به نام خدا
سلام
اندکی قبل از روز عرفه ، در سازمان محل کارم به یکی از همکاران مافوق ، نکته ای بسیار جزیی و کم ارزش از وضعیت موجود را متذکر شدم.
ایشون بر خلاف قولی که به من داده بودند که این مطلب را با منشی در میان نگذارند ، به او گفتند.
منشی از بنده بسیار ناراحت شدند... و با وجودیکه خانم هستند صدای خود را بلند کردند و ...
با وجودی که بنده هیچ منظوری از بیان آن نکته به مافوق ، در خصوص ایشون نداشتم و نامی از ایشون نبردم و حتی مافوقم من را مسئول این وضعیت دانست (البته به نظرم مافوقم در اینجا دچار بی عدالتی شدند. خیلی مواقع اگر کاری مربوط به خودشون باشه، طوری نظر میدن که هیچ اشکالی متوجه خودشون نشه ، ولی اگر مربوط به من بشه ، جور دیگری نظر میدن).
در مورد منشی سازمان ، ایشون کلا شخصیتی هستند که از نظر روحی خانوادگی مشکلاتی دارند و حالت کاملا نرمال ندارند در برخی موارد هم از یکسری گفتارها و رفتارهای عادی برداشت بد می کنند (البته این نظر من است).
خلاصه اینکه بنده دلیلی برای ناراحت شدن ایشون نمی دیدم.
در یکی دو مورد قبل از آن رویداد ، هم مواردی بود که حق با بنده بود و به نحو محترمانه و مودبانه ای به ایشون تذکر نرمی دادم اما با برداشت بد ایشون و ناراحتی شون مواجه شدم.
برداشتشون اینطوری است که اگر مثلا در اتاق کارشان نباشند و ما که نمیدونیم ایشون کجا هستند با صدای بلند (اما لحن عادی) صداشون بزنیم که به محل بیایند ، اعتراض میکنند که چرا با عصبانیت مرا جلوی بقیه صدا میزنید و ضایع می کنید، مگر من کجا بودم و ...
یعنی از مساله ای که هیچ جنبه منفی نداره برداشت بد میکنند و ناراحتی خودشون را اظهار میکنند (به نظر من)
در حالیکه دأب خود من این است که خیلی از رفتارهای اطرافیان و حتی مافوق را که کاملاً دارای جنبه منفی است برای خودم حمل به خیر و حمل به احسن میکنم و ناراحتی خودم را فرو میدهم و به خودم میگم منظورش این نبوده و ... (چاره ای جز حمل به خیر ندارم. چون اگر بخوام واکنش بدهم هیچکسی پشتیبان من نیست و آنها از واکنش من - که به طور مستدل و منطقی و محترمانه و مودبانه بیان می شود - علیه خود من استفاده میکنند و قضیه بیخ پیدا میکند - چه کسی میتواند به یک مدیر بگوید که رفتارت درست نیست و فلان جا را اشتباه کردی؟ خصوصا وقتی مدیر خانم باشد. یک جوری توجیهش میکند) (به نظر خودم).
حالا پس از آن ماجرا و ناراحت شدن ایشون ، مشکلاتی برای من پیش آمده است: بیماری فرزندم شدت یافته است (تجربه کرده ام که در هنگامی که تقوایم ضعیف میشود، بیماری فرزندم شدت می یابد) ، یکی از مشتریان پر و پا قرصم در حال فسخ قرار داد است (کاهش رزق برای من) ، رابطه ام با چند نفر از اطرافیانم که همیشه حسنه و دوستی بوده است دچار مشکل شد و رنجش ایجاد شد در حالیکه من قصدی نداشتم و ... و خلاصه این چند روز که عرفه هم یکی اش بود ، برایم حوادث بد متعددی اتفاق افتاد.
و نکته جالبتر اینکه خواب دردناکی که شاید 20 سال بود آن را نمی دیدم دوباره دیشب (شام عرفه) دیدم!
سالها قبل که نوجوان بودم هر وقت خواهر کوچکترم را اذیت (زبانی) میکردم ، خواب میدیم که کسی با دست کمر مرا می فشارد و درد وحشتناکی در من ایجاد می شود که مردم را به کمک میطلبم. در اغلب موارد ، با بیدار شدنم از خواب این درد هم قطع میشد. اما دو سه بار هم با بیدار شدنم این درد بسیار شدید قطع نشد و ادامه یافت و به بیمارستان منتقل شدم و به عنوان درد کلیه لحاظ شد.
شاید 20 سال یود این خواب را ندیده بودم ، دیشب دوباره این خواب را دیدم و بر اثر درد شدید توی خواب ، از خواب پریدم.
با توجه به اینکه در موارد ناراحتی پیش آمده در محل کار ، اولا حق با من بوده (به نظر من)، ثانیا رفتار من بسیار مودبانه و با کمال احترام و حتی با کمال دقت در بکار گیری کلمات برای جلوگیری از ناراحت شدن بی دلیل ایشون (چون اخلاقشون رو می دانستم) بوده و علت آن ناراحتی ، برداشتهای بد ایشون بوده جوری که من از دیدن ناراحتی ایشون تعجب میکردم که مگه چی شده و چی گفتم که ایشون اینطوری واکنش میدن و ... (به نظر من) ، آیا من گناه کرده ام؟ آیا با توجه به همزمانی این مسایل با روز عرفه ، اینها علامت محرومیت من از رحمت الهی در این روز است؟