سنخیت

توضیحاتی درباره قاعده «الواحد»

انجمن: 

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
علاوه بر نقدی که برای نظریه عقول عشره بیان کردم و شما هم با انصاف مورد بررسی قرار دادین باید بگم که بنده با مفاهیمی همچون "قانون الواحد" و "صادره از ذات الهی" و "مجرد بودن عقل اول" خیلی مشکل دارم. به بنده بگین اینکه عقل اول صادره از ذات الهی است یعنی چه؟ منظور از صادره چیست؟ من اینطور تصور میکنم که منظور این هست که خداوند از قسمتی از ذات خودش کپی برداری کرده و عقل اول رو بوجود آورده!
و چون از ذات الهی صادر شده پس اون هم مجرد است!
سوال بعدی اینکه به چه دلیلی باید قانون الواحد رو در مورد واجب الوجود هم ضروری بدونیم؟ یعنی واجب الوجود حتما باید از قوانین ممکن الوجود تبعیت کند؟!

توضیح: این پست از تاپیک:

[h=2]سلسله علل موجده از انسان تا خدا[/h]
جدا شده است و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده شده است

بررسی برهان نظم با تقریر بر اساس علیت

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب .

در سایت ویکی شیعه در مورد برهان نظم با تقریر بر اساس علیت آمده است که :

در این تقریر از نظم موجود در عالم هستی، دو نتیجه می توان گرفت: اثبات وجود نظم دهنده‌ای برای عالم، و اثبات ویژگی‌هایی برای او مثل علم، عقل و شعور. برای اثبات وجود وجود ناظم می گوییم: «‌در عالم طبیعت, نظم برقرار است و هر نظمی به دست ناظمی است، پس باید ناظمی این نظم را در طبیعت قرار داده باشد» و برای اثبات ویژگیهای ناظم میگوییم:«در طبیعت نظم وجود دارد و هر نظمی برخاسته از شعور و آگاهی است، پس بایستی ناظم جهان طبیعت دارای شعور و آگاهی باشد» اساس این تقریر بر اصل علیت استوار است و اینکه «هر پدیده‌ای محتاج پدیدآورنده است»و چون «نظم» پدیده است پس محتاج پدیدآورنده‌ای یعنی ناظمی است و چون نظم و سامان دادن به یک مجموعه نیازمند آگاهی و شعور است پس این ناظم دارای این ویژگیها است.

سوال بنده این است که :

  1. از کجا معلوم هر نظمی پدیده است و نیاز به ناظم دارد ؟
  2. و از کجا معلوم هر نظمی برخاسته از شعور و آگاهی است ؟

با تشکر .

آیا باید برای هر چیزی به دنبال دلیل بود؟

آیا میشود در مورد هر چیزی یا وجود هستی دنبال دلیل بود؟بنده میگویم خیر به عزیزانی که دنبال دلیل میگردند چند نمونه عرض میکنم.طلسم نوعی دعا است که با گفتن جملاتی در کنار هم به وجود می آید تا اثر داشته باشد یعنی نه اینکه دلیل نداشته باشد ما نمیتوانیم دلیلش چیست شاید یه حدسیاتی بزنیم اما مطمئن نیستیم یا گندم خشک شده و دانه های دیگر نوعی کد میباشند که ما به زمین کد میدهیم که از این نمونه میخواهیم چه دلیلی دارد که حتما میدهد دلیلش از عقل ما دور است وکشش نداریم.یه زمانی انسان نمیدانست سکته چیست کسی میمرد دلیلش را نمیدانستند هر جا یه دلیل براش می آوردند جز آن چیز واقعی.درست است تا حدودی از نظر علمی پیشرفت داشته ایم ولی آنقدر نیست که خودمان را قانع کنیم که هستی چیست یا دلیلش چیست درست است منطق خوب است ولی این منطق ماست که از قانونهای ما درست شده است نه حتما واقعیت.مثلا ما نور را برضد تاریکی میدانیم شاید اینجور نباشد ونور از تاریکی قدرت بگیرد ومحتاج یکدیگر باشند واگر دیگری نباشد آن یکی معنی ندارد.پس هرچه میبینیم یا می اندیشیم لزوما درست نیست البته تفکر درست است ولی باید به همه سر نخ ها توجه کنیم حتی نظرات مخالف که انسان بدون نظر مخالف به این جایگاه نمیرسید.این نوشته به نظرم رسید وشخص یا تفکر خاصی را هدف ندادم.والسلام.

آیا باید به یاد بیاوریم؟

سلام
این جستار پیرامون سوالاتی حول محور کلمه ذکر و یادآوری در قرآن است.
ذکر و یاد آوری در آیات قرآن به چه معناست؟
ارتباط این یادآوری با فطرت و روز الست چیست؟

(171)وَ اِذ نَـتَقـنَا الـجَـبَـلَ فَوقَـهُم كَـاَنَّـه‌‚‌ ظُـلَّـةٌ وَ ظَـنّوا اَنَّـه‌‚‌ واقِـعٌ بِـهِم خُـذوا ما آتَيـناكُم بِـقُـوَّةٍ وَ اذكُـروا ما فيـهِ لَـعَـلَّـكُم تَـتَّـقونَ

محتوا را به یاد و خاطر بیاورید ؟
یا محتوایش را بخوانید به صورت مکرر ؟
یا ...

(172)وَ اِذ اَخَـذَ رَبُّـكَ مِن بَـنى آدَمَ مِن ظُـهورِهِم ذُرِّيَّـتَـهُم وَ اَشـهَـدَهُم عَـلىٰ اَنـفُـسِـهِم اَلَسـتُ بِـرَبِّـكُم قالوا بَـلىٰ شَـهِدنا اَن تَـقولوا يَومَ الـقِـيامَـةِ اِنّا كُـنّا عَن هٰـذا غافِـليـنَ

چرا نفرمود اشهدهم علی نفسه ؟
اشهدهم علی انفسهم به چه معناست؟
شهادت در این آیه به چه معناست؟
چرا نفرمود بلی عرفنا ؟
غافل بودن در این آیه به چه معناست؟ به معنای بی خبری و جهل است یا به معنای عدم توجه و عدم یادآوری یک چیز ؟
یعنی وجود روز الست، بهانه ی جهل را نفی میکند یا غفلت را ؟

(173)اَو تَـقولوا اِنَّـما اَشـرَكَ آباؤُنا مِن قَبـلُ وَ كُـنّا ذُرِّيَّـةً مِن بَعـدِهِم اَ فَـتُهـلِـكُـنا بِـما فَـعَـلَ الـمُبـطِـلونَ
سوره اعراف
یعنی انها از روز الست و حقیقتش آگاه بودند و انکار کردند؟
یا آگاهی بالفعل نداشتند و باید به یاد می اوردند و چون به یاد نیاوردند مقصر و مستحق عذاب هستند؟

(63)وَ اِذ اَخَذنا ميـثاقَـكُم وَ رَفَعـنا فَوقَـكُـمُ الطّورَ خُـذوا ما آتَيـناكُم بِـقُـوَّةٍ وَ اذكُـروا ما فيـهِ لَـعَـلَّـكُم تَـتَّـقونَ

بقره

محتوایش را بخوانید یا به یاد آورید؟
واذکروا به چه معناست؟

(41)وَ لَـقَد صَـرَّفـنا فى هٰـذَا الـقُرآنِ لِـيَـذَّكَّـروا وَ ما يَـزيـدُهُم اِلّا نُـفورًا
اسرا

(48)وَ هُـوَ الَّـذى اَرسَـلَ الرِّياحَ بُشـرًا بَيـنَ يَـدَى رَحـمَـتِـه‌ے وَ اَنـزَلـنا مِـنَ السَّـماءِ ماءً طَـهورًا
(49)لِـنُحـيِـىَ بِـه‌ے بَلـدَةً مَيـتًا وَ نُسـقِـيَـه‌‚‌ مِـمّا خَـلَقـنا اَنـعامًا وَ اَناسِـىَّ كَـثيـرًا
(50)وَ لَـقَد صَـرَّفـناهُ بَيـنَـهُم لِـيَـذَّكَّـروا فَـاَبىٰ اَكـثَـرُ النّاسِ اِلّا كُـفورًا
(51)وَ لَو شِئـنا لَـبَـعَثـنا فى كُـلِّ قَريَـةٍ نَـذيـرًا
فرقان

تصریف در قرآن برای یاد آوری است یا آگاهی انچه نمیدانیم؟
لیذکروا به چه معناست؟

(67)اَلـمُـنافِـقونَ وَ الـمُـنافِـقاتُ بَعـضُـهُم مِن بَعـضٍ يَأمُـرونَ بِالـمُنـكَـرِ وَ يَنـهَونَ عَـنِ الـمَعـروفِ وَ يَقـبِـضونَ اَيـدِيَـهُم نَـسُوا ا‌للهَ فَـنَـسِـيَـهُم اِنَّ الـمُـنافِـقيـنَ هُـمُ الـفاسِـقونَ
توبه
نسیان منافقان به چه معناست؟
چه چیزی فراموش شد؟

(205)وَ اذكُـر رَبَّـكَ فى نَفـسِـكَ تَـضَـرُّعًا وَ خيـفَـةً وَ دونَ الـجَهـرِ مِـنَ الـقَولِ بِالـغُـدُوِّ وَ الآصالِ وَ لا تَـكُن مِـنَ الـغافِـليـنَ
اعراف
به یاد بیاور و از غافلین مباش !؟
(115)وَ لَـقَد عَـهِدنا اِلىٰ آدَمَ مِن قَبـلُ فَـنَـسِـىَ وَ لَم نَـجِد لَـه‌‚‌ عَزمًا
(126)قالَ كَـذٰلِـكَ اَتَتـكَ آياتُـنا فَـنَـسيـتَـها وَ كَـذٰلِـكَ الـيَومَ تُنـسىٰ
طه
(14)فَـذوقوا بِـما نَـسيـتُم لِـقاءَ يَومِـكُم هٰـذا اِنّا نَـسيـناكُم وَ ذوقوا عَـذابَ الـخُلـدِ بِـما كُنـتُم تَعـمَـلونَ
سجده

انسان لقا و دیدار ان روز را نباید فراموش میکرد و به واسطه ی فراموشی به این عاقبت دچار گشت؟
انسان نباید ایات خدا را فراموش میکرد.
ادم نباید عهد خدا را فراموش میکرد.

(34)وَ قيـلَ الـيَومَ نَنـساكُم كَـما نَـسيـتُم لِـقاءَ يَومِـكُم هٰـذا وَ مَأواكُـمُ النّارُ وَ ما لَـكُم مِن ناصِـريـنَ
جاثیه

چرا فراموش میکنید لقا الله را ؟

(6)سَـنُقـرِئُـكَ فَـلا تَنـسىٰ
اعلی

تو آگاهی اما میخوانیم تا ان را فراموش نکنی.

(16)وَ اذكُـر فِى الـكِـتابِ مَريَـمَ اِذِ انـتَـبَـذَت مِن اَهـلِـها مَـكانًا شَرقِـيًّا

ایات دیگری هم هست
به یاد بیاور در کتاب مریم را
به یاد بیاور در کتاب ابراهیم و موسی و اسماعیل و ادریس

و یا ذکری از کتاب نیست و فقط میفرماید به یاد بیاور

(45)وَ اذكُـر عِـبادَنا اِبـراهيـمَ وَ اِسـحاقَ وَ يَعـقوبَ اُولِى الاَيـدى وَ الاَبـصارِ
یا به یاد آور
ایوب و داوود و اسماعیل و ذوالکفل و ...

این یادآوری به چه معناست؟
( من اینطور معنا کردم تا مقصود روشن تر گردد)

گویند در عالم ذر آتشی برافروخته شد و برخی از انسان ها از آن عالم خبر داده اند.

وقتی نظرات برخی دوستان در رابطه با معنای فطرت را خواندم و نیز وقتی این پست ها را پیک کردم
لینکش را بعدا پیک میکنم!

تصمیم به ایجاد این جستار گرفتم تا سوالاتی پیرامون یادآوری در قرآن مطرح کنم.

سوال درباره برهان علت و معلول

سلام
استاد اندیشه سر کلاس دوتا سوال مطرح کرده که من نتونستم جوابشو پیدا کنم حالا از شما کمک میخوام
سوال اول که با ذهن خودمم جور در نمیاد
با توجه به اصل همزمانی علت و معلول پس چرا بین خدا و موجودات فاصله زمانی وجود دارد؟
استدلال استاد ما اینه که مثلا من که مخلوق خدام یه زمانی نبودم الان هستم و یه زمانی میاد که دیگه نیستم و این با همون اصل که گفتم اختلاف داره
حالا مخلوقات جاندار رو در نظر نگیریم مثلا همین زمین خودمون همین قضیه رو داره دیگه الان هست یه زمانی هم بوده که زمین وجود نداشته
این چطوریه
برام توضیح بدید لطفا
اما سوال بعد
با توجه به اصل سخیت بین علت و معلول چه سنخیتی بین خدا و مخلوقات وجود دارد