عرفان نظری

جهان شناسی عرفانی

سلام.
جهان شناسی عرفانی چگونه است؟
جهان، طبق جهان بینی عرفانی، چه ساختاری و چه سازوکاری دارد؟
رویدادها و پدیده های اطراف ما، در جهان بینی عرفانی، چگونه تبیین می شوند؟
رابطه جهان شناسی عرفانی با جهان شناسی فلسفی و جهان شناسی علمی چیست؟

(إن شاء الله سئوالات ادامه دارند...)

لطفا منابعی در این زمینه معرفی جهت مطالعه بفرمایید.

منابعی برای آشنایی با عرفان اسلامی

با سلام
من میخوام در مورد عرفان اسلامی مطالعه کنم و نیاز به کتاب هایی در این ضمینه دارم: مثلا کتاب از ایت ا.. بهجت و... باشه بهتر هست: مثلا این افراد چطور به این درجات رسیدند و...
منبع مطالعات در مورد عرفان شرقی زیاد هست ولی عرفان اسلامی کم !
سپاس

علت اختلاف شهودات در میان عرفاء

انجمن: 

عرفان ناب چیست ؟
مغز و درونمایه دین را عرفان میگویند یا بعبارت دیگر ، قله دین را میتوان عرفان نامید.
با این تعبیر میتوان گفت که اگر دین ، یکی است ، پس مراتب و درجات عرفان نیز یکی است و در نتیجه در هر مرتبه و درجه ای از عرفان ، باید شهود عرفای نائل به آن درجه نیز یکی باشد و اختلاف در آن ، ناشی از اختلاف دین و عرفان نیست ، اما اینکه علت اختلاف چیست ، در تعریف عرفان ناب روشن میشود.
امروزه بزرگترین مشکلی که جهان تشیع در آن غوطه ور است و باجهلی مرکب ، ازآن بیخبر است ، غیبت وحجاب نعمت عظیم الهی بر بشریت است. با وجود اینکه خداوند متعال ، تنها نعمت واقعی خود را از نظرها محجوب کرده ، اما ما شیعیان ، با وجود اینکه امامت را در بعد نظری ، علت پا برجا بودن جهان هستی ، از طرف خداوند میدانیم ، بخود نمی آییم که چرا با وجود اینهمه شیعه مدعی ، دوران غیبت دردناک آنحضرت بسر نمی آید و ما نمیتوانیم در محضر قدسی ایشان حاضر باشیم. باید بدانیم که امتحان خدا بدین راحتیها نیست ، خداوند متعال جوری امتحان میکند که حتی با هوش ترین افراد بشر را نیز به چالش بکشد. اینکه ما میتوانیم در عرفان ، بالاتر از سایر ادیان عرض اندام کنیم ، خود لطایف الحیلی برای بچالش کشاندن ماست. اینکه ما با مکتوبات و شیوه هایی که از زحمات پیشینیان ، در زمینه چگونگی سلوک اسلامی ، می توانیم پا در عالم ملکوت بگذاریم آیا ما را قانع کرده است؟

آیا زمانی که مطرح میشود عرفان چیست و پاسخ داده میشود قله دین است ، سپس اشکال بمیان می آید که چرا آرای عرفا مختلف است ، پاسخ داده میشود که شهود امری شخصی است ، آیا عقل حقیقتا جواب درست را گرفته است . اگر عرفان واقعا قله دین و عصاره و مغز دین است ، دیگر چرا اینهمه تزاحم آرا؟
شاید بزرگترین علت این اشتباه بسیار ظریف و بسیار لطیف ، اغفال از جایگاه امامت در بعد عرفان باشد. آیا زمانیکه علمای اشاعره و معتزله ، اعتقاد خود را به اختیار ، نزد امام رضا (ع) بردند ، نظر ایشان یکی از آنها را تایید کرد ؟ یا اینکه امام (ع) کژیها و انحرافات عقلی آنها را اصلاح کرد و شاخه جدیدی به تقسیم بندی آنها داد (امر بین الامرین). تصور کنید که امام غایب بودند و کسی درست را به آن علما نمیداد ، معلوم نبود امروزه چه عقایدی بر امت اسلامی حاکم بود. شهادت حضرت سید الشهداء هم برای رفع این اشتباه بود . آیا این عبرت عظیم تاریخ و سایر اتفاقات و بینات ما را بیدار نمیکند .

براحتی نشسته ایم و استدلال میکنیم که شهود شخصی است و فکر میکنیم جواب درست است ، درحالیکه نه میتوان از آن گذشت و نه میتوان آنرا عمومیت داد ، چنانکه اگر عارفی بر اساس شهود خود اجتهاد کند ، میگوییم بر او و مقلدینش لازم الاجراست ولی عمومیت ندارد ، واقعا این استدلال برای عقل کافی و مرضی است ؟ نمیخواهیم ریشه یابی کنیم چرا این ابهام رفع نمیشود ؟

حال فرض کنید که کسانی ، از وجود خود شخص امام بعنوان استاد عرفان بهره برده باشند ، یا سلوکشان را زیر اصلاحات و حمایت مستقیم ایشان (حتی اگر واسطه هایی موجود باشد) ، انجام داده باشند ، آیا آنوقت این افراد در شهود حقایق دینی دچار اختلاف میشوند؟

معضل اعیان ثابته .....

انجمن: 

[="Tahoma"][="Navy"]سلام
شاید قوی ترین پاسخ به مساله اختیار و سرنوشت مساله اعیان ثابته است.باور به اعیان ثابته هرچند مساله جبر و اختیار را کلا منتفی می سازد اما معضل دیگری ایجاد می کند و آن غیر مجعول بودن اشیاء است به نحوی که دخالت ذات باریتعالی هم از چگونه بودن اشیاء برداشته می شود . این هرچند به حسب دودوتا چارتای منطق عرفان نظری درست می نماید ولی درد جانکاهی نیز به بار می آورد . اینکه می دانی هیچ قدرتی نمی تواند تورا از آنچه در علم الهی رفته رها سازد و چیز دیگر یا نحو دیگر کند بسیار سخت و سنگین است. تنها امیدی که در این میان است آنستکه نمی دانی باقی سرنوشت تو چیست هرچند از اولش به آخرش تا اندازه ای می توان پی برد.
یا علیم
[/][/]

لیست تایپکهای شش ماهه دوم سال 96 بخش عرفان نظری

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

مهرماه 96

- موضوع عرفان نظری

اشتیاق خداوند به توبه ی بنده ی گناهکار به چه معناست؟

- مسائل عرفان نظری


برچسب: 

امور مثالی

انجمن: 

ايا مگر عالم برزخ يا مثال كه خود به مثال متصل ومنفصل با حواس باطني درك نميشود چون غيرمادي است پس چرا ابن عربي درخيلي جاها گفته موجودات مثالي وارد عالم حس شده وبا حواس ظاهري درك شده يا مكاشفه در بيداري كه براي بعضي مردم امورمتخيله با چشم ظاهروبراي بعضي مردم با چشم خيال؟
پس نظريه ابن عربي اينقدرمتفاوت با امروز است چون همه ي فلاسفه معتقدند عالم مثال يا برزخ چه متصل وچه منفصل چون غيرمادي اند وماده ندارند با حواس باطني ادراك شده ؟
پس چرا كسي نظريه هاي ابن عربي رانقد نكرده ونگفته نادرست است؟

علیت از نگاه عرفا

سلام. علامه حسن زادۀ آملی در بحث فصوص الحکم فرموده اند:

«این آقایان بحث علیت و معلولیت ندارند. در کتب عرفانی، بحث علیت و معلولیت ندارند. نه، می توانم یک جایی یا دو جای این کتاب(فصوص الحکم) در پیش داریم که تفوه به علیت و معلولیت می شود به تشبه به مباحث فلاسفه، به طور استدرار، پیش می آید.»(علامه حسن زادۀ آملی، درس شرح فصوص الحکم، جلسۀ 51)

یا این سخن به معنای نفی اصل علیت از سوی عرفاست؟ اگر خیر، چرا اشاره به آن در کتب عرفانی اینقدر ناچیز است؟

با تشکر

حقیقت عوالم ماورای ماده

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد وآل محمد

سلام

من شنیده ام عوالمی فوق ماده هستند (طبع=عالم ماده و خیال و مثال و عقل و جبروت و لاهوت و اما ) البته اگه ترتیبش رو درست نوشته باشم و چیزی جا ننداخته باشم!
و همچنین تقسیم بندی های مختلف دیگر (مثلا شنیدم عالم جبروت همان عالم عقله)
میخواستم بدونم که بهترین تقسیم بندی این عوالم چیست؟
مبنای نام گذاری این عوالم چه بوده؟ (حدیث یا قرآن یا تجارب عرفا؟)
و هرکدام از این عوالم چه ویژگی هایی دارند؟ (مثلا شنیدم هر عالم علت عالم پایین تر از خود است)
نظر عرفای معاصر در مورد این عوالم چیست؟
آیا منظور از اسمانها این عوالم هستند؟
آیا برای درک این عوالم در این دنیا (قبل از مرگ مقدر ) باید بتوان خلع روح کرد یا ربطی ندارد؟
اینکه میگوند فلانی به تجرد روحی رسیده این به معنی توانایی خلع روح ارادی است؟
و آیا محدودیتی در تعالی انسان در این عوالم وجود دارد ؟ (یعنی تا کجا میشود بالا رفت )
و آیا خداوند از انسان صعود در این عوالم را انتظار دارد یا خیر؟ اگر بله تا چه حد؟

و من الله توفیق

آیا عرفان نظری شبیه ماتریالیسم است؟

با سلام. مقدمتاً لازم می دانم تأکید کنم که بنده نه ماتریالیست هستم و نه مخالف عرفان، ولی با مطالعاتی که در این دو مقوله داشتم شباهتهایی در ایندو پیدا کردم، که خواهشمندم کارشناسان مربوطه بنده را روشن کنند:

ماده مثل وجود است: در تعریف ماتریالیستها، هر چه که انتزاعی نیست، مادی است، لذا ماده حقیقت هستی است. اینجا ماتریالیستها به همان چیزی که ما می گوییم وجود، می گویند ماده، فقط مجردات و جوهر هدفمندی که در عالم متجلی شده است، را انکار می کنند.

تجلی: در ماتریالیسم، هر چه که هست، تجلی ماده است و هر عرفان هر چه هست تجلی وجود حقیقی است.

فناناپذیری ماده: همانطور که عدم برای وجود معنا ندارد، در ماتریالیسم هم، به دلیل قانون پایستگی انرژی، ماده معدوم نمی گردد. البته ماتریالیستها بر اساس همین اصل که ماده و انرژی به وجود نمی آیند، مخلوق بودن ماده را انکار می کنند.

مراتب: در عرفان نظری خدا در مرتبۀ ذات تنهاست و هیچ محدودیتی ندارد، ولی در مراتب پایینتر تجلی می کند و احکام موطن را می پذیرد. در ماتریالیسم، ماده وقتی به صورت انرژی است هیچ محدودیتی ندارد، ولی همین انرژی وقتی در صورتهای محدود ظهور می کند، به شکل الکترون و پروتون ظاهر می گردد، و احکام اجسام و مایعات و گازها را می پذیرد.

تناقض در نبودن: ما در بحث علی و معلولی اینگونه به یک واجب الوجود، که همان وجود حقیقی است، می رسیم که اگر چنین وجودی نمی بود، ما نیز نمی بودیم. حال به طور مشابه اگر ماده نمی بود، ما نیز نبودیم، زیرا ما موجوداتی مادی هستیم!

سپاسگذارم