جمع بندی از کجا بدانم در مسیر حق هستم؟
تبهای اولیه
سلام و عرض ادب
قرآن و اهل بیت(ع) دو راهنمای بزررگ هستند که خداوند برای ما قرار داده
عقل ما نیز مکملی است تا بتوانیم از این دو راهنما به خوبی بهره ببریم
اما چه در آیات قرآن و چه در قول و عمل معصومین(ع) گاهاً مواردی را میبینیم که برخوردها کاملاً متفاوت است
مثلاً گاهی میبینیم در یک جایی با جرمی برخورد شدید انجام شده و در جای دیگری بخشش انجام شده است
گاهی از یک کاری نهی شدهایم و گاهی به آن بسیار دعوت شدهایم
مثلاً من با دوستم یا همسرم درموردی اختلاف پیدا میکنم. حالا میخواهم بدانم نظر اسلام چیست و رفتار صحیح کدام است
اما وقتی بررسی میکنم میبینم در یکجا معصوم(ع) با بدترین رفتار دوستش مدارا کرده، ولی در جای دیگری با یک اشتباه کوچکتر برخورد شدیدی کرده
یا یکجا گفته شده با همسرت بسیار مهربان باش اما جای دیگری به همسری با این خصوصیت لعنت فرستاده
البته میدانم که هم قرآن و هم معصومین(ع) هر عملی را دقیقاً متناسب با شرایط و به درستی انجام میدهند
اما من از کجا باید بفهمم الان مصداق کدام موقعیت است که رفتاری مطابق با همان را داشته باشم؟
شاید بهترین مثالش رفتار امام حسن(ع) و امام حسین(ع) باشد که دو رفتار متفاوت داشتند که صد البته هر دو رفتار درست و به جا بوده
اما اگر من نوعی در موقعیتی قرار گرفتم بر اساس کدام معیار باید تشخیص بدهم الان موقع مدارا است یا برخورد؟
الان موقع تنبیه است یا بخشش؟ در کل از کجا بدانم برخورد من با مسائل بر اساس خواست خداست یا نه؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TR] | |
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD="align: center"]![]() | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD] | |
کارشناس بحث: استاد مسلم | |
[/TD] | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD][/TD] | |
[/TR] |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
قرآن و اهل بیت(ع) دو راهنمای بزررگ هستند که خداوند برای ما قرار داده
عقل ما نیز مکملی است تا بتوانیم از این دو راهنما به خوبی بهره ببریماما چه در آیات قرآن و چه در قول و عمل معصومین(ع) گاهاً مواردی را میبینیم که برخوردها کاملاً متفاوت است
مثلاً گاهی میبینیم در یک جایی با جرمی برخورد شدید انجام شده و در جای دیگری بخشش انجام شده است
گاهی از یک کاری نهی شدهایم و گاهی به آن بسیار دعوت شدهایممثلاً من با دوستم یا همسرم درموردی اختلاف پیدا میکنم. حالا میخواهم بدانم نظر اسلام چیست و رفتار صحیح کدام است
اما وقتی بررسی میکنم میبینم در یکجا معصوم(ع) با بدترین رفتار دوستش مدارا کرده، ولی در جای دیگری با یک اشتباه کوچکتر برخورد شدیدی کرده
یا یکجا گفته شده با همسرت بسیار مهربان باش اما جای دیگری به همسری با این خصوصیت لعنت فرستادهالبته میدانم که هم قرآن و هم معصومین(ع) هر عملی را دقیقاً متناسب با شرایط و به درستی انجام میدهند
اما من از کجا باید بفهمم الان مصداق کدام موقعیت است که رفتاری مطابق با همان را داشته باشم؟شاید بهترین مثالش رفتار امام حسن(ع) و امام حسین(ع) باشد که دو رفتار متفاوت داشتند که صد البته هر دو رفتار درست و به جا بوده
اما اگر من نوعی در موقعیتی قرار گرفتم بر اساس کدام معیار باید تشخیص بدهم الان موقع مدارا است یا برخورد؟
الان موقع تنبیه است یا بخشش؟ در کل از کجا بدانم برخورد من با مسائل بر اساس خواست خداست یا نه؟
همان طور که فرمودید تمام رفتارهایی که در اسلام بیان شده حتی اگر ظاهری متعارض داشه باشد اما قاعده مند بوده و از یک چارچوب خاص پیروی میکند، فقط کشف آن نیازمند بررسی است که در خصوص هر مصداقی باید به صورت مستقل بررسی شود.
مثلا در مورد مصداق بخشش که فرمودید با بررسی گزارش ها به نظر می رسد که ائمه(علیهم السلام) هر گاه میدیدند که پشیمانی شخص متناسب با گناهش نبوده، یعنی به بزرگی گناهش پی نبرده بوده است او را نپذیرفته و نهیب می زدند، مثل آن ماجرای معروف جوان کفن دزد که به جنازه یکی از دختران انصار که کفن آن را دزدیده بود تجاوز کرد و زمانی که برای توبه نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد، آن حضرت با نهیبی او را از خود دور ساختند و بعد از مدتی او را پذیرفت، و در مقابل جایی که شخص بیش از گناهش پشیمان بوده است و یا به مرز ناامیدی رسیده باشد او را آرام کرده و دلداری می داده اند. این یک مسئله ای است که در گرو یک مخاطب شناسی است.
این را ما هم باید رعایت کنیم که اگر مجرمی از کرده خویش پشیمان نیست، یا پشیمانی او متناسب با جرمش نیست بخشش اینجا به مصلحت نیست، در روایاتی به این قاعده اشاره کرده اند: «لْعَفْوُ یُفْسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدْرِ اِصلاحِهِ مِنَ الْکَریمِ»؛ عفو به همان اندازه که انسان کریم را اصلاح می کند، انسان پست را فاسد و تباه می سازد.(بحارالانوار، ج77، ص421)
در مورد مصادیق دیگر هم باید طرح شود تا در مورد حکمت آن ابراز نظر کنیم.
در مورد مصادیق دیگر هم باید طرح شود تا در مورد حکمت آن ابراز نظر کنیم
خیلی دنبال فهم حکمت برخورد اهل بیت(ع) نیستم چون هم موضوع بحث نیست و هم اینکه به درستی رفتار ایشان اعتقاد کامل دارم
ببینید استاد هدف من از این تاپیک رسیدن به پاسخ این دو پرسش است:
1 - میدانید که الان شبهات در جامعه بسیار زیاد شده است
از طرفی وقتی که حرف دو طرف را میشنوی دو انتخاب سیاه و سفید پیش رو نیست که انتخاب حرف حق آسان باشد
بلکه معمولاً به دو گفتمان خاکستری برخورد میکنی و باید بسیار اهل فن و با بصیرت باشی که بتوانی خاکستری مایل به سفید را از خاکستری مایل به سیاه تشخیص دهی
سوال اول من این است که آیا معیار و میزانی وجود دارد که بشود سخنان را با آن سنجید و از شبهات سربلند خارج شد؟
و اگر هست، طریقهء صحیح استفاده از آن چیست؟
2 - آیا میتوان رفتار اهل بیت(ع) را به عنوان الگو قرار داد؟
این را از این بابت میپرسم که گاهی گفته میشود فلان رفتار ایشان مخصوص خودشان است و دیگران نباید مثل همان رفتار را انجام بدهند
اما در سایر رفتارها که اختصاصی ایشان نیست، مؤمنین باید از ایشان الگو بگیرند
سوال دوم من این است که آیا معیاری وجود دارد که بفهمیم کدام رفتار اختصاصی بوده و کدام رفتار عمومی؟
من فکر میکنم آنچه استارتر محترم می خواهد این است که
به جایگاهی برسد که خودش بتواند تصمیم درست را تشخیص بدهد
نه اینکه به او بگویند در شرایط a باید دروغ بگویی و بعد اگر یک بار در شرایط a دروغ گفت
به او بگویند که اما اینجا را نباید دروغ میگفتی. وقتی هم بپرسد که بابا خودتان گفتید در شرایط a می توانیم دروغ بگوییم
و بعد بگویند نه این شرایط a با آن شرایط a فلان تفاوت ریز را داشت و آنجا دروغ جایز بود و اینجا جایز نیست
در واقع استارتر می خواهد ماهی گیری یاد بگیرد نه اینکه هی به او ماهی بدهند
من فکر میکنم آنچه استارتر محترم می خواهد این است که به جایگاهی برسد که خودش بتواند تصمیم درست را تشخیص بدهد
بله دقیقاً همینطور است، یعنی نمیخواهم مصداقی توضیح داده شود
چون مصادیق بسیار زیاد هستند و اصلاً امکانپذیر نیست که بخواهیم تمام مصادیق را بررسی کنیم
ولی اگر روش کار را بدانیم آن وقت میتوانیم منطبق با هر مصداقی تصمیم صحیح بگیریم
البته این را میدانم که تشخیص حق از باطل بطور دقیقش که فقط کار معصومین(ع) است
و در سطح پایینتر هم تحقیق فراوانی لازم است و شاید نیاز به استاد هم باشد
ولی اگر بشود به قول معروف سرنخ را هم به دست اورد میتوان از آن به عنوان چراغی برای ادامه مسیر استفاده کرد
من به دنبال آن چراغ هستم
بله دقیقاً همینطور است، یعنی نمیخواهم مصداقی توضیح داده شود
چون مصادیق بسیار زیاد هستند و اصلاً امکانپذیر نیست که بخواهیم تمام مصادیق را بررسی کنیم
ولی اگر روش کار را بدانیم آن وقت میتوانیم منطبق با هر مصداقی تصمیم صحیح بگیریم
البته این را میدانم که تشخیص حق از باطل بطور دقیقش که فقط کار معصومین(ع) است
و در سطح پایینتر هم تحقیق فراوانی لازم است و شاید نیاز به استاد هم باشد
ولی اگر بشود به قول معروف سرنخ را هم به دست اورد میتوان از آن به عنوان چراغی برای ادامه مسیر استفاده کرد
من به دنبال آن چراغ هستم
بسم الله الرحمن الرحیم
البهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ولایت اهل البیت(ع) نور است می خواهی به نور برسی باید نور را ببینی و نزدیک شوی و هر چراغی را نور ندانی
قرآن و عترت چراغ راه هستند.
از عترت زمان کمک بخواه
ان شاء الله موفق باشی
یا علی(س)
1 - میدانید که الان شبهات در جامعه بسیار زیاد شده است
از طرفی وقتی که حرف دو طرف را میشنوی دو انتخاب سیاه و سفید پیش رو نیست که انتخاب حرف حق آسان باشد
بلکه معمولاً به دو گفتمان خاکستری برخورد میکنی و باید بسیار اهل فن و با بصیرت باشی که بتوانی خاکستری مایل به سفید را از خاکستری مایل به سیاه تشخیص دهی
سوال اول من این است که آیا معیار و میزانی وجود دارد که بشود سخنان را با آن سنجید و از شبهات سربلند خارج شد؟
و اگر هست، طریقهء صحیح استفاده از آن چیست؟
این سوال خیلی کلی است، من اصلا متوجه منظورتان نمیشوم.
بالاخره اگر سخن از قواعد هم باشد نمیشود اینچنین کلی از آن بحث کرد، قواعد در هر حیطه ای متفاوت است.
2 - آیا میتوان رفتار اهل بیت(ع) را به عنوان الگو قرار داد؟
این را از این بابت میپرسم که گاهی گفته میشود فلان رفتار ایشان مخصوص خودشان است و دیگران نباید مثل همان رفتار را انجام بدهند
اما در سایر رفتارها که اختصاصی ایشان نیست، مؤمنین باید از ایشان الگو بگیرند
سوال دوم من این است که آیا معیاری وجود دارد که بفهمیم کدام رفتار اختصاصی بوده و کدام رفتار عمومی؟
بدون شک از تک تک رفتارهای اهل بیت(ع) میتوان الگوگیری کرد منتهی موضوع شناسی آن خیلی مهم است، یعنی این که آیا موقعیتی که ما در آن قرار داریم، یا چیزی که ما با آن روبرو هستیم دقیقا همان چیزی است که مثلا در فلان ماجرا یکی از ائمه(ع) با آن روبرو بوده و فلان رفتار را داشته است یا تفاوت دارد؟ اگر ما بتوانیم اثبات کنیم موقعیت ما یکسان است قطعا الگوگیری صحیح خواهد بود در غیر این صورت ظنی خواهد بود.
این موقعیت شناسی و موضوع شناسی هم یک بحث تاریخی و نقلی است، یعنی برخورد امام(ع) با فلان شخص را باید با مطالعه احوال آن شخص و شرایط جامعه به دست آوریم، یعنی مطالعه تحلیلی تاریخی می طلبد، کاری که مثلا شهید مطهری در کتاب سیری در سیره ائمه اطهار(ع) انجام داده و حکمت رفتارهای متفاوت آنها را با توجه به شرایط مختلف جامعه تشریح کرده است.
سلام
سلام آقا رضای عزیز
تاپیک را جمع بندی کنم یا اینکه توضیحات دیگری هم دارید که بخواهید بحث جزئی تر طرح شود؟
این سوال خیلی کلی است، من اصلا متوجه منظورتان نمیشوم.استاد عزیز؛ خیلی سعی دارم که مصداق مطرح نکنم چون احتمال میدهم مانند خیلی دیگر از تاپیکها بجای حل کلی مسئله وارد حل مصداق شویم مثالی برایتان میزنم البته پاسخش را خودم میدانم صرفاْ برای بیان بهتر موضوع این مثال را مطرح میکنم
بالاخره اگر سخن از قواعد هم باشد نمیشود اینچنین کلی از آن بحث کرد، قواعد در هر حیطه ای متفاوت است
در بحث هستهای گروهی میگویند باید با قاطعیت روی ارزشهای خود بمانیم و نباید دستآورد خود را بخاطر تحریم از دست بدهیم
گروهی هم میگویند مگر ما برای چیزی بجز آسایش مردم تلاش میکنیم؟ خب وقتی آسایش مردم دارد فدا میشود انرژی هستهای دیگر ارزشش را ندارد ببینید الان اصلاْ کاری ندارم کدام گروه درست میگویند. حرفم این است که چه بسا هر دو گروه متدین هم باشند
هر دو گروه دلایل مناسبی داشته باشند؛ هر دو گروه هم به قرآن و روایات استاند کنند
مثلاْ گروه اول میگویند مبنای حرف ما جنگ امام حسین(ع) است و گروه دوم میگویند مبنای حرف ماصلح حدیبیه است طبیعتاْ حق با یکی از این دو گروه است اما در چنین مواردی تشخیص بسیار دشوار است (مصداق منظورم نیست؛ منظورم شرایط است)
موارد مشابه دیگری هم داریم. چه در گذشته و چه همین امروز که گاهی واقعاْ تشخیص راه درست مشکل است
البته همانطور که گفتید بیان قواعد کلی خیلی دشوار است چون شاید پاسخ به این سوال خودش نیاز به یک دوره دین شناسی داشته باشد
خودم هم این را قبول دارم؛ اما در هر حدی که امکانش هست اگر راهنمایی بفرماپید ممنون میشوم
استاد عزیز؛ خیلی سعی دارم که مصداق مطرح نکنم چون احتمال میدهم مانند خیلی دیگر از تاپیکها بجای حل کلی مسئله وارد حل مصداق شویم
مثالی برایتان میزنم البته پاسخش را خودم میدانم صرفاْ برای بیان بهتر موضوع این مثال را مطرح میکنم
در بحث هستهای گروهی میگویند باید با قاطعیت روی ارزشهای خود بمانیم و نباید دستآورد خود را بخاطر تحریم از دست بدهیم
گروهی هم میگویند مگر ما برای چیزی بجز آسایش مردم تلاش میکنیم؟ خب وقتی آسایش مردم دارد فدا میشود انرژی هستهای دیگر ارزشش را ندارد
....
طبیعتاْ حق با یکی از این دو گروه است اما در چنین مواردی تشخیص بسیار دشوار است (مصداق منظورم نیست؛ منظورم شرایط است)
موارد مشابه دیگری هم داریم. چه در گذشته و چه همین امروز که گاهی واقعاْ تشخیص راه درست مشکل است
البته همانطور که گفتید بیان قواعد کلی خیلی دشوار است چون شاید پاسخ به این سوال خودش نیاز به یک دوره دین شناسی داشته باشد
خودم هم این را قبول دارم؛ اما در هر حدی که امکانش هست اگر راهنمایی بفرماپید ممنون میشوم
اگر بخواهم در یک کلمه عرض کنم باید بگویم تمام قواعد مهم و کلان، همه تحت یک قاعده جمع میشوند، و آن قاعده اهم و مهم است، مثلا نهی از منکر واجب است، اما از آن طرف اگر نهی از منکر شما موجب میشود که برای نهی از یک اختلاس مثلا جانتان در خطر بیفتد این نهی از منکر حرام است، اما باز اگر آن طرف، آن منکر اهمیت بیشتری داشت، مثلا اصل دین به خطر افتاد مانند زمان امام حسین(ع)، اینجا باید جانمان را برای نهی از منکر بدهیم، چون این منکری که در جامعه رواج یافته، مهمتر از جان من و شماست.
بنابراین تشخیص این مسئله به هزار و یک شرط بستگی دارد، نمیشود ملاک کلی داد، باید مصداقی بحث کرد. مثلا در همین انرژی هسته ای خب یک طرف معیشت مردم هست و یک طرف انرژی هسته ای، باید تحلیل کرد که:
آیا معیشت ما در گرو رها کردن انرژی هسته ای و رفع تحریم هاست و راه دیگری ندارد؟
آیا با رها کردن انرژی هسته ای تضمینی هست که تحریم ها رفع شده و معیشت ما درست شود؟
انرژی هسته ی چقدر بر معیشت ما تأثیر می گذارد، و خودش چقدر ارزش دارد؟ ارزش خودش بیشتر است یا آن درصد تاثیری که به واسطه تحریم ها بر معیشت مردم گذاشته میشود؟
هر کدام از تحلیل های بالا اگر غلط پاسخ داده شوند، می تواند منجر به اتخاذ موضع نادرست شود.
می بینید که همین یک مسئله چقدر تشخیص شرایط صحیح را دشوار می کند. برای تحلیل درست باید طرف مقابل و سابقه ی او را خوب شناخت، و این در گرو تجربه و مطالعه تاریخ است، باید از شرایط کشور و ظرفیت ها خوب اگاه بود، از نقش تحریم ها کاملا مطلع بود، و...
بنابراین تنها قاعده کلان که میتوان در این خصوص بیان کرد اهم و مهم است، اما تشخیص اهم وابسته به موضوع و شرایط است که در هر مصداقی باید به صورت مستقل بحث کرد.
البته واقعا گاهی تشخیص مسیر حق سخت میشود، و شاید از همین باب است که مسئله ولایت در اسلام مطرح شده است، تا مردم در غبار فتنه ها پشت کسی که کاملا بر مسائل آگاه بوده و مسلط است حرکت کنند، به عنوان مثال در جنگ صفین که قرآن ها بر نیزه رفت اگر یاران علی(ع) ولایت مدار بودند در این فتنه گم نمیشدند.
قاعده اهم و مهمتشکر برادر
همانطور که گفتید نمیتوان یک قاعدهء کلی و صددرصدی داد؛ ولی نکتهای که گفتید به نظرم راهکار مناسبی است که بخش زیادی از کار را حل میکند
و صد البته بحث ولایت پذیری. لطف کردید؛ تاپیک را جمع بندی بفرماپید لطفاْ

جمع بندی
_____________________________________________________
پرسش:
قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) دو راهنمای بزرگ هستند که خداوند برای ما قرار داده، عقل ما نیز مکملی است تا بتوانیم از این دو راهنما به خوبی بهره ببریم. اما چه در آیات قرآن و چه در قول و عمل معصومین(علیهم السلام) گاهی مواردی را میبینیم که برخوردها کاملاً متفاوت است، مثلاً گاهی میبینیم در یک جایی با جرمی برخورد شدید انجام شده و در جای دیگری بخشش انجام شده است؛ اصلا آیا میتوان تمام رفتارهای اهل بیت(علیهم السلام) را الگو قرار داد؟
تشخیص حق گاهی خیلی دشوار میشود، چه ملاکی برای تشخیص حق وجود دارد؟ به عنوان مثال انرژی هسته ای که برخی می گویند نباید آسایش و معیشت مردم را فدای آن کرد و برخی بلعکس. ملاک تشخیص امر صحیح چیست؟
پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
همان طور که فرمودید قرآن کریم و اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان دو منبع برای تشخیص مسیر درست به ما معرفی شده اند و ما را در فتنه ها به آنها ارجاع داده اند: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآن»؛ هر گاه فتنهها همچون پارههای شب تار، شما را فرا گرفت به قرآن رو آورید.(1)
«فَإِذَا رَأَيْتُم أَيُّهَا النَّاسُ الْفِتَنَ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ... فَعَلَيْكُمْ بِآلِ مُحَمَّد»؛ ای مردم هنگامی که فتنه ها را چون پاره های شب تاریک دیدید پس به آل محمد(صلی الله علیه و اله) پناه برید.(2)
اما باید توجه داشت که تمام رفتارهایی که در اسلام از سوی قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) بیان شده حتی اگر ظاهری متعارض داشه باشد اما قاعده مند بوده و از یک چارچوب خاص پیروی میکند، فقط کشف آن قاعده نیازمند بررسی است که در خصوص هر مصداقی باید به صورت مستقل بررسی شود. مثلا در مورد مصداق بخشش که فرمودید با بررسی گزارش ها به نظر می رسد که ائمه(علیهم السلام) هر گاه میدیدند که پشیمانی شخص متناسب با گناهش نبوده، یعنی به بزرگی گناهش پی نبرده بوده است او را نپذیرفته و نهیب می زدند، مثل آن ماجرای معروف جوان کفن دزد که به جنازه یکی از دختران انصار که کفن آن را دزدیده بود تجاوز کرد و زمانی که برای توبه نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد، آن حضرت با نهیبی او را از خود دور ساختند و بعد از مدتی او را پذیرفتند، و در مقابل جایی که شخص بیش از گناهش پشیمان بوده است و یا به مرز ناامیدی رسیده باشد او را آرام کرده و دلداری می داده اند. این یک مسئله ای است که در گرو یک مخاطب شناسی است.
این قاعده در خود روایات نیز یافت میشود: «لْعَفْوُ یُفْسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدْرِ اِصلاحِهِ مِنَ الْکَریمِ»؛ عفو به همان اندازه که انسان کریم را اصلاح می کند، انسان پست را فاسد و تباه می سازد.(3)
نکته دوم:
به لحاظ عقلی اگر بخواهیم در یک کلمه تمام قواعد مهم و کلان را جمع کنیم، همگی تحت قاعده اهم و مهم جمع میشود، مثلا نهی از منکر واجب است، اما از آن طرف اگر نهی از منکر شما موجب میشود که برای نهی از یک اختلاس مثلا جانتان در خطر بیفتد این نهی از منکر حرام است، اما باز اگر آن طرف، آن منکر اهمیت بیشتری داشت، مثلا اصل دین به خطر افتاد مانند زمان امام حسین(علیه السلام)، اینجا باید جانمان را برای نهی از منکر بدهیم، چون این منکری که در جامعه رواج یافته، مهمتر از جان من و شماست.
بنابراین تشخیص این مسئله به هزار و یک شرط بستگی دارد، نمیشود ملاک کلی داد، باید مصداقی بحث کرد. مثلا در همین انرژی هسته ای خب یک طرف معیشت مردم هست و یک طرف انرژی هسته ای، باید تحلیل کرد که:
آیا معیشت ما در گرو رها کردن انرژی هسته ای و رفع تحریم هاست و راه دیگری ندارد؟
آیا با رها کردن انرژی هسته ای تضمینی هست که تحریم ها رفع شده و معیشت ما درست شود؟
انرژی هسته ی چقدر بر معیشت ما تأثیر می گذارد، و خودش چقدر ارزش دارد؟ ارزش خودش بیشتر است یا آن درصد تاثیری که به واسطه تحریم ها بر معیشت مردم گذاشته میشود؟
هر کدام از تحلیل های بالا اگر غلط پاسخ داده شوند، می تواند منجر به اتخاذ موضع نادرست شود.
می بینید که همین یک مسئله چقدر تشخیص شرایط صحیح را دشوار می کند. برای تحلیل درست باید طرف مقابل و سابقه ی او را خوب شناخت، و این در گرو تجربه و مطالعه تاریخ است، باید از شرایط کشور و ظرفیت ها خوب اگاه بود، از نقش تحریم ها کاملا مطلع بود، و...
بنابراین تنها قاعده کلان که میتوان در این خصوص بیان کرد اهم و مهم است، اما تشخیص اهم وابسته به موضوع و شرایط است که در هر مصداقی باید به صورت مستقل بحث کرد.
نکته سوم:
یکی دیگر از عواملی که به لحاظ تکوینی موجب رشد انسان شده و انسان را در تشخیص حق و باطل یاری میدهد تقوای الهی است، قرآن کریم می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»؛ اى اهل ايمان! اگر از خدا پروا كنيد، براى شما [بينايى و بصيرتى ويژه] براى تشخيص حق از باطل قرار مى دهد.(4)
«فرقان» صیغه مبالغه از ماده «فرق» است و در اینجا به معناى چیزى است که به خوبى حق را از باطل جدا مى کند(5) بنابراین خود تقوا قدرت بصیرت و بینش انسان در تشخیص هایش بالا میبرد. امیرالمومنین(علیه السلام) نیز در این خصوص میفرمایند:«وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَن»؛ بدانید که کسی که تقوای الهی پیشه کند خداوند راه خروجی از فتنه های برای او قرار میدهد.(6)
نکته چهارم:
فارغ از ملاک هایی که به طور کلی بیان شد واقعا گاهی تشخیص مسیر حق سخت میشود، و شاید از همین باب است که مسئله ولایت در اسلام مطرح شده است، تا مردم در غبار فتنه ها پشت کسی که کاملا بر مسائل آگاه بوده و مسلط است حرکت کنند، به عنوان مثال در جنگ صفین که قرآن ها بر نیزه رفت اگر یاران علی(علیه السلام) ولایت مدار بودند در این فتنه گم نمیشدند.
بنابراین فارغ از تصمیم گیری های فردی، مطمئن ترین راه در تشخیص مسیر درست اجتماعی و سربلند بیرون آمدن از فتنه های سیاسی پیروی از ولایت است، چه ولایت معصوم، و چه ولایت فقیه.
پی نوشت ها:
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج89، ص17.
2. همان، ج22، ص388
3. همان، ج77، ص421.
4. انفال:29/8.
5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، تهران، 1374، ج7، ص140.
6. بحارالانوار، ج8، ص163.