جمع بندی آسان گیری و مدارا جزو فضایل است؟(رابطه مدارا و خوشبختي)
تبهای اولیه
در سفارشات ائمه (ع) آبادی شهرها و افزایش روزی از نتایج مدارا و آسان گیری ذکر شده است.
چه نوع آسان گیری و مدارایی است که باعث آباد شدن شهر ها و خانه و افزایش رزق می شود؟
آیا رفق، نرمش و سازش از نوع مذموم هم داریم یا همیشه جزو فضایل است؟
انسانها در جامعه امروز ما تاچه حد متخلق به فضیلت رفق و مدارا هستند؟
کارشناس بحث : استاد
در سفارشات ائمه (ع) آبادی شهرها و افزایش روزی از نتایج مدارا و آسان گیری ذکر شده است.چه نوع آسان گیری و مدارایی است که باعث آباد شدن شهر ها و خانه و افزایش رزق می شود؟
آیا رفق، نرمش و سازش از نوع مذموم هم داریم یا همیشه جزو فضایل است؟
انسانها در جامعه امروز ما تاچه حد متخلق به فضیلت رفق و مدارا هستند؟
کارشناس بحث : استاد
با عرض سلام خدمت شما دوست گرامی
سه سوال پرسیده اید که جداگانه به آنها پاسخ می دهیم.
1- بر اساس روایات مدارا به معنای عدم سخت گیری با دیگران اعم از خانواده و شهروندان است که برکات مذکور را به وجود می آورد، مثالی خدمتتان عرض می کنم تا مسئله بهتر روشن شود: شهری را در نظر بگیرید که اهالی آن در رانندگی بسیار با دیگران دقیق و سخت برخورد می کنند حال بالأخره کسانی پیدا می شوند که به دلالیل عمدی یا غیر عمدی متعرض حقوق دیگران می شوند ،در این صورت تکلیف خیابانهای این شهر چه خواهد شد؟ آیا جز اینست که هر روز دعواهای مکرر در سطح شهر بوجود آمده و حقوق بیشتری ضایع می شود؟
این مثال گویای اینست که مدارا و کمی گذشت به سر و سامان دادن به امور جمعی نیز کمک شایانی می کند.
2-بله مدارای مذموم هم داریم و آن مدارائی است که منجر به گناه یا فساد بیشتر شود، به عنوان مثال در زمان حکومت مولا امیر مومنان علی علیه السلام ،ابن عباس در مورد معاویه به امیر مومنان توصیه به مدارا کرد که الآن فرصت و موقعیت جنگ با او را نداریم پس بهتر است فعلا با او کاری نداشته باشیم تا بعد، اما جواب مولا بسیار جالب است و حاکی از آن است که مدارا در حدود الهی جائی ندارد. مولا چنین پاسخ دادند :که حکومت مال من نیست و این امر مربوط به من نیست که مدارا کنم.
لذا مولا فرصت دادن به او را حتی یک روز جایز نمی داند حتی به اسم مدارا کردن.( جریان و مخالفت و درگیری ما با رژیم اشغالگر قدس هم همینطوره)
3-متأسفانه کم . . . . . . . . . . . . . . .
از پاسخ زیباتون تشکر می کنم.
انسانها در جامعه امروز ما تاچه حد متخلق به فضیلت رفق و مدارا هستند؟
متأسفانه کم . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد می کنم دوستان و اساتید اگر نظرات یا تجربیاتی برای پیاده کردن این فضیلت با ارزش در جامعه و اول از همه در وجود خودمون دارند ارائه کنند.
از پاسخ زیباتون تشکر می کنم. پیشنهاد می کنم دوستان و اساتید اگر نظرات یا تجربیاتی برای پیاده کردن این فضیلت با ارزش در جامعه و اول از همه در وجود خودمون دارند ارائه کنند.
قدم اول اینست که بدانیم بر اساس روایات باب نفاق مومن اصولا دیگر محور است و منافق خود محور.
بنده این جمله را تقریبا هر روز به خودم یادآوری و تلقین می کنم.
مومن اصولا دیگر محور است و منافق خود محور.
از قبيل: فروتني ، انسان دوستي ، بردباري و خويشتن داري ، فرو بردن خشم ، دوري از كينه توزي ، دوري از خشونت و سخت گيري ، ترك ستيزه جويي،
پرهيز از دشنام گويي ، آسان گيري و بالاخره مقابله به نيكي در مقابل بديها ، اين فضائل مانند هاله اي مدارا را در بر گرفته است .
در تمامی فضائل فوق میتوان این عبارت زیبا رادید:
قدم اول اینست که بدانیم بر اساس روایات باب نفاق مومن اصولا دیگر محور است و منافق خود محور.
بنده این جمله را تقریبا هر روز به خودم یادآوری و تلقین می کنم.
به نام خدا
سلام
جناب استاد گرامی
ضمن تشکر از شما برای مطالب آموزندتون
من متوجه کلامی که نقل قول کردم نشدم .
معنی نفاق رو که دیدم میشد :
نفاق
(نِ) [ ع . ] (مص ل .) مکر، دورویی .
نفاق
(نَ) [ ع . ] (مص ل .) رواج یافتن ، رونق گرفتن .
مومن اصولا دیگر محور است یعنی چی ؟
ممنونم
جناب استاد گرامی نفاق مومن اصولا دیگر محور است یعنی چی ؟ ممنونمبه نام خدا
سلام
ضمن تشکر از شما برای مطالب آموزندتون
من متوجه کلامی که نقل قول کردم نشدم .
معنی نفاق رو که دیدم میشد :
نفاق
(نِ) [ ع . ] (مص ل .) مکر، دورویی .
(نَ) [ ع . ] (مص ل .) رواج یافتن ، رونق گرفتن .
با عرض سلام خدمت شما
وقتی به روایاتی که در این مورد (مومن و منافق) از لسان مبارک معصومین علیهم السلام صادر شده مراجعه می کنیم متوجه می شویم که مومن به واسطه شخصیتی که از معارف دینی برایش حاصل شده است،دیگران(خواسته ها و نیازهایشان)برای او قدر و قیمتی پیدا می کنند که نمی تواند به آنها بی توجه باشد، لذا از آن روست که معصوم علیه السلام می فرماید:کسی که صبح کند و همّش امور دیگران نباشد، مسلمان نیست(مضمون حدیث).
ولی منافق به واسطه شخصیتش خود محور است و اولویت او رسیدن به منافع مادی و دنیائی خود است(حتی جاه و مقام) و حقیقتا دیگران برای او مهم نیستند هر چند طور دیگری وانمود کند.
امیدوارم رفع ابهام شده باشد.
[="Tahoma"][="Navy"]استاد شما پاسخ آن سوالم كه در تاپيك بد اخلاقي ..بود رو جواب نداديد
ميشه جواب بديد؟
به روی چشم
فقط درخواست کمی حوصله از شما رو دارم چون چند سوال دیگر هم ارسال شده و بنده به علت مشغله زیاد هنوز جواب آنها را نداده ام-در اولین فرصت خدمتگذارم.[/]
بعد از یک بررسی کوچک تازه متوجه شدم که معصومین (علیهما سلام) چقدر بر رفق (مدارا) به عنوان یک شاخصه اخلاقی مثبت تاکید کرده اند.
حدیث:
قال موسی بن جعفر (علیه السلام):
زیرا نرمش، نیکو و کج خلقی، شوم و مذموم است،
بدون شک نرمش و نیکوکاری و خوش اخلاقی، خانه و شهر را آباد می کند و بر روزی می افزاید.
عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ، فإنّ الرّفق يُمنٌ والخرْق شُومٌ اِنَّ الرِّفْقَ وَ الْبَّرَ و حُسْنَ الْخَلْقَ یَعمُرُ الدِّیارَ وَ یَزِیدُ فِی الرِّزْق.
جایی دیدم مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) در توضیح این حدیث فرموده اند:
و از خشونت و سختگيرى اجتناب نمايد.
اثر رفق و مدارا تنها ثواب اخروى و يا در روابط فردى خلاصه نمىشود؛
بلكه در وضع كلّى جامعه اثر گذارده شهرها را آباد و زندگى اجتماعى را رونق و شكوه می دهد.
چون نرمش و سهلگيرى موجب الفت و همكارى بين افراد شده و در نتيجه امور جامعه پيشرفت مىكند
و وقتى كه در جامعه عمران و آبادى رواج گرفت، روزى انسانها هم زياد مىشود.
مضمون این مطلب از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که :
می گن باید بره جهنم.
خداوند خطاب می کنه :
نبرید؛ این آقا، تو دنیا قسط فروش بوده
هر هفته که شاگرداشو می فرستاده دنبال طلب ها،
بهشون می گفته اگه رفتین پشت در کسی،
گفت این هفته ندارم، مطالبه نکنین،
اگه هفته دیگه هم گفت ندارم، هیچی نگین؛
اگه هفته سوم هم نداشت، ازش طلب نکنین و...
خلاصه اگه مردم نداشتن بهشون سخت نمی گرفته.
حالا ای فرشته ها خودش اومده و نداره.
او تو دنیا از اونایی که نداشتن مطالبه نمی کرد
حالا هم من ازش مطالبه نمیکنم
با این که کم آورده نبرینش تو جهنم.
پيامبر اعظم درباره جايگاه رفق فرمودند :
و مَن حَرَّم حَظَّه مِنَ الرّفق فَقَد حَرَّم حَظّه مِن خير الدنيا و الاخره
و اگر محروم از رفق باشد محروم از خير دنيا و آخرت خواهد بود .
و موجب گسترش اسلام شود و اساسا بدون رفق و مدارا فرصت هدايت حاصل نمي شود
و لذا خداوند متعال هم در قرآن رفق و مدارا را يك نعمت بزرگ قلمداد و به نقش اساسي آن اينگونه اشاره فرمود:
خود آن حضرت فرمود :من براي تحقق رسالت خود مامور به رفق و مدارا با مردم شدم .
تلاش برای داشتن یك زندگی دور از تنش و پرخاش و مشكلاترفتاری، موجب آسایش روح و سلامتخانواده است. همه افراد، در خصلتهای اخلاقی و شیوه رفتار، یكسان نیستند.این تفاوت در برخی موارد بروز میكند و مایه اختلاف میشود،اختلافی كه البته قابل اجتناب است، آن هم با شیوه «مدارا و سازگاری» دراخلاق و برخورد. بعضیها با دیگران، چه در محیط خانه و محل كار، یا در محله ومنطقه سكونت، با دیگران «ناسازگارند.»
ناسازگاری با دیگران، نشانهنوعی غرور و خودخواهی و خودبرتریبینی نسبتبه مردم است ونتیجه آن هم تنها ماندن و انزواست. از سوی دیگر، بیطاقتی در مقابل حالات و رفتار دشوار وناهنجار دیگران نیز، ریشه در كمظرفیتی دارد و به تشدید این تعارضو ناسازگاری میانجامد. اگر در دستورهای دینی ما به «حسنخلق»، تاكید شده است، یكی ازمصداقهای بارز آن «مدارا» است. آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است: با دوستان مروت، با دشمنان مدارا.
«مدارا» یك تكلیف اخلاقی در اسلام است.
از رسول خدا(ص)روایت است: «امرنی ربی بمداراة الناس كما امرنی باداء الفرائض»؛ همان گونه كه پروردگارم مرا به انجام واجبات فرمان داده است، بهمدارا با مردم دستور داده است. در حدیث دیگری چنین آمده است كه جبرئیل، به محضر رسولخدا(ص) آمد و از سوی خدا چنین پیام آورد كه: «ای محمد! پروردگارتسلام میرساند و به تو میگوید: با بندگان من مدارا كن.»
و نیز در حدیث است از پیامبر اكرم(ص) فرمود: «مداراة الناس نصف الایمان و الرفق بهم نصف العیش»؛ نیمی از ایمان، مدارای با مردم است و نیمی از زندگی، رفق وملاطفتبا آنان است.
حتی خارج از قلمرو دین و آیین هم، آنان كه خواستار یك زندگیدلنشین و پسندیده باشند، در سایه همزیستی مسالمتآمیز و رفق ونرمش با دیگران و رفتار شایسته، بهتر به این خواسته میرسند، تا درسایه خشونت و برخورد ناسازگارانه و بهانهجویانه و عیبگیرانه وخودپسندانه! سعه صدر و ظرفیتبرای تحمل دیگران، لازمه دستیافتن بهیك زندگی خوب است. در مواردی كه اختلاف سلیقه و دیدگاه، یاتفاوت در مشی و رفتار و روش وجود دارد، باز هم با وسعت نظر و«مدارا» میتوان مانع بروز مشكلات شد.
[=Times New Roman]جواد محدثی
http://armandaily.ir/?News_Id=6716
آنچنان مسأله مدارا پر اهمیت است که پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
و مسأله به اینجا متوقف نمی شود بلکه از این رفق و مدارا، خیرات و برکات دیگری نیز در آن خانواده جاری می گردد:
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند:
یعنی : هر خانواده ای که نسبت بهم دیگر با رفق و مدارا برخورد کنند ( این نعمت مدارا را قدر بدانند ) خداوند هم به رزق و روزی آنان وسعت می بخشد و روزی فراوان نصیب آنان می سازد.
[=Times New Roman]رابطه مدارا و خوشبختی
انسان در دنیا زمانی احساس خوشبختی میکند که به راحتی به دور از هرگونه ظلم و جور و ستم و عدالت، روز را به شب برساند؛ به هر کجا که میرود، با وی به عدالت رفتار شود؛ به هر که رو میکند با رویی گشاده، پذیرای وی باشد؛ از هر که درخواستی میکند بیهیچ عذر و بهانهای درخواستش اجابت شود؛ از مردم، جز به نیکی نبیند و جز به خوبی نشنود. در این لحظه است که هیچ مشکلی نخواهد داشت، در هیچ راهی به شکست بر نمیخورد و هیچ در بستهای پیش چشمانش نمیبیند. مدارا کردن با مردم را میتوان در سفارش مولای پرهیزکاران و مداراکننده واقعی خلاصه کرد که خطاب به فرزندشان امام حسن(ع) میفرمایند:
«ای فرزندم! در روابطت با دیگران، خویشتن خویش را میزان قرار ده. هر آنچه که برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند و آنچه را که برای خویش نمیپسندی، برای دیگران نیز مپسند. چنانچه دوست نداری ستم ببینی، خود نیز ستم مکن و همان گونه که از دیگران نیکی انتظار داری، خود نیز در حق آنان نیکی کن. هر کاری را که از دیگران زشت میشماری، ارتکابش را برای خود نیز زشت بدان. در نهایت، آنچه نمیدانی مگو، هرچند دانستههایت اندک باشد، و آنچه را دوست نداری دربارهات بگویند، تو نیز درباره دیگران مگو.»
آری اگر ما با مردم به گونهای رفتار کنیم که دوست داریم با ما هم به همان مثال رفتار شود، نه تنها خوشبختی خود را در دنیا تضمین کردهایم، بلکه آن را به دیگران هم هدیه دادهایم و همین امر، باعث سعادت ما در جهان آخرت میشود و خوشبختی خود را در جهان برین هم تضمین کردهایم.
اگر ما دوست داریم مردم با ما با رویی گشاده صحبت کنند باید خود مثال و مصداق عینی و شفاف از خلق باشیم. اگر میپسندیم که مردم با نیکی از ما یاد کنند و نکات مثبتمان را پر رنگ جلوه دهند باید بیش از بدیها و نقصهای مردم به خوبی هایشان توجه نماییم.
اگر نمیپسندیم مردم در اجابت خواسته هایمان کوتاهی کنند، خواستههای دیگران را مقدم بر خواستههای خویش قرار دهیم. اگر خوشبختی را در این میبینیم که مشکلاتمان یکی پس از دیگری حل شود باید در حل مشکلات دیگری قدم برداریم.
حدیث از امام حسن عسكرى عليه السلام در باره مدارا:
فى تفسير قوله تعالى «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» قالَ: قُولُوا لِلنّاسِ كُلِّهُم حُسنا مُؤمِنِهُم وَ مُخالِفِهُم، أمّا المؤمِنونَ فَيَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ وَ أمّا المُخالِفونَ فَيُكَلِّمُهُم بِالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم اِلىَ اليمانِ. فَاِنِ استَتَرَ مِن ذلِكَ بِكفِّ شُرورِهم عَن نَفسِهِ وَ عَن اِخوانِهِ المُؤمِنينَ؛
در تفسير آيه «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» فرمود:
با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگوييد. مؤمن، به هم مذهبان، روى خوش نشان مى دهد و با مخالفان، با مدارا سخن مى گويد تا به ايمان، جذب شوند و حتّى اگر نشدند، با اين رفتار، از بدى هاى آنان در حقّ خود و برادران مؤمنش، پيشگيرى كرده است.
رهبر معظم انقلاب در جریان سفر خود به استان خراسان شمالی در باره حجاب برخی استقبال کنندگان اظهارنظر فرموده و نسبت به عدم مدارا با این دست افراد انتقاد کردند.
ایشان خطاب به مسئولان گفتند: «خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهاى فرهنگى - هنرى بروید و پذیراى جوانها باشید. با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا.
فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا کنید.
ممکن است ظاهر زنندهاى داشته باشد. بعضى از همینهائى که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقاى مهماننواز، هم بقیهى آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائى بودند که در عرف معمولى به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباختهى به این اهداف و آرمانهاست.
او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمىبینند.
«گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم / آیا تو چنان که مینمائى هستى؟».
ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم میکند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.
[="Tahoma"][="Indigo"]
می فرماید:کسی که صبح کند و همّش امور دیگران نباشد، مسلمان نیست(مضمون حدیث).
ولی منافق به واسطه شخصیتش خود محور است و اولویت او رسیدن به منافع مادی و دنیائی خود است(حتی جاه و مقام) و حقیقتا دیگران برای او مهم نیستند هر چند طور دیگری وانمود کند.
سلام خدمت جناب استاد عزیز
آیا اینکه ما خود محور در معنویت باشیم نیز مذموم است؟(با توضیحات زیر)
اجازه توضیح میخواهم
اطرافیانی دارم "دنیا زده"
از معنویت فقط "هوای نفس" را شناخته اند
خدایشان "خدای حقیقی" نیست
آخرت را "در دنیا" خلاصه کرده اند
مالهایشان "مخلوط به حرام" است
"بی حجاب"،"دروغ گو" و "گناهکارند"
حال تمام خواسته یشان از من این است که با آن ها مدارا کنم و تنها چیزی
از من که آنها را آزرده میکند "دینداری" است.بنده هم آنها را(این افراد را) زیر پا گذاشته ام،تا آرامش روحی داشته باشم.
به صله رحم واجب کفایت میکنم،اما دلگیر میشوند
حرف مشترک دنیوی با آنها ندارم،دلگیر میشوند
اما حقیقتش این است که طاقت دیدن گناهانشان را ندارم و در معاشرت با آنها بسیار از لحاظ روحی ضربه میبینم،و به دلیل ضعف معنوی ام،آرامش روحی را برای امور معنوی از من میگیرند.
من هم ناچار،این قوم را فدای معنویت خود کرده ام و تا آنجا که شرعاً جایزم،مدارا نمیکنم.
اگر ممکن است از فرمایشتان بهره مند شوم که آیا ممکن است ارزش این مدارا،بیش از این آرامش روحی باشد؟
یا حق
[/]
سلام خدمت جناب استاد عزیز اجازه توضیح میخواهم حال تمام خواسته یشان از من این است که با آن ها مدارا کنم و تنها چیزی یا حق
آیا اینکه ما خود محور در معنویت باشیم نیز مذموم است؟(با توضیحات زیر)
اطرافیانی دارم "دنیا زده"
از معنویت فقط "هوای نفس" را شناخته اند
خدایشان "خدای حقیقی" نیست
آخرت را "در دنیا" خلاصه کرده اند
مالهایشان "مخلوط به حرام" است
"بی حجاب"،"دروغ گو" و "گناهکارند"
از من که آنها را آزرده میکند "دینداری" است.بنده هم آنها را(این افراد را) زیر پا گذاشته ام،تا آرامش روحی داشته باشم.
به صله رحم واجب کفایت میکنم،اما دلگیر میشوند
حرف مشترک دنیوی با آنها ندارم،دلگیر میشوند
اما حقیقتش این است که طاقت دیدن گناهانشان را ندارم و در معاشرت با آنها بسیار از لحاظ روحی ضربه میبینم،و به دلیل ضعف معنوی ام،آرامش روحی را برای امور معنوی از من میگیرند.
من هم ناچار،این قوم را فدای معنویت خود کرده ام و تا آنجا که شرعاً جایزم،مدارا نمیکنم.
اگر ممکن است از فرمایشتان بهره مند شوم که آیا ممکن است ارزش این مدارا،بیش از این آرامش روحی باشد؟
بسمه تعالی
مقدمتا باید عرض کنم که انسان باید در امور معنوی بیشتر به فکر خود باشد،بر خلاف امور مادی. و این یک اصل است.
اما به فکر معنویت و آرامش خود بودن بدین معنا نیست که دیگران را مکدّر کنیم.
روایت:مدارای با مردم نیمی از عقل است.
یکی از معانی این روایت شریف اینست که مدارا کردن باعث رشد عقل هم می شود، و رشد عقل به معنای کمال نفسانی است.
نکته دیگر که مأخوذ از روایت است: این مدارا کردن ممکن است منافی با لذت الان شخص باشد اما لذتی ماندگار که کمال شخصیت فرد است را به بار می آورد.
مدارا کردن به معنای این نیست که ما همرنگ و همزبان دیگران شویم،بلکه بدین معناست که اولا باعث ناراحتی ایشان نشویم(تا جائی که تقاضای خلافی نکرده اند)و ثانیا به مقدار اندک در امور مباح و مورد لذت ایشان ،با آنها همراهی کنیم.مثلا فردی از بستگان می خواهد ما را نصیحت کند که به فکر آینده خود باشیم،از الان ببینیم کجا می توانیم پول بیشتری در بیاوریم و حرفهائی از این دست.
حال مدارا کردن در اینجا یعنی لازم نیست بگوئیم که انسان باید به فکر آخرت باشد،کاسبی باید حلال باشد،خدا روزی رسان است و چه و چه.
بلکه می توانیم در یک جمله بعد از گوش کردن محترمانه به کلام وی ،بگوئیم که بله نکته مهمی است،انسان باید به فکر آینده اش باشد.
این یک مثال بود.در برخوردهای مختلف اگر اصل ما مدارا باشد،راهکار مقتضی را خواهیم یافت.
نکته دیگر اینست که مدارا با مردم نوعی تبلیغ موثر از دین و متدینین است،هر چند زمان بر باشد.
امام صادق علیه السلام فرمودند که برای ما مایه زینت باشید نه مایه سر افکندگی.
امام نفرموده اند که جلوی متدینین دیگر مایه افتخار باشید،کلام ایشان مطلق است و باید همه جا و جلوی همه افراد مایه افتخار باشیم.و این امر مهم با مدارای با مردم تحقق می یابد.(یک جنبه از کلام معصوم بود)
در مثال بی حجاب که فرمودید،مدارا بدین معناست که بدون اینکه نگاه او بکنیم،مودبانه پاسخ حرفهای او را بدهیم.
اینگونه رفتار کردن احتمال اینکه شرایطی ایجاد شود که ما بتوانیم با نهی از منکر او را متوجه خطایش کنیم را نیز زیادتر می کند.
ابهامی بود بفرمائید.
پرسش :
در سفارشات ائمه (ع) آبادی شهرها و افزایش روزی از نتایج مدارا و آسان گیری ذکر شده است. چه نوع آسان گیری و مدارایی است که باعث آباد شدن شهر ها و خانه و افزایش رزق می شود؟ آیا رفق، نرمش و سازش از نوع مذموم هم داریم یا همیشه جزو فضایل است؟ انسان ها در جامعه امروز ما تاچه حد متخلق به فضیلت رفق و مدارا هستند؟
پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ در مقدمه ای به جایگاه و اهمیت رفق و مدارا اشاره کنیم:
رفق و مدارا با مردم، كليد اصلاح جامعه است و پيامبر رحمت با استمداد از اين ويژگي توانست جامعه آن روز را كه مظهر خشونت و كينه و دشمني بود متحول سازد و موجب گسترش اسلام شود و لذا خداوند متعال در قرآن، ضمن اشاره به نقش اساسي آن، رفق و مدارا را يك نعمت بزرگ قلمداد و می فرماید :
فبما رحمه من الله لنت لهم ولوكنت فظّا غليظ القلب لانفضوا من حولك؛ در پرتو رحمت الهي در برابر آنان نرم و مهربان بودي و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده مي شدند.(1)
رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود : من براي تحقق رسالت خود مامور به رفق و مدارا با مردم شدم .(2)
همو می فرماید:
مَن اعطي حَظّه مِنَ الرّفق فَقَد اعطي حَظَّه خَير الدُنيا و الاخره و مَن حَرَّم حَظَّه مِنَ الرّفق فَقَد حَرَّم حَظّه مِن خير الدنيا و الاخره؛(3) به هر كس بهره اي از رفق و مدارا عنايت شود ، نصيبش خير دنيا و آخرت است و اگر محروم از رفق باشد محروم از خير دنيا و آخرت خواهد بود .
حال در پاسخ به سوالات شما می گوییم :
مدارای در روایات به معنای مطلق عدم سخت گیری با دیگران اعم از خانواده و شهروندان است که برکات مذکور را به وجود می آورد و گستره آن شامل همه موارد می شود و محدود به دایره خاصی نیست که متاسفانه در جامعه ما گاهی کم رنگ شده است.
مؤمن بايد در همه مظاهر روابط اجتماعى خود با ديگران چه در گفتار و چه در رفتار رفق و مدارا و سازش داشته باشد و از هرگونه خشونت و سخت گيرى اجتناب نمايد.
اثر رفق و مدارا تنها ثواب اخروى و يا در روابط فردى خلاصه نمىشود؛ بلكه در وضع كلّى جامعه اثر گذارده شهرها را آباد و زندگى اجتماعى را رونق و شكوه می دهد.
چون نرمش و سهل گيرى موجب الفت و همكارى بين افراد شده و در نتيجه امور جامعه پيشرفت مى كند و وقتى كه در جامعه عمران و آبادى رواج گرفت، روزى انسان ها هم زياد مى شود.
حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) می فرماید :
عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ، فإنّ الرّفق يُمنٌ والخرْق شُومٌ اِنَّ الرِّفْقَ وَ الْبَّرَ و حُسْنَ الْخَلْقَ یَعمُرُ الدِّیارَ وَ یَزِیدُ فِی الرِّزْق؛(4) بر شما لازم است باهم نرم باشید مدارا کنید و آسان بگیرید؛ زیرا نرمش، نیکو و کج خلقی، شوم و مذموم است، بدون شک نرمش و نیکوکاری و خوش اخلاقی، خانه و شهر را آباد می کند و بر روزی می افزاید.
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود :
إذا أراد الله بأهل بيتٍ خيراً أدخل عليهم الرّفقَ؛(5) هرگاه خداوند اراده فرماید که برای اهلِ خانه ای و در محیط خانواده ای خیر و نیکی برقرار گردد آن خانواده و ارتباطات بین آنها را آمیخته با رِفق و مدارا می سازد و آنان را در فضای آرام بخش رفق و دوستی و ملایمت و مدارا وارد می سازد.
مسأله به اینجا متوقف نمی شود بلکه از این رفق و مدارا، خیرات و برکات دیگری نیز در آن خانواده جاری می گردد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
ایما اهل بیت اعطوا حظّهم من الرفق فقد وسع الله علیهم فی الرزق؛ (6) هر خانواده ای که نسبت به هم دیگر با رفق و مدارا برخورد کنند ( این نعمت مدارا را قدر بدانند ) خداوند هم به رزق و روزی آنان وسعت می بخشد و روزی فراوان نصیب آنان می سازد.
امام حسن عسكرى (علیه السلام)در تفسير آيه «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» درباره مدارای با مردم فرمود:
قُولُوا لِلنّاسِ كُلِّهُم حُسنا مُؤمِنِهُم وَ مُخالِفِهُم، أمّا المؤمِنونَ فَيَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ وَ أمّا المُخالِفونَ فَيُكَلِّمُهُم بِالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم اِلىَ اليمانِ. فَاِنِ استَتَرَ مِن ذلِكَ بِكفِّ شُرورِهم عَن نَفسِهِ وَ عَن اِخوانِهِ المُؤمِنينَ؛(7)
با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگوييد. مؤمن، به هم مذهبان، روى خوش نشان مى دهد و با مخالفان، با مدارا سخن مى گويد تا به ايمان، جذب شوند و حتّى اگر نشدند، با اين رفتار، از بدى هاى آنان در حقّ خود و برادران مؤمنش، پيشگيرى كرده است.
خلاصه سخن آن که :
سعه صدر و ظرفیتبرای تحمل دیگران، لازمه دست یافتن به یك زندگی خوب است. در مواردی كه اختلاف سلیقه و دیدگاه، یاتفاوت در مشی و رفتار و روش وجود دارد، با وسعت نظر و«مدارا» میتوان مانع بروز مشكلات شد.
البته همیشه مدارا خوب و ممدوح نیست. گاه مدارا منجر به گناه یا فساد بیشتر شود، این مدارای مذموم است.
پی نوشت ها :
1. آل عمران (2) آیه 159 .
2. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجرى شمسی، ج2، ص 117 ؛ امرني ربي بمداراة الناس كما امرني بتبليغ الرساله؛ پرودگار من مرا به مدارا با مردم فرمان داد همانطور كه مرا به تبليغ رسالت فرمان داد .
3. ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغة ، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى قم، 1404 هجرى قمری، ج6، ص 339.
4. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمری، ج1، ص 151.
5. پاينده، ابو القاسم، نهج الفصاحة( مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، دنياى دانش، تهران، 1382 ه ش، چهارم، ص 151 .
6. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجرى شمسی، ج2، ص 119 .
7. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمری، ج68، ص 309.