلام بیاورم!
تقصیر شما نیست، سیستم آموزشی ما مشکل دارد ...البته سیستم درست است وقتی موضوع مورد بحث علوم طبیعی و تجربی و منطقی باشد، ولی این روش برای شناخت حقیقت فشل است ... علوم به دو دسته تقسیم میشوند: علم به حقیقت آنطور که حقیقت هست و علم به حقیقت آنطور که ما از حقیقت برداشت میکنیم ...علوم دانشگاهی ما از نوع علوم دوم هستند ... تمام این حرفهای علمی در واقع پیرامون برداشت ما از حقیقت هستند ... این میشود ظن و گمان ... با ظن و گمان نمیشود به حقیقت رسید، میشود به ان نزدیک شد ولی نمیشود بهش رسید ...
شما دنبال استدلال هستید؟ بروید این همه مکتب فلسفی متفاوت را ببینید که هر کدامشان توسطمتفکران بزرگی حمایت میشدند که شما هر چقدر هم متفکر باشید نمیتوانید در تمامی مکاتب موجود مانند همهی آنها خبره بشوید، و چه بسا اشکالاتی که به ذهن شما نرسد و به ذهن متفکران بعد از شما برسد ...
شاید شما هم وقتی به سن و سال ما رسیدید از تعصب بر روی منطق و فلسفه و استدلال دست برداشتید ... شاید هم شما آنطور که از تحصیلات خودتان یاد کردید ایمان آوردن مردم عادی که تحصیلات شما را نداشته باشند را عوامانه میشمرید و میخواهید مطابق شأن رفیع خودتان و با عقل خودتان ایمان بیاورید، من هم زمانی همینطور فکر میکردم ... اما الآن دیگر پناه میبرم به خدا از چنین نگاه متکبرانهای ... علوم نظری و منطقی و طبیعی خوبند برای ساخت موشک و استخراج انرژی از گداخت هستهای و انتزاع مفاهیم ریاضی محض، اما نه برای کشف حقایق آنطور که متحقق هستند که در این وادی فقط میتوانند تیری در تاریکی بیاندازند ...
در ادامهی بحثتان با بزرگواران موفق باشید ... امروز عید فطر بود، عید فطر گذشت، من هم دیگر نظری ندارم ... سال دوری از فطرت دوباره شروع شد ... فلسفه باز هم جولان خواهد داد و ادعاهایی خواهد کرد که حقی در آن ندارد ...