سلام
این جستار پیرامون سوالاتی حول محور کلمه ذکر و یادآوری در قرآن است.
ذکر و یاد آوری در آیات قرآن به چه معناست؟
ارتباط این یادآوری با فطرت و روز الست چیست؟
چرا نفرمود اشهدهم علی نفسه ؟
اشهدهم علی انفسهم به چه معناست؟
شهادت در این آیه به چه معناست؟
چرا نفرمود بلی عرفنا ؟
غافل بودن در این آیه به چه معناست؟ به معنای بی خبری و جهل است یا به معنای عدم توجه و عدم یادآوری یک چیز ؟
یعنی وجود روز الست، بهانه ی جهل را نفی میکند یا غفلت را ؟
(173)اَو تَـقولوا اِنَّـما اَشـرَكَ آباؤُنا مِن قَبـلُ وَ كُـنّا ذُرِّيَّـةً مِن بَعـدِهِم اَ فَـتُهـلِـكُـنا بِـما فَـعَـلَ الـمُبـطِـلونَ
سوره اعراف
یعنی انها از روز الست و حقیقتش آگاه بودند و انکار کردند؟
یا آگاهی بالفعل نداشتند و باید به یاد می اوردند و چون به یاد نیاوردند مقصر و مستحق عذاب هستند؟
(63)وَ اِذ اَخَذنا ميـثاقَـكُم وَ رَفَعـنا فَوقَـكُـمُ الطّورَ خُـذوا ما آتَيـناكُم بِـقُـوَّةٍ وَ اذكُـروا ما فيـهِ لَـعَـلَّـكُم تَـتَّـقونَ
بقره
محتوایش را بخوانید یا به یاد آورید؟
واذکروا به چه معناست؟
(41)وَ لَـقَد صَـرَّفـنا فى هٰـذَا الـقُرآنِ لِـيَـذَّكَّـروا وَ ما يَـزيـدُهُم اِلّا نُـفورًا
اسرا
انسان لقا و دیدار ان روز را نباید فراموش میکرد و به واسطه ی فراموشی به این عاقبت دچار گشت؟
انسان نباید ایات خدا را فراموش میکرد.
ادم نباید عهد خدا را فراموش میکرد.
سلام
این جستار پیرامون سوالاتی حول محور کلمه ذکر و یادآوری در قرآن است.
ذکر و یاد آوری در آیات قرآن به چه معناست؟
ارتباط این یادآوری با فطرت و روز الست چیست؟
چرا نفرمود اشهدهم علی نفسه ؟
اشهدهم علی انفسهم به چه معناست؟
شهادت در این آیه به چه معناست؟
چرا نفرمود بلی عرفنا ؟
غافل بودن در این آیه به چه معناست؟ به معنای بی خبری و جهل است یا به معنای عدم توجه و عدم یادآوری یک چیز ؟
یعنی وجود روز الست، بهانه ی جهل را نفی میکند یا غفلت را ؟
(173)اَو تَـقولوا اِنَّـما اَشـرَكَ آباؤُنا مِن قَبـلُ وَ كُـنّا ذُرِّيَّـةً مِن بَعـدِهِم اَ فَـتُهـلِـكُـنا بِـما فَـعَـلَ الـمُبـطِـلونَ
سوره اعراف
یعنی انها از روز الست و حقیقتش آگاه بودند و انکار کردند؟
یا آگاهی بالفعل نداشتند و باید به یاد می اوردند و چون به یاد نیاوردند مقصر و مستحق عذاب هستند؟
(63)وَ اِذ اَخَذنا ميـثاقَـكُم وَ رَفَعـنا فَوقَـكُـمُ الطّورَ خُـذوا ما آتَيـناكُم بِـقُـوَّةٍ وَ اذكُـروا ما فيـهِ لَـعَـلَّـكُم تَـتَّـقونَ
بقره
محتوایش را بخوانید یا به یاد آورید؟
واذکروا به چه معناست؟
(41)وَ لَـقَد صَـرَّفـنا فى هٰـذَا الـقُرآنِ لِـيَـذَّكَّـروا وَ ما يَـزيـدُهُم اِلّا نُـفورًا
اسرا
انسان لقا و دیدار ان روز را نباید فراموش میکرد و به واسطه ی فراموشی به این عاقبت دچار گشت؟
انسان نباید ایات خدا را فراموش میکرد.
ادم نباید عهد خدا را فراموش میکرد.
ایات دیگری هم هست
به یاد بیاور در کتاب مریم را
به یاد بیاور در کتاب ابراهیم و موسی و اسماعیل و ادریس
و یا ذکری از کتاب نیست و فقط میفرماید به یاد بیاور
(45)وَ اذكُـر عِـبادَنا اِبـراهيـمَ وَ اِسـحاقَ وَ يَعـقوبَ اُولِى الاَيـدى وَ الاَبـصارِ
یا به یاد آور
ایوب و داوود و اسماعیل و ذوالکفل و ...
این یادآوری به چه معناست؟
( من اینطور معنا کردم تا مقصود روشن تر گردد)
گویند در عالم ذر آتشی برافروخته شد و برخی از انسان ها از آن عالم خبر داده اند.
وقتی نظرات برخی دوستان در رابطه با معنای فطرت را خواندم و نیز وقتی این پست ها را پیک کردم
لینکش را بعدا پیک میکنم!
تصمیم به ایجاد این جستار گرفتم تا سوالاتی پیرامون یادآوری در قرآن مطرح کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کاربران گرامی در حد امکان و البته خیلی خلاصه پاسخ پرسش ها تقدیم خواهد شد و اگر به توضیح بیشتری نیاز هست به تفاسیر مربوطه مراجعه شود. 1.پرسیده اید ذکر و یاد آوری در آیات الهی به چه معنایی است؟ پاسخ: از جمله واژه هایی که در کتاب خدا دارای چند وجه و معنا است، کلمه ذکر(یاد آوری) می باشد.که آیه و آدرس مربوطه فهرست می شود و توضیح آن را در ضمن همان آیات همراه با تفاسیر مربوطه بخواهید. 1.ذکر یعنی یاد آوری به زبان، آیه 200 سوره بقره 2.ذکر به معنای یاد آوری در قلب و دل،آیه 135 سوره عمران 3. ذکر به معنای حفظ کردن و به خاطر سپردن،آیه 63 سوره بقره 4.ذکر به معنای پاداش و طاعت سوره بقره،آیه 152 5.ذکر به معنای نماز های پنج گانه، سوره بقره،آیه 239 6.ذکر به معنای موعظه و تذکر، سوره ذاریات،آیه 55 7. ذکر به معنای تعجب یا عجیب، سوره اعراف،آیه 69 8.ذکر به معنای تعریف کردن، سوره یوسف،آیه 42 9.ذکر به معنای شرافت، سوره زخرف، آیه 44 10. ذکر به معنای تمسخر، سوره انبیاء، آیه 36 11. ذکر به معنای لوح محفوظ، سوره انبیاء، آیه 105 12.ذکر به معنای ثنا و دعا، سوره احزاب، آیه 21 13.ذکر به معنای وحی، سوره صافات، آیه 3 14. ذکر به معنای رسول، سوره طلاق، آیات 10 و 15. ذکر به معنای نماز جمعه، سوره جمعه، آیه 9 و نیز معانی دیگر
2.پرسیده اید ارتباط این یادآوری با فطرت و روز الست چیست؟ پاسخ: این یاد آوری به معنای نوعی تلقین و اعتراف گرفتن است و به انسان خطاب می شود اکنون که موجود و آگاه شدی، پس اعتراف کن به حقایقی که من به تو نشان می دهم. معروف است که این واقعه در عالم ذر اتفاق افتاد در آن هنگامی بود که خدا به ذرات انسانی که از صلب آدم بودند فرمود:الست بربکم؟ بنا بر این،عالم ذر یا عالم میثاق عبارت از زمان، مرحله، صحنه، موطن و یا جهانى قبل این جهان است که خدای متعال تمام انسابى را که از صلب حضرت آدم علیه السلام مىباشند به صورت ذرّات ریزى خارج کرده و بعد از تعلق ارواح به آن ذرات،از آنان میثاق و عهد بر ربوبیت خویش و نبوت انبیاى الهى و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام را اخذ کرده است. در این که این اخذ میثاق درجه عالمى و یا چه مرحله اى رخ داده و کیفیت آن چگونه بوده است در ابتدا پاسخ روشنى از آیات قرآن کریم به دست نمىآوریم، روایات شیعه و سنی هم با وجود فراوانی، اما نتیجه قطعى و نهایى را به سادگى ارائه ننموده و بدین جهت، آرا و نظرات متفاوتى از سوى مفسرین و متکلمین و دانشمندان اسلامى در باره عالم ذر بیان شده است که در مجموع، آیات و روایاتى که پیرامون این عالم و میثاق، و خلقت و طینت انسانها در دسترس مىباشند میدان وسیعى برای بررسى و پژوهش فراهم آورده است، ولى آن چه از مجموعه آیات و روایات و نظرات، نصیب ما می رسد چنین است که خدای متعال توفیق مشاهده و ربوبیت خویش را به تمام انسانها عطا کرده و هر یک از آنان نوعى معرفت شهودى و حضورى به پروردگار خویش را داشته اند، هر چند ممکن است بر اثر اشتغالات، نسبت به این معرفت و شهود دچار غفلت و فراموشى شوند. بنا بر این، از آیة ذرّ دو هدف اصلی برای این پیمان به دست می آید: 1.حجت بر انسان ها تمام شود تا روز قیامت نگویند: ما از موضوع شناخت خدا بی خبر بودیم و به همین دلیل کافر شدیم؛ "أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ" سوره اعراف آیه 172 2. حجت بر انسان ها تمام شود تا درقیامت نگویند: پدران ما بت پرست بودند و ما هم فرزندان همان پدران هستیم و چاره ای جز پیروی از آن ها نداشتیم؛"أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ..."سوره اعراف،آیه 173
3.پرسیده اید: محتوا را به یاد و خاطر بیاورید ؟
یا محتوایش را بخوانید به صورت مکرر ؟
یا ...
پاسخ: الف:"وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ" و هر چه كه از عبرت ها و احكام در آن است به ياد آريد. لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ باشد كه شما از چيزهائى كه نفس را هلاك و تباه مىكند پرهيز كنيد.(1) ب:"وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ" و به ياد آوريد عهد و پيمان هايى كه در آن از شما گرفته ايم. تا تقوى پيشه كنيد و از كيفر خدا بترسيد.(2) پس مقصود یاد آوری و به خاطر آوردن است. ."وَ اِذ اَخَـذَ رَبُّـكَ مِن بَـنى آدَمَ مِن ظُـهورِهِم ذُرِّيَّـتَـهُم وَ اَشـهَـدَهُم عَـلىٰ اَنـفُـسِـهِم اَلَسـتُ بِـرَبِّـكُم قالوا بَـلىٰ شَـهِدنا اَن تَـقولوا يَومَ الـقِـيامَـةِ اِنّا كُـنّا عَن هٰـذا غافِـليـنَ"
4.پرسیده اید: چرا نفرمود اشهدهم علی نفسه ؟ چون روی سخن قرآن به یک فرد نیست که بگوید اشهدهم علی نفسه بلکه همان طور که در آیه تصریح شده است،این بنی آدم است که مورد خطاب قرار گرفته و بنی آدم همه فرزندان آدم اند
معنای اشهدهم علی انفسهم اعتراف بنى نوع بشر به ربوبيت خداى سبحان در عالم ذر ناشى از فقر ذاتى انسان به خدا است جمله" وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" از يك فعل ديگر خداوند بعد از جدا ساختن فرزندان بشر از پدران خبر مى دهد، و آن فعل خدا اين است كه هر فردى را گواه خودش گرفت، و اشهاد بر هر چيز حاضر كردن گواه است در نزد آن و نشان دادن حقيقت آن است تا گواه، حقيقت آن چيز را از نزديك و به حس خود درك نموده و در موقع به شهادت به آنچه كه ديده شهادت دهد، و اشهاد كسى بر خود آن كس نشان دادن حقيقت او است به خود او تا پس از درك حقيقت خود و تحمل آن در موقعى كه از او سؤال مىشود شهادت دهد. و از آن جايى كه نفس هر صاحب نفسى از جهاتى بغير خود ارتباط و تعلق دارد، و ممكن است انسان نسبت به پارهاى از آن ها استشهاد شود، و نسبت به پارهاى ديگر نشود، از اين رو اضافه كرد:" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" تا بدين وسيله مورد استشهاد را معلوم كرده باشد، و بفهماند آن امرى كه براى آن، ذريه بشر را استشهاد كردهايم ربوبيت پروردگار ايشان است تا در موقع پرستش به ربوبيت خداى سبحان شهادت دهند.(3)
5.پرسیده اید: شهادت در این آیه به چه معناست؟ شهادت در این آیه به معنای اعتراف به ربوبیت پروردگار است یعنی در آن روز که خدا از ذریه آدم اعتراف می گرفت، انسان با شهادتش به ربوبیت الهی پاسخ مثبت داد. نوشته اند: پر واضح است كه اين شهادت به هر نحوى كه صورت گرفته باشد از سنخ همان استشهادى است كه جمله" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" از آن حكايت مىكند، و جوابى كه داده به همان زبانى بوده كه سؤال با آن صورت گرفته است ... بنا بر اين مىتوان گفت كه سؤال" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" جواب" بَلى شَهِدْنا" از همين باب است و دلالت دارد بر اين كه تمامى افراد بشر مورد اين استشهاد واقع شده، و تک به تک ايشان به ربوبيت پروردگار اعتراف کرده اند(4)
6.پرسیده اید:غافل بودن در این آیه به چه معناست؟ به معنای بی خبری و جهل است یا به معنای عدم توجه و عدم یادآوری یک چیز ؟ پاسخ : غافل بودن در این آیه به معنای بی خبری و جهل است نه بی توجهی یعنی اگر به نحوه استشهاد آیه توجه کنیم، اتمام حجت خدای متعال به انسان ها به این دلیل است که در قیامت عذر نیاورند که بی خبر و جاهل بودیم نه که بی توجه بودیم. نوشته اند: أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ: براى اين كه روز قيامت هنگامى كه گرفتار كيفر مىشويد، نگوييد: ما از اين جريان بىخبر بوديم و اطلاعى از آن نيافتيم و عقل ما كامل نشده بود كه در باره آن بينديشيم.(5)
7.پرسیده اید: یعنی وجود روز الست، بهانه ی جهل را نفی میکند یا غفلت را ؟
پاسخ : با توضیح کوتاهی که بیان شد روز الست بهانه جهل نفی می شود نه غفلت.این که انسان با توجه به شهادت خود نمی تواند خود را جاهل نمایش دهد تا عذری برای منع از عذاب داشته باشد. در نتیجه روز الست به معنای گواه گرفتن انسان بر خودش است که آگاه باش یعنی خودت را به جهل نزن تا مبادا در قیامت غفلت را عذر و بهانه برای فرار از مجازات کنی .
8.پرسیده اید: یعنی ان ها از روز الست و حقیقتش آگاه بودند و انکار کردند؟
یا آگاهی بالفعل نداشتند و باید به یاد می اوردند و چون به یاد نیاوردند مقصر و مستحق عذاب هستند؟
پاسخ : به پاسخ های قبل مراجعه کنید.
9.پرسیده اید: محتوایش را بخوانید یا به یاد آورید؟
واذکروا به چه معناست؟
پاسخ: 1. در تفسير عياشى از حلبى روايت شده كه در تفسير جمله: "وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ" گفته است: يعنى متذكر دستورهایی كه در آن است، و نيز متذكر عقوبت ترك آن دستورها بشويد. اين نكته از موقعيت و مقام جمله: "وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا" نيز استفاده مي شود.(6) 2. اين خطاب نيز متوجه به نبى اسرائيل است مي فرمايد به ياد آوريد وقتى از شما پيمان و عهد گرفتيم اين پيمان، همان درك فطرى توحيد و عدل خدا است به اضافه برهان هاى واضح و روشن ديگرى كه بر توحيد و بر صدق انبياء و رسل اقامه کردیم. بعضى مي گويند منظور از اين پيمان، همان عهدي است كه از انبياء گرفته شده است در آيه كريمه: "إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ" آمده. چون خدا از پيامبران پيمان گرفت كه به حقّ اين كتاب و حكمت كه به شما داده ام چون پيامبری به سوى شما آيد و آن چه را كه همراه شما است تصديق كند به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد (7) 10.پرسیده اید: تصریف در قرآن برای یاد آوری است یا آگاهی آن چه نمیدانیم؟ پاسخ :" صرف" از ماده" تصريف" به معنى تغيير دادن و دگرگون ساختن است، و مخصوصا با توجه به اينكه از باب" تفعيل" است، معنى كثرت را نيز در بردارد.
و از آن جا كه بيانات قرآن در زمينه اثبات توحيد و نفى شرك، گاهى در لباس استدلال منطقى، گاهى فطرى، زمانى در شكل تهديد، گاهى تشويق، و خلاصه از انواع طرق و فنون مختلف كلام براى آگاه ساختن و بيدار كردن مشركان استفاده شده است، تعبير به" صرفنا" در مورد آن بسيار مناسب است. قرآن با اين تعبير مىگويد: ما از هر درى وارد شديم، و از هر راهى استفاده كرديم تا چراغ توحيد را در دل اين كوردلان بيفروزيم، اما گروهى از آن ها آن قدر لجوج و متعصب و سرسخت اند كه نه تنها اين بيانات آن ها را به حقيقت نزديك نمى کند، بلكه بر نفرت و دورى آن ها مىافزايد!(8) 11.پرسیده اید: لیذکروا به چه معناست؟
پاسخ "لیذکروا" به معنای اندیشیدن و شهادت دادن به حق است یعنی هر چه تلاش کردیم تا نور توحید را در دل شان بتابانیم و آنان را در این باره به اندیشه وا داریم اما به هیچ عنوان زیر بار حق نرفتند که هیچ بر نفرت شان افزوده شد. آورده اند: 1."وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا" ما در اين قرآن، دليل هاى خود را- كراراً- ذكر مىكنيم و معانى و مثل ها و هر چه كه عبرت آموز و حكمت آميز است به تفصيل ياد مىكنيم، تا آن ها در باره آن بينديشند و به حق بودن آن يقين پيدا كنند.(9) 2. "لِيَذَّكَّرُوا"با ذال ساكن بى تشديد قرائت شده است و هم با تشديد و فتح ذال و هم تشديد كاف و در معنى تفاوت نيست و مقصود فكر و فهم است نه به ياد سپردن در برابر فراموشى.
12.پرسیده اید: نسیان منافقان به چه معناست؟
چه چیزی فراموش شد؟
پاسخ: "نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ" گفته اند: يعنى آن ها(منافقان) طاعت خدا را واگذاردند خداوند نيز آن ها را در آتش واگذارد و رحمت و پاداش نيك خود را از آنان بازداشت. و برخى گفتهاند: يعنى آن ها خدا را فراموش کردند چون انديشه نكردند كه خدایی دارند كه به آن ها پاداش نیک یا کیفر دهد تا اين انديشه آن ها را از كفر و كارهاى زشت باز دارد. خدا نيز آنان را از نظر پاداش همانند فراموش شدگان كرد، و اين كه لفظ نسيان و فراموشى در اين جا آورده شد به جهت يك سنخ بودن كلام است و گرنه اسناد نسيان به خداى تعالى جايز نيست.(10)
13.پرسیده اید: چرا فراموش میکنید لقا الله را ؟ پاسخ : دنیا دوستی و تعلق شدید به آن هم موجب غفلت و هم جهل از حقایق می شود.طبیعی است که انسان دچار نسیان می شود اما باید بداند که مبادا جهل برای او دامی شود که وی را سر نگون و از لقای رب محروم کند همان طور که در آیه شریف نسبت به کافران بیان شده است . نوشته اند: " وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرِينَ"" نسيان" در اين آيه كنايه است از اعراض و بىتوجهى است. و نسيان خدا در قيامت از كفار به اين است كه خدا از ايشان اعراض مىكند، و آنان را در شدائد و اهوال قيامت وا مىگذارد. و نسيان كفار نسبت به روز قيامت به اين است كه در دنيا از ياد قيامت و آماده شدن براى آن روز اعراض مىكردند.(11) 14.پرسیده اید: به یاد بیاور در کتاب مریم را این یاد آوری به چه معنایی است؟ پاسخ وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ : در قرآن مجيد، داستان مريم و تولد عيسى و شايستگى آنها را شرح بده، تا مردم متنبه شوند و براى تو معجزهاى باشد.(12) این ذکر به معنای سخن گفتن از سر نوشت مریم و تبیین و یاد آوری است که آن را برای دیگران بیان کن.
15.پرسیده اید: به یاد بیاور در کتاب ابراهیم و موسی و اسماعیل و ادریس جمله و اذکر به چه معنایی است؟ پاسخ: نوشته اند: 1. وَ اذْكُرْ- (و ذكر كن) اى محمّد بر قوم و امت خود:عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ (بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را) تا مردم از آنان سرمشق گرفته و از كردار پسنديده و اخلاق حميده آنان پيروى كنند تا به سعادت و ستايش نيكو در دنيا و ثواب فراوان در آخرت برسند آن چنان كه پيامبران رسيدند و نائل شدند!.(13) 2. به معنای یاد آوری شخص پیامبر نیز تفسیر شده است: وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ- بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب آن مردان قدرت مند و با بصيرت را ياد كن.(14) و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته . پی نوشت ها: 1.خانی رضا و ریاضی حشمت الله، ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة،تهران،انتشارات مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيامنور،سال 1372 خورشیدی،چاپ اول، ج5، ص 471 2.گروه مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن،تهران،انتشارات فراهانی،سال 1360 خورشیدی،چاپ اول، ج10، ص 107 3.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان،ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم،ج8، ص 401 4. همان، ص 403
5. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج10، ص: 111 6. ترجمه تفسیر المیزان پیشین،ج1، ص 308 7. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج1، ص 202 8.آیت الله مکارم شیرازی، تفسير نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، ج12، ص 130 9. ترجمه مجمع البيان في تفسيرالقرآن پیشین، ج14، ص 140 10. همان، ج11، ص 147 11.ترجمه تفسیر المیزان پیشین،ج18، ص 275 12.ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج15، ص 154 13. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج21، ص 117 14.گروه مترجمان، تفسير هدايت،مشهد،انتشارات بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی،سال 1377 خورشیدی،چاپ اول، ج11، ص 372
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کاربران گرامی در حد امکان و البته خیلی خلاصه پاسخ پرسش ها تقدیم خواهد شد و اگر به توضیح بیشتری نیاز هست به تفاسیر مربوطه مراجعه شود. 1.پرسیده اید ذکر و یاد آوری در آیات الهی به چه معنایی است؟ پاسخ: از جمله واژه هایی که در کتاب خدا دارای چند وجه و معنا است، کلمه ذکر(یاد آوری) می باشد.که آیه و آدرس مربوطه فهرست می شود و توضیح آن را در ضمن همان آیات همراه با تفاسیر مربوطه بخواهید. 1.ذکر یعنی یاد آوری به زبان، آیه 200 سوره بقره 2.ذکر به معنای یاد آوری در قلب و دل،آیه 135 سوره عمران 3. ذکر به معنای حفظ کردن و به خاطر سپردن،آیه 63 سوره بقره 4.ذکر به معنای پاداش و طاعت سوره بقره،آیه 152 5.ذکر به معنای نماز های پنج گانه، سوره بقره،آیه 239 6.ذکر به معنای موعظه و تذکر، سوره ذاریات،آیه 55 7. ذکر به معنای تعجب یا عجیب، سوره اعراف،آیه 69 8.ذکر به معنای تعریف کردن، سوره یوسف،آیه 42 9.ذکر به معنای شرافت، سوره زخرف، آیه 44 10. ذکر به معنای تمسخر، سوره انبیاء، آیه 36 11. ذکر به معنای لوح محفوظ، سوره انبیاء، آیه 105 12.ذکر به معنای ثنا و دعا، سوره احزاب، آیه 21 13.ذکر به معنای وحی، سوره صافات، آیه 3 14. ذکر به معنای رسول، سوره طلاق، آیات 10 و 15. ذکر به معنای نماز جمعه، سوره جمعه، آیه 9 و نیز معانی دیگر
2.پرسیده اید ارتباط این یادآوری با فطرت و روز الست چیست؟ پاسخ: این یاد آوری به معنای نوعی تلقین و اعتراف گرفتن است و به انسان خطاب می شود اکنون که موجود و آگاه شدی، پس اعتراف کن به حقایقی که من به تو نشان می دهم. معروف است که این واقعه در عالم ذر اتفاق افتاد در آن هنگامی بود که خدا به ذرات انسانی که از صلب آدم بودند فرمود:الست بربکم؟ بنا بر این،عالم ذر یا عالم میثاق عبارت از زمان، مرحله، صحنه، موطن و یا جهانى قبل این جهان است که خدای متعال تمام انسابى را که از صلب حضرت آدم علیه السلام مىباشند به صورت ذرّات ریزى خارج کرده و بعد از تعلق ارواح به آن ذرات،از آنان میثاق و عهد بر ربوبیت خویش و نبوت انبیاى الهى و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام را اخذ کرده است. در این که این اخذ میثاق درجه عالمى و یا چه مرحله اى رخ داده و کیفیت آن چگونه بوده است در ابتدا پاسخ روشنى از آیات قرآن کریم به دست نمىآوریم، روایات شیعه و سنی هم با وجود فراوانی، اما نتیجه قطعى و نهایى را به سادگى ارائه ننموده و بدین جهت، آرا و نظرات متفاوتى از سوى مفسرین و متکلمین و دانشمندان اسلامى در باره عالم ذر بیان شده است که در مجموع، آیات و روایاتى که پیرامون این عالم و میثاق، و خلقت و طینت انسانها در دسترس مىباشند میدان وسیعى برای بررسى و پژوهش فراهم آورده است، ولى آن چه از مجموعه آیات و روایات و نظرات، نصیب ما می رسد چنین است که خدای متعال توفیق مشاهده و ربوبیت خویش را به تمام انسانها عطا کرده و هر یک از آنان نوعى معرفت شهودى و حضورى به پروردگار خویش را داشته اند، هر چند ممکن است بر اثر اشتغالات، نسبت به این معرفت و شهود دچار غفلت و فراموشى شوند. بنا بر این، از آیة ذرّ دو هدف اصلی برای این پیمان به دست می آید: 1.حجت بر انسان ها تمام شود تا روز قیامت نگویند: ما از موضوع شناخت خدا بی خبر بودیم و به همین دلیل کافر شدیم؛ "أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ" سوره اعراف آیه 172 2. حجت بر انسان ها تمام شود تا درقیامت نگویند: پدران ما بت پرست بودند و ما هم فرزندان همان پدران هستیم و چاره ای جز پیروی از آن ها نداشتیم؛"أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ..."سوره اعراف،آیه 173
3.پرسیده اید: محتوا را به یاد و خاطر بیاورید ؟
یا محتوایش را بخوانید به صورت مکرر ؟
یا ...
پاسخ: الف:"وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ" و هر چه كه از عبرت ها و احكام در آن است به ياد آريد. لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ باشد كه شما از چيزهائى كه نفس را هلاك و تباه مىكند پرهيز كنيد.(1) ب:"وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ" و به ياد آوريد عهد و پيمان هايى كه در آن از شما گرفته ايم. تا تقوى پيشه كنيد و از كيفر خدا بترسيد.(2) پس مقصود یاد آوری و به خاطر آوردن است. ."وَ اِذ اَخَـذَ رَبُّـكَ مِن بَـنى آدَمَ مِن ظُـهورِهِم ذُرِّيَّـتَـهُم وَ اَشـهَـدَهُم عَـلىٰ اَنـفُـسِـهِم اَلَسـتُ بِـرَبِّـكُم قالوا بَـلىٰ شَـهِدنا اَن تَـقولوا يَومَ الـقِـيامَـةِ اِنّا كُـنّا عَن هٰـذا غافِـليـنَ"
4.پرسیده اید: چرا نفرمود اشهدهم علی نفسه ؟ چون روی سخن قرآن به یک فرد نیست که بگوید اشهدهم علی نفسه بلکه همان طور که در آیه تصریح شده است،این بنی آدم است که مورد خطاب قرار گرفته و بنی آدم همه فرزندان آدم اند
معنای اشهدهم علی انفسهم اعتراف بنى نوع بشر به ربوبيت خداى سبحان در عالم ذر ناشى از فقر ذاتى انسان به خدا است جمله" وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" از يك فعل ديگر خداوند بعد از جدا ساختن فرزندان بشر از پدران خبر مى دهد، و آن فعل خدا اين است كه هر فردى را گواه خودش گرفت، و اشهاد بر هر چيز حاضر كردن گواه است در نزد آن و نشان دادن حقيقت آن است تا گواه، حقيقت آن چيز را از نزديك و به حس خود درك نموده و در موقع به شهادت به آنچه كه ديده شهادت دهد، و اشهاد كسى بر خود آن كس نشان دادن حقيقت او است به خود او تا پس از درك حقيقت خود و تحمل آن در موقعى كه از او سؤال مىشود شهادت دهد. و از آن جايى كه نفس هر صاحب نفسى از جهاتى بغير خود ارتباط و تعلق دارد، و ممكن است انسان نسبت به پارهاى از آن ها استشهاد شود، و نسبت به پارهاى ديگر نشود، از اين رو اضافه كرد:" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" تا بدين وسيله مورد استشهاد را معلوم كرده باشد، و بفهماند آن امرى كه براى آن، ذريه بشر را استشهاد كردهايم ربوبيت پروردگار ايشان است تا در موقع پرستش به ربوبيت خداى سبحان شهادت دهند.(3)
5.پرسیده اید: شهادت در این آیه به چه معناست؟ شهادت در این آیه به معنای اعتراف به ربوبیت پروردگار است یعنی در آن روز که خدا از ذریه آدم اعتراف می گرفت، انسان با شهادتش به ربوبیت الهی پاسخ مثبت داد. نوشته اند: پر واضح است كه اين شهادت به هر نحوى كه صورت گرفته باشد از سنخ همان استشهادى است كه جمله" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" از آن حكايت مىكند، و جوابى كه داده به همان زبانى بوده كه سؤال با آن صورت گرفته است ... بنا بر اين مىتوان گفت كه سؤال" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" جواب" بَلى شَهِدْنا" از همين باب است و دلالت دارد بر اين كه تمامى افراد بشر مورد اين استشهاد واقع شده، و تک به تک ايشان به ربوبيت پروردگار اعتراف کرده اند(4)
6.پرسیده اید:غافل بودن در این آیه به چه معناست؟ به معنای بی خبری و جهل است یا به معنای عدم توجه و عدم یادآوری یک چیز ؟ پاسخ : غافل بودن در این آیه به معنای بی خبری و جهل است نه بی توجهی یعنی اگر به نحوه استشهاد آیه توجه کنیم، اتمام حجت خدای متعال به انسان ها به این دلیل است که در قیامت عذر نیاورند که بی خبر و جاهل بودیم نه که بی توجه بودیم. نوشته اند: أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ: براى اين كه روز قيامت هنگامى كه گرفتار كيفر مىشويد، نگوييد: ما از اين جريان بىخبر بوديم و اطلاعى از آن نيافتيم و عقل ما كامل نشده بود كه در باره آن بينديشيم.(5)
7.پرسیده اید: یعنی وجود روز الست، بهانه ی جهل را نفی میکند یا غفلت را ؟
پاسخ : با توضیح کوتاهی که بیان شد روز الست بهانه جهل نفی می شود نه غفلت.این که انسان با توجه به شهادت خود نمی تواند خود را جاهل نمایش دهد تا عذری برای منع از عذاب داشته باشد. در نتیجه روز الست به معنای گواه گرفتن انسان بر خودش است که آگاه باش یعنی خودت را به جهل نزن تا مبادا در قیامت غفلت را عذر و بهانه برای فرار از مجازات کنی .
8.پرسیده اید: یعنی ان ها از روز الست و حقیقتش آگاه بودند و انکار کردند؟
یا آگاهی بالفعل نداشتند و باید به یاد می اوردند و چون به یاد نیاوردند مقصر و مستحق عذاب هستند؟
پاسخ : به پاسخ های قبل مراجعه کنید.
9.پرسیده اید: محتوایش را بخوانید یا به یاد آورید؟
واذکروا به چه معناست؟
پاسخ: 1. در تفسير عياشى از حلبى روايت شده كه در تفسير جمله: "وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ" گفته است: يعنى متذكر دستورهایی كه در آن است، و نيز متذكر عقوبت ترك آن دستورها بشويد. اين نكته از موقعيت و مقام جمله: "وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا" نيز استفاده مي شود.(6) 2. اين خطاب نيز متوجه به نبى اسرائيل است مي فرمايد به ياد آوريد وقتى از شما پيمان و عهد گرفتيم اين پيمان، همان درك فطرى توحيد و عدل خدا است به اضافه برهان هاى واضح و روشن ديگرى كه بر توحيد و بر صدق انبياء و رسل اقامه کردیم. بعضى مي گويند منظور از اين پيمان، همان عهدي است كه از انبياء گرفته شده است در آيه كريمه: "إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ" آمده. چون خدا از پيامبران پيمان گرفت كه به حقّ اين كتاب و حكمت كه به شما داده ام چون پيامبری به سوى شما آيد و آن چه را كه همراه شما است تصديق كند به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد (7) 10.پرسیده اید: تصریف در قرآن برای یاد آوری است یا آگاهی آن چه نمیدانیم؟ پاسخ :" صرف" از ماده" تصريف" به معنى تغيير دادن و دگرگون ساختن است، و مخصوصا با توجه به اينكه از باب" تفعيل" است، معنى كثرت را نيز در بردارد.
و از آن جا كه بيانات قرآن در زمينه اثبات توحيد و نفى شرك، گاهى در لباس استدلال منطقى، گاهى فطرى، زمانى در شكل تهديد، گاهى تشويق، و خلاصه از انواع طرق و فنون مختلف كلام براى آگاه ساختن و بيدار كردن مشركان استفاده شده است، تعبير به" صرفنا" در مورد آن بسيار مناسب است. قرآن با اين تعبير مىگويد: ما از هر درى وارد شديم، و از هر راهى استفاده كرديم تا چراغ توحيد را در دل اين كوردلان بيفروزيم، اما گروهى از آن ها آن قدر لجوج و متعصب و سرسخت اند كه نه تنها اين بيانات آن ها را به حقيقت نزديك نمى کند، بلكه بر نفرت و دورى آن ها مىافزايد!(8) 11.پرسیده اید: لیذکروا به چه معناست؟
پاسخ "لیذکروا" به معنای اندیشیدن و شهادت دادن به حق است یعنی هر چه تلاش کردیم تا نور توحید را در دل شان بتابانیم و آنان را در این باره به اندیشه وا داریم اما به هیچ عنوان زیر بار حق نرفتند که هیچ بر نفرت شان افزوده شد. آورده اند: 1."وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا" ما در اين قرآن، دليل هاى خود را- كراراً- ذكر مىكنيم و معانى و مثل ها و هر چه كه عبرت آموز و حكمت آميز است به تفصيل ياد مىكنيم، تا آن ها در باره آن بينديشند و به حق بودن آن يقين پيدا كنند.(9) 2. "لِيَذَّكَّرُوا"با ذال ساكن بى تشديد قرائت شده است و هم با تشديد و فتح ذال و هم تشديد كاف و در معنى تفاوت نيست و مقصود فكر و فهم است نه به ياد سپردن در برابر فراموشى.
12.پرسیده اید: نسیان منافقان به چه معناست؟
چه چیزی فراموش شد؟
پاسخ: "نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ" گفته اند: يعنى آن ها(منافقان) طاعت خدا را واگذاردند خداوند نيز آن ها را در آتش واگذارد و رحمت و پاداش نيك خود را از آنان بازداشت. و برخى گفتهاند: يعنى آن ها خدا را فراموش کردند چون انديشه نكردند كه خدایی دارند كه به آن ها پاداش نیک یا کیفر دهد تا اين انديشه آن ها را از كفر و كارهاى زشت باز دارد. خدا نيز آنان را از نظر پاداش همانند فراموش شدگان كرد، و اين كه لفظ نسيان و فراموشى در اين جا آورده شد به جهت يك سنخ بودن كلام است و گرنه اسناد نسيان به خداى تعالى جايز نيست.(10)
13.پرسیده اید: چرا فراموش میکنید لقا الله را ؟ پاسخ : دنیا دوستی و تعلق شدید به آن هم موجب غفلت و هم جهل از حقایق می شود.طبیعی است که انسان دچار نسیان می شود اما باید بداند که مبادا جهل برای او دامی شود که وی را سر نگون و از لقای رب محروم کند همان طور که در آیه شریف نسبت به کافران بیان شده است . نوشته اند: " وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرِينَ"" نسيان" در اين آيه كنايه است از اعراض و بىتوجهى است. و نسيان خدا در قيامت از كفار به اين است كه خدا از ايشان اعراض مىكند، و آنان را در شدائد و اهوال قيامت وا مىگذارد. و نسيان كفار نسبت به روز قيامت به اين است كه در دنيا از ياد قيامت و آماده شدن براى آن روز اعراض مىكردند.(11) 14.پرسیده اید: به یاد بیاور در کتاب مریم را این یاد آوری به چه معنایی است؟ پاسخ وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ : در قرآن مجيد، داستان مريم و تولد عيسى و شايستگى آنها را شرح بده، تا مردم متنبه شوند و براى تو معجزهاى باشد.(12) این ذکر به معنای سخن گفتن از سر نوشت مریم و تبیین و یاد آوری است که آن را برای دیگران بیان کن.
15.پرسیده اید: به یاد بیاور در کتاب ابراهیم و موسی و اسماعیل و ادریس جمله و اذکر به چه معنایی است؟ پاسخ: نوشته اند: 1. وَ اذْكُرْ- (و ذكر كن) اى محمّد بر قوم و امت خود:عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ (بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را) تا مردم از آنان سرمشق گرفته و از كردار پسنديده و اخلاق حميده آنان پيروى كنند تا به سعادت و ستايش نيكو در دنيا و ثواب فراوان در آخرت برسند آن چنان كه پيامبران رسيدند و نائل شدند!.(13) 2. به معنای یاد آوری شخص پیامبر نیز تفسیر شده است: وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ- بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب آن مردان قدرت مند و با بصيرت را ياد كن.(14) و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته . پی نوشت ها: 1.خانی رضا و ریاضی حشمت الله، ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة،تهران،انتشارات مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيامنور،سال 1372 خورشیدی،چاپ اول، ج5، ص 471 2.گروه مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن،تهران،انتشارات فراهانی،سال 1360 خورشیدی،چاپ اول، ج10، ص 107 3.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان،ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم،ج8، ص 401 4. همان، ص 403
5. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج10، ص: 111 6. ترجمه تفسیر المیزان پیشین،ج1، ص 308 7. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج1، ص 202 8.آیت الله مکارم شیرازی، تفسير نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، ج12، ص 130 9. ترجمه مجمع البيان في تفسيرالقرآن پیشین، ج14، ص 140 10. همان، ج11، ص 147 11.ترجمه تفسیر المیزان پیشین،ج18، ص 275 12.ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج15، ص 154 13. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج21، ص 117 14.گروه مترجمان، تفسير هدايت،مشهد،انتشارات بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی،سال 1377 خورشیدی،چاپ اول، ج11، ص 372
بسیار بسیار سپاسگزارم از پاسخ های دقیق و کامل شما
با توجه به اینکه در رابطه با ذکر و میثاق، ایات و راویاتی داریم
با اجازه برای اینکه به ابعاد موضوع پرداخته شود و موضوع همه جوانبش روشن شود
تنها از باب ایضاح و تبیین مطالبی ذکر خواهم کرد.
(69)قُلـنا يا نارُ كونى بَردًا وَ سَـلامًا عَـلىٰ اِبـراهيـمَ
انبیا
چگونه ابراهیم علیه السلام اهل بیت را شناخت؟
احتمال اول این است که
خداوند او را نسبت به اهل بیت معرفت داد.
مثل داستان حضرت آدم علیه السلام که کلماتی را از خدا دریافت کرد و متوسل به اهل بیت شد. در داستان آدم، ادم درخواست توبه داشت و خداوند کلمات و معرفتی را به او داد و ان معرفت وسیله ی پذیرش توبه شد.
اما در داستان ابراهیم ایا ابراهیم خود را گناه کار میدانست؟! و از خدا طلب نجات داشت یا راضی به رضای حق بود؟ و شهادت برای او شیرین تر از عسل ؟
اگر ابراهیم درخواست نجات داشته است حتما زندگی خود را بهتر از شهادت میدانسته است ؟
پس یا خداوند به او معرفتی داد که متوجه شد زندگی او بهتر از شهادت است
یا ابراهیم خودش به چنین معرفتی دست یافت که میشود احتمال دوم.
احتمال دوم
در هنگامی که ابراهیم به سمت اتش پرتاب شد معارفی از عهد الست و عالم ذر به یاد آورد و ذریه ی او و روندگان در اتش به یادش امد. و این یاد اوری باعث شد متوجه شود زندگی او بهتر از شهادت است.
چرا زندگی ابراهیم بهتر از شهادت بوده است؟
معرفت نسبت به لیقیمو الصلاه و نشر ایین توحید توسط او و نسلش باعث فهم این اولویت حیات طیبه بر شهادت شد.
و تا قبل از این معرفت ابراهیم شهادت را بهتر از حیات میدانست یا راضی به رضای خداوند بوده است.
و حال خود را به خدا واگذارده تا او ولی او باشد.
اما بعد از دریافت و توجه به آن معرفت اولویت حیات را متوجه شده و آن را درخواست کرده است چون همان مرضی خداوند بوده است.
با توجه به انچه گفته شد
ما با دو ابراهیم روبرو هستیم
ابراهیم قبل از پرتاب شدن در آتش
ابراهیم بعد از پرتاب شدن در آتش
ابراهیم بعد از پرتاب شدن همان ابراهیم قبلی نبود
او از امتحان سربلند بیرون امد.
او معرفت بیشتری کسب کرد یا به تلقی خدا یا به یاد اوردن عالم ذر و اتش ذر و اولاد خودش.
(124)وَ اِذِ ابـتَـلىٰ اِبـراهيـمَ رَبُّـه‚ بِـكَـلِـماتٍ فَـاَتَـمَّـهُـنَّ قالَ اِنّى جاعِـلُـكَ لِلـنّاسِ اِمامًا قالَ وَ مِن ذُرِّيَّتى قالَ لا يَـنالُ عَهـدِى الظّالِـميـنَ
اگر برای ما از اولین خاطره ای بود و انها را به یاد میاوردیم
ما نیز بنده مخلص ( به فتح ) میشدیم.
پس به ذکر و یاداوری و مخلصین کافر شدند
پس به زودی خواهند دانست.
البته میتوان فرض کرد ذکر یعنی کتاب
بر این اساس انها مدعی بودند کتابی الهی از گذشتکان به دستشان نرسیده و الا از بندگان مخلص میشدند.
اگر ذکر را به معنای رسول بدانیم یعنی تقاضا داشتند رسولی از گذشتگان نزد انها بیاید
(81)وَ اِذ اَخَـذَ اللهُ ميـثاقَ النَّـبِـيّيـنَ لَـما آتَيـتُـكُم مِن كِـتابٍ وَ حِكـمَـةٍ ثُـمَّ جاءَكُم رَسولٌ مُـصَـدِّقٌ لِـما مَـعَـكُم لَـتُؤمِـنُـنَّ بِـهے وَ لَـتَنـصُـرُنَّـه‚ قالَ اَ اَقـرَرتُم وَ اَخَذتُم عَـلىٰ ذٰلِـكُم اِصـرى قالوا اَقـرَرنا قالَ فَاشـهَـدوا وَ اَنَا مَـعَـكُم مِـنَ الشّاهِـديـنَ
ال عمران
در یوم الست خداوند از پیامبران میثاق گرفت که هر زمان در زمین به شما کتاب و حکمت دادم سپس قبل یا بعد از فوتتان، رسولی نزد شما امد باید به او ایمان بیاورید و یاریش کنید.
ایا اقرار میکنید؟
بله
نتیجه :
خداوند از پیامبران پیمان خاص گرفته است
در یوم الست خداوند از مردم پیمان گرفت که هر زمان در زمین به شما کتاب و حکمت دادم و بعد از ان رسولی نزد شما امد در حیات یا ممات، باید به او ایمان بیاورید و یاریش کنید
ایا اقرار میکنید؟
بلی
نتیجه :
خداوند از مردم پیمان عام گرفته است.
فعلا قضاوت و تحلیل نمیکنم.
فعلا در مقام جمعه و قرآنه هستم.
(19)اَفَـمَن يَعـلَـمُ اَنَّـما اُنـزِلَ اِلَيـكَ مِن رَبِّـكَ الـحَـقُّ كَـمَن هُـوَ اَعـمىٰ اِنَّـما يَـتَـذَكَّـرُ اُولُوا الاَلـبابِ
(20)اَلَّـذيـنَ يوفونَ بِـعَهـدِ اللهِ وَ لا يَنـقُـضونَ الـميـثاقَ
رعد
ایا کسی که میداند انچه از سوی خدا نازل شده، حق است همچون کسی است که کور است؟
در این ایه چه چیزی برای انها مجهول مانده است؟
ایا نمیدانند قران از جانب خداست؟
یا میدانند از جانب خداست اما حق بودن ان را درک نمیکنند و با محتوایش مشکل دارند و محتوای کتاب برایشان قابل هضم نیست؟ و قصد نقض عهد دارد؟
ایا تنها اولی الالباب متذکر میشوند؟
ایا تنها اولی الالباب به یاد می اورند؟
تکلیف غیر اولی الالباب این وسط چه میشود؟
(30)فَـاَقِم وَجـهَـكَ لِلـدّيـنِ حَـنيـفًا فِطـرَةَ اللهِ الَّـتى فَـطَـرَ النّاسَ عَـلَيـها لا تَبـديـلَ لِـخَلـقِ اللهِ ذٰلِـكَ الدّيـنُ الـقَـيِّـمُ وَ لٰـكِـنَّ اَكـثَـرَ النّاسِ لا يَعـلَـمونَ
روم
چرا اکثر مردم نمیدانند؟
(97)وَ اقـتَـرَبَ الـوَعـدُ الـحَـقُّ فَـاِذا هِـىَ شاخِـصَـةٌ اَبـصارُ الَّـذيـنَ كَـفَـروا يا وَيـلَـنا قَد كُـنّا فى غَفـلَـةٍ مِن هٰـذا بَل كُـنّا ظالِـميـنَ
انبیا
ابتدا میگویند ما غافل بودیم ( یا به معنای اینکه جاهل بودیم یا به معنای فراموشی)
بعد میگویند بلکه ظالم بودیم. ایا این بدان معناست که سعی دارند دروغ بگویند ؟
(22)لَـقَد كُنـتَ فى غَفـلَـةٍ مِن هٰـذا فَـكَـشَفـنا عَنـكَ غِـطاءَكَ فَـبَـصَـرُكَ الـيَومَ حَـديـدٌ
ق
(3)نَحـنُ نَـقُـصُّ عَـلَيـكَ اَحـسَـنَ الـقَـصَـصِ بِـما اَوحَيـنا اِلَيـكَ هٰـذَا الـقُرآنَ وَ اِن كُنـتَ مِن قَبـلِـهے لَـمِـنَ الـغافِـليـنَ
یوسف
پیامبر نسبت به تاریخ انبیا و قران نا اگاه بود یا توجه نداشت و به یاد نداشت؟
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کاربران گرامی در حد امکان و البته خیلی خلاصه پاسخ پرسش ها تقدیم خواهد شد و اگر به توضیح بیشتری نیاز هست به تفاسیر مربوطه مراجعه شود. 1.پرسیده اید ذکر و یاد آوری در آیات الهی به چه معنایی است؟ پاسخ: از جمله واژه هایی که در کتاب خدا دارای چند وجه و معنا است، کلمه ذکر(یاد آوری) می باشد.که آیه و آدرس مربوطه فهرست می شود و توضیح آن را در ضمن همان آیات همراه با تفاسیر مربوطه بخواهید. 1.ذکر یعنی یاد آوری به زبان، آیه 200 سوره بقره 2.ذکر به معنای یاد آوری در قلب و دل،آیه 135 سوره عمران 3. ذکر به معنای حفظ کردن و به خاطر سپردن،آیه 63 سوره بقره 4.ذکر به معنای پاداش و طاعت سوره بقره،آیه 152 5.ذکر به معنای نماز های پنج گانه، سوره بقره،آیه 239 6.ذکر به معنای موعظه و تذکر، سوره ذاریات،آیه 55 7. ذکر به معنای تعجب یا عجیب، سوره اعراف،آیه 69 8.ذکر به معنای تعریف کردن، سوره یوسف،آیه 42 9.ذکر به معنای شرافت، سوره زخرف، آیه 44 10. ذکر به معنای تمسخر، سوره انبیاء، آیه 36 11. ذکر به معنای لوح محفوظ، سوره انبیاء، آیه 105 12.ذکر به معنای ثنا و دعا، سوره احزاب، آیه 21 13.ذکر به معنای وحی، سوره صافات، آیه 3 14. ذکر به معنای رسول، سوره طلاق، آیات 10 و 15. ذکر به معنای نماز جمعه، سوره جمعه، آیه 9 و نیز معانی دیگر
2.پرسیده اید ارتباط این یادآوری با فطرت و روز الست چیست؟ پاسخ: این یاد آوری به معنای نوعی تلقین و اعتراف گرفتن است و به انسان خطاب می شود اکنون که موجود و آگاه شدی، پس اعتراف کن به حقایقی که من به تو نشان می دهم. معروف است که این واقعه در عالم ذر اتفاق افتاد در آن هنگامی بود که خدا به ذرات انسانی که از صلب آدم بودند فرمود:الست بربکم؟ بنا بر این،عالم ذر یا عالم میثاق عبارت از زمان، مرحله، صحنه، موطن و یا جهانى قبل این جهان است که خدای متعال تمام انسابى را که از صلب حضرت آدم علیه السلام مىباشند به صورت ذرّات ریزى خارج کرده و بعد از تعلق ارواح به آن ذرات،از آنان میثاق و عهد بر ربوبیت خویش و نبوت انبیاى الهى و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام را اخذ کرده است. در این که این اخذ میثاق درجه عالمى و یا چه مرحله اى رخ داده و کیفیت آن چگونه بوده است در ابتدا پاسخ روشنى از آیات قرآن کریم به دست نمىآوریم، روایات شیعه و سنی هم با وجود فراوانی، اما نتیجه قطعى و نهایى را به سادگى ارائه ننموده و بدین جهت، آرا و نظرات متفاوتى از سوى مفسرین و متکلمین و دانشمندان اسلامى در باره عالم ذر بیان شده است که در مجموع، آیات و روایاتى که پیرامون این عالم و میثاق، و خلقت و طینت انسانها در دسترس مىباشند میدان وسیعى برای بررسى و پژوهش فراهم آورده است، ولى آن چه از مجموعه آیات و روایات و نظرات، نصیب ما می رسد چنین است که خدای متعال توفیق مشاهده و ربوبیت خویش را به تمام انسانها عطا کرده و هر یک از آنان نوعى معرفت شهودى و حضورى به پروردگار خویش را داشته اند، هر چند ممکن است بر اثر اشتغالات، نسبت به این معرفت و شهود دچار غفلت و فراموشى شوند. بنا بر این، از آیة ذرّ دو هدف اصلی برای این پیمان به دست می آید: 1.حجت بر انسان ها تمام شود تا روز قیامت نگویند: ما از موضوع شناخت خدا بی خبر بودیم و به همین دلیل کافر شدیم؛ "أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ" سوره اعراف آیه 172 2. حجت بر انسان ها تمام شود تا درقیامت نگویند: پدران ما بت پرست بودند و ما هم فرزندان همان پدران هستیم و چاره ای جز پیروی از آن ها نداشتیم؛"أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ..."سوره اعراف،آیه 173
3.پرسیده اید: محتوا را به یاد و خاطر بیاورید ؟
یا محتوایش را بخوانید به صورت مکرر ؟
یا ...
پاسخ: الف:"وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ" و هر چه كه از عبرت ها و احكام در آن است به ياد آريد. لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ باشد كه شما از چيزهائى كه نفس را هلاك و تباه مىكند پرهيز كنيد.(1) ب:"وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ" و به ياد آوريد عهد و پيمان هايى كه در آن از شما گرفته ايم. تا تقوى پيشه كنيد و از كيفر خدا بترسيد.(2) پس مقصود یاد آوری و به خاطر آوردن است. ."وَ اِذ اَخَـذَ رَبُّـكَ مِن بَـنى آدَمَ مِن ظُـهورِهِم ذُرِّيَّـتَـهُم وَ اَشـهَـدَهُم عَـلىٰ اَنـفُـسِـهِم اَلَسـتُ بِـرَبِّـكُم قالوا بَـلىٰ شَـهِدنا اَن تَـقولوا يَومَ الـقِـيامَـةِ اِنّا كُـنّا عَن هٰـذا غافِـليـنَ"
4.پرسیده اید: چرا نفرمود اشهدهم علی نفسه ؟ چون روی سخن قرآن به یک فرد نیست که بگوید اشهدهم علی نفسه بلکه همان طور که در آیه تصریح شده است،این بنی آدم است که مورد خطاب قرار گرفته و بنی آدم همه فرزندان آدم اند
معنای اشهدهم علی انفسهم اعتراف بنى نوع بشر به ربوبيت خداى سبحان در عالم ذر ناشى از فقر ذاتى انسان به خدا است جمله" وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" از يك فعل ديگر خداوند بعد از جدا ساختن فرزندان بشر از پدران خبر مى دهد، و آن فعل خدا اين است كه هر فردى را گواه خودش گرفت، و اشهاد بر هر چيز حاضر كردن گواه است در نزد آن و نشان دادن حقيقت آن است تا گواه، حقيقت آن چيز را از نزديك و به حس خود درك نموده و در موقع به شهادت به آنچه كه ديده شهادت دهد، و اشهاد كسى بر خود آن كس نشان دادن حقيقت او است به خود او تا پس از درك حقيقت خود و تحمل آن در موقعى كه از او سؤال مىشود شهادت دهد. و از آن جايى كه نفس هر صاحب نفسى از جهاتى بغير خود ارتباط و تعلق دارد، و ممكن است انسان نسبت به پارهاى از آن ها استشهاد شود، و نسبت به پارهاى ديگر نشود، از اين رو اضافه كرد:" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" تا بدين وسيله مورد استشهاد را معلوم كرده باشد، و بفهماند آن امرى كه براى آن، ذريه بشر را استشهاد كردهايم ربوبيت پروردگار ايشان است تا در موقع پرستش به ربوبيت خداى سبحان شهادت دهند.(3)
5.پرسیده اید: شهادت در این آیه به چه معناست؟ شهادت در این آیه به معنای اعتراف به ربوبیت پروردگار است یعنی در آن روز که خدا از ذریه آدم اعتراف می گرفت، انسان با شهادتش به ربوبیت الهی پاسخ مثبت داد. نوشته اند: پر واضح است كه اين شهادت به هر نحوى كه صورت گرفته باشد از سنخ همان استشهادى است كه جمله" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" از آن حكايت مىكند، و جوابى كه داده به همان زبانى بوده كه سؤال با آن صورت گرفته است ... بنا بر اين مىتوان گفت كه سؤال" أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ" جواب" بَلى شَهِدْنا" از همين باب است و دلالت دارد بر اين كه تمامى افراد بشر مورد اين استشهاد واقع شده، و تک به تک ايشان به ربوبيت پروردگار اعتراف کرده اند(4)
6.پرسیده اید:غافل بودن در این آیه به چه معناست؟ به معنای بی خبری و جهل است یا به معنای عدم توجه و عدم یادآوری یک چیز ؟ پاسخ : غافل بودن در این آیه به معنای بی خبری و جهل است نه بی توجهی یعنی اگر به نحوه استشهاد آیه توجه کنیم، اتمام حجت خدای متعال به انسان ها به این دلیل است که در قیامت عذر نیاورند که بی خبر و جاهل بودیم نه که بی توجه بودیم. نوشته اند: أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ: براى اين كه روز قيامت هنگامى كه گرفتار كيفر مىشويد، نگوييد: ما از اين جريان بىخبر بوديم و اطلاعى از آن نيافتيم و عقل ما كامل نشده بود كه در باره آن بينديشيم.(5)
7.پرسیده اید: یعنی وجود روز الست، بهانه ی جهل را نفی میکند یا غفلت را ؟
پاسخ : با توضیح کوتاهی که بیان شد روز الست بهانه جهل نفی می شود نه غفلت.این که انسان با توجه به شهادت خود نمی تواند خود را جاهل نمایش دهد تا عذری برای منع از عذاب داشته باشد. در نتیجه روز الست به معنای گواه گرفتن انسان بر خودش است که آگاه باش یعنی خودت را به جهل نزن تا مبادا در قیامت غفلت را عذر و بهانه برای فرار از مجازات کنی .
8.پرسیده اید: یعنی ان ها از روز الست و حقیقتش آگاه بودند و انکار کردند؟
یا آگاهی بالفعل نداشتند و باید به یاد می اوردند و چون به یاد نیاوردند مقصر و مستحق عذاب هستند؟
پاسخ : به پاسخ های قبل مراجعه کنید.
9.پرسیده اید: محتوایش را بخوانید یا به یاد آورید؟
واذکروا به چه معناست؟
پاسخ: 1. در تفسير عياشى از حلبى روايت شده كه در تفسير جمله: "وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ" گفته است: يعنى متذكر دستورهایی كه در آن است، و نيز متذكر عقوبت ترك آن دستورها بشويد. اين نكته از موقعيت و مقام جمله: "وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا" نيز استفاده مي شود.(6) 2. اين خطاب نيز متوجه به نبى اسرائيل است مي فرمايد به ياد آوريد وقتى از شما پيمان و عهد گرفتيم اين پيمان، همان درك فطرى توحيد و عدل خدا است به اضافه برهان هاى واضح و روشن ديگرى كه بر توحيد و بر صدق انبياء و رسل اقامه کردیم. بعضى مي گويند منظور از اين پيمان، همان عهدي است كه از انبياء گرفته شده است در آيه كريمه: "إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ" آمده. چون خدا از پيامبران پيمان گرفت كه به حقّ اين كتاب و حكمت كه به شما داده ام چون پيامبری به سوى شما آيد و آن چه را كه همراه شما است تصديق كند به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد (7) 10.پرسیده اید: تصریف در قرآن برای یاد آوری است یا آگاهی آن چه نمیدانیم؟ پاسخ :" صرف" از ماده" تصريف" به معنى تغيير دادن و دگرگون ساختن است، و مخصوصا با توجه به اينكه از باب" تفعيل" است، معنى كثرت را نيز در بردارد.
و از آن جا كه بيانات قرآن در زمينه اثبات توحيد و نفى شرك، گاهى در لباس استدلال منطقى، گاهى فطرى، زمانى در شكل تهديد، گاهى تشويق، و خلاصه از انواع طرق و فنون مختلف كلام براى آگاه ساختن و بيدار كردن مشركان استفاده شده است، تعبير به" صرفنا" در مورد آن بسيار مناسب است. قرآن با اين تعبير مىگويد: ما از هر درى وارد شديم، و از هر راهى استفاده كرديم تا چراغ توحيد را در دل اين كوردلان بيفروزيم، اما گروهى از آن ها آن قدر لجوج و متعصب و سرسخت اند كه نه تنها اين بيانات آن ها را به حقيقت نزديك نمى کند، بلكه بر نفرت و دورى آن ها مىافزايد!(8) 11.پرسیده اید: لیذکروا به چه معناست؟
پاسخ "لیذکروا" به معنای اندیشیدن و شهادت دادن به حق است یعنی هر چه تلاش کردیم تا نور توحید را در دل شان بتابانیم و آنان را در این باره به اندیشه وا داریم اما به هیچ عنوان زیر بار حق نرفتند که هیچ بر نفرت شان افزوده شد. آورده اند: 1."وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا" ما در اين قرآن، دليل هاى خود را- كراراً- ذكر مىكنيم و معانى و مثل ها و هر چه كه عبرت آموز و حكمت آميز است به تفصيل ياد مىكنيم، تا آن ها در باره آن بينديشند و به حق بودن آن يقين پيدا كنند.(9) 2. "لِيَذَّكَّرُوا"با ذال ساكن بى تشديد قرائت شده است و هم با تشديد و فتح ذال و هم تشديد كاف و در معنى تفاوت نيست و مقصود فكر و فهم است نه به ياد سپردن در برابر فراموشى.
12.پرسیده اید: نسیان منافقان به چه معناست؟
چه چیزی فراموش شد؟
پاسخ: "نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ" گفته اند: يعنى آن ها(منافقان) طاعت خدا را واگذاردند خداوند نيز آن ها را در آتش واگذارد و رحمت و پاداش نيك خود را از آنان بازداشت. و برخى گفتهاند: يعنى آن ها خدا را فراموش کردند چون انديشه نكردند كه خدایی دارند كه به آن ها پاداش نیک یا کیفر دهد تا اين انديشه آن ها را از كفر و كارهاى زشت باز دارد. خدا نيز آنان را از نظر پاداش همانند فراموش شدگان كرد، و اين كه لفظ نسيان و فراموشى در اين جا آورده شد به جهت يك سنخ بودن كلام است و گرنه اسناد نسيان به خداى تعالى جايز نيست.(10)
13.پرسیده اید: چرا فراموش میکنید لقا الله را ؟ پاسخ : دنیا دوستی و تعلق شدید به آن هم موجب غفلت و هم جهل از حقایق می شود.طبیعی است که انسان دچار نسیان می شود اما باید بداند که مبادا جهل برای او دامی شود که وی را سر نگون و از لقای رب محروم کند همان طور که در آیه شریف نسبت به کافران بیان شده است . نوشته اند: " وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرِينَ"" نسيان" در اين آيه كنايه است از اعراض و بىتوجهى است. و نسيان خدا در قيامت از كفار به اين است كه خدا از ايشان اعراض مىكند، و آنان را در شدائد و اهوال قيامت وا مىگذارد. و نسيان كفار نسبت به روز قيامت به اين است كه در دنيا از ياد قيامت و آماده شدن براى آن روز اعراض مىكردند.(11) 14.پرسیده اید: به یاد بیاور در کتاب مریم را این یاد آوری به چه معنایی است؟ پاسخ وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ : در قرآن مجيد، داستان مريم و تولد عيسى و شايستگى آنها را شرح بده، تا مردم متنبه شوند و براى تو معجزهاى باشد.(12) این ذکر به معنای سخن گفتن از سر نوشت مریم و تبیین و یاد آوری است که آن را برای دیگران بیان کن.
15.پرسیده اید: به یاد بیاور در کتاب ابراهیم و موسی و اسماعیل و ادریس جمله و اذکر به چه معنایی است؟ پاسخ: نوشته اند: 1. وَ اذْكُرْ- (و ذكر كن) اى محمّد بر قوم و امت خود:عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ (بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را) تا مردم از آنان سرمشق گرفته و از كردار پسنديده و اخلاق حميده آنان پيروى كنند تا به سعادت و ستايش نيكو در دنيا و ثواب فراوان در آخرت برسند آن چنان كه پيامبران رسيدند و نائل شدند!.(13) 2. به معنای یاد آوری شخص پیامبر نیز تفسیر شده است: وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصارِ- بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب آن مردان قدرت مند و با بصيرت را ياد كن.(14) و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته . پی نوشت ها: 1.خانی رضا و ریاضی حشمت الله، ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة،تهران،انتشارات مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيامنور،سال 1372 خورشیدی،چاپ اول، ج5، ص 471 2.گروه مترجمان، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن،تهران،انتشارات فراهانی،سال 1360 خورشیدی،چاپ اول، ج10، ص 107 3.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان،ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم،ج8، ص 401 4. همان، ص 403
5. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج10، ص: 111 6. ترجمه تفسیر المیزان پیشین،ج1، ص 308 7. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج1، ص 202 8.آیت الله مکارم شیرازی، تفسير نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، ج12، ص 130 9. ترجمه مجمع البيان في تفسيرالقرآن پیشین، ج14، ص 140 10. همان، ج11، ص 147 11.ترجمه تفسیر المیزان پیشین،ج18، ص 275 12.ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج15، ص 154 13. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن پیشین، ج21، ص 117 14.گروه مترجمان، تفسير هدايت،مشهد،انتشارات بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی،سال 1377 خورشیدی،چاپ اول، ج11، ص 372
سلام و عرض ادب
منظورم از اینکه پرسیدم چرا نفرمود اشهدهم علی نفسه این بود :
مثلا کسی بگوید
اشهدهم علی خلقه السماوات و الارض
اشهد عمرو و بکر، علی هذا الامر
یعنی چرا انها را شاهد بر خودش نگرفت و نفرمود
اشهدهم علی نفسه ( یعنی علی الله )
ایا اصلا این تعبیر میتواند درست باشد ؟ یعنی باید خدا را شناخته باشد بالجمله یا فی الجمله، تا بتوان چنین تعبیری به کار برد و گفت : اشهدهم علی نفسه ( ای علی الله )
شاید تعبیر به اشهدهم علی انفسهم
به این معناست که خودتان با نفس خود،قضاوت کنید، یعنی خودتان قاضی باشید بر اساس وسع نفس خودتان
ایا من رب شما هستم؟
و انها گفتند بلی
و شاید اگر میفرمود اشهدهم علی نفسه
این شبهه بود که خود انها به تنهایی نمیتوانند رب را بشناسند و این معرفت عارضی بوده است؟
:Gig:
ممکن است این سوال پیش اید که
ایا راه خداشناسی تنها تلاش کردن برای یاداوری است؟
یا چنگ زدن به کسانی که ان را به یاد اورده اند؟
نقش عقل چه میشود؟ ایا عقل امروزی میتواند برهانی در عرض فطرت باشد؟
ایا عقل ابزار یاداوری و توجه است؟ یا ابزار شناخت خدا و ربی که نمیدانستیم؟
ایا باید به یاد اورد؟
ایا نماز و عبادات واجب و لازم اند تا به یاد اوریم
ایا دوری از تعلقات و تهذیب نفس در همین راستاست
15-چرا پیمان خود را در عالم ذر به یاد نداریم؟
این یکی از اشکال های بسیار مهمی است که در کتاب های تفسیری و حدیثی مورد بحث قرار گرفته است و اشکال کنندگان و پاسخ دهندگان، بدون در نظر گرفتن مفاد روایات که خداوند ماجرای عالم ذر را از یاد انسان برد به آن پرداخته اند. اما همان گونه که بیان گردید فراموشی پیمان سپاری انسان در عالم ذر از سوی او نبود که اشکال های مطرح شده وارد باشد بلکه خداوند آن را از یاد او برد چه اینکه امام صادق (علیه السلام)فرمود:
انساهم الله ذلک الموقف(33)خداوند این موقف (پیمان سپاری)را از یاد آنها برد.
اما اینکه چرا خداوند آن را از یاد ما برد احتمال هایی می تواند مطرح باشد که ما در فصل ویژگی های عالم ذر و در بحث فلسفه فراموشی به آنها اشاره خواهیم کرد. حال اگر چه این اشکال از اساس منتفی است اما به فرض که خداوند آن را از یاد ما نمی برد و ما خود آن را فراموش می کردیم باز هم راه هایی برای پاسخگویی به این سوال ها وجود دارد. در اینجا اصل اشکال را مطرح کرده و سپس به آن پاسخ می دهیم. در تفسیر مجمع البیان آمده است:
این فرزندان آدم که از پشت او خارج شدند از دو حالت خارج نیستند: یا خداوند آنها را عاقل قرار داد و یا عاقل قرار نداد اگر آنها را عاقل قرار نداد صحیح نیست که بتوانند توحید را بشناسند و خطاب خدای متعال را بفهمند واگر آنها را عاقل قرار داد و از آنان پیمان گرفت باید آن را به یاد داشته باشند و فراموش نکنند زیرا گرفتن پیمان بر کسی که پیمان داده است حجت نیست مگر اینکه آن را به یاد داشته باشد. پس ما باید پیمان را به یاد داشته باشیم و نمی شود جمع زیاد و گروه فراوانی از عقلا چیزی را که شناخته بودند فراموش کنند و حتی یک نفر هم آن را به یاد نداشته باشد اگر چه زمان زیادی از آن گذشته باشد. آیا نمی بینی که اهل آخرت بسیاری از احوال خود را در دنیا می دانند به گونه ای که حتی اهل بهشت به اهل جهنم می گویند آنچه را که پروردگارمان وعده داده بود یافتیم.(34)
و در تفسیرنمونه آمده است:
اگر این پیمان با خود آگاهی کافی و شعور گرفته شده چگونه همگان آن را فراموش کرده اند و هیچ کس آن را به خاطر نمی آورد در حالی که فاصله آن نسبت به زمان ما، بیش از فاصله این جهان با جهان دیگر و رستاخیز نیست؟ و با اینکه در آیات متعددی از قرآن می خوانیم که افراد انسان در قیامت سرگذشت های دنیا را فراموش نکرده و به خوبی به یاد دارند.(35)
برخی در پاسخ به این اشکال گفته اند فراموشی آن عالم به خاطر این بود که زمان آن کوتاه بود و چون زمان دنیا بلندتر از زمان عالم ذر است در قیامت فراموش نمی شود.
این پاسخ پذیرفته نیست زیرا اگر چه زمان دنیا بلندتر از زمان عالم ذر است اما برخی از اعمالی را که انسان ها در قیامت از آن یاد می کنند در مدت بسیار کوتاهی انجام گرفته است ودر همه عمر آنها استمرار نداشته است.
اما پاسخ ما این است که فراموشی انسان امری عادی است بسیارند کسانی که چند سال در زمان طفولیت در شهری زندگی می کنند و سپس از آنجا مهاجرت کرده و پس از گذشت دو دهه از محل قبلی خود چیزی به یاد ندارند هر چند به آنها گفته شود تو در آن شهر بودی و اینها علائم و نشانه های سکونت تو در آنجاست. و بسیارند کسان دیگری که با رسیدن به سن پیری گذشته خود را فراموش می کنند و یا برخی سوانح تمام خاطره های انسان را از یاد او می برند و بلکه بسیار اتفاق می افتد که انسان اعمال و سخنان یک سال پیش و بلکه یک ماه گذشته خود را به کلی فراموش می کند و قول انجام کاری را می دهد و روز بعد آن را به فراموشی می سپارد.
پس با توجه به اینکه فراموشی از خصایص انسان است، از یاد بردن ماجرای عالم ذر امری عادی است و امتناعی ندارد. بله می شود کسی استبعاد کند که بعید است چنین ماجرایی فراموش شود اما صرف استبعاد دلیل نخواهد بود و بسیاری از امور که خیلی بعید به نظر می رسند تحقق می یابند.
البته همان گونه که بیان شد و روایات آن در مواضع مختلف این کتاب آمده است این اراده خداوند بود که ماجرای عالم ذر را از یاد انسان ببرد و در این صورت طرح اشکال فراموشی منتفی خواهد بود و ما علاوه بر طرح این بحث در اینجا در فصل ویژگی های عالم ذر و هم چنین فلسفه و فواید عالم ذر مباحثی را درباره فراموشی مطرح کرده ایم.
یکی از محققان معاصر در دروس تفسیری خود ذیل آیه (172)سوره اعراف این گونه اشکال را مطرح کرده است:
یک موطنی هست که همه در آن قبول کردند و «قالوا بلی» گفتند پس موطن استدلال و وحی و نبوت نیست (زیرا در موطن عقل همه عقلا ربوبیت را نپذیرفتند و در موطن وحی نیز همه از انبیاء قبول نکردند) یک جای دیگر است و این جای دیگر قبل از این عالم نیست زیرا اگر قبل از این عالم بود اشکالات سیدنا الاستاد و دیگران وارد است که اگر قبل از این عالم بود، وقتی این ارواح از آن بدن ها جدا شدند و ذرات ریز به صلب بازگشتند پیمان یادشان رفته و وقتی میثاق یادشان رفته احتجاج تمام نیست. اگر گفته شود الان اگر فکر کنند می فهمند هر چند آن اشهاد و آن تکلیم و آن اخذ میثاق مقدمه بود و یادشان رفته، این سوال مطرح است که اگر آنها در احتجاج دخالت داشت، که الان یادشان نیست و اگر دخالتی نداشت و مقدمه احتجاج بود اخذ میثاق لغو خواهد بود برای اینکه اگر معرفت به برهان عقلی کافی است همین جا کافی است پس آن موطن در عالم قبل نیست.
از آنچه نقل گردید چهار نکته به دست می آید که به صورت مستقل مطرح و پاسخ آنها را جداگانه ارائه می کنیم.
1-عالم میثاق موطن استدلال ووحی و نبوت نیست.
2-با بازگشت آن ذرات به صلب آدم آن پیمان را فراموش کردند و دیگر آن پیمان برای احتجاج خداوند بر انسان در روز قیامت کافی نیست.
3-اگر آن به شهادت گرفتن و سخن گفتن و پیمان گرفتن در احتجاج خداوند دخالت داشت که الان یادشان نیست (و در نتیجه احتجاج تمام نیست)و اگر آن ها در احتجاج خداوند بر انسان در قیامت، دخالت نداشت و مقدمه آن بود گرفتن پیمان لغو بود زیرا معرفت به ربوبیت بدون عالم ذر به وسیله عقل انسان در دنیا حاصل می شود و کافی است.
4-موطن میثاق در عالم قبل نیست.
و پاسخ این اشکالات این است که:
1-اگر چه عالم میثاق، عالم جداگانه خاص خود است اما نه در برابر استدلال و وحی و نبوت، زیرا وحی و نبوت عالم و موطن نیستند وحی حقیقتی است که در برخی عوالم تجلی کرده است و اطلاق عالم اصطلاحی بر وحی و نبوت که در بیانات محقق مذکور بسیار تکرار شده است صحیح نخواهد بود. عقل انسان که با آن استدلال می کند عالم و موطن اصطلاحی نیست بلکه قوه ای است که انسان با آن می اندیشد و صلاح و فساد خود را تشخیص می دهد و همین قوه در عالم میثاق مورد استفاده قرار گرفت.
2-اگر پیمان انسان در عالم ذر، مورد فراموشی قرار گیرد برای احتجاج کافی نیست اما اگر توسط وحی و نبوت به او اعلام گردد که چنین پیمانی سپرده است برای احتجاج کافی است و خداوند سپردن این پیمان انسان را به او اعلام کرده چنان که در سوره اعراف به آن اشاره شده است. -بدون شک به شهادت گرفتن و سخن گفتن و پیمان گرفتن در احتجاج دخالت دارد و فراموشی آنها هم با اعلام خداوند منتفی گشته و حجت تمام است.
4-کلمه «اذ» که در صدر آیه ذکر شده است برای زمان ماضی به کار می رود و در نتیجه عالم ذر در گذشته واقع شده است. حل اشکال فراموشی به این نیست که آیه بر خلاف مفاد آن معنا شود بلکه راه حل دیگری دارد که بحث آن گذشت و وقوع عالم ذر در گذشته از بدیهیات است چه آنکه محقق مذکور در موارد فراوانی از سخنان خود به آن تصریح کرده و تنها در این موضع است که برخلاف آنها نظر داده و توضیح بیشتر بحث در فصل «عالم ذر از نگاه وحی» مطرح شده است.
16-عالم ذر مستلزم قطع تعلق نفس از جسم است که امکان ندارد.
برخی عالم ذر را از این زاویه مورد اشکال قرار داده اند که حقیقت نفس به گونه ای است که نمی تواند بدون تعلق به بدن موجود باشد در حالی که نفس بعد از مردن انسان ها در عالم ذر تا زمان موجودیت او در این مقطع دنیا بدون تعلق لحاظ شده است.
و پاسخ آن این است که همان گونه که نفس آدمی بعد از مرگ بدن او در مقطع کنونی دنیا، باقی خواهد ماند تا دوباره به آن تعلق گیرد در عالم ذر هم چنین خواهد بود و هر توجیهی که برای بقای نفس در این مقطع داریم برای آن مقطع هم داشته باشیم.
روح انسان یک موجود مجرد است و در موجودیت خود از استقلال برخوردار می باشد چه این که در عالم ارواح بدون آن که تعلق به جسمی داشته باشد وجود داشت تا آن که در عالم ذر به جسم معین خود تعلق گرفت و پس از آن حیات تعلق خود را مثل گذشته ادامه می دهد تا بار دیگر در یکی از مقاطع زمانی دنیا به جسم دنیوی خود تعلق گیرد و پس از مرگ بدن به تجرد از جسم دنیوی خود باز گردد. بنابراین بدن انسان نیازمند جسم و تعلق به آن نیست بلکه نسبت او به جسم نسبت راکب و مرکب است و هیچگاه کسی که بر مرکب سوار است در موجودیت و استمرار حیات خود نیازمند تعلق به مرکب خود نیست. این مرکب است که باید با تدبیر راکب خود حرکت کند. بله زمانی که جسم در اختیار روح قرار دارد این امکان را برای او فراهم می آورد که اعمالی را به وسیله آن انجام دهد و اگر این ابزار در اختیار او نباشد قادر نیست اعمالی را که انجام آنها نیازمند جسم است انجام دهد.
از آنچه بیان شد معلوم گردید روح نیازمند تعلق به جسم نیست و عدم تعلق آن از زمان عالم ذر تا تولد جسم مورد تعلق او اشکالی ندارد.
بله آن چیزی که بدون تعلق به جسم نمی تواند دوام داشته باشد جان است که به آن نفس نباتی یا حیوانی می گوییم و عامل حیات گیاهان و حیوانات می باشد و چون از بدن هر موجود زنده ای از جمله انسان جدا گردد بدن، زنده بودن خود را از دست داده و آن جان نیز از بین خواهد رفت و به هنگام لزوم، خداوند دوباره به بدن جان تازه ای خواهد داد اما این نکته از موضوع بحث، خارج است و بعید نیست که اشکال این بحث از خلط نفس ناطقه که همان روح الهی آدمی است با نفس حیوانی نشأت گرفته باشد.
17-چرا اکثر انسان ها بر پذیرش حق پیمان نبستند؟
عدم گرایش به حق خاص عالم ذر نبوده و در مقطع کنونی دنیا هم وجود دارد و هم به همان دلایلی که انسان ها در این مقطع بر پذیرش حق پیمان نمی بندند و از اهل توحید، نبوت و ولایت نمی گردند در آن عالم نیز نگردیدند.
اما چرا در این مقطع حق پذیری ندارند عوامل متعددی وجود دارد که عدم اندیشه، تعصب های کورکورانه، وسوسه های نفسانی و شیطانی، غفلت، لجاجت، تقلید از پدران مشرک، جهالت، عناد و عدم دست یابی به تعلیمات انبیاء از جمله آنهاست.
اگر چه همه این عوامل در عالم ذر وجود نداشت اما بخشی از آنها نظیر: عدم اندیشه، سرکشی، لجاجت، عناد و غلبه هوای نفس بر عقل وجود داشت که می توانست به گمراهی آنها بیانجامد.
اگر گفته شود یکی از زمینه های عدم پذیرش حق از سوی انسان در این مقطع دنیا، تعصب بر انتخاب گذشته و زمینه سوئی است که در عالم ذر برای خود به وجود آورد، حال آیا عدم پذیرش آنها در عالم ذر نیز از سابقه سوء قبلی برخوردار نبوده است؟
در پاسخ این سوال باید گفت: انحراف انسان در عالم ذر می تواند به عواملی که ذکر گردید مربوط شود و ریشه ای هم در گذشته پیش از آن عالم نداشته باشد؛ اگر چه عالم ارواح که آن هم عاملی بود که ارواح انسان ها مورد آزمایش قرار گرفت و به گرایش های ارزشی و غیرارزشی خود دست یافتند می تواند برای گرایش های عالم ذر ایجاد زمینه کند. با توضیحی که داده شد این سوال نیز مطرح می شود که آیا قبل از عالم ارواح، زمینه سازی هایی برای گرایش های انسان صورت نگرفته بود؟
و پاسخ آن این است که چون آفرینش انسان ها با خلق ارواح آنها در عالم ارواح آغاز گردید، پیش زمینه ای وجود نداشت و هر چه بود به انتخاب آنها در همان عالم مربوط می گردید؛ یعنی هر روحی، از قوه عقل و شهوت و غضب برخوردار بود و می توانست با حاکمیت عقل و یا غلبه نفسانیت خود بر عقل، دست به انتخاب زند و به باورهای مثبت یا منفی دست یابد.
همان گونه که از روایات استفاده می شود در عالم ارواح نیز مانند عالم ذر و عالم کنونی، اکثریت از پذیرش حق سرباز زدند اما چرا این گونه بود و جز عده کمی از آنها بقیه به گمراهی کشیده شدند، علت آن شدت گرایش های نفسانی بر گرایش های عقلانی بود زیرا همان گونه که در سوره یوسف آمده است (ان النفس لاماره بالسوء)این آیه از تأکیدهای قابل توجهی برخوردار است زیرا «ان» از حروف تأکید است و جمله، جمله اسمیه است که نوعی تأکید را به همراه دارد و لام تأکید هم که بر سر کلمه «اماره» آمده است و لفظ اماره هم صیغه مبالغه است.
این نفس در عالم ارواح هم با همین ویژگی ها وجود داشت. البته عقل هم وجود داشت و عقل قوه ای است که خوب و بد را از یکدیگر تشخیص داده و امر به خوبی و نهی از بدی می کند و به لسان عربی «قوه العقل آمره بالحسن و ناهیه عن القبح».
تفاوت «ان النفس لاماره بالسوء»و «العقل آمره بالحسن...» در تأکیدهایی است که به همراه صیغه مبالغه درباره نفس وارد شده است و نشان می دهد. بسیار فعال است به گونه ای که اگر کسی در به کارگیری عقل خود مسامحه کند از گرایش به حق باز می ماند و چون اکثر مردم دارای چنین مسامحه ای هستند و به تعبیر قرآن «اکثرهم لا یعقلون»(36)می باشند و «فلایومنون الا قلیلا» (37)می گردند و اکثر آنها گمراه می شوند، این گمراهی در هر یک از سه عالم ارواح، عالم ذر و عالم کنونی مطرح است. https://rasekhoon.net/article/print/696848/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%B0%D8%B1(4)/
جالب است که در این روایت برخی اقرار به زبان داشته اند اما با قلب ایمان نیاورده اند.
لذا سوال میشود که ایا اقرار زوری بوده است؟ چنانکه در داستان بلند شدن کوه طور بر بالای سر بنی اسرائیل چنین اجباری برداشت میشود ؟
و اگر حقیقت را شناخته اند و قلب ایمان نیاورده است به این معناست که قلب دو فعل دارد شناخت و ایمان
لذا قلب میتواند بشناسد اما ایمان نیاورد
یا شناخت انها با قلب نبوده است؟
در یک روایت گفته شده
ان الله جعل فیهم
یا مثلا گفته شده اگر ان نبود
کسی خالق و رازق را نمیشناخت
گویی کسی واقعا نمیشناسد بلکه داده های از پیش تعیین شده ای وجود دارد و لزوما نوعی شناخت نیست.
در برخی روایات سخن از شناخت خدا و رویت قلبی اوست گویی واقعا شناخته اند نه اینکه صرفا اطلاعات پیش فرضی در انسان گذاشته باشند.
در داستان اتش و عالم ذر
از هر دو گروه خواسته میشود وارد اتش شوند.
اصحاب الیمین وارد میشوند
اما
اصحاب الشمال سر باز میزنند.
جالب اینجاست که هیچ کس در خدایی خدا تردید یا سوالی نمیکند
و جالب است که با خدا حرف میزنند و سخن او را میفهمند.
اما چرا اصحاب الشمال وارد اتش نشدند؟
اصحاب الشمال :
چرا خدا ما را امر به وارد شدن به اتش میکند؟ ایا ما را خلق کرده تا بسوزاند و شکنجه کرده و نابود کند؟
چرا انتظار دارد قبول کنیم اتش نمیسوزاند؟ کدام عقل سلیمی خود را به آتش می اندازد؟ اگر اتش نسوزاند یعنی بدیهی ترین بدیهیات که اصل علیت و سنخیت است زیر سوال نمیرود؟
چرا خدا ما را به گونه ای افرید که از اتش بترسیم اما اصحاب الیمین نمیترسند؟ ایا این جز ظلم و جبر است؟
حال بپرسیم
این سوالات به این معناست که اصحاب الشمال ان کسی که با انها سخن گفته و فرمان ورود به اتش داده را خدا نمیدانند؟
و در خدایی او و وجودش تردید دارند؟
در روایتی داریم که شخصی از امام صادق میپرسند چرا قیام نمیکنید؟ با وجود اینکه یاران شما بسیارند ...
و در ادامه امام از خادمش میخواهد که وارد تنور شود ...
و بعد سالم از اتش بیرون می اید.
در داستان ابراهیم و اتش نمرود، ابراهیم وارد اتش میشود و نمیسوزد.
یا نار کونی بردا و سلاما
این فرمان خدا بود به اتش بود در عالم ذر و داستان ابراهیم.
بشر با قدرتی که در مقابل خدای ادیان با اون ویژگیها تقریلن صفره، به علم و ابزاری دست. پیدا کرده که حتی نقایص افعال خدا رو هم ترمیم و تکمیل می کنه، اما بعد از انجام کارش با تبختر از بندگان خدا نمی پرسه: آیا من درستتون نکردم؟! آیا از من داناتر دیدی؟! آیا به قدرت من ایمان دارید؟! آیا مثل عکس آواتار من خدا کله ی یه دختربچه 3 ساله رو اندازه یه توپ بسکتبال نکرد و پزشکان معالجش نکردن؟! ووو
اما واقعیت اینه انسانهای بزرگ تکبر و تبختر و غرور درشون نیست. متواضع و مهربان و باگذشت و کریم هستند و منت سر همنوعانشون نمیگذارن در مقابل لطفی که بهشون می کنن، درست بر عکس خدای ادیان!
لقاء الله امکان دارد؟
یا لقا الله دیدار مظاهر و جلوه های خداست؟
ایا همه به لقا الله دست خواهند یافت؟
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کاربران گرامی باید گفت یکی از مسایلی که ذهن انسان های یکتا پرست خصوصا متدینین به ادیان آسمانی را به خود مشغول کرده است، دیدار پروردگار یا لقاء الله می باشد. همان طور که در کتاب خدا قرآن و در ضمن آیاتی به این موضوع اشاره شده است. علاوه توجه به آیاتی که از کلمه لقاء و مشتقات آن استفاده شده است، این شبهه را پر رنگ تر می کند که اگر لقایی وجود دارد؛ آن چگونه است.و آیا انسان واقعا خدای متعال را می بیند؟ پاسخ این است آن لقایی که ما در ذهن خود تصور می کنیم که می توانیم خدای متعال را با دو چشم خودمان مشاهده کنیم،چنین چیزی امکان ندارد. زیرا خدای متعال دارای جسم،رنگ،مکان،جهت و سایراعراض مربوط به عالم ماده نیست که قابل مشاهده باشد.به همین دلیل نمی توانیم خالق هستی را با چشم خود مشاهده کنیم.این موضوع در قرآن به صراحت بیان شده است. "لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ"(1) چشم ها او را نمى بينند، ولى او همه چشم ها را مىبيند و او بخشنده (انواع نعمت ها، و با خبر از دقايق موجودات،) و آگاه (از همه) چيز است. امام رضا سلام الله علیه در تفسیر آیه شریفه:"وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ"(2) "يَعْنِي مُشْرِقَةٌ تَنْتَظِرُ ثَوَابَ رَبِّهَا"(3) یعنی(مومنان) با چهره نورانی در انتظار رحمت خدا هستند.(این نظارت به معنای رویت حسی نیست.) البته مباحث مربوط به رویت خدای متعال علاوه بر آن که در روایات به طور کامل و مبسوط از آن بحث شده است، با برهان های محکم فلسفی و کلامی نیز به اثبات رسیده است و می توان به آثار مربوطه مراجعه کرد. با این حال مناسب است برای ارائه پاسخی در خور پرسش که اختصاصا مربوط به لقای الهی است، به یک روایت و مطالب برخی از تفاسیر اشاره کنیم. از مولای متقیان سلام الله علیه، تفسیر آیه شریفه"مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ"سوال شد حضرت فرمود: يَعْنِي مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مَبْعُوثٌ فَإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ لَآتٍ مِنَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ فَاللِّقَاءُ هَاهُنَا لَيْسَ بِالرُّؤْيَةِ وَ اللِّقَاءُ هُوَ الْبَعْثُ فَافْهَمْ جَمِيعَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنْ لِقَائِهِ فَإِنَّهُ يَعْنِي بِذَلِكَ الْبَعْث.(4) مقصود از" من كان يؤمن" كسى است كه ايمان داشته باشد، به اينكه روزى مبعوث مىشود، و وعده خدا از ثواب و عقاب خواهد آمد، پس لقاء در اين آيه به معناى ديدن با چشم نيست، بلكه مراد از آن بعث است، پس هر جا كه در كتاب خدا به كلمه" لقاء- ديدار" برخوردى معنايش را بفهم، و بدان كه منظور آن بعث و قيامت است . و البته قیامت بزرگ ترین ایستگاه حشر انسانی است.انسان در دادگاه عدل الهی می ایستد تا شاهد نتیجه اعمال خوب و بدش باشد.خدای متعال وی را به ملاقات خویش می خواند تا بیاید و ببیند آن صحنه های عبرت انگیز را.ملاقات در این جا به معنای باز شدن چشمان انسان به عظمت الهی در حالی که ثمرات اعمالش را تحویل می گیرد. معنای لقاء در تفاسیر در تفاسیر به بهانه آیه شریفه مورد سوال، مطالبی به چشم می خورد که به برخی از آن اشاره می شود. 1.لقاء اللَّه" چيست؟ تعبير به" لقاء اللَّه" در قرآن مجيد مکرر آمده است، و همه به معنای حضور در صحنه" قيامت مىباشد، بديهى است منظور از" لقاء" و ملاقات خداوند ملاقات حسى، مانند ملاقات افراد بشر با يكديگر نيست، چون خداوند نه جسم است و نه رنگ و مكان دارد كه با چشم ظاهر ديده شود، بلكه منظور يا مشاهده آثار قدرت او در صحنه قيامت و پاداش ها و كيفرها و نعمت ها و عذاب هاى او است، چنان كه گروهى از مفسران گفتهاند. يا به معنى يك نوع شهود باطنى و قلبى است، زيرا انسان گاه به جايى مىرسد كه گويى خدا را با چشم دل در برابر خود مشاهده مىكند، به طورى كه هيچ گونه شك و ترديدى براى او باقى نمى ماند. یکی از دوستان مولای متقیان از حضرت پرسید: "هل رايت ربك؟" آيا خداى خود را ديدهاى امام سلام الله علیه فرمود "أفأعبد ما لا ارى" آيا خدايى را كه نبينم پرستش كنم؟ و هنگامى كه او توضيح بيشتر خواست امام اضافه كرد: "لا تدركه العيون بمشاهدة العيان و لكن تدركه القلوب بحقائق الايمان"چشم هاى ظاهر هرگز او را مشاهده نمی کنند، بلكه قلب ها به وسيله نور ايمان او را درك مىنمايند.(5) 2. بايد گفت: لقاى پروردگار در قيامت، نه يك ملاقات حسى است كه يك لقاى روحانى و يك نوع شهود باطنى است، چرا كه در آنجا پردههاى ضخيم عالم ماده از مقابل چشم جان انسان كنار مىرود، و حالت شهود به انسان دست مىدهد.(6) 3. مراد از" لِقاءَ اللَّهِ" قرار گرفتن بنده است در موقعى كه ديگر بين او و بين پروردگارش حجابى نباشد، هم چنان كه روز قيامت نيز اين چنين است، چون روز قيامت روز ظهور حقايق است، كه قرآن كريم در بارهاش فرمود:" وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ- آن روز يقين مىكنند كه خدا حق آشكار است.بعضى از مفسرين در معناى" لقاى خدا" گفته اند: مراد از آن، بعث است. بعضى ديگر گفتهاند: مراد از آن رسيدن به عاقبت زندگى و ديدار ملك الموت و حساب و جزاء است. بعضى ديگر گفتند: مراد ملاقات جزاى خدا، يعنى ثواب و يا عقاب اوست. بعضى ديگر گفتهاند: مراد ملاقات حكم او در روز قيامت است.. و اين وجوه خرافه گويى و دور از ظاهر كلام است، كه هيچ احتياجى به ارتكاب آن ها نيست، مگر آن كه بگوييم خواستهاند" لِقاءَ اللَّهِ" را به لازمه معنايش تفسير كنند. (پس معناى صحيح همان است كه گفتيم لقاى هر چيز علم يافتن به وجود او است، و روز قيامت مردم به حقانيت خدا علم پيدا مىكنند، و لقاى علمى برايشان حاصل مىشود.(7) پی نوشت ها: 1. سوره انعام،آیه 103 2. سوره قیامت،آیه 22 و 23 فرمود: 3.شیخ صدوق، أمالی،بیروت،انتشارات اعلمی،سال 1400 قمری،چاپ پنجم، ص 409 4.شیخ صدوق،کتاب التوحید،قم،انتشارات اسلامی،سال 1398 قمری،چاپ اول، ص 267 5.آیت الله مکارم شیرازی،تفسير نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، ج1، ص 217 6.همان، ج16، ص211 7.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان،ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم،ج16، ص151
سلام علیکم
مسلم است لقا پروردگار به معنای دیدار با ابزار محدود مادی نیست.
ایا لقا و دیدار خدا با ابزار غیر مادی مثل روح و قلب امکان دارد ؟
بگوییم معلول نمیتواند به علت خود علم و ادراک پیدا کند و محال است. اما شاید معلول بتواند از معلول به وجود علت پی ببرد.
اما به هر شکل باید اسما و صفاتی برای خدا قائل باشد که از خود خدا حاصل نشده است بلکه از معلول به دست امده است.
بنا به تفسیر علامه ، لقا یعنی لقاء علمی به وجود خدا نه خدا
پس اگر در روایات گفته میشود خدا را به خدا بشناسید باید این موضوع را در فهم ان روایت در نظر بگیریم.
ایا میتوان گفت لقا علمی خدا از نوع علم حضوری است؟
اگر لقا علمی حضوری نباشد پس علم ما حصولی است.
پس اگر بگویند خداشناسی فطری است
ان را باید علمی حصولی دانست
مثل یک داده ی پیش فرض ذهنی یا تربیتی یا ...